پرش به محتوا

ازدواج امام علی با حضرت فاطمه: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جز (جایگزینی متن - 'امیرالمؤمنان' به 'امیرالمؤمنین')
خط ۱۴: خط ۱۴:
==مراحل [[ازدواج]] [[امام علی]] با [[حضرت فاطمه]]==
==مراحل [[ازدواج]] [[امام علی]] با [[حضرت فاطمه]]==
===[[امر الهی]]===
===[[امر الهی]]===
این مرحله را می‌توان مرحله آغازین [[ازدواج]] [[فاطمه]]{{س}} به شمار آورد که در آن، [[پروردگار]] متعال زمانی که رسول خدا{{صل}} در [[معراج]]، به نزدیکترین فاصله میان خود و او رسید و [[قرآن]] از آن به {{متن قرآن|ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى * فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى}}<ref>«سپس نزدیک شد و فروتر آمد * آنگاه (میان او و پیامبر) به اندازه دو کمان یا نزدیک‌تر رسید» سوره نجم، آیه ۸-۹.</ref> تعبیر می‌کند، در این هنگام میان‌شان فاصله‌ای جز ظرفی از جنس لؤلؤء که نوری طلایی از آن بود، تصویری را دید، به آن حضرت گفته شد: ای [[محمد]]! آیا این تصویر را می‌شناسی؟ فرمود: "بله، این، تصویر [[علی بن ابی‌طالب]] است". [[خداوند]] به او [[وحی]] کرد [[فاطمه]] را زیر درخت طوبای<ref>عیون المعجزات، حسین بن عبدالوهاب، ۴۸.</ref> [[بهشت]] به همسری او درآورد<ref>مضمون روایتی است که حمران از امام باقر{{ع}} درباره آیه می‌پرسد و امام{{ع}} جواب می‌دهد. تنظر المحتضر، حسن بن سلیمان حلی، ۲۲۲؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۱۸، ص۳۰۲ و ۴۱۰ و نیز مشابه آن را می‌توان در این منابع دید: من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج۳، ص۴۰۱؛ دلائل الامامه، محمد بن جریر طبری، ص۱۰۰؛ مکارم الاخلاق، طبرسی، ص۲۰۸؛ حلیة الأبرار، سید هاشم بحرانی، ج۱، ص۱۸۷. درباره فرمان پروردگار عالمیان بودن این ازدواج در منابع اهل سنت، تعابیر مختلفی به چشم می‌خورد که به برخی از آنها اشاره می‌کنیم: ۱. رسول خدا{{صل}} به عبدالله بن مسعود فرمود: "خداوند به من امر فرمود تا فاطمه را به ازدواج علی درآورم و من نیز این کار را کردم و جبرئیل گفت: خداوند باغ (و یا بهشتی) از جنس لولوء و... بنا کرد به جبرئیل گفتم: خداوند این باغ را برای چه کسی بنا نمود؟ گفت: برای دخترت فاطمه و علی بن ابی طالب و غیر از این باغ‌ها هدیه‌ای است که به او خواهد داد و چشمانت را روشن خواهد کرد" (المعجم الکبیر، طبرانی، ج۲۲، ص۴۰۷؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۴۲، ص۱۲۹)؛ ۲. رسول خدا{{صل}} به امیرمؤمنان{{ع}} فرمود: "در امر ازدواج تو از آسمان مأمور شده‌ام" (جزء فضائل فاطمه، ابن شاهین، ج۱، ص۴۵؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۴۲، ص۱۲۵ و ۱۳۱)؛ ۳. انس روایت می‌کند نزد رسول خدا{{صل}} نشسته بودم که حالت نزول وحی به آن حضرت دست داد و وقتی از آن حال خارج شد، رو به من کرد و فرمود: "ای انس! آیا می‌دانی جبرئیل{{ع}} چه پیامی از سوی خداوند صاحب عرش ـ عزوجل ـ آورده بود؟" گفتم: پدر و مادرم به فدای شما. جبرئیل چه پیامی از سوی خداوند صاحب عرش ـ عزوجل ـ آورده بود؟ فرمود: "خداوند عزوجل به من امر کرده فاطمه را به ازدواج علی درآورم" (الشریعه، آجری، ج۵، ص۲۱۲۹؛ نثر الدر فی المحاضرات، آبی، ج۱، ص۱۳۰؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۳۷، ص۱۳).</ref>.<ref>[[محمد کرمانی کجور | کرمانی کجور، محمد]]، [[فاطمه زهرا دختر رسول خدا (مقاله)| مقاله «فاطمه زهرا دختر رسول خدا»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۲۳۲؛ [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۳۳-۳۸؛ [[حبیب عباسی| عباسی، حبیب]]، [[علی بن ابی‌طالب (مقاله)| مقاله «علی بن ابی‌طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۱۴۲-۱۴۶.</ref>
این مرحله را می‌توان مرحله آغازین [[ازدواج]] [[فاطمه]]{{س}} به شمار آورد که در آن، [[پروردگار]] متعال زمانی که رسول خدا{{صل}} در [[معراج]]، به نزدیکترین فاصله میان خود و او رسید و [[قرآن]] از آن به {{متن قرآن|ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى * فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى}}<ref>«سپس نزدیک شد و فروتر آمد * آنگاه (میان او و پیامبر) به اندازه دو کمان یا نزدیک‌تر رسید» سوره نجم، آیه ۸-۹.</ref> تعبیر می‌کند، در این هنگام میان‌شان فاصله‌ای جز ظرفی از جنس لؤلؤء که نوری طلایی از آن بود، تصویری را دید، به آن حضرت گفته شد: ای [[محمد]]! آیا این تصویر را می‌شناسی؟ فرمود: "بله، این، تصویر [[علی بن ابی‌طالب]] است". [[خداوند]] به او [[وحی]] کرد [[فاطمه]] را زیر درخت طوبای<ref>عیون المعجزات، حسین بن عبدالوهاب، ۴۸.</ref> [[بهشت]] به همسری او درآورد<ref>مضمون روایتی است که حمران از امام باقر{{ع}} درباره آیه می‌پرسد و امام{{ع}} جواب می‌دهد. تنظر المحتضر، حسن بن سلیمان حلی، ۲۲۲؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۱۸، ص۳۰۲ و ۴۱۰ و نیز مشابه آن را می‌توان در این منابع دید: من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج۳، ص۴۰۱؛ دلائل الامامه، محمد بن جریر طبری، ص۱۰۰؛ مکارم الاخلاق، طبرسی، ص۲۰۸؛ حلیة الأبرار، سید هاشم بحرانی، ج۱، ص۱۸۷. درباره فرمان پروردگار عالمیان بودن این ازدواج در منابع اهل سنت، تعابیر مختلفی به چشم می‌خورد که به برخی از آنها اشاره می‌کنیم: ۱. رسول خدا{{صل}} به عبدالله بن مسعود فرمود: "خداوند به من امر فرمود تا فاطمه را به ازدواج علی درآورم و من نیز این کار را کردم و جبرئیل گفت: خداوند باغ (و یا بهشتی) از جنس لولوء و... بنا کرد به جبرئیل گفتم: خداوند این باغ را برای چه کسی بنا نمود؟ گفت: برای دخترت فاطمه و علی بن ابی طالب و غیر از این باغ‌ها هدیه‌ای است که به او خواهد داد و چشمانت را روشن خواهد کرد" (المعجم الکبیر، طبرانی، ج۲۲، ص۴۰۷؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۴۲، ص۱۲۹)؛ ۲. رسول خدا{{صل}} به امیرمؤمنان{{ع}} فرمود: "در امر ازدواج تو از آسمان مأمور شده‌ام" (جزء فضائل فاطمه، ابن شاهین، ج۱، ص۴۵؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۴۲، ص۱۲۵ و ۱۳۱)؛ ۳. انس روایت می‌کند نزد رسول خدا{{صل}} نشسته بودم که حالت نزول وحی به آن حضرت دست داد و وقتی از آن حال خارج شد، رو به من کرد و فرمود: "ای انس! آیا می‌دانی جبرئیل{{ع}} چه پیامی از سوی خداوند صاحب عرش ـ عزوجل ـ آورده بود؟" گفتم: پدر و مادرم به فدای شما. جبرئیل چه پیامی از سوی خداوند صاحب عرش ـ عزوجل ـ آورده بود؟ فرمود: "خداوند عزوجل به من امر کرده فاطمه را به ازدواج علی درآورم" (الشریعه، آجری، ج۵، ص۲۱۲۹؛ نثر الدر فی المحاضرات، آبی، ج۱، ص۱۳۰؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۳۷، ص۱۳).</ref><ref>[[محمد کرمانی کجور | کرمانی کجور، محمد]]، [[فاطمه زهرا دختر رسول خدا (مقاله)| مقاله «فاطمه زهرا دختر رسول خدا»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۲۳۲؛ [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۳۳-۳۸؛ [[حبیب عباسی| عباسی، حبیب]]، [[علی بن ابی‌طالب (مقاله)| مقاله «علی بن ابی‌طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۱۴۲-۱۴۶.</ref>


===[[ازدواج]] در [[بهشت]]===
===[[ازدواج]] در [[بهشت]]===
[[رسول خدا]]{{صل}} به [[دستور الهی]] در زیر درخت طوبای [[بهشت]]<ref>فروع کافی، کلینی، ج۵، ص۳۷۸؛ الامالی، شیخ طوسی، ص۴۰.</ref>، [[فاطمه]]{{س}} را با مهریه یک پنجم [[دنیا]]<ref>فروع کافی، کلینی، ج۵، ص۳۷۸؛ الامالی، شیخ طوسی، ص۴۰.</ref> به [[عقد]] [[علی]]{{ع}} درآورد<ref>عیون المعجزات، حسین به عبدالوهاب، ص۴۸.</ref> و [[خداوند]] به درخت سدره [[وحی]] کرد دُرّ و جواهر برای ایشان بریزد تا به میمنت این [[عقد]] آسمانی [[رسول خدا]]{{صل}} به حوریان بهشتی هدیه کند و حوریان نیز آن هدیه را گرفته و به آن [[مباهات]] کرده و می‌گفتند: این به [[برکت]] [[ازدواج]] [[فاطمه]] است<ref>من لایحضره الفقیه، شیخ صدوق، ص۱۰۰؛ مکارم الاخلاق، طبرسی، ص۲۰۸؛ حلیة الأبرار، سید هاشم البحرانی، ج۱، ص۱۸۷؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۴۳، ص۱۰۴؛ ج۱۰۰، ص۲۶۶.</ref>.<ref>[[محمد کرمانی کجور | کرمانی کجور، محمد]]، [[فاطمه زهرا دختر رسول خدا (مقاله)| مقاله «فاطمه زهرا دختر رسول خدا»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۲۳۳؛ [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۳۳-۳۸.</ref>
[[رسول خدا]]{{صل}} به [[دستور الهی]] در زیر درخت طوبای [[بهشت]]<ref>فروع کافی، کلینی، ج۵، ص۳۷۸؛ الامالی، شیخ طوسی، ص۴۰.</ref>، [[فاطمه]]{{س}} را با مهریه یک پنجم [[دنیا]]<ref>فروع کافی، کلینی، ج۵، ص۳۷۸؛ الامالی، شیخ طوسی، ص۴۰.</ref> به [[عقد]] [[علی]]{{ع}} درآورد<ref>عیون المعجزات، حسین به عبدالوهاب، ص۴۸.</ref> و [[خداوند]] به درخت سدره [[وحی]] کرد دُرّ و جواهر برای ایشان بریزد تا به میمنت این [[عقد]] آسمانی [[رسول خدا]]{{صل}} به حوریان بهشتی هدیه کند و حوریان نیز آن هدیه را گرفته و به آن [[مباهات]] کرده و می‌گفتند: این به [[برکت]] [[ازدواج]] [[فاطمه]] است<ref>من لایحضره الفقیه، شیخ صدوق، ص۱۰۰؛ مکارم الاخلاق، طبرسی، ص۲۰۸؛ حلیة الأبرار، سید هاشم البحرانی، ج۱، ص۱۸۷؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۴۳، ص۱۰۴؛ ج۱۰۰، ص۲۶۶.</ref><ref>[[محمد کرمانی کجور | کرمانی کجور، محمد]]، [[فاطمه زهرا دختر رسول خدا (مقاله)| مقاله «فاطمه زهرا دختر رسول خدا»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۲۳۳؛ [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۳۳-۳۸.</ref>


===خواستگاران متعدد===
===خواستگاران متعدد===
در همان ماه‌های اول اقامت در [[مدینه]]<ref>این مطلب با توجه به آنچه نقل خواهد شد مبنی بر اینکه: ۱. صحبت رسول خدا{{صل}} با امیرالمؤمنین{{ع}} درباره این وصلت بعد از خواستگاری قریشیان مهاجر بوده؛ ۲. بین قطعی شدن ازدواج آن دو معصوم{{عم}} و انتقال فاطمه{{س}} به منزل امیرمؤمنان{{ع}} چند ماهی فاصله بوده؛ ۳. این انتقال، در سال دوم صورت پذیرفته است، فهمیده می‌شود.</ref> خواستگاران متعددی از [[مهاجران]] [[قریشی]]، برای [[ازدواج]] با [[فاطمه]] به خواستگاری ایشان آمدند و [[رسول خدا]]{{صل}} به [[امر الهی]] همه را رد کرد تا آنکه [[جبرئیل امین]] فرود آمد و به [[رسول خدا]]{{صل}} [[پیام]] داد [[فاطمه]]{{س}} را به همسری [[امیرمؤمنان]]{{ع}} درآورد<ref>عیون أخبار الرضا{{ع}}، شیخ صدوق، ج۲، ص۲۰۲.</ref>.<ref>[[محمد کرمانی کجور | کرمانی کجور، محمد]]، [[فاطمه زهرا دختر رسول خدا (مقاله)| مقاله «فاطمه زهرا دختر رسول خدا»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۲۳۳؛ [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۳۳-۳۸؛ [[حبیب عباسی| عباسی، حبیب]]، [[علی بن ابی‌طالب (مقاله)| مقاله «علی بن ابی‌طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۱۴۲-۱۴۶.</ref>
در همان ماه‌های اول اقامت در [[مدینه]]<ref>این مطلب با توجه به آنچه نقل خواهد شد مبنی بر اینکه: ۱. صحبت رسول خدا{{صل}} با امیرالمؤمنین{{ع}} درباره این وصلت بعد از خواستگاری قریشیان مهاجر بوده؛ ۲. بین قطعی شدن ازدواج آن دو معصوم{{عم}} و انتقال فاطمه{{س}} به منزل امیرمؤمنان{{ع}} چند ماهی فاصله بوده؛ ۳. این انتقال، در سال دوم صورت پذیرفته است، فهمیده می‌شود.</ref> خواستگاران متعددی از [[مهاجران]] [[قریشی]]، برای [[ازدواج]] با [[فاطمه]] به خواستگاری ایشان آمدند و [[رسول خدا]]{{صل}} به [[امر الهی]] همه را رد کرد تا آنکه [[جبرئیل امین]] فرود آمد و به [[رسول خدا]]{{صل}} [[پیام]] داد [[فاطمه]]{{س}} را به همسری [[امیرمؤمنان]]{{ع}} درآورد<ref>عیون أخبار الرضا{{ع}}، شیخ صدوق، ج۲، ص۲۰۲.</ref><ref>[[محمد کرمانی کجور | کرمانی کجور، محمد]]، [[فاطمه زهرا دختر رسول خدا (مقاله)| مقاله «فاطمه زهرا دختر رسول خدا»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۲۳۳؛ [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۳۳-۳۸؛ [[حبیب عباسی| عباسی، حبیب]]، [[علی بن ابی‌طالب (مقاله)| مقاله «علی بن ابی‌طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۱۴۲-۱۴۶.</ref>


[[فاطمه زهرا]]{{س}} در [[مجد]] و [[عظمت]] و اصالت [[خانوادگی]]، سرآمد [[بانوان]] دوران خویش بود، وی دخت [[نبیّ اکرم]] [[حضرت]] [[محمد بن عبد الله]]{{صل}} و [[خدیجه کبری]] سلاله [[فضیلت]] و [[دانش]]، برخوردار از [[فضایل]] [[نیک]] و در اوج [[زیبایی]] [[آفرینش]] و [[اخلاق]] قرار داشت و به بلندای [[کمال معنوی]] و [[انسانی]] و جایگاهی والا دست یافت و [[ستاره]] وجود مقدسش درخشید<ref>سیرة الائمة الاثنی عشر، ج۱، ص۸۰- ۸۱.</ref>.
[[فاطمه زهرا]]{{س}} در [[مجد]] و [[عظمت]] و اصالت [[خانوادگی]]، سرآمد [[بانوان]] دوران خویش بود، وی دخت [[نبیّ اکرم]] [[حضرت]] [[محمد بن عبد الله]]{{صل}} و [[خدیجه کبری]] سلاله [[فضیلت]] و [[دانش]]، برخوردار از [[فضایل]] [[نیک]] و در اوج [[زیبایی]] [[آفرینش]] و [[اخلاق]] قرار داشت و به بلندای [[کمال معنوی]] و [[انسانی]] و جایگاهی والا دست یافت و [[ستاره]] وجود مقدسش درخشید<ref>سیرة الائمة الاثنی عشر، ج۱، ص۸۰- ۸۱.</ref>.
خط ۳۱: خط ۳۱:
از [[بریده]] منقول است که گفت: [[ابوبکر]] از فاطمه زهرا{{س}} خواستگاری کرد، [[رسول اکرم]]{{صل}} در پاسخ او فرمود: «فاطمه از سنّ لازم برخوردار نیست و من در ارتباط با ازدواج او در [[انتظار]] مقدّرات [[الهی]] هستم».
از [[بریده]] منقول است که گفت: [[ابوبکر]] از فاطمه زهرا{{س}} خواستگاری کرد، [[رسول اکرم]]{{صل}} در پاسخ او فرمود: «فاطمه از سنّ لازم برخوردار نیست و من در ارتباط با ازدواج او در [[انتظار]] مقدّرات [[الهی]] هستم».


[[عمر]] در مسیر راه به او برخورد، ابوبکر ماجرا را با وی در میان گذاشت، عمر در پاسخ وی گفت: [[پیامبر]] دست ردّ بر سینه‌ات نهاده. آن‌گاه عمر خود، به خواستگاری فاطمه رفت که [[رسول اکرم]]{{صل}} خواسته او را نپذیرفت<ref>تذکرة الخواص، ص۳۰۶.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۳ (کتاب)|پیشوایان هدایت]] ج۳ ص ۹۷.</ref>.
[[عمر]] در مسیر راه به او برخورد، ابوبکر ماجرا را با وی در میان گذاشت، عمر در پاسخ وی گفت: [[پیامبر]] دست ردّ بر سینه‌ات نهاده. آن‌گاه عمر خود، به خواستگاری فاطمه رفت که [[رسول اکرم]]{{صل}} خواسته او را نپذیرفت<ref>تذکرة الخواص، ص۳۰۶.</ref><ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۳ (کتاب)|پیشوایان هدایت]] ج۳ ص ۹۷.</ref>.


===پیشنهاد [[رسول خدا]]{{صل}}===
===پیشنهاد [[رسول خدا]]{{صل}}===
حدود یک ماه و اندی از پیوندی که در [[آسمان]] منعقد شد، می‌گذشت و خواستگاران مختلف، جواب رد می‌شنیدند و [[امیرمؤمنان]]{{ع}} بسیار [[مشتاق]] این [[ازدواج]] بود و [[شب]] و روز در این [[فکر]] به سر می‌برد اما [[حیا]] مانع می‌شد آن را با [[رسول خدا]]{{صل}} در میان گذارد تا آنکه روزی به حضور [[رسول خدا]]{{صل}} رسید. [[رسول خدا]]{{صل}} از او پرسید: آیا قصد [[ازدواج]] داری؟ [[امیرمؤمنان]]{{ع}} فرمود: "[[رسول خدا]]{{صل}} بهتر می‌داند". [[علی]]{{ع}} با خود گفت: شاید آن [[حضرت]]، زنی از [[قریش]] را برای وی در نظر دارد و می‌خواهد به همسری او درآورد. بنابراین از اینکه [[فاطمه]] را از [[دست]] دهد نگران شد تا آنکه روزی [[رسول خدا]]{{صل}} [[علی]]{{ع}} را به [[خانه]] [[ام سلمه]] [[دعوت]] کرد. وقتی [[علی]]{{ع}} به [[خانه]] وارد شد و نگاه [[رسول خدا]]{{صل}} به او افتاد، چهره مبارکش از [[شادی]] درخشید و تبسمی کرد به طوری که [[علی]]{{ع}} سفیدی دندان‌های مبارکش را که برق میزد، دید. [[رسول خدا]]{{صل}} لب به سخن گشود و فرمود: "[[بشارت]] ده که [[خداوند]] - تبارک و تعالی - [[غم]] مرا درباره [[ازدواج]] تو برطرف کرد". [[علی]]{{ع}} پرسید: چگونه ای [[رسول خدا]]{{صل}}؟ [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: "[[جبرئیل]]{{ع}} نزد من آمد در حالی که سنبل و قرنفلی<ref>گیاه خوشبوی هندی که در کشورهای عربی نمی‌روید (لسان العرب، ابن منظور، ج۱۱، ص۵۵۶).</ref> بهشتی همراه او بود. پس آن دو را به من داد و من آنها را بوییدم و گفتم: این سنبل و قرنفل برای چیست؟ پاسخ داد: "[[خداوند]] ـ تبارک و تعالی ـ [[فرشتگان]] و غیر فرشتگانی را که در [[بهشت]] ساکن‌اند [[مأمور]] ساخت تا تمام [[بهشت]] را با شاخه‌ها و نهرها و میوه‌ها و قصرهای بهشتی بیارایند و به گل‌های آن [[فرمان]] داده که انواع بوی خوش را از خود بپراکنند و نیز به حوریان [[دستور]] داده تا [[سوره طه]] و طس و حم عسق را در [[بهشت]] بخوانند. سپس منادی را [[مأمور]] کرده که چنین ندا دهد: ای فرشتگانم و ای ساکنان بهشتم! [[شاهد]] باشید من [[فاطمه بنت محمد]]{{صل}} را به همسری [[علی بن أبی طالب]]{{ع}} درآوردم. سپس [[حضرت حق]] به خوش‌سخن‌ترین [[فرشته]] خود که راحیل نام دارد، [[فرمان]] داد تا در آنجا [[سخنرانی]] کند و او چنان [[سخنرانی]] کرد که در [[آسمان]] و [[زمین]] نظیر نداشت. و بعد منادی [[الهی]] ندا داد: ای فرشتگانم و ای [[ساکنان بهشت]] من! به [[علی بن أبی‌طالب]]{{ع}} [[حبیب]] [[محمد]]{{صل}} و [[فاطمه بنت محمد]]{{صل}} تبریک گویید که من آن دو را [[مبارک]] گردانیدم؛ راحیل پرسید: پروردگارا! افزون بر آنچه به چشم خود در [[بهشت]] می‌بینم [[برکت]] شما بر آنها چیست؟ [[خداوند]] ـ عزوجل ـ فرمود: "[[برکت]] ویژه من به آنان این است که [[مجتبی]] و [[حسین]]{{ع}} را به آنان داده و آن دو را [[حجت]] خود بر مخلوقاتم قرار می‌دهم به [[عزت]] و جلالم [[سوگند]]، نسلی از آن دو به وجود خواهم آورد که پایگاه [[علم]] من در [[زمین]] و معادن حکمتم خواهند بود و در [[قیامت]] آنان، پس از [[پیامبران]] و [[رسولان]]، بر مخلوقاتم [[احتجاج]] خواهم کرد". [[امیرمؤمنان]]{{ع}} در حال گوش دادن به [[سخنان رسول خدا]]{{صل}} بود که ناگاه [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: "[[بشارت]] بده ای [[علی]]! زیرا که من تو را به همسری دخترم [[فاطمه]] درآوردم همان‌گونه که [[خداوند]] چنین کرد و [[جبرئیل]] به من خبر داده و [[بهشت]] و اهالی آن [[مشتاق]] تو و فاطمه‌اند".
حدود یک ماه و اندی از پیوندی که در [[آسمان]] منعقد شد، می‌گذشت و خواستگاران مختلف، جواب رد می‌شنیدند و [[امیرمؤمنان]]{{ع}} بسیار [[مشتاق]] این [[ازدواج]] بود و [[شب]] و روز در این [[فکر]] به سر می‌برد اما [[حیا]] مانع می‌شد آن را با [[رسول خدا]]{{صل}} در میان گذارد تا آنکه روزی به حضور [[رسول خدا]]{{صل}} رسید. [[رسول خدا]]{{صل}} از او پرسید: آیا قصد [[ازدواج]] داری؟ [[امیرمؤمنان]]{{ع}} فرمود: "[[رسول خدا]]{{صل}} بهتر می‌داند". [[علی]]{{ع}} با خود گفت: شاید آن [[حضرت]]، زنی از [[قریش]] را برای وی در نظر دارد و می‌خواهد به همسری او درآورد. بنابراین از اینکه [[فاطمه]] را از [[دست]] دهد نگران شد تا آنکه روزی [[رسول خدا]]{{صل}} [[علی]]{{ع}} را به [[خانه]] [[ام سلمه]] [[دعوت]] کرد. وقتی [[علی]]{{ع}} به [[خانه]] وارد شد و نگاه [[رسول خدا]]{{صل}} به او افتاد، چهره مبارکش از [[شادی]] درخشید و تبسمی کرد به طوری که [[علی]]{{ع}} سفیدی دندان‌های مبارکش را که برق میزد، دید. [[رسول خدا]]{{صل}} لب به سخن گشود و فرمود: "[[بشارت]] ده که [[خداوند]] - تبارک و تعالی - [[غم]] مرا درباره [[ازدواج]] تو برطرف کرد". [[علی]]{{ع}} پرسید: چگونه ای [[رسول خدا]]{{صل}}؟ [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: "[[جبرئیل]]{{ع}} نزد من آمد در حالی که سنبل و قرنفلی<ref>گیاه خوشبوی هندی که در کشورهای عربی نمی‌روید (لسان العرب، ابن منظور، ج۱۱، ص۵۵۶).</ref> بهشتی همراه او بود. پس آن دو را به من داد و من آنها را بوییدم و گفتم: این سنبل و قرنفل برای چیست؟ پاسخ داد: "[[خداوند]] ـ تبارک و تعالی ـ [[فرشتگان]] و غیر فرشتگانی را که در [[بهشت]] ساکن‌اند [[مأمور]] ساخت تا تمام [[بهشت]] را با شاخه‌ها و نهرها و میوه‌ها و قصرهای بهشتی بیارایند و به گل‌های آن [[فرمان]] داده که انواع بوی خوش را از خود بپراکنند و نیز به حوریان [[دستور]] داده تا [[سوره طه]] و طس و حم عسق را در [[بهشت]] بخوانند. سپس منادی را [[مأمور]] کرده که چنین ندا دهد: ای فرشتگانم و ای ساکنان بهشتم! [[شاهد]] باشید من [[فاطمه بنت محمد]]{{صل}} را به همسری [[علی بن أبی طالب]]{{ع}} درآوردم. سپس [[حضرت حق]] به خوش‌سخن‌ترین [[فرشته]] خود که راحیل نام دارد، [[فرمان]] داد تا در آنجا [[سخنرانی]] کند و او چنان [[سخنرانی]] کرد که در [[آسمان]] و [[زمین]] نظیر نداشت. و بعد منادی [[الهی]] ندا داد: ای فرشتگانم و ای [[ساکنان بهشت]] من! به [[علی بن أبی‌طالب]]{{ع}} [[حبیب]] [[محمد]]{{صل}} و [[فاطمه بنت محمد]]{{صل}} تبریک گویید که من آن دو را [[مبارک]] گردانیدم؛ راحیل پرسید: پروردگارا! افزون بر آنچه به چشم خود در [[بهشت]] می‌بینم [[برکت]] شما بر آنها چیست؟ [[خداوند]] ـ عزوجل ـ فرمود: "[[برکت]] ویژه من به آنان این است که [[مجتبی]] و [[حسین]]{{ع}} را به آنان داده و آن دو را [[حجت]] خود بر مخلوقاتم قرار می‌دهم به [[عزت]] و جلالم [[سوگند]]، نسلی از آن دو به وجود خواهم آورد که پایگاه [[علم]] من در [[زمین]] و معادن حکمتم خواهند بود و در [[قیامت]] آنان، پس از [[پیامبران]] و [[رسولان]]، بر مخلوقاتم [[احتجاج]] خواهم کرد". [[امیرمؤمنان]]{{ع}} در حال گوش دادن به [[سخنان رسول خدا]]{{صل}} بود که ناگاه [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: "[[بشارت]] بده ای [[علی]]! زیرا که من تو را به همسری دخترم [[فاطمه]] درآوردم همان‌گونه که [[خداوند]] چنین کرد و [[جبرئیل]] به من خبر داده و [[بهشت]] و اهالی آن [[مشتاق]] تو و فاطمه‌اند".


[[علی]]{{ع}} که از [[شادی]] وصلت با [[سرور]] [[زنان]] عالم بسیار شادمان بود، لب به [[شکر الهی]] گشود و دعایی را که [[خداوند]] از زبان [[حضرت سلیمان]] [[نقل]] فرموده، به زبان آورد: {{متن قرآن|قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«گفت: پروردگارا! در دلم افکن تا نعمتت را که به من و به پدر و مادرم بخشیده‌ای سپاس بگزارم و کردار شایسته‌ای که تو را خشنود کند به جای آرم و مرا به بخشایش خود در زمره بندگان شایسته خویش درآور» سوره نمل، آیه ۱۹.</ref>. و [[رسول خدا]]{{صل}} آمین گفت<ref>عیون اخبار الرضا{{ع}}، شیخ صدوق، ج۲، ص۲۰۱-۲۰۲؛ روضة الواعظین، فتال نیشابوری، ص۱۴۵-۱۴۴.</ref>. بعد از این ماجرا گویا برخی باز برای خواستگاری [[فاطمه]]{{س}} به نزد [[رسول خدا]]{{صل}} آمدند از جمله [[نقل]] شده، روزی [[امیرمؤمنان]]{{ع}} در نزد [[رسول خدا]]{{صل}} حاضر بود [[ابوبکر]] و [[عمر]] به خواستگاری [[فاطمه]]{{س}} آمدند و [[رسول خدا]]{{صل}} رو به [[امیرمؤمنان]]{{ع}} فرمود: "ای [[علی]]! [[فاطمه]] از آن توست"<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۱۹؛ المعجم الکبیر، طبرانی، ج۴، ص۳۴؛ مجمع الزوائد، هیثمی، ج۹، ص۲۰۴؛ عبارت هیثمی چنین است: {{عربی|خطب أبوبكر و عمر فاطمة{{س}} فقال النبيّ{{صل}}: "هي لك يا عليّ". رواه الطبراني و رجاله ثقات}}.</ref>.<ref>[[محمد کرمانی کجور | کرمانی کجور، محمد]]، [[فاطمه زهرا دختر رسول خدا (مقاله)| مقاله «فاطمه زهرا دختر رسول خدا»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۲۳۴-۲۳۶؛ [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۳۳-۳۸؛ [[حبیب عباسی| عباسی، حبیب]]، [[علی بن ابی‌طالب (مقاله)| مقاله «علی بن ابی‌طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۱۴۲-۱۴۶.</ref>
[[علی]]{{ع}} که از [[شادی]] وصلت با [[سرور]] [[زنان]] عالم بسیار شادمان بود، لب به [[شکر الهی]] گشود و دعایی را که [[خداوند]] از زبان [[حضرت سلیمان]] [[نقل]] فرموده، به زبان آورد: {{متن قرآن|قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«گفت: پروردگارا! در دلم افکن تا نعمتت را که به من و به پدر و مادرم بخشیده‌ای سپاس بگزارم و کردار شایسته‌ای که تو را خشنود کند به جای آرم و مرا به بخشایش خود در زمره بندگان شایسته خویش درآور» سوره نمل، آیه ۱۹.</ref>. و [[رسول خدا]]{{صل}} آمین گفت<ref>عیون اخبار الرضا{{ع}}، شیخ صدوق، ج۲، ص۲۰۱-۲۰۲؛ روضة الواعظین، فتال نیشابوری، ص۱۴۵-۱۴۴.</ref>. بعد از این ماجرا گویا برخی باز برای خواستگاری [[فاطمه]]{{س}} به نزد [[رسول خدا]]{{صل}} آمدند از جمله [[نقل]] شده، روزی [[امیرمؤمنان]]{{ع}} در نزد [[رسول خدا]]{{صل}} حاضر بود [[ابوبکر]] و [[عمر]] به خواستگاری [[فاطمه]]{{س}} آمدند و [[رسول خدا]]{{صل}} رو به [[امیرمؤمنان]]{{ع}} فرمود: "ای [[علی]]! [[فاطمه]] از آن توست"<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۱۹؛ المعجم الکبیر، طبرانی، ج۴، ص۳۴؛ مجمع الزوائد، هیثمی، ج۹، ص۲۰۴؛ عبارت هیثمی چنین است: {{عربی|خطب أبوبكر و عمر فاطمة{{س}} فقال النبيّ{{صل}}: "هي لك يا عليّ". رواه الطبراني و رجاله ثقات}}.</ref><ref>[[محمد کرمانی کجور | کرمانی کجور، محمد]]، [[فاطمه زهرا دختر رسول خدا (مقاله)| مقاله «فاطمه زهرا دختر رسول خدا»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۲۳۴-۲۳۶؛ [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۳۳-۳۸؛ [[حبیب عباسی| عباسی، حبیب]]، [[علی بن ابی‌طالب (مقاله)| مقاله «علی بن ابی‌طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۱۴۲-۱۴۶.</ref>


===اجرای مراسم [[ازدواج]]===
===اجرای مراسم [[ازدواج]]===
خط ۴۳: خط ۴۳:
در اواخر ماه صفر<ref>تاریخ الطبری، طبری، ج۲، ص۱۵؛ الحاوی الکبیر، ماوردی، ج۱۴، ص۲۴؛ المنتظم، ابن جوزی، ج۳، ص۸۴.</ref> [[سال اول هجرت]]<ref>با توجه به اینکه مبدأ تاریخ اسلامی هجرت رسول خدا{{صل}} است و هجرت در اول ربیع الاول صورت گرفته، ماه صفر جزء همان سال اول به حساب می‌آید نه آنکه مبدا تاریخ اسلامی، اول محرم باشد تا صفر که ماه پس از آن است جزء سال دوم به حساب آید. لازم به یادآوری است، عمر بن الخطاب اولین کسی بود که آغاز تاریخ اسلامی را که اول ربیع الاول بود در زمان حکومتش دو ماه به عقب کشید و متأسفانه این مسئله تاکنون نیز ادامه دارد.</ref>، یعنی چند روز مانده به اولین سالگشت [[هجرت]] و سپری شدن دوازدهمین ماه [[هجرت]]، [[رسول خدا]]{{صل}} که قبلاً [[عقد]] آسمانی این دو [[معصوم]] را در زیر درخت طوبای [[بهشت]] خوانده بود، آنها را به همسری هم درآورد و در [[زمین]] نیز بین این دو [[نور]] عرشی، [[پیمان]] [[ازدواج]] منعقد شد<ref>الحاوی، ماوردی، ج۱۴، ص۲۴.</ref>.
در اواخر ماه صفر<ref>تاریخ الطبری، طبری، ج۲، ص۱۵؛ الحاوی الکبیر، ماوردی، ج۱۴، ص۲۴؛ المنتظم، ابن جوزی، ج۳، ص۸۴.</ref> [[سال اول هجرت]]<ref>با توجه به اینکه مبدأ تاریخ اسلامی هجرت رسول خدا{{صل}} است و هجرت در اول ربیع الاول صورت گرفته، ماه صفر جزء همان سال اول به حساب می‌آید نه آنکه مبدا تاریخ اسلامی، اول محرم باشد تا صفر که ماه پس از آن است جزء سال دوم به حساب آید. لازم به یادآوری است، عمر بن الخطاب اولین کسی بود که آغاز تاریخ اسلامی را که اول ربیع الاول بود در زمان حکومتش دو ماه به عقب کشید و متأسفانه این مسئله تاکنون نیز ادامه دارد.</ref>، یعنی چند روز مانده به اولین سالگشت [[هجرت]] و سپری شدن دوازدهمین ماه [[هجرت]]، [[رسول خدا]]{{صل}} که قبلاً [[عقد]] آسمانی این دو [[معصوم]] را در زیر درخت طوبای [[بهشت]] خوانده بود، آنها را به همسری هم درآورد و در [[زمین]] نیز بین این دو [[نور]] عرشی، [[پیمان]] [[ازدواج]] منعقد شد<ref>الحاوی، ماوردی، ج۱۴، ص۲۴.</ref>.


شاید همین‌جا بود که [[رسول خدا]]{{صل}} از [[ام ایمن]]، [[خادم]] خود پرسید: چه همراه داری؟ [[ام ایمن]] جواب داد: اینها نثار (چیزی که بر سر عروس هستند و دیگران آن را جمع می‌کنند) است که من جمع کرده‌ام. پس [[ام ایمن]] به [[گریه]] افتاد و [[گریه]] کنان به [[رسول خدا]]{{صل}} گفت: "[[فاطمه]] را به همسری [[علی]]{{ع}} درآوردی اما چیزی بر او نثار نکردی". [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: "[[دروغ]] نگو، زیرا آنگاه که [[خداوند متعال]] [[فاطمه]] را به همسری [[علی]]{{ع}} درآورد، به درختان [[بهشت]] [[فرمان]] داد تا زیورها و یاقوت و دُر و زمرد و إستبرق بر [[فاطمه]] نثار کنند و اهالی [[بهشت]] فراوان از آن گرفتند و [[خداوند]]، [[طوبی]] را مهر [[فاطمه]]{{س}} و در منزل [[علی]]{{ع}} قرار داد<ref>الامالی، شیخ صدوق، ص۳۶۲؛ روضة الواعظین، فتال نیشابوری، ص۱۴۶؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۴۳، ص۹۸.</ref>.<ref>[[محمد کرمانی کجور | کرمانی کجور، محمد]]، [[فاطمه زهرا دختر رسول خدا (مقاله)| مقاله «فاطمه زهرا دختر رسول خدا»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۲۳۶-۲۳۷؛ [[حبیب عباسی| عباسی، حبیب]]، [[علی بن ابی‌طالب (مقاله)| مقاله «علی بن ابی‌طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۱۴۲-۱۴۶.</ref>
شاید همین‌جا بود که [[رسول خدا]]{{صل}} از [[ام ایمن]]، [[خادم]] خود پرسید: چه همراه داری؟ [[ام ایمن]] جواب داد: اینها نثار (چیزی که بر سر عروس هستند و دیگران آن را جمع می‌کنند) است که من جمع کرده‌ام. پس [[ام ایمن]] به [[گریه]] افتاد و [[گریه]] کنان به [[رسول خدا]]{{صل}} گفت: "[[فاطمه]] را به همسری [[علی]]{{ع}} درآوردی اما چیزی بر او نثار نکردی". [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: "[[دروغ]] نگو، زیرا آنگاه که [[خداوند متعال]] [[فاطمه]] را به همسری [[علی]]{{ع}} درآورد، به درختان [[بهشت]] [[فرمان]] داد تا زیورها و یاقوت و دُر و زمرد و إستبرق بر [[فاطمه]] نثار کنند و اهالی [[بهشت]] فراوان از آن گرفتند و [[خداوند]]، [[طوبی]] را مهر [[فاطمه]]{{س}} و در منزل [[علی]]{{ع}} قرار داد<ref>الامالی، شیخ صدوق، ص۳۶۲؛ روضة الواعظین، فتال نیشابوری، ص۱۴۶؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۴۳، ص۹۸.</ref><ref>[[محمد کرمانی کجور | کرمانی کجور، محمد]]، [[فاطمه زهرا دختر رسول خدا (مقاله)| مقاله «فاطمه زهرا دختر رسول خدا»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۲۳۶-۲۳۷؛ [[حبیب عباسی| عباسی، حبیب]]، [[علی بن ابی‌طالب (مقاله)| مقاله «علی بن ابی‌طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۱۴۲-۱۴۶.</ref>


===مهریه [[فاطمه]]{{س}}===
===مهریه [[فاطمه]]{{س}}===
خط ۵۳: خط ۵۳:


===[[اعتراض]] و [[سرزنش]] [[قریش]]===
===[[اعتراض]] و [[سرزنش]] [[قریش]]===
پس از سرگرفتن این [[ازدواج]]، [[قریش]] با شدت بیشتری به [[رسول خدا]]{{صل}} [[اعتراض]] کرده، گفتند: ما از [[فاطمه]] خواستگاری کردیم و ما را رد کرده و او را به همسری [[علی]] درآوردی؟ حتی از درد [[دل]] [[رسول خدا]]{{صل}} با [[امیرمؤمنان]]{{ع}} فهمیده می‌شود آنان تنها به این کار، [[اعتراض]] نکردند بلکه [[رسول خدا]]{{صل}} را [[سرزنش]] کردند. [[رسول خدا]]{{صل}} به آنها فرمود: "به [[خدا]] [[سوگند]]، من نه با نظر خود، شما را رد کردم و نه با نظر خود، او را به همسری [[علی]] درآوردم بلکه [[خدا]] شما را رد کرده و او را به همسری [[علی]] درآورد" و [[جبرئیل]] فرود آمد و به [[پیامبر]]{{صل}} گفت: ای [[محمد]]! [[خداوند]] ـ جل جلاله ـ می‌فرماید: "اگر [[علی]] را نمی‌آفریدم، کسی در عالم هم کفو دخترت [[فاطمه]] نبود"<ref>عیون اخبار الرضا{{ع}}، شیخ صدوق، ج۲، ص۲۰۳.</ref>.<ref>[[محمد کرمانی کجور | کرمانی کجور، محمد]]، [[فاطمه زهرا دختر رسول خدا (مقاله)| مقاله «فاطمه زهرا دختر رسول خدا»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۲۳۹.</ref>
پس از سرگرفتن این [[ازدواج]]، [[قریش]] با شدت بیشتری به [[رسول خدا]]{{صل}} [[اعتراض]] کرده، گفتند: ما از [[فاطمه]] خواستگاری کردیم و ما را رد کرده و او را به همسری [[علی]] درآوردی؟ حتی از درد [[دل]] [[رسول خدا]]{{صل}} با [[امیرمؤمنان]]{{ع}} فهمیده می‌شود آنان تنها به این کار، [[اعتراض]] نکردند بلکه [[رسول خدا]]{{صل}} را [[سرزنش]] کردند. [[رسول خدا]]{{صل}} به آنها فرمود: "به [[خدا]] [[سوگند]]، من نه با نظر خود، شما را رد کردم و نه با نظر خود، او را به همسری [[علی]] درآوردم بلکه [[خدا]] شما را رد کرده و او را به همسری [[علی]] درآورد" و [[جبرئیل]] فرود آمد و به [[پیامبر]]{{صل}} گفت: ای [[محمد]]! [[خداوند]] ـ جل جلاله ـ می‌فرماید: "اگر [[علی]] را نمی‌آفریدم، کسی در عالم هم کفو دخترت [[فاطمه]] نبود"<ref>عیون اخبار الرضا{{ع}}، شیخ صدوق، ج۲، ص۲۰۳.</ref><ref>[[محمد کرمانی کجور | کرمانی کجور، محمد]]، [[فاطمه زهرا دختر رسول خدا (مقاله)| مقاله «فاطمه زهرا دختر رسول خدا»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۲۳۹.</ref>


===تهیه لوازم اولیه [[زندگی]]===
===تهیه لوازم اولیه [[زندگی]]===
در این باره دو [[نقل]] آمده است:
در این باره دو [[نقل]] آمده است:
#[[امیرمؤمنان]]{{ع}} شتری داشت که آن را به چهارصد و هشتاد [[درهم]] فروخت و [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: "دو سوم [[پول]] را برای [[عطر]] و یک سوم را برای [[لباس]] قرار دهید"<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۲۱؛ در روایت سیوطی این گونه آمده که امیرمؤمنان{{ع}} سپر و برخی دیگر از لوازم خود را به چهارصد و هشتاد در هم فروخت و... (جامع الاحادیث الجامع الصغیر و زوائده و الجامع الکبیر، ج۱۸، ص۲۲۴).</ref> و به زن‌های حاضر امر فرمود تا منزل [[فاطمه]]{{س}} را با زیراندازی که از لیف خرما پر گشته و بالش و روپوش خیبری و طشت و چند ظرف سفالی و ظرفی برای [[نظافت]] و دو پرده نازک، آماده سازند و [[سلمان]] و [[بلال]] را برای خرید تمام این وسایل فرستاد<ref>کشف الیقین، علامه حلی، ص۱۹۷.</ref>.
# [[امیرمؤمنان]]{{ع}} شتری داشت که آن را به چهارصد و هشتاد [[درهم]] فروخت و [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: "دو سوم [[پول]] را برای [[عطر]] و یک سوم را برای [[لباس]] قرار دهید"<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۲۱؛ در روایت سیوطی این گونه آمده که امیرمؤمنان{{ع}} سپر و برخی دیگر از لوازم خود را به چهارصد و هشتاد در هم فروخت و... (جامع الاحادیث الجامع الصغیر و زوائده و الجامع الکبیر، ج۱۸، ص۲۲۴).</ref> و به زن‌های حاضر امر فرمود تا منزل [[فاطمه]]{{س}} را با زیراندازی که از لیف خرما پر گشته و بالش و روپوش خیبری و طشت و چند ظرف سفالی و ظرفی برای [[نظافت]] و دو پرده نازک، آماده سازند و [[سلمان]] و [[بلال]] را برای خرید تمام این وسایل فرستاد<ref>کشف الیقین، علامه حلی، ص۱۹۷.</ref>.
#[[رسول خدا]]{{صل}} [[امیرمؤمنان]]{{ع}} را [[مأمور]] کرد تا همان زره‌ای را که به امر [[رسول خدا]]{{صل}} به [[فاطمه]]{{س}} بخشیده بود، برای تهیه لوازم اولیه [[زندگی]] بفروشد و [[علی]]{{ع}} نیز چنین کرد و [[پول]] آن را نزد [[رسول خدا]]{{صل}} آورد. [[حضرت]] دو سوم آن را برداشت و [[دستور]] داد تا با آن برای [[فاطمه]] [[عطر]] بخرند و یک سوم باقی مانده را به [[بلال]] و [[ابوبکر]] داد تا وسایل [[زندگی]] بخرند و آن دو به بازار رفتند و این وسایل را تهیه کردند. یک عدد پیراهن به هفت [[درهم]]؛ یک عدد روسری به چهار [[درهم]]؛ یک عدد عبای خیبری سیاه؛ دو زیرانداز از جنس کتان؛ دو عدد لحاف که لایه یکی از آنها پشم و دیگری لیف خرما بود؛ چهار عدد پشتی که از پوست‌های دباغی شده [[شهر]] طایف درست شده و از گیاه خشک شده بود؛ پرده نازک پشمی؛ یک عدد [[حصیر]] که از بافته‌های [[شهر]] هجرِ [[بحرین]] بود؛ دستاسی برای آرد کردن گندم و جو؛ طشت مسی؛ لیوانی چوبی برای شیر؛ مشک آب؛ ظرف دماغه دار سفالی؛ برای [[تطهیر]] که بیرون آن رنگ شده بود؛ ظرف آب سفالی؛ چند کوزه سفالی سبز رنگ؛ زیرپایی پوستین؛ عبای سفید [[قطوانی]]<ref>(قطوان، منطقه‌ای در [[کوفه]]) و ظرف آب‌خوری (پارچ)؛ المناقب، موفق خوارزمی، ص۳۴۹؛ کشف الغمه، ابی الفتح اربلی، ج۱، ص۳۶۹؛ أعیان الشیعه، امین عاملی، ج۱، ص۳۱۲.</ref>.
# [[رسول خدا]]{{صل}} [[امیرمؤمنان]]{{ع}} را [[مأمور]] کرد تا همان زره‌ای را که به امر [[رسول خدا]]{{صل}} به [[فاطمه]]{{س}} بخشیده بود، برای تهیه لوازم اولیه [[زندگی]] بفروشد و [[علی]]{{ع}} نیز چنین کرد و [[پول]] آن را نزد [[رسول خدا]]{{صل}} آورد. [[حضرت]] دو سوم آن را برداشت و [[دستور]] داد تا با آن برای [[فاطمه]] [[عطر]] بخرند و یک سوم باقی مانده را به [[بلال]] و [[ابوبکر]] داد تا وسایل [[زندگی]] بخرند و آن دو به بازار رفتند و این وسایل را تهیه کردند. یک عدد پیراهن به هفت [[درهم]]؛ یک عدد روسری به چهار [[درهم]]؛ یک عدد عبای خیبری سیاه؛ دو زیرانداز از جنس کتان؛ دو عدد لحاف که لایه یکی از آنها پشم و دیگری لیف خرما بود؛ چهار عدد پشتی که از پوست‌های دباغی شده [[شهر]] طایف درست شده و از گیاه خشک شده بود؛ پرده نازک پشمی؛ یک عدد [[حصیر]] که از بافته‌های [[شهر]] هجرِ [[بحرین]] بود؛ دستاسی برای آرد کردن گندم و جو؛ طشت مسی؛ لیوانی چوبی برای شیر؛ مشک آب؛ ظرف دماغه دار سفالی؛ برای [[تطهیر]] که بیرون آن رنگ شده بود؛ ظرف آب سفالی؛ چند کوزه سفالی سبز رنگ؛ زیرپایی پوستین؛ عبای سفید [[قطوانی]]<ref>(قطوان، منطقه‌ای در [[کوفه]]) و ظرف آب‌خوری (پارچ)؛ المناقب، موفق خوارزمی، ص۳۴۹؛ کشف الغمه، ابی الفتح اربلی، ج۱، ص۳۶۹؛ أعیان الشیعه، امین عاملی، ج۱، ص۳۱۲.</ref>.


[[نقل]] شده، آنگاه که لوازم خریداری شده را در برابر [[رسول خدا]]{{صل}} آوردند در حالی که [[اشک]] از چشمان مبارکش جاری بود، سر به [[آسمان]] بلند کرد و فرمود: "خدایا! [[زندگی]] کسانی را که بیشتر ظروف‌شان سفال است، [[مبارک]] فرما"<ref>المناقب، خوارزمی، ص۳۴۹؛ کشف الیقین، علامه حلی، ص۱۹۶ و کشف الغمه، ابن ابی الفتح اربلی، ج۱، ص۳۶۹.</ref>.<ref>[[محمد کرمانی کجور | کرمانی کجور، محمد]]، [[فاطمه زهرا دختر رسول خدا (مقاله)| مقاله «فاطمه زهرا دختر رسول خدا»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۲۴۰-۲۴۱.</ref>
[[نقل]] شده، آنگاه که لوازم خریداری شده را در برابر [[رسول خدا]]{{صل}} آوردند در حالی که [[اشک]] از چشمان مبارکش جاری بود، سر به [[آسمان]] بلند کرد و فرمود: "خدایا! [[زندگی]] کسانی را که بیشتر ظروف‌شان سفال است، [[مبارک]] فرما"<ref>المناقب، خوارزمی، ص۳۴۹؛ کشف الیقین، علامه حلی، ص۱۹۶ و کشف الغمه، ابن ابی الفتح اربلی، ج۱، ص۳۶۹.</ref><ref>[[محمد کرمانی کجور | کرمانی کجور، محمد]]، [[فاطمه زهرا دختر رسول خدا (مقاله)| مقاله «فاطمه زهرا دختر رسول خدا»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۲۴۰-۲۴۱.</ref>


===فاصله میان [[عقد]] تا رفتن به منزل [[امام علی]]{{ع}}===
===فاصله میان [[عقد]] تا رفتن به منزل [[امام علی]]{{ع}}===
خط ۷۸: خط ۷۸:
و نیز [[نقل]] شده، آن [[حضرت]] [[دست]] [[فاطمه]]{{س}} را گرفته و فرمود: "[[فاطمه]]! از [[غضب]] [[علی]] برحذر باش، زیرا که [[خداوند]] با غضبش، [[غضب]] کرده و با رضایتش [[راضی]] می‌شود". سپس به سوی [[امیرمؤمنان]]{{ع}} آمد و [[دست]] او را نیز گرفت و فرمود: "ای اباالحسن! از [[غضب فاطمه]] برحذر باش، زیرا که [[فرشتگان]]، با [[غضب]] او [[غضب]] کرده و با رضایتش [[راضی]] می‌شوند"<ref>مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب، ج۳، ص۱۱۴؛ در برخی منابع اهل سنت آمده روزی رسول خدا{{صل}} به فاطمه{{س}} فرمود: "علی را غضبناک مساز زیرا که خداوند با غضب او، غضب می‌کند" (ربیع الابرار، زمخشری، ج۱، ص۱۴۱). اما به این مطلب که "خداوند با غضب فاطمه، غضب می‌کند" نیز در منابع اهل سنت، اشاره شده که نقل خواهد شد.</ref>.
و نیز [[نقل]] شده، آن [[حضرت]] [[دست]] [[فاطمه]]{{س}} را گرفته و فرمود: "[[فاطمه]]! از [[غضب]] [[علی]] برحذر باش، زیرا که [[خداوند]] با غضبش، [[غضب]] کرده و با رضایتش [[راضی]] می‌شود". سپس به سوی [[امیرمؤمنان]]{{ع}} آمد و [[دست]] او را نیز گرفت و فرمود: "ای اباالحسن! از [[غضب فاطمه]] برحذر باش، زیرا که [[فرشتگان]]، با [[غضب]] او [[غضب]] کرده و با رضایتش [[راضی]] می‌شوند"<ref>مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب، ج۳، ص۱۱۴؛ در برخی منابع اهل سنت آمده روزی رسول خدا{{صل}} به فاطمه{{س}} فرمود: "علی را غضبناک مساز زیرا که خداوند با غضب او، غضب می‌کند" (ربیع الابرار، زمخشری، ج۱، ص۱۴۱). اما به این مطلب که "خداوند با غضب فاطمه، غضب می‌کند" نیز در منابع اهل سنت، اشاره شده که نقل خواهد شد.</ref>.


بدین‌سان [[فاطمه]]{{س}} به منزل [[همسر]] خود رفت و فرشتگانی که برای بدرقه او، فرود آمده بودند تا [[طلوع صبح]] در [[مدینه]]، [[خداوند متعال]] را [[تسبیح]] می‌گفتند<ref>جزء الحمیری، حمیری، ج۱، ص۲۹؛ تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، ج۵، ص۷؛ ذخائر العقبی، طبری، ج۱، ص۳۲.</ref>. [[فاطمه]]{{س}} درباره [[شب]] اول [[زندگی]] مشترکش با [[امیرمؤمنان]] به اسماء چنین فرمود: "[[شب]] اولی که به [[خانه علی]]{{ع}} وارد شدم، شنیدم که [[زمین]] با او سخن گفته و او نیز با [[زمین]] سخن می‌گفت"<ref>الطرائف، سید بن طاووس، ص۱۱۱؛ کشف الغمة، ابن ابی‌الفتح اربلی، ج۱، ص۲۸۹؛ المحتضر، حسن بن سلیمان حلی، ص۱۷۱؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۴۱، ص۲۷۱.</ref>.<ref>[[محمد کرمانی کجور | کرمانی کجور، محمد]]، [[فاطمه زهرا دختر رسول خدا (مقاله)| مقاله «فاطمه زهرا دختر رسول خدا»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۲۴۲-۲۴۷؛ [[حبیب عباسی| عباسی، حبیب]]، [[علی بن ابی‌طالب (مقاله)| مقاله «علی بن ابی‌طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۱۴۲-۱۴۶.</ref>
بدین‌سان [[فاطمه]]{{س}} به منزل [[همسر]] خود رفت و فرشتگانی که برای بدرقه او، فرود آمده بودند تا [[طلوع صبح]] در [[مدینه]]، [[خداوند متعال]] را [[تسبیح]] می‌گفتند<ref>جزء الحمیری، حمیری، ج۱، ص۲۹؛ تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، ج۵، ص۷؛ ذخائر العقبی، طبری، ج۱، ص۳۲.</ref>. [[فاطمه]]{{س}} درباره [[شب]] اول [[زندگی]] مشترکش با [[امیرمؤمنان]] به اسماء چنین فرمود: "[[شب]] اولی که به [[خانه علی]]{{ع}} وارد شدم، شنیدم که [[زمین]] با او سخن گفته و او نیز با [[زمین]] سخن می‌گفت"<ref>الطرائف، سید بن طاووس، ص۱۱۱؛ کشف الغمة، ابن ابی‌الفتح اربلی، ج۱، ص۲۸۹؛ المحتضر، حسن بن سلیمان حلی، ص۱۷۱؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۴۱، ص۲۷۱.</ref><ref>[[محمد کرمانی کجور | کرمانی کجور، محمد]]، [[فاطمه زهرا دختر رسول خدا (مقاله)| مقاله «فاطمه زهرا دختر رسول خدا»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۲۴۲-۲۴۷؛ [[حبیب عباسی| عباسی، حبیب]]، [[علی بن ابی‌طالب (مقاله)| مقاله «علی بن ابی‌طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۱۴۲-۱۴۶.</ref>


===روز اول سکونت در [[خانه]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}}===
===روز اول سکونت در [[خانه]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}}===
خط ۹۷: خط ۹۷:
سال دوم [[ازدواج]]، با ولادت [[امام حسین]]{{ع}} همراه بود؛ نوزادی که از گلو تا برآمدگی روی پا از همه بیشتر به [[رسول خدا]]{{صل}} شبیه بود<ref>المعجم الکبیر، طبرانی، ج۳، ص۹۵؛ معرفة الصحابه، ابونعیم اصفهانی، ج۲، ص۶۶۳؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۱۴، ص۱۲۶. البته عبارت شبیه‌ترین مردم به آن حضرت در قسمت پایین تنه نیز در این منابع آمده است: مسند ابی‌داود الطیالسی، ابو داود، ج۱، ص۱۹؛ فضائل الصحابه، شیبانی، ج۲، ص۷۷۴.</ref> و چهره‌اش نیز بعد<ref>در مرتبه بعد بودن، با توجه به جمع میان ادله قبل و بعد است.</ref> از [[برادر]] از همه به آن [[حضرت]] شبیه‌تر بود<ref>صحیح البخاری، بخاری، ج۳، ص۱۳۷۰.</ref>.
سال دوم [[ازدواج]]، با ولادت [[امام حسین]]{{ع}} همراه بود؛ نوزادی که از گلو تا برآمدگی روی پا از همه بیشتر به [[رسول خدا]]{{صل}} شبیه بود<ref>المعجم الکبیر، طبرانی، ج۳، ص۹۵؛ معرفة الصحابه، ابونعیم اصفهانی، ج۲، ص۶۶۳؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۱۴، ص۱۲۶. البته عبارت شبیه‌ترین مردم به آن حضرت در قسمت پایین تنه نیز در این منابع آمده است: مسند ابی‌داود الطیالسی، ابو داود، ج۱، ص۱۹؛ فضائل الصحابه، شیبانی، ج۲، ص۷۷۴.</ref> و چهره‌اش نیز بعد<ref>در مرتبه بعد بودن، با توجه به جمع میان ادله قبل و بعد است.</ref> از [[برادر]] از همه به آن [[حضرت]] شبیه‌تر بود<ref>صحیح البخاری، بخاری، ج۳، ص۱۳۷۰.</ref>.


[[اسماء بنت عمیس]] همچنان کمک کار [[فاطمه]]{{س}} بود. این ماجرا از زبان [[اسماء بنت عمیس]] چنین نیز [[نقل]] شده است: پس از [[تولد امام حسین]]{{ع}} [[رسول خدا]]{{صل}} آمد و فرمود: "[[اسماء بنت عمیس]]! پسرم را بیاور!" من نیز او را در پارچه‌ای سفید پیچیده و به آن [[حضرت]] تحویل دادم. آن [[حضرت]] در گوش راست او [[اذان]] و در گوش چپ او اقامه خواند و او را در دامن خود نشاند و گریست. گفتم: [[پدر]] و مادرم به فدایت؛ بر که می‌گریید؟ فرمود: "بر این پسرم". گفتم: او تازه متولد شده! فرمود: "اسماء! پس از من گروهی [[طغیانگر]] او را خواهند کشت و [[خداوند]] [[شفاعت]] مرا برای آنان قرار نخواهد داد". سپس فرمود: "[[اسماء بنت عمیس]]، در این باره به [[فاطمه]] چیزی نگو، چون تازه فارغ شده است". سپس رو به [[امیرمؤمنان]]{{ع}} کرد و فرمود: "چه اسمی برای پسرم گذاشته‌ای؟" [[امیرمؤمنان]]{{ع}} پاسخ داد: "من بر شما مقدم نمی‌شوم و [[دوست]] داشتم نام او را [[حرب]] گذارم". [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: "من بر [[پروردگار]] -عزوجل- مقدم نمی‌شوم". پس [[جبرئیل]] فرود آمد و گفت: "[[سلام]] بر تو ای [[محمد]]! [[خداوند]] [[علی]] اعلی به شما [[سلام]] رساند و...." جریان [[نامگذاری]] [[امام مجتبی]]{{ع}} برای نوزاد دوم [[فاطمه]]{{س}} به نام [[حسین]]، که معادل نام [[عربی]] [[فرزند]] دوم [[هارون]]؛ یعنی [[شبیر]] است، تکرار شد و [[پیامبر]] روز هفتم [[عقیقه]] کرده و رانی از آن را به قابله بخشید و [[حضرت علی]] و [[فاطمه]]{{س}} سر نوزاد را تراشیده و هم وزن آن، [[درهم]] [[صدقه]] دادند<ref>عیون أخبار [[الرضا]]{{ع}}، [[شیخ صدوق]]، ج۱، ص۲۸؛ [[روضة الواعظین]]، [[فتال نیشابوری]]، ص۱۵۴. [[سید]] [[مهدی]] خرسان نجفی در این باره می‌نویسد: در این زمان [[اسماء بنت عمیس]] در [[مدینه]] نبوده است تا قابله [[فاطمه]] باشد، زیرا او همراه همسرش [[جعفر بن ابی‌طالب]] در [[حبشه]] بوده است و [[جعفر]] بعد از [[فتح خیبر]] در [[سال هفتم هجری]] به [[مدینه]] بازگشت و ولادت [[امام حسن]]{{ع}} در سال سوم و ولادت [[امام حسین]]{{ع}} در سال چهارم بوده است. پس ولادت [[حسنین]] بیش از سه سال قبل از بازگشت [[جعفر]] بوده است (المحسن السبط مولود ام سقط، ص۲۳). درباره اینکه [[حضرت فاطمه]]{{س}} برابر وزن موهای [[امام حسن]]{{ع}} و [[امام حسین]]{{ع}} [[صدقه]] داد: در [[منابع اهل سنت]] می‌توان به این منابع مراجعه کرد: المصنف، [[صنعانی]]، ج۴، ص۳۳۳؛ المصنف، ابن ابی‌شیبة [[کوفی]]، ج۵، ص۱۱۵؛ المعجم الکبیر، [[طبرانی]]، ج۱، ص۳۱۰؛ و نیز درباره [[نامگذاری امام حسن]]{{ع}} و [[امام حسین]]{{ع}} که [[رسول خدا]]{{صل}} انجام داد، میتوان در [[منابع اهل سنت]]، به این منابع مراجعه کرد: المعجم الکبیر، [[طبرانی]]، ج۳، ص۲۳؛ معرفة الصحابه، ابی نعیم اصفهانی، ج۲، ص۶۵۶؛ [[تاریخ]] مدینة [[دمشق]]، [[ابن عساکر]]، ج۱۳، ص۱۶۹.</ref>.<ref>[[محمد کرمانی کجور | کرمانی کجور، محمد]]، [[فاطمه زهرا دختر رسول خدا (مقاله)| مقاله «فاطمه زهرا دختر رسول خدا»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۲۴۷-۲۵۲.</ref>
[[اسماء بنت عمیس]] همچنان کمک کار [[فاطمه]]{{س}} بود. این ماجرا از زبان [[اسماء بنت عمیس]] چنین نیز [[نقل]] شده است: پس از [[تولد امام حسین]]{{ع}} [[رسول خدا]]{{صل}} آمد و فرمود: "[[اسماء بنت عمیس]]! پسرم را بیاور!" من نیز او را در پارچه‌ای سفید پیچیده و به آن [[حضرت]] تحویل دادم. آن [[حضرت]] در گوش راست او [[اذان]] و در گوش چپ او اقامه خواند و او را در دامن خود نشاند و گریست. گفتم: [[پدر]] و مادرم به فدایت؛ بر که می‌گریید؟ فرمود: "بر این پسرم". گفتم: او تازه متولد شده! فرمود: "اسماء! پس از من گروهی [[طغیانگر]] او را خواهند کشت و [[خداوند]] [[شفاعت]] مرا برای آنان قرار نخواهد داد". سپس فرمود: "[[اسماء بنت عمیس]]، در این باره به [[فاطمه]] چیزی نگو، چون تازه فارغ شده است". سپس رو به [[امیرمؤمنان]]{{ع}} کرد و فرمود: "چه اسمی برای پسرم گذاشته‌ای؟" [[امیرمؤمنان]]{{ع}} پاسخ داد: "من بر شما مقدم نمی‌شوم و [[دوست]] داشتم نام او را [[حرب]] گذارم". [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: "من بر [[پروردگار]] -عزوجل- مقدم نمی‌شوم". پس [[جبرئیل]] فرود آمد و گفت: "[[سلام]] بر تو ای [[محمد]]! [[خداوند]] [[علی]] اعلی به شما [[سلام]] رساند و...." جریان [[نامگذاری]] [[امام مجتبی]]{{ع}} برای نوزاد دوم [[فاطمه]]{{س}} به نام [[حسین]]، که معادل نام [[عربی]] [[فرزند]] دوم [[هارون]]؛ یعنی [[شبیر]] است، تکرار شد و [[پیامبر]] روز هفتم [[عقیقه]] کرده و رانی از آن را به قابله بخشید و [[حضرت علی]] و [[فاطمه]]{{س}} سر نوزاد را تراشیده و هم وزن آن، [[درهم]] [[صدقه]] دادند<ref>عیون أخبار [[الرضا]]{{ع}}، [[شیخ صدوق]]، ج۱، ص۲۸؛ [[روضة الواعظین]]، [[فتال نیشابوری]]، ص۱۵۴. [[سید]] [[مهدی]] خرسان نجفی در این باره می‌نویسد: در این زمان [[اسماء بنت عمیس]] در [[مدینه]] نبوده است تا قابله [[فاطمه]] باشد، زیرا او همراه همسرش [[جعفر بن ابی‌طالب]] در [[حبشه]] بوده است و [[جعفر]] بعد از [[فتح خیبر]] در [[سال هفتم هجری]] به [[مدینه]] بازگشت و ولادت [[امام حسن]]{{ع}} در سال سوم و ولادت [[امام حسین]]{{ع}} در سال چهارم بوده است. پس ولادت [[حسنین]] بیش از سه سال قبل از بازگشت [[جعفر]] بوده است (المحسن السبط مولود ام سقط، ص۲۳). درباره اینکه [[حضرت فاطمه]]{{س}} برابر وزن موهای [[امام حسن]]{{ع}} و [[امام حسین]]{{ع}} [[صدقه]] داد: در [[منابع اهل سنت]] می‌توان به این منابع مراجعه کرد: المصنف، [[صنعانی]]، ج۴، ص۳۳۳؛ المصنف، ابن ابی‌شیبة [[کوفی]]، ج۵، ص۱۱۵؛ المعجم الکبیر، [[طبرانی]]، ج۱، ص۳۱۰؛ و نیز درباره [[نامگذاری امام حسن]]{{ع}} و [[امام حسین]]{{ع}} که [[رسول خدا]]{{صل}} انجام داد، میتوان در [[منابع اهل سنت]]، به این منابع مراجعه کرد: المعجم الکبیر، [[طبرانی]]، ج۳، ص۲۳؛ معرفة الصحابه، ابی نعیم اصفهانی، ج۲، ص۶۵۶؛ [[تاریخ]] مدینة [[دمشق]]، [[ابن عساکر]]، ج۱۳، ص۱۶۹.</ref><ref>[[محمد کرمانی کجور | کرمانی کجور، محمد]]، [[فاطمه زهرا دختر رسول خدا (مقاله)| مقاله «فاطمه زهرا دختر رسول خدا»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۲۴۷-۲۵۲.</ref>


===[[لوح]] سبز در دستان [[فاطمه]]{{س}}===
===[[لوح]] سبز در دستان [[فاطمه]]{{س}}===
[[امام صادق]]{{ع}} درباره این [[لوح]] فرموده است: "روزی پدرم، [[امام باقر]]{{ع}} به [[دیدار]] [[جابر بن عبدالله]] رفت و به او فرمود: " می‌خواهم از لوحی که در دستان مادرم [[فاطمه]] دیده‌ای و گفتگویی که با ایشان درباره آن داشتی، برایم بگویی". [[جابر]] گفت: " در زمان [[حیات رسول خدا]]{{صل}} برای عرض تبریک ولادت [[امام حسین]]{{ع}} به نزد [[فاطمه]]{{س}} رفتم. پس از عرض تبریک، لوحی سبز را در دستشان دیدم و [[گمان]] بردم از جنس زمرد است و نوشته‌های سفیدی را که همچون [[نور]] [[خورشید]] بر آن نقش بسته بود، دیدم و از ایشان پرسیدم: [[پدر]] و مادرم به فدای شما ای دختر [[رسول خدا]]؛ این [[لوح]] چیست؟ " [[فاطمه]]{{س}} فرمود: " لوحی است که [[خداوند]] به پدرم [[رسول خدا]] هدیه کرده و در آن، نام‌های پدرم، همسرم و دو پسرانم، [[امام حسن|حسن]] و [[حسین]] و اوصیای [[نسل]] من نگاشته شده است. پدرم آن را برای شاد کردنم به من بخشیده است." سپس مادرتان [[فاطمه]] [[لوح]] را به من داد و من نیز آن را خوانده و از آن نسخه‌ای برداشتم"<ref>اصول کافی، کلینی، ج۱، ص۵۲۷؛ کمال الدین و تمام النعمه، شیخ صدوق، ص۳۰۸؛ الاختصاص، همو، ص۲۰۹.</ref>.<ref>[[محمد کرمانی کجور | کرمانی کجور، محمد]]، [[فاطمه زهرا دختر رسول خدا (مقاله)| مقاله «فاطمه زهرا دختر رسول خدا»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۲۵۲-۲۵۳.</ref>
[[امام صادق]]{{ع}} درباره این [[لوح]] فرموده است: "روزی پدرم، [[امام باقر]]{{ع}} به [[دیدار]] [[جابر بن عبدالله]] رفت و به او فرمود: " می‌خواهم از لوحی که در دستان مادرم [[فاطمه]] دیده‌ای و گفتگویی که با ایشان درباره آن داشتی، برایم بگویی". [[جابر]] گفت: " در زمان [[حیات رسول خدا]]{{صل}} برای عرض تبریک ولادت [[امام حسین]]{{ع}} به نزد [[فاطمه]]{{س}} رفتم. پس از عرض تبریک، لوحی سبز را در دستشان دیدم و [[گمان]] بردم از جنس زمرد است و نوشته‌های سفیدی را که همچون [[نور]] [[خورشید]] بر آن نقش بسته بود، دیدم و از ایشان پرسیدم: [[پدر]] و مادرم به فدای شما ای دختر [[رسول خدا]]؛ این [[لوح]] چیست؟ " [[فاطمه]]{{س}} فرمود: " لوحی است که [[خداوند]] به پدرم [[رسول خدا]] هدیه کرده و در آن، نام‌های پدرم، همسرم و دو پسرانم، [[امام حسن|حسن]] و [[حسین]] و اوصیای [[نسل]] من نگاشته شده است. پدرم آن را برای شاد کردنم به من بخشیده است." سپس مادرتان [[فاطمه]] [[لوح]] را به من داد و من نیز آن را خوانده و از آن نسخه‌ای برداشتم"<ref>اصول کافی، کلینی، ج۱، ص۵۲۷؛ کمال الدین و تمام النعمه، شیخ صدوق، ص۳۰۸؛ الاختصاص، همو، ص۲۰۹.</ref><ref>[[محمد کرمانی کجور | کرمانی کجور، محمد]]، [[فاطمه زهرا دختر رسول خدا (مقاله)| مقاله «فاطمه زهرا دختر رسول خدا»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۲۵۲-۲۵۳.</ref>


===[[فاطمه]]{{س}} و کار در منزل===
===[[فاطمه]]{{س}} و کار در منزل===
[[فاطمه]]{{س}} در ابتدا تمام کارهای درون منزل را بدون [[خادم]] انجام می‌داد<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۲۱؛ الزهد، کوفی، ج۲، ص۳۸۷؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۴۲، ص۳۷۶؛ ذخائر العقبی، طبری، ج۱، ص۳۵.</ref> و پس از آنکه [[فضه]]، [[خادم]] منزل [[فاطمه]]{{س}} شد، به [[دستور]] [[رسول خدا]]{{صل}} [[کارها]] به صورت روزانه بین او و خادمش تقسیم شد. [[سلمان فارسی]] در این باره می‌گوید: روزی به [[دیدار]] [[فاطمه]]{{س}} رفتم. [[فاطمه]]{{س}} در منزل نشسته بود و در مقابل او آسیابی بود که با آن دانه‌های جو را آسیاب می‌کرد و از دستگیره آن، [[خون]] تازه جاری بود و [[امام حسین]]{{ع}} در قسمتی از [[خانه]] در حال [[گریه]] بود. گفتم: ای دختر [[رسول خدا]]! [[فضه]] [[خادم]] شما اینجاست! فرمود: "[[رسول خدا]]{{صل}} به من سفارش کرده یک روز او کارهای [[خانه]] را انجام دهد و یک روز من و دیروز روز [[خدمت]] [[فضه]] بود". گفتم: من [[خادم]] شما هستم؛ بفرمایید جو را آرد کنم یا [[حسین]] را آرام کنم؟ فرمود: "من [[حسین]] را بهتر آرام می‌کنم تو جو را آرد کن". و من به آرد کردن دانه‌های جو پرداختم و پس از اتمام کار به [[مسجد]] رفتم و با [[رسول خدا]]{{صل}} [[نماز]] گزاردم. پس از [[نماز]]، آنچه را دیده بودم برای [[امیرمؤمنان]]{{ع}} [[نقل]] کردم. [[اشک]] در چشمان ایشان حلقه زد و از [[مسجد]] خارج شد و پس از مدتی لبخند‌زنان‌ بازگشت. [[رسول خدا]]{{صل}} از او ماجرا را پرسید. [[امیرمؤمنان]]{{ع}} گفت: "وقتی به [[خانه]] رسیدم، دیدم [[فاطمه]] (از شدت خستگی) به پشت خوابیده و [[حسین]] روی سینه‌اش به [[خواب]] رفته و آسیاب در برابرش می‌گردد بدون اینکه دستی او را به حرکت درآورد!" [[رسول خدا]]{{صل}} تبسمی کرد و فرمود: "آیا نمی‌دانی [[خداوند]] فرشتگانی در [[زمین]] دارد که همیشه در گردش‌اند و تا [[روز قیامت]] به [[محمد]] و [[آل محمد]] [[خدمت]] می‌کنند؟"<ref>الخرائج و الجرائح، راوندی، ج۲، ص۵۳۱. این ماجرا را ابوذر نیز دیده است.</ref>.<ref>[[محمد کرمانی کجور | کرمانی کجور، محمد]]، [[فاطمه زهرا دختر رسول خدا (مقاله)| مقاله «فاطمه زهرا دختر رسول خدا»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۲۴۵-۲۵۵.</ref>
[[فاطمه]]{{س}} در ابتدا تمام کارهای درون منزل را بدون [[خادم]] انجام می‌داد<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۲۱؛ الزهد، کوفی، ج۲، ص۳۸۷؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۴۲، ص۳۷۶؛ ذخائر العقبی، طبری، ج۱، ص۳۵.</ref> و پس از آنکه [[فضه]]، [[خادم]] منزل [[فاطمه]]{{س}} شد، به [[دستور]] [[رسول خدا]]{{صل}} [[کارها]] به صورت روزانه بین او و خادمش تقسیم شد. [[سلمان فارسی]] در این باره می‌گوید: روزی به [[دیدار]] [[فاطمه]]{{س}} رفتم. [[فاطمه]]{{س}} در منزل نشسته بود و در مقابل او آسیابی بود که با آن دانه‌های جو را آسیاب می‌کرد و از دستگیره آن، [[خون]] تازه جاری بود و [[امام حسین]]{{ع}} در قسمتی از [[خانه]] در حال [[گریه]] بود. گفتم: ای دختر [[رسول خدا]]! [[فضه]] [[خادم]] شما اینجاست! فرمود: "[[رسول خدا]]{{صل}} به من سفارش کرده یک روز او کارهای [[خانه]] را انجام دهد و یک روز من و دیروز روز [[خدمت]] [[فضه]] بود". گفتم: من [[خادم]] شما هستم؛ بفرمایید جو را آرد کنم یا [[حسین]] را آرام کنم؟ فرمود: "من [[حسین]] را بهتر آرام می‌کنم تو جو را آرد کن". و من به آرد کردن دانه‌های جو پرداختم و پس از اتمام کار به [[مسجد]] رفتم و با [[رسول خدا]]{{صل}} [[نماز]] گزاردم. پس از [[نماز]]، آنچه را دیده بودم برای [[امیرمؤمنان]]{{ع}} [[نقل]] کردم. [[اشک]] در چشمان ایشان حلقه زد و از [[مسجد]] خارج شد و پس از مدتی لبخند‌زنان‌ بازگشت. [[رسول خدا]]{{صل}} از او ماجرا را پرسید. [[امیرمؤمنان]]{{ع}} گفت: "وقتی به [[خانه]] رسیدم، دیدم [[فاطمه]] (از شدت خستگی) به پشت خوابیده و [[حسین]] روی سینه‌اش به [[خواب]] رفته و آسیاب در برابرش می‌گردد بدون اینکه دستی او را به حرکت درآورد!" [[رسول خدا]]{{صل}} تبسمی کرد و فرمود: "آیا نمی‌دانی [[خداوند]] فرشتگانی در [[زمین]] دارد که همیشه در گردش‌اند و تا [[روز قیامت]] به [[محمد]] و [[آل محمد]] [[خدمت]] می‌کنند؟"<ref>الخرائج و الجرائح، راوندی، ج۲، ص۵۳۱. این ماجرا را ابوذر نیز دیده است.</ref><ref>[[محمد کرمانی کجور | کرمانی کجور، محمد]]، [[فاطمه زهرا دختر رسول خدا (مقاله)| مقاله «فاطمه زهرا دختر رسول خدا»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۲۴۵-۲۵۵.</ref>


== پرسش‌های وابسته ==
== پرسش‌های وابسته ==
خط ۱۱۲: خط ۱۱۲:
== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
#[[پرونده:1100354.jpg|22px]] [[محمد کرمانی کجور | کرمانی کجور، محمد]]، [[فاطمه زهرا دختر رسول خدا (مقاله)| مقاله « فاطمه زهرا دختر رسول خدا »]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|'''دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱‌''']]
# [[پرونده:1100354.jpg|22px]] [[محمد کرمانی کجور | کرمانی کجور، محمد]]، [[فاطمه زهرا دختر رسول خدا (مقاله)| مقاله «فاطمه زهرا دختر رسول خدا»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|'''دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱‌''']]
#[[پرونده:1100354.jpg|22px]] [[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[علی بن ابی‌طالب (مقاله)| مقاله «علی بن ابی‌طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|'''دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱‌''']]
# [[پرونده:1100354.jpg|22px]] [[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[علی بن ابی‌طالب (مقاله)| مقاله «علی بن ابی‌طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|'''دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱‌''']]
#[[پرونده:13681148.jpg|22px]] [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|'''گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین''']]
# [[پرونده:13681148.jpg|22px]] [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|'''گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین''']]
# [[پرونده:151917.jpg|22px]] [[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۳ (کتاب)|'''پیشوایان هدایت ج۳''']]
# [[پرونده:151917.jpg|22px]] [[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۳ (کتاب)|'''پیشوایان هدایت ج۳''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش