اصحاب اخدود در قرآن: تفاوت میان نسخهها
جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۲
جز (جایگزینی متن - '\<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(252\,\s252\,\s233\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\'\'\'\[\[(.*)\]\]\'\'\'(.*)\"\'\'\'(.*)\'\'\'\"(.*)\<\/div\> \<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(255\,\s245\,\s227\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\<\/div\> \<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(206\,242\,\s299\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\sn...) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۲) |
||
خط ۷: | خط ۷: | ||
}} | }} | ||
==مقدمه== | ==مقدمه== [[اصحاب]]" جمع "صاحب" (اسم فاعل) از مادّه "ص ـ ح ـ ب" و معنای مصدری آن [[همراهی]] کردن است و صاحب، کسی یا چیزی است که ملازم و همراه کسی یا چیز دیگر باشد <ref>المصباح، ج۲، ص۳۳۳؛ مفردات، ص۴۷۵،"صحب". </ref> این ملازمت و همراهی باید عرفا فراوان باشد. <ref>مفردات، ص ۴۷۵. </ref> فرهنگنویسان [[عربی]]، واژه اُخدود را بر وزن اُفعول، جمع آن را اخادید <ref> تهذیب اللغه، ج ۶، ص ۵۶۰؛ لسانالعرب، ج ۴، ص ۳۳، "خدد".</ref> و به معنای شکاف مستطیلی شکل در [[زمین]] دانستهاند که از ریشه "خ ـ د ـ د" به معنای ایجاد شکاف در زمین گرفته شده است. <ref>ترتیبالعین، ص ۲۱۴؛ لسانالعرب، ج ۴، ص ۳۳؛ تهذیب اللغه، ج ۶، ص ۵۶۰، "خدد".</ref> برخی واژهپژوهان [[قرآنی]] بر این باورند که مفهوم مستطیلی بودن در ریشه واژه نهفته است؛ چه این شکاف در زمین باشد یا در گوشت، پوست، چهره و غیر آن، چنان که داشتن وزن اُفعول نیز برجستگی و متمایز بودن آن را میرساند. <ref>التحقیق، ج ۳، ص ۲۴ ـ ۲۵، "خدد".</ref> یکی از [[پژوهشگران]] که [[اخدود]] را برگرفته از زبان جعزی [[حبشه]] یا زبانهای باستانی [[یمن]] دانسته و ریشه [[حبشی]] "حَدَد" به معنای ایجاد برش در زمین را برای آن احتمال داده، میکوشد با اقامه شواهدی نشان دهد که واژه یاد شده در اصل، جمع بوده است. <ref>بین الحبشة والعرب، ص ۱۰۳ ـ ۱۰۵. </ref> گزارش حادثه اخدود در [[آیات]] {{متن قرآن|قُتِلَ أَصْحَابُ الأُخْدُودِ النَّارِ ذَاتِ الْوَقُودِ إِذْ هُمْ عَلَيْهَا قُعُودٌ وَهُمْ عَلَى مَا يَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِينَ شُهُودٌ وَمَا نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلاَّ أَن يُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ }}<ref>«مرگ بر گروه (آتش افروز در) آن خندق، آن آتش پرهیزم، آنگاه که کنار آن نشسته بودند، و بر آنچه بر سر مؤمنان میآوردند گواه بودند، و با آنان کینهتوزی نکردند مگر از آن رو که آنان به خداوند پیروزمند ستوده، ایمان داشتند» سوره بروج، آیه ۴-۸.</ref> آمده و [[قرآن]] به جای پرداختن به جزئیاتی چون [[هویّت]] شخصیتها و [[زمان]] و مکان داستان، [[صبغه]] و تحلیل [[توحیدی]] آن را به عنوان یکی از ویژگیهای [[ثابت]] در [[قصص قرآنی]]، برجسته کرده است. این [[روایت]] که [[سوزاندن]] گروهی از [[مؤمنان]] را به [[جرم]] [[ایمان به خدا]] در گودالی از [[آتش]] انبوه حکایت میکند، با تصویر یکی از شورانگیزترین صحنههای [[جدال]] [[حق و باطل]] و [[کفر]] و [[ایمان]]، [[مؤمنان]] را به [[پایداری]] بر سر [[آیین]] خود فرا خوانده و با ترسیم جایگاه و [[فرجام بد]] کافرانِ [[شکنجه]]گر و پاداش و فرجام بسیار خوش مؤمنان، [[انذار]] و [[تبشیر]] میکند. {{متن قرآن|وَالسَّمَاء ذَاتِ الْبُرُوجِ وَالْيَوْمِ الْمَوْعُودِ وَشَاهِدٍ وَمَشْهُودٍ قُتِلَ أَصْحَابُ الأُخْدُودِ النَّارِ ذَاتِ الْوَقُودِ إِذْ هُمْ عَلَيْهَا قُعُودٌ وَهُمْ عَلَى مَا يَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِينَ شُهُودٌ وَمَا نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلاَّ أَن يُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ إِنَّ الَّذِينَ فَتَنُوا الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَتُوبُوا فَلَهُمْ عَذَابُ جَهَنَّمَ وَلَهُمْ عَذَابُ الْحَرِيقِ إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ ذَلِكَ الْفَوْزُ الْكَبِيرُ }}<ref>«سوگند به آسمان که باروها دارد، و به روزی که آن را وعده کردهاند،و به گواهیدهنده و آنچه گواهی دهد (که از ستمکاران انتقام میکشیم). مرگ بر گروه (آتش افروز در) آن خندق، آن آتش پرهیزم، آنگاه که کنار آن نشسته بودند، و بر آنچه بر سر مؤمنان میآوردند گواه بودند، و با آنان کینهتوزی نکردند مگر از آن رو که آنان به خداوند پیروزمند ستوده، ایمان داشتند، همان که فرمانفرمایی آسمانها و زمین، از آن اوست و خداوند بر همه چیز گواه است. به یقین آنان که مردان و زنان مؤمن را آزار دادند سپس توبه نکردند، عذاب دوزخ و عذاب آتش سوزان دارند. بیگمان آنان که ایمان آوردند و کارهای شایسته کردند، بهشتهایی که جویباران از بن آنها روان است از آن آنهاست؛ این رستگاری بزرگ است» سوره بروج، آیه ۱-۱۱.</ref> بیشتر [[مفسّران]] <ref>جامعالبیان، مج ۱۵، ج۳۰، ص ۱۷۰؛ التبیان، ج۱۰، ص ۳۱۶؛ الکشاف، ج ۴، ص ۷۲۹؛ مجمعالبیان، ج ۱۰، ص ۷۰۹؛ زادالمسیر، ج ۹، ص ۷۴ ـ ۷۵؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۹، ص ۱۹۳؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۴، ص ۵۲۶؛ تفسیر بیضاوی، ج ۴، ص ۴۰۱؛ المیزان، ج ۲۰، ص۲۵۱. </ref>[[اصحاب اخدود]] را کافرانی دانستهاند که مؤمنان را در [[آتش]] افکندند، در نتیجه، قریب به اتفاق این [[مفسران]] واژه {{متن قرآن|قُتِلَ}} در [[آیه]] {{متن قرآن|قُتِلَ أَصْحَابُ الْأُخْدُودِ}}<ref>«مرگ بر گروه (آتش افروز در) آن خندق،» سوره بروج، آیه ۴.</ref> را جمله انشایی و به معنای [[لعن]] و طرد [[کافران]] از سوی [[خدا]] دانستهاند و این برخلافِ شهرتی است که برخی [[پژوهشگران]]، مبنی بر اِخباری بودن {{متن قرآن|قُتِلَ}} و حمل [[اصحاب اخدود]] بر مؤمنان سوخته در آتش ادعا کردهاند. <ref>دائرهالمعارف بزرگ اسلامی، ج ۹، ص ۱۰۵. </ref> ظاهر گزارش [[قرآن]] {{متن قرآن|قُتِلَ أَصْحَابُ الأُخْدُودِ النَّارِ ذَاتِ الْوَقُودِ إِذْ هُمْ عَلَيْهَا قُعُودٌ وَهُمْ عَلَى مَا يَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِينَ شُهُودٌ وَمَا نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلاَّ أَن يُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ }}<ref>«مرگ بر گروه (آتش افروز در) آن خندق، آن آتش پرهیزم، آنگاه که کنار آن نشسته بودند، و بر آنچه بر سر مؤمنان میآوردند گواه بودند، و با آنان کینهتوزی نکردند مگر از آن رو که آنان به خداوند پیروزمند ستوده، ایمان داشتند» سوره بروج، آیه ۴-۸.</ref> و نیز دلالت صیغه "اُفعول" بر متمایز و برجسته بودن گودال، به این نکته اشاره دارد که این حادثه در [[تاریخ]] [[ادیان توحیدی]]، بیسابقه، بسیار تکان دهنده و گودال یاد شده منحصر به فرد بوده است، ازاینرو کافرانِ حادثه آفرین نیز با نام این گودال، معرفی و شناخته میشوند: {{متن قرآن|قُتِلَ أَصْحَابُ الْأُخْدُودِ}}<ref>«مرگ بر گروه (آتش افروز در) آن خندق،» سوره بروج، آیه ۴.</ref> برخی چون [[ربیع بن انس]]، [[کلبی]]، [[ابوالعالیه]]، واقدی و [[ابواسحاق]]، {{متن قرآن|قُتِلَ}} را اِخباری و گزارش از کشته شدن خود کافران دانسته و معتقدند که [[خداوند]] با [[قبض روح]] مؤمنان، آنها را پیش از سوختن، [[نجات]] داد و شعلههای آتش که بر اثر وزش باد، زبانه کشیده بود، کافران پیرامون گودال را فرا گرفت؛<ref>جامعالبیان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۱۶۷؛ مجمعالبیان، ج ۱۰، ص ۷۰۹؛ التفسیرالکبیر، ج ۳۱، ص ۱۱۹. </ref> اما این سخن با ظاهر گزارش [[قرآن]]، {{متن قرآن|إِذْ هُمْ عَلَيْهَا قُعُودٌ وَهُمْ عَلَى مَا يَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِينَ شُهُودٌ وَمَا نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلاَّ أَن يُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ }}<ref>«آنگاه که کنار آن نشسته بودند، و بر آنچه بر سر مؤمنان میآوردند گواه بودند، و با آنان کینهتوزی نکردند مگر از آن رو که آنان به خداوند پیروزمند ستوده، ایمان داشتند» سوره بروج، آیه ۶-۸.</ref>، دیدگاه [[جمهور]] [[مفسران]] و نیز [[غالب]] روایتهای غیر [[قرآنی]] حادثه که از سوختن [[مؤمنان]] حکایت میکند، سازگار نیست. <ref>التفسیرالکبیر، ج۳۱، ص۱۱۹؛ روحالمعانی، مج ۱۶، ج ۳۰، ص ۱۶۰. </ref> برخی مفسران با احتمال اینکه شاید مراد از [[اصحاب اخدود]]، گروه مؤمنان باشند واژه {{متن قرآن|قُتِلَ}} را خبری و [[دلیل]] بر کشته شدن آنان گرفتهاند؛<ref>مجمعالبیان، ج ۱۰، ص ۷۰۹؛ التفسیر الکبیر، ج ۳۱، ص ۱۱۹؛ روح المعانی، مج ۱۶، ج ۳۰، ص ۱۵۷. </ref> اما چون [[ضمیر]] جمع در {{متن قرآن|إِذْ هُمْ عَلَيْهَا قُعُودٌ وَهُمْ عَلَى مَا يَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِينَ شُهُودٌ وَمَا نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلاَّ أَن يُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ }}<ref>«آنگاه که کنار آن نشسته بودند، و بر آنچه بر سر مؤمنان میآوردند گواه بودند، و با آنان کینهتوزی نکردند مگر از آن رو که آنان به خداوند پیروزمند ستوده، ایمان داشتند» سوره بروج، آیه ۶-۸.</ref>، [[ظهور]] در [[رجوع]] به {{متن قرآن|أَصْحَابُ الأُخْدُودِ}} دارد، این احتمال [[تضعیف]] میشود. <ref>المیزان، ج ۲۰، ص ۲۵۱. </ref> | ||
در [[آیه]] بعد، نوع ترکیب واژهها و کیفیت [[ارتباط]] آن با آیه پیشین، چگونگی [[آتش]] گودال را تصویر میکند: {{متن قرآن|النَّارِ ذَاتِ الْوَقُودِ}}<ref>«آن آتش پرهیزم» سوره بروج، آیه ۵.</ref> از یک سو بدل اشتمال بودن {{متن قرآن|النَّارِ}} نسبت به {{متن قرآن|الأُخْدُودِ}} حکایت از این دارد که گودال، سراپا و یکپارچه آتش و شعلهور بوده است. <ref>الکشاف، ج ۴، ص ۷۳۲؛ المیزان، ج ۲۰، ص ۲۵۱؛ الفرقان، ج ۳۰، ص ۲۶۵. </ref> از سوی دیگر نظر به اینکه هر آتشی به نوعی دارای سوخت است، قرآن با تصریح به {{متن قرآن|ذَاتِ الْوَقُودِ}} بودن آتش مذکور، فراوانی هیزم و انبوه بودن آتش را به تصویر میکشد. <ref>تاریخ طبری، ج ۱، ص ۴۳۴؛ البدء والتاریخ، ج ۳، ص ۱۸۲؛ الکامل، ج ۱، ص ۴۲۵. </ref> صحنه اصلی حادثه در دو آیه بعدی تصویر شده است: {{متن قرآن|إِذْ هُمْ عَلَيْهَا قُعُودٌ وَهُمْ عَلَى مَا يَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِينَ شُهُودٌ }}<ref>«آنگاه که کنار آن نشسته بودند، و بر آنچه بر سر مؤمنان میآوردند گواه بودند،» سوره بروج، آیه ۶-۷.</ref> از این دو آیه برمیآید که گروهی از [[کافران]] به کارهایی چون برافروختن و شعلهور نگه داشتن آتش، آوردن مؤمنان به کنار گودال، واداشتن آنان به [[ارتداد]] و افکندن سر باز زنندگان در [[آتش]] پرداخته وگروهی دیگر از جمله سران آنها، با نشستن پیرامون گودال، کار [[سوزاندن]] و چگونگی سوختن [[مؤمنان]] را نظاره کرده<ref>مسند احمد، ج۷، ص۲۷ ـ ۲۸؛ المحاسن، ص ۲۵۰؛ بحارالانوار، ج ۱۴، ص ۴۳۸ ـ ۴۴۴. </ref> و فریادهای جانسوز آنان را میشنیدهاند. به نظر میرسد در کنار سوزاندن و کشتن مؤمنان، نوعی [[سرگرمی]] و تشفّی خاطر نیز مدنظر بوده است، <ref>جامعالبیان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۱۶۵؛ مجمعالبیان، ج ۱۰، ص ۷۰۵ ـ ۷۰۷؛ الدرالمنثور، ج ۸، ص ۴۶۵ ـ ۴۶۶. </ref> زیرا افزون بر امکان کشتن مؤمنان بهگونهای دیگر، نشستن پیرامون آتش و نظارهگر صحنه بودن که [[قرآن]] به عنوان مهمترین صحنههای حادثه بر آن انگشت نهاده، ضرورتی نداشت؛ همچنین از [[آیات]] {{متن قرآن|إِذْ هُمْ عَلَيْهَا قُعُودٌ وَهُمْ عَلَى مَا يَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِينَ شُهُودٌ }}<ref>«آنگاه که کنار آن نشسته بودند، و بر آنچه بر سر مؤمنان میآوردند گواه بودند،» سوره بروج، آیه ۶-۷.</ref> و نیز عدم گزارش از واکنش [[اجتماعی]] بازدارندهای در برابر [[شکنجه]] و [[آزار مؤمنان]]، به دست میآید که افزون بر نوپا و اندک بودن گروه مؤمنان، [[حاکمیت سیاسی]] ـ اجتماعی و تودههای [[مردم]] نیز در اختیارکافران بوده است. بُعد دیگر حادثه که در گزارش قرآن برجسته شده، زمینه پیدایش آن است: {{متن قرآن|وَمَا نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلَّا أَنْ يُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ}}<ref>«و با آنان کینهتوزی نکردند مگر از آن رو که آنان به خداوند پیروزمند ستوده، ایمان داشتند،» سوره بروج، آیه ۸.</ref> با آمدن ادات استثنا پس از "ما"ی [[نافیه]] ضمن [[نفی]] صریح هرگونه [[انگیزه]] و زمینه [[سیاسی]]، [[اقتصادی]] و قومی، منشأ [[نزاع]] دو گروه منحصرا [[تقابل]] [[کفر]] و [[ایمان]] معرفی میشود و اینکه [[کافران]] فقط به سبب ایمان به خدای یگانه از مؤمنان انتقام گرفتند؛ همچنین از [[آیه]] {{متن قرآن|وَمَا نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلَّا أَنْ يُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ}}<ref>«و با آنان کینهتوزی نکردند مگر از آن رو که آنان به خداوند پیروزمند ستوده، ایمان داشتند،» سوره بروج، آیه ۸.</ref> برمیآید که حادثه [[اخدود]] در [[زمان]] و جامعهای رخ داده که [[اختناق]] و [[استبداد]] کامل بر آن [[حاکم]] بوده و کمترین [[آزادی]] برای [[عقاید]] [[توحیدی]] وجود نداشته است. [[باورها]] و ارزشهای کفرآلود و شرکآمیز، [[فرهنگ]] حاکم بوده و چنان در [[ذهن]] مردم و تار پود [[جامعه]] [[رسوخ]] کرده بوده است که باورها و ارزشهای توحیدی به شدّت طرد و [[ناهنجار]] تلقّی میشده، بهگونهای که [[مؤمنان]] را مستوجب شدیدترین شکنجهها و فجیعترین نوع [[مرگ]] دانسته، کمترین ترحّمی به آنان روا نمیداشتند. [[قرآن]] با ذکر اوصافی برای خدایی که مؤمنان میپرستیدند، به شکل غیر مستقیم، [[فرهنگ]]، فضای [[اجتماعی]] یاد شده و برخورد [[کافران]] را تخطئه میکند {{متن قرآن|وَمَا نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلاَّ أَن يُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ}}<ref>«و با آنان کینهتوزی نکردند مگر از آن رو که آنان به خداوند پیروزمند ستوده، ایمان داشتند، همان که فرمانفرمایی آسمانها و زمین، از آن اوست و خداوند بر همه چیز گواه است» سوره بروج، آیه ۸-۹.</ref> | در [[آیه]] بعد، نوع ترکیب واژهها و کیفیت [[ارتباط]] آن با آیه پیشین، چگونگی [[آتش]] گودال را تصویر میکند: {{متن قرآن|النَّارِ ذَاتِ الْوَقُودِ}}<ref>«آن آتش پرهیزم» سوره بروج، آیه ۵.</ref> از یک سو بدل اشتمال بودن {{متن قرآن|النَّارِ}} نسبت به {{متن قرآن|الأُخْدُودِ}} حکایت از این دارد که گودال، سراپا و یکپارچه آتش و شعلهور بوده است. <ref>الکشاف، ج ۴، ص ۷۳۲؛ المیزان، ج ۲۰، ص ۲۵۱؛ الفرقان، ج ۳۰، ص ۲۶۵. </ref> از سوی دیگر نظر به اینکه هر آتشی به نوعی دارای سوخت است، قرآن با تصریح به {{متن قرآن|ذَاتِ الْوَقُودِ}} بودن آتش مذکور، فراوانی هیزم و انبوه بودن آتش را به تصویر میکشد. <ref>تاریخ طبری، ج ۱، ص ۴۳۴؛ البدء والتاریخ، ج ۳، ص ۱۸۲؛ الکامل، ج ۱، ص ۴۲۵. </ref> صحنه اصلی حادثه در دو آیه بعدی تصویر شده است: {{متن قرآن|إِذْ هُمْ عَلَيْهَا قُعُودٌ وَهُمْ عَلَى مَا يَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِينَ شُهُودٌ }}<ref>«آنگاه که کنار آن نشسته بودند، و بر آنچه بر سر مؤمنان میآوردند گواه بودند،» سوره بروج، آیه ۶-۷.</ref> از این دو آیه برمیآید که گروهی از [[کافران]] به کارهایی چون برافروختن و شعلهور نگه داشتن آتش، آوردن مؤمنان به کنار گودال، واداشتن آنان به [[ارتداد]] و افکندن سر باز زنندگان در [[آتش]] پرداخته وگروهی دیگر از جمله سران آنها، با نشستن پیرامون گودال، کار [[سوزاندن]] و چگونگی سوختن [[مؤمنان]] را نظاره کرده<ref>مسند احمد، ج۷، ص۲۷ ـ ۲۸؛ المحاسن، ص ۲۵۰؛ بحارالانوار، ج ۱۴، ص ۴۳۸ ـ ۴۴۴. </ref> و فریادهای جانسوز آنان را میشنیدهاند. به نظر میرسد در کنار سوزاندن و کشتن مؤمنان، نوعی [[سرگرمی]] و تشفّی خاطر نیز مدنظر بوده است، <ref>جامعالبیان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۱۶۵؛ مجمعالبیان، ج ۱۰، ص ۷۰۵ ـ ۷۰۷؛ الدرالمنثور، ج ۸، ص ۴۶۵ ـ ۴۶۶. </ref> زیرا افزون بر امکان کشتن مؤمنان بهگونهای دیگر، نشستن پیرامون آتش و نظارهگر صحنه بودن که [[قرآن]] به عنوان مهمترین صحنههای حادثه بر آن انگشت نهاده، ضرورتی نداشت؛ همچنین از [[آیات]] {{متن قرآن|إِذْ هُمْ عَلَيْهَا قُعُودٌ وَهُمْ عَلَى مَا يَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِينَ شُهُودٌ }}<ref>«آنگاه که کنار آن نشسته بودند، و بر آنچه بر سر مؤمنان میآوردند گواه بودند،» سوره بروج، آیه ۶-۷.</ref> و نیز عدم گزارش از واکنش [[اجتماعی]] بازدارندهای در برابر [[شکنجه]] و [[آزار مؤمنان]]، به دست میآید که افزون بر نوپا و اندک بودن گروه مؤمنان، [[حاکمیت سیاسی]] ـ اجتماعی و تودههای [[مردم]] نیز در اختیارکافران بوده است. بُعد دیگر حادثه که در گزارش قرآن برجسته شده، زمینه پیدایش آن است: {{متن قرآن|وَمَا نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلَّا أَنْ يُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ}}<ref>«و با آنان کینهتوزی نکردند مگر از آن رو که آنان به خداوند پیروزمند ستوده، ایمان داشتند،» سوره بروج، آیه ۸.</ref> با آمدن ادات استثنا پس از "ما"ی [[نافیه]] ضمن [[نفی]] صریح هرگونه [[انگیزه]] و زمینه [[سیاسی]]، [[اقتصادی]] و قومی، منشأ [[نزاع]] دو گروه منحصرا [[تقابل]] [[کفر]] و [[ایمان]] معرفی میشود و اینکه [[کافران]] فقط به سبب ایمان به خدای یگانه از مؤمنان انتقام گرفتند؛ همچنین از [[آیه]] {{متن قرآن|وَمَا نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلَّا أَنْ يُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ}}<ref>«و با آنان کینهتوزی نکردند مگر از آن رو که آنان به خداوند پیروزمند ستوده، ایمان داشتند،» سوره بروج، آیه ۸.</ref> برمیآید که حادثه [[اخدود]] در [[زمان]] و جامعهای رخ داده که [[اختناق]] و [[استبداد]] کامل بر آن [[حاکم]] بوده و کمترین [[آزادی]] برای [[عقاید]] [[توحیدی]] وجود نداشته است. [[باورها]] و ارزشهای کفرآلود و شرکآمیز، [[فرهنگ]] حاکم بوده و چنان در [[ذهن]] مردم و تار پود [[جامعه]] [[رسوخ]] کرده بوده است که باورها و ارزشهای توحیدی به شدّت طرد و [[ناهنجار]] تلقّی میشده، بهگونهای که [[مؤمنان]] را مستوجب شدیدترین شکنجهها و فجیعترین نوع [[مرگ]] دانسته، کمترین ترحّمی به آنان روا نمیداشتند. [[قرآن]] با ذکر اوصافی برای خدایی که مؤمنان میپرستیدند، به شکل غیر مستقیم، [[فرهنگ]]، فضای [[اجتماعی]] یاد شده و برخورد [[کافران]] را تخطئه میکند {{متن قرآن|وَمَا نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلاَّ أَن يُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ}}<ref>«و با آنان کینهتوزی نکردند مگر از آن رو که آنان به خداوند پیروزمند ستوده، ایمان داشتند، همان که فرمانفرمایی آسمانها و زمین، از آن اوست و خداوند بر همه چیز گواه است» سوره بروج، آیه ۸-۹.</ref><ref>جامعالبیان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۱۶۷؛ مجمعالبیان، ج ۱۰، ص۷۰۹؛ التفسیرالکبیر، ج ۳۱، ص ۱۱۹. </ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[اصحاب اخدود - اسدی (مقاله)|مقاله «اصحاب اخدود»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳.</ref> | ||
==گزارشهای [[تاریخی]] و [[روایی]] [[اصحاب اخدود]]== | ==گزارشهای [[تاریخی]] و [[روایی]] [[اصحاب اخدود]]== | ||
خط ۲۷: | خط ۲۶: | ||
#روایت منسوب به [[ابن عباس]] و [[عطیه عوفی]]، اصحاب اخدود را گروهی از [[بنیاسرائیل]] معرفی میکند که شماری از مردان و [[زنان]] [[مؤمن]] را در گودال [[آتش]] سوزاندند. [[ضحاک]] نیز آنان را از بنیاسرائیل دانسته است. <ref>المفصل، ج ۶، ص ۶۱۵. </ref> | #روایت منسوب به [[ابن عباس]] و [[عطیه عوفی]]، اصحاب اخدود را گروهی از [[بنیاسرائیل]] معرفی میکند که شماری از مردان و [[زنان]] [[مؤمن]] را در گودال [[آتش]] سوزاندند. [[ضحاک]] نیز آنان را از بنیاسرائیل دانسته است. <ref>المفصل، ج ۶، ص ۶۱۵. </ref> | ||
#برخی نیز این داستان را بر [[دانیال]] [[نبی]] و یارانش [[تطبیق]] کردهاند که به سبب [[سجده]] نکردن بر [[بت]]، به [[فرمان]] [[بُختُ نُصَّر]] در آتش افکنده شدند؛ امّا آتش در آنان کارگر نیفتاد و [[رهایی]] یافتند. <ref>دراسات تاریخیه، ج ۱، ص ۳۶۴. </ref> این گزارش که تطبیق آن با حادثه [[اخدود]] مورد توجّه و [[تأیید]] برخی [[پژوهشگران]] معاصر و نیز برخی خاورشناسان قرار گرفته <ref>جامعالبیان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۱۶۹. </ref> از [[عهد عتیق]] گرفته شده است، با این تفاوت که براساس [[روایت]] عهد عتیق کسانی که به سبب سجده نکردن بر مجسمه طلایی در میدان [[شهر]] [[بابل]] و به فرمان نِبُوکَد نِصَّر (بُختُ نُصَّر) در "تنور" آتش افکنده شدند، سه تن از [[یاران]] دانیال بودند؛ نه خود وی که از [[مقربان]] دربار بابل به شمار میرفت و آتش بدون تأثیر در آنان، نگهبانانی را که آنها در آتش انداختند، در کام خود فرو برد. <ref>التفسیرالکبیر، ج۳۱، ص۱۱۹؛ روحالمعانی، مج ۱۶، ج ۳۰، ص ۱۶۰. </ref> به [[اعتقاد]] جواد [[علی]] هیچ گزارشی درباره [[اصحاب اخدود]] در [[تاریخ]] بابل، حتی در تاریخ [[یهود]] نیامده است،<ref>البدء والتاریخ، ج ۳، ص ۱۸۰ ـ ۱۸۱. </ref> بنابراین، روایت فوق از [[اسرائیلیات]] و ظاهراً همان گزارش عهد عتیق درباره یاران دانیال{{ع}} است که به وسیله یهود و در شکل [[تحریف]] شده در [[اختیار]] [[راویان]] [[مسلمان]] قرار گرفته است <ref>جامعالبیان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۱۶۵ ـ ۱۶۹؛ تفسیرقرطبی، ج ۱۹، ص ۱۸۹؛ روحالمعانی، مج ۱۶، ج ۳۰، ص ۱۵۱ ـ ۱۶۰. </ref>. | #برخی نیز این داستان را بر [[دانیال]] [[نبی]] و یارانش [[تطبیق]] کردهاند که به سبب [[سجده]] نکردن بر [[بت]]، به [[فرمان]] [[بُختُ نُصَّر]] در آتش افکنده شدند؛ امّا آتش در آنان کارگر نیفتاد و [[رهایی]] یافتند. <ref>دراسات تاریخیه، ج ۱، ص ۳۶۴. </ref> این گزارش که تطبیق آن با حادثه [[اخدود]] مورد توجّه و [[تأیید]] برخی [[پژوهشگران]] معاصر و نیز برخی خاورشناسان قرار گرفته <ref>جامعالبیان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۱۶۹. </ref> از [[عهد عتیق]] گرفته شده است، با این تفاوت که براساس [[روایت]] عهد عتیق کسانی که به سبب سجده نکردن بر مجسمه طلایی در میدان [[شهر]] [[بابل]] و به فرمان نِبُوکَد نِصَّر (بُختُ نُصَّر) در "تنور" آتش افکنده شدند، سه تن از [[یاران]] دانیال بودند؛ نه خود وی که از [[مقربان]] دربار بابل به شمار میرفت و آتش بدون تأثیر در آنان، نگهبانانی را که آنها در آتش انداختند، در کام خود فرو برد. <ref>التفسیرالکبیر، ج۳۱، ص۱۱۹؛ روحالمعانی، مج ۱۶، ج ۳۰، ص ۱۶۰. </ref> به [[اعتقاد]] جواد [[علی]] هیچ گزارشی درباره [[اصحاب اخدود]] در [[تاریخ]] بابل، حتی در تاریخ [[یهود]] نیامده است،<ref>البدء والتاریخ، ج ۳، ص ۱۸۰ ـ ۱۸۱. </ref> بنابراین، روایت فوق از [[اسرائیلیات]] و ظاهراً همان گزارش عهد عتیق درباره یاران دانیال{{ع}} است که به وسیله یهود و در شکل [[تحریف]] شده در [[اختیار]] [[راویان]] [[مسلمان]] قرار گرفته است <ref>جامعالبیان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۱۶۵ ـ ۱۶۹؛ تفسیرقرطبی، ج ۱۹، ص ۱۸۹؛ روحالمعانی، مج ۱۶، ج ۳۰، ص ۱۵۱ ـ ۱۶۰. </ref>. | ||
#[[ربیع بن انس]] در روایتی شبیه به گزارش پیشین، [[اصحاب اخدود]] را گروهی از [[مؤمنان]] دانسته که در روزگاری، از [[مردمان]] کناره گرفتند. [[ستمگری]] [[بتپرست]] [[آیین]] خود را بر آنان عرضه کرد و گروهی را که از پذیرش آن سر باز زدند در گودال [[آتش]] افکند؛ امّا [[خداوند]] با [[قبض روح]] و پیش از سوختن، آنان را [[نجات]] داد و خود [[کافران]] گرفتار آتش شدند. <ref>البدء والتاریخ، ج۳، ص۲۰۳؛ تاریخ سنی ملوکالارض والانبیاء، ص ۷۲؛ المعارف، ص ۶۴۸. </ref> این دو گزارش اخیر با [[روایت]] [[قرآن]]، دیدگاه [[جمهور]] [[مفسران]] و نیز گزارشهای دیگر که بر کشته شدن [[مؤمنان]] دلالت دارد، سازگار نیست. <ref>تفسیر ابنکثیر، ج ۴، ص ۵۲۹؛ التفسیر الکبیر، ج ۳۱، ص ۱۱۸؛ المیزان، ج ۲۰، ص ۲۵۷. </ref> | # [[ربیع بن انس]] در روایتی شبیه به گزارش پیشین، [[اصحاب اخدود]] را گروهی از [[مؤمنان]] دانسته که در روزگاری، از [[مردمان]] کناره گرفتند. [[ستمگری]] [[بتپرست]] [[آیین]] خود را بر آنان عرضه کرد و گروهی را که از پذیرش آن سر باز زدند در گودال [[آتش]] افکند؛ امّا [[خداوند]] با [[قبض روح]] و پیش از سوختن، آنان را [[نجات]] داد و خود [[کافران]] گرفتار آتش شدند. <ref>البدء والتاریخ، ج۳، ص۲۰۳؛ تاریخ سنی ملوکالارض والانبیاء، ص ۷۲؛ المعارف، ص ۶۴۸. </ref> این دو گزارش اخیر با [[روایت]] [[قرآن]]، دیدگاه [[جمهور]] [[مفسران]] و نیز گزارشهای دیگر که بر کشته شدن [[مؤمنان]] دلالت دارد، سازگار نیست. <ref>تفسیر ابنکثیر، ج ۴، ص ۵۲۹؛ التفسیر الکبیر، ج ۳۱، ص ۱۱۸؛ المیزان، ج ۲۰، ص ۲۵۷. </ref> | ||
#براساس گزارش مبهمی از مقدسی، تُبَّع (ذونواس) که در [[مدینه]] به [[آیین یهود]] گرویده و دو نفر از [[احبار]] را همراه خود به [[یمن]] آورده بود، با [[قوم]] خویش که [[یهودی]] شدن را بر او خرده میگرفتند، دچار [[اختلاف]] شدند و برای [[داوری]] به کوهی رفتند که از دیر باز جایگاه حلّ [[منازعه]] بود و آتشی در آن قرار داشت که میگفتند: [[ستمکاران]] را سوزانده، به ستمدیده آسیبی نمیرساند. آتش، [[بتپرستان]] را سوزاند؛ امّا احبار و همراهان نجات یافتند، از اینرو [[مردمان]] زیادی از [[اهل]] یمن به آیین یهود گرویدند. <ref>تفسیر ابنکثیر، ج ۴، ص ۵۲۹؛ البدایة والنهایه، ج ۲، ص ۱۰۳. </ref> ظاهر این گزارش نشان میدهد که بتپرستان یمن که یهودی شدن را بر ذونواس خرده میگرفتند، در آتش سوختند؛ از اینرو اشکالات گزارش پنجم و ششم بر این روایت نیز وارد است، افزون بر آن، در این روایت[[سخن]] از "اُخدود" به میان نیامده، بلکه از یک آتش افسانهای یاد شده است. | #براساس گزارش مبهمی از مقدسی، تُبَّع (ذونواس) که در [[مدینه]] به [[آیین یهود]] گرویده و دو نفر از [[احبار]] را همراه خود به [[یمن]] آورده بود، با [[قوم]] خویش که [[یهودی]] شدن را بر او خرده میگرفتند، دچار [[اختلاف]] شدند و برای [[داوری]] به کوهی رفتند که از دیر باز جایگاه حلّ [[منازعه]] بود و آتشی در آن قرار داشت که میگفتند: [[ستمکاران]] را سوزانده، به ستمدیده آسیبی نمیرساند. آتش، [[بتپرستان]] را سوزاند؛ امّا احبار و همراهان نجات یافتند، از اینرو [[مردمان]] زیادی از [[اهل]] یمن به آیین یهود گرویدند. <ref>تفسیر ابنکثیر، ج ۴، ص ۵۲۹؛ البدایة والنهایه، ج ۲، ص ۱۰۳. </ref> ظاهر این گزارش نشان میدهد که بتپرستان یمن که یهودی شدن را بر ذونواس خرده میگرفتند، در آتش سوختند؛ از اینرو اشکالات گزارش پنجم و ششم بر این روایت نیز وارد است، افزون بر آن، در این روایت[[سخن]] از "اُخدود" به میان نیامده، بلکه از یک آتش افسانهای یاد شده است. | ||
#برخی نیز [[اصحاب اخدود]] را [[عمرو بن هند]] مشهور به "مُحرِق" و [[یاران]] وی دانستهاند که ۱۰۰ تن از افراد [[قبیله]] [[بنیتمیم]] را در آتش سوزاند. <ref>دراسات تاریخیه، ج ۱، ص ۳۶۳ ـ ۳۶۴. </ref> وی را [[پادشاه]] [[ستمگری]] دانستهاند که در سالهای ۵۵۴ ـ ۵۶۹ میلادی بر [[حیره]] [[حکومت]] میکرده است. <ref>مجمعالبیان، ج ۱۰، ص ۷۰۷؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۹، ص ۱۹۱؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۴، ص ۵۲۹ ـ ۵۳۰. </ref> این پراکندگی در محتوای گزارشها چه بسا میتواند در [[مقام]] [[قضاوت]] و [[گزینش]]، [[تردید]] آفرین باشد، از اینرو مفسرانی چون [[ابنکثیر]]، [[فخر رازی]] و [[علامه طباطبایی]] در مقام رفع [[تعارض]]، این احتمال را مطرح ساختهاند که شاید جماعتی با ویژگیهای [[اصحاب اخدود]] بیش از یک گروه بوده باشند و گزارش [[قرآن]] ناظر به همه آنهاست، <ref>تفسیر ابن کثیر، ج ۴، ص ۵۲۹؛ التفسیر الکبیر، ج ۳۱، ص ۱۱۸؛ المیزان، ج ۲۰، ص ۲۵۷. </ref> چنانکه برخی [[مفسران]] [[تابعی]] نیز بر این باورند که مصداق حادثه [[اخدود]] بیش از یکبار تحقق یافته است. براساس [[نقل]] [[عبدالرحمن بن جبیر]]، [[اصحاب اخدود]] یک بار در [[زمان]] تُبَّع (ذونواس) در [[یمن]]، دیگر بار در زمان کنستانتین در [[قسطنطنیه]] و بار سوم در زمان بُختُ نُصَّر در [[بابل]] مصداق یافته است، <ref>تفسیر ابن کثیر، ج ۴، ص ۵۲۹؛ البدایة والنهایه، ج ۲، ص ۱۰۳. </ref> امّا برخی [[تاریخ]] پژوهان تصریح کردهاند که در تاریخ [[مسیحیت]] گزارشی از [[شکنجه]] [[نصارا]] به دست کنستانتین نیامده است، بلکه برخی [[روایات]]، از آن حکایت دارد که وی در سال ۳۱۱ میلادی [[نصرانیت]] را به عنوان یکی از [[ادیان]] رسمی در قلمرو امپراطوری خویش به رسمیت [[شناخت]]؛ چنانکه پارهای دیگر از گزارشها از [[نصرانی]] شدن وی در سال ۳۱۲ میلادی حکایت میکند؛ <ref>دراسات تاریخیه، ج ۱، ص ۳۶۳ـ۳۶۴. </ref> همچنین در [[نقلی]]، مصادیق اصحاب اخدود سه کس گزارش شده است: یکی ذونواس، دیگری اُنطیاخُوس رومی در [[شام]] و سومی بُختُ نُصَّر در [[فارس]]. در این نقل گزارش قرآن فقط ناظر به حادثه [[نجران]] دانسته شده است. <ref>مجمعالبیان، ج ۱۰، ص ۷۰۷؛ [[تفسیر]] [[قرطبی]]، ج ۱۹، ص ۱۹۱؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۴، ص ۵۲۹ـ۵۳۰. </ref> به نظر میرسد با توجّه به اینکه گاهی از [[سوزاندن]] به عنوان [[کیفری]] شدید در اعصاری از [[تاریخ]]، مانند قرون وسطا، بر ضد [[مخالفان]] [[اعتقادی]] استفاده میشد، حوادثی از این دست بارها در میان [[ملل]] گوناگونی روی داده است و گزارش آنها در فرایند تماس [[فرهنگی]]، در [[جوامع]] دیگر از جمله [[جوامع اسلامی]] [[راه]] یافته و با توجّه به برخی مشابهتهای ظاهری، در [[تفسیر]] گزارش [[قرآن]] از حادثه [[اخدود]] مورد توجّه [[مفسران]] قرار گرفته است، درحالیکه بیشتر روایتهای ذکر شده دارای نوعی [[ناسازگاری]] درونی میان خود و بیرونی با ظاهر گزارش قرآن است و در هیچ یک از آنها نیز سخن از تعدد حادثه به میان نیامده است، افزون بر آن، [[سیاق آیات]] مربوط، به ویژه ظاهر {{متن قرآن|إِذْ هُمْ عَلَيْهَا قُعُودٌ وَهُمْ عَلَى مَا يَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِينَ شُهُودٌ}}<ref>«آنگاه که کنار آن نشسته بودند، و بر آنچه بر سر مؤمنان میآوردند گواه بودند» سوره بروج، آیه ۶-۷.</ref> و بیش از آن، ظاهر {{متن قرآن|أَصْحَابُ الأُخْدُودِ}} ـ همانند موارد مشابهی چون {{متن قرآن|أَصْحَابَ الْكَهْفِ}}<ref> | #برخی نیز [[اصحاب اخدود]] را [[عمرو بن هند]] مشهور به "مُحرِق" و [[یاران]] وی دانستهاند که ۱۰۰ تن از افراد [[قبیله]] [[بنیتمیم]] را در آتش سوزاند. <ref>دراسات تاریخیه، ج ۱، ص ۳۶۳ ـ ۳۶۴. </ref> وی را [[پادشاه]] [[ستمگری]] دانستهاند که در سالهای ۵۵۴ ـ ۵۶۹ میلادی بر [[حیره]] [[حکومت]] میکرده است. <ref>مجمعالبیان، ج ۱۰، ص ۷۰۷؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۹، ص ۱۹۱؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۴، ص ۵۲۹ ـ ۵۳۰. </ref> این پراکندگی در محتوای گزارشها چه بسا میتواند در [[مقام]] [[قضاوت]] و [[گزینش]]، [[تردید]] آفرین باشد، از اینرو مفسرانی چون [[ابنکثیر]]، [[فخر رازی]] و [[علامه طباطبایی]] در مقام رفع [[تعارض]]، این احتمال را مطرح ساختهاند که شاید جماعتی با ویژگیهای [[اصحاب اخدود]] بیش از یک گروه بوده باشند و گزارش [[قرآن]] ناظر به همه آنهاست، <ref>تفسیر ابن کثیر، ج ۴، ص ۵۲۹؛ التفسیر الکبیر، ج ۳۱، ص ۱۱۸؛ المیزان، ج ۲۰، ص ۲۵۷. </ref> چنانکه برخی [[مفسران]] [[تابعی]] نیز بر این باورند که مصداق حادثه [[اخدود]] بیش از یکبار تحقق یافته است. براساس [[نقل]] [[عبدالرحمن بن جبیر]]، [[اصحاب اخدود]] یک بار در [[زمان]] تُبَّع (ذونواس) در [[یمن]]، دیگر بار در زمان کنستانتین در [[قسطنطنیه]] و بار سوم در زمان بُختُ نُصَّر در [[بابل]] مصداق یافته است، <ref>تفسیر ابن کثیر، ج ۴، ص ۵۲۹؛ البدایة والنهایه، ج ۲، ص ۱۰۳. </ref> امّا برخی [[تاریخ]] پژوهان تصریح کردهاند که در تاریخ [[مسیحیت]] گزارشی از [[شکنجه]] [[نصارا]] به دست کنستانتین نیامده است، بلکه برخی [[روایات]]، از آن حکایت دارد که وی در سال ۳۱۱ میلادی [[نصرانیت]] را به عنوان یکی از [[ادیان]] رسمی در قلمرو امپراطوری خویش به رسمیت [[شناخت]]؛ چنانکه پارهای دیگر از گزارشها از [[نصرانی]] شدن وی در سال ۳۱۲ میلادی حکایت میکند؛ <ref>دراسات تاریخیه، ج ۱، ص ۳۶۳ـ۳۶۴. </ref> همچنین در [[نقلی]]، مصادیق اصحاب اخدود سه کس گزارش شده است: یکی ذونواس، دیگری اُنطیاخُوس رومی در [[شام]] و سومی بُختُ نُصَّر در [[فارس]]. در این نقل گزارش قرآن فقط ناظر به حادثه [[نجران]] دانسته شده است. <ref>مجمعالبیان، ج ۱۰، ص ۷۰۷؛ [[تفسیر]] [[قرطبی]]، ج ۱۹، ص ۱۹۱؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۴، ص ۵۲۹ـ۵۳۰. </ref> به نظر میرسد با توجّه به اینکه گاهی از [[سوزاندن]] به عنوان [[کیفری]] شدید در اعصاری از [[تاریخ]]، مانند قرون وسطا، بر ضد [[مخالفان]] [[اعتقادی]] استفاده میشد، حوادثی از این دست بارها در میان [[ملل]] گوناگونی روی داده است و گزارش آنها در فرایند تماس [[فرهنگی]]، در [[جوامع]] دیگر از جمله [[جوامع اسلامی]] [[راه]] یافته و با توجّه به برخی مشابهتهای ظاهری، در [[تفسیر]] گزارش [[قرآن]] از حادثه [[اخدود]] مورد توجّه [[مفسران]] قرار گرفته است، درحالیکه بیشتر روایتهای ذکر شده دارای نوعی [[ناسازگاری]] درونی میان خود و بیرونی با ظاهر گزارش قرآن است و در هیچ یک از آنها نیز سخن از تعدد حادثه به میان نیامده است، افزون بر آن، [[سیاق آیات]] مربوط، به ویژه ظاهر {{متن قرآن|إِذْ هُمْ عَلَيْهَا قُعُودٌ وَهُمْ عَلَى مَا يَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِينَ شُهُودٌ}}<ref>«آنگاه که کنار آن نشسته بودند، و بر آنچه بر سر مؤمنان میآوردند گواه بودند» سوره بروج، آیه ۶-۷.</ref> و بیش از آن، ظاهر {{متن قرآن|أَصْحَابُ الأُخْدُودِ}} ـ همانند موارد مشابهی چون {{متن قرآن|أَصْحَابَ الْكَهْفِ}}<ref>«اصحاب کهف» سوره کهف، آیه ۹.</ref>، {{متن قرآن|أَصْحَابُ الْجَنَّةِ}}<ref>«بهشتیاند» سوره بقره، آیه ۸۲.</ref> و... ـ همچنین مفرد بودن "اخدود" و "ال" تعریف آن نشان میدهد که گزارش قرآن مربوط به یک حادثه و [[قوم]] است، چنانکه این نظر از [[مقاتل]] نیز گزارش شده است، بنابراین، احتمال تعدّد که تنها برای جمع بین گزارشها و به قصد رفع [[تعارض]] و تردیدزدایی طرح شده، درست به نظر نمیرسد و تنها، گزارشی مانند [[روایت]] مربوط به [[پیامبر]] [[حبشی]] را میتوان مصداق حادثه اخدود تلقی کرد که با نگرشی فراتر از [[نزاع]] قومی، [[سیاسی]]، [[اقتصادی]] یا [[اختلاف]] دو گروه [[موحد]]، یا [[پیروان]] یک [[آیین]] به حادثه پرداخته و [[جدال]] مورد توجه قرآن میان [[کفر]] و [[ایمان]]، در آن قابل ترسیم باشد.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[اصحاب اخدود - اسدی (مقاله)|مقاله «اصحاب اخدود»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳.</ref> | ||
==[[پیام]] داستان== | ==[[پیام]] داستان== | ||
روایت قرآن در بخشهای مهمی تنظیم شده است؛ مانند: فضاسازی برای حکایت داستان، انعکاس نگاه [[خداوند]] به حادثه و حادثه آفرینان، تصویر اصلیترین صحنهها، بیان زمینه پیدایش حادثه و ارزیابی آن، پرداختن به صحنهها و زوایای فراطبیعی، تصویر فرجام [[حقیقی]] هر یک از دو گروه و پاسخ به پرسشهای احتمالی. داستان پیش از گزارش اصل حادثه برای [[زمینهسازی]] [[ذهنی]] در مخاطبان، با سوگندهایی پیدرپی آغاز میشود تا از یک سو با تأکید فراوان برای بیان [[عظمت]] حادثه و کمال [[جدیت]] و حتمیت جواب قسم، افزون بر تأثیرگذاری بیشتر در [[ذهن]] مخاطبان، هرگونه [[شک و تردید]] و [[انکار]] را از [[دل]] آنان بزداید و از سوی دیگر گستره داستان را فراتر از [[زمین]]، [[زمان]]، [[زندگی دنیوی]] و صحنههای بسیار محدود و محسوس آن نشان دهد: {{متن قرآن|وَالسَّمَاء ذَاتِ الْبُرُوجِ وَالْيَوْمِ الْمَوْعُودِ وَشَاهِدٍ وَمَشْهُودٍ }}<ref>«سوگند به آسمان که باروها دارد، و به روزی که آن را وعده کردهاند، و به گواهیدهنده و آنچه گواهی دهد (که از ستمکاران انتقام میکشیم)» سوره بروج، آیه ۱-۳.</ref> | روایت قرآن در بخشهای مهمی تنظیم شده است؛ مانند: فضاسازی برای حکایت داستان، انعکاس نگاه [[خداوند]] به حادثه و حادثه آفرینان، تصویر اصلیترین صحنهها، بیان زمینه پیدایش حادثه و ارزیابی آن، پرداختن به صحنهها و زوایای فراطبیعی، تصویر فرجام [[حقیقی]] هر یک از دو گروه و پاسخ به پرسشهای احتمالی. داستان پیش از گزارش اصل حادثه برای [[زمینهسازی]] [[ذهنی]] در مخاطبان، با سوگندهایی پیدرپی آغاز میشود تا از یک سو با تأکید فراوان برای بیان [[عظمت]] حادثه و کمال [[جدیت]] و حتمیت جواب قسم، افزون بر تأثیرگذاری بیشتر در [[ذهن]] مخاطبان، هرگونه [[شک و تردید]] و [[انکار]] را از [[دل]] آنان بزداید و از سوی دیگر گستره داستان را فراتر از [[زمین]]، [[زمان]]، [[زندگی دنیوی]] و صحنههای بسیار محدود و محسوس آن نشان دهد: {{متن قرآن|وَالسَّمَاء ذَاتِ الْبُرُوجِ وَالْيَوْمِ الْمَوْعُودِ وَشَاهِدٍ وَمَشْهُودٍ }}<ref>«سوگند به آسمان که باروها دارد، و به روزی که آن را وعده کردهاند، و به گواهیدهنده و آنچه گواهی دهد (که از ستمکاران انتقام میکشیم)» سوره بروج، آیه ۱-۳.</ref><ref>فی ظلال القرآن، ج ۶، ص ۳۸۷۳. </ref> جواب قسم هرچند مورد [[اختلاف]] است؛<ref>جامعالبیان، مج۱۵، ج۳۰، ص۱۶۹ـ۱۷۰؛ الکشاف، ج ۴، ص ۷۲۹؛ مجمعالبیان، ج ۱۰، ص ۷۰۸. </ref> امّا ظاهراً چنانکه [[زمخشری]] و گروهی دیگر نیز معتقدند جمله محذوفی است که [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ فَتَنُوا الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَتُوبُوا فَلَهُمْ عَذَابُ جَهَنَّمَ وَلَهُمْ عَذَابُ الْحَرِيقِ}}<ref>«به یقین آنان که مردان و زنان مؤمن را آزار دادند سپس توبه نکردند، عذاب دوزخ و عذاب آتش سوزان دارند» سوره بروج، آیه ۱۰.</ref> و {{متن قرآن|قُتِلَ أَصْحَابُ الْأُخْدُودِ}}<ref>«مرگ بر گروه (آتش افروز در) آن خندق،» سوره بروج، آیه ۴.</ref> قرینه آن و در تقدیر چنین است: {{عربی|"أُقسم بالسماءِ... إِنّ الذین فتنوا المؤمنین و المؤمنت معذَّبون و ملعونون کما لُعن أَصحاب الأخدود"}}، زیرا این [[سوره]] برای [[تهدید]] [[مشرکان]] [[مکه]] و [[تشویق]] [[مسلمانان]] به [[پایداری]] در برابر [[آزار]] و [[شکنجه]] آنان نازل شده است. <ref>الکشاف، ج ۴، ص ۷۲۹ ـ ۷۳۰؛ تفسیر بیضاوی، ج ۴، ص ۴۰۰؛ المیزان، ج ۲۰، ص ۲۴۸ ـ ۲۴۹. </ref> چگونگی آغاز بخش بعدی، بیانگر [[قضاوت]] [[خدا]] درباره [[کافران]] و حادثه مذکور است، تا عامل بازدارندهای در برابر همه شکنجهگران [[مؤمنان]] باشد: {{متن قرآن|قُتِلَ أَصْحَابُ الأُخْدُودِ النَّارِ ذَاتِ الْوَقُودِ إِذْ هُمْ عَلَيْهَا قُعُودٌ وَهُمْ عَلَى مَا يَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِينَ شُهُودٌ }}<ref>«مرگ بر گروه (آتش افروز در) آن خندق، آن آتش پرهیزم، آنگاه که کنار آن نشسته بودند، و بر آنچه بر سر مؤمنان میآوردند گواه بودند» سوره بروج، آیه ۴-۷.</ref> قریب به اتفاق مفسرانِ [[معتقد]] به انشایی بودن {{متن قرآن|قُتِلَ}} با ادّعای محال بودن [[دعا]] و [[نفرین]] به معنای [[حقیقی]] آن از سوی خدا،<ref>تفسیر قرطبی ج ۱۹، ص ۱۸۹؛ روح المعانی، مج ۱۶، ج ۳۰، ص ۱۵۷؛ المیزان، ج ۲۰، ص ۲۵۱. </ref> مراد از آن را "لُعِنَ" و به معنای طرد از [[رحمت الهی]] دانستهاند که لازمه [[نفرین]] خداست؛<ref>جامعالبیان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۱۶۵؛ مجمعالبیان، ج ۱۰، ص ۷۰۹؛ تفسیرابنکثیر، ج ۴، ص ۵۲۶. </ref> ولی چنانکه [[ثعالبی]] و برخی دیگر گفتهاند، [[خداوند]] ناگزیر با زبان بشری بر آنان نفرین میکند. <ref>تفسیر ثعالبی، ج ۴، ص ۴۰۰. </ref> این تعبیر که نشان اوج [[نفرت]] گوینده است، عیناً در چند جای دیگر [[قرآن]] نیز آمده {{متن قرآن|قُتِلَ الْخَرَّاصُونَ}}<ref>«مرگ بر آنان که نادرست برآورد میکنند!» سوره ذاریات، آیه ۱۰.</ref>، {{متن قرآن|فَقُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ}}<ref>«و مرگ بر او باد! چگونه سنجید؟» سوره مدثر، آیه ۱۹.</ref>، {{متن قرآن|ثُمَّ قُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ}}<ref>«دگر باره مرگ بر او باد! چگونه سنجید؟» سوره مدثر، آیه ۲۰.</ref>، {{متن قرآن|قُتِلَ الْإِنْسَانُ مَا أَكْفَرَهُ}}<ref>«مرگ بر آدمی! چه ناسپاس است!» سوره عبس، آیه ۱۷.</ref> و به معنای "[[مرگ]] بر" و "مرده باد" است، افزون بر آن اگر مراد "لُعِن" بود، آوردن آن محذوری نداشت، زیرا واژه {{متن قرآن|وَلُعِنُوا}}<ref> سوره مائده، آیه ۶۴.</ref> به معنای انشایی و نفرین در قرآن آمده است. در هر دو صورت تعبیر {{متن قرآن| قُتِلَ}} نشان میدهد که [[اقدام]] [[کافران]] از منظر [[خدا]] [[گناه]] بسیار بزرگ و [[زشتی]] است که چنین [[خشم]] خداوندِ [[حلیم]] را بر ضدّ آنان برانگیخته است. <ref>روحالمعانی، مج ۱۶، ج ۳۰، ص ۱۵۷؛ فی ظلال القرآن، ج ۶، ص۳۸۷۳؛ المیزان، ج ۲۰، ص۲۵۱. </ref> به ویژه ظرف بودن "إِذ" برای "قُتل" حاکی از تقبیح شدید صحنه نشستن کافران در اطراف گودال و [[مشاهده]] [[سوزاندن]] [[مؤمنان]]، از سوی خداست و اینکه صحنه مذکور، بیش از اصل سوزاندن، موجب خشم و [[غضب الهی]] شده است. از [[آیات]] {{متن قرآن|النَّارِ ذَاتِ الْوَقُودِ إِذْ هُمْ عَلَيْهَا قُعُودٌ }}<ref>«آن آتش پرهیزم، آنگاه که کنار آن نشسته بودند» سوره بروج، آیه ۵-۶.</ref> که امکان تحلیل [[شخصیت]] [[روانی]] هر دو گروه را فراهم میآورد برمیآید که کافران بر اثر باورهای [[کفرآمیز]] و ارزشهای [[شرک]] آلود، چنان فاقد [[عواطف]] [[انسانی]] بودهاند که در کمال [[قساوت]] و خونسردی به سوزاندن مؤمنان و تماشای آن پرداختهاند. در مقابل، مؤمنان قطعاً از [[ایمانی]] [[راسخ]] و [[قدرت روحی]] شگفتانگیزی برخوردار بودهاند که چنین، در اوج [[پایداری]]، سر بر سر [[آیین]] خویش تقدیم کردهاند. <ref>التفسیر الکبیر، ج ۳۱، ص ۱۲۰؛ فی ظلالالقرآن، ج ۶، ص ۳۸۷۱، ۳۸۷۴؛ المنیر، ج ۳۰، ص ۱۵۹. </ref> [[آیه]] بعد افزون بر بیان زمینه حادثه، به شکل غیر مستقیم، باورهای [[کافران]] و [[اقدام]] مذکورشان را تخطئه و [[مؤمنان]]، [[ایمان]] [[توحیدی]] و [[پایداری]] آنان را [[تأیید]] میکند: {{متن قرآن|وَمَا نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلَّا أَنْ يُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ}}<ref>«و با آنان کینهتوزی نکردند مگر از آن رو که آنان به خداوند پیروزمند ستوده، ایمان داشتند،» سوره بروج، آیه ۸.</ref><ref>المیزان، ج ۲۰، ص ۲۵۱؛ فی ظلال القرآن، ج ۶، ص ۳۸۷۳؛ الفرقان، ج ۳۰، ص ۲۶۵. </ref>، زیرا با آوردن لفظ جلاله که بر ذات مستجمع جمیع [[کمالات]] دلالت دارد، در کنار ذکر سه [[وصف]] انحصاری برای آن، به [[شایستگی]] انحصاری [[خدا]] برای [[ایمان]] و [[عبادت]] اشعار دارد، پس ناگزیر ایمان به چنین موجود با عظمتی کاملاً بر طریق صواب و خردهگیری بر آن و [[سوزاندن]] مؤمنان به او جز از سر [[نادانی]] و شدت [[گمراهی]] نمیتواند باشد. | ||
در [[بینش]] مادی، این درگیری که [[غلبه]] کافران و کشته شدن مؤمنان را در پی داشت، با فرجامی به ظاهر خسارتبار برای مؤمنان در همین جا پایان میپذیرد، چون نه در [[قرآن]] و نه در جای دیگر، سخنی از [[کیفر]] کافران گفته نشده است؛ امّا قرآن نگاه کاملاً متفاوتی به نتیجه و فرجام واقعه دارد، ازاینرو با خبر دادن از [[گواه]] بودن خدا بر همه چیز: {{متن قرآن|الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ}}<ref>«همان که فرمانفرمایی آسمانها و زمین، از آن اوست و خداوند بر همه چیز گواه است» سوره بروج، آیه ۹.</ref> بر [[نظارت]] و [[ثبت]] کامل حادثه با همه جزئیات پیدا و پنهان آن، بدون گم شدن و فراموش گشتن در لایههای هزار توی [[تاریخ]] و رسیدگی به حساب آن در [[روز]] [[موعود]] اشاره میکند. از سوی دیگر با تصویر صحنههای فرا زمینی، حادثه را ناتمام تلقی میکند و با ارزیابی آن بر مبنای معیارهایی متفاوت از شاخصهای سنجش بشری، از جایگاه بد و [[عذاب]] دردناک کافران خبر میدهد: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ فَتَنُوا الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَتُوبُوا فَلَهُمْ عَذَابُ جَهَنَّمَ وَلَهُمْ عَذَابُ الْحَرِيقِ}}<ref>«به یقین آنان که مردان و زنان مؤمن را آزار دادند سپس توبه نکردند، عذاب دوزخ و عذاب آتش سوزان دارند» سوره بروج، آیه ۱۰.</ref> | در [[بینش]] مادی، این درگیری که [[غلبه]] کافران و کشته شدن مؤمنان را در پی داشت، با فرجامی به ظاهر خسارتبار برای مؤمنان در همین جا پایان میپذیرد، چون نه در [[قرآن]] و نه در جای دیگر، سخنی از [[کیفر]] کافران گفته نشده است؛ امّا قرآن نگاه کاملاً متفاوتی به نتیجه و فرجام واقعه دارد، ازاینرو با خبر دادن از [[گواه]] بودن خدا بر همه چیز: {{متن قرآن|الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ}}<ref>«همان که فرمانفرمایی آسمانها و زمین، از آن اوست و خداوند بر همه چیز گواه است» سوره بروج، آیه ۹.</ref> بر [[نظارت]] و [[ثبت]] کامل حادثه با همه جزئیات پیدا و پنهان آن، بدون گم شدن و فراموش گشتن در لایههای هزار توی [[تاریخ]] و رسیدگی به حساب آن در [[روز]] [[موعود]] اشاره میکند. از سوی دیگر با تصویر صحنههای فرا زمینی، حادثه را ناتمام تلقی میکند و با ارزیابی آن بر مبنای معیارهایی متفاوت از شاخصهای سنجش بشری، از جایگاه بد و [[عذاب]] دردناک کافران خبر میدهد: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ فَتَنُوا الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَتُوبُوا فَلَهُمْ عَذَابُ جَهَنَّمَ وَلَهُمْ عَذَابُ الْحَرِيقِ}}<ref>«به یقین آنان که مردان و زنان مؤمن را آزار دادند سپس توبه نکردند، عذاب دوزخ و عذاب آتش سوزان دارند» سوره بروج، آیه ۱۰.</ref><ref>فی ظلال القرآن، ج ۶، ص ۳۸۷۴؛ مع قصص السابقین فی القرآن، ج ۳، ص ۲۷۹ ـ ۲۸۲. </ref> چنانکه شماری از [[مفسران]] نیز گفتهاند، ظاهراً مراد از {{متن قرآن|الَّذِينَ}} همه [[کافران]] شکنجهگر، اعم از [[اصحاب اخدود]]، [[مشرکان]] [[مکه]] و دیگران هستند. <ref>التفسیرالکبیر، ج۳۱، ص۱۲۲؛ روحالمعانی، مج ۱۶، ج ۳۰، ص ۱۶۲؛ المیزان، ج ۲۰، ص ۲۵۲. </ref> این، با سبک بیانی [[قرآن]] سازگارتر است که از حوادث خاص نتیجه عام و قابل [[صدق]] در همه جا و همیشه میگیرد، افزون بر آن، ابتدائیه بودن جمله در کنار تصریح به {{متن قرآن|الْمُؤْمِنَاتِ}} بدون آنکه در گزارش مربوط به اصحاب اخدود آمده باشد: {{متن قرآن|وَهُمْ عَلَى مَا يَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِينَ شُهُودٌ}}<ref>«و بر آنچه بر سر مؤمنان میآوردند گواه بودند،» سوره بروج، آیه ۷.</ref> میتواند مؤید این دیدگاه باشد؛ امّا شماری دیگر مراد از {{متن قرآن|الَّذِينَ}} را، [[اصحاب اخدود]] و {{متن قرآن|فَتَنُوا}} را اشاره به [[سوزاندن]] دانستهاند. <ref>جامع البیان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۱۷۲؛ مجمعالبیان، ج ۱۰، ص ۷۱۰؛ تفسیر بیضاوی، ج ۴، ص ۴۰۲. </ref> [[زمخشری]] هر دو را جایز میشمارد. <ref>الکشاف، ج ۴، ص ۷۳۲. </ref> درباره وجه تفصیل بین {{متن قرآن|عَذَابُ جَهَنَّمَ}} و {{متن قرآن|عَذَابُ الْحَرِيقِ}} که اولی، دومی را نیز در بر دارد، بین [[مفسران]] [[اختلاف]] است؛ دیدگاه نخست، هر دو را مربوط به [[آخرت]] میداند؛ ولی به سبب وجود انواع دیگری از [[عذاب]] در [[جهنم]]، مانند زقّوم {{متن قرآن|إِنَّ شَجَرَتَ الزَّقُّومِ}}<ref>«بیگمان درخت زقّوم،» سوره دخان، آیه ۴۳.</ref>، غسلین (چرک و [[خون]]) {{متن قرآن|وَلَا طَعَامٌ إِلَّا مِنْ غِسْلِينٍ}}<ref>«و خوراکی جز چرکاب ندارد،» سوره حاقه، آیه ۳۶.</ref> و مقامع (گرزهای آتشین) {{متن قرآن|وَلَهُمْ مَقَامِعُ مِنْ حَدِيدٍ}}<ref>«و گرزهایی آهنین برای (عذاب) آنان (آماده) است» سوره حج، آیه ۲۱.</ref>، آن دو از هم تفکیک شدهاند؛ عذاب جهنّم به سبب [[کفر]] کافران و عذاب سوزان به علت [[شکنجه]] [[مؤمنان]] در [[انتظار]] آنان است. <ref>مجمعالبیان، ج ۱۰، ص ۷۱۰. </ref> برخی، تناسب بین نوع شکنجه مؤمنان در حادثه [[اخدود]] با [[کیفر]] آن را سبب تصریح به {{متن قرآن|عَذَابَ الْحَرِيقِ}} دانستهاند <ref>فی ظلال القرآن، ج ۶، ص ۳۸۷۴؛ الفرقان، ج ۳۰، ص ۲۶۶. </ref> و بالاخره دیدگاه سوم که منسوب به فراء، [[قتاده]]، [[ابوالعالیه]] و زجاج است، عبارت {{متن قرآن|فَلَهُمْ عَذَابُ جَهَنَّمَ}} را اشاره به [[عذاب اخروی]] و جمله {{متن قرآن|وَلَهُمْ عَذَابُ الْحَرِيقِ}} را اشاره به [[آتش]] [[دنیا]] میداند. <ref>جامع البیان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۱۷۲؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۹، ص ۱۹۴. </ref> [[تفسیر]] این گروه به دیدگاه آن دسته از [[مفسران]] که معتقدند خود [[کافران]] گرفتار شعلههای [[آتش]] شدند، نزدیک است. برخی نیز {{متن قرآن|عَذَابَ الْحَرِيقِ}} را تفسیر {{متن قرآن|عَذَابَ جَهَنَّمَ}} دانستهاند. <ref>المنیر، ج ۳۰، ص ۱۶۱. </ref> [[قرآن]] در ادامه، ارزیابی دیگری از حادثه به دست میدهد که براساس آن، [[زندگی دنیا]] با همه رنجها و لذتهایش پایان کار و شاخص [[میزان]] [[حقیقی]] سود و زیان و [[شکست]] و [[پیروزی]] طرفین نیست {{متن قرآن|كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَإِنَّمَا تُوَفَّوْنَ أُجُورَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَأُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فَازَ وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ}}<ref>«هر کسی مرگ را میچشد و جز این نیست که در رستخیز پاداشهایتان تمام داده خواهد شد؛ آنگاه هر که را از دوزخ دور کنند و به بهشت درآورند به راستی رستگار است و زندگی دنیا جز مایه نیرنگ نیست» سوره آل عمران، آیه ۱۸۵.</ref>، از اینرو با خبر دادن از باغهای بهشتی و نعمتهای آنکه در [[انتظار]] [[مؤمنان]] [[صالح]] است آن را {{متن قرآن|الْفَوْزُ الْكَبِيرُ}} میخواند: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ذَلِكَ الْفَوْزُ الْكَبِيرُ}}<ref>«بیگمان آنان که ایمان آوردند و کارهای شایسته کردند، بهشتهایی که جویباران از بن آنها روان است از آن آنهاست؛ این رستگاری بزرگ است» سوره بروج، آیه ۱۱.</ref>، زیرا آنان در صورت دریغ کردن از [[جان]] خویش و [[پذیرفتن]] [[آیین]] [[کفر]] این چنین [[رستگار]] نمیشدند. | ||
داستان [[اخدود]] که بدون [[شک]] یکی از سختترین انتقامها و قهرآمیزترین برخوردهای کافران با مؤمنان را گزارش میکند، چه بسا در نوع خود بینظیر تلقی شده و در [[دل]] مؤمنان [[هراس]] افکند، ازاینرو به نظر میرسد چنانکه پارهای مفسران نیز گفتهاند، [[آیات]] بعدی در [[ارتباط]] با حادثه و [[پیام]] کلی [[سوره]]، از جمله تأکید و تقریری از [[انذار]] و [[تبشیر]] در آیات پیشین باشد،<ref>مجمعالبیان، ج۱۰،ص۷۱۰؛ المیزان، ج۲۰،ص۲۵۲. </ref> برای همین، [[انتقام]] قهرآمیز [[خدا]] از کافران و [[مجازات]] سخت آنها بسیار شدیدتر [[وصف]] میشود: {{متن قرآن|إِنَّ بَطْشَ رَبِّكَ لَشَدِيدٌ}}<ref>«به راستی بازخواست پروردگارت بسیار سخت است» سوره بروج، آیه ۱۲.</ref> | داستان [[اخدود]] که بدون [[شک]] یکی از سختترین انتقامها و قهرآمیزترین برخوردهای کافران با مؤمنان را گزارش میکند، چه بسا در نوع خود بینظیر تلقی شده و در [[دل]] مؤمنان [[هراس]] افکند، ازاینرو به نظر میرسد چنانکه پارهای مفسران نیز گفتهاند، [[آیات]] بعدی در [[ارتباط]] با حادثه و [[پیام]] کلی [[سوره]]، از جمله تأکید و تقریری از [[انذار]] و [[تبشیر]] در آیات پیشین باشد،<ref>مجمعالبیان، ج۱۰،ص۷۱۰؛ المیزان، ج۲۰،ص۲۵۲. </ref> برای همین، [[انتقام]] قهرآمیز [[خدا]] از کافران و [[مجازات]] سخت آنها بسیار شدیدتر [[وصف]] میشود: {{متن قرآن|إِنَّ بَطْشَ رَبِّكَ لَشَدِيدٌ}}<ref>«به راستی بازخواست پروردگارت بسیار سخت است» سوره بروج، آیه ۱۲.</ref><ref>فی ظلال القرآن، ج ۶، ص ۳۸۷۵. </ref> دلالت واژه {{متن قرآن|بَطْشَ}} بر معنای برخورد قهرآمیز در کنار دو حرف تأکید و نیز واژه "شدید"، میزان شدت [[انتقام الهی]] را بیان میکند. این بخش از سوره افزون بر [[تهدید]] شکنجهگران [[قریش]]، از جمله با توجه به تعبیر {{متن قرآن|رَبِّكَ}} میتواند [[پیامبر]]{{صل}} و مؤمنان مورد [[آزار]] و [[شکنجه]] را [[امیدوار]] کرده، به [[یاری]] [[خداوند]] دلگرم سازد. <ref>المیزان، ج ۲۰، ص ۲۵۳. </ref> برخی [[مفسران]] معتقدند [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّهُ هُوَ يُبْدِئُ وَيُعِيدُ}}<ref>«اوست که (آفرینش را) میآغازد و باز میگرداند» سوره بروج، آیه ۱۳.</ref> با معرفی [[خدا]] به عنوان تنها منشأ پیدایش نخستین و دوباره هرچیزی شدت [[انتقام الهی]] را، تعلیل و تبیین میکند، زیرا [[خداوند]] [[قادر]] است از یک سو با [[پیشگیری]] از [[مرگ]] [[کافران]] در پی [[عذاب]] و نکاستن از شدت آن، {{متن قرآن|وَالَّذِينَ كَفَرُوا لَهُمْ نَارُ جَهَنَّمَ لَا يُقْضَى عَلَيْهِمْ فَيَمُوتُوا وَلَا يُخَفَّفُ عَنْهُمْ مِنْ عَذَابِهَا كَذَلِكَ نَجْزِي كُلَّ كَفُورٍ}}<ref>«و برای کافران آتش دوزخ (آماده) است که (در آن) نه کارشان تمام میشود که بمیرند و نه از عذاب آنان میکاهند؛ بدینگونه هر ناسپاسی را کیفر میدهیم» سوره فاطر، آیه ۳۶.</ref> و از سوی دیگر با برگرداندن [[جسم]] آنها پس از هربار سوختن به حالت پیش از آن {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِنَا سَوْفَ نُصْلِيهِمْ نَارًا كُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْنَاهُمْ جُلُودًا غَيْرَهَا لِيَذُوقُوا الْعَذَابَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَزِيزًا حَكِيمًا}}<ref>«آنان را که به آیات ما کفر ورزیدند به زودی در آتشی (دردناک) میافکنیم؛ هرگاه که پوست تنشان بریان گردد بر آنان پوستهایی تازه جایگزین میگردانیم تا عذاب را بچشند؛ بیگمان خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۵۶.</ref> موجب تداوم و بیشتر شدن عذاب آنها شود، درحالیکه کافران تنها یکبار میتوانند [[مؤمنان]] را سوزانده و نابود کنند. <ref>المیزان، ج ۲۰، ص ۲۵۳. </ref> [[تفاسیر]] دیگری نیز برای آیه فوق گفتهاند. <ref>جامعالبیان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۱۷۳؛ زادالمسیر، ج ۹، ص ۷۸؛ التفسیرالکبیر، ج ۳۱، ص ۱۲۳. </ref> برخی آیه {{متن قرآن|وَهُوَ الْغَفُورُ الْوَدُودُ}}<ref>«و او آمرزگار دوستدار است» سوره بروج، آیه ۱۴.</ref> را [[بشارت]] به مؤمنان درباره [[آمرزش]] و [[مودت]] فراوان خدا و برخی دیگر بشارت به کافران تائب دانسته و بعضی هم بین دو قول جمع کردهاند. [[آیات]] {{متن قرآن|ذُو الْعَرْشِ الْمَجِيدُ فَعَّالٌ لِّمَا يُرِيدُ هَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ الْجُنُودِ فِرْعَوْنَ وَثَمُودَ}}<ref>«دارنده ارجمند اورنگ (فرمانفرمایی جهان) انجام دهنده آنچه بخواهد. آیا داستان لشکریان به تو رسیده است؟ (لشکریان) فرعون و ثمود؟» سوره بروج، آیه ۱۵-۱۸.</ref> گویا به این [[پرسش]] احتمالی برخاسته از گزارش پاسخ میدهد که چرا بر خلاف بسیاری از نزاعهای [[کفر]] و [[ایمان]] به [[روایت]] [[قرآن]]، کافران گرفتار عذاب نشده و مؤمنان [[نجات]] نیافتند؟ ازاینرو قرآن با مقایسه بین داستانهای [[اخدود]]، [[فرعون]] و [[ثمود]] با نتیجه متفاوت هریک، از "فعال ما یشاء" بودن خدا براساس [[حکمت]] خویش سخن میگوید: {{متن قرآن|فَعَّالٌ لِمَا يُرِيدُ}} [[اراده]] او که [[حاکم]] [[جهان]] و دارای [[کاملترین]] ذات و صفات است: {{متن قرآن|ذُو الْعَرْشِ الْمَجِيدُ}}<ref>«دارنده ارجمند اورنگ (فرمانفرمایی جهان)» سوره بروج، آیه 15.</ref>، گاهی بر نجات مؤمنان مانند [[بنیاسرائیل]]، [[حاکمیت]] چند صباح آنها و عذاب فرعون و سربازانش در این [[دنیا]]، و گاهی نیز بر [[هلاکت]] همه [[قوم ثمود]] و نجات گروه مؤمنان: {{متن قرآن|هَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ الْجُنُودِ}}<ref>«آیا داستان لشکریان به تو رسیده است؟» سوره بروج، آیه ۱۷.</ref>، {{متن قرآن|فِرْعَوْنَ وَثَمُودَ}}<ref>«(لشکریان) فرعون و ثمود؟» سوره بروج، آیه ۱۸.</ref> تعلق میگیرد. گاهی هم [[مشیت]] او کشته شدن مؤمنان، [[پیروزی]] ظاهری [[کافران]] و مهلت آنها تا [[روز قیامت]] را میطلبد. <ref>فی ظلال القرآن، ج ۶، ص ۳۸۷۵؛ مع قصص السابقین فی القرآن، ج ۳، ص ۳۲۱. </ref> [[درک]] این [[حقیقت]] که همه حوادث یاد شده با نتایج متفاوت براساس [[اراده]] حکیمانه [[خداوند]] رقم میخورد مایه [[آرامش]] [[پیامبر]]{{صل}} و [[مؤمنان]] شده و آنان را به رضای او [[راضی]] میکند. برخی فعّال ما یشاء بودن [[خدا]] را در [[ارتباط]] با [[وعده]] و [[وعید]]، و اشاره به داستان [[فرعون]] و [[ثمود]] را بیان نمونهای از "[[بطش]] شدید" دانستهاند. <ref>المیزان، ج ۲۰، ص ۲۵۴. </ref> بعضی نیز معتقدند، خداوند با [[یادآوری]] آن داستانها پیامبر{{صل}} را به [[صبر]] و [[پایداری]] همانند پیامبر آنان فرا میخواند. <ref>مجمعالبیان، ج ۱۰، ص ۷۱۱. </ref> نکته آخر اینکه [[دعوت]] مؤمنان به [[مقاومت]] [[فرهنگی]] تا پای [[جان]] برای [[حفظ]] [[هویت دینی]] و عدم پذیرش [[باورها]] و ارزشهای غیر [[توحیدی]]، از پیامهای مهم این داستان است. [[تاریخ]] [[ادیان توحیدی]] که جلوههای با شکوه و ماندگاری از پایداری [[یکتاپرستان]] را [[روایت]] میکند، نشان میدهد که مؤمنان همواره با انواع فشارهای [[اجتماعی]] و [[آزار]] و اذیتهای جسمی و [[روحی]] از سوی کافران رو به رو بوده و هستند. [[قرآن]] که چنین مقاومتی را از مصادیق صبر در [[طاعت]] و [[جهاد]] فی سبیلاللّه میداند، با استفاده از روش الگویی برای [[تربیت مؤمنان]]، افزون بر [[انبیای الهی]] از افراد و گروههای موحدی چون [[اصحاب اخدود]]، ساحران فرعون {{متن قرآن|قَالَ آمَنتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَکُمْ إِنَّهُ لَکَبِیرُکُمُ الَّذِی عَلَّمَکُمُ السِّحْرَ فَلَأُقَطِّعَنَّ أَیْدِیَکُمْ وَأَرْجُلَکُم مِّنْ خِلافٍ وَلَأُصَلِّبَنَّکُمْ فِی جُذُوعِ النَّخْلِ وَلَتَعْلَمُنَّ أَیُّنَا أَشَدُّ عَذَابًا وَأَبْقَی قَالُوا لَن نُّؤْثِرَکَ عَلَی مَا جَاءَنَا مِنَ الْبَیِّنَاتِ وَالَّذِی فَطَرَنَا فَاقْضِ مَا أَنتَ قَاضٍ إِنَّمَا تَقْضِی هَذِهِ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا إِنَّا آمَنَّا بِرَبِّنَا لِیَغْفِرَ لَنَا خَطَایَانَا وَمَا أَکْرَهْتَنَا عَلَیْهِ مِنَ السِّحْرِ وَاللَّهُ خَیْرٌ وَأَبْقَی إِنَّهُ مَن یَأْتِ رَبَّهُ مُجْرِمًا فَإِنَّ لَهُ جَهَنَّمَ لا یَمُوتُ فِیهَا وَلا یَحْیَی وَمَنْ یَأْتِهِ مُؤْمِنًا قَدْ عَمِلَ الصَّالِحَاتِ فَأُولَئِکَ لَهُمُ الدَّرَجَاتُ الْعُلَی}}<ref>«فرعون گفت: آیا پیش از آنکه من به شما اجازه دهم بدو گرویدهاید؟ بیگمان او سردسته شماست که به شما جادو آموخته است؛ به زودی دستها و پاهایتان را چپ و راست میبرم و بر تنههای درخت خرما، بر دارتان میآویزم و بیگمان خواهید دانست که از ما کدام در عذاب کردن سختگیرتر و پایدارتر است. گفتند هرگز تو را بر برهانهایی که فرا راهمان (پدید) آمده و بر آن کس که ما را آفریده است برنخواهیم گزید؛ هر چه از دستت بر میآید بکن! تو تنها در زندگی این جهان کاری میتوانی کرد.ما به پروردگار خویش ایمان آوردهایم تا از گناهان ما و از جادویی که تو ما را بدان وادار کردی درگذرد و خداوند بهتر و پایندهتر است. چنین است که هر کس نزد پروردگارش گناهکار بیاید بیگمان دوزخ او راست که در آن نه میمیرد و نه زندگی میکند. و آنانکه نزد او با ایمان بیایند در حالی که کارهای شایسته کرده باشند، دارای پایههای والایند» سوره طه، آیه ۷۱-۷۵.</ref>، [[مؤمن]] آلفرعون {{متن قرآن| وَقَالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونِي أَقْتُلْ مُوسَى وَلْيَدْعُ رَبَّهُ إِنِّي أَخَافُ أَن يُبَدِّلَ دِينَكُمْ أَوْ أَن يُظْهِرَ فِي الأَرْضِ الْفَسَادَ وَقَالَ مُوسَى إِنِّي عُذْتُ بِرَبِّي وَرَبِّكُم مِّن كُلِّ مُتَكَبِّرٍ لّا يُؤْمِنُ بِيَوْمِ الْحِسَابِ وَقَالَ رَجُلٌ مُّؤْمِنٌ مِّنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَكْتُمُ إِيمَانَهُ أَتَقْتُلُونَ رَجُلا أَن يَقُولَ رَبِّيَ اللَّهُ وَقَدْ جَاءَكُم بِالْبَيِّنَاتِ مِن رَّبِّكُمْ وَإِن يَكُ كَاذِبًا فَعَلَيْهِ كَذِبُهُ وَإِن يَكُ صَادِقًا يُصِبْكُم بَعْضُ الَّذِي يَعِدُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ يَا قَوْمِ لَكُمُ الْمُلْكُ الْيَوْمَ ظَاهِرِينَ فِي الأَرْضِ فَمَن يَنصُرُنَا مِن بَأْسِ اللَّهِ إِنْ جَاءَنَا قَالَ فِرْعَوْنُ مَا أُرِيكُمْ إِلاَّ مَا أَرَى وَمَا أَهْدِيكُمْ إِلاَّ سَبِيلَ الرَّشَادِ وَقَالَ الَّذِي آمَنَ يَا قَوْمِ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُم مِّثْلَ يَوْمِ الأَحْزَابِ مِثْلَ دَأْبِ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَالَّذِينَ مِن بَعْدِهِمْ وَمَا اللَّهُ يُرِيدُ ظُلْمًا لِّلْعِبَادِ وَيَا قَوْمِ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ يَوْمَ التَّنَادِ يَوْمَ تُوَلُّونَ مُدْبِرِينَ مَا لَكُم مِّنَ اللَّهِ مِنْ عَاصِمٍ وَمَن يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ وَلَقَدْ جَاءَكُمْ يُوسُفُ مِن قَبْلُ بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا زِلْتُمْ فِي شَكٍّ مِّمَّا جَاءَكُم بِهِ حَتَّى إِذَا هَلَكَ قُلْتُمْ لَن يَبْعَثَ اللَّهُ مِن بَعْدِهِ رَسُولا كَذَلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُّرْتَابٌ الَّذِينَ يُجَادِلُونَ فِي آيَاتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطَانٍ أَتَاهُمْ كَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ وَعِندَ الَّذِينَ آمَنُوا كَذَلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلَى كُلِّ قَلْبِ مُتَكَبِّرٍ جَبَّارٍ وَقَالَ فِرْعَوْنُ يَا هَامَانُ ابْنِ لِي صَرْحًا لَّعَلِّي أَبْلُغُ الأَسْبَابَ أَسْبَابَ السَّمَاوَاتِ فَأَطَّلِعَ إِلَى إِلَهِ مُوسَى وَإِنِّي لَأَظُنُّهُ كَاذِبًا وَكَذَلِكَ زُيِّنَ لِفِرْعَوْنَ سُوءُ عَمَلِهِ وَصُدَّ عَنِ السَّبِيلِ وَمَا كَيْدُ فِرْعَوْنَ إِلاَّ فِي تَبَابٍ وَقَالَ الَّذِي آمَنَ يَا قَوْمِ اتَّبِعُونِ أَهْدِكُمْ سَبِيلَ الرَّشَادِ يَا قَوْمِ إِنَّمَا هَذِهِ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا مَتَاعٌ وَإِنَّ الآخِرَةَ هِيَ دَارُ الْقَرَارِ مَنْ عَمِلَ سَيِّئَةً فَلا يُجْزَى إِلاَّ مِثْلَهَا وَمَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ يُرْزَقُونَ فِيهَا بِغَيْرِ حِسَابٍ وَيَا قَوْمِ مَا لِي أَدْعُوكُمْ إِلَى النَّجَاةِ وَتَدْعُونَنِي إِلَى النَّارِ تَدْعُونَنِي لِأَكْفُرَ بِاللَّهِ وَأُشْرِكَ بِهِ مَا لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ وَأَنَا أَدْعُوكُمْ إِلَى الْعَزِيزِ الْغَفَّارِ لا جَرَمَ أَنَّمَا تَدْعُونَنِي إِلَيْهِ لَيْسَ لَهُ دَعْوَةٌ فِي الدُّنْيَا وَلا فِي الآخِرَةِ وَأَنَّ مَرَدَّنَا إِلَى اللَّهِ وَأَنَّ الْمُسْرِفِينَ هُمْ أَصْحَابُ النَّارِ فَسَتَذْكُرُونَ مَا أَقُولُ لَكُمْ وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ فَوَقَاهُ اللَّهُ سَيِّئَاتِ مَا مَكَرُوا وَحَاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذَابِ}}<ref>«و فرعون گفت: بگذارید من موسی را بکشم و او پروردگارش را بخواند، که میترسم آیین شما را دگرگون سازد یا در این سرزمین تباهی پدید آورد و موسی گفت: من از هر خویشتنبینی که روز شمار را باور ندارد به پروردگار خویش و پروردگار شما پناه میبرم. و مردی مؤمن از فرعونیان که ایمانش را پنهان میداشت گفت: آیا مردی را میکشید که میگوید: پروردگار من، خداوند است و برهانها (ی روشن) برایتان از پروردگارتان آورده است؟ و اگر دروغگو باشد، دروغش به زیان خود اوست و اگر راستگو باشد برخی از آنچه به شما وعده میدهد بر سرتان خواهد آمد؛ بیگمان خداوند کسی را که گزافکاری بسیار دروغگوست راهنمایی نمیکند. ای قوم من! امروز فرمانروایی از آن شماست در حالی که در این سرزمین چیرگی دارید پس اگر عذاب خداوند بر سرمان بیاید چه کسی ما را یاری خواهد داد؟ فرعون گفت:جز چیزی را که خود (صلاح) میبینم به شما نشان نمیدهم و شما را جز به راه رستگاری رهنمون نمیشوم! و آنکه ایمان آورده بود گفت: ای قوم من! من بر شما از (حال و روزی) مانند روز (نابودی) دستهها (ی کفر) بیم دارم. مانند شیوه (ای که با) قوم نوح و عاد و ثمود و آنان که پس از ایشان بودند (به کار رفت) و خداوند با بندگان سر ستم ندارد. و ای قوم من! من بر شما از روز فراخوانی یکدیگر بیم دارم. روزی که پشتکنان روی میگردانید ؛ در برابر خداوند، شما را پناهی نیست و هر که را خداوند گمراه گذارد رهنمونی ندارد. و بیگمان پیشتر یوسف برای شما برهانها (ی روشن) آورد اما شما از آنچه برایتان آورده بود همچنان در شک بودید تا چون درگذشت گفتید که پس از وی هرگز خداوند پیامبری نخواهد فرستاد؛ بدینگونه خداوند کسی را که گزافکاری بدگمان است در گمراهی مینهد. آنان که در آیات خداوند بیآنکه برهانی برای آنان آمده باشد چالش میورزند، (کارشان) نزد خداوند و نزد مؤمنان، سخت خشمانگیز است؛ بدینگونه خداوند بر دل هر خویشبین گردنکشی مهر مینهد. و فرعون گفت: ای هامان! کاخی برای من بساز باشد که من به این راهها دست یابم راههای آسمانها، تا به خدای موسی بنگرم و من او را دروغگو میپندارم، و بدینگونه بدی کردار فرعون در چشم او آراسته گشت و از راه بازداشته شد و چارهبینی فرعون جز زیانکاری نداشت. و آنکه مؤمن (آل فرعون) بود گفت: ای قوم من! از من پیروی کنید تا شما را به راه رستگاری رهنمون شوم. ای قوم من! زندگی این جهان، تنها بهرهای (اندک) است و جهان واپسین است که سرای ماندگاری است. کسانی که گناهی کنند جز همانند آن کیفر نمیبینند و کسانی که کاری شایسته بجای آورند و مؤمن باشند چه مرد چه زن به بهشت درمیآیند؛ در آن بیحساب (و شمار) روزی داده میشوند. و ای قوم من! چگونه است که (من) شما را به رهایی فرا میخوانم و (شما) مرا به آتش (دوزخ) فرا میخوانید؟ مرا فرا میخوانید که به خداوند کفر بورزم و چیزی را که به آن دانشی ندارم شریک او قرار دهم در حالی که من شما را به آن پیروزمند آمرزنده فرا میخوانم. ناگزیر آنچه مرا بدان فرا میخوانید در این جهان و جهان واپسین (توان اجابت) دعایی ندارد و بازگشت ما (تنها) به سوی خداوند است و گزافکاران دمساز آتشند. پس به زودی آنچه به شما میگویم به یاد خواهید آورد و کار خود را به خداوند وا میگذارم که خداوند بیگمان به (حال) بندگان خویش بیناست. آنگاه خداوند او را از گزند نیرنگهایی که میورزیدند نگاه داشت و زشتی عذاب، فرعونیان را فرا گرفت» سوره غافر، آیه ۲۶-۴۵.</ref>، [[آسیه همسر فرعون]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ تَبْتَغِي مَرْضَاتَ أَزْوَاجِكَ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ قَدْ فَرَضَ اللَّهُ لَكُمْ تَحِلَّةَ أَيْمَانِكُمْ وَاللَّهُ مَوْلاكُمْ وَهُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ وَإِذْ أَسَرَّ النَّبِيُّ إِلَى بَعْضِ أَزْوَاجِهِ حَدِيثًا فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَأَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَأَعْرَضَ عَن بَعْضٍ فَلَمَّا نَبَّأَهَا بِهِ قَالَتْ مَنْ أَنبَأَكَ هَذَا قَالَ نَبَّأَنِيَ الْعَلِيمُ الْخَبِيرُ إِن تَتُوبَا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُمَا وَإِن تَظَاهَرَا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَجِبْرِيلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمَلائِكَةُ بَعْدَ ذَلِكَ ظَهِيرٌ عَسَى رَبُّهُ إِن طَلَّقَكُنَّ أَن يُبْدِلَهُ أَزْوَاجًا خَيْرًا مِّنكُنَّ مُسْلِمَاتٍ مُّؤْمِنَاتٍ قَانِتَاتٍ تَائِبَاتٍ عَابِدَاتٍ سَائِحَاتٍ ثَيِّبَاتٍ وَأَبْكَارًا يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ عَلَيْهَا مَلائِكَةٌ غِلاظٌ شِدَادٌ لا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ كَفَرُوا لا تَعْتَذِرُوا الْيَوْمَ إِنَّمَا تُجْزَوْنَ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَّصُوحًا عَسَى رَبُّكُمْ أَن يُكَفِّرَ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَيُدْخِلَكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ يَوْمَ لا يُخْزِي اللَّهُ النَّبِيَّ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ يَسْعَى بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَبِأَيْمَانِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا وَاغْفِرْ لَنَا إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلا لِّلَّذِينَ كَفَرُوا امْرَأَةَ نُوحٍ وَامْرَأَةَ لُوطٍ كَانَتَا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَالِحَيْنِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمْ يُغْنِيَا عَنْهُمَا مِنَ اللَّهِ شَيْئًا وَقِيلَ ادْخُلا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِينَ وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلا لِّلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأَةَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِي عِندَكَ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ وَنَجِّنِي مِن فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ }}<ref>«ای پیامبر! چرا چیزی را که خداوند بر تو حلال کرده است برای کسب خشنودی همسرانت حرام میداری؟ و خداوند آمرزندهای بخشاینده است. خداوند، برای شما گشودن سوگندهایتان را (با دادن کفّاره) اجازه داده است و خداوند سرور شماست و او دانای فرزانه است. و آنگاه که پیامبر به یکی از همسرانش سخنی را، نهانی گفت و چون او آن را (به همسر دیگر) خبر داد و خداوند پیامبر را از آن آگاه کرد وی بخشی از آن را (به همسران خود) گفت و در (گفتن) بخشی دیگر خودداری ورزید، پس هنگامی که (پیامبر) آن (همسر رازگشا) را از این (امر) باخبر ساخت (همسر) گفت: چه کسی تو را از این (رازگشایی من) آگاه کرد؟ (پیامبر) گفت: خداوند دانای آگاه مرا با خبر ساخت. اگر شما دو زن به درگاه خداوند توبه کنید (بسی شایسته است) چرا که به راستی دلتان برگشته است و اگر از هم در برابر پیامبر پشتیبانی کنید بیگمان خداوند و جبرئیل و (آن) مؤمن شایسته ، یار اویند و فرشتگان هم پس از آن پشتیبان ویاند. بسا اگر شما را طلاق دهد پروردگار وی برای او همسرانی به از شما- چه بیوه چه دوشیزه- جایگزین فرماید که مسلمان، مؤمن، فرمانبردار، اهل توبه، اهل عبادت و روزهگیر باشند. ای مؤمنان! خود و خانواده خویش را از آتشی بازدارید که هیزم آن آدمیان و سنگهاست؛ فرشتگان درشتخوی سختگیری بر آن نگاهبانند که از آنچه خداوند به آنان فرمان دهد سر نمیپیچند و آنچه فرمان یابند بجای میآورند. ای کافران! امروز پوزش نخواهید که تنها (برای) آنچه میکردهاید کیفر میبینید. ای مؤمنان! به سوی خداوند توبهای راستین کنید، امید است که پروردگار شما از گناهانتان چشم پوشد و شما را در بوستانهایی درآورد که از بن آنها جویبارها روان است؛ در روزی که خداوند پیامبر و مؤمنان همراه او را خوار نمیگذارد، فروغ آنان پیشاپیش و در سوی راستشان میشتابد، میگویند: پروردگارا! فروغ ما را برای ما کامل گردان و ما را بیامرز که تو بر هر کاری توانایی. ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنان سخت بگیر و جایگاهشان دوزخ است و این پایانه، بد است. خداوند برای کافران، زن نوح و زن لوط را مثل زد که زیر سرپرستی دو بنده شایسته از بندگان ما بودند و به آن دو، خیانت ورزیدند اما آن دو (پیامبر) در برابر (عذاب) خداوند برای آنان سودی نداشتند و (به آنان) گفته شد که با (دیگر) واردشوندگان به آتش (دوزخ) درآیید. و خداوند برای مؤمنان، همسر فرعون را مثل زد هنگامی که گفت: پروردگارا! نزد خود در بهشت برای من خانهای بساز و مرا از فرعون و کردارش رهایی بخش و مرا از این قوم ستمگر آسوده گردان» سوره تحریم، آیه ۱-۱۱.</ref>، [[اصحاب کهف]] {{متن قرآن|نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ نَبَأَهُم بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَزِدْنَاهُمْ هُدًى وَرَبَطْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ إِذْ قَامُوا فَقَالُوا رَبُّنَا رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ لَن نَّدْعُوَ مِن دُونِهِ إِلَهًا لَقَدْ قُلْنَا إِذًا شَطَطًا هَؤُلاء قَوْمُنَا اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ آلِهَةً لَّوْلا يَأْتُونَ عَلَيْهِم بِسُلْطَانٍ بَيِّنٍ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا وَإِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَمَا يَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ فَأْوُوا إِلَى الْكَهْفِ يَنشُرْ لَكُمْ رَبُّكُم مِّن رَّحْمَتِه ويُهَيِّئْ لَكُم مِّنْ أَمْرِكُم مِّرْفَقًا وَتَرَى الشَّمْسَ إِذَا طَلَعَت تَّزَاوَرُ عَن كَهْفِهِمْ ذَاتَ الْيَمِينِ وَإِذَا غَرَبَت تَّقْرِضُهُمْ ذَاتَ الشِّمَالِ وَهُمْ فِي فَجْوَةٍ مِّنْهُ ذَلِكَ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ مَن يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَمَن يُضْلِلْ فَلَن تَجِدَ لَهُ وَلِيًّا مُّرْشِدًا وَتَحْسَبُهُمْ أَيْقَاظًا وَهُمْ رُقُودٌ وَنُقَلِّبُهُمْ ذَاتَ الْيَمِينِ وَذَاتَ الشِّمَالِ وَكَلْبُهُم بَاسِطٌ ذِرَاعَيْهِ بِالْوَصِيدِ لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَيْهِمْ لَوَلَّيْتَ مِنْهُمْ فِرَارًا وَلَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْبًا وَكَذَلِكَ بَعَثْنَاهُمْ لِيَتَسَاءَلُوا بَيْنَهُمْ قَالَ قَائِلٌ مِّنْهُمْ كَمْ لَبِثْتُمْ قَالُوا لَبِثْنَا يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالُوا رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثْتُمْ فَابْعَثُوا أَحَدَكُم بِوَرِقِكُمْ هَذِهِ إِلَى الْمَدِينَةِ فَلْيَنظُرْ أَيُّهَا أَزْكَى طَعَامًا فَلْيَأْتِكُم بِرِزْقٍ مِّنْهُ وَلْيَتَلَطَّفْ وَلا يُشْعِرَنَّ بِكُمْ أَحَدًا إِنَّهُمْ إِن يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ يَرْجُمُوكُمْ أَوْ يُعِيدُوكُمْ فِي مِلَّتِهِمْ وَلَن تُفْلِحُوا إِذًا أَبَدًا }}<ref>«و دلهایشان را استوار داشتیم، هنگامی که برخاستند و گفتند: پروردگار ما پروردگار آسمانها و زمین است؛ جز او خدایی را (به پرستش) نمیخوانیم که در آن صورت بیگمان سخنی نادرست گفتهایم. اینان- قوم ما- خدایانی جز او را (به پرستش) گرفتهاند؛ چرا برهانی روشن برای آنها نمیآورند؟ و ستمگرتر از آن کس که بر خداوند دروغی بندد، کیست؟ و اکنون که از آنان و از آنچه جز خداوند میپرستند کناره جستید، در غار پناه گیرید تا پروردگارتان بخشایش خویش را بر شما بگسترد و از کارتان برای شما نوایی فراهم سازد. و خورشید را چون بر میآمد میدیدی که از غار آنان به راست میگرایید و چون غروب میکرد در سوی چپ از آنان میگذشت و آنان در جای گشادهای از آن (غار) بودند؛ این از نشانههای خداوند است؛ هر که را خداوند راه نماید، رهیافته است و هر که را بیراه نهد، هرگز برای او سروری رهنما نخواهی یافت.و تو آنان را بیدار میپنداشتی در حالی که آنان خفتهاند و ما آنها را (در خواب) به راست و به چپ میغلتانیم و سگشان بازوان بر درگاه (غار) گسترده (و خفته) بود و اگر از (حال) آنان آگاه میشدی از آنها روی میگرداندی، سخت میگریختی و از بیم آنان آکنده میگشتی. و بدینگونه ما آنان را (از خواب) برانگیختیم تا از هم باز پرسند؛ یکی از آنان گفت:چقدر درنگ داشتهاید؟ گفتند: یک روز یا پارهای از یک روز درنگ داشتهایم؛ گفتند:پروردگارتان از اندازه درنگی که داشتهاید آگاهتر است؛ اکنون از خویش یک تن را با این درهمتان به شهر گسیل دارید که بنگرد کدام خوراک پاکیزهتر است تا برایتان از آن رزقی آورد و باید نرمی کند و کسی را از (بودن) شما نیاگاهاند. که آنان اگر بر شما دست یابند، سنگسارتان میکنند، یا به آیین خویش برمیگردانند و در آن صورت، هرگز، هیچگاه رستگار نخواهید شد» سوره کهف، آیه ۱۳-۲۰.</ref> و [[مسلمانان]] [[صدر اسلام]] {{متن قرآن|إِنَّمَا يَفْتَرِي الْكَذِبَ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْكَاذِبُونَ}}<ref>«تنها کسانی که به آیات خداوند ایمان ندارند دروغ میبافند و همانانند که دروغگویند» سوره نحل، آیه ۱۰۵.</ref>، {{متن قرآن|ثُمَّ إِنَّ رَبَّكَ لِلَّذِينَ هَاجَرُوا مِنْ بَعْدِ مَا فُتِنُوا ثُمَّ جَاهَدُوا وَصَبَرُوا إِنَّ رَبَّكَ مِنْ بَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«سپس پروردگارت برای آنان که پس از آزار دیدن هجرت گزیدند آنگاه جهاد کردند و شکیبایی ورزیدند، بیگمان پس از آن آمرزندهای بخشاینده است» سوره نحل، آیه ۱۱۰.</ref>، {{متن قرآن|لَتُبْلَوُنَّ فِي أَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ وَلَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَمِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا أَذًى كَثِيرًا وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ ذَلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ}}<ref>«بیگمان با مال و جانتان آزمون خواهید شد و از آنان که پیش از شما به آنان کتاب (آسمانی) دادهاند و از کسانی که شرک ورزیدهاند (سخنان دل) آزار بسیار خواهید شنید و اگر شکیبایی کنید و پرهیزگاری ورزید؛ بیگمان این از کارهایی است که آهنگ آن میکنند» سوره آل عمران، آیه ۱۸۶.</ref> یاد میکند که به رغم [[حاکمیت]] کافران و [[فرهنگ]] شرکآمیز و کفرآلود بر [[جامعه]]، در برابر انواع فشارها و شکنجهها مقاومت کرده، اغلب سر بر سر [[آیین]] خویش نهادند. این کار آنان چنان بزرگ و با شکوه است که [[خداوند]] آن را به [[غایت]] ستوده، یادشان را [[جاودانه]] و آنان را برای همیشه [[تاریخ]]، الگوی [[مؤمنان]] معرفی کرده است. | ||
در مقابل، از [[سست]] باورانی یاد میشود که در مواجهه با فشارها و [[آزار]] و [[اذیت]] دینستیزان، تاب نیاورده، از [[ایمان]] خود دست کشیدهاند: {{متن قرآن|وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ فَإِذَا أُوذِيَ فِي اللَّهِ جَعَلَ فِتْنَةَ النَّاسِ كَعَذَابِ اللَّهِ وَلَئِنْ جَاءَ نَصْرٌ مِنْ رَبِّكَ لَيَقُولُنَّ إِنَّا كُنَّا مَعَكُمْ أَوَلَيْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِمَا فِي صُدُورِ الْعَالَمِينَ}}<ref>«و برخی از مردم کسانی هستند که میگویند: به خداوند ایمان آوردهایم آنگاه چون در راه خداوند، آزاری ببینند گزند مردم را همچون عذاب خداوند میانگارند و اگر از سوی پروردگارت امدادی برسد میگویند: بیگمان ما با شما بودهایم؛ آیا خداوند به آنچه جهانیان در دل دارند داناتر نیست؟» سوره عنکبوت، آیه ۱۰.</ref> [[قرآن]] [[خداباوری]] اینان را [[لقلقه زبان]] و [[تابعی]] از شرایط [[جامعه]] معرفی میکند. {{متن قرآن|وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلَى حَرْفٍ فَإِنْ أَصَابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلَى وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةَ ذَلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ}}<ref>«و از مردم کسی است که خداوند را با دو دلی میپرستد، اگر خیری به او رسد بدان دل استوار میدارد و اگر بلایی بدو رسد دگرگون میشود ؛ در این جهان و در جهان واپسین زیان دیده است؛ این همان زیان آشکار است» سوره حج، آیه ۱۱.</ref> نظر به اینکه آزار و اذیتها و فشارها برای [[تغییر]] [[هویت فرهنگی]] مؤمنان و [[جوامع]] [[توحیدی]] {{متن قرآن|لَتُبْلَوُنَّ فِي أَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ وَلَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَمِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا أَذًى كَثِيرًا وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ ذَلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ}}<ref>«بیگمان با مال و جانتان آزمون خواهید شد و از آنان که پیش از شما به آنان کتاب (آسمانی) دادهاند و از کسانی که شرک ورزیدهاند (سخنان دل) آزار بسیار خواهید شنید و اگر شکیبایی کنید و پرهیزگاری ورزید؛ بیگمان این از کارهایی است که آهنگ آن میکنند» سوره آل عمران، آیه ۱۸۶.</ref> از یک سو و تماس [[فرهنگی]] بین جوامع توحیدی و غیر توحیدی از سوی دیگر، همواره در جریان بوده و خواهد بود، داستان [[اصحاب اخدود]] و نظایر آن میتواند بیانگر دیدگاه قرآن درباره فرهنگپذیری مؤمنان از [[کافران]] باشد که براساس آن، تأثیرپذیری در حوزه مؤلفههای اصلی [[فرهنگ]]، همانند [[باورها]]، ارزشها، [[ایدئولوژی]] و هنجارهای غیرتوحیدی [[نفی]] شده و فشار [[اجتماعی]]، [[حاکمیت]] فرهنگ غیر توحیدی بر جامعه و [[پیروی]] [[اکثریت]] از آن هرگز [[دلیل]] موجهی برای پذیرش آن شمرده نمیشود. | در مقابل، از [[سست]] باورانی یاد میشود که در مواجهه با فشارها و [[آزار]] و [[اذیت]] دینستیزان، تاب نیاورده، از [[ایمان]] خود دست کشیدهاند: {{متن قرآن|وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ فَإِذَا أُوذِيَ فِي اللَّهِ جَعَلَ فِتْنَةَ النَّاسِ كَعَذَابِ اللَّهِ وَلَئِنْ جَاءَ نَصْرٌ مِنْ رَبِّكَ لَيَقُولُنَّ إِنَّا كُنَّا مَعَكُمْ أَوَلَيْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِمَا فِي صُدُورِ الْعَالَمِينَ}}<ref>«و برخی از مردم کسانی هستند که میگویند: به خداوند ایمان آوردهایم آنگاه چون در راه خداوند، آزاری ببینند گزند مردم را همچون عذاب خداوند میانگارند و اگر از سوی پروردگارت امدادی برسد میگویند: بیگمان ما با شما بودهایم؛ آیا خداوند به آنچه جهانیان در دل دارند داناتر نیست؟» سوره عنکبوت، آیه ۱۰.</ref> [[قرآن]] [[خداباوری]] اینان را [[لقلقه زبان]] و [[تابعی]] از شرایط [[جامعه]] معرفی میکند. {{متن قرآن|وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلَى حَرْفٍ فَإِنْ أَصَابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلَى وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةَ ذَلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ}}<ref>«و از مردم کسی است که خداوند را با دو دلی میپرستد، اگر خیری به او رسد بدان دل استوار میدارد و اگر بلایی بدو رسد دگرگون میشود ؛ در این جهان و در جهان واپسین زیان دیده است؛ این همان زیان آشکار است» سوره حج، آیه ۱۱.</ref> نظر به اینکه آزار و اذیتها و فشارها برای [[تغییر]] [[هویت فرهنگی]] مؤمنان و [[جوامع]] [[توحیدی]] {{متن قرآن|لَتُبْلَوُنَّ فِي أَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ وَلَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَمِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا أَذًى كَثِيرًا وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ ذَلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ}}<ref>«بیگمان با مال و جانتان آزمون خواهید شد و از آنان که پیش از شما به آنان کتاب (آسمانی) دادهاند و از کسانی که شرک ورزیدهاند (سخنان دل) آزار بسیار خواهید شنید و اگر شکیبایی کنید و پرهیزگاری ورزید؛ بیگمان این از کارهایی است که آهنگ آن میکنند» سوره آل عمران، آیه ۱۸۶.</ref> از یک سو و تماس [[فرهنگی]] بین جوامع توحیدی و غیر توحیدی از سوی دیگر، همواره در جریان بوده و خواهد بود، داستان [[اصحاب اخدود]] و نظایر آن میتواند بیانگر دیدگاه قرآن درباره فرهنگپذیری مؤمنان از [[کافران]] باشد که براساس آن، تأثیرپذیری در حوزه مؤلفههای اصلی [[فرهنگ]]، همانند [[باورها]]، ارزشها، [[ایدئولوژی]] و هنجارهای غیرتوحیدی [[نفی]] شده و فشار [[اجتماعی]]، [[حاکمیت]] فرهنگ غیر توحیدی بر جامعه و [[پیروی]] [[اکثریت]] از آن هرگز [[دلیل]] موجهی برای پذیرش آن شمرده نمیشود. |