پرش به محتوا

بنی امیه در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جز (جایگزینی متن - '\<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(252\,\s252\,\s233\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\[\[(.*)\]\](.*)\"\'\'\'(.*)\'\'\'\"(.*)\<\/div\>\n\<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(255\,\s245\,\s227\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\<\/div\>\n\n' به '{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = $2 | عنوان مدخل = $4 | مداخل مرتبط = $6 | پرسش مرتبط = }} ')
خط ۴۱: خط ۴۱:
معاویه، برای تثبیت خلافت خود، از برخی اصول [[دینی]] نیز بهره می‌برد. وی به [[قدرت]] رسیدن خود را از سوی [[خدا]] می‌دانست؛ زیرا همه [[کارها]] در دست [[خداوند]] است<ref>کاندهلوی، حیاة الصحابه، ج۳، ص۵۲۹.</ref>. زمانی دیگر معاویه گفت: این خلافت امری از [[امر خداوند]] و [[قضایی]] از [[قضای الهی]] است<ref>ابن‌منظور، مختصر تاریخ دمشق، ج۹، ص۸۵ {{عربی|هذه الخلافة أمر من أمر اللَّه و قضاء من قضاء اللَّه}}.</ref>. معاویه در برابر [[مخالفت]] [[عایشه]] با [[ولایت‌عهدی]] [[یزید]] گفت: این کار قضای الهی است و در قضای الهی کسی را [[اختیار]] نیست<ref>ابن قتیبه، الامامة و السیاسه، ج۱، ص۲۰۵، اسود بن یزید گوید: از عایشه پرسیدم: آیا شگفتی ندارد که مردی از طلقا با اصحاب محمد{{صل}} درباره خلافت درگیر شده‌اند؟ عایشه گفت: چه شگفتی دارد؟ این «سلطان الله» است که خداوند به برّ و فاجر می‌دهد؛ چنان‌که فرعون چهارصد سال بر مصر فرمانروایی کرد؛ ابن‌منظور، مختصرتاریخ دمشق، ج۲۵، ص۴۲.</ref>. [[زیاد بن ابیه]]، [[حاکم]] [[معاویه]] در [[بصره]] و [[کوفه]]، ضمن [[خطبه]] معروف خود گفت: ای [[مردم]]! ما [[سیاستمدار]] و مدافع شما هستیم و شما را با سلطنتی که [[خداوند]] به ما داده [[سیاست]] می‌کنیم<ref>ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۴ ص۱۸۰، جاحظ، ابوعثمان عمرو، البیان و التبیین، ج۲، ص۴۹؛ طبری، تاریخ الرسل و الملوک، ج۵، ص۲۲۰.</ref>. [[یزید]] نیز در اولین خطبه خود گفت: پدرش بنده‌ای از [[بندگان خدا]] بود، خداوند او را [[اکرام]] کرده [[خلافت]] را به او بخشید... و اکنون نیز خداوند این [[حکومت]] را بر عهده ما نهاده است<ref>ابن قتیبه، الامامة و السیاسه، ج۱، ص۲۲۵؛ دینوری، ابوحنیفه، الأخبار الطوال، ص۲۲۶؛ بلاذری، أنساب الأشراف،ج ۴، ص۲۹۹، ش۷۹۸.</ref>. معاویه در برابر فرزند [[عثمان]] که به [[ولایت‌عهدی]] یزید [[اعتراض]] کرد و گفت تو به خاطر [[پدر]] ما سرکار آمدی، اظهار کرد: این مُلکی است که خداوند آن را در [[اختیار]] ما قرار داد<ref>همان، ج۱، ص۲۱۴.</ref>.
معاویه، برای تثبیت خلافت خود، از برخی اصول [[دینی]] نیز بهره می‌برد. وی به [[قدرت]] رسیدن خود را از سوی [[خدا]] می‌دانست؛ زیرا همه [[کارها]] در دست [[خداوند]] است<ref>کاندهلوی، حیاة الصحابه، ج۳، ص۵۲۹.</ref>. زمانی دیگر معاویه گفت: این خلافت امری از [[امر خداوند]] و [[قضایی]] از [[قضای الهی]] است<ref>ابن‌منظور، مختصر تاریخ دمشق، ج۹، ص۸۵ {{عربی|هذه الخلافة أمر من أمر اللَّه و قضاء من قضاء اللَّه}}.</ref>. معاویه در برابر [[مخالفت]] [[عایشه]] با [[ولایت‌عهدی]] [[یزید]] گفت: این کار قضای الهی است و در قضای الهی کسی را [[اختیار]] نیست<ref>ابن قتیبه، الامامة و السیاسه، ج۱، ص۲۰۵، اسود بن یزید گوید: از عایشه پرسیدم: آیا شگفتی ندارد که مردی از طلقا با اصحاب محمد{{صل}} درباره خلافت درگیر شده‌اند؟ عایشه گفت: چه شگفتی دارد؟ این «سلطان الله» است که خداوند به برّ و فاجر می‌دهد؛ چنان‌که فرعون چهارصد سال بر مصر فرمانروایی کرد؛ ابن‌منظور، مختصرتاریخ دمشق، ج۲۵، ص۴۲.</ref>. [[زیاد بن ابیه]]، [[حاکم]] [[معاویه]] در [[بصره]] و [[کوفه]]، ضمن [[خطبه]] معروف خود گفت: ای [[مردم]]! ما [[سیاستمدار]] و مدافع شما هستیم و شما را با سلطنتی که [[خداوند]] به ما داده [[سیاست]] می‌کنیم<ref>ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۴ ص۱۸۰، جاحظ، ابوعثمان عمرو، البیان و التبیین، ج۲، ص۴۹؛ طبری، تاریخ الرسل و الملوک، ج۵، ص۲۲۰.</ref>. [[یزید]] نیز در اولین خطبه خود گفت: پدرش بنده‌ای از [[بندگان خدا]] بود، خداوند او را [[اکرام]] کرده [[خلافت]] را به او بخشید... و اکنون نیز خداوند این [[حکومت]] را بر عهده ما نهاده است<ref>ابن قتیبه، الامامة و السیاسه، ج۱، ص۲۲۵؛ دینوری، ابوحنیفه، الأخبار الطوال، ص۲۲۶؛ بلاذری، أنساب الأشراف،ج ۴، ص۲۹۹، ش۷۹۸.</ref>. معاویه در برابر فرزند [[عثمان]] که به [[ولایت‌عهدی]] یزید [[اعتراض]] کرد و گفت تو به خاطر [[پدر]] ما سرکار آمدی، اظهار کرد: این مُلکی است که خداوند آن را در [[اختیار]] ما قرار داد<ref>همان، ج۱، ص۲۱۴.</ref>.


معاویه از به‌کار بردن کلمه [[مُلک]] درباره خود [[خشنود]] بود. معاویه می‌گفت: {{عربی|أنا أوّلُ الملوک}}<ref>یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۳۲؛ ابن ابی شیبه، المصنف، ج۱۱، ص۱۴۷ (طبع هند) و ر.ک: سیف بن عمر، الفتنة و وقعة الجمل، ص۷۱؛ در آنجا معاویه از خلافت به ملک تعبیر می‌کند. حصنی نیز درباره معاویه آورده است که {{عربی|كان ميّالاً بفطرته إلى انتحال الملك}} ر.ک: سهیل زکار، منتخبات التواریخ لدمشق، ص۸۰، نقل از: عطوان، من دولة عمر الی دولة عبدالملک، ص۱۴۷؛ در جای دیگری از معاویه نقل شده که گفت: {{عربی|أنا اوّل الملك و آخر خليفة}}؛ ابن‌منظور، مختصر تاریخ دمشق، ج۲۵، ص۵۵.</ref>. وی [[نظام]] شاهی را صرفآ یک [[نظام سیاسی]] می‌دید و توضیح می‌داد که کاری به [[دینداری]] مردم ندارد. از او نقل شده که می‌گفت: به [[خدا]] [[سوگند]]! جنگِ من برای [[برپایی نماز]]، [[روزه‌داری]] و حج‌گزاری و [[زکات]] دادن نبود، اینها را شما انجام می‌دادید، من با شما جنگیدم تا بر شما [[امارت]] یابم و [[خداوند]] آن را به من داد، در حالی که شما از آن ناخشنود بودید<ref>ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۴۶؛ ابن‌منظور، مختصر تاریخ دمشق، ج۲۵، ص۴۳ و ۴۵.</ref>.<ref>[[محمد سهیل طقوش|طقوش]] و [[رسول جعفریان|جعفریان]]، [[دولت امویان (کتاب)|دولت امویان]] ص ۱۸.</ref>
معاویه از به‌کار بردن کلمه [[مُلک]] درباره خود [[خشنود]] بود. معاویه می‌گفت: {{عربی|أنا أوّلُ الملوک}}<ref>یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۳۲؛ ابن ابی شیبه، المصنف، ج۱۱، ص۱۴۷ (طبع هند) و ر.ک: سیف بن عمر، الفتنة و وقعة الجمل، ص۷۱؛ در آنجا معاویه از خلافت به ملک تعبیر می‌کند. حصنی نیز درباره معاویه آورده است که {{عربی|كان ميّالاً بفطرته إلى انتحال الملك}} ر.ک: سهیل زکار، منتخبات التواریخ لدمشق، ص۸۰، نقل از: عطوان، من دولة عمر الی دولة عبدالملک، ص۱۴۷؛ در جای دیگری از معاویه نقل شده که گفت: {{عربی|أنا اوّل الملك و آخر خليفة}}؛ ابن‌منظور، مختصر تاریخ دمشق، ج۲۵، ص۵۵.</ref>. وی [[نظام]] شاهی را صرفآ یک [[نظام سیاسی]] می‌دید و توضیح می‌داد که کاری به [[دینداری]] مردم ندارد. از او نقل شده که می‌گفت: به [[خدا]] [[سوگند]]! جنگِ من برای [[برپایی نماز]]، [[روزه‌داری]] و حج‌گزاری و [[زکات]] دادن نبود، اینها را شما انجام می‌دادید، من با شما جنگیدم تا بر شما [[امارت]] یابم و [[خداوند]] آن را به من داد، در حالی که شما از آن ناخشنود بودید<ref>ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۴۶؛ ابن‌منظور، مختصر تاریخ دمشق، ج۲۵، ص۴۳ و ۴۵.</ref><ref>[[محمد سهیل طقوش|طقوش]] و [[رسول جعفریان|جعفریان]]، [[دولت امویان (کتاب)|دولت امویان]] ص ۱۸.</ref>


==فهرست نام حاکمان اموی و مدت حکومت آنان==
==فهرست نام حاکمان اموی و مدت حکومت آنان==
#[[معاویة بن ابی‌سفیان]] (معاویه اول) ۴۱ - ۶۰ / ۶۶۱ - ۶۸۰
# [[معاویة بن ابی‌سفیان]] (معاویه اول) ۴۱ - ۶۰ / ۶۶۱ - ۶۸۰
#[[یزید بن معاویه]] (یزید اول) ۶۰ - ۶۴ / ۶۸۰ - ۶۸۳
# [[یزید بن معاویه]] (یزید اول) ۶۰ - ۶۴ / ۶۸۰ - ۶۸۳
#[[معاویة بن یزید]] (معاویه دوم) ۶۴ / ۶۸۴
# [[معاویة بن یزید]] (معاویه دوم) ۶۴ / ۶۸۴
#[[مروان بن حکم]] ۶۴ - ۶۵ / ۶۸۴ - ۶۸۵
# [[مروان بن حکم]] ۶۴ - ۶۵ / ۶۸۴ - ۶۸۵
#[[عبدالملک بن مروان]] ۶۵ - ۸۶ / ۶۸۵ - ۷۰۵
# [[عبدالملک بن مروان]] ۶۵ - ۸۶ / ۶۸۵ - ۷۰۵
#[[ولید بن عبدالملک]] (ولید اول) ۸۶ - ۹۶ / ۷۰۵ - ۷۱۵
# [[ولید بن عبدالملک]] (ولید اول) ۸۶ - ۹۶ / ۷۰۵ - ۷۱۵
#[[سلیمان بن عبدالملک]] ۹۶ - ۹۹ / ۷۱۵ - ۷۱۷
# [[سلیمان بن عبدالملک]] ۹۶ - ۹۹ / ۷۱۵ - ۷۱۷
#[[عمر بن عبدالعزیز]] ۹۹ - ۱۰۱ / ۷۱۷ - ۷۲۰
# [[عمر بن عبدالعزیز]] ۹۹ - ۱۰۱ / ۷۱۷ - ۷۲۰
#[[یزید بن عبدالملک]] (یزید دوم) ۱۰۱ - ۱۰۵ / ۷۲۰ - ۷۲۴
# [[یزید بن عبدالملک]] (یزید دوم) ۱۰۱ - ۱۰۵ / ۷۲۰ - ۷۲۴
#[[هشام بن عبدالملک]] ۱۰۵ - ۱۲۵ / ۷۲۴ - ۷۴۳
# [[هشام بن عبدالملک]] ۱۰۵ - ۱۲۵ / ۷۲۴ - ۷۴۳
#[[ولید بن یزید]] (ولید دوم) ۱۲۵ - ۱۲۶ / ۷۴۳ - ۷۴۴
# [[ولید بن یزید]] (ولید دوم) ۱۲۵ - ۱۲۶ / ۷۴۳ - ۷۴۴
#[[یزید بن ولید]] (یزید سوم) ۱۲۶ / ۷۴۴
# [[یزید بن ولید]] (یزید سوم) ۱۲۶ / ۷۴۴
#[[مروان بن محمد]] (مروان دوم) ۱۲۷ - ۱۳۲ / ۷۴۴ - ۷۵۰<ref>[[محمد سهیل طقوش|طقوش]] و [[رسول جعفریان|جعفریان]]، [[دولت امویان (کتاب)|دولت امویان]] ص ۲۵۳.</ref>.
# [[مروان بن محمد]] (مروان دوم) ۱۲۷ - ۱۳۲ / ۷۴۴ - ۷۵۰<ref>[[محمد سهیل طقوش|طقوش]] و [[رسول جعفریان|جعفریان]]، [[دولت امویان (کتاب)|دولت امویان]] ص ۲۵۳.</ref>.


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش