پرش به محتوا

بیعت در فقه سیاسی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جز (جایگزینی متن - '\<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(252\,\s252\,\s233\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\'\'\'\[\[(.*)\]\]\'\'\'(.*)\"\'\'\'(.*)\'\'\'\"(.*)\<\/div\> \<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(255\,\s245\,\s227\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\<\/div\> \<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(206\,242\,\s299\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\sn...)
خط ۱۱: خط ۱۱:
[[بیعت]] در لغت به معنای [[عهد]] و پیمانِ [[اطاعت‌پذیری]]<ref>خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۲، ص۲۶۵.</ref>، میثاقِ [[فرمانبرداری]] (میان [[امام]] و [[رعیت]])<ref>احمد بن یوسف سمین حلبی، عمدة الحفاظ، ج۱، ص۲۸۴.</ref>، [[تعهد]] به [[خدمت]] و فرمان‌پذیری<ref>حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۱۵۵.</ref> است<ref>[[عبدالله نظرزاده|نظرزاده، عبدالله]]، [[فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم]]، ص۱۵۵.</ref>.
[[بیعت]] در لغت به معنای [[عهد]] و پیمانِ [[اطاعت‌پذیری]]<ref>خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۲، ص۲۶۵.</ref>، میثاقِ [[فرمانبرداری]] (میان [[امام]] و [[رعیت]])<ref>احمد بن یوسف سمین حلبی، عمدة الحفاظ، ج۱، ص۲۸۴.</ref>، [[تعهد]] به [[خدمت]] و فرمان‌پذیری<ref>حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۱۵۵.</ref> است<ref>[[عبدالله نظرزاده|نظرزاده، عبدالله]]، [[فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم]]، ص۱۵۵.</ref>.


[[بیعت]] یکی از قدیمی‌ترین مفاهیم [[اسلامی]] است که جایگاه مهمی برای [[رأی مردم]] ایجاد کرده است. “بیعت” از ریشه “بیع” به معنای “دادن مثمن و گرفتن ثمن”<ref>راغب اصفهانی، المفردات الفاظ القرآن، ص۱۵۵.</ref> یا همان فروختن است. [[بیعت کردن]] را نیز متناسب با ریشه آن، “تضمین کردن بذل [[طاعت]] در آنچه به او (حاکمی که با او بیعت می‌شود) داده شده است ([[حکومت]])”<ref>راغب اصفهانی، المفردات الفاظ القرآن، ص۱۵۵.</ref> معنی کرده‌اند. معنی دیگری که برای بیعت ذکر شده است، “دست دادن بر ایجاب بیع، [[مبایعه]] و اطاعت”<ref>فراهیدی، کتاب العین، ج۲، ص۲۶۵.</ref> است. بیعت با دست دادن صورت می‌گرفت و دست دادن در خرید و فروش‌ها به معنای [[پایبندی]] به [[قرارداد]] تلقی می‌شد؛ از این‌رو دست دادن در بیعت به معنای [[التزام]] به [[عهد]] [[اطاعت از حاکم]] است. برخی بیعت را [[عقد]] و برخی ایقاع می‌دانند<ref>عقد آن است که ایجاب و قبول در آن وجود دارد و تا پیش از اعلام قبول عقد بسته نمی‌شود؛ مثلاً در عقد بیع تا هنگامی که مشتری قبول را اعلام نکرده، ایجاب بایع موجب انتقال ملکیت نمی‌شود؛ اما ایقاع نیازی به قبول ندارد. اگر بیعت را عقد بدانیم، نیاز به پذیرش حاکم است و اگر ایقاع بدانیم، با خواندن ایجاب نیازی به قبول حاکم نیست (ر.ک: بجنوردی، القواعد الفقهیة، ج۵، ص۲۰۱).</ref>. بیعت عقد باشد یا ایقاع، هر دو طرف را ملتزم به وظایفی می‌سازد. [[علامه طباطبایی]] نقل و انتقال‌هایی را که در بیعت صورت می‌گیرد، این‌گونه شرح می‌دهد: بیعت نوعی [[پیمان]] است بر سر بذل [[اطاعت]].... بیعت از بیع گرفته شده است و هنگامی که بنا بر بستن عقد بیع داشتند، بایع با مشتری دست می‌داد. در واقع دست دادن، نماد نقل [[ملک]] است؛ زیرا نقل ملک متضمن نقل تصرفاتی است که اکثر آن با دست محقق می‌شود؛ از این‌رو دست دادن هنگام بذل طاعت را بیعت و مبایعه نام گذاشته‌اند و [[حقیقت]] معنای این کار این است که [[بیعت کننده]] دستش را به [[حاکم]] داده که مثلاً هر کاری که می‌خواهی، با این دست انجام بده [من دستی در مقابل تو ندارم و کاملاً [[مطیع]] هستم]<ref>{{عربی|البيعة نوع من الميثاق ببذل الطاعة قال في المفردات: و بايع السلطان إذا تضمن بذل الطاعة له بما رضخ له انتهى، و الكلمة مأخوذة من البيع بمعناه المعروف فقد كان من دأبهم أنهم إذا أرادوا إنجاز البيع أعطى البائع يده للمشتري فكأنهم كانوا يمثلون بذلك نقل الملك بنقل التصرفات التي يتحقق معظمها باليد إلى المشتري بالتصفيق، و بذلك سمي التصفيق عند بذل الطاعة بيعة و مبايعة، و حقيقة معناه إعطاء المبايع يده للسلطان مثلاً ليعمل به ما يشاء}} (طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۸، ص۲۷۴).</ref>.<ref>[[اصغرآقا مهدوی|مهدوی، اصغرآقا]] و [[سید محمد صادق کاظمی|کاظمی، سید محمد صادق]]، [[کلیات فقه سیاسی (کتاب)|کلیات فقه سیاسی]]، ص ۲۰۱.</ref>
[[بیعت]] یکی از قدیمی‌ترین مفاهیم [[اسلامی]] است که جایگاه مهمی برای [[رأی مردم]] ایجاد کرده است. “بیعت” از ریشه “بیع” به معنای “دادن مثمن و گرفتن ثمن”<ref>راغب اصفهانی، المفردات الفاظ القرآن، ص۱۵۵.</ref> یا همان فروختن است. [[بیعت کردن]] را نیز متناسب با ریشه آن، “تضمین کردن بذل [[طاعت]] در آنچه به او (حاکمی که با او بیعت می‌شود) داده شده است ([[حکومت]])”<ref>راغب اصفهانی، المفردات الفاظ القرآن، ص۱۵۵.</ref> معنی کرده‌اند. معنی دیگری که برای بیعت ذکر شده است، “دست دادن بر ایجاب بیع، [[مبایعه]] و اطاعت”<ref>فراهیدی، کتاب العین، ج۲، ص۲۶۵.</ref> است. بیعت با دست دادن صورت می‌گرفت و دست دادن در خرید و فروش‌ها به معنای [[پایبندی]] به [[قرارداد]] تلقی می‌شد؛ از این‌رو دست دادن در بیعت به معنای [[التزام]] به [[عهد]] [[اطاعت از حاکم]] است. برخی بیعت را [[عقد]] و برخی ایقاع می‌دانند<ref>عقد آن است که ایجاب و قبول در آن وجود دارد و تا پیش از اعلام قبول عقد بسته نمی‌شود؛ مثلاً در عقد بیع تا هنگامی که مشتری قبول را اعلام نکرده، ایجاب بایع موجب انتقال ملکیت نمی‌شود؛ اما ایقاع نیازی به قبول ندارد. اگر بیعت را عقد بدانیم، نیاز به پذیرش حاکم است و اگر ایقاع بدانیم، با خواندن ایجاب نیازی به قبول حاکم نیست (ر.ک: بجنوردی، القواعد الفقهیة، ج۵، ص۲۰۱).</ref>. بیعت عقد باشد یا ایقاع، هر دو طرف را ملتزم به وظایفی می‌سازد. [[علامه طباطبایی]] نقل و انتقال‌هایی را که در بیعت صورت می‌گیرد، این‌گونه شرح می‌دهد: بیعت نوعی [[پیمان]] است بر سر بذل [[اطاعت]].... بیعت از بیع گرفته شده است و هنگامی که بنا بر بستن عقد بیع داشتند، بایع با مشتری دست می‌داد. در واقع دست دادن، نماد نقل [[ملک]] است؛ زیرا نقل ملک متضمن نقل تصرفاتی است که اکثر آن با دست محقق می‌شود؛ از این‌رو دست دادن هنگام بذل طاعت را بیعت و مبایعه نام گذاشته‌اند و [[حقیقت]] معنای این کار این است که [[بیعت کننده]] دستش را به [[حاکم]] داده که مثلاً هر کاری که می‌خواهی، با این دست انجام بده [من دستی در مقابل تو ندارم و کاملاً [[مطیع]] هستم]<ref>{{عربی|البيعة نوع من الميثاق ببذل الطاعة قال في المفردات: و بايع السلطان إذا تضمن بذل الطاعة له بما رضخ له انتهى، و الكلمة مأخوذة من البيع بمعناه المعروف فقد كان من دأبهم أنهم إذا أرادوا إنجاز البيع أعطى البائع يده للمشتري فكأنهم كانوا يمثلون بذلك نقل الملك بنقل التصرفات التي يتحقق معظمها باليد إلى المشتري بالتصفيق، و بذلك سمي التصفيق عند بذل الطاعة بيعة و مبايعة، و حقيقة معناه إعطاء المبايع يده للسلطان مثلاً ليعمل به ما يشاء}} (طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۸، ص۲۷۴).</ref><ref>[[اصغرآقا مهدوی|مهدوی، اصغرآقا]] و [[سید محمد صادق کاظمی|کاظمی، سید محمد صادق]]، [[کلیات فقه سیاسی (کتاب)|کلیات فقه سیاسی]]، ص ۲۰۱.</ref>


====معنای اصطلاحی====
====معنای اصطلاحی====
بیعت در اصطلاح به رسمیت شناختن [[امارت]] و [[خلافت]] دیگری<ref>لغت‌نامه دهخدا، ج۴، ص۵۲۳۵. نهایه ابن اثیر، ج۱، ص۱۷۴. لسان العرب، ج۱، ص۵۵۸. صبح الاعشی، ج۹، ص۲۷۳.</ref> و یا تعهدی است که افراد [[جامعه]] به منظور [[پیروی]] از [[خلیفه]]، [[امام]] و [[حاکم]] آن را می‌پذیرند. در واقع این عمل، نوعی قرار داد مبتنی بر قبول [[پیروی]] از سوی [[امت]] و [[قیام]] به [[عدالت]] از جانب [[امام]] منعقد گردیده و در [[بیعت]]، هر یک از طرفین، دارای [[حقوق]] و تکالیف‌اند؛ یعنی [[حقوق]] [[امت]] بر [[حاکم]]، [[اقامه عدل]] و [[انصاف]] و [[حقوق]] [[حاکم]] نیز [[فرمانبرداری]] [[امت]] از [[اوامر]] او در برابر [[اجرای عدل]] و [[انصاف]] از سوی [[حاکم]] می‌باشد<ref>روض النضیر، ج۵، ص۲۶؛ نهج البلاغه، خطبه ۳۴؛ مقدمه ابن خلدون، ص۱۷۴.</ref>.<ref>[[اباصلت فروتن|فروتن، اباصلت]]، [[علی اصغر مرادی|مرادی، علی اصغر]]، [[واژه‌نامه فقه سیاسی (کتاب)|واژه‌نامه فقه سیاسی]]، ص ۶۰.</ref>
بیعت در اصطلاح به رسمیت شناختن [[امارت]] و [[خلافت]] دیگری<ref>لغت‌نامه دهخدا، ج۴، ص۵۲۳۵. نهایه ابن اثیر، ج۱، ص۱۷۴. لسان العرب، ج۱، ص۵۵۸. صبح الاعشی، ج۹، ص۲۷۳.</ref> و یا تعهدی است که افراد [[جامعه]] به منظور [[پیروی]] از [[خلیفه]]، [[امام]] و [[حاکم]] آن را می‌پذیرند. در واقع این عمل، نوعی قرار داد مبتنی بر قبول [[پیروی]] از سوی [[امت]] و [[قیام]] به [[عدالت]] از جانب [[امام]] منعقد گردیده و در [[بیعت]]، هر یک از طرفین، دارای [[حقوق]] و تکالیف‌اند؛ یعنی [[حقوق]] [[امت]] بر [[حاکم]]، [[اقامه عدل]] و [[انصاف]] و [[حقوق]] [[حاکم]] نیز [[فرمانبرداری]] [[امت]] از [[اوامر]] او در برابر [[اجرای عدل]] و [[انصاف]] از سوی [[حاکم]] می‌باشد<ref>روض النضیر، ج۵، ص۲۶؛ نهج البلاغه، خطبه ۳۴؛ مقدمه ابن خلدون، ص۱۷۴.</ref><ref>[[اباصلت فروتن|فروتن، اباصلت]]، [[علی اصغر مرادی|مرادی، علی اصغر]]، [[واژه‌نامه فقه سیاسی (کتاب)|واژه‌نامه فقه سیاسی]]، ص ۶۰.</ref>


[[بیعت]] [[پیمان وفاداری]] است. این [[پیمان]] می‌تواند در [[وفاداری]] برای [[تأسیس حکومت]]، وفاداری در [[جنگ‌ها]] با حاکم و وفاداری به آنچه از بیعت شوندگان خواسته شده است، باشد؛ از این‌رو هرگونه [[عهد]] وفاداری به حاکم یا آن کس را که [[قیام]] به [[حکومت]] کرده است، باید بیعت نامید. چنان‌که [[قرآن کریم]] از تجمع [[زنان]] در [[کوه صفا]] ـ برای [[عهد بستن با پیامبر]] اکرم{{صل}} بر دوری از [[بی‌عفتی]] و ارتکاب به [[حرام]] ـ با عنوان بیعت یاد کرده است<ref>{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا جَاءَكَ الْمُؤْمِنَاتُ يُبَايِعْنَكَ عَلَى أَنْ لَا يُشْرِكْنَ بِاللَّهِ شَيْئًا وَلَا يَسْرِقْنَ وَلَا يَزْنِينَ وَلَا يَقْتُلْنَ أَوْلَادَهُنَّ وَلَا يَأْتِينَ بِبُهْتَانٍ يَفْتَرِينَهُ بَيْنَ أَيْدِيهِنَّ وَأَرْجُلِهِنَّ وَلَا يَعْصِينَكَ فِي مَعْرُوفٍ فَبَايِعْهُنَّ وَاسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}} «ای پیامبر! چون زنان مؤمن نزد تو آیند تا با تو بیعت کنند که هیچ چیز را با خدا شریک نگردانند و مرتکب دزدی نشوند و زنا نکنند و فرزندان خود را نکشند و با دروغ فرزند حرام‌زاده‌ای را که پیش دست و پای آنان است بر (شوهر) خویش نبندند و در هیچ کار شایسته‌ای سر از فرمان تو نپیچند، با آنان بیعت کن و برای آنها از خداوند آمرزش بخواه که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره ممتحنه، آیه ۱۲.</ref>. این [[پیمان]] و [[عهد]] به اندازه‌ای اهمیت داشته است که نقض آن بر [[بیعت‌کننده]] بسیار دشوار، شرم‌آور و به معنای بدعهدی بوده است. [[بیعت کردن]] بار سنگین [[تبعیت]] را بر دوش می‌آورد و [[بیعت نکردن]] به معنای نداشتن [[التزام]] به هرگونه تبعیت تلقی می‌شد. [[بیعت]] برای [[حاکم]] به معنای تضمین بقای [[حکومت]] بود<ref>[[اصغرآقا مهدوی|مهدوی، اصغرآقا]] و [[سید محمد صادق کاظمی|کاظمی، سید محمد صادق]]، [[کلیات فقه سیاسی (کتاب)|کلیات فقه سیاسی]]، ص ۲۰۱.</ref>.
[[بیعت]] [[پیمان وفاداری]] است. این [[پیمان]] می‌تواند در [[وفاداری]] برای [[تأسیس حکومت]]، وفاداری در [[جنگ‌ها]] با حاکم و وفاداری به آنچه از بیعت شوندگان خواسته شده است، باشد؛ از این‌رو هرگونه [[عهد]] وفاداری به حاکم یا آن کس را که [[قیام]] به [[حکومت]] کرده است، باید بیعت نامید. چنان‌که [[قرآن کریم]] از تجمع [[زنان]] در [[کوه صفا]] ـ برای [[عهد بستن با پیامبر]] اکرم{{صل}} بر دوری از [[بی‌عفتی]] و ارتکاب به [[حرام]] ـ با عنوان بیعت یاد کرده است<ref>{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا جَاءَكَ الْمُؤْمِنَاتُ يُبَايِعْنَكَ عَلَى أَنْ لَا يُشْرِكْنَ بِاللَّهِ شَيْئًا وَلَا يَسْرِقْنَ وَلَا يَزْنِينَ وَلَا يَقْتُلْنَ أَوْلَادَهُنَّ وَلَا يَأْتِينَ بِبُهْتَانٍ يَفْتَرِينَهُ بَيْنَ أَيْدِيهِنَّ وَأَرْجُلِهِنَّ وَلَا يَعْصِينَكَ فِي مَعْرُوفٍ فَبَايِعْهُنَّ وَاسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}} «ای پیامبر! چون زنان مؤمن نزد تو آیند تا با تو بیعت کنند که هیچ چیز را با خدا شریک نگردانند و مرتکب دزدی نشوند و زنا نکنند و فرزندان خود را نکشند و با دروغ فرزند حرام‌زاده‌ای را که پیش دست و پای آنان است بر (شوهر) خویش نبندند و در هیچ کار شایسته‌ای سر از فرمان تو نپیچند، با آنان بیعت کن و برای آنها از خداوند آمرزش بخواه که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره ممتحنه، آیه ۱۲.</ref>. این [[پیمان]] و [[عهد]] به اندازه‌ای اهمیت داشته است که نقض آن بر [[بیعت‌کننده]] بسیار دشوار، شرم‌آور و به معنای بدعهدی بوده است. [[بیعت کردن]] بار سنگین [[تبعیت]] را بر دوش می‌آورد و [[بیعت نکردن]] به معنای نداشتن [[التزام]] به هرگونه تبعیت تلقی می‌شد. [[بیعت]] برای [[حاکم]] به معنای تضمین بقای [[حکومت]] بود<ref>[[اصغرآقا مهدوی|مهدوی، اصغرآقا]] و [[سید محمد صادق کاظمی|کاظمی، سید محمد صادق]]، [[کلیات فقه سیاسی (کتاب)|کلیات فقه سیاسی]]، ص ۲۰۱.</ref>.
خط ۳۱: خط ۳۱:
در [[ارتباط]] با همین موضوع، گروهی دیگر اساساً بیعت‌های [[پیامبر]] را فارغ از مفهوم [[سیاسی]] شمرده، معتقدند که هیچ یک از بیعت‌های مطرح در [[قرآن]] دربردارنده معنای [[سیاسی]] [[بیعت]] -چنان‌که بعد از [[رحلت پیامبر]] بود- نیست یا حداکثر تنها مفهوم [[اطاعت از حاکم]] را فارغ از مسئله تأکیدی و انشایی در خود دارد<ref>نظام الحکم فی الشریعة والتاریخ، ج۱، ص۲۵۸.</ref><ref>[[حمید رضا مطهری‌فر|مطهری‌فر، حمید رضا]]، [[بیعت ۱ (مقاله)|بیعت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]؛ ج۶.</ref>.
در [[ارتباط]] با همین موضوع، گروهی دیگر اساساً بیعت‌های [[پیامبر]] را فارغ از مفهوم [[سیاسی]] شمرده، معتقدند که هیچ یک از بیعت‌های مطرح در [[قرآن]] دربردارنده معنای [[سیاسی]] [[بیعت]] -چنان‌که بعد از [[رحلت پیامبر]] بود- نیست یا حداکثر تنها مفهوم [[اطاعت از حاکم]] را فارغ از مسئله تأکیدی و انشایی در خود دارد<ref>نظام الحکم فی الشریعة والتاریخ، ج۱، ص۲۵۸.</ref><ref>[[حمید رضا مطهری‌فر|مطهری‌فر، حمید رضا]]، [[بیعت ۱ (مقاله)|بیعت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]؛ ج۶.</ref>.
==چگونگی بیعت کردن==
==چگونگی بیعت کردن==
[[عمل]] [[بیعت]] اغلب، با دست دادن به [[حاکم اسلامی]] انجام می‌گرفت، ولی [[پیامبر]]{{صل}} هنگام [[فتح مکه]]، پس از [[بیعت]] با مردان، دست‌های خود را در قدح آبی فرو برد و [[زنان]] نیز چنین کردند و بدین‌سان، [[پیمان]] [[زنان]] [[مکه]] انجام پذیرفت<ref>طبقات ابن سعد، ج۱، ص۲۲۰؛ تفسیر نمونه، ج۲۲، ص۷۰؛ مجمع البیان، ج۵، ص۲۷۶؛ فروغ ابدیت، ج۲، ص۳۴۵.</ref>.<ref>[[اباصلت فروتن|فروتن، اباصلت]]، [[علی اصغر مرادی|مرادی، علی اصغر]]، [[واژه‌نامه فقه سیاسی (کتاب)|واژه‌نامه فقه سیاسی]]، ص ۶۰.</ref>
[[عمل]] [[بیعت]] اغلب، با دست دادن به [[حاکم اسلامی]] انجام می‌گرفت، ولی [[پیامبر]]{{صل}} هنگام [[فتح مکه]]، پس از [[بیعت]] با مردان، دست‌های خود را در قدح آبی فرو برد و [[زنان]] نیز چنین کردند و بدین‌سان، [[پیمان]] [[زنان]] [[مکه]] انجام پذیرفت<ref>طبقات ابن سعد، ج۱، ص۲۲۰؛ تفسیر نمونه، ج۲۲، ص۷۰؛ مجمع البیان، ج۵، ص۲۷۶؛ فروغ ابدیت، ج۲، ص۳۴۵.</ref><ref>[[اباصلت فروتن|فروتن، اباصلت]]، [[علی اصغر مرادی|مرادی، علی اصغر]]، [[واژه‌نامه فقه سیاسی (کتاب)|واژه‌نامه فقه سیاسی]]، ص ۶۰.</ref>


==نخستین بیعت در اسلام==
==نخستین بیعت در اسلام==
در [[اسلام]] نخستین بار، در جریان [[فرمان]] [[آیۀ انذار]]<ref>{{متن قرآن|وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ}} «و نزدیک‌ترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴؛ الغدیر، ج۲، ص۲۸۷.</ref>، [[سخن]] از [[بیعت]] به میان آمد؛ امّا مسلماً [[بیعت]] به طور جدی و عمومی، در [[بیعت عقبه اول]] و دوم مطرح گردید<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۲۵۳؛ سیره ابن هشام، ج۲، ص۴۴۶-۴۴۲.</ref>. در سال سیزدهم [[بعثت]]، کاروانی از اهالی یثرب در [[مکه]]، نزدیکی "جمرات" جایی که اکنون "[[مسجد]] البیعه" در آن قرار دارد با [[پیامبر]]{{صل}} [[بیعت]] کردند<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۲۵۳.</ref>.<ref>[[اباصلت فروتن|فروتن، اباصلت]]، [[علی اصغر مرادی|مرادی، علی اصغر]]، [[واژه‌نامه فقه سیاسی (کتاب)|واژه‌نامه فقه سیاسی]]، ص ۶۰.</ref>
در [[اسلام]] نخستین بار، در جریان [[فرمان]] [[آیۀ انذار]]<ref>{{متن قرآن|وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ}} «و نزدیک‌ترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴؛ الغدیر، ج۲، ص۲۸۷.</ref>، [[سخن]] از [[بیعت]] به میان آمد؛ امّا مسلماً [[بیعت]] به طور جدی و عمومی، در [[بیعت عقبه اول]] و دوم مطرح گردید<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۲۵۳؛ سیره ابن هشام، ج۲، ص۴۴۶-۴۴۲.</ref>. در سال سیزدهم [[بعثت]]، کاروانی از اهالی یثرب در [[مکه]]، نزدیکی "جمرات" جایی که اکنون "[[مسجد]] البیعه" در آن قرار دارد با [[پیامبر]]{{صل}} [[بیعت]] کردند<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۲۵۳.</ref><ref>[[اباصلت فروتن|فروتن، اباصلت]]، [[علی اصغر مرادی|مرادی، علی اصغر]]، [[واژه‌نامه فقه سیاسی (کتاب)|واژه‌نامه فقه سیاسی]]، ص ۶۰.</ref>


==بیعت در نظام سیاسی اسلام==
==بیعت در نظام سیاسی اسلام==
خط ۵۵: خط ۵۵:


در این آیات، بیعتی که باید به آن وفا کرد، بیعت با پیامبر اکرم{{صل}} است. ممکن است از این آیات تنها بیعت با [[رسول اکرم]] {{صل}} و [[جانشینان]] ایشان برداشت شود؛ اما [[قبیح]] بودن شکستن مطلق بیعت در [[روایات]] متعددی آمده است. از جمله این روایات می‌توان به این موارد اشاره کرد:
در این آیات، بیعتی که باید به آن وفا کرد، بیعت با پیامبر اکرم{{صل}} است. ممکن است از این آیات تنها بیعت با [[رسول اکرم]] {{صل}} و [[جانشینان]] ایشان برداشت شود؛ اما [[قبیح]] بودن شکستن مطلق بیعت در [[روایات]] متعددی آمده است. از جمله این روایات می‌توان به این موارد اشاره کرد:
#[[امام صادق]]{{ع}} می‌فرماید: "هرکس از [[جماعت]] [[مسلمانان]] جدا شود و بیعت خود با [[امام]] را نقض کند، [[روز قیامت]] درحالی که [[جذام]] دارد، نزد [[خدا]] حاضر می‌شود"<ref>{{متن حدیث|عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} قَالَ: مَنْ‏ فَارَقَ‏ جَمَاعَةَ الْمُسْلِمِينَ‏ وَ نَكَثَ صَفْقَةَ الْإِمَامِ جَاءَ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَجْذَمَ}}؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۴۰۵.</ref>.
# [[امام صادق]]{{ع}} می‌فرماید: "هرکس از [[جماعت]] [[مسلمانان]] جدا شود و بیعت خود با [[امام]] را نقض کند، [[روز قیامت]] درحالی که [[جذام]] دارد، نزد [[خدا]] حاضر می‌شود"<ref>{{متن حدیث|عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} قَالَ: مَنْ‏ فَارَقَ‏ جَمَاعَةَ الْمُسْلِمِينَ‏ وَ نَكَثَ صَفْقَةَ الْإِمَامِ جَاءَ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَجْذَمَ}}؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۴۰۵.</ref>.
#[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} می‌فرماید: سه چیز موجب [[هلاکت]] می‌شود: شکستن بیعت، ترک کردن [[سنت]]، جدا شدن از جماعت مسلمانان<ref>{{متن حدیث|عَنْ عَلِيٍّ{{ع}} قَالَ: ثَلَاثٌ مُوبِقَاتٌ‏ نَكْثُ‏ الصَّفْقَةِ وَ تَرْكُ السُّنَّةِ وَ فِرَاقُ الْجَمَاعَةِ}}؛ برقی، احمد بن محمد، المحاسن، ج۱، ص۹۴.</ref>.
# [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} می‌فرماید: سه چیز موجب [[هلاکت]] می‌شود: شکستن بیعت، ترک کردن [[سنت]]، جدا شدن از جماعت مسلمانان<ref>{{متن حدیث|عَنْ عَلِيٍّ{{ع}} قَالَ: ثَلَاثٌ مُوبِقَاتٌ‏ نَكْثُ‏ الصَّفْقَةِ وَ تَرْكُ السُّنَّةِ وَ فِرَاقُ الْجَمَاعَةِ}}؛ برقی، احمد بن محمد، المحاسن، ج۱، ص۹۴.</ref>.


[[نهی]] از شکستن بیعت به میزانی مورد تأکید روایات است که [[شهید]] اول آن را یکی از [[گناهان کبیره]] معرفی می‌کند<ref>عاملی، القواعد و الفوائد، ج۱، ص۲۲۴.</ref>. هرچند برخی از محققان معتقدند [[روایات]] دال بر [[کبیره]] بوده شکستن [[بیعت]] تنها در کتب [[اهل سنت]] یافت می‌شود و در طریق [[شیعه]] وجود ندارد، پذیرش [[شهید]] اول، [[ضعف]] این روایات را تا حدی جبران می‌کند. به هر حال چه [[ادله]] فوق را برای وجود [[وفا]] به بیعت بپذیریم و [[شکست]] آن را [[حرام]] بدانیم و چه نپذیریم، شکستن بیعت بسیار [[قبیح]] است و حتی یک مورد گزارش از شکستن بیعت به دست [[ائمه اطهار]]{{عم}} وجود ندارد؛ البته علمای بزرگ شیعه همواره علت بیعت [[امامان معصوم]] با [[حاکمان جور]] را [[جبر]] زمانه و نه [[رضایت]] دانسته و بر آن‌اند که اگر شرایط مساعد بود، [[قیام]] رخ می‌داد. این ادعا را روایات متعدد و شواهد [[تاریخ]] [[تأیید]] می‌کند<ref>منابع در این خصوص متعدد است؛ اما از منابع مناسب دست اول کتاب رسائل الشریف المرتضی و رساله مسئلة فی علة مبایعة امیر المؤمنین{{ع}} ابابکر است.</ref>.
[[نهی]] از شکستن بیعت به میزانی مورد تأکید روایات است که [[شهید]] اول آن را یکی از [[گناهان کبیره]] معرفی می‌کند<ref>عاملی، القواعد و الفوائد، ج۱، ص۲۲۴.</ref>. هرچند برخی از محققان معتقدند [[روایات]] دال بر [[کبیره]] بوده شکستن [[بیعت]] تنها در کتب [[اهل سنت]] یافت می‌شود و در طریق [[شیعه]] وجود ندارد، پذیرش [[شهید]] اول، [[ضعف]] این روایات را تا حدی جبران می‌کند. به هر حال چه [[ادله]] فوق را برای وجود [[وفا]] به بیعت بپذیریم و [[شکست]] آن را [[حرام]] بدانیم و چه نپذیریم، شکستن بیعت بسیار [[قبیح]] است و حتی یک مورد گزارش از شکستن بیعت به دست [[ائمه اطهار]]{{عم}} وجود ندارد؛ البته علمای بزرگ شیعه همواره علت بیعت [[امامان معصوم]] با [[حاکمان جور]] را [[جبر]] زمانه و نه [[رضایت]] دانسته و بر آن‌اند که اگر شرایط مساعد بود، [[قیام]] رخ می‌داد. این ادعا را روایات متعدد و شواهد [[تاریخ]] [[تأیید]] می‌کند<ref>منابع در این خصوص متعدد است؛ اما از منابع مناسب دست اول کتاب رسائل الشریف المرتضی و رساله مسئلة فی علة مبایعة امیر المؤمنین{{ع}} ابابکر است.</ref>.
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش