پرش به محتوا

تأویل در لغت: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جز (جایگزینی متن - '\<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(252\,\s252\,\s233\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\[\[(.*)\]\](.*)\"\'\'\'(.*)\'\'\'\"(.*)\<\/div\>\n\<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(255\,\s245\,\s227\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\<\/div\>\n\n' به '{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = $2 | عنوان مدخل = $4 | مداخل مرتبط = $6 | پرسش مرتبط = }} ')
خط ۱۰: خط ۱۰:
«[[تأویل]]» از ماده «أول» به معنای [[رجوع]] به امری است<ref>مجمع البحرین، ج۵، ص۳۱۲.</ref>. ابن‌اثیر «أَول» را در مبدأ و منتهی هر دو به کار می‌برد. بنابراین، {{عربی|آل الشیء}} یعنی آن شیء به اصل خود بازگشت یا به [[غایت]] و مقصد خود رسید<ref>النهایة فی غریب الحدیث و الأثر (ط. مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، ۱۳۶۷ ه.ش.)، ج۱، ص۸۰.</ref>. بر این اساس، اگر «تأویل» درباره لفظ با [[کلامی]] به کار رود، یعنی نقل ظاهر معنای لفظ از وضع اصلی به معنایی دیگر، به واسطه دلیل یا قرینه‌ای که وجود دارد، در صورتی که آن دلیل موجود نباشد، لفظ از ظاهرش به معنای دوم منتقل نمی‌شود<ref>لسان العرب، ج۱۱، ص۳۳.</ref>.
«[[تأویل]]» از ماده «أول» به معنای [[رجوع]] به امری است<ref>مجمع البحرین، ج۵، ص۳۱۲.</ref>. ابن‌اثیر «أَول» را در مبدأ و منتهی هر دو به کار می‌برد. بنابراین، {{عربی|آل الشیء}} یعنی آن شیء به اصل خود بازگشت یا به [[غایت]] و مقصد خود رسید<ref>النهایة فی غریب الحدیث و الأثر (ط. مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، ۱۳۶۷ ه.ش.)، ج۱، ص۸۰.</ref>. بر این اساس، اگر «تأویل» درباره لفظ با [[کلامی]] به کار رود، یعنی نقل ظاهر معنای لفظ از وضع اصلی به معنایی دیگر، به واسطه دلیل یا قرینه‌ای که وجود دارد، در صورتی که آن دلیل موجود نباشد، لفظ از ظاهرش به معنای دوم منتقل نمی‌شود<ref>لسان العرب، ج۱۱، ص۳۳.</ref>.


تأویل به معنای تقدیر و [[برنامه‌ریزی]] نیز به کار رفته است. بدین ترتیب، {{عربی|أوّله}} یعنی {{عربی|قدّره و دبّره}}<ref>لسان العرب، ج۱۱، ص۳۳.</ref>. با توجه به اینکه در همه مشتقات این واژه رجوع به امر متقدم همراه با تبیین و برنامه‌ریزی وجود دارد، صاحب التحقیق معنای تأویل را به طور مطلق (خواه در [[امور مادی]] یا [[معنوی]] و خواه در الفاظ یا غیر آن)، قراردادن چیزی متقدم بر امر دیگر دانسته است؛ به گونه‌ای که رابطه تقدیر و تدبیرمیان متقدم و متأخر وجود داشته باشد<ref>التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱، ص۱۷۵.</ref>. به این ترتیب، تأویل در اصطلاح [[قرآنی]]، گاه مترادف با [[تفسیر]] به کار می‌رود. در این صورت، تأویل به معنای [[تعیین]] [[مرجع]] و مبدأ یا مقصد و مراد لفظ است؛ تا دریابیم [[کلام]] از کجا نشأت گرفته و در نهایت به کجا متصل می‌شود<ref>التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱، ص۱۷۵.</ref>. براین اساس، [[تأویل قرآن]]، آن [[حقیقت]] و منبعی است که مصدرنزول [[قرآن]] و مرجع نهایی قرآن است: {{متن قرآن|حم وَالْكِتَابِ الْمُبِينِ إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ وَإِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ}}<ref>«حم سوگند به این کتاب روشن به راستی ما آن را قرآنی عربی قرار دادیم باشد که خرد ورزید و بی‌گمان آن نزد ما در اصل کتاب، فرازمندی فرزانه است» سوره زخرف، آیه ۱-۴.</ref>.<ref>المیزان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۲۳.</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۵ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۵ ص ۲۴۱.</ref>
تأویل به معنای تقدیر و [[برنامه‌ریزی]] نیز به کار رفته است. بدین ترتیب، {{عربی|أوّله}} یعنی {{عربی|قدّره و دبّره}}<ref>لسان العرب، ج۱۱، ص۳۳.</ref>. با توجه به اینکه در همه مشتقات این واژه رجوع به امر متقدم همراه با تبیین و برنامه‌ریزی وجود دارد، صاحب التحقیق معنای تأویل را به طور مطلق (خواه در [[امور مادی]] یا [[معنوی]] و خواه در الفاظ یا غیر آن)، قراردادن چیزی متقدم بر امر دیگر دانسته است؛ به گونه‌ای که رابطه تقدیر و تدبیرمیان متقدم و متأخر وجود داشته باشد<ref>التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱، ص۱۷۵.</ref>. به این ترتیب، تأویل در اصطلاح [[قرآنی]]، گاه مترادف با [[تفسیر]] به کار می‌رود. در این صورت، تأویل به معنای [[تعیین]] [[مرجع]] و مبدأ یا مقصد و مراد لفظ است؛ تا دریابیم [[کلام]] از کجا نشأت گرفته و در نهایت به کجا متصل می‌شود<ref>التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱، ص۱۷۵.</ref>. براین اساس، [[تأویل قرآن]]، آن [[حقیقت]] و منبعی است که مصدرنزول [[قرآن]] و مرجع نهایی قرآن است: {{متن قرآن|حم وَالْكِتَابِ الْمُبِينِ إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ وَإِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ}}<ref>«حم سوگند به این کتاب روشن به راستی ما آن را قرآنی عربی قرار دادیم باشد که خرد ورزید و بی‌گمان آن نزد ما در اصل کتاب، فرازمندی فرزانه است» سوره زخرف، آیه ۱-۴.</ref><ref>المیزان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۲۳.</ref><ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۵ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۵ ص ۲۴۱.</ref>


[[تأویل]]، مصدر باب تفعیل از ماده «أول» است. مشهورترین معنا برای این ماده، [[رجوع]]» است که وقتی به باب تفعیل می‌رود، معنای «باز گرداندن» را می‌رساند. مطابق این ریشه، تأویل به معنای بازگرداندن چیزی به مقصود و [[غایت]] آن است<ref>حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات، تحقیق صفوان عدنان داوودی، ص۹۹. {{عربی|التَّأْوِيلُ رَدُّ الشَيْ‌ءِ إِلَى الغَايةِ المُرَادةِ مِنْهُ قَولًا كَانَ أَو فِعْلًا}}. همچنین ر.ک: محمدبن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج۱۱، ص۳۴؛ محمد مرتضی حسینی زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، ج۱۴، ص۳۲؛ احمدبن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج۱، ص۱۶۲:{{عربی|تأویل الکلام، و هو عاقبته و ما یؤول إلیه}}.</ref>. [[تأویل آیات]]، از ظاهر الفاظ به دست نمی‌آید<ref>محمدبن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج۱۱، ص۳۳: {{عربی|والمراد بالتأویل نقل ظاهر اللفظ عن وضعه الأصلی إلی ما یحتاج إلی دلیل لولاه ما ترک ظاهر اللفظ}}، محمد مرتضی حسینی زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، ج۱۴، ص۳۲.</ref> و نیازمند دقت و [[تفسیر متشابهات]] بر اساس [[محکمات]] است<ref>ر.ک: محمدهادی معرفت، التمهید فی علوم القرآن، ج۳، ص۳۰؛ همو، التأویل فی مختلف المذاهب والآراء، ص۱۳.</ref>. برای تأویل، معانی متفاوتی بیان شده<ref>ر.ک: سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۲۳؛ سیدعلی اکبر قرشی، قاموس قرآن، ج۱، ص۱۴۱؛ محمدهادی معرفت، التمهید فی علوم القرآن، ج۳، ص۳۰.</ref>؛ اما مقصود در این نوشته، معنایی است که در [[تفاسیر]] [[مفسران]] نخستین آمده که عبارت است از: [[تفسیر]]، [[علم]] و [[شناخت]] [[عاقبت]] امور<ref>ر.ک: محمد بن جریر طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۱۲۱؛ حسین بن مسعود بغوی، معالم التنزیل فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۴۱۱؛ احمد ثعلبی نیشابوری، الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ج۳، ص۱۲؛ علی بن محمد بغدادی، لباب التأویل فی معانی التنزیل، ج۱، ص۲۲۶.</ref>؛ که [[تعقل]] و [[تدبر]]، در تحصیل مراتبی از این علم نقش مهمی دارد<ref>چنان که گفته شد، مطابق معنای عام علوم عقلی که کاربردهای قرآنی نیز مؤید آن است، می‌توان همه علومی را که برای فهم آنها از عقل استفاده می‌شود، علوم عقلی نامید. بنا بر این اصطلاح، علومی مانند علم تأویل و حتی علوم تجربی که به تدبر و فهم عقلی از داده‌های حسی می‌پردازد، علوم عقلی شمرده می‌شوند.</ref>. به همین مناسبت، در این بخش به بررسی آن می‌پردازیم؛ هرچند ممکن است که در تحصیل مراتبی دیگر از این [[علم]] یا برخی مسائل آن، شیوه‌های دیگر، مانند [[الهام]] با بهره‌گیری از [[معارف]] [[نقلی]] نیز کارآمد و مؤثر باشند.<ref>[[سید علی هاشمی (زاده ۱۳۵۲)|هاشمی، سید علی]]، [[ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی (کتاب)|ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی]] ص ۱۰۷.</ref>
[[تأویل]]، مصدر باب تفعیل از ماده «أول» است. مشهورترین معنا برای این ماده، [[رجوع]]» است که وقتی به باب تفعیل می‌رود، معنای «باز گرداندن» را می‌رساند. مطابق این ریشه، تأویل به معنای بازگرداندن چیزی به مقصود و [[غایت]] آن است<ref>حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات، تحقیق صفوان عدنان داوودی، ص۹۹. {{عربی|التَّأْوِيلُ رَدُّ الشَيْ‌ءِ إِلَى الغَايةِ المُرَادةِ مِنْهُ قَولًا كَانَ أَو فِعْلًا}}. همچنین ر.ک: محمدبن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج۱۱، ص۳۴؛ محمد مرتضی حسینی زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، ج۱۴، ص۳۲؛ احمدبن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج۱، ص۱۶۲:{{عربی|تأویل الکلام، و هو عاقبته و ما یؤول إلیه}}.</ref>. [[تأویل آیات]]، از ظاهر الفاظ به دست نمی‌آید<ref>محمدبن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج۱۱، ص۳۳: {{عربی|والمراد بالتأویل نقل ظاهر اللفظ عن وضعه الأصلی إلی ما یحتاج إلی دلیل لولاه ما ترک ظاهر اللفظ}}، محمد مرتضی حسینی زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، ج۱۴، ص۳۲.</ref> و نیازمند دقت و [[تفسیر متشابهات]] بر اساس [[محکمات]] است<ref>ر.ک: محمدهادی معرفت، التمهید فی علوم القرآن، ج۳، ص۳۰؛ همو، التأویل فی مختلف المذاهب والآراء، ص۱۳.</ref>. برای تأویل، معانی متفاوتی بیان شده<ref>ر.ک: سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۲۳؛ سیدعلی اکبر قرشی، قاموس قرآن، ج۱، ص۱۴۱؛ محمدهادی معرفت، التمهید فی علوم القرآن، ج۳، ص۳۰.</ref>؛ اما مقصود در این نوشته، معنایی است که در [[تفاسیر]] [[مفسران]] نخستین آمده که عبارت است از: [[تفسیر]]، [[علم]] و [[شناخت]] [[عاقبت]] امور<ref>ر.ک: محمد بن جریر طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۱۲۱؛ حسین بن مسعود بغوی، معالم التنزیل فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۴۱۱؛ احمد ثعلبی نیشابوری، الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ج۳، ص۱۲؛ علی بن محمد بغدادی، لباب التأویل فی معانی التنزیل، ج۱، ص۲۲۶.</ref>؛ که [[تعقل]] و [[تدبر]]، در تحصیل مراتبی از این علم نقش مهمی دارد<ref>چنان که گفته شد، مطابق معنای عام علوم عقلی که کاربردهای قرآنی نیز مؤید آن است، می‌توان همه علومی را که برای فهم آنها از عقل استفاده می‌شود، علوم عقلی نامید. بنا بر این اصطلاح، علومی مانند علم تأویل و حتی علوم تجربی که به تدبر و فهم عقلی از داده‌های حسی می‌پردازد، علوم عقلی شمرده می‌شوند.</ref>. به همین مناسبت، در این بخش به بررسی آن می‌پردازیم؛ هرچند ممکن است که در تحصیل مراتبی دیگر از این [[علم]] یا برخی مسائل آن، شیوه‌های دیگر، مانند [[الهام]] با بهره‌گیری از [[معارف]] [[نقلی]] نیز کارآمد و مؤثر باشند.<ref>[[سید علی هاشمی (زاده ۱۳۵۲)|هاشمی، سید علی]]، [[ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی (کتاب)|ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی]] ص ۱۰۷.</ref>
خط ۱۹: خط ۱۹:
[[مفسران]] و صاحب‌نظران [[علوم قرآنی]] نیز دیدگاه‌های گوناگونی دربارۀ آن ابراز کرده‌اند: برخی تأویل را به‌معنای [[تفسیر]]<ref>از ابوعبیده و مبرّد نقل شده که تفسیر و تأویل را به یک معنا می‌دانسته‌اند (ر.ک: جزایری، نور الدین، فروق اللغات فی التمییز بین مفاد الکلمات، ص۸۷). از ابو العباس احمد بن یحیی نیز نقل شده که گفته است: تأویل، معنا و تفسیر به یک معنا است (ر.ک: لسان العرب، ج۱، ص۲۶۴). قرطبی گفته است: تأویل به‌معنای تفسیر است (الجامع لاحکام القرآن، ج۲، جزء ۳-۴، ص۱۲). شیخ طوسی، امین الاسلام طبرسی و آلوسی نیز در تفسیر آیه ۷ آل عمران به یک معنا بودن آن دو تصریح کرده‌اند (ر.ک: التبیان فی تفسیر القرآن، مجمع البیان و روح المعانی، تفسیر آیه ۷ سوره آل عمران).</ref> و برخی اعم از تفسیر دانسته‌اند<ref>ر.ک: راغب اصفهانی، مقدمة جامع التفاسیر، ص۴۷؛ حاج خلیفة، کشف الظنون، ج۱، ص۳۳۴.</ref>. برخی آن را به بازگرداندن یکی از دو احتمال به‌معنای مطابق با ظاهر<ref>ر.ک: طبرسی، مجمع البیان، ج۱، ص۸۰.</ref> و برخی به برگرداندن [[آیه]] از معنای ظاهر به‌معنای احتمالی موافق با [[کتاب و سنت]] تعریف کرده‌اند<ref>ر.ک: جرجانی، التعریفات، ص۶۵.</ref>.
[[مفسران]] و صاحب‌نظران [[علوم قرآنی]] نیز دیدگاه‌های گوناگونی دربارۀ آن ابراز کرده‌اند: برخی تأویل را به‌معنای [[تفسیر]]<ref>از ابوعبیده و مبرّد نقل شده که تفسیر و تأویل را به یک معنا می‌دانسته‌اند (ر.ک: جزایری، نور الدین، فروق اللغات فی التمییز بین مفاد الکلمات، ص۸۷). از ابو العباس احمد بن یحیی نیز نقل شده که گفته است: تأویل، معنا و تفسیر به یک معنا است (ر.ک: لسان العرب، ج۱، ص۲۶۴). قرطبی گفته است: تأویل به‌معنای تفسیر است (الجامع لاحکام القرآن، ج۲، جزء ۳-۴، ص۱۲). شیخ طوسی، امین الاسلام طبرسی و آلوسی نیز در تفسیر آیه ۷ آل عمران به یک معنا بودن آن دو تصریح کرده‌اند (ر.ک: التبیان فی تفسیر القرآن، مجمع البیان و روح المعانی، تفسیر آیه ۷ سوره آل عمران).</ref> و برخی اعم از تفسیر دانسته‌اند<ref>ر.ک: راغب اصفهانی، مقدمة جامع التفاسیر، ص۴۷؛ حاج خلیفة، کشف الظنون، ج۱، ص۳۳۴.</ref>. برخی آن را به بازگرداندن یکی از دو احتمال به‌معنای مطابق با ظاهر<ref>ر.ک: طبرسی، مجمع البیان، ج۱، ص۸۰.</ref> و برخی به برگرداندن [[آیه]] از معنای ظاهر به‌معنای احتمالی موافق با [[کتاب و سنت]] تعریف کرده‌اند<ref>ر.ک: جرجانی، التعریفات، ص۶۵.</ref>.


برخی آن را [[حقیقت]] خارجی [[کلام]] (وجود «مخبربه» در خبر، و فعل و ترک متعلق [[امر و نهی]] در امر و نهی) معرفی کرده‌اند<ref>ر.ک: ابن تیمیه، التفسیر الکبیر، ج۲، ص۳.</ref>، و برخی آن را خارج از حیطۀ مفاهیم الفاظ‍ و مصادیق خارجی آن دانسته و آن را به [[حقیقت متعالی]] [[قرآن]] در [[لوح]] محفوظ‍ که همۀ [[آیات]] کریمه مستند به آن است، [[تفسیر]] کرده‌اند<ref>ر.ک: طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۲۳، ۲۵، ۲۷، ۴۹، ۵۲ و ۵۴.</ref>.<ref>[[علی اکبر بابایی|بابایی، علی اکبر]]، [[تاریخ تفسیر قرآن (کتاب)|تاریخ تفسیر قرآن]]، ص ۷-۸.</ref>
برخی آن را [[حقیقت]] خارجی [[کلام]] (وجود «مخبربه» در خبر، و فعل و ترک متعلق [[امر و نهی]] در امر و نهی) معرفی کرده‌اند<ref>ر.ک: ابن تیمیه، التفسیر الکبیر، ج۲، ص۳.</ref>، و برخی آن را خارج از حیطۀ مفاهیم الفاظ‍ و مصادیق خارجی آن دانسته و آن را به [[حقیقت متعالی]] [[قرآن]] در [[لوح]] محفوظ‍ که همۀ [[آیات]] کریمه مستند به آن است، [[تفسیر]] کرده‌اند<ref>ر.ک: طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۲۳، ۲۵، ۲۷، ۴۹، ۵۲ و ۵۴.</ref><ref>[[علی اکبر بابایی|بابایی، علی اکبر]]، [[تاریخ تفسیر قرآن (کتاب)|تاریخ تفسیر قرآن]]، ص ۷-۸.</ref>


==نکاتی پیرامون لغت «[[تأویل]]»==
==نکاتی پیرامون لغت «[[تأویل]]»==
خط ۳۶: خط ۳۶:
#اشاره شد که تأویل در لغت به معنای بازگرداندن امری به اصل و مبدأ خود و در اصطلاح [[قرآنی]] به معنای یافتن اصل و منبع [[کلام]] و دسترسی به [[حقیقت]] خارجی کلام -که از آن سرچشمه گرفته است - می‌باشد. قرآن حقیقتی ذومراتب بوده و اصل آن در [[لوح محفوظ]] و [[کتاب مکنون]] است. بنابراین، [[تأویل قرآن]] یعنی بازگرداندن [[آیات]] به منبع و سرچشمه اصلی آن؛ چنان‌که خداوند در آیات متعدد از [[حقیقت]] و منبع [[قرآن]] خبر می‌دهد. {{متن قرآن|إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ * فِي كِتَابٍ مَكْنُونٍ * لَا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ * تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«که این قرآنی ارجمند است، * در نوشته‌ای فرو پوشیده * که جز پاکان را به آن دسترس نیست * فرو فرستاده‌ای از سوی پروردگار جهانیان است» سوره واقعه، آیه ۷۷-۸۰.</ref>. بر همین اساس، [[تأویل]] اختصاص به [[آیات متشابه]] ندارد؛ بلکه تمامی [[آیات قرآن]] - اعم از [[متشابه]] و محکم - به این معنا تأویل دارند؛ زیرا همگی از امّ‌الکتاب سرچشمه گرفته‌اند و [[حقیقت قرآن]] در [[کتاب مکنون]] است که تنها [[مطهرین]] به آن دسترسی دارند.
#اشاره شد که تأویل در لغت به معنای بازگرداندن امری به اصل و مبدأ خود و در اصطلاح [[قرآنی]] به معنای یافتن اصل و منبع [[کلام]] و دسترسی به [[حقیقت]] خارجی کلام -که از آن سرچشمه گرفته است - می‌باشد. قرآن حقیقتی ذومراتب بوده و اصل آن در [[لوح محفوظ]] و [[کتاب مکنون]] است. بنابراین، [[تأویل قرآن]] یعنی بازگرداندن [[آیات]] به منبع و سرچشمه اصلی آن؛ چنان‌که خداوند در آیات متعدد از [[حقیقت]] و منبع [[قرآن]] خبر می‌دهد. {{متن قرآن|إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ * فِي كِتَابٍ مَكْنُونٍ * لَا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ * تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«که این قرآنی ارجمند است، * در نوشته‌ای فرو پوشیده * که جز پاکان را به آن دسترس نیست * فرو فرستاده‌ای از سوی پروردگار جهانیان است» سوره واقعه، آیه ۷۷-۸۰.</ref>. بر همین اساس، [[تأویل]] اختصاص به [[آیات متشابه]] ندارد؛ بلکه تمامی [[آیات قرآن]] - اعم از [[متشابه]] و محکم - به این معنا تأویل دارند؛ زیرا همگی از امّ‌الکتاب سرچشمه گرفته‌اند و [[حقیقت قرآن]] در [[کتاب مکنون]] است که تنها [[مطهرین]] به آن دسترسی دارند.
#«[[تفسیر]]» قرآن با تأویل آن تفاوت دارد. تفسیر در لغت به معنای تبیین و تشریح یک امر مشکل است<ref>الصحاح: تاج اللغة و صحاح العربیة، ج۲، ص۷۸۱.</ref> و در اصطلاح متداول، به معنای بحث از مدلول لفظ است، به گونه‌ای که [[کلام]] به لحاظ ادبی یا [[عقلی]] یا التزامی بر آن دلالت می‌کند<ref>لسان العرب، ج۵، ص۵۵.</ref>. بنابراین، تفسیر کلام از طریق تحصیل مبادی [[علمی]] آن قابل اکتساب است و هرکس [[قواعد تفسیر]] کلام را بداند، می‌تواند تفسیرکند؛ همان طور که برای توضیح یک [[بیت]] [[شعر]] مشکل از [[دیوان]] [[حافظ]]، به ادیب مراجعه می‌کنیم و او با توضیح واژه‌ها و ظرایف ادبی، مراد از شعر را بیان می‌کند. چنین روشی در [[تفسیر قرآن]] میان اغلب [[مفسرین]] (با توجه به آرای مفسرین متقدم)، با [[استمداد]] از [[آیات]] دیگرقرآن و کلمات [[اهل بیت]]{{عم}}، در حد توان و [[احاطه علمی]] [[مفسر]]، صورت گرفته است. در [[تاریخ]] تفسیر قرآن و طبقات مفسرین، روش‌های گوناگونی برای تفسیر [[مشاهده]] می‌شود. اما از آنجا که مفسرین [[معصوم]] نیستند، تفسیر آنان [[قطعی]] نیست و احتمال [[خطا]] در آن وجود دارد؛ که [[اختلاف]] نظر میان مفسرین در [[تعیین]] مدلول آیات از همین جا ناشی می‌شود. اما در تأویل، مراد رسیدن به حقیقت قرآن و [[لوح محفوظ]] است و این [[آگاهی]] از سنخ [[علوم]] [[لدنّی]] و حضوری است و انحصاراً در [[اختیار]] [[راسخین در علم]]، یعنی [[رسول اکرم]]{{صل}} و [[ائمه هدی]]{{عم}} است؛ هرچند هر کس - بنابر طهارتی که دارد- می‌تواند [[استعداد]] [[درک]] مراتبی از آن را پیدا کند.
#«[[تفسیر]]» قرآن با تأویل آن تفاوت دارد. تفسیر در لغت به معنای تبیین و تشریح یک امر مشکل است<ref>الصحاح: تاج اللغة و صحاح العربیة، ج۲، ص۷۸۱.</ref> و در اصطلاح متداول، به معنای بحث از مدلول لفظ است، به گونه‌ای که [[کلام]] به لحاظ ادبی یا [[عقلی]] یا التزامی بر آن دلالت می‌کند<ref>لسان العرب، ج۵، ص۵۵.</ref>. بنابراین، تفسیر کلام از طریق تحصیل مبادی [[علمی]] آن قابل اکتساب است و هرکس [[قواعد تفسیر]] کلام را بداند، می‌تواند تفسیرکند؛ همان طور که برای توضیح یک [[بیت]] [[شعر]] مشکل از [[دیوان]] [[حافظ]]، به ادیب مراجعه می‌کنیم و او با توضیح واژه‌ها و ظرایف ادبی، مراد از شعر را بیان می‌کند. چنین روشی در [[تفسیر قرآن]] میان اغلب [[مفسرین]] (با توجه به آرای مفسرین متقدم)، با [[استمداد]] از [[آیات]] دیگرقرآن و کلمات [[اهل بیت]]{{عم}}، در حد توان و [[احاطه علمی]] [[مفسر]]، صورت گرفته است. در [[تاریخ]] تفسیر قرآن و طبقات مفسرین، روش‌های گوناگونی برای تفسیر [[مشاهده]] می‌شود. اما از آنجا که مفسرین [[معصوم]] نیستند، تفسیر آنان [[قطعی]] نیست و احتمال [[خطا]] در آن وجود دارد؛ که [[اختلاف]] نظر میان مفسرین در [[تعیین]] مدلول آیات از همین جا ناشی می‌شود. اما در تأویل، مراد رسیدن به حقیقت قرآن و [[لوح محفوظ]] است و این [[آگاهی]] از سنخ [[علوم]] [[لدنّی]] و حضوری است و انحصاراً در [[اختیار]] [[راسخین در علم]]، یعنی [[رسول اکرم]]{{صل}} و [[ائمه هدی]]{{عم}} است؛ هرچند هر کس - بنابر طهارتی که دارد- می‌تواند [[استعداد]] [[درک]] مراتبی از آن را پیدا کند.
#گاهی کلمه [[تأویل]] به معنای «مخالف ظاهر لفظ» استعمال می‌شود<ref>تاج العروس من جواهر القاموس (ط. دارالفکر، ۱۴۱۴ه.ق.)، ج۱۴، ص۳۲.</ref>. مراد از آن در [[قرآن]]، [[تفسیری]] است که به [[سادگی]] از ظاهر [[کلام]] استفاده نشود؛ مثلاً در محاورات [[اصحاب]] با حضرات [[ائمه]]{{عم}} می‌بینیم که از ایشان درباره [[تأویل قرآن]] سؤال می‌کردند. از آنجا که [[حقیقت قرآن]] مثل [[ولایت]] ذومراتب است و مراتب اعلای آن در اختیار [[اهل بیت]]{{عم}} است و مراتب نازله آن را دیگران - به تناسب [[طهارت]] خود - دریافت می‌کنند، بنابراین، سؤال از تأویل، سؤال از معنایی بوده که با اکتسابات عرفی و [[تدبر]] عادی برای عموم [[مردم]] قابل [[فهم]] نبوده است. چنان که رسول اکرم{{صل}} درباره [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} فرمودند: {{متن حدیث|أَلَا وَ إِنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ أَخِي وَ وَصِيِّي يُقَاتِلُ‏ بَعْدِي‏ عَلَى‏ تَأْوِيلِ‏ الْقُرْآنِ‏ كَمَا قَاتَلْتُ عَلَى تَنْزِيلِهِ}}<ref>الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد (ط. کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳ه.ق.)، ج۱، ص۱۸۰.</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۵ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۵ ص ۲۴۲.</ref>
#گاهی کلمه [[تأویل]] به معنای «مخالف ظاهر لفظ» استعمال می‌شود<ref>تاج العروس من جواهر القاموس (ط. دارالفکر، ۱۴۱۴ه.ق.)، ج۱۴، ص۳۲.</ref>. مراد از آن در [[قرآن]]، [[تفسیری]] است که به [[سادگی]] از ظاهر [[کلام]] استفاده نشود؛ مثلاً در محاورات [[اصحاب]] با حضرات [[ائمه]]{{عم}} می‌بینیم که از ایشان درباره [[تأویل قرآن]] سؤال می‌کردند. از آنجا که [[حقیقت قرآن]] مثل [[ولایت]] ذومراتب است و مراتب اعلای آن در اختیار [[اهل بیت]]{{عم}} است و مراتب نازله آن را دیگران - به تناسب [[طهارت]] خود - دریافت می‌کنند، بنابراین، سؤال از تأویل، سؤال از معنایی بوده که با اکتسابات عرفی و [[تدبر]] عادی برای عموم [[مردم]] قابل [[فهم]] نبوده است. چنان که رسول اکرم{{صل}} درباره [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} فرمودند: {{متن حدیث|أَلَا وَ إِنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ أَخِي وَ وَصِيِّي يُقَاتِلُ‏ بَعْدِي‏ عَلَى‏ تَأْوِيلِ‏ الْقُرْآنِ‏ كَمَا قَاتَلْتُ عَلَى تَنْزِيلِهِ}}<ref>الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد (ط. کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳ه.ق.)، ج۱، ص۱۸۰.</ref><ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۵ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۵ ص ۲۴۲.</ref>


== پرسش‌های وابسته وابسته ==
== پرسش‌های وابسته وابسته ==
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش