ابوصالح میزان بصری

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

ابن حجر در تقریب التهذیب او را از طبقۀ متوسط‍ تابعین، متوفای صد به بعد، مشهور به کنیۀ «ابو صالح» و از رجال سنن ترمذی معرفی کرده و حدیث او را قابل قبول دانسته است[۱]. در تهذیب التهذیب با عنوان «میزان البصری ابو صالح» از او یاد کرده و او را روایت‌کننده از ابن عباس و عمرو بن عاص معرفی، و ثقه بودن او را از یحیی بن معین و ابن حبان نقل کرده است[۲]. در سایر کتاب‌های رجالی اهل تسنن و شیعه به شرح‌حالی از وی دست نیافتم.

آقا بزرگ تهرانی در معرفی تفسیر ابن عباس (تنویر المقباس) او را از راویان آن تفسیر از ابن عباس بیان کرده و گفته است: «محمد بن سائب کلبی متوفای ۱۴۶ ه‍‌. ق آن را از ابی صالح میزان بصری از ابن عباس روایت کرده است»[۳].

سیوطی و داوودی او را در طبقات المفسرین خود نیاورده‌اند. ذهبی و آقای محمد هادی معرفت نیز او را در شمار مفسران تابعی ذکر نکرده‌اند. آقای عبدالرحیم عقیقی بخشایشی در طبقات مفسران شیعه با عنوان «ابو صالح میزان البصری» از او یاد کرده و درباره‌اش گفته است: «او یکی از چهره‌های مشهور تابعین و از شاگردان ابن عباس به شمار آمده است. محمد بن سائب کلبی - صاحب تفسیر معروف - فراوان از او نقل کرده است. او یکی از شیعیان موثق می‌باشد. شیخ مفید در کتاب الکافیة فی ابطال توبة الخاطئة حدیثی را که توسط‍ میزان البصری از ابن عباس روایت شده، آورده و در ذیل آن افزوده است: این حدیث صحیح‌الاسناد می‌باشد؛ زیرا راویان جلیل‌القدری در سند آن قرار دارند. این سخن شیخ مفید، جلالت قدر او را می‌رساند. کتاب تنویر المقباس منسوب به ابن عباس توسط‍ او روایت شده است»[۴]، ولی اکثر مطالب وی مستند نیست؛ زیرا برای آنچه در معرفی وی بیان کرده، جز برای وثاقت آن سندی ارائه نداده است؛ البته تابعی و شاگرد ابن عباس بودن و راوی تنویر المقباس بودن وی را پیش از این از ابن حجر و آقا بزرگ تهرانی نقل کردیم.

همچنین وثاقت وی در نزد اهل تسنن نیز باتوجه به آنچه از ابن حجر نقل کردم روشن است و وثاقت وی در نزد شیعه را آقای عقیقی بخشایشی به سخن شیخ مفید در کتاب الکافیة... مستند کرده است، ولی باتوجه به اینکه وی در کتب رجالی شیعه عنوان نشده، بعید نیست که شیخ مفید در مقام احتجاج با اهل تسنن صحیح بودن سند آن روایت را برمبنای اهل تسنن بیان کرده باشد و در نتیجه، وثاقت وی در نزد شیعه ثابت نباشد. برای شیعه بودن و تاریخ وفات وی در سال ۱۰۰ ه‍‌. ق نیز مستندی پیدا نکردم.

دلیل مفسر بودن وی افزون بر روایت تفسیر تنویر المقباس از ابن عباس، روایات و آرای تفسیری نقل شده از وی در تفاسیر شیعه و سنی است[۵] که به نمونه‌هایی از آن اشاره می‌شود:

شیخ طوسی در تفسیر وَلَا تَتَبَدَّلُوا الْخَبِيثَ بِالطَّيِّبِ[۶]فرموده است: "وقال قوم معناه وَلَا تَتَبَدَّلُوا الْخَبِيثَ بِالطَّيِّبِ بأن تتعجلوا الحرام قبل ان یأتیکم الرزق الحلال الذی قدر لکم؛ ذهب الیه ابو صالح و مجاهد"[۷]؛

در تفسیر وَآتُوا النِّسَاءَ صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَةً[۸] فرموده است: "وقال ابو صالح هذا خطاب للاولياء لان الرجل منهم کان اذا زوج ایمة اخذ صداقها دونها فنهاهم الله كعن ذلك وانزل هذه الآیة"[۹]؛

در تفسیر قَالَ اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ...[۱۰] گفته است: "وقال ابو صالح الخطا متوجه الى ادم وحوّا، والحیّة"[۱۱]؛

در تفسیر فَهَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا * يَرِثُنِي وَيَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ[۱۲] فرموده است: "و قال ابو صالح معناه یرثني مالي ويرث من ال يعقوب النبوّة"[۱۳].

نمونه‌های دیگر را در مصادر یادشده در پاورقی بنگرید[۱۴][۱۵]

منابع

پانویس

  1. گفته است: «میزان البصری، ابو صالح مقبول، من الثالثة و هو مشهور بکنیته: ت» (ابن حجر، تقریب التهذیب، ج۲، ص۲۹۱، رقم ۱۵۳۹) و در مقدمه این کتاب گفته است: به کسی که حدیث او اندک باشد و درباره وی نقصانی که به خاطر آن حدیثش ترک شود، ثابت نباشد و مورد متابعت باشد، با لفظ‍ «مقبول» اشاره می‌شود و... در بیان طبقات گفته است: الثالثة الطبقة الوسطی من التابعین کالحسن و ابن سیرین (ابن حجر، تقریب التهذیب، ج۱، ص۵) و نیز در تاریخ وفات طبقات گفته است: و ان کان من الثالثة الی آخر الثامنة فهم بعد المأة (ابن حجر، تقریب التهذیب، ج۱، ص۶) و «ت» را رمز ترمذی و علامت ذکر راوی در سنن ترمذی قرار داده است (ابن حجر، تقریب التهذیب، ج۱، ص۷).
  2. ر. ک: ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۱۰، ص۳۴۴، رقم ۶۹۰.
  3. ر. ک: آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج۴، ص۲۴۴، رقم ۱۱۸۶.
  4. عقیقی بخشایشی، طبقات مفسران شیعه، ج۱، ص۳۵۶.
  5. براساس برنامه رایانه‌ای معجم فقهی، موارد ذکر ابو صالح در کل تفاسیر شیعه و سنی گردآمده در آن برنامه - ۱۴۸۲ بار در ۱۰۱ جلد و در خصوص جامع البیان طبری ۹۹۱ مورد است، ولی ممکن است در همه آن موارد ابو صالح، میزان بصری نباشد و یا مطالب نقل شده از وی تفسیر نباشد.
  6. «و (دارایی‌های آنان که برای شما) ناپاک (است) را، جایگزین (دارایی‌های) پاک (خود) نگردانید» سوره نساء، آیه ۲.
  7. طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۱۰۱.
  8. «و کابین زنان را با خشنودی به آنان بپردازید» سوره نساء، آیه ۴.
  9. طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۱۱۰.
  10. «فرمود: فرود آیید! برخی دشمن برخی دیگر و در زمین تا روزگاری آرامشگاه و برخورداری خواهید داشت» سوره اعراف، آیه ۲۴.
  11. طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۳۷۵.
  12. «و من از وارثان پس از خویش در هراسم و زنم نازاست؛ بنابراین از نزد خویش به من وارثی ببخش! *(همان) که از من و از خاندان یعقوب میراث می‌برد و پروردگارا! او را پسندیده گردان» سوره مریم، آیه ۵-۶.
  13. طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص۱۰۵.
  14. طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۱۱۰ (تفسیر فَإِنْ طِبْنَ لَكُمْ عَنْ شَيْءٍ مِنْهُ نَفْسًا «و کابین زنان را با خشنودی به آنان بپردازید و اگر با خوشدلی چیزی از آن را به شما بخشیدند نوش و گوارا بخورید» سوره نساء، آیه ۴)، ج۷، ص۱۸۵، ۳۸۳، ۴۶۴ و ۵۰۳ و ج۸، ص۲۶۹ و ۴۵۹ و ج۹، ص۲۵۲ و ج۱۰، ص۱۲۰ و ۲۲۳.
  15. بابایی، علی اکبر، تاریخ تفسیر قرآن، ص ۱۶۸-۱۷۰.