هدف ناگهانی بودن ظهور امام مهدی
مقدمه
در بحث ناگهانی بودن ظهور، ممکن است اشکالی به نظر برسد که: با وجود علائم حتمی که برای ظهور حضرت بیان کردهاند، چگونه میتوانیم به دفعی بودن آن قائل شویم؟ اگر آن علامتها قطعاً واقع میشوند، پس ظهور نمیتواند ناگهانی باشد بلکه ابتدا باید نشانههای آن ظاهر شود و تا وقتی آن نشانهها واقع نشدهاند، امید به ظهور نمیتوان داشت. اگر هم نشانههای حتمی آشکار شوند، خود مقدمهای برای ظور خواهند بود و دیگر نمیتوان ظهور را یک امر ناگهانی دانست. این اشکال را نویسنده بزرگوار کتاب ارزشمند مکیال المکارم مطرح فرمودهاند و در پاسخ به آن دو جواب دادهاند[۱]. ما با الهام از فرمایشهای ایشان و با استفاده از بحث بداءپذیری علائم ظهور به پاسخ اشکال میپردازیم. در این مورد دو احتمال میتوان داد:
- احتمال اول: چه بسا در وقوع این علائم، بداء صورت پذیرد و محتوم نامیدن آنها منافاتی با بداء شدن در مورد آنها نداشته باشد.
- احتمال دوم: بدون قائل شدن به بداء در مورد آن علائم نیز میتوانیم ناگهانی بودن ظهور حضرت را بپذیریم. راه حل مسئله این است که ظهور حضرت را همراه با وقوع علائم آن دفعی و ناگهانی بدانیم. این احتمال را حتی اگر قائل به بداء در مورد علائم ظهور بشویم، نمیتوانیم مردود بدانیم؛ زیرا وقتی چیزی بداء پذیر باشد، نمیتوان گفت که لزوماً واقع نمیشود. امکان بداء غیر از وقوع بداء است.
بنابراین چه بسا در برخی از علائم ـ چه حتمی و چه غیر حتمی ـ بداء صورت نگیرد، ولی در عین حال ظهور حضرت دفعی و ناگهانی باشد. رمز مطلب این است که نشانههای ظهور را بسیار نزدیک و بلکه مقارن با خود ظهور بدانیم. در این صورت هم میتوانیم قائل به وقوع بعضی از علائم ظهور بشویم و هم اصل ظهور را تدریجی ندانیم. ممکن است گفته شود که: در روایات برای بعضی علائم ظهور مدت زمانی معین شده است که با وجود آن زمان، نمیتوانیم وقوعش را نزدیک و بلکه مقارن با خود ظهور بدانیم. مثلاً در مورد خروج سفیانی مدتی که در بعضی روایات معین شده است، پانزده ماه میباشد و این زمان با نزدیکی و مقارنت آن با اصل ظهور سازگاری ندارد. به این سؤال میتوان چنین پاسخ داد: بنابر احتمالی که از مرحوم علامه مجلسی در فصل گذشته نقل کردیم، چه بسا در اصل خروج سفیانی بداء نشود، ولی در مدت زمان خروجش بداء صورت بگیرد.
اینکه در حدیث فرمودهاند در امر محتوم هم امکان بداء وجود دارد، میتواند اشاره به بداء در خصوصیات نشانهای مانند خروج سفیانی باشد. به هر حال اگر وقوع علامتی از علائم، بسیار نزدیک به اصل ظهور باشد، به ناگهانی بودن آن لطمه وارد نمیسازد. مثلاً درباره کشته شدن "نفس زکیه" که جزء علائم حتمی ظهور دانسته شده است[۲] از امام صادق(ع) چنین نقل شده است: «لَیسَ بَینَ قِیامِ قَائِمِ آلِ مُحَمَّدٍ وَ بَینَ قَتْلِ النَّفْسِ الزَّکیةِ إِلَّا خَمْسَ عَشْرَةَ لَیلَةً»[۳].
این مقدار فاصله زمانی با ظهور حضرت، لطمهای به ناگهانی بودن آن نمیزند. اگر واقعاً چنین شود، عرفا این دو حادثه را مقارن یکدیگر میشمارند. علاوه بر اینکه چه بسا درباره این پانزده شب هم بداء صورت بگیرد بدون آنکه در اصل کشته شدن نفس زکیه بداء شود. همچنین است در مورد «نداء» یا «صیحه» که آن هم از علائم حتمی به شمار آمده[۴]، ولی ممکن است در زمان وقوعش بداء شود. مثلا اینکه فرمودهاند نداء در شب بیست و سوم ماه رمضان است و قیام حضرت در روز عاشورا، که فاصله این دو با یکدیگر بیش از سه ماه میباشد، چه بسا در اصل نداء و صیحه آسمانی بدائی صورت نگیرد ولی در فاصله آن با ظهور بداء شود. به هر حال همه اینها امکانپذیر است و بنابراین وقوع همه علائم یا بعضی از آنها، با ناگهانی بودن ظهور قابل جمع میباشد. آنچه در این بحث باید به عنوان یک اصل مسلّم و قطعی تلقی گردد، همین است که انتظار فرج امام زمان(ع) در هر سال و هر ماه و هر هفته و هر روز و بلکه هر ساعت و هر لحظه در مؤمن از بین نرود. این اصلی است که به هیچ وجه نباید مخدوش گردد[۵].
پرسش مستقیم
منابع
پانویس
- ↑ مکیال المکارم، ج ۲، ص۱۶۰ و ۱۶۱.
- ↑ اثبات الهداة، ج ۷، ص۴۲۲، ح ۹۹، از امام صادق(ع): «وَ النِّدَاءُ مِنَ الْمَخْتُومِ... وَ قُتِلَ النَّفْسِ الزکیة مِنَ الْمَخْتُومِ».
- ↑ «فاصله میان قیام قائم آل محمد(ص) و کشته شدن نفس زکیه فقط پانزده شب است» کمال الدین، باب ۵۷، ح ۲.
- ↑ مال الدین، باب ۵۷، ح ۲.
- ↑ بنیهاشمی، سید محمد، انتظار فرج، ص۲۱۰-۲۱۳.