پرش به محتوا

اثبات عصمت پیامبران در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۱۱: خط ۱۱:
# در [[قرآن کریم]] آیاتی وجود دارد که در آن [[شیطان]] قسم یاد می‌‌کند تمام [[بندگان]] [[خداوند]] را [[گمراه]] می‌‌کند مگر [[بندگان]] [[مخلص]] [[خداوند]] را: {{متن قرآن|فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ}}<ref>«گفت: به ارجمندی تو سوگند که همگی آنان را گمراه خواهم کرد بجز از میان آنان بندگان نابت را» سوره ص، آیه ۸۲ ـ ۸۳</ref>، {{متن قرآن|قَالَ رَبّ‏ِ بمَِا أَغْوَيْتَنىِ لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فىِ الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِيَنهَُّمْ أَجْمَعِين إِلَّا عِبَادَكَ مِنهُْمُ الْمُخْلَصِينَ}}<ref>سوره حجر، آیه: ۳۹-۴۰ </ref>، [[پیامبران]] چون مصداق اصلی [[بندگان]] [[مخلص]] [[خداوند]] هستند، [[وسوسه]] [[شیطان]] نمی‌تواند در آنان اثری کند و این معنایی غیر از [[عصمت پیامبران]] نخواهد داشت<ref>ر.ک: [[رحمت‌الله احمدی|احمدی، رحمت‌الله]]، [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص ۲۳۸-۲۴۰. </ref>.  
# در [[قرآن کریم]] آیاتی وجود دارد که در آن [[شیطان]] قسم یاد می‌‌کند تمام [[بندگان]] [[خداوند]] را [[گمراه]] می‌‌کند مگر [[بندگان]] [[مخلص]] [[خداوند]] را: {{متن قرآن|فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ}}<ref>«گفت: به ارجمندی تو سوگند که همگی آنان را گمراه خواهم کرد بجز از میان آنان بندگان نابت را» سوره ص، آیه ۸۲ ـ ۸۳</ref>، {{متن قرآن|قَالَ رَبّ‏ِ بمَِا أَغْوَيْتَنىِ لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فىِ الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِيَنهَُّمْ أَجْمَعِين إِلَّا عِبَادَكَ مِنهُْمُ الْمُخْلَصِينَ}}<ref>سوره حجر، آیه: ۳۹-۴۰ </ref>، [[پیامبران]] چون مصداق اصلی [[بندگان]] [[مخلص]] [[خداوند]] هستند، [[وسوسه]] [[شیطان]] نمی‌تواند در آنان اثری کند و این معنایی غیر از [[عصمت پیامبران]] نخواهد داشت<ref>ر.ک: [[رحمت‌الله احمدی|احمدی، رحمت‌الله]]، [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص ۲۳۸-۲۴۰. </ref>.  
# همچنین [[آیات]] دیگری وجود دارد که در آن [[پیامبر]]، [[امید]] و آرزوی [[هدایت]] [[انسان‌ها]] را دارد، ولی [[شیطان]] برخلاف این [[آرزو]] [[انسان‌ها]] را [[وسوسه]] می‌‌کند و یا اینکه [[شیطان]] در [[تلاوت قرآن]] توسط [[پیامبر]]، القائاتی را انجام می‌‌دهد اما [[خداوند]] تمام این القائات و آرزوهایی [[شیطانی]] را از بین می‌‌برد: {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنْسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ}}<ref>«ما پيش از تو هيچ رسول يا نبيى را نفرستاديم مگر آنكه چون به خواندن آيات مشغول شد شيطان در سخن او چيزى افكند. و خدا آنچه را كه شيطان افكنده بود نسخ كرد، سپس آيات خويش را استوارى بخشيد. و خدا دانا و حكيم است.» سوره حج، آیه ۵۲.</ref>. برخی این [[آیات]] در جهت [[اثبات عصمت وحی]] [[الهی]] از صدور [[وحی]] تا [[ابلاغ]] آن است و وقتی این مطلب یعنی [[عصمت وحی]] از مرحله صدور تا مرحلۀ وصول ثابت شد، لازمه‌اش اثبات عصمت پیامبر هم خواهد بود، چراکه [[مسئولیت]] [[ابلاغ]] و وصول [[وحی]] بر عهدۀ [[پیامبران]] است<ref>ر.ک: [[حسین علوی مهر|علوی مهر، حسین]]، [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۱۸۰-۱۸۱. </ref>.
# همچنین [[آیات]] دیگری وجود دارد که در آن [[پیامبر]]، [[امید]] و آرزوی [[هدایت]] [[انسان‌ها]] را دارد، ولی [[شیطان]] برخلاف این [[آرزو]] [[انسان‌ها]] را [[وسوسه]] می‌‌کند و یا اینکه [[شیطان]] در [[تلاوت قرآن]] توسط [[پیامبر]]، القائاتی را انجام می‌‌دهد اما [[خداوند]] تمام این القائات و آرزوهایی [[شیطانی]] را از بین می‌‌برد: {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنْسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ}}<ref>«ما پيش از تو هيچ رسول يا نبيى را نفرستاديم مگر آنكه چون به خواندن آيات مشغول شد شيطان در سخن او چيزى افكند. و خدا آنچه را كه شيطان افكنده بود نسخ كرد، سپس آيات خويش را استوارى بخشيد. و خدا دانا و حكيم است.» سوره حج، آیه ۵۲.</ref>. برخی این [[آیات]] در جهت [[اثبات عصمت وحی]] [[الهی]] از صدور [[وحی]] تا [[ابلاغ]] آن است و وقتی این مطلب یعنی [[عصمت وحی]] از مرحله صدور تا مرحلۀ وصول ثابت شد، لازمه‌اش اثبات عصمت پیامبر هم خواهد بود، چراکه [[مسئولیت]] [[ابلاغ]] و وصول [[وحی]] بر عهدۀ [[پیامبران]] است<ref>ر.ک: [[حسین علوی مهر|علوی مهر، حسین]]، [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۱۸۰-۱۸۱. </ref>.
== دلایل قرآنی بر عصمت پیامبران ==
[[قرآن]] [[پیامبر]] را [[معصوم]] می‌داند هم در [[بینش]] و [[علم]]، هم در عمل. در ذیل بعضی از [[دلایل قرآنی]] بر [[عصمت انبیا]] می‌آید:
'''[[عصمت عملی]]''':
[[مخلَصین]] از تیررس [[وسوسه]] [[شیطان]] به دور و معصوم‌اند. [[پیامبران]] مخلَص‌اند، پس پیامبران معصومند. اینک توضیح مقدّمات [[برهان]]: شیطان بعد از [[تمرّد]] از [[فرمان خدا]] و رانده شدن از [[درگاه الهی]]، تقاضا کرد تا [[قیامت]] به او مهلت داده شود و [[خداوند]] نیز تا [[زمان]] معلومی به او مهلت داد، در این حال چنین اظهار داشت {{متن قرآن|قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَلَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ * إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ}}<ref>«گفت: پروردگارا! برای آنکه مرا بیراه نهادی، در زمین (بدی‌ها را) در دید آنها خواهم آراست و همگان را از راه به در خواهم برد * بجز از میان آنان بندگان نابت را» سوره حجر، آیه ۳۹-۴۰.</ref>. این معنا در [[سوره]] «ص» [[آیات]] ۸۲ و ۸۳ نیز آمده است. از این [[آیه]] استفاده می‌شود، شیطان، از [[گمراه]] نمودن مخلَصین [[ناامید]] است و سراغشان نمی‌رود، وجه آن نیز روشن است، زیرا کسی که صرفاً برای [[خدا]] [[خالص]] شده است. طوری که [[فکر]] و ذکر و عمل و [[رفتار]] او همگی برای خدا و [[زبان]] حال او این است: {{متن قرآن|قُلْ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«بگو: بی‌گمان نمازم و نیایشم و زندگیم و مرگم از آن خداوند پروردگار جهانیان است» سوره انعام، آیه ۱۶۲.</ref> دیگر جای پایی برای شیطان در وجودش باقی نمانده است. چون شیطان باید یک [[راه]] ورود در وجود [[انسان]] داشته باشد، تا بتواند او را وسوسه کند و این راه یا راه‌ها عبارتند از: همان ناخالصی‌ها که در بینش و نظر یا در عمل و یا در خصایل و ویژگی‌های [[روحی]] انسان وجود دارد، و [[مخلص]] هیچ یک از این ناخالصی‌ها را ندارد. از سوی دیگر قرآن پیامبران را [[مخلَص]] معرفی می‌کند. از جمله {{متن قرآن|وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ}}<ref>«و بی‌گمان آن زن آهنگ وی کرد و وی نیز اگر برهان پروردگار خویش را نمی‌دید آهنگ او می‌کرد بدین گونه (بر آن بودیم) تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم که او از بندگان ناب ما بود» سوره یوسف، آیه ۲۴.</ref>.
ذیل [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ}} که به منزله تعلیل برای عدم [[ارتکاب گناه]] از سوی [[یوسف]] محسوب می‌شود. هم کبرای [[برهان]] را [[اثبات]] می‌کند و هم صغرا را. به عبارت دیگر دو نکته از آیه استفاده می‌شود: اولاً مخلصین از [[گناه]] مصونند، و ثانیاً یوسف [[پیامبر خدا]] از مخلصین است. در [[سوره صافات]] آیه ۴۰ و ۷۴ [[بندگان]] [[مخلص]] را از [[عذاب]] دردناک در [[امان]] می‌داند، و در آیه ۱۲۸ می‌فرماید: [[الیاس]] را که از [[مرسلین]] بود همگی [[تکذیب]] کردند، مگر بندگان مخلص. و در آیه ۱۶۰ تنها بندگان مخلص را [[شایسته]] برای توصیف [[خداوند]] دانسته است. در [[سوره مریم]] آیه ۵۱ [[حضرت موسی]]{{ع}} را از [[مخلَصین]] معرفی می‌کند و می‌فرماید: {{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مُوسَى إِنَّهُ كَانَ مُخْلَصًا وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا}}<ref>«و در این کتاب از موسی یاد کن که ناب و فرستاده‌ای پیامبر بود» سوره مریم، آیه ۵۱.</ref> و در جای دیگر می‌فرماید: {{متن قرآن|وَاذْكُرْ عِبَادَنَا إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ أُولِي الْأَيْدِي وَالْأَبْصَارِ * إِنَّا أَخْلَصْنَاهُمْ بِخَالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ }}<ref>«و از بندگان توانمند و روشن‌بین ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب، یاد کن * و ما آنان را به ویژگی‌یی که یادکرد رستخیز است، ویژه ساختیم» سوره ص، آیه ۴۵-۴۶.</ref>. یعنی (و باز ای [[پیامبر]]) از بندگان (مخلص) ما [[ابراهیم]] و [[اسحاق]] و [[یعقوب]] بادکن، که همگی (در انجام [[رسالت]] خود) صاحب [[اقتدار]] و [[بینش]] بودند، زیرا ما آنان را [[خالص]] گردانیدیم به [[خلوص]] یاد سرای دیگر. در [[آیات]] دیگری نیز [[پیامبران الهی]] به عنوان مخلص معرّفی شده‌اند، که همین مقدار برای اثبات مدّعا کافی است.
[[پیامبران]] [[صدّیق]] می‌باشند. و صدّیق کسی است که [[قول و فعل]] او همواره قرین [[صداقت]] و [[راستی]] باشد. پس [[انبیا]] هم در قول و هم در فعل جز براساس [[صدق]] و [[درستی]] حرکت نمی‌کنند: به عنوان مثال [[قرآن]] در [[سوره مریم]] [[آیه]] ۴۱ می‌فرماید: {{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا}}<ref>«و در این کتاب از ابراهیم یاد کن که او پیامبری بسیار راستگو بود» سوره مریم، آیه ۴۱.</ref> یعنی ای [[پیامبر]] در کتاب خود شرح حال [[ابراهیم]] را یاد کن؛ زیرا او [[صدیق]] و [[نبی]] بود. در همین [[سوره]] آیه ۵۶ می‌فرماید: {{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا}}<ref>«و در این کتاب، ادریس را یاد کن که پیامبری بسیار راستگو بود» سوره مریم، آیه ۵۶.</ref> بقیه مقدمات [[برهان]] روشن است.
پیامبران به طور مطلق [[هدایت]] شده و [[راه]] یافته هستند، [[گناهکار]] [[گمراه]] است، پس پیامبران هیچ گاه [[گناه]] نمی‌کنند قرآن می‌فرماید: {{متن قرآن|وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ كُلًّا هَدَيْنَا وَنُوحًا هَدَيْنَا مِنْ قَبْلُ وَمِنْ ذُرِّيَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسَى وَهَارُونَ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ * وَزَكَرِيَّا وَيَحْيَى وَعِيسَى وَإِلْيَاسَ كُلٌّ مِنَ الصَّالِحِينَ * وَإِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَيُونُسَ وَلُوطًا وَكُلًّا فَضَّلْنَا عَلَى الْعَالَمِينَ * وَمِنْ آبَائِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ وَإِخْوَانِهِمْ وَاجْتَبَيْنَاهُمْ وَهَدَيْنَاهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ * أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرَى لِلْعَالَمِينَ}}<ref>«و به او اسحاق و یعقوب را بخشیدیم و همه را راهنمایی کردیم- نوح را پیش‌تر راهنمایی کرده بودیم- و داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون را که از فرزندزادگان وی بودند (نیز راهنمایی کردیم)؛ و این چنین نیکوکاران را پاداش می‌دهیم * و زکریا و یحیی و عیسی و الیاس را (نیز)؛ آنان همه از شایستگان بودند * و اسماعیل و الیسع و یونس و لوط را (نیز راهنمایی کردیم) و همه را بر جهانیان برتری دادیم * و (نیز) برخی از پدران و فرزندزادگان و برادران ایشان را؛ و آنان را برگزیدیم و به راهی راست رهنمون شدیم * آنان کسانی هستند که خداوند رهنمایی‌شان کرده است پس، از رهنمود آنان پیروی کن! بگو: من برای آن (پیامبری) از شما پاداشی نمی‌خواهم؛ آن جز یاد کردی برای جهانیان نیست» سوره انعام، آیه ۸۴-۹۰.</ref>.
اینکه [[خدا]] به طور مطلق امر می‌کند که از [[هدایت]] [[پیامبران]] [[پیروی]] کنیم، دلیلی است بر این مطلب که هر کار می‌کنند مطابق [[رضای خدا]] است. و از آنجا که [[ارتکاب گناه]] مورد رضای خدا نیست، پس پیامبران [[گناه]] نمی‌کنند. و در برخی [[آیات قرآن]] از [[عصیان]] و گناه به [[ضلالت]] تعبیر می‌شود. پس هرکه گناه کند هدایت نشده است: [[قرآن]] می‌فرماید: {{متن قرآن|أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ * وَأَنِ اعْبُدُونِي هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ * وَلَقَدْ أَضَلَّ مِنْكُمْ جِبِلًّا كَثِيرًا أَفَلَمْ تَكُونُوا تَعْقِلُونَ}}<ref>«ای فرزندان آدم! آیا به شما سفارش نکردم که شیطان را نپرستید که او دشمن آشکار شماست؟ * و اینکه مرا بپرستید که این راهی است راست؟* و به راستی گروهی فراوان از شما را بیراه کرد پس آیا خرد نمی‌ورزیدید؟» سوره یس، آیه ۶۰-۶۲.</ref>. [[بدیهی]] است که مراد از ضلالت به وسیله [[شیطان]] وادار نمودن [[مردم]] به گناه و [[نافرمانی خدا]] است.
حاصل آن‌که [[انبیا]] به هدایت خاصّ [[الهی]] هدایت شده‌اند، طوری که هرگز گناهی نمی‌تواند در ساخت قدسی آنان [[راه]] یابد.
[[اطاعت از پیامبران]] را قرآن به طور مطلق لازم دانسته است. در حالی که اگر کسی امر به گناه کند، اطاعت‌اش [[حرام]] است، پس پیامبران لزوماً به لحاظ [[قول و فعل]] از گناه مصونند. توضیح این که: [[اطاعت]] از قول و فعل و تقریر [[پیامبر]]، مصداق اَتمِّ اطاعت است و اگر پیامبر [[مرتکب گناه]] شود، از باب اطاعت از فعل او ارتکاب گناه لازم می‌شود، در حالی که ارتکاب گناه حرام است.
این [[دلیل]] را این گونه نیز می‌توان بیان کرد: [[قرآن]] [[اطاعت از پیامبر]] را همراه و در کنار [[اطاعت از خدا]] به طور مطلق لازم دانسته است. و اگر [[امر و نهی]] قولی و فعلی [[پیامبر]] خلاف امر و نهی [[الهی]] باشد، مکلّف دچار تناقض می‌شود، زیرا فعل خاصّی را هم [[واجب]] است انجام دهد (مثلاً امر پیامبر) و هم واجب است انجام ندهد (برحسب [[نهی]] [[خداوند]]) و این محال است. [[آیات]] در این زمینه متعدد است. در اینجا تنها به یک مورد اشاره می‌شود: {{متن قرآن|قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ * قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْكَافِرِينَ}}<ref>«بگو اگر خداوند را دوست می‌دارید از من پیروی کنید تا خداوند شما را دوست بدارد و گناهانتان را بیامرزد و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است * بگو از خداوند و پیامبر فرمان برید و اگر پشت کردند (بدانند که) بی‌گمان خداوند کافران را دوست نمی‌دارد» سوره آل عمران، آیه ۳۱-۳۲.</ref>.
در این [[آیه]]، نخست [[دوست داشتن]] [[خدا]] را مساوی [[پیروی از پیامبر]] قرار داده است، [[بدیهی]] است که خداوند [[گناه]] و [[گناهکار]] را [[دوست]] ندارد. پس هرچه پیامبر می‌کند، [[محبوب]] خدا است.
دیگر اینکه [[اطاعت از خداوند]] را قرین [[اطاعت پیامبر]] قرار داده است، و اطلاق آیه دالِّ بر این است که آن‌چه پیامبر می‌کند و می‌گوید همگی مطابق امر و نهی الهی است و [[نافرمانی]] در آن نیست»<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[عصمت در قرآن (کتاب)|عصمت در قرآن]] ص ۲۳-۲۹.</ref>.


== منابع ==
== منابع ==
۱۱۲٬۸۶۰

ویرایش