عصمت امام در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
(←منابع) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۳: | خط ۲۳: | ||
#'''دیدگاه اندیشمندان امامیه:''' [[امامیّه]] بدون آنکه عصمت را موجب سلب قدرت برای انجام معصیت بدانند، چنین میاندیشند که عصمت، لطفی از [[الطاف الهی]] است که فارغ از هرگونه [[اجبار]]، انسان معصوم را به [[طاعت خدا]] نزدیک و از معصیتها دور میکند. به عبارت دیگر [[عصمت]] لطفی است که [[خدای تعالی]] در [[حق]] [[مکلف]] روا میدارد، به طوری که وقوع [[گناه]] و ترک [[اطاعت]] از [[مکلف]] با وجود آن ممتنع بوده و فرد با وجود [[قدرت]] بر [[ارتکاب معصیت]]، [[انگیزه]] ای بر انجام آن ندارد<ref> {{عربی|"العصمة" لطف یفعله الله تعالی بالمکلف بحیث یمتنع منه وقوع المعصیة و ترک الطاعة مع قدرته علیهما}}، ر.ک: مفید، النکت الاعتقادیة، ص۳۷. {{عربی|إعلم أن العصمة هی اللطف الذی یفعله الله تعالی، فیختار العبد عنده الإمتناع من فعل القبیح، فیقال علی هذا: إن الله عصمه، بأن فعل له ما اختار عنده العدول عن القبیح}}؛ رسائل المرتضی، ج۳، ص۳۲۵- ۳۲۶. {{عربی|العصمة لطف خفی یفعل الله تعالی بالمکلف، بحیث لا یکون له داع إلی ترک الطاعة و ارتکاب المعصیة، مع قدرته علی ذلک}}، علامه حلی، النافع یوم الحشر فی شرح الباب الحادی عشر، ص۸۹. از نظر [[خواجه نصیر]] [[طوسی]] و [[علامه حلّی]] و دیگر [[اندیشمندان]] [[شیعه]]، [[عصمت]]، منافی [[قدرت]] نیست، بلکه [[معصوم]] [[قادر]] به انجام [[معصیت]] است. {{عربی|من فسرها بأنها ملکة نفسانیة لا یصدر عن صاحبها معها المعاصی. وآخرون قالوا: العصمة لطف یفعله الله تعالی بصاحبها لا یکون له معه داع إلی ترک الطاعة وارتکاب المعصیة، وأسباب هذا اللطف أمور أربعة: أحدها: أن یکون لنفسه أو لبدنه خاصیة تقتضی ملکة مانعة من الفجور وهذه الملکة مغایرة للفعل. الثانی: أن یحصل له علم بمثالب المعاصی ومناقب الطاعات. الثالث: تأکید هذه العلوم بتتابع الوحی والإلهام من الله تعالی». الرابع: مؤاخذته علی ترک الأولی بحیث یعلم أنه لا یترک مهملا بل یضیق علیه الأمر فی غیر الواجب من الأمور الحسنة. فإذا اجتمعت هذه الأمور کان الانسان معصوما}}؛ کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۳۶۵.</ref>. اسباب این [[لطف]] چنین است که خدای متعال "در [[جسم]] و [[روح]] آنان [[ملکه]] اجتناب از [[معاصی]] را به وجود میآورد؛ آنها را به مضرات [[گناه]] و [[منافع]] صواب و [[طاعت]] [[آگاه]] میسازد؛ پی در پی بر آنان [[وحی]] و [[الهام]] فرو میبارد تا لحظهای از یاد [[حق]] [[غافل]] نشوند؛ بر آنها سختگیرتر است و حتی تَرک اَولی [انجام ندادن کار [[برتر]]] را هم بر آنها نمیبخشد، بلکه [[مؤاخذه]] میکند؛ لذا آنان مدام گوش به زنگ بوده و سراغ معاصی نمیروند". بدینسان، هرگاه امور یاد شده در کسی تحقق یابد، او بیهیچ اجباری معصوم میگردد. بنابراین، [[اندیشه]] عصمت هرگز شخص معصوم را از شرایط [[انسانی]] فراتر نمیبرد، بلکه او نیز انسانی است همانند همه [[انسانها]]، با تمام [[آرزوها]]، [[امیال]] و علایق و انگیزههای بشری که با [[اراده]] و [[اختیار]] خویش دامن به [[گناه]] [[آلوده]] نمیکند؛ به سه جهت: شناخت حقیقی گناه، شناخت حقیقی خدا، شناخت حقیقی خویشتن<ref>علامه حلی، به تبع بیان محقّق طوسی، در پایان ادله عصمت، اشاره به اصل مهمّی در این باب مینماید: عصمت نه به معنای عدم قدرت بر گناه است که چنین امری برای فرد ارزش نیست؛ چنانکه ملائکه هرگز گناهی مرتکب نمیشوند و این فضیلتی برای آنان محسوب نمیگردد؛ زیرا آنها قدرت عصیان ندارند؛ از همین رو است که شیخ طوسی تصریح مینماید: {{عربی|قال: ولا تنافی العصمة القدرة}}. عصمت، لطف الهی در حق معصوم است که به واسطه چهار امر، هرگز گناهی از او صادر نمیشود؛ اوّل آنکه به واسطه شدّت تقوایی که امام دارد، در او ملکه اجتناب از معاصی به وجود آمده است؛ دوم آنکه معرفت او به توحید از یک سو و گناه از سوی دیگر، در مرتبهای است که شدّت نورانیّت انس با حق و شدّت کدورت و زشتی عصیان الهی برای امام مکشوف شده و در نتیجه، او هرگز رغبتی به گناه ندارد؛ همان طور که مزاج سالم از غذای فاسد و متعفّن نفرت دارد، تا چه رسد به اینکه آن را تناول کند؛ ثالثاً، سنّت الهی بر آن است که هنگامی که شخصی مراتب تقوا را طی میکند، به تناسب میزان تقوا، تحت ولایت الهی قرار میگیرد و خداوند خود تربیت و هدایت او را بر عهده میگیرد و در نتیجه، او را از شرور شیطانی و القائات نفس امّاره حفظ میکند؛ چنانکه خطاب به شیطان میفرماید: {{متن قرآن|إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ وَكَفَى بِرَبِّكَ وَكِيلاً}} «تو بر بندگان من چیرگی نداری و پروردگارت (آنان را) کارساز، بس» سوره اسراء، آیه ۶۵. همچنین درباره انبیاء{{ع}} که هدایتگران امّت خود به سوی عالم امر بوند، میفرماید: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلاةِ وَإِيتَاء الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ}} «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری میکردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۳. امام، که بنا بر فرض، در عالیترین مرتبه از تقوا و معرفت به توحید و قیامت و شناخت آثار و عواقب گناه است، نه تنها هرگز میل به گناه نمیکند، بلکه دائماً مأنوس با خداوند و عوالم ملکوت است و لذا علامه حلی در امر چهارم از حصول ملکه تقوی ابراز میدارد: اولیاء الهی{{ع}} در ترک اولی مأنوس هم مؤاخذه میشوند، تا چه رسد به گناه؛ خطاب تند پروردگار به حضرت نوح{{ع}} در درخواست نجات فرزند کافرش هنگام غرق شدن در طوفان و نیز عذاب حضرت یونس{{ع}} در شکم ماهی به واسطه ترک اولی و رها کردن زود هنگام قوم خود، شواهدی بر این مطلب است؛ چنان که فرمود: {{متن حدیث|حَسَنَاتُ الْأَبْرَارِ سَیِّئَاتُ الْمُقَرَّبِینَ}}، کشف الغمه فی معرفه الأئمه{{ع}}، ج۲، ص۲۵۴.</ref>.<ref>علی محمدی، شرح کشف المراد، ص۴۲۰؛ [[هادی اکبری ملکآبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)|ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۸۳-۸۵.</ref> | #'''دیدگاه اندیشمندان امامیه:''' [[امامیّه]] بدون آنکه عصمت را موجب سلب قدرت برای انجام معصیت بدانند، چنین میاندیشند که عصمت، لطفی از [[الطاف الهی]] است که فارغ از هرگونه [[اجبار]]، انسان معصوم را به [[طاعت خدا]] نزدیک و از معصیتها دور میکند. به عبارت دیگر [[عصمت]] لطفی است که [[خدای تعالی]] در [[حق]] [[مکلف]] روا میدارد، به طوری که وقوع [[گناه]] و ترک [[اطاعت]] از [[مکلف]] با وجود آن ممتنع بوده و فرد با وجود [[قدرت]] بر [[ارتکاب معصیت]]، [[انگیزه]] ای بر انجام آن ندارد<ref> {{عربی|"العصمة" لطف یفعله الله تعالی بالمکلف بحیث یمتنع منه وقوع المعصیة و ترک الطاعة مع قدرته علیهما}}، ر.ک: مفید، النکت الاعتقادیة، ص۳۷. {{عربی|إعلم أن العصمة هی اللطف الذی یفعله الله تعالی، فیختار العبد عنده الإمتناع من فعل القبیح، فیقال علی هذا: إن الله عصمه، بأن فعل له ما اختار عنده العدول عن القبیح}}؛ رسائل المرتضی، ج۳، ص۳۲۵- ۳۲۶. {{عربی|العصمة لطف خفی یفعل الله تعالی بالمکلف، بحیث لا یکون له داع إلی ترک الطاعة و ارتکاب المعصیة، مع قدرته علی ذلک}}، علامه حلی، النافع یوم الحشر فی شرح الباب الحادی عشر، ص۸۹. از نظر [[خواجه نصیر]] [[طوسی]] و [[علامه حلّی]] و دیگر [[اندیشمندان]] [[شیعه]]، [[عصمت]]، منافی [[قدرت]] نیست، بلکه [[معصوم]] [[قادر]] به انجام [[معصیت]] است. {{عربی|من فسرها بأنها ملکة نفسانیة لا یصدر عن صاحبها معها المعاصی. وآخرون قالوا: العصمة لطف یفعله الله تعالی بصاحبها لا یکون له معه داع إلی ترک الطاعة وارتکاب المعصیة، وأسباب هذا اللطف أمور أربعة: أحدها: أن یکون لنفسه أو لبدنه خاصیة تقتضی ملکة مانعة من الفجور وهذه الملکة مغایرة للفعل. الثانی: أن یحصل له علم بمثالب المعاصی ومناقب الطاعات. الثالث: تأکید هذه العلوم بتتابع الوحی والإلهام من الله تعالی». الرابع: مؤاخذته علی ترک الأولی بحیث یعلم أنه لا یترک مهملا بل یضیق علیه الأمر فی غیر الواجب من الأمور الحسنة. فإذا اجتمعت هذه الأمور کان الانسان معصوما}}؛ کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۳۶۵.</ref>. اسباب این [[لطف]] چنین است که خدای متعال "در [[جسم]] و [[روح]] آنان [[ملکه]] اجتناب از [[معاصی]] را به وجود میآورد؛ آنها را به مضرات [[گناه]] و [[منافع]] صواب و [[طاعت]] [[آگاه]] میسازد؛ پی در پی بر آنان [[وحی]] و [[الهام]] فرو میبارد تا لحظهای از یاد [[حق]] [[غافل]] نشوند؛ بر آنها سختگیرتر است و حتی تَرک اَولی [انجام ندادن کار [[برتر]]] را هم بر آنها نمیبخشد، بلکه [[مؤاخذه]] میکند؛ لذا آنان مدام گوش به زنگ بوده و سراغ معاصی نمیروند". بدینسان، هرگاه امور یاد شده در کسی تحقق یابد، او بیهیچ اجباری معصوم میگردد. بنابراین، [[اندیشه]] عصمت هرگز شخص معصوم را از شرایط [[انسانی]] فراتر نمیبرد، بلکه او نیز انسانی است همانند همه [[انسانها]]، با تمام [[آرزوها]]، [[امیال]] و علایق و انگیزههای بشری که با [[اراده]] و [[اختیار]] خویش دامن به [[گناه]] [[آلوده]] نمیکند؛ به سه جهت: شناخت حقیقی گناه، شناخت حقیقی خدا، شناخت حقیقی خویشتن<ref>علامه حلی، به تبع بیان محقّق طوسی، در پایان ادله عصمت، اشاره به اصل مهمّی در این باب مینماید: عصمت نه به معنای عدم قدرت بر گناه است که چنین امری برای فرد ارزش نیست؛ چنانکه ملائکه هرگز گناهی مرتکب نمیشوند و این فضیلتی برای آنان محسوب نمیگردد؛ زیرا آنها قدرت عصیان ندارند؛ از همین رو است که شیخ طوسی تصریح مینماید: {{عربی|قال: ولا تنافی العصمة القدرة}}. عصمت، لطف الهی در حق معصوم است که به واسطه چهار امر، هرگز گناهی از او صادر نمیشود؛ اوّل آنکه به واسطه شدّت تقوایی که امام دارد، در او ملکه اجتناب از معاصی به وجود آمده است؛ دوم آنکه معرفت او به توحید از یک سو و گناه از سوی دیگر، در مرتبهای است که شدّت نورانیّت انس با حق و شدّت کدورت و زشتی عصیان الهی برای امام مکشوف شده و در نتیجه، او هرگز رغبتی به گناه ندارد؛ همان طور که مزاج سالم از غذای فاسد و متعفّن نفرت دارد، تا چه رسد به اینکه آن را تناول کند؛ ثالثاً، سنّت الهی بر آن است که هنگامی که شخصی مراتب تقوا را طی میکند، به تناسب میزان تقوا، تحت ولایت الهی قرار میگیرد و خداوند خود تربیت و هدایت او را بر عهده میگیرد و در نتیجه، او را از شرور شیطانی و القائات نفس امّاره حفظ میکند؛ چنانکه خطاب به شیطان میفرماید: {{متن قرآن|إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ وَكَفَى بِرَبِّكَ وَكِيلاً}} «تو بر بندگان من چیرگی نداری و پروردگارت (آنان را) کارساز، بس» سوره اسراء، آیه ۶۵. همچنین درباره انبیاء{{ع}} که هدایتگران امّت خود به سوی عالم امر بوند، میفرماید: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلاةِ وَإِيتَاء الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ}} «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری میکردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۳. امام، که بنا بر فرض، در عالیترین مرتبه از تقوا و معرفت به توحید و قیامت و شناخت آثار و عواقب گناه است، نه تنها هرگز میل به گناه نمیکند، بلکه دائماً مأنوس با خداوند و عوالم ملکوت است و لذا علامه حلی در امر چهارم از حصول ملکه تقوی ابراز میدارد: اولیاء الهی{{ع}} در ترک اولی مأنوس هم مؤاخذه میشوند، تا چه رسد به گناه؛ خطاب تند پروردگار به حضرت نوح{{ع}} در درخواست نجات فرزند کافرش هنگام غرق شدن در طوفان و نیز عذاب حضرت یونس{{ع}} در شکم ماهی به واسطه ترک اولی و رها کردن زود هنگام قوم خود، شواهدی بر این مطلب است؛ چنان که فرمود: {{متن حدیث|حَسَنَاتُ الْأَبْرَارِ سَیِّئَاتُ الْمُقَرَّبِینَ}}، کشف الغمه فی معرفه الأئمه{{ع}}، ج۲، ص۲۵۴.</ref>.<ref>علی محمدی، شرح کشف المراد، ص۴۲۰؛ [[هادی اکبری ملکآبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)|ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۸۳-۸۵.</ref> | ||
== | == گستره عصمت == | ||
{{اصلی|قلمرو عصمت امام}} | {{اصلی|قلمرو عصمت امام}} | ||
مقصود از [[قلمرو عصمت]]، ابعادی است که [[امام]] {{ع}} در آنها [[معصوم]] است. به بیان دیگر میتوان [[عصمت امام]] را از جنبههای متعددی بررسی و آنها را در دو بخش کلی مطرح کرد: | مقصود از [[قلمرو عصمت]]، ابعادی است که [[امام]] {{ع}} در آنها [[معصوم]] است. به بیان دیگر میتوان [[عصمت امام]] را از جنبههای متعددی بررسی و آنها را در دو بخش کلی مطرح کرد: |