بحث:مقام حجت الهی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
==سید مجتبی بحرینی== | |||
در کتاب: جامعه در حرم | |||
وَ حُجَجُ الجَبّارِ | |||
چگونه من زائر میتوانم ثنای شما را احصا نمایم و حال آن که شما حجّتهای خدای جبّارید؟ آنچه در زمینۀ مقام حجیّت این خاندان گفتنی بود در فقرات نخست زیارت گفتهایم. آنچه در این جا تذکّرش مناسب به نظر میرسد اضافه و اسناد حجج به جبّار است. | |||
همین امروز که به زیارت حضرت رضا{{ع}} مشرّف شده بودم و زیارت شریف جامعه را میخواندم به این جمله که رسیدم به این فکر فرو رفتم که چرا حجج الجبّار گفته شده، و در میان همۀ اسما و صفات پروردگار صفت جبّار ذکر شده است؟ ابتداء به ذهنم رسید که شاید به خاطر تطابق و تجانس حروف آخر کلمات است که همه به یک صورت باشد: اخیار، ابرار، جبّار. پس از اندک تأمّلی دیدم در میان سایر اسما و صفات حق تعالی اوصافی که از جهت لفظی قرینه اخیار و ابرار باشد یافت میشود، چون غفّار، ستّار و امثال آن. لذا باید غیر از جهت لفظی و تطابق آخر کلمه، خصوصیّتی از جهت معنی مورد عنایت باشد که کلمۀ جبّار ذکر شده است. | |||
با توجّه به این که در این مورد سخنی از بزرگان نرسیده، مطلبی را به صورت احتمال عرض مینمایم. توضیح مطلب آن که از آغاز زیارت آنچه از کمالات این خاندان بیان شده و از مظهریّتشان نسبت به صفات حقّ متعال آمده نوعاً صفات جمال و نمودهای کرم و احسان و لطف و امتنان بوده. چه بسا ممکن است در نظر زائر این جهت غالب آید و کفّۀ میزان امیدش بر صفحۀ ترازوی بیمش بچربد و رجایش فزونتر از خوف گردد. | |||
در چنین شرایطی لازم است ولو با گفتن یک کلمه و آوردن یک جمله او را متوجّه سازند و اعتدال مطلوب را فراهم آورند، و به او بگویند این موالی و آقایان، این کریمان و رحیمان، این مظاهر لطف و احسان که مدّتی است پیوسته سرود مهرشان را میخوانی و بربط مجدشان را مینوازی و نوای رحمت و رأفتشان را از نی و نای این جملات میشنوی، توجّه داشته باش که همین معادل رحمت، همین اصول کرم، همین شفیعان قیامت، همین مظاهر رفق و مکرمت و همینان که عادتشان احسان است و سجیّتشان کرم، همینان حجج الجبّارند. | |||
آری، حجج الجبّار. حجّت هستند، حجّتهای خدای جبّار؛ یعنی همان گونه که در لطف و کرم وجود و احسان حقّ، حجّیّت و مظهریّت دارند، نسبت به مقام جبّاریت و جبروتیّت حقّ متعال هم مظهرند و حجّت. | |||
کسی خودش را لوس نکند، کسی پا از گلیمش درازتر ننماید؛ کسی به مرز آنان تجاوز نکند و سدّ آنان را نشکند. حواسش جمع باشد. این دم شیر است به بازی مگیر! رأفت و رحمتشان موجب نشود که خدای نخواسته با تجاوز و تعدّی به ساحت قدسشان و یا پر و بال گشودن در فضای خلوت خاصّشان به غضبشان گرفتار شویم و با نگاه قهرشان روبهرو گردیم. | |||
هواپیمایی در منطقۀ ممنوعهای پرواز میکند او را چنان میزنند که اثری از او به جا نماند. خودرویی در محدودۀ غیر مجازی وارد میشود با تیر مواجه میگردد. چگونه به خود اجازه میدهیم در قرقگاه سلطنتی و منطقۀ ممنوعۀ حجج الجبّار قدم بگذاریم و بعد هم انتظار داریم به تیر غیب مبتلا نشویم؟ انتظاری است نابهجا. مکرّر در طول تاریخ در عصر حضور و همچنین روزگار غیبتشان، اتّفاق افتاده که همین مظاهر لطف و عنایت و آیات کرم و مرحمت، جلوۀ جبّاریّت خدایی به خود گرفتهاند و از مظهریّت قهّاری حق استفاده کردهاند. دیگر این جاست که باید این آیۀ قرآن را خواند: | |||
وَ مَنْ يُشْرِکْ بِاللَّهِ فَکَأَنَّما خَرَّ مِنَ السَّماءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّيْرُ أَوْ تَهْوي بِهِ الرِّيحُ في مَکانٍ سَحيقٍ ؛@سورۀ حجّ: 31.& | |||
و هر کس به خدا شرک آورد پس گویا از آسمان فرو افتاده و پرندهای او را ربوده یا باد او را به جای دوری افکنده است. | |||
باید بسیار مراقب باشیم نکند خدای نخواسته از افکار یا گفتار یا رفتارمان چیزی ظهور و بروز پیدا کند که موجبات غضب این حجّج جبّار را فراهم آورد. در این جا فقط به ذکر یک نمونه از نمودهای حجج الجبّاری حضراتشان میپردازیم که مجالی برای بیش نیست. | |||
در ماجرای مفصّلی که مرحوم صدوق به مناسبت نماز باران خواندن حضرت رضا{{ع}} و ریزش رحمت حق متعال آورده است، چنین میخوانیم که مردکی میشوم به نام حمید بن مهران در مقام گستاخی برآمد و عرض کرد: | |||
اگر راست میگویید و کارهای هستید این دو صورت شیری که بر مسند مأمون است زنده کنید و بر من مسلّط سازید تا مرا بدرند –این جا بود که همین مظهر لطف و عنایت، همین امام رؤوف، همین آقایی که حتّی در مقام وساطت و شفاعت فرومایهای چون جلودی، غارتگر خانۀ موسی بن جعفر {{ع}} و رباینده زیور آلات محترمات بیت رسول خدا برمیآید،@عیون الخبار الرضا {{ع}} 2 / 161.& چون حجّت جبّار است اینجا جلوۀ جبّاری و قهّاری خدایی به خود میگیرد –فَغَضَب علی بن موسی و صاح بالصورتین: دونکما الفاجر! فافترساه و لا تبقیا له عینا و لا اثرا. | |||
حضرت رضا {{ع}} به غضب آمد و فریاد بر آن دو صورت شیر زد: بگیرید این فاجر را! بدرید او را که هیچ عین و اثری از او باقی نماند. ناگهان آن دو عکس شیر به صورت دو شیر واقعی حمله کردند و مردک را دریده و خونش را لیسیدند.@همان 171.& | |||
خوب است در موقع گفتن وَ حُجج الجبار به این مقام و جایگاه حجج توجه داشته باشیم و بهتر و بیشتر حرمت و کیان حضراتشان را در همۀ ابعاد، به خصوص در آن جهت که مربوط به شؤون ولایی و مناصب و مقامات خاصّۀ حضراتشان هست، محفوظ نگه داریم. نکند خدای نخواسته جلوۀ جبّاریت به خود گیرند که دیگر هیچ چیزی نمیتواند در برابر آن قرار گیرد و عرض وجودی نماید. | |||
با توضیحی در کلمۀ جبّار سخن را در شرح این جمله خاتمه میدهیم. | |||
جبّار به معنیا قاهری است که هیچکس دسترسی به او ندارد و نتواند او را مقهور و مجبور خود سازد و لذا به درخت خرمای بلندی که از دسترس به دور است، جبّارة گویند.@التوحید 206.& | |||
جبّار دو معنی دارد: تدارک کنندۀ فقر فقیران به غنا و توانگری، و کسر شکستگان به دفع ستم از ایشان. و بر این معنی جبیره که در موضع زخم و شکست اعضای وضو [میگذارند حمل] میشود. دوم برپا دارندۀ خلق خود به آنچه فرماید و آنچه تقدیر کند، خواه راضی باشند و خواه راضی نباشند، و بر این معنی است حدیث لاجبر و لاتفویض هر که هر روز بیست و یک بار بخواند از ظلم ایمن گردد و برای هر دردی و المی نافع است.@جنات الخلود 6.& | |||
ص688 تا 691 | |||
==سید مجتبی بحرینی== | ==سید مجتبی بحرینی== | ||
در کتاب: جامعه در حرم | در کتاب: جامعه در حرم |