پرش به محتوا

بحث:مقام ولایت الهی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحه‌ای تازه حاوی «==سید علی حسینی میلانی== در کتاب: با پیشوایان هدایتگر جلد 4 یا وَلِیَّ اللهِ إ...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
==سید مجتبی بحرینی==
در کتاب: جامعه در حرم
یا وَلِیَّ اللهِ....
در این جملۀ زیارت با توجّه به این که به فقرات پایانی زیارت نزدیک می‌شویم، زائر بعد از این که با تکرار کلمۀ ربّنا دو خواسته از حق تعالی مسألت نمود و احساس می‌کند لحظات و دقایق آخری است که در محضر حجّت و امام {{ع}} است، گویا خود را رویارو در برابر ولیّ حق می‌بیند و با «یا» که حرف نداست، حضرتش را صدا زده و مورد خطاب و گفتگو قرار می‌دهد: ای ولیّ خدا!
تمامی آنچه از آغاز زیارت بیان نموده همه، ظهور و بروز مقام ولی اللّهی حضراتشان بوده، ولی تابه‌حال به عنوان «ولی الله» از حضراتشان یاد نکرده، همان تعبیری که در حقّ این خاندان بسیار معروف و مشهور است و همگان آنان را به عنوان ولیّ الله، ولیّ پروردگار و ولیّ کارخانۀ حق می‌شناسند و یاد می‌کنند. هر زمان که نام و یادی از اولیاء الله و ولیّ الله به میان آید شاه فرد آن، این دودمان می‌باشند. آری، یا وَلی الله. ولی الله یعنی چه؟
ولیّ در لغت به این معانی آمده است:
تابع و پیرو، صهر و داماد، محبّ و دوست، صدیق و رفیق، نصیر و یاور، جار و همسایه، حلیف و هم پیمان، و هر کس مباشرت امر کسی را عهده‌دار باشد، و چون گفته شود: الله ولیک، یعنی خدا حافظ توست، و چون گفته شود: المؤمن ولی الله، یعنی مؤمن مطیع خداست.@المنجد – ولی.&
لغت شناس کهن ابوهلال عسکری گوید:
ولیّ به عنوان صفت به معنای معان و معین، کمک شده و کمک کننده هر دو می‌آید. وقتی می‌گویی: الله ولی المؤمنین، خدا ولی مؤمنین است، یعنی کمک کنندۀ آن‌هاست. و چون گویی: المؤمن ولی الله، یعنی مؤمن ولیّ خداست، یعنی ناصر اولیا و یاور دین خداست، و جایز است گفته شود: خدا ولیّ مؤمنین است و مقصود حفظ و سرپرستی آن‌ها باشد، مانند ولیّ طفل که عهده‌دار شؤون اوست.@الفروق اللغویّه 235.&
گاهی عامّه به صورت اشکال به شیعه می‌گویند: شما می‌گویید: علیّ {{ع}} ولیّ خداست. مگر خدا صغیر است که ولیّ خواسته باشد، و یا عاجز و ضعیف است که محتاج به ولیّ، مباشر و عهده‌دار امور باشد؟ خدا خودش ولیّ همه است، چگونه می‌شود کسی ولیّ خدا باشد؟
پاسخ این سخن بسیار روشن است. اوّلاً دقّت در معنای ولیّ نکرده‌اند. آنچه از ارباب لغت آوردیم جواب این اشکال است. مضاف بر این، از آیۀ سورۀ اسراء وَ لم یکن له ولی من الذل استفاده می‌شود که خدا ولیی که نشانۀ ذلّ و پستی او باشد، ندارد، ولیّ اگر ولیّ بود که نمود عزّت حقّ متعال بود. آیه وجود چنین ولیی را نفی نمی‌کند، بلکه چه بسا اثبات نماید.
علاوه بر این می‌توان گفت: در اشکال مغالطه‌ای شده است. داشتن ولیّ و مباشر و عهده‌دار امور و سرکاردار و امثال این عناوین در همه جا نشانۀ ضعف و عجز نیست، بلکه در اکثر موارد علامت عزّت و عظمت و بزرگ‌واری و جلالت قدر است. هیچ مانعی ندارد که که وقتی می‌گوییم: امام {{ع}} ولی الله است، همان معنای عهده‌داری و مباشرت امور مورد نظر باشد که خداوند سبحان ادارۀ هستی را در کفّ با کفایت این اولیااش قرار داده و به اذن و ارادۀ او عهده‌دار امور خلقت هستند و نماد و نمود عزّت و عظمت حق تعالی می‌باشند، نه نشانۀ ضعف و عجز او؛ زیرا در عین این که اینان را ولیّ خود و همه کارۀ عالم قرار داده، مع ذلک یَفعل ما یشاء و یحکم ما یرید.
و بر این اساس است که بر کل مظاهر هستی اسمای سامیۀ این اولیا و کارگزاران به قلم قدرت خورده است. همه بدانند و بشناسند که خدا محمّد {{صل}} دارد، خدا علیّی {{ع}} دارد، خدا فاطمه‌ای {{س}} دارد، خد حسن و حسین {{عم}} دارد و خدا نه نفر از ذریّۀ حسینش {{عم}} دارد که همگی آنان اولیای او و مباشرین امور هستی هستند. این مقام ولیّ اللّهی تا بهشت هم باقی است. در حدیثی که جابر از پیامبر اکرم {{صل}} آورده، چنین می‌خوانیم:
لیله اسری بی الی السماء امر بعرض الجنه و النار علی فرایتها جمیعا. رایت الجنه و الوان نعیمها و رایت النار و الوان عذابها، و علی کل باب من ابواب الجنه الثمانیة: لا اله الا الله، محمد رسول الله، علی ولی الله.@بحار الانوار 27 / 11.&
آن شب که مرا معراج برده و سیر آسمان دادند امر شد که بهشت و دوزخ را بر من عرضه بدارند. هر دو را با انواع نعمت و عذابش دیدم، و بر درهای هشت‌گانۀ جنّت مشاهده کردم رقم خورده است: لا اله الّا الله، محمّد رسول الله، علیّ ولیّ الله.
زائر پس از آن همه اوصاف جلال و جمال و کمال که برای مزورش بر شمرده که گویا همۀ آن‌ها دست به دست هم داده و مقام ولیّ اللّهی را برای مزورش فراهم آورده عرض می‌کند: یا ولیّ الله، و گویا پاسخ این ندا را شنیده که در مقام خواست و مسألت برمی‌آید و عرض می‌نماید:
ان بینی و بین الله عزوجل ذنوبا لا یاتی علیها الا رضاکم
به درستی که میان من و خدای عزّوجلّ گناهانی است که از بین نمی‌رود مگر رضایت شما باشد
ظاهراً تنوین ذنوباً برای تکثیر است؛ یعنی گناهان فراوان و معاصی بسیار مرا فقط رضایت شما از بین می‌برد؛ زیرا رضایت شما پیوند با رضایت پروردگار دارد، اگر شما از من راضی شدید خدا هم راضی است.
902 تا 904
==سید علی حسینی میلانی==
==سید علی حسینی میلانی==
در کتاب: با پیشوایان هدایتگر جلد 4
در کتاب: با پیشوایان هدایتگر جلد 4
۷۳٬۴۱۵

ویرایش