۶۴٬۶۴۲
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '== پانویس ==↵{{پانویس}}↵↵{{انتظار ظهور امام مهدی}}' به '== پانویس == {{پانویس}}') |
جز (جایگزینی متن - '}}↵↵== منبعشناسی جامع مهدویت ==↵{{منبع جامع}}↵* کتابشناسی مهدویت؛↵* مقالهشناسی مهدویت؛↵* پایاننامهشناسی مهدویت. ↵{{پایان منبع جامع}}' به '}}') |
||
(یک نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات پرسش | {{جعبه اطلاعات پرسش | ||
| موضوع اصلی = [[مهدویت (پرسش)|بانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت]] | | موضوع اصلی = [[مهدویت (پرسش)|بانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت]] | ||
| تصویر = 7626626268.jpg | | تصویر = 7626626268.jpg | ||
| مدخل بالاتر = [[مهدویت]] / [[غیبت امام مهدی]] / [[وظایف و تکالیف مسلمانان در عصر غیبت]] / [[انتظار فرج]] | | مدخل بالاتر = [[مهدویت]] / [[غیبت امام مهدی]] / [[وظایف و تکالیف مسلمانان در عصر غیبت]] / [[انتظار فرج]] | ||
| مدخل اصلی = [[وجوب و ضرورت عقلی انتظار امام مهدی]] | | مدخل اصلی = [[وجوب و ضرورت عقلی انتظار امام مهدی]] | ||
| مدخل وابسته = | | مدخل وابسته = | ||
| | | تعداد پاسخ = ۶ | ||
}} | }} | ||
'''[[وجوب]] و [[ضرورت عقلی انتظار]] چیست؟''' یکی از سؤالهای مصداقی پرسشی تحت عنوان ''«[[آیا انتظار امام مهدی واجب است؟ (پرسش)|آیا انتظار امام مهدی واجب است؟»]]'' است. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی '''[[مهدویت]]''' مراجعه شود. | '''[[وجوب]] و [[ضرورت عقلی انتظار]] چیست؟''' یکی از سؤالهای مصداقی پرسشی تحت عنوان ''«[[آیا انتظار امام مهدی واجب است؟ (پرسش)|آیا انتظار امام مهدی واجب است؟»]]'' است. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی '''[[مهدویت]]''' مراجعه شود. | ||
== پاسخ جامع اجمالی == | == پاسخ جامع اجمالی == | ||
* بر اساس [[دلایل عقلی]]، [[انتظار ظهور امام زمان]]{{ع}} ضروری و [[واجب]] است؛ [[دلیل]] اصلی آن، [[ضرورت عقلی وجود امام]] است. [[بشریت]] - از منظر [[عقل]] - باید [[منتظر ظهور امام]] و تکیه زدن او بر [[مسند]] [[مدیریت جامعه]] باشد؛ زیرا بدون او [[ضرورتهای عقلی]] "[[وجوب عدل]]"؛ "[[وجوب دفع فساد]]" (یا به عبارتی: "[[وجوب دفع هرج و مرج]]"، یا: "[[وجوب حفظ نظام جامعه]]")؛ "[[وجوب تأمین منافع ملزمه]]"؛ "[[وجوب دفع اختلاف در جامعه]]"؛ "[[وجوب رسیدن جامعه به کمال]]"؛ "[[وجوب تنظیم روابط استخدام و تعاون اجتماعی]]" و "[[وجوب توزیع عادلانه فرصتها و امکانات جامعه]]" محقق نخواهند شد. در [[اثبات عقلی]] [[ضرورت وجود امام]] به [[ادله]] دیگری نیز [[استدلال]] شده است؛ از جمله میتوان به: "[[قاعده لطف]]"؛ "[[قاعده امکان اشرف]]"؛ "[[عدم نصب امام خلاف حکمت الهی]]" (یا همان "[[امتناع نقض غرض بر حکیم]]")؛ "[[برهان تقابل قطبین]]"؛ "لازمه [[نظام احسن هستی]]"؛ "[[برهان علت غایی]]" و "[[برهان مظهر جامع]]" اشاره کرد. | * بر اساس [[دلایل عقلی]]، [[انتظار ظهور امام زمان]] {{ع}} ضروری و [[واجب]] است؛ [[دلیل]] اصلی آن، [[ضرورت عقلی وجود امام]] است. [[بشریت]] - از منظر [[عقل]] - باید [[منتظر ظهور امام]] و تکیه زدن او بر [[مسند]] [[مدیریت جامعه]] باشد؛ زیرا بدون او [[ضرورتهای عقلی]] "[[وجوب عدل]]"؛ "[[وجوب دفع فساد]]" (یا به عبارتی: "[[وجوب دفع هرج و مرج]]"، یا: "[[وجوب حفظ نظام جامعه]]")؛ "[[وجوب تأمین منافع ملزمه]]"؛ "[[وجوب دفع اختلاف در جامعه]]"؛ "[[وجوب رسیدن جامعه به کمال]]"؛ "[[وجوب تنظیم روابط استخدام و تعاون اجتماعی]]" و "[[وجوب توزیع عادلانه فرصتها و امکانات جامعه]]" محقق نخواهند شد. در [[اثبات عقلی]] [[ضرورت وجود امام]] به [[ادله]] دیگری نیز [[استدلال]] شده است؛ از جمله میتوان به: "[[قاعده لطف]]"؛ "[[قاعده امکان اشرف]]"؛ "[[عدم نصب امام خلاف حکمت الهی]]" (یا همان "[[امتناع نقض غرض بر حکیم]]")؛ "[[برهان تقابل قطبین]]"؛ "لازمه [[نظام احسن هستی]]"؛ "[[برهان علت غایی]]" و "[[برهان مظهر جامع]]" اشاره کرد. | ||
* [[ضرورتهای عقلی]] دیگری برای [[انتظار]] با بیانات متفاوتی نیز ذکر شده است که برخی از اینها اشاره میشود: | * [[ضرورتهای عقلی]] دیگری برای [[انتظار]] با بیانات متفاوتی نیز ذکر شده است که برخی از اینها اشاره میشود: | ||
# '''حکیمانه بودن [[خلقت]]''': از دیدگاه [[عقل]]، [[نظام حاکم بر هستی]]، نظامی حکیمانه و احسن و با رویکردی روشن و مطلوب است و اگر این [[نظام]] به [[هدف غایی]] خود که همان روشن بودن [[آینده]] براساس [[هدف آفرینش]] است نرسد لازمهاش [[اعتقاد]] به این مطلب است که [[نظام آفرینش]] بازیچه ای بیش نیست، در اینجاست که [[انتظار]] از نگاه منطقی خودش را نشان میدهد. [[آرمان]] [[قیام]] و [[انقلاب مهدی]] {{ع}} یک فلسفۀ بزرگ [[اجتماعی]] [[اسلامی]] است. این [[آرمان]] بزرگ، گذشته از اینکه الهامبخش ایده و راهگشای به سوی [[آینده]] است، آیینۀ بسیار مناسبی است برای [[شناخت]] [[آرمانهای اسلامی]].<ref>ر.ک. [[مهدی نیلیپور|نیلیپور، مهدی]]، [[انتظار و وظایف منتظران ۱ (کتاب)|انتظار و وظایف منتظران]]، ص ۱۶-۱۷.</ref>. به عبارتی [[انسان]] اگر بخواهد دچار تناقض نسبت به [[هدف آفرینش]] نشود باید [[منتظر]] روزی باشد که این [[نظام]] حکیمانه به تمامه در عالم اجرایی شود زیرا [[انتظار]] نکشیدن برای آن روز نقض این [[هدف]] [[مقدس]] است و [[نقض غرض]] از نظر [[عقلی]] مردود است، زیرا [[انسان]] موجودی است دارای [[نعمت]] [[عقل]] و [[شعور]] و هیچ وقت نباید کارهایی که [[مانع]] از رسیدن به [[هدف افرینش]] میشود از جمله [[منتظر]] نبودن برای تحقق [[نظام]] حکیمانه از او سر بزند<ref>ر.ک. [[حسین الهینژاد|الهینژاد، حسین]]، [[انتظار فعال و توانمندی عقلایی منتظران (مقاله)|انتظار فعال و توانمندی عقلایی منتظران]]، ص ۳۱۴.</ref>. | # '''حکیمانه بودن [[خلقت]]''': از دیدگاه [[عقل]]، [[نظام حاکم بر هستی]]، نظامی حکیمانه و احسن و با رویکردی روشن و مطلوب است و اگر این [[نظام]] به [[هدف غایی]] خود که همان روشن بودن [[آینده]] براساس [[هدف آفرینش]] است نرسد لازمهاش [[اعتقاد]] به این مطلب است که [[نظام آفرینش]] بازیچه ای بیش نیست، در اینجاست که [[انتظار]] از نگاه منطقی خودش را نشان میدهد. [[آرمان]] [[قیام]] و [[انقلاب مهدی]] {{ع}} یک فلسفۀ بزرگ [[اجتماعی]] [[اسلامی]] است. این [[آرمان]] بزرگ، گذشته از اینکه الهامبخش ایده و راهگشای به سوی [[آینده]] است، آیینۀ بسیار مناسبی است برای [[شناخت]] [[آرمانهای اسلامی]].<ref>ر.ک. [[مهدی نیلیپور|نیلیپور، مهدی]]، [[انتظار و وظایف منتظران ۱ (کتاب)|انتظار و وظایف منتظران]]، ص ۱۶-۱۷.</ref>. به عبارتی [[انسان]] اگر بخواهد دچار تناقض نسبت به [[هدف آفرینش]] نشود باید [[منتظر]] روزی باشد که این [[نظام]] حکیمانه به تمامه در عالم اجرایی شود زیرا [[انتظار]] نکشیدن برای آن روز نقض این [[هدف]] [[مقدس]] است و [[نقض غرض]] از نظر [[عقلی]] مردود است، زیرا [[انسان]] موجودی است دارای [[نعمت]] [[عقل]] و [[شعور]] و هیچ وقت نباید کارهایی که [[مانع]] از رسیدن به [[هدف افرینش]] میشود از جمله [[منتظر]] نبودن برای تحقق [[نظام]] حکیمانه از او سر بزند<ref>ر.ک. [[حسین الهینژاد|الهینژاد، حسین]]، [[انتظار فعال و توانمندی عقلایی منتظران (مقاله)|انتظار فعال و توانمندی عقلایی منتظران]]، ص ۳۱۴.</ref>. | ||
خط ۲۱: | خط ۱۸: | ||
# '''[[انتظار]] به [[دلیل]] منع دائمی یا اکثری از راه استخدام شهوات نسبت به [[عقل]]''': [[خداوند]] از سر [[حکمت]] خویش نیروی [[عقل]] را در [[انسان]] قرار داده تا [[راهنما]] و [[دلیل]] او به سوی [[خوبیها]] و [[ارزشها]] باشد و او را از ارتکاب پلیدیها و [[زشتیها]] باز دارد. از طرف دیگر [[انسان]] دارای قوای شهوانی و [[نفسانی]] است که او را به سوی تجاوزگری و خودکامگی و [[بدیها]] سوق میدهد؛ بنابراین همواره [[نزاع]] و کشمکشی بین [[تمایلات نفسانی]] و [[عقل]] وجود دارد. در [[حقیقت]] [[حکمت]] وجود [[عقل]] در [[انسان]] ایجاد تعدیل در قوای مختلف انسانی و تشخیص خوبی و [[بدی]] [[افعال]] است. اما میدانیم که تا به امروز [[عقل]] نتوانسته در [[جایگاه]] اصلی خود بنشیند و به کار واقعیاش که [[تدبیر]] و [[فرماندهی]] وجود [[انسان]] است، به طور کامل بپردازد و این در واقع بر خلاف اقتضای طبیعی [[عقل]] در وجود [[انسان]] است و حال آنکه منع دائم یا اکثری عقلاً محال است؛ پس باید روزی فرا رسد تا [[عقل]] [[بشر]] از [[اسارت]] و [[بردگی]] قوای [[نفسانی]] [[نجات]] یابد و [[رسالت]] خویش را به نحو اتم به انجام رساند. [[وعده]] فرارسیدن چنین روزی در [[اسلام]] در اندیشۀ [[مهدویت]] متبلور شده است. یعنی با آمدن [[امام مهدی]] {{ع}} و [[ظهور]] ایشان طوق [[بردگی]] و [[اسارت]] از گردن [[عقل]] برگرفته میشود و به [[مجد]] و [[عظمت]] واقعی میرسد و در [[جایگاه]] واقعی خود قرار میگیرد<ref>ر.ک: [[محمود ملکی راد|ملکی راد، محمود]]، [[خانواده و زمینهسازی ظهور (کتاب)|خانواده و زمینهسازی ظهور]]، ص۱۷۸ـ ۱۸۲. </ref>. | # '''[[انتظار]] به [[دلیل]] منع دائمی یا اکثری از راه استخدام شهوات نسبت به [[عقل]]''': [[خداوند]] از سر [[حکمت]] خویش نیروی [[عقل]] را در [[انسان]] قرار داده تا [[راهنما]] و [[دلیل]] او به سوی [[خوبیها]] و [[ارزشها]] باشد و او را از ارتکاب پلیدیها و [[زشتیها]] باز دارد. از طرف دیگر [[انسان]] دارای قوای شهوانی و [[نفسانی]] است که او را به سوی تجاوزگری و خودکامگی و [[بدیها]] سوق میدهد؛ بنابراین همواره [[نزاع]] و کشمکشی بین [[تمایلات نفسانی]] و [[عقل]] وجود دارد. در [[حقیقت]] [[حکمت]] وجود [[عقل]] در [[انسان]] ایجاد تعدیل در قوای مختلف انسانی و تشخیص خوبی و [[بدی]] [[افعال]] است. اما میدانیم که تا به امروز [[عقل]] نتوانسته در [[جایگاه]] اصلی خود بنشیند و به کار واقعیاش که [[تدبیر]] و [[فرماندهی]] وجود [[انسان]] است، به طور کامل بپردازد و این در واقع بر خلاف اقتضای طبیعی [[عقل]] در وجود [[انسان]] است و حال آنکه منع دائم یا اکثری عقلاً محال است؛ پس باید روزی فرا رسد تا [[عقل]] [[بشر]] از [[اسارت]] و [[بردگی]] قوای [[نفسانی]] [[نجات]] یابد و [[رسالت]] خویش را به نحو اتم به انجام رساند. [[وعده]] فرارسیدن چنین روزی در [[اسلام]] در اندیشۀ [[مهدویت]] متبلور شده است. یعنی با آمدن [[امام مهدی]] {{ع}} و [[ظهور]] ایشان طوق [[بردگی]] و [[اسارت]] از گردن [[عقل]] برگرفته میشود و به [[مجد]] و [[عظمت]] واقعی میرسد و در [[جایگاه]] واقعی خود قرار میگیرد<ref>ر.ک: [[محمود ملکی راد|ملکی راد، محمود]]، [[خانواده و زمینهسازی ظهور (کتاب)|خانواده و زمینهسازی ظهور]]، ص۱۷۸ـ ۱۸۲. </ref>. | ||
# '''[[انتظار]] و [[فلسفه تاریخ]] و [[هدفمندی]] آن در پرتو [[ظهور]] [[منجی موعود]]''': یکی دیگر از [[دلایل عقلی]] بر [[انتظار]] و اندیشۀ [[منجی موعود]] و [[مهدویت]]، معنا داشتن [[تاریخ]] در سایۀ [[اعتقاد]] به [[منجی آخرالزمان]] است؛ زیرا بر اساس "معناداری و [[فلسفه تاریخ]]" روند طولانی [[تاریخ]]، [[هدف]]، [[غایت]] و معنای مشخصی دارد و آن تحقق جامعۀ [[موعود]] [[الهی]] و رسیدن [[بشر]] به اوج [[سعادت]] و کمال مادی و [[معنوی]] است. در [[حقیقت]] [[ظهور]] [[منجی موعود]]، سر منزل متعالی و متکامل [[تاریخ]] بشری است. بر این اساس این معناداری [[تاریخ]]، در [[فکر]] و ذهن [[بشر]] سایه انداخته و او را متوجه فرجام متعالی [[تاریخ]] ساخته است. این ایده در دورانی از [[تاریخ]] به کمال و تمام تحقق خواهد یافت و آن "[[عصر ظهور]] [[منجی موعود]]" است<ref>ر.ک: [[محمود ملکی راد|ملکی راد، محمود]]، [[خانواده و زمینهسازی ظهور (کتاب)|خانواده و زمینهسازی ظهور]]، ص۱۷۸ـ ۱۸۲. </ref>. | # '''[[انتظار]] و [[فلسفه تاریخ]] و [[هدفمندی]] آن در پرتو [[ظهور]] [[منجی موعود]]''': یکی دیگر از [[دلایل عقلی]] بر [[انتظار]] و اندیشۀ [[منجی موعود]] و [[مهدویت]]، معنا داشتن [[تاریخ]] در سایۀ [[اعتقاد]] به [[منجی آخرالزمان]] است؛ زیرا بر اساس "معناداری و [[فلسفه تاریخ]]" روند طولانی [[تاریخ]]، [[هدف]]، [[غایت]] و معنای مشخصی دارد و آن تحقق جامعۀ [[موعود]] [[الهی]] و رسیدن [[بشر]] به اوج [[سعادت]] و کمال مادی و [[معنوی]] است. در [[حقیقت]] [[ظهور]] [[منجی موعود]]، سر منزل متعالی و متکامل [[تاریخ]] بشری است. بر این اساس این معناداری [[تاریخ]]، در [[فکر]] و ذهن [[بشر]] سایه انداخته و او را متوجه فرجام متعالی [[تاریخ]] ساخته است. این ایده در دورانی از [[تاریخ]] به کمال و تمام تحقق خواهد یافت و آن "[[عصر ظهور]] [[منجی موعود]]" است<ref>ر.ک: [[محمود ملکی راد|ملکی راد، محمود]]، [[خانواده و زمینهسازی ظهور (کتاب)|خانواده و زمینهسازی ظهور]]، ص۱۷۸ـ ۱۸۲. </ref>. | ||
# '''[[انتظار]] و [[فلسفه غیبت]]''': [[حضرت مهدی]]{{ع}}، [[انسان]] کاملی است که به جامعۀ آرمانی [[اسلام]] که [[وعده]] داده شده است مبنی بر تحقق [[حکومت واحد جهانی]] جامۀ عمل میپوشاند و از این راه، به همه آرمانهای مردان [[خدا]] تحققّ میبخشد؛ لذا [[ضرورت انتظار]] [[فرج]] و تعمق در [[فلسفه غیبت]]، از سوی [[رهبران]] [[راستین]] [[اسلام]] گوشزد شده است، به گونهای که هرچه [[غیبت]] طولانیتر میگردد، [[انتظار]] عمق بیشتری مییابد و هرچه [[انتظار]] عمیقتر میگردد، [[فلسفه غیبت]] روشنتر میشود<ref>ر.ک: [[غلام رضا جلالی|جلالی، غلام رضا]]، [[فلسفه غیبت در منابع کلام شیعی (مقاله)|فلسفه غیبت در منابع کلام شیعی]]، [[چشم به راه مهدی (کتاب)|چشم به راه مهدی]]، ص۴۰۵ ـ ۴۰۶.</ref>. | # '''[[انتظار]] و [[فلسفه غیبت]]''': [[حضرت مهدی]] {{ع}}، [[انسان]] کاملی است که به جامعۀ آرمانی [[اسلام]] که [[وعده]] داده شده است مبنی بر تحقق [[حکومت واحد جهانی]] جامۀ عمل میپوشاند و از این راه، به همه آرمانهای مردان [[خدا]] تحققّ میبخشد؛ لذا [[ضرورت انتظار]] [[فرج]] و تعمق در [[فلسفه غیبت]]، از سوی [[رهبران]] [[راستین]] [[اسلام]] گوشزد شده است، به گونهای که هرچه [[غیبت]] طولانیتر میگردد، [[انتظار]] عمق بیشتری مییابد و هرچه [[انتظار]] عمیقتر میگردد، [[فلسفه غیبت]] روشنتر میشود<ref>ر.ک: [[غلام رضا جلالی|جلالی، غلام رضا]]، [[فلسفه غیبت در منابع کلام شیعی (مقاله)|فلسفه غیبت در منابع کلام شیعی]]، [[چشم به راه مهدی (کتاب)|چشم به راه مهدی]]، ص۴۰۵ ـ ۴۰۶.</ref>. | ||
# '''[[انتظار]] عامل جلوگیری از برخی [[مفاسد]]''': عدم وجود [[امید]] و [[انتظار]] مضرّات و مفاسدی در ابعاد فردی و [[اجتماعی]] به دنبال دارد، مانند: | # '''[[انتظار]] عامل جلوگیری از برخی [[مفاسد]]''': عدم وجود [[امید]] و [[انتظار]] مضرّات و مفاسدی در ابعاد فردی و [[اجتماعی]] به دنبال دارد، مانند: | ||
## '''[[احساس پوچی]] و [[فروپاشی نظام زندگی]]''': گرفتن "[[انتظار]]" به معنای [[ناامیدی]] شخص از [[آینده]]، نوعی بدبینی است که [[نظام]] [[زندگی]] را از هم میپاشد؛ یعنی در واقع [[یأس]] و [[ناامیدی]] است که منجر به [[شکست]] میشود. [[انسان]] هنگامی [[شکست]] خورده است که [[باور]] نماید [[شکست]] خورده است؛ زیرا [[شکست]] از درون و از طرز [[تفکر]] و [[اراده]] شخص شروع میشود و لذا [[اسلام]] با [[یأس]] [[مبارزه]] کرده است و آن را در [[حکم]] [[کفر]] قرار داده است. پس نه تنها نمیتوان [[منتظر]] نبود بلکه برای [[پیشرفت]] مقدم [[انتظار]] قرار گرفت<ref>ر.ک. [[میرزا عباس مهدویفرد|مهدویفرد، میرزا عباس]]، [[فلسفه انتظار (کتاب)|فلسفه انتظار]]، ص۵۹-۶۱.</ref>. | ## '''[[احساس پوچی]] و [[فروپاشی نظام زندگی]]''': گرفتن "[[انتظار]]" به معنای [[ناامیدی]] شخص از [[آینده]]، نوعی بدبینی است که [[نظام]] [[زندگی]] را از هم میپاشد؛ یعنی در واقع [[یأس]] و [[ناامیدی]] است که منجر به [[شکست]] میشود. [[انسان]] هنگامی [[شکست]] خورده است که [[باور]] نماید [[شکست]] خورده است؛ زیرا [[شکست]] از درون و از طرز [[تفکر]] و [[اراده]] شخص شروع میشود و لذا [[اسلام]] با [[یأس]] [[مبارزه]] کرده است و آن را در [[حکم]] [[کفر]] قرار داده است. پس نه تنها نمیتوان [[منتظر]] نبود بلکه برای [[پیشرفت]] مقدم [[انتظار]] قرار گرفت<ref>ر.ک. [[میرزا عباس مهدویفرد|مهدویفرد، میرزا عباس]]، [[فلسفه انتظار (کتاب)|فلسفه انتظار]]، ص۵۹-۶۱.</ref>. | ||
خط ۳۵: | خط ۳۲: | ||
«[[انتظار]] عقلاً [[تکلیف]] است، زیرا: | «[[انتظار]] عقلاً [[تکلیف]] است، زیرا: | ||
# [[انتظار]] راهگشایی برای [[حکومت عدل]] و ایجاد [[عدالت]] است و [[عقل]] [[حکم]] به [[حسن]] [[عدل]] و [[لزوم]] ایجاد [[عدالت]] میکند. بنابراین، راهگشایی و فراهم نمودن زمینه آن هم، لازم و [[تکلیف]] است پس [[انتظار فرج]] عقلاً [[تکلیف]] و ضروری است. | # [[انتظار]] راهگشایی برای [[حکومت عدل]] و ایجاد [[عدالت]] است و [[عقل]] [[حکم]] به [[حسن]] [[عدل]] و [[لزوم]] ایجاد [[عدالت]] میکند. بنابراین، راهگشایی و فراهم نمودن زمینه آن هم، لازم و [[تکلیف]] است پس [[انتظار فرج]] عقلاً [[تکلیف]] و ضروری است. | ||
#عدم [[امید]] و [[انتظار]] موجب [[یأس]] و [[ناامیدی]] میشود، و مضرّات و مفاسدی در ابعاد فردی و [[اجتماعی]] به دنبال دارد. در ذیل به برخی از آثار منفی آن اشاره میکنیم: | # عدم [[امید]] و [[انتظار]] موجب [[یأس]] و [[ناامیدی]] میشود، و مضرّات و مفاسدی در ابعاد فردی و [[اجتماعی]] به دنبال دارد. در ذیل به برخی از آثار منفی آن اشاره میکنیم: | ||
##احساس پوچی و [[فروپاشی]] [[نظام]] [[زندگی]]: گرفتن "[[انتظار]]" به معنای [[ناامید]] شخص از [[آینده]]، نوعی بدبینی است که [[نظام]] [[زندگی]] را از هم میپاشد؛ یعنی در واقع [[یأس]] و [[ناامیدی]] منجر به [[شکست]] میشود [[انسان]] هنگامی که [[شکست]] خورده است که [[باور]] نماید [[شکست]] خورده است؛ زیرا که [[شکست]] از درون و از طرز [[تفکر]] و [[اراده]] شخص شروع میشود، و لذا [[اسلام]] با [[یأس]] [[مبارزه]] کرده است و آن را در [[حکم]] [[کفر]] قرار داده است<ref>اقتباس از «فجر ساحل» محمد حکیمی، ص ۷۳ - ۱۲۰.</ref>. پس نه تنها نمیتوان [[منتظر]] نبود بلکه برای [[پیشرفت]] مقدم [[انتظار]] قرار گرفت. | ## احساس پوچی و [[فروپاشی]] [[نظام]] [[زندگی]]: گرفتن "[[انتظار]]" به معنای [[ناامید]] شخص از [[آینده]]، نوعی بدبینی است که [[نظام]] [[زندگی]] را از هم میپاشد؛ یعنی در واقع [[یأس]] و [[ناامیدی]] منجر به [[شکست]] میشود [[انسان]] هنگامی که [[شکست]] خورده است که [[باور]] نماید [[شکست]] خورده است؛ زیرا که [[شکست]] از درون و از طرز [[تفکر]] و [[اراده]] شخص شروع میشود، و لذا [[اسلام]] با [[یأس]] [[مبارزه]] کرده است و آن را در [[حکم]] [[کفر]] قرار داده است<ref>اقتباس از «فجر ساحل» محمد حکیمی، ص ۷۳ - ۱۲۰.</ref>. پس نه تنها نمیتوان [[منتظر]] نبود بلکه برای [[پیشرفت]] مقدم [[انتظار]] قرار گرفت. | ||
##حل شدن در [[مفاسد]]: کسی که مأیوس است در [[مفاسد]] و آلودگیهای محیط و یا اجتماع حل میشود، هنگامی که [[فساد]] [[جامعه]] را فرا میگیرد، و [[اکثریت]] یا جمع کثیری را به آلودگی میکشاند، گاهی افراد [[پاک]] در یک بن بست سخت روانی قرار میگیرند، بن بستی که از [[یأس]] از [[اصلاح]] سرچشمه میگیرد. زیرا کسی که احساس کند کار از کار گذشته و امیدی برای [[اصلاح]] نیست و کوشش برای [[پاک]] نگه داشتن خویش بیهوده است به تدریج به سوی [[فساد]] و همرنگی با محیط کشیده میشود و عدم [[همراهی]] با [[جماعت]] را موجب رسوائی میداند. | ## حل شدن در [[مفاسد]]: کسی که مأیوس است در [[مفاسد]] و آلودگیهای محیط و یا اجتماع حل میشود، هنگامی که [[فساد]] [[جامعه]] را فرا میگیرد، و [[اکثریت]] یا جمع کثیری را به آلودگی میکشاند، گاهی افراد [[پاک]] در یک بن بست سخت روانی قرار میگیرند، بن بستی که از [[یأس]] از [[اصلاح]] سرچشمه میگیرد. زیرا کسی که احساس کند کار از کار گذشته و امیدی برای [[اصلاح]] نیست و کوشش برای [[پاک]] نگه داشتن خویش بیهوده است به تدریج به سوی [[فساد]] و همرنگی با محیط کشیده میشود و عدم [[همراهی]] با [[جماعت]] را موجب رسوائی میداند. | ||
تنها چیزی که [[بشر]] را [[امیدوار]] میکند و نمیگذارد از [[محیط فاسد]] ضربه بخورد و [[فاسد]] شود [[امید]] به [[اصلاح]] نهایی است. و اگر میبینیم در [[دستورات]] [[اسلامی]] [[یأس]] از [[آمرزش]]، [[گناه]] شمرده شده است فلسفهاش همین است که [[گناهکار]] مأیوس از [[رحمت]]، هیچ دلیلی نمیبیند که به [[فکر]] جبران بیفتد و یا لاأقل دست از ادامه [[گناه]] بردارد و [[منطق]] او این است که [[آب]] از سر من گذشته است، چه یک قامت چه صد قامت.... اما هنگامی که روزنه [[امید]] برای او گشوده شود، [[امید]] به [[عفو]] [[پروردگار]] و [[امید]] به وضع موجود، نقطه عطفی در [[زندگی]] او پیدا میشود و چه بسا اورا به توقف در مسیر [[گناه]] و بازگشت به سوی [[پاکی]] و [[اصلاح]] [[دعوت]] مینماید<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، حکومت جهانی مهدی{{ع}}، ص ۱۱۰ - ۱۰۹.</ref>»<ref>[[میرزا عباس مهدویفرد|مهدویفرد، میرزا عباس]]، [[فلسفه انتظار (کتاب)|فلسفه انتظار]]، ص59-61.</ref>. | تنها چیزی که [[بشر]] را [[امیدوار]] میکند و نمیگذارد از [[محیط فاسد]] ضربه بخورد و [[فاسد]] شود [[امید]] به [[اصلاح]] نهایی است. و اگر میبینیم در [[دستورات]] [[اسلامی]] [[یأس]] از [[آمرزش]]، [[گناه]] شمرده شده است فلسفهاش همین است که [[گناهکار]] مأیوس از [[رحمت]]، هیچ دلیلی نمیبیند که به [[فکر]] جبران بیفتد و یا لاأقل دست از ادامه [[گناه]] بردارد و [[منطق]] او این است که [[آب]] از سر من گذشته است، چه یک قامت چه صد قامت.... اما هنگامی که روزنه [[امید]] برای او گشوده شود، [[امید]] به [[عفو]] [[پروردگار]] و [[امید]] به وضع موجود، نقطه عطفی در [[زندگی]] او پیدا میشود و چه بسا اورا به توقف در مسیر [[گناه]] و بازگشت به سوی [[پاکی]] و [[اصلاح]] [[دعوت]] مینماید<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، حکومت جهانی مهدی {{ع}}، ص ۱۱۰ - ۱۰۹.</ref>»<ref>[[میرزا عباس مهدویفرد|مهدویفرد، میرزا عباس]]، [[فلسفه انتظار (کتاب)|فلسفه انتظار]]، ص59-61.</ref>. | ||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۴۹: | خط ۴۶: | ||
«از دیدگاه [[عقل]] و بر اساس نظرات [[فلسفی]] و تحلیلهای [[عقلانی]]، [[نظام]] [[حاکم]] بر هستی، [[نظامی]] حکیمانه و احسن و با رویکردی روشن و مطلوب میباشد و تاریک دیدن و یا ابتر دیدن آن منافات با این دیدگاه [[عقلی]] و [[فلسفی]] دارد؛ به همین [[دلیل]] بر اساس [[ادله]] و [[براهین]] [[عقلی]] و [[فلسفی]] [[انتظار]] با همه گستردگی و عمق [[معنوی]] خود، غایتاندیشی مثبت و عاقلانه نسبت به [[آینده]] [[تاریخ]] است و به نوعی الزامی است، [[عقلی]] که [[خردورزی]] بر آن صحه میگذارد؛ چرا که فقدان این دیدگاه ([[انتظار]]) مساوی با بازیچه دیدن [[خلقت]] هستی و [[انسان]] میباشد. | «از دیدگاه [[عقل]] و بر اساس نظرات [[فلسفی]] و تحلیلهای [[عقلانی]]، [[نظام]] [[حاکم]] بر هستی، [[نظامی]] حکیمانه و احسن و با رویکردی روشن و مطلوب میباشد و تاریک دیدن و یا ابتر دیدن آن منافات با این دیدگاه [[عقلی]] و [[فلسفی]] دارد؛ به همین [[دلیل]] بر اساس [[ادله]] و [[براهین]] [[عقلی]] و [[فلسفی]] [[انتظار]] با همه گستردگی و عمق [[معنوی]] خود، غایتاندیشی مثبت و عاقلانه نسبت به [[آینده]] [[تاریخ]] است و به نوعی الزامی است، [[عقلی]] که [[خردورزی]] بر آن صحه میگذارد؛ چرا که فقدان این دیدگاه ([[انتظار]]) مساوی با بازیچه دیدن [[خلقت]] هستی و [[انسان]] میباشد. | ||
[[استاد مطهری]] میفرماید: "[[آرمان]] [[قیام]] و [[انقلاب مهدی]]{{ع}} یک [[فلسفه]] بزرگ [[اجتماعی]] [[اسلامی]] است. این [[آرمان]] بزرگ، گذشته از اینکه الهامبخش ایده و راهگشای به سوی [[آینده]] است، آیینه بسیار مناسبی است برای [[شناخت]] آرمانهای [[اسلامی]]. این نوید، ارکان و عناصر مختلفی دارد که برخی [[فلسفی]] و جهانی است و جزئی از [[جهانبینی]] [[اسلامی]] است، برخی [[فرهنگی]] و [[تربیتی]] است، برخی [[سیاسی]] است، برخی [[اقتصادی]] است، برخی [[اجتماعی]] است، برخی انسانی، یا انسانی - طبیعی است"<ref>قیام و انقلاب مهدی{{ع}}، ص ۵۷.</ref>»<ref>[[مهدی نیلیپور|نیلیپور، مهدی]]، [[انتظار و وظایف منتظران ۱ (کتاب)|انتظار و وظایف منتظران]]، ص ۱۶-۱۷.</ref>. | [[استاد مطهری]] میفرماید: "[[آرمان]] [[قیام]] و [[انقلاب مهدی]] {{ع}} یک [[فلسفه]] بزرگ [[اجتماعی]] [[اسلامی]] است. این [[آرمان]] بزرگ، گذشته از اینکه الهامبخش ایده و راهگشای به سوی [[آینده]] است، آیینه بسیار مناسبی است برای [[شناخت]] آرمانهای [[اسلامی]]. این نوید، ارکان و عناصر مختلفی دارد که برخی [[فلسفی]] و جهانی است و جزئی از [[جهانبینی]] [[اسلامی]] است، برخی [[فرهنگی]] و [[تربیتی]] است، برخی [[سیاسی]] است، برخی [[اقتصادی]] است، برخی [[اجتماعی]] است، برخی انسانی، یا انسانی - طبیعی است"<ref>قیام و انقلاب مهدی {{ع}}، ص ۵۷.</ref>»<ref>[[مهدی نیلیپور|نیلیپور، مهدی]]، [[انتظار و وظایف منتظران ۱ (کتاب)|انتظار و وظایف منتظران]]، ص ۱۶-۱۷.</ref>. | ||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۸۴: | خط ۸۱: | ||
«مهمترین [[دلایل عقلی]] بر [[اعتقاد به منجی]] [[موعود]] بدین قرار است: | «مهمترین [[دلایل عقلی]] بر [[اعتقاد به منجی]] [[موعود]] بدین قرار است: | ||
*'''محال بودن قسر دائم یا قسر اکثری<ref>علامه طباطبایی در مورد محال بودن آن میگوید: بطلان قسر دائم از ضروریات است (طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ج۱، ص۳۱۳). قسر در اصطلاح به معنای منع کردن و ممنوع شدن موجودی است از ظهور و بروز اثر طبیعی خود که طبعاً طالب اوست و به حسب فطرتِ وجود الهی روی به او دارد یا در غالب اوقات از آن اثر محروم است. حال اگر بخواهد این قوه و جوهر همیشه یا در بیشتر اوقات از کمال خود محروم و اثرش در عرصه عالم کبیر نمایان نشود لغو و عبث محض خواهد بود. مثلاً حرارت و سوزانندگی که از لوازم ذاتی و طبیعی آتش است از آن گرفته شود و آتش هیچگاه حرارت نداشته باشد و در جهان نیرویی باشد که از آغاز پیدایشِ آتش تا هنگامی که آتش در این جهان وجود دارد از حرارت آن جلوگیری کند. منظور از قسر اکثری نیز آن است که در طبیعت در اکثر دوره عمرش از اقتضای ذاتی خود محروم شود. پس هر طبیعتی در بیشتر دوره عمر به خواسته طبیعیاش میرسد و از اقتضای طبیعتاش محروم نخواهد شد. (صدر، رضا، راه مهدی، ص۲۵).</ref> از راه [[ظلم و ستم]]''': [[بشر]] در طول [[تاریخ]] تا به امروز با [[ظلم و ستم]] دست و پنجه نرم کرده و تحت [[ظلم و ستم]] [[ظالمان]] و [[ستمگران]] به سر برده است. از طرفی بر اساس [[دلیل عقلی]]، قسر [[انسان]] در تمام [[عمر]] یا در اکثر عمرش تحت [[ظلم و ستم]] محال خواهد بود؛ بنابراین باید روزگاری فرا رسد که [[ظلم و ستم]] با همه انواعش از [[جامعه بشری]] رخت بربندد و روزگار [[عدل و داد]] از راه برسد و آن روزگاری است که [[انسانیت]] و ارزشهای والای انسانی و کرامتهای [[اخلاقی]] [[حاکمیت]] مییابد که همان عصر طلایی [[ظهور]] [[منجی موعود]] و [[حکومت جهانی امام مهدی]]{{ع}} است. | * '''محال بودن قسر دائم یا قسر اکثری<ref>علامه طباطبایی در مورد محال بودن آن میگوید: بطلان قسر دائم از ضروریات است (طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ج۱، ص۳۱۳). قسر در اصطلاح به معنای منع کردن و ممنوع شدن موجودی است از ظهور و بروز اثر طبیعی خود که طبعاً طالب اوست و به حسب فطرتِ وجود الهی روی به او دارد یا در غالب اوقات از آن اثر محروم است. حال اگر بخواهد این قوه و جوهر همیشه یا در بیشتر اوقات از کمال خود محروم و اثرش در عرصه عالم کبیر نمایان نشود لغو و عبث محض خواهد بود. مثلاً حرارت و سوزانندگی که از لوازم ذاتی و طبیعی آتش است از آن گرفته شود و آتش هیچگاه حرارت نداشته باشد و در جهان نیرویی باشد که از آغاز پیدایشِ آتش تا هنگامی که آتش در این جهان وجود دارد از حرارت آن جلوگیری کند. منظور از قسر اکثری نیز آن است که در طبیعت در اکثر دوره عمرش از اقتضای ذاتی خود محروم شود. پس هر طبیعتی در بیشتر دوره عمر به خواسته طبیعیاش میرسد و از اقتضای طبیعتاش محروم نخواهد شد. (صدر، رضا، راه مهدی، ص۲۵).</ref> از راه [[ظلم و ستم]]''': [[بشر]] در طول [[تاریخ]] تا به امروز با [[ظلم و ستم]] دست و پنجه نرم کرده و تحت [[ظلم و ستم]] [[ظالمان]] و [[ستمگران]] به سر برده است. از طرفی بر اساس [[دلیل عقلی]]، قسر [[انسان]] در تمام [[عمر]] یا در اکثر عمرش تحت [[ظلم و ستم]] محال خواهد بود؛ بنابراین باید روزگاری فرا رسد که [[ظلم و ستم]] با همه انواعش از [[جامعه بشری]] رخت بربندد و روزگار [[عدل و داد]] از راه برسد و آن روزگاری است که [[انسانیت]] و ارزشهای والای انسانی و کرامتهای [[اخلاقی]] [[حاکمیت]] مییابد که همان عصر طلایی [[ظهور]] [[منجی موعود]] و [[حکومت جهانی امام مهدی]] {{ع}} است. | ||
*'''محال بودن قسر دائم یا قسر اکثری از راه استخدام شهوات نسبت به [[عقل]]''': [[خداوند]] از سر [[حکمت]] خویش نیروی [[عقل]] را در [[انسان]] قرار داده تا [[راهنما]] و [[دلیل]] او به سوی [[خوبیها]] و [[ارزشها]] باشد و او را از ارتکاب پلیدیها و [[زشتیها]] باز دارد. از طرف دیگر [[انسان]] دارای قوای شهوانی و نفسانی است که او را به سوی تجاوزگری و خودکامگی و [[بدیها]] سوق میدهد؛ بنابراین همواره [[نزاع]] و کشمکشی بین [[تمایلات نفسانی]] و [[عقل]] وجود. کسی که [[عقل]] او بر قوای نفسانیاش غالب و چیره گردد، به مقامی بلند و [[کمالات انسانی]] خواهد رسید. در [[حقیقت]] [[حکمت]] وجود [[عقل]] در [[انسان]] ایجاد تعدیل در قوای مختلف انسانی و تشخیص خوبی و [[بدی]] [[افعال]] است. اما میدانیم که تا به امروز [[عقل]] نتوانسته در [[جایگاه]] اصلی خود بنشیند و به کار واقعیاش که [[تدبیر]] و [[فرماندهی]] وجود [[انسان]] است، به طور کامل بپردازد؛ زیرا همواره در [[خدمت]] شهوات و قوای نفسانی بوده است و آن از مسیر طبیعیاش باز داشتهاند. این در واقع بر خلاف اقتضای طبیعی [[عقل]] در وجود [[انسان]] است و گفتیم که قسر دائم یا اکثری عقلاً محال است؛ پس باید روزی فرا رسد تا [[عقل]] [[بشر]] از [[اسارت]] و [[بردگی]] قوای نفسانی [[نجات]] یابد و [[رسالت]] خویش را به نحو اتم به انجام رساند. [[وعده]] فرارسیدن چنین روزی در [[اسلام]] در [[اندیشه مهدویت]] متبلور شده است. یعنی با آمدن [[امام مهدی]]{{ع}} و [[ظهور]] ایشان طوق [[بردگی]] و [[اسارت]] از گردن [[عقل]] برگرفته میشود و به [[مجد]] و [[عظمت]] واقعی میرسد و در [[جایگاه]] واقعی خود قرار میگیرد. | * '''محال بودن قسر دائم یا قسر اکثری از راه استخدام شهوات نسبت به [[عقل]]''': [[خداوند]] از سر [[حکمت]] خویش نیروی [[عقل]] را در [[انسان]] قرار داده تا [[راهنما]] و [[دلیل]] او به سوی [[خوبیها]] و [[ارزشها]] باشد و او را از ارتکاب پلیدیها و [[زشتیها]] باز دارد. از طرف دیگر [[انسان]] دارای قوای شهوانی و نفسانی است که او را به سوی تجاوزگری و خودکامگی و [[بدیها]] سوق میدهد؛ بنابراین همواره [[نزاع]] و کشمکشی بین [[تمایلات نفسانی]] و [[عقل]] وجود. کسی که [[عقل]] او بر قوای نفسانیاش غالب و چیره گردد، به مقامی بلند و [[کمالات انسانی]] خواهد رسید. در [[حقیقت]] [[حکمت]] وجود [[عقل]] در [[انسان]] ایجاد تعدیل در قوای مختلف انسانی و تشخیص خوبی و [[بدی]] [[افعال]] است. اما میدانیم که تا به امروز [[عقل]] نتوانسته در [[جایگاه]] اصلی خود بنشیند و به کار واقعیاش که [[تدبیر]] و [[فرماندهی]] وجود [[انسان]] است، به طور کامل بپردازد؛ زیرا همواره در [[خدمت]] شهوات و قوای نفسانی بوده است و آن از مسیر طبیعیاش باز داشتهاند. این در واقع بر خلاف اقتضای طبیعی [[عقل]] در وجود [[انسان]] است و گفتیم که قسر دائم یا اکثری عقلاً محال است؛ پس باید روزی فرا رسد تا [[عقل]] [[بشر]] از [[اسارت]] و [[بردگی]] قوای نفسانی [[نجات]] یابد و [[رسالت]] خویش را به نحو اتم به انجام رساند. [[وعده]] فرارسیدن چنین روزی در [[اسلام]] در [[اندیشه مهدویت]] متبلور شده است. یعنی با آمدن [[امام مهدی]] {{ع}} و [[ظهور]] ایشان طوق [[بردگی]] و [[اسارت]] از گردن [[عقل]] برگرفته میشود و به [[مجد]] و [[عظمت]] واقعی میرسد و در [[جایگاه]] واقعی خود قرار میگیرد. | ||
[[شهید مطهری]] در این زمینه مینویسد: "ریشه [[فسادها]] و [[تباهیها]] [[نقص]] روحی و [[معنوی]] [[انسان]] است. [[انسان]] هنوز [[دوره جوانی]] و ناپختگی را طی میکند و [[خشم]] و [[شهوت]] بر او و [[عقل]] او [[حاکم]] است. [[انسان]] بالفطره در راه [[تکامل]] [[فکری]] و [[اخلاقی]] و [[معنوی]] پیش میرود. نه [[شر]] و [[فساد]] لازم لاینفک [[طبیعت]] [[بشر]] است و نه [[جبر]] [[تمدن]] فاجعه خودکشی دستهجمعی را پیش خواهد آورد. آیندهای بس روشن و سعادتبخش و انسانی که در آن [[شر]] و [[فساد]] از بیخ و بن برکنده خواهد شد، در [[انتظار]] [[بشریت]] است. این نظریه الهامی است که [[دین]] میکند. نوید [[مقدس]] [[قیام]] و [[انقلاب]] [[مهدی موعود]] در [[اسلام]] در زمینه این [[الهام]] است"<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۴، ص۴۳۵.</ref>. بنابراین [[عصر ظهور]]، عصر [[عقلانیت]] و [[حاکمیت]] ارزشهای [[عقلانی]] و انسانی است. [[مردم]] در سایه رشد و کمال [[عقلانی]] به [[سعادت]] خواهند رسید و شاید [[کمال عقل]] بشری که در [[عصر ظهور]] رخ میدهد و در روایتی<ref>{{متن حدیث|عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ {{ع}} قَالَ: إِذَا قَامَ قَائِمُنَا وَضَعَ اللَّهُ يَدَهُ عَلَى رُءُوسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ بِهَا عُقُولَهُمْ وَ كَمَلَتْ بِهِ أَحْلَامُهُمْ}} (کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۵). ملاصالح مازندرانی در شرح این حدیث گوید: {{عربی|و المراد بکمال أحلامهم کمال عقل کل واحد واحد بحیث ینقاد له القوة الشهویة و الغضبیة ویحصل فضیلة العدل فی جوهر البدن، و الأمران یتحققان فی عهد صاحبنا{{ع}}...}} (مازندرانی، محمدصالح بن احمد، شرح الکافی، ج۱، ص۳۹۹).</ref> بدان اشاره شده، ناظر به همین نکته باشد. | [[شهید مطهری]] در این زمینه مینویسد: "ریشه [[فسادها]] و [[تباهیها]] [[نقص]] روحی و [[معنوی]] [[انسان]] است. [[انسان]] هنوز [[دوره جوانی]] و ناپختگی را طی میکند و [[خشم]] و [[شهوت]] بر او و [[عقل]] او [[حاکم]] است. [[انسان]] بالفطره در راه [[تکامل]] [[فکری]] و [[اخلاقی]] و [[معنوی]] پیش میرود. نه [[شر]] و [[فساد]] لازم لاینفک [[طبیعت]] [[بشر]] است و نه [[جبر]] [[تمدن]] فاجعه خودکشی دستهجمعی را پیش خواهد آورد. آیندهای بس روشن و سعادتبخش و انسانی که در آن [[شر]] و [[فساد]] از بیخ و بن برکنده خواهد شد، در [[انتظار]] [[بشریت]] است. این نظریه الهامی است که [[دین]] میکند. نوید [[مقدس]] [[قیام]] و [[انقلاب]] [[مهدی موعود]] در [[اسلام]] در زمینه این [[الهام]] است"<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۴، ص۴۳۵.</ref>. بنابراین [[عصر ظهور]]، عصر [[عقلانیت]] و [[حاکمیت]] ارزشهای [[عقلانی]] و انسانی است. [[مردم]] در سایه رشد و کمال [[عقلانی]] به [[سعادت]] خواهند رسید و شاید [[کمال عقل]] بشری که در [[عصر ظهور]] رخ میدهد و در روایتی<ref>{{متن حدیث|عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ {{ع}} قَالَ: إِذَا قَامَ قَائِمُنَا وَضَعَ اللَّهُ يَدَهُ عَلَى رُءُوسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ بِهَا عُقُولَهُمْ وَ كَمَلَتْ بِهِ أَحْلَامُهُمْ}} (کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۵). ملاصالح مازندرانی در شرح این حدیث گوید: {{عربی|و المراد بکمال أحلامهم کمال عقل کل واحد واحد بحیث ینقاد له القوة الشهویة و الغضبیة ویحصل فضیلة العدل فی جوهر البدن، و الأمران یتحققان فی عهد صاحبنا {{ع}}...}} (مازندرانی، محمدصالح بن احمد، شرح الکافی، ج۱، ص۳۹۹).</ref> بدان اشاره شده، ناظر به همین نکته باشد. | ||
*'''[[فلسفه تاریخ]] و [[هدفمندی]] آن در پرتو [[ظهور]] [[منجی موعود]]''': یکی دیگر از [[دلایل عقلی]] بر [[اندیشه]] [[منجی موعود]] و [[مهدویت]]، معنا داشتن [[تاریخ]] در سایه [[اعتقاد]] به [[منجی آخرالزمان]] است؛ زیرا بر اساس "معناداری و [[فلسفه تاریخ]]" روند طولانی [[تاریخ]] [[هدف]] و [[غایت]] و معنای مشخصی دارد و آن تحقق [[جامعه موعود]] [[الهی]] و رسیدن [[بشر]] به اوج [[سعادت]] و کمال مادی و [[معنوی]] است. در [[حقیقت]] [[ظهور]] [[منجی موعود]]، سر منزل متعالی و متکامل [[تاریخ]] بشری است. بر این اساس این معناداری [[تاریخ]]، در [[فکر]] و ذهن [[بشر]] سایه انداخته و او را متوجه فرجام متعالی [[تاریخ]] ساخته است. این ایده در دورانی از [[تاریخ]] به کمال و تمام تحقق خواهد یافت و آن "[[عصر ظهور]] [[منجی موعود]]" است. پس معناداری [[تاریخ]] و [[کشف]] [[غایت]] و [[هدف]] آن، میتواند منشأ توجه [[انسانها]] به [[ظهور]] [[مصلح بزرگ]] باشد. گفتنی است از راه [[دلیل عقلی]]، [[ضرورت]] وجود [[منجی موعود]] اثبات میشود؛ اما هرگز نمیتوان مصداق و فرد [[منجی]] را با [[عقل]] مشخص و تعیین کرد؛ یعنی [[عقل]]، ما را تا مرز وجود [[منجی]] و [[ضرورت]] وجود او در [[جهان هستی]] سوق میدهد؛ ولی هرگز [[قادر]] نیست فرد و مصداق [[منجی]] را تعیین کند؛ بنابراین برای تشخیص فرد [[منجی]] در [[اسلام]] باید دید [[نصوص دینی]] در این زمینه چه دیدگاهی دارند و چگونه [[امام مهدی]]{{ع}} را معرفی کردهاند»<ref>[[سید جعفر موسوینسب|موسوینسب، سید جعفر]]، [[محمود ملکی راد|ملکی راد، محمود]]، [[خانواده و زمینهسازی ظهور (کتاب)|خانواده و زمینهسازی ظهور]]، ص ۱۷۸-۱۸۲</ref>. | * '''[[فلسفه تاریخ]] و [[هدفمندی]] آن در پرتو [[ظهور]] [[منجی موعود]]''': یکی دیگر از [[دلایل عقلی]] بر [[اندیشه]] [[منجی موعود]] و [[مهدویت]]، معنا داشتن [[تاریخ]] در سایه [[اعتقاد]] به [[منجی آخرالزمان]] است؛ زیرا بر اساس "معناداری و [[فلسفه تاریخ]]" روند طولانی [[تاریخ]] [[هدف]] و [[غایت]] و معنای مشخصی دارد و آن تحقق [[جامعه موعود]] [[الهی]] و رسیدن [[بشر]] به اوج [[سعادت]] و کمال مادی و [[معنوی]] است. در [[حقیقت]] [[ظهور]] [[منجی موعود]]، سر منزل متعالی و متکامل [[تاریخ]] بشری است. بر این اساس این معناداری [[تاریخ]]، در [[فکر]] و ذهن [[بشر]] سایه انداخته و او را متوجه فرجام متعالی [[تاریخ]] ساخته است. این ایده در دورانی از [[تاریخ]] به کمال و تمام تحقق خواهد یافت و آن "[[عصر ظهور]] [[منجی موعود]]" است. پس معناداری [[تاریخ]] و [[کشف]] [[غایت]] و [[هدف]] آن، میتواند منشأ توجه [[انسانها]] به [[ظهور]] [[مصلح بزرگ]] باشد. گفتنی است از راه [[دلیل عقلی]]، [[ضرورت]] وجود [[منجی موعود]] اثبات میشود؛ اما هرگز نمیتوان مصداق و فرد [[منجی]] را با [[عقل]] مشخص و تعیین کرد؛ یعنی [[عقل]]، ما را تا مرز وجود [[منجی]] و [[ضرورت]] وجود او در [[جهان هستی]] سوق میدهد؛ ولی هرگز [[قادر]] نیست فرد و مصداق [[منجی]] را تعیین کند؛ بنابراین برای تشخیص فرد [[منجی]] در [[اسلام]] باید دید [[نصوص دینی]] در این زمینه چه دیدگاهی دارند و چگونه [[امام مهدی]] {{ع}} را معرفی کردهاند»<ref>[[سید جعفر موسوینسب|موسوینسب، سید جعفر]]، [[محمود ملکی راد|ملکی راد، محمود]]، [[خانواده و زمینهسازی ظهور (کتاب)|خانواده و زمینهسازی ظهور]]، ص ۱۷۸-۱۸۲</ref>. | ||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۱۰۶: | خط ۱۰۳: | ||
| پاسخ = سرکار خانم '''[[فرزانه کاردان]] '''، در مقاله ''«[[نقش سبک زندگی در زمینهسازی ظهور (مقاله)|نقش سبک زندگی در زمینهسازی ظهور]]»'' در اینباره گفته است: | | پاسخ = سرکار خانم '''[[فرزانه کاردان]] '''، در مقاله ''«[[نقش سبک زندگی در زمینهسازی ظهور (مقاله)|نقش سبک زندگی در زمینهسازی ظهور]]»'' در اینباره گفته است: | ||
«وقتی ثابت شد [[حکمت الهی]] اقتضای [[تعیین امام]] و [[جانشین]] برای [[پیامبر اکرم]]{{صل}} را دارد، نتیجه منطقی آن قهراً این است که فقدان [[امام]]، معلول بی تدبیری و اهمال [[انسانی]] است. بنابراین، [[غیبت امام]]{{ع}} به [[دلیل]] نبود قابلیت در نهاد مردمی است که [[دین]] گریزند و [[لیاقت]] [[دیدار]] او را ندارند. پس به [[اختیار]] و [[انتخاب]] خود، [[جامعه]] بدون حضور [[معصوم]] را پذیرفته و از قبول [[حجت خدا]] سر باز زدهاند. [[متکلمان امامیه]] بعد از اثبات [[نصب امام]] از طریق [[قاعده لطف]]، اظهار میکنند که نبود و [[غیبت امام]]{{ع}}، هیچ توجیه [[عقلانی]] ندارد جزء این که بگوییم این [[محرومیت]] نتیجه [[رفتار]] ما انسانهاست: {{عربی|وَ عَدَمُهُ مِنَّا}}<ref>حلی، حسن بن یوسف، قواعد الاحکام، ص۳۶۲.</ref>. | «وقتی ثابت شد [[حکمت الهی]] اقتضای [[تعیین امام]] و [[جانشین]] برای [[پیامبر اکرم]] {{صل}} را دارد، نتیجه منطقی آن قهراً این است که فقدان [[امام]]، معلول بی تدبیری و اهمال [[انسانی]] است. بنابراین، [[غیبت امام]] {{ع}} به [[دلیل]] نبود قابلیت در نهاد مردمی است که [[دین]] گریزند و [[لیاقت]] [[دیدار]] او را ندارند. پس به [[اختیار]] و [[انتخاب]] خود، [[جامعه]] بدون حضور [[معصوم]] را پذیرفته و از قبول [[حجت خدا]] سر باز زدهاند. [[متکلمان امامیه]] بعد از اثبات [[نصب امام]] از طریق [[قاعده لطف]]، اظهار میکنند که نبود و [[غیبت امام]] {{ع}}، هیچ توجیه [[عقلانی]] ندارد جزء این که بگوییم این [[محرومیت]] نتیجه [[رفتار]] ما انسانهاست: {{عربی|وَ عَدَمُهُ مِنَّا}}<ref>حلی، حسن بن یوسف، قواعد الاحکام، ص۳۶۲.</ref>. | ||
در [[کتابهای حدیثی]] بابی با عنوان "[[علت غیبت امام عصر]]{{ع}}" وجود دارد و در ذیل آن، روایاتی به چشم میخورند که جملگی بر این مطلب صحه میگذارند که [[غیبت امام]] به واسطه عدم قابلیت و [[لیاقت]] مردمی است که نه تنها از قبول فرمانهای [[امام]] [[سرپیچی]] کردند، بلکه نسبت به [[جان]] [[حضرت]]، سوء قصد کردند و درصدد کشتن او برآمدند<ref>ابن بابویه، محمد بن علی، الخصال، ص۲۴۳-۲۴۶؛ طوسی، ۱۴۲۵، ص۳۲۹-۳۴۳؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۱۳، ص۲۵۰.</ref>. نتیجه منطقی این مسئله آن است که وقتی [[مردم]] به جای بهرهگیری از [[نور هدایت]] [[امام]]، درصدد کشتن او برمی آیند، حضورش بی نتیجه است و قهراً [[غیبت]] او موجّه خواهد بود. وقتی به [[حکم عقل]] و [[نقل]] مشخص شد [[مانع]] [[ظهور امام عصر]]{{ع}}، [[رفتار]] ناشایست انسانهاست، لازمه این [[ادله]] آن است که باید این موانع را از میان برداشت. پس هر کس باید در [[حد]]توان خود تلاش کند زمینه برای [[ظهور]] فراهم شود؛ چون معقول نیست با وجود زمینه، [[خدای متعال]] از اظهار [[ولیّ]] خود که وجودش، شرط حکیمانه بودن [[خلقت انسان]] است، دریغ ورزد. | در [[کتابهای حدیثی]] بابی با عنوان "[[علت غیبت امام عصر]] {{ع}}" وجود دارد و در ذیل آن، روایاتی به چشم میخورند که جملگی بر این مطلب صحه میگذارند که [[غیبت امام]] به واسطه عدم قابلیت و [[لیاقت]] مردمی است که نه تنها از قبول فرمانهای [[امام]] [[سرپیچی]] کردند، بلکه نسبت به [[جان]] [[حضرت]]، سوء قصد کردند و درصدد کشتن او برآمدند<ref>ابن بابویه، محمد بن علی، الخصال، ص۲۴۳-۲۴۶؛ طوسی، ۱۴۲۵، ص۳۲۹-۳۴۳؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۱۳، ص۲۵۰.</ref>. نتیجه منطقی این مسئله آن است که وقتی [[مردم]] به جای بهرهگیری از [[نور هدایت]] [[امام]]، درصدد کشتن او برمی آیند، حضورش بی نتیجه است و قهراً [[غیبت]] او موجّه خواهد بود. وقتی به [[حکم عقل]] و [[نقل]] مشخص شد [[مانع]] [[ظهور امام عصر]] {{ع}}، [[رفتار]] ناشایست انسانهاست، لازمه این [[ادله]] آن است که باید این موانع را از میان برداشت. پس هر کس باید در [[حد]]توان خود تلاش کند زمینه برای [[ظهور]] فراهم شود؛ چون معقول نیست با وجود زمینه، [[خدای متعال]] از اظهار [[ولیّ]] خود که وجودش، شرط حکیمانه بودن [[خلقت انسان]] است، دریغ ورزد. | ||
در این فرض، با وجود این که [[انسانها]] قابلیت استفاده از [[حجت]] و راهنمای [[الهی]] را دارند، ولی از قبول فرمانهای وی سر باز میزنند و از طرف دیگر هم اگر [[راهنما]] و [[حجّت]] برای ایشان فرستاده نشود، به خودی خود، توان رسیدن به [[هدف خلقت]] یعنی رسیدن به [[کمالات]] [[معنوی]] را ندارند. در این صورت، صدور [[نقض غرض]] را باید به خدوند [[متعال]] نسبت دهیم؛ از اینرو، معقول نیست که زمینه برای [[حضور امام معصوم]]{{ع}} راهم باشد، ولی [[خداوند]] از اظهار او دریغ کند. | در این فرض، با وجود این که [[انسانها]] قابلیت استفاده از [[حجت]] و راهنمای [[الهی]] را دارند، ولی از قبول فرمانهای وی سر باز میزنند و از طرف دیگر هم اگر [[راهنما]] و [[حجّت]] برای ایشان فرستاده نشود، به خودی خود، توان رسیدن به [[هدف خلقت]] یعنی رسیدن به [[کمالات]] [[معنوی]] را ندارند. در این صورت، صدور [[نقض غرض]] را باید به خدوند [[متعال]] نسبت دهیم؛ از اینرو، معقول نیست که زمینه برای [[حضور امام معصوم]] {{ع}} راهم باشد، ولی [[خداوند]] از اظهار او دریغ کند. | ||
بنابراین، [[فلسفه غیبت]] که تنها توجیه آن عبارت است از آماده نبودن [[مردم]]، ثابت میکند که [[منتظران]] باید شرایط را برای [[ظهور]] آماده کنند؛ چون [[وجود امام]] بدون آن که [[مردم]] به فرمانهایش گردن بنهند، فایده ندارد. از همینرو، [[امام علی|امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} فرمود: "کسی که امرش [[اطاعت]] نمیشود، گویی نظری ندارد"<ref>{{متن حدیث|لَا رَأْيَ لِمَنْ لَا يُطَاعُ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۲۷.</ref>. | بنابراین، [[فلسفه غیبت]] که تنها توجیه آن عبارت است از آماده نبودن [[مردم]]، ثابت میکند که [[منتظران]] باید شرایط را برای [[ظهور]] آماده کنند؛ چون [[وجود امام]] بدون آن که [[مردم]] به فرمانهایش گردن بنهند، فایده ندارد. از همینرو، [[امام علی|امیرالمؤمنین علی]] {{ع}} فرمود: "کسی که امرش [[اطاعت]] نمیشود، گویی نظری ندارد"<ref>{{متن حدیث|لَا رَأْيَ لِمَنْ لَا يُطَاعُ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۲۷.</ref>. | ||
منظور این سخن آن است که اگر نظر و امر کسی [[اعمال]] و [[اطاعت]] نمیشود، مثل آن است که او نظری را اظهار نکرده و امری را صادر نکرده است. باز به همین جهت، [[امام علی|امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} فرمود: "اگر نبود حضور حاضران و این که با وجود کمککننده، [[حجت]] تمام است، [[حکومت]] را به حال خود رها میکردم"<ref>{{متن حدیث|لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِيَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ... لَأَلْقَيْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۳.</ref>»<ref>[[فرزانه کاردان|کاردان، فرزانه]]، [[نقش سبک زندگی در زمینهسازی ظهور (مقاله)|نقش سبک زندگی در زمینهسازی ظهور]].</ref>. | منظور این سخن آن است که اگر نظر و امر کسی [[اعمال]] و [[اطاعت]] نمیشود، مثل آن است که او نظری را اظهار نکرده و امری را صادر نکرده است. باز به همین جهت، [[امام علی|امیرالمؤمنین علی]] {{ع}} فرمود: "اگر نبود حضور حاضران و این که با وجود کمککننده، [[حجت]] تمام است، [[حکومت]] را به حال خود رها میکردم"<ref>{{متن حدیث|لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِيَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ... لَأَلْقَيْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۳.</ref>»<ref>[[فرزانه کاردان|کاردان، فرزانه]]، [[نقش سبک زندگی در زمینهسازی ظهور (مقاله)|نقش سبک زندگی در زمینهسازی ظهور]].</ref>. | ||
}} | }} | ||
== پرسشهای وابسته == | == پرسشهای وابسته == | ||
{{پرسمان انتظار فرج}} | {{پرسمان انتظار فرج}} | ||
== پانویس == | == پانویس == |