پرش به محتوا

شیطان در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۸ بایت اضافه‌شده ،  ‏۳۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۲
جز
جز (جایگزینی متن - '== جستارهای وابسته == ==' به '==')
خط ۷: خط ۷:
}}
}}
==مقدمه==
==مقدمه==
*[[شیطان]] در [[زندگی]] [[انسان]] نقش گسترده و حیاتی دارد و بر اساس فلسفه‌ای خاص [[آفریده]] شده است. [[قرآن کریم]] به صورت گسترده موضوع [[شیطان]] را با نقش‌های متفاوت توصیف و تعریف کرده و نشان داده است که این موجود نامرئی چه شگردهایی دارد، چگونه خطرناک و ضربه زننده است و نیز نقطه‌های [[ضعف]] و ضربه‌پذیری [[شیطان]] در کجاها است، تا ما با [[شناخت]] و روشن‌بینی، این [[دشمن]] نابکار را شناسایی و از ضربه‌های احتمالی آن [[پیشگیری]] کنیم. از آنجا که [[انسان]] چه [[مؤمن]] و چه [[کافر]]، چه [[پیامبر]] و چه [[انسان]] معمولی، همواره در معرض این [[دشمنی]] قرار دارد، برای [[پیشگیری]] و مواجهه با آن، در قدم نخست، شناسایی وی است. از نظر [[قرآن کریم]]، وسوسه‌های [[شیطان]] فراگیر است و این [[دشمن]] اختصاص به گروه و دسته طبقه خاصی ندارد، از همه قشرها و طبقات حتی [[پیامبران]] را هم [[هدف]] قرار می‌دهد. البته اینکه [[پیامبران]] نیز مانند دیگر [[انسان‌ها]] در معرض تهدیدات [[شیطان]] قرار گیرند، شگفت‌انگیز است، اما این [[عدالت]] [[خداوند]] است که همه را [[آزمایش]] کند. «{{متن قرآن|وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا يَفْتَرُونَ}}<ref>«و بدین‌گونه برای هر پیامبری دشمنی از شیطان‌های آدمی و پری قرار دادیم که برخی به برخی دیگر یکدیگر، به فریب سخنان آراسته الهام می‌کنند و اگر پروردگار تو می‌خواست آن (کار) را نمی‌کردند پس آنان را با دروغی که می‌بافند واگذار» سوره انعام، آیه ۱۱۲.</ref>. و بدین‌گونه برای هر [[پیامبری]] [[دشمنی]] از شیطان‌های [[جن]] و [[انسان]] برگماشتیم. چنانکه در جایی دیگر می‌گوید هیچ [[رسول]] و [[پیامبری]] را نفرستادیم جز اینکه هرگاه [[آرمان]] و هدفی و آرزویی می‌نمود، [[شیطان]] در طرح [[آرمان]] و [[تلاوت]] آیاتش القای ([[شبهه]]) می‌کرد «وَ{{متن قرآن|َمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ}}<ref>«و ما پیش از تو هیچ فرستاده و هیچ پیامبری نفرستادیم مگر اینکه چون آرزو می‌کرد (که دعوتش فراگیر شود)  شیطان در آرزوی وی (با وسوسه افکندن در دل مردم خلل) می‌افکند آنگاه خداوند آنچه را که شیطان می‌افکند، از میان برمی‌دارد سپس آیات خود را استوار می‌گرداند و» سوره حج، آیه ۵۲.</ref>. بنابراین طبیعی است که به [[پیامبر]] هشدار بدهد، راه‌های آسیب پذیری را نشان دهد، او را [[تربیت]] و [[هدایت]] کند.
* [[شیطان]] در [[زندگی]] [[انسان]] نقش گسترده و حیاتی دارد و بر اساس فلسفه‌ای خاص [[آفریده]] شده است. [[قرآن کریم]] به صورت گسترده موضوع [[شیطان]] را با نقش‌های متفاوت توصیف و تعریف کرده و نشان داده است که این موجود نامرئی چه شگردهایی دارد، چگونه خطرناک و ضربه زننده است و نیز نقطه‌های [[ضعف]] و ضربه‌پذیری [[شیطان]] در کجاها است، تا ما با [[شناخت]] و روشن‌بینی، این [[دشمن]] نابکار را شناسایی و از ضربه‌های احتمالی آن [[پیشگیری]] کنیم. از آنجا که [[انسان]] چه [[مؤمن]] و چه [[کافر]]، چه [[پیامبر]] و چه [[انسان]] معمولی، همواره در معرض این [[دشمنی]] قرار دارد، برای [[پیشگیری]] و مواجهه با آن، در قدم نخست، شناسایی وی است. از نظر [[قرآن کریم]]، وسوسه‌های [[شیطان]] فراگیر است و این [[دشمن]] اختصاص به گروه و دسته طبقه خاصی ندارد، از همه قشرها و طبقات حتی [[پیامبران]] را هم [[هدف]] قرار می‌دهد. البته اینکه [[پیامبران]] نیز مانند دیگر [[انسان‌ها]] در معرض تهدیدات [[شیطان]] قرار گیرند، شگفت‌انگیز است، اما این [[عدالت]] [[خداوند]] است که همه را [[آزمایش]] کند. «{{متن قرآن|وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا يَفْتَرُونَ}}<ref>«و بدین‌گونه برای هر پیامبری دشمنی از شیطان‌های آدمی و پری قرار دادیم که برخی به برخی دیگر یکدیگر، به فریب سخنان آراسته الهام می‌کنند و اگر پروردگار تو می‌خواست آن (کار) را نمی‌کردند پس آنان را با دروغی که می‌بافند واگذار» سوره انعام، آیه ۱۱۲.</ref>. و بدین‌گونه برای هر [[پیامبری]] [[دشمنی]] از شیطان‌های [[جن]] و [[انسان]] برگماشتیم. چنانکه در جایی دیگر می‌گوید هیچ [[رسول]] و [[پیامبری]] را نفرستادیم جز اینکه هرگاه [[آرمان]] و هدفی و آرزویی می‌نمود، [[شیطان]] در طرح [[آرمان]] و [[تلاوت]] آیاتش القای ([[شبهه]]) می‌کرد «وَ{{متن قرآن|َمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ}}<ref>«و ما پیش از تو هیچ فرستاده و هیچ پیامبری نفرستادیم مگر اینکه چون آرزو می‌کرد (که دعوتش فراگیر شود)  شیطان در آرزوی وی (با وسوسه افکندن در دل مردم خلل) می‌افکند آنگاه خداوند آنچه را که شیطان می‌افکند، از میان برمی‌دارد سپس آیات خود را استوار می‌گرداند و» سوره حج، آیه ۵۲.</ref>. بنابراین طبیعی است که به [[پیامبر]] هشدار بدهد، راه‌های آسیب پذیری را نشان دهد، او را [[تربیت]] و [[هدایت]] کند.
#{{متن قرآن|وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«و اگر دمدمه‌ای از شیطان تو را برانگیزد به خداوند پناه جو که او شنوایی داناست» سوره اعراف، آیه ۲۰۰.</ref>
#{{متن قرآن|وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«و اگر دمدمه‌ای از شیطان تو را برانگیزد به خداوند پناه جو که او شنوایی داناست» سوره اعراف، آیه ۲۰۰.</ref>
#{{متن قرآن|وَقُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّيَاطِينِ * وَأَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَنْ يَحْضُرُونِ}}<ref>«و بگو: پروردگارا! از وسوسه‌های شیطان‌ها به تو پناه می‌آورم * و به تو پناه می‌آورم- پروردگارا!- از اینکه آنان نزد من باشند» سوره مؤمنون، آیه ۹۷-۹۸.</ref>
#{{متن قرآن|وَقُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّيَاطِينِ * وَأَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَنْ يَحْضُرُونِ}}<ref>«و بگو: پروردگارا! از وسوسه‌های شیطان‌ها به تو پناه می‌آورم * و به تو پناه می‌آورم- پروردگارا!- از اینکه آنان نزد من باشند» سوره مؤمنون، آیه ۹۷-۹۸.</ref>
خط ۳۵: خط ۳۵:
==تحقق خارجی [[شیطان]] از منظر [[قرآن]]==
==تحقق خارجی [[شیطان]] از منظر [[قرآن]]==
*{{متن قرآن|يَا بَنِي آدَمَ لَا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ يَنْزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِيُرِيَهُمَا سَوْآتِهِمَا إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لَا تَرَوْنَهُمْ}}<ref>«ای فرزندان آدم! شیطان شما را نفریبد! چنان که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون راند در حالی که لباسشان را از (تن) آنان بر می‌کند تا شرمگاه‌هایشان را به آنان بنمایاند؛ به راستی او و همگنان وی شما را از جایی که شما آنها را نمی‌بینید می‌بینند» سوره اعراف، آیه ۲۷.</ref>.
*{{متن قرآن|يَا بَنِي آدَمَ لَا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ يَنْزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِيُرِيَهُمَا سَوْآتِهِمَا إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لَا تَرَوْنَهُمْ}}<ref>«ای فرزندان آدم! شیطان شما را نفریبد! چنان که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون راند در حالی که لباسشان را از (تن) آنان بر می‌کند تا شرمگاه‌هایشان را به آنان بنمایاند؛ به راستی او و همگنان وی شما را از جایی که شما آنها را نمی‌بینید می‌بینند» سوره اعراف، آیه ۲۷.</ref>.
*[[آیه]] مذکور با [[آیات]]{{متن قرآن|فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ وَقُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ}}<ref> «شیطان، آنان را از آن فرو لغزاند و از جایی که بودند بیرون راند و ما گفتیم: فرود آیید دشمن یکدیگر! و در زمین تا روزگاری، آرامشگاه و برخورداری خواهید داشت» سوره بقره، آیه ۳۶.</ref>؛ {{متن قرآن|إِنْ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا إِنَاثًا وَإِنْ يَدْعُونَ إِلَّا شَيْطَانًا مَرِيدًا * لَعَنَهُ اللَّهُ وَقَالَ لَأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبَادِكَ نَصِيبًا مَفْرُوضًا}}<ref>«(مشرکان) به جای او  جز مادینگانی  را (به پرستش) نمی‌خوانند و جز شیطانی سرکش را نمی‌خوانند * که خداوند او را لعنت کرد و او گفت: از بندگان تو سهمی معیّن خواهم گرفت» سوره نساء، آیه ۱۱۷-۱۱۸.</ref>؛ {{متن قرآن|قَالَ اذْهَبْ فَمَنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ فَإِنَّ جَهَنَّمَ جَزَاؤُكُمْ جَزَاءً مَوْفُورًا * وَاسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِكَ وَأَجْلِبْ عَلَيْهِمْ بِخَيْلِكَ وَرَجِلِكَ وَشَارِكْهُمْ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ وَعِدْهُمْ وَمَا يَعِدُهُمُ الشَّيْطَانُ إِلَّا غُرُورًا}}<ref>«فرمود: برو که از آنان هر که از تو پیروی کند بی‌گمان دوزخ کیفر شماست، کیفری تمام (و کامل) * و هر یک از آنان را که بتوانی با آوای خویش بلغزان  و با سوارگان و پیادگان خویش بر آنان بتاز  و در دارایی‌ها و فرزندان آنان شریک شو و به آنها وعده بده! و شیطان جز وعده فریبنده به آنان نخواهد داد» سوره اسراء، آیه ۶۳-۶۴.</ref>؛ {{متن قرآن|وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ كَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَفَتَتَّخِذُونَهُ وَذُرِّيَّتَهُ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِي وَهُمْ لَكُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلًا}} <ref>«و (یاد کن) آنگاه را که به فرشتگان گفتیم برای آدم فروتنی کنید! (همه) فروتنی کردند جز ابلیس که از پریان بود و از فرمان پروردگارش سر پیچید؛ با این حال آیا شما او و فرزندانش را به جای من به سروری برمی‌گزینید با آنکه آنان دشمن شمایند؟ بد جایگزینی برای ستمگرا» سوره کهف، آیه ۵۰.</ref>؛ {{متن قرآن|فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطَانُ قَالَ يَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْكٍ لَا يَبْلَى}}<ref>«اما شیطان او را وسوسه کرد، گفت: ای آدم! می‌خواهی تو را به درخت جاودانگی و (آن) فرمانروایی که فرسوده نمی‌شود  راهبر شوم» سوره طه، آیه ۱۲۰.</ref>؛ {{متن قرآن|أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ}}<ref>«ای فرزندان آدم! آیا به شما سفارش  نکردم که شیطان را نپرستید که او دشمن آشکار شماست؟» سوره یس، آیه ۶۰.</ref> و....، جای هیچ تردیدی را در اصل وجود و تحقق خارجی [[شیطان]] باقی نمی‌گذارند و تعابیر [[آیات]] [[قرآن مجید]]، [[شیطان]] را به صراحت، موجود خارجی [[حقیقی]] نَه پنداری و نَه به معنای [[نَفْس]] امّاره، معرفی می‌کند و در مواردی، نشانه‌هایی از اثر وجودی [[شیطان]] و اغواگری او در ضمن آیاتی در [[قرآن مجید]] [[تبیین]] شده است.
* [[آیه]] مذکور با [[آیات]]{{متن قرآن|فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ وَقُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ}}<ref> «شیطان، آنان را از آن فرو لغزاند و از جایی که بودند بیرون راند و ما گفتیم: فرود آیید دشمن یکدیگر! و در زمین تا روزگاری، آرامشگاه و برخورداری خواهید داشت» سوره بقره، آیه ۳۶.</ref>؛ {{متن قرآن|إِنْ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا إِنَاثًا وَإِنْ يَدْعُونَ إِلَّا شَيْطَانًا مَرِيدًا * لَعَنَهُ اللَّهُ وَقَالَ لَأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبَادِكَ نَصِيبًا مَفْرُوضًا}}<ref>«(مشرکان) به جای او  جز مادینگانی  را (به پرستش) نمی‌خوانند و جز شیطانی سرکش را نمی‌خوانند * که خداوند او را لعنت کرد و او گفت: از بندگان تو سهمی معیّن خواهم گرفت» سوره نساء، آیه ۱۱۷-۱۱۸.</ref>؛ {{متن قرآن|قَالَ اذْهَبْ فَمَنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ فَإِنَّ جَهَنَّمَ جَزَاؤُكُمْ جَزَاءً مَوْفُورًا * وَاسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِكَ وَأَجْلِبْ عَلَيْهِمْ بِخَيْلِكَ وَرَجِلِكَ وَشَارِكْهُمْ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ وَعِدْهُمْ وَمَا يَعِدُهُمُ الشَّيْطَانُ إِلَّا غُرُورًا}}<ref>«فرمود: برو که از آنان هر که از تو پیروی کند بی‌گمان دوزخ کیفر شماست، کیفری تمام (و کامل) * و هر یک از آنان را که بتوانی با آوای خویش بلغزان  و با سوارگان و پیادگان خویش بر آنان بتاز  و در دارایی‌ها و فرزندان آنان شریک شو و به آنها وعده بده! و شیطان جز وعده فریبنده به آنان نخواهد داد» سوره اسراء، آیه ۶۳-۶۴.</ref>؛ {{متن قرآن|وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ كَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَفَتَتَّخِذُونَهُ وَذُرِّيَّتَهُ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِي وَهُمْ لَكُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلًا}} <ref>«و (یاد کن) آنگاه را که به فرشتگان گفتیم برای آدم فروتنی کنید! (همه) فروتنی کردند جز ابلیس که از پریان بود و از فرمان پروردگارش سر پیچید؛ با این حال آیا شما او و فرزندانش را به جای من به سروری برمی‌گزینید با آنکه آنان دشمن شمایند؟ بد جایگزینی برای ستمگرا» سوره کهف، آیه ۵۰.</ref>؛ {{متن قرآن|فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطَانُ قَالَ يَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْكٍ لَا يَبْلَى}}<ref>«اما شیطان او را وسوسه کرد، گفت: ای آدم! می‌خواهی تو را به درخت جاودانگی و (آن) فرمانروایی که فرسوده نمی‌شود  راهبر شوم» سوره طه، آیه ۱۲۰.</ref>؛ {{متن قرآن|أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ}}<ref>«ای فرزندان آدم! آیا به شما سفارش  نکردم که شیطان را نپرستید که او دشمن آشکار شماست؟» سوره یس، آیه ۶۰.</ref> و....، جای هیچ تردیدی را در اصل وجود و تحقق خارجی [[شیطان]] باقی نمی‌گذارند و تعابیر [[آیات]] [[قرآن مجید]]، [[شیطان]] را به صراحت، موجود خارجی [[حقیقی]] نَه پنداری و نَه به معنای [[نَفْس]] امّاره، معرفی می‌کند و در مواردی، نشانه‌هایی از اثر وجودی [[شیطان]] و اغواگری او در ضمن آیاتی در [[قرآن مجید]] [[تبیین]] شده است.
*بنابراین، دیگر جایی برای [[انکار]] تحقق وجود خارجی [[شیطان]] باقی نمی‌ماند و [[نقل]] قول‌های [[منکران]]، با تصریح [[قرآن مجید]]، مفید نیست؛ چون [[کتاب آسمانی]] محفوظ‍ از [[تحریف]]، تصریح به وجود [[عینی]] خارجی آن دارد، که برای افراد [[مؤمن]] به [[قرآن]] و [[دین مقدس اسلام]] [[کفایت]] می‌کند؛ لذا مختصراً به آنها اشاره می‌شود.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۱۱.</ref>
*بنابراین، دیگر جایی برای [[انکار]] تحقق وجود خارجی [[شیطان]] باقی نمی‌ماند و [[نقل]] قول‌های [[منکران]]، با تصریح [[قرآن مجید]]، مفید نیست؛ چون [[کتاب آسمانی]] محفوظ‍ از [[تحریف]]، تصریح به وجود [[عینی]] خارجی آن دارد، که برای افراد [[مؤمن]] به [[قرآن]] و [[دین مقدس اسلام]] [[کفایت]] می‌کند؛ لذا مختصراً به آنها اشاره می‌شود.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۱۱.</ref>
===[[ادله]] منکرین و پاسخ آن===
===[[ادله]] منکرین و پاسخ آن===
خط ۴۴: خط ۴۴:
*پس در ابتدا با ذکر [[آیه شریفه]]، اعتراف به تحقق خارجی [[شیطان]] و [[امتناع]] او از سَجده بر [[آدم]]{{ع}} می‌کند. سپس با مجهول آوردن کلمه "سُمّی"، می‌نویسد: هر یک از [[اخلاق]] مذموم [[انسانی]] [[شیطان]] نامگذاری شده است و [[امام]] [[معصوم]]{{ع}} نیز فرموده: [[حسد]] [[شیطان]] است و [[غضب]] [[شیطان]]<ref>بحارالأنوار، ج۶۰، ص۱۴۱، نظریه عده‌ای از صوفیه و فلاسفه را مطرح می‌کند که آنان شیطان را قوه شهویه و غضبیه تفسیر کرده‌اند: {{عربی|و من الصوفية و الفلاسفة من فسر الملك الداعي إلى الخير بالقوة العقلية و فسر الشيطان الداعي إلى الشر بالقوة الشهوانية و الغضبية}}؛ در صفحه ۱۴۲ همان جلد می‌نویسد: {{عربی|اختلفوا في الشيطان}}  و بعد از چند نظریه می‌نویسد: {{عربی|و قيل النفس الأمارة بالسوء}}.</ref> است؛ پس به هیج وجه جمله نویسنده مذکور با [[حدیث]] منقول، [[انکار]] [[شیطان]] استفاده نمی‌شود؛ و آن [[تمثیل]] [[حسد]] و [[غضب]] به [[شیطان]]، از باب اینکه آنها مانند [[شیطان]]، وجودشان در درون [[انسان‌ها]] همچون وجود اعوان و [[جنود]] [[شیطان]] در درون [[انسان‌ها]] است که موجب سوق دادن افراد به کارهای [[زشت]] و [[قبیح]] می‌شوند<ref>همچنان که اعمال نیک و اخلاق پسندیده هر کدام حالتی همچون فرشته دارند که موجب یاری و نصرت در انجام کارهای خیر و شایسته می‌شوند و در عالم آخرت و در قبر به صورت افراد جوانی خوش‌سیما مددکار افراد خواهند بود.</ref>. بنابراین، صاحب مفردات از منکرین وجود تحقق خارجی [[شیطان]] نیست.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۱۱-۳۱۳.</ref>
*پس در ابتدا با ذکر [[آیه شریفه]]، اعتراف به تحقق خارجی [[شیطان]] و [[امتناع]] او از سَجده بر [[آدم]]{{ع}} می‌کند. سپس با مجهول آوردن کلمه "سُمّی"، می‌نویسد: هر یک از [[اخلاق]] مذموم [[انسانی]] [[شیطان]] نامگذاری شده است و [[امام]] [[معصوم]]{{ع}} نیز فرموده: [[حسد]] [[شیطان]] است و [[غضب]] [[شیطان]]<ref>بحارالأنوار، ج۶۰، ص۱۴۱، نظریه عده‌ای از صوفیه و فلاسفه را مطرح می‌کند که آنان شیطان را قوه شهویه و غضبیه تفسیر کرده‌اند: {{عربی|و من الصوفية و الفلاسفة من فسر الملك الداعي إلى الخير بالقوة العقلية و فسر الشيطان الداعي إلى الشر بالقوة الشهوانية و الغضبية}}؛ در صفحه ۱۴۲ همان جلد می‌نویسد: {{عربی|اختلفوا في الشيطان}}  و بعد از چند نظریه می‌نویسد: {{عربی|و قيل النفس الأمارة بالسوء}}.</ref> است؛ پس به هیج وجه جمله نویسنده مذکور با [[حدیث]] منقول، [[انکار]] [[شیطان]] استفاده نمی‌شود؛ و آن [[تمثیل]] [[حسد]] و [[غضب]] به [[شیطان]]، از باب اینکه آنها مانند [[شیطان]]، وجودشان در درون [[انسان‌ها]] همچون وجود اعوان و [[جنود]] [[شیطان]] در درون [[انسان‌ها]] است که موجب سوق دادن افراد به کارهای [[زشت]] و [[قبیح]] می‌شوند<ref>همچنان که اعمال نیک و اخلاق پسندیده هر کدام حالتی همچون فرشته دارند که موجب یاری و نصرت در انجام کارهای خیر و شایسته می‌شوند و در عالم آخرت و در قبر به صورت افراد جوانی خوش‌سیما مددکار افراد خواهند بود.</ref>. بنابراین، صاحب مفردات از منکرین وجود تحقق خارجی [[شیطان]] نیست.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۱۱-۳۱۳.</ref>
==[[فلسفه وجودی]] [[شیطان]]==
==[[فلسفه وجودی]] [[شیطان]]==
*[[انسان]] در [[نهان]] خود، دو استعداد [[خیر و شر]] توأم با [[اختیار]] دارد که هر کدام را خواست با [[اختیار]] خود به فعلیت می‌رساند. و برای هر کدام اعوان و جنودی است و برای [[شر]]، اعوانی حیله‌گر و [[فریبکار]] به نام [[شیطان]] و [[جنود]] او است که به سوی [[شر]] با انواع دسیسه‌ها، [[وسوسه]] می‌کنند.
* [[انسان]] در [[نهان]] خود، دو استعداد [[خیر و شر]] توأم با [[اختیار]] دارد که هر کدام را خواست با [[اختیار]] خود به فعلیت می‌رساند. و برای هر کدام اعوان و جنودی است و برای [[شر]]، اعوانی حیله‌گر و [[فریبکار]] به نام [[شیطان]] و [[جنود]] او است که به سوی [[شر]] با انواع دسیسه‌ها، [[وسوسه]] می‌کنند.
*لذا در آیه‌ای، [[فلسفه وجودی]] آن و تسلطش بر افراد بیان شده است: {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لَهُ عَلَيْهِمْ مِنْ سُلْطَانٍ إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ يُؤْمِنُ بِالْآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْهَا فِي شَكٍّ وَرَبُّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ حَفِيظٌ}}<ref>«و او  را بر آنان چیرگی نبود مگر برای آنکه: آن کس را که به جهان واپسین ایمان دارد از آن کس که بدان در شک است معلوم داریم. و پروردگار تو بر هر چیزی نگاهبان است» سوره سبأ، آیه ۲۱.</ref>.
*لذا در آیه‌ای، [[فلسفه وجودی]] آن و تسلطش بر افراد بیان شده است: {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لَهُ عَلَيْهِمْ مِنْ سُلْطَانٍ إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ يُؤْمِنُ بِالْآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْهَا فِي شَكٍّ وَرَبُّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ حَفِيظٌ}}<ref>«و او  را بر آنان چیرگی نبود مگر برای آنکه: آن کس را که به جهان واپسین ایمان دارد از آن کس که بدان در شک است معلوم داریم. و پروردگار تو بر هر چیزی نگاهبان است» سوره سبأ، آیه ۲۱.</ref>.
*مفسری در علت جدایی بین افراد [[مؤمن]] و غیر [[مؤمن]] با توجه به [[علم مطلق]] و محیط‍ [[پروردگار]] [[متعال]] می‌نویسد: چون که [[ثواب و عقاب]] متحقق نمی‌شود، مگر بعد از وقوع آنچه سبب [[استحقاق]] هر یک از آن دو شوند<ref>{{عربی|لانه لا يكون الثواب و العقاب الا بعد وقوع ما يستحقون به ذلك}}؛ التبیان، ج۸، ص۳۹۲.</ref>.
*مفسری در علت جدایی بین افراد [[مؤمن]] و غیر [[مؤمن]] با توجه به [[علم مطلق]] و محیط‍ [[پروردگار]] [[متعال]] می‌نویسد: چون که [[ثواب و عقاب]] متحقق نمی‌شود، مگر بعد از وقوع آنچه سبب [[استحقاق]] هر یک از آن دو شوند<ref>{{عربی|لانه لا يكون الثواب و العقاب الا بعد وقوع ما يستحقون به ذلك}}؛ التبیان، ج۸، ص۳۹۲.</ref>.
خط ۵۴: خط ۵۴:
*بنابر بر تصریح [[آیات]]{{متن قرآن|قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ}}<ref> «(خداوند) فرمود: آنگاه که به تو فرمان دادم. چه چیز تو را از فروتنی بازداشت؟ گفت:» سوره اعراف، آیه ۱۲.</ref>؛ {{متن قرآن|وَالْجَانَّ خَلَقْنَاهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نَارِ السَّمُومِ}}<ref>«و پیش‌تر پری را از آتشباد  آفریدیم» سوره حجر، آیه ۲۷.</ref>؛ {{متن قرآن|وَخَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مَارِجٍ مِنْ نَارٍ}}<ref>«و پری را از زبانه‌ای از آتش پدید آورد» سوره الرحمن، آیه ۱۵.</ref> [[قرآن مجید]]، نحوه [[خلقت]] [[شیطان]] از [[آتش]] بوده، چنان که نحوه [[خلقت]] ماهیت ابتدای [[انسان]] از [[گِل]] [[خاک]] بوده است: {{متن قرآن|قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ}}<ref>«(خداوند) فرمود: آنگاه که به تو فرمان دادم. چه چیز تو را از فروتنی بازداشت؟ گفت: من از او بهترم! مرا از آتش و او را از گل آفریده‌ای» سوره اعراف، آیه ۱۲.</ref><ref>ناگفته نماند: قیاس و مقایسه شیطان در اینجا باطل و نادرست است، زیرا اگر نورانیت معنوی و روحی حضرت آدم{{ع}} را ملاحظه می‌کرد، فضل و برتری آن را می‌شناخت و از آن قیاس پرهیز می‌کرد و آنچه موجب عدم توجه به آن شد، همان انانیت بود که در درون داشت که او را از عظمت روحی و معنوی حضرت آدم{{ع}} غافل و نابینا ساخت.</ref>.
*بنابر بر تصریح [[آیات]]{{متن قرآن|قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ}}<ref> «(خداوند) فرمود: آنگاه که به تو فرمان دادم. چه چیز تو را از فروتنی بازداشت؟ گفت:» سوره اعراف، آیه ۱۲.</ref>؛ {{متن قرآن|وَالْجَانَّ خَلَقْنَاهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نَارِ السَّمُومِ}}<ref>«و پیش‌تر پری را از آتشباد  آفریدیم» سوره حجر، آیه ۲۷.</ref>؛ {{متن قرآن|وَخَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مَارِجٍ مِنْ نَارٍ}}<ref>«و پری را از زبانه‌ای از آتش پدید آورد» سوره الرحمن، آیه ۱۵.</ref> [[قرآن مجید]]، نحوه [[خلقت]] [[شیطان]] از [[آتش]] بوده، چنان که نحوه [[خلقت]] ماهیت ابتدای [[انسان]] از [[گِل]] [[خاک]] بوده است: {{متن قرآن|قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ}}<ref>«(خداوند) فرمود: آنگاه که به تو فرمان دادم. چه چیز تو را از فروتنی بازداشت؟ گفت: من از او بهترم! مرا از آتش و او را از گل آفریده‌ای» سوره اعراف، آیه ۱۲.</ref><ref>ناگفته نماند: قیاس و مقایسه شیطان در اینجا باطل و نادرست است، زیرا اگر نورانیت معنوی و روحی حضرت آدم{{ع}} را ملاحظه می‌کرد، فضل و برتری آن را می‌شناخت و از آن قیاس پرهیز می‌کرد و آنچه موجب عدم توجه به آن شد، همان انانیت بود که در درون داشت که او را از عظمت روحی و معنوی حضرت آدم{{ع}} غافل و نابینا ساخت.</ref>.
*اما در مورد وجود سنخی [[شیطان]]، در بین [[عالمان دینی]] [[اختلاف]] است که عده‌ای او را با توجه به ظاهر بعضی [[آیات]] و [[روایات]]، [[ملک]] دانسته و او را یکی از افراد ملائک محسوب کرده‌اند و عده‌ای دیگر با توجه به صریح آیه‌ای، او را از [[جن]] دانسته و منکر مَلَک بودن او شده‌اند<ref>برای اطلاع بیش‌تر از آرای مختلف با ادله آن، به کتاب مفاتیح الغیب ملاصدرا، مفتاح الرابع، المشهد السابع العشر، ص۲۲۳، مراجعه شود؛ البته در بحارالانوار، ج۶۰، ص۱۷۹، نظر سومی را مطرح کرده است: {{عربی|و الثالث: قول من قال كان من الملائكة فمسخ و غيّر}}.</ref>.
*اما در مورد وجود سنخی [[شیطان]]، در بین [[عالمان دینی]] [[اختلاف]] است که عده‌ای او را با توجه به ظاهر بعضی [[آیات]] و [[روایات]]، [[ملک]] دانسته و او را یکی از افراد ملائک محسوب کرده‌اند و عده‌ای دیگر با توجه به صریح آیه‌ای، او را از [[جن]] دانسته و منکر مَلَک بودن او شده‌اند<ref>برای اطلاع بیش‌تر از آرای مختلف با ادله آن، به کتاب مفاتیح الغیب ملاصدرا، مفتاح الرابع، المشهد السابع العشر، ص۲۲۳، مراجعه شود؛ البته در بحارالانوار، ج۶۰، ص۱۷۹، نظر سومی را مطرح کرده است: {{عربی|و الثالث: قول من قال كان من الملائكة فمسخ و غيّر}}.</ref>.
*[[ادله قرآنی]] بر نظریه مَلَک بودن: {{متن قرآن|وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ}}<ref>«و (یاد کنید) آنگاه را که به فرشتگان گفتیم: برای آدم فروتنی کنید، همه فروتنی کردند  جز ابلیس که سرباز زد و سرکشی کرد و از کافران شد» سوره بقره، آیه ۳۴.</ref>؛ {{متن قرآن|فَسَجَدَ الْمَلَائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ * إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَى أَنْ يَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ}}<ref>«آنگاه همه فرشتگان، همگان فروتنی کردند * جز ابلیس که از بودن با فروتنان خودداری ورزید» سوره حجر، آیه ۳۰-۳۱.</ref>.
* [[ادله قرآنی]] بر نظریه مَلَک بودن: {{متن قرآن|وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ}}<ref>«و (یاد کنید) آنگاه را که به فرشتگان گفتیم: برای آدم فروتنی کنید، همه فروتنی کردند  جز ابلیس که سرباز زد و سرکشی کرد و از کافران شد» سوره بقره، آیه ۳۴.</ref>؛ {{متن قرآن|فَسَجَدَ الْمَلَائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ * إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَى أَنْ يَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ}}<ref>«آنگاه همه فرشتگان، همگان فروتنی کردند * جز ابلیس که از بودن با فروتنان خودداری ورزید» سوره حجر، آیه ۳۰-۳۱.</ref>.
*و [[دلیل روایی]] بر آن نظریه: "[[امیر مؤمنان]]{{ع}} درباره [[شیطان]] می‌فرماید: پس، از آنچه [[خداوند]] نسبت به [[ابلیس]] انجام داد [[عبرت]] گیرید؛ زیرا [[اعمال]] فراوان و کوشش‌های مداوم او را با [[تکبّر]] از بین برد. او ۶ هزار سال [[عبادت]] کرد که مشخص نیست از سال‌های [[دنیا]] یا [[آخرت]] است! اما با ساعتی [[تکبر]] همه را نابود کرد، چگونه ممکن است پس از [[ابلیس]]، [[فرد]] دیگری همان [[اشتباه]] را تکرار کند و سالم بماند؟ نه، هرگز! [[خداوند]] هیچ گاه [[انسانی]] را برای عملی وارد [[بهشت]] نمی‌کند که برای همان عمل فرشته‌ای را [[محروم]] سازد. [[فرمان خدا]] در [[آسمان]] و [[زمین]] یکسان است، و بین [[خدا]] و [[خلق]]، [[دوستی]] خاصی وجود ندارد که برای آن، حرامی را که بر جهانیان [[ابلاغ]] فرموده [[حلال]] بدارد"<ref>{{متن حدیث|فَاعْتَبِرُوا بِمَا كَانَ مِنْ فِعْلِ الله بِإِبْلِيسَ إِذْ أَحْبَطَ عَمَلَهُ الطَّوِيلَ وَ جَهْدَهُ الْجَهِيدَ وَ كَانَ قَدْ عَبَدَ الله سِتَّةَ آلَافِ سَنَةٍ لَا يُدْرَی أَ مِنْ سِنِي الدُّنْيَا أَمْ مِنْ سِنِي الْآخِرَةِ عَنْ كِبْرِ سَاعَةٍ وَاحِدَةٍ فَمَنْ ذَا بَعْدَ إِبْلِيسَ يَسْلَمُ عَلَی الله بِمِثْلِ مَعْصِيَتِهِ كَلَّا مَا كَانَ الله سُبْحَانَهُ لِيُدْخِلَ الْجَنَّةَ بَشَراً بِأَمْرٍ أَخْرَجَ بِهِ مِنْهَا مَلَكاً إِنَّ حُكْمَهُ فِي أَهْلِ السَّمَاءِ وَ أَهْلِ الْأَرْضِ لَوَاحِدٌ وَ مَا بَيْنَ الله وَ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ هَوَادَةٌ فِي إِبَاحَةِ حِمًی حَرَّمَهُ عَلَی الْعَالَمِين}}؛ نهج‌البلاغة، خطبه ۱۹۲، ص۲۸۷.</ref>.
*و [[دلیل روایی]] بر آن نظریه: "[[امیر مؤمنان]]{{ع}} درباره [[شیطان]] می‌فرماید: پس، از آنچه [[خداوند]] نسبت به [[ابلیس]] انجام داد [[عبرت]] گیرید؛ زیرا [[اعمال]] فراوان و کوشش‌های مداوم او را با [[تکبّر]] از بین برد. او ۶ هزار سال [[عبادت]] کرد که مشخص نیست از سال‌های [[دنیا]] یا [[آخرت]] است! اما با ساعتی [[تکبر]] همه را نابود کرد، چگونه ممکن است پس از [[ابلیس]]، [[فرد]] دیگری همان [[اشتباه]] را تکرار کند و سالم بماند؟ نه، هرگز! [[خداوند]] هیچ گاه [[انسانی]] را برای عملی وارد [[بهشت]] نمی‌کند که برای همان عمل فرشته‌ای را [[محروم]] سازد. [[فرمان خدا]] در [[آسمان]] و [[زمین]] یکسان است، و بین [[خدا]] و [[خلق]]، [[دوستی]] خاصی وجود ندارد که برای آن، حرامی را که بر جهانیان [[ابلاغ]] فرموده [[حلال]] بدارد"<ref>{{متن حدیث|فَاعْتَبِرُوا بِمَا كَانَ مِنْ فِعْلِ الله بِإِبْلِيسَ إِذْ أَحْبَطَ عَمَلَهُ الطَّوِيلَ وَ جَهْدَهُ الْجَهِيدَ وَ كَانَ قَدْ عَبَدَ الله سِتَّةَ آلَافِ سَنَةٍ لَا يُدْرَی أَ مِنْ سِنِي الدُّنْيَا أَمْ مِنْ سِنِي الْآخِرَةِ عَنْ كِبْرِ سَاعَةٍ وَاحِدَةٍ فَمَنْ ذَا بَعْدَ إِبْلِيسَ يَسْلَمُ عَلَی الله بِمِثْلِ مَعْصِيَتِهِ كَلَّا مَا كَانَ الله سُبْحَانَهُ لِيُدْخِلَ الْجَنَّةَ بَشَراً بِأَمْرٍ أَخْرَجَ بِهِ مِنْهَا مَلَكاً إِنَّ حُكْمَهُ فِي أَهْلِ السَّمَاءِ وَ أَهْلِ الْأَرْضِ لَوَاحِدٌ وَ مَا بَيْنَ الله وَ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ هَوَادَةٌ فِي إِبَاحَةِ حِمًی حَرَّمَهُ عَلَی الْعَالَمِين}}؛ نهج‌البلاغة، خطبه ۱۹۲، ص۲۸۷.</ref>.
*در [[آیه شریفه]]، [[ابلیس]] از ملائک مستثنا شده که ظاهر [[آیه]] حاکی از یک سنخ بودن [[ابلیس]] با [[فرشتگان]] است و در [[روایت]] مذکور نیز تصریح به مَلَک بودن [[ابلیس]] شده است؛ لذا طبق مستفاد از ظاهر [[آیه]] و [[روایت]] مذکور، [[ابلیس]] ([[شیطان]])، از ملائک بوده است.
*در [[آیه شریفه]]، [[ابلیس]] از ملائک مستثنا شده که ظاهر [[آیه]] حاکی از یک سنخ بودن [[ابلیس]] با [[فرشتگان]] است و در [[روایت]] مذکور نیز تصریح به مَلَک بودن [[ابلیس]] شده است؛ لذا طبق مستفاد از ظاهر [[آیه]] و [[روایت]] مذکور، [[ابلیس]] ([[شیطان]])، از ملائک بوده است.
خط ۶۷: خط ۶۷:
*بنابر تصریح [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لَا تَرَوْنَهُمْ}}<ref>«به راستی او و همگنان وی شما را از جایی که شما آنها را نمی‌بینید می‌بینند» سوره اعراف، آیه ۲۷.</ref> [[خدای متعال]] [[خلقت]] [[شیطان]] را همچون برخی مخلوقات دیگر، به گونه‌ای قرار داده که قابل [[رؤیت]] برای [[انسان‌ها]] نیست. یا چشم [[بینایی]] [[انسان‌ها]] را طوری خَلق کرده که [[قادر]] به دیدن مخلوقات لطیف نیستند و چه بسا با [[ادراکات]] حسّی دیگری، پی به وجود [[جسم]] لطیفی مانند باد ببرند، اما با حسّ [[بینایی]] نتوانند آن را ببینند!
*بنابر تصریح [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لَا تَرَوْنَهُمْ}}<ref>«به راستی او و همگنان وی شما را از جایی که شما آنها را نمی‌بینید می‌بینند» سوره اعراف، آیه ۲۷.</ref> [[خدای متعال]] [[خلقت]] [[شیطان]] را همچون برخی مخلوقات دیگر، به گونه‌ای قرار داده که قابل [[رؤیت]] برای [[انسان‌ها]] نیست. یا چشم [[بینایی]] [[انسان‌ها]] را طوری خَلق کرده که [[قادر]] به دیدن مخلوقات لطیف نیستند و چه بسا با [[ادراکات]] حسّی دیگری، پی به وجود [[جسم]] لطیفی مانند باد ببرند، اما با حسّ [[بینایی]] نتوانند آن را ببینند!
*درباره علت عدم [[رؤیت]] [[شیطان]] و [[جنود]] او، نظریه‌های مختلفی مطرح شده، در [[تفسیری]] از [[ابن‌عباس]] [[نقل]] شده: "خدای [[متعال]]، آنها را طوری قرار داده که مثل جریان [[خون]] در رگ‌های [[فرزند]] [[آدم]]{{ع}}، جریان دارند، و سینه‌های [[فرزند]] [[آدم]]{{ع}}، مسکن‌های آنها است، همچنان که [[خدای متعال]] فرموده: {{متن قرآن|الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ}}<ref>«که در دل‌های آدمیان وسوسه می‌افکند» سوره ناس، آیه ۵.</ref>؛ پس آنها بنی [[آدم]]{{ع}} را می‌بینند، ولی [[فرزندان آدم]]{{ع}} آنها را نمی‌بینند و علت عدم دیدن، به [[دلیل]] اینکه اجسام [[شیاطین]] لطیف است که برای دیدن‌شان، نیاز به [[فضل]] (و زیادی دید) شعاع [[بینایی]] [[انسان]] است"<ref>مجمع البیان، ج۴، ص۴۰۹.</ref>.
*درباره علت عدم [[رؤیت]] [[شیطان]] و [[جنود]] او، نظریه‌های مختلفی مطرح شده، در [[تفسیری]] از [[ابن‌عباس]] [[نقل]] شده: "خدای [[متعال]]، آنها را طوری قرار داده که مثل جریان [[خون]] در رگ‌های [[فرزند]] [[آدم]]{{ع}}، جریان دارند، و سینه‌های [[فرزند]] [[آدم]]{{ع}}، مسکن‌های آنها است، همچنان که [[خدای متعال]] فرموده: {{متن قرآن|الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ}}<ref>«که در دل‌های آدمیان وسوسه می‌افکند» سوره ناس، آیه ۵.</ref>؛ پس آنها بنی [[آدم]]{{ع}} را می‌بینند، ولی [[فرزندان آدم]]{{ع}} آنها را نمی‌بینند و علت عدم دیدن، به [[دلیل]] اینکه اجسام [[شیاطین]] لطیف است که برای دیدن‌شان، نیاز به [[فضل]] (و زیادی دید) شعاع [[بینایی]] [[انسان]] است"<ref>مجمع البیان، ج۴، ص۴۰۹.</ref>.
*[[بحار الانوار]] با [[نقل]] نظریه‌ها، می‌نویسد: "[[فخر رازی]] گفته که [[اصحاب]] ما گفته‌اند: [[شیاطین]] [[انسان‌ها]] را می‌بینند، برای اینکه [[خدای متعال]] در چشم‌های آنها، آن [[ادراک]] و دیدن را خَلق کرده و اما [[انسان‌ها]] آنها را نمی‌بینند، زیراخدای [[متعال]]، آن [[ادراک]] و دیدن را در چشم‌های [[انسان]] خَلق نکرده است... [[معتزله]] گفته‌اند: علت ندیدن [[شیاطین]] به علت رقّت و [[لطافت]] اجسام [[جن]] است و علت دیده شدن [[انسان‌ها]] برای [[جن]]، به [[دلیل]] عدم [[لطافت]] اجسام انسان‌هاست بنابر [[رأی]] [[معتزله]]، در صورتی امکان دیدن [[جن]] است که [[لطافت]] [[جسم]] آنها، تبدیل به اجسام کدر شود یا اینکه قّوت و قُدرت دید [[انسان‌ها]] زیاد شود بعضی [[علما]] گفته‌اند: اگر جن‌ها [[قادر]] بر [[تغییر]] شکل خودشان به هر صورتی که می‌خواهند، باشند، در آن صورت [[اطمینان]] و [[ثقه]] به [[شناخت]] [[مردم]] از بین می‌رود، چون آنچه [[آدمی]] می‌بیند و [[حکم]] به آن می‌کند که [[فرزند]] یا همسرش است، در واقع [[جن]] باشد که به شکل آنها درآمده است!"<ref>بحارالانوار، ج۶، ص۱۵۷-۱۵۸.</ref>.
* [[بحار الانوار]] با [[نقل]] نظریه‌ها، می‌نویسد: "[[فخر رازی]] گفته که [[اصحاب]] ما گفته‌اند: [[شیاطین]] [[انسان‌ها]] را می‌بینند، برای اینکه [[خدای متعال]] در چشم‌های آنها، آن [[ادراک]] و دیدن را خَلق کرده و اما [[انسان‌ها]] آنها را نمی‌بینند، زیراخدای [[متعال]]، آن [[ادراک]] و دیدن را در چشم‌های [[انسان]] خَلق نکرده است... [[معتزله]] گفته‌اند: علت ندیدن [[شیاطین]] به علت رقّت و [[لطافت]] اجسام [[جن]] است و علت دیده شدن [[انسان‌ها]] برای [[جن]]، به [[دلیل]] عدم [[لطافت]] اجسام انسان‌هاست بنابر [[رأی]] [[معتزله]]، در صورتی امکان دیدن [[جن]] است که [[لطافت]] [[جسم]] آنها، تبدیل به اجسام کدر شود یا اینکه قّوت و قُدرت دید [[انسان‌ها]] زیاد شود بعضی [[علما]] گفته‌اند: اگر جن‌ها [[قادر]] بر [[تغییر]] شکل خودشان به هر صورتی که می‌خواهند، باشند، در آن صورت [[اطمینان]] و [[ثقه]] به [[شناخت]] [[مردم]] از بین می‌رود، چون آنچه [[آدمی]] می‌بیند و [[حکم]] به آن می‌کند که [[فرزند]] یا همسرش است، در واقع [[جن]] باشد که به شکل آنها درآمده است!"<ref>بحارالانوار، ج۶، ص۱۵۷-۱۵۸.</ref>.
*بنابراین، سرّ اصلی عدم [[رؤیت]] [[شیطان]] و [[جنود]] او:
*بنابراین، سرّ اصلی عدم [[رؤیت]] [[شیطان]] و [[جنود]] او:
#[[مشیت الهی]] به آن تعلق گرفته است.
# [[مشیت الهی]] به آن تعلق گرفته است.
#عدم [[قدرت]] و [[توانایی]] [[بینایی]] انسان‌هاست.
#عدم [[قدرت]] و [[توانایی]] [[بینایی]] انسان‌هاست.
#بر فرض [[امکان رؤیت]]، موجب سلب [[آرامش]] یا [[اطمینان]] [[انسان‌ها]] به یکدیگر می‌شود، چون در صورت [[امکان رؤیت]]، از دو حالت خارج نیست: یا [[شیاطین]] به شکل [[انسان‌ها]] درمی‌آیند، که در این صورت هیچ‌کس به دیگری [[اطمینان]] نمی‌کند، یا به شکل حیوانات و اشکال دیگر درمی‌آیند که در این صورت، موجب [[وحشت]] افراد و سلب [[آرامش]] و [[آسایش]] از آنان خواهد شد.
#بر فرض [[امکان رؤیت]]، موجب سلب [[آرامش]] یا [[اطمینان]] [[انسان‌ها]] به یکدیگر می‌شود، چون در صورت [[امکان رؤیت]]، از دو حالت خارج نیست: یا [[شیاطین]] به شکل [[انسان‌ها]] درمی‌آیند، که در این صورت هیچ‌کس به دیگری [[اطمینان]] نمی‌کند، یا به شکل حیوانات و اشکال دیگر درمی‌آیند که در این صورت، موجب [[وحشت]] افراد و سلب [[آرامش]] و [[آسایش]] از آنان خواهد شد.
خط ۹۶: خط ۹۶:
*بعضی [[اهل]] لغت درباره گستردگی [[وسوسه]] [[شیطان]] می‌نویسند:{{عربی|قال بعض الأعلام: وَسَاوِسُ الشيطان غير متناهية، فمهما عارضه فيما يُوَسْوِسُ بحجة أتاه من باب آخر بوسوسة و أدنى ما يفيده من الاسترسال في ذلك إضاعة الوقت، و لا تدبير في إبطال ما يأتي به من الفساد أقوى و أحسن من اللجأ إلى الله تعالى و الاعتصام بحوله و قوته‏}}<ref>مجمع‌البحرین، ج۴، ص۱۲۳، کلمه وسوس.</ref>.
*بعضی [[اهل]] لغت درباره گستردگی [[وسوسه]] [[شیطان]] می‌نویسند:{{عربی|قال بعض الأعلام: وَسَاوِسُ الشيطان غير متناهية، فمهما عارضه فيما يُوَسْوِسُ بحجة أتاه من باب آخر بوسوسة و أدنى ما يفيده من الاسترسال في ذلك إضاعة الوقت، و لا تدبير في إبطال ما يأتي به من الفساد أقوى و أحسن من اللجأ إلى الله تعالى و الاعتصام بحوله و قوته‏}}<ref>مجمع‌البحرین، ج۴، ص۱۲۳، کلمه وسوس.</ref>.
*بنابراین، [[وسوسه]] [[شیطان]]، بدون نتیجه نخواهد بود و کم‌ترین اثر آن، تضییع اوقات گران‌بهای افراد است، و علت شدت و [[ضعف]] [[وسوسه]] [[شیطان]] بستگی به [[قوه]] خیالبافی افراد دارد، هر اندازه به‌کارگیری آن [[قوه]] در افراد بیش‌تر باشد، [[وسوسه]] [[شیطان]] زیاد و بیش‌ترین تأثیر را خواهد داشت. و تنها [[راه]] [[نجات]] از وسوسه‌های درونی و [[شیطانی]]، عاقلانه [[زندگی]] کردن و [[انجام وظیفه]] و داشتن [[روحیه]] [[بندگی]]، [[زهد]] و تقوای صحیح [[دینی]] و دوری از خیالبافی‌های [[بیهوده]] است.
*بنابراین، [[وسوسه]] [[شیطان]]، بدون نتیجه نخواهد بود و کم‌ترین اثر آن، تضییع اوقات گران‌بهای افراد است، و علت شدت و [[ضعف]] [[وسوسه]] [[شیطان]] بستگی به [[قوه]] خیالبافی افراد دارد، هر اندازه به‌کارگیری آن [[قوه]] در افراد بیش‌تر باشد، [[وسوسه]] [[شیطان]] زیاد و بیش‌ترین تأثیر را خواهد داشت. و تنها [[راه]] [[نجات]] از وسوسه‌های درونی و [[شیطانی]]، عاقلانه [[زندگی]] کردن و [[انجام وظیفه]] و داشتن [[روحیه]] [[بندگی]]، [[زهد]] و تقوای صحیح [[دینی]] و دوری از خیالبافی‌های [[بیهوده]] است.
*[[فلسفه]] [[وسوسه]] [[شیطان]] از جهت این است که [[انسان]] از لحاظ‍ [[فطرت]] درونی، طالب [[سعادت]] و [[راه]] سعادتمندی است و آن [[فطرت]] به هیچ وجه از بین نمی‌رود، اما هنگام [[تطبیق]] بر مصداق [[سعادت]] و [[راه]] آن، [[شیطان]] [[نفوذ]] می‌کند و با [[وسوسه]] و القائات غلط‍ به جای [[تطبیق]] آن خواسته اصیل درونی با [[سعادت]] واقعی، آن را بر [[شقاوت]] واقعی با [[ظاهرسازی]] و ایجاد تخیل در [[افکار]] [[انسان]]، منطبق می‌کند و اکثر افراد نیز به [[دلیل]] [[جهل]] یا عدم [[باور]] به وجود شریری همچون [[شیطان]] و القائات او، [[گمان]] می‌کنند و چه بسا برخی [[یقین]] کنند که آن تصمیمات ناشی از [[درک]] و [[فهم]] خودشان است و واقعاً دارای [[سعادت]] [[حقیقی]] و در مسیر آن هستند {{متن قرآن|فَرِيقًا هَدَى وَفَرِيقًا حَقَّ عَلَيْهِمُ الضَّلَالَةُ إِنَّهُمُ اتَّخَذُوا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ}} <ref>«دسته‌ای را رهنمایی کرده است و بر دسته‌ای، گمراهی سزاوار است. بی‌گمان آنها به جای خداوند شیطان‌ها را سرپرستان خویش گزیدند و می‌پندارند که رهیافته‌اند» سوره اعراف، آیه ۳۰.</ref>.
* [[فلسفه]] [[وسوسه]] [[شیطان]] از جهت این است که [[انسان]] از لحاظ‍ [[فطرت]] درونی، طالب [[سعادت]] و [[راه]] سعادتمندی است و آن [[فطرت]] به هیچ وجه از بین نمی‌رود، اما هنگام [[تطبیق]] بر مصداق [[سعادت]] و [[راه]] آن، [[شیطان]] [[نفوذ]] می‌کند و با [[وسوسه]] و القائات غلط‍ به جای [[تطبیق]] آن خواسته اصیل درونی با [[سعادت]] واقعی، آن را بر [[شقاوت]] واقعی با [[ظاهرسازی]] و ایجاد تخیل در [[افکار]] [[انسان]]، منطبق می‌کند و اکثر افراد نیز به [[دلیل]] [[جهل]] یا عدم [[باور]] به وجود شریری همچون [[شیطان]] و القائات او، [[گمان]] می‌کنند و چه بسا برخی [[یقین]] کنند که آن تصمیمات ناشی از [[درک]] و [[فهم]] خودشان است و واقعاً دارای [[سعادت]] [[حقیقی]] و در مسیر آن هستند {{متن قرآن|فَرِيقًا هَدَى وَفَرِيقًا حَقَّ عَلَيْهِمُ الضَّلَالَةُ إِنَّهُمُ اتَّخَذُوا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ}} <ref>«دسته‌ای را رهنمایی کرده است و بر دسته‌ای، گمراهی سزاوار است. بی‌گمان آنها به جای خداوند شیطان‌ها را سرپرستان خویش گزیدند و می‌پندارند که رهیافته‌اند» سوره اعراف، آیه ۳۰.</ref>.
*لذا مفسری می‌نویسد: "البته القائات [[شیطانی]] طوری نیستند که [[انسان]] آن را [[احساس]] کند و بین آنها و [[افکار]] خودش فرق بگذارد و آن را مُستند به کسی غیر از خود بداند، بلکه بی‌تردید آن را نیز [[افکار]] خود می‌داند و عیناً مانندِ دو دوتا مساوی با چهارتا و سایر [[احکام]] قطعی دیگر، از خود و رشحات [[فکری]] خویش می‌داند و هیچ منافاتی ندارد که [[افکار]] [[باطل]] ما، نیز مُستند به خود ما باشد و هم بگوییم: [[شیطان]] آن را در ما [[القا]] کرد، همچنان که بسیاری از [[افکار]] و تصمیمات ما است که در اثر خبر یا امر دیگری در ما ایجاد شده، و ما در عین حال، آن را از خود [[نفی]] نکرده و [[استقلال]] و [[اختیار]] خود را در آن، [[انکار]] نمی‌کنیم، و اگر آن [[تصمیم]] را بر اثر آن خبر گرفتیم و عملی کردیم، و سرزنشی بر آن مترتب شد، [[تقصیر]] را به گردن کسی که آن خبر را داده، نمی‌اندازیم"<ref>المیزان، ج۸، ص۳۹.</ref>.
*لذا مفسری می‌نویسد: "البته القائات [[شیطانی]] طوری نیستند که [[انسان]] آن را [[احساس]] کند و بین آنها و [[افکار]] خودش فرق بگذارد و آن را مُستند به کسی غیر از خود بداند، بلکه بی‌تردید آن را نیز [[افکار]] خود می‌داند و عیناً مانندِ دو دوتا مساوی با چهارتا و سایر [[احکام]] قطعی دیگر، از خود و رشحات [[فکری]] خویش می‌داند و هیچ منافاتی ندارد که [[افکار]] [[باطل]] ما، نیز مُستند به خود ما باشد و هم بگوییم: [[شیطان]] آن را در ما [[القا]] کرد، همچنان که بسیاری از [[افکار]] و تصمیمات ما است که در اثر خبر یا امر دیگری در ما ایجاد شده، و ما در عین حال، آن را از خود [[نفی]] نکرده و [[استقلال]] و [[اختیار]] خود را در آن، [[انکار]] نمی‌کنیم، و اگر آن [[تصمیم]] را بر اثر آن خبر گرفتیم و عملی کردیم، و سرزنشی بر آن مترتب شد، [[تقصیر]] را به گردن کسی که آن خبر را داده، نمی‌اندازیم"<ref>المیزان، ج۸، ص۳۹.</ref>.
*سپس به [[آیه شریفه]]: {{متن قرآن|فَلَا تَلُومُونِي وَلُومُوا أَنْفُسَكُمْ}}<ref>«پس مرا سرزنش مکنید و خود را سرزنش کنید» سوره ابراهیم، آیه ۲۲.</ref> استناد می‌کند.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۴۳-۳۴۶.</ref>
*سپس به [[آیه شریفه]]: {{متن قرآن|فَلَا تَلُومُونِي وَلُومُوا أَنْفُسَكُمْ}}<ref>«پس مرا سرزنش مکنید و خود را سرزنش کنید» سوره ابراهیم، آیه ۲۲.</ref> استناد می‌کند.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۴۳-۳۴۶.</ref>
خط ۱۱۱: خط ۱۱۱:
*در معنای [[اتّباع]]، یک نوع [[اختیار]] و [[اراده]] نهفته است، یعنی افراد با [[اختیار]] خودشان، پای خود را در جای پای متبوع که [[شیطان]] باشد، می‌گذارند، و آن همان [[متابعت]] از هواها و [[خواهش‌های نفسانی]] [[نامشروع]] است که [[شیطان]] آنها را جذاب نشان می‌دهد؛ لذا [[خدای سبحان]] از آن [[نهی]] فرموده و نتیجه آن را بیان کرده که قدم‌های [[شیطان]] به سوی [[فحشا]] و منکر بوده و افراد را به سوی آنها سوق می‌دهد، تا موجب [[شقاوت]] آنان شود.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۴۷-۳۴۸.</ref>
*در معنای [[اتّباع]]، یک نوع [[اختیار]] و [[اراده]] نهفته است، یعنی افراد با [[اختیار]] خودشان، پای خود را در جای پای متبوع که [[شیطان]] باشد، می‌گذارند، و آن همان [[متابعت]] از هواها و [[خواهش‌های نفسانی]] [[نامشروع]] است که [[شیطان]] آنها را جذاب نشان می‌دهد؛ لذا [[خدای سبحان]] از آن [[نهی]] فرموده و نتیجه آن را بیان کرده که قدم‌های [[شیطان]] به سوی [[فحشا]] و منکر بوده و افراد را به سوی آنها سوق می‌دهد، تا موجب [[شقاوت]] آنان شود.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۴۷-۳۴۸.</ref>
===ایجاد سرگرمی به [[آرزوها]]===
===ایجاد سرگرمی به [[آرزوها]]===
*[[شیطان]] بعد از [[اعلان]] [[اضلال]]، مواردی را که موجب رسیدن به مقصودش می‌شود، بیان می‌کند: {{متن قرآن|وَلَأُمَنِّيَنَّهُمْ}}<ref>«و به آرزو (های دور و دراز) می‌افکنم» سوره نساء، آیه ۱۱۹.</ref>. و در آیه‌ای دیگر، [[خدای متعال]] می‌فرماید: {{متن قرآن|يَعِدُهُمْ وَيُمَنِّيهِمْ وَمَا يَعِدُهُمُ الشَّيْطَانُ إِلَّا غُرُورًا}}<ref>«(شیطان) به آنان وعده می‌دهد و در آرزو (های دور و دراز) می‌افکند و شیطان به ایشان جز به فریب وعده‌ای نمی‌دهد» سوره نساء، آیه ۱۲۰.</ref>.
* [[شیطان]] بعد از [[اعلان]] [[اضلال]]، مواردی را که موجب رسیدن به مقصودش می‌شود، بیان می‌کند: {{متن قرآن|وَلَأُمَنِّيَنَّهُمْ}}<ref>«و به آرزو (های دور و دراز) می‌افکنم» سوره نساء، آیه ۱۱۹.</ref>. و در آیه‌ای دیگر، [[خدای متعال]] می‌فرماید: {{متن قرآن|يَعِدُهُمْ وَيُمَنِّيهِمْ وَمَا يَعِدُهُمُ الشَّيْطَانُ إِلَّا غُرُورًا}}<ref>«(شیطان) به آنان وعده می‌دهد و در آرزو (های دور و دراز) می‌افکند و شیطان به ایشان جز به فریب وعده‌ای نمی‌دهد» سوره نساء، آیه ۱۲۰.</ref>.
*کلمه {{متن قرآن|لَأُمَنِّيَنَّهُمْ}}، از مَنَی مشتق شده به معنای تقدیر و اندازه‌گیری است، اما در بیش‌تر اوقات به مفهوم اندازه‌گیری خیالی و آرزوهای موهومِ [[دست]] نیافتنی به کار می‌رود و اگر به نطفه "منی" گفته می‌شود، به این [[دلیل]] است که اندازه‌گیری نخستین موجودات زنده از آن آغاز می‌شود.
*کلمه {{متن قرآن|لَأُمَنِّيَنَّهُمْ}}، از مَنَی مشتق شده به معنای تقدیر و اندازه‌گیری است، اما در بیش‌تر اوقات به مفهوم اندازه‌گیری خیالی و آرزوهای موهومِ [[دست]] نیافتنی به کار می‌رود و اگر به نطفه "منی" گفته می‌شود، به این [[دلیل]] است که اندازه‌گیری نخستین موجودات زنده از آن آغاز می‌شود.
*مفسری می‌نویسد: "مراد از {{متن قرآن|لَأُمَنِّيَنَّهُمْ}}، آرزوهایی [[باطل]]، مانندِ داشتن [[عمر طولانی]]<ref>مجمع البیان، ج۳، ص۱۷۳.</ref> و نبودن [[بَعث]] و عِقاب است"<ref>کنزالدقائق، ج۳، ص۵۴۳.</ref>؛ و یا اگر [[بعث]] و عِقابی باشد، شامل آنان نمی‌شود؛ زیرا بخشیده خواهند شد.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۴۸.</ref>
*مفسری می‌نویسد: "مراد از {{متن قرآن|لَأُمَنِّيَنَّهُمْ}}، آرزوهایی [[باطل]]، مانندِ داشتن [[عمر طولانی]]<ref>مجمع البیان، ج۳، ص۱۷۳.</ref> و نبودن [[بَعث]] و عِقاب است"<ref>کنزالدقائق، ج۳، ص۵۴۳.</ref>؛ و یا اگر [[بعث]] و عِقابی باشد، شامل آنان نمی‌شود؛ زیرا بخشیده خواهند شد.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۴۸.</ref>
===ایجاد خرافی‌گری===
===ایجاد خرافی‌گری===
*{{متن قرآن|وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُبَتِّكُنَّ آذَانَ الْأَنْعَامِ}}<ref>«و به آنان فرمان می‌دهم آنگاه گوش چارپایان را (به خرافه‌پرستی) می‌شکافند» سوره نساء، آیه ۱۱۹.</ref>.
*{{متن قرآن|وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُبَتِّكُنَّ آذَانَ الْأَنْعَامِ}}<ref>«و به آنان فرمان می‌دهم آنگاه گوش چارپایان را (به خرافه‌پرستی) می‌شکافند» سوره نساء، آیه ۱۱۹.</ref>.
*[[آیه شریفه]] به یک نمونه از [[خرافات]] ابداعی [[شیطان]] اشاره می‌کند، که منحصر در آن نیست؛ بلکه شامل دیگر [[خرافات]] رایج در [[جوامع اسلامی]] و غیر [[اسلامی]] می‌شود، مانندِ چهارشنبه سوری در آخر سال شمسی که چه عواقبی به دنبال دارد و هر سال موجب کشته و زخمی شدن عده‌ای می‌شود.
* [[آیه شریفه]] به یک نمونه از [[خرافات]] ابداعی [[شیطان]] اشاره می‌کند، که منحصر در آن نیست؛ بلکه شامل دیگر [[خرافات]] رایج در [[جوامع اسلامی]] و غیر [[اسلامی]] می‌شود، مانندِ چهارشنبه سوری در آخر سال شمسی که چه عواقبی به دنبال دارد و هر سال موجب کشته و زخمی شدن عده‌ای می‌شود.
*یکی از [[اعمال]] [[خرافی]] زمان [[جاهلیت]] که در میان آنان رایج بود، گوش بعضی از چهارپایان (شتر، گاو و گوسفند) را می‌شکافتند یا [[قطع]] می‌کردند و [[سوار شدن]] بر آن را [[ممنوع]] یا استفاده از شیر یا گوشت آن را بر خود [[حرام]] می‌کردند و هیچ‌گونه از آن، انتفاع نبرده و آن را برای بتی که می‌پرستیدند، قرار می‌دادند! گفته‌اند: هرگاه شتری برای یکی از ایشان پنج بچه می‌زایید و بچّه پنجم آن نَر بود، گوشش را می‌برید و سود بردن از آن را بر خود [[حرام]] و ناروا می‌دانست! در نتیجه آنچه را [[خداوند حکیم]] [[حلال]] کرده بود، بر خودشان [[حرام]] می‌کردند و به جای [[تسلیم]] در برابر [[قوانین]] [[شرع]]، خود با [[جهل]] ناشی از خرافی‌گری، [[اقدام]] به [[جعل قوانین]] ضد [[احکام دینی]] می‌کردند و آن نیز بر اثر القائات و توجیهات [[شیطانی]] بوده که نخست، اصل [[بت‌پرستی]] را به عنوان واسطه در [[تقرب]] به [[خدای متعال]]، برای آنان توجیه کرد و بعد از آن، با توجیه اهمیت [[بت]] و [[لزوم]] [[قربانی]] برای آن، [[حلال]] را به [[حرام]] تبدیل کرد!
*یکی از [[اعمال]] [[خرافی]] زمان [[جاهلیت]] که در میان آنان رایج بود، گوش بعضی از چهارپایان (شتر، گاو و گوسفند) را می‌شکافتند یا [[قطع]] می‌کردند و [[سوار شدن]] بر آن را [[ممنوع]] یا استفاده از شیر یا گوشت آن را بر خود [[حرام]] می‌کردند و هیچ‌گونه از آن، انتفاع نبرده و آن را برای بتی که می‌پرستیدند، قرار می‌دادند! گفته‌اند: هرگاه شتری برای یکی از ایشان پنج بچه می‌زایید و بچّه پنجم آن نَر بود، گوشش را می‌برید و سود بردن از آن را بر خود [[حرام]] و ناروا می‌دانست! در نتیجه آنچه را [[خداوند حکیم]] [[حلال]] کرده بود، بر خودشان [[حرام]] می‌کردند و به جای [[تسلیم]] در برابر [[قوانین]] [[شرع]]، خود با [[جهل]] ناشی از خرافی‌گری، [[اقدام]] به [[جعل قوانین]] ضد [[احکام دینی]] می‌کردند و آن نیز بر اثر القائات و توجیهات [[شیطانی]] بوده که نخست، اصل [[بت‌پرستی]] را به عنوان واسطه در [[تقرب]] به [[خدای متعال]]، برای آنان توجیه کرد و بعد از آن، با توجیه اهمیت [[بت]] و [[لزوم]] [[قربانی]] برای آن، [[حلال]] را به [[حرام]] تبدیل کرد!
*بنابراین، [[هدف]] [[شیطان]] از ایجاد خرافه‌گری، [[زمینه‌سازی]] برای [[مخالفت]] با [[قوانین]] حکیمانه [[توحیدی]] است.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۴۹.</ref>
*بنابراین، [[هدف]] [[شیطان]] از ایجاد خرافه‌گری، [[زمینه‌سازی]] برای [[مخالفت]] با [[قوانین]] حکیمانه [[توحیدی]] است.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۴۹.</ref>
خط ۱۸۸: خط ۱۸۸:
*پس مفهوم {{متن قرآن|لَأَحْتَنِكَنَّ}}، اینکه زیر چانه [[انسان‌ها]] را می‌گیرم و بر آنان مسلط‍ می‌شوم و به سوی راه‌های [[گمراهی]] و [[انحرافی]] می‌کشانم و احتناک و [[سلطه]] برای [[گمراهی]] از جهت [[افکار]] و [[عقاید]] [[فاسد]] و نظریه‌های [[گمراه‌کننده]] یا از جهت [[رسوخ]] دادن [[رذایل اخلاقی]] و صفات خبیث [[نفسانی]] در بین آنان و روحیاتشان، یا از جهت [[عادت]] دادنشان به انجام [[محرّمات]]، عادت‌ها و [[خرافات]] [[نهی]] شده؛ و همه آن جهات [[گمراهی]]، زمانی که تثبیت شد و در افراد دوام یافت، آنان را [[مقهور]] و مغلوب [[شیطان]] می‌سازد، همچون لُجام که سوارکار به اسبش می‌زند و به هر طرف و هر راهی که می‌خواهد، می‌برد.
*پس مفهوم {{متن قرآن|لَأَحْتَنِكَنَّ}}، اینکه زیر چانه [[انسان‌ها]] را می‌گیرم و بر آنان مسلط‍ می‌شوم و به سوی راه‌های [[گمراهی]] و [[انحرافی]] می‌کشانم و احتناک و [[سلطه]] برای [[گمراهی]] از جهت [[افکار]] و [[عقاید]] [[فاسد]] و نظریه‌های [[گمراه‌کننده]] یا از جهت [[رسوخ]] دادن [[رذایل اخلاقی]] و صفات خبیث [[نفسانی]] در بین آنان و روحیاتشان، یا از جهت [[عادت]] دادنشان به انجام [[محرّمات]]، عادت‌ها و [[خرافات]] [[نهی]] شده؛ و همه آن جهات [[گمراهی]]، زمانی که تثبیت شد و در افراد دوام یافت، آنان را [[مقهور]] و مغلوب [[شیطان]] می‌سازد، همچون لُجام که سوارکار به اسبش می‌زند و به هر طرف و هر راهی که می‌خواهد، می‌برد.
*مفسری در کتاب تفسیرش دو معنا برای "احتناک" بیان کرده است:
*مفسری در کتاب تفسیرش دو معنا برای "احتناک" بیان کرده است:
#[[استیلا]]، یعنی [[شیطان]] گفته که بر [[انسان‌ها]] مگر عده قلیلی، تسلط‍ و [[استیلا]] پیدا می‌کنم؛
# [[استیلا]]، یعنی [[شیطان]] گفته که بر [[انسان‌ها]] مگر عده قلیلی، تسلط‍ و [[استیلا]] پیدا می‌کنم؛
#به معنای [[قطع]] از ریشه، از قبیل {{عربی|احتناك الجراد الزرع}} که ملخ‌ها وقتی به مزرعه [[هجوم]] می‌برند با خوردن ساق و برگ، آن را از ریشه نابود و می‌خشکانند<ref>مجمع البیان، ج۶، ص۶۵۷.</ref>. شاید بشود از معنای دومی، معنای سومی را استخراج کرد که [[شیطان]] با گفتن آن کلمه، می‌خواهد، بگوید: ریشه همه [[فضایل]] [[انسانی]] را از بیش‌تر افراد آن، از وجودشان برمی‌دارم و به جای آنها، [[رذایل اخلاقی]] و صفات [[قبیح]] [[نفسانی]] می‌کارم و [[عقیده]] [[فطری]] [[توحیدی]] را از ریشه در وجودشان می‌خشکانم و به جای آن، [[عقاید]] و [[افکار]] [[باطل]] قرار می‌دهم.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۶۴-۳۶۵.</ref> 
#به معنای [[قطع]] از ریشه، از قبیل {{عربی|احتناك الجراد الزرع}} که ملخ‌ها وقتی به مزرعه [[هجوم]] می‌برند با خوردن ساق و برگ، آن را از ریشه نابود و می‌خشکانند<ref>مجمع البیان، ج۶، ص۶۵۷.</ref>. شاید بشود از معنای دومی، معنای سومی را استخراج کرد که [[شیطان]] با گفتن آن کلمه، می‌خواهد، بگوید: ریشه همه [[فضایل]] [[انسانی]] را از بیش‌تر افراد آن، از وجودشان برمی‌دارم و به جای آنها، [[رذایل اخلاقی]] و صفات [[قبیح]] [[نفسانی]] می‌کارم و [[عقیده]] [[فطری]] [[توحیدی]] را از ریشه در وجودشان می‌خشکانم و به جای آن، [[عقاید]] و [[افکار]] [[باطل]] قرار می‌دهم.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۶۴-۳۶۵.</ref> 
===ساده جلوه دادن خلاف===
===ساده جلوه دادن خلاف===
خط ۲۱۸: خط ۲۱۸:
*کلمه {{متن عربی|فَقْرَ}} عبارت از: "ضعفی است که موجب احتیاج می‌شود و در مقابل غَنا است، چون [[غنا]] عبارت از قوّتی است که احتیاج را برطرف می‌کند... و از جهاتی به چند قسم تقسیم می‌شود: [[فقر]] [[مالی]] یا [[علمی]] یا ادبی یا [[اخلاقی]] یا غیر آنها"<ref>التحقیق، ج۹، ص۱۱۸، کلمه فقر.</ref>.
*کلمه {{متن عربی|فَقْرَ}} عبارت از: "ضعفی است که موجب احتیاج می‌شود و در مقابل غَنا است، چون [[غنا]] عبارت از قوّتی است که احتیاج را برطرف می‌کند... و از جهاتی به چند قسم تقسیم می‌شود: [[فقر]] [[مالی]] یا [[علمی]] یا ادبی یا [[اخلاقی]] یا غیر آنها"<ref>التحقیق، ج۹، ص۱۱۸، کلمه فقر.</ref>.
*تقسیم کلی دیگر [[فقر]]: [[فقر]] ذاتی که شامل همه مخلوقات است و [[فقر]] عارضی که همان [[فقر]] [[مالی]]، [[عقلی]]، [[علمی]]، [[اخلاقی]] و... می‌شود. بنابراین، [[فقر]] به معنای [[حاجت]] و [[فقیر]]، حاجتمند است و "احتیاج را از آن جهت [[فقر]] گفته‌اند که به منزله شکسته شدن فِقار ظَهر (ستون فقرات پشت) است در تعذّرِ رسیدن به مراد"<ref>قاموس قرآن، ۵، ص۱۹۷، کلمه فقر.</ref>.
*تقسیم کلی دیگر [[فقر]]: [[فقر]] ذاتی که شامل همه مخلوقات است و [[فقر]] عارضی که همان [[فقر]] [[مالی]]، [[عقلی]]، [[علمی]]، [[اخلاقی]] و... می‌شود. بنابراین، [[فقر]] به معنای [[حاجت]] و [[فقیر]]، حاجتمند است و "احتیاج را از آن جهت [[فقر]] گفته‌اند که به منزله شکسته شدن فِقار ظَهر (ستون فقرات پشت) است در تعذّرِ رسیدن به مراد"<ref>قاموس قرآن، ۵، ص۱۹۷، کلمه فقر.</ref>.
*[[شیطان]] در مرحله نخست می‌کوشد [[مانع]] از [[انفاق]] افراد به دیگران شود و تنها وسیله جلوگیری از آن، [[وسوسه]] [[فقیر]] شدن در صورت [[انفاق]] کردن است و [[انسان]] نیز از دچار شدن به آن می‌ترسد، پس [[وعده]] می‌دهد که: اگر [[انفاق]] نکنی، از [[فقر]] [[رهایی]] یافته و [[غَنی]] خواهی ماند. لذا آن [[وسوسه]] و [[وعده]] برای کسانی که همّ و غمّشان [[دنیا]] است و تنها آرزوی‌شان، [[سرمایه‌دار]] شدن و ریشه‌کن کردنِ نداری از [[حیات]] دنیویشان است، مؤثر واقع می‌شود، چون آنان [[حیات]] داشتن در [[دنیا]] را [[ثروت]] می‌دانند، [[شیطان]] نیز از همان [[راه]] وارد می‌شود و به آنها [[یادآوری]] می‌کند: اگر [[انفاق]] کنی، آن [[حیات]] دلخواهت با [[ابتلا]] به [[فقر]]، از بین می‌رود، پس [[انفاق]] نکن!
* [[شیطان]] در مرحله نخست می‌کوشد [[مانع]] از [[انفاق]] افراد به دیگران شود و تنها وسیله جلوگیری از آن، [[وسوسه]] [[فقیر]] شدن در صورت [[انفاق]] کردن است و [[انسان]] نیز از دچار شدن به آن می‌ترسد، پس [[وعده]] می‌دهد که: اگر [[انفاق]] نکنی، از [[فقر]] [[رهایی]] یافته و [[غَنی]] خواهی ماند. لذا آن [[وسوسه]] و [[وعده]] برای کسانی که همّ و غمّشان [[دنیا]] است و تنها آرزوی‌شان، [[سرمایه‌دار]] شدن و ریشه‌کن کردنِ نداری از [[حیات]] دنیویشان است، مؤثر واقع می‌شود، چون آنان [[حیات]] داشتن در [[دنیا]] را [[ثروت]] می‌دانند، [[شیطان]] نیز از همان [[راه]] وارد می‌شود و به آنها [[یادآوری]] می‌کند: اگر [[انفاق]] کنی، آن [[حیات]] دلخواهت با [[ابتلا]] به [[فقر]]، از بین می‌رود، پس [[انفاق]] نکن!
*اگر در مرحله نخست موفق نشد، وارد مرحله دوم شده و آن [[وسوسه]] [[خودنمایی]]، ریاکاری و منّت گذاشتن در [[انفاق]] است و [[خدای متعال]] آنها را موجب بطلان [[پاداش]] [[انفاق]] قرار داده و علاوه بر آن، برای آنها مجازاتی همچون: سلب [[توفیق]] [[هدایت]] نیز قرار داده است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذَى كَالَّذِي يُنْفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاسِ وَلَا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَيْهِ تُرَابٌ فَأَصَابَهُ وَابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْدًا لَا يَقْدِرُونَ عَلَى شَيْءٍ مِمَّا كَسَبُوا وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! صدقه‌های خود را با منّت نهادن و آزردن تباه نسازید، همچون کسی که از سر نمایش دادن به مردم، دارایی خود را می‌بخشد و به خداوند و روز واپسین ایمان ندارد، پس داستان وی چون داستان سنگی صاف است که بر آن گرد و خاکی نشسته باشد آنگاه بارانی تند بدان برسد (و آن خاک را بشوید) و آن را همچنان سنگ سختی درخشان (و بی‌رویش گیاهی بر آن) وا نهد؛ (اینان نیز) از آنچه انجام می‌دهند هیچ (بهره) نمی‌توانند گرفت و خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره بقره، آیه ۲۶۴.</ref>.
*اگر در مرحله نخست موفق نشد، وارد مرحله دوم شده و آن [[وسوسه]] [[خودنمایی]]، ریاکاری و منّت گذاشتن در [[انفاق]] است و [[خدای متعال]] آنها را موجب بطلان [[پاداش]] [[انفاق]] قرار داده و علاوه بر آن، برای آنها مجازاتی همچون: سلب [[توفیق]] [[هدایت]] نیز قرار داده است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذَى كَالَّذِي يُنْفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاسِ وَلَا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَيْهِ تُرَابٌ فَأَصَابَهُ وَابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْدًا لَا يَقْدِرُونَ عَلَى شَيْءٍ مِمَّا كَسَبُوا وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! صدقه‌های خود را با منّت نهادن و آزردن تباه نسازید، همچون کسی که از سر نمایش دادن به مردم، دارایی خود را می‌بخشد و به خداوند و روز واپسین ایمان ندارد، پس داستان وی چون داستان سنگی صاف است که بر آن گرد و خاکی نشسته باشد آنگاه بارانی تند بدان برسد (و آن خاک را بشوید) و آن را همچنان سنگ سختی درخشان (و بی‌رویش گیاهی بر آن) وا نهد؛ (اینان نیز) از آنچه انجام می‌دهند هیچ (بهره) نمی‌توانند گرفت و خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره بقره، آیه ۲۶۴.</ref>.
*[[انفاق]] در [[دین مقدس اسلام]] به دو صورت است: [[انفاق]] [[واجب]]، مثل [[خُمس]]، [[زکات]] و تأمین [[نفقه]] زوجه و افراد تحت تکفّل از [[اولاد]] و [[پدر]] و [[مادر]]؛ [[انفاق مستحب]] همچون کمک به [[فقرا]] و تأسیس مکان‌های [[عبادی]] و [[علمی]] و....
* [[انفاق]] در [[دین مقدس اسلام]] به دو صورت است: [[انفاق]] [[واجب]]، مثل [[خُمس]]، [[زکات]] و تأمین [[نفقه]] زوجه و افراد تحت تکفّل از [[اولاد]] و [[پدر]] و [[مادر]]؛ [[انفاق مستحب]] همچون کمک به [[فقرا]] و تأسیس مکان‌های [[عبادی]] و [[علمی]] و....
*بنابراین، جهت عمده مانعیت [[شیطان]] طبق مستفاد از [[آیه شریفه]]، [[وعده]] [[فقر]] در صورت [[انفاق]] است و در حالی که [[فلسفه]] [[تشریع]] [[انفاق]] در [[اسلام]] طبق نوشته محققی، عبارت از: "ضعیف کردن [[تعلق به دنیا]] و شکستن [[بت]] مَحبت [[مال]] است و توجه به خدمت‌کردن به [[بندگان]] [[فقیر]] [[خدای سبحان]] و [[نجات]] دادن [[فقرا]] از [[سختی]] [[زندگی]]، و [[اصلاح]] [[اجتماع]] است و آن از بزرگ‌ترین [[عبادات]] برای [[اغنیا]] و [[ثروتمندان]] است"<ref>التحقیق، ج۹، ص۱۲۱، کلمه فقر.</ref>.
*بنابراین، جهت عمده مانعیت [[شیطان]] طبق مستفاد از [[آیه شریفه]]، [[وعده]] [[فقر]] در صورت [[انفاق]] است و در حالی که [[فلسفه]] [[تشریع]] [[انفاق]] در [[اسلام]] طبق نوشته محققی، عبارت از: "ضعیف کردن [[تعلق به دنیا]] و شکستن [[بت]] مَحبت [[مال]] است و توجه به خدمت‌کردن به [[بندگان]] [[فقیر]] [[خدای سبحان]] و [[نجات]] دادن [[فقرا]] از [[سختی]] [[زندگی]]، و [[اصلاح]] [[اجتماع]] است و آن از بزرگ‌ترین [[عبادات]] برای [[اغنیا]] و [[ثروتمندان]] است"<ref>التحقیق، ج۹، ص۱۲۱، کلمه فقر.</ref>.
*و [[شیطان]] با [[وسوسه]] [[وعده]] [[فقر]]، [[مانع]] از آن [[عبادت]] بزرگ می‌شود و [[فلسفه]] دیگر، [[آزمایش]] افراد است، وگرنه خدای [[قادر]] توانا به [[راحتی]] می‌تواند، [[فقر]] افراد را برطرف کرده و دیگر اینکه با توجه به مجهول بودن زمان [[مرگ]] و [[سختی]] جان‌دادن و [[دل]] کندن از [[دنیا]]، [[انفاق]] موجب [[راحتی]] در [[جان]] دادن هنگام مردن می‌شود، آن در صورتی است که [[تعلق به دنیا]] [[ضعیف]] شده باشد و [[انفاق]] یکی از عوامل ایجاد آن [[ضعف]] است.
*و [[شیطان]] با [[وسوسه]] [[وعده]] [[فقر]]، [[مانع]] از آن [[عبادت]] بزرگ می‌شود و [[فلسفه]] دیگر، [[آزمایش]] افراد است، وگرنه خدای [[قادر]] توانا به [[راحتی]] می‌تواند، [[فقر]] افراد را برطرف کرده و دیگر اینکه با توجه به مجهول بودن زمان [[مرگ]] و [[سختی]] جان‌دادن و [[دل]] کندن از [[دنیا]]، [[انفاق]] موجب [[راحتی]] در [[جان]] دادن هنگام مردن می‌شود، آن در صورتی است که [[تعلق به دنیا]] [[ضعیف]] شده باشد و [[انفاق]] یکی از عوامل ایجاد آن [[ضعف]] است.
*نکته آخر، مراد از [[فقر]] در [[آیه شریفه]]، [[فقر]] [[مالی]] است نَه [[فقر]] در جهات دیگر مانند [[فقر علمی]] یا [[اخلاقی]]، بله، مگر اینکه با واسطه [[ترس]] از [[فقر]] [[مالی]]، بذل [[علمی]] نشود، چرا؟! زیرا اگر دیگری عالِم به حرفه و فنی که او می‌داند، شود، موجب عدم رونق درآمد و کم شدن مشتری‌هایش می‌شود، اگر عدم بذل [[علمی]] به [[دلیل]] از [[دست]] دادن درآمد بیش‌تر است، آن نیز یکی از وسوسه‌های [[شیطان]] خواهد بود!
*نکته آخر، مراد از [[فقر]] در [[آیه شریفه]]، [[فقر]] [[مالی]] است نَه [[فقر]] در جهات دیگر مانند [[فقر علمی]] یا [[اخلاقی]]، بله، مگر اینکه با واسطه [[ترس]] از [[فقر]] [[مالی]]، بذل [[علمی]] نشود، چرا؟! زیرا اگر دیگری عالِم به حرفه و فنی که او می‌داند، شود، موجب عدم رونق درآمد و کم شدن مشتری‌هایش می‌شود، اگر عدم بذل [[علمی]] به [[دلیل]] از [[دست]] دادن درآمد بیش‌تر است، آن نیز یکی از وسوسه‌های [[شیطان]] خواهد بود!
*[[فقر]] در [[آیه شریفه]]، [[فقر]] نِسبی است، یعنی اگر کسی دارای دو قرص نان است، نسبت به کسی که هیچ نانی ندارد، [[غنی]] است و دیگری [[فقیر]] و [[نیازمند]] به یکی از نان‌های اوست.
* [[فقر]] در [[آیه شریفه]]، [[فقر]] نِسبی است، یعنی اگر کسی دارای دو قرص نان است، نسبت به کسی که هیچ نانی ندارد، [[غنی]] است و دیگری [[فقیر]] و [[نیازمند]] به یکی از نان‌های اوست.
*بنابراین، معنای [[آیه شریفه]] این است: [[شیطان]] شما را هنگام [[انفاق]]، به [[فقر]] و بی‌چیزی [[وعده]] می‌دهد و از آن می‌ترساند و [[وسوسه]] می‌کند که اثر [[انفاق]]، از [[دست]] دادن [[مال]] و احتیاج و [[نیازمندی]] است.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۶۹-۳۷۱.</ref> 
*بنابراین، معنای [[آیه شریفه]] این است: [[شیطان]] شما را هنگام [[انفاق]]، به [[فقر]] و بی‌چیزی [[وعده]] می‌دهد و از آن می‌ترساند و [[وسوسه]] می‌کند که اثر [[انفاق]]، از [[دست]] دادن [[مال]] و احتیاج و [[نیازمندی]] است.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۶۹-۳۷۱.</ref> 
===ایجاد [[ترس]] و [[اضطراب]]===
===ایجاد [[ترس]] و [[اضطراب]]===
خط ۲۵۹: خط ۲۵۹:


==عوامل زمینه‌ساز [[ولایت شیطان]]==
==عوامل زمینه‌ساز [[ولایت شیطان]]==
*[[شیطان]] و جنودش، موجوداتی هستند که همواره مراقب و در کمین تک تک افراد بوده و در پی [[سوء]] استفاده از نقطه ضعف‌های کوچک و بزرگ آنان هستند تا افراد را در لوای [[ولایت]] [[باطل]] خود درآورند و بیش‌تر نقطه [[ضعف‌ها]]، ناشی از [[غفلت]]، [[سهل‌انگاری]] و [[مسامحه]] در [[امور دینی]] و توجه به [[ظواهر]] [[فریبنده]] [[دنیا]] است، به طوری که برخی افراد اصلاً متوجه وسوسه‌های [[شیطان]] نمی‌شوند و [[تصور]] می‌کنند هر کار و هر افکاری که دارند، از درون و [[نَفْس]] خودشان ناشی می‌شود!
* [[شیطان]] و جنودش، موجوداتی هستند که همواره مراقب و در کمین تک تک افراد بوده و در پی [[سوء]] استفاده از نقطه ضعف‌های کوچک و بزرگ آنان هستند تا افراد را در لوای [[ولایت]] [[باطل]] خود درآورند و بیش‌تر نقطه [[ضعف‌ها]]، ناشی از [[غفلت]]، [[سهل‌انگاری]] و [[مسامحه]] در [[امور دینی]] و توجه به [[ظواهر]] [[فریبنده]] [[دنیا]] است، به طوری که برخی افراد اصلاً متوجه وسوسه‌های [[شیطان]] نمی‌شوند و [[تصور]] می‌کنند هر کار و هر افکاری که دارند، از درون و [[نَفْس]] خودشان ناشی می‌شود!
*عوامل زمینه‌ساز [[ولایت شیطان]] فراوان بوده که در [[روایات]] و کتاب‌های [[اخلاقی]] به نحوی به آنها پرداخته شده، اما آنچه در اینجا مطرح می‌شود، عواملی است که در [[آیات]] [[قرآن مجید]] به آنها اشاره شده.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۸۱.</ref>
*عوامل زمینه‌ساز [[ولایت شیطان]] فراوان بوده که در [[روایات]] و کتاب‌های [[اخلاقی]] به نحوی به آنها پرداخته شده، اما آنچه در اینجا مطرح می‌شود، عواملی است که در [[آیات]] [[قرآن مجید]] به آنها اشاره شده.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۸۱.</ref>
===روگردانی از یاد خدای [[مهربان]]===
===روگردانی از یاد خدای [[مهربان]]===
خط ۲۶۷: خط ۲۶۷:
*بنابراین، معنای [[آیه شریفه]] چنین می‌شود: کسی که در حال [[اعراض]] از یاد خدای [[مهربان]] است، در واقع از محیط‍ [[نور]] و [[رحمت الهی]] خارج شده و در فضای کدر و [[ظلمت]] که محلّ [[شیطان]] است، وارد شده و آن یک امر مسلّم [[معنوی]] است که یا [[خدای رحمان]] یا [[شیطان]]. و مستفاد از [[آیه شریفه]]، اینکه [[شیطان]] در مقابل [[خدای رحمان]] است و در هیچ موردی با هم جمع نمی‌شوند، پس وقتی فردی از [[خدای رحمان]] [[اعراض]] کرد، خواه‌ناخواه [[شیطان]] بر او مسلط‍ می‌شود.
*بنابراین، معنای [[آیه شریفه]] چنین می‌شود: کسی که در حال [[اعراض]] از یاد خدای [[مهربان]] است، در واقع از محیط‍ [[نور]] و [[رحمت الهی]] خارج شده و در فضای کدر و [[ظلمت]] که محلّ [[شیطان]] است، وارد شده و آن یک امر مسلّم [[معنوی]] است که یا [[خدای رحمان]] یا [[شیطان]]. و مستفاد از [[آیه شریفه]]، اینکه [[شیطان]] در مقابل [[خدای رحمان]] است و در هیچ موردی با هم جمع نمی‌شوند، پس وقتی فردی از [[خدای رحمان]] [[اعراض]] کرد، خواه‌ناخواه [[شیطان]] بر او مسلط‍ می‌شود.
*بعضی گفته‌اند: "مراد از "ذکر"، [[قرآن کریم]] است و برخی دیگر: ذکر را، نشانه و دلیل‌های روشن از [[آیات الهی]] دانسته‌اند"<ref>قاموس قرآن.</ref>؛ ولی مراد از ذکر [[رحمان]]، مطلق بوده و شامل یاد [[خدای متعال]]، [[قرائت قرآن]] [[کریم]] و [[تدبر]] در [[آیات]] آن و عمل به [[دستورها]] و [[احکام]] حکیمانه اوست که هنگام [[گناه]]، به یاد [[خدای متعال]] بوده و آن را ترک کند یا هنگام استفاده از نعمت‌های پروردگارش، [[شکرگزار]] باشد و در ابتدای شروع برای استفاده از آنها با نام او شروع کند و با [[شُکر]] او خاتمه دهد.
*بعضی گفته‌اند: "مراد از "ذکر"، [[قرآن کریم]] است و برخی دیگر: ذکر را، نشانه و دلیل‌های روشن از [[آیات الهی]] دانسته‌اند"<ref>قاموس قرآن.</ref>؛ ولی مراد از ذکر [[رحمان]]، مطلق بوده و شامل یاد [[خدای متعال]]، [[قرائت قرآن]] [[کریم]] و [[تدبر]] در [[آیات]] آن و عمل به [[دستورها]] و [[احکام]] حکیمانه اوست که هنگام [[گناه]]، به یاد [[خدای متعال]] بوده و آن را ترک کند یا هنگام استفاده از نعمت‌های پروردگارش، [[شکرگزار]] باشد و در ابتدای شروع برای استفاده از آنها با نام او شروع کند و با [[شُکر]] او خاتمه دهد.
*[[غفلت]] از [[ذکر خدا]] و [[غرق]] شدن در لذات [[دنیا]]، و دلباختگی به زرق و برق آن، موجب می‌شود که [[شیطانی]] بر [[انسان]] مسلط‍ گردد و همواره قرین او باشد، و رشته‌ای در گردنش افکنده، می‌برد هر جا که خاطرخواه اوست! [[بدیهی]] است جای این ندارد که کسی از این [[آیه]] [[تصور]] [[جبر]] کند؛ زیرا این نتیجه اعمالی است که خود آنان انجام داده‌اند، مخصوصاً [[غرق]] شدن در لذات [[نامشروع]] [[دنیا]] یا افراط‍ و حرص‌ورزی در [[مشروع]] آن و [[آلوده]] شدن به انواع [[گناهان]]، نخستین تأثیرش این است که بر [[قلب]]، [[چشم]] و [[گوش]] [[انسان]] پرده می‌افتد، او را از [[خدا]] [[بیگانه]] می‌کند<ref>یکی از علائم شقاوت هر فردی، اعراض از یاد پروردگار مهربانش و عدم لحاظ‍ حضور او و احاطه او بر کارها و اعمالش است و مرحله شدیدتر آن، بیزاری و نعوذ بالله نفرت از امور معنوی و هر چه به مسائل دینی برگردد که نمونه بارز آن، پرهیز از همنشینی با مؤمنان و میل به همنشینی با فاسقان است.</ref>، و [[شیطان]] را بر وی مسلط‍ می‌سازد، و تا آنجا ادامه می‌یابد که گاهی [[راه]] بازگشت به رویش بسته می‌شود، چرا که [[شیاطین]] و [[افکار شیطانی]] از هر سو او را احاطه می‌کنند، و این نتیجه عمل خود [[انسان]] است.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۸۱-۳۸۳.</ref>
* [[غفلت]] از [[ذکر خدا]] و [[غرق]] شدن در لذات [[دنیا]]، و دلباختگی به زرق و برق آن، موجب می‌شود که [[شیطانی]] بر [[انسان]] مسلط‍ گردد و همواره قرین او باشد، و رشته‌ای در گردنش افکنده، می‌برد هر جا که خاطرخواه اوست! [[بدیهی]] است جای این ندارد که کسی از این [[آیه]] [[تصور]] [[جبر]] کند؛ زیرا این نتیجه اعمالی است که خود آنان انجام داده‌اند، مخصوصاً [[غرق]] شدن در لذات [[نامشروع]] [[دنیا]] یا افراط‍ و حرص‌ورزی در [[مشروع]] آن و [[آلوده]] شدن به انواع [[گناهان]]، نخستین تأثیرش این است که بر [[قلب]]، [[چشم]] و [[گوش]] [[انسان]] پرده می‌افتد، او را از [[خدا]] [[بیگانه]] می‌کند<ref>یکی از علائم شقاوت هر فردی، اعراض از یاد پروردگار مهربانش و عدم لحاظ‍ حضور او و احاطه او بر کارها و اعمالش است و مرحله شدیدتر آن، بیزاری و نعوذ بالله نفرت از امور معنوی و هر چه به مسائل دینی برگردد که نمونه بارز آن، پرهیز از همنشینی با مؤمنان و میل به همنشینی با فاسقان است.</ref>، و [[شیطان]] را بر وی مسلط‍ می‌سازد، و تا آنجا ادامه می‌یابد که گاهی [[راه]] بازگشت به رویش بسته می‌شود، چرا که [[شیاطین]] و [[افکار شیطانی]] از هر سو او را احاطه می‌کنند، و این نتیجه عمل خود [[انسان]] است.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۸۱-۳۸۳.</ref>
===[[شرک]]===
===[[شرک]]===
*{{متن قرآن|إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ}}<ref>«چیرگی او تنها بر کسانی است که دوستش می‌دارند و بر کسانی که به او  شرک می‌ورزند» سوره نحل، آیه ۱۰۰.</ref>.
*{{متن قرآن|إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ}}<ref>«چیرگی او تنها بر کسانی است که دوستش می‌دارند و بر کسانی که به او  شرک می‌ورزند» سوره نحل، آیه ۱۰۰.</ref>.
خط ۲۷۴: خط ۲۷۴:
#عده‌ای از [[مفسرین]] نوشته‌اند: "باء در "به" باء سببیه است و [[ضمیر]] به [[شیطان]] برمی‌گردد"<ref>مجمع البیان، ج۶، ص۱۹۸؛ المیزان، ج۱۲، ص۳۴۵ و تقریب القرآن الی الاذهان، ج۳، ص۲۶۱.</ref>. پس بنابر آن نظریه، عامل [[سلطه]]، [[ولایت‌پذیری]] و [[انتخاب]] [[ولایت شیطان]] خواهد بود که منجر به [[شرک]] می‌شود و [[دوستدار]] [[منش]] و [[رفتار]] [[شیطان]] بودن، عامل [[سلطه]] است نه [[شرک]]، بلکه [[شرک]] نتیجه [[تبعیت]] از [[شیطان]] است و معنای [[آیه]] چنین می‌شود: [[سلطه]] [[شیطان]] بر کسانی است که او را به [[سرپرستی]] خود برگزیده‌اند، آنان که به سبب [[اطاعت]] از [[شیطان]]، به [[خدای سبحان]] [[مشرک]] شده‌اند و به جای او، [[شیطان]] را ولی خود برگزیده‌اند.
#عده‌ای از [[مفسرین]] نوشته‌اند: "باء در "به" باء سببیه است و [[ضمیر]] به [[شیطان]] برمی‌گردد"<ref>مجمع البیان، ج۶، ص۱۹۸؛ المیزان، ج۱۲، ص۳۴۵ و تقریب القرآن الی الاذهان، ج۳، ص۲۶۱.</ref>. پس بنابر آن نظریه، عامل [[سلطه]]، [[ولایت‌پذیری]] و [[انتخاب]] [[ولایت شیطان]] خواهد بود که منجر به [[شرک]] می‌شود و [[دوستدار]] [[منش]] و [[رفتار]] [[شیطان]] بودن، عامل [[سلطه]] است نه [[شرک]]، بلکه [[شرک]] نتیجه [[تبعیت]] از [[شیطان]] است و معنای [[آیه]] چنین می‌شود: [[سلطه]] [[شیطان]] بر کسانی است که او را به [[سرپرستی]] خود برگزیده‌اند، آنان که به سبب [[اطاعت]] از [[شیطان]]، به [[خدای سبحان]] [[مشرک]] شده‌اند و به جای او، [[شیطان]] را ولی خود برگزیده‌اند.
*اما ظاهر [[آیه شریفه]]، [[مخالف]] نظریه دوم بوده، و [[آیه]] در صدد بیان دو عامل زمینه‌ساز [[ولایت]] است:[[ولایت‌پذیری]] [[ولایت شیطان]]، و [[شرک]] به [[خدای سبحان]].
*اما ظاهر [[آیه شریفه]]، [[مخالف]] نظریه دوم بوده، و [[آیه]] در صدد بیان دو عامل زمینه‌ساز [[ولایت]] است:[[ولایت‌پذیری]] [[ولایت شیطان]]، و [[شرک]] به [[خدای سبحان]].
*[[شرک]] زمینه‌ساز [[ولایت شیطان]]، دارای حالات مختلف ظاهری و پنهانی است، ظاهری مانند [[بت‌پرستی]]، و پنهانی مانند [[ریا]]. و اطلاق [[شرک]] در [[آیه]]، شامل همه مراحل آن می‌شود.
* [[شرک]] زمینه‌ساز [[ولایت شیطان]]، دارای حالات مختلف ظاهری و پنهانی است، ظاهری مانند [[بت‌پرستی]]، و پنهانی مانند [[ریا]]. و اطلاق [[شرک]] در [[آیه]]، شامل همه مراحل آن می‌شود.
*[[برگزیدن]] [[ولایت شیطان]] و واگذاری [[تدبیر امور]] [[فکری]] و عملی خود به او، دو حالت دارد؛ یکی صریح و بدون [[اعلان]] علنی [[انزجار]] از آن، همچون گروه شیطان‌پرستان؛ دومی که اکثر افراد را در برمی‌گیرد، اینکه در ظاهر اظهار تنفر از [[ولایت]] [[باطل]] [[شیطان]] و [[تدبیر]] و [[سلطه]] او بر خود می‌کنند، اما در واقع و هنگام عمل، [[تدبیر امور]] [[زندگی]] خود را به [[دست]] او می‌سپارند و چه بسا اصلاً متوجه [[تدبیر]] مخفیانه [[شیطان]] در درون خود نشوند و [[تصور]] کنند هر آنچه انجام می‌دهند، به اصطلاح خودشان با [[عقل]] و [[درایت]] و [[ذکاوت]] [[فکری]] خودشان است. لذا [[غافل]] از آن هستند و اصلاً در درونشان نگهبان نیست که خطورات و تصمیماتشان را بازرسی کند که از کجا و به چه جهتی است و در پی [[کشف]] [[دشمن]] نفوذی در درونشان نیستند و اگرهم در پی آن باشند، در پی طرد عملی آن نیستند و [[زندگی]] منافقانه‌ای دارند که ظاهراً ادعای [[اسلام]] می‌کنند و در خفا با [[دشمن]] به ظاهر [[دوست]]، روابط‍ پنهانی داشته و مجری سیاست‌های او هستند!<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۸۳-۳۸۴.</ref>
* [[برگزیدن]] [[ولایت شیطان]] و واگذاری [[تدبیر امور]] [[فکری]] و عملی خود به او، دو حالت دارد؛ یکی صریح و بدون [[اعلان]] علنی [[انزجار]] از آن، همچون گروه شیطان‌پرستان؛ دومی که اکثر افراد را در برمی‌گیرد، اینکه در ظاهر اظهار تنفر از [[ولایت]] [[باطل]] [[شیطان]] و [[تدبیر]] و [[سلطه]] او بر خود می‌کنند، اما در واقع و هنگام عمل، [[تدبیر امور]] [[زندگی]] خود را به [[دست]] او می‌سپارند و چه بسا اصلاً متوجه [[تدبیر]] مخفیانه [[شیطان]] در درون خود نشوند و [[تصور]] کنند هر آنچه انجام می‌دهند، به اصطلاح خودشان با [[عقل]] و [[درایت]] و [[ذکاوت]] [[فکری]] خودشان است. لذا [[غافل]] از آن هستند و اصلاً در درونشان نگهبان نیست که خطورات و تصمیماتشان را بازرسی کند که از کجا و به چه جهتی است و در پی [[کشف]] [[دشمن]] نفوذی در درونشان نیستند و اگرهم در پی آن باشند، در پی طرد عملی آن نیستند و [[زندگی]] منافقانه‌ای دارند که ظاهراً ادعای [[اسلام]] می‌کنند و در خفا با [[دشمن]] به ظاهر [[دوست]]، روابط‍ پنهانی داشته و مجری سیاست‌های او هستند!<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۸۳-۳۸۴.</ref>
===سنگدلی===
===سنگدلی===
*{{متن قرآن|فَلَوْلَا إِذْ جَاءَهُمْ بَأْسُنَا تَضَرَّعُوا وَلَكِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ}}<ref>«پس چرا آنگاه که خشم ما به سراغشان آمد لابه نکردند؟ لکن (در حقیقت) دل‌هایشان سخت شد و شیطان، کاری را که انجام می‌دادند برای آنان آراست» سوره انعام، آیه ۴۳.</ref>.
*{{متن قرآن|فَلَوْلَا إِذْ جَاءَهُمْ بَأْسُنَا تَضَرَّعُوا وَلَكِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ}}<ref>«پس چرا آنگاه که خشم ما به سراغشان آمد لابه نکردند؟ لکن (در حقیقت) دل‌هایشان سخت شد و شیطان، کاری را که انجام می‌دادند برای آنان آراست» سوره انعام، آیه ۴۳.</ref>.
خط ۲۸۵: خط ۲۸۵:
*{{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ مَنْ كَانَ مُخْتَالًا فَخُورًا * الَّذِينَ يَبْخَلُونَ وَيَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَيَكْتُمُونَ مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَأَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ عَذَابًا مُهِينًا * وَالَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ رِئَاءَ النَّاسِ وَلَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَمَنْ يَكُنِ الشَّيْطَانُ لَهُ قَرِينًا فَسَاءَ قَرِينًا}}<ref>«خداوند را بپرستید و چیزی را شریک او نکنید و به پدر و مادر و به خویشاوند و یتیمان و تهیدستان و همسایه خویشاوند و همسایه دور و همراه همنشین و در راه مانده و بردگانتان نکویی ورزید؛ بی‌گمان خداوند کسی را که خودپسندی خویشتن‌ستای باشد دوست نمی‌دارد * همان کسان که تنگ‌چشمی می‌ورزند و مردم را به تنگ‌چشمی وا می‌دارند و آنچه را خداوند از بخشش خود به آنان داده است پنهان می‌کنند و برای کافران عذابی خوارساز آماده کرده‌ایم * و آن کسان که دارایی‌های خود را برای نشان دادن به مردم، می‌بخشند و به خداوند و روز واپسین ایمان ندارند؛ و هر که شیطان همدم اوست بدهمدمی او راست» سوره نساء، آیه ۳۶-۳۸.</ref>.
*{{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ مَنْ كَانَ مُخْتَالًا فَخُورًا * الَّذِينَ يَبْخَلُونَ وَيَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَيَكْتُمُونَ مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَأَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ عَذَابًا مُهِينًا * وَالَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ رِئَاءَ النَّاسِ وَلَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَمَنْ يَكُنِ الشَّيْطَانُ لَهُ قَرِينًا فَسَاءَ قَرِينًا}}<ref>«خداوند را بپرستید و چیزی را شریک او نکنید و به پدر و مادر و به خویشاوند و یتیمان و تهیدستان و همسایه خویشاوند و همسایه دور و همراه همنشین و در راه مانده و بردگانتان نکویی ورزید؛ بی‌گمان خداوند کسی را که خودپسندی خویشتن‌ستای باشد دوست نمی‌دارد * همان کسان که تنگ‌چشمی می‌ورزند و مردم را به تنگ‌چشمی وا می‌دارند و آنچه را خداوند از بخشش خود به آنان داده است پنهان می‌کنند و برای کافران عذابی خوارساز آماده کرده‌ایم * و آن کسان که دارایی‌های خود را برای نشان دادن به مردم، می‌بخشند و به خداوند و روز واپسین ایمان ندارند؛ و هر که شیطان همدم اوست بدهمدمی او راست» سوره نساء، آیه ۳۶-۳۸.</ref>.
*کلمه {{متن قرآن|مُخْتَال}} از مادّه "خیل" است، و خیل و [[خیال]] به معنای صورت و حالت مخصوصی است که در [[ذهن]] متصور گردد، و به طور کلی، هر صورتی است که در [[ذهن]] [[انسان]] متصور شده و واقعیتی نداشته باشد، و از مصادیق آن، مفهوم [[تکبر]]، [[فخرفروشی]]، [[عُجب]] و [[ظن]] و وَهم و... است. [[خداوند متعال]] هرگز چیزی را که دارای واقعیت و [[حق]] نباشد، [[دوست]] نمی‌دارد؛ زیرا هر چه در مقابل [[حق]] باشد، [[باطل]] است؛ و از مصادیق بی‌واقعیت و [[باطل]]، [[افتخار]] کردن است. و "فخر" یعنی ادعای فضیلتی کردن در مقابل دیگران، و این عمل از صفات و [[اعمال]] بسیار [[زشت]] [[انسان]] است که بخواهد خود را بر دیگران [[برتری]] دهد، و آن در اثر [[مختال]] بودن حاصل می‌شود که خود را با صورت [[ذهنی]] و [[خیال‌پردازی]]، ممتاز و برجسته دیده، سپس ادعای [[برتری]] می‌کند. این صفت، [[مخالف]] مسیر [[عبودیت]] و [[بندگی]] است.
*کلمه {{متن قرآن|مُخْتَال}} از مادّه "خیل" است، و خیل و [[خیال]] به معنای صورت و حالت مخصوصی است که در [[ذهن]] متصور گردد، و به طور کلی، هر صورتی است که در [[ذهن]] [[انسان]] متصور شده و واقعیتی نداشته باشد، و از مصادیق آن، مفهوم [[تکبر]]، [[فخرفروشی]]، [[عُجب]] و [[ظن]] و وَهم و... است. [[خداوند متعال]] هرگز چیزی را که دارای واقعیت و [[حق]] نباشد، [[دوست]] نمی‌دارد؛ زیرا هر چه در مقابل [[حق]] باشد، [[باطل]] است؛ و از مصادیق بی‌واقعیت و [[باطل]]، [[افتخار]] کردن است. و "فخر" یعنی ادعای فضیلتی کردن در مقابل دیگران، و این عمل از صفات و [[اعمال]] بسیار [[زشت]] [[انسان]] است که بخواهد خود را بر دیگران [[برتری]] دهد، و آن در اثر [[مختال]] بودن حاصل می‌شود که خود را با صورت [[ذهنی]] و [[خیال‌پردازی]]، ممتاز و برجسته دیده، سپس ادعای [[برتری]] می‌کند. این صفت، [[مخالف]] مسیر [[عبودیت]] و [[بندگی]] است.
*[[آیه شریفه]] در [[مقام]] معرفی کردن و [[وصف]] {{متن قرآن|مُخْتَالٍ فَخُورٍ}} است که شخص [[بخیل]] نیز مانند [[فرد]] خیال‌پرداز [[متکبر]]، تخیل و نقشه‌ای در [[فکر]] خود ترسیم کرده، و برای [[دارایی]] و [[اموال]] خویش که از آثار [[فضل]]، [[رحمت]] و [[عطای الهی]] است، [[محدودیت]] و امساک نشان داده، و از توسعه آن [[رحمت]] و [[فضل]] [[پروردگار]] جلوگیری می‌کند. [[بخیل]] آنچه را در [[تصرف]] او است، از خود دیده، و می‌پندارد که با بذل، [[بخشش]] و رسیدگی به حوایج ضرور [[مردم]]، از دارایی‌اش کم شده، و خود، [[فقیر]] و محتاج می‌شود.
* [[آیه شریفه]] در [[مقام]] معرفی کردن و [[وصف]] {{متن قرآن|مُخْتَالٍ فَخُورٍ}} است که شخص [[بخیل]] نیز مانند [[فرد]] خیال‌پرداز [[متکبر]]، تخیل و نقشه‌ای در [[فکر]] خود ترسیم کرده، و برای [[دارایی]] و [[اموال]] خویش که از آثار [[فضل]]، [[رحمت]] و [[عطای الهی]] است، [[محدودیت]] و امساک نشان داده، و از توسعه آن [[رحمت]] و [[فضل]] [[پروردگار]] جلوگیری می‌کند. [[بخیل]] آنچه را در [[تصرف]] او است، از خود دیده، و می‌پندارد که با بذل، [[بخشش]] و رسیدگی به حوایج ضرور [[مردم]]، از دارایی‌اش کم شده، و خود، [[فقیر]] و محتاج می‌شود.
*و این [[خیال]] غلط‍ و [[تصور]] [[باطل]]، چون در [[قلب]] [[انسان]] جایگزین و ثابت گردد، نقشه خود را یک اصل صحیح [[تصور]] کرده، و حتی دیگران را نیز به این عمل [[دعوت]] می‌کند. چنین افرادی همیشه با [[ظهور]] رحمت الهی و بسط‍ و نشر [[فضل]] و [[لطف]] [[پروردگار]] [[متعال]]، مقابله کرده و عملاً [[مانع]] از جلوه [[نور]] و [[رحمت]] و [[فیض]] او می‌شوند؛ زیرا [[خداوند متعال]] در [[جهان]] مادّه، افاضات و [[رحمت]] خود را به وسایل و وسایط‍ انجام می‌دهد، و مقتضای عالَمِ مادّه که تزاحم و [[محدودیت]] در آن هست، چنین است، پس باید متوجه این امر بود که آنچه از [[مال]]، [[قدرت]] و [[ثروت]] به کسی عطا می‌شود، مخصوص او نیست، و آنچه اضافه بر احتیاجات او است، لازم است به [[بندگان]] [[نیازمند]] [[خدا]] برسد و در رفع نیاز، حوایج و گرفتاری‌های آنان صَرف گردد.
*و این [[خیال]] غلط‍ و [[تصور]] [[باطل]]، چون در [[قلب]] [[انسان]] جایگزین و ثابت گردد، نقشه خود را یک اصل صحیح [[تصور]] کرده، و حتی دیگران را نیز به این عمل [[دعوت]] می‌کند. چنین افرادی همیشه با [[ظهور]] رحمت الهی و بسط‍ و نشر [[فضل]] و [[لطف]] [[پروردگار]] [[متعال]]، مقابله کرده و عملاً [[مانع]] از جلوه [[نور]] و [[رحمت]] و [[فیض]] او می‌شوند؛ زیرا [[خداوند متعال]] در [[جهان]] مادّه، افاضات و [[رحمت]] خود را به وسایل و وسایط‍ انجام می‌دهد، و مقتضای عالَمِ مادّه که تزاحم و [[محدودیت]] در آن هست، چنین است، پس باید متوجه این امر بود که آنچه از [[مال]]، [[قدرت]] و [[ثروت]] به کسی عطا می‌شود، مخصوص او نیست، و آنچه اضافه بر احتیاجات او است، لازم است به [[بندگان]] [[نیازمند]] [[خدا]] برسد و در رفع نیاز، حوایج و گرفتاری‌های آنان صَرف گردد.
*پس شخص [[بخیل]]، گذشته از جلوگیری و [[مانع]] شدن از بسط‍ [[رحمت]] و [[فیض الهی]]، [[بندگان]] [[ضعیف]] و محتاج [[خدا]] را نیز از رسیدن به سهم و نصیب خودشان که به وسیله او عطا می‌شود، [[محروم]] می‌کند.
*پس شخص [[بخیل]]، گذشته از جلوگیری و [[مانع]] شدن از بسط‍ [[رحمت]] و [[فیض الهی]]، [[بندگان]] [[ضعیف]] و محتاج [[خدا]] را نیز از رسیدن به سهم و نصیب خودشان که به وسیله او عطا می‌شود، [[محروم]] می‌کند.
خط ۲۹۱: خط ۲۹۱:
*و از این لحاظ‍ است که چنین شخصی بر اثر این عمل [[زشت]] و بخل‌ورزی که بر خلاف نظر [[خالق]] و نیز [[وظیفه]] [[خدمت]] است، به [[عذاب]] و [[گرفتاری]] شدید [[مبتلا]] گشته، و عواقب [[اعمال]] خود را خواهد دید. و در این مورد افراد [[بخیل]] را به‌عنوان {{متن قرآن|كَافِر}}، و [[عذاب]] آنان را {{متن قرآن|مُهِين}}، معرفی کرده است، زیرا [[کفر]]، به معنای [[بی‌اعتنایی]] و رد و [[مخالفت]] است که با جریان افاضات [[الهی]] [[مخالفت]] کرده و آنها را رد کرده است. و {{متن قرآن|مُهِين}}، از [[اهانت]] بوده و به مفهوم خوارکننده است، و او به [[دلیل]] خوارکردن و [[بی‌اعتنایی]] به [[حقوق]] و سِهام [[ضعفا]]، در نتیجه خود را [[خوار]] کرده، و بدان وسیله در [[حقیقت]] از [[رحمت الهی]] [[محروم]] خواهد شد.
*و از این لحاظ‍ است که چنین شخصی بر اثر این عمل [[زشت]] و بخل‌ورزی که بر خلاف نظر [[خالق]] و نیز [[وظیفه]] [[خدمت]] است، به [[عذاب]] و [[گرفتاری]] شدید [[مبتلا]] گشته، و عواقب [[اعمال]] خود را خواهد دید. و در این مورد افراد [[بخیل]] را به‌عنوان {{متن قرآن|كَافِر}}، و [[عذاب]] آنان را {{متن قرآن|مُهِين}}، معرفی کرده است، زیرا [[کفر]]، به معنای [[بی‌اعتنایی]] و رد و [[مخالفت]] است که با جریان افاضات [[الهی]] [[مخالفت]] کرده و آنها را رد کرده است. و {{متن قرآن|مُهِين}}، از [[اهانت]] بوده و به مفهوم خوارکننده است، و او به [[دلیل]] خوارکردن و [[بی‌اعتنایی]] به [[حقوق]] و سِهام [[ضعفا]]، در نتیجه خود را [[خوار]] کرده، و بدان وسیله در [[حقیقت]] از [[رحمت الهی]] [[محروم]] خواهد شد.
*کلمه {{متن قرآن|رِئَاء}}، از ماده "روت" به معنای مطلق دیدن است، و منظور از آن، انجام دادن [[عمل]] [[انفاق]] است، تا [[مردم]] آن را خوب ببینند، و [[هدف]] اصلی از آن عمل، دیدن [[مردم]] است، که [[مخالف]] توجه به [[خداوند]]، [[بندگی]] و [[اخلاص]] است.
*کلمه {{متن قرآن|رِئَاء}}، از ماده "روت" به معنای مطلق دیدن است، و منظور از آن، انجام دادن [[عمل]] [[انفاق]] است، تا [[مردم]] آن را خوب ببینند، و [[هدف]] اصلی از آن عمل، دیدن [[مردم]] است، که [[مخالف]] توجه به [[خداوند]]، [[بندگی]] و [[اخلاص]] است.
*[[ریا]] علامت مُنتفی شدن [[ایمان به خداوند]] و روز [[آخرت]] است؛ زیرا نتیجه عمل و [[عبادت]] خود را، دیدن [[مردم]] و جلب نظر آنان قرار داده است، و از این لحاظ‍ نباید انتظاری از [[خداوند متعال]] باشد که در مقابل [[اعمال]] او [[اجر]] نیکویی بدهد.
* [[ریا]] علامت مُنتفی شدن [[ایمان به خداوند]] و روز [[آخرت]] است؛ زیرا نتیجه عمل و [[عبادت]] خود را، دیدن [[مردم]] و جلب نظر آنان قرار داده است، و از این لحاظ‍ نباید انتظاری از [[خداوند متعال]] باشد که در مقابل [[اعمال]] او [[اجر]] نیکویی بدهد.
*چون [[ریاکار]] هرگز به روز [[جزا]] و عالَمِ [[قیامت]] نیز [[اعتقاد قلبی]] ندارد، وگرنَه برنامه [[زندگی]] و عمل خود را به گونه‌ای تنظیم می‌کرد که [[آینده]] [[معنوی]] خوبی پیشِ روی او باشد؛ لذا هنگامی که التفاتی به [[قرب الهی]] نداشته باشد، قهراً [[شیطان]] قرین او خواهد شد.
*چون [[ریاکار]] هرگز به روز [[جزا]] و عالَمِ [[قیامت]] نیز [[اعتقاد قلبی]] ندارد، وگرنَه برنامه [[زندگی]] و عمل خود را به گونه‌ای تنظیم می‌کرد که [[آینده]] [[معنوی]] خوبی پیشِ روی او باشد؛ لذا هنگامی که التفاتی به [[قرب الهی]] نداشته باشد، قهراً [[شیطان]] قرین او خواهد شد.
*هنگامی که [[شیطان]] همدوش افراد [[بخیل]] و [[ریاکار]] شد، خواه ناخواه در [[زندگی]] آنان از جهت [[عقاید]]، [[اخلاقیات]] و [[اعمال]] تأثیر می‌گذارد. پس باید توجه داشت که [[بخیل]] یا [[ریاکار]] اگرچه خودشان نفهمند، در واقع به [[خدا]] و [[روز قیامت]] [[ایمان]] ندارند، و همواره از [[خداوند متعال]] منقطع گشته، و با [[شیطان]] و [[جنود]] او مأنوس خواهند بود. البته چنین افرادی از تمام مراحل [[سعادت]] [[محروم]] گشته، و [[جایگاه]] آنان در معنا و در [[آینده]]، [[آتش]] سوزان خواهد بود. آنها از مصادیق {{متن قرآن|مُخْتَال}} بوده، و با همان تخیل [[باطنی]] و نقشه پوچ خود، دلشاد هستند.
*هنگامی که [[شیطان]] همدوش افراد [[بخیل]] و [[ریاکار]] شد، خواه ناخواه در [[زندگی]] آنان از جهت [[عقاید]]، [[اخلاقیات]] و [[اعمال]] تأثیر می‌گذارد. پس باید توجه داشت که [[بخیل]] یا [[ریاکار]] اگرچه خودشان نفهمند، در واقع به [[خدا]] و [[روز قیامت]] [[ایمان]] ندارند، و همواره از [[خداوند متعال]] منقطع گشته، و با [[شیطان]] و [[جنود]] او مأنوس خواهند بود. البته چنین افرادی از تمام مراحل [[سعادت]] [[محروم]] گشته، و [[جایگاه]] آنان در معنا و در [[آینده]]، [[آتش]] سوزان خواهد بود. آنها از مصادیق {{متن قرآن|مُخْتَال}} بوده، و با همان تخیل [[باطنی]] و نقشه پوچ خود، دلشاد هستند.
خط ۳۰۶: خط ۳۰۶:
*{{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّيَاطِينَ عَلَى الْكَافِرِينَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا}}<ref>«آیا ندیده‌ای که ما شیطان‌ها را به سراغ کافران می‌فرستیم که آنان را خوب از راه به در می‌کنند؟» سوره مریم، آیه ۸۳.</ref>.
*{{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّيَاطِينَ عَلَى الْكَافِرِينَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا}}<ref>«آیا ندیده‌ای که ما شیطان‌ها را به سراغ کافران می‌فرستیم که آنان را خوب از راه به در می‌کنند؟» سوره مریم، آیه ۸۳.</ref>.
*کلمه {{متن قرآن|تَؤُزُّهُمْ}} از مادّه "ازّ" به معنای تحریک شَدید است.
*کلمه {{متن قرآن|تَؤُزُّهُمْ}} از مادّه "ازّ" به معنای تحریک شَدید است.
*[[کفر]] و [[انکار]] [[پروردگار]] عالَم و [[روز قیامت]] یکی دیگر از عوامل [[سلطه]] کامل و همه‌جانبه [[شیطان]] و [[جنود]] اوست که دیگر لازم نیست آنان را به [[گمراهی]] و [[کفر]] سوق دهند، بلکه آنچه [[هدف]] [[شیطان]] بوده، به آن رسیده و فقط‍ یک چیز باقی مانده و آن تحریک شَدید آنان به عِصیان و [[فساد]] است.
* [[کفر]] و [[انکار]] [[پروردگار]] عالَم و [[روز قیامت]] یکی دیگر از عوامل [[سلطه]] کامل و همه‌جانبه [[شیطان]] و [[جنود]] اوست که دیگر لازم نیست آنان را به [[گمراهی]] و [[کفر]] سوق دهند، بلکه آنچه [[هدف]] [[شیطان]] بوده، به آن رسیده و فقط‍ یک چیز باقی مانده و آن تحریک شَدید آنان به عِصیان و [[فساد]] است.
*لذا محققی می‌نویسد: "چون [[کافران]]، محجوب از [[حق]] و در [[حیرت]] و [[گمراهی]] غوطه‌ور هستند، نیاز به [[گمراه]] کردن‌شان نیست، فقط‍ [[شیاطین]] آنها را به [[هیجان]] در می‌آورند و به عِصیان و فسادکردن تحریک می‌کنند"<ref>التحقیق، ج۱، ص۶۳، کلمه ازّ.</ref>.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۹۰.</ref>
*لذا محققی می‌نویسد: "چون [[کافران]]، محجوب از [[حق]] و در [[حیرت]] و [[گمراهی]] غوطه‌ور هستند، نیاز به [[گمراه]] کردن‌شان نیست، فقط‍ [[شیاطین]] آنها را به [[هیجان]] در می‌آورند و به عِصیان و فسادکردن تحریک می‌کنند"<ref>التحقیق، ج۱، ص۶۳، کلمه ازّ.</ref>.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۹۰.</ref>
===[[پیروی]] از سنّت‌های پیشینیان بدون [[تعقل]] در آنها===
===[[پیروی]] از سنّت‌های پیشینیان بدون [[تعقل]] در آنها===
خط ۳۱۹: خط ۳۱۹:
*به عبارت دیگر: [[تبذیر]] صَرف [[مال]] در [[راه]] [[حرام]] و [[اسراف]]، [[تجاوز]] از حد در [[حلال]] است.
*به عبارت دیگر: [[تبذیر]] صَرف [[مال]] در [[راه]] [[حرام]] و [[اسراف]]، [[تجاوز]] از حد در [[حلال]] است.
*از معنای لغوی و [[تفسیری]] کلمه "تبذیر" استفاده می‌شود که [[تبذیر]] دو قِسم است: [[انفاق]] بیش از حد و در زمان واحد که موجب تمام شدن [[مال]] می‌شود و برای دیگران که درخواست کمک دارند، چیزی باقی نمی‌ماند که این قسم مرادف با معنای [[اسراف]] خواهد بود، لذا اکثر ترجمه‌ها، آن را [[اسراف]] ترجمه کرده‌اند. قِسم دوم، [[انفاق]] متکبرانه و در [[راه]] [[باطل]] و برای ایجاد [[شر]] و [[فساد]] است نَه برای [[صلاح]] و [[اصلاح]] امور. [[انفاق]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} از قسم اول بوده که هر چه را نزد آن [[حضرت]] از [[اموال]] بوده، در یک زمان، [[انفاق]] می‌کرده و نزد کسان دیگری که درخواست کمک می‌کردند، شرمنده می‌شدند. لذا [[خدای سبحان]] از آن‌گونه [[انفاق]] [[نهی]] کرد. یا اینکه گفته شود: مراد از [[تبذیر]] همان معنای معروف [[انفاق]] در [[باطل]] باشد که [[عمل شیطان]] بوده و [[نهی]] از آن [[حضرت]]، جنبه کنایه داشته و برای دیگران بوده است، مانندِ [[نهی]] آن [[حضرت]] از بی احترامی به [[پدر]] و مادرش با توجه اینکه آنان [[قبل از بعثت]] آن [[حضرت]]، [[وفات]] کرده بودند: {{متن قرآن|فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا وَقُلْ لَهُمَا قَوْلًا كَرِيمًا}}<ref>«به آنان اف مگو و بر آنها بانگ مزن و با ایشان سخن به نکویی بگوی!» سوره اسراء، آیه ۲۳.</ref>، پس [[نهی]] آن [[حضرت]] از بی‌احترامی، جنبه کنایه داشته و برای دیگران بوده است.
*از معنای لغوی و [[تفسیری]] کلمه "تبذیر" استفاده می‌شود که [[تبذیر]] دو قِسم است: [[انفاق]] بیش از حد و در زمان واحد که موجب تمام شدن [[مال]] می‌شود و برای دیگران که درخواست کمک دارند، چیزی باقی نمی‌ماند که این قسم مرادف با معنای [[اسراف]] خواهد بود، لذا اکثر ترجمه‌ها، آن را [[اسراف]] ترجمه کرده‌اند. قِسم دوم، [[انفاق]] متکبرانه و در [[راه]] [[باطل]] و برای ایجاد [[شر]] و [[فساد]] است نَه برای [[صلاح]] و [[اصلاح]] امور. [[انفاق]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} از قسم اول بوده که هر چه را نزد آن [[حضرت]] از [[اموال]] بوده، در یک زمان، [[انفاق]] می‌کرده و نزد کسان دیگری که درخواست کمک می‌کردند، شرمنده می‌شدند. لذا [[خدای سبحان]] از آن‌گونه [[انفاق]] [[نهی]] کرد. یا اینکه گفته شود: مراد از [[تبذیر]] همان معنای معروف [[انفاق]] در [[باطل]] باشد که [[عمل شیطان]] بوده و [[نهی]] از آن [[حضرت]]، جنبه کنایه داشته و برای دیگران بوده است، مانندِ [[نهی]] آن [[حضرت]] از بی احترامی به [[پدر]] و مادرش با توجه اینکه آنان [[قبل از بعثت]] آن [[حضرت]]، [[وفات]] کرده بودند: {{متن قرآن|فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا وَقُلْ لَهُمَا قَوْلًا كَرِيمًا}}<ref>«به آنان اف مگو و بر آنها بانگ مزن و با ایشان سخن به نکویی بگوی!» سوره اسراء، آیه ۲۳.</ref>، پس [[نهی]] آن [[حضرت]] از بی‌احترامی، جنبه کنایه داشته و برای دیگران بوده است.
*[[مفسرین]] درباره {{متن قرآن|إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ}} می‌نویسند: "در [میان [[مردم]]] [[عرب]] به کسانی که همدیگر را در [[مسافرت]]، [[همراهی]] می‌کنند، می‌گویند: اخو السفر ([[برادر]] سفری)، لذا کسانی که [[اسراف]] می‌کنند، از [[شیاطین]] [[پیروی]] کرده و [[راه]] و روش آنها را می‌روند"<ref>مجمع البیان، ج۶، ص۲۴۴.</ref>؛ "وجه [[برادری]] مُبَذِّرین با شیطان‌ها این است که مُبَذِّرین و [[شیطان]] از نظر سنخیت و ملازمت مانند دو [[برادر]] [[مهربان]] هستند"<ref>المیزان، ج۱۳، ص۸۲.</ref>؛ اخ: به کسی اطلاق می‌شود که در جهتی [[شریک]] دیگری باشد، چون [[نسب]] و برنامه کار و [[عقیده]]... و کسی که مُبَذّر است، و برنامه [[زندگی]] او تفریق امور و پراکندگی است؛ در [[حقیقت]] [[انحراف از حق]] پیدا کرده، و روی همین جهت در جاده [[اخوان]] [[شیاطین]] قرار دارد.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۹۱-۳۹۳.</ref>
* [[مفسرین]] درباره {{متن قرآن|إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ}} می‌نویسند: "در [میان [[مردم]]] [[عرب]] به کسانی که همدیگر را در [[مسافرت]]، [[همراهی]] می‌کنند، می‌گویند: اخو السفر ([[برادر]] سفری)، لذا کسانی که [[اسراف]] می‌کنند، از [[شیاطین]] [[پیروی]] کرده و [[راه]] و روش آنها را می‌روند"<ref>مجمع البیان، ج۶، ص۲۴۴.</ref>؛ "وجه [[برادری]] مُبَذِّرین با شیطان‌ها این است که مُبَذِّرین و [[شیطان]] از نظر سنخیت و ملازمت مانند دو [[برادر]] [[مهربان]] هستند"<ref>المیزان، ج۱۳، ص۸۲.</ref>؛ اخ: به کسی اطلاق می‌شود که در جهتی [[شریک]] دیگری باشد، چون [[نسب]] و برنامه کار و [[عقیده]]... و کسی که مُبَذّر است، و برنامه [[زندگی]] او تفریق امور و پراکندگی است؛ در [[حقیقت]] [[انحراف از حق]] پیدا کرده، و روی همین جهت در جاده [[اخوان]] [[شیاطین]] قرار دارد.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۹۱-۳۹۳.</ref>


===گفتار غیر مؤدبانه و [[ناپسند]]===
===گفتار غیر مؤدبانه و [[ناپسند]]===
خط ۳۲۸: خط ۳۲۸:
*{{متن قرآن|هَلْ أُنَبِّئُكُمْ عَلَى مَنْ تَنَزَّلُ الشَّيَاطِينُ * تَنَزَّلُ عَلَى كُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ}}<ref>«آیا شما را بیاگاهانم که شیطان‌ها بر که فرود می‌آیند؟ * بر هر دروغزن بزهکاری فرود می‌آیند» سوره شعراء، آیه ۲۲۱-۲۲۲.</ref>.
*{{متن قرآن|هَلْ أُنَبِّئُكُمْ عَلَى مَنْ تَنَزَّلُ الشَّيَاطِينُ * تَنَزَّلُ عَلَى كُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ}}<ref>«آیا شما را بیاگاهانم که شیطان‌ها بر که فرود می‌آیند؟ * بر هر دروغزن بزهکاری فرود می‌آیند» سوره شعراء، آیه ۲۲۱-۲۲۲.</ref>.
*مفسری در ذیل [[آیه شریفه]] درباره کلمات {{متن قرآن|أَفَّاكٍ أَثِيمٍ}} می‌نویسد: "{{متن قرآن|أَفَّاك}} به معنای [[کذّاب]] است و اصل کلمه [[افک]] به مفهوم زیروروکردن و برگرداندن است و {{متن قرآن|أَفَّاك}} (صیغه [[مبالغه]]) به معنای کسی است که بسیار [[قلب]] می‌کند و [[اخبار]] را از طرف راست به طرف [[دروغ]] برمی‌گرداند. و کلمه {{متن قرآن|أَثِيم}} به معنای عامل کار [[زشت]] است؛ وقتی می‌گویند: "اَثم، یأثم، اثما" که عاملی عمل [[زشتی]] را مرتکب شده باشد... و اما اینکه فرمود: شیطان‌ها بر هر {{متن قرآن|أَفَّاكٍ أَثِيم}} نازل می‌شوند؛ زیرا آنها هیچ‌کاری جز جلوه دادن [[باطل]] به صورت [[حق]] و [[زینت]] دادن عمل [[زشت]]، ندارند و معلوم است که جز بر {{متن قرآن|أَفَّاكٍ أَثِيم}}، هم نازل نمی‌شوند"<ref>المیزان، ج۱۵، ص۳۳۰.</ref>.
*مفسری در ذیل [[آیه شریفه]] درباره کلمات {{متن قرآن|أَفَّاكٍ أَثِيمٍ}} می‌نویسد: "{{متن قرآن|أَفَّاك}} به معنای [[کذّاب]] است و اصل کلمه [[افک]] به مفهوم زیروروکردن و برگرداندن است و {{متن قرآن|أَفَّاك}} (صیغه [[مبالغه]]) به معنای کسی است که بسیار [[قلب]] می‌کند و [[اخبار]] را از طرف راست به طرف [[دروغ]] برمی‌گرداند. و کلمه {{متن قرآن|أَثِيم}} به معنای عامل کار [[زشت]] است؛ وقتی می‌گویند: "اَثم، یأثم، اثما" که عاملی عمل [[زشتی]] را مرتکب شده باشد... و اما اینکه فرمود: شیطان‌ها بر هر {{متن قرآن|أَفَّاكٍ أَثِيم}} نازل می‌شوند؛ زیرا آنها هیچ‌کاری جز جلوه دادن [[باطل]] به صورت [[حق]] و [[زینت]] دادن عمل [[زشت]]، ندارند و معلوم است که جز بر {{متن قرآن|أَفَّاكٍ أَثِيم}}، هم نازل نمی‌شوند"<ref>المیزان، ج۱۵، ص۳۳۰.</ref>.
*[[دروغگویی]]، یعنی خبر دادن از اموری که واقعیت ندارد، از مواردی است که موجب تسلط‍ [[شیطان]] می‌شود، لذا در [[احادیث]] از [[دروغ شوخی]] نیز [[نهی]] شده: {{متن حدیث|قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ{{ع}} لَا يَجِدُ عَبْدٌ طَعْمَ الْإِيمَانِ حَتَّی يَتْرُكَ الْكَذِبَ هَزْلَهُ وَ جِدَّهُ}}<ref>الکافی، ج۲، ص۳۴۱، ح۱۱، باب الکذب؛ وسائل‌الشیعة، ج۱۲، ص۲۵۰، باب ۱۴۰؛ بحارالانوار، ج۶۹، ص۲۴۹، باب ۱۱۴؛ ج۷۵، ص۵۵، باب ۱۶ و تحف‌العقول، ۲۱۶.</ref>، و علت [[نهی]] از [[دروغ]] غیر جدّی، به [[دلیل]] توجه به قُبح آن بوده و در صورت گفتن، چه بسا منجر به [[دروغ]] جدّی شود و آن نیز موجب جرأت بر دیگر موارد [[دروغ]] شده و در نتیجه [[شیطان]] بر او مسلط‍ شده و هر چه خواست به او [[القا]] می‌کند و او نیز آن القائات [[کذب]] را به [[راحتی]] به زبان می‌آورد و مرتکب انواع [[دروغ]] برای اهداف مختلف از جمله کسب [[مال]] [[نامشروع]] که نقش اساسی در [[سرنوشت]] افراد دارد، می‌شود".
* [[دروغگویی]]، یعنی خبر دادن از اموری که واقعیت ندارد، از مواردی است که موجب تسلط‍ [[شیطان]] می‌شود، لذا در [[احادیث]] از [[دروغ شوخی]] نیز [[نهی]] شده: {{متن حدیث|قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ{{ع}} لَا يَجِدُ عَبْدٌ طَعْمَ الْإِيمَانِ حَتَّی يَتْرُكَ الْكَذِبَ هَزْلَهُ وَ جِدَّهُ}}<ref>الکافی، ج۲، ص۳۴۱، ح۱۱، باب الکذب؛ وسائل‌الشیعة، ج۱۲، ص۲۵۰، باب ۱۴۰؛ بحارالانوار، ج۶۹، ص۲۴۹، باب ۱۱۴؛ ج۷۵، ص۵۵، باب ۱۶ و تحف‌العقول، ۲۱۶.</ref>، و علت [[نهی]] از [[دروغ]] غیر جدّی، به [[دلیل]] توجه به قُبح آن بوده و در صورت گفتن، چه بسا منجر به [[دروغ]] جدّی شود و آن نیز موجب جرأت بر دیگر موارد [[دروغ]] شده و در نتیجه [[شیطان]] بر او مسلط‍ شده و هر چه خواست به او [[القا]] می‌کند و او نیز آن القائات [[کذب]] را به [[راحتی]] به زبان می‌آورد و مرتکب انواع [[دروغ]] برای اهداف مختلف از جمله کسب [[مال]] [[نامشروع]] که نقش اساسی در [[سرنوشت]] افراد دارد، می‌شود".
*بنابراین، [[دروغ]] گفتن دارای مراحلی است که هر مرحله از آن موجب پرداختن به مرحله بالاتر می‌شود و هر مرحله [[ضعیف]]، همچون [[شوخی]] آن، سبب [[زمینه‌سازی]] برای [[سلطه]] [[شیطان]] شده و آن نیز منجر به سوق دادن به مرحله [[دروغ]] جّدی در حدّ یکی یا دو مورد می‌شود و با ارتکاب به آن مقدار محدود و جرأت بر گفتن آن، موجب عادی شدن [[دروغگویی]] شده و بر اثر آن زمینه تسلط‍ [[شیطان]] در همه جوانب دیگر [[زندگی]]، [[اعمال]]، حالات، [[کردار]]، کسب [[مال]] و... فراهم می‌شود.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۹۳-۳۹۴.</ref>
*بنابراین، [[دروغ]] گفتن دارای مراحلی است که هر مرحله از آن موجب پرداختن به مرحله بالاتر می‌شود و هر مرحله [[ضعیف]]، همچون [[شوخی]] آن، سبب [[زمینه‌سازی]] برای [[سلطه]] [[شیطان]] شده و آن نیز منجر به سوق دادن به مرحله [[دروغ]] جّدی در حدّ یکی یا دو مورد می‌شود و با ارتکاب به آن مقدار محدود و جرأت بر گفتن آن، موجب عادی شدن [[دروغگویی]] شده و بر اثر آن زمینه تسلط‍ [[شیطان]] در همه جوانب دیگر [[زندگی]]، [[اعمال]]، حالات، [[کردار]]، کسب [[مال]] و... فراهم می‌شود.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۹۳-۳۹۴.</ref>
===[[مجادله]] غیر عالمانه===
===[[مجادله]] غیر عالمانه===
*{{متن قرآن|وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يُجَادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَيَتَّبِعُ كُلَّ شَيْطَانٍ مَرِيدٍ}}<ref>«و از مردم کسی است که بی‌هیچ دانشی درباره خداوند چالش می‌ورزد و از هر شیطان گردنکشی پیروی می‌کند» سوره حج، آیه ۳.</ref>.
*{{متن قرآن|وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يُجَادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَيَتَّبِعُ كُلَّ شَيْطَانٍ مَرِيدٍ}}<ref>«و از مردم کسی است که بی‌هیچ دانشی درباره خداوند چالش می‌ورزد و از هر شیطان گردنکشی پیروی می‌کند» سوره حج، آیه ۳.</ref>.
*جدال‌گرایی یکی از صفات [[انسان]] است: {{متن قرآن|وَكَانَ الْإِنْسَانُ أَكْثَرَ شَيْءٍ جَدَلًا}}<ref>«و آدمی از هر چیزی پرخاشگرتر است» سوره کهف، آیه ۵۴.</ref>؛ [[غفلت]] از کاربرد صحیحش، موجب می‌شود [[شیطان]] از آن طریق وارد شده و زمینه [[سلطه]] خود را بر افراد فراهم سازد.
*جدال‌گرایی یکی از صفات [[انسان]] است: {{متن قرآن|وَكَانَ الْإِنْسَانُ أَكْثَرَ شَيْءٍ جَدَلًا}}<ref>«و آدمی از هر چیزی پرخاشگرتر است» سوره کهف، آیه ۵۴.</ref>؛ [[غفلت]] از کاربرد صحیحش، موجب می‌شود [[شیطان]] از آن طریق وارد شده و زمینه [[سلطه]] خود را بر افراد فراهم سازد.
*[[آیه شریفه]] به طور ضمنی می‌فهماند که افراد، مراقب [[مناظره]] و جدال‌های [[علمی]] خود باشند و قبل از [[مجادله]]، [[دانش]] لازم را در موضوع مورد [[مناظره]] کسب کنند، مخصوصاً در [[امور دینی]] و [[معنوی]]، هر سخنی را نگویند، که [[شیطان]] در کمین است تا کلمات [[باطل]] را به اذهان افراد [[القا]] کند و آنان نیز بدون توجه به صحت و [[نادرستی]] آن، به علت نداشتن اطلاعات کافی، فقط‍ برای اظهار داشتن [[فضل]] و [[دانش]] مطرح کنند و ناخواسته به [[جدال]] [[باطل]] [[شیطانی]] سوق داده شوند و زمینه [[سلطه]] [[شیطان]] را بر خود فراهم سازند.
* [[آیه شریفه]] به طور ضمنی می‌فهماند که افراد، مراقب [[مناظره]] و جدال‌های [[علمی]] خود باشند و قبل از [[مجادله]]، [[دانش]] لازم را در موضوع مورد [[مناظره]] کسب کنند، مخصوصاً در [[امور دینی]] و [[معنوی]]، هر سخنی را نگویند، که [[شیطان]] در کمین است تا کلمات [[باطل]] را به اذهان افراد [[القا]] کند و آنان نیز بدون توجه به صحت و [[نادرستی]] آن، به علت نداشتن اطلاعات کافی، فقط‍ برای اظهار داشتن [[فضل]] و [[دانش]] مطرح کنند و ناخواسته به [[جدال]] [[باطل]] [[شیطانی]] سوق داده شوند و زمینه [[سلطه]] [[شیطان]] را بر خود فراهم سازند.
*{{متن قرآن|إِنَّمَا يَأْمُرُكُمْ بِالسُّوءِ وَالْفَحْشَاءِ وَأَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ}}<ref>«جز این نیست که او شما را به بدی و کار زشت وامی‌دارد و به اینکه چیزی را که نمی‌دانید، درباره خداوند، بر زبان آورید» سوره بقره، آیه ۱۶۹.</ref>.
*{{متن قرآن|إِنَّمَا يَأْمُرُكُمْ بِالسُّوءِ وَالْفَحْشَاءِ وَأَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ}}<ref>«جز این نیست که او شما را به بدی و کار زشت وامی‌دارد و به اینکه چیزی را که نمی‌دانید، درباره خداوند، بر زبان آورید» سوره بقره، آیه ۱۶۹.</ref>.
*در قسمت آخِرِ [[آیه شریفه]] آمده که: [[شیطان]] با وسوسه‌هایش در اذهان و [[قلوب]] شما، [[القا]] می‌کند که درباره [[خدای سبحان]]، چیزهایی که نمی‌دانید، بدون اینکه در پی صحت آن باشید و بدون [[تأمل]] در کتاب او و مراجعه به [[عالمان دین]]، نسبت دهید. در [[آیه]] دیگری به یک مورد اشاره و از آن [[نهی]] شده است: {{متن قرآن|وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُكُمُ الْكَذِبَ هَذَا حَلَالٌ وَهَذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ}}<ref>«و بر هر چه زبانتان به دروغ وصف می‌کند، نگویید: «این حلال است و آن حرام» تا بر خداوند دروغ بندید» سوره نحل، آیه ۱۱۶.</ref>؛
*در قسمت آخِرِ [[آیه شریفه]] آمده که: [[شیطان]] با وسوسه‌هایش در اذهان و [[قلوب]] شما، [[القا]] می‌کند که درباره [[خدای سبحان]]، چیزهایی که نمی‌دانید، بدون اینکه در پی صحت آن باشید و بدون [[تأمل]] در کتاب او و مراجعه به [[عالمان دین]]، نسبت دهید. در [[آیه]] دیگری به یک مورد اشاره و از آن [[نهی]] شده است: {{متن قرآن|وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُكُمُ الْكَذِبَ هَذَا حَلَالٌ وَهَذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ}}<ref>«و بر هر چه زبانتان به دروغ وصف می‌کند، نگویید: «این حلال است و آن حرام» تا بر خداوند دروغ بندید» سوره نحل، آیه ۱۱۶.</ref>؛
خط ۳۴۱: خط ۳۴۱:
===[[نجوا]]===
===[[نجوا]]===
*{{متن قرآن|إِنَّمَا النَّجْوَى مِنَ الشَّيْطَانِ لِيَحْزُنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَلَيْسَ بِضَارِّهِمْ شَيْئًا إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ}}<ref>«رازگویی، تنها کار شیطان است تا مؤمنان را اندوهگین کند اما هیچ زیانی به آنان نمی‌رساند مگر به اذن خداوند و مؤمنان باید بر خداوند توکّل کنند» سوره مجادله، آیه ۱۰.</ref>.
*{{متن قرآن|إِنَّمَا النَّجْوَى مِنَ الشَّيْطَانِ لِيَحْزُنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَلَيْسَ بِضَارِّهِمْ شَيْئًا إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ}}<ref>«رازگویی، تنها کار شیطان است تا مؤمنان را اندوهگین کند اما هیچ زیانی به آنان نمی‌رساند مگر به اذن خداوند و مؤمنان باید بر خداوند توکّل کنند» سوره مجادله، آیه ۱۰.</ref>.
*[[نجوا]] عبارت از سخنان آهسته و درِگوشی است و مستفاد از [[آیه شریفه]] این است که در حضور دیگران باید از آن [[پرهیز]] شود؛ زیرا سبب [[ناراحتی]] و ایجاد شُبهه برای افراد [[مؤمن]] می‌شود و به نحوی موجب [[آزار]] آنان می‌گردد.
* [[نجوا]] عبارت از سخنان آهسته و درِگوشی است و مستفاد از [[آیه شریفه]] این است که در حضور دیگران باید از آن [[پرهیز]] شود؛ زیرا سبب [[ناراحتی]] و ایجاد شُبهه برای افراد [[مؤمن]] می‌شود و به نحوی موجب [[آزار]] آنان می‌گردد.
*در [[قرآن مجید]]، [[نجوا]] به دو صورت تقسیم شده، یک قِسم برای [[امر خیر]] و [[نیک]] که در آیه‌ای می‌فرماید: در بیش‌تر نجواها خیری نیست، مگر اینکه برای [[صدقه دادن]]، انجام معروف و [[اصلاح بین مردم]] باشد {{متن قرآن|لَا خَيْرَ فِي كَثِيرٍ مِنْ نَجْوَاهُمْ إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلَاحٍ بَيْنَ النَّاسِ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا}} <ref>«در بسیاری از گفت‌وگوهای زیرگوشی آنان خیری نیست مگر کسی به صدقه یا نکوکاری یا اصلاحی میان مردم فرمان دهد و هر کس در جست و جوی خشنودی خداوند چنین کند به زودی بدو پاداشی سترگ خواهیم داد» سوره نساء، آیه ۱۱۴</ref>؛ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا تَنَاجَيْتُمْ فَلَا تَتَنَاجَوْا بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَمَعْصِيَتِ الرَّسُولِ وَتَنَاجَوْا بِالْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! هنگامی که رازگویی می‌کنید به گناه و دشمنخویی و نافرمانی با پیامبر رازگویی نکنید و به نیکی و پرهیزگاری راز گویید! و از خداوند که نزد او گرد آورده می‌شوید پروا کنید» سوره مجادله، آیه ۹.</ref>.
*در [[قرآن مجید]]، [[نجوا]] به دو صورت تقسیم شده، یک قِسم برای [[امر خیر]] و [[نیک]] که در آیه‌ای می‌فرماید: در بیش‌تر نجواها خیری نیست، مگر اینکه برای [[صدقه دادن]]، انجام معروف و [[اصلاح بین مردم]] باشد {{متن قرآن|لَا خَيْرَ فِي كَثِيرٍ مِنْ نَجْوَاهُمْ إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلَاحٍ بَيْنَ النَّاسِ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا}} <ref>«در بسیاری از گفت‌وگوهای زیرگوشی آنان خیری نیست مگر کسی به صدقه یا نکوکاری یا اصلاحی میان مردم فرمان دهد و هر کس در جست و جوی خشنودی خداوند چنین کند به زودی بدو پاداشی سترگ خواهیم داد» سوره نساء، آیه ۱۱۴</ref>؛ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا تَنَاجَيْتُمْ فَلَا تَتَنَاجَوْا بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَمَعْصِيَتِ الرَّسُولِ وَتَنَاجَوْا بِالْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! هنگامی که رازگویی می‌کنید به گناه و دشمنخویی و نافرمانی با پیامبر رازگویی نکنید و به نیکی و پرهیزگاری راز گویید! و از خداوند که نزد او گرد آورده می‌شوید پروا کنید» سوره مجادله، آیه ۹.</ref>.
*قِسم دیگر، [[نجوا]] برای [[گناه]] و ایجاد [[دشمنی]] و [[نافرمانی]] از ولی [[حق]] آمده است{{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ نُهُوا عَنِ النَّجْوَى ثُمَّ يَعُودُونَ لِمَا نُهُوا عَنْهُ وَيَتَنَاجَوْنَ بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَمَعْصِيَتِ الرَّسُولِ وَإِذَا جَاءُوكَ حَيَّوْكَ بِمَا لَمْ يُحَيِّكَ بِهِ اللَّهُ وَيَقُولُونَ فِي أَنْفُسِهِمْ لَوْلَا يُعَذِّبُنَا اللَّهُ بِمَا نَقُولُ حَسْبُهُمْ جَهَنَّمُ يَصْلَوْنَهَا فَبِئْسَ الْمَصِيرُ}}<ref> «آیا به کسانی ننگریسته‌ای که آنان را از رازگویی باز می‌دارند سپس به آنچه از آن بازداشته شده‌اند، باز می‌گردند و به گناه و دشمنخویی و نافرمانی با پیامبر، با هم رازگویی می‌کنند و چون نزد تو می‌آیند به گونه‌ای تو را درود می‌گویند که خداوند آن گونه تو را درود نگفته است و با خویش می‌گویند: چرا خداوند برای آنچه می‌گوییم ما را عذاب نمی‌کند؟ دوزخ، آنان را بس، که به آن در می‌آیند و این پایانه، بد است» سوره مجادله، آیه ۸.</ref>.
*قِسم دیگر، [[نجوا]] برای [[گناه]] و ایجاد [[دشمنی]] و [[نافرمانی]] از ولی [[حق]] آمده است{{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ نُهُوا عَنِ النَّجْوَى ثُمَّ يَعُودُونَ لِمَا نُهُوا عَنْهُ وَيَتَنَاجَوْنَ بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَمَعْصِيَتِ الرَّسُولِ وَإِذَا جَاءُوكَ حَيَّوْكَ بِمَا لَمْ يُحَيِّكَ بِهِ اللَّهُ وَيَقُولُونَ فِي أَنْفُسِهِمْ لَوْلَا يُعَذِّبُنَا اللَّهُ بِمَا نَقُولُ حَسْبُهُمْ جَهَنَّمُ يَصْلَوْنَهَا فَبِئْسَ الْمَصِيرُ}}<ref> «آیا به کسانی ننگریسته‌ای که آنان را از رازگویی باز می‌دارند سپس به آنچه از آن بازداشته شده‌اند، باز می‌گردند و به گناه و دشمنخویی و نافرمانی با پیامبر، با هم رازگویی می‌کنند و چون نزد تو می‌آیند به گونه‌ای تو را درود می‌گویند که خداوند آن گونه تو را درود نگفته است و با خویش می‌گویند: چرا خداوند برای آنچه می‌گوییم ما را عذاب نمی‌کند؟ دوزخ، آنان را بس، که به آن در می‌آیند و این پایانه، بد است» سوره مجادله، آیه ۸.</ref>.
خط ۳۵۱: خط ۳۵۱:
*مفسری درباره {{متن قرآن|آيَاتِنَا}} می‌نویسد: "پاره‌ای از [[آیات]] انفُسی و [[کرامات]] [[خاصه]] [[باطنی]] است، به حدی که [[راه معرفت خدا]] برای [[انسان]] روشن گردد و با داشتن [[آیات]] و [[کرامات]]، دیگر تردیدی درباره [[حق]] برایش باقی نمانَد"<ref>المیزان، ج۸، ص۳۴۷.</ref>.
*مفسری درباره {{متن قرآن|آيَاتِنَا}} می‌نویسد: "پاره‌ای از [[آیات]] انفُسی و [[کرامات]] [[خاصه]] [[باطنی]] است، به حدی که [[راه معرفت خدا]] برای [[انسان]] روشن گردد و با داشتن [[آیات]] و [[کرامات]]، دیگر تردیدی درباره [[حق]] برایش باقی نمانَد"<ref>المیزان، ج۸، ص۳۴۷.</ref>.
*بنابر مستفاد از برخی [[آیات]] [[قرآن مجید]]، آنچه موجب [[سلطه]] و عامل اساسی برای [[ولایت‌پذیری]] ناخواسته [[ولایت شیطان]] می‌شود، [[حُبّ]] [[دنیا]] مخصوصاً مصداق بارز آن، هوای [[نَفْس]] [[نامشروع]] است که همچون آتشی زیر خاکستر در درون همه افراد مگر اندکی با شدّت و [[ضعف]]، وجود دارد که در لحظه [[غفلت]]، موجب شعله‌ور شدن آن می‌شود، لذا در [[دعاها]] آمده: {{متن حدیث|اللهمَّ لَا تَكِلْنِي إِلَی نَفْسِي طَرْفَةَ عَيْنٍ أَبَداً}}<ref>خدایا! مرا هرگز لحظه‌ای به خودم وامگذار؛ الکافی، ج۲، ص۵۸۱ و ج۳، ص۳۴۵؛ من‌لایحضره‌الفقیه، ج۴، ص۱۸۷؛ تهذیب‌الأحکام، ج۳، ص۹۹ و ۱۴۰؛ وسائل‌الشیعة، ج۶، ص۴۷۰، باب ۲۴ و ج۱۹، ص۲۶۰، باب ۳؛ مستدرک‌الوسائل، ج۲، ص۱۳۰، باب ۲۹ و ج۵، ص۶۲، باب ۱۸؛ بحارالأنوار، ج۱۴، ص۳۸۴، باب ۲۶ و ج۱۶، ص۲۱۷، باب ۹؛ الدعوات، ۲۳۱؛ العددالقویة، ص۱۵۶؛ فلاح‌السائل، ۲۴۲، الفصل الرابع و العشرون؛ کتاب‌المزار، ص۱۱۴، باب ۵۲؛ المصباح‌للکفعمی، ص۳۰، الفصل السابع؛ مصباح‌المتهجد، ص۲۱۳؛ مفتاح‌الفلاح، ص۲۲۴؛ المقنعة، ص۱۹۸، باب ۱۹؛ المناقب، ج۱، ص۵۷؛ مهج‌الدعوات، ص ۵ و ۲۴.</ref>.
*بنابر مستفاد از برخی [[آیات]] [[قرآن مجید]]، آنچه موجب [[سلطه]] و عامل اساسی برای [[ولایت‌پذیری]] ناخواسته [[ولایت شیطان]] می‌شود، [[حُبّ]] [[دنیا]] مخصوصاً مصداق بارز آن، هوای [[نَفْس]] [[نامشروع]] است که همچون آتشی زیر خاکستر در درون همه افراد مگر اندکی با شدّت و [[ضعف]]، وجود دارد که در لحظه [[غفلت]]، موجب شعله‌ور شدن آن می‌شود، لذا در [[دعاها]] آمده: {{متن حدیث|اللهمَّ لَا تَكِلْنِي إِلَی نَفْسِي طَرْفَةَ عَيْنٍ أَبَداً}}<ref>خدایا! مرا هرگز لحظه‌ای به خودم وامگذار؛ الکافی، ج۲، ص۵۸۱ و ج۳، ص۳۴۵؛ من‌لایحضره‌الفقیه، ج۴، ص۱۸۷؛ تهذیب‌الأحکام، ج۳، ص۹۹ و ۱۴۰؛ وسائل‌الشیعة، ج۶، ص۴۷۰، باب ۲۴ و ج۱۹، ص۲۶۰، باب ۳؛ مستدرک‌الوسائل، ج۲، ص۱۳۰، باب ۲۹ و ج۵، ص۶۲، باب ۱۸؛ بحارالأنوار، ج۱۴، ص۳۸۴، باب ۲۶ و ج۱۶، ص۲۱۷، باب ۹؛ الدعوات، ۲۳۱؛ العددالقویة، ص۱۵۶؛ فلاح‌السائل، ۲۴۲، الفصل الرابع و العشرون؛ کتاب‌المزار، ص۱۱۴، باب ۵۲؛ المصباح‌للکفعمی، ص۳۰، الفصل السابع؛ مصباح‌المتهجد، ص۲۱۳؛ مفتاح‌الفلاح، ص۲۲۴؛ المقنعة، ص۱۹۸، باب ۱۹؛ المناقب، ج۱، ص۵۷؛ مهج‌الدعوات، ص ۵ و ۲۴.</ref>.
*[[آیه شریفه]] نام آن شخص را به طور مجهول بیان کرده و درباره نام او، چند نفر مطرح شده است، اما آنچه مهم است، [[عبرت‌گیری]] از آن داستان است که با بررسی [[تاریخ]]، به موارد مشابه و افراد عالم و مؤمنی مواجه می‌شویم که با اینکه دارای [[ایمان و علم]] بوده، به [[دلیل]] [[دنیاخواهی]] و [[پیروی از هوای نفس]] [[نامشروع]]، امتیازهای [[ایمانی]] و [[معارف دینی]] خود را با عمل و گفتارشان از بین بردند و به جای آن صفات با [[ارزش]]، [[صفات ناپسند]] و بی‌ارزش [[دنیوی]] را از خود بروز دادند<ref>با کمی دقت به اعمال خودمان، تصدیق خواهیم کرد که در مواقع حساس، از مسائل معنوی غافل می‌شَویم و برای رسیدن به اندکی‌مال و خواهش‌های نامشروع نفسانی مرتکب اعمال ریاکارانه و گفتار غیر صادقانه می‌شویم و ناخواسته تحت سیطره و سلطه شیطان با توجیهات و القائات او قرار می‌گیریم!</ref>.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۹۷-۳۹۹.</ref>
* [[آیه شریفه]] نام آن شخص را به طور مجهول بیان کرده و درباره نام او، چند نفر مطرح شده است، اما آنچه مهم است، [[عبرت‌گیری]] از آن داستان است که با بررسی [[تاریخ]]، به موارد مشابه و افراد عالم و مؤمنی مواجه می‌شویم که با اینکه دارای [[ایمان و علم]] بوده، به [[دلیل]] [[دنیاخواهی]] و [[پیروی از هوای نفس]] [[نامشروع]]، امتیازهای [[ایمانی]] و [[معارف دینی]] خود را با عمل و گفتارشان از بین بردند و به جای آن صفات با [[ارزش]]، [[صفات ناپسند]] و بی‌ارزش [[دنیوی]] را از خود بروز دادند<ref>با کمی دقت به اعمال خودمان، تصدیق خواهیم کرد که در مواقع حساس، از مسائل معنوی غافل می‌شَویم و برای رسیدن به اندکی‌مال و خواهش‌های نامشروع نفسانی مرتکب اعمال ریاکارانه و گفتار غیر صادقانه می‌شویم و ناخواسته تحت سیطره و سلطه شیطان با توجیهات و القائات او قرار می‌گیریم!</ref>.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۹۷-۳۹۹.</ref>
===[[پیروی]] از گام‌های ابتدایی [[شیطان]]===
===[[پیروی]] از گام‌های ابتدایی [[شیطان]]===
*{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ}}<ref>«ای مؤمنان! همگی به فرمانبرداری (خداوند) درآیید و از گام‌های شیطان پیروی نکنید که او برای شما دشمنی آشکار است» سوره بقره، آیه ۲۰۸.</ref>.
*{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ}}<ref>«ای مؤمنان! همگی به فرمانبرداری (خداوند) درآیید و از گام‌های شیطان پیروی نکنید که او برای شما دشمنی آشکار است» سوره بقره، آیه ۲۰۸.</ref>.
*یکی از مواردی که {{متن قرآن|خُطُوَاتِ الشَّيْطَان}} محسوب می‌شود، خرافه‌گری و [[اعتقاد]] با آن است. [[خرافه]] عبارت است از: "اعتقاد به چیزی که [[حق]] و واقعیت داشتن و [[خیر و شر]] بودن آن، غیر معلوم باشد"<ref>المیزان، ج۱، ص۴۲۱.</ref> و طبق [[احادیث]] وارد شده<ref>الکافی، ج۷، ص۴۴۳؛ و وسائل‌الشیعة، ج۲۳، ص۲۲۲.</ref>، {{متن قرآن|خُطُوَاتِ الشَّيْطَان}} شامل سوگندها و نذرهای غیر [[مشروع]] می‌شود.
*یکی از مواردی که {{متن قرآن|خُطُوَاتِ الشَّيْطَان}} محسوب می‌شود، خرافه‌گری و [[اعتقاد]] با آن است. [[خرافه]] عبارت است از: "اعتقاد به چیزی که [[حق]] و واقعیت داشتن و [[خیر و شر]] بودن آن، غیر معلوم باشد"<ref>المیزان، ج۱، ص۴۲۱.</ref> و طبق [[احادیث]] وارد شده<ref>الکافی، ج۷، ص۴۴۳؛ و وسائل‌الشیعة، ج۲۳، ص۲۲۲.</ref>، {{متن قرآن|خُطُوَاتِ الشَّيْطَان}} شامل سوگندها و نذرهای غیر [[مشروع]] می‌شود.
*[[مفسرین]] درباره آن می‌نویسند: "خُطُوات [[شیطان]]، طبق احادیثی عبارت از اعمالی است که به عنوان [[تقرب]] [به [[خدای سبحان]]] به‌جا آورده می‌شود، ولی از نظر [[شرع]] [[مقدس]]، موجب [[تقرب]] نیستند"<ref>المیزان، ج۱، ص۴۲۰.</ref>. "گام‌های [[شیطان]]، تیرگی [[فکر]] و [[تاریکی]] [[راه]] است که برای هر عَصر و مِصری (شهری)، به صورت‌های گوناگون [[ظهور]] می‌کند و هیچ کس را در هیچ حال رها نمی‌کند، مگر کسی که مورد [[عنایت]] خاصّ [[الهی]] قرار گیرد"<ref>تسنیم، ج۸، ص۵۱۶.</ref>.
* [[مفسرین]] درباره آن می‌نویسند: "خُطُوات [[شیطان]]، طبق احادیثی عبارت از اعمالی است که به عنوان [[تقرب]] [به [[خدای سبحان]]] به‌جا آورده می‌شود، ولی از نظر [[شرع]] [[مقدس]]، موجب [[تقرب]] نیستند"<ref>المیزان، ج۱، ص۴۲۰.</ref>. "گام‌های [[شیطان]]، تیرگی [[فکر]] و [[تاریکی]] [[راه]] است که برای هر عَصر و مِصری (شهری)، به صورت‌های گوناگون [[ظهور]] می‌کند و هیچ کس را در هیچ حال رها نمی‌کند، مگر کسی که مورد [[عنایت]] خاصّ [[الهی]] قرار گیرد"<ref>تسنیم، ج۸، ص۵۱۶.</ref>.
*مفسری درباره {{متن قرآن|خُطُوَات}} می‌نویسد: "آن جمع "خطوه" به معنای قدم است و مراد از آن راهی است که محل آمد و رفت باشد، در صورتی که رهگذر [[مؤمن]] و راهش [[ایمان]] باشد، به ناچار مراد از جای گام‌های [[شیطان]]، یک روش [[شیطانی]] در [[راه]] [[ایمان]] خواهد بود، و چون بر [[مؤمن]] [[واجب]] است که به تمام معنا، [[تسلیم]] و منقاد [[خدا]] (ی [[حکیم]]) باشد، پس هر راهی را که بدون [[تسلیم]] بپیماید، گامهای [[شیطانی]] است و [[پیروی]] از آن، قدم در جای قدم [[شیطان]]، گذاشتن است"<ref>المیزان، ج۲، ص۱۰۱.</ref>.
*مفسری درباره {{متن قرآن|خُطُوَات}} می‌نویسد: "آن جمع "خطوه" به معنای قدم است و مراد از آن راهی است که محل آمد و رفت باشد، در صورتی که رهگذر [[مؤمن]] و راهش [[ایمان]] باشد، به ناچار مراد از جای گام‌های [[شیطان]]، یک روش [[شیطانی]] در [[راه]] [[ایمان]] خواهد بود، و چون بر [[مؤمن]] [[واجب]] است که به تمام معنا، [[تسلیم]] و منقاد [[خدا]] (ی [[حکیم]]) باشد، پس هر راهی را که بدون [[تسلیم]] بپیماید، گامهای [[شیطانی]] است و [[پیروی]] از آن، قدم در جای قدم [[شیطان]]، گذاشتن است"<ref>المیزان، ج۲، ص۱۰۱.</ref>.
*بنابراین، گام‌های [[شیطان]]، شامل همه مواردی که سبب [[نفوذ]] اولیه او است، می‌شود، در [[اعتقادات]] نظری و عملی، مسائل [[زندگی فردی]] و [[اجتماعی]]، خوردنی‌ها و آشامیدنی‌ها و روابط‍ افراد با یکدیگر که [[شیطان]] با [[وسوسه]] و القائات در اذهان و [[قلوب]] افراد [[سعی]] در ایجاد اولین نقطه و خطِّ [[انحرافی]] به مقدار ناچیز آن می‌شود که اگر به هدفش نایل آمد، دیگربار با تلاش همه‌جانبه آن را گسترش می‌دهد، لذا گام‌های [[شیطان]] دارای مراحل مختلفی بوده، و به صورت گام‌های اولیه، میانه و نهایی است. پس اگر [[شیطان]] در مرحله نخست موفق شد، وارد مرحله میانه شده و بعد از آن، گام نهایی. البته گاهی اتفاق می‌افتد [[شیطان]] بر اثر غفلتی که برای فردی حاصل شده، بدون طی آن مراحل، وارد مرحله نهایی شده و او را به سِیر نهایی [[گمراهی]] سوق می‌دهد که در ذیل عنوان قبلی به آن اشاره شد.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۹۹-۴۰۰.</ref>
*بنابراین، گام‌های [[شیطان]]، شامل همه مواردی که سبب [[نفوذ]] اولیه او است، می‌شود، در [[اعتقادات]] نظری و عملی، مسائل [[زندگی فردی]] و [[اجتماعی]]، خوردنی‌ها و آشامیدنی‌ها و روابط‍ افراد با یکدیگر که [[شیطان]] با [[وسوسه]] و القائات در اذهان و [[قلوب]] افراد [[سعی]] در ایجاد اولین نقطه و خطِّ [[انحرافی]] به مقدار ناچیز آن می‌شود که اگر به هدفش نایل آمد، دیگربار با تلاش همه‌جانبه آن را گسترش می‌دهد، لذا گام‌های [[شیطان]] دارای مراحل مختلفی بوده، و به صورت گام‌های اولیه، میانه و نهایی است. پس اگر [[شیطان]] در مرحله نخست موفق شد، وارد مرحله میانه شده و بعد از آن، گام نهایی. البته گاهی اتفاق می‌افتد [[شیطان]] بر اثر غفلتی که برای فردی حاصل شده، بدون طی آن مراحل، وارد مرحله نهایی شده و او را به سِیر نهایی [[گمراهی]] سوق می‌دهد که در ذیل عنوان قبلی به آن اشاره شد.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۹۹-۴۰۰.</ref>
===[[حُبّ]] [[شهوات]]===
===[[حُبّ]] [[شهوات]]===
*{{متن قرآن|زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِينَ وَالْقَنَاطِيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالْأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِكَ مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ}}<ref>«دوستداری خواستنی‌ها از زنان و فرزندان و دارایی‌های فراوان انباشته از زر و سیم و اسب‌های نشاندار و چارپایان و کشتزاران، برای مردم آراستگی یافته است؛ اینها سرمایه زندگی نزدیک‌تر (در این جهان) است و خداوند است که نکوفرجامی، (تنها) نزد او است» سوره آل عمران، آیه ۱۴.</ref>.
*{{متن قرآن|زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِينَ وَالْقَنَاطِيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالْأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِكَ مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ}}<ref>«دوستداری خواستنی‌ها از زنان و فرزندان و دارایی‌های فراوان انباشته از زر و سیم و اسب‌های نشاندار و چارپایان و کشتزاران، برای مردم آراستگی یافته است؛ اینها سرمایه زندگی نزدیک‌تر (در این جهان) است و خداوند است که نکوفرجامی، (تنها) نزد او است» سوره آل عمران، آیه ۱۴.</ref>.
*[[امور مادّی]] [[زینت]] شده، از عواملی هستند که زمینه‌ساز [[سلطه]] [[شیطان]] بر افراد ظاهربین و فریفته آن زینت‌ها شده، به جای اینکه [[هدف]] و مقصد افراد، کسب [[کمالات]] ماندگار [[معنوی]] باشد، در پی کسب [[کمالات]] زودگذر مادی که در این برهه بر همه آشکار است، از قبیل کسب موقعیت [[اجتماعی]]، شغل مناسب با درآمد بالا، ماشین مدل بالا و شیک، [[منزل]]، [[همسر]]، [[مال]] و املاک و [[فرزندان]] است که [[آیه شریفه]] به نحوی به همه آنها اشاره کرده، ولی در آن زمان به جای [[پول]] کاغذی، طلا و نقره رایج بوده و به جای ماشین نیز، اسب و شتر.
* [[امور مادّی]] [[زینت]] شده، از عواملی هستند که زمینه‌ساز [[سلطه]] [[شیطان]] بر افراد ظاهربین و فریفته آن زینت‌ها شده، به جای اینکه [[هدف]] و مقصد افراد، کسب [[کمالات]] ماندگار [[معنوی]] باشد، در پی کسب [[کمالات]] زودگذر مادی که در این برهه بر همه آشکار است، از قبیل کسب موقعیت [[اجتماعی]]، شغل مناسب با درآمد بالا، ماشین مدل بالا و شیک، [[منزل]]، [[همسر]]، [[مال]] و املاک و [[فرزندان]] است که [[آیه شریفه]] به نحوی به همه آنها اشاره کرده، ولی در آن زمان به جای [[پول]] کاغذی، طلا و نقره رایج بوده و به جای ماشین نیز، اسب و شتر.
*بنابراین، [[شیطان]] نیز از همان طریق وارد شده و افراد را به سوی [[بیراهه]] و توجه کامل به کسب [[امور مادّی]] زودگذر و دلخوش شدن به آنها کرده تا بدان وسیله آنان را از کسب [[کمالات معنوی]] [[غافل]] و در نهایت بدون زاد و توشه [[سفر آخرت]]، راهی عالَمِ [[آخرت]] شوند: {{متن قرآن|قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَلَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ}}<ref>«گفت: پروردگارا! برای آنکه مرا بیراه نهادی، در زمین (بدی‌ها را) در دید آنها خواهم آراست و همگان را از راه به در خواهم برد» سوره حجر، آیه ۳۹.</ref>؛
*بنابراین، [[شیطان]] نیز از همان طریق وارد شده و افراد را به سوی [[بیراهه]] و توجه کامل به کسب [[امور مادّی]] زودگذر و دلخوش شدن به آنها کرده تا بدان وسیله آنان را از کسب [[کمالات معنوی]] [[غافل]] و در نهایت بدون زاد و توشه [[سفر آخرت]]، راهی عالَمِ [[آخرت]] شوند: {{متن قرآن|قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَلَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ}}<ref>«گفت: پروردگارا! برای آنکه مرا بیراه نهادی، در زمین (بدی‌ها را) در دید آنها خواهم آراست و همگان را از راه به در خواهم برد» سوره حجر، آیه ۳۹.</ref>؛
*و سرّ تزیین آنچه در روی [[زمین]] است، در [[قرآن مجید]] بیان شده که برای [[آزمایش]] افراد بوده است: {{متن قرآن|إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا}}<ref>«ما هر چه را بر زمین است، (در کار) آرایش آن کرده‌ایم تا آنان را بیازماییم که کدام نیکوکردارترند» سوره کهف، آیه ۷.</ref>.
*و سرّ تزیین آنچه در روی [[زمین]] است، در [[قرآن مجید]] بیان شده که برای [[آزمایش]] افراد بوده است: {{متن قرآن|إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا}}<ref>«ما هر چه را بر زمین است، (در کار) آرایش آن کرده‌ایم تا آنان را بیازماییم که کدام نیکوکردارترند» سوره کهف، آیه ۷.</ref>.
*و درباره [[فلسفه وجودی]] [[شیطان]] و تزیین او نیز برای [[امتحان]] بیان شده است: {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لَهُ عَلَيْهِمْ مِنْ سُلْطَانٍ إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ يُؤْمِنُ بِالْآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْهَا فِي شَكٍّ}}<ref>«و او  را بر آنان چیرگی نبود مگر برای آنکه: آن کس را که به جهان واپسین ایمان دارد از آن کس که بدان در شک است معلوم داریم» سوره سبأ، آیه ۲۱.</ref>.
*و درباره [[فلسفه وجودی]] [[شیطان]] و تزیین او نیز برای [[امتحان]] بیان شده است: {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لَهُ عَلَيْهِمْ مِنْ سُلْطَانٍ إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ يُؤْمِنُ بِالْآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْهَا فِي شَكٍّ}}<ref>«و او  را بر آنان چیرگی نبود مگر برای آنکه: آن کس را که به جهان واپسین ایمان دارد از آن کس که بدان در شک است معلوم داریم» سوره سبأ، آیه ۲۱.</ref>.
*[[انسان]] چون [[دوستدار]] خودش است، کم‌تر حاضر است به عیب‌های خویش و آنچه متعلق به خودش است، بپردازد و همواره در [[مقام]] [[دفاع از خود]] و کارهایش برمی‌آید. همان [[دوست]] داشتن افراطی، زمینه تسلط‍ و [[نفوذ]] [[شیطان]] در [[افکار]] و اذهان افراد می‌شود و موجب خوب و [[زیبا]] بودن عمل و [[افکار]] بدشان نزد خودشان شود:{{متن قرآن|أَفَمَنْ زُيِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَنًا}}<ref>«پس آیا کسی که بدی کردارش در چشم وی آرایش یافته است و آن را نیکو می‌بیند (چون کسی است که رهیافته است)؟» سوره فاطر، آیه ۸.</ref>.
* [[انسان]] چون [[دوستدار]] خودش است، کم‌تر حاضر است به عیب‌های خویش و آنچه متعلق به خودش است، بپردازد و همواره در [[مقام]] [[دفاع از خود]] و کارهایش برمی‌آید. همان [[دوست]] داشتن افراطی، زمینه تسلط‍ و [[نفوذ]] [[شیطان]] در [[افکار]] و اذهان افراد می‌شود و موجب خوب و [[زیبا]] بودن عمل و [[افکار]] بدشان نزد خودشان شود:{{متن قرآن|أَفَمَنْ زُيِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَنًا}}<ref>«پس آیا کسی که بدی کردارش در چشم وی آرایش یافته است و آن را نیکو می‌بیند (چون کسی است که رهیافته است)؟» سوره فاطر، آیه ۸.</ref>.
*[[انسان]] وقتی [[دوستدار]] خود بود، [[دوستدار]] آنچه متعلق به خودش است از قبیل [[همسر]]، [[اولاد]]، [[اموال]] منقول و غیرمنقول خواهد بود و [[شیطان]] نیز از همان [[راه]] وارد عمل شده و [[وسوسه]] می‌کند تا برای کسب آن [[امور مادّی]] از طریق [[نامشروع]] یا [[مشروع]] و [[حرص]] بر صَرف اوقات بیش‌تر در کسب آن می‌کند تا بِدان وسیله [[عمر]] گرانبهای افراد صَرف کسب امور زودگذر [[دنیوی]] شود و از کسب [[کمالات]] ماندگار [[معنوی]] [[محروم]] گردند. و فقط‍ [[شیطان]] به آن مقدار اکتفا نکرده و به دیگر مسائل وابسته به [[امور دنیوی]] نیز سوق می‌دهد، مانندِ [[لهو و لعب]]، [[حرص]] بر افزون‌طلبی، [[کبر]]، [[عُجب]]، [[حسادت]]، [[فخرفروشی]]، [[اسراف]]، [[تبذیر]] و دیگر [[صفات ناپسند]]، که از آثار مخرب و زیان‌آور توجه همه‌جانبه به زینت‌های [[دنیوی]] و [[غفلت]] از استفاده صحیح و جهت‌دار [[الهی]] از آنهاست: {{متن قرآن|اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِينَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَتَكَاثُرٌ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ}}<ref>«بدانید که زندگانی این جهان بازیچه و سرگرمی و زیور و نازشی  است میان شما و افزون خواهی در دارایی‌ها و فرزندان است» سوره حدید، آیه ۲۰.</ref>.
* [[انسان]] وقتی [[دوستدار]] خود بود، [[دوستدار]] آنچه متعلق به خودش است از قبیل [[همسر]]، [[اولاد]]، [[اموال]] منقول و غیرمنقول خواهد بود و [[شیطان]] نیز از همان [[راه]] وارد عمل شده و [[وسوسه]] می‌کند تا برای کسب آن [[امور مادّی]] از طریق [[نامشروع]] یا [[مشروع]] و [[حرص]] بر صَرف اوقات بیش‌تر در کسب آن می‌کند تا بِدان وسیله [[عمر]] گرانبهای افراد صَرف کسب امور زودگذر [[دنیوی]] شود و از کسب [[کمالات]] ماندگار [[معنوی]] [[محروم]] گردند. و فقط‍ [[شیطان]] به آن مقدار اکتفا نکرده و به دیگر مسائل وابسته به [[امور دنیوی]] نیز سوق می‌دهد، مانندِ [[لهو و لعب]]، [[حرص]] بر افزون‌طلبی، [[کبر]]، [[عُجب]]، [[حسادت]]، [[فخرفروشی]]، [[اسراف]]، [[تبذیر]] و دیگر [[صفات ناپسند]]، که از آثار مخرب و زیان‌آور توجه همه‌جانبه به زینت‌های [[دنیوی]] و [[غفلت]] از استفاده صحیح و جهت‌دار [[الهی]] از آنهاست: {{متن قرآن|اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِينَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَتَكَاثُرٌ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ}}<ref>«بدانید که زندگانی این جهان بازیچه و سرگرمی و زیور و نازشی  است میان شما و افزون خواهی در دارایی‌ها و فرزندان است» سوره حدید، آیه ۲۰.</ref>.
*[[شیطان]] یکی از جاهایی که زمینه [[نفوذ]] را مناسب می‌بیند، برخورد با نامحرم در جای [[خلوت]] است که با تزیین [[شهوت]]، آن دو را به سوی [[ارتکاب گناه]] سوق می‌دهد و خودش به [[حضرت نوح]]{{ع}} سفارش کرده که هنگام [[خلوت]]، به یاد او باشند که در حال وسوسه‌کردن است: {{متن حدیث|اذْكُرْنِي إِذَا كُنْتَ مَعَ امْرَأَةٍ خَالِياً لَيْسَ مَعَكُمَا أَحَدٌ}}<ref>بحارالانوار، ج۶۰، ص۲۲۳، ح۶۷.</ref>.
* [[شیطان]] یکی از جاهایی که زمینه [[نفوذ]] را مناسب می‌بیند، برخورد با نامحرم در جای [[خلوت]] است که با تزیین [[شهوت]]، آن دو را به سوی [[ارتکاب گناه]] سوق می‌دهد و خودش به [[حضرت نوح]]{{ع}} سفارش کرده که هنگام [[خلوت]]، به یاد او باشند که در حال وسوسه‌کردن است: {{متن حدیث|اذْكُرْنِي إِذَا كُنْتَ مَعَ امْرَأَةٍ خَالِياً لَيْسَ مَعَكُمَا أَحَدٌ}}<ref>بحارالانوار، ج۶۰، ص۲۲۳، ح۶۷.</ref>.
*البته زینت‌های [[الهی]] از جهت [[احکام]] به دوگونه است: [[حلال و حرام]]، که در [[آیه شریفه]] به [[حلال]] آنها اشاره شده است: {{متن قرآن|قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِيَ لِلَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا خَالِصَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ كَذَلِكَ نُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ}}<ref>«بگو: چه کسی زیوری را که خداوند برای بندگانش پدید آورده و (نیز) روزی‌های پاکیزه را، حرام کرده است؟ بگو: آن (ها) در زندگی این جهان برای کسانی است که ایمان آورده‌اند، در روز رستخیز (نیز) ویژه (ی مؤمنان) است؛ این چنین ما آیات خود را برای گروهی که دانشورند روشن می‌داریم» سوره اعراف، آیه ۳۲.</ref>؛
*البته زینت‌های [[الهی]] از جهت [[احکام]] به دوگونه است: [[حلال و حرام]]، که در [[آیه شریفه]] به [[حلال]] آنها اشاره شده است: {{متن قرآن|قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِيَ لِلَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا خَالِصَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ كَذَلِكَ نُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ}}<ref>«بگو: چه کسی زیوری را که خداوند برای بندگانش پدید آورده و (نیز) روزی‌های پاکیزه را، حرام کرده است؟ بگو: آن (ها) در زندگی این جهان برای کسانی است که ایمان آورده‌اند، در روز رستخیز (نیز) ویژه (ی مؤمنان) است؛ این چنین ما آیات خود را برای گروهی که دانشورند روشن می‌داریم» سوره اعراف، آیه ۳۲.</ref>؛
*اما تزیین [[شیطان]]، [[تزیین]] باطل‌گونه و [[انحرافی]] است، [[تزیین]] [[الهی]]، [[تزیین]] [[حق]] است که باید درحدّ [[اعتدال]] از آن بهره‌مند شد و [[اسراف]] نکرد، ولی تزیین [[شیطان]]، [[باطل]] و به صورت [[اسراف]] و زیادروی و حریص بر [[مشروع]] آن یا به [[انحراف]] کشاندن، [[گمراه کردن]] و سوق دادن افراد به انجام [[گناهان]] با سوءاستفاده از تزیینات [[الهی]] است. پس همچنان که در هوای [[نَفْس]]، [[مشروع]] و [[نامشروع]] وجود دارد، و خواهش‌های [[نامشروع]] [[مذمت]] و از [[مشروع]] آن [[ممدوح]] شده، زینت‌های [[دنیوی]] نیز [[مشروع]] و [[نامشروع]] دارد<ref>امروزه بدبختانه اکثر افراد بیش‌تر اوقات گرانبهای خود را در کسب امور دنیوی کرده و فکر، غم و خوشی آنان، منحصر در آنها شده است و در حالی که عاقل در منابع روایی به کسی گفته شده که اوقات خود را به چهار قسم تقسیم کرده که فقط‍ یک قسم آن را صرف بهره‌مندی از تمتعات مباح و حلال سازد و بقیه اقسام دیگر را در پی کسب کمالات معنوی کند: {{متن حدیث|رُوِيَ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ{{ع}} عَنِ النَّبِيِّ{{صل}} أَنَّهُ قَالَ: يَنْبَغِي لِلْعَاقِلِ إِذَا كَانَ عَاقِلًا أَنْ يَكُونَ لَهُ أَرْبَعُ سَاعَاتٍ مِنَ النَّهَارِ سَاعَةٌ يُنَاجِي فِيهَا رَبَّهُ وَ سَاعَةٌ يُحَاسِبُ فِيهَا نَفْسَهُ وَ سَاعَةٌ يَأْتِي أَهْلَ الْعِلْمِ الَّذِينَ يَنْصُرُونَهُ فِي أَمْرِ دِينِهِ وَ يَنْصَحُونَهُ وَ سَاعَةٌ يُخَلِّي بَيْنَ نَفْسِهِ وَ لَذَّتِهَا مِنْ أَمْرِ الدُّنْيَا فِيمَا يَحِلُّ وَ يُحْمَدُ}}؛ بحارالانوار، ج۱، ص۱۳۱، ح۲۲.</ref>.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۴۰۰-۴۰۳.</ref>
*اما تزیین [[شیطان]]، [[تزیین]] باطل‌گونه و [[انحرافی]] است، [[تزیین]] [[الهی]]، [[تزیین]] [[حق]] است که باید درحدّ [[اعتدال]] از آن بهره‌مند شد و [[اسراف]] نکرد، ولی تزیین [[شیطان]]، [[باطل]] و به صورت [[اسراف]] و زیادروی و حریص بر [[مشروع]] آن یا به [[انحراف]] کشاندن، [[گمراه کردن]] و سوق دادن افراد به انجام [[گناهان]] با سوءاستفاده از تزیینات [[الهی]] است. پس همچنان که در هوای [[نَفْس]]، [[مشروع]] و [[نامشروع]] وجود دارد، و خواهش‌های [[نامشروع]] [[مذمت]] و از [[مشروع]] آن [[ممدوح]] شده، زینت‌های [[دنیوی]] نیز [[مشروع]] و [[نامشروع]] دارد<ref>امروزه بدبختانه اکثر افراد بیش‌تر اوقات گرانبهای خود را در کسب امور دنیوی کرده و فکر، غم و خوشی آنان، منحصر در آنها شده است و در حالی که عاقل در منابع روایی به کسی گفته شده که اوقات خود را به چهار قسم تقسیم کرده که فقط‍ یک قسم آن را صرف بهره‌مندی از تمتعات مباح و حلال سازد و بقیه اقسام دیگر را در پی کسب کمالات معنوی کند: {{متن حدیث|رُوِيَ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ{{ع}} عَنِ النَّبِيِّ{{صل}} أَنَّهُ قَالَ: يَنْبَغِي لِلْعَاقِلِ إِذَا كَانَ عَاقِلًا أَنْ يَكُونَ لَهُ أَرْبَعُ سَاعَاتٍ مِنَ النَّهَارِ سَاعَةٌ يُنَاجِي فِيهَا رَبَّهُ وَ سَاعَةٌ يُحَاسِبُ فِيهَا نَفْسَهُ وَ سَاعَةٌ يَأْتِي أَهْلَ الْعِلْمِ الَّذِينَ يَنْصُرُونَهُ فِي أَمْرِ دِينِهِ وَ يَنْصَحُونَهُ وَ سَاعَةٌ يُخَلِّي بَيْنَ نَفْسِهِ وَ لَذَّتِهَا مِنْ أَمْرِ الدُّنْيَا فِيمَا يَحِلُّ وَ يُحْمَدُ}}؛ بحارالانوار، ج۱، ص۱۳۱، ح۲۲.</ref>.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۴۰۰-۴۰۳.</ref>
خط ۳۷۸: خط ۳۷۸:
*در [[آیه شریفه]] به [[شیطان]] اجازه [[مشارکت]] در [[اموال]] و [[اولاد]] داده شده، ولی شرکت او، با شرایطی است که به عنوان عوامل زمینه‌ساز [[مشارکت]] مطرح می‌شوند. تا بسترهای مناسب [[شیطانی]] نباشد، [[شیطان]] نمی‌تواند [[مشارکت]] کند، مانندِ میکروب و [[رشد]] آن، نیاز به بستر مناسب میکروبی دارد، لذا کسب [[مال]] [[نامشروع]] یا حرص‌ورزی در کسب [[مال]] [[مشروع]] و بخل‌ورزی در آن یا [[مصرف]] [[مال]] [[حلال]] در [[راه]] [[حرام]]، زمینه مناسبی برای [[نفوذ]] [[شیطان]] و [[شریک]] شدن در نحوه کسب و [[خرج]] آن است یا در [[اولاد]]، در [[تولد]] [[فرزند]] از [[راه]] غیر [[مشروع]] یا در [[تربیت]] غیرصحیح و بر روش غیر [[دینی]]، زمینه مناسبی برای شرکت [[تربیت]] [[شیطانی]] خواهد بود.
*در [[آیه شریفه]] به [[شیطان]] اجازه [[مشارکت]] در [[اموال]] و [[اولاد]] داده شده، ولی شرکت او، با شرایطی است که به عنوان عوامل زمینه‌ساز [[مشارکت]] مطرح می‌شوند. تا بسترهای مناسب [[شیطانی]] نباشد، [[شیطان]] نمی‌تواند [[مشارکت]] کند، مانندِ میکروب و [[رشد]] آن، نیاز به بستر مناسب میکروبی دارد، لذا کسب [[مال]] [[نامشروع]] یا حرص‌ورزی در کسب [[مال]] [[مشروع]] و بخل‌ورزی در آن یا [[مصرف]] [[مال]] [[حلال]] در [[راه]] [[حرام]]، زمینه مناسبی برای [[نفوذ]] [[شیطان]] و [[شریک]] شدن در نحوه کسب و [[خرج]] آن است یا در [[اولاد]]، در [[تولد]] [[فرزند]] از [[راه]] غیر [[مشروع]] یا در [[تربیت]] غیرصحیح و بر روش غیر [[دینی]]، زمینه مناسبی برای شرکت [[تربیت]] [[شیطانی]] خواهد بود.
*لذا [[مفسرین]] درباره آن می‌نویسند: "پس شرکت کردن [[شیطان]] با [[آدمی]] در [[مال]] و [[فرزند]]، سهم بردن از [[منفعت]] و اختصاص است، مثل اینکه [[آدمی]] را وادارد به تحصیل [[مال]] که [[خداوند]] آن را مایه رفع [[حاجت]] [[انسان]] قرار داده از [[راه]] [[حرام]]؛ زیرا در این صورت نیز [[آدمی]] از آن [[مال]] منتفع شده و به غرض طبیعی خود نایل می‌شود، و نیز [[شیطان]] به غَرَض خود رسیده است. یا آن‌که از [[راه]] [[حلال]] کسب بکند، ولی در [[معصیت]] به کارگیرد، و در [[اطاعت خدا]] صَرف نکند، پس هر دو از آن [[مال]] منتفع شده‌اند با اینکه او از [[رحمت خدا]] تهی [[دست]] است. یا آن‌که از [[راه]] [[حرام]] [[فرزندی]] برای [[آدمی]] به [[دنیا]] آید، یا از [[راه]] [[حلال]] به [[دنیا]] آید، اما به [[تربیت دینی]] و [[صالح]] تربیتش نکند و به [[آداب]] خدایی مؤدبش نسازد، در نتیجه سهمی از آن [[فرزند]] را برای [[شیطان]] قرار داده و سهمی را برای خودش. همچنین چیزهای دیگر؛ و وجه مذکور ما وجه خوبی است در [[تفسیر آیه]]، و جامع همه معانی و وجوه مختلف است که ذکر کرده‌اند"<ref>المیزان، ج۱۳، ص۱۴۶.</ref>؛ "مشارکت در [[اموال]]، عبارت از هر [[تصرف]] قبیحی در [[مال]] است، خواه آن [[زشت]] بودن در نحوه کسب درآمد [[نامشروع]] یا [[مصرف]] آن در موارد [[نامشروع]] باشد، و [[ربا]]، [[غصب]]، دزدی و معاملات [[فاسد]] و [[باطل]] از مصادیق درآمد [[نامشروع]] هستند... هر [[تصرف]] [[پدر]] و [[مادر]] در فرزندانشان که منجر به مرتکب شدن فرزنداشان به [[اعمال]] منکر و [[زشت]] شود، داخل در [[مشارکت]] [[شیطان]] در [[فرزندان]] است"<ref>التفسیر الکبیر، ج۲۱، ص۶.</ref>.
*لذا [[مفسرین]] درباره آن می‌نویسند: "پس شرکت کردن [[شیطان]] با [[آدمی]] در [[مال]] و [[فرزند]]، سهم بردن از [[منفعت]] و اختصاص است، مثل اینکه [[آدمی]] را وادارد به تحصیل [[مال]] که [[خداوند]] آن را مایه رفع [[حاجت]] [[انسان]] قرار داده از [[راه]] [[حرام]]؛ زیرا در این صورت نیز [[آدمی]] از آن [[مال]] منتفع شده و به غرض طبیعی خود نایل می‌شود، و نیز [[شیطان]] به غَرَض خود رسیده است. یا آن‌که از [[راه]] [[حلال]] کسب بکند، ولی در [[معصیت]] به کارگیرد، و در [[اطاعت خدا]] صَرف نکند، پس هر دو از آن [[مال]] منتفع شده‌اند با اینکه او از [[رحمت خدا]] تهی [[دست]] است. یا آن‌که از [[راه]] [[حرام]] [[فرزندی]] برای [[آدمی]] به [[دنیا]] آید، یا از [[راه]] [[حلال]] به [[دنیا]] آید، اما به [[تربیت دینی]] و [[صالح]] تربیتش نکند و به [[آداب]] خدایی مؤدبش نسازد، در نتیجه سهمی از آن [[فرزند]] را برای [[شیطان]] قرار داده و سهمی را برای خودش. همچنین چیزهای دیگر؛ و وجه مذکور ما وجه خوبی است در [[تفسیر آیه]]، و جامع همه معانی و وجوه مختلف است که ذکر کرده‌اند"<ref>المیزان، ج۱۳، ص۱۴۶.</ref>؛ "مشارکت در [[اموال]]، عبارت از هر [[تصرف]] قبیحی در [[مال]] است، خواه آن [[زشت]] بودن در نحوه کسب درآمد [[نامشروع]] یا [[مصرف]] آن در موارد [[نامشروع]] باشد، و [[ربا]]، [[غصب]]، دزدی و معاملات [[فاسد]] و [[باطل]] از مصادیق درآمد [[نامشروع]] هستند... هر [[تصرف]] [[پدر]] و [[مادر]] در فرزندانشان که منجر به مرتکب شدن فرزنداشان به [[اعمال]] منکر و [[زشت]] شود، داخل در [[مشارکت]] [[شیطان]] در [[فرزندان]] است"<ref>التفسیر الکبیر، ج۲۱، ص۶.</ref>.
*[[حدیثی]] درباره [[سلطه]] [[شیطان]] از طریق [[مال]] بیان شده است: {{متن حدیث|عَنْ أَبِي عَبْدِ الله{{ع}} قَالَ: يَقُولُ إِبْلِيسُ لَعَنَهُ [[الله]] مَا أَعْيَانِي فِي ابْنِ آدَمَ فَلَمْ يُعْيِنِي مِنْهُ وَاحِدَةٌ مِنْ ثَلَاثَةٍ أَخْذُ مَالٍ مِنْ غَيْرِ حِلِّهِ أَوْ مَنْعُهُ مِنْ حَقِّهِ أَوْ وَضْعُهُ فِي غَيْرِ وَجْهِهِ}}<ref>الخصال، ج۱، ص۱۳۳، ح۱۴۱؛ امام صادق{{ع}} فرمود: ابلیس - لعنت خدا بر او باد - می‌گوید: هر چه در کار فرزند آدم درمانده‌ام کند در یکی از سه جا درمانده‌ام نمی‌کند: گرفتن مال از راه حرام و یا ندادن حق آن و یا مصرف کردن آن در غیر محلی که باید مصرف کند؛ بحارالأنوار، ج۶۰، ص۲۲۳، ح۶۸؛ در شرح آن می‌نویسد: {{عربی|بيان: أي أيّ شي‏ء أعجزني في إضلال ابن آدم في أمر من الأمور و معصية من المعاصي فلا أعجز عن إضلاله في أحد هذه الأمور الثلاثة فأغويه في واحدة منها أي غالبا}}.</ref>.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۴۰۴-۴۰۵.</ref>
* [[حدیثی]] درباره [[سلطه]] [[شیطان]] از طریق [[مال]] بیان شده است: {{متن حدیث|عَنْ أَبِي عَبْدِ الله{{ع}} قَالَ: يَقُولُ إِبْلِيسُ لَعَنَهُ [[الله]] مَا أَعْيَانِي فِي ابْنِ آدَمَ فَلَمْ يُعْيِنِي مِنْهُ وَاحِدَةٌ مِنْ ثَلَاثَةٍ أَخْذُ مَالٍ مِنْ غَيْرِ حِلِّهِ أَوْ مَنْعُهُ مِنْ حَقِّهِ أَوْ وَضْعُهُ فِي غَيْرِ وَجْهِهِ}}<ref>الخصال، ج۱، ص۱۳۳، ح۱۴۱؛ امام صادق{{ع}} فرمود: ابلیس - لعنت خدا بر او باد - می‌گوید: هر چه در کار فرزند آدم درمانده‌ام کند در یکی از سه جا درمانده‌ام نمی‌کند: گرفتن مال از راه حرام و یا ندادن حق آن و یا مصرف کردن آن در غیر محلی که باید مصرف کند؛ بحارالأنوار، ج۶۰، ص۲۲۳، ح۶۸؛ در شرح آن می‌نویسد: {{عربی|بيان: أي أيّ شي‏ء أعجزني في إضلال ابن آدم في أمر من الأمور و معصية من المعاصي فلا أعجز عن إضلاله في أحد هذه الأمور الثلاثة فأغويه في واحدة منها أي غالبا}}.</ref>.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۴۰۴-۴۰۵.</ref>
===[[گناهان]] و امراض [[باطنی]]===
===[[گناهان]] و امراض [[باطنی]]===
*{{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ تَوَلَّوْا مِنْكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّيْطَانُ بِبَعْضِ مَا كَسَبُوا}}<ref>«بی‌گمان شیطان آنان را که در روز برخورد آن دو گروه (به دشمن) پشت کردند با برخی کارها که کرده بودند از راه به در برد» سوره آل عمران، آیه ۱۵۵.</ref>.
*{{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ تَوَلَّوْا مِنْكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّيْطَانُ بِبَعْضِ مَا كَسَبُوا}}<ref>«بی‌گمان شیطان آنان را که در روز برخورد آن دو گروه (به دشمن) پشت کردند با برخی کارها که کرده بودند از راه به در برد» سوره آل عمران، آیه ۱۵۵.</ref>.
خط ۳۹۰: خط ۳۹۰:
===[[ناسپاسی]]===
===[[ناسپاسی]]===
*{{متن قرآن|وَلَا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِينَ}}<ref>شیطان به خدای متعال می‌گوید: «و بیشتر آنان را سپاسگزار نخواهی یافت» سوره اعراف، آیه ۱۷.</ref>.
*{{متن قرآن|وَلَا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِينَ}}<ref>شیطان به خدای متعال می‌گوید: «و بیشتر آنان را سپاسگزار نخواهی یافت» سوره اعراف، آیه ۱۷.</ref>.
*[[شُکر]] دارای مراتبی است، [[شُکر]] گفتاری و عملی که در [[آیه شریفه]] مطلق استعمال شده که شامل هر دو قِسم می‌شود، [[غفلت]] از [[شُکر]] گفتاری در هر [[نعمت الهی]]، زمینه‌ساز [[نفوذ]] و [[سلطه]] [[شیطان]] شده که [[مانع]] از [[شُکر]] عملی شود. [[شُکر]] لفظی عبارت از گفتن {{متن حدیث|الْحَمْدُ لِلَّه}} یا {{متن حدیث|الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ‏}}، بعد از هر نعمتی است، مخصوصاً بعد از هر [[آشامیدنی]] و خوردنی و [[مداومت]] بر آن، همراه با توجه [[قلبی]]، موجب صفای [[باطنی]] و [[توفیق]] در [[شُکر]] عملی خواهد شد.
* [[شُکر]] دارای مراتبی است، [[شُکر]] گفتاری و عملی که در [[آیه شریفه]] مطلق استعمال شده که شامل هر دو قِسم می‌شود، [[غفلت]] از [[شُکر]] گفتاری در هر [[نعمت الهی]]، زمینه‌ساز [[نفوذ]] و [[سلطه]] [[شیطان]] شده که [[مانع]] از [[شُکر]] عملی شود. [[شُکر]] لفظی عبارت از گفتن {{متن حدیث|الْحَمْدُ لِلَّه}} یا {{متن حدیث|الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ‏}}، بعد از هر نعمتی است، مخصوصاً بعد از هر [[آشامیدنی]] و خوردنی و [[مداومت]] بر آن، همراه با توجه [[قلبی]]، موجب صفای [[باطنی]] و [[توفیق]] در [[شُکر]] عملی خواهد شد.
*اگر فردی از [[شُکر]] لفظی [[غافل]] شد، آن [[غفلت]] زمینه تأثیر وسوسه‌های اغوای [[شیطانی]] می‌شود که در مواقع برخورد با [[محرّمات]]، دچار [[لغزش]] شده و نتواند [[شُکر]] عملی نماید که [[شُکر]] عملی در ترک [[محرّمات]] و انجام [[واجبات]] متبلور است و یکی از نقاط‍ [[ضعف]] بسیاری از [[انسان‌ها]]، ناشُکری قولی و عملی است که [[شیطان]] نیز از همان نقطه [[ضعف]] وارد می‌شود و عده کثیری از آنان را [[گمراه]] می‌کند: {{متن قرآن|وَآتَاكُمْ مِنْ كُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ}}<ref>«و از هر چه خواستید به شما داده است و اگر نعمت خداوند را بر شمارید نمی‌توانید شمار کرد؛ بی‌گمان انسان ستمکاره‌ای بسیار ناسپاس است» سوره ابراهیم، آیه ۳۴.</ref><ref>در برخی آیات قرآن مجید، به طور مطلق برای نوع انسان، بعضی صفات ناپسندی را مطرح کرده، مانند آیه مذکور و آیات دیگر، اما آن آیات کلی و شامل همه افراد انسانی نبوده، بلکه شامل عده کثیری از آنان می‌شود و دلیل آن در آیه‌ای آمده: {{متن قرآن|وَيَقُولُ الْإِنْسَانُ أَإِذَا مَا مِتُّ لَسَوْفَ أُخْرَجُ حَيًّا}} (سوره مریم، آیه ۶۶)؛ انسان در مقام انکار همراه با تعجب می‌گوید: هنگامی که من مُردم [و از بین رفتم] آیا دوباره سر از قبر بیرون آورده و زنده خواهم شد؟! اینکه به طور یقین می‌دانیم، هیچ یک از پیامبران و اوصیا{{عم}} حتی مؤمنان و اولیای الهی آن جمله را نگفته و نمی‌گویند، بلکه به حشر در روز قیامت ایمان و یقین دارند، پس مراد از کلمه انسان در آیات، اکثر افراد نسبی منظور است نه همه افراد انسانی.</ref>.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۴۰۸-۴۰۹.</ref>
*اگر فردی از [[شُکر]] لفظی [[غافل]] شد، آن [[غفلت]] زمینه تأثیر وسوسه‌های اغوای [[شیطانی]] می‌شود که در مواقع برخورد با [[محرّمات]]، دچار [[لغزش]] شده و نتواند [[شُکر]] عملی نماید که [[شُکر]] عملی در ترک [[محرّمات]] و انجام [[واجبات]] متبلور است و یکی از نقاط‍ [[ضعف]] بسیاری از [[انسان‌ها]]، ناشُکری قولی و عملی است که [[شیطان]] نیز از همان نقطه [[ضعف]] وارد می‌شود و عده کثیری از آنان را [[گمراه]] می‌کند: {{متن قرآن|وَآتَاكُمْ مِنْ كُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ}}<ref>«و از هر چه خواستید به شما داده است و اگر نعمت خداوند را بر شمارید نمی‌توانید شمار کرد؛ بی‌گمان انسان ستمکاره‌ای بسیار ناسپاس است» سوره ابراهیم، آیه ۳۴.</ref><ref>در برخی آیات قرآن مجید، به طور مطلق برای نوع انسان، بعضی صفات ناپسندی را مطرح کرده، مانند آیه مذکور و آیات دیگر، اما آن آیات کلی و شامل همه افراد انسانی نبوده، بلکه شامل عده کثیری از آنان می‌شود و دلیل آن در آیه‌ای آمده: {{متن قرآن|وَيَقُولُ الْإِنْسَانُ أَإِذَا مَا مِتُّ لَسَوْفَ أُخْرَجُ حَيًّا}} (سوره مریم، آیه ۶۶)؛ انسان در مقام انکار همراه با تعجب می‌گوید: هنگامی که من مُردم [و از بین رفتم] آیا دوباره سر از قبر بیرون آورده و زنده خواهم شد؟! اینکه به طور یقین می‌دانیم، هیچ یک از پیامبران و اوصیا{{عم}} حتی مؤمنان و اولیای الهی آن جمله را نگفته و نمی‌گویند، بلکه به حشر در روز قیامت ایمان و یقین دارند، پس مراد از کلمه انسان در آیات، اکثر افراد نسبی منظور است نه همه افراد انسانی.</ref>.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۴۰۸-۴۰۹.</ref>


خط ۴۰۱: خط ۴۰۱:
*با کمی توجه به مفهوم گفته [[شیطان]]، معلوم می‌شود افراد [[انسان]]، [[دشمنی]] خطرناک و پنهان از دیده‌ها {{متن قرآن|يَا بَنِي آدَمَ لَا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ يَنْزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِيُرِيَهُمَا سَوْآتِهِمَا إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لَا تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ لِلَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ}}<ref> «ای فرزندان آدم! شیطان شما را نفریبد! چنان که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون راند در حالی که لباسشان را از (تن) آنان بر می‌کند تا شرمگاه‌هایشان را به آنان بنمایاند؛ به راستی او و همگنان وی شما را از جایی که شما آنها را نمی‌بینید می‌بینند؛ بی‌گمان ما شیطان‌ها را سرپرست کسانی کرده‌ایم که ایمان ندارند» سوره اعراف، آیه ۲۷.</ref>، دارند که در مسیر [[سیر]] تکاملی [[روحی]] و معنوی‌شان قرار دارد تا آنان را از وصول به [[کمالات انسانی]] و [[قرب الهی]] [[مانع]] شود و لااقل به سوی [[گمراهی]] سوق دهد و آن [[دشمن]] در جهات چهار جانبه در کمین نشسته با [[مراقبت]] تمام، تک تک افراد را می‌بیند و فقط‍ در پی کم‌ترین نقطه [[ضعف]] و غفلتی است که بدان وسیله [[هجوم]] آورد و ضربه خود را وارد کند.
*با کمی توجه به مفهوم گفته [[شیطان]]، معلوم می‌شود افراد [[انسان]]، [[دشمنی]] خطرناک و پنهان از دیده‌ها {{متن قرآن|يَا بَنِي آدَمَ لَا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ يَنْزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِيُرِيَهُمَا سَوْآتِهِمَا إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لَا تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ لِلَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ}}<ref> «ای فرزندان آدم! شیطان شما را نفریبد! چنان که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون راند در حالی که لباسشان را از (تن) آنان بر می‌کند تا شرمگاه‌هایشان را به آنان بنمایاند؛ به راستی او و همگنان وی شما را از جایی که شما آنها را نمی‌بینید می‌بینند؛ بی‌گمان ما شیطان‌ها را سرپرست کسانی کرده‌ایم که ایمان ندارند» سوره اعراف، آیه ۲۷.</ref>، دارند که در مسیر [[سیر]] تکاملی [[روحی]] و معنوی‌شان قرار دارد تا آنان را از وصول به [[کمالات انسانی]] و [[قرب الهی]] [[مانع]] شود و لااقل به سوی [[گمراهی]] سوق دهد و آن [[دشمن]] در جهات چهار جانبه در کمین نشسته با [[مراقبت]] تمام، تک تک افراد را می‌بیند و فقط‍ در پی کم‌ترین نقطه [[ضعف]] و غفلتی است که بدان وسیله [[هجوم]] آورد و ضربه خود را وارد کند.
*لذا هر عاقلی با توجه به وجود [[دشمن]] کمین کرده در مسیرش، اولین چاره‌جویی که می‌کند، [[غفلت]]، [[سستی]]، اهمال‌کاری، [[سهل‌انگاری]]، حواس‌پرتی، [[فراموشی]] و توجه به غیر مسیر را از خود طرد می‌کند و با توجه کامل و قدمی [[استوار]] و عزمی [[راسخ]] و با [[هوشیاری]] همه‌جانبه، آن مسیر سرنوشت‌ساز را که مدت آن زودگذر و به مدت [[عمر]] [[انسانی]] است، می‌پیماید.
*لذا هر عاقلی با توجه به وجود [[دشمن]] کمین کرده در مسیرش، اولین چاره‌جویی که می‌کند، [[غفلت]]، [[سستی]]، اهمال‌کاری، [[سهل‌انگاری]]، حواس‌پرتی، [[فراموشی]] و توجه به غیر مسیر را از خود طرد می‌کند و با توجه کامل و قدمی [[استوار]] و عزمی [[راسخ]] و با [[هوشیاری]] همه‌جانبه، آن مسیر سرنوشت‌ساز را که مدت آن زودگذر و به مدت [[عمر]] [[انسانی]] است، می‌پیماید.
*[[مفسرین]] در [[تفسیر]] چهار جهتی که [[شیطان]] آن را مطرح کرده، می‌نویسند: "در روایتی از [[امام باقر]]{{ع}} [[نقل]] شده که منظور از آمدن [[شیطان]] به سراغ [[انسان]] از "پیش‌رو"، این است که [[آخرت]] را که در پیش دارد، در نظر او سَبُک و ساده جلوه می‌دهد، و منظور از "پشتِ‌سر"، آنان را به جمع‌آوری [[اموال]] و [[بخل]] از پرداخت [[حقوق]] [[واجب]] برای نگاه داشتن [[فرزندان]] [[دعوت]] می‌کند، و منظور از "طرف راست"، [[امور معنوی]] را به وسیله تزیین [[گمراهی]] و دلخوشی به [[شبهات]] [[دینی]]، بر آنها [[فاسد]] و ضایع می‌سازد، و منظور از "طرف چپ" که لذات [[مادّی]] و [[شهوات]] را در نظرشان جلوه می‌دهد"<ref>مجمع البیان، ج۴، ص۶۲۴ و المیزان، ج۸، ص۳۲. صاحب مجمع البیان می‌نویسد: {{متن حدیث|وَ رُوِيَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ{{ع}} قَالَ: {{متن قرآن|ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ}} مَعْنَاهُ أُهَوِّنُ عَلَيْهِمْ أَمْرَ الْآخِرَةِ وَ {{متن قرآن|مِنْ خَلْفِهِمْ}} آمُرُهُمْ بِجَمْعِ الْأَمْوَالِ وَ الْبُخْلِ بِهَا عَنِ الْحُقُوقِ لِتَبْقَى لِوَرَثَتِهِمْ وَ {{متن قرآن|عَنْ أَيْمَانِهِمْ}} أُفْسِدُ عَلَيْهِمْ أَمْرَ دِينِهِمْ بِتَزْيِينِ الضَّلَالَةِ وَ تَحْسِينِ الشُّبْهَةِ وَ {{متن قرآن|عَنْ شَمَائِلِهِمْ}} بِتَحْبِيبِ اللَّذَّاتِ إِلَيْهِمْ وَ تَغْلِيبِ الشَّهَوَاتِ عَلَى قُلُوبِهِمْ}}.</ref>.
* [[مفسرین]] در [[تفسیر]] چهار جهتی که [[شیطان]] آن را مطرح کرده، می‌نویسند: "در روایتی از [[امام باقر]]{{ع}} [[نقل]] شده که منظور از آمدن [[شیطان]] به سراغ [[انسان]] از "پیش‌رو"، این است که [[آخرت]] را که در پیش دارد، در نظر او سَبُک و ساده جلوه می‌دهد، و منظور از "پشتِ‌سر"، آنان را به جمع‌آوری [[اموال]] و [[بخل]] از پرداخت [[حقوق]] [[واجب]] برای نگاه داشتن [[فرزندان]] [[دعوت]] می‌کند، و منظور از "طرف راست"، [[امور معنوی]] را به وسیله تزیین [[گمراهی]] و دلخوشی به [[شبهات]] [[دینی]]، بر آنها [[فاسد]] و ضایع می‌سازد، و منظور از "طرف چپ" که لذات [[مادّی]] و [[شهوات]] را در نظرشان جلوه می‌دهد"<ref>مجمع البیان، ج۴، ص۶۲۴ و المیزان، ج۸، ص۳۲. صاحب مجمع البیان می‌نویسد: {{متن حدیث|وَ رُوِيَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ{{ع}} قَالَ: {{متن قرآن|ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ}} مَعْنَاهُ أُهَوِّنُ عَلَيْهِمْ أَمْرَ الْآخِرَةِ وَ {{متن قرآن|مِنْ خَلْفِهِمْ}} آمُرُهُمْ بِجَمْعِ الْأَمْوَالِ وَ الْبُخْلِ بِهَا عَنِ الْحُقُوقِ لِتَبْقَى لِوَرَثَتِهِمْ وَ {{متن قرآن|عَنْ أَيْمَانِهِمْ}} أُفْسِدُ عَلَيْهِمْ أَمْرَ دِينِهِمْ بِتَزْيِينِ الضَّلَالَةِ وَ تَحْسِينِ الشُّبْهَةِ وَ {{متن قرآن|عَنْ شَمَائِلِهِمْ}} بِتَحْبِيبِ اللَّذَّاتِ إِلَيْهِمْ وَ تَغْلِيبِ الشَّهَوَاتِ عَلَى قُلُوبِهِمْ}}.</ref>.
*مفسری در ردّ [[کلام]] [[مفسرین]] در [[تفسیر]] جهات چهارگانه می‌نویسد: "{{متن قرآن|لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ}}، [[قعود]] سر [[راه]] بستن و سدّ شدن است و سدّ [[شیطان]] بسیار و دام‌های او زیاد است: [[شهوات]] [[نفسانی]]، زخارف [[دنیوی]]، [[زنان]] [[فاسد]]، مبلّغ‌های [[سوء]]، داعیان [[باطل]]، [[حُبّ]] [[جاه]] و [[مال]] و غیر اینها؛ {{متن قرآن|صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ}}، [[راه مستقیم]] یکی بیش نیست که [[راه]] [[حق]] است، ولی [[راه]] کج و مُعوَج بسیار است که سُبُل [[شیطان]] است... پس از آن‌که صراط‍ مستقیم را بر آنها گرفتم، می‌آیم از مقابل روی آنها و از عقب سرشان و از طرف راست آنان و از طرف چپ آنها و نمی‌یابی اکثرشان را شُکرگزار.
*مفسری در ردّ [[کلام]] [[مفسرین]] در [[تفسیر]] جهات چهارگانه می‌نویسد: "{{متن قرآن|لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ}}، [[قعود]] سر [[راه]] بستن و سدّ شدن است و سدّ [[شیطان]] بسیار و دام‌های او زیاد است: [[شهوات]] [[نفسانی]]، زخارف [[دنیوی]]، [[زنان]] [[فاسد]]، مبلّغ‌های [[سوء]]، داعیان [[باطل]]، [[حُبّ]] [[جاه]] و [[مال]] و غیر اینها؛ {{متن قرآن|صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ}}، [[راه مستقیم]] یکی بیش نیست که [[راه]] [[حق]] است، ولی [[راه]] کج و مُعوَج بسیار است که سُبُل [[شیطان]] است... پس از آن‌که صراط‍ مستقیم را بر آنها گرفتم، می‌آیم از مقابل روی آنها و از عقب سرشان و از طرف راست آنان و از طرف چپ آنها و نمی‌یابی اکثرشان را شُکرگزار.
*کلمات [[مفسرین]] در بیان چهار طرف، مختلف است، مثل [[ابن عباس]]، [[قتاده]] [[سدی]]، [[ابن جریح]]، [[مجاهد]]، قمّی و چون اینها مَدرکی ندارند و [[تفسیر به رأی]] است از [[نقل]] کلمات آنها خودداری می‌کنیم، و همچنین در سرّ اینکه نگفت: {{عربی|مِن فَوْقهِمِ وَ مِنْ تَحْتِهِم}}؛ کلماتی گفتند و در مجمع [[حدیثی]] مرسلاً از [[حضرت باقر]]{{ع}} [[نقل]] کرده که آن را هم ما در کتاب‌های [[اخبار]] ندیده‌ایم.
*کلمات [[مفسرین]] در بیان چهار طرف، مختلف است، مثل [[ابن عباس]]، [[قتاده]] [[سدی]]، [[ابن جریح]]، [[مجاهد]]، قمّی و چون اینها مَدرکی ندارند و [[تفسیر به رأی]] است از [[نقل]] کلمات آنها خودداری می‌کنیم، و همچنین در سرّ اینکه نگفت: {{عربی|مِن فَوْقهِمِ وَ مِنْ تَحْتِهِم}}؛ کلماتی گفتند و در مجمع [[حدیثی]] مرسلاً از [[حضرت باقر]]{{ع}} [[نقل]] کرده که آن را هم ما در کتاب‌های [[اخبار]] ندیده‌ایم.
*و ما اولاً آنچه به‌نظر می‌رسد [[تذکر]] می‌دهیم و سپس [[علم]] آن را به [[خدا]] وامی‌گذاریم: [[الله]] [[اعلم]] بمراده، و آن اینکه اولاً فوق و تحت را ذکر نکرده؛ زیرا کسی به‌طرف فوق و تحت حرکت نمی‌کند، فقط‍ ممکن است سر چهارراه به‌یکی از چهار طرف حرکت کند و لذا یکی را که بخواهند محاصره کنند از چهار طرف به او حمله می‌کنند و این [[کلام]] [[ابلیس]] بیان جمله قبل است که گفت: {{متن قرآن|لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ}}، یعنی نمی‌گذارم از هیچ طرفی رو به‌صراط‍ مستقیم بروند و آنها را محاصره می‌کنم که [[راه]] فرار نداشته باشند و از چنگال من خارج شوند. چون در خبر داریم {{عربی|الطرق إلى اللَّه بعدد أنفاس الخلائق‏}}<ref>{{عربی|الطرق إلى اللَّه بعدد أنفاس الخلائق‏}} خبر و حدیث نیست، چون که ما آن را در بین ۱۸۷ عنوان کتاب روایی در ۴۴۲ جلد از ۹۰ مؤلف، با رایانه بررسی کردیم که فقط‍ صاحب بحارالانوار، ج۶۴، ص۱۳۷، به عنوان شرح، نه به عنوان حدیث و خبر منقول، آن را می‌نویسد، بنابراین کلام آن مفسر، درباره اینکه آن، خبر باشد، صحیح نبوده و باید آن را به عنوان نوشته و شرح آن محقق محدث، مطرح کرد.</ref> هر کسی از راهی [[قرب]] پیدا می‌کند یا از [[راه]] [[معارف]] یا [[اخلاق]] یا [[اعمال صالح]] که هر یک از آنها طریق الی [[الله]] است [[شیطان]] مدعی است. که هر که از هر راهی بخواهد رو به‌تو بیاید که صراط‍ مستقیم است آن [[راه]] را بر او می‌بندم و لذا متفرّع می‌کند بر این جمله که {{متن قرآن|وَلَا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِينَ}}، یعنی نعمت‌های تو را که بر آنها تفضلاً منّت گذارده‌ای و [[عنایت]] فرموده‌ای، [[کفران]] می‌کنند، چه نعم [[تشریعی]] مثل [[ارسال رسل]]، [[انزال کتب]]، [[جعل احکام]]، [[ارائه طریق]]، [پس][[تکذیب]] [[انبیا]] می‌کنند، [[کتاب‌های آسمانی]] را عقب سر می‌اندازند، [[احکام]] را [[مخالفت]] می‌کنند، و چه [[کفران]] نِعَم [[تکوینی]] از اعطای [[عقل]] و قوای ظاهر و [[باطن]] و اسباب خارجی، و بالجمله مقصود و منظور [[شیطان]] این است که از هر راهی بخواهند رو به [[خدا]] روند [[مانع]] می‌شوم. و جلو و عقب و راست و چپ از باب مثال است و اشاره به جمیع طرق است"<ref>أطیب البیان، ج۵، ص۲۸۶-۲۸۷.</ref>.
*و ما اولاً آنچه به‌نظر می‌رسد [[تذکر]] می‌دهیم و سپس [[علم]] آن را به [[خدا]] وامی‌گذاریم: [[الله]] [[اعلم]] بمراده، و آن اینکه اولاً فوق و تحت را ذکر نکرده؛ زیرا کسی به‌طرف فوق و تحت حرکت نمی‌کند، فقط‍ ممکن است سر چهارراه به‌یکی از چهار طرف حرکت کند و لذا یکی را که بخواهند محاصره کنند از چهار طرف به او حمله می‌کنند و این [[کلام]] [[ابلیس]] بیان جمله قبل است که گفت: {{متن قرآن|لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ}}، یعنی نمی‌گذارم از هیچ طرفی رو به‌صراط‍ مستقیم بروند و آنها را محاصره می‌کنم که [[راه]] فرار نداشته باشند و از چنگال من خارج شوند. چون در خبر داریم {{عربی|الطرق إلى اللَّه بعدد أنفاس الخلائق‏}}<ref>{{عربی|الطرق إلى اللَّه بعدد أنفاس الخلائق‏}} خبر و حدیث نیست، چون که ما آن را در بین ۱۸۷ عنوان کتاب روایی در ۴۴۲ جلد از ۹۰ مؤلف، با رایانه بررسی کردیم که فقط‍ صاحب بحارالانوار، ج۶۴، ص۱۳۷، به عنوان شرح، نه به عنوان حدیث و خبر منقول، آن را می‌نویسد، بنابراین کلام آن مفسر، درباره اینکه آن، خبر باشد، صحیح نبوده و باید آن را به عنوان نوشته و شرح آن محقق محدث، مطرح کرد.</ref> هر کسی از راهی [[قرب]] پیدا می‌کند یا از [[راه]] [[معارف]] یا [[اخلاق]] یا [[اعمال صالح]] که هر یک از آنها طریق الی [[الله]] است [[شیطان]] مدعی است. که هر که از هر راهی بخواهد رو به‌تو بیاید که صراط‍ مستقیم است آن [[راه]] را بر او می‌بندم و لذا متفرّع می‌کند بر این جمله که {{متن قرآن|وَلَا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِينَ}}، یعنی نعمت‌های تو را که بر آنها تفضلاً منّت گذارده‌ای و [[عنایت]] فرموده‌ای، [[کفران]] می‌کنند، چه نعم [[تشریعی]] مثل [[ارسال رسل]]، [[انزال کتب]]، [[جعل احکام]]، [[ارائه طریق]]، [پس][[تکذیب]] [[انبیا]] می‌کنند، [[کتاب‌های آسمانی]] را عقب سر می‌اندازند، [[احکام]] را [[مخالفت]] می‌کنند، و چه [[کفران]] نِعَم [[تکوینی]] از اعطای [[عقل]] و قوای ظاهر و [[باطن]] و اسباب خارجی، و بالجمله مقصود و منظور [[شیطان]] این است که از هر راهی بخواهند رو به [[خدا]] روند [[مانع]] می‌شوم. و جلو و عقب و راست و چپ از باب مثال است و اشاره به جمیع طرق است"<ref>أطیب البیان، ج۵، ص۲۸۶-۲۸۷.</ref>.
*در میان دو نظریه [[تفسیر]]، [[تفسیر]] اخیر قابل مناقشه است، اگر چه ظاهر [[آیه شریفه]] جهات چهارگانه و کنایه از [[هجوم]] همه‌جانبه [[شیطان]] و [[جنود]] اوست؛ اما تهاجم آنها حتماً از جهت بُعد [[مادّی]] و [[معنوی]] انسان‌هاست؛ چون [[راه خدا]] امری [[معنوی]] است، ناگزیر مقصود از جهات چهارگانه نیز، جهات [[معنوی]] خواهد بود نه جهات [[حسی]]، لذا از آن جهات به سوی افراد می‌آیند تا در آنها [[گمراهی]] ایجاد کنند و [[مانع]] [[انسان‌ها]] برای بهره‌مندی از مسائل [[مادّی]] برای [[تکامل]] [[روحی]] و [[معنوی]] خود شوند. بنابراین اگر چه [[حدیث]] مذکور در آثار مشهور [[روایی]] نیست، مؤید مناسبی برای نظریه [[تفسیر]] اولی است.
*در میان دو نظریه [[تفسیر]]، [[تفسیر]] اخیر قابل مناقشه است، اگر چه ظاهر [[آیه شریفه]] جهات چهارگانه و کنایه از [[هجوم]] همه‌جانبه [[شیطان]] و [[جنود]] اوست؛ اما تهاجم آنها حتماً از جهت بُعد [[مادّی]] و [[معنوی]] انسان‌هاست؛ چون [[راه خدا]] امری [[معنوی]] است، ناگزیر مقصود از جهات چهارگانه نیز، جهات [[معنوی]] خواهد بود نه جهات [[حسی]]، لذا از آن جهات به سوی افراد می‌آیند تا در آنها [[گمراهی]] ایجاد کنند و [[مانع]] [[انسان‌ها]] برای بهره‌مندی از مسائل [[مادّی]] برای [[تکامل]] [[روحی]] و [[معنوی]] خود شوند. بنابراین اگر چه [[حدیث]] مذکور در آثار مشهور [[روایی]] نیست، مؤید مناسبی برای نظریه [[تفسیر]] اولی است.
*[[حدیثی]] [[نقل]] شده که به نحوی [[تفسیر]] [[آیه کریمه]] است: "[[امام صادق]]{{ع}} فرمود: [[شیطان]] آدمی‌زاده را در هر چیزی می‌چرخاند تا او را [[گمراه]] کند و چون از او درمانده گردید، در برابر [[پول]] و مالِ [[دنیا]]، جلو او را سخت می‌بندد و گردن او را می‌گیرد"<ref>{{متن حدیث|عَنْ أَبِي عَبْدِ الله{{ع}} إِنَّ الشَّيْطَانَ يُدِيرُ ابْنَ آدَمَ فِي كُلِّ شَيْءٍ فَإِذَا أَعْيَاهُ جَثَمَ لَهُ عِنْدَ الْمَالِ فَأَخَذَ بِرَقَبَتِه}}؛ الکافی، ج۲، ص۳۱۵، ح۴، بَابُ حُبِّ الدُّنْیا؛ "وسائل‌الشیعة"، ج۱۶، ص۲۱، ح۲۰۸۵۸، باب ۶۵.</ref>.
* [[حدیثی]] [[نقل]] شده که به نحوی [[تفسیر]] [[آیه کریمه]] است: "[[امام صادق]]{{ع}} فرمود: [[شیطان]] آدمی‌زاده را در هر چیزی می‌چرخاند تا او را [[گمراه]] کند و چون از او درمانده گردید، در برابر [[پول]] و مالِ [[دنیا]]، جلو او را سخت می‌بندد و گردن او را می‌گیرد"<ref>{{متن حدیث|عَنْ أَبِي عَبْدِ الله{{ع}} إِنَّ الشَّيْطَانَ يُدِيرُ ابْنَ آدَمَ فِي كُلِّ شَيْءٍ فَإِذَا أَعْيَاهُ جَثَمَ لَهُ عِنْدَ الْمَالِ فَأَخَذَ بِرَقَبَتِه}}؛ الکافی، ج۲، ص۳۱۵، ح۴، بَابُ حُبِّ الدُّنْیا؛ "وسائل‌الشیعة"، ج۱۶، ص۲۱، ح۲۰۸۵۸، باب ۶۵.</ref>.
*فیلسوفی می‌نویسد: "اول کسی که در مقابل [[نص]]، [[قیاس]] کرد، [[ابلیس]] بود، زیرا هر چه که در [[جهان]] [[ملکوت]] یافت می‌گردد، مثال او نیز در [[دنیا]] یافت می‌گردد و هر چه که در [[قلب]] آن کس که [[خداوند]] به او [[عنایت]] داشته و [[کارگزار]] او گردیده و [[رحمت]] خود را از [[علوم]] و [[الهامات]] و نکته‌های نغز به او [[افاضه]] کرده، یافت می‌گردد، شبیه و سایه‌های فانی [[باطل]] آن نیز در [[قلب]] آن کس که جانب [[ظلمت]] و [[تاریکی]] بر او چیره و [[شیطان]] [[کارگزار]] او گردیده، از وسوسه‌ها و یاوه‌سرایی‌ها و غیر آن، از [[فخرفروشی]] و [[عجب]] و [[غرور]] نیز یافت می‌گردد"<ref>{{عربی|و قد قيل أول من قاس إبليس في مقابلة النص و ذلك لأن كل ما وجدت في عالم الملكوت يوجد مثاله في عالم الدنيا و كل ما يوجد في قلب من تولاه الله و أفاض عليه برحمته من العلوم و الإلهامات و لطائف الصنع يوجد أشباهه و أظلاله الباطلة الفانية في قلب من استولت عليه الجهة الظلمانية و تولاه الشيطان من الوساوس و الرعونات و الأماني و غيرها من الافتخار و العجب و الغرور}}؛ مفاتیح الغیب، مفتاح الرابع، المشهد السادس، ص۱۷۳.</ref>.
*فیلسوفی می‌نویسد: "اول کسی که در مقابل [[نص]]، [[قیاس]] کرد، [[ابلیس]] بود، زیرا هر چه که در [[جهان]] [[ملکوت]] یافت می‌گردد، مثال او نیز در [[دنیا]] یافت می‌گردد و هر چه که در [[قلب]] آن کس که [[خداوند]] به او [[عنایت]] داشته و [[کارگزار]] او گردیده و [[رحمت]] خود را از [[علوم]] و [[الهامات]] و نکته‌های نغز به او [[افاضه]] کرده، یافت می‌گردد، شبیه و سایه‌های فانی [[باطل]] آن نیز در [[قلب]] آن کس که جانب [[ظلمت]] و [[تاریکی]] بر او چیره و [[شیطان]] [[کارگزار]] او گردیده، از وسوسه‌ها و یاوه‌سرایی‌ها و غیر آن، از [[فخرفروشی]] و [[عجب]] و [[غرور]] نیز یافت می‌گردد"<ref>{{عربی|و قد قيل أول من قاس إبليس في مقابلة النص و ذلك لأن كل ما وجدت في عالم الملكوت يوجد مثاله في عالم الدنيا و كل ما يوجد في قلب من تولاه الله و أفاض عليه برحمته من العلوم و الإلهامات و لطائف الصنع يوجد أشباهه و أظلاله الباطلة الفانية في قلب من استولت عليه الجهة الظلمانية و تولاه الشيطان من الوساوس و الرعونات و الأماني و غيرها من الافتخار و العجب و الغرور}}؛ مفاتیح الغیب، مفتاح الرابع، المشهد السادس، ص۱۷۳.</ref>.
*بنابراین، [[هوشیاری]] کامل و عدم [[غفلت]] در جهات مختلف امور [[زندگی مادّی]] و [[معنوی]]، یکی از موانع مهم و اساسی برای جلوگیری از تحقق [[سلطه]] [[شیطان]] است و توجه به اینکه او هر روز با حیله‌هایی جدید و لحاظ‍ [[روحیات]] گوناگون افراد، آنان را [[وسوسه]] می‌کند، لذا باید [[مراقبت]] تام و [[هوشیاری]] همه‌جانبه داشت.
*بنابراین، [[هوشیاری]] کامل و عدم [[غفلت]] در جهات مختلف امور [[زندگی مادّی]] و [[معنوی]]، یکی از موانع مهم و اساسی برای جلوگیری از تحقق [[سلطه]] [[شیطان]] است و توجه به اینکه او هر روز با حیله‌هایی جدید و لحاظ‍ [[روحیات]] گوناگون افراد، آنان را [[وسوسه]] می‌کند، لذا باید [[مراقبت]] تام و [[هوشیاری]] همه‌جانبه داشت.
خط ۴۲۴: خط ۴۲۴:
*در [[قرآن مجید]]، آیاتی که متضمن کلمه "عبادی" هستند، بعضی دارای معنایی عام بوده که شامل افراد [[ناسپاس]] و اسرافکار {{متن قرآن|يَعْمَلُونَ لَهُ مَا يَشَاءُ مِنْ مَحَارِيبَ وَتَمَاثِيلَ وَجِفَانٍ كَالْجَوَابِ وَقُدُورٍ رَاسِيَاتٍ اعْمَلُوا آلَ دَاوُودَ شُكْرًا وَقَلِيلٌ مِنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ}}<ref>«هر چه می‌خواست از محراب‌ها و تندیس‌ها  و کاسه‌های بزرگ حوض‌مانند و دیگ‌های استوار (جابه‌جا ناشدنی) برای او می‌ساختند؛ ای خاندان داوود! سپاس گزارید! و اندکی از بندگان من سپاسگزارند» سوره سبأ، آیه ۱۳.</ref>؛ {{متن قرآن|قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ}}<ref>«بگو: ای بندگان من که با خویش گزافکاری کرده‌اید! از بخشایش خداوند ناامید نباشید که خداوند همه گناهان را می‌آمرزد؛ بی‌گمان اوست که آمرزنده بخشاینده است» سوره زمر، آیه ۵۳.</ref> و نیز شامل افراد [[مرضی]] [[الهی]] {{متن قرآن|فَادْخُلِي فِي عِبَادِي}}<ref>«آنگاه، در جرگه بندگان من درآی!» سوره فجر، آیه ۲۹.</ref> و [[بندگان]] [[صالح]] {{متن قرآن|وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ}}<ref>«و در زبور  پس از تورات  نگاشته‌ایم که بی‌گمان زمین را بندگان شایسته من به ارث خواهند برد» سوره انبیاء، آیه ۱۰۵.</ref> می‌شوند، پس مراد از کلمه "عبادی" در [[آیه]] مذکور، مطلق و عام نبوده، بلکه عده‌ای افراد خاص با شرایط‍ و صفات خاص مدّنظر [[الهی]] خواهند بود و شاید بتوان به [[صفات]]{{متن قرآن|عِبَادُ الرَّحْمَنِ}}، در [[سوره فرقان]]<ref>سوره فرقان، آیه ۶۳-۷۴.</ref> استناد کرد، که علاوه بر شرایط‍ عمومی و اساسی [[ایمان]] و [[عمل صالح]]، دارای آن صفات هستند.
*در [[قرآن مجید]]، آیاتی که متضمن کلمه "عبادی" هستند، بعضی دارای معنایی عام بوده که شامل افراد [[ناسپاس]] و اسرافکار {{متن قرآن|يَعْمَلُونَ لَهُ مَا يَشَاءُ مِنْ مَحَارِيبَ وَتَمَاثِيلَ وَجِفَانٍ كَالْجَوَابِ وَقُدُورٍ رَاسِيَاتٍ اعْمَلُوا آلَ دَاوُودَ شُكْرًا وَقَلِيلٌ مِنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ}}<ref>«هر چه می‌خواست از محراب‌ها و تندیس‌ها  و کاسه‌های بزرگ حوض‌مانند و دیگ‌های استوار (جابه‌جا ناشدنی) برای او می‌ساختند؛ ای خاندان داوود! سپاس گزارید! و اندکی از بندگان من سپاسگزارند» سوره سبأ، آیه ۱۳.</ref>؛ {{متن قرآن|قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ}}<ref>«بگو: ای بندگان من که با خویش گزافکاری کرده‌اید! از بخشایش خداوند ناامید نباشید که خداوند همه گناهان را می‌آمرزد؛ بی‌گمان اوست که آمرزنده بخشاینده است» سوره زمر، آیه ۵۳.</ref> و نیز شامل افراد [[مرضی]] [[الهی]] {{متن قرآن|فَادْخُلِي فِي عِبَادِي}}<ref>«آنگاه، در جرگه بندگان من درآی!» سوره فجر، آیه ۲۹.</ref> و [[بندگان]] [[صالح]] {{متن قرآن|وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ}}<ref>«و در زبور  پس از تورات  نگاشته‌ایم که بی‌گمان زمین را بندگان شایسته من به ارث خواهند برد» سوره انبیاء، آیه ۱۰۵.</ref> می‌شوند، پس مراد از کلمه "عبادی" در [[آیه]] مذکور، مطلق و عام نبوده، بلکه عده‌ای افراد خاص با شرایط‍ و صفات خاص مدّنظر [[الهی]] خواهند بود و شاید بتوان به [[صفات]]{{متن قرآن|عِبَادُ الرَّحْمَنِ}}، در [[سوره فرقان]]<ref>سوره فرقان، آیه ۶۳-۷۴.</ref> استناد کرد، که علاوه بر شرایط‍ عمومی و اساسی [[ایمان]] و [[عمل صالح]]، دارای آن صفات هستند.
*بنابراین: با توجه به صفات مذکور در [[سوره فرقان]]، آنها را به طور اختصار ذکر می‌کنیم:
*بنابراین: با توجه به صفات مذکور در [[سوره فرقان]]، آنها را به طور اختصار ذکر می‌کنیم:
#[[بندگان]] [[خدای متعال]] کسانی هستند که با [[آرامش]] و بدون [[تکبر]] روی [[زمین]] [[راه]] می‌روند؛
# [[بندگان]] [[خدای متعال]] کسانی هستند که با [[آرامش]] و بدون [[تکبر]] روی [[زمین]] [[راه]] می‌روند؛
#در جواب سؤال بی‌ادبانه [[جاهلان]]، پاسخ مؤدبانه و عاری از لغو و [[گناه]] می‌دهند؛
#در جواب سؤال بی‌ادبانه [[جاهلان]]، پاسخ مؤدبانه و عاری از لغو و [[گناه]] می‌دهند؛
#[[اهل عبادت]] و [[راز و نیاز]] شبانه هستند؛
# [[اهل عبادت]] و [[راز و نیاز]] شبانه هستند؛
#از [[عذاب]] [[جهنم]] ترسانند و از پروردگارشان [[نجات]] از آن را می‌طلبند؛
#از [[عذاب]] [[جهنم]] ترسانند و از پروردگارشان [[نجات]] از آن را می‌طلبند؛
#در [[انفاق]] میانه‌رو هستند؛
#در [[انفاق]] میانه‌رو هستند؛
#کارهایشان فقط‍ برای [[قرب الهی]] بوده و از [[شرک]] در اعمالشان مبرّا هستند؛
#کارهایشان فقط‍ برای [[قرب الهی]] بوده و از [[شرک]] در اعمالشان مبرّا هستند؛
#کسی را به ناحق نمی‌کشند؛  
#کسی را به ناحق نمی‌کشند؛  
#[[زنا]] نمی‌کنند؛  
# [[زنا]] نمی‌کنند؛  
#[[شهادت]] به [[باطل]] نمی‌دهند؛
# [[شهادت]] به [[باطل]] نمی‌دهند؛
#در مجالس [[باطل]] شرکت نمی‌کنند؛  
#در مجالس [[باطل]] شرکت نمی‌کنند؛  
#کارهای لغو و [[بیهوده]] انجام نمی‌دهند و هنگام مواجهه با آنها کریمانه می‌گذرند؛  
#کارهای لغو و [[بیهوده]] انجام نمی‌دهند و هنگام مواجهه با آنها کریمانه می‌گذرند؛  
خط ۴۴۸: خط ۴۴۸:
*مفسری در ذیل [[آیه شریفه]] می‌نویسد: "استعاذه به معنای [[پناه]] جستن، یعنی [[فرد]] ادنی از مقامی بالاتر درخواست کند او را در برابر [[وسوسه]] و [[شرارت]] [[دشمنی]] مانند [[شیطان]] [[پناه]] دهد و از او [[دفاع]] کند و آن درخواست با نهایت [[خضوع]] و [[خشوع]] همراه است... [[استعاذه]] هنگام [[تلاوت آیات]] [[قرآن]] بدون [[اختلاف]] در میان [[عالمان]] [[مستحب]] است نه [[واجب]]. همچنین در [[نماز]]، قبل از آن و در خود [[نماز]] پیش از [[سوره]] حمد"<ref>مجمع‌البیان، ج۶، ص۱۹۸.</ref>، اما فقط‍ در رکعت اول هر [[نماز]] و قبل از [[حمد]]، [[مستحب]] است آهسته گفته شود، ولی در رکعت دوم قبل از [[حمد]]، [[مستحب]] نیست، اگر چه بعضی فِرَق [[اهل]] [[سنّت]] در رکعت دوم نیز جایز می‌دانند<ref>{{عربی|و في رأي الشافعية و جماعة: تتكرر في كل ركعة لأنها قد رتّبت على القراءة، و كل ركعة فيها قراءة، فتبدأ الركعة بالاستعاذة}}؛ المنیر، ج۱۴، ص۲۳۱.</ref>.
*مفسری در ذیل [[آیه شریفه]] می‌نویسد: "استعاذه به معنای [[پناه]] جستن، یعنی [[فرد]] ادنی از مقامی بالاتر درخواست کند او را در برابر [[وسوسه]] و [[شرارت]] [[دشمنی]] مانند [[شیطان]] [[پناه]] دهد و از او [[دفاع]] کند و آن درخواست با نهایت [[خضوع]] و [[خشوع]] همراه است... [[استعاذه]] هنگام [[تلاوت آیات]] [[قرآن]] بدون [[اختلاف]] در میان [[عالمان]] [[مستحب]] است نه [[واجب]]. همچنین در [[نماز]]، قبل از آن و در خود [[نماز]] پیش از [[سوره]] حمد"<ref>مجمع‌البیان، ج۶، ص۱۹۸.</ref>، اما فقط‍ در رکعت اول هر [[نماز]] و قبل از [[حمد]]، [[مستحب]] است آهسته گفته شود، ولی در رکعت دوم قبل از [[حمد]]، [[مستحب]] نیست، اگر چه بعضی فِرَق [[اهل]] [[سنّت]] در رکعت دوم نیز جایز می‌دانند<ref>{{عربی|و في رأي الشافعية و جماعة: تتكرر في كل ركعة لأنها قد رتّبت على القراءة، و كل ركعة فيها قراءة، فتبدأ الركعة بالاستعاذة}}؛ المنیر، ج۱۴، ص۲۳۱.</ref>.
*همچنان که گفتن {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ}} در ابتدای هر کاری، [[مستحب]] است، گفتن جمله [[استعاذه]] {{متن حدیث| أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم}}، نیز [[مستحب]] است، تا آن کار در مسیر صحیح قرار گیرد و از [[انحراف]] و اغوای [[شیطانی]]، مصون بماند.
*همچنان که گفتن {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ}} در ابتدای هر کاری، [[مستحب]] است، گفتن جمله [[استعاذه]] {{متن حدیث| أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم}}، نیز [[مستحب]] است، تا آن کار در مسیر صحیح قرار گیرد و از [[انحراف]] و اغوای [[شیطانی]]، مصون بماند.
*[[استعاذه]] باید با توجه [[باطنی]] بدون لقلقه زبانی باشد و در صورتی متحقق می‌شود که افراد علاوه بر داشتن موانع ظاهری و [[باطنی]] از [[سلطه]] [[شیطان]]، واقعاً به رکن اصیل و [[پناهگاه]] [[حقیقی]] با التجا و اظهار عجز همراه با [[خشوع]] و [[خضوع ظاهری]] و [[باطنی]]، [[استعاذه]] کنند والاّ لفظی بیش نخواهد بود. پس [[نَفْس]] [[استعاذه]] بدون شرایط‍ آن، اثری نخواهد داشت و [[مانع]] شخص از [[سلطه]] و [[نفوذ]] وسوسه‌های [[شیطان]] نخواهد شد. اگر چه در [[آیه شریفه]] به [[استعاذه]] هنگام [[قرائت قرآن]] [[کریم]] امرشده است، با توجه به [[آیات]] دیگر {{متن قرآن|وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}<ref> «و اگر دمدمه‌ای از شیطان تو را برانگیزد به خداوند پناه جو که او شنوایی داناست» سوره اعراف، آیه ۲۰۰</ref>؛ {{متن قرآن|وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ}}<ref>«و اگر دمدمه‌ای از شیطان تو را برانگیزد  به خداوند پناه جو که اوست که شنوای داناست» سوره فصلت، آیه ۳۶.</ref>، مخصوص آن نبوده و شامل همه زمان‌ها و [[اعمال]] غیر آن نیز می‌شود.
* [[استعاذه]] باید با توجه [[باطنی]] بدون لقلقه زبانی باشد و در صورتی متحقق می‌شود که افراد علاوه بر داشتن موانع ظاهری و [[باطنی]] از [[سلطه]] [[شیطان]]، واقعاً به رکن اصیل و [[پناهگاه]] [[حقیقی]] با التجا و اظهار عجز همراه با [[خشوع]] و [[خضوع ظاهری]] و [[باطنی]]، [[استعاذه]] کنند والاّ لفظی بیش نخواهد بود. پس [[نَفْس]] [[استعاذه]] بدون شرایط‍ آن، اثری نخواهد داشت و [[مانع]] شخص از [[سلطه]] و [[نفوذ]] وسوسه‌های [[شیطان]] نخواهد شد. اگر چه در [[آیه شریفه]] به [[استعاذه]] هنگام [[قرائت قرآن]] [[کریم]] امرشده است، با توجه به [[آیات]] دیگر {{متن قرآن|وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}<ref> «و اگر دمدمه‌ای از شیطان تو را برانگیزد به خداوند پناه جو که او شنوایی داناست» سوره اعراف، آیه ۲۰۰</ref>؛ {{متن قرآن|وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ}}<ref>«و اگر دمدمه‌ای از شیطان تو را برانگیزد  به خداوند پناه جو که اوست که شنوای داناست» سوره فصلت، آیه ۳۶.</ref>، مخصوص آن نبوده و شامل همه زمان‌ها و [[اعمال]] غیر آن نیز می‌شود.
*[[استعاذه]] یکی از موانع اساسی برای جلوگیری از تحقق [[سلطه]] [[شیطان]] است و در همه حال باید انجام شود؛ زیرا هیچ کس در هر [[مقام]] و حالی، از وسوسه‌ها و اغوای [[شیطان]] در [[امان]] نیست.
* [[استعاذه]] یکی از موانع اساسی برای جلوگیری از تحقق [[سلطه]] [[شیطان]] است و در همه حال باید انجام شود؛ زیرا هیچ کس در هر [[مقام]] و حالی، از وسوسه‌ها و اغوای [[شیطان]] در [[امان]] نیست.
*مفسری می‌نویسد: "ما قبل از آغاز [[تفسیر]]، تحقیقی درباره [[استعاذه]] می‌کنیم تا [[کشف]] شود برای هر کس و در هر حال و مقامی، [[شیطانی]] مخصوص است که [[استعاذه]] از آن، [[واجب]] است و چون‌که فردی دارای [[فضل]] بیش‌تر و بالاتر و مقامی عالی و کامل باشد، [[شیطان]] او نیز قوی‌تر و برای او، حیله‌ها و مکرهایی دقیق‌تر و مخفی‌تر است، به طوری که آن [[شیطان]] نیز در گمراهی‌اش، گمراه‌تر است، و چون [[مقام]] قرائت [[وحی]] ([[قرآن]]) و شنیدن [[آیات]]، از مقام‌هایی والا و [[ارزشمند]] است، [[امر]] به [[استعاذه]] به [[خدای متعال]] در [[مقام]] قرائت و شنیدن [[آیات قرآنی]] از [[شیطان]] معروف به رجیم از درگاه احدیت شده است"<ref>تفسیر القرآن الکریم، ج۱، ص۶ و ۷.</ref>.
*مفسری می‌نویسد: "ما قبل از آغاز [[تفسیر]]، تحقیقی درباره [[استعاذه]] می‌کنیم تا [[کشف]] شود برای هر کس و در هر حال و مقامی، [[شیطانی]] مخصوص است که [[استعاذه]] از آن، [[واجب]] است و چون‌که فردی دارای [[فضل]] بیش‌تر و بالاتر و مقامی عالی و کامل باشد، [[شیطان]] او نیز قوی‌تر و برای او، حیله‌ها و مکرهایی دقیق‌تر و مخفی‌تر است، به طوری که آن [[شیطان]] نیز در گمراهی‌اش، گمراه‌تر است، و چون [[مقام]] قرائت [[وحی]] ([[قرآن]]) و شنیدن [[آیات]]، از مقام‌هایی والا و [[ارزشمند]] است، [[امر]] به [[استعاذه]] به [[خدای متعال]] در [[مقام]] قرائت و شنیدن [[آیات قرآنی]] از [[شیطان]] معروف به رجیم از درگاه احدیت شده است"<ref>تفسیر القرآن الکریم، ج۱، ص۶ و ۷.</ref>.
*جمله‌های [[استعاذه]] عبارتند از: {{متن حدیث|أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم}}<ref>وسائل الشیعة، ج۶، ص۱۳۵، باب ۵۷، ح۷۵۴۷.</ref> یا {{متن حدیث|أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِيعِ الْعَلِيمِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم}}<ref>الکافی، ج۳، ص۳۵۸، ح۴.</ref> و هنگام [[خواب]]، برای محفوظ‍ ماندن از احتلام و دیدن خواب‌های بد و مورد بازیچه [[شیطان]] واقع نشدن، وارد شده که قبل از [[خواب]] خوانده شود: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الِاحْتِلَامِ وَ مِنْ سُوءِ الْأَحْلَامِ وَ مِنْ أَنْ يَتَلَاعَبَ بِيَ الشَّيْطَانُ فِي الْيَقَظَةِ وَ الْمَنَام}}<ref>من‌لایحضره‌الفقیه، ج۱، ص۴۷۱، ح۱۳۵۸.</ref>.
*جمله‌های [[استعاذه]] عبارتند از: {{متن حدیث|أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم}}<ref>وسائل الشیعة، ج۶، ص۱۳۵، باب ۵۷، ح۷۵۴۷.</ref> یا {{متن حدیث|أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِيعِ الْعَلِيمِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم}}<ref>الکافی، ج۳، ص۳۵۸، ح۴.</ref> و هنگام [[خواب]]، برای محفوظ‍ ماندن از احتلام و دیدن خواب‌های بد و مورد بازیچه [[شیطان]] واقع نشدن، وارد شده که قبل از [[خواب]] خوانده شود: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الِاحْتِلَامِ وَ مِنْ سُوءِ الْأَحْلَامِ وَ مِنْ أَنْ يَتَلَاعَبَ بِيَ الشَّيْطَانُ فِي الْيَقَظَةِ وَ الْمَنَام}}<ref>من‌لایحضره‌الفقیه، ج۱، ص۴۷۱، ح۱۳۵۸.</ref>.
خط ۴۵۵: خط ۴۵۵:
*البته [[استعاذه]] تنها ذکر جمله {{متن حدیث|أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم}} نیست، بلکه به شرط‍ آنکه ذکر این جمله مقدمه برای تحقق حالتی در [[نَفْس]] و [[جان انسان]] گردد، حالت [[توجه به خدا]]، حالت جدایی از هوا و هوس‌های [[نامشروع]] که [[مانع]] [[فهم]] و [[درک]] صحیح [[انسان]] است، حالت بیگانگی از [[تعصب‌ها]]، خودخواهی‌ها و خودمحوری‌هایی که [[انسان]] را وامی‌دارد از همه چیز، حتّی سخنان [[خدا]] به نفع خواسته‌های انحرافی‌اش استفاده کند.
*البته [[استعاذه]] تنها ذکر جمله {{متن حدیث|أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم}} نیست، بلکه به شرط‍ آنکه ذکر این جمله مقدمه برای تحقق حالتی در [[نَفْس]] و [[جان انسان]] گردد، حالت [[توجه به خدا]]، حالت جدایی از هوا و هوس‌های [[نامشروع]] که [[مانع]] [[فهم]] و [[درک]] صحیح [[انسان]] است، حالت بیگانگی از [[تعصب‌ها]]، خودخواهی‌ها و خودمحوری‌هایی که [[انسان]] را وامی‌دارد از همه چیز، حتّی سخنان [[خدا]] به نفع خواسته‌های انحرافی‌اش استفاده کند.
*در اینجا از میان تمام [[صفات شیطان]]، رجیم و مطرود بودن او مطرح شده، و این ما را به یاد استکبارش در مقابل [[دعوت]] [[خداوند]] به [[سجود]] و [[خضوع]] در مقابل [[آدم]]{{ع}} می‌افکند. این [[استکبار]]، سبب شد که میان [[شیطان]] و [[درک]] حقایق، حجابی برقرار گردد، تا آنجا که خود را [[برتر]] از [[آدم]] بپندارد و بگوید: من از او بهترم، مرا از [[آتش]] و او را از [[خاک]] آفریده‌ای. حتّی این [[سرکشی]] و غُرور سبب شد به [[فرمان خدا]] نیز [[اعتراض]] کند، اعتراضی که مایه [[کفر]] و طرد او گردید.
*در اینجا از میان تمام [[صفات شیطان]]، رجیم و مطرود بودن او مطرح شده، و این ما را به یاد استکبارش در مقابل [[دعوت]] [[خداوند]] به [[سجود]] و [[خضوع]] در مقابل [[آدم]]{{ع}} می‌افکند. این [[استکبار]]، سبب شد که میان [[شیطان]] و [[درک]] حقایق، حجابی برقرار گردد، تا آنجا که خود را [[برتر]] از [[آدم]] بپندارد و بگوید: من از او بهترم، مرا از [[آتش]] و او را از [[خاک]] آفریده‌ای. حتّی این [[سرکشی]] و غُرور سبب شد به [[فرمان خدا]] نیز [[اعتراض]] کند، اعتراضی که مایه [[کفر]] و طرد او گردید.
*[[قرآن مجید]]، گویا با تعبیر "رجیم" می‌خواهد این واقعیت را بفهماند که هنگام [[تلاوت قرآن]]، [[استکبار]] و [[تعصب]] را از خود دور سازید تا سرنوشتی همچون [[شیطان]] رجیم نیابید، و به جای [[درک]] [[حقیقت]]، در پرتگاه [[کفر]] و [[بی‌ایمانی]] سقوط‍ نکنید.
* [[قرآن مجید]]، گویا با تعبیر "رجیم" می‌خواهد این واقعیت را بفهماند که هنگام [[تلاوت قرآن]]، [[استکبار]] و [[تعصب]] را از خود دور سازید تا سرنوشتی همچون [[شیطان]] رجیم نیابید، و به جای [[درک]] [[حقیقت]]، در پرتگاه [[کفر]] و [[بی‌ایمانی]] سقوط‍ نکنید.
*در [[قرآن]] برای [[تلاوت]] و بهره‌گیری از [[آیات]] آن، [[آداب]] و شرایطی بیان شده است:
*در [[قرآن]] برای [[تلاوت]] و بهره‌گیری از [[آیات]] آن، [[آداب]] و شرایطی بیان شده است:
#نخست می‌گوید: {{متن قرآن|لَا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ}}، [[قرآن]] را جز [[پاکان]] لمس نمی‌کنند! این تعبیر ممکن است اشاره به [[پاکیزگی]] ظاهر [[بدن]] باشد که تماس گرفتن با خطوط‍ [[قرآن]] باید همراه با [[طهارت]] و [[وضو]] باشد، و نیز اشاره به اینکه [[درک]] مفاهیم و محتوای این [[آیات]]، تنها برای کسانی میسر است که از [[رذایل اخلاقی]] [[پاک]] باشند، تا صفات [[زشتی]] که بر دیده حقیقت‌بین [[انسان]] پرده می‌افکند، آنان را از [[مشاهده]] [[جمال]] [[حق]] [[محروم]] نگرداند.
#نخست می‌گوید: {{متن قرآن|لَا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ}}، [[قرآن]] را جز [[پاکان]] لمس نمی‌کنند! این تعبیر ممکن است اشاره به [[پاکیزگی]] ظاهر [[بدن]] باشد که تماس گرفتن با خطوط‍ [[قرآن]] باید همراه با [[طهارت]] و [[وضو]] باشد، و نیز اشاره به اینکه [[درک]] مفاهیم و محتوای این [[آیات]]، تنها برای کسانی میسر است که از [[رذایل اخلاقی]] [[پاک]] باشند، تا صفات [[زشتی]] که بر دیده حقیقت‌بین [[انسان]] پرده می‌افکند، آنان را از [[مشاهده]] [[جمال]] [[حق]] [[محروم]] نگرداند.
خط ۴۷۰: خط ۴۷۰:
===[[نماز]]===
===[[نماز]]===
*{{متن قرآن|اتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنَ الْكِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ}}<ref>«آنچه از این کتاب بر تو وحی شده است بخوان و نماز را بپا دار که نماز از کار زشت و کار ناپسند باز می‌دارد» سوره عنکبوت، آیه ۴۵.</ref>.
*{{متن قرآن|اتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنَ الْكِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ}}<ref>«آنچه از این کتاب بر تو وحی شده است بخوان و نماز را بپا دار که نماز از کار زشت و کار ناپسند باز می‌دارد» سوره عنکبوت، آیه ۴۵.</ref>.
*[[نماز]] یکی از [[شعائر]] و ارکان، [[دین اسلام]] است که اقامه‌اش و اهمیت دادن به آن، نقش اساسی و مهمی برای [[مانع]] شدن از سلطه‌پذیری از [[ولایت شیطان]] دارد، و یکی از [[فلسفه]] [[وجوب]] آن، برای مقابله با وسوسه‌ها و تسلط‍ [[شیطان]] بوده است؛ زیرا او به [[زشتی‌ها]] و [[منکرات]] [[امر]] و [[وسوسه]] می‌کند: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ وَمَنْ يَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ}}<ref>«ای مؤمنان! گام‌های شیطان را پی نگیرید و هر کس گام‌های شیطان را پی بگیرد (بداند که) بی‌گمان او به کار زشت و ناپسند فرمان می‌دهد» سوره نور، آیه ۲۱.</ref>.
* [[نماز]] یکی از [[شعائر]] و ارکان، [[دین اسلام]] است که اقامه‌اش و اهمیت دادن به آن، نقش اساسی و مهمی برای [[مانع]] شدن از سلطه‌پذیری از [[ولایت شیطان]] دارد، و یکی از [[فلسفه]] [[وجوب]] آن، برای مقابله با وسوسه‌ها و تسلط‍ [[شیطان]] بوده است؛ زیرا او به [[زشتی‌ها]] و [[منکرات]] [[امر]] و [[وسوسه]] می‌کند: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ وَمَنْ يَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ}}<ref>«ای مؤمنان! گام‌های شیطان را پی نگیرید و هر کس گام‌های شیطان را پی بگیرد (بداند که) بی‌گمان او به کار زشت و ناپسند فرمان می‌دهد» سوره نور، آیه ۲۱.</ref>.
*پس [[نماز]] در مقابل آن قرار گرفته و از [[فحشا]] و [[منکرات]] [[نهی]] می‌کند: {{متن قرآن|إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ}}.
*پس [[نماز]] در مقابل آن قرار گرفته و از [[فحشا]] و [[منکرات]] [[نهی]] می‌کند: {{متن قرآن|إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ}}.
*بنابراین: نمازی، مانعیت دارد که با مراعات شرایط‍ ظاهری آن<ref>برای اطلاع بیش‌تر از شرایط‍ ظاهری نماز به رساله مرجع تقلید خود مراجعه کنید.</ref>، همراه با اهمیت دادن به آن و انجام آن در اول وقت و با رعایت شرایط‍ [[باطنی]]، مانندِ توجه، [[خضوع]] و [[خشوع]] باشد، لذا هر چه آن شرایط‍ بیش‌تر رعایت شود، تأثیر آن بیش‌تر بوده و مانعیت آن در برابر حیله‌های [[شیطانی]] قوی‌تر خواهد بود. و نشانه و علامت اثرگذاری آن، ترک [[فحشا]]، [[محرّمات]] و [[منکرات]] [[دینی]] و [[عقلی]] است، لذا اگر از برخی افراد نمازخوان، کارهایی سرمی‌زند که [[مخالف]] [[دین اسلام]] است، به [[دلیل]] مراعات نکردن آن شرایط‍ است.
*بنابراین: نمازی، مانعیت دارد که با مراعات شرایط‍ ظاهری آن<ref>برای اطلاع بیش‌تر از شرایط‍ ظاهری نماز به رساله مرجع تقلید خود مراجعه کنید.</ref>، همراه با اهمیت دادن به آن و انجام آن در اول وقت و با رعایت شرایط‍ [[باطنی]]، مانندِ توجه، [[خضوع]] و [[خشوع]] باشد، لذا هر چه آن شرایط‍ بیش‌تر رعایت شود، تأثیر آن بیش‌تر بوده و مانعیت آن در برابر حیله‌های [[شیطانی]] قوی‌تر خواهد بود. و نشانه و علامت اثرگذاری آن، ترک [[فحشا]]، [[محرّمات]] و [[منکرات]] [[دینی]] و [[عقلی]] است، لذا اگر از برخی افراد نمازخوان، کارهایی سرمی‌زند که [[مخالف]] [[دین اسلام]] است، به [[دلیل]] مراعات نکردن آن شرایط‍ است.
خط ۴۸۹: خط ۴۸۹:
*شرایط‍ [[استجابت دعا]]، بنابر مستفاد از [[آیه کریمه]] این است:
*شرایط‍ [[استجابت دعا]]، بنابر مستفاد از [[آیه کریمه]] این است:
#قبول ظاهری و [[باطنی]] [[دعوت الهی]] و [[اجرا]] کردن [[قوانین]] حکیمانه [[دین]] او؛
#قبول ظاهری و [[باطنی]] [[دعوت الهی]] و [[اجرا]] کردن [[قوانین]] حکیمانه [[دین]] او؛
#[[ایمان حقیقی]] به [[یگانگی]] [[خلفا]]، [[کتاب‌های آسمانی]] و [[ملائکه]] او و [[ایمان]] به [[معاد]] و هر آنچه وابسته و متعلق به [[خدای متعال]] بوده و دارای [[صبغه]] [[الهی]] است. با رعایت آن دو شرط‍ مذکور، [[دعاها]] [[مستجاب]] می‌شوند و افراد را به مقصد الهی‌شان می‌رسانند.
# [[ایمان حقیقی]] به [[یگانگی]] [[خلفا]]، [[کتاب‌های آسمانی]] و [[ملائکه]] او و [[ایمان]] به [[معاد]] و هر آنچه وابسته و متعلق به [[خدای متعال]] بوده و دارای [[صبغه]] [[الهی]] است. با رعایت آن دو شرط‍ مذکور، [[دعاها]] [[مستجاب]] می‌شوند و افراد را به مقصد الهی‌شان می‌رسانند.
*در [[حدیثی]] [[نقل]] شده: {{متن حدیث|عَنْ مُيَسِّرِ بْنِ عَبْدِ الْعَزِيزِ عَنْ أَبِي عَبْدِ الله{{ع}} قَالَ قَالَ لِي يَا مُيَسِّرُ ادْعُ وَ لَا تَقُلْ إِنَّ الْأَمْرَ قَدْ فُرِغَ مِنْهُ إِنَّ عِنْدَ [[الله]] عَزَّ وَ جَلَّ مَنْزِلَةً لَا تُنَالُ إِلَّا بِمَسْأَلَةٍ وَ لَوْ أَنَّ عَبْداً سَدَّ فَاهُ وَ لَمْ يَسْأَلْ لَمْ يُعْطَ شَيْئاً فَسَلْ تُعْطَ يَا مُيَسِّرُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ بَابٍ يُقْرَعُ إِلَّا يُوشِكُ أَنْ يُفْتَحَ لِصَاحِبِهِ}}<ref>الکافی، ج۲، ص۳۳۸، ح۳، باب فضل الدعاء و الحث علیه و وسائل‌الشیعة، ج۷، ص۳۴، باب ۶، ح۸۶۳۹؛ نزدِ خداوند، مقاماتی است که بدون دعا، کسی به آن نمی‌رسد.</ref>.
*در [[حدیثی]] [[نقل]] شده: {{متن حدیث|عَنْ مُيَسِّرِ بْنِ عَبْدِ الْعَزِيزِ عَنْ أَبِي عَبْدِ الله{{ع}} قَالَ قَالَ لِي يَا مُيَسِّرُ ادْعُ وَ لَا تَقُلْ إِنَّ الْأَمْرَ قَدْ فُرِغَ مِنْهُ إِنَّ عِنْدَ [[الله]] عَزَّ وَ جَلَّ مَنْزِلَةً لَا تُنَالُ إِلَّا بِمَسْأَلَةٍ وَ لَوْ أَنَّ عَبْداً سَدَّ فَاهُ وَ لَمْ يَسْأَلْ لَمْ يُعْطَ شَيْئاً فَسَلْ تُعْطَ يَا مُيَسِّرُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ بَابٍ يُقْرَعُ إِلَّا يُوشِكُ أَنْ يُفْتَحَ لِصَاحِبِهِ}}<ref>الکافی، ج۲، ص۳۳۸، ح۳، باب فضل الدعاء و الحث علیه و وسائل‌الشیعة، ج۷، ص۳۴، باب ۶، ح۸۶۳۹؛ نزدِ خداوند، مقاماتی است که بدون دعا، کسی به آن نمی‌رسد.</ref>.
*بله، تا [[انابه]] و [[دعا]] نباشد، افراد از [[سلطه]] [[شیطان]] [[نجات]] نمی‌یابند و به مقام‌های بالاتر [[ایمان]] [[ترقی]] نمی‌کنند، اما [[وعده خداوند]] به [[اجابت دعا]] یک [[وعده]] مشروط‍ است نَه مطلق، لذا در [[حدیثی]] به طور مفصّل، شروط‍ [[استجابت دعا]] بیان شده که کسی نزد [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} از علت [[استجابت]] نشدن دعایش پرسید و گفت با اینکه [[خداوند]] فرموده: {{متن قرآن|ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ}}، [[دعا]] کنید من [[اجابت]] می‌کنم، چرا ما [[دعا]] می‌کنیم به [[اجابت]] نمی‌رسد؟! [[امام]] در پاسخ فرمود: "[[قلب]] و [[فکر]] شما در هشت چیز [[خیانت]] کرده:
*بله، تا [[انابه]] و [[دعا]] نباشد، افراد از [[سلطه]] [[شیطان]] [[نجات]] نمی‌یابند و به مقام‌های بالاتر [[ایمان]] [[ترقی]] نمی‌کنند، اما [[وعده خداوند]] به [[اجابت دعا]] یک [[وعده]] مشروط‍ است نَه مطلق، لذا در [[حدیثی]] به طور مفصّل، شروط‍ [[استجابت دعا]] بیان شده که کسی نزد [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} از علت [[استجابت]] نشدن دعایش پرسید و گفت با اینکه [[خداوند]] فرموده: {{متن قرآن|ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ}}، [[دعا]] کنید من [[اجابت]] می‌کنم، چرا ما [[دعا]] می‌کنیم به [[اجابت]] نمی‌رسد؟! [[امام]] در پاسخ فرمود: "[[قلب]] و [[فکر]] شما در هشت چیز [[خیانت]] کرده:
خط ۴۹۷: خط ۴۹۷:
#شما می‌گویید از [[مجازات]] و [[کیفر خدا]] می‌ترسید، اما همواره کارهایی می‌کنید که شما را به آن نزدیک می‌سازد!  
#شما می‌گویید از [[مجازات]] و [[کیفر خدا]] می‌ترسید، اما همواره کارهایی می‌کنید که شما را به آن نزدیک می‌سازد!  
#می‌گویید به [[پاداش الهی]] و [[بهشت]] علاقه دارید، اما همواره کاری انجام می‌دهید که شما را از آن دور می‌سازد!  
#می‌گویید به [[پاداش الهی]] و [[بهشت]] علاقه دارید، اما همواره کاری انجام می‌دهید که شما را از آن دور می‌سازد!  
#[[نعمت]] [[خدا]] را می‌خورید و [[حقّ]] [[شُکر]] او را ادا نمی‌کنید؛
# [[نعمت]] [[خدا]] را می‌خورید و [[حقّ]] [[شُکر]] او را ادا نمی‌کنید؛
#به شما [[دستور]] داده [[دشمن]] [[شیطان]] باشید [و شما طرح [[دوستی]] با او می‌ریزید] ادعای [[دشمنی]] با [[شیطان]] دارید، اما عملا با او [[مخالفت]] نمی‌کنید!
#به شما [[دستور]] داده [[دشمن]] [[شیطان]] باشید [و شما طرح [[دوستی]] با او می‌ریزید] ادعای [[دشمنی]] با [[شیطان]] دارید، اما عملا با او [[مخالفت]] نمی‌کنید!
#شما [[عیوب]] [[مردم]] را [[نصب]] العین خود ساخته و [[عیوب]] خود را پشت سر افکنده‌اید... با این حال چگونه [[انتظار]] دارید دعایتان به [[اجابت]] برسد؟ در حالی که خودتان درهای آن را بسته‌اید؟ [[تقوا]] پیشه کنید، [[اعمال]] خویش را [[اصلاح]] نمائید [[امر به معروف و نهی از منکر]] کنید تا دعای شما به [[اجابت]] برسد"<ref>{{متن حدیث|إِنَّ قُلُوبَكُمْ خَانَتْ بِثَمَانِ خِصَالٍ أَوَّلُهَا أَنَّكُمْ عَرَفْتُمُ الله فَلَمْ تُؤَدُّوا حَقَّهُ كَمَا أَوْجَبَ عَلَيْكُمْ فَمَا أَغْنَتْ عَنْكُمْ مَعْرِفَتُكُمْ شَيْئاً وَ الثَّانِيَةُ أَنَّكُمْ آمَنْتُمْ بِرَسُولِهِ ثُمَّ خَالَفْتُمْ سُنَّتَهُ وَ أَمَتُّمْ شَرِيعَتَهُ فَأَيْنَ ثَمَرَةُ إِيمَانِكُمْ وَ الثَّالِثَةُ أَنَّكُمْ قَرَأْتُمْ كِتَابَهُ الْمُنْزَلَ عَلَيْكُمْ فَلَمْ تَعْمَلُوا بِهِ وَ قُلْتُمْ سَمِعْنَا وَ أَطَعْنَا ثُمَّ خَالَفْتُمْ وَ الرَّابِعَةُ أَنَّكُمْ قُلْتُمْ إِنَّكُمْ تَخَافُونَ مِنَ النَّارِ وَ أَنْتُمْ فِي كُلِّ وَقْتٍ تَقْدَمُونَ إِلَيْهَا بِمَعَاصِيكُمْ فَأَيْنَ خَوْفُكُمْ وَ الْخَامِسَةُ أَنَّكُمْ قُلْتُمْ إِنَّكُمْ تَرْغَبُونَ فِي الْجَنَّةِ وَ أَنْتُمْ فِي كُلِّ وَقْتٍ تَفْعَلُونَ مَا يُبَاعِدُكُمْ مِنْهَا فَأَيْنَ رَغْبَتُكُمْ فِيهَا وَ السَّادِسَةُ أَنَّكُمْ أَكَلْتُمْ نِعْمَةَ الْمَوْلَی وَ لَمْ تَشْكُرُوا عَلَيْهَا وَ السَّابِعَةُ أَنَّ الله أَمَرَكُمْ بِعَدَاوَةِ الشَّيْطَانِ وَ قَالَ {{متن قرآن|إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا}} فَعَادَيْتُمُوهُ بِلَا قَوْلٍ وَ وَالَيْتُمُوهُ بِلَا مُخَالَفَةٍ وَ الثَّامِنَةُ أَنَّكُمْ جَعَلْتُمْ عُيُوبَ النَّاسِ نُصْبَ عُيُونِكُمْ وَ عُيُوبَكُمْ وَرَاءَ ظُهُورِكُمْ تَلُومُونَ مَنْ أَنْتُمْ أَحَقُّ باللَّوْمِ مِنْهُ فَأَيُّ دُعَاءٍ يُسْتَجَابُ لَكُمْ مَعَ هَذَا وَ قَدْ سَدَدْتُمْ أَبْوَابَهُ وَ طُرُقَهُ فَاتَّقُوا [[الله]] وَ أَصْلِحُوا أَعْمَالَكُمْ وَ أَخْلِصُوا سَرَائِرَكُمْ وَ أْمُرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ فَيَسْتَجِيبَ [[الله]] لَكُمْ دُعَاءَكُمْ}}؛ بحارالانوار، ج۹۰، ص۳۷۶، باب ۲۴، ح۱۷؛ مستدرک، ج۵، ص۲۶۸، باب ۶۰، ح۵۸۴۱-۳؛ سفینة‌ البحار، ج۱، ص۴۴۸.</ref>.
#شما [[عیوب]] [[مردم]] را [[نصب]] العین خود ساخته و [[عیوب]] خود را پشت سر افکنده‌اید... با این حال چگونه [[انتظار]] دارید دعایتان به [[اجابت]] برسد؟ در حالی که خودتان درهای آن را بسته‌اید؟ [[تقوا]] پیشه کنید، [[اعمال]] خویش را [[اصلاح]] نمائید [[امر به معروف و نهی از منکر]] کنید تا دعای شما به [[اجابت]] برسد"<ref>{{متن حدیث|إِنَّ قُلُوبَكُمْ خَانَتْ بِثَمَانِ خِصَالٍ أَوَّلُهَا أَنَّكُمْ عَرَفْتُمُ الله فَلَمْ تُؤَدُّوا حَقَّهُ كَمَا أَوْجَبَ عَلَيْكُمْ فَمَا أَغْنَتْ عَنْكُمْ مَعْرِفَتُكُمْ شَيْئاً وَ الثَّانِيَةُ أَنَّكُمْ آمَنْتُمْ بِرَسُولِهِ ثُمَّ خَالَفْتُمْ سُنَّتَهُ وَ أَمَتُّمْ شَرِيعَتَهُ فَأَيْنَ ثَمَرَةُ إِيمَانِكُمْ وَ الثَّالِثَةُ أَنَّكُمْ قَرَأْتُمْ كِتَابَهُ الْمُنْزَلَ عَلَيْكُمْ فَلَمْ تَعْمَلُوا بِهِ وَ قُلْتُمْ سَمِعْنَا وَ أَطَعْنَا ثُمَّ خَالَفْتُمْ وَ الرَّابِعَةُ أَنَّكُمْ قُلْتُمْ إِنَّكُمْ تَخَافُونَ مِنَ النَّارِ وَ أَنْتُمْ فِي كُلِّ وَقْتٍ تَقْدَمُونَ إِلَيْهَا بِمَعَاصِيكُمْ فَأَيْنَ خَوْفُكُمْ وَ الْخَامِسَةُ أَنَّكُمْ قُلْتُمْ إِنَّكُمْ تَرْغَبُونَ فِي الْجَنَّةِ وَ أَنْتُمْ فِي كُلِّ وَقْتٍ تَفْعَلُونَ مَا يُبَاعِدُكُمْ مِنْهَا فَأَيْنَ رَغْبَتُكُمْ فِيهَا وَ السَّادِسَةُ أَنَّكُمْ أَكَلْتُمْ نِعْمَةَ الْمَوْلَی وَ لَمْ تَشْكُرُوا عَلَيْهَا وَ السَّابِعَةُ أَنَّ الله أَمَرَكُمْ بِعَدَاوَةِ الشَّيْطَانِ وَ قَالَ {{متن قرآن|إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا}} فَعَادَيْتُمُوهُ بِلَا قَوْلٍ وَ وَالَيْتُمُوهُ بِلَا مُخَالَفَةٍ وَ الثَّامِنَةُ أَنَّكُمْ جَعَلْتُمْ عُيُوبَ النَّاسِ نُصْبَ عُيُونِكُمْ وَ عُيُوبَكُمْ وَرَاءَ ظُهُورِكُمْ تَلُومُونَ مَنْ أَنْتُمْ أَحَقُّ باللَّوْمِ مِنْهُ فَأَيُّ دُعَاءٍ يُسْتَجَابُ لَكُمْ مَعَ هَذَا وَ قَدْ سَدَدْتُمْ أَبْوَابَهُ وَ طُرُقَهُ فَاتَّقُوا [[الله]] وَ أَصْلِحُوا أَعْمَالَكُمْ وَ أَخْلِصُوا سَرَائِرَكُمْ وَ أْمُرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ فَيَسْتَجِيبَ [[الله]] لَكُمْ دُعَاءَكُمْ}}؛ بحارالانوار، ج۹۰، ص۳۷۶، باب ۲۴، ح۱۷؛ مستدرک، ج۵، ص۲۶۸، باب ۶۰، ح۵۸۴۱-۳؛ سفینة‌ البحار، ج۱، ص۴۴۸.</ref>.
خط ۵۰۶: خط ۵۰۶:


==عواقب زیانبار [[ولایت شیطان]]==
==عواقب زیانبار [[ولایت شیطان]]==
*[[هدف]] اصلی [[شیطان]] از [[سلطه]] بر افراد، تأثیرگذاری و سوق دادن آنان به سوی عواقبی [[اجتماعی]]، همچون سلب [[امنیت]] از [[جامعه اسلامی]] چه محدود آن، مانندِ [[خانواده]] و [[دوستان]] و چه بزرگ آن است. و به سوی عواقب خطرناک و زیانبار فردی و سوق دادن افراد به پوچی‌گری و [[گمراهی]] و در نهایت: [[گرفتاری]] در عالَم [[آخرت]] و لقا با [[قهر]] و [[غضب]] [[پروردگار]] [[متعال]] و معذب‌شدن با [[آتش]] سوزان [[جهنم]] است.
* [[هدف]] اصلی [[شیطان]] از [[سلطه]] بر افراد، تأثیرگذاری و سوق دادن آنان به سوی عواقبی [[اجتماعی]]، همچون سلب [[امنیت]] از [[جامعه اسلامی]] چه محدود آن، مانندِ [[خانواده]] و [[دوستان]] و چه بزرگ آن است. و به سوی عواقب خطرناک و زیانبار فردی و سوق دادن افراد به پوچی‌گری و [[گمراهی]] و در نهایت: [[گرفتاری]] در عالَم [[آخرت]] و لقا با [[قهر]] و [[غضب]] [[پروردگار]] [[متعال]] و معذب‌شدن با [[آتش]] سوزان [[جهنم]] است.
از هریک از آیاتی که در فصول گذشته مطرح شد، امکان نتیجه‌گیری و طرح آنها در عنوان تأثیر [[ولایت شیطان]] وجود دارد، اما مبنای کتاب، استناد به آیاتی است که تصریح به مطالب عنوان‌دار شده باشد، لذا در این عنوان فقط‍ به [[آیات]] مذکور اکتفا می‌شود.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۴۳۹.</ref>
از هریک از آیاتی که در فصول گذشته مطرح شد، امکان نتیجه‌گیری و طرح آنها در عنوان تأثیر [[ولایت شیطان]] وجود دارد، اما مبنای کتاب، استناد به آیاتی است که تصریح به مطالب عنوان‌دار شده باشد، لذا در این عنوان فقط‍ به [[آیات]] مذکور اکتفا می‌شود.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۴۳۹.</ref>
===زیان آشکار و خسارت همه‌جانبه===
===زیان آشکار و خسارت همه‌جانبه===
*{{متن قرآن|وَمَنْ يَتَّخِذِ الشَّيْطَانَ وَلِيًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَانًا مُبِينًا}}<ref>«و هر که به جای خداوند، شیطان را به یاوری برگزیند زیانی آشکار کرده است» سوره نساء، آیه ۱۱۹.</ref>.
*{{متن قرآن|وَمَنْ يَتَّخِذِ الشَّيْطَانَ وَلِيًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَانًا مُبِينًا}}<ref>«و هر که به جای خداوند، شیطان را به یاوری برگزیند زیانی آشکار کرده است» سوره نساء، آیه ۱۱۹.</ref>.
*کلمه "خسر" به معنای [[نقص]] و کم شدن است و "اینکه [[ضلالت]] و [[هلاکت]] را از معانی آن شمرده‌اند، بدان جهت است که [[ضلالت]] و [[هلاکت]] نوعی نقصان و زیان است"<ref>قاموس قرآن، ج۲، ص۲۴۳، کلمه خسر.</ref>. و مفهوم اصلی آن، عبارت است از: "معنایی که در مقابل ربح (سود) است، اما [[نقص]]، [[ضلالت]]، [[هلاکت]] و غبن، گاهی منطبق بر بعضی از معانی اصلی [[خسران]] می‌کنند و گاهی نیز هر یک از آنها، از آثار یا اسباب و مقدمات [[خسران]] هستند و در [[فارسی]] از آن، تعبیر به زیان می‌شود و آن زیان غیر معنای ضرر در مقابل نفع است... سپس این نوع [[نقص]]، گاهی در [[مال]] و [[امور مادّی]] و گاهی در امور نَفسی و [[معنوی]] است. [[خسران]] [[مالی]]، در برخی موارد، بر آن مفهوم غبن و [[نقص]] [[صدق]] می‌کند و [[خسران]] [[معنوی]]، در برخی موارد، بر آن مفهوم [[ضلالت]] و [[هلاکت]] منطبق می‌شود... پس [[حقیقت]] [[خسران]]، عبارت از [[نقص]] مخصوص در امر [[مادّی]] یا [[معنوی]] است که حاکی از [[لطف]] تعبیر به این مادّه در [[قرآن کریم]] است... [[تبعیت]] و [[سرپرست]] قرار دادن [[شیطان]] بر خود، یکی از مواردی است که موجب سقوط‍ [[انسان]] از مقامش که [[امید]] رسیدن به آن داشت و سبب [[محروم]] شدن [[انسان]] از سعادتمندی و کمال او می‌شود"<ref>التحقیق، ج۳، ص۵۴ و ۵۵، کلمه خسر.</ref>.
*کلمه "خسر" به معنای [[نقص]] و کم شدن است و "اینکه [[ضلالت]] و [[هلاکت]] را از معانی آن شمرده‌اند، بدان جهت است که [[ضلالت]] و [[هلاکت]] نوعی نقصان و زیان است"<ref>قاموس قرآن، ج۲، ص۲۴۳، کلمه خسر.</ref>. و مفهوم اصلی آن، عبارت است از: "معنایی که در مقابل ربح (سود) است، اما [[نقص]]، [[ضلالت]]، [[هلاکت]] و غبن، گاهی منطبق بر بعضی از معانی اصلی [[خسران]] می‌کنند و گاهی نیز هر یک از آنها، از آثار یا اسباب و مقدمات [[خسران]] هستند و در [[فارسی]] از آن، تعبیر به زیان می‌شود و آن زیان غیر معنای ضرر در مقابل نفع است... سپس این نوع [[نقص]]، گاهی در [[مال]] و [[امور مادّی]] و گاهی در امور نَفسی و [[معنوی]] است. [[خسران]] [[مالی]]، در برخی موارد، بر آن مفهوم غبن و [[نقص]] [[صدق]] می‌کند و [[خسران]] [[معنوی]]، در برخی موارد، بر آن مفهوم [[ضلالت]] و [[هلاکت]] منطبق می‌شود... پس [[حقیقت]] [[خسران]]، عبارت از [[نقص]] مخصوص در امر [[مادّی]] یا [[معنوی]] است که حاکی از [[لطف]] تعبیر به این مادّه در [[قرآن کریم]] است... [[تبعیت]] و [[سرپرست]] قرار دادن [[شیطان]] بر خود، یکی از مواردی است که موجب سقوط‍ [[انسان]] از مقامش که [[امید]] رسیدن به آن داشت و سبب [[محروم]] شدن [[انسان]] از سعادتمندی و کمال او می‌شود"<ref>التحقیق، ج۳، ص۵۴ و ۵۵، کلمه خسر.</ref>.
*[[خسران]] [[ولایت‌پذیری]] از [[ولایت شیطان]]، همه‌جانبه جسمی و [[روحی]] است. جسمی، [[وسوسه]] به استفاده از خوارکی‌ها و آشامیدنی‌های [[مضر]] [[بدن]]، همچون: شراب، موادّ مخدر و [[تغذیه]] از موارد غیر [[حلال]] که موجب ضرر به [[بدن]] افراد می‌شود و [[روحی]]، سلب [[آرامش]] روان و [[گرفتاری]] در [[آخرت]] بعد از [[مرگ]] است که وقتی شخصی از [[دنیا]] می‌رود، از [[تعلقات دنیوی]] [[قطع]] رابطه می‌کند، اما آثار آن تعلقات [[دنیا]] در نَفس [[فرد]] متوفا هنوز باقی است، و آن حالت، در عالَمِ [[آخرت]]، موجب نهایت [[ذلت]] برای او می‌شود؛ چون می‌بیند به ناچار باید چشم و [[دل]] از [[دنیا]] برکند و به سوی [[آخرت]] متوجه شود. در آن حالت ناچاری، آرزوی رسیدن به [[زندگی]] وسیع و راحت [[روحانی]] همراه با انبساط‍ [[روحی]] دارد، البته با توجه به مقتضای حال و درکش، لذا توجهش را به سوی آن سعه [[روحانی]] همراه با انبساط‍ [[روحی]] می‌کند، اما در آن حال [[مشاهده]] [[ضعف]] و محدودیتش می‌نماید، به طوری که [[قدرت]] گذشتن از حدّ موجودش را ندارد و [[راه]] تعالی و [[ترقی]] را از حدّی که کسب کرده، ندارد و هر چه تلاش می‌کند، نمی‌تواند. آن هنگام خود را در نهایت [[حقارت]]، [[ذلت]] و [[گرفتاری]] همیشگی می‌بیند و حتی [[راه]] [[نجات]]، خلاصی و [[آزادگی]] از آن حالت را [[گمان]] نمی‌کند. آن هنگام است که در خودش [[حسرت]] و [[ناامیدی]] را می‌بیند و خسارت همه‌جانبه را [[درک]] و لمس می‌کند و آن حالت عذابی است که از [[عذاب]] [[جهنم]] و حرارت آن، بالاتر است، چون [[حسرت]] و [[ناامیدی]] در جانش [[آتش]] شدیدی را ایجاد کرده است. می‌بیند [[جایگاه]] خودش را که [[انتظار]] رسیدن به آن بود، بر اثر [[پیروی]] از وسوسه‌های [[شیطان]]، از [[دست]] داده است: {{متن قرآن|لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنِي وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِلْإِنْسَانِ خَذُولًا}}<ref>«به راستی او مرا از قرآن  پس از آنکه به من رسیده بود گمراه کرد و شیطان آدمی را وا می‌نهد» سوره فرقان، آیه ۲۹.</ref>.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۴۳۹-۴۴۰.</ref>
* [[خسران]] [[ولایت‌پذیری]] از [[ولایت شیطان]]، همه‌جانبه جسمی و [[روحی]] است. جسمی، [[وسوسه]] به استفاده از خوارکی‌ها و آشامیدنی‌های [[مضر]] [[بدن]]، همچون: شراب، موادّ مخدر و [[تغذیه]] از موارد غیر [[حلال]] که موجب ضرر به [[بدن]] افراد می‌شود و [[روحی]]، سلب [[آرامش]] روان و [[گرفتاری]] در [[آخرت]] بعد از [[مرگ]] است که وقتی شخصی از [[دنیا]] می‌رود، از [[تعلقات دنیوی]] [[قطع]] رابطه می‌کند، اما آثار آن تعلقات [[دنیا]] در نَفس [[فرد]] متوفا هنوز باقی است، و آن حالت، در عالَمِ [[آخرت]]، موجب نهایت [[ذلت]] برای او می‌شود؛ چون می‌بیند به ناچار باید چشم و [[دل]] از [[دنیا]] برکند و به سوی [[آخرت]] متوجه شود. در آن حالت ناچاری، آرزوی رسیدن به [[زندگی]] وسیع و راحت [[روحانی]] همراه با انبساط‍ [[روحی]] دارد، البته با توجه به مقتضای حال و درکش، لذا توجهش را به سوی آن سعه [[روحانی]] همراه با انبساط‍ [[روحی]] می‌کند، اما در آن حال [[مشاهده]] [[ضعف]] و محدودیتش می‌نماید، به طوری که [[قدرت]] گذشتن از حدّ موجودش را ندارد و [[راه]] تعالی و [[ترقی]] را از حدّی که کسب کرده، ندارد و هر چه تلاش می‌کند، نمی‌تواند. آن هنگام خود را در نهایت [[حقارت]]، [[ذلت]] و [[گرفتاری]] همیشگی می‌بیند و حتی [[راه]] [[نجات]]، خلاصی و [[آزادگی]] از آن حالت را [[گمان]] نمی‌کند. آن هنگام است که در خودش [[حسرت]] و [[ناامیدی]] را می‌بیند و خسارت همه‌جانبه را [[درک]] و لمس می‌کند و آن حالت عذابی است که از [[عذاب]] [[جهنم]] و حرارت آن، بالاتر است، چون [[حسرت]] و [[ناامیدی]] در جانش [[آتش]] شدیدی را ایجاد کرده است. می‌بیند [[جایگاه]] خودش را که [[انتظار]] رسیدن به آن بود، بر اثر [[پیروی]] از وسوسه‌های [[شیطان]]، از [[دست]] داده است: {{متن قرآن|لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنِي وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِلْإِنْسَانِ خَذُولًا}}<ref>«به راستی او مرا از قرآن  پس از آنکه به من رسیده بود گمراه کرد و شیطان آدمی را وا می‌نهد» سوره فرقان، آیه ۲۹.</ref>.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۴۳۹-۴۴۰.</ref>
===[[گمراهی]] و [[آتش]] سوزان===
===[[گمراهی]] و [[آتش]] سوزان===
*{{متن قرآن|كُتِبَ عَلَيْهِ أَنَّهُ مَنْ تَوَلَّاهُ فَأَنَّهُ يُضِلُّهُ وَيَهْدِيهِ إِلَى عَذَابِ السَّعِيرِ}}<ref>«بر او مقرّر است که هر کس او را دوست گیرد وی، گمراهش می‌کند و او را به عذاب آتش رهنمون می‌شود» سوره حج، آیه ۴.</ref>؛ {{متن قرآن|أُولَئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَلَا يَجِدُونَ عَنْهَا مَحِيصًا}}<ref>«جایگاه آنان دوزخ است و از آن گریزگاهی نمی‌یابند» سوره نساء، آیه ۱۲۱</ref>؛ {{متن قرآن|قَالَ اخْرُجْ مِنْهَا مَذْءُومًا مَدْحُورًا لَمَنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْكُمْ أَجْمَعِينَ}}<ref>«فرمود: نکوهیده و رانده از آنجا بیرون رو! سوگند که از ایشان هر کس از تو پیروی کند دوزخ را از همه شما خواهم انباشت» سوره اعراف، آیه ۱۸</ref>؛ {{متن قرآن|تَاللَّهِ لَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى أُمَمٍ مِنْ قَبْلِكَ فَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَهُوَ وَلِيُّهُمُ الْيَوْمَ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}<ref>«سوگند به خداوند که ما به سوی امّت‌های پیش از تو (نیز پیامبرانی) فرستاده‌ایم امّا شیطان کردار آنان را در چشمشان آراست، پس او در آن روز  سرور آنهاست و آنان را عذابی دردناک خواهد بود» سوره نحل، آیه ۶۳</ref>؛ {{متن قرآن|فَوَرَبِّكَ لَنَحْشُرَنَّهُمْ وَالشَّيَاطِينَ ثُمَّ لَنُحْضِرَنَّهُمْ حَوْلَ جَهَنَّمَ جِثِيًّا}}<ref>«سوگند به پروردگارت آنان را با شیطان‌ها گرد می‌آوریم سپس آنها را دورادور دوزخ در افتاده به زانو حاضر می‌گردانیم» سوره مریم، آیه ۶۸</ref>؛ {{متن قرآن|وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ الشَّيْطَانُ يَدْعُوهُمْ إِلَى عَذَابِ السَّعِيرِ}} <ref>«و چون به آنان گویند: از آنچه خداوند فرو فرستاده است پیروی کنید، می‌گویند: خیر، ما از آنچه پدرانمان را بر آن یافته‌ایم پیروی می‌کنیم؛ آیا حتّی اگر شیطان آنان را به عذاب آتش (دوزخ) فرا می‌خواند؟» سوره لقمان، آیه ۲۱.</ref>؛ {{متن قرآن|إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا إِنَّمَا يَدْعُو حِزْبَهُ لِيَكُونُوا مِنْ أَصْحَابِ السَّعِيرِ}}<ref>«به راستی شیطان دشمن شماست پس او را دشمن بدارید! جز این نیست که او گروه خویش را فرا می‌خواند تا (سرانجام) از دوزخیان باشند» سوره فاطر، آیه ۶.</ref>؛ {{متن قرآن|لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْكَ وَمِمَّنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ أَجْمَعِينَ}}<ref>«که دوزخ را از تو و هر کس از ایشان که از تو پیروی کند همگی، خواهم انباشت» سوره ص، آیه ۸۵.</ref>؛ {{متن قرآن|اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطَانُ فَأَنْسَاهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ أُولَئِكَ حِزْبُ الشَّيْطَانِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ الشَّيْطَانِ هُمُ الْخَاسِرُونَ}}<ref>«شیطان بر آنان چیرگی یافت و یادکرد خداوند را از یاد آنان برد، آنان حزب شیطانند، آگاه باشید که بی‌گمان حزب شیطان است که (گرویدگان به آن) زیانکارند» سوره مجادله، آیه ۱۹.</ref>.
*{{متن قرآن|كُتِبَ عَلَيْهِ أَنَّهُ مَنْ تَوَلَّاهُ فَأَنَّهُ يُضِلُّهُ وَيَهْدِيهِ إِلَى عَذَابِ السَّعِيرِ}}<ref>«بر او مقرّر است که هر کس او را دوست گیرد وی، گمراهش می‌کند و او را به عذاب آتش رهنمون می‌شود» سوره حج، آیه ۴.</ref>؛ {{متن قرآن|أُولَئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَلَا يَجِدُونَ عَنْهَا مَحِيصًا}}<ref>«جایگاه آنان دوزخ است و از آن گریزگاهی نمی‌یابند» سوره نساء، آیه ۱۲۱</ref>؛ {{متن قرآن|قَالَ اخْرُجْ مِنْهَا مَذْءُومًا مَدْحُورًا لَمَنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْكُمْ أَجْمَعِينَ}}<ref>«فرمود: نکوهیده و رانده از آنجا بیرون رو! سوگند که از ایشان هر کس از تو پیروی کند دوزخ را از همه شما خواهم انباشت» سوره اعراف، آیه ۱۸</ref>؛ {{متن قرآن|تَاللَّهِ لَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى أُمَمٍ مِنْ قَبْلِكَ فَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَهُوَ وَلِيُّهُمُ الْيَوْمَ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}<ref>«سوگند به خداوند که ما به سوی امّت‌های پیش از تو (نیز پیامبرانی) فرستاده‌ایم امّا شیطان کردار آنان را در چشمشان آراست، پس او در آن روز  سرور آنهاست و آنان را عذابی دردناک خواهد بود» سوره نحل، آیه ۶۳</ref>؛ {{متن قرآن|فَوَرَبِّكَ لَنَحْشُرَنَّهُمْ وَالشَّيَاطِينَ ثُمَّ لَنُحْضِرَنَّهُمْ حَوْلَ جَهَنَّمَ جِثِيًّا}}<ref>«سوگند به پروردگارت آنان را با شیطان‌ها گرد می‌آوریم سپس آنها را دورادور دوزخ در افتاده به زانو حاضر می‌گردانیم» سوره مریم، آیه ۶۸</ref>؛ {{متن قرآن|وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ الشَّيْطَانُ يَدْعُوهُمْ إِلَى عَذَابِ السَّعِيرِ}} <ref>«و چون به آنان گویند: از آنچه خداوند فرو فرستاده است پیروی کنید، می‌گویند: خیر، ما از آنچه پدرانمان را بر آن یافته‌ایم پیروی می‌کنیم؛ آیا حتّی اگر شیطان آنان را به عذاب آتش (دوزخ) فرا می‌خواند؟» سوره لقمان، آیه ۲۱.</ref>؛ {{متن قرآن|إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا إِنَّمَا يَدْعُو حِزْبَهُ لِيَكُونُوا مِنْ أَصْحَابِ السَّعِيرِ}}<ref>«به راستی شیطان دشمن شماست پس او را دشمن بدارید! جز این نیست که او گروه خویش را فرا می‌خواند تا (سرانجام) از دوزخیان باشند» سوره فاطر، آیه ۶.</ref>؛ {{متن قرآن|لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْكَ وَمِمَّنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ أَجْمَعِينَ}}<ref>«که دوزخ را از تو و هر کس از ایشان که از تو پیروی کند همگی، خواهم انباشت» سوره ص، آیه ۸۵.</ref>؛ {{متن قرآن|اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطَانُ فَأَنْسَاهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ أُولَئِكَ حِزْبُ الشَّيْطَانِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ الشَّيْطَانِ هُمُ الْخَاسِرُونَ}}<ref>«شیطان بر آنان چیرگی یافت و یادکرد خداوند را از یاد آنان برد، آنان حزب شیطانند، آگاه باشید که بی‌گمان حزب شیطان است که (گرویدگان به آن) زیانکارند» سوره مجادله، آیه ۱۹.</ref>.
*[[گمراهی]] در [[دنیا]] و نپیمودن [[راه]] [[سعادت]] و کمال، در عالَمِ [[آخرت]] [[ظهور]] کرده و افراد به‌جای رفتن به [[مظهر]] [[راه مستقیم]] که لقای پُر مِهر [[پروردگار]] و [[بهشت]] باشد، به سوی [[مظهر]] [[گمراهی]] که لقای با [[قهر]] [[الهی]] و [[جهنم]] (مکان [[آتش]] سوزان) است، خواهند رفت.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۴۴۱.</ref>
* [[گمراهی]] در [[دنیا]] و نپیمودن [[راه]] [[سعادت]] و کمال، در عالَمِ [[آخرت]] [[ظهور]] کرده و افراد به‌جای رفتن به [[مظهر]] [[راه مستقیم]] که لقای پُر مِهر [[پروردگار]] و [[بهشت]] باشد، به سوی [[مظهر]] [[گمراهی]] که لقای با [[قهر]] [[الهی]] و [[جهنم]] (مکان [[آتش]] سوزان) است، خواهند رفت.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۴۴۱.</ref>
===[[کینه]] و [[دشمنی]] بین افراد===
===[[کینه]] و [[دشمنی]] بین افراد===
*{{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ}}<ref>«شیطان، تنها بر آن است تا میان شما دشمنی و کینه افکند» سوره مائده، آیه ۹۱.</ref>؛ {{متن قرآن|وَقُلْ لِعِبَادِي يَقُولُوا الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّيْطَانَ يَنْزَغُ بَيْنَهُمْ}}<ref>«و به بندگانم بگو تا گفتاری که نیکوتر است بر زبان آورند که شیطان میان آنان را می‌شوراند؛ بی‌گمان شیطان برای انسان دشمنی آشکار است» سوره اسراء، آیه ۵۳.</ref>.
*{{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ}}<ref>«شیطان، تنها بر آن است تا میان شما دشمنی و کینه افکند» سوره مائده، آیه ۹۱.</ref>؛ {{متن قرآن|وَقُلْ لِعِبَادِي يَقُولُوا الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّيْطَانَ يَنْزَغُ بَيْنَهُمْ}}<ref>«و به بندگانم بگو تا گفتاری که نیکوتر است بر زبان آورند که شیطان میان آنان را می‌شوراند؛ بی‌گمان شیطان برای انسان دشمنی آشکار است» سوره اسراء، آیه ۵۳.</ref>.
خط ۵۵۴: خط ۵۵۴:
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:55210091.jpg|22px]] [[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم''']]
# [[پرونده:55210091.jpg|22px]] [[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم''']]
#[[پرونده:1100498.jpg|22px]] [[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)| '''ولایت در قرآن''']]
# [[پرونده:1100498.jpg|22px]] [[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)| '''ولایت در قرآن''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


خط ۵۶۱: خط ۵۶۱:


[[رده:شیطان در قرآن]]
[[رده:شیطان در قرآن]]
[[رده:مدخل]]
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش