ابوحدرد اسلمی در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
}} | }} | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
نام و [[نسب]] او [[سلامة بن نمیر بن اسلم بن افصی]] است<ref>الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۶۳۰؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۵، ص۷۰.</ref>. بعضی او را [[عبد]] یا [[عبید]] نیز خواندهاند و درباره اسم او [[اختلاف]] است. او به کنیهاش، ابو حدرد مشهور است. وی از [[اهل مکه]] و [[پدر]] [[عبدالله بن ابی حدرد]] و [[امالدرداء]] است <ref>الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۲، ص۸۲۱؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۳، ص۴۱۰.</ref>. او در جنگهای زیادی حضور داشت و اولین حضور او در [[صلح حدیبیه]] است<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۴، ص۲۸۲.</ref>. وی یکی از [[یاران]] با [[شهامت]] و [[فداکار]] [[پیامبر اسلام]]{{صل}} ولی مردی [[فقیر]] و [[بیبضاعت]] بود و به همین [[دلیل]] [[روایت]] مشهوری دربارۀ او [[نقل]] شده است. او میگوید: با دختری از بستگانم [[ازدواج]] کردم و مهریهاش را دویست [[درهم]] قرار دادم و چون پولی نداشتم نتوانستم همسرم را به [[خانه]] بیاورم (زیرا رسم بر این بوده که مهریه را به صورت نقدی بپردازند) پس از [[پیامبر]]{{صل}} کمک خواستم، [[حضرت]] فرمود: "چقدر مهریه قرار دادهای؟" گفتم: دویست درهم؛ فرمود: "اگر بنا بود [[زحمت]] بکشید باز هم این مقدار مهریه قرار میدادید؟ نه، به [[خدا]] قسم پیش من چیزی نیست که به تو کمک کنم". | نام و [[نسب]] او [[سلامة بن نمیر بن اسلم بن افصی]] است<ref>الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۶۳۰؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۵، ص۷۰.</ref>. بعضی او را [[عبد]] یا [[عبید]] نیز خواندهاند و درباره اسم او [[اختلاف]] است. او به کنیهاش، ابو حدرد مشهور است. وی از [[اهل مکه]] و [[پدر]] [[عبدالله بن ابی حدرد]] و [[امالدرداء]] است <ref>الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۲، ص۸۲۱؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۳، ص۴۱۰.</ref>. او در جنگهای زیادی حضور داشت و اولین حضور او در [[صلح حدیبیه]] است<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۴، ص۲۸۲.</ref>. وی یکی از [[یاران]] با [[شهامت]] و [[فداکار]] [[پیامبر اسلام]]{{صل}} ولی مردی [[فقیر]] و [[بیبضاعت]] بود و به همین [[دلیل]] [[روایت]] مشهوری دربارۀ او [[نقل]] شده است. او میگوید: با دختری از بستگانم [[ازدواج]] کردم و مهریهاش را دویست [[درهم]] قرار دادم و چون پولی نداشتم نتوانستم همسرم را به [[خانه]] بیاورم (زیرا رسم بر این بوده که مهریه را به صورت نقدی بپردازند) پس از [[پیامبر]]{{صل}} کمک خواستم، [[حضرت]] فرمود: "چقدر مهریه قرار دادهای؟" گفتم: دویست درهم؛ فرمود: "اگر بنا بود [[زحمت]] بکشید باز هم این مقدار مهریه قرار میدادید؟ نه، به [[خدا]] قسم پیش من چیزی نیست که به تو کمک کنم". | ||