اسب تاختن بر بدن امام حسین در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
اسب تاختن بر بدن امام حسین در تاریخ اسلامی (نمایش مبدأ)
نسخهٔ ۲۴ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۷:۵۶
، ۲۴ اوت ۲۰۲۲وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
}} | }} | ||
==اسب تاختن بر پیکر [[مقدس]] [[امام حسین]]{{ع}}== | == اسب تاختن بر پیکر [[مقدس]] [[امام حسین]] {{ع}}== | ||
[[پستی]] و [[فرومایگی]] [[امویان]] که حاکی از بد سرشتی آنان بود، بر همگان روشن شد. اینان تبهکارانی بودند که بویی از انسانیّت نبرده و اجساد متحرک و پلیدشان به موجودات [[وحشی]] رذلی تبدیل شده بود که ذرّهای رحم به [[دل]] نداشته و مانعی درونی و ذرّهای [[وجدان]] [[انسانی]] آنان را از کارهای زشتشان باز نمیداشت. | [[پستی]] و [[فرومایگی]] [[امویان]] که حاکی از بد سرشتی آنان بود، بر همگان روشن شد. اینان تبهکارانی بودند که بویی از انسانیّت نبرده و اجساد متحرک و پلیدشان به موجودات [[وحشی]] رذلی تبدیل شده بود که ذرّهای رحم به [[دل]] نداشته و مانعی درونی و ذرّهای [[وجدان]] [[انسانی]] آنان را از کارهای زشتشان باز نمیداشت. | ||
آنگاه که [[سپاهیان]] [[فریب]] خورده و [[گمراه]] [[دشمن]]، [[اهل بیت]] پیامر{{عم}} را در عرصه [[کربلا]] به محاصره درآوردند، [[ابن زیاد]] طی نامهای به [[عمر سعد]] به تبیین [[هدف]] خود از نتیجه این [[کارزار]] پرداخت و [[حقد]] و کینههای دیرینه نفس تبهکارش را به [[رسالت]] و [[رسول اکرم]]{{صل}} و هرچه به این دو [[ارتباط]] داشت، ابراز نمود. در آن [[نامه]] آمده است: | آنگاه که [[سپاهیان]] [[فریب]] خورده و [[گمراه]] [[دشمن]]، [[اهل بیت]] پیامر {{عم}} را در عرصه [[کربلا]] به محاصره درآوردند، [[ابن زیاد]] طی نامهای به [[عمر سعد]] به تبیین [[هدف]] خود از نتیجه این [[کارزار]] پرداخت و [[حقد]] و کینههای دیرینه نفس تبهکارش را به [[رسالت]] و [[رسول اکرم]] {{صل}} و هرچه به این دو [[ارتباط]] داشت، ابراز نمود. در آن [[نامه]] آمده است: | ||
اما بعد؛ [ای [[عمر]]] من تو را به سوی [[حسین]] نفرستادم تا از [[نبرد]] با او خودداری و یا در انجام آن [[مسامحه]] و یا عرصه کارزار را به درازا بکشانی و به او [[امید]] و آرزوی [[سلامتی]] و [[زندگی]] بدهی و یا از ناحیه وی نزد من به واسطهگری و [[شفاعت]] بپردازی. دقت کن، اگر حسین و یارانش به [[حکومت]] من تن درداده و [[تسلیم]] شدند، آنان را سالم نزد من بفرست و اگر [[امتناع]] ورزیدند، با سپاهی گران بر آنها بتاز و به کشتارشان بپرداز و بدنهایشان را [[مثله]] «قطعهقطعه» کن؛ چراکه سزاوار چنین [[کیفری]] هستند، هرگاه حسین کشته شد، اسب بر جنازهاش بتازان و سینه و پشتش را زیر سمّ ستوران لگدکوب نما؛ زیرا حسین انسانی نافرمان! تفرقهافکن! قطعکننده پیوند [[خویشاوندی]] و [[ستمپیشه]] است! هرچند لگدکوب کردن بدنش پس از کشته شدن زیانی به او نمیرساند ولی من با خود [[عهد]] کردهام هرگاه او را کشتم با جنازهاش چنین کنم<ref>تاریخ طبری، ج۴، ص۳۱۴؛ إعلام الوری، ج۱، ص۴۵۳.</ref>. | اما بعد؛ [ای [[عمر]]] من تو را به سوی [[حسین]] نفرستادم تا از [[نبرد]] با او خودداری و یا در انجام آن [[مسامحه]] و یا عرصه کارزار را به درازا بکشانی و به او [[امید]] و آرزوی [[سلامتی]] و [[زندگی]] بدهی و یا از ناحیه وی نزد من به واسطهگری و [[شفاعت]] بپردازی. دقت کن، اگر حسین و یارانش به [[حکومت]] من تن درداده و [[تسلیم]] شدند، آنان را سالم نزد من بفرست و اگر [[امتناع]] ورزیدند، با سپاهی گران بر آنها بتاز و به کشتارشان بپرداز و بدنهایشان را [[مثله]] «قطعهقطعه» کن؛ چراکه سزاوار چنین [[کیفری]] هستند، هرگاه حسین کشته شد، اسب بر جنازهاش بتازان و سینه و پشتش را زیر سمّ ستوران لگدکوب نما؛ زیرا حسین انسانی نافرمان! تفرقهافکن! قطعکننده پیوند [[خویشاوندی]] و [[ستمپیشه]] است! هرچند لگدکوب کردن بدنش پس از کشته شدن زیانی به او نمیرساند ولی من با خود [[عهد]] کردهام هرگاه او را کشتم با جنازهاش چنین کنم<ref>تاریخ طبری، ج۴، ص۳۱۴؛ إعلام الوری، ج۱، ص۴۵۳.</ref>. | ||
ابن زیاد خود از سران [[حکومت بنی امیه]] به شمار میآمد ولی سراغ نداریم از افراد تحت [[فرمان]] او [[دستوری]] صادر شده باشد که نسبت به [[مقام]] و [[منزلت]] فرزند [[نبی اکرم]]{{ع}} که [[عظمت]] آن جایگاه بر هیچیک از [[زمامداران]] [[اموی]] پوشیده نبود، اندکی [[حرمت]] قائل شده باشند. | ابن زیاد خود از سران [[حکومت بنی امیه]] به شمار میآمد ولی سراغ نداریم از افراد تحت [[فرمان]] او [[دستوری]] صادر شده باشد که نسبت به [[مقام]] و [[منزلت]] فرزند [[نبی اکرم]] {{ع}} که [[عظمت]] آن جایگاه بر هیچیک از [[زمامداران]] [[اموی]] پوشیده نبود، اندکی [[حرمت]] قائل شده باشند. | ||
بدین ترتیب، [[ابن سعد]] پس از به [[شهادت]] رساندن گل رخشنده [[رسول خدا]]{{صل}} [[تصمیم]] به اجرای [[دستورات]] ارباب کینهتوزش [[ابن زیاد]] گرفت. از اینرو، میان هوادارانش فریاد برآورد و گفت: چه کسی برای اسب تاختن بر جنازه [[حسین]] داوطلب است؟ ده تن برای انجام این کار داوطلب شده و با اسبان خود بر پیکر [[عزیز]] [[زهرا]] تاخته و استخوانهای سینه و پشتش را در هم شکستند<ref>إعلام الوری، ج۱، ص۴۷۰؛ مقتل خوارزمی، ج۲، ص۳۹.</ref><ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۵ (کتاب)|پیشوایان هدایت ج۵]] ص ۲۷۶.</ref>. | بدین ترتیب، [[ابن سعد]] پس از به [[شهادت]] رساندن گل رخشنده [[رسول خدا]] {{صل}} [[تصمیم]] به اجرای [[دستورات]] ارباب کینهتوزش [[ابن زیاد]] گرفت. از اینرو، میان هوادارانش فریاد برآورد و گفت: چه کسی برای اسب تاختن بر جنازه [[حسین]] داوطلب است؟ ده تن برای انجام این کار داوطلب شده و با اسبان خود بر پیکر [[عزیز]] [[زهرا]] تاخته و استخوانهای سینه و پشتش را در هم شکستند<ref>إعلام الوری، ج۱، ص۴۷۰؛ مقتل خوارزمی، ج۲، ص۳۹.</ref><ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۵ (کتاب)|پیشوایان هدایت ج۵]] ص ۲۷۶.</ref>. | ||
==[[زینب]] در کنار نازنین پیکر [[برادر]]== | == [[زینب]] در کنار نازنین پیکر [[برادر]] == | ||
[[عقیله]] [[بنی هاشم]] [[حضرت زینب]]{{س}} [[نواده رسول اکرم]]{{ع}} و دخت گرامی [[امیر مؤمنان]]{{ع}} کنار پیکر پارهپاره برادر با عظمتش حسین ایستاد و عرضه داشت: {{متن حدیث|اَللَّهُمَّ تَقَبَّلْ هَذَا الْقُرْبَانَ}}<ref>«خدایا! این [[قربانی]] را از ما پذیرا شو» حیاة الامام الحسین، ج۳، ص۳۰۴.</ref>. | [[عقیله]] [[بنی هاشم]] [[حضرت زینب]] {{س}} [[نواده رسول اکرم]] {{ع}} و دخت گرامی [[امیر مؤمنان]] {{ع}} کنار پیکر پارهپاره برادر با عظمتش حسین ایستاد و عرضه داشت: {{متن حدیث|اَللَّهُمَّ تَقَبَّلْ هَذَا الْقُرْبَانَ}}<ref>«خدایا! این [[قربانی]] را از ما پذیرا شو» حیاة الامام الحسین، ج۳، ص۳۰۴.</ref>. | ||
[[انسانیت]]، در برابر [[ایمان]] و [[اعتقادی]] که تنها [[راز]] [[جاودانگی]] شهادت [[ابا عبدالله الحسین]]{{ع}} و یارانش | [[انسانیت]]، در برابر [[ایمان]] و [[اعتقادی]] که تنها [[راز]] [[جاودانگی]] شهادت [[ابا عبدالله الحسین]] {{ع}} و یارانش بود، سر [[تعظیم]] و [[کرنش]] فرود آورده است.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۵ (کتاب)|پیشوایان هدایت ج۵]] ص ۲۷۸.</ref>. | ||
== منابع == | == منابع == |