پرش به محتوا

امامت از دیدگاه زیدیه: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
برچسب: واگردانی دستی
خط ۸: خط ۸:
زیدیه‌ شرایطی‌ را برای‌ [[امام]] در نظر می‌گرفتند که‌ مهم‌‌ترین‌ آنها فاطمی‌ بودن‌ و نیز مشروعیت‌ یافتن‌ شخص‌ [[امام]] به‌ دلیل‌ اقدام‌ به‌ "دعوت‌" بود. دعوت‌ همانا اقدام‌ برای‌ امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر و دست‌ بردن‌ به‌ شمشیر در هنگام‌ ضرورت‌ بود.
زیدیه‌ شرایطی‌ را برای‌ [[امام]] در نظر می‌گرفتند که‌ مهم‌‌ترین‌ آنها فاطمی‌ بودن‌ و نیز مشروعیت‌ یافتن‌ شخص‌ [[امام]] به‌ دلیل‌ اقدام‌ به‌ "دعوت‌" بود. دعوت‌ همانا اقدام‌ برای‌ امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر و دست‌ بردن‌ به‌ شمشیر در هنگام‌ ضرورت‌ بود.


==[[امامت]] نزد [[زیدیه]]==
== [[امامت]] نزد [[زیدیه]] ==
درباره نظریه سیاسی‌ [[زیدیه‌]] و اندیشه [[امامت]]‌ نزد آنان‌، مقدمتاً باید توضیح‌ داد که‌ زیدیه‌ از تحولات‌ و دگرگونی‌های‌ فکری‌ و مذهبی‌ گوناگونی‌ در طول‌ تاریخ‌ خود برخوردار بوده‌اند. در سده ۲ ق‌ جدا از شخصیت‌ محوری‌ [[زید بن‌ علی‌]]، گروه‌ها و گرایش‌های‌ مختلفی‌ از جمله‌ [[جارودیه‌]] و [[ابتریه‌]] در میان‌ [[زیدیه‌]] وجود داشتند که‌ هر یک‌ دارای‌ عقاید ویژه خود در باب‌ [[امامت]]‌ بودند. در همان‌ سده‌ و نیز در سده ۳ ق‌ نیز وجود برخی‌ شخصیت‌های‌ محوری‌ در زیدیه عراق‌ و حجاز و یمن‌ همچون‌ [[محمد بن‌ عبدالله‌ نفس‌ زکیه‌]]، [[قاسم‌ رسی‌]] و [[یحیی‌ هادی‌ الی‌ الحق‌]]، پیشوای‌ دولت‌ زیدی‌ یمن‌، تحولاتی‌ در عقیده‌ و اندیشه دینی‌ زیدیه‌ ایجاد کرد که‌ طبعاً مسأله [[امامت‌]] نیز بر کنار از آن‌ نبود. این‌ تحولات‌ البته‌ به‌ دلایل‌ شرایط خاص‌ تاریخی‌ به‌ وجود می‌آمد و تحت‌ تأثیر اندیشه‌های‌ محافل‌ امامی‌، یا معتزلی‌ و حتی‌ سنی‌ بود<ref>نک: مادلونگ‌۱، جم.</ref>
درباره نظریه سیاسی‌ [[زیدیه‌]] و اندیشه [[امامت]]‌ نزد آنان‌، مقدمتاً باید توضیح‌ داد که‌ زیدیه‌ از تحولات‌ و دگرگونی‌های‌ فکری‌ و مذهبی‌ گوناگونی‌ در طول‌ تاریخ‌ خود برخوردار بوده‌اند. در سده ۲ ق‌ جدا از شخصیت‌ محوری‌ [[زید بن‌ علی‌]]، گروه‌ها و گرایش‌های‌ مختلفی‌ از جمله‌ [[جارودیه‌]] و [[ابتریه‌]] در میان‌ [[زیدیه‌]] وجود داشتند که‌ هر یک‌ دارای‌ عقاید ویژه خود در باب‌ [[امامت]]‌ بودند. در همان‌ سده‌ و نیز در سده ۳ ق‌ نیز وجود برخی‌ شخصیت‌های‌ محوری‌ در زیدیه عراق‌ و حجاز و یمن‌ همچون‌ [[محمد بن‌ عبدالله‌ نفس‌ زکیه‌]]، [[قاسم‌ رسی‌]] و [[یحیی‌ هادی‌ الی‌ الحق‌]]، پیشوای‌ دولت‌ زیدی‌ یمن‌، تحولاتی‌ در عقیده‌ و اندیشه دینی‌ زیدیه‌ ایجاد کرد که‌ طبعاً مسأله [[امامت‌]] نیز بر کنار از آن‌ نبود. این‌ تحولات‌ البته‌ به‌ دلایل‌ شرایط خاص‌ تاریخی‌ به‌ وجود می‌آمد و تحت‌ تأثیر اندیشه‌های‌ محافل‌ امامی‌، یا معتزلی‌ و حتی‌ سنی‌ بود<ref>نک: مادلونگ‌۱، جم.</ref>


مهم‌ترین‌ رکن‌ دینی‌ و اعتقادی‌ [[زیدیه‌]] از دیرباز مسأله امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر بوده‌ و [[امامت]]‌ به‌ عنوان‌ تابعی‌ از این‌ مسأله‌ مطرح‌ بوده‌ است‌. از این‌ رو، [[زیدیه‌]] بیش‌ از آنکه‌ با [[امامیه‌]] و دیگر فرق‌ شیعی‌ در این‌ زمینه‌ نزدیکی‌ فکری‌ داشته‌ باشند، به‌ [[اهل سنت]] نزدیک‌اند؛ چرا که‌ نظریه [[امامت]]‌ نزد آنان‌ بیش‌ از آنکه‌ یک‌ ضرورت‌ دینی‌ و داخل‌ در منظومه کلامی‌ باشد، یک‌ ضرورت‌ اجتماعی‌ و سیاسی‌ در امت‌ اسلامی‌ است‌. البته‌ مسأله مرجعیت‌ دینی‌ [[اهل بیت]]{{عم}} که‌ ضرورتاً مرتبط با نظریه سیاسی‌ آنان‌ در باب‌ [[امامت]]‌ نیست‌، چیزی‌ است‌ که‌ زیدیه‌ بدان‌ معتقدند. به‌ عبارت‌ دیگر، آنان‌ تلازمی‌ میان‌ [[امامت]]‌ و زعامت‌ دینی‌ با زعامت‌ سیاسی‌ قائل‌ نیستند، گرچه‌ از شرایط و وظائف‌ دینی‌ [[امام]] یعنی‌ حاکم‌ اسلامی‌ سخن‌ می‌گویند. طبعاً در چنین‌ دیدگاهی‌، "[[امامت‌]] منصوص‌" معنا و مفهومی‌ نخواهد داشت‌ و [[امام]] مشروعیت‌ خود را مستقیماً نه‌ از خداوند، بلکه‌ از اجماع‌ امت‌ می‌گیرد. از این‌رو، [[زیدیه‌]] بر "اصل‌ شورا" که‌ در شعار {{عربی|"الرِّضَا مِنْ‏ آلِ‏ مُحَمَّدٍ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}} نمودار می‌شد، بسیار تأکید داشتند. البته‌ زیدیه‌ به‌ "حق‌" در [[امامت]]‌ باور داشتند، یعنی‌ معتقد بودند تنها اشخاص‌ معینی‌ می‌توانند به‌ زعامت‌ سیاسی‌ و حکومت‌ دست‌ یابند و چنین‌ نیست‌ که‌ هر کس‌ بتواند مقام‌ [[امامت‌]] را از آن‌ِ خود کند.  
مهم‌ترین‌ رکن‌ دینی‌ و اعتقادی‌ [[زیدیه‌]] از دیرباز مسأله امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر بوده‌ و [[امامت]]‌ به‌ عنوان‌ تابعی‌ از این‌ مسأله‌ مطرح‌ بوده‌ است‌. از این‌ رو، [[زیدیه‌]] بیش‌ از آنکه‌ با [[امامیه‌]] و دیگر فرق‌ شیعی‌ در این‌ زمینه‌ نزدیکی‌ فکری‌ داشته‌ باشند، به‌ [[اهل سنت]] نزدیک‌اند؛ چرا که‌ نظریه [[امامت]]‌ نزد آنان‌ بیش‌ از آنکه‌ یک‌ ضرورت‌ دینی‌ و داخل‌ در منظومه کلامی‌ باشد، یک‌ ضرورت‌ اجتماعی‌ و سیاسی‌ در امت‌ اسلامی‌ است‌. البته‌ مسأله مرجعیت‌ دینی‌ [[اهل بیت]] {{عم}} که‌ ضرورتاً مرتبط با نظریه سیاسی‌ آنان‌ در باب‌ [[امامت]]‌ نیست‌، چیزی‌ است‌ که‌ زیدیه‌ بدان‌ معتقدند. به‌ عبارت‌ دیگر، آنان‌ تلازمی‌ میان‌ [[امامت]]‌ و زعامت‌ دینی‌ با زعامت‌ سیاسی‌ قائل‌ نیستند، گرچه‌ از شرایط و وظائف‌ دینی‌ [[امام]] یعنی‌ حاکم‌ اسلامی‌ سخن‌ می‌گویند. طبعاً در چنین‌ دیدگاهی‌، "[[امامت‌]] منصوص‌" معنا و مفهومی‌ نخواهد داشت‌ و [[امام]] مشروعیت‌ خود را مستقیماً نه‌ از خداوند، بلکه‌ از اجماع‌ امت‌ می‌گیرد. از این‌رو، [[زیدیه‌]] بر "اصل‌ شورا" که‌ در شعار {{عربی|"الرِّضَا مِنْ‏ آلِ‏ مُحَمَّدٍ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}} نمودار می‌شد، بسیار تأکید داشتند. البته‌ زیدیه‌ به‌ "حق‌" در [[امامت]]‌ باور داشتند، یعنی‌ معتقد بودند تنها اشخاص‌ معینی‌ می‌توانند به‌ زعامت‌ سیاسی‌ و حکومت‌ دست‌ یابند و چنین‌ نیست‌ که‌ هر کس‌ بتواند مقام‌ [[امامت‌]] را از آن‌ِ خود کند.  


گرچه‌ در این‌ مورد نمی‌توان‌ تفاوتی‌ میان‌ آنان‌ و [[اهل سنت]] قائل‌ شد، چه‌، [[اهل سنت]] نیز معتقد بودند تنها قریشیان‌ شایسته [[امامت]]‌ و خلافتند. زیدیه‌ طبعاً بنابر گرایش‌ شیعی‌ خود این‌ حق‌ را از آن‌ِ [[اهل بیت]] می‌دانستند و کسانی‌ را که‌ از نسل‌ [[فاطمه زهرا|حضرت‌ فاطمه‌]]{{ع}} باشند "یعنی‌ از نسل‌ حسنین‌"{{عم}} صاحب‌ "حق‌ِ" [[امامت]]‌ می‌پنداشتند. بدین‌ سان‌، [[زیدیه‌]] برخلاف‌ [[امامیه‌]] به‌ "انتخاب‌" و نه‌ "نص‌" معتقد بودند و از این‌ رو، در باور ایشان‌ [[امام]] شخصی‌ نبود که‌ از پیش‌ تعیین‌ شده‌ باشد و تنها امت‌ مکلف‌ باشند که‌ [[امامت]]‌ او را پذیرا شوند، بلکه‌ پذیرش‌ امت‌ در تعیین‌ [[امام]] نقش‌ اساسی‌ داشت‌. البته‌ این‌ امر بدان‌ معنی‌ نبود که‌ امت‌ در برابر مسأله [[امامت]]‌ تکلیفی‌ نداشته‌ باشند، بلکه‌ در برابر این‌ حق‌، یک‌ تکلیف‌ نیز وجود داشت‌ که‌ با مسأله بنیادین‌ امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر در تفکر سیاسی‌ زیدیه‌ مرتبط بود<ref>هادی‌ الی‌ الحق‌، الاحکام‌ فی‌ الحلال‌ و الحرام‌، ج۱، ۳۶-۳۹، ۴۰-۴۱، ج۲، ۴۵۹-۴۶۲، ۴۶۵-۴۶۷، ۴۷۴، ۴۷۵، ۴۷۷، کتاب‌ فیه‌ معرفه الله‌ عزوجل‌، ص۲۱۷-۲۱۹، کتاب‌ اصول‌الدین‌،ص: ۷۹، کتاب‌ دعوه وجّه‌ بها الی‌ احمد بن‌ یحیی‌ بن‌ زید، ص۴۰۴-۴۰۶، مسأله النبوه و الامامه، ص۴۶-۵۱، تثبیت‌ الامامه، همراه‌ المنتخب‌، ص۴۹۳-۴۹۷.</ref>
گرچه‌ در این‌ مورد نمی‌توان‌ تفاوتی‌ میان‌ آنان‌ و [[اهل سنت]] قائل‌ شد، چه‌، [[اهل سنت]] نیز معتقد بودند تنها قریشیان‌ شایسته [[امامت]]‌ و خلافتند. زیدیه‌ طبعاً بنابر گرایش‌ شیعی‌ خود این‌ حق‌ را از آن‌ِ [[اهل بیت]] می‌دانستند و کسانی‌ را که‌ از نسل‌ [[فاطمه زهرا|حضرت‌ فاطمه‌]]{{ع}} باشند "یعنی‌ از نسل‌ حسنین‌"{{عم}} صاحب‌ "حق‌ِ" [[امامت]]‌ می‌پنداشتند. بدین‌ سان‌، [[زیدیه‌]] برخلاف‌ [[امامیه‌]] به‌ "انتخاب‌" و نه‌ "نص‌" معتقد بودند و از این‌ رو، در باور ایشان‌ [[امام]] شخصی‌ نبود که‌ از پیش‌ تعیین‌ شده‌ باشد و تنها امت‌ مکلف‌ باشند که‌ [[امامت]]‌ او را پذیرا شوند، بلکه‌ پذیرش‌ امت‌ در تعیین‌ [[امام]] نقش‌ اساسی‌ داشت‌. البته‌ این‌ امر بدان‌ معنی‌ نبود که‌ امت‌ در برابر مسأله [[امامت]]‌ تکلیفی‌ نداشته‌ باشند، بلکه‌ در برابر این‌ حق‌، یک‌ تکلیف‌ نیز وجود داشت‌ که‌ با مسأله بنیادین‌ امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر در تفکر سیاسی‌ زیدیه‌ مرتبط بود<ref>هادی‌ الی‌ الحق‌، الاحکام‌ فی‌ الحلال‌ و الحرام‌، ج۱، ۳۶-۳۹، ۴۰-۴۱، ج۲، ۴۵۹-۴۶۲، ۴۶۵-۴۶۷، ۴۷۴، ۴۷۵، ۴۷۷، کتاب‌ فیه‌ معرفه الله‌ عزوجل‌، ص۲۱۷-۲۱۹، کتاب‌ اصول‌الدین‌،ص: ۷۹، کتاب‌ دعوه وجّه‌ بها الی‌ احمد بن‌ یحیی‌ بن‌ زید، ص۴۰۴-۴۰۶، مسأله النبوه و الامامه، ص۴۶-۵۱، تثبیت‌ الامامه، همراه‌ المنتخب‌، ص۴۹۳-۴۹۷.</ref>
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش