امد بن ابد در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'سال' به 'سال'
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
جز (جایگزینی متن - 'سال' به 'سال') |
||
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۷: | خط ۷: | ||
== مقدمه == | == مقدمه == | ||
از وی به عنوان یکی از کسانی که [[عمر طولانی]] داشته و [[رسول خدا]] {{صل}} را [[درک]] کرده، یاد شده است. [[ابن حجر]]<ref>ابن حجر، ج۱، ص۲۶۱ و ۲۶۲.</ref> به نقل از [[طبرانی]] گوید: [[معاویه]] [[دوست]] داشت کسی را بیابد که برای او شرح دهد که آیا در گذشته زمانی مشابه [[زمان معاویه]] بوده است. برای این کار مردی از حضرموت را به او معرفی کردند که سیصد <ref>یا ۳۶۰، ر. ک: ابن عساکر، ج۹، ص۲۲۱.</ref> | از وی به عنوان یکی از کسانی که [[عمر طولانی]] داشته و [[رسول خدا]] {{صل}} را [[درک]] کرده، یاد شده است. [[ابن حجر]]<ref>ابن حجر، ج۱، ص۲۶۱ و ۲۶۲.</ref> به نقل از [[طبرانی]] گوید: [[معاویه]] [[دوست]] داشت کسی را بیابد که برای او شرح دهد که آیا در گذشته زمانی مشابه [[زمان معاویه]] بوده است. برای این کار مردی از حضرموت را به او معرفی کردند که سیصد <ref>یا ۳۶۰، ر. ک: ابن عساکر، ج۹، ص۲۲۱.</ref> سال داشت. چون او را حاضر کردند، بین او و معاویه گفتگویی انجام شد و چون از نام وی پرسید، خود را «امد بن ابد» معرفی کرد. در این [[گفتگو]] معاویه بیادبانه پرسید: آیا او محمد را دیده است؟ او گفت: چرا نمیگویی | ||
رسول خدا {{صل}}؟ بله دیدهام. چون معاویه از او خواست آن [[حضرت]] را | رسول خدا {{صل}}؟ بله دیدهام. چون معاویه از او خواست آن [[حضرت]] را وصف کند، امد گفت: [[پدر]] و مادرم به فدای او، چنان بود که پیش و پس از وی مانند او ندیدهام. وی سپس گفت: زنی دیدم که از [[شام]] به سوی [[مکه]] خارج شد و نیازی به [[غذا]] نداشت؛ چون از میوه و گیاهان میخورد و از چشمهها مینوشید. [[ابن حجر]]<ref>ابن حجر، ج۱، ص۲۶۱ و ۲۶۲.</ref> این خبر را مرسل، و خبر مربوط به آن [[زن]] را نادرست میداند. او<ref>ابن حجر، ج۱، ص۲۶۱ و ۲۶۲.</ref> سپس به نقل از [[ابوحاتم سجستانی]] در کتاب معمرون، مشابه داستان یادشده را نقل کرده، بخش نادرست آن را نیز نیاورده است. براساس این خبر، معاویه از «امد بن ابد» درباره شغلش پرسید. او گفت: تاجر بوده و [[هاشم بن عبدمناف]] و [[امیة بن عبدشمس]] را دیده است که نشان دهنده عمر طولانی اوست. «امد بن ابد»، هاشم را بابرکت و [[امیه]] را شوم توصیف کرد و پس از گفتگویی، معاویه از او خواست از وی تقاضایی داشته باشد. او از معاویه خواست جوانیاش را بازگرداند یا او را وارد [[بهشت]] کند و چون معاویه اظهار [[ناتوانی]] کرد گفت: حال که چیزی از [[دنیا]] و [[آخرت]] در [[اختیار]] تو نیست، پس مرا از راهی که آمدهام، بازگردان<ref>نیز ر. ک: ابن عساکر، ج۹، ص۲۲۱؛ ابن اثیر، ج۱، ص۲۷۵؛ ذهبی، ج۱، ص۲۷ و ۲۸.</ref><ref>[[قاسم خانجانی|خانجانی، قاسم]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|مقاله «امد بن ابد»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۲، ص:۱۲۴.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == |