پرش به محتوا

انسان در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
خط ۷: خط ۷:
}}
}}


==[[حقیقت انسان]]==
== [[حقیقت انسان]] ==
{{همچنین|انسان‌شناسی}}
{{همچنین|انسان‌شناسی}}


خط ۲۴: خط ۲۴:
خلاصه [[کلام]] اینکه نفس [[انسانی]] بالقوه دارای سه مرتبه با مرحله است که عبارت‌اند از: ۱. مرحله طبیعت و ماده یا [[شهادت]]، ۲. مرحله مثال یا [[خیال]] یا [[برزخ]]، ۳. مرتبه [[عقل]] یا [[غیب]]. [[نفس آدمی]] در اثر حرکت جوهری خود این قوای خود را به مرحله [[شکوفایی]] و فعلیت می‌رساند؛ لذا هر مرتبه بالاتر واجد همه [[کمالات]] مرتبه [[پایین‌تر]] از خودش می‌باشد و مرتبه پایین نیز ظل و سایه مرتبه بالاتر از خود است. البته قابل توجه است که در اغلب [[انسان‌ها]] فقط دو مرحله اول به فعلیت می‌رسد و مرحله عقل در آنها در حد [[قوه]] و [[استعداد]] باقی می‌ماند. شکوفایی این مرتبه اختصاص به اولیای خاص [[الهی]] دارد و در هر چند قرن یک یا چند نفر معدود هستند که آنها در [[ترقی]] کمالی نفسی و وجودی به [[مقام]] [[عقلانی]] دست می‌یابند<ref>امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ص۳۱۷ - ۳۲۴ و ۲۲۸.</ref><ref>[[رضا میرزایی|میرزایی، رضا]]، [[انسان‌شناسی اسلامی (مقاله)| مقاله «انسان‌شناسی اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۲۳۱.</ref>
خلاصه [[کلام]] اینکه نفس [[انسانی]] بالقوه دارای سه مرتبه با مرحله است که عبارت‌اند از: ۱. مرحله طبیعت و ماده یا [[شهادت]]، ۲. مرحله مثال یا [[خیال]] یا [[برزخ]]، ۳. مرتبه [[عقل]] یا [[غیب]]. [[نفس آدمی]] در اثر حرکت جوهری خود این قوای خود را به مرحله [[شکوفایی]] و فعلیت می‌رساند؛ لذا هر مرتبه بالاتر واجد همه [[کمالات]] مرتبه [[پایین‌تر]] از خودش می‌باشد و مرتبه پایین نیز ظل و سایه مرتبه بالاتر از خود است. البته قابل توجه است که در اغلب [[انسان‌ها]] فقط دو مرحله اول به فعلیت می‌رسد و مرحله عقل در آنها در حد [[قوه]] و [[استعداد]] باقی می‌ماند. شکوفایی این مرتبه اختصاص به اولیای خاص [[الهی]] دارد و در هر چند قرن یک یا چند نفر معدود هستند که آنها در [[ترقی]] کمالی نفسی و وجودی به [[مقام]] [[عقلانی]] دست می‌یابند<ref>امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ص۳۱۷ - ۳۲۴ و ۲۲۸.</ref><ref>[[رضا میرزایی|میرزایی، رضا]]، [[انسان‌شناسی اسلامی (مقاله)| مقاله «انسان‌شناسی اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۲۳۱.</ref>


==قوای نفس [[انسانی]]==
== قوای نفس [[انسانی]] ==
[[نفس انسان]] دارای چهار قوّه اصلی است که عبارت‌اند از عقل، [[غضب]]، [[شهوت]] و [[وهم]]<ref>امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۲۸۳.</ref>.
[[نفس انسان]] دارای چهار قوّه اصلی است که عبارت‌اند از عقل، [[غضب]]، [[شهوت]] و [[وهم]]<ref>امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۲۸۳.</ref>.


خط ۳۶: خط ۳۶:
اگر [[قوه]] بهیمی غالب بر بقیه قوا باشد و [[باطن]] نفس شخص دارای صورت بهیمی شود، صورت ملکوتی [[انسان]] که در [[آخرت]] [[ظهور]] می‌یابد، به شکل یکی از بهائم مناسب با این صورت، مانند گاو و خر خواهد بود. اما اگر در وجود انسان قوه سبعی غالب شود، صورت ملکوتی او به شکل یکی از درندگان مانند پلنگ و گرگ و امثال آنها خواهد شد. همچنین اگر قوه [[شیطنت]] بر سایر قوا [[غلبه]] کند و فعلیت [[شیطانی]] آخرین فعلیت برای نفس شخص باشد، در این صورت باطن [[ملکوتی]] او به صورت یکی از [[شیاطین]] خواهد بود.
اگر [[قوه]] بهیمی غالب بر بقیه قوا باشد و [[باطن]] نفس شخص دارای صورت بهیمی شود، صورت ملکوتی [[انسان]] که در [[آخرت]] [[ظهور]] می‌یابد، به شکل یکی از بهائم مناسب با این صورت، مانند گاو و خر خواهد بود. اما اگر در وجود انسان قوه سبعی غالب شود، صورت ملکوتی او به شکل یکی از درندگان مانند پلنگ و گرگ و امثال آنها خواهد شد. همچنین اگر قوه [[شیطنت]] بر سایر قوا [[غلبه]] کند و فعلیت [[شیطانی]] آخرین فعلیت برای نفس شخص باشد، در این صورت باطن [[ملکوتی]] او به صورت یکی از [[شیاطین]] خواهد بود.


در صورت ترکیب دو قوه از این سه قوه نیز، سه صورت حاصل می‌شود: صورت گاو پلنگ، صورت گاو [[شیطان]] و صورت پلنگ شیطان. از ترکیب سه قوه با همدیگر نیز، یک صورت مخلوطه حاصل می‌شود، مانند «گاو شیطان پلنگ». همین مطلب معنای روایتی است که از [[پیامبر بزرگوار اسلام]]{{صل}} نقل شده است که فرمودند: بعضی از [[مردم]] در [[قیامت]] در چهره‌ای [[محشور]] می‌شوند که چهره میمون‌ها و خوک‌ها از قیافه آنها زیباتر است.
در صورت ترکیب دو قوه از این سه قوه نیز، سه صورت حاصل می‌شود: صورت گاو پلنگ، صورت گاو [[شیطان]] و صورت پلنگ شیطان. از ترکیب سه قوه با همدیگر نیز، یک صورت مخلوطه حاصل می‌شود، مانند «گاو شیطان پلنگ». همین مطلب معنای روایتی است که از [[پیامبر بزرگوار اسلام]] {{صل}} نقل شده است که فرمودند: بعضی از [[مردم]] در [[قیامت]] در چهره‌ای [[محشور]] می‌شوند که چهره میمون‌ها و خوک‌ها از قیافه آنها زیباتر است.


ذکر این نکته در رابطه با این [[قوای سه‌گانه]] لازم است که همان‌گونه که [[افراط]] در آنها گاه انسان را از [[حقیقت]] انسانیّت و گاهی از [[فضیلت]] انسانیّت خارج می‌کند، [[تفریط]] و کمکاری آنها نیز سبب [[فساد]] در [[مقام]] انسانیّت بوده، [[قصور]] آنها از [[ملکات]] [[رذیله]] [[انسانی]] به شمار می‌آید. به همین دلیل گفته می‌شود که این سه قوّه، سرچشمه تمام ملکات [[حسنه]] و [[سیّئه]] و منشأ تمام صورت‌های ملکوتی است؛ لذا [[عدالت]]، که عبارت از [[حدّ وسط]] بین [[افراط]] و [[تفریط]] و غُلّو و تقصیر است، از [[فضایل]] بزرگ انسانیّت به شمار می‌آید<ref>امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۱۴۹ - ۱۵۰؛ شرح چهل حدیث، ص۱۴.</ref>.
ذکر این نکته در رابطه با این [[قوای سه‌گانه]] لازم است که همان‌گونه که [[افراط]] در آنها گاه انسان را از [[حقیقت]] انسانیّت و گاهی از [[فضیلت]] انسانیّت خارج می‌کند، [[تفریط]] و کمکاری آنها نیز سبب [[فساد]] در [[مقام]] انسانیّت بوده، [[قصور]] آنها از [[ملکات]] [[رذیله]] [[انسانی]] به شمار می‌آید. به همین دلیل گفته می‌شود که این سه قوّه، سرچشمه تمام ملکات [[حسنه]] و [[سیّئه]] و منشأ تمام صورت‌های ملکوتی است؛ لذا [[عدالت]]، که عبارت از [[حدّ وسط]] بین [[افراط]] و [[تفریط]] و غُلّو و تقصیر است، از [[فضایل]] بزرگ انسانیّت به شمار می‌آید<ref>امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۱۴۹ - ۱۵۰؛ شرح چهل حدیث، ص۱۴.</ref>.
خط ۴۸: خط ۴۸:
بر این اساس، اگر [[رفتار]] و [[اعمال انسان]] منطبق بر [[شرع]] [[مقدس]] باشد، [[قوه عاقله]] او تجرد بیشتری می‌یابد؛ ولی اگر مطابق با [[موازین شرع]] عمل نکند، [[قوه]] واهمه او قوت می‌یابد و در نتیجه به سوی [[شیطان]] کامل شدن می‌رود. به همین دلیل کارهای [[انسان]] [[شرور]] در [[دوران جوانی]] همراه با [[غضب]]، [[شهوت]]، [[زور]]، زدن و کشتن همراه است؛ چون قوای [[شیطنت]] کردن او [[جوان]] هستند؛ ولی زمانی که به علت [[پیری]]، آلت غضب و شهوت در او [[سست]] و [[ضعیف]] می‌شود، از راه‌های دیگری به شیطنت می‌پردازد؛ لذا توجه نفس به قوه واهمه بیشتر شده و چنین افرادی غالباً گرفتار [[حرص]] و [[حب ریاست]] و [[حسادت]] و... می‌شوند<ref>امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ص۳۳ - ۳۵.</ref><ref>[[رضا میرزایی|میرزایی، رضا]]، [[انسان‌شناسی اسلامی (مقاله)| مقاله «انسان‌شناسی اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۲۳۴.</ref>
بر این اساس، اگر [[رفتار]] و [[اعمال انسان]] منطبق بر [[شرع]] [[مقدس]] باشد، [[قوه عاقله]] او تجرد بیشتری می‌یابد؛ ولی اگر مطابق با [[موازین شرع]] عمل نکند، [[قوه]] واهمه او قوت می‌یابد و در نتیجه به سوی [[شیطان]] کامل شدن می‌رود. به همین دلیل کارهای [[انسان]] [[شرور]] در [[دوران جوانی]] همراه با [[غضب]]، [[شهوت]]، [[زور]]، زدن و کشتن همراه است؛ چون قوای [[شیطنت]] کردن او [[جوان]] هستند؛ ولی زمانی که به علت [[پیری]]، آلت غضب و شهوت در او [[سست]] و [[ضعیف]] می‌شود، از راه‌های دیگری به شیطنت می‌پردازد؛ لذا توجه نفس به قوه واهمه بیشتر شده و چنین افرادی غالباً گرفتار [[حرص]] و [[حب ریاست]] و [[حسادت]] و... می‌شوند<ref>امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ص۳۳ - ۳۵.</ref><ref>[[رضا میرزایی|میرزایی، رضا]]، [[انسان‌شناسی اسلامی (مقاله)| مقاله «انسان‌شناسی اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۲۳۴.</ref>


==ویژگی‌های [[انسان]]==
== ویژگی‌های [[انسان]] ==
انسان موجودی متفاوت از همه [[مخلوقات]] [[خداوند متعال]] است. این موجود دارای ویژگی‌ها و خصوصیاتی منحصر به فرد است که او را از دیگر مخلوقات متمایز می‌کند. برخی از این ویژگی‌ها از دیدگاه [[امام خمینی]] عبارت‌اند از:
انسان موجودی متفاوت از همه [[مخلوقات]] [[خداوند متعال]] است. این موجود دارای ویژگی‌ها و خصوصیاتی منحصر به فرد است که او را از دیگر مخلوقات متمایز می‌کند. برخی از این ویژگی‌ها از دیدگاه [[امام خمینی]] عبارت‌اند از:


===جایگاه انسان در [[نظام هستی]]===
=== جایگاه انسان در [[نظام هستی]] ===
انسان موجودی است که از جایگاه رفیع و [[منزلت]] والایی در [[نظام خلقت]] برخوردار می‌باشد؛ چراکه انسان موجود [[برگزیده]] خداست که از جانب [[خداوند]] مفتخر به این ویژگی شده، که از [[روح]] خود در آن دمیده است<ref>امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۶۳۳-۶۳۴.</ref>. خداوند انسان را به عنوان [[امانتدار]] [[امانت الهی]]<ref>امام خمینی، مصباح الهدایة، ص۵۶.</ref> و [[قلب]] انسان [[مؤمن]] را [[عرش]] خود معرفی کرده، که گنجایش خداوند را دارد، در حالی که [[آسمان]] و [[زمین]] چنین گنجایشی ندارند<ref>امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۴۸۰.</ref>. خداوند متعال او را از [[حقیقت]] [[رحمت]] خود<ref>امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۲۴۰.</ref> و به عنوان [[خلیفه]] و [[جانشین]] خود بر روی زمین [[آفریده]] است<ref>امام خمینی، شرح دعای سحر، ص۸.</ref>. در واقع انسان خلاصه و عصاره عالم وجود است. گو اینکه خداوند متعال دو نسخه [[آفرینش]] داشته است: یکی بزرگ‌تر که همه عالم را شامل می‌شود و دیگری کوچک‌تر که همان انسان است<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۸، ص۲۵۴.</ref>. همه [[حقایق]] [[عوالم]] [[غیب و شهود]] که در نظام هستی وجود دارد، در انسان قرار داده شده است؛ تا آنجا که انسان را [[مظهر اسم اعظم]] [[الهی]] و جامع همه [[اسماء و صفات]] الهی می‌دانند<ref>امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ص۴۷.</ref>. به عبارت دیگر انسان عالم صغیری است که عالم کبیر در سراسر قامت وجودی او قرار دارد، به گونه‌ای که اگر انسان بسط و شرح داده شود، کاملاً با عالم کبیر منطبق خواهد شد<ref>امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ص۱۱ - ۱۲ و ۳۰۳؛ صحیفه امام، ج۱۱، ص۲۱۹.</ref>.
انسان موجودی است که از جایگاه رفیع و [[منزلت]] والایی در [[نظام خلقت]] برخوردار می‌باشد؛ چراکه انسان موجود [[برگزیده]] خداست که از جانب [[خداوند]] مفتخر به این ویژگی شده، که از [[روح]] خود در آن دمیده است<ref>امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۶۳۳-۶۳۴.</ref>. خداوند انسان را به عنوان [[امانتدار]] [[امانت الهی]]<ref>امام خمینی، مصباح الهدایة، ص۵۶.</ref> و [[قلب]] انسان [[مؤمن]] را [[عرش]] خود معرفی کرده، که گنجایش خداوند را دارد، در حالی که [[آسمان]] و [[زمین]] چنین گنجایشی ندارند<ref>امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۴۸۰.</ref>. خداوند متعال او را از [[حقیقت]] [[رحمت]] خود<ref>امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۲۴۰.</ref> و به عنوان [[خلیفه]] و [[جانشین]] خود بر روی زمین [[آفریده]] است<ref>امام خمینی، شرح دعای سحر، ص۸.</ref>. در واقع انسان خلاصه و عصاره عالم وجود است. گو اینکه خداوند متعال دو نسخه [[آفرینش]] داشته است: یکی بزرگ‌تر که همه عالم را شامل می‌شود و دیگری کوچک‌تر که همان انسان است<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۸، ص۲۵۴.</ref>. همه [[حقایق]] [[عوالم]] [[غیب و شهود]] که در نظام هستی وجود دارد، در انسان قرار داده شده است؛ تا آنجا که انسان را [[مظهر اسم اعظم]] [[الهی]] و جامع همه [[اسماء و صفات]] الهی می‌دانند<ref>امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ص۴۷.</ref>. به عبارت دیگر انسان عالم صغیری است که عالم کبیر در سراسر قامت وجودی او قرار دارد، به گونه‌ای که اگر انسان بسط و شرح داده شود، کاملاً با عالم کبیر منطبق خواهد شد<ref>امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ص۱۱ - ۱۲ و ۳۰۳؛ صحیفه امام، ج۱۱، ص۲۱۹.</ref>.


البته باید توجه کرد که انسان بالفعل از چنین جایگاه رفیعی برخوردار نیست، بلکه [[قوه]] و [[استعداد]] رسیدن به آن را دارد و باید برای دست یافتن به جایگاه خود که همان [[مقام]] خلیفة اللهی است، تلاش کند، همان‌گونه که قابلیت این را هم دارد که به بدترین مخلوق [[خداوند]] تبدیل شود<ref>امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۱۶۸.</ref>. نقش [[پیامبران الهی]] این است که [[انسانی]] را که بالقوه عصاره همه موجودات است به فعلیت برسانند تا صفات [[حق تعالی]] در او جلوه‌گر شود<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۴، ص۱۵۳.</ref><ref>[[رضا میرزایی|میرزایی، رضا]]، [[انسان‌شناسی اسلامی (مقاله)| مقاله «انسان‌شناسی اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۲۴۰.</ref>
البته باید توجه کرد که انسان بالفعل از چنین جایگاه رفیعی برخوردار نیست، بلکه [[قوه]] و [[استعداد]] رسیدن به آن را دارد و باید برای دست یافتن به جایگاه خود که همان [[مقام]] خلیفة اللهی است، تلاش کند، همان‌گونه که قابلیت این را هم دارد که به بدترین مخلوق [[خداوند]] تبدیل شود<ref>امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۱۶۸.</ref>. نقش [[پیامبران الهی]] این است که [[انسانی]] را که بالقوه عصاره همه موجودات است به فعلیت برسانند تا صفات [[حق تعالی]] در او جلوه‌گر شود<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۴، ص۱۵۳.</ref><ref>[[رضا میرزایی|میرزایی، رضا]]، [[انسان‌شناسی اسلامی (مقاله)| مقاله «انسان‌شناسی اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۲۴۰.</ref>


===[[تجرد نفس]]===
=== [[تجرد نفس]] ===
یکی از ویژگی‌های [[نفس انسان]] تجرد یا غیرمادی بودن آن است. البته این تجرد از همان ابتدا برای [[انسان]] نبوده است، بلکه انسان در ابتدای وجود خود امری مادی و برآمده از [[عالم طبیعت]] است. این موجود مادی در اثر حرکت جوهری، قوای خود را به فعلیت تبدیل کرده، در مرحله خاصی مرتبه‌ای از تجرد را می‌یابد. اولین مرحله از تجرد برای نفس انسان تجرد خیالی یا مثالی است که پایین‌ترین مرحله از این نوع تجرد با شکل‌گیری [[ادراک حسی]] لامسه تحقق می‌یابد. بسیاری از حیوانات دیگر نیز دارای تجرد خیالی هستند؛ چراکه آنها نیز از [[قوه خیال]] برخوردارند.
یکی از ویژگی‌های [[نفس انسان]] تجرد یا غیرمادی بودن آن است. البته این تجرد از همان ابتدا برای [[انسان]] نبوده است، بلکه انسان در ابتدای وجود خود امری مادی و برآمده از [[عالم طبیعت]] است. این موجود مادی در اثر حرکت جوهری، قوای خود را به فعلیت تبدیل کرده، در مرحله خاصی مرتبه‌ای از تجرد را می‌یابد. اولین مرحله از تجرد برای نفس انسان تجرد خیالی یا مثالی است که پایین‌ترین مرحله از این نوع تجرد با شکل‌گیری [[ادراک حسی]] لامسه تحقق می‌یابد. بسیاری از حیوانات دیگر نیز دارای تجرد خیالی هستند؛ چراکه آنها نیز از [[قوه خیال]] برخوردارند.


غالب [[انسان‌ها]] در همین مرحله مثالی از تجرد باقی می‌مانند. مرحله بالاتری از تجرد نیز برای نفس انسان قابل [[تصور]] است که تجرد [[عقلانی]] است. این مرحله از تجرد اختصاص به انسان دارد، البته نه همه انسان‌ها، بلکه افراد خاصی از انسان‌ها که جزء [[اولیای الهی]] هستند، می‌توانند به این نوع از تجرد برسند<ref>امام خمینی، تقریرات، فلسفه، ج۳، ص۲۲۸ و ۳۲۳.</ref><ref>[[رضا میرزایی|میرزایی، رضا]]، [[انسان‌شناسی اسلامی (مقاله)| مقاله «انسان‌شناسی اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۲۴۱.</ref>
غالب [[انسان‌ها]] در همین مرحله مثالی از تجرد باقی می‌مانند. مرحله بالاتری از تجرد نیز برای نفس انسان قابل [[تصور]] است که تجرد [[عقلانی]] است. این مرحله از تجرد اختصاص به انسان دارد، البته نه همه انسان‌ها، بلکه افراد خاصی از انسان‌ها که جزء [[اولیای الهی]] هستند، می‌توانند به این نوع از تجرد برسند<ref>امام خمینی، تقریرات، فلسفه، ج۳، ص۲۲۸ و ۳۲۳.</ref><ref>[[رضا میرزایی|میرزایی، رضا]]، [[انسان‌شناسی اسلامی (مقاله)| مقاله «انسان‌شناسی اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۲۴۱.</ref>


===[[خلود نفس]]===
=== [[خلود نفس]] ===
به [[اعتقاد]] [[امام خمینی]]، مسأله [[معاد]] و [[حشر]] نیز بر اساس تجرد نفس قابل تبیین است. با این توضیح که هر موجودی که به مرتبه‌ای از تجرد دست یافته باشد، دیگر هیچ عدمی گریبان‌گیر او نخواهد شد، ولو اینکه این تجرد، تجرد خیالی و مثالی باشد. در این صورت نفس به تجرد مثالی باقی خواهد ماند. دلیل این مطلب آن است که [[فساد]] و نابودی از ویژگی‌های ماده و موجودات مادی است؛ لذا اگر جنینی قبل از رسیدن به این مرتبه از تجرد از بین رفته باشد، می‌توان [[اعتقاد]] داشت که چون برای نفس او [[خلود]] و بقایی نیست، پس [[حشر]] و [[معاد]] نیز برایش معنا ندارد. در مقابل حیواناتی که دارای تجرد مثالی و خیالی هستند، می‌توانند دارای حشر و معاد باشند. این مطلب از برخی [[روایات]] هم قابل استفاده می‌باشد. البته بسیاری از [[مردم]] چون نمی‌توانند از مرتبه تجرد مثالی [[تجاوز]] کرده، به تجرد [[عقلی]] دست یابند، با همین تجرد مثالی [[محشور]] خواهند شد<ref>امام خمینی، تقریرات، فلسفه، ج۳، ص۱۳۳.</ref><ref>[[رضا میرزایی|میرزایی، رضا]]، [[انسان‌شناسی اسلامی (مقاله)| مقاله «انسان‌شناسی اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۲۴۲.</ref>
به [[اعتقاد]] [[امام خمینی]]، مسأله [[معاد]] و [[حشر]] نیز بر اساس تجرد نفس قابل تبیین است. با این توضیح که هر موجودی که به مرتبه‌ای از تجرد دست یافته باشد، دیگر هیچ عدمی گریبان‌گیر او نخواهد شد، ولو اینکه این تجرد، تجرد خیالی و مثالی باشد. در این صورت نفس به تجرد مثالی باقی خواهد ماند. دلیل این مطلب آن است که [[فساد]] و نابودی از ویژگی‌های ماده و موجودات مادی است؛ لذا اگر جنینی قبل از رسیدن به این مرتبه از تجرد از بین رفته باشد، می‌توان [[اعتقاد]] داشت که چون برای نفس او [[خلود]] و بقایی نیست، پس [[حشر]] و [[معاد]] نیز برایش معنا ندارد. در مقابل حیواناتی که دارای تجرد مثالی و خیالی هستند، می‌توانند دارای حشر و معاد باشند. این مطلب از برخی [[روایات]] هم قابل استفاده می‌باشد. البته بسیاری از [[مردم]] چون نمی‌توانند از مرتبه تجرد مثالی [[تجاوز]] کرده، به تجرد [[عقلی]] دست یابند، با همین تجرد مثالی [[محشور]] خواهند شد<ref>امام خمینی، تقریرات، فلسفه، ج۳، ص۱۳۳.</ref><ref>[[رضا میرزایی|میرزایی، رضا]]، [[انسان‌شناسی اسلامی (مقاله)| مقاله «انسان‌شناسی اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۲۴۲.</ref>


===ذو مراتب بودن===
=== ذو مراتب بودن ===
[[انسان]] موجودی است که مانند عالم [[خلقت]] دارای مراتب مختلف است. [[فلاسفه]] و [[حکما]] به طور کلی برای عالم خلقت سه نشئه و مرتبه [[اثبات]] می‌کنند؛ ۱. نشئه [[دنیا]]، مرتبه [[شهادت]] یا عالم جسمانیات، ۲. نشئه [[برزخ]]، مرتبه متوسط بین دنیا و [[آخرت]] یا [[عالم مثال]]، ۳. نشئه آخرت، مرتبه [[غیب]] یا عالم [[عقول]]. هر کدام از این [[عوالم]] کمال خاص به خود را داشته، مقتضی عملی خاص نسبت به خودش می‌باشد<ref>امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۳۸۶؛ تقریرات فلسفه، ج۳، ص۳۲۵-۳۲۸.</ref>.
[[انسان]] موجودی است که مانند عالم [[خلقت]] دارای مراتب مختلف است. [[فلاسفه]] و [[حکما]] به طور کلی برای عالم خلقت سه نشئه و مرتبه [[اثبات]] می‌کنند؛ ۱. نشئه [[دنیا]]، مرتبه [[شهادت]] یا عالم جسمانیات، ۲. نشئه [[برزخ]]، مرتبه متوسط بین دنیا و [[آخرت]] یا [[عالم مثال]]، ۳. نشئه آخرت، مرتبه [[غیب]] یا عالم [[عقول]]. هر کدام از این [[عوالم]] کمال خاص به خود را داشته، مقتضی عملی خاص نسبت به خودش می‌باشد<ref>امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۳۸۶؛ تقریرات فلسفه، ج۳، ص۳۲۵-۳۲۸.</ref>.
به تناسب همانندی وجود [[انسانی]] با مراتب [[عالم هستی]]، نظیر این عوالم [[دل]] مراتب نفس ناطقه انسانی نیز موجود است؛ لذا نفس ناطقه انسان در عین این که یک [[حقیقت]] واحد و بسیط است، دارای مراتب سه‌گانه می‌باشد که عبارت‌اند از؛
به تناسب همانندی وجود [[انسانی]] با مراتب [[عالم هستی]]، نظیر این عوالم [[دل]] مراتب نفس ناطقه انسانی نیز موجود است؛ لذا نفس ناطقه انسان در عین این که یک [[حقیقت]] واحد و بسیط است، دارای مراتب سه‌گانه می‌باشد که عبارت‌اند از؛
خط ۹۰: خط ۹۰:
از سوی دیگر، گاهی شیطان همه [[کمالات]] و سعادات را در نظر کسانی که مشغول به [[تهذیب]] [[باطن]] و [[تصفیه]] [[اخلاقی]] هستند، منحصر در [[سیر و سلوک]] تهذیب باطن جلوه می‌دهد؛ لذا چنین افرادی، زبان به [[طعن]] و اسائه [[ادب]] نسبت به [[علماء]] [[شریعت]] و [[حکما]] و [[فقها]] باز می‌کنند. اعجاب به نفس و [[سوء]] [[ظنّ]] نسبت به [[بندگان خدا]] چنان در دل‌های آنها [[رسوخ]] می‌یابد که برای غیرخود و یک مشت قلندر که به اسم اهل‌الله از آنها یاد می‌کنند و از ظاهر شریعت خبری ندارند، ارزشی قائل نیستند. همچنین اگر [[حکیم]] یا عارفی در دام [[شیطان]] بیفتد و [[محبوس]] در عقلیّات بماند، نسبت به دیگران با نظر [[خواری]] و بی‌مقداری نگاه می‌کند و علماء شریعت را افرادی سطحی‌نگر و [[فقهاء]] [[اسلام]] را اشخاصی [[عوام]] می‌خواند. علت همه این [[گرفتاری‌ها]] وقوف در یک نشئه و مرتبه است که باعث می‌شود شخص از همه مراتب دیگر [[محروم]] بماند<ref>امام خمینی، تقریرات فلسفه، ص۷۱-۷۰.</ref><ref>[[رضا میرزایی|میرزایی، رضا]]، [[انسان‌شناسی اسلامی (مقاله)| مقاله «انسان‌شناسی اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۲۴۲.</ref>
از سوی دیگر، گاهی شیطان همه [[کمالات]] و سعادات را در نظر کسانی که مشغول به [[تهذیب]] [[باطن]] و [[تصفیه]] [[اخلاقی]] هستند، منحصر در [[سیر و سلوک]] تهذیب باطن جلوه می‌دهد؛ لذا چنین افرادی، زبان به [[طعن]] و اسائه [[ادب]] نسبت به [[علماء]] [[شریعت]] و [[حکما]] و [[فقها]] باز می‌کنند. اعجاب به نفس و [[سوء]] [[ظنّ]] نسبت به [[بندگان خدا]] چنان در دل‌های آنها [[رسوخ]] می‌یابد که برای غیرخود و یک مشت قلندر که به اسم اهل‌الله از آنها یاد می‌کنند و از ظاهر شریعت خبری ندارند، ارزشی قائل نیستند. همچنین اگر [[حکیم]] یا عارفی در دام [[شیطان]] بیفتد و [[محبوس]] در عقلیّات بماند، نسبت به دیگران با نظر [[خواری]] و بی‌مقداری نگاه می‌کند و علماء شریعت را افرادی سطحی‌نگر و [[فقهاء]] [[اسلام]] را اشخاصی [[عوام]] می‌خواند. علت همه این [[گرفتاری‌ها]] وقوف در یک نشئه و مرتبه است که باعث می‌شود شخص از همه مراتب دیگر [[محروم]] بماند<ref>امام خمینی، تقریرات فلسفه، ص۷۱-۷۰.</ref><ref>[[رضا میرزایی|میرزایی، رضا]]، [[انسان‌شناسی اسلامی (مقاله)| مقاله «انسان‌شناسی اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۲۴۲.</ref>


===[[اختیار]]===
=== [[اختیار]] ===
داشتن اختیار و انجام [[کارها]] از روی [[علم]] و [[اراده]] ویژگی دیگری است که باعث جدایی [[انسان]] از حیوانات در مرحله بعد از حیوانیت می‌شود. انسان می‌تواند با اختیار خود راه [[سعادت]] که همان [[صراط مستقیم الهی]] است، یا مسیر [[شقاوت]] که همان [[بیراهه]] شیطان رجیم است، را طی کند<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ص۲۶۵؛ صحیفه امام، ج۱۴، ص۱۶.</ref>.
داشتن اختیار و انجام [[کارها]] از روی [[علم]] و [[اراده]] ویژگی دیگری است که باعث جدایی [[انسان]] از حیوانات در مرحله بعد از حیوانیت می‌شود. انسان می‌تواند با اختیار خود راه [[سعادت]] که همان [[صراط مستقیم الهی]] است، یا مسیر [[شقاوت]] که همان [[بیراهه]] شیطان رجیم است، را طی کند<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ص۲۶۵؛ صحیفه امام، ج۱۴، ص۱۶.</ref>.


[[امام]] در توضیح مسأله اختیاری بودن برخی [[افعال]] انسان می‌فرمایند معنای اختیاری بودن [[اعمال انسان]] این است که پیش از آنکه [[اعمال]] از ما صادر شود، ما به گونه‌ای آنها را [[تصور]] می‌کنیم. سپس فایده مترتب بر آنها را [[تصدیق]] می‌کنیم. آنگاه در نفس ما [[اشتیاق]] برای انجام آنها ایجاد می‌شود و در نتیجه اعضایی از [[بدن]] را که در رابطه با تحقق آن کار مورد نیاز هست، به حرکت درمی‌آوریم تا آن فعل انجام شود<ref>امام خمینی، طلب و اراده، ص۳۹ - ۴۰؛ تنقیح الاصول، ج۳، ص۳۶.</ref>.
[[امام]] در توضیح مسأله اختیاری بودن برخی [[افعال]] انسان می‌فرمایند معنای اختیاری بودن [[اعمال انسان]] این است که پیش از آنکه [[اعمال]] از ما صادر شود، ما به گونه‌ای آنها را [[تصور]] می‌کنیم. سپس فایده مترتب بر آنها را [[تصدیق]] می‌کنیم. آنگاه در نفس ما [[اشتیاق]] برای انجام آنها ایجاد می‌شود و در نتیجه اعضایی از [[بدن]] را که در رابطه با تحقق آن کار مورد نیاز هست، به حرکت درمی‌آوریم تا آن فعل انجام شود<ref>امام خمینی، طلب و اراده، ص۳۹ - ۴۰؛ تنقیح الاصول، ج۳، ص۳۶.</ref>.
ایشان معتقدند: دیدگاه [[تفویض]] به این معنا که مخلوقِ ممکن در ایجاد و فاعلیت خودش کاملاً مستقل است و همچنین دیدگاه جبرگرایانه به این معنا که هرگونه تأثیری از هر موجودی غیر از [[خدا]] مسلوب است و [[خداوند]] فاعل مباشر و بلاواسطه همه کارهای ماست، مردود است. [[امام]] بر اساس روایتی که از [[امام رضا]]{{ع}} نقل شده است، قائل به [[تفویض]] را [[مشرک]] و [[یهودی]] این [[امت]] و قایل به [[جبر]] را [[کافر]] و [[مجوس این امت]] می‌دانند و معتقدند که دیدگاه صحیح در این رابطه همان دیدگاه «أمرٌ بین الأمرین» است که از تعلیمات [[مکتب اهل‌بیت]]{{عم}} می‌باشد<ref>امام خمینی، طلب و اراده، ص۷۲ و ۷۵؛ تنقیح الاصول، ج۳، ص۲۹-۳۲.</ref>.
ایشان معتقدند: دیدگاه [[تفویض]] به این معنا که مخلوقِ ممکن در ایجاد و فاعلیت خودش کاملاً مستقل است و همچنین دیدگاه جبرگرایانه به این معنا که هرگونه تأثیری از هر موجودی غیر از [[خدا]] مسلوب است و [[خداوند]] فاعل مباشر و بلاواسطه همه کارهای ماست، مردود است. [[امام]] بر اساس روایتی که از [[امام رضا]] {{ع}} نقل شده است، قائل به [[تفویض]] را [[مشرک]] و [[یهودی]] این [[امت]] و قایل به [[جبر]] را [[کافر]] و [[مجوس این امت]] می‌دانند و معتقدند که دیدگاه صحیح در این رابطه همان دیدگاه «أمرٌ بین الأمرین» است که از تعلیمات [[مکتب اهل‌بیت]] {{عم}} می‌باشد<ref>امام خمینی، طلب و اراده، ص۷۲ و ۷۵؛ تنقیح الاصول، ج۳، ص۲۹-۳۲.</ref>.


ایشان در توضیح این دیدگاه از مبانی [[مکتب فلسفی]] [[ملاصدرا]] استفاده می‌کند که در بحث از رابطه بین علت و معلول به عین ربط بودن معلول نسبت به علت هستی بخش خودش قائل است. بر اساس این مبنا، موجودات امکانی دارای فاعلیت، علیت و تأثیر هستند اما نه به صورت مستقل؛ چراکه در دار هستی فاعل مستقلی به غیر از [[خداوند متعال]] وجود ندارد. همه موجودات امکانی همان‌گونه که در وجود خود عین [[فقر]] و [[نیازمندی]] و تعلق به خداوند متعال هستند؛ در صفات، آثار و [[افعال]] خود نیز وابسته به [[حق تعالی]] می‌باشند؛ لذا اگر کسی [[حقیقت]] وجود ممکن را بشناسد که عین ربط به علت هستی بخش است، خواهد دانست که فعل او نیز با آنکه فعل اوست، در عین حال فعل خدا نیز هست. پس [[جهان]] [[خلقت]] از آن جهت که عین ربط و تعلق محض است، [[ظهور]] [[قدرت]]، [[اراده]]، [[علم]] و [[فعل خداوند]] می‌باشد و [[مشیت]] و اراده ممکنات، ظهور مشیت و [[اراده خدا]] و عین ربط و تعلق به مشیت خداست<ref>امام خمینی، طلب و اراده، ص۷۳-۷۴.</ref>.
ایشان در توضیح این دیدگاه از مبانی [[مکتب فلسفی]] [[ملاصدرا]] استفاده می‌کند که در بحث از رابطه بین علت و معلول به عین ربط بودن معلول نسبت به علت هستی بخش خودش قائل است. بر اساس این مبنا، موجودات امکانی دارای فاعلیت، علیت و تأثیر هستند اما نه به صورت مستقل؛ چراکه در دار هستی فاعل مستقلی به غیر از [[خداوند متعال]] وجود ندارد. همه موجودات امکانی همان‌گونه که در وجود خود عین [[فقر]] و [[نیازمندی]] و تعلق به خداوند متعال هستند؛ در صفات، آثار و [[افعال]] خود نیز وابسته به [[حق تعالی]] می‌باشند؛ لذا اگر کسی [[حقیقت]] وجود ممکن را بشناسد که عین ربط به علت هستی بخش است، خواهد دانست که فعل او نیز با آنکه فعل اوست، در عین حال فعل خدا نیز هست. پس [[جهان]] [[خلقت]] از آن جهت که عین ربط و تعلق محض است، [[ظهور]] [[قدرت]]، [[اراده]]، [[علم]] و [[فعل خداوند]] می‌باشد و [[مشیت]] و اراده ممکنات، ظهور مشیت و [[اراده خدا]] و عین ربط و تعلق به مشیت خداست<ref>امام خمینی، طلب و اراده، ص۷۳-۷۴.</ref>.
خط ۱۰۳: خط ۱۰۳:
انتساب افعال ما به [[خداوند]] شبهه دیگری را نیز ایجاد می‌کند و آن اینکه در صورت این انتساب، [[کارهای زشت]] ما هم باید به [[خدا]] منتسب باشد. دیدگاه امام در جواب از این شبهه این است که [[نیکی‌ها]] به حسب ذات منتسب به خدا هستند و به طور عرضی به ما نسبت داده می‌شوند. در مقابل، [[زشتی‌ها]] و [[بدی‌ها]] بالذات منتسب به ممکنات هستند و بالعرض به خداوند نسبت داده می‌شوند؛ لذا می‌توان گفت همه نیکی‌ها و بدی‌ها از طرف خداست. توضیح مطلب این است که خداوند متعال، هستی محض و [[خالص]] همه [[کمالات]] است. از هستی محض جز وجود و کمال چیزی صادر نمی‌شود. در مقابل، کمبودها و بدی‌ها از لوازم ذات معلول‌های ممکن بوده، چون اموری عدمی هستند، نیازی به فاعل و جاعل ندارند. پس هرچه [[زیبایی]] و [[نیکی]] و کمال به [[انسان]] می‌رسد، از جانب خداست و آنچه که از [[زشتی]] و [[بدی]] و کمبود و [[بدبختی]] به [[انسان]] می‌رسد، از جانب خود انسان است<ref>امام خمینی، طلب و اراده، ص۷۷-۷۸.</ref><ref>[[رضا میرزایی|میرزایی، رضا]]، [[انسان‌شناسی اسلامی (مقاله)| مقاله «انسان‌شناسی اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۲۴۷.</ref>
انتساب افعال ما به [[خداوند]] شبهه دیگری را نیز ایجاد می‌کند و آن اینکه در صورت این انتساب، [[کارهای زشت]] ما هم باید به [[خدا]] منتسب باشد. دیدگاه امام در جواب از این شبهه این است که [[نیکی‌ها]] به حسب ذات منتسب به خدا هستند و به طور عرضی به ما نسبت داده می‌شوند. در مقابل، [[زشتی‌ها]] و [[بدی‌ها]] بالذات منتسب به ممکنات هستند و بالعرض به خداوند نسبت داده می‌شوند؛ لذا می‌توان گفت همه نیکی‌ها و بدی‌ها از طرف خداست. توضیح مطلب این است که خداوند متعال، هستی محض و [[خالص]] همه [[کمالات]] است. از هستی محض جز وجود و کمال چیزی صادر نمی‌شود. در مقابل، کمبودها و بدی‌ها از لوازم ذات معلول‌های ممکن بوده، چون اموری عدمی هستند، نیازی به فاعل و جاعل ندارند. پس هرچه [[زیبایی]] و [[نیکی]] و کمال به [[انسان]] می‌رسد، از جانب خداست و آنچه که از [[زشتی]] و [[بدی]] و کمبود و [[بدبختی]] به [[انسان]] می‌رسد، از جانب خود انسان است<ref>امام خمینی، طلب و اراده، ص۷۷-۷۸.</ref><ref>[[رضا میرزایی|میرزایی، رضا]]، [[انسان‌شناسی اسلامی (مقاله)| مقاله «انسان‌شناسی اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۲۴۷.</ref>


===تربیت‌پذیری===
=== تربیت‌پذیری ===
مطالب بالا ما را به ویژگی مهم دیگری در انسان [[راهنمایی]] می‌کند که از اختصاصات انسان در مقایسه با سایر [[مخلوقات]] می‌باشد. این ویژگی، قابلیت و ظرفیت بالای او در تربیت‌پذیری است. انسان موجودی تربیت‌پذیر است و از آنجا که ظرفیت‌ها و قابلیت‌های فراوانی برای [[رشد]] و تعالی دارد، تحت تأثیر [[تربیت]] صحیح می‌تواند آنها را شکوفا کند. [[انسانی]] که پا به عرصه عالم مادی می‌گذارد، این قابلیت و [[استعداد]] را دارد که تحت تأثیر تربیت، به یک [[انسان کامل]] و یا یک [[شیطان]] و حیوان به تمام معنا تبدیل شود<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۴، ص۱۷۵؛ ج۱۴، ص۳۸ و ۱۵۴؛ شرح چهل حدیث، ص۱۶۸؛ شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۱۰۹-۱۱۱.</ref>.؛ چراکه نفس او مانند [[لوح]] سفیدی است که هر نوع نقش و نگاری را در خودش می‌پذیرد و اگر نقشی در آن نشست به [[سادگی]] و سهولت از آن زایل نخواهد شد؛ این امر در مورد [[کودکان]] به روشنی قابل [[مشاهده]] است که آنها معلومات یا [[اخلاقی]] را که در [[دوران کودکی]] خود کسب کرده‌اند، تا [[دوران پیری]] به همراه خود دارند و [[نسیان]] و [[فراموشی]] در چنین معلوماتی کمتر راه می‌یابد؛ لذا هرگونه [[سهل‌انگاری]] و [[سستی]] در رابطه با [[تربیت کودک]]، چه بسا ممکن است منتهی به [[شقاوت]] و بدبختی [[ابدی]] او شود<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۴، ص۱۵۴.</ref>.
مطالب بالا ما را به ویژگی مهم دیگری در انسان [[راهنمایی]] می‌کند که از اختصاصات انسان در مقایسه با سایر [[مخلوقات]] می‌باشد. این ویژگی، قابلیت و ظرفیت بالای او در تربیت‌پذیری است. انسان موجودی تربیت‌پذیر است و از آنجا که ظرفیت‌ها و قابلیت‌های فراوانی برای [[رشد]] و تعالی دارد، تحت تأثیر [[تربیت]] صحیح می‌تواند آنها را شکوفا کند. [[انسانی]] که پا به عرصه عالم مادی می‌گذارد، این قابلیت و [[استعداد]] را دارد که تحت تأثیر تربیت، به یک [[انسان کامل]] و یا یک [[شیطان]] و حیوان به تمام معنا تبدیل شود<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۴، ص۱۷۵؛ ج۱۴، ص۳۸ و ۱۵۴؛ شرح چهل حدیث، ص۱۶۸؛ شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۱۰۹-۱۱۱.</ref>. ؛ چراکه نفس او مانند [[لوح]] سفیدی است که هر نوع نقش و نگاری را در خودش می‌پذیرد و اگر نقشی در آن نشست به [[سادگی]] و سهولت از آن زایل نخواهد شد؛ این امر در مورد [[کودکان]] به روشنی قابل [[مشاهده]] است که آنها معلومات یا [[اخلاقی]] را که در [[دوران کودکی]] خود کسب کرده‌اند، تا [[دوران پیری]] به همراه خود دارند و [[نسیان]] و [[فراموشی]] در چنین معلوماتی کمتر راه می‌یابد؛ لذا هرگونه [[سهل‌انگاری]] و [[سستی]] در رابطه با [[تربیت کودک]]، چه بسا ممکن است منتهی به [[شقاوت]] و بدبختی [[ابدی]] او شود<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۴، ص۱۵۴.</ref>.
این قابلیت بالای تربیت‌پذیری در انسان، عامل [[نیازمندی]] او به مربی و [[معلم]] است. چون اگر [[زندگی]] انسان مانند حیوانات بود، دیگر نیازی به مربی نداشت، در حالی که انسان نسبت به حیوانات در رتبه بالاتری قرار دارد و حتی می‌تواند به مراتبی بالاتر از [[عقل]] برسد<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۴، ص۱۸۵-۱۸۶.</ref>.
این قابلیت بالای تربیت‌پذیری در انسان، عامل [[نیازمندی]] او به مربی و [[معلم]] است. چون اگر [[زندگی]] انسان مانند حیوانات بود، دیگر نیازی به مربی نداشت، در حالی که انسان نسبت به حیوانات در رتبه بالاتری قرار دارد و حتی می‌تواند به مراتبی بالاتر از [[عقل]] برسد<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۴، ص۱۸۵-۱۸۶.</ref>.
البته ذکر این نکته ضروری است که مربی انسان باید دارای خصوصیات و ویژگی‌های خاصی باشد. کسی [[شایستگی]] [[مربی‌گری]] [[انسان]] را دارد که نسبت به [[جهان هستی]] و تمام زوایا و ابعاد وجودی انسان آشنایی کامل داشته باشد. همین مسأله [[ضرورت فرستادن پیامبران]] را از سوی [[خداوند]] توجیه می‌کند؛ چراکه این مقدار از [[علم]] و [[شناخت]] نسبت به انسان و ویژگی‌های او، فقط در فرستادگان [[خالق]] انسان می‌تواند وجود داشته باشد<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۸، ص۵۳۰.</ref>. فقط چنین کسانی می‌توانند برای همه ابعاد وجودی انسان برنامه [[تربیتی]] ارائه دهند. بر همین [[اساس اسلام]] برای [[تربیت]] انسان در همه ابعاد وجودی‌اش برنامه دارد<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۲، ص۴۲۱؛ ج۱۳، ص۵۰۴.</ref>.
البته ذکر این نکته ضروری است که مربی انسان باید دارای خصوصیات و ویژگی‌های خاصی باشد. کسی [[شایستگی]] [[مربی‌گری]] [[انسان]] را دارد که نسبت به [[جهان هستی]] و تمام زوایا و ابعاد وجودی انسان آشنایی کامل داشته باشد. همین مسأله [[ضرورت فرستادن پیامبران]] را از سوی [[خداوند]] توجیه می‌کند؛ چراکه این مقدار از [[علم]] و [[شناخت]] نسبت به انسان و ویژگی‌های او، فقط در فرستادگان [[خالق]] انسان می‌تواند وجود داشته باشد<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۸، ص۵۳۰.</ref>. فقط چنین کسانی می‌توانند برای همه ابعاد وجودی انسان برنامه [[تربیتی]] ارائه دهند. بر همین [[اساس اسلام]] برای [[تربیت]] انسان در همه ابعاد وجودی‌اش برنامه دارد<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۲، ص۴۲۱؛ ج۱۳، ص۵۰۴.</ref>.
خط ۱۱۲: خط ۱۱۲:
به [[اعتقاد]] [[امام خمینی]] همچنان که برای [[بدن انسان]] [[سلامتی]] و [[بیماری]] وجود دارد، برای [[روح]] و نفس [[انسانی]] نیز سلامتی و [[مرض]] قابل تصویر است. [[صحت]] و [[سلامتی روح]] [[آدمی]] به این است که در طریق [[انسانیت]]، دارای [[اعتدال]] و [[میانه‌روی]] باشد. بیماری آن نیز عبارت است از اینکه اعوجاج و [[انحراف]] از جاده [[انسانیت]] پیدا کرده، در مسیر [[انحطاط]] و [[پستی]] قرار گیرد. باید به این نکته توجه کرد که اهمیت امراض و بیماری‌هایی که دامنگیر [[روح انسان]] می‌شود، بسیار بیشتر از اهمیت بیماری‌های [[جسم]] [[انسان]] است. [[انبیاء]] و [[فرستادگان الهی]] طبیب علاج دردها و بیماری‌های [[روحانی]] [[بشریت]] هستند<ref>امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۲۰۷ - ۲۰۸.</ref> و [[معارف الهی]] که از طریق انبیاء و [[اولیای الهی]] در [[اختیار]] بشریت قرار می‌گیرد، غذای مناسب [[قلوب]] و [[ارواح]] آنهاست که مانع بیماری‌های [[روحی]] آنها می‌شود<ref>امام خمینی، آداب الصلواة، ص۲۰.</ref>.
به [[اعتقاد]] [[امام خمینی]] همچنان که برای [[بدن انسان]] [[سلامتی]] و [[بیماری]] وجود دارد، برای [[روح]] و نفس [[انسانی]] نیز سلامتی و [[مرض]] قابل تصویر است. [[صحت]] و [[سلامتی روح]] [[آدمی]] به این است که در طریق [[انسانیت]]، دارای [[اعتدال]] و [[میانه‌روی]] باشد. بیماری آن نیز عبارت است از اینکه اعوجاج و [[انحراف]] از جاده [[انسانیت]] پیدا کرده، در مسیر [[انحطاط]] و [[پستی]] قرار گیرد. باید به این نکته توجه کرد که اهمیت امراض و بیماری‌هایی که دامنگیر [[روح انسان]] می‌شود، بسیار بیشتر از اهمیت بیماری‌های [[جسم]] [[انسان]] است. [[انبیاء]] و [[فرستادگان الهی]] طبیب علاج دردها و بیماری‌های [[روحانی]] [[بشریت]] هستند<ref>امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۲۰۷ - ۲۰۸.</ref> و [[معارف الهی]] که از طریق انبیاء و [[اولیای الهی]] در [[اختیار]] بشریت قرار می‌گیرد، غذای مناسب [[قلوب]] و [[ارواح]] آنهاست که مانع بیماری‌های [[روحی]] آنها می‌شود<ref>امام خمینی، آداب الصلواة، ص۲۰.</ref>.


به [[اعتقاد]] [[امام]] در کنار مربی و [[معلم]]، عوامل مختلف دیگری نیز در [[رشد]] و [[تربیت]] جسم و روح انسان تأثیرگذار هست. از جمله این عوامل مواد غذایی است که [[پدر]] و [[مادر]] قبل از بسته شدن نطفه فرزند و مادر در دوران بارداری از آنها استفاده می‌کنند. همچنین موادی که خود فرزند بعد از [[تولد]] از آنها [[تغذیه]] می‌کند. حتی [[روحیات]] پدر و مادر و [[شادی]] و [[غم]] آنها نیز در [[خلقت]] و [[اخلاق]] اولادشان مؤثر است، به گونه‌ای که شیری که [[کودک]] از مادر می‌خورد، اگر در حال [[پریشانی]] [[روح]] و یا در حال [[نشاط]] و [[سرور]] او باشد و یا از چه نوع غذایی استفاده کرده باشد، در وجود این کودک تأثیرگذار خواهد بود؛ لذا اگر گاهی مواقع دیده می‌شود که در [[احادیث]] رسیده از حضرات [[معصومین]]{{عم}} به برخی از [[خواص]] غذاها یا میوه‌ها اشاره شده است، توجه آنها به مسأله خاصیت این مواد خوراکی در رشد [[بدن]] نبوده است، بلکه عمده توجه آنها به تأثیری بوده است که این خوراکی‌ها در [[صفای روح]] و [[لطافت]] وجود انسان و ایجاد [[آمادگی]] لازم برای قبول [[فیض الهی]] و [[کمالات انسانی]] دارند.؛ چراکه [[وظیفه]] ایشان تربیت انسان به [[آداب]] [[الهی]] و [[نورانی]] کردن قلوب بشریت و توجه دادن آنها به [[عالم غیب]] و [[معنویت]] است<ref>امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ص۳۳۳ - ۳۳۸.</ref><ref>[[رضا میرزایی|میرزایی، رضا]]، [[انسان‌شناسی اسلامی (مقاله)| مقاله «انسان‌شناسی اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۲۴۹.</ref>
به [[اعتقاد]] [[امام]] در کنار مربی و [[معلم]]، عوامل مختلف دیگری نیز در [[رشد]] و [[تربیت]] جسم و روح انسان تأثیرگذار هست. از جمله این عوامل مواد غذایی است که [[پدر]] و [[مادر]] قبل از بسته شدن نطفه فرزند و مادر در دوران بارداری از آنها استفاده می‌کنند. همچنین موادی که خود فرزند بعد از [[تولد]] از آنها [[تغذیه]] می‌کند. حتی [[روحیات]] پدر و مادر و [[شادی]] و [[غم]] آنها نیز در [[خلقت]] و [[اخلاق]] اولادشان مؤثر است، به گونه‌ای که شیری که [[کودک]] از مادر می‌خورد، اگر در حال [[پریشانی]] [[روح]] و یا در حال [[نشاط]] و [[سرور]] او باشد و یا از چه نوع غذایی استفاده کرده باشد، در وجود این کودک تأثیرگذار خواهد بود؛ لذا اگر گاهی مواقع دیده می‌شود که در [[احادیث]] رسیده از حضرات [[معصومین]] {{عم}} به برخی از [[خواص]] غذاها یا میوه‌ها اشاره شده است، توجه آنها به مسأله خاصیت این مواد خوراکی در رشد [[بدن]] نبوده است، بلکه عمده توجه آنها به تأثیری بوده است که این خوراکی‌ها در [[صفای روح]] و [[لطافت]] وجود انسان و ایجاد [[آمادگی]] لازم برای قبول [[فیض الهی]] و [[کمالات انسانی]] دارند. ؛ چراکه [[وظیفه]] ایشان تربیت انسان به [[آداب]] [[الهی]] و [[نورانی]] کردن قلوب بشریت و توجه دادن آنها به [[عالم غیب]] و [[معنویت]] است<ref>امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ص۳۳۳ - ۳۳۸.</ref><ref>[[رضا میرزایی|میرزایی، رضا]]، [[انسان‌شناسی اسلامی (مقاله)| مقاله «انسان‌شناسی اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۲۴۹.</ref>


===[[کمال‌جویی]]===
=== [[کمال‌جویی]] ===
یکی دیگر از ویژگی‌های [[انسان]]، [[کمال‌جویی]] اوست و این مسأله امری [[فطری]] برای او می‌باشد. انسان ذاتاً موجودی کمال‌جوست و دنبال [[کمال مطلق]] است؛ لذا هرگز در هیچ امری به حد اشباع و سیری نمی‌رسد. در واقع همه تلاش‌ها و دست و پا زدن‌های انسان در [[دنیا]] برای دست یافتن به کمال مطلق است، اما غالباً او در تشخیص کمال مطلق [[خطا]] می‌کند. برخی از [[انسان‌ها]] [[علم]] را کمال مطلق می‌دانند و دنبال آن می‌روند و برخی [[قدرت]] را و برخی دیگر نیز [[پول]] و [[ثروت]] را و... در حالی که کمال مطلق [[خداوند]] است و همه [[دل‌ها]] متوجه اوست، ولی غالب انسان‌ها از این مطلب [[غافل]] هستند<ref>امام خمینی، تقریرات فلسفه، ص۳۳۸ - ۳۴۱؛ صحیفه امام، ج۱۲، ص۵۰۴ - ۵۰۵؛ ج۱۴، ص۲۰۵؛ ج۲۱، ص۲۲۳.</ref><ref>[[رضا میرزایی|میرزایی، رضا]]، [[انسان‌شناسی اسلامی (مقاله)| مقاله «انسان‌شناسی اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۲۵۲.</ref>
یکی دیگر از ویژگی‌های [[انسان]]، [[کمال‌جویی]] اوست و این مسأله امری [[فطری]] برای او می‌باشد. انسان ذاتاً موجودی کمال‌جوست و دنبال [[کمال مطلق]] است؛ لذا هرگز در هیچ امری به حد اشباع و سیری نمی‌رسد. در واقع همه تلاش‌ها و دست و پا زدن‌های انسان در [[دنیا]] برای دست یافتن به کمال مطلق است، اما غالباً او در تشخیص کمال مطلق [[خطا]] می‌کند. برخی از [[انسان‌ها]] [[علم]] را کمال مطلق می‌دانند و دنبال آن می‌روند و برخی [[قدرت]] را و برخی دیگر نیز [[پول]] و [[ثروت]] را و... در حالی که کمال مطلق [[خداوند]] است و همه [[دل‌ها]] متوجه اوست، ولی غالب انسان‌ها از این مطلب [[غافل]] هستند<ref>امام خمینی، تقریرات فلسفه، ص۳۳۸ - ۳۴۱؛ صحیفه امام، ج۱۲، ص۵۰۴ - ۵۰۵؛ ج۱۴، ص۲۰۵؛ ج۲۱، ص۲۲۳.</ref><ref>[[رضا میرزایی|میرزایی، رضا]]، [[انسان‌شناسی اسلامی (مقاله)| مقاله «انسان‌شناسی اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۲۵۲.</ref>


==مبانی [[انسان]] [[شناختی]]==
== مبانی [[انسان]] [[شناختی]] ==
رابطه معناداری میان بنیادهای انسان شناختی در [[تفکر]] [[سیاسی]] [[حضرت آیت‌الله خامنه‌ای]]، وجود دارد، به طوری که بدون اتکاء بر مبانی انسان شناختی نمی‌توان [[فهم]] [[درستی]] از [[اندیشه]] و نظریات سیاسی ایشان ارائه داد. این بنیاد [[فلسفی]] بر تمام مباحث [[فلسفه سیاسی]] ایشان سایه افکنده است. بنابراین دو [[پرسش]] اساسی از «چیستی انسان» و «[[ارتباط]] مبنای انسان شناختی با [[اندیشه سیاسی]]» مهم‌ترین تلاشی است که فراروی این نوشتار وجود دارد. ایشان بر اساس [[آموزه‌های اسلامی]]، انسان را گل سر سبد [[مخلوقات]] [[الهی]]<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، تفسیر سوره تغابن، ۵/۸/۱۳۶۲.</ref>، موجودی بی‌نهایت<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در سومین روز هفته بسیج در استادیوم آزادی، ۵/۹/۱۳۶۳.</ref>، مجموعه از استعدادها و [[خصلت‌ها]]<ref>تفسیر قرآن سوره جمعه، آیه دوم (۱۳۶۳).</ref>، می‌دانند که همه [[آسمان‌ها]] و [[طبیعت]] و [[زمین]] و دریاها برای او [[خلق]] شده‌اند<ref>حضرت آیت‌الله خامندای، بیانات در دیدار با اعضای سمینار پزشکی، ۶/۲/۱۳۶۴.</ref> و در [[تسخیر]] او هستند<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با مسئولان و کارگزاران نظام، ۱۲/۹/۱۳۷۹.</ref>. او از [[فرشته]] بالاتر<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با مسئولان حفاظت و اطلاعات نیروهای نظامی وزارت دفاع، ۵/۱۱/۱۳۶۴.</ref>، و محدود در [[جسم]]، ماده و در [[زندگی]] چند [[روزه]] [[دنیا]] نیست؛ محدود در [[معنویات]] هم فقط نیست؛ محدود در یک قطعه شخصی از [[تاریخ]] هم نیست؛ انسان همیشه در همه حال انسان است و ابعاد وجودی انسان، ابعاد لایتناهایی است و ناشناخته است. هنوز هم انسان موجودی ناشناخته است. <ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در جمع کارگزاران نظام جمهوری اسلامی، ۲۶/۸/۱۳۷۷.</ref>.
رابطه معناداری میان بنیادهای انسان شناختی در [[تفکر]] [[سیاسی]] [[حضرت آیت‌الله خامنه‌ای]]، وجود دارد، به طوری که بدون اتکاء بر مبانی انسان شناختی نمی‌توان [[فهم]] [[درستی]] از [[اندیشه]] و نظریات سیاسی ایشان ارائه داد. این بنیاد [[فلسفی]] بر تمام مباحث [[فلسفه سیاسی]] ایشان سایه افکنده است. بنابراین دو [[پرسش]] اساسی از «چیستی انسان» و «[[ارتباط]] مبنای انسان شناختی با [[اندیشه سیاسی]]» مهم‌ترین تلاشی است که فراروی این نوشتار وجود دارد. ایشان بر اساس [[آموزه‌های اسلامی]]، انسان را گل سر سبد [[مخلوقات]] [[الهی]]<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، تفسیر سوره تغابن، ۵/۸/۱۳۶۲.</ref>، موجودی بی‌نهایت<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در سومین روز هفته بسیج در استادیوم آزادی، ۵/۹/۱۳۶۳.</ref>، مجموعه از استعدادها و [[خصلت‌ها]]<ref>تفسیر قرآن سوره جمعه، آیه دوم (۱۳۶۳).</ref>، می‌دانند که همه [[آسمان‌ها]] و [[طبیعت]] و [[زمین]] و دریاها برای او [[خلق]] شده‌اند<ref>حضرت آیت‌الله خامندای، بیانات در دیدار با اعضای سمینار پزشکی، ۶/۲/۱۳۶۴.</ref> و در [[تسخیر]] او هستند<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با مسئولان و کارگزاران نظام، ۱۲/۹/۱۳۷۹.</ref>. او از [[فرشته]] بالاتر<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با مسئولان حفاظت و اطلاعات نیروهای نظامی وزارت دفاع، ۵/۱۱/۱۳۶۴.</ref>، و محدود در [[جسم]]، ماده و در [[زندگی]] چند [[روزه]] [[دنیا]] نیست؛ محدود در [[معنویات]] هم فقط نیست؛ محدود در یک قطعه شخصی از [[تاریخ]] هم نیست؛ انسان همیشه در همه حال انسان است و ابعاد وجودی انسان، ابعاد لایتناهایی است و ناشناخته است. هنوز هم انسان موجودی ناشناخته است. <ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در جمع کارگزاران نظام جمهوری اسلامی، ۲۶/۸/۱۳۷۷.</ref>.


خط ۱۲۴: خط ۱۲۴:
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، [[سرشت انسان]] را بر خیر و [[صلاح]] می‌دانند؛ اما معتقدند با وجود این [[فطرت]] [[پاک]] و با اینکه سرشته بر نیکویی است، سرشته بر صلاح است؛ انسان سرشته با [[زیبایی]] و [[لطف]] است؛ در ذات او، در [[انسانیت]] او هیچ [[تاریکی]] و [[بدی]] و ابهام نیست؛ ولی به خاطر [[گرایش]] پیدا کردن به هواها و [[هوس‌ها]] و خودخواهی‌ها و خودکامگی‌ها و درست نیندیشیدن [[مصالح]] و چیزهایی که برای او حقیقتاً [[رشد]] دهنده است، گاهی دچار لغزش‌های بدی می‌شود<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در مراسم معرفی سرهنگ ستاری فرمانده جدید نیروی هوایی، ۱۲/۱۱/۱۳۶۵.</ref>. بنابراین در وجود [[انسان]] [[غرائز]] و صفات ویژه‌ای هست که این صفات ویژه او را به طرف خیر و [[نیکی]] و [[صلاح]] رهنمون می‌شود. در انسان یک قوایی وجود دارد، نیروهایی در [[باطن]] انسان هست که او را به سوی نیکی می‌کشاند و [[دعوت]] می‌کند. مجموعاً قوای دیگری هم وجود دارد، چه در داخل وجود انسان و چه خارج از وجود او، یک نیروهای دیگری هم وجود دارد که اینها [[شر]] آفرین‌اند، قوای شرآفرین، قوای شرآفرینی که در وجود انسان هست مثل صفات بد، [[حسد]]، [[بخل]] و از این قبیل، نیروهای شرآفرینی که در خارج وجود انسان است و روی انسان اثر می‌گذارد مثل [[اجتماع]] بد، تربیت‌ها و تعلیم‌هایی که بر روی مغزها و بر روی فکرهای افراد [[جامعه]] اثر می‌گذارد؛ وسوسه‌هایی که از ناحیه کسانی به انسان متوجه می‌شود. [[وسوسه]] [[غلبه]] و [[قهر]] و [[قدرت]] و این وسوسه‌ها، اینها نیروهای شرآفرین‌اند، اینها شر ایجاد می‌کنند. این دو تا [[جاذبه]] انسان را دائماً می‌کشاند<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در مراسم معرفی سرهنگ ستاری فرمانده جدید نیروی هوایی، ۱۲/۱۱/۱۳۶۵.</ref>.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، [[سرشت انسان]] را بر خیر و [[صلاح]] می‌دانند؛ اما معتقدند با وجود این [[فطرت]] [[پاک]] و با اینکه سرشته بر نیکویی است، سرشته بر صلاح است؛ انسان سرشته با [[زیبایی]] و [[لطف]] است؛ در ذات او، در [[انسانیت]] او هیچ [[تاریکی]] و [[بدی]] و ابهام نیست؛ ولی به خاطر [[گرایش]] پیدا کردن به هواها و [[هوس‌ها]] و خودخواهی‌ها و خودکامگی‌ها و درست نیندیشیدن [[مصالح]] و چیزهایی که برای او حقیقتاً [[رشد]] دهنده است، گاهی دچار لغزش‌های بدی می‌شود<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در مراسم معرفی سرهنگ ستاری فرمانده جدید نیروی هوایی، ۱۲/۱۱/۱۳۶۵.</ref>. بنابراین در وجود [[انسان]] [[غرائز]] و صفات ویژه‌ای هست که این صفات ویژه او را به طرف خیر و [[نیکی]] و [[صلاح]] رهنمون می‌شود. در انسان یک قوایی وجود دارد، نیروهایی در [[باطن]] انسان هست که او را به سوی نیکی می‌کشاند و [[دعوت]] می‌کند. مجموعاً قوای دیگری هم وجود دارد، چه در داخل وجود انسان و چه خارج از وجود او، یک نیروهای دیگری هم وجود دارد که اینها [[شر]] آفرین‌اند، قوای شرآفرین، قوای شرآفرینی که در وجود انسان هست مثل صفات بد، [[حسد]]، [[بخل]] و از این قبیل، نیروهای شرآفرینی که در خارج وجود انسان است و روی انسان اثر می‌گذارد مثل [[اجتماع]] بد، تربیت‌ها و تعلیم‌هایی که بر روی مغزها و بر روی فکرهای افراد [[جامعه]] اثر می‌گذارد؛ وسوسه‌هایی که از ناحیه کسانی به انسان متوجه می‌شود. [[وسوسه]] [[غلبه]] و [[قهر]] و [[قدرت]] و این وسوسه‌ها، اینها نیروهای شرآفرین‌اند، اینها شر ایجاد می‌کنند. این دو تا [[جاذبه]] انسان را دائماً می‌کشاند<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در مراسم معرفی سرهنگ ستاری فرمانده جدید نیروی هوایی، ۱۲/۱۱/۱۳۶۵.</ref>.


انسان در نظر ایشان دارای ویژگی‌های مبنایی ذیل می‌باشد: ۱. انسان فی نفسه [[حرمت]] دارد<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در خطبه‌های نماز جمعه، ۱۱/۶/۱۳۶۲ و ۱۰/۱۰/۱۳۶۱.</ref>؛ ۲. انسان مورد [[تکریم]] [[الهی]] است<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در جمع دانش آموختگان دانشگاه تربیت مدرس، ۱۲/۶/۱۳۷۷. و در دیدار با اعضای دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، ۲/۱۰/۱۳۶۱.</ref>؛ ۳۴. انسان خود بنیاد نیست نیاز به [[راهنما]] و [[بعثت]] [[انبیاء]] دارد<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با مسئولان و کارگزاران نظام و میهمانان خارجی شرکت کننده در مراسم دهه فجر، در سالروز عید سعید مبعث، ۱۳/۱۱/۱۳۷۰.</ref>؛ ۴. [[کمال انسان]] با [[تخلق]] به [[اخلاق الهی]] است<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با کارگزاران نظام در عید سعید مبعث، ۱۹/۹/۱۳۷۵.</ref>؛ ۵. [[انسان]] منشأ قدرت‌های مادی و [[معنوی]] است<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در اجتماع مردم بجنورد، ۲۵/۵/۱۳۶۶.</ref>؛ ۶. [[ایمان به خدا]] به انسان [[قدرت]] می‌دهد<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در تفسیر سوره ملک، ۲۷/۷/۱۳۶۳.</ref>؛ ۷. انسان نیازمند [[تعلیم]]، [[تزکیه]] و [[تربیت الهی]] است<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در جمع مسئولان امور تربیتی، ۷/۱۲/۱۳۷۸.</ref>؛ ۸. [[فطرت انسانی]] در [[عهد]] الست با [[خدا]] [[پیمان]] [[عبودیت]] بسته است<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در خطبه‌های نماز جمعه، ۱۲/۹/۱۳۶۱.</ref>؛ ۹. [[سنت الهی]] در [[تدبیر]] هستی در راستای [[سعادت انسان]] است<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با فرماندهان و مسئولان پایگاه مقاومت استان تهران، ۲۳/۴/۱۳۶۶.</ref>؛ ۱۰. کمال انسان در دستیابی به هر دو بعد مادی و معنوی است<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در اجتماع زایران حضرت رضا{{ع}}، ۲۹/۱/۱۳۷۰.</ref>؛ ۱۱. [[اسلام]] مطابق با همه نیازهای انسان طراحی شده است<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دانشگاه تهران، ۱۳/۹/۱۳۶۴.</ref>؛ ۱۲۹. [[سرشت]] [[پاک]] [[انسانی]] در معرض آسیب و [[سقوط]]<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در جمع دانشجوان قزوین، ۲۶/۹/۱۳۸۲.</ref> [[انحراف]]، [[خود فراموشی]]، [[جهل]]، [[تجاوزگری]]، [[از خود بیگانگی]]، [[فساد]]، [[هوا پرستی]]، درنده خویی است<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در نماز جمعه تهران، ۱۰/۱۱/۱۳۵۹؛ نماز جمعه تهران، ۱۲/۹/۱۳۶۱؛ خطبه‌های نماز جمعه، ۲/۹/۱۳۷۶؛ سخنرانی در کنفرانس حراره، ۱۱/۶/۱۳۶۵؛ حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در مراسم معرفی سرهنگ ستاری فرمانده جدید نیروی هوایی، ۱۲/۱۱/۱۳۶۵.</ref>. در [[فلسفه سیاسی]] [[حضرت آیت‌الله خامنه‌ای]] با اشاره به [[استعداد]] بی‌پایان انسان در [[رشد]] و تعالی معنوی، ویژگی‌های متعالی «انسان»، پایه [[اندیشه]] [[دینی]]<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در نماز جمعه تهران، ۱۰/۱۱/۱۳۵۹؛ نماز جمعه تهران، ۱۲/۹/۱۳۶۱؛ خطبه‌های نماز جمعه، ۲/۹/۱۳۷۶؛ سخنرانی در کنفرانس حراره، ۱۱/۶/۱۳۶۵؛ حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در مراسم معرفی سرهنگ ستاری فرمانده جدید نیروی هوایی، ۱۲/۱۱/۱۳۶۵.</ref> و ساخت [[جامعه اسلامی]] معرفی شده است<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، در مکتب جمعه، ج۶، ص۲۱۶.</ref>.
انسان در نظر ایشان دارای ویژگی‌های مبنایی ذیل می‌باشد: ۱. انسان فی نفسه [[حرمت]] دارد<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در خطبه‌های نماز جمعه، ۱۱/۶/۱۳۶۲ و ۱۰/۱۰/۱۳۶۱.</ref>؛ ۲. انسان مورد [[تکریم]] [[الهی]] است<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در جمع دانش آموختگان دانشگاه تربیت مدرس، ۱۲/۶/۱۳۷۷. و در دیدار با اعضای دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، ۲/۱۰/۱۳۶۱.</ref>؛ ۳۴. انسان خود بنیاد نیست نیاز به [[راهنما]] و [[بعثت]] [[انبیاء]] دارد<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با مسئولان و کارگزاران نظام و میهمانان خارجی شرکت کننده در مراسم دهه فجر، در سالروز عید سعید مبعث، ۱۳/۱۱/۱۳۷۰.</ref>؛ ۴. [[کمال انسان]] با [[تخلق]] به [[اخلاق الهی]] است<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با کارگزاران نظام در عید سعید مبعث، ۱۹/۹/۱۳۷۵.</ref>؛ ۵. [[انسان]] منشأ قدرت‌های مادی و [[معنوی]] است<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در اجتماع مردم بجنورد، ۲۵/۵/۱۳۶۶.</ref>؛ ۶. [[ایمان به خدا]] به انسان [[قدرت]] می‌دهد<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در تفسیر سوره ملک، ۲۷/۷/۱۳۶۳.</ref>؛ ۷. انسان نیازمند [[تعلیم]]، [[تزکیه]] و [[تربیت الهی]] است<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در جمع مسئولان امور تربیتی، ۷/۱۲/۱۳۷۸.</ref>؛ ۸. [[فطرت انسانی]] در [[عهد]] الست با [[خدا]] [[پیمان]] [[عبودیت]] بسته است<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در خطبه‌های نماز جمعه، ۱۲/۹/۱۳۶۱.</ref>؛ ۹. [[سنت الهی]] در [[تدبیر]] هستی در راستای [[سعادت انسان]] است<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با فرماندهان و مسئولان پایگاه مقاومت استان تهران، ۲۳/۴/۱۳۶۶.</ref>؛ ۱۰. کمال انسان در دستیابی به هر دو بعد مادی و معنوی است<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در اجتماع زایران حضرت رضا {{ع}}، ۲۹/۱/۱۳۷۰.</ref>؛ ۱۱. [[اسلام]] مطابق با همه نیازهای انسان طراحی شده است<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دانشگاه تهران، ۱۳/۹/۱۳۶۴.</ref>؛ ۱۲۹. [[سرشت]] [[پاک]] [[انسانی]] در معرض آسیب و [[سقوط]]<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در جمع دانشجوان قزوین، ۲۶/۹/۱۳۸۲.</ref> [[انحراف]]، [[خود فراموشی]]، [[جهل]]، [[تجاوزگری]]، [[از خود بیگانگی]]، [[فساد]]، [[هوا پرستی]]، درنده خویی است<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در نماز جمعه تهران، ۱۰/۱۱/۱۳۵۹؛ نماز جمعه تهران، ۱۲/۹/۱۳۶۱؛ خطبه‌های نماز جمعه، ۲/۹/۱۳۷۶؛ سخنرانی در کنفرانس حراره، ۱۱/۶/۱۳۶۵؛ حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در مراسم معرفی سرهنگ ستاری فرمانده جدید نیروی هوایی، ۱۲/۱۱/۱۳۶۵.</ref>. در [[فلسفه سیاسی]] [[حضرت آیت‌الله خامنه‌ای]] با اشاره به [[استعداد]] بی‌پایان انسان در [[رشد]] و تعالی معنوی، ویژگی‌های متعالی «انسان»، پایه [[اندیشه]] [[دینی]]<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در نماز جمعه تهران، ۱۰/۱۱/۱۳۵۹؛ نماز جمعه تهران، ۱۲/۹/۱۳۶۱؛ خطبه‌های نماز جمعه، ۲/۹/۱۳۷۶؛ سخنرانی در کنفرانس حراره، ۱۱/۶/۱۳۶۵؛ حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در مراسم معرفی سرهنگ ستاری فرمانده جدید نیروی هوایی، ۱۲/۱۱/۱۳۶۵.</ref> و ساخت [[جامعه اسلامی]] معرفی شده است<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، در مکتب جمعه، ج۶، ص۲۱۶.</ref>.


در رساله «[[روح]] [[توحید]]، [[نفی]] [[عبودیت]] غیر [[خدا]]» اصول و مبانی [[انسان]] [[شناختی]] به شرح ذیل جمع‌بندی شده است: [[انسان‌ها]] در مقابل [[خداوند]] به صورت یکسان برابرند؛ انسان‌ها در [[آفرینش]] و مایه‌های [[انسانی]] برابر هستند؛ در امکان تعالی و [[تکامل]]، [[سرشت]] انسان‌ها برابر است؛ انسان‌ها از هرگونه قید [[اسارت]] و عبودیت غیر خدا [[آزاد]] هستند؛ انسان موجود [[برگزیده]]، [[ارزشمند]] و مورد [[تکریم]] خداوند است؛ قلمرو [[زندگی]] و هستی انسان‌ها از جهات مختلف [[وحدت]] و [[هماهنگی]] دارد؛ انسان با [[جهان]] پیرامون خود هماهنگی و همگامی دارد<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، دیدگاه‌ها، ص۲۶ - ۳۵.</ref>. در باب [[حقوق اجتماعی]] انسان و رفتارهای او در [[جامعه]] با این [[مبانی فکری]] [[ارتباط]] برقرار می‌کند. خصوصیت [[تفکر]] [[اسلامی]] و [[مکتب]] اسلامی و [[دینی]] این است. اگر بحث می‌کنیم از اینکه باید [[آزادی]] باشد، یا [[انتخاب]] و [[اختیار]] در جامعه برای [[مردم]] وجود داشته باشد، یا هر یک از سیاست‌های عمومی و کلی؛ برای هر کدام از اینها یک مبنایی وجود دارد. اگر از ما بپرسند آقا چرا؟ چرا مردم باید [[حق]] [[رأی]] داشته باشند؟ یک [[استدلال]] [[فکری]] و منطقی پشت سرش هست؛ معلوم است چرا. همه آنچه که در زمینه برنامه‌ریزی‌ها، خطوط اصلی برنامه‌ها را تشکیل می‌دهد، یک سر این برنامه‌های اصلی وصل است به آبشخور [[اندیشه]] اسلامی، [[جهان‌بینی اسلامی]]، تلقی و برداشت اسلامی، که این [[ایمان]] ماست، [[اعتقاد]] ماست، [[دین]] ماست؛ براساس آن برداشت و آن تلقی است که [[وظایف]] خودمان را مشخص می‌کنیم و عمل کنیم. حالا آن مبنای فکری چیست؟ به طور کوتاه و خلاصه از آنجا باید شروع کنیم، یعنی آن خطوط اصلی تلقی و [[بینش]] [[اسلام]] از [[کائنات]]، از عالم، از انسان؛ البته مخصوص اسلام هم نیست<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با مسئولان و کارگزاران نظام، ۱۲/۹/۱۳۷۹.</ref><ref>[[محسن مهاجرنیا|مهاجرنیا، محسن]]، [[نظام سیاست اسلامی - مهاجرنیا (مقاله)|مقاله «نظام سیاست اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲ (کتاب)|منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲]] ص ۷۷۰.</ref>
در رساله «[[روح]] [[توحید]]، [[نفی]] [[عبودیت]] غیر [[خدا]]» اصول و مبانی [[انسان]] [[شناختی]] به شرح ذیل جمع‌بندی شده است: [[انسان‌ها]] در مقابل [[خداوند]] به صورت یکسان برابرند؛ انسان‌ها در [[آفرینش]] و مایه‌های [[انسانی]] برابر هستند؛ در امکان تعالی و [[تکامل]]، [[سرشت]] انسان‌ها برابر است؛ انسان‌ها از هرگونه قید [[اسارت]] و عبودیت غیر خدا [[آزاد]] هستند؛ انسان موجود [[برگزیده]]، [[ارزشمند]] و مورد [[تکریم]] خداوند است؛ قلمرو [[زندگی]] و هستی انسان‌ها از جهات مختلف [[وحدت]] و [[هماهنگی]] دارد؛ انسان با [[جهان]] پیرامون خود هماهنگی و همگامی دارد<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، دیدگاه‌ها، ص۲۶ - ۳۵.</ref>. در باب [[حقوق اجتماعی]] انسان و رفتارهای او در [[جامعه]] با این [[مبانی فکری]] [[ارتباط]] برقرار می‌کند. خصوصیت [[تفکر]] [[اسلامی]] و [[مکتب]] اسلامی و [[دینی]] این است. اگر بحث می‌کنیم از اینکه باید [[آزادی]] باشد، یا [[انتخاب]] و [[اختیار]] در جامعه برای [[مردم]] وجود داشته باشد، یا هر یک از سیاست‌های عمومی و کلی؛ برای هر کدام از اینها یک مبنایی وجود دارد. اگر از ما بپرسند آقا چرا؟ چرا مردم باید [[حق]] [[رأی]] داشته باشند؟ یک [[استدلال]] [[فکری]] و منطقی پشت سرش هست؛ معلوم است چرا. همه آنچه که در زمینه برنامه‌ریزی‌ها، خطوط اصلی برنامه‌ها را تشکیل می‌دهد، یک سر این برنامه‌های اصلی وصل است به آبشخور [[اندیشه]] اسلامی، [[جهان‌بینی اسلامی]]، تلقی و برداشت اسلامی، که این [[ایمان]] ماست، [[اعتقاد]] ماست، [[دین]] ماست؛ براساس آن برداشت و آن تلقی است که [[وظایف]] خودمان را مشخص می‌کنیم و عمل کنیم. حالا آن مبنای فکری چیست؟ به طور کوتاه و خلاصه از آنجا باید شروع کنیم، یعنی آن خطوط اصلی تلقی و [[بینش]] [[اسلام]] از [[کائنات]]، از عالم، از انسان؛ البته مخصوص اسلام هم نیست<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با مسئولان و کارگزاران نظام، ۱۲/۹/۱۳۷۹.</ref><ref>[[محسن مهاجرنیا|مهاجرنیا، محسن]]، [[نظام سیاست اسلامی - مهاجرنیا (مقاله)|مقاله «نظام سیاست اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲ (کتاب)|منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲]] ص ۷۷۰.</ref>
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش