ایمان در معارف و سیره فاطمی: تفاوت میان نسخهها
جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
| موضوع مرتبط = ایمان | | موضوع مرتبط = ایمان | ||
| عنوان مدخل = [[ایمان]] | | عنوان مدخل = [[ایمان]] | ||
| مداخل مرتبط = [[ایمان در لغت]] - [[ایمان در قرآن]] - [[ایمان در حدیث]] - [[ایمان در نهج البلاغه]] - [[ایمان در کلام اسلامی]] - [[ایمان در اخلاق اسلامی]] - [[ایمان در عرفان اسلامی]] - [[ایمان در فقه سیاسی]] - [[ایمان از دیدگاه بروندینی]] - [[ایمان معصوم]] - [[مقام ایمان]] - [[ایمان ابوطالب]] - [[ایمان نیاکان پیامبر خاتم]] | | | مداخل مرتبط = [[ایمان در لغت]] - [[ایمان در قرآن]] - [[ایمان در حدیث]] - [[ایمان در نهج البلاغه]] - [[ایمان در کلام اسلامی]] - [[ایمان در اخلاق اسلامی]] - [[ایمان در عرفان اسلامی]] - [[ایمان در فقه سیاسی]] - [[ایمان از دیدگاه بروندینی]] - [[ایمان معصوم]] - [[مقام ایمان]] - [[ایمان ابوطالب]] - [[ایمان نیاکان پیامبر خاتم]] | [[ایمان در معارف و سیره رضوی]] - [[ایمان در معارف دعا و زیارات]] - [[ایمان در معارف و سیره سجادی]] - [[ایمان در معارف و سیره فاطمی]] | ||
| پرسش مرتبط = ایمان (پرسش) | | پرسش مرتبط = ایمان (پرسش) | ||
}} | }} | ||
==[[ایمان]] و [[خداشناسی]]== | == [[ایمان]] و [[خداشناسی]] == | ||
خداشناسی و ایمان به مبدأ هستی، نخستین گام حرکت [[انسان]] به سوی کمال و [[سازندگی]] است،؛ چراکه همه [[فضائل]] و [[کمالات]] بشری به [[عرفان]] مبدأ و [[شناخت]] [[حق تعالی]] منتهی میگردد و در [[حقیقت]] [[شناخت خدا]]، هسته نخستین و زیر بنای همه فعالیتها و کمالات بشری است. مادام که عنصر خداشناسی و ایمان به مبدأ در برنامه [[زندگی]] [[بشر]] وجود نداشته باشد، هر گونه [[اندیشه]] و حرکت عملی او بیثمر خواهد بود. | خداشناسی و ایمان به مبدأ هستی، نخستین گام حرکت [[انسان]] به سوی کمال و [[سازندگی]] است،؛ چراکه همه [[فضائل]] و [[کمالات]] بشری به [[عرفان]] مبدأ و [[شناخت]] [[حق تعالی]] منتهی میگردد و در [[حقیقت]] [[شناخت خدا]]، هسته نخستین و زیر بنای همه فعالیتها و کمالات بشری است. مادام که عنصر خداشناسی و ایمان به مبدأ در برنامه [[زندگی]] [[بشر]] وجود نداشته باشد، هر گونه [[اندیشه]] و حرکت عملی او بیثمر خواهد بود. | ||
[[ایمان به خدا]] تنها تکیه گاهی است که هیچ طوفانی توان لرزاندن و [[متزلزل]] کردن آویختگان به استوانه محکم آن را ندارد و آنان که در سطح [[جامعه]]، باد گرایشی و به تعبیر [[امیر مؤمنان]]{{ع}} {{متن حدیث|هَمَجٌ رَعَاعٌ}} هستند، علت اساسیاش آن است که به استوانه محکم ایمان چنگ نزدهاند<ref>{{متن حدیث|لَمْ يَلْجَئُوا إِلَى رُكْنٍ وَثِيقٍ}}؛ (نهج البلاغه، کلمات قصار، ۱۴۷).</ref>. | [[ایمان به خدا]] تنها تکیه گاهی است که هیچ طوفانی توان لرزاندن و [[متزلزل]] کردن آویختگان به استوانه محکم آن را ندارد و آنان که در سطح [[جامعه]]، باد گرایشی و به تعبیر [[امیر مؤمنان]] {{ع}} {{متن حدیث|هَمَجٌ رَعَاعٌ}} هستند، علت اساسیاش آن است که به استوانه محکم ایمان چنگ نزدهاند<ref>{{متن حدیث|لَمْ يَلْجَئُوا إِلَى رُكْنٍ وَثِيقٍ}}؛ (نهج البلاغه، کلمات قصار، ۱۴۷).</ref>. | ||
[[حقیقت ایمان]]، [[عشق]] است و [[نفرت]]، [[محبت]] است و [[خشم]]، [[تولی]] هست و [[تبری]]؛ عشق و محبت و تولی در [[راه خدا]] و نسبت به [[خدا]] و اولیای او، و نفرت و خشم و تبری به خاطر او و نسبت به [[طاغوت]] و همه [[حقستیزان]]. بدین رو، وقتی [[فضیل بن یسار]] از [[امام صادق]]{{ع}} از [[حب]] و [[بغض]] میپرسد که آیا از ایمان است؟ [[حضرت]] میفرماید: | [[حقیقت ایمان]]، [[عشق]] است و [[نفرت]]، [[محبت]] است و [[خشم]]، [[تولی]] هست و [[تبری]]؛ عشق و محبت و تولی در [[راه خدا]] و نسبت به [[خدا]] و اولیای او، و نفرت و خشم و تبری به خاطر او و نسبت به [[طاغوت]] و همه [[حقستیزان]]. بدین رو، وقتی [[فضیل بن یسار]] از [[امام صادق]] {{ع}} از [[حب]] و [[بغض]] میپرسد که آیا از ایمان است؟ [[حضرت]] میفرماید: | ||
{{متن حدیث|هَلِ الْإِيمَانُ إِلَّا الْحُبُّ وَ الْبُغْضُ}}<ref>کافی، ج۲، ص۱۲۵.</ref>؛ | {{متن حدیث|هَلِ الْإِيمَانُ إِلَّا الْحُبُّ وَ الْبُغْضُ}}<ref>کافی، ج۲، ص۱۲۵.</ref>؛ | ||
مگر ایمان جز حب و بغض است؟ | مگر ایمان جز حب و بغض است؟ | ||
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
{{متن قرآن|وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ}}<ref>«و برخی از مردم به جای خداوند همتایانی میگزینند و آنها را چنان دوست میدارند که خداوند را و مؤمنان، خداوند را دوستدارترند» سوره بقره، آیه ۱۶۵.</ref>. | {{متن قرآن|وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ}}<ref>«و برخی از مردم به جای خداوند همتایانی میگزینند و آنها را چنان دوست میدارند که خداوند را و مؤمنان، خداوند را دوستدارترند» سوره بقره، آیه ۱۶۵.</ref>. | ||
[[حضرت زهرا]]{{س}} در اوج قله ایمان و خداشناسی قرار داشت و با همه ذرات وجودش به او عشق میورزید. [[بهترین]] [[گواه]] بر وجود سراسر ایمان [[فاطمه]]{{س}} یکی [[تأمل]] در زندگی و [[رفتار]] و گفتار و حالات خود او است و دیگری [[شهادت]] پدرش [[رسول الله]]{{صل}} و همسرش [[امیر مؤمنان]]{{ع}}.<ref>[[علی رفیعی|رفیعی، علی]]، [[درآمدی بر سیره فاطمی (کتاب)|درآمدی بر سیره فاطمی]]، ص ۳۵.</ref> | [[حضرت زهرا]] {{س}} در اوج قله ایمان و خداشناسی قرار داشت و با همه ذرات وجودش به او عشق میورزید. [[بهترین]] [[گواه]] بر وجود سراسر ایمان [[فاطمه]] {{س}} یکی [[تأمل]] در زندگی و [[رفتار]] و گفتار و حالات خود او است و دیگری [[شهادت]] پدرش [[رسول الله]] {{صل}} و همسرش [[امیر مؤمنان]] {{ع}}.<ref>[[علی رفیعی|رفیعی، علی]]، [[درآمدی بر سیره فاطمی (کتاب)|درآمدی بر سیره فاطمی]]، ص ۳۵.</ref> | ||
===جلوههای [[خداشناسی]] در [[زندگی حضرت فاطمه]]{{س}}=== | === جلوههای [[خداشناسی]] در [[زندگی حضرت فاطمه]] {{س}} === | ||
====[[دوران کودکی]]==== | ==== [[دوران کودکی]] ==== | ||
[[حضرت فاطمه]]{{س}} پنج ساله بود که مادرش [[خدیجه]]{{س}} [[وفات]] کرد. روزی در حالی که [[بیتابی]] میکرد، از [[رسول خدا]]{{صل}} پرسید: «پدرجان، مادرم کجا است؟» رسول خدا{{صل}} در این [[اندیشه]] بود که چه پاسخی به دخترش بدهد، که [[جبرئیل]] نازل شد و گفت: «یا رسول الله! پروردگارت به [[فاطمه]] [[سلام]] میرساند و میفرماید به او اطلاع بده که مادرش خدیجه در خانههای بهشتی با [[آسیه]] و [[مریم]] [[زندگی]] میکند». | [[حضرت فاطمه]] {{س}} پنج ساله بود که مادرش [[خدیجه]] {{س}} [[وفات]] کرد. روزی در حالی که [[بیتابی]] میکرد، از [[رسول خدا]] {{صل}} پرسید: «پدرجان، مادرم کجا است؟» رسول خدا {{صل}} در این [[اندیشه]] بود که چه پاسخی به دخترش بدهد، که [[جبرئیل]] نازل شد و گفت: «یا رسول الله! پروردگارت به [[فاطمه]] [[سلام]] میرساند و میفرماید به او اطلاع بده که مادرش خدیجه در خانههای بهشتی با [[آسیه]] و [[مریم]] [[زندگی]] میکند». | ||
در پاسخ سلام و [[بشارت]] [[خداوند]]، [[حضرت زهرا]]{{س}} فرمود: | در پاسخ سلام و [[بشارت]] [[خداوند]]، [[حضرت زهرا]] {{س}} فرمود: | ||
{{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّلَامُ، وَ مِنْهُ السَّلَامُ، وَ إِلَيْهِ السَّلَامُ}}؛ | {{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّلَامُ، وَ مِنْهُ السَّلَامُ، وَ إِلَيْهِ السَّلَامُ}}؛ | ||
[[خدا]] [[حقیقت]] سلام است و از اوست سلام و سلام به سوی اوست<ref>بحارالانوار، ج۱۶، ص۱؛ ج۴۳، ص۲۷ - ۲۸.</ref><ref>[[علی رفیعی|رفیعی، علی]]، [[درآمدی بر سیره فاطمی (کتاب)|درآمدی بر سیره فاطمی]]، ص ۳۶.</ref> | [[خدا]] [[حقیقت]] سلام است و از اوست سلام و سلام به سوی اوست<ref>بحارالانوار، ج۱۶، ص۱؛ ج۴۳، ص۲۷ - ۲۸.</ref><ref>[[علی رفیعی|رفیعی، علی]]، [[درآمدی بر سیره فاطمی (کتاب)|درآمدی بر سیره فاطمی]]، ص ۳۶.</ref> | ||
====[[ترس]] از [[قیامت]]==== | ==== [[ترس]] از [[قیامت]] ==== | ||
[[مقام معنوی]] و [[عصمت]] حضرت زهرا{{س}} هرگز مایه [[غرور]] وی نشد و او را از [[یاد مرگ]] و [[بیم]] [[جهنم]] باز نداشت. یاد [[قبر]] و قیامت حتی در شب زفاف زهرا{{س}} او را به خود مشغول ساخته بود<ref>ر.ک: درس پنجم.</ref>. | [[مقام معنوی]] و [[عصمت]] حضرت زهرا {{س}} هرگز مایه [[غرور]] وی نشد و او را از [[یاد مرگ]] و [[بیم]] [[جهنم]] باز نداشت. یاد [[قبر]] و قیامت حتی در شب زفاف زهرا {{س}} او را به خود مشغول ساخته بود<ref>ر. ک: درس پنجم.</ref>. | ||
چون [[آیه شریفه]]: {{متن قرآن|وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِينَ * لَهَا سَبْعَةُ أَبْوَابٍ لِكُلِّ بَابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ}}<ref>«و به یقین دوزخ وعدهگاه همه آنان است * که هفت دروازه دارد و هر دروازه از آن را بخشی جداست» سوره حجر، آیه ۴۳-۴۵.</ref> بر [[پیامبر]]{{صل}} نازل شد، رسول خدا{{صل}} به شدت گریست. [[اصحاب]] نیز با [[گریه]] او گریستند و کسی را یارای [[سخن گفتن]] با پیامبر{{صل}} نبود. تنها چیزی که [[قلب]] آن [[حضرت]] را خوشحال میکرد [[دیدار]] فاطمه{{س}} بود. از این رو، اصحاب چاره را در این دیدند که فاطمه{{س}} را به حضور رسول خدا{{صل}} بیاورند. فاطمه{{س}} گفت: «[[پدر]] [[جان]]، فدایت گردم، چرا گریه میکنی؟» | چون [[آیه شریفه]]: {{متن قرآن|وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِينَ * لَهَا سَبْعَةُ أَبْوَابٍ لِكُلِّ بَابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ}}<ref>«و به یقین دوزخ وعدهگاه همه آنان است * که هفت دروازه دارد و هر دروازه از آن را بخشی جداست» سوره حجر، آیه ۴۳-۴۵.</ref> بر [[پیامبر]] {{صل}} نازل شد، رسول خدا {{صل}} به شدت گریست. [[اصحاب]] نیز با [[گریه]] او گریستند و کسی را یارای [[سخن گفتن]] با پیامبر {{صل}} نبود. تنها چیزی که [[قلب]] آن [[حضرت]] را خوشحال میکرد [[دیدار]] فاطمه {{س}} بود. از این رو، اصحاب چاره را در این دیدند که فاطمه {{س}} را به حضور رسول خدا {{صل}} بیاورند. فاطمه {{س}} گفت: «[[پدر]] [[جان]]، فدایت گردم، چرا گریه میکنی؟» | ||
پیامبر{{صل}} [[آیه]] را برای دخترش خواند. او به محض شنیدن آیه با صورت نقش بر [[زمین]] شد و این جمله را تکرار میکرد: | پیامبر {{صل}} [[آیه]] را برای دخترش خواند. او به محض شنیدن آیه با صورت نقش بر [[زمین]] شد و این جمله را تکرار میکرد: | ||
{{متن حدیث|الْوَيْلُ ثُمَّ الْوَيْلُ لِمَنْ دَخَلَ النَّارَ}}؛ | {{متن حدیث|الْوَيْلُ ثُمَّ الْوَيْلُ لِمَنْ دَخَلَ النَّارَ}}؛ | ||
وای، وای بر کسی که در [[آتش جهنم]] وارد شود!<ref>بحارالانوار، ج۸، ص۳۰۳.</ref>. | وای، وای بر کسی که در [[آتش جهنم]] وارد شود!<ref>بحارالانوار، ج۸، ص۳۰۳.</ref>. | ||
یاد [[قیامت]]؛ روزی که همه [[دلها]] را به [[وحشت]] میاندازد و [[مادر]] شیر ده، [[کودک]] شیر خوارش را فراموش میکند و هر بارداری، جنین خود را بر [[زمین]] مینهد<ref>{{متن قرآن|يَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَتَضَعُ كُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا وَتَرَى النَّاسَ سُكَارَى وَمَا هُمْ بِسُكَارَى وَلَكِنَّ عَذَابَ اللَّهِ شَدِيدٌ}} «روزی که آن را میبینید، هر زنی که شیر میدهد، نوزاد شیریاش را از یاد میبرد و هر آبستنی بار خود فرو مینهد و مردم را مست میبینی و مست نیستند اما عذاب خداوند سخت است» سوره حج، آیه ۲.</ref> و [[برادر]] از برادر، فرزند از مادر و [[پدر]] و [[همسر]] از همسر فرار میکند<ref>{{متن قرآن|يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ * وَأُمِّهِ وَأَبِيهِ * وَصَاحِبَتِهِ وَبَنِيهِ}} «روزی که آدمی از برادر خود بگریزد * و از مادر و پدر خویش * و از همسر و پسران خود» سوره عبس، آیه ۳۴-۳۶.</ref>، همواره دغدغه خاطر [[فاطمه]]{{س}} بود. از این رو، از [[پیامبر]]{{صل}} پرسید: «پدر [[جان]]! در آن موقف بزرگ، [[روز]] وحشتها و روز بزرگترین ترسها، کجا تو را پیدا کنم؟» [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: «فاطمه جان! نزد دروازه [[بهشت]]، در حالی که [[پرچم]] [[حمد]] را به اهتزاز در آوردهام و امتم را [[شفاعت]] میکنم». | یاد [[قیامت]]؛ روزی که همه [[دلها]] را به [[وحشت]] میاندازد و [[مادر]] شیر ده، [[کودک]] شیر خوارش را فراموش میکند و هر بارداری، جنین خود را بر [[زمین]] مینهد<ref>{{متن قرآن|يَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَتَضَعُ كُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا وَتَرَى النَّاسَ سُكَارَى وَمَا هُمْ بِسُكَارَى وَلَكِنَّ عَذَابَ اللَّهِ شَدِيدٌ}} «روزی که آن را میبینید، هر زنی که شیر میدهد، نوزاد شیریاش را از یاد میبرد و هر آبستنی بار خود فرو مینهد و مردم را مست میبینی و مست نیستند اما عذاب خداوند سخت است» سوره حج، آیه ۲.</ref> و [[برادر]] از برادر، فرزند از مادر و [[پدر]] و [[همسر]] از همسر فرار میکند<ref>{{متن قرآن|يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ * وَأُمِّهِ وَأَبِيهِ * وَصَاحِبَتِهِ وَبَنِيهِ}} «روزی که آدمی از برادر خود بگریزد * و از مادر و پدر خویش * و از همسر و پسران خود» سوره عبس، آیه ۳۴-۳۶.</ref>، همواره دغدغه خاطر [[فاطمه]] {{س}} بود. از این رو، از [[پیامبر]] {{صل}} پرسید: «پدر [[جان]]! در آن موقف بزرگ، [[روز]] وحشتها و روز بزرگترین ترسها، کجا تو را پیدا کنم؟» [[رسول خدا]] {{صل}} فرمود: «فاطمه جان! نزد دروازه [[بهشت]]، در حالی که [[پرچم]] [[حمد]] را به اهتزاز در آوردهام و امتم را [[شفاعت]] میکنم». | ||
اگر آنجا تو را نیافتم؟ | اگر آنجا تو را نیافتم؟ | ||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
در کنار [[جهنم]]، در حالی که شعلههای [[آتش]] را از امتم دور میکنم. | در کنار [[جهنم]]، در حالی که شعلههای [[آتش]] را از امتم دور میکنم. | ||
اینجا فاطمه{{س}} آرام گرفت و [[غم]] از چهرهاش زدوده شد<ref>امالی صدوق، مجلس ۴۶، ص۳۵۰، حدیث ۱۴.</ref>. | اینجا فاطمه {{س}} آرام گرفت و [[غم]] از چهرهاش زدوده شد<ref>امالی صدوق، مجلس ۴۶، ص۳۵۰، حدیث ۱۴.</ref>. | ||
روزی رسول خدا{{صل}} بر فاطمه{{س}} وارد شد و او را نگران و [[اندوهگین]] یافت. از او پرسید: «دخترم! [[حزن]] و اندوهت برای چیست؟» فاطمه{{س}} گفت: «پدر جان یاد کردم [[روز محشر]] و توقف [[مردم]] را در آن روز در حالی که برهنهاند»<ref>بحارالانوار، ج۸، ص۵۳.</ref>. | روزی رسول خدا {{صل}} بر فاطمه {{س}} وارد شد و او را نگران و [[اندوهگین]] یافت. از او پرسید: «دخترم! [[حزن]] و اندوهت برای چیست؟» فاطمه {{س}} گفت: «پدر جان یاد کردم [[روز محشر]] و توقف [[مردم]] را در آن روز در حالی که برهنهاند»<ref>بحارالانوار، ج۸، ص۵۳.</ref>. | ||
در روایتی دیگر آمده است: روزی رسول خدا{{صل}} نزد زهرا{{س}} آمد و او را گریان دید. پرسید: «ای [[نور]] چشم من! چه چیزی باعث [[گریه]] تو شده است؟» زهرا{{س}} گفت: | در روایتی دیگر آمده است: روزی رسول خدا {{صل}} نزد زهرا {{س}} آمد و او را گریان دید. پرسید: «ای [[نور]] چشم من! چه چیزی باعث [[گریه]] تو شده است؟» زهرا {{س}} گفت: | ||
[[آیه]] {{متن قرآن|وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا}}<ref>«و روزی (را یاد کن) که کوهها را به جنبش آوریم و زمین را آشکار بینی و مردم را گرد آوریم و هیچ یک از ایشان را وا نمینهیم» سوره کهف، آیه ۴۷.</ref><ref>ملحقات احقاق الحق، ج۲۵، ص۵۲۷.</ref><ref>[[علی رفیعی|رفیعی، علی]]، [[درآمدی بر سیره فاطمی (کتاب)|درآمدی بر سیره فاطمی]]، ص ۳۷.</ref> | [[آیه]] {{متن قرآن|وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا}}<ref>«و روزی (را یاد کن) که کوهها را به جنبش آوریم و زمین را آشکار بینی و مردم را گرد آوریم و هیچ یک از ایشان را وا نمینهیم» سوره کهف، آیه ۴۷.</ref><ref>ملحقات احقاق الحق، ج۲۵، ص۵۲۷.</ref><ref>[[علی رفیعی|رفیعی، علی]]، [[درآمدی بر سیره فاطمی (کتاب)|درآمدی بر سیره فاطمی]]، ص ۳۷.</ref> | ||
====محو [[جمال]] [[حق]]==== | ==== محو [[جمال]] [[حق]] ==== | ||
شب و [[روز]] [[فاطمه]]{{س}} در [[شناخت]] [[حق تعالی]]، [[بندگی]] او و [[تهذیب]] و [[تکامل نفس]] سپری میشد. او هر لحظه که در این وادی گامهای تازهتری بر میداشت و از [[کوثر]] زلال «[[معرفة الله]]» جرعههای گواراتری مینوشید، بیشتر محو جمال [[یار]] میشد و سراسر وجودش در تاب و تب این [[عشق]] و [[معرفت]] میسوخت. | شب و [[روز]] [[فاطمه]] {{س}} در [[شناخت]] [[حق تعالی]]، [[بندگی]] او و [[تهذیب]] و [[تکامل نفس]] سپری میشد. او هر لحظه که در این وادی گامهای تازهتری بر میداشت و از [[کوثر]] زلال «[[معرفة الله]]» جرعههای گواراتری مینوشید، بیشتر محو جمال [[یار]] میشد و سراسر وجودش در تاب و تب این [[عشق]] و [[معرفت]] میسوخت. | ||
فاطمه{{س}} در همه چیز [[بیهمتا]] و بینظیر بود. در [[خداشناسی]] نیز مانندی نداشت. یکی از [[تفاسیر]] [[بتول]] همین است: | فاطمه {{س}} در همه چیز [[بیهمتا]] و بینظیر بود. در [[خداشناسی]] نیز مانندی نداشت. یکی از [[تفاسیر]] [[بتول]] همین است: | ||
{{متن حدیث|سُمِّيَتْ فَاطِمَةُ بَتُولًا لِأَنَّهَا بُتِلَتْ عَنِ النَّظِيرِ}}<ref>بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۶؛ مناقب، ابن شهر آشوب، ج۳، ص۳۳۰.</ref>؛ | {{متن حدیث|سُمِّيَتْ فَاطِمَةُ بَتُولًا لِأَنَّهَا بُتِلَتْ عَنِ النَّظِيرِ}}<ref>بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۶؛ مناقب، ابن شهر آشوب، ج۳، ص۳۳۰.</ref>؛ | ||
فاطمه{{س}} بتول نامیده شده است؛ چون نظیر ندارد. | فاطمه {{س}} بتول نامیده شده است؛ چون نظیر ندارد. | ||
او سرآمد [[بکائین]]، [[توابین]] و خائفین بود<ref>بحارالانوار، ج۴۳، ص۳۵.</ref>. | او سرآمد [[بکائین]]، [[توابین]] و خائفین بود<ref>بحارالانوار، ج۴۳، ص۳۵.</ref>. | ||
در [[محراب]] [[عبادت]]، چنان [[غرق]] [[عظمت خدا]] و محو جمال حق میگشت و از خود بیخود میشد که از [[اندیشه]] [[فرزندان]] و عزیزان خویش نیز با همه علاقهای که به آنان داشت [[غافل]] میگشت. از این رو، هنگام عبادت، [[خداوند]] فرشتهای را [[مأمور]] میکرد تا گهواره فرزندان او را حرکت دهد<ref>بحارالانوار، ج۴۳، ص۴۵.</ref>. | در [[محراب]] [[عبادت]]، چنان [[غرق]] [[عظمت خدا]] و محو جمال حق میگشت و از خود بیخود میشد که از [[اندیشه]] [[فرزندان]] و عزیزان خویش نیز با همه علاقهای که به آنان داشت [[غافل]] میگشت. از این رو، هنگام عبادت، [[خداوند]] فرشتهای را [[مأمور]] میکرد تا گهواره فرزندان او را حرکت دهد<ref>بحارالانوار، ج۴۳، ص۴۵.</ref>. | ||
[[حضرت زهرا]]{{س}} با آنکه در [[زندگی مادی]] با کمبودها و [[مشکلات]] فراوانی مواجه بود، هیچگاه این مسائل، او را به خود مشغول ساخت و به عنوان یک خواسته و [[آرزو]] برای وی مطرح نبود. | [[حضرت زهرا]] {{س}} با آنکه در [[زندگی مادی]] با کمبودها و [[مشکلات]] فراوانی مواجه بود، هیچگاه این مسائل، او را به خود مشغول ساخت و به عنوان یک خواسته و [[آرزو]] برای وی مطرح نبود. | ||
روزی [[رسول خدا]]{{صل}} از او پرسید: «دخترم چه درخواستی داری؟ اکنون [[جبرئیل امین]] کنار من است و از جانب خداوند [[پیام]] آورده است که هر چه بخواهی بر آورده میشود». گفت: «لذتی که از [[خدمت]] به [[خدا]] میبرم، مرا از هر خواهشی باز داشته است. مرا حاجتی جز این نیست که پیوسته ناظر جمال [[زیبا]] و والای [[حضرت حق]] در [[آخرت]] باشم»<ref>ریاحین الشریعة، ج۱، ص۱۰۵.</ref><ref>[[علی رفیعی|رفیعی، علی]]، [[درآمدی بر سیره فاطمی (کتاب)|درآمدی بر سیره فاطمی]]، ص ۳۹.</ref> | روزی [[رسول خدا]] {{صل}} از او پرسید: «دخترم چه درخواستی داری؟ اکنون [[جبرئیل امین]] کنار من است و از جانب خداوند [[پیام]] آورده است که هر چه بخواهی بر آورده میشود». گفت: «لذتی که از [[خدمت]] به [[خدا]] میبرم، مرا از هر خواهشی باز داشته است. مرا حاجتی جز این نیست که پیوسته ناظر جمال [[زیبا]] و والای [[حضرت حق]] در [[آخرت]] باشم»<ref>ریاحین الشریعة، ج۱، ص۱۰۵.</ref><ref>[[علی رفیعی|رفیعی، علی]]، [[درآمدی بر سیره فاطمی (کتاب)|درآمدی بر سیره فاطمی]]، ص ۳۹.</ref> | ||
===در [[کلام]] [[پدر]] و [[همسر]]=== | === در [[کلام]] [[پدر]] و [[همسر]] === | ||
[[مقام معنوی]] و [[شخصیت]] [[عرفانی]] [[معصوم]] را جز معصوم{{عم}} نمیشناسد. از این رو، [[بهترین]] راه برای پی بردن به اوج قله [[ایمان]] و [[خداشناسی]] [[فاطمه]]{{س}} [[گوش]] [[جان سپردن]] به [[سخنان رسول خدا]]{{صل}} و [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} است. | [[مقام معنوی]] و [[شخصیت]] [[عرفانی]] [[معصوم]] را جز معصوم {{عم}} نمیشناسد. از این رو، [[بهترین]] راه برای پی بردن به اوج قله [[ایمان]] و [[خداشناسی]] [[فاطمه]] {{س}} [[گوش]] [[جان سپردن]] به [[سخنان رسول خدا]] {{صل}} و [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} است. | ||
====[[رسول خدا]]{{صل}}==== | ==== [[رسول خدا]] {{صل}} ==== | ||
[[پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}} درباره دختر گرامیاش میفرماید: | [[پیامبر گرامی اسلام]] {{صل}} درباره دختر گرامیاش میفرماید: | ||
{{متن حدیث|إِنَّ ابْنَتِي فَاطِمَةَ مَلَأَ اللَّهُ قَلْبَهَا وَ جَوَارِحَهَا إِيمَاناً إِلَى مُشَاشِهَا تَفَرَّغَتْ لِطَاعَةِ اللَّهِ}}<ref>بحارالانوار، ج۴۳، ص۴۶.</ref>؛ | {{متن حدیث|إِنَّ ابْنَتِي فَاطِمَةَ مَلَأَ اللَّهُ قَلْبَهَا وَ جَوَارِحَهَا إِيمَاناً إِلَى مُشَاشِهَا تَفَرَّغَتْ لِطَاعَةِ اللَّهِ}}<ref>بحارالانوار، ج۴۳، ص۴۶.</ref>؛ | ||
دخترم فاطمه{{س}} آنچنان [[خداوند]]، [[دل]] و تمامی وجودش را سرشار از ایمان کرده که برای [[طاعت خدا]] خود را از همه چیز فارغ ساخته است. | دخترم فاطمه {{س}} آنچنان [[خداوند]]، [[دل]] و تمامی وجودش را سرشار از ایمان کرده که برای [[طاعت خدا]] خود را از همه چیز فارغ ساخته است. | ||
{{متن حدیث|إِنَّ ابْنَتِي فَاطِمَةَ مَلَأَ اللَّهُ قَلْبَهَا وَ جَوَارِحَهَا إِيمَاناً وَ يَقِيناً}}<ref>بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۹.</ref>؛ | {{متن حدیث|إِنَّ ابْنَتِي فَاطِمَةَ مَلَأَ اللَّهُ قَلْبَهَا وَ جَوَارِحَهَا إِيمَاناً وَ يَقِيناً}}<ref>بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۹.</ref>؛ | ||
خداوند، دل و همه اعضا و جوارح دخترم فاطمه را از ایمان و [[یقین]] لبریز کرده است.<ref>[[علی رفیعی|رفیعی، علی]]، [[درآمدی بر سیره فاطمی (کتاب)|درآمدی بر سیره فاطمی]]، ص ۴۰.</ref> | خداوند، دل و همه اعضا و جوارح دخترم فاطمه را از ایمان و [[یقین]] لبریز کرده است.<ref>[[علی رفیعی|رفیعی، علی]]، [[درآمدی بر سیره فاطمی (کتاب)|درآمدی بر سیره فاطمی]]، ص ۴۰.</ref> | ||
====امیرالمؤمنین{{ع}}==== | ==== امیرالمؤمنین {{ع}} ==== | ||
نقل است که [[حضرت زهرا]]{{س}} در آخرین لحظات [[عمر]] شریفش و هنگام [[وداع]] با همسرش، به وی گفت: «[[پسر عمو]]! در طول عمرم هرگز به تو [[دروغ]] نگفتم، [[خیانت]] نکردم و هیچ گاه با تو [[مخالفت]] ننمودم». | نقل است که [[حضرت زهرا]] {{س}} در آخرین لحظات [[عمر]] شریفش و هنگام [[وداع]] با همسرش، به وی گفت: «[[پسر عمو]]! در طول عمرم هرگز به تو [[دروغ]] نگفتم، [[خیانت]] نکردم و هیچ گاه با تو [[مخالفت]] ننمودم». | ||
امیرالمؤمنین{{ع}} چون این سخنان را شنید، در بیان [[مقام]] [[عرفان]]، [[نیکوکاری]]، [[تقوا]] و [[خوف]] از خدای آن [[حضرت]] فرمود: | امیرالمؤمنین {{ع}} چون این سخنان را شنید، در بیان [[مقام]] [[عرفان]]، [[نیکوکاری]]، [[تقوا]] و [[خوف]] از خدای آن [[حضرت]] فرمود: | ||
{{متن حدیث|مَعَاذَ اللَّهِ أَنْتِ أَعْلَمُ بِاللَّهِ وَ أَبَرُّ وَ أَتْقَى وَ أَكْرَمُ وَ أَشَدُّ خَوْفاً مِنَ اللَّهِ أَنْ أُوَبِّخَكِ غَداً بِمُخَالَفَتِي فَقَدْ عَزَّ عَلَيَّ بِمُفَارَقَتِكِ وَ بِفَقْدِكِ إِلَّا أَنَّهُ أَمْرٌ لَا بُدَّ مِنْهُ}}<ref>موسوعة المصطفی و العتره{{عم}}، فاطمه الزهرا{{س}}، ص۳۳۷.</ref>. | {{متن حدیث|مَعَاذَ اللَّهِ أَنْتِ أَعْلَمُ بِاللَّهِ وَ أَبَرُّ وَ أَتْقَى وَ أَكْرَمُ وَ أَشَدُّ خَوْفاً مِنَ اللَّهِ أَنْ أُوَبِّخَكِ غَداً بِمُخَالَفَتِي فَقَدْ عَزَّ عَلَيَّ بِمُفَارَقَتِكِ وَ بِفَقْدِكِ إِلَّا أَنَّهُ أَمْرٌ لَا بُدَّ مِنْهُ}}<ref>موسوعة المصطفی و العتره {{عم}}، فاطمه الزهرا {{س}}، ص۳۳۷.</ref>. | ||
[[پناه]] بر [[خدا]]! مرتبه خداشناسی و نیکوکاری و تقوا و [[خداترسی]] تو بالاتر از آن است که تو را بر مخالفت خویش [[سرزنش]] کنم. جدایی از تو و فقدانت برای من بسیار مشکل است؛ ولی چارهای جز آن نیست! | [[پناه]] بر [[خدا]]! مرتبه خداشناسی و نیکوکاری و تقوا و [[خداترسی]] تو بالاتر از آن است که تو را بر مخالفت خویش [[سرزنش]] کنم. جدایی از تو و فقدانت برای من بسیار مشکل است؛ ولی چارهای جز آن نیست! | ||
این بخش را با [[وصیت نامه]] حضرت زهرا{{س}} - که نمایانگر ایمان و [[باور]] وی نسبت به [[یگانگی خدا]]، [[رسالت پیامبر]]{{صل}} و [[حقانیت]] [[بهشت و جهنم]] و [[قیامت]] و [[برانگیختن]] [[مردگان]] از [[قبر]] است - پایان میبریم: | این بخش را با [[وصیت نامه]] حضرت زهرا {{س}} - که نمایانگر ایمان و [[باور]] وی نسبت به [[یگانگی خدا]]، [[رسالت پیامبر]] {{صل}} و [[حقانیت]] [[بهشت و جهنم]] و [[قیامت]] و [[برانگیختن]] [[مردگان]] از [[قبر]] است - پایان میبریم: | ||
{{متن حدیث|هَذَا مَا أَوْصَتْ بِهِ فَاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} أَوْصَتْ وَ هِيَ تَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ أَنَّ الْجَنَّةَ حَقٌّ وَ النَّارَ حَقٌّ {{متن قرآن|وَأَنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ لَا رَيْبَ فِيهَا وَأَنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ مَنْ فِي الْقُبُورِ}}<ref>«و اینکه رستخیز بیهیچ تردیدی آمدنی است و اینکه خداوند آن کسان را که در گورند برمیانگیزد» سوره حج، آیه ۷.</ref>}}<ref>بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۱۴.</ref>. | {{متن حدیث|هَذَا مَا أَوْصَتْ بِهِ فَاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} أَوْصَتْ وَ هِيَ تَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ أَنَّ الْجَنَّةَ حَقٌّ وَ النَّارَ حَقٌّ {{متن قرآن|وَأَنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ لَا رَيْبَ فِيهَا وَأَنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ مَنْ فِي الْقُبُورِ}}<ref>«و اینکه رستخیز بیهیچ تردیدی آمدنی است و اینکه خداوند آن کسان را که در گورند برمیانگیزد» سوره حج، آیه ۷.</ref>}}<ref>بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۱۴.</ref>. | ||
این [[وصیت نامه]] [[فاطمه]]، دختر [[رسول الله]]{{صل}} است: او [[گواهی]] میدهد که معبودی جز [[الله]] نیست و گواهی میدهد که محمد، [[بنده]] و فرستاده اوست و اینکه [[بهشت]] [[حق]] است، [[دوزخ]] نیز حق است و گواهی میدهد که [[قیامت]] آمدنی است و در آن شکی وجود ندارد و [[خداوند]] همه [[مردگان]] را بر میانگیزد.<ref>[[علی رفیعی|رفیعی، علی]]، [[درآمدی بر سیره فاطمی (کتاب)|درآمدی بر سیره فاطمی]]، ص ۴۰.</ref> | این [[وصیت نامه]] [[فاطمه]]، دختر [[رسول الله]] {{صل}} است: او [[گواهی]] میدهد که معبودی جز [[الله]] نیست و گواهی میدهد که محمد، [[بنده]] و فرستاده اوست و اینکه [[بهشت]] [[حق]] است، [[دوزخ]] نیز حق است و گواهی میدهد که [[قیامت]] آمدنی است و در آن شکی وجود ندارد و [[خداوند]] همه [[مردگان]] را بر میانگیزد.<ref>[[علی رفیعی|رفیعی، علی]]، [[درآمدی بر سیره فاطمی (کتاب)|درآمدی بر سیره فاطمی]]، ص ۴۰.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == |