بازی با فرزندان: تفاوت میان نسخهها
جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[بازی با فرزندان در حدیث]] - [[بازی با فرزندان در معارف و سیره نبوی]] - [[بازی با فرزندان در خانواده]]| پرسش مرتبط = سیره خانوادگی معصومان (پرسش)}} | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[بازی با فرزندان در حدیث]] - [[بازی با فرزندان در معارف و سیره نبوی]] - [[بازی با فرزندان در خانواده]]| پرسش مرتبط = سیره خانوادگی معصومان (پرسش)}} | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
از جمله نیازهای جدی [[فرزندان]] به ویژه در [[دوران کودکی]] [[بازی]] آنان است و نیز همبازی شدن [[پدر]] و [[مادر]] با ایشان. [[رسول خدا]]{{صل}} با همه مشغلهها و گرفتاریهایش خود با [[کودکان]] بازی میکرد و برای آنان وقت میگذاشت. از [[جابر بن عبد الله انصاری]] چنین نقل شده است: {{متن حدیث|دَخَلْتُ عَلَى النَّبِيِّ{{صل}} وَ عَلَى ظَهْرِهِ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ [وَ هُوَ يَجْثُو لَهُمَا] وَ يَقُولُ نِعْمَ الْجَمَلُ جَمَلُكُمَا وَ نِعْمَ الْعَدْلَانِ أَنْتُمَا}}<ref>«بر پیامبر{{صل}} وارد شدم. دیدم که حسن و حسین بر پشت آن حضرت سوارند [و پیامبر برای آنان زانو زده و خم شده است]و میفرماید: چه شتر خوبی دارید، و چه بار خوبی هستید شما!» المعجم الکبیر، ج۳، ص۵۲؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۱۳، ص۲۱۷؛ ذخائر العقبی، ص۱۳۲؛ سیر أعلام النبلاء، ج۳، ص۲۵۶؛ مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۸۲؛ سبل الهدی و الرشاد، ج۷، ص۱۱۸؛ کنزالعمال، ج۱۳، ص۶۶۳؛ بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۸۵.</ref>. | از جمله نیازهای جدی [[فرزندان]] به ویژه در [[دوران کودکی]] [[بازی]] آنان است و نیز همبازی شدن [[پدر]] و [[مادر]] با ایشان. [[رسول خدا]] {{صل}} با همه مشغلهها و گرفتاریهایش خود با [[کودکان]] بازی میکرد و برای آنان وقت میگذاشت. از [[جابر بن عبد الله انصاری]] چنین نقل شده است: {{متن حدیث|دَخَلْتُ عَلَى النَّبِيِّ {{صل}} وَ عَلَى ظَهْرِهِ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ [وَ هُوَ يَجْثُو لَهُمَا] وَ يَقُولُ نِعْمَ الْجَمَلُ جَمَلُكُمَا وَ نِعْمَ الْعَدْلَانِ أَنْتُمَا}}<ref>«بر پیامبر {{صل}} وارد شدم. دیدم که حسن و حسین بر پشت آن حضرت سوارند [و پیامبر برای آنان زانو زده و خم شده است]و میفرماید: چه شتر خوبی دارید، و چه بار خوبی هستید شما!» المعجم الکبیر، ج۳، ص۵۲؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۱۳، ص۲۱۷؛ ذخائر العقبی، ص۱۳۲؛ سیر أعلام النبلاء، ج۳، ص۲۵۶؛ مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۸۲؛ سبل الهدی و الرشاد، ج۷، ص۱۱۸؛ کنزالعمال، ج۱۳، ص۶۶۳؛ بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۸۵.</ref>. | ||
در خبری دیگر آمده که [[عمر]] به خطاب گفته است: {{متن حدیث|رَأَيْتُ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ عَلَى عَاتِقَيْ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} فَقُلْتُ نِعْمَ الْفَرَسُ لَكُمَا فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ وَ نِعْمَ الْفَارِسَانِ هُمَا}}<ref>«حسن و حسین را سوار بر دوش رسول خدا{{صل}} دیدم. گفتم: چه اسب خوبی دارید شما. رسول خدا{{صل}} فرمود: و چه سواران خوبی هستند آنها». مناقب ابن شهرآشوب، ج۳، ص۱۵۸؛ بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۸۵؛ میزان الحکمة، ج۱۳، ص۴۸۰.</ref>. | در خبری دیگر آمده که [[عمر]] به خطاب گفته است: {{متن حدیث|رَأَيْتُ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ عَلَى عَاتِقَيْ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} فَقُلْتُ نِعْمَ الْفَرَسُ لَكُمَا فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ وَ نِعْمَ الْفَارِسَانِ هُمَا}}<ref>«حسن و حسین را سوار بر دوش رسول خدا {{صل}} دیدم. گفتم: چه اسب خوبی دارید شما. رسول خدا {{صل}} فرمود: و چه سواران خوبی هستند آنها». مناقب ابن شهرآشوب، ج۳، ص۱۵۸؛ بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۸۵؛ میزان الحکمة، ج۱۳، ص۴۸۰.</ref>. | ||
و نیز نقل شده است که [[حسن]] و [[حسین]]{{عم}} بر پشت [[پیامبر]] سوار بودند و میگفتند: هی، هی؛ و پیامبر میفرمود: چه شتر خوبی دارید شما<ref>کتاب العیال، ج۲، ص۷۹۷؛ مناقب ابن شهرآشوب، ج۳، ص۱۵۸؛ بحار الانوار، ج۴۳، ص۲۸۵.</ref>. | و نیز نقل شده است که [[حسن]] و [[حسین]] {{عم}} بر پشت [[پیامبر]] سوار بودند و میگفتند: هی، هی؛ و پیامبر میفرمود: چه شتر خوبی دارید شما<ref>کتاب العیال، ج۲، ص۷۹۷؛ مناقب ابن شهرآشوب، ج۳، ص۱۵۸؛ بحار الانوار، ج۴۳، ص۲۸۵.</ref>. | ||
رسول خدا{{صل}} بازی کردن را نیازی لازم و اساسی برای کودکان میدانست و بر آن تأکید میکرد. [[عبد الله بن شداد]] از پدرش نقل کرده است: روزی رسول خدا{{صل}} برای یکی از دو [[نماز]] [[مغرب]] یا عشا بر ما وارد شد درحالیکه حسن یا حسین را بر پشت خود سوار کرده بود. [[حضرت]] پیشنماز ایستاد و [[کودک]] را کنار خود بر [[زمین]] نهاد و [[تکبیر]] گفت و به [[نماز]] مشغول شد. در حین نماز سجدهای را بسیار طول داد. من سر از [[سجده]] برداشتم و دیدم که [[کودک]] بر پشت [[رسول خدا]]{{صل}} نشسته و [[حضرت]] به سجده مشغول است. پس به سجده خود بازگشتم. پس از آنکه رسول خدا{{صل}} نماز را به پایان برد، [[مردم]] گفتند: ای رسول خدا، در حین نماز سجدهای را بسیار طولانی کردید که [[گمان]] بردیم اتفاقی افتاده یا [[وحی]] برایتان نازل شده است؟ فرمود: هیچیک از اینها پیش نیامده بود، بلکه فرزندم بر پشت من سوار شده بود [و به [[بازی]] مشغول گشته بود] و من نمیخواستم پیش از تأمین نیازش سر از سجده بردارم.<ref>{{متن حدیث|خَرَجَ عَلَيْنَا رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} فِي إِحْدَى صَلَاتَيِ الْعِشَاءِ وَ هُوَ حَامِلٌ حَسَناً أَوْ حُسَیْنَاً. فَتَقَدَّمَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} فَوَضَعَهُ ثُمَ كَبَّرَ لِلصَّلَاةِ فَصَلَّى فَسَجَدَ بَيْنَ ظَهْرَانَيْ صَلَاتِهِ سَجْدَةً أَطَالَهَا قَالَ أَبِي رَفَعْتُ رَأْسِي فَإِذَا الصَّبِيُّ عَلَى ظَهْرِ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} وَ هُوَ سَاجِدٌ فَرَجَعْتُ إِلَى سُجُودِي فَلَمَّا قَضَى رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} الصَّلَاةَ قَالَ النَّاسُ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّكَ سَجَدْتَ بَيْنَ ظَهْرَانَيْ صَلَاتِكَ سَجْدَةً أَطَلْتَهَا حَتَّى ظَنَنَّا أَنَّهُ قَدْ حَدَثَ أَمْرٌ أَوْ أَنَّهُ يُوحَى إِلَيْكَ قَالَ كُلُّ ذَلِكَ لَمْ يَكُنْ وَ لَكِنَّ ابْنِي ارْتَحَلَنِي فَكَرِهْتُ أَنْ أُعَجِّلَهُ حَتَّى يَقْضِيَ حَاجَتَهُ}} مصنف ابن أبی شیبة، ج۷، ص۵۱۴؛ مسند احمد بن حنبل، ج۳، ص۴۹۴، ج۶، ص۴۶۷؛ أبوبکر احمد بن عمرو بن أبی عاصم الضحاک الشیبانی، الآحاد و المثانی، تحقیق باسم فیصل، احمد الجواهرة، الطبعة الاولی، دار الداریة، ۱۴۱۱ ق. ج۲، ص۱۸۸؛ سنن النسائی، ج۲، ص۲۳۰-۲۳۱؛ السنن الکبری للنسائی، ج۱، ص۲۴۳؛ المعجم الکبیر، ج۷، ص۲۷۱؛ شرح الاخبار، ج۳، ص۱۱۷؛ مستدرک الحاکم، ج۳، ص۱۶۵-۱۶۶؛ المحلی، ج۳، ص۹۰؛ السنن الکبری، ج۲، ص۲۶۳؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۱۳، ص۲۱۶، ج۱۴، ص۱۶۰؛ مناقب ابن شهرآشوب، ج۴، ص۲۴؛ کنز العمال، ج۱۳، ص۶۶۸؛ بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۹۴، ج۸۴، ص۲۸۱؛ با مختصر اختلاف.</ref><ref>[[مصطفی دلشاد تهرانی|دلشاد تهرانی، مصطفی]]، [[سیره نبوی ج۴ (کتاب)|سیره نبوی]]، ج۴ ص ۲۲۷.</ref> | رسول خدا {{صل}} بازی کردن را نیازی لازم و اساسی برای کودکان میدانست و بر آن تأکید میکرد. [[عبد الله بن شداد]] از پدرش نقل کرده است: روزی رسول خدا {{صل}} برای یکی از دو [[نماز]] [[مغرب]] یا عشا بر ما وارد شد درحالیکه حسن یا حسین را بر پشت خود سوار کرده بود. [[حضرت]] پیشنماز ایستاد و [[کودک]] را کنار خود بر [[زمین]] نهاد و [[تکبیر]] گفت و به [[نماز]] مشغول شد. در حین نماز سجدهای را بسیار طول داد. من سر از [[سجده]] برداشتم و دیدم که [[کودک]] بر پشت [[رسول خدا]] {{صل}} نشسته و [[حضرت]] به سجده مشغول است. پس به سجده خود بازگشتم. پس از آنکه رسول خدا {{صل}} نماز را به پایان برد، [[مردم]] گفتند: ای رسول خدا، در حین نماز سجدهای را بسیار طولانی کردید که [[گمان]] بردیم اتفاقی افتاده یا [[وحی]] برایتان نازل شده است؟ فرمود: هیچیک از اینها پیش نیامده بود، بلکه فرزندم بر پشت من سوار شده بود [و به [[بازی]] مشغول گشته بود] و من نمیخواستم پیش از تأمین نیازش سر از سجده بردارم.<ref>{{متن حدیث|خَرَجَ عَلَيْنَا رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} فِي إِحْدَى صَلَاتَيِ الْعِشَاءِ وَ هُوَ حَامِلٌ حَسَناً أَوْ حُسَیْنَاً. فَتَقَدَّمَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} فَوَضَعَهُ ثُمَ كَبَّرَ لِلصَّلَاةِ فَصَلَّى فَسَجَدَ بَيْنَ ظَهْرَانَيْ صَلَاتِهِ سَجْدَةً أَطَالَهَا قَالَ أَبِي رَفَعْتُ رَأْسِي فَإِذَا الصَّبِيُّ عَلَى ظَهْرِ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} وَ هُوَ سَاجِدٌ فَرَجَعْتُ إِلَى سُجُودِي فَلَمَّا قَضَى رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} الصَّلَاةَ قَالَ النَّاسُ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّكَ سَجَدْتَ بَيْنَ ظَهْرَانَيْ صَلَاتِكَ سَجْدَةً أَطَلْتَهَا حَتَّى ظَنَنَّا أَنَّهُ قَدْ حَدَثَ أَمْرٌ أَوْ أَنَّهُ يُوحَى إِلَيْكَ قَالَ كُلُّ ذَلِكَ لَمْ يَكُنْ وَ لَكِنَّ ابْنِي ارْتَحَلَنِي فَكَرِهْتُ أَنْ أُعَجِّلَهُ حَتَّى يَقْضِيَ حَاجَتَهُ}} مصنف ابن أبی شیبة، ج۷، ص۵۱۴؛ مسند احمد بن حنبل، ج۳، ص۴۹۴، ج۶، ص۴۶۷؛ أبوبکر احمد بن عمرو بن أبی عاصم الضحاک الشیبانی، الآحاد و المثانی، تحقیق باسم فیصل، احمد الجواهرة، الطبعة الاولی، دار الداریة، ۱۴۱۱ ق. ج۲، ص۱۸۸؛ سنن النسائی، ج۲، ص۲۳۰-۲۳۱؛ السنن الکبری للنسائی، ج۱، ص۲۴۳؛ المعجم الکبیر، ج۷، ص۲۷۱؛ شرح الاخبار، ج۳، ص۱۱۷؛ مستدرک الحاکم، ج۳، ص۱۶۵-۱۶۶؛ المحلی، ج۳، ص۹۰؛ السنن الکبری، ج۲، ص۲۶۳؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۱۳، ص۲۱۶، ج۱۴، ص۱۶۰؛ مناقب ابن شهرآشوب، ج۴، ص۲۴؛ کنز العمال، ج۱۳، ص۶۶۸؛ بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۹۴، ج۸۴، ص۲۸۱؛ با مختصر اختلاف.</ref><ref>[[مصطفی دلشاد تهرانی|دلشاد تهرانی، مصطفی]]، [[سیره نبوی ج۴ (کتاب)|سیره نبوی]]، ج۴ ص ۲۲۷.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == |