پرش به محتوا

بنی‌قینقاع در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جز (جایگزینی متن - 'سلسله' به 'سلسله')
خط ۸: خط ۸:
'''[[بنی‌قینقاع]]''' یکی از [[قبایل]] [[یهودی]] اطراف [[مدینه]] بودند. از این گروه در [[دوره جاهلی]] اطلاعات زیادی در دست نیست و تنها از هم‌پیمانی آنها با خزرج یاد شده است. پس از [[هجرت]]، [[پیامبر]] {{صل}} برای ایجاد [[امنیت]]، پیمان‌نامه‌‌ای را میان [[قبایل]] متعدد یثرب از جمله بنی‌قینقاع منعقد کرد. منتها بعد از پیمان‌شکنی آنها غزوه‌ای اتفاق افتاد و بعد از محاصره و تسلیم از مدینه تبعید شدند.
'''[[بنی‌قینقاع]]''' یکی از [[قبایل]] [[یهودی]] اطراف [[مدینه]] بودند. از این گروه در [[دوره جاهلی]] اطلاعات زیادی در دست نیست و تنها از هم‌پیمانی آنها با خزرج یاد شده است. پس از [[هجرت]]، [[پیامبر]] {{صل}} برای ایجاد [[امنیت]]، پیمان‌نامه‌‌ای را میان [[قبایل]] متعدد یثرب از جمله بنی‌قینقاع منعقد کرد. منتها بعد از پیمان‌شکنی آنها غزوه‌ای اتفاق افتاد و بعد از محاصره و تسلیم از مدینه تبعید شدند.


==آشنایی اجمالی==
== آشنایی اجمالی ==
[[بنی‌قینقاع]] یکی از [[قبایل یهودی]] [[مدینه]] بودند. آنان تنها قبیله‌ای بود که در یک محله خاص در داخل [[مدینه]] سکونت داشت. بنی‌قینقاع [[زمین]] زراعتی نداشتند و آن را در [[مخالفت]] و [[مبارزه]] با [[قبایل]] دیگر یهود از دست داده بودند. و تنها از راه طلاسازی و ساخت و فروش [[سلاح]] و [[بازرگانی]] [[زندگی]] می‌کردند، از [[مال]] و [[ثروت]] برخوردار بودند. یهود از [[پیروزی]] [[مسلمانان]] در [[جنگ بدر]] بسیار ناراحت شده و [[غیظ]] و [[غضب]] و هم [[حسادت]] بر آنها [[غلبه]] کرده بود. این [[قدرت]] نوظهور برای آنها [[نگرانی]] به بار آورده بود و به [[فکر]] چاره انداخته بود.
[[بنی‌قینقاع]] یکی از [[قبایل یهودی]] [[مدینه]] بودند. آنان تنها قبیله‌ای بود که در یک محله خاص در داخل [[مدینه]] سکونت داشت. بنی‌قینقاع [[زمین]] زراعتی نداشتند و آن را در [[مخالفت]] و [[مبارزه]] با [[قبایل]] دیگر یهود از دست داده بودند. و تنها از راه طلاسازی و ساخت و فروش [[سلاح]] و [[بازرگانی]] [[زندگی]] می‌کردند، از [[مال]] و [[ثروت]] برخوردار بودند. یهود از [[پیروزی]] [[مسلمانان]] در [[جنگ بدر]] بسیار ناراحت شده و [[غیظ]] و [[غضب]] و هم [[حسادت]] بر آنها [[غلبه]] کرده بود. این [[قدرت]] نوظهور برای آنها [[نگرانی]] به بار آورده بود و به [[فکر]] چاره انداخته بود.


[[مورخان]] معتقدند اولین قبیله‌ای که [[دشمنی]] خویش و آنچه در [[دل]] داشت را آشکار کرده و به [[سرکشی]] روی آورد قبیله بنی قینقاع بود<ref>السیرة النبویة، ج۲، ص۴۷؛ البدایة و النهایة، ج۴، ص۳؛ سبل الهدی، ج۴، ص۱۷۹؛ سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۳۸۷؛ سیره ابن اسحاق، ج۱، ص۳۱۴؛ تاریخ خلیفة ابن خیاط، ج۱، ص۶۶.</ref><ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۱۴۶.</ref>
[[مورخان]] معتقدند اولین قبیله‌ای که [[دشمنی]] خویش و آنچه در [[دل]] داشت را آشکار کرده و به [[سرکشی]] روی آورد قبیله بنی قینقاع بود<ref>السیرة النبویة، ج۲، ص۴۷؛ البدایة و النهایة، ج۴، ص۳؛ سبل الهدی، ج۴، ص۱۷۹؛ سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۳۸۷؛ سیره ابن اسحاق، ج۱، ص۳۱۴؛ تاریخ خلیفة ابن خیاط، ج۱، ص۶۶.</ref><ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۱۴۶.</ref>


===نسب===
=== نسب ===
درباره تبار [[بنی قینقاع]] اطلاع قابل توجهی وجود ندارد. تنها هنگامی که سخن از [[اسلام آوردن]] یکی از ایشان یعنی [[عبدالله بن سلام]] به میان می‌‌آید، [[نسب]] وی را به [[حضرت یوسف]]{{ع}} یا بنی‌‌اسرائیل ([[فرزندان]] [[یعقوب]])<ref>الاستیعاب، ج ۳، ص ۹۲۲؛ الطبقات، ج ۲، ص ۳۵۳؛ اسدالغابه، ج ۳، ص ۱۷۶.</ref> می‌‌رسانند. به نظر ابوالفرج، از آنجا که [[عرب‌ها]] به نسب خود اهمیت می‌‌داده‌‌اند و وی نتوانسته برای بنی‌‌قینقاع سلسله نسبی بیابد، باید آنان را در شمار [[قبایل]] [[غیر عرب]] در نظر گرفت<ref>الاغانی، ج ۳، ص ۱۱۰.</ref>. وی در بخش دیگری از کتابش آنان را [[اسرائیلی]] (از تبار [[حضرت یعقوب]]) برشمرده است<ref> الاغانی، ج ۲۲، ص ۱۱۳.</ref>. [[استدلال]] ابوالفرج برای [[اثبات]] تبار اسرائیلی بنی‌‌قینقاع پذیرفتنی نیست، زیرا به [[باور]] عمده محققان، [[فرهنگ]] [[یهودیان]] یثرب، [[فرهنگی]] [[عربی]] بود و طبیعتاً آنان نیز به نسب اهمیت می‌‌دادند و برای خلأ نسب نامه ایشان باید دلایل دیگری جست، از این رو و با توجه به اینکه بسیاری از یهودیان یثرب عرب‌‌تبار بودند برای اثبات تبار اسرائیلی ایشان شواهد موجود کافی نیست تا بتوان از [[هجرت]]، [[زمان]] و علل آن سخن گفت. در این زمینه قبایل یهودی دیگر وضعیت بهتری دارند.
درباره تبار [[بنی قینقاع]] اطلاع قابل توجهی وجود ندارد. تنها هنگامی که سخن از [[اسلام آوردن]] یکی از ایشان یعنی [[عبدالله بن سلام]] به میان می‌‌آید، [[نسب]] وی را به [[حضرت یوسف]] {{ع}} یا بنی‌‌اسرائیل ([[فرزندان]] [[یعقوب]])<ref>الاستیعاب، ج ۳، ص ۹۲۲؛ الطبقات، ج ۲، ص ۳۵۳؛ اسدالغابه، ج ۳، ص ۱۷۶.</ref> می‌‌رسانند. به نظر ابوالفرج، از آنجا که [[عرب‌ها]] به نسب خود اهمیت می‌‌داده‌‌اند و وی نتوانسته برای بنی‌‌قینقاع سلسله نسبی بیابد، باید آنان را در شمار [[قبایل]] [[غیر عرب]] در نظر گرفت<ref>الاغانی، ج ۳، ص ۱۱۰.</ref>. وی در بخش دیگری از کتابش آنان را [[اسرائیلی]] (از تبار [[حضرت یعقوب]]) برشمرده است<ref> الاغانی، ج ۲۲، ص ۱۱۳.</ref>. [[استدلال]] ابوالفرج برای [[اثبات]] تبار اسرائیلی بنی‌‌قینقاع پذیرفتنی نیست، زیرا به [[باور]] عمده محققان، [[فرهنگ]] [[یهودیان]] یثرب، [[فرهنگی]] [[عربی]] بود و طبیعتاً آنان نیز به نسب اهمیت می‌‌دادند و برای خلأ نسب نامه ایشان باید دلایل دیگری جست، از این رو و با توجه به اینکه بسیاری از یهودیان یثرب عرب‌‌تبار بودند برای اثبات تبار اسرائیلی ایشان شواهد موجود کافی نیست تا بتوان از [[هجرت]]، [[زمان]] و علل آن سخن گفت. در این زمینه قبایل یهودی دیگر وضعیت بهتری دارند.


==بنی قینقاع پیش از [[اسلام]]==
== بنی قینقاع پیش از [[اسلام]] ==
گفته شده بنی‌‌قینقاع پیش از [[مهاجرت]] [[اوس]] و خزرج در یثرب مستقر شده بودند<ref>الاغانی، ج ۲۲، ص ۱۱۳.</ref>. در تحولاتی که به [[چیرگی]] اوس و خزرج بر یهودیان یثرب انجامید هیچ اشاره‌‌ای به ایشان نشده و مشخص نیست تغییرات یثرب چه تأثیری بر وضعیت ایشان در آن منطقه نهاده است.
گفته شده بنی‌‌قینقاع پیش از [[مهاجرت]] [[اوس]] و خزرج در یثرب مستقر شده بودند<ref>الاغانی، ج ۲۲، ص ۱۱۳.</ref>. در تحولاتی که به [[چیرگی]] اوس و خزرج بر یهودیان یثرب انجامید هیچ اشاره‌‌ای به ایشان نشده و مشخص نیست تغییرات یثرب چه تأثیری بر وضعیت ایشان در آن منطقه نهاده است.


خط ۲۳: خط ۲۳:
[[منابع اسلامی]] نیز از هم‌پیمانی [[قینقاع]] و خزرج سخن گفته‌‌اند؛ اما کمتر می‌‌توان به [[زمان]] آغاز هم‌پیمانی آنها دست یافت<ref>دلائل النبوه، ج ۳، ص ۱۷۴؛ الدرر، ص ۱۸۰؛ المغازی، ج ۱، ص ۱۷۹؛ ج ۲، ص ۵۱۰.</ref>. در [[نبرد بعاث]] که اندکی پیش از حضور [[پیامبر]] در یثرب میان [[اوس]] و خزرج روی داد، [[بنی قینقاع]] و خزرج هر دو از یک مجموعه محسوب می‌‌شدند و از این رو اوس و خزرج هر دو برای جلب نیروهای بیشتر توجهشان به [[بنی قریظه]] و [[بنی نضیر]] جلب شد<ref> الکامل، ج ۱، ص ۵۱۷؛ الاغانی، ج ۳، ص ۲۶.</ref>، در نتیجه روابط [[یهودیان]] یثرب از جمله بنی‌‌قینقاع با یکدیگر تحت‌‌الشعاع روابط اوس و خزرج شکل گرفته بود.
[[منابع اسلامی]] نیز از هم‌پیمانی [[قینقاع]] و خزرج سخن گفته‌‌اند؛ اما کمتر می‌‌توان به [[زمان]] آغاز هم‌پیمانی آنها دست یافت<ref>دلائل النبوه، ج ۳، ص ۱۷۴؛ الدرر، ص ۱۸۰؛ المغازی، ج ۱، ص ۱۷۹؛ ج ۲، ص ۵۱۰.</ref>. در [[نبرد بعاث]] که اندکی پیش از حضور [[پیامبر]] در یثرب میان [[اوس]] و خزرج روی داد، [[بنی قینقاع]] و خزرج هر دو از یک مجموعه محسوب می‌‌شدند و از این رو اوس و خزرج هر دو برای جلب نیروهای بیشتر توجهشان به [[بنی قریظه]] و [[بنی نضیر]] جلب شد<ref> الکامل، ج ۱، ص ۵۱۷؛ الاغانی، ج ۳، ص ۲۶.</ref>، در نتیجه روابط [[یهودیان]] یثرب از جمله بنی‌‌قینقاع با یکدیگر تحت‌‌الشعاع روابط اوس و خزرج شکل گرفته بود.


از رؤسا، بزرگان و زیر مجموعه‌‌های بنی قینقاع اطلاع چندانی در دست نیست. در برخی گزارش‌ها از [[بنی عمرو]] به عنوان یکی از شاخه‌‌های ایشان یاد شده است<ref>الطبقات، ج ۸، ص ۱۲۳.</ref>. درباره مناطق مسکونی بنی‌‌قینقاع نیز گزارش‌های صریحی وجود ندارد. در برخی گزارش‌ها آمده که ایشان در یثرب در نزدیکی پل (جسر) قرار داشتند<ref>معجم ‌‌البلدان، ج ۵، ص۱۱۷.</ref>. در گزارش‌های دیگر سخن از حرکت پیامبر از بازار بنی‌‌قینقاع به [[مسجد]] یا [[خانه]] [[فاطمه]]{{س}} در میان است<ref> تاریخ دمشق، ج ۱۳، ص ۱۹۳.</ref>؛ همچنین برخی از [[فقرا]] در اعزام به [[تبوک]] در [[سال نهم هجری]] [[اسلحه]]، مرکب یا توشه کافی نداشتند از این رو محله بنی‌‌قینقاع از [[انصار]] درخواست کمک می‌‌کردند<ref> تاریخ دمشق، ج ۶۲، ص ۳۵۷.</ref>؛ همچنین در منابع صحابه ‌‌نگارانه از هم‌پیمانی برخی از اعضای بنی‌‌قینقاع با [[قبایل]] [[خزرجی]] منشعب از عوف بن خزرج (که در نزدیکی [[مسجد]] قرار داشتند) خبر می‌‌دهند<ref>تاریخ دمشق، ج ۲۹، ص ۱۰۰، ۳۵۷.</ref>. برآیند گزارش‌ها نشان می‌‌دهد که بنی‌‌قینقاع در مناطقی سکونت داشتند که نزدیک به مناطق [[خزرجی]] بود. هم‌پیمانی ایشان با یکدیگر نیز مؤید همین احتمال است.
از رؤسا، بزرگان و زیر مجموعه‌‌های بنی قینقاع اطلاع چندانی در دست نیست. در برخی گزارش‌ها از [[بنی عمرو]] به عنوان یکی از شاخه‌‌های ایشان یاد شده است<ref>الطبقات، ج ۸، ص ۱۲۳.</ref>. درباره مناطق مسکونی بنی‌‌قینقاع نیز گزارش‌های صریحی وجود ندارد. در برخی گزارش‌ها آمده که ایشان در یثرب در نزدیکی پل (جسر) قرار داشتند<ref>معجم ‌‌البلدان، ج ۵، ص۱۱۷.</ref>. در گزارش‌های دیگر سخن از حرکت پیامبر از بازار بنی‌‌قینقاع به [[مسجد]] یا [[خانه]] [[فاطمه]] {{س}} در میان است<ref> تاریخ دمشق، ج ۱۳، ص ۱۹۳.</ref>؛ همچنین برخی از [[فقرا]] در اعزام به [[تبوک]] در [[سال نهم هجری]] [[اسلحه]]، مرکب یا توشه کافی نداشتند از این رو محله بنی‌‌قینقاع از [[انصار]] درخواست کمک می‌‌کردند<ref> تاریخ دمشق، ج ۶۲، ص ۳۵۷.</ref>؛ همچنین در منابع صحابه ‌‌نگارانه از هم‌پیمانی برخی از اعضای بنی‌‌قینقاع با [[قبایل]] [[خزرجی]] منشعب از عوف بن خزرج (که در نزدیکی [[مسجد]] قرار داشتند) خبر می‌‌دهند<ref>تاریخ دمشق، ج ۲۹، ص ۱۰۰، ۳۵۷.</ref>. برآیند گزارش‌ها نشان می‌‌دهد که بنی‌‌قینقاع در مناطقی سکونت داشتند که نزدیک به مناطق [[خزرجی]] بود. هم‌پیمانی ایشان با یکدیگر نیز مؤید همین احتمال است.


در حوزه [[اقتصاد]] بنی‌‌قینقاع ادعا شده که همگی ایشان ریخته‌‌گر بودند<ref>المغازی، ج ۱، ص ۱۷۹.</ref>. صاغانی نیز واژه [[قینقاع]] را تشکیل شده از واژه "قین" به معنای آهنگر و "قاع" نام یکی از قلعه‌‌های یثرب دانسته است<ref>عمدة القاری، ج ۱۵، ص ۱۸.</ref>. البته احتمال آنکه اعضای یک [[قبیله]] همگی کسب و حرفه یکسانی داشته باشند بعید است. اینکه گفته شده: آنها زمین‌های [[کشاورزی]] نداشتند<ref>الثقات، ج ۱، ص ۲۱۰.</ref> نمی‌‌تواند درست باشد و تنها به این نکته اشاره دارد که اقتصاد آنان عموماً مبتنی بر کشاورزی نبوده است. گزارش‌هایی هم که از زمین‌های بنی‌‌قینقاع سخن می‌‌گویند مؤید این مدعایند<ref> السنن الکبری، ج ۵، ص ۳۱۶.</ref>. بیش از همه به بازار بنی‌‌قینقاع به عنوان یکی از عمده‌‌ترین بازارهای یثرب اشاره شده است که افزون بر [[داد و ستد]]، از مراکز تجمع یثربیان به شمار می‌‌آمده<ref>تاریخ المدینه، ج ۱، ص ۲۸۹؛ الاغانی، ج ۳، ص ۲۰ ـ ۲۱.</ref> و کارکرد اطلاع رسانی داشته و به رغم [[تبعید]] [[بنی قینقاع]] در سال‌های نخستین پس از [[هجرت]]، همچنان تا سال‌ها ادامه [[حیات]] داده است<ref> تاریخ دمشق، ج ۶۲، ص ۳۵۷.</ref>.
در حوزه [[اقتصاد]] بنی‌‌قینقاع ادعا شده که همگی ایشان ریخته‌‌گر بودند<ref>المغازی، ج ۱، ص ۱۷۹.</ref>. صاغانی نیز واژه [[قینقاع]] را تشکیل شده از واژه "قین" به معنای آهنگر و "قاع" نام یکی از قلعه‌‌های یثرب دانسته است<ref>عمدة القاری، ج ۱۵، ص ۱۸.</ref>. البته احتمال آنکه اعضای یک [[قبیله]] همگی کسب و حرفه یکسانی داشته باشند بعید است. اینکه گفته شده: آنها زمین‌های [[کشاورزی]] نداشتند<ref>الثقات، ج ۱، ص ۲۱۰.</ref> نمی‌‌تواند درست باشد و تنها به این نکته اشاره دارد که اقتصاد آنان عموماً مبتنی بر کشاورزی نبوده است. گزارش‌هایی هم که از زمین‌های بنی‌‌قینقاع سخن می‌‌گویند مؤید این مدعایند<ref> السنن الکبری، ج ۵، ص ۳۱۶.</ref>. بیش از همه به بازار بنی‌‌قینقاع به عنوان یکی از عمده‌‌ترین بازارهای یثرب اشاره شده است که افزون بر [[داد و ستد]]، از مراکز تجمع یثربیان به شمار می‌‌آمده<ref>تاریخ المدینه، ج ۱، ص ۲۸۹؛ الاغانی، ج ۳، ص ۲۰ ـ ۲۱.</ref> و کارکرد اطلاع رسانی داشته و به رغم [[تبعید]] [[بنی قینقاع]] در سال‌های نخستین پس از [[هجرت]]، همچنان تا سال‌ها ادامه [[حیات]] داده است<ref> تاریخ دمشق، ج ۶۲، ص ۳۵۷.</ref>.


==مناسبات با [[پیامبر]]{{صل}}==
== مناسبات با [[پیامبر]] {{صل}} ==
پس از [[هجرت پیامبر]] و سکونت ایشان در میان قبیله خزرجی بنی‌‌نجار، [[پذیرش اسلام]] از سوی یثربیان شتاب گرفت. [[پیامبر]] با تکیه بر پشتوانه نو مسلمانان یثرب و برای ایجاد [[امنیت]]، پیمان‌نامه‌‌ای را میان [[قبایل]] متعدد یثرب منعقد کرد که در آن از قبایل متعدد و همچنین از [[یهودیان]] یثرب سخن به میان آمده است؛ اما در این پیمان اشاره‌‌ای به یهودیان بنی‌‌قینقاع نشده است<ref> السنن الکبری، ج ۸، ص ۱۰۶؛ السیرة‌‌النبویه، ج ۲، ص ۳۴۸.</ref>. مغازی ‌‌نگاران به اتفاق از [[عهد شکنی]] آنان به عنوان عامل رویارویی [[پیامبر]] با ایشان [[سخن]] گفته‌‌اند<ref>المغازی، ج ۱، ص ۱۷۶؛ الدرر، ج ۱، ص ۱۴۱، الاکتفاء، ج ۲، ص ۵۹ ـ ۶۰.</ref>؛ اما گزارش مستقلی وجود ندارد که از این [[پیمان]]، [[نماینده]] بنی‌‌قینقاع و مفاد پیمان حکایت کند. برخی فنحاص را [[رهبر]] بنی‌‌قینقاع دانسته‌‌اند<ref>جامع‌‌البیان، مج ۳، ج ۴، ص ۲۶۶؛ التبیان، ج ۳، ص ۷۳؛ مجمع‌‌البیان، ج ۲، ص ۴۶۵.</ref>، اما قراردادی میان او و پیامبر نیز گزارش نشده است. در عین حال جای هیچ تردیدی وجود ندارد که بنی‌‌قینقاع با پیامبر پیمان بسته بودند، زیرا ایشان از طرفی هم‌پیمان [[خزرج]] بودند و از طرف دیگر [[خزرجیان]] عموماً به پیامبر متمایل شده بودند، به گونه‌‌ای که بزرگان ایشان همچون [[عبدالله بن ابی]] نیز با [[اکراه]] [[اسلام]] را پذیرفته بودند و از این رو بنی‌‌قینقاع چاره‌‌ای جز هم‌پیمانی نداشت.
پس از [[هجرت پیامبر]] و سکونت ایشان در میان قبیله خزرجی بنی‌‌نجار، [[پذیرش اسلام]] از سوی یثربیان شتاب گرفت. [[پیامبر]] با تکیه بر پشتوانه نو مسلمانان یثرب و برای ایجاد [[امنیت]]، پیمان‌نامه‌‌ای را میان [[قبایل]] متعدد یثرب منعقد کرد که در آن از قبایل متعدد و همچنین از [[یهودیان]] یثرب سخن به میان آمده است؛ اما در این پیمان اشاره‌‌ای به یهودیان بنی‌‌قینقاع نشده است<ref> السنن الکبری، ج ۸، ص ۱۰۶؛ السیرة‌‌النبویه، ج ۲، ص ۳۴۸.</ref>. مغازی ‌‌نگاران به اتفاق از [[عهد شکنی]] آنان به عنوان عامل رویارویی [[پیامبر]] با ایشان [[سخن]] گفته‌‌اند<ref>المغازی، ج ۱، ص ۱۷۶؛ الدرر، ج ۱، ص ۱۴۱، الاکتفاء، ج ۲، ص ۵۹ ـ ۶۰.</ref>؛ اما گزارش مستقلی وجود ندارد که از این [[پیمان]]، [[نماینده]] بنی‌‌قینقاع و مفاد پیمان حکایت کند. برخی فنحاص را [[رهبر]] بنی‌‌قینقاع دانسته‌‌اند<ref>جامع‌‌البیان، مج ۳، ج ۴، ص ۲۶۶؛ التبیان، ج ۳، ص ۷۳؛ مجمع‌‌البیان، ج ۲، ص ۴۶۵.</ref>، اما قراردادی میان او و پیامبر نیز گزارش نشده است. در عین حال جای هیچ تردیدی وجود ندارد که بنی‌‌قینقاع با پیامبر پیمان بسته بودند، زیرا ایشان از طرفی هم‌پیمان [[خزرج]] بودند و از طرف دیگر [[خزرجیان]] عموماً به پیامبر متمایل شده بودند، به گونه‌‌ای که بزرگان ایشان همچون [[عبدالله بن ابی]] نیز با [[اکراه]] [[اسلام]] را پذیرفته بودند و از این رو بنی‌‌قینقاع چاره‌‌ای جز هم‌پیمانی نداشت.


خط ۳۴: خط ۳۴:
در آغاز حضور پیامبر تا یک سال و اندی یهودیان [[بنی قینقاع]] و نیز دیگر یهودیان یثرب با مسلمانان ارتباط نزدیکی داشتند. پیامبر که [[امید]] فراوانی به [[اسلام آوردن]] ایشان داشت، از مسلمانان خواسته بود از رفتارهای [[ناپسند]] ایشان درگذرند و [[خداوند]] نیز خبر داده بود که ایشان شما را بسیار [[آزار]] خواهند داد: {{متن قرآن|لَتُبْلَوُنَّ فِي أَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ وَلَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَمِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا أَذًى كَثِيرًا وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ ذَلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ}}<ref>«بی‌گمان با مال و جانتان آزمون خواهید شد و از آنان که پیش از شما به آنان کتاب (آسمانی) داده‌اند و از کسانی که شرک ورزیده‌اند (سخنان دل) آزار بسیار خواهید شنید و اگر شکیبایی کنید و پرهیزگاری ورزید؛ بی‌گمان این از کارهایی است که آهنگ آن می‌کنند» سوره آل عمران، آیه ۱۸۶.</ref> از میان ۵۱ عالم [[یهودی]] که [[ابن هشام]] به [[نقل]] از [[ابن اسحاق]] در میان قبایل یهودی [[بنی‌‌قریظه]]، [[بنی‌‌نضیر]] و بنی‌‌قینقاع برشمرده است ۲۸ تن از بنی‌‌قینقاع هستند (معادل تقریبی ۵۱ از ایشان)<ref> السیرة‌‌النبویه، ج ۲، ص ۳۶۹.</ref>. افراد برجسته‌‌ای که در منابع [[تفسیری]] نیز بارها از ایشان [[سخن]] به میان آمده است عبارت‌‌اند از: [[رفاعة ‌‌بن زید]]، فنحاص، [[سوید‌‌ بن‌‌ حارث]]، [[مالک‌‌ بن‌‌ ضیف]]، [[رافع‌‌ بن‌‌ حریمله]]، [[رفاعة ‌‌بن ‌‌قیس]]، [[رافع‌‌ بن ‌‌ابی ‌‌رافع]]، [[شاس‌‌ بن ‌‌قیس]]، [[نعمان ‌‌بن ‌‌ابی‌‌ اوفی]] و [[بحری بن عمرو]].
در آغاز حضور پیامبر تا یک سال و اندی یهودیان [[بنی قینقاع]] و نیز دیگر یهودیان یثرب با مسلمانان ارتباط نزدیکی داشتند. پیامبر که [[امید]] فراوانی به [[اسلام آوردن]] ایشان داشت، از مسلمانان خواسته بود از رفتارهای [[ناپسند]] ایشان درگذرند و [[خداوند]] نیز خبر داده بود که ایشان شما را بسیار [[آزار]] خواهند داد: {{متن قرآن|لَتُبْلَوُنَّ فِي أَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ وَلَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَمِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا أَذًى كَثِيرًا وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ ذَلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ}}<ref>«بی‌گمان با مال و جانتان آزمون خواهید شد و از آنان که پیش از شما به آنان کتاب (آسمانی) داده‌اند و از کسانی که شرک ورزیده‌اند (سخنان دل) آزار بسیار خواهید شنید و اگر شکیبایی کنید و پرهیزگاری ورزید؛ بی‌گمان این از کارهایی است که آهنگ آن می‌کنند» سوره آل عمران، آیه ۱۸۶.</ref> از میان ۵۱ عالم [[یهودی]] که [[ابن هشام]] به [[نقل]] از [[ابن اسحاق]] در میان قبایل یهودی [[بنی‌‌قریظه]]، [[بنی‌‌نضیر]] و بنی‌‌قینقاع برشمرده است ۲۸ تن از بنی‌‌قینقاع هستند (معادل تقریبی ۵۱ از ایشان)<ref> السیرة‌‌النبویه، ج ۲، ص ۳۶۹.</ref>. افراد برجسته‌‌ای که در منابع [[تفسیری]] نیز بارها از ایشان [[سخن]] به میان آمده است عبارت‌‌اند از: [[رفاعة ‌‌بن زید]]، فنحاص، [[سوید‌‌ بن‌‌ حارث]]، [[مالک‌‌ بن‌‌ ضیف]]، [[رافع‌‌ بن‌‌ حریمله]]، [[رفاعة ‌‌بن ‌‌قیس]]، [[رافع‌‌ بن ‌‌ابی ‌‌رافع]]، [[شاس‌‌ بن ‌‌قیس]]، [[نعمان ‌‌بن ‌‌ابی‌‌ اوفی]] و [[بحری بن عمرو]].


==غزوه بنی‌قینقاع==
== غزوه بنی‌قینقاع ==
{{اصلی|غزوه بنی‌قینقاع}}
{{اصلی|غزوه بنی‌قینقاع}}


خط ۴۳: خط ۴۳:
همزمان با این امر حادثه‌‌ای رخ داد که [[روابط مسلمانان]] و بنی‌‌قینقاع را وارد مرحله‌‌ای جدید کرد؛ یکی از [[زنان]] [[مسلمان]] که در بازار بنی‌‌قینقاع نشسته بود لبه لباسش را به نیم تنه بالایی آن گره زدند و چون برخاست قسمتی از تنش نمایان شد و آنگاه بازاریان قینقاعی او را به سخره گرفتند. یکی از انصاریان به [[حمایت]] از آن [[زن]] [[شمشیر]] کشید و عامل این [[اقدام]] را کشت. سپس خود وی به دست بنی‌‌قینقاع کشته شد<ref>السیره النبویه، ج ۲، ص ۵۶۰ ـ ۵۶۱؛ تاریخ الاسلام، ج ۲، ص‌‌۱۴۶.</ref>. در پی این حادثه [[عبدالله بن ابی]] از [[بنی قینقاع]] خواست در قلعه‌‌های خود مستقر شوند تا او نیز با هوادارانش به ایشان بپیوندد.
همزمان با این امر حادثه‌‌ای رخ داد که [[روابط مسلمانان]] و بنی‌‌قینقاع را وارد مرحله‌‌ای جدید کرد؛ یکی از [[زنان]] [[مسلمان]] که در بازار بنی‌‌قینقاع نشسته بود لبه لباسش را به نیم تنه بالایی آن گره زدند و چون برخاست قسمتی از تنش نمایان شد و آنگاه بازاریان قینقاعی او را به سخره گرفتند. یکی از انصاریان به [[حمایت]] از آن [[زن]] [[شمشیر]] کشید و عامل این [[اقدام]] را کشت. سپس خود وی به دست بنی‌‌قینقاع کشته شد<ref>السیره النبویه، ج ۲، ص ۵۶۰ ـ ۵۶۱؛ تاریخ الاسلام، ج ۲، ص‌‌۱۴۶.</ref>. در پی این حادثه [[عبدالله بن ابی]] از [[بنی قینقاع]] خواست در قلعه‌‌های خود مستقر شوند تا او نیز با هوادارانش به ایشان بپیوندد.


به [[نقل]] [[زهری]] و واقدی پس از [[نزول آیه]] {{متن قرآن|وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِيَانَةً فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلَى سَوَاءٍ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْخَائِنِينَ}}<ref>«و اگر از گروهی بیم خیانتی (در پیمان) داری به گونه برابر (پیمانشان را) به سوی آنها بیفکن که خداوند خیانتکاران را دوست نمی‌دارد» سوره انفال، آیه ۵۸.</ref>، [[پیامبر]] برای [[نبرد]] با ایشان [[لشکر]] کشید<ref>المغازی، ج ۱، ص ۱۷۷ - ۱۸۰،تاریخ طبری، ج ۲، ص ۴۸ ـ ۴۹.</ref>. پیامبر در نیمه شوّال سال دوم (سه ماه پس از [[تغییر قبله]] و اندکی پس از [[پیروزی]] [[بدر]]) قلعه‌‌های ایشان را محاصره کرد. بنی‌‌قینقاع پس از ۱۵ [[روز]] محاصره و بدون هیچ شرطی [[تسلیم]] شدند. در مدت محاصره، هیچ اقدام نظامی ([[تیراندازی]] و...) از سوی بنی‌‌قینقاع صورت نگرفت و به نظر می‌‌رسد ایشان خیلی زود از حمایت هم‌پیمان خود عبداللّه بن ابیّ ناامید شدند. پیامبر یکی از [[انصار]] را [[مأمور]] بستن دستان مردان بنی‌‌قینقاع کرد. عبدالله بن ابیّ شتابان خود را به پیامبر رسانید و دست خود را از پهلو وارد [[زره پیامبر]] کرد و مجدّانه از وی خواست از آنها درگذرد. پیامبر که آثار [[خشم]] در چهره‌‌اش نمایان شده بود، برخلاف میل خود از [[مجازات]] ایشان [[چشم]] پوشید و به ایشان سه روز مهلت داد تا آنجا را ترک کنند؛ آنگاه بنی‌‌قینقاع در پی تسویه حساب‌های مالی برآمدند و برای حرکت آماده شدند. عبدالله بن ابیّ که [[احساس]] کرد می‌‌تواند با درخواست خود [[حکم]] [[تبعید]] آنها را نیز [[لغو]] کند، به سمت [[خانه پیامبر]] رفت؛ امّا در مقابل خود یکی دیگر از [[خزرجیان]] هم‌پیمان با [[قینقاع]] را یافت که [[پیمان]] خود را با بنی‌‌قینقاع به نفع [[پیامبر]] لغو کرده و‌‌ مانع ورود او شد. اصرار ابن‌‌ابیّ به درگیری و به زخمی شدنش منتهی شد و آنگاه بود که بنی‌‌قینقاع با [[درک]] موقعیت، [[عزم]] خود را برای حرکت جزم کردند<ref>المغازی، ج ۱، ص ۱۷۶ ـ ۱۸۰؛ الدرر، ج ۱، ص ۱۴۱؛ الطبقات، ج ۲، ص ۲۱؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۴۹.</ref>. برای عبدالله بن ابیّ حضور بنی‌‌قینقاع در یثرب اهمیت حیاتی داشت، از این رو نگران وضعیت [[خزرج]] پس از تبعید بنی‌‌قینقاع بود. آماری که از جنگجویان بنی‌‌قینقاع گزارش شده هم حکایت از توان قابل ملاحظه ایشان دارد؛ برخی منابع آنان را ۷۰۰ [[جنگجو]] دانسته‌‌اند که ۴۰۰ تنشان زره‌‌پوش بودند<ref>المغازی، ج ۱، ص ۱۷۷.</ref>. به [[روایت]] [[زهری]] از [[ابن زبیر]] [[یهودیان]] بنی‌‌قینقاع از شجاع‌‌ترین یهودیان به شمار می‌‌آمدند<ref> المغازی، ج ۱، ص ۱۷۸.</ref>. این امر موجب شد عبدالله بن ابیّ که نتوانسته بود در [[نبرد]] از ایشان [[حمایت]] کند کوتاهی خود را با [[حفظ]] [[مال]] و جانشان جبران کند، به [[امید]] آنکه روزی دوباره بتواند آنها را به موطنشان باز گرداند و موقعیت‌‌خود را بهبود بخشد. شاید بتوان گفت موافقت پیامبر با درخواست عبدالله بن ابیّ هم حکایت از آن دارد که اوضاع و شرایط به گونه‌‌ای نبوده است که به پیامبر اجازه [[مقاومت]] بدهد.
به [[نقل]] [[زهری]] و واقدی پس از [[نزول آیه]] {{متن قرآن|وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِيَانَةً فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلَى سَوَاءٍ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْخَائِنِينَ}}<ref>«و اگر از گروهی بیم خیانتی (در پیمان) داری به گونه برابر (پیمانشان را) به سوی آنها بیفکن که خداوند خیانتکاران را دوست نمی‌دارد» سوره انفال، آیه ۵۸.</ref>، [[پیامبر]] برای [[نبرد]] با ایشان [[لشکر]] کشید<ref>المغازی، ج ۱، ص ۱۷۷ - ۱۸۰،تاریخ طبری، ج ۲، ص ۴۸ ـ ۴۹.</ref>. پیامبر در نیمه شوّال سال دوم (سه ماه پس از [[تغییر قبله]] و اندکی پس از [[پیروزی]] [[بدر]]) قلعه‌‌های ایشان را محاصره کرد. بنی‌‌قینقاع پس از ۱۵ [[روز]] محاصره و بدون هیچ شرطی [[تسلیم]] شدند. در مدت محاصره، هیچ اقدام نظامی ([[تیراندازی]] و...) از سوی بنی‌‌قینقاع صورت نگرفت و به نظر می‌‌رسد ایشان خیلی زود از حمایت هم‌پیمان خود عبداللّه بن ابیّ ناامید شدند. پیامبر یکی از [[انصار]] را [[مأمور]] بستن دستان مردان بنی‌‌قینقاع کرد. عبدالله بن ابیّ شتابان خود را به پیامبر رسانید و دست خود را از پهلو وارد [[زره پیامبر]] کرد و مجدّانه از وی خواست از آنها درگذرد. پیامبر که آثار [[خشم]] در چهره‌‌اش نمایان شده بود، برخلاف میل خود از [[مجازات]] ایشان [[چشم]] پوشید و به ایشان سه روز مهلت داد تا آنجا را ترک کنند؛ آنگاه بنی‌‌قینقاع در پی تسویه حساب‌های مالی برآمدند و برای حرکت آماده شدند. عبدالله بن ابیّ که [[احساس]] کرد می‌‌تواند با درخواست خود [[حکم]] [[تبعید]] آنها را نیز [[لغو]] کند، به سمت [[خانه پیامبر]] رفت؛ امّا در مقابل خود یکی دیگر از [[خزرجیان]] هم‌پیمان با [[قینقاع]] را یافت که [[پیمان]] خود را با بنی‌‌قینقاع به نفع [[پیامبر]] لغو کرده و‌‌ مانع ورود او شد. اصرار ابن‌‌ابیّ به درگیری و به زخمی شدنش منتهی شد و آنگاه بود که بنی‌‌قینقاع با [[درک]] موقعیت، [[عزم]] خود را برای حرکت جزم کردند<ref>المغازی، ج ۱، ص ۱۷۶ ـ ۱۸۰؛ الدرر، ج ۱، ص ۱۴۱؛ الطبقات، ج ۲، ص ۲۱؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۴۹.</ref>. برای عبدالله بن ابیّ حضور بنی‌‌قینقاع در یثرب اهمیت حیاتی داشت، از این رو نگران وضعیت [[خزرج]] پس از تبعید بنی‌‌قینقاع بود. آماری که از جنگجویان بنی‌‌قینقاع گزارش شده هم حکایت از توان قابل ملاحظه ایشان دارد؛ برخی منابع آنان را ۷۰۰ [[جنگجو]] دانسته‌‌اند که ۴۰۰ تنشان زره‌‌پوش بودند<ref>المغازی، ج ۱، ص ۱۷۷.</ref>. به [[روایت]] [[زهری]] از [[ابن زبیر]] [[یهودیان]] بنی‌‌قینقاع از شجاع‌‌ترین یهودیان به شمار می‌‌آمدند<ref> المغازی، ج ۱، ص ۱۷۸.</ref>. این امر موجب شد عبدالله بن ابیّ که نتوانسته بود در [[نبرد]] از ایشان [[حمایت]] کند کوتاهی خود را با [[حفظ]] [[مال]] و جانشان جبران کند، به [[امید]] آنکه روزی دوباره بتواند آنها را به موطنشان باز گرداند و موقعیت‌‌خود را بهبود بخشد. شاید بتوان گفت موافقت پیامبر با درخواست عبدالله بن ابیّ هم حکایت از آن دارد که اوضاع و شرایط به گونه‌‌ای نبوده است که به پیامبر اجازه [[مقاومت]] بدهد.


برخی [[روایات تفسیری]] در ذیل برخی [[آیات]] از نقش عبدالله بن ابیّ در نبرد بنی‌‌قینقاع سخن گفته‌‌اند: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاء بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ وَمَن يَتَوَلَّهُم مِّنكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ فَتَرَى الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ يُسَارِعُونَ فِيهِمْ يَقُولُونَ نَخْشَى أَن تُصِيبَنَا دَائِرَةٌ فَعَسَى اللَّهُ أَن يَأْتِيَ بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِّنْ عِندِهِ فَيُصْبِحُواْ عَلَى مَا أَسَرُّواْ فِي أَنفُسِهِمْ نَادِمِينَ }}<ref>«ای مؤمنان! یهودیان و مسیحیان را دوست مگیرید که آنان (در برابر شما) هوادار یکدیگرند و هر کس از شما آنان را دوست بگیرد از آنان است؛ بی‌گمان خداوند گروه ستمگران را راهنمایی نمی‌کند آنگاه بیماردلان را خواهی دید که برای آنان سر و دست می‌شکنند؛ می‌گویند بیم داریم که بلایی به ما رسد ؛ بسا خداوند پیروزی یا امری (دیگر، پیش) آورد تا آنان از آنچه در دل می‌نهفتند پشیمان گردند» سوره مائده، آیه ۵۱-۵۲.</ref>، در این [[آیات]] [[خداوند]] از [[مؤمنان]] می‌‌خواهد [[یهودیان]] و [[مسیحیان]] را [[دوستان]] خود نشمارند و گرنه در شمار آنها شناخته خواهند شد. [[بیماردلان]] (عبدالله بن ابیّ) در [[گرایش]] به آنها ([[بنی قینقاع]]) شتاب دارند و می‌‌گویند که ما نگران روزهای سختیم. چه بسا خداوند ظفری بیاورد، آنگاه به سبب آنچه در [[دل]] پنهان می‌‌کردند پشیمان خواهند شد<ref> السیرة النبویه، ج ۲، ص ۵۶۲.</ref>. عموم [[مفسران]] [[آیه]] {{متن قرآن|قُلْ لِلَّذِينَ كَفَرُوا سَتُغْلَبُونَ وَتُحْشَرُونَ إِلَى جَهَنَّمَ وَبِئْسَ الْمِهَادُ}}<ref>«به کافران بگو: از پا در خواهید آمد و در دوزخ گردتان می‌آورند و این بستر، بد است» سوره آل عمران، آیه ۱۲.</ref> را نیز [[پیشگویی]] [[قرآن]] از [[شکست]] ایشان دانسته و در این‌‌باره از [[قبایل]] سه‌‌گانه [[یهود]] یثرب نام برده‌‌اند<ref> التفسیر الکبیر، ج ۷، ص ۲۰۰.</ref>. با توجه به اینکه خداوند در آغاز این [[سوره]]، از [[نزول]] [[تورات]] [[سخن]] گفته، مفسران خطاب آیات بعدی را عمدتاً متوجه یهودیان دانسته و این آیه را بر یهودیان شکست خورده [[تطبیق]] کرده‌‌اند؛ امّا تطبیق کافران بر یهود و همچنین تطبیق شکست بر شکست یهودیان از [[پیامبر]] در [[زندگی دنیوی]] چندان صریح نیست. ضمن آنکه واژه کافران در آیه، بر بت‌‌پرستان بیش از یهودیان قابل تطبیق است، در نتیجه به نظر می‌‌رسد مفسران سده‌‌های نخست وعیدهای خداوند به بت‌‌پرستان [[عرب]] را به یهودیان نسبت داده‌‌اند تا ذهنیت منفی آیات را از بت‌‌پرستان عرب و از جمله [[قریش]] بازگردانند.
برخی [[روایات تفسیری]] در ذیل برخی [[آیات]] از نقش عبدالله بن ابیّ در نبرد بنی‌‌قینقاع سخن گفته‌‌اند: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاء بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ وَمَن يَتَوَلَّهُم مِّنكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ فَتَرَى الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ يُسَارِعُونَ فِيهِمْ يَقُولُونَ نَخْشَى أَن تُصِيبَنَا دَائِرَةٌ فَعَسَى اللَّهُ أَن يَأْتِيَ بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِّنْ عِندِهِ فَيُصْبِحُواْ عَلَى مَا أَسَرُّواْ فِي أَنفُسِهِمْ نَادِمِينَ }}<ref>«ای مؤمنان! یهودیان و مسیحیان را دوست مگیرید که آنان (در برابر شما) هوادار یکدیگرند و هر کس از شما آنان را دوست بگیرد از آنان است؛ بی‌گمان خداوند گروه ستمگران را راهنمایی نمی‌کند آنگاه بیماردلان را خواهی دید که برای آنان سر و دست می‌شکنند؛ می‌گویند بیم داریم که بلایی به ما رسد؛ بسا خداوند پیروزی یا امری (دیگر، پیش) آورد تا آنان از آنچه در دل می‌نهفتند پشیمان گردند» سوره مائده، آیه ۵۱-۵۲.</ref>، در این [[آیات]] [[خداوند]] از [[مؤمنان]] می‌‌خواهد [[یهودیان]] و [[مسیحیان]] را [[دوستان]] خود نشمارند و گرنه در شمار آنها شناخته خواهند شد. [[بیماردلان]] (عبدالله بن ابیّ) در [[گرایش]] به آنها ([[بنی قینقاع]]) شتاب دارند و می‌‌گویند که ما نگران روزهای سختیم. چه بسا خداوند ظفری بیاورد، آنگاه به سبب آنچه در [[دل]] پنهان می‌‌کردند پشیمان خواهند شد<ref> السیرة النبویه، ج ۲، ص ۵۶۲.</ref>. عموم [[مفسران]] [[آیه]] {{متن قرآن|قُلْ لِلَّذِينَ كَفَرُوا سَتُغْلَبُونَ وَتُحْشَرُونَ إِلَى جَهَنَّمَ وَبِئْسَ الْمِهَادُ}}<ref>«به کافران بگو: از پا در خواهید آمد و در دوزخ گردتان می‌آورند و این بستر، بد است» سوره آل عمران، آیه ۱۲.</ref> را نیز [[پیشگویی]] [[قرآن]] از [[شکست]] ایشان دانسته و در این‌‌باره از [[قبایل]] سه‌‌گانه [[یهود]] یثرب نام برده‌‌اند<ref> التفسیر الکبیر، ج ۷، ص ۲۰۰.</ref>. با توجه به اینکه خداوند در آغاز این [[سوره]]، از [[نزول]] [[تورات]] [[سخن]] گفته، مفسران خطاب آیات بعدی را عمدتاً متوجه یهودیان دانسته و این آیه را بر یهودیان شکست خورده [[تطبیق]] کرده‌‌اند؛ امّا تطبیق کافران بر یهود و همچنین تطبیق شکست بر شکست یهودیان از [[پیامبر]] در [[زندگی دنیوی]] چندان صریح نیست. ضمن آنکه واژه کافران در آیه، بر بت‌‌پرستان بیش از یهودیان قابل تطبیق است، در نتیجه به نظر می‌‌رسد مفسران سده‌‌های نخست وعیدهای خداوند به بت‌‌پرستان [[عرب]] را به یهودیان نسبت داده‌‌اند تا ذهنیت منفی آیات را از بت‌‌پرستان عرب و از جمله [[قریش]] بازگردانند.


درباره [[غنایم]] بنی‌‌قینقاع جزئیات فراوانی گزارش نشده است. از برآیند گزارش‌ها برمی‌‌آید که پیامبر از دارایی‌های منقولشان تنها تجهیزات رزمی ایشان را به [[غنیمت]] گرفته باشد و از میان آن افزون بر کنار نهادن [[خمس]] غنایم، چند [[شمشیر]]، [[زره]]، نیزه و کمان برای خود برداشته است<ref> الطبقات، ج ۱، ص ۴۸۶ ـ ۴۸۹؛ ترکة النبی{{صل}}، ج ۱، ص ۱۰۲.</ref><ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[بنی قَیْنُقاع (مقاله)|مقاله «بنی قَیْنُقاع»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۶ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۶.</ref>
درباره [[غنایم]] بنی‌‌قینقاع جزئیات فراوانی گزارش نشده است. از برآیند گزارش‌ها برمی‌‌آید که پیامبر از دارایی‌های منقولشان تنها تجهیزات رزمی ایشان را به [[غنیمت]] گرفته باشد و از میان آن افزون بر کنار نهادن [[خمس]] غنایم، چند [[شمشیر]]، [[زره]]، نیزه و کمان برای خود برداشته است<ref> الطبقات، ج ۱، ص ۴۸۶ ـ ۴۸۹؛ ترکة النبی {{صل}}، ج ۱، ص ۱۰۲.</ref><ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[بنی قَیْنُقاع (مقاله)|مقاله «بنی قَیْنُقاع»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۶ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۶.</ref>


==[[بنی قینقاع]] پس از [[تبعید]]==
== [[بنی قینقاع]] پس از [[تبعید]] ==
بنی قینقاع پس از تبعید در مسیر حرکت به شمال به وادی‌‌القری رفتند (منطقه حاصل‌خیز نزدیک [[مدینه]] که ساکنان آن عمدتاً [[یهودی]] بودند) و پس از اندی به سمت [[شام]] رفته، در آنجا در منطقه اذرعات مستقر‌‌ شدند.
بنی قینقاع پس از تبعید در مسیر حرکت به شمال به وادی‌‌القری رفتند (منطقه حاصل‌خیز نزدیک [[مدینه]] که ساکنان آن عمدتاً [[یهودی]] بودند) و پس از اندی به سمت [[شام]] رفته، در آنجا در منطقه اذرعات مستقر‌‌ شدند.


۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش