تفسیر عصر صحابه در علوم قرآنی: تفاوت میان نسخهها
جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
جز (جایگزینی متن - 'سلسله' به 'سلسله') |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
}} | }} | ||
==معناشناسی صحابه== | == معناشناسی صحابه == | ||
{{اصلی|صحابه}} | {{اصلی|صحابه}} | ||
«صحابه» در لغت جمع «صاحب»، و صاحب از ریشه «ص ـ ح ـ ب» و به معنای ملازم و [[همنشین]] است. <ref>مجمع البحرین، ج ۱، ص۹۷؛ لسان العرب، ج ۷، ص۲۸۶، «صحب».</ref> درباره تعریف اصطلاحی صحابه [[اختلاف]] است؛ ولی تعریف [[ابن حجر]] را بیشتر متأخران از او، پذیرفتهاند <ref>آفاق تفسیر، ص۶۱.</ref>. از دیدگاه وی [[صحابی]] کسی است که [[پیامبر]]{{صل}} را [[ملاقات]] کرده، به او [[ایمان]] آورده و با [[اسلام]] از [[دنیا]] رفته باشد. <ref>آفاق تفسیر، ص۶۱.</ref> گرچه در این تعریف نیز مناقشه جدّی شده؛<ref> پیام جاویدان، ش ۷، ص۱۴ - ۲۲، «صحابه از نظر قرآن و اهل بیت{{ع}}». </ref> ولی همین تعریف ملاک بحث حاضر است.<ref>[[سید حبیب دشتی|دشتی، سید حبیب]]، [[تفسیر صحابه (مقاله)|مقاله «تفسیر صحابه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref> | «صحابه» در لغت جمع «صاحب»، و صاحب از ریشه «ص ـ ح ـ ب» و به معنای ملازم و [[همنشین]] است. <ref>مجمع البحرین، ج ۱، ص۹۷؛ لسان العرب، ج ۷، ص۲۸۶، «صحب».</ref> درباره تعریف اصطلاحی صحابه [[اختلاف]] است؛ ولی تعریف [[ابن حجر]] را بیشتر متأخران از او، پذیرفتهاند <ref>آفاق تفسیر، ص۶۱.</ref>. از دیدگاه وی [[صحابی]] کسی است که [[پیامبر]] {{صل}} را [[ملاقات]] کرده، به او [[ایمان]] آورده و با [[اسلام]] از [[دنیا]] رفته باشد. <ref>آفاق تفسیر، ص۶۱.</ref> گرچه در این تعریف نیز مناقشه جدّی شده؛<ref> پیام جاویدان، ش ۷، ص۱۴ - ۲۲، «صحابه از نظر قرآن و اهل بیت {{ع}}». </ref> ولی همین تعریف ملاک بحث حاضر است.<ref>[[سید حبیب دشتی|دشتی، سید حبیب]]، [[تفسیر صحابه (مقاله)|مقاله «تفسیر صحابه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref> | ||
==جایگاه و گستره [[تفسیر صحابه]]== | == جایگاه و گستره [[تفسیر صحابه]] == | ||
یکی از مهمترین منابع دریافت [[تفسیر آیات قرآنی]] پس از [[پیامبر خاتم]] نزد [[مسلمانان]] صحابهای بودند که سالها از نزدیک با آن [[حضرت]] بوده و با معانی [[آیات قرآن]] آشنا شده بودند. آنان تفسیر بسیاری از [[آیات]] را بیواسطه از پیامبر{{صل}} شنیده بودند. این امر در کنار آشنایی آنان با اسباب و شرایط زمانی و مکانی [[نزول آیات]]، [[ادبیات عرب]] در [[عصر نزول]] و [[سیره عملی]] و [[علمی]] [[رسول خدا]]{{صل}}، تفسیر صحابه را چون گنجینهای [[عظیم]] در برابر دیدگان [[مفسران]] در طول [[تاریخ]] تفسیر قرار داده است. به طور کلی صحابه حلقه واسطه میان پیامبر و [[تابعین]] بودند و [[علم]] به بسیاری از [[معارف قرآنی]] از طریق ایشان برای دیگران حاصل شده است. | یکی از مهمترین منابع دریافت [[تفسیر آیات قرآنی]] پس از [[پیامبر خاتم]] نزد [[مسلمانان]] صحابهای بودند که سالها از نزدیک با آن [[حضرت]] بوده و با معانی [[آیات قرآن]] آشنا شده بودند. آنان تفسیر بسیاری از [[آیات]] را بیواسطه از پیامبر {{صل}} شنیده بودند. این امر در کنار آشنایی آنان با اسباب و شرایط زمانی و مکانی [[نزول آیات]]، [[ادبیات عرب]] در [[عصر نزول]] و [[سیره عملی]] و [[علمی]] [[رسول خدا]] {{صل}}، تفسیر صحابه را چون گنجینهای [[عظیم]] در برابر دیدگان [[مفسران]] در طول [[تاریخ]] تفسیر قرار داده است. به طور کلی صحابه حلقه واسطه میان پیامبر و [[تابعین]] بودند و [[علم]] به بسیاری از [[معارف قرآنی]] از طریق ایشان برای دیگران حاصل شده است. | ||
گذشته از [[ضرورت]] تفسیر به جهت [[شناخت]] [[احکام اسلام]] و [[آموزههای قرآنی]] برای عمل بدانها و اجرای آنها در حوزههای [[حکومتی]]، [[اجتماعی]] و مسائل فردی، ورود خیل عظیمی از [[ملتها]] و [[پیروان ادیان]] دیگر به اسلام در نتیجه [[فتوحات اسلامی]] که در عین ناآشنایی به [[زبان عربی]] خواستار [[شناخت قرآن]] و معارف قرآنی بودند، در کنار [[ظهور]] [[نسل]] جدید مسلمانان (تابعین) و نیاز آنها به فراگیری [[اصول اسلام]] و [[احکام شریعت]] را باید مهمترین انگیزههای [[صحابه]] در [[تفسیر قرآن کریم]] دانست؛ اما اینکه مسسئله [[امامت]] و [[جانشینی پیامبر]]{{صل}} در شمار انگیزههای صحابه در [[تفسیر]] ذکر شود سخنی [[سست]] و غیر محققانه است؛ زیرا [[تفسیر صحابه]] عمدتاً از [[مجادلات]] [[سیاسی]] و [[کلامی]] خالی بوده است، حتی [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} زمانی که [[ابن عباس]] را برای [[ارشاد]] و [[اتمام حجّت]] نزد [[خوارج]] فرستاد او را از [[احتجاج]] به [[آیات قرآن]] باز داشت <ref>نهج البلاغه، نامه ۷۷.</ref>. البته همه صحابه [[درک]] یکسانی از معانی و مفاهیم [[قرآن]] نداشتند،<ref>شرح نهج البلاغه، ج ۱۱، ص۴۸.</ref> بلکه [[فهم]] برخی از آنان به سبب تفاوت آنها در [[استعداد]] [[عقلی]]، [[میزان]] حضور [[علمی]] نزد [[پیامبر]]{{صل}}، [[شناخت]] [[زمان]] [[نزول آیات]] و [[آگاهی]] آنان به [[شعر]] و زبان، متفاوت بوده است،<ref>التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۳۷، ۳۸؛ سه مقاله در تاریخ تفسیر، ص۲۲ - ۲۴.</ref> بنابراین، نظر [[ابن خلدون]] که گفته است: چون قرآن به زبان [[عرب]] و بنابر اسلوب [[بلاغت]] آنها نازل شده است، همه [[اصحاب]]، معانی مفردات و ترکیبات [[قرآنی]] را میفهمیدند <ref> مقدمه ابن خلدون، ج ۱، ص۴۳۸.</ref> تنها در صورتی پذیرفتنی است که مقصود وی فهم اجمالی آیات قرآن باشد نه فهم تفصیلی و دقیق آن، چنان که خود او نیز در ادامه سخن به آن اشاره کرده است. <ref> التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۳۶، ۳۹؛ مقدمه ابن خلدون، ج ۱، ص۴۳۸ - ۴۳۹.</ref> شواهد [[تاریخی]] چون فهم نادرست عدی از [[آیه]] {{متن قرآن|وَكُلُوا وَاشْرَبُوا حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ الْأَبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ}}<ref>«تا سپیدی سپیدهدم از سیاهی (شب) برای شما آشکار شود (میتوانید) بخورید و بیاشامید» سوره بقره، آیه ۱۸۷.</ref><ref>فتح الباری، ج ۴، ص۱۱۳ - ۱۱۴؛ جامع البیان، ج ۲، ص۲۳۳ - ۲۳۴؛ صحیح البخاری، ج ۲، ص۲۳۱.</ref> و نیز [[عایشه]] از آیه {{متن قرآن|وَالَّذِينَ يُؤْتُونَ مَا آتَوْا وَقُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلَى رَبِّهِمْ رَاجِعُونَ}}<ref>«و کسانی که آنچه (باید در راه خداوند) دهند میدهند، در حالی که دلهای آنان هراسان است که به سوی پروردگارشان باز میگردند» سوره مؤمنون، آیه ۶۰.</ref><ref>المستدرک، ج ۲، ص۴۲۷؛ الاتقان، ج ۲، ص۴۳۸.</ref> پوشیده ماندن معنای {{متن قرآن|أَبًّ}} در آیه {{متن قرآن|وَفَاكِهَةً وَأَبًّا}}<ref>«و میوه و علف» سوره عبس، آیه ۳۱.</ref> بر [[ابوبکر]]،<ref>الدرالمنثور، ج ۶، ص۳۱۷؛ الاتقان، ج ۱، ص۲۴۴؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۹، ص۱۴۵.</ref> عاجز ماندن [[عمر]] از بیان معنای {{متن قرآن|أَبًّ}} در [[آیه]] مذکور <ref>المستدرک، ج ۲، ص۵۵۹؛ الاتقان، ج ۱، ص۲۴۵؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۹، ص۱۴۵.</ref> و {{متن قرآن|تَخَوُّفٍ}} در آیه {{متن قرآن|أَوْ يَأْخُذَهُمْ عَلَى تَخَوُّفٍ}}<ref>«یا آنان را در حال ترسیدن فرو گیرد؟ پس بیگمان پروردگارتان مهربانی بخشاینده است» سوره نحل، آیه ۴۷.</ref><ref>الموافقات، ج ۲، ص۵۷؛ الدرالمنثور، ج ۴، ص۱۱۹؛ التفسیر المأثور عن عمر بن الخطاب، ص۵۱۰.</ref> و آرزوی فهمیدن معنای {{متن قرآن|الْكَلَالَةِ}} در آیه {{متن قرآن|يَسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللَّهُ يُفْتِيكُمْ فِي الْكَلَالَةِ}}<ref>«از تو نظر میخواهند بگو: خداوند برای شما درباره کلاله نظر میدهد» سوره نساء، آیه ۱۷۶.</ref><ref> جامع البیان، ج ۶، ص۵۷ - ۵۸؛ الدرالمنثور، ج ۲، ص۷۵۷.</ref> و اعتراف [[ابن عباس]] به اینکه معنای «[[فاطر]]» را در آیه {{متن قرآن|فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ}}<ref> سوره فاطر، آیه ۱.</ref> از [[نزاع]] دو [[اعرابی]] بر سر [[چاه]] آبی فهمیده است،<ref>الاتقان، ج ۱، ص۲۴۵؛ ایضاح الوقف والابتداء، ج ۱، ص۷۱ - ۷۲؛ البرهان، ج ۱، ص۳۹۷.</ref> به خوبی بیانگر این واقعیتاند.<ref>[[سید حبیب دشتی|دشتی، سید حبیب]]، [[تفسیر صحابه (مقاله)|مقاله «تفسیر صحابه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref> | گذشته از [[ضرورت]] تفسیر به جهت [[شناخت]] [[احکام اسلام]] و [[آموزههای قرآنی]] برای عمل بدانها و اجرای آنها در حوزههای [[حکومتی]]، [[اجتماعی]] و مسائل فردی، ورود خیل عظیمی از [[ملتها]] و [[پیروان ادیان]] دیگر به اسلام در نتیجه [[فتوحات اسلامی]] که در عین ناآشنایی به [[زبان عربی]] خواستار [[شناخت قرآن]] و معارف قرآنی بودند، در کنار [[ظهور]] [[نسل]] جدید مسلمانان (تابعین) و نیاز آنها به فراگیری [[اصول اسلام]] و [[احکام شریعت]] را باید مهمترین انگیزههای [[صحابه]] در [[تفسیر قرآن کریم]] دانست؛ اما اینکه مسسئله [[امامت]] و [[جانشینی پیامبر]] {{صل}} در شمار انگیزههای صحابه در [[تفسیر]] ذکر شود سخنی [[سست]] و غیر محققانه است؛ زیرا [[تفسیر صحابه]] عمدتاً از [[مجادلات]] [[سیاسی]] و [[کلامی]] خالی بوده است، حتی [[امیرمؤمنان علی]] {{ع}} زمانی که [[ابن عباس]] را برای [[ارشاد]] و [[اتمام حجّت]] نزد [[خوارج]] فرستاد او را از [[احتجاج]] به [[آیات قرآن]] باز داشت <ref>نهج البلاغه، نامه ۷۷.</ref>. البته همه صحابه [[درک]] یکسانی از معانی و مفاهیم [[قرآن]] نداشتند،<ref>شرح نهج البلاغه، ج ۱۱، ص۴۸.</ref> بلکه [[فهم]] برخی از آنان به سبب تفاوت آنها در [[استعداد]] [[عقلی]]، [[میزان]] حضور [[علمی]] نزد [[پیامبر]] {{صل}}، [[شناخت]] [[زمان]] [[نزول آیات]] و [[آگاهی]] آنان به [[شعر]] و زبان، متفاوت بوده است،<ref>التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۳۷، ۳۸؛ سه مقاله در تاریخ تفسیر، ص۲۲ - ۲۴.</ref> بنابراین، نظر [[ابن خلدون]] که گفته است: چون قرآن به زبان [[عرب]] و بنابر اسلوب [[بلاغت]] آنها نازل شده است، همه [[اصحاب]]، معانی مفردات و ترکیبات [[قرآنی]] را میفهمیدند <ref> مقدمه ابن خلدون، ج ۱، ص۴۳۸.</ref> تنها در صورتی پذیرفتنی است که مقصود وی فهم اجمالی آیات قرآن باشد نه فهم تفصیلی و دقیق آن، چنان که خود او نیز در ادامه سخن به آن اشاره کرده است. <ref> التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۳۶، ۳۹؛ مقدمه ابن خلدون، ج ۱، ص۴۳۸ - ۴۳۹.</ref> شواهد [[تاریخی]] چون فهم نادرست عدی از [[آیه]] {{متن قرآن|وَكُلُوا وَاشْرَبُوا حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ الْأَبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ}}<ref>«تا سپیدی سپیدهدم از سیاهی (شب) برای شما آشکار شود (میتوانید) بخورید و بیاشامید» سوره بقره، آیه ۱۸۷.</ref><ref>فتح الباری، ج ۴، ص۱۱۳ - ۱۱۴؛ جامع البیان، ج ۲، ص۲۳۳ - ۲۳۴؛ صحیح البخاری، ج ۲، ص۲۳۱.</ref> و نیز [[عایشه]] از آیه {{متن قرآن|وَالَّذِينَ يُؤْتُونَ مَا آتَوْا وَقُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلَى رَبِّهِمْ رَاجِعُونَ}}<ref>«و کسانی که آنچه (باید در راه خداوند) دهند میدهند، در حالی که دلهای آنان هراسان است که به سوی پروردگارشان باز میگردند» سوره مؤمنون، آیه ۶۰.</ref><ref>المستدرک، ج ۲، ص۴۲۷؛ الاتقان، ج ۲، ص۴۳۸.</ref> پوشیده ماندن معنای {{متن قرآن|أَبًّ}} در آیه {{متن قرآن|وَفَاكِهَةً وَأَبًّا}}<ref>«و میوه و علف» سوره عبس، آیه ۳۱.</ref> بر [[ابوبکر]]،<ref>الدرالمنثور، ج ۶، ص۳۱۷؛ الاتقان، ج ۱، ص۲۴۴؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۹، ص۱۴۵.</ref> عاجز ماندن [[عمر]] از بیان معنای {{متن قرآن|أَبًّ}} در [[آیه]] مذکور <ref>المستدرک، ج ۲، ص۵۵۹؛ الاتقان، ج ۱، ص۲۴۵؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۹، ص۱۴۵.</ref> و {{متن قرآن|تَخَوُّفٍ}} در آیه {{متن قرآن|أَوْ يَأْخُذَهُمْ عَلَى تَخَوُّفٍ}}<ref>«یا آنان را در حال ترسیدن فرو گیرد؟ پس بیگمان پروردگارتان مهربانی بخشاینده است» سوره نحل، آیه ۴۷.</ref><ref>الموافقات، ج ۲، ص۵۷؛ الدرالمنثور، ج ۴، ص۱۱۹؛ التفسیر المأثور عن عمر بن الخطاب، ص۵۱۰.</ref> و آرزوی فهمیدن معنای {{متن قرآن|الْكَلَالَةِ}} در آیه {{متن قرآن|يَسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللَّهُ يُفْتِيكُمْ فِي الْكَلَالَةِ}}<ref>«از تو نظر میخواهند بگو: خداوند برای شما درباره کلاله نظر میدهد» سوره نساء، آیه ۱۷۶.</ref><ref> جامع البیان، ج ۶، ص۵۷ - ۵۸؛ الدرالمنثور، ج ۲، ص۷۵۷.</ref> و اعتراف [[ابن عباس]] به اینکه معنای «[[فاطر]]» را در آیه {{متن قرآن|فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ}}<ref> سوره فاطر، آیه ۱.</ref> از [[نزاع]] دو [[اعرابی]] بر سر [[چاه]] آبی فهمیده است،<ref>الاتقان، ج ۱، ص۲۴۵؛ ایضاح الوقف والابتداء، ج ۱، ص۷۱ - ۷۲؛ البرهان، ج ۱، ص۳۹۷.</ref> به خوبی بیانگر این واقعیتاند.<ref>[[سید حبیب دشتی|دشتی، سید حبیب]]، [[تفسیر صحابه (مقاله)|مقاله «تفسیر صحابه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref> | ||
==[[صحابه]] [[مفسر]]== | == [[صحابه]] [[مفسر]] == | ||
به نقل [[سیوطی]] ۱۰ تن از صحابه به [[تفسیر قرآن کریم]] مشهور گشتهاند که عبارتاند از: خلفای اربعه، [[عبدالله بن مسعود]]، [[ابی ابن کعب]]، [[عبدالله بن عباس]]، [[زید بن ثابت]]، [[ابوموسی اشعری]] و [[عبدالله بن زبیر]]. <ref>الاتقان، ج ۲، ص۴۱۲.</ref> [[ذهبی]] جز این ۱۰ تن، [[انس بن مالک]]، [[ابوهریره]]، [[عبدالله بن عمر]]، [[جابر بن عبدالله انصاری]]، [[عبدالله بن عمرو بن عاص]] و [[عایشه]] را نیز در شمار [[صحابیان]] مفسر ذکر کرده است؛<ref> مناهل العرفان، ج ۲، ص۱۹؛ التفسیر والمفسرون ذهبی، ج ۱، ص۶۷.</ref> اما در این میان، [[علی بن ابی طالب]]، [[ابن مسعود]]، [[ابن عباس]] و [[ابی بن کعب]] از [[شهرت]] بیشتری برخوردارند و از دیگر [[مفسران]] [[صحابی]] [[روایات تفسیری]] اندکی نقل شده است. <ref> التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۶۸؛ فجر الاسلام، ص۲۰۲.</ref> | به نقل [[سیوطی]] ۱۰ تن از صحابه به [[تفسیر قرآن کریم]] مشهور گشتهاند که عبارتاند از: خلفای اربعه، [[عبدالله بن مسعود]]، [[ابی ابن کعب]]، [[عبدالله بن عباس]]، [[زید بن ثابت]]، [[ابوموسی اشعری]] و [[عبدالله بن زبیر]]. <ref>الاتقان، ج ۲، ص۴۱۲.</ref> [[ذهبی]] جز این ۱۰ تن، [[انس بن مالک]]، [[ابوهریره]]، [[عبدالله بن عمر]]، [[جابر بن عبدالله انصاری]]، [[عبدالله بن عمرو بن عاص]] و [[عایشه]] را نیز در شمار [[صحابیان]] مفسر ذکر کرده است؛<ref> مناهل العرفان، ج ۲، ص۱۹؛ التفسیر والمفسرون ذهبی، ج ۱، ص۶۷.</ref> اما در این میان، [[علی بن ابی طالب]]، [[ابن مسعود]]، [[ابن عباس]] و [[ابی بن کعب]] از [[شهرت]] بیشتری برخوردارند و از دیگر [[مفسران]] [[صحابی]] [[روایات تفسیری]] اندکی نقل شده است. <ref> التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۶۸؛ فجر الاسلام، ص۲۰۲.</ref> | ||
بزرگترین مفسر [[قرآن کریم]] پس از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} است. وی که نخستین [[مؤمن]] به [[پیامبر]]{{صل}} <ref>الطبقات، ج ۳، ص۱۴ - ۱۵؛ اسدالغابه، ج ۴، ص۸۸ - ۹۰؛ المستدرک، ج ۳، ص۱۴۷.</ref> و [[برترین]] صحابی [[رسول]] خداست <ref>الاصابه، ج ۴، ص۴۶۴.</ref> همواره ملازم [[پیامبر]] بود <ref> نهج البلاغه، خطبه، ۱۹۲.</ref> و در همه [[غزوههای پیامبر]]{{صل}} جز [[تبوک]] ـ که [[رسول خدا]]{{صل}} او را [[جانشین]] خود در [[مدینه]] و در میان خانوادهاش قرار داد ـ حضور داشت. <ref>الطبقات، ج ۳، ص۱۶ - ۱۷؛ الاصابه، ج ۴، ص۴۶۴.</ref> بیشک مطابق اسناد موجود و [[روایات معتبر]] [[شیعه]] و [[اهل سنّت]]، پس از رسول خدا{{صل}} [[داناترین]] [[مردم]] به [[دین]] و [[احکام الهی]] و [[قرآن کریم]] [[امام علی]]{{ع}} است. به دلالت [[آیه تطهیر]] خدای متعالی او را از هرگونه [[پلیدی]] در [[عقیده]] و [[رفتار]] و گفتار [[پاک]] و منزّه فرموده است. <ref> المیزان، ج ۱۶، ص۳۱۱ - ۳۱۳.</ref> او [[صاحب علم الکتاب]] ([[علم]] به همه کتاب) <ref> شواهد التنزیل، ج ۱، ص۴۰۰ - ۴۰۵، ۴۳۲؛ وسائل الشیعه، ج ۲۷، ص۱۸۱، ۱۸۸، ۲۰۰؛ بصائر الدرجات، ص۲۳۳ - ۲۳۶.</ref> و از [[اهل الذکر]] است که [[خداوند]] به [[پرسش]] از ایشان امر فرموده است. <ref>المیزان، ج ۱۲، ص۲۸۵.</ref> پیامبر{{صل}} او را داناترین [[امّت]] <ref>مناقب آل ابی طالب، ج ۱، ص۳۱۲؛ الغدیر، ج ۲، ص۴۴.</ref> و دروازه [[شهر]] [[دانش]] خویش دانسته <ref>تاریخ دمشق، ج ۴۲، ص۳۷۸ - ۳۸۴؛ المستدرک، ج ۳، ص۱۳۷ - ۱۳۸.</ref> و فرموده: علی با [[قرآن]] و قرآن با علی است؛ این دو از هم جدا نمیشوند تا در کنار [[حوض کوثر]] بر من وارد شوند. <ref> المستدرک، ج ۳، ص۱۳۴؛ بحارالانوار، ج ۸۹، ص۸۰؛ الصواعق المحرقه، ص۱۲۴.</ref> او خود میفرماید: آیهای بر پیامبر نازل نشد، مگر اینکه رسول خدا{{صل}} آن را بر من [[املا]] کرد و من با خط خود نوشتم و [[تأویل]] و [[تفسیر]]، [[ناسخ و منسوخ]]، [[محکم و متشابه]] و [[عام و خاص]] آنها را به من آموخت؛ آن گاه از خداوند خواست تا [[فهم]] و [[حفظ]] آن را به من عطا فرماید...، <ref>الکافی، ج ۱، ص۶۴؛ شواهد التنزیل، ج ۱، ص۴۸؛ الاحتجاج، ج ۱، ص۲۰۷ - ۲۲۳.</ref> به [[خدا]] [[سوگند]] هیچ آیهای در [[قرآن]] نیست مگر اینکه میدانم درباره چه و در کجا و در [[شأن]] چه کسی نازل شده است. <ref>الطبقات، ج ۲، ص۲۵۷؛ ینابیع الموده، ج ۱، ص۲۱۴؛ الاتقان، ج ۲، ص۴۱۲.</ref> ملازمت پیوسته با [[پیامبر]]{{صل}}، [[فضایل]] بینظیر و [[دانش]] بیکرانی که از پیامبر{{صل}} آموخته بود او را از جایگاهی رفیع در میان [[صحابه]] برخوردار ساخته بود <ref>تاریخ دمشق، ج ۴۲، ص۴۱۱؛ الاستیعاب، ج ۳، ص۲۰۶.</ref> و صحابه در بسیاری از امور و [[مشکلات]] به او مراجعه میکردند. <ref> مناهل العرفان، ج ۲، ص۲۱؛ التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۹۲.</ref> [[عبدالله بن مسعود]] او را [[بهترین]] و [[داناترین]] شخص پس از پیامبر{{صل}} <ref>سعد السعود، ص۵۵۸؛ بحارالانوار، ج ۸۹، ص۱۰۵.</ref> و عالم به ظاهر و [[باطن]] تمام قرآن <ref>حلیة الاولیاء، ج ۱، ص۱۰۵؛ تاریخ دمشق، ج ۴۲، ص۴۰۰؛ الاتقان، ج ۲، ص۴۱۲.</ref> دانسته است. [[ابن عباس]] دانش [[تفسیر]] خود را از علی{{ع}} دانسته،<ref>المحرر الوجیز، ج ۱، ص۴۱؛ تفسیر قرطبی، ج ۱، ص۲۷؛ مناهل العرفان، ج ۲، ص۲۱.</ref> میگوید: دانش پیامبر{{صل}} از خدا و [[دانش علی]]{{ع}} از پیامبر{{صل}} و دانش من از دانش علی{{ع}} است و اندوختههای [[علمی]] من و [[اصحاب پیامبر]]{{صل}} جملگی در برابر دانش علی{{ع}} به سان قطرهای در برابر ۷ دریاست؛<ref>سعد السعود، ص۵۵۹؛ الغدیر، ج ۲، ص۴۵.</ref> نیز میگوید اگر در موضوعی سخنی از علی{{ع}} [[ثابت]] میشد به آن بسنده میکردیم و سراغ دیگری نمیرفتیم. <ref>اسدالغابه، ج ۴، ص۹۶؛ الاصابه، ج ۴، ص۴۶۷.</ref> [[اعلمیت]] علی{{ع}} به [[اسباب نزول]] و تفسیر و [[تأویل قرآن]] و موضوعات دیگر نزد [[فریقین]] [[محرز]] و مسلمّ بود <ref> اسمی المناقب، ص۸۲؛ التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۹۲.</ref> و از همین رو به «[[کلام الله]] [[ناطق]]» ملقب گردید. <ref> نک: مذاهب التفسیر الاسلامی، ص۳۳۱.</ref> [[زرکشی]]<ref>البرهان، ج ۲، ص۲۹۳.</ref> و [[قرطبی]] <ref>تفسیر قرطبی، ج ۱، ص۲۷.</ref> او را سرآمد [[مفسران]] از [[صحابه]] دانستهاند. [[زرقانی]] ضمن اشاره به [[اشراق]] درونی، سعه وجودی و پیوند محکم علی{{ع}} با [[رسول خدا]]{{صل}} او را صاحب فطرتی [[ناب]]، هوشمندیای بینظیر و [[عقلی]] توانا میداند که خدای متعالی به وی عطا فرموده است و این همه را از علل کثرت آموزههای [[تفسیری]] وی معرفی میکند. <ref>مناهل العرفان، ج ۲، ص۱۸.</ref> [[ذهبی]] نیز با [[ستایش]] [[علم]]، [[عقل]]، [[بصیرت]] و [[فصاحت]] علی{{ع}} او را [[تربیت یافته]] [[بیت]] [[نبوی]] و [[داناترین]] افراد به موقعیت [[نزول آیات]] و [[شناخت]] [[تأویل]] آنها دانسته است. <ref> التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۹۲.</ref> [[ابن ابی الحدید]] [[معتقد]] است همه [[علوم اسلامی]] و از جمله [[علم تفسیر]] به [[امام علی]]{{ع}} باز میگردد؛ زیرا بیشتر دستمایههای برجای مانده در [[تفسیر]] یا مستقیماً از اوست یا از [[ابن عباس]] که [[همراهی]] و ملازمت و شاگردی او نزد علی{{ع}} بر همگان آشکار است <ref>شرح نهج البلاغه، ج ۱، ص۱۸.</ref> صحابه [[مفسر]] عبارتاند از: | بزرگترین مفسر [[قرآن کریم]] پس از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} [[علی بن ابی طالب]] {{ع}} است. وی که نخستین [[مؤمن]] به [[پیامبر]] {{صل}} <ref>الطبقات، ج ۳، ص۱۴ - ۱۵؛ اسدالغابه، ج ۴، ص۸۸ - ۹۰؛ المستدرک، ج ۳، ص۱۴۷.</ref> و [[برترین]] صحابی [[رسول]] خداست <ref>الاصابه، ج ۴، ص۴۶۴.</ref> همواره ملازم [[پیامبر]] بود <ref> نهج البلاغه، خطبه، ۱۹۲.</ref> و در همه [[غزوههای پیامبر]] {{صل}} جز [[تبوک]] ـ که [[رسول خدا]] {{صل}} او را [[جانشین]] خود در [[مدینه]] و در میان خانوادهاش قرار داد ـ حضور داشت. <ref>الطبقات، ج ۳، ص۱۶ - ۱۷؛ الاصابه، ج ۴، ص۴۶۴.</ref> بیشک مطابق اسناد موجود و [[روایات معتبر]] [[شیعه]] و [[اهل سنّت]]، پس از رسول خدا {{صل}} [[داناترین]] [[مردم]] به [[دین]] و [[احکام الهی]] و [[قرآن کریم]] [[امام علی]] {{ع}} است. به دلالت [[آیه تطهیر]] خدای متعالی او را از هرگونه [[پلیدی]] در [[عقیده]] و [[رفتار]] و گفتار [[پاک]] و منزّه فرموده است. <ref> المیزان، ج ۱۶، ص۳۱۱ - ۳۱۳.</ref> او [[صاحب علم الکتاب]] ([[علم]] به همه کتاب) <ref> شواهد التنزیل، ج ۱، ص۴۰۰ - ۴۰۵، ۴۳۲؛ وسائل الشیعه، ج ۲۷، ص۱۸۱، ۱۸۸، ۲۰۰؛ بصائر الدرجات، ص۲۳۳ - ۲۳۶.</ref> و از [[اهل الذکر]] است که [[خداوند]] به [[پرسش]] از ایشان امر فرموده است. <ref>المیزان، ج ۱۲، ص۲۸۵.</ref> پیامبر {{صل}} او را داناترین [[امّت]] <ref>مناقب آل ابی طالب، ج ۱، ص۳۱۲؛ الغدیر، ج ۲، ص۴۴.</ref> و دروازه [[شهر]] [[دانش]] خویش دانسته <ref>تاریخ دمشق، ج ۴۲، ص۳۷۸ - ۳۸۴؛ المستدرک، ج ۳، ص۱۳۷ - ۱۳۸.</ref> و فرموده: علی با [[قرآن]] و قرآن با علی است؛ این دو از هم جدا نمیشوند تا در کنار [[حوض کوثر]] بر من وارد شوند. <ref> المستدرک، ج ۳، ص۱۳۴؛ بحارالانوار، ج ۸۹، ص۸۰؛ الصواعق المحرقه، ص۱۲۴.</ref> او خود میفرماید: آیهای بر پیامبر نازل نشد، مگر اینکه رسول خدا {{صل}} آن را بر من [[املا]] کرد و من با خط خود نوشتم و [[تأویل]] و [[تفسیر]]، [[ناسخ و منسوخ]]، [[محکم و متشابه]] و [[عام و خاص]] آنها را به من آموخت؛ آن گاه از خداوند خواست تا [[فهم]] و [[حفظ]] آن را به من عطا فرماید... ، <ref>الکافی، ج ۱، ص۶۴؛ شواهد التنزیل، ج ۱، ص۴۸؛ الاحتجاج، ج ۱، ص۲۰۷ - ۲۲۳.</ref> به [[خدا]] [[سوگند]] هیچ آیهای در [[قرآن]] نیست مگر اینکه میدانم درباره چه و در کجا و در [[شأن]] چه کسی نازل شده است. <ref>الطبقات، ج ۲، ص۲۵۷؛ ینابیع الموده، ج ۱، ص۲۱۴؛ الاتقان، ج ۲، ص۴۱۲.</ref> ملازمت پیوسته با [[پیامبر]] {{صل}}، [[فضایل]] بینظیر و [[دانش]] بیکرانی که از پیامبر {{صل}} آموخته بود او را از جایگاهی رفیع در میان [[صحابه]] برخوردار ساخته بود <ref>تاریخ دمشق، ج ۴۲، ص۴۱۱؛ الاستیعاب، ج ۳، ص۲۰۶.</ref> و صحابه در بسیاری از امور و [[مشکلات]] به او مراجعه میکردند. <ref> مناهل العرفان، ج ۲، ص۲۱؛ التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۹۲.</ref> [[عبدالله بن مسعود]] او را [[بهترین]] و [[داناترین]] شخص پس از پیامبر {{صل}} <ref>سعد السعود، ص۵۵۸؛ بحارالانوار، ج ۸۹، ص۱۰۵.</ref> و عالم به ظاهر و [[باطن]] تمام قرآن <ref>حلیة الاولیاء، ج ۱، ص۱۰۵؛ تاریخ دمشق، ج ۴۲، ص۴۰۰؛ الاتقان، ج ۲، ص۴۱۲.</ref> دانسته است. [[ابن عباس]] دانش [[تفسیر]] خود را از علی {{ع}} دانسته،<ref>المحرر الوجیز، ج ۱، ص۴۱؛ تفسیر قرطبی، ج ۱، ص۲۷؛ مناهل العرفان، ج ۲، ص۲۱.</ref> میگوید: دانش پیامبر {{صل}} از خدا و [[دانش علی]] {{ع}} از پیامبر {{صل}} و دانش من از دانش علی {{ع}} است و اندوختههای [[علمی]] من و [[اصحاب پیامبر]] {{صل}} جملگی در برابر دانش علی {{ع}} به سان قطرهای در برابر ۷ دریاست؛<ref>سعد السعود، ص۵۵۹؛ الغدیر، ج ۲، ص۴۵.</ref> نیز میگوید اگر در موضوعی سخنی از علی {{ع}} [[ثابت]] میشد به آن بسنده میکردیم و سراغ دیگری نمیرفتیم. <ref>اسدالغابه، ج ۴، ص۹۶؛ الاصابه، ج ۴، ص۴۶۷.</ref> [[اعلمیت]] علی {{ع}} به [[اسباب نزول]] و تفسیر و [[تأویل قرآن]] و موضوعات دیگر نزد [[فریقین]] [[محرز]] و مسلمّ بود <ref> اسمی المناقب، ص۸۲؛ التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۹۲.</ref> و از همین رو به «[[کلام الله]] [[ناطق]]» ملقب گردید. <ref> نک: مذاهب التفسیر الاسلامی، ص۳۳۱.</ref> [[زرکشی]]<ref>البرهان، ج ۲، ص۲۹۳.</ref> و [[قرطبی]] <ref>تفسیر قرطبی، ج ۱، ص۲۷.</ref> او را سرآمد [[مفسران]] از [[صحابه]] دانستهاند. [[زرقانی]] ضمن اشاره به [[اشراق]] درونی، سعه وجودی و پیوند محکم علی {{ع}} با [[رسول خدا]] {{صل}} او را صاحب فطرتی [[ناب]]، هوشمندیای بینظیر و [[عقلی]] توانا میداند که خدای متعالی به وی عطا فرموده است و این همه را از علل کثرت آموزههای [[تفسیری]] وی معرفی میکند. <ref>مناهل العرفان، ج ۲، ص۱۸.</ref> [[ذهبی]] نیز با [[ستایش]] [[علم]]، [[عقل]]، [[بصیرت]] و [[فصاحت]] علی {{ع}} او را [[تربیت یافته]] [[بیت]] [[نبوی]] و [[داناترین]] افراد به موقعیت [[نزول آیات]] و [[شناخت]] [[تأویل]] آنها دانسته است. <ref> التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۹۲.</ref> [[ابن ابی الحدید]] [[معتقد]] است همه [[علوم اسلامی]] و از جمله [[علم تفسیر]] به [[امام علی]] {{ع}} باز میگردد؛ زیرا بیشتر دستمایههای برجای مانده در [[تفسیر]] یا مستقیماً از اوست یا از [[ابن عباس]] که [[همراهی]] و ملازمت و شاگردی او نزد علی {{ع}} بر همگان آشکار است <ref>شرح نهج البلاغه، ج ۱، ص۱۸.</ref> صحابه [[مفسر]] عبارتاند از: | ||
===[[علی بن ابی طالب]]=== | === [[علی بن ابی طالب]] === | ||
[[امام علی]]{{ع}} نخستین کسی است که به جمع و [[تدوین قرآن]] پس از [[پیامبر]]{{صل}} [[همت]] گماشت. <ref>الفهرست، ص۳۰؛ بحارالانوار، ج ۸۹، ص۴۰ - ۴۳؛ التمهید، ج ۱، ص۲۸۵.</ref> کمّ و کیف قرآنِ جمعآوری شده توسط وی که به [[مصحف امام علی]]{{ع}} معروف گشته همواره مورد بحث [[دانشمندان]] [[علوم قرآن]] و تفسیر بوده است. هرچند بر اثر در دسترس نبودن، اطلاعات دقیقی از آن در دست نیست؛<ref>تاریخ الخلفاء، ص۱۸۵.</ref> ولی مسلماً از نظر متن [[قرآن]] چیزی بیش از قرآن کنونی نداشته است<ref>اوائل المقالات، ص۸۱؛ البیان، ص۲۲۵، ۲۳۳؛ حقایق هامّه، ص۱۵۳ ـ ۱۶۵.</ref>.<ref>[[سید حبیب دشتی|دشتی، سید حبیب]]، [[تفسیر صحابه (مقاله)|مقاله «تفسیر صحابه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref> | [[امام علی]] {{ع}} نخستین کسی است که به جمع و [[تدوین قرآن]] پس از [[پیامبر]] {{صل}} [[همت]] گماشت. <ref>الفهرست، ص۳۰؛ بحارالانوار، ج ۸۹، ص۴۰ - ۴۳؛ التمهید، ج ۱، ص۲۸۵.</ref> کمّ و کیف قرآنِ جمعآوری شده توسط وی که به [[مصحف امام علی]] {{ع}} معروف گشته همواره مورد بحث [[دانشمندان]] [[علوم قرآن]] و تفسیر بوده است. هرچند بر اثر در دسترس نبودن، اطلاعات دقیقی از آن در دست نیست؛<ref>تاریخ الخلفاء، ص۱۸۵.</ref> ولی مسلماً از نظر متن [[قرآن]] چیزی بیش از قرآن کنونی نداشته است<ref>اوائل المقالات، ص۸۱؛ البیان، ص۲۲۵، ۲۳۳؛ حقایق هامّه، ص۱۵۳ ـ ۱۶۵.</ref>.<ref>[[سید حبیب دشتی|دشتی، سید حبیب]]، [[تفسیر صحابه (مقاله)|مقاله «تفسیر صحابه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref> | ||
===[[عبدالله بن مسعود]]=== | === [[عبدالله بن مسعود]] === | ||
دیگر [[صحابی]] مفسر، عبدالله بن مسعود<ref> اسدالغابه، ج ۳، ص۳۸۷؛ الاصابه، ج ۴، ص۲۰۰.</ref> است. وی ششمین [[ایمان]] آورنده به پیامبر{{صل}} <ref>حلیة الاولیاء، ج ۱، ص۱۷۴؛ الاصابه، ج ۴، ص۱۹۹.</ref> و نخستین کسی است که پس از رسول خدا{{صل}} آشکارا و با صدای بلند در [[مکه]] قرآن [[تلاوت]] کرد. <ref>الطبقات، ج ۳، ص۱۱۲ السیرة النبویه، ج ۱، ص۳۱۴؛ اسدالغابه، ج ۳، ص۳۸۳.</ref> وی در هر دو [[هجرت]] شرکت جست و در همه [[غزوهها]] همراه [[پیامبر]]{{صل}} حضور داشت <ref>الطبقات، ج ۳، ص۱۱۲ - ۱۱۳؛ الاصابه، ص۴، ص۱۹۹؛ اسدالغابه، ج ۳، ص۳۸۳.</ref> و در ملازمت و [[همراهی]] پیامبر{{صل}} کمنظیر بود و در بیشتر [[کارها]] به آن [[حضرت]] [[خدمت]] میکرد. <ref> مسند احمد، ج ۶، ص۴۴۹؛ الطبقات، ج ۳، ص۱۱۳؛ الاستیعاب، ج ۳، ص۱۱۱.</ref> پیامبر{{صل}} خوش میداشت که [[قرآن]] را با تلاوت او بشنود. <ref> صحیح مسلم، ج ۲، ص۱۹۵؛ مسند احمد، ج ۱، ص۷؛ سفینة البحار، ج ۳، ص۳۴۶ - ۳۴۸.</ref> [[ابن مسعود]] به کسب [[دانش]] به ویژه [[معارف قرآن]] بسیار اهتمام میورزید و به گفته خود، [[آموختن]] [[آیات قرآن]] را با [[شناخت]] مفاهیم آنها و نحوه عمل بدانها همراه میکرد،<ref>مقدمة فی اصول التفسیر، ص۳۵ - ۳۶.</ref> از همین رو از [[داناترین]] [[صحابه]] به [[معانی قرآن]] بود. همه صحابه به [[فضیلت]] و دانش او به کتاب و [[سنّت]] اعتراف کردهاند. <ref>حلیة الاولیاء، ج ۱، ص۱۷۰ - ۱۷۸؛ صفه الصفوه، ج ۱، ص۱۷۰ - ۱۷۱؛ اسدالغابه، ج ۳، ص۳۸۵ - ۳۸۶.</ref> [[امام علی]]{{ع}} درباره او فرموده است: قرآن و [[سنت]] را آموخت و به پایان برد. <ref> صفة الصفوه، ج ۱، ص۱۷۱؛ کنزالعمال، ج ۱۳، ص۱۶۰؛ مناهل العرفان، ج ۲، ص۱۸.</ref> ابن مسعود پس از [[وفات پیامبر]]{{صل}} و به ویژه زمانی که [[خلیفه دوم]] او را برای [[تعلیم]] قرآن و [[احکام اسلام]] به [[کوفه]] فرستاد <ref> تاریخ بغداد، ج ۱، ص۱۵۸؛ الاصابة، ج ۴، ص۲۰۱.</ref> به [[تفسیر قرآن]] برای [[مردم]] [[همت]] گماشت و [[شاگردان]] برجستهای [[تربیت]] کرد. <ref> تاریخ بغداد، ج ۱، ص۱۵۸؛ مقدمة فی اصول التفسیر، ص۶۱.</ref> او را باید پایهگذار [[مکتب تفسیری]] کوفه دانست؛ زیرا [[مفسران]] کوفه در [[زمان]] [[تابعان]] از [[تفسیر]] او [[پیروی]] میکردند. <ref> التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۱۲۱ - ۱۲۲.</ref> از [[مفسران]] بزرگ [[تابعی]] [[علقمة بن قیس نخعی]]، [[اسود بن یزید نخعی]]، [[مسروق بن اجدع]]، [[ابووائل شقیق بن سلمه اسدی]] [[کوفی]]، [[عبیدة بن عمرو سلمانی]]، [[قیس بن ابی حازم]] و دیگران از [[اصحاب]] و [[شاگردان]] او هستند. <ref>التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۱، ص۳۱۷.</ref> از او در [[تفسیر]] مطالب فراوانی بر جای مانده و سندهای منتهی به وی را [[قوی]] دانستهاند. <ref> التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۱، ص۲۱۸.</ref> [[ابن مسعود]] از [[صحابه]] [[دوستدار]] علی{{ع}} بود که [[ابوبکر]] را برای [[سبقت]] بر [[امام علی]]{{ع}} در مسئله [[خلافت]] [[سرزنش]] کرد. <ref> الخصال، ج ۲، ص۴۶۱.</ref> [[شأن نزول آیه]] [[تبلیغ]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ}}<ref>«ای پیامبر! | دیگر [[صحابی]] مفسر، عبدالله بن مسعود<ref> اسدالغابه، ج ۳، ص۳۸۷؛ الاصابه، ج ۴، ص۲۰۰.</ref> است. وی ششمین [[ایمان]] آورنده به پیامبر {{صل}} <ref>حلیة الاولیاء، ج ۱، ص۱۷۴؛ الاصابه، ج ۴، ص۱۹۹.</ref> و نخستین کسی است که پس از رسول خدا {{صل}} آشکارا و با صدای بلند در [[مکه]] قرآن [[تلاوت]] کرد. <ref>الطبقات، ج ۳، ص۱۱۲ السیرة النبویه، ج ۱، ص۳۱۴؛ اسدالغابه، ج ۳، ص۳۸۳.</ref> وی در هر دو [[هجرت]] شرکت جست و در همه [[غزوهها]] همراه [[پیامبر]] {{صل}} حضور داشت <ref>الطبقات، ج ۳، ص۱۱۲ - ۱۱۳؛ الاصابه، ص۴، ص۱۹۹؛ اسدالغابه، ج ۳، ص۳۸۳.</ref> و در ملازمت و [[همراهی]] پیامبر {{صل}} کمنظیر بود و در بیشتر [[کارها]] به آن [[حضرت]] [[خدمت]] میکرد. <ref> مسند احمد، ج ۶، ص۴۴۹؛ الطبقات، ج ۳، ص۱۱۳؛ الاستیعاب، ج ۳، ص۱۱۱.</ref> پیامبر {{صل}} خوش میداشت که [[قرآن]] را با تلاوت او بشنود. <ref> صحیح مسلم، ج ۲، ص۱۹۵؛ مسند احمد، ج ۱، ص۷؛ سفینة البحار، ج ۳، ص۳۴۶ - ۳۴۸.</ref> [[ابن مسعود]] به کسب [[دانش]] به ویژه [[معارف قرآن]] بسیار اهتمام میورزید و به گفته خود، [[آموختن]] [[آیات قرآن]] را با [[شناخت]] مفاهیم آنها و نحوه عمل بدانها همراه میکرد،<ref>مقدمة فی اصول التفسیر، ص۳۵ - ۳۶.</ref> از همین رو از [[داناترین]] [[صحابه]] به [[معانی قرآن]] بود. همه صحابه به [[فضیلت]] و دانش او به کتاب و [[سنّت]] اعتراف کردهاند. <ref>حلیة الاولیاء، ج ۱، ص۱۷۰ - ۱۷۸؛ صفه الصفوه، ج ۱، ص۱۷۰ - ۱۷۱؛ اسدالغابه، ج ۳، ص۳۸۵ - ۳۸۶.</ref> [[امام علی]] {{ع}} درباره او فرموده است: قرآن و [[سنت]] را آموخت و به پایان برد. <ref> صفة الصفوه، ج ۱، ص۱۷۱؛ کنزالعمال، ج ۱۳، ص۱۶۰؛ مناهل العرفان، ج ۲، ص۱۸.</ref> ابن مسعود پس از [[وفات پیامبر]] {{صل}} و به ویژه زمانی که [[خلیفه دوم]] او را برای [[تعلیم]] قرآن و [[احکام اسلام]] به [[کوفه]] فرستاد <ref> تاریخ بغداد، ج ۱، ص۱۵۸؛ الاصابة، ج ۴، ص۲۰۱.</ref> به [[تفسیر قرآن]] برای [[مردم]] [[همت]] گماشت و [[شاگردان]] برجستهای [[تربیت]] کرد. <ref> تاریخ بغداد، ج ۱، ص۱۵۸؛ مقدمة فی اصول التفسیر، ص۶۱.</ref> او را باید پایهگذار [[مکتب تفسیری]] کوفه دانست؛ زیرا [[مفسران]] کوفه در [[زمان]] [[تابعان]] از [[تفسیر]] او [[پیروی]] میکردند. <ref> التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۱۲۱ - ۱۲۲.</ref> از [[مفسران]] بزرگ [[تابعی]] [[علقمة بن قیس نخعی]]، [[اسود بن یزید نخعی]]، [[مسروق بن اجدع]]، [[ابووائل شقیق بن سلمه اسدی]] [[کوفی]]، [[عبیدة بن عمرو سلمانی]]، [[قیس بن ابی حازم]] و دیگران از [[اصحاب]] و [[شاگردان]] او هستند. <ref>التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۱، ص۳۱۷.</ref> از او در [[تفسیر]] مطالب فراوانی بر جای مانده و سندهای منتهی به وی را [[قوی]] دانستهاند. <ref> التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۱، ص۲۱۸.</ref> [[ابن مسعود]] از [[صحابه]] [[دوستدار]] علی {{ع}} بود که [[ابوبکر]] را برای [[سبقت]] بر [[امام علی]] {{ع}} در مسئله [[خلافت]] [[سرزنش]] کرد. <ref> الخصال، ج ۲، ص۴۶۱.</ref> [[شأن نزول آیه]] [[تبلیغ]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ}}<ref>«ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref> که درباره اعلام [[ولایت علی]] {{ع}} در [[روز غدیر]] است از او نقل شده است. <ref> الدرالمنثور، ج ۲، ص۲۹۸؛ روح المعانی، ج ۶، ص۲۸۲.</ref> او از [[راویان حدیث غدیر]] است <ref> الغدیر، ج ۱، ص۵۳.</ref> و همو بود که [[حدیث]] {{متن حدیث| اَلْخُلَفَاءُ اِثْنَا عَشَرَ }} را در [[کوفه]] و پیرامون آن رواج داد. <ref> الخصال، ج ۲، ص۴۶۶ - ۴۶۹.</ref> وی مطالب [[تفسیری]] بسیاری را نیز از امام علی {{ع}} فرا گرفته است. <ref> سعد السعود، ص۵۵۸؛ تاریخ دمشق، ج ۴۲، ص۴۰۰ - ۴۰۱؛ بحارالانوار، ج ۸۹، ص۱۰۵.</ref> ابن مسعود مصحفی ویژه خود داشت که شامل ۱۱۱ [[سوره]] بود و سورههای [[فاتحة الکتاب]] و معوّذتین ([[سوره فلق]] و [[سوره ناس]]) را نداشت. <ref>الاتقان، ج ۱، ص۱۴۲، ۱۷۲ - ۱۷۳؛ التمهید، ج ۱، ص۳۱۲ - ۳۱۵.</ref> وی فاتحه را جزء [[قرآن]] میدانست؛ ولی [[معتقد]] بود چون همواره در نمازهای یومیّه خوانده میشود [[حفظ]] خواهد شد؛ ولی دو سوره معوّذتین را از تعویذات [[پیامبر]] {{صل}} میدانست و از قرآن به شمار نمیآورد. <ref>مسند احمد، ج ۵، ص۱۲۹ - ۱۳۰؛ الاتقان، ج ۱، ص۱۷۳.</ref> [[مصحف]] او افزودههایی نیز داشت که به [[عقیده]] بسیاری از [[دانشمندان]] و محققان [[علوم قرآنی]] نکات تفسیری بوده است و نه الفاظ قرآن<ref>مذاهب التفسیر الاسلامی، ص۱۵ - ۱۶؛ التمهید، ج ۱، ص۳۱۹ - ۳۲۱؛ تاریخ قرآن، ص۳۵۰ - ۳۵۳.</ref>.<ref>[[سید حبیب دشتی|دشتی، سید حبیب]]، [[تفسیر صحابه (مقاله)|مقاله «تفسیر صحابه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref> | ||
===[[ابی بن کعب انصاری]]=== | === [[ابی بن کعب انصاری]] === | ||
ابی بن کعب دیگر [[مفسر]] برجسته از میان [[صحابه]] است که به سال ۳۰ قمری در [[مدینه]] [[وفات]] یافت. <ref>الطبقات، ج ۳، ص۳۸۱؛ الاصابه، ج ۱، ص۱۸۱ - ۱۸۲.</ref> وی از [[اصحاب عقبه]] دوم بود و در همه [[جنگهای پیامبر]]{{صل}} حضور داشت. <ref>الطبقات، ج ۳، ص۳۷۸؛ الاصابه، ج ۱، ص۱۸۱.</ref> نخستین کاتب [[پیامبر]]{{صل}} در مدینه بود <ref> تاریخ قرآن، ص۳۴۱.</ref> و به سبب جایگاه ممتازش در [[دانش]] و کمال و فضل و [[شرف]] به «[[سید المسلمین]]» مشهور بود. <ref>الطبقات، ج ۳، ص۳۷۹ - ۳۸۱؛ تاریخ دمشق، ج ۷، ص۳۳۹.</ref> [[مسلمانان]] او را «[[سید]] القراء» نیز [[لقب]] داده بودند؛ زیرا پیامبر فرمود: برجستهترین [[قاریان]] اُبیّ بن کعب است. <ref>الطبقات الکبری، ج ۳، ص۳۷۸.</ref> وی همه وقت خود را صرف [[تعلیم]] [[قرائت قرآن]] کرد <ref> التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۱، ص۳۱۷.</ref> و شاید به همین سبب بود که بنابر [[نقلی]] [[ریاست]] گروه یکسانسازی مصاحف در [[زمان عثمان]] به او واگذار شد. <ref>تهذیب التهذیب، ج ۱، ص۱۶۹ - ۱۷۰؛ التمهید، ج ۱، ص۳۴۰.</ref> در منابع و [[تفاسیر]]، [[روایات تفسیری]] زیادی از ابیّ نقل شده است که بیشتر آنها را دارای سندهای معتبر دانستهاند. <ref> الاتقان، ج ۲، ص۴۱۷؛ مناهل العرفان، ج ۲، ص۱۹؛ التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۱، ص۲۲۳.</ref> او را پایهگذار [[مکتب تفسیری]] مدینه دانستهاند. <ref>التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۱۱۹؛ التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۱، ص۳۱۶.</ref> بسیاری از [[مفسران]] از جمله [[ثعلبی]]، [[زمخشری]] و [[واحدی نیشابوری]] برای هریک از [[سورههای قرآن]] [[حدیثی]] در [[فضیلت]] آن [[سوره]] از ابیّ بن کعب نقل کردهاند که به [[حدیث]] [[فضایل]] سُوَر مشهور است. <ref> مقدمة فی اصول التفسیر، ص۷۵ - ۷۶.</ref> این حدیث با سه سند نقل شده است؛<ref>نک: الموضوعات، ج ۱، ص۲۳۹ - ۲۴۲؛ مقدمتان فی علوم القرآن، ص۶۴ - ۷۴.</ref> ولی بعضی از محققان این [[روایات]] را هم از نظر سند و هم از جهت متن، [[تضعیف]] کردهاند. <ref> الموضوعات، ج ۱، ص۲۳۹ - ۲۴۲؛ اللآلی المصنوعه، ج ۱، ص۲۰۷ - ۲۰۸؛ مقباس الهدایه، ج ۱، ص۴۱۱.</ref> اُبیّ بن کعب مصحفی ویژه خود گرد آورده بود <ref> المصاحف، ج ۱، ص۲۹۱ - ۲۹۲؛ تاریخ قرآن، ص۳۴۰ - ۳۵۳.</ref> و [[شامیان]] مطابق [[مصحف]] او قرائت میکردند؛ گویا مصحف او در [[دمشق]] رایج بوده یا [[ابو درداء]] که متولّی [[تعلیم]] [[قرآن]] به شامیان بوده، قرآن را بر قرائت ابیّ میخوانده است. <ref> تاریخ قرآن، ص۳۴۲ - ۳۴۳.</ref> به [[نقلی]] مصحف وی حاوی دو [[سوره]] اضافی به نامهای «[[خلع]]» و «حفد» یا «جیّد» بوده است <ref> الفهرست، ص۲۹ - ۳۰؛ الاتقان، ج ۱، ص۱۴۲ - ۱۴۳؛ التمهید، ج ۱، ص۳۲۲ - ۳۲۳.</ref> که به فرض صحّت اسناد این دو سوره به او دعاهایی بودهاند که وی از [[پیامبر]]{{صل}} آموخته بود و نه سورهای از قرآن؛<ref>مقدمتان فی علوم القرآن، ص۷۵؛ تاریخ قرآن، ص۳۴۹ - ۳۵۳.</ref> همچنین افزودههایی [[تفسیری]] در مصحف او گزارش شده است. <ref>المصاحف، ج ۱، ص۲۹۱ - ۲۹۲؛ مذاهب التفسیر الاسلامی، ص۱۶؛ التمهید، ج ۱، ص۳۲۴ - ۳۲۵.</ref> [[ابوالصلاح حلبی]]، ابیّ بن کعب را نیز همچون [[ابن مسعود]] از [[صحابه]] [[دوستدار]] علی{{ع}} میشمارد. <ref>تقریب المعارف، ص۱۶۸؛ سفینة البحار، ج ۱، ص۲۳.</ref> ابیّ نیز یکی از ۱۲ نفری بود که [[ابوبکر]] را به سبب [[پیشی گرفتن]] بر [[امام علی]]{{ع}} [[نکوهش]] کرده بود<ref>الخصال، ج ۲، ص۴۶۱.</ref>.<ref>[[سید حبیب دشتی|دشتی، سید حبیب]]، [[تفسیر صحابه (مقاله)|مقاله «تفسیر صحابه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref> | ابی بن کعب دیگر [[مفسر]] برجسته از میان [[صحابه]] است که به سال ۳۰ قمری در [[مدینه]] [[وفات]] یافت. <ref>الطبقات، ج ۳، ص۳۸۱؛ الاصابه، ج ۱، ص۱۸۱ - ۱۸۲.</ref> وی از [[اصحاب عقبه]] دوم بود و در همه [[جنگهای پیامبر]] {{صل}} حضور داشت. <ref>الطبقات، ج ۳، ص۳۷۸؛ الاصابه، ج ۱، ص۱۸۱.</ref> نخستین کاتب [[پیامبر]] {{صل}} در مدینه بود <ref> تاریخ قرآن، ص۳۴۱.</ref> و به سبب جایگاه ممتازش در [[دانش]] و کمال و فضل و [[شرف]] به «[[سید المسلمین]]» مشهور بود. <ref>الطبقات، ج ۳، ص۳۷۹ - ۳۸۱؛ تاریخ دمشق، ج ۷، ص۳۳۹.</ref> [[مسلمانان]] او را «[[سید]] القراء» نیز [[لقب]] داده بودند؛ زیرا پیامبر فرمود: برجستهترین [[قاریان]] اُبیّ بن کعب است. <ref>الطبقات الکبری، ج ۳، ص۳۷۸.</ref> وی همه وقت خود را صرف [[تعلیم]] [[قرائت قرآن]] کرد <ref> التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۱، ص۳۱۷.</ref> و شاید به همین سبب بود که بنابر [[نقلی]] [[ریاست]] گروه یکسانسازی مصاحف در [[زمان عثمان]] به او واگذار شد. <ref>تهذیب التهذیب، ج ۱، ص۱۶۹ - ۱۷۰؛ التمهید، ج ۱، ص۳۴۰.</ref> در منابع و [[تفاسیر]]، [[روایات تفسیری]] زیادی از ابیّ نقل شده است که بیشتر آنها را دارای سندهای معتبر دانستهاند. <ref> الاتقان، ج ۲، ص۴۱۷؛ مناهل العرفان، ج ۲، ص۱۹؛ التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۱، ص۲۲۳.</ref> او را پایهگذار [[مکتب تفسیری]] مدینه دانستهاند. <ref>التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۱۱۹؛ التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۱، ص۳۱۶.</ref> بسیاری از [[مفسران]] از جمله [[ثعلبی]]، [[زمخشری]] و [[واحدی نیشابوری]] برای هریک از [[سورههای قرآن]] [[حدیثی]] در [[فضیلت]] آن [[سوره]] از ابیّ بن کعب نقل کردهاند که به [[حدیث]] [[فضایل]] سُوَر مشهور است. <ref> مقدمة فی اصول التفسیر، ص۷۵ - ۷۶.</ref> این حدیث با سه سند نقل شده است؛<ref>نک: الموضوعات، ج ۱، ص۲۳۹ - ۲۴۲؛ مقدمتان فی علوم القرآن، ص۶۴ - ۷۴.</ref> ولی بعضی از محققان این [[روایات]] را هم از نظر سند و هم از جهت متن، [[تضعیف]] کردهاند. <ref> الموضوعات، ج ۱، ص۲۳۹ - ۲۴۲؛ اللآلی المصنوعه، ج ۱، ص۲۰۷ - ۲۰۸؛ مقباس الهدایه، ج ۱، ص۴۱۱.</ref> اُبیّ بن کعب مصحفی ویژه خود گرد آورده بود <ref> المصاحف، ج ۱، ص۲۹۱ - ۲۹۲؛ تاریخ قرآن، ص۳۴۰ - ۳۵۳.</ref> و [[شامیان]] مطابق [[مصحف]] او قرائت میکردند؛ گویا مصحف او در [[دمشق]] رایج بوده یا [[ابو درداء]] که متولّی [[تعلیم]] [[قرآن]] به شامیان بوده، قرآن را بر قرائت ابیّ میخوانده است. <ref> تاریخ قرآن، ص۳۴۲ - ۳۴۳.</ref> به [[نقلی]] مصحف وی حاوی دو [[سوره]] اضافی به نامهای «[[خلع]]» و «حفد» یا «جیّد» بوده است <ref> الفهرست، ص۲۹ - ۳۰؛ الاتقان، ج ۱، ص۱۴۲ - ۱۴۳؛ التمهید، ج ۱، ص۳۲۲ - ۳۲۳.</ref> که به فرض صحّت اسناد این دو سوره به او دعاهایی بودهاند که وی از [[پیامبر]] {{صل}} آموخته بود و نه سورهای از قرآن؛<ref>مقدمتان فی علوم القرآن، ص۷۵؛ تاریخ قرآن، ص۳۴۹ - ۳۵۳.</ref> همچنین افزودههایی [[تفسیری]] در مصحف او گزارش شده است. <ref>المصاحف، ج ۱، ص۲۹۱ - ۲۹۲؛ مذاهب التفسیر الاسلامی، ص۱۶؛ التمهید، ج ۱، ص۳۲۴ - ۳۲۵.</ref> [[ابوالصلاح حلبی]]، ابیّ بن کعب را نیز همچون [[ابن مسعود]] از [[صحابه]] [[دوستدار]] علی {{ع}} میشمارد. <ref>تقریب المعارف، ص۱۶۸؛ سفینة البحار، ج ۱، ص۲۳.</ref> ابیّ نیز یکی از ۱۲ نفری بود که [[ابوبکر]] را به سبب [[پیشی گرفتن]] بر [[امام علی]] {{ع}} [[نکوهش]] کرده بود<ref>الخصال، ج ۲، ص۴۶۱.</ref>.<ref>[[سید حبیب دشتی|دشتی، سید حبیب]]، [[تفسیر صحابه (مقاله)|مقاله «تفسیر صحابه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref> | ||
===[[عبدالله بن عباس]]=== | === [[عبدالله بن عباس]] === | ||
[[ابن عباس]] <ref> تاریخ بغداد، ج ۱، ص۱۸۷؛ الاصابه، ج ۴، ص۱۳۱.</ref> مشهورترین [[صحابی]] [[مفسر]] [[قرآن کریم]] است که به سبب [[دانش]] فراوانش به «بحر» و «[[حبر]] الأُمّه» [[لقب]] یافته <ref>الاصابه، ج ۴، ص۱۲۵، ۱۲۸، ۱۳۰؛ الاتقان، ج ۲، ص۴۱۳؛ التفسیر والمفسرون ذهبی، ج ۱، ص۶۹.</ref> و در دانش [[تفسیر]] به پایهای رسیده بود که او را «ترجمان القرآن» و «ربانی [[امت]]» میخواندند. <ref> الاصابه، ج ۴، ص۱۲۶ - ۱۲۷، ۱۳۰.</ref> پیامبر{{صل}} بارها او را [[دعا]] کرده و از جمله فرمودهاند: خدایا! او را [[فقیه]] در [[دین]] و [[عالم به تأویل قرآن]] گردان. <ref> مسند احمد، ج ۱، ص۲۶۶؛ اسدالغابه، ج ۳، ص۲۹۲ - ۲۹۳؛ الاصابه، ج ۴، ص۱۲۴ - ۱۲۵.</ref> پس از [[رحلت پیامبر]]{{صل}} در حالی که حدود ۱۳ سال سن داشت <ref> الاصابه، ج ۴، ص۱۲۲؛ تاریخ بغداد، ج ۱، ص۱۸۵؛ مذاهب التفسیر الاسلامی، ص۸۵.</ref> در پی جبران اموری برآمد که در [[زمان حیات پیامبر]]{{صل}} به علت کمی سن از دست داده بود <ref>التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۶۹.</ref> و با کوششی [[تحسین]] برانگیز به کسب [[علوم]] و [[معارف اسلامی]] و [[قرآنی]] از محضر [[صحابه]] بزرگ پرداخت؛<ref> التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۱، ص۲۲۵.</ref> اما بیشترین بهره [[علمی]] را از محضر [[امام علی]]{{ع}} برد و اساس و پایههای [[تفسیر]] را از آن [[حضرت]] آموخت و همان گونه که خود گفته است باید او را [[تربیت یافته]] [[مکتب]] علی{{ع}} دانست. <ref> تفسیر قرطبی، ج ۱، ص۲۷؛ مقدمتان فی علوم القرآن، ص۲۶۳.</ref> [[امام علی]]{{ع}} او را در تفسیر ستوده <ref> تفسیر قرطبی، ج ۱، ص۲۷؛ المحرر الوجیز، ج ۱، ص۴۱؛ التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۷۱.</ref> و [[ابن مسعود]] او را «ترجمان القرآن» میخوانده است. <ref> الاصابه، ج ۴، ص۱۲۶؛ الاتقان، ج ۲، ص۴۱۳؛ مناهل العرفان، ج ۲، ص۱۸.</ref> بسیاری از صحابه در [[تفسیر قرآن]] به او مراجعه میکردند <ref> الاصابه، ج ۴، ص۱۲۸؛ التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۷۰، ۷۴.</ref> و حتی [[خلیفه دوم]] در مجالس خود با بزرگان از [[اصحاب پیامبر]]{{صل}} او را شرکت و گاهی نظرهای [[تفسیری]] وی را بر آرای دیگران ترجیح میداد. <ref> الاتقان، ج ۲، ص۴۱۳ - ۴۱۴؛ الاستیعاب، ج ۳، ص۶۷ - ۶۸.</ref> [[ابن عباس]] پیوسته ملازم [[اهل بیت]]{{ع}} <ref> تفسیر و مفسران، ج ۱، ص۲۰۸.</ref> و در جنگهای [[جمل]]، [[صفین]] و [[نهروان]] در کنار امام علی{{ع}} بود. <ref> تاریخ بغداد، ج ۱، ص۱۸۵؛ الاستیعاب، ج ۳، ص۷۰.</ref> وی از [[شیعیان]] برجسته و خاص آن [[حضرت]] شمرده میشد <ref> قاموس الرجال، ج ۶، ص۴۱۸ - ۴۹۳؛ خلاصة الاقوال، ص۱۹۰.</ref> و همواره با سخنان خویش از [[حریم]] [[ولایت]] [[دفاع]] میکرد. <ref>سعد السعود، ص۵۹۵ - ۵۹۶؛ بحارالانوار، ج ۳۶، ص۲۴۳ - ۲۸۵، ۲۸۷ - ۲۸۸؛ الغدیر، ج ۱، ص۴۹ - ۵۲.</ref> پس از ماجرای [[صلح امام حسن]]{{ع}} با [[معاویه]]، به [[مکّه]] عزیمت کرد <ref> قاموس الرجال، ج ۶، ص۴۳۵ - ۴۳۶.</ref> و با تشکیل جلسات [[تفسیری]]، [[مکتب تفسیری]] مکّه را بنیان نهاد. <ref> التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۱۰۷؛ التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۱، ص۳۱۶.</ref> [[مفسران]] [[تابعی]] بزرگی چون [[سعید بن جبیر]]، [[مجاهد]]، طاوس، [[عکرمه]]، [[عطاء بن ابی رباح]] و [[ابوشعثاء ازدی]]، [[دست]] پروردگان مکتب تفسیری اویند. <ref>مقدمة فی اصول التفسیر، ص۶۱؛ التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۱۰۷.</ref> [[ابن عباس]] با استناد به روایتی از [[پیامبر]]{{صل}}، [[آیات قرآن]] را به ۴ بخش قسمت میکند: | [[ابن عباس]] <ref> تاریخ بغداد، ج ۱، ص۱۸۷؛ الاصابه، ج ۴، ص۱۳۱.</ref> مشهورترین [[صحابی]] [[مفسر]] [[قرآن کریم]] است که به سبب [[دانش]] فراوانش به «بحر» و «[[حبر]] الأُمّه» [[لقب]] یافته <ref>الاصابه، ج ۴، ص۱۲۵، ۱۲۸، ۱۳۰؛ الاتقان، ج ۲، ص۴۱۳؛ التفسیر والمفسرون ذهبی، ج ۱، ص۶۹.</ref> و در دانش [[تفسیر]] به پایهای رسیده بود که او را «ترجمان القرآن» و «ربانی [[امت]]» میخواندند. <ref> الاصابه، ج ۴، ص۱۲۶ - ۱۲۷، ۱۳۰.</ref> پیامبر {{صل}} بارها او را [[دعا]] کرده و از جمله فرمودهاند: خدایا! او را [[فقیه]] در [[دین]] و [[عالم به تأویل قرآن]] گردان. <ref> مسند احمد، ج ۱، ص۲۶۶؛ اسدالغابه، ج ۳، ص۲۹۲ - ۲۹۳؛ الاصابه، ج ۴، ص۱۲۴ - ۱۲۵.</ref> پس از [[رحلت پیامبر]] {{صل}} در حالی که حدود ۱۳ سال سن داشت <ref> الاصابه، ج ۴، ص۱۲۲؛ تاریخ بغداد، ج ۱، ص۱۸۵؛ مذاهب التفسیر الاسلامی، ص۸۵.</ref> در پی جبران اموری برآمد که در [[زمان حیات پیامبر]] {{صل}} به علت کمی سن از دست داده بود <ref>التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۶۹.</ref> و با کوششی [[تحسین]] برانگیز به کسب [[علوم]] و [[معارف اسلامی]] و [[قرآنی]] از محضر [[صحابه]] بزرگ پرداخت؛<ref> التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۱، ص۲۲۵.</ref> اما بیشترین بهره [[علمی]] را از محضر [[امام علی]] {{ع}} برد و اساس و پایههای [[تفسیر]] را از آن [[حضرت]] آموخت و همان گونه که خود گفته است باید او را [[تربیت یافته]] [[مکتب]] علی {{ع}} دانست. <ref> تفسیر قرطبی، ج ۱، ص۲۷؛ مقدمتان فی علوم القرآن، ص۲۶۳.</ref> [[امام علی]] {{ع}} او را در تفسیر ستوده <ref> تفسیر قرطبی، ج ۱، ص۲۷؛ المحرر الوجیز، ج ۱، ص۴۱؛ التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۷۱.</ref> و [[ابن مسعود]] او را «ترجمان القرآن» میخوانده است. <ref> الاصابه، ج ۴، ص۱۲۶؛ الاتقان، ج ۲، ص۴۱۳؛ مناهل العرفان، ج ۲، ص۱۸.</ref> بسیاری از صحابه در [[تفسیر قرآن]] به او مراجعه میکردند <ref> الاصابه، ج ۴، ص۱۲۸؛ التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۷۰، ۷۴.</ref> و حتی [[خلیفه دوم]] در مجالس خود با بزرگان از [[اصحاب پیامبر]] {{صل}} او را شرکت و گاهی نظرهای [[تفسیری]] وی را بر آرای دیگران ترجیح میداد. <ref> الاتقان، ج ۲، ص۴۱۳ - ۴۱۴؛ الاستیعاب، ج ۳، ص۶۷ - ۶۸.</ref> [[ابن عباس]] پیوسته ملازم [[اهل بیت]] {{ع}} <ref> تفسیر و مفسران، ج ۱، ص۲۰۸.</ref> و در جنگهای [[جمل]]، [[صفین]] و [[نهروان]] در کنار امام علی {{ع}} بود. <ref> تاریخ بغداد، ج ۱، ص۱۸۵؛ الاستیعاب، ج ۳، ص۷۰.</ref> وی از [[شیعیان]] برجسته و خاص آن [[حضرت]] شمرده میشد <ref> قاموس الرجال، ج ۶، ص۴۱۸ - ۴۹۳؛ خلاصة الاقوال، ص۱۹۰.</ref> و همواره با سخنان خویش از [[حریم]] [[ولایت]] [[دفاع]] میکرد. <ref>سعد السعود، ص۵۹۵ - ۵۹۶؛ بحارالانوار، ج ۳۶، ص۲۴۳ - ۲۸۵، ۲۸۷ - ۲۸۸؛ الغدیر، ج ۱، ص۴۹ - ۵۲.</ref> پس از ماجرای [[صلح امام حسن]] {{ع}} با [[معاویه]]، به [[مکّه]] عزیمت کرد <ref> قاموس الرجال، ج ۶، ص۴۳۵ - ۴۳۶.</ref> و با تشکیل جلسات [[تفسیری]]، [[مکتب تفسیری]] مکّه را بنیان نهاد. <ref> التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۱۰۷؛ التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۱، ص۳۱۶.</ref> [[مفسران]] [[تابعی]] بزرگی چون [[سعید بن جبیر]]، [[مجاهد]]، طاوس، [[عکرمه]]، [[عطاء بن ابی رباح]] و [[ابوشعثاء ازدی]]، [[دست]] پروردگان مکتب تفسیری اویند. <ref>مقدمة فی اصول التفسیر، ص۶۱؛ التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۱۰۷.</ref> [[ابن عباس]] با استناد به روایتی از [[پیامبر]] {{صل}}، [[آیات قرآن]] را به ۴ بخش قسمت میکند: | ||
# [[آیات]] مربوط به [[حلال و حرام]] که هیچ کس در ندانستن آن معذور نیست؛ | # [[آیات]] مربوط به [[حلال و حرام]] که هیچ کس در ندانستن آن معذور نیست؛ | ||
#آیاتی که [[عرب]] به کمک زبان خود آنها را [[درک]] میکند؛ | # آیاتی که [[عرب]] به کمک زبان خود آنها را [[درک]] میکند؛ | ||
#آیاتی که فقط [[دانشمندان]] [[توانایی]] [[تفسیر]] آن را دارند. | # آیاتی که فقط [[دانشمندان]] [[توانایی]] [[تفسیر]] آن را دارند. | ||
# [[آیات متشابه]] که جز [[پروردگار]] کسی تفسیرشان را نمیداند. <ref>جامع البیان، ج ۱، ص۵۴.</ref> | # [[آیات متشابه]] که جز [[پروردگار]] کسی تفسیرشان را نمیداند. <ref>جامع البیان، ج ۱، ص۵۴.</ref> | ||
[[تفسیر قرآن به قرآن]]، توجه به [[اسباب نزول]] و تکیه بر تفسیر منقول از پیامبر{{صل}} را از مؤلّفههای روش ابن عباس در تفسیر به شمار آوردهاند. <ref>التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۱، ص۲۳۴ - ۲۴۰.</ref> از دیگر شاخصههای مهم در روش تفسیری وی [[استشهاد]] به اشعار [[فصیح]] [[دوران جاهلیت]] و سخنان بلند و [[بدیع]] عرب برای [[فهم]] معانی واژگان [[قرآن]] است. <ref>التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۷۷ - ۷۹؛ التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۱، ص۲۴۰ - ۲۴۵.</ref> او [[شعر]] را [[دیوان]] عرب و منبعی [[غنی]] برای آشنایی با [[زبان عربی]] میدانست <ref>الاتقان، ج ۱، ص۲۵۵؛ التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۷۹.</ref> و به [[حفظ]] اشعار [[فصیح]] [[عرب]] و [[شناخت]] [[ادبیات]] [[قبایل]] مختلف عرب اهتمامی وافر داشت و از همین رو به توان بالایی در شناخت [[ادبیات عرب]] [[دست]] یافته بود. در [[روایات تفسیری]] منقول از [[ابن عباس]] موارد فراوانی از [[استشهاد]] به [[شعر]] عرب به چشم میخورد. <ref>التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۱، ص۲۴۰ - ۲۴۱.</ref> بزرگترین اثری که از وی در این زمینه بر جای مانده و اطلاعات گسترده ادبی او را به خوبی نشان میدهد، مجموعه پرسشهای [[نافع بن ازرق]] (از [[خوارج]]) از اوست که به مسائل نافع بن ازرق مشهور است. <ref>نک: الاتقان، ج ۱، ص۲۵۵ - ۲۸۲؛ اعجاز بیانی، ص۳۰۷ - ۶۳۰.</ref> ابن عباس برای [[تفسیر]] دقیق [[قرآن]]، اطلاعات جغرافیایی، شناخت [[تاریخ]] و [[آداب و رسوم]] عرب و آشنایی با واژهها و آداب و رسوم ملتهای دیگر را نیز به [[دانش]] خویش افزوده بود. <ref>التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۱، ص۲۴۸ - ۲۵۰.</ref> [[اجتهاد]] شخصی از دیگر ویژگیهای روش [[تفسیری]] ابن عباس است. <ref>التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۷۲.</ref> [[آیة الله]] [[محمد هادی معرفت]] اجتهاد وی را مبتنی بر مقدمات صحیح و آن را [[ممدوح]] شمرده است. <ref> التفسیر | [[تفسیر قرآن به قرآن]]، توجه به [[اسباب نزول]] و تکیه بر تفسیر منقول از پیامبر {{صل}} را از مؤلّفههای روش ابن عباس در تفسیر به شمار آوردهاند. <ref>التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۱، ص۲۳۴ - ۲۴۰.</ref> از دیگر شاخصههای مهم در روش تفسیری وی [[استشهاد]] به اشعار [[فصیح]] [[دوران جاهلیت]] و سخنان بلند و [[بدیع]] عرب برای [[فهم]] معانی واژگان [[قرآن]] است. <ref>التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۷۷ - ۷۹؛ التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۱، ص۲۴۰ - ۲۴۵.</ref> او [[شعر]] را [[دیوان]] عرب و منبعی [[غنی]] برای آشنایی با [[زبان عربی]] میدانست <ref>الاتقان، ج ۱، ص۲۵۵؛ التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۷۹.</ref> و به [[حفظ]] اشعار [[فصیح]] [[عرب]] و [[شناخت]] [[ادبیات]] [[قبایل]] مختلف عرب اهتمامی وافر داشت و از همین رو به توان بالایی در شناخت [[ادبیات عرب]] [[دست]] یافته بود. در [[روایات تفسیری]] منقول از [[ابن عباس]] موارد فراوانی از [[استشهاد]] به [[شعر]] عرب به چشم میخورد. <ref>التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۱، ص۲۴۰ - ۲۴۱.</ref> بزرگترین اثری که از وی در این زمینه بر جای مانده و اطلاعات گسترده ادبی او را به خوبی نشان میدهد، مجموعه پرسشهای [[نافع بن ازرق]] (از [[خوارج]]) از اوست که به مسائل نافع بن ازرق مشهور است. <ref>نک: الاتقان، ج ۱، ص۲۵۵ - ۲۸۲؛ اعجاز بیانی، ص۳۰۷ - ۶۳۰.</ref> ابن عباس برای [[تفسیر]] دقیق [[قرآن]]، اطلاعات جغرافیایی، شناخت [[تاریخ]] و [[آداب و رسوم]] عرب و آشنایی با واژهها و آداب و رسوم ملتهای دیگر را نیز به [[دانش]] خویش افزوده بود. <ref>التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۱، ص۲۴۸ - ۲۵۰.</ref> [[اجتهاد]] شخصی از دیگر ویژگیهای روش [[تفسیری]] ابن عباس است. <ref>التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۷۲.</ref> [[آیة الله]] [[محمد هادی معرفت]] اجتهاد وی را مبتنی بر مقدمات صحیح و آن را [[ممدوح]] شمرده است. <ref> التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۱، ص۲۶۷.</ref> گلدزیهر و به تبع او [[احمد امین مصری]] مراجعه به [[اهل کتاب]] در [[تفسیر قرآن]] را از ویژگیهای مهم تفسیر ابن عباس شمرده و در این زمینه [[مبالغه]] کردهاند. به [[اعتقاد]] آنها عموم [[صحابه]] و به ویژه ابن عباس در تفسیر قرآن به علمای اهل کتاب از جمله [[کعب الاحبار]] و [[عبدالله بن سلام]] مراجعه میکردند. <ref>مذاهب التفسیر الاسلامی، ص۸۵ - ۸۹؛ فجر الاسلام، ص۱۶۰، ۲۰۱.</ref> در مقابل، [[ذهبی]] همچون [[ابن تیمیه]] با رد این [[اتهام]]، مراجعه ابن عباس و دیگر صحابه به اهل کتاب را عالمانه و با رعایت [[عقل]] و [[شرع]] دانسته و به بعضی [[قصص]] و تاریخ پیشینیان که در کتب [[تورات]] و [[انجیل]] به صورت تفصیلی ذکر شده محدود کرده است؛<ref> التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۶۴ - ۶۶، ۷۴ - ۷۷.</ref> اما [[آیة الله]] [[محمد هادی معرفت]] با ذکر شواهد و ادلهای این [[اتهام]] را از اساس رد کرده و هرگونه مراجعه صحابهای چون [[ابن عباس]] به [[اهل کتاب]] را [[نفی]] کرده است. <ref>التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۱، ص۲۵۶ - ۲۶۷.</ref> [[روایات تفسیری]] ابن عباس به طرق و سندهای مختلفی نقل شدهاند. کثرت [[روایات]] منقول از او به گونهای است که کمتر آیهای از [[قرآن]] یافت میشود که روایتی از ابن عباس درباره آن نقل نشده باشد، حتی در بعضی موارد در اقوال [[تفسیری]] منسوب به وی تناقض دیده میشود. <ref> التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۸۰، ۸۶.</ref> این مسئله [[دانشمندان]] [[علوم قرآنی]] و [[محدّثان]] را به این [[باور]] رسانده که بسیاری از روایات تفسیری منقول از ابن عباس مجعولاند،<ref>مناهل العرفان، ج ۲، ص۱۹؛ التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۸۰ - ۸۱؛ التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۱، ص۲۳۲، ۲۶۵.</ref> به طوری که [[بخاری]] در صحیح خود تنها ۲۱۷ [[حدیث]] در زمینه [[تفسیر]] و غیر آن از ابن عباس نقل کرده <ref>مقدمه فتح الباری، ص۴۷۶.</ref> و به گفته [[شافعی]]، از ابن عباس بیش از حدود ۱۰۰ حدیث در تفسیر[[ثابت]] نشده است. <ref> الاتقان، ج ۲، ص۴۱۷.</ref> به نظر میرسد [[خلافت]] [[عباسیان]] و تلاش برخی در نسبت دادن [[احادیث]] ساختگی به ابن عباس برای [[تقرّب]] به [[دستگاه خلافت]] <ref> التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۸۶؛ دراسات و مباحث فی تاریخ التفسیر، ص۴۰.</ref> افزون بر [[بزرگواری]] و رواج [[علمی]] وی <ref>مناهج فی التفسیر، ص۴۱.</ref> در این امر نقش داشته است. وجود روایات مجعول بسیار، در میان روایات تفسیری وی، محققان را به کنکاش در سند آنها واداشته است. [[سیوطی]] ۹ طریق برای روایات تفسیری او ذکر و برخی از آنها را [[ضعیف]] دانسته است؛<ref>الاتقان، ج ۲، ص۴۱۴ - ۴۱۷؛ ر. ک: التفسیر والمفسرون، ج ۱، ص۲۶۸.</ref> امّا از دیدگاه [[آیة الله]] معرفت همه طرق نُهگانه معتبرند و علت [[تضعیف]] بعضی از این طرق از جانب علمای [[اهل]] [[سنّت]] از جمله [[سیوطی]]، [[شیعی]] و [[کوفی]] بودن [[راویان]] آن هاست. <ref>التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۱، ص۲۶۸ - ۲۹۴.</ref> با وجود کثرت [[روایات تفسیری]] [[ابن عباس]]، وجود [[تفسیری]] مکتوب که خود نگاشته باشد محل تردید است. درباره کتب تفسیری منسوب به او گفتهاند که پس از [[وفات]] وی روایات تفسیری او را به صورت مکتوب جمع آوری کردهاند. <ref>ر. ک: سه مقاله در تاریخ تفسیر، ص۱۲۳ - ۱۲۷.</ref> یکی از آنها [[صحیفة علی بن ابی طلحه عن ابن عباس فی تفسیرالقرآن الکریم]] است که به صورت صحیفهای مدوّن در میان [[محدّثان]] [[مصری]] رواج داشته و چنان معتبر بوده که [[احمد بن حنبل]] [[سفر]] به [[مصر]] را برای به دست آوردن آن [[نیکو]] میشمرده است. <ref>الاتقان، ج ۲، ص۴۱۵؛ تفسیر ابن عباس، ص۵.</ref> طریق [[روایات]] این [[تفسیر]] طریق [[معاویة بن صالح]] از [[علی بن ابی طلحه]] از ابن عباس است که از صحیحترین طرق شمرده شده است. <ref> الاتقان، ج ۱، ص۲۴۵؛ ج ۲، ص۴۱۵.</ref> برخی سماع علی بن ابی طلحه از ابن عباس را [[انکار]] کرده و گفتهاند که وی این روایات را از [[مجاهد]] یا [[سعید بن جبیر]] فرا گرفته و مستقیماً به ابن عباس نسبت داده است. <ref>تهذیب التهذیب، ج ۷، ص۲۸۸ - ۲۸۹.</ref> با وجود این به نظر [[ابن حجر]] در صورت [[ثقه]] بودن [[راوی]]، ذکر نکردن واسطه به [[حجیّت]] سند زیان نمیرساند. <ref> الاتقان، ج ۲، ص۴۱۵.</ref> روایات تفسیری [[علی بن ابی طلحه]] از ابن عباس را اخیراً [[راشد عبدالمنعم رجّال]] گرد آورده و چاپ شده است. <ref> ر. ک: تفسیر ابن عباس. </ref> | ||
برخی تفسیر [[مجاهد بن جبر]] را روایتی از تفسیر ابن عباس دانستهاند؛<ref> الفهرست، ص۳۶.</ref> ولی با توجه به [[اختلافات]] موجود میان روایات تفسیری ابن عباس و آنچه در متن چاپ شده تفسیر [[مجاهد]] آمده است، باید گفت که [[تفسیر]] مجاهد صرفاً گردآوری [[روایات]] [[ابن عباس]] نیست، اگرچه [[مرجع]] اصلی مجاهد در تفسیرش ابن عباس بوده است. <ref>مجاهد المفسر والتفسیر، ص۲۸۸ - ۲۹۴.</ref> | برخی تفسیر [[مجاهد بن جبر]] را روایتی از تفسیر ابن عباس دانستهاند؛<ref> الفهرست، ص۳۶.</ref> ولی با توجه به [[اختلافات]] موجود میان روایات تفسیری ابن عباس و آنچه در متن چاپ شده تفسیر [[مجاهد]] آمده است، باید گفت که [[تفسیر]] مجاهد صرفاً گردآوری [[روایات]] [[ابن عباس]] نیست، اگرچه [[مرجع]] اصلی مجاهد در تفسیرش ابن عباس بوده است. <ref>مجاهد المفسر والتفسیر، ص۲۸۸ - ۲۹۴.</ref> | ||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
[[مسائل نافع بن الازرق (کتاب)|مسائل نافع بن الازرق]] دیگر اثر [[قرآنی]] ابن عباس است که در آن تبیین بیش از ۱۹۰ کلمه قرآنی با شواهدی از [[شعر]] [[جاهلی]] آمده است. <ref>تاریخ التراث العربی، ج ۱، ص۶۷ - ۶۸؛ سیر نگارشهای علوم قرآنی، ص۱۴ و ۱۵.</ref> این رساله افزون بر الاتقان <ref> الاتقان، ج ۱، ص۲۵۵ - ۲۸۱.</ref> جداگانه نیز بارها چاپ شده و [[بنت الشاطی]] نیز در [[الاعجاز البیانی (کتاب)|الاعجاز البیانی]] براساس مبنای عدم ترادف خود آن را شرح کرده است. <ref> اعجاز بیانی، ص۳۰۷ - ۶۳۰.</ref> [[ابن ندیم]] از کتابی دیگر به نام [[تفسیر عکرمة عن ابن عباس (کتاب)|تفسیر عکرمة عن ابن عباس]] یاد میکند. <ref>الفهرست، ص۳۶.</ref> [[نجاشی]] نیز از ۵ کتاب به نامهای [[تفسیر ابن عباس عن الصحابه (کتاب)|تفسیر ابن عباس عن الصحابه]]، [[تفسیر الجلودی عن ابن عباس (کتاب)|تفسیر الجلودی عن ابن عباس]]، [[التأویل (کتاب)|التأویل]]، [[الناسخ والمنسوخ (کتاب)|الناسخ والمنسوخ]] و [[التنزیل عن ابن عباس (کتاب)|التنزیل عن ابن عباس]] نام میبرد که [[عبدالعزیز بن یحیی الجلودی]] آنها را گرد آورده و به ابن عباس نسبت داده است. <ref>الذریعه، ج ۴، ص۲۷۰، ۴۵۴.</ref> [[ابوبکر]]، [[عمر]] و [[عثمان]] را نیز از [[صحابه]] مشهور به تفسیر به شمار آوردهاند؛ ولی [[روایات تفسیری]] آنها اندک است. <ref> الاتقان، ج ۲، ص۴۱۲؛ مناهل العرفان، ج ۲، ص۱۷؛ التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۶۷.</ref> [[سیوطی]] علت کم شمار بودن تفسیر آنها را [[مرگ]] زودهنگام آنان ذکر میکند. <ref> الاتقان، ج ۲، ص۴۱۲.</ref> برخی اشتغالشان به امور [[خلافت]] و وجودشان در میان صحابه آشنا به [[تفسیر قرآن]] را نیز بر آن افزودهاند؛<ref> مناهل العرفان، ج ۲، ص۱۷ - ۱۸؛ التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۶۷ - ۶۸.</ref> ولی با توجه به [[روایات]] نقل شده میتوان گفت که آنان از لحاظ [[علمی]] در جایگاهی نبودهاند که به تفسیر [[شهرت]] یابند، چنان که در موارد مختلف چون از آنان درباره تفسیر آیاتی از [[قرآن]] میپرسیدند از پاسخ باز میماندند <ref> المستدرک، ج ۲، ص۵۵۹؛ الدرالمنثور، ج ۶، ص۳۱۷.</ref> یا مخالف با قرآن [[حکم]] میکردند<ref>الکشاف، ج ۱، ص۴۹۱؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۱، ص۴۷۸.</ref>.<ref>[[سید حبیب دشتی|دشتی، سید حبیب]]، [[تفسیر صحابه (مقاله)|مقاله «تفسیر صحابه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref> | [[مسائل نافع بن الازرق (کتاب)|مسائل نافع بن الازرق]] دیگر اثر [[قرآنی]] ابن عباس است که در آن تبیین بیش از ۱۹۰ کلمه قرآنی با شواهدی از [[شعر]] [[جاهلی]] آمده است. <ref>تاریخ التراث العربی، ج ۱، ص۶۷ - ۶۸؛ سیر نگارشهای علوم قرآنی، ص۱۴ و ۱۵.</ref> این رساله افزون بر الاتقان <ref> الاتقان، ج ۱، ص۲۵۵ - ۲۸۱.</ref> جداگانه نیز بارها چاپ شده و [[بنت الشاطی]] نیز در [[الاعجاز البیانی (کتاب)|الاعجاز البیانی]] براساس مبنای عدم ترادف خود آن را شرح کرده است. <ref> اعجاز بیانی، ص۳۰۷ - ۶۳۰.</ref> [[ابن ندیم]] از کتابی دیگر به نام [[تفسیر عکرمة عن ابن عباس (کتاب)|تفسیر عکرمة عن ابن عباس]] یاد میکند. <ref>الفهرست، ص۳۶.</ref> [[نجاشی]] نیز از ۵ کتاب به نامهای [[تفسیر ابن عباس عن الصحابه (کتاب)|تفسیر ابن عباس عن الصحابه]]، [[تفسیر الجلودی عن ابن عباس (کتاب)|تفسیر الجلودی عن ابن عباس]]، [[التأویل (کتاب)|التأویل]]، [[الناسخ والمنسوخ (کتاب)|الناسخ والمنسوخ]] و [[التنزیل عن ابن عباس (کتاب)|التنزیل عن ابن عباس]] نام میبرد که [[عبدالعزیز بن یحیی الجلودی]] آنها را گرد آورده و به ابن عباس نسبت داده است. <ref>الذریعه، ج ۴، ص۲۷۰، ۴۵۴.</ref> [[ابوبکر]]، [[عمر]] و [[عثمان]] را نیز از [[صحابه]] مشهور به تفسیر به شمار آوردهاند؛ ولی [[روایات تفسیری]] آنها اندک است. <ref> الاتقان، ج ۲، ص۴۱۲؛ مناهل العرفان، ج ۲، ص۱۷؛ التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۶۷.</ref> [[سیوطی]] علت کم شمار بودن تفسیر آنها را [[مرگ]] زودهنگام آنان ذکر میکند. <ref> الاتقان، ج ۲، ص۴۱۲.</ref> برخی اشتغالشان به امور [[خلافت]] و وجودشان در میان صحابه آشنا به [[تفسیر قرآن]] را نیز بر آن افزودهاند؛<ref> مناهل العرفان، ج ۲، ص۱۷ - ۱۸؛ التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۶۷ - ۶۸.</ref> ولی با توجه به [[روایات]] نقل شده میتوان گفت که آنان از لحاظ [[علمی]] در جایگاهی نبودهاند که به تفسیر [[شهرت]] یابند، چنان که در موارد مختلف چون از آنان درباره تفسیر آیاتی از [[قرآن]] میپرسیدند از پاسخ باز میماندند <ref> المستدرک، ج ۲، ص۵۵۹؛ الدرالمنثور، ج ۶، ص۳۱۷.</ref> یا مخالف با قرآن [[حکم]] میکردند<ref>الکشاف، ج ۱، ص۴۹۱؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۱، ص۴۷۸.</ref>.<ref>[[سید حبیب دشتی|دشتی، سید حبیب]]، [[تفسیر صحابه (مقاله)|مقاله «تفسیر صحابه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref> | ||
=== [[زید بن ثابت]]=== | === [[زید بن ثابت]] === | ||
زید بن ثابت<ref>اسدالغابه، ج ۲، ص۳۴۸؛ الاستیعاب، ج ۲، ص۱۱۳.</ref> از [[کاتبان وحی]] در [[مدینه]] بود <ref> الاستیعاب، ج ۲، ص۱۱۲.</ref> و در [[زمان ابوبکر]] با اینکه [[جوانی]] ۲۰ ساله بیش نبود <ref>التمهید، ج ۱، ص۳۰۲؛ تاریخ قرآن، ص۳۱۷ - ۳۱۸</ref> به [[فرمان]] ابوبکر [[مأمور]] [[جمع قرآن]] شد. <ref> الاستیعاب، ج ۲، ص۱۱۲.</ref> وی برای عمر [[کتابت]] میکرد و در [[زمان]] [[خلافت عثمان]] نیز در [[جمع قرآن]] شرکت داشت. <ref>اسدالغابه، ج ۲، ص۳۴۷؛ الاستیعاب، ج ۲، ص۱۱۲.</ref> [[روایات تفسیری]] وی اندک است. <ref>الاتقان، ج ۲، ص۴۱۲؛ مناهل العرفان، ج ۲، ص۱۹.</ref> به نظر میرسد عمده دلیل [[شهرت]] وی به [[تفسیر]] مشارکت او در جمع قرآن در [[زمان]] [[خلافت]] ابوبکر و [[عثمان]] باشد.<ref>[[سید حبیب دشتی|دشتی، سید حبیب]]، [[تفسیر صحابه (مقاله)|مقاله «تفسیر صحابه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref> | زید بن ثابت<ref>اسدالغابه، ج ۲، ص۳۴۸؛ الاستیعاب، ج ۲، ص۱۱۳.</ref> از [[کاتبان وحی]] در [[مدینه]] بود <ref> الاستیعاب، ج ۲، ص۱۱۲.</ref> و در [[زمان ابوبکر]] با اینکه [[جوانی]] ۲۰ ساله بیش نبود <ref>التمهید، ج ۱، ص۳۰۲؛ تاریخ قرآن، ص۳۱۷ - ۳۱۸</ref> به [[فرمان]] ابوبکر [[مأمور]] [[جمع قرآن]] شد. <ref> الاستیعاب، ج ۲، ص۱۱۲.</ref> وی برای عمر [[کتابت]] میکرد و در [[زمان]] [[خلافت عثمان]] نیز در [[جمع قرآن]] شرکت داشت. <ref>اسدالغابه، ج ۲، ص۳۴۷؛ الاستیعاب، ج ۲، ص۱۱۲.</ref> [[روایات تفسیری]] وی اندک است. <ref>الاتقان، ج ۲، ص۴۱۲؛ مناهل العرفان، ج ۲، ص۱۹.</ref> به نظر میرسد عمده دلیل [[شهرت]] وی به [[تفسیر]] مشارکت او در جمع قرآن در [[زمان]] [[خلافت]] ابوبکر و [[عثمان]] باشد.<ref>[[سید حبیب دشتی|دشتی، سید حبیب]]، [[تفسیر صحابه (مقاله)|مقاله «تفسیر صحابه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref> | ||
=== [[ابوموسی اشعری]]=== | === [[ابوموسی اشعری]] === | ||
به نقل صحیحتر وی در سال ششم یا هفتم [[هجرت]] پس از [[فتح خیبر]] [[اسلام]] آورد. <ref>نک: تهذیب التهذیب، ج ۵، ص۳۲۰؛ اسدالغابه، ج ۳، ص۳۶۵.</ref> در زمان [[خلافت عمر]] به [[ولایت]] [[بصره]] گماشته شد و این [[منصب]] را تا چند سال پس از [[خلافت عثمان]] [[حفظ]] کرد. <ref> الاصابه، ج ۴، ص۱۸۲؛ اسدالغابه، ج ۳، ص۳۶۵؛ الاستیعاب، ج ۳، ص۱۰۴.</ref> او را مؤسس [[مکتب تفسیری]] بصره دانستهاند. <ref>التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۱، ص۳۱۷.</ref> در مکتب تفسیری او [[انحراف]] شدیدی بود، چنان که پس از وی در بصره، زمینه [[رشد]] بسیاری از [[بدعتها]] و [[انحرافات فکری]] و [[عقیدتی]] به ویژه در مسائل [[اصول دین]] و [[امامت]] و [[عدل]] فراهم شد. <ref> التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۱، ص۳۱۸.</ref> به نقل [[شهرستانی]]، سخنان [[ابوموسی]] کاملاً مطابق مطالبی بود که سالها بعد نواده وی [[ابوالحسن اشعری]] در مذهبش ذکر میکرد،<ref>الملل والنحل، ج ۱، ص۹۴.</ref> به هر روی روایات تفسیری چندانی از او نقل نشده است<ref>مناهل العرفان، ج ۲، ص۱۹.</ref>.<ref>[[سید حبیب دشتی|دشتی، سید حبیب]]، [[تفسیر صحابه (مقاله)|مقاله «تفسیر صحابه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref> | به نقل صحیحتر وی در سال ششم یا هفتم [[هجرت]] پس از [[فتح خیبر]] [[اسلام]] آورد. <ref>نک: تهذیب التهذیب، ج ۵، ص۳۲۰؛ اسدالغابه، ج ۳، ص۳۶۵.</ref> در زمان [[خلافت عمر]] به [[ولایت]] [[بصره]] گماشته شد و این [[منصب]] را تا چند سال پس از [[خلافت عثمان]] [[حفظ]] کرد. <ref> الاصابه، ج ۴، ص۱۸۲؛ اسدالغابه، ج ۳، ص۳۶۵؛ الاستیعاب، ج ۳، ص۱۰۴.</ref> او را مؤسس [[مکتب تفسیری]] بصره دانستهاند. <ref>التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۱، ص۳۱۷.</ref> در مکتب تفسیری او [[انحراف]] شدیدی بود، چنان که پس از وی در بصره، زمینه [[رشد]] بسیاری از [[بدعتها]] و [[انحرافات فکری]] و [[عقیدتی]] به ویژه در مسائل [[اصول دین]] و [[امامت]] و [[عدل]] فراهم شد. <ref> التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۱، ص۳۱۸.</ref> به نقل [[شهرستانی]]، سخنان [[ابوموسی]] کاملاً مطابق مطالبی بود که سالها بعد نواده وی [[ابوالحسن اشعری]] در مذهبش ذکر میکرد،<ref>الملل والنحل، ج ۱، ص۹۴.</ref> به هر روی روایات تفسیری چندانی از او نقل نشده است<ref>مناهل العرفان، ج ۲، ص۱۹.</ref>.<ref>[[سید حبیب دشتی|دشتی، سید حبیب]]، [[تفسیر صحابه (مقاله)|مقاله «تفسیر صحابه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref> | ||
===[[جابر بن عبدالله انصاری]]=== | === [[جابر بن عبدالله انصاری]] === | ||
جابر بن عبدالله انصاری<ref> اسدالغابه، ج ۱، ص۴۹۴؛ الاستیعاب، ج ۱، ص۲۹۳.</ref> به نقل [[ابوالخیر]] از [[مفسران]] طبقه اول به شمار میرود،<ref>تأسیس الشیعه، ص۳۲۳.</ref> چنان که [[سیوطی]] نیز او را از مفسران عصر [[صحابه]] میداند. <ref>الاتقان، ج ۲، ص۴۱۷.</ref> وی جوانترینِ ۷۰ نفر از [[انصار]] بود که در [[عقبه]] با [[پیامبر]]{{صل}} [[بیعت]] کردند. <ref>تاریخ دمشق، ج ۱۱، ص۲۱۱، ۲۱۸ - ۲۱۹؛ الاستیعاب، ج ۱، ص۲۹۳.</ref> در ۱۹ [[غزوه]] با پیامبر{{صل}} شرکت کرد <ref>تاریخ دمشق، ج ۱۱، ص۲۱۶ - ۲۱۸، ۲۲۱ - ۲۲۲؛ الاستیعاب، ج ۱، ص۲۹۳.</ref> و در [[جنگ صفین]] نیز از [[یاران امام علی]]{{ع}} بود. <ref>اسدالغابه، ج ۱، ص۴۹۳.</ref> جابر یکی از برجستگانِ حفّاظ [[حدیث]] و [[سنن]] بوده <ref> الاستیعاب، ج ۱، ص۲۹۳.</ref> و در کتب [[رجال]] [[شیعی]] از بزرگان [[شیعه]] و [[محدثان]] [[ثقه]] به شمار آمده است. <ref>سفینة البحار، ج ۱، ص۳۵۷ ـ ۳۵۸.</ref> | جابر بن عبدالله انصاری<ref> اسدالغابه، ج ۱، ص۴۹۴؛ الاستیعاب، ج ۱، ص۲۹۳.</ref> به نقل [[ابوالخیر]] از [[مفسران]] طبقه اول به شمار میرود،<ref>تأسیس الشیعه، ص۳۲۳.</ref> چنان که [[سیوطی]] نیز او را از مفسران عصر [[صحابه]] میداند. <ref>الاتقان، ج ۲، ص۴۱۷.</ref> وی جوانترینِ ۷۰ نفر از [[انصار]] بود که در [[عقبه]] با [[پیامبر]] {{صل}} [[بیعت]] کردند. <ref>تاریخ دمشق، ج ۱۱، ص۲۱۱، ۲۱۸ - ۲۱۹؛ الاستیعاب، ج ۱، ص۲۹۳.</ref> در ۱۹ [[غزوه]] با پیامبر {{صل}} شرکت کرد <ref>تاریخ دمشق، ج ۱۱، ص۲۱۶ - ۲۱۸، ۲۲۱ - ۲۲۲؛ الاستیعاب، ج ۱، ص۲۹۳.</ref> و در [[جنگ صفین]] نیز از [[یاران امام علی]] {{ع}} بود. <ref>اسدالغابه، ج ۱، ص۴۹۳.</ref> جابر یکی از برجستگانِ حفّاظ [[حدیث]] و [[سنن]] بوده <ref> الاستیعاب، ج ۱، ص۲۹۳.</ref> و در کتب [[رجال]] [[شیعی]] از بزرگان [[شیعه]] و [[محدثان]] [[ثقه]] به شمار آمده است. <ref>سفینة البحار، ج ۱، ص۳۵۷ ـ ۳۵۸.</ref> | ||
[[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} از وی به سبب تفسیردانیاش [[تجلیل]] کرده است. <ref>تفسیر قرطبی، ج ۱، ص۲۱.</ref> شایان ذکر است که افزون بر [[صحابه]] مشهور به تفسیر، صحابیانی نیز بودهاند که اگرچه در منابع به عنوان [[مفسر]] [[صحابی]] معرفی نشدهاند؛ ولی نقش آنها را در [[ترویج]] و [[تفسیر قرآن]] نمیتوان نادیده گرفت. نمونهای از این دست، [[ابودرداء]] <ref> الاعلام بوفیات الاعلام، ج ۱، ص۲۵؛ الاعلام، ج ۲، ص۳۳۸.</ref> است که نام او را در شمار گردآورندگان [[قرآن]] در [[زمان پیامبر]]{{صل}} آوردهاند. <ref>الطبقات، ج ۲، ص۲۸۲؛ تاریخ دمشق، ج ۴۷، ص۱۱۰ - ۱۱۱.</ref> وی در [[زمان]] [[خلافت]] [[خلیفه دوم]] برای [[تعلیم]] [[معلم قرآن]] به [[شام]] فرستاده شد <ref>الطبقات، ج ۲، ص۲۷۲ - ۲۷۳؛ تاریخ دمشق، ج ۴۷، ص۱۳۷.</ref> و در ترویج و تعلیم قرآن و [[تفسیر آیات]] آن نقش مؤثری داشت، به طوری که بیش از ۱۶۰۰ نفر در حلقه قرائت او شرکت میکردند. <ref>سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص۳۴۶.</ref> او را میتوان بنیانگذار مدرسه [[تفسیری]] شام دانست. <ref>التفسیر والمفسرون، ج ۱، ص۳۱۹.</ref> ابودرداء نیز از دوستداران [[امام علی]]{{ع}} بود و از وی [[دفاع]] میکرد<ref> التفسیر والمفسرون، ج ۱، ص۳۱۹ - ۳۲۰.</ref>.<ref>[[سید حبیب دشتی|دشتی، سید حبیب]]، [[تفسیر صحابه (مقاله)|مقاله «تفسیر صحابه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref> | [[امیرمؤمنان علی]] {{ع}} از وی به سبب تفسیردانیاش [[تجلیل]] کرده است. <ref>تفسیر قرطبی، ج ۱، ص۲۱.</ref> شایان ذکر است که افزون بر [[صحابه]] مشهور به تفسیر، صحابیانی نیز بودهاند که اگرچه در منابع به عنوان [[مفسر]] [[صحابی]] معرفی نشدهاند؛ ولی نقش آنها را در [[ترویج]] و [[تفسیر قرآن]] نمیتوان نادیده گرفت. نمونهای از این دست، [[ابودرداء]] <ref> الاعلام بوفیات الاعلام، ج ۱، ص۲۵؛ الاعلام، ج ۲، ص۳۳۸.</ref> است که نام او را در شمار گردآورندگان [[قرآن]] در [[زمان پیامبر]] {{صل}} آوردهاند. <ref>الطبقات، ج ۲، ص۲۸۲؛ تاریخ دمشق، ج ۴۷، ص۱۱۰ - ۱۱۱.</ref> وی در [[زمان]] [[خلافت]] [[خلیفه دوم]] برای [[تعلیم]] [[معلم قرآن]] به [[شام]] فرستاده شد <ref>الطبقات، ج ۲، ص۲۷۲ - ۲۷۳؛ تاریخ دمشق، ج ۴۷، ص۱۳۷.</ref> و در ترویج و تعلیم قرآن و [[تفسیر آیات]] آن نقش مؤثری داشت، به طوری که بیش از ۱۶۰۰ نفر در حلقه قرائت او شرکت میکردند. <ref>سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص۳۴۶.</ref> او را میتوان بنیانگذار مدرسه [[تفسیری]] شام دانست. <ref>التفسیر والمفسرون، ج ۱، ص۳۱۹.</ref> ابودرداء نیز از دوستداران [[امام علی]] {{ع}} بود و از وی [[دفاع]] میکرد<ref> التفسیر والمفسرون، ج ۱، ص۳۱۹ - ۳۲۰.</ref>.<ref>[[سید حبیب دشتی|دشتی، سید حبیب]]، [[تفسیر صحابه (مقاله)|مقاله «تفسیر صحابه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref> | ||
==ویژگیهای [[تفسیر صحابه]]== | == ویژگیهای [[تفسیر صحابه]] == | ||
تفسیر صحابه، به سبب موقعیت خاص زمانی و اتصال به [[پیامبر]] ویژگیهایی دارد که آن را از تفسیر متأخران ممتاز میسازد. در [[عهد]] صحابه همه [[آیات قرآن]] به طور [[منظم]] تفسیر نشده، بلکه تنها آیاتی که درباره آنها سؤال شده یا [[فهم]] آنها دشوار بوده تفسیر شدهاند و بیشترین تفسیر هم درباره [[آیات الاحکام]] بوده است. [[صحابیان]] اغلب به معنای اجمالی [[آیه]]، توضیح معنای لغوی و ذکر سبب [[نزول آیات]] بسنده میکردند و [[استنباط]] [[فقهی]] یا [[تفسیر قرآن به قرآن]] نمود جدی و عمومی نداشت و از همین رو [[تفسیر صحابه]] [[ساده]] و روان بود و صریح، [[قاطع]] و با [[پرهیز]] از سخنان [[شک]] برانگیز بیان میشد. به طور کلی [[اختلاف]] در میان [[مفسران]] [[صحابه]] اندک بود. در این دوران [[تفسیر]] به صورت شفاهی نقل میشد و شعبه ای از [[علوم]] [[حدیث]] به شمار میرفت که بر اثر ممنوعیت [[نگارش]] [[حدیث]] از سوی [[خلفا]] هیچ [[تفسیری]] به طور رسمی تدوین نشد. تنها تفسیر مدون و مرفوعی که به صورت غیر رسمی در این دوره تدوین شد همان [[مصحف]] خاص [[امام علی]]{{ع}} است. تفسیر در عصر صحابه تا حد زیادی از [[اسرائیلیات]] پیراسته بود <ref>مجاهد المفسر والتفسیر، ص۲۶۹؛ تفسیر و مفسران، ج ۱، ص۲۸۴ - ۲۸۶؛ تفسیر الصحابه، ص۳۸ - ۳۹.</ref>.<ref>[[سید حبیب دشتی|دشتی، سید حبیب]]، [[تفسیر صحابه (مقاله)|مقاله «تفسیر صحابه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref> | تفسیر صحابه، به سبب موقعیت خاص زمانی و اتصال به [[پیامبر]] ویژگیهایی دارد که آن را از تفسیر متأخران ممتاز میسازد. در [[عهد]] صحابه همه [[آیات قرآن]] به طور [[منظم]] تفسیر نشده، بلکه تنها آیاتی که درباره آنها سؤال شده یا [[فهم]] آنها دشوار بوده تفسیر شدهاند و بیشترین تفسیر هم درباره [[آیات الاحکام]] بوده است. [[صحابیان]] اغلب به معنای اجمالی [[آیه]]، توضیح معنای لغوی و ذکر سبب [[نزول آیات]] بسنده میکردند و [[استنباط]] [[فقهی]] یا [[تفسیر قرآن به قرآن]] نمود جدی و عمومی نداشت و از همین رو [[تفسیر صحابه]] [[ساده]] و روان بود و صریح، [[قاطع]] و با [[پرهیز]] از سخنان [[شک]] برانگیز بیان میشد. به طور کلی [[اختلاف]] در میان [[مفسران]] [[صحابه]] اندک بود. در این دوران [[تفسیر]] به صورت شفاهی نقل میشد و شعبه ای از [[علوم]] [[حدیث]] به شمار میرفت که بر اثر ممنوعیت [[نگارش]] [[حدیث]] از سوی [[خلفا]] هیچ [[تفسیری]] به طور رسمی تدوین نشد. تنها تفسیر مدون و مرفوعی که به صورت غیر رسمی در این دوره تدوین شد همان [[مصحف]] خاص [[امام علی]] {{ع}} است. تفسیر در عصر صحابه تا حد زیادی از [[اسرائیلیات]] پیراسته بود <ref>مجاهد المفسر والتفسیر، ص۲۶۹؛ تفسیر و مفسران، ج ۱، ص۲۸۴ - ۲۸۶؛ تفسیر الصحابه، ص۳۸ - ۳۹.</ref>.<ref>[[سید حبیب دشتی|دشتی، سید حبیب]]، [[تفسیر صحابه (مقاله)|مقاله «تفسیر صحابه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref> | ||
==[[میزان]] اعتبار تفسیر صحابه== | == [[میزان]] اعتبار تفسیر صحابه == | ||
مفسران و [[محدثان]] عامّه درباره [[حجیّت تفسیر]] مرفوع صحابه یعنی آنچه از [[پیامبر]] نقل کردهاند از یک سو و تفسیر موقوف ایشان یعنی سخنان خود صحابه در [[تفسیر قرآن]] از سوی دیگر به تفصیل بحث کرده و نظرهای مختلفی ارائه کردهاند؛ بعضی شدیداً دچار [[افراط]] شده و [[سنت صحابه]] اعم از [[قول و فعل]] و تقریر و مواضع آنان را یکسره [[حجّت]] و در [[حکم]] [[حدیث مرفوع]] دانستهاند. <ref> الجرح والتعدیل، ج ۱، ص۷؛ الموافقات، ج ۴، ص۴۰ - ۴۱؛ الاصابه، ج ۱، ص۱۶۲.</ref> این دیدگاه مبتنی بر نظریّه مشهور «[[عدالت صحابه]]» است. این گروه با استناد به پارهای [[آیات]] و [[روایات]]،<ref> الموافقات، ج ۴، ص۴۱ - ۴۲.</ref> عدالت صحابه و در پی آن [[حجیّت]] [[سنت]] آنان را نتیجه گرفتهاند. عدالت صحابه از دیدگاه ایشان [[نفی]] هرگونه [[دروغ]]، [[ناهنجاری]] و [[شک و تردید]] از صحابه و قرار نگرفتن آنان در معیارهای [[جرح و تعدیل]] است؛<ref>الجرح والتعدیل، ج ۱، ص۷.</ref> امّا این نظریّه از جهات مختلف مردود است؛ آیات مورد استناد آنان نه تنها بر عدالت صحابه دلالتی ندارد،<ref> نک: المیزان، ج ۱، ص۳۱۹، ۳۲۳؛ ج ۳، ص۳۷۶ - ۳۷۷؛ التحریر والتنویر، ج ۲، ص۱۸ - ۲۰.</ref> بلکه [[قرآن]] بسیاری از [[صحابیان]] را [[نکوهش]] کرده است. <ref> برای نمونه: نک: نظریّة عدالة الصحابه، ص۳۹ - ۴۷.</ref> [[نزول آیات]] فراوان در مذمّت و [[لعن]] [[منافقان]] ([[سوره منافقون]] و [[سوره توبه]]) سندی خلل ناپذیر بر وجود جریان [[نفاق]] گسترده در میان [[صحابه پیامبر]]{{صل}} است، به طوری که [[ابن عباس]] علت نامیده شدن [[سوره توبه]] به «الفاضحه» را نزول آیات فراوان از این [[سوره]] در نکوهش بسیاری از صحابیان میداند. <ref>الاتقان، ج ۱، ص۱۱۹.</ref> [[روایات]] مورد استناد ایشان نیز به اعتراف بسیاری از [[عالمان اهل سنت]] مجعول و غیر قابل استنادند. <ref>میزان الاعتدال، ج ۲، ص۱۴۲؛ ج ۳، ص۱۵۲؛ ج ۴، ص۳۳۶؛ لسان المیزان، ج ۲، ص۱۱۸، ۱۳۷ - ۱۳۸، ۳۱۲.</ref> گذشته از [[سست]] بودن [[ادله]] صاحبان این نظریه، واقعیّت [[زندگی]] بسیاری از صحابیان نیز آن را [[نفی]] میکند. <ref>پیام جاویدان، ش ۷، ص۱۷ - ۲۲؛ صحابه از نظر قرآن و اهل بیت{{ع}}، الاصول العامه، ص۱۳۸؛ دراسات فی الحدیث، ص۸۹ - ۱۰۴.</ref> این گونه است که برخی مراد از عدالت [[صحابه]] را تنها عدم تعمّد آنان بر [[کذب]] بیان کرده و در پی آن به پذیرش روایات آنان بدون بحث درباره [[وثاقت]] و عدالتشان [[معتقد]] شدهاند. <ref> روح المعانی، ج ۲۶، ص۱۴۶.</ref> این نیز سخنی نادرست است؛ زیرا [[عدالت]] به معنای عدم تعمّد بر کذب هیچ دلالتی بر [[حجیّت]] [[سنت صحابه]] ندارد. افزون بر اینکه صدور [[روایت]] {{متن حدیث|مَنْ كَذَبَ عَلَيَّ مُتَعَمِّداً فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ اَلنَّارِ }}<ref>عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج ۱، ص۲۱۲؛ طرق حدیث من کذب علی، ص۱ به بعد، مقدمه ابن الصلاح، ص۱۶۲.</ref> که به [[تواتر]] از [[پیامبر]]{{صل}} نقل شده است نشان دهنده وجود کذب و نسبت دادن عمدی آن به پیامبر{{صل}} در [[زمان]] آن [[حضرت]] است. <ref> الموضوعات ج ۱، ص۲۸ - ۵۶.</ref> | مفسران و [[محدثان]] عامّه درباره [[حجیّت تفسیر]] مرفوع صحابه یعنی آنچه از [[پیامبر]] نقل کردهاند از یک سو و تفسیر موقوف ایشان یعنی سخنان خود صحابه در [[تفسیر قرآن]] از سوی دیگر به تفصیل بحث کرده و نظرهای مختلفی ارائه کردهاند؛ بعضی شدیداً دچار [[افراط]] شده و [[سنت صحابه]] اعم از [[قول و فعل]] و تقریر و مواضع آنان را یکسره [[حجّت]] و در [[حکم]] [[حدیث مرفوع]] دانستهاند. <ref> الجرح والتعدیل، ج ۱، ص۷؛ الموافقات، ج ۴، ص۴۰ - ۴۱؛ الاصابه، ج ۱، ص۱۶۲.</ref> این دیدگاه مبتنی بر نظریّه مشهور «[[عدالت صحابه]]» است. این گروه با استناد به پارهای [[آیات]] و [[روایات]]،<ref> الموافقات، ج ۴، ص۴۱ - ۴۲.</ref> عدالت صحابه و در پی آن [[حجیّت]] [[سنت]] آنان را نتیجه گرفتهاند. عدالت صحابه از دیدگاه ایشان [[نفی]] هرگونه [[دروغ]]، [[ناهنجاری]] و [[شک و تردید]] از صحابه و قرار نگرفتن آنان در معیارهای [[جرح و تعدیل]] است؛<ref>الجرح والتعدیل، ج ۱، ص۷.</ref> امّا این نظریّه از جهات مختلف مردود است؛ آیات مورد استناد آنان نه تنها بر عدالت صحابه دلالتی ندارد،<ref> نک: المیزان، ج ۱، ص۳۱۹، ۳۲۳؛ ج ۳، ص۳۷۶ - ۳۷۷؛ التحریر والتنویر، ج ۲، ص۱۸ - ۲۰.</ref> بلکه [[قرآن]] بسیاری از [[صحابیان]] را [[نکوهش]] کرده است. <ref> برای نمونه: نک: نظریّة عدالة الصحابه، ص۳۹ - ۴۷.</ref> [[نزول آیات]] فراوان در مذمّت و [[لعن]] [[منافقان]] ([[سوره منافقون]] و [[سوره توبه]]) سندی خلل ناپذیر بر وجود جریان [[نفاق]] گسترده در میان [[صحابه پیامبر]] {{صل}} است، به طوری که [[ابن عباس]] علت نامیده شدن [[سوره توبه]] به «الفاضحه» را نزول آیات فراوان از این [[سوره]] در نکوهش بسیاری از صحابیان میداند. <ref>الاتقان، ج ۱، ص۱۱۹.</ref> [[روایات]] مورد استناد ایشان نیز به اعتراف بسیاری از [[عالمان اهل سنت]] مجعول و غیر قابل استنادند. <ref>میزان الاعتدال، ج ۲، ص۱۴۲؛ ج ۳، ص۱۵۲؛ ج ۴، ص۳۳۶؛ لسان المیزان، ج ۲، ص۱۱۸، ۱۳۷ - ۱۳۸، ۳۱۲.</ref> گذشته از [[سست]] بودن [[ادله]] صاحبان این نظریه، واقعیّت [[زندگی]] بسیاری از صحابیان نیز آن را [[نفی]] میکند. <ref>پیام جاویدان، ش ۷، ص۱۷ - ۲۲؛ صحابه از نظر قرآن و اهل بیت {{ع}}، الاصول العامه، ص۱۳۸؛ دراسات فی الحدیث، ص۸۹ - ۱۰۴.</ref> این گونه است که برخی مراد از عدالت [[صحابه]] را تنها عدم تعمّد آنان بر [[کذب]] بیان کرده و در پی آن به پذیرش روایات آنان بدون بحث درباره [[وثاقت]] و عدالتشان [[معتقد]] شدهاند. <ref> روح المعانی، ج ۲۶، ص۱۴۶.</ref> این نیز سخنی نادرست است؛ زیرا [[عدالت]] به معنای عدم تعمّد بر کذب هیچ دلالتی بر [[حجیّت]] [[سنت صحابه]] ندارد. افزون بر اینکه صدور [[روایت]] {{متن حدیث|مَنْ كَذَبَ عَلَيَّ مُتَعَمِّداً فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ اَلنَّارِ }}<ref>عیون اخبار الرضا {{ع}}، ج ۱، ص۲۱۲؛ طرق حدیث من کذب علی، ص۱ به بعد، مقدمه ابن الصلاح، ص۱۶۲.</ref> که به [[تواتر]] از [[پیامبر]] {{صل}} نقل شده است نشان دهنده وجود کذب و نسبت دادن عمدی آن به پیامبر {{صل}} در [[زمان]] آن [[حضرت]] است. <ref> الموضوعات ج ۱، ص۲۸ - ۵۶.</ref> | ||
گروهی دیگر آن دسته از [[روایات]] موقوف [[صحابه]] را که جز از [[طریق وحی]] به دست نمیآید و نشان دهنده اخذ آن روایات از [[پیامبر]]{{صل}} است مانند [[اخبار]] [[قیامت]] و [[اسباب نزول]]، در [[حکم]] [[حدیث مرفوع]] دانستهاند؛ اما روایات موقوفی را که بیانگر [[اجتهاد]] شخصی صحابیاناند، متوقف بر خود صحابه دانسته <ref> معرفة علوم الحدیث، ص۱۹ - ۲۰؛ تدریب الراوی، ج ۱، ص۱۹۳.</ref> و در نهایت برخی بر این باورند که صحابه نیز همچون دیگران باید [[جرح و تعدیل]] شوند و روایاتشان بررسی شوند. <ref>الاحکام فی اصول الاحکام، ج ۲، ص۱۳۶؛ اضواء علی السنة المحمدیه، ص۳۱۰ - ۳۳۹.</ref> اما [[دانشمندان شیعه]] با [[نفی]] [[نظریه]] [[عدالت صحابه]] معتقدند در کنار [[صحابیان]] [[عادل]]، بعضی از صحابه [[منافق]] و [[فاسق]] و بعضی نیز مجهول الحالاند. <ref> النص والاجتهاد، ص۵۲۰؛ معالم المدرستین، ج ۱، ص۹۷ - ۱۰۶.</ref> | گروهی دیگر آن دسته از [[روایات]] موقوف [[صحابه]] را که جز از [[طریق وحی]] به دست نمیآید و نشان دهنده اخذ آن روایات از [[پیامبر]] {{صل}} است مانند [[اخبار]] [[قیامت]] و [[اسباب نزول]]، در [[حکم]] [[حدیث مرفوع]] دانستهاند؛ اما روایات موقوفی را که بیانگر [[اجتهاد]] شخصی صحابیاناند، متوقف بر خود صحابه دانسته <ref> معرفة علوم الحدیث، ص۱۹ - ۲۰؛ تدریب الراوی، ج ۱، ص۱۹۳.</ref> و در نهایت برخی بر این باورند که صحابه نیز همچون دیگران باید [[جرح و تعدیل]] شوند و روایاتشان بررسی شوند. <ref>الاحکام فی اصول الاحکام، ج ۲، ص۱۳۶؛ اضواء علی السنة المحمدیه، ص۳۱۰ - ۳۳۹.</ref> اما [[دانشمندان شیعه]] با [[نفی]] [[نظریه]] [[عدالت صحابه]] معتقدند در کنار [[صحابیان]] [[عادل]]، بعضی از صحابه [[منافق]] و [[فاسق]] و بعضی نیز مجهول الحالاند. <ref> النص والاجتهاد، ص۵۲۰؛ معالم المدرستین، ج ۱، ص۹۷ - ۱۰۶.</ref> | ||
از دیدگاه [[شیعه]] [[تفسیر]] منقول از صحابه هرچند والامقام و جلیلالقدر باشند، موقوف است و اسناد آن به پیامبر{{صل}} تا زمانی که خود [[صحابی]] اسناد نداده، روا نیست. <ref> تفسیر و مفسران، ج ۱، ص۲۸۳ - ۲۸۴.</ref> از معاصران، [[آیة الله]] [[محمد هادی معرفت]]، [[تفسیر صحابه]] را با دو شرطِ [[صحت]] اسناد به آنان و بلند مرتبه بودن ایشان، معتبر و از منابع اصلی در تفسیر میداند؛<ref> التفسیر الاثری، ج ۱، ص۹۸ - ۱۰۵.</ref> اما [[علامه طباطبایی]] با اشاره به این مطلب که دلیلی بر [[حجیت]] گفتار غیر [[معصوم]] نیست، در اعتبار تفسیر صحابه [[تردید]] کرده است. <ref> المیزان، ج ۱۲، ص۲۶۱.</ref> آیة الله [[جوادی آملی]] نیز همچون سایر [[علما]] و [[مفسران شیعه]] [[معتقد]] است [[روایات تفسیری]] صحابه حتی اگر درباره اسباب نزول باشند حجیتی ندارند و تنها میتوانند زمینه ساز برداشتهای [[تفسیری]] باشند. <ref>تسنیم، ج ۱، ص۲۳۲ - ۲۳۳.</ref>.<ref>[[سید حبیب دشتی|دشتی، سید حبیب]]، [[تفسیر صحابه (مقاله)|مقاله «تفسیر صحابه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref> | از دیدگاه [[شیعه]] [[تفسیر]] منقول از صحابه هرچند والامقام و جلیلالقدر باشند، موقوف است و اسناد آن به پیامبر {{صل}} تا زمانی که خود [[صحابی]] اسناد نداده، روا نیست. <ref> تفسیر و مفسران، ج ۱، ص۲۸۳ - ۲۸۴.</ref> از معاصران، [[آیة الله]] [[محمد هادی معرفت]]، [[تفسیر صحابه]] را با دو شرطِ [[صحت]] اسناد به آنان و بلند مرتبه بودن ایشان، معتبر و از منابع اصلی در تفسیر میداند؛<ref> التفسیر الاثری، ج ۱، ص۹۸ - ۱۰۵.</ref> اما [[علامه طباطبایی]] با اشاره به این مطلب که دلیلی بر [[حجیت]] گفتار غیر [[معصوم]] نیست، در اعتبار تفسیر صحابه [[تردید]] کرده است. <ref> المیزان، ج ۱۲، ص۲۶۱.</ref> آیة الله [[جوادی آملی]] نیز همچون سایر [[علما]] و [[مفسران شیعه]] [[معتقد]] است [[روایات تفسیری]] صحابه حتی اگر درباره اسباب نزول باشند حجیتی ندارند و تنها میتوانند زمینه ساز برداشتهای [[تفسیری]] باشند. <ref>تسنیم، ج ۱، ص۲۳۲ - ۲۳۳.</ref>.<ref>[[سید حبیب دشتی|دشتی، سید حبیب]]، [[تفسیر صحابه (مقاله)|مقاله «تفسیر صحابه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref> | ||
{{تفسیر}} | {{تفسیر}} |