پرش به محتوا

جنگ احد در معارف و سیره علوی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
خط ۷: خط ۷:
}}
}}


==مقدمه==
== مقدمه ==
[[قریش]]، [[شکست]] فاحش و به [[هلاکت]] رسیدن سران و بسیاری از قهرمانان خود را در [[جنگ بدر]] فراموش نکرده بود. ازاین‌رو، برای بازگرداندن اعتبار از دست رفته خود، در پی [[انتقام]] از [[مسلمانان]] برآمد و مدت یک سال به [[تدارک]] نیرو پرداخت. [[مشرکان]] و [[یهودیان]] هم‌پیمان با آن و هرکس که به نوعی از [[دین اسلام]] ناراضی و بدان [[عناد]] می‌ورزید به آنها پیوست و بدین ترتیب، قوای [[کفر]] و [[باطل]] برای [[رویارویی]] با [[حق]] با یکدیگر همدست شدند، [[سپاهیان]] کفر با تعدادی بالغ بر ۰۰۰/ ۳ تن در اوایل [[شوال]] [[سال سوم هجری]] از [[مکه]] خارج شدند.
[[قریش]]، [[شکست]] فاحش و به [[هلاکت]] رسیدن سران و بسیاری از قهرمانان خود را در [[جنگ بدر]] فراموش نکرده بود. ازاین‌رو، برای بازگرداندن اعتبار از دست رفته خود، در پی [[انتقام]] از [[مسلمانان]] برآمد و مدت یک سال به [[تدارک]] نیرو پرداخت. [[مشرکان]] و [[یهودیان]] هم‌پیمان با آن و هرکس که به نوعی از [[دین اسلام]] ناراضی و بدان [[عناد]] می‌ورزید به آنها پیوست و بدین ترتیب، قوای [[کفر]] و [[باطل]] برای [[رویارویی]] با [[حق]] با یکدیگر همدست شدند، [[سپاهیان]] کفر با تعدادی بالغ بر ۰۰۰/ ۳ تن در اوایل [[شوال]] [[سال سوم هجری]] از [[مکه]] خارج شدند.


به مجرد رسیدن این خبر به [[پیامبر اکرم]]{{صل}} مسلمانان را گرد آورد و در مورد اتخاذ موضعی مناسب، با آنان به [[مشورت]] پرداخت و سخن گفت و آنها را به [[نبرد]] و [[صبر]] و [[استقامت]] [[تشویق]] و به [[پیروزی]] و [[اجر]] و [[پاداش]] [[وعده]] داد و به اتفاق بیش از یک هزار تن از سپاهیان خویش آماده حرکت شد و [[پرچم]] خود را به [[علی ابن ابی طالب]]{{ع}} داد و سایر [[پرچم‌ها]] را میان [[مهاجران]] و [[انصار]] [[توزیع]] کرد. در اینجا [[جبهه]] [[نفاق]] در جهت به [[ضعف]] کشاندن مسلمانان به ایفای نقش‌ پرداخت و عبدالله ابن ابی سیصد تن از هواداران خود در جمع [[سپاه رسول خدا]] را از بین راه باز گردند<ref>کامل، ج۲، ص۱۵۰؛ سیره ابن هشام، ج۳، ص۶۳.</ref>.
به مجرد رسیدن این خبر به [[پیامبر اکرم]] {{صل}} مسلمانان را گرد آورد و در مورد اتخاذ موضعی مناسب، با آنان به [[مشورت]] پرداخت و سخن گفت و آنها را به [[نبرد]] و [[صبر]] و [[استقامت]] [[تشویق]] و به [[پیروزی]] و [[اجر]] و [[پاداش]] [[وعده]] داد و به اتفاق بیش از یک هزار تن از سپاهیان خویش آماده حرکت شد و [[پرچم]] خود را به [[علی ابن ابی طالب]] {{ع}} داد و سایر [[پرچم‌ها]] را میان [[مهاجران]] و [[انصار]] [[توزیع]] کرد. در اینجا [[جبهه]] [[نفاق]] در جهت به [[ضعف]] کشاندن مسلمانان به ایفای نقش‌ پرداخت و عبدالله ابن ابی سیصد تن از هواداران خود در جمع [[سپاه رسول خدا]] را از بین راه باز گردند<ref>کامل، ج۲، ص۱۵۰؛ سیره ابن هشام، ج۳، ص۶۳.</ref>.


[[پیامبر]] هم‌چنان به راه خود ادامه داد تا به [[احد]] رسید و [[یاران]] خویش را مهیای [[کارزار]] نمود و برای نبرد به [[برنامه‌ریزی]] مناسب و دقیقی پرداخت تا پیروزی آنان را تضمین نماید، بدین‌گونه که پنجاه تیرانداز را پشت سر مسلمانان در سمت [[کوه]] گمارد و بدان‌ها تأکید فرمود که حتی اگر همه مسلمانان کشته شدند، در جای خود بمانند و آن محل را ترک نکنند<ref>مغازی واقدی، ج۱، ص۲۲۴؛ کامل، ج۲، ص۱۵۲؛ سیره ابن هشام، ج۳، ص۶۶.</ref>.
[[پیامبر]] هم‌چنان به راه خود ادامه داد تا به [[احد]] رسید و [[یاران]] خویش را مهیای [[کارزار]] نمود و برای نبرد به [[برنامه‌ریزی]] مناسب و دقیقی پرداخت تا پیروزی آنان را تضمین نماید، بدین‌گونه که پنجاه تیرانداز را پشت سر مسلمانان در سمت [[کوه]] گمارد و بدان‌ها تأکید فرمود که حتی اگر همه مسلمانان کشته شدند، در جای خود بمانند و آن محل را ترک نکنند<ref>مغازی واقدی، ج۱، ص۲۲۴؛ کامل، ج۲، ص۱۵۲؛ سیره ابن هشام، ج۳، ص۶۶.</ref>.


[[سپاه قریش]] نیز به «[[أحد]]» رسید و خود را آماده [[جنگ]] ساخت. [[سپاهیان]] نقش و [[مسؤولیت‌ها]] را تقسیم‌بندی کردند و [[پرچم]] خود را به [[قبیله عبدالدار]] سپردند و [[طلحة بن ابی‌طلحه]] نخستین فردی بود که پرچم را از آنان گرفت، تا وارد [[کارزار]] شود [[پیامبر]] با اطلاع از این ماجرا، پرچم را از علی ستاند و به [[مصعب بن عمیر]] که از [[قبیله عبدالدار]] بود سپرد و این پرچم تا زمانی که [[مصعب]] به [[شهادت]] رسید با او بود و سپس [[رسول خدا]]{{صل}} آن را به علی{{ع}} باز گرداند<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۱۹۹ چاپ مؤسسه اعلمی.</ref> و این جنگ در [[ماه شوال]] [[سال سوم هجری]] اتفاق افتاد.
[[سپاه قریش]] نیز به «[[أحد]]» رسید و خود را آماده [[جنگ]] ساخت. [[سپاهیان]] نقش و [[مسؤولیت‌ها]] را تقسیم‌بندی کردند و [[پرچم]] خود را به [[قبیله عبدالدار]] سپردند و [[طلحة بن ابی‌طلحه]] نخستین فردی بود که پرچم را از آنان گرفت، تا وارد [[کارزار]] شود [[پیامبر]] با اطلاع از این ماجرا، پرچم را از علی ستاند و به [[مصعب بن عمیر]] که از [[قبیله عبدالدار]] بود سپرد و این پرچم تا زمانی که [[مصعب]] به [[شهادت]] رسید با او بود و سپس [[رسول خدا]] {{صل}} آن را به علی {{ع}} باز گرداند<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۱۹۹ چاپ مؤسسه اعلمی.</ref> و این جنگ در [[ماه شوال]] [[سال سوم هجری]] اتفاق افتاد.


لحظه‌ای که صفوف آراسته شد و [[طلحة بن ابی‌طلحه]] پهلوان نامی [[مشرکان]] از صفوف [[لشکر]] خارج شد، جنگ درگرفت. وی به سمت [[مسلمانان]] پیش تاخت و با صدای بلند مبارز‌طلبید و با سخنانی تحقیرآمیز آنها را مخاطب ساخت و گفت: ای [[یاران محمد]]! شما مدعی هستید که [[خداوند]] ما مشرکان را به وسیله شمشیرهایتان شتابان وارد [[دوزخ]] و شما را به وسیله شمشیرهای ما روانه [[بهشت]] می‌کند. آیا هم‌اکنون میان شما کسی هست که [[شمشیر]] من او را شتابان وارد بهشت و یا شمشیر او مرا با [[شتاب]] راهی دوزخ سازد؟.
لحظه‌ای که صفوف آراسته شد و [[طلحة بن ابی‌طلحه]] پهلوان نامی [[مشرکان]] از صفوف [[لشکر]] خارج شد، جنگ درگرفت. وی به سمت [[مسلمانان]] پیش تاخت و با صدای بلند مبارز‌طلبید و با سخنانی تحقیرآمیز آنها را مخاطب ساخت و گفت: ای [[یاران محمد]]! شما مدعی هستید که [[خداوند]] ما مشرکان را به وسیله شمشیرهایتان شتابان وارد [[دوزخ]] و شما را به وسیله شمشیرهای ما روانه [[بهشت]] می‌کند. آیا هم‌اکنون میان شما کسی هست که [[شمشیر]] من او را شتابان وارد بهشت و یا شمشیر او مرا با [[شتاب]] راهی دوزخ سازد؟.


علی{{ع}} از صف لشکر بیرون آمد و به سمت او رفت<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۱۹۹ مؤسسه اعلمی.</ref> و میان صفوف دو [[سپاه]] با یکدیگر درگیر شدند. رسول خدا{{صل}} در جایگاهی که برای اشراف بر میدان جنگ و [[نظارت بر آن]] برایش فراهم شده بود قرار داشت. علی{{ع}} ضربتی بر [[طلحه]] وارد ساخت و پایش را قطع کرد و او نقش بر [[زمین]] شد و پرچمش به زمین افتاد، [[حضرت]] به سمت او رفت تا سر از بدنش جدا کند. وی عورت خود آشکار ساخت و [[امام]]{{ع}} را به [[خدا]] و [[حرمت]] [[خویشاوندی]] [[سوگند]] داد تا از کشتن او صرف‌نظر کند، حضرت دست از او برداشت رسول خدا{{صل}} و مسلمانان با [[شادی]] از نتیجه این [[جنگ]]، ندای [[تکبیر]] سر دادند.
علی {{ع}} از صف لشکر بیرون آمد و به سمت او رفت<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۱۹۹ مؤسسه اعلمی.</ref> و میان صفوف دو [[سپاه]] با یکدیگر درگیر شدند. رسول خدا {{صل}} در جایگاهی که برای اشراف بر میدان جنگ و [[نظارت بر آن]] برایش فراهم شده بود قرار داشت. علی {{ع}} ضربتی بر [[طلحه]] وارد ساخت و پایش را قطع کرد و او نقش بر [[زمین]] شد و پرچمش به زمین افتاد، [[حضرت]] به سمت او رفت تا سر از بدنش جدا کند. وی عورت خود آشکار ساخت و [[امام]] {{ع}} را به [[خدا]] و [[حرمت]] [[خویشاوندی]] [[سوگند]] داد تا از کشتن او صرف‌نظر کند، حضرت دست از او برداشت رسول خدا {{صل}} و مسلمانان با [[شادی]] از نتیجه این [[جنگ]]، ندای [[تکبیر]] سر دادند.


پس از او برادرش [[عثمان بن ابی طلحه]] به میدان شتافت و [[پرچم]] را به دست گرفت، [[حمزه بن عبد المطلب]] بر او حمله‌ور شد و او را با ضربتی به [[هلاکت]] رساند، سپس برادرش سعید، پرچم را به دست گرفت، علی{{ع}} بر او [[یورش]] برد و او را به [[قتل]] رساند و آن‌گاه [[ارطاة بن شرحبیل]] پرچم را گرفت و علی{{ع}} او را کشت و بدین ترتیب ۹ تن از [[قبیله]] [[عبد]] الدار یکی پس از دیگری پرچم را به دست گرفتند و همه آنان با [[شمشیر علی]]{{ع}} و یا [[حمزه]] به هلاکت رسیدند<ref>کامل، ج۲، ص۱۵۲- ۱۵۴.</ref>.
پس از او برادرش [[عثمان بن ابی طلحه]] به میدان شتافت و [[پرچم]] را به دست گرفت، [[حمزه بن عبد المطلب]] بر او حمله‌ور شد و او را با ضربتی به [[هلاکت]] رساند، سپس برادرش سعید، پرچم را به دست گرفت، علی {{ع}} بر او [[یورش]] برد و او را به [[قتل]] رساند و آن‌گاه [[ارطاة بن شرحبیل]] پرچم را گرفت و علی {{ع}} او را کشت و بدین ترتیب ۹ تن از [[قبیله]] [[عبد]] الدار یکی پس از دیگری پرچم را به دست گرفتند و همه آنان با [[شمشیر علی]] {{ع}} و یا [[حمزه]] به هلاکت رسیدند<ref>کامل، ج۲، ص۱۵۲- ۱۵۴.</ref>.


برده‌ای از قبیله عبد الدار به نام «صواب» آخرین فردی بود که پرچم را به دست گرفت و علی{{ع}} بر او [[حمله]] برد و او را به قتل رساند و پس از او پرچم وسط میدان افتاد و کسی [[جرأت]] برداشتن آن را نداشت.
برده‌ای از قبیله عبد الدار به نام «صواب» آخرین فردی بود که پرچم را به دست گرفت و علی {{ع}} بر او [[حمله]] برد و او را به قتل رساند و پس از او پرچم وسط میدان افتاد و کسی [[جرأت]] برداشتن آن را نداشت.


بدین‌سان [[رعب]] و [[وحشت]] در [[دل]] [[مشرکان]] راه یافت و [[روحیه]] آنان درهم ریخت و با [[شکست]] پا به فرار گذاشته و به پشت سر خود نمی‌نگریستند و [[مسلمانان]]، [[زنان]] آنها را به محاصره درآوردند و گویی این جنگ با [[پیروزی]] مسلمانان پایان یافته بود.
بدین‌سان [[رعب]] و [[وحشت]] در [[دل]] [[مشرکان]] راه یافت و [[روحیه]] آنان درهم ریخت و با [[شکست]] پا به فرار گذاشته و به پشت سر خود نمی‌نگریستند و [[مسلمانان]]، [[زنان]] آنها را به محاصره درآوردند و گویی این جنگ با [[پیروزی]] مسلمانان پایان یافته بود.
خط ۲۹: خط ۲۹:
[[خالد بن ولید]] [[فرمانده]] سواره [[نظام]] مشرکان با [[مشاهده]] خلوتی بالای کوه و تعداد اندک تیراندازان، بر سواران تحت [[فرماندهی]] خود فریاد زد و بر جمع تیراندازان حمله‌ور شد. [[عکرمه]] نیز در پی او [[هجوم]] خود را آغاز کرد و تیراندازان را از دم تیغ گذراندند و بدین ترتیب موازنه [[قدرت]] [[تغییر]] یافت و جنگ به [[سود]] مشرکان تمام شد و توانستند با [[نفوذ]] به داخل صفوف [[مسلمانان]] آنها را پراکنده سازند<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۱۹۴ چاپ مؤسسه اعلمی.</ref>.
[[خالد بن ولید]] [[فرمانده]] سواره [[نظام]] مشرکان با [[مشاهده]] خلوتی بالای کوه و تعداد اندک تیراندازان، بر سواران تحت [[فرماندهی]] خود فریاد زد و بر جمع تیراندازان حمله‌ور شد. [[عکرمه]] نیز در پی او [[هجوم]] خود را آغاز کرد و تیراندازان را از دم تیغ گذراندند و بدین ترتیب موازنه [[قدرت]] [[تغییر]] یافت و جنگ به [[سود]] مشرکان تمام شد و توانستند با [[نفوذ]] به داخل صفوف [[مسلمانان]] آنها را پراکنده سازند<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۱۹۴ چاپ مؤسسه اعلمی.</ref>.


بدین‌سان فاجعه‌ای به وقوع پیوست که مسلمانان نظیر آن را سراغ نداشتند و آنها دچار [[آشفتگی]] شده و خود را فراموش کردند و شکستی پس از [[پیروزی]] نصیب آنها گردید. پس از [[شهادت]] [[حضرت]] [[حمزه عموی پیامبر]] و [[مصعب بن عمیر]] همه نیروها از اطراف [[رسول خدا]]{{صل}} پراکنده شده و آن بزرگوار را [[تسلیم]] [[دشمن]] نمودند و جز علی{{ع}} و اندکی از [[مهاجران]] و [[انصار]] کسی در کنارش باقی نماند.
بدین‌سان فاجعه‌ای به وقوع پیوست که مسلمانان نظیر آن را سراغ نداشتند و آنها دچار [[آشفتگی]] شده و خود را فراموش کردند و شکستی پس از [[پیروزی]] نصیب آنها گردید. پس از [[شهادت]] [[حضرت]] [[حمزه عموی پیامبر]] و [[مصعب بن عمیر]] همه نیروها از اطراف [[رسول خدا]] {{صل}} پراکنده شده و آن بزرگوار را [[تسلیم]] [[دشمن]] نمودند و جز علی {{ع}} و اندکی از [[مهاجران]] و [[انصار]] کسی در کنارش باقی نماند.


[[تاریخ]] در این لحظات سرنوشت‌ساز و دشوار، موارد [[استقامت]] و [[پایمردی]] و جانفشانی علی{{ع}} را در مورد [[رسول اکرم]]{{صل}} در صفحاتی زرّین ثبت کرده است. آن حضرت با تمام توان و [[دلاور]] مردی از وجود [[مقدس]] رسول خدا{{صل}} [[دفاع]] نمود و [[پرچم]] به یک دست و [[شمشیر]] در دست دیگر، مانع پیروزی قوای دشمن می‌شد و حملاتی را که به [[پیامبر]] صورت می‌گرفت، از آن بزرگوار دفع می‌کرد و تمام توجه وی [[سلامتی]] وجود مقدس پیامبر و [[رسالت]] وی بود و گویی او به [[تنهایی]] به لشکری می‌ماند که با همه ساز و برگش به میدان آمده است، هرگاه رسول خدا{{صل}} می‌دید دشمن بر او حمله‌ور می‌شود به علی می‌فرمود: «علی! بر آنها [[حمله]] کن» و علی{{ع}} بر آنان [[یورش]] می‌برد و آنها را متفرق می‌ساخت و هم‌چنان [[مبارزه]] کرد تا از ناحیه صورت و سر و سینه و شکم و دستان مبارکش زخم‌های کاری برداشت<ref>کامل، ج۲، ص۱۵۴؛ اعیان الشیعة، ج۱، ص۲۸۸؛ بحار الانوار، ج۲۰، ص۵۴.</ref>.
[[تاریخ]] در این لحظات سرنوشت‌ساز و دشوار، موارد [[استقامت]] و [[پایمردی]] و جانفشانی علی {{ع}} را در مورد [[رسول اکرم]] {{صل}} در صفحاتی زرّین ثبت کرده است. آن حضرت با تمام توان و [[دلاور]] مردی از وجود [[مقدس]] رسول خدا {{صل}} [[دفاع]] نمود و [[پرچم]] به یک دست و [[شمشیر]] در دست دیگر، مانع پیروزی قوای دشمن می‌شد و حملاتی را که به [[پیامبر]] صورت می‌گرفت، از آن بزرگوار دفع می‌کرد و تمام توجه وی [[سلامتی]] وجود مقدس پیامبر و [[رسالت]] وی بود و گویی او به [[تنهایی]] به لشکری می‌ماند که با همه ساز و برگش به میدان آمده است، هرگاه رسول خدا {{صل}} می‌دید دشمن بر او حمله‌ور می‌شود به علی می‌فرمود: «علی! بر آنها [[حمله]] کن» و علی {{ع}} بر آنان [[یورش]] می‌برد و آنها را متفرق می‌ساخت و هم‌چنان [[مبارزه]] کرد تا از ناحیه صورت و سر و سینه و شکم و دستان مبارکش زخم‌های کاری برداشت<ref>کامل، ج۲، ص۱۵۴؛ اعیان الشیعة، ج۱، ص۲۸۸؛ بحار الانوار، ج۲۰، ص۵۴.</ref>.


[[جبرئیل]] بر رسول خدا{{صل}} نازل شد و در خصوص [[فداکاری حضرت علی]]{{ع}} عرضه داشت: این است رسم [[جانبازی]]؛ رسول خدا{{صل}} فرمود:
[[جبرئیل]] بر رسول خدا {{صل}} نازل شد و در خصوص [[فداکاری حضرت علی]] {{ع}} عرضه داشت: این است رسم [[جانبازی]]؛ رسول خدا {{صل}} فرمود:
«او از من است و من از او».
«او از من است و من از او».
جبرئیل عرض کرد: من نیز از شمایم و [[صدایی از آسمان]] شنیدند که [[اعلان]] داشت [[رادمردی]] جز علی{{ع}} و شمشیری جز [[ذو الفقار]] وجود ندارد<ref>کامل، ج۲، ص۱۵۴؛ فرائد السمطین حموینی، ج۱، ص۲۵۷، حدیث ۱۹۸، ۱۹۹؛ تاریخ دمشق، ج۱۰، ص۱۴۸؛ روضه کافی، حدیث ۹۰.</ref>.
جبرئیل عرض کرد: من نیز از شمایم و [[صدایی از آسمان]] شنیدند که [[اعلان]] داشت [[رادمردی]] جز علی {{ع}} و شمشیری جز [[ذو الفقار]] وجود ندارد<ref>کامل، ج۲، ص۱۵۴؛ فرائد السمطین حموینی، ج۱، ص۲۵۷، حدیث ۱۹۸، ۱۹۹؛ تاریخ دمشق، ج۱۰، ص۱۴۸؛ روضه کافی، حدیث ۹۰.</ref>.


بدین ترتیب، [[امیر مؤمنان]]{{ع}} توانست از وجود [[مقدس]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[مراقبت]] و نتیجه [[جنگ]] را بی‌آنکه یکی از دو طرف به [[پیروزی]] دست یافته باشند به حالتی از [[توازن]] برساند.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[‌پیشوایان هدایت ج۲ (کتاب)|‌پیشوایان هدایت ج۲]] ص ۱۰۳.</ref>
بدین ترتیب، [[امیر مؤمنان]] {{ع}} توانست از وجود [[مقدس]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}} [[مراقبت]] و نتیجه [[جنگ]] را بی‌آنکه یکی از دو طرف به [[پیروزی]] دست یافته باشند به حالتی از [[توازن]] برساند.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[‌پیشوایان هدایت ج۲ (کتاب)|‌پیشوایان هدایت ج۲]] ص ۱۰۳.</ref>


==پس از جنگ «[[احد]]»==
== پس از جنگ «[[احد]]» ==
[[رسول خدا]]{{صل}} علی{{ع}} را خواست و بدو فرمود: در پی [[دشمن]] رهسپار شو و مراقب آنان باش، اگر بر شتران خود سوار شده و اسب‌ها را یدک کشیدند، آهنگ [[مکه]] کرده‌اند و اگر بر اسب‌ها سوار و شترها را پیش راندند، قصد [[مدینه]] دارند.
[[رسول خدا]] {{صل}} علی {{ع}} را خواست و بدو فرمود: در پی [[دشمن]] رهسپار شو و مراقب آنان باش، اگر بر شتران خود سوار شده و اسب‌ها را یدک کشیدند، آهنگ [[مکه]] کرده‌اند و اگر بر اسب‌ها سوار و شترها را پیش راندند، قصد [[مدینه]] دارند.
علی{{ع}} فرمود: در پی آنها رفتم دیدم بر شتران سوار گشته و اسب‌ها را یدک می‌کشند و آهنگ مکه دارند<ref>اعیان الشیعه، ج۱، ص۳۸۹؛ سیره ابن هشام، ج۳، ص۹۴.</ref>.
علی {{ع}} فرمود: در پی آنها رفتم دیدم بر شتران سوار گشته و اسب‌ها را یدک می‌کشند و آهنگ مکه دارند<ref>اعیان الشیعه، ج۱، ص۳۸۹؛ سیره ابن هشام، ج۳، ص۹۴.</ref>.


وقتی رسول خدا{{صل}} نزد خانواده‌اش در مدینه بازگشت، [[شمشیر]] خود را به دخترش [[فاطمه]] سپرد و به او فرمود: «دخترم! خون‌های این شمشیر را شست و شو ده». علی{{ع}} نیز شمشیر خود را به وی داد. [[خون]] از مچ دست تا کتف آن بزرگوار را فرا گرفته بود. [[رسول اکرم]]{{صل}} به فاطمه فرمود: «فاطمه [[جان]] [[شمشیر علی]] را بگیر به [[راستی]] شوهرت [[حق]] شمشیرش را ادا کرد و [[خداوند]] به وسیله شمشیر او، قهرمانان [[قریش]] را به [[هلاکت]] رساند»<ref>اعیان الشیعه، ج۱، ص۳۹۰.</ref>.
وقتی رسول خدا {{صل}} نزد خانواده‌اش در مدینه بازگشت، [[شمشیر]] خود را به دخترش [[فاطمه]] سپرد و به او فرمود: «دخترم! خون‌های این شمشیر را شست و شو ده». علی {{ع}} نیز شمشیر خود را به وی داد. [[خون]] از مچ دست تا کتف آن بزرگوار را فرا گرفته بود. [[رسول اکرم]] {{صل}} به فاطمه فرمود: «فاطمه [[جان]] [[شمشیر علی]] را بگیر به [[راستی]] شوهرت [[حق]] شمشیرش را ادا کرد و [[خداوند]] به وسیله شمشیر او، قهرمانان [[قریش]] را به [[هلاکت]] رساند»<ref>اعیان الشیعه، ج۱، ص۳۹۰.</ref>.


نتیجه [[جنگ احد]]، ناگوار، بیرحمانه و فوق‌العاده زیانبار بود، ولی با این همه [[ناگواری]] پرتوی درخشنده از فداکاری‌های علی{{ع}} را در آن [[مشاهده]] می‌کنیم. آن [[حضرت]] از امتیازاتی برخوردار است که هیچ‌کس در آنها با وی [[شریک]] نیست:
نتیجه [[جنگ احد]]، ناگوار، بیرحمانه و فوق‌العاده زیانبار بود، ولی با این همه [[ناگواری]] پرتوی درخشنده از فداکاری‌های علی {{ع}} را در آن [[مشاهده]] می‌کنیم. آن [[حضرت]] از امتیازاتی برخوردار است که هیچ‌کس در آنها با وی [[شریک]] نیست:
#وی [[پرچمدار]] [[رسول]]{{صل}} بود که با وجود فرار بیشتر [[مسلمانان]]، آن [[پرچم]] بر [[زمین]] نیفتاد.
# وی [[پرچمدار]] [[رسول]] {{صل}} بود که با وجود فرار بیشتر [[مسلمانان]]، آن [[پرچم]] بر [[زمین]] نیفتاد.
#او پرچمداران [[مشرکان]] را یکی پس از دیگری به [[قتل]] رساند و با این کار [[تدبیر]] نظامی و [[شجاعت]] بی‌نظیر خود را به نمایش گذاشت و بدین وسیله پراکندگی و شکافی در صفوف مشرکان ایجاد کرد که در همان آغاز جنگ سبب [[شکست]] آنان گشت.
# او پرچمداران [[مشرکان]] را یکی پس از دیگری به [[قتل]] رساند و با این کار [[تدبیر]] نظامی و [[شجاعت]] بی‌نظیر خود را به نمایش گذاشت و بدین وسیله پراکندگی و شکافی در صفوف مشرکان ایجاد کرد که در همان آغاز جنگ سبب [[شکست]] آنان گشت.
#وی در کنار رسول خدا{{صل}} [[ثابت قدم]] ماند و با وجود فرار [[مردم]] از اطراف [[پیامبر]]، هم‌چنان [[استوار]] ایستاد و این عمل، دلیل بر [[ایمان کامل]] او به این [[نبرد]] و حاکی از ژرفای [[اعتقاد]] و [[ایمانی]] بود که در عمق جانش ریشه داشت.
# وی در کنار رسول خدا {{صل}} [[ثابت قدم]] ماند و با وجود فرار [[مردم]] از اطراف [[پیامبر]]، هم‌چنان [[استوار]] ایستاد و این عمل، دلیل بر [[ایمان کامل]] او به این [[نبرد]] و حاکی از ژرفای [[اعتقاد]] و [[ایمانی]] بود که در عمق جانش ریشه داشت.
# [[امام علی]]{{ع}} حامی و [[پشتیبان]] [[رسول]]{{صل}} بود و دشمنانی را که قصد [[کشتن پیامبر]] را داشتند از او دفع و چونان زره‌ای ستبر [[رسول خدا]]{{صل}} را از هرگونه آسیبی محافظت می‌کرد و این کار بیانگر علاقه شدید او به [[رسول اکرم]]{{صل}} و تلاش و فداکاری‌اش در [[حفظ]] [[سلامتی]] آن [[حضرت]] بود.
# [[امام علی]] {{ع}} حامی و [[پشتیبان]] [[رسول]] {{صل}} بود و دشمنانی را که قصد [[کشتن پیامبر]] را داشتند از او دفع و چونان زره‌ای ستبر [[رسول خدا]] {{صل}} را از هرگونه آسیبی محافظت می‌کرد و این کار بیانگر علاقه شدید او به [[رسول اکرم]] {{صل}} و تلاش و فداکاری‌اش در [[حفظ]] [[سلامتی]] آن [[حضرت]] بود.
#بیشتر کشته‌های [[مشرکان]] در آن [[روز]] به دست [[با کفایت]] [[امیر مؤمنان]] به [[هلاکت]] رسیدند<ref>ارشاد، ص۸۲، فصل ۳۳، باب ۲۰.</ref> و این خود دلیل بر توان رزمی فوق‌العاده و [[قدرت]] و [[شجاعت]] آن بزرگ‌مرد به شمار می‌آید.
# بیشتر کشته‌های [[مشرکان]] در آن [[روز]] به دست [[با کفایت]] [[امیر مؤمنان]] به [[هلاکت]] رسیدند<ref>ارشاد، ص۸۲، فصل ۳۳، باب ۲۰.</ref> و این خود دلیل بر توان رزمی فوق‌العاده و [[قدرت]] و [[شجاعت]] آن بزرگ‌مرد به شمار می‌آید.
#حضرت [[سجایای اخلاقی]] و [[ارزش‌های انسانی]] والایی را در آن نبرد از خود نشان داد و آن‌گاه که [[طلحة بن ابی طلحه]] در عرصه [[کارزار]] عورت خود را آشکار ساخت، [[امام]]{{ع}} به جهت [[شرم]] و [[حیا]] و [[بزرگواری]]، از کشتن او صرف نظر کرد.
# حضرت [[سجایای اخلاقی]] و [[ارزش‌های انسانی]] والایی را در آن نبرد از خود نشان داد و آن‌گاه که [[طلحة بن ابی طلحه]] در عرصه [[کارزار]] عورت خود را آشکار ساخت، [[امام]] {{ع}} به جهت [[شرم]] و [[حیا]] و [[بزرگواری]]، از کشتن او صرف نظر کرد.
#امام علی{{ع}} در این [[جنگ]] همواره در کنار پیامبر قرار داشت و به گونه‌ای به او نزدیک بود که رسول خدا{{صل}} او را متوجه می‌ساخت‌ تا مهاجمان را از او دور کند و نیز هنگام [[سقوط]] [[پیامبر اکرم]] در یکی از چاله‌هایی که توسط [[ابو عامر راهب]] در میدان جنگ برای سقوط [[مسلمانان]] حفر شده بود<ref>سیره ابن هشام، ج۳، ص۸۰.</ref>، علی{{ع}} دست [[مبارک]] آن حضرت را گرفت و وی را از آن خارج ساخت. نیز تنها علی{{ع}} بود که با سپر خود برای [[پیامبر خدا]]{{صل}} آب آورد تا [[خاک]] و [[خون]] را از سر و صورت مبارکش شستشو دهد.
# امام علی {{ع}} در این [[جنگ]] همواره در کنار پیامبر قرار داشت و به گونه‌ای به او نزدیک بود که رسول خدا {{صل}} او را متوجه می‌ساخت‌ تا مهاجمان را از او دور کند و نیز هنگام [[سقوط]] [[پیامبر اکرم]] در یکی از چاله‌هایی که توسط [[ابو عامر راهب]] در میدان جنگ برای سقوط [[مسلمانان]] حفر شده بود<ref>سیره ابن هشام، ج۳، ص۸۰.</ref>، علی {{ع}} دست [[مبارک]] آن حضرت را گرفت و وی را از آن خارج ساخت. نیز تنها علی {{ع}} بود که با سپر خود برای [[پیامبر خدا]] {{صل}} آب آورد تا [[خاک]] و [[خون]] را از سر و صورت مبارکش شستشو دهد.
#با اینکه علی{{ع}} در این جنگ جراحات زیادی برداشت و به تلاش فراوانی دست زد رسول اکرم{{ع}} پس از آن‌که [[سپاه قریش]] میدان جنگ را ترک کرد، وی را برای کسب اطلاع از وضعیت آنان در پی [[دشمن]] اعزام کرد. این عمل دلالت بر [[اعتماد]] [[رسول خدا]]{{صل}} به [[قدرت]] و توان علی{{ع}} و دقت [[حضرت]] در [[صحت]] اطلاعات و [[تدبیر]] وی در سروسامان حوادث ناگهانی داشت، در صورتی که هنوز [[جنگ]] کاملا پایان نیافته بود<ref>علامه سید محسن امین در أعیان الشیعه، ج۱، ص۳۹۰ به بیان امتیازات علی{{ع}} در جنگ احد پرداخته بدان‌جا مراجعه شود.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[‌پیشوایان هدایت ج۲ (کتاب)|‌پیشوایان هدایت ج۲]] ص ۱۰۸.</ref>
# با اینکه علی {{ع}} در این جنگ جراحات زیادی برداشت و به تلاش فراوانی دست زد رسول اکرم {{ع}} پس از آن‌که [[سپاه قریش]] میدان جنگ را ترک کرد، وی را برای کسب اطلاع از وضعیت آنان در پی [[دشمن]] اعزام کرد. این عمل دلالت بر [[اعتماد]] [[رسول خدا]] {{صل}} به [[قدرت]] و توان علی {{ع}} و دقت [[حضرت]] در [[صحت]] اطلاعات و [[تدبیر]] وی در سروسامان حوادث ناگهانی داشت، در صورتی که هنوز [[جنگ]] کاملا پایان نیافته بود<ref>علامه سید محسن امین در أعیان الشیعه، ج۱، ص۳۹۰ به بیان امتیازات علی {{ع}} در جنگ احد پرداخته بدان‌جا مراجعه شود.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[‌پیشوایان هدایت ج۲ (کتاب)|‌پیشوایان هدایت ج۲]] ص ۱۰۸.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش