پرش به محتوا

حسبه در لغت: تفاوت میان نسخه‌ها

۳۳ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۴ اوت ۲۰۲۲
جز
خط ۵: خط ۵:
| پرسش مرتبط  = حسبه (پرسش)
| پرسش مرتبط  = حسبه (پرسش)
}}
}}
==مقدمه==
== مقدمه ==
حسبه در لغت به معنای [[کوشش]] و تلاش در کارهای [[پسندیده]]، بدون [[چشم‌داشت]] و مزد از کسی جز [[خداوند]]، آمده است<ref>ر.ک: مفردات الفاظ قرآن، ص۱۱۶ - ۱۱۷؛ مجمع البحرین، ج۱، ذیل ماده حسب.</ref>. [[ابن اثیر]] در تعریف این واژه، این گونه آورده است: این واژه، از [[خانواده]] “احتساب” است، به معنای آغاز کردن کاری با تمام دشواری‌های آن، به [[انگیزه]] [[معنوی]] و گسترش دادن [[نیکی‌ها]] در [[جامعه]] به شیوه خوش‌آیند، برای [[خشنودی]] خداوند<ref>النهایة فی غریب الحدیث، ج۱، ص۳۸۲.</ref>.
حسبه در لغت به معنای [[کوشش]] و تلاش در کارهای [[پسندیده]]، بدون [[چشم‌داشت]] و مزد از کسی جز [[خداوند]]، آمده است<ref>ر. ک: مفردات الفاظ قرآن، ص۱۱۶ - ۱۱۷؛ مجمع البحرین، ج۱، ذیل ماده حسب.</ref>. [[ابن اثیر]] در تعریف این واژه، این گونه آورده است: این واژه، از [[خانواده]] “احتساب” است، به معنای آغاز کردن کاری با تمام دشواری‌های آن، به [[انگیزه]] [[معنوی]] و گسترش دادن [[نیکی‌ها]] در [[جامعه]] به شیوه خوش‌آیند، برای [[خشنودی]] خداوند<ref>النهایة فی غریب الحدیث، ج۱، ص۳۸۲.</ref>.


و لکن با وجود تعدد معانی‌ای که در مورد این واژه آمده است، سازگارترین معنای حسبه در محدوده بحث ما [[حسن تدبیر]]، [[سازماندهی]] و [[مدیریت]] عالی است: فلان فرد دارای [[حُسن]] حسبه است، یعنی دارای حسن تدبیر است. حِسبه در این کاربرد به معنای اندوختن [[ثواب]] نیست<ref>معجم مقاییس اللغة، ماده حسب.</ref>. همین معنا از راغب اصفهانی در مفردات از قول اصمعی حکایت شده و در لسان العرب نیز مورد تأکید قرار گرفته است<ref>ر.ک: مفردات الفاظ قرآن، ماده حسب، لسان العرب، ماده حسب.</ref>.
و لکن با وجود تعدد معانی‌ای که در مورد این واژه آمده است، سازگارترین معنای حسبه در محدوده بحث ما [[حسن تدبیر]]، [[سازماندهی]] و [[مدیریت]] عالی است: فلان فرد دارای [[حُسن]] حسبه است، یعنی دارای حسن تدبیر است. حِسبه در این کاربرد به معنای اندوختن [[ثواب]] نیست<ref>معجم مقاییس اللغة، ماده حسب.</ref>. همین معنا از راغب اصفهانی در مفردات از قول اصمعی حکایت شده و در لسان العرب نیز مورد تأکید قرار گرفته است<ref>ر. ک: مفردات الفاظ قرآن، ماده حسب، لسان العرب، ماده حسب.</ref>.


بنابراین اصل معنای حسبه، همان حساب‌گری است و معنایی که از حسبه با بحث [[ولایت]] بر امور [[عامه]] سازگار است، همان حساب‌گری، [[سازمان‌دهی]]، [[نظارت]]، کنترل و در نتیجه مدیریت و سرپرستی است. موارد کاربرد این واژه در کلمات [[فقها]] و نیز در دو کتاب الاحکام السلطانیه ماوردی و معالم القربه ابن [[اخوه]]، [[شاهد]] صادقی بر این مدعا است.
بنابراین اصل معنای حسبه، همان حساب‌گری است و معنایی که از حسبه با بحث [[ولایت]] بر امور [[عامه]] سازگار است، همان حساب‌گری، [[سازمان‌دهی]]، [[نظارت]]، کنترل و در نتیجه مدیریت و سرپرستی است. موارد کاربرد این واژه در کلمات [[فقها]] و نیز در دو کتاب الاحکام السلطانیه ماوردی و معالم القربه ابن [[اخوه]]، [[شاهد]] صادقی بر این مدعا است.


'''[[حسبه]] در اصطلاح''': با توجه به این که [[فقیهان]] در عمده ادوار [[غیبت]] [[قادر]] نبودند به [[اداره جامعه]] در سطح کلان بپردازند و از سوی دیگر تعطیل شدن و بی‌سرپرستی بسیاری از [[امور شرعی]] را بر نمی‌تابیدند، از این روی [[تولی]] بسیاری از امور را در قالب حسبه بر عهده گرفته، و بر همین اساس از تعطیلی اموری که [[شارع]] به عدم انجام آنها ناراضی است جلوگیری می‌نمودند. با توجه به این مسأله باید حسبه را اصطلاحی [[فقهی]] دانست، که از سوی فقیهان و در [[کتب فقهی]] مورد توجه و تعریف قرار گرفته است. تعریف و تبیین برخی از فقیهان در مورد مقوله حسبه، می‌تواند در راستای فهمی صحیح‌تر مطلوب واقع شود:
'''[[حسبه]] در اصطلاح''': با توجه به این که [[فقیهان]] در عمده ادوار [[غیبت]] [[قادر]] نبودند به [[اداره جامعه]] در سطح کلان بپردازند و از سوی دیگر تعطیل شدن و بی‌سرپرستی بسیاری از [[امور شرعی]] را بر نمی‌تابیدند، از این روی [[تولی]] بسیاری از امور را در قالب حسبه بر عهده گرفته، و بر همین اساس از تعطیلی اموری که [[شارع]] به عدم انجام آنها ناراضی است جلوگیری می‌نمودند. با توجه به این مسأله باید حسبه را اصطلاحی [[فقهی]] دانست، که از سوی فقیهان و در [[کتب فقهی]] مورد توجه و تعریف قرار گرفته است. تعریف و تبیین برخی از فقیهان در مورد مقوله حسبه، می‌تواند در راستای فهمی صحیح‌تر مطلوب واقع شود:
#هر کاری که مربوط به حوزه [[زندگی]] [[دینی]] یا [[دنیوی]] [[مردم]] بوده و انجام آن لازم و غیر قابل اجتناب باشد، خواه بایستگی و اجتناب ناپذیری آن به [[دلیل عقلی]] و یا به اقتضای عرف و [[عادت]] و یا به [[حکم]] [[شریعت]] باشد. انجام چنین اموری تنها در صلاحیت [[فقیه جامع الشرایط]] است<ref>عوائد الایام، ص۳۵۶.</ref>.
# هر کاری که مربوط به حوزه [[زندگی]] [[دینی]] یا [[دنیوی]] [[مردم]] بوده و انجام آن لازم و غیر قابل اجتناب باشد، خواه بایستگی و اجتناب ناپذیری آن به [[دلیل عقلی]] و یا به اقتضای عرف و [[عادت]] و یا به [[حکم]] [[شریعت]] باشد. انجام چنین اموری تنها در صلاحیت [[فقیه جامع الشرایط]] است<ref>عوائد الایام، ص۳۵۶.</ref>.
#هر عمل پسندیده‌ای که [[یقین]] به [[رضایت]] شارع در تحقق خارجی آن احراز شود<ref>کتاب المکاسب، ص۱۵۴.</ref>.
# هر عمل پسندیده‌ای که [[یقین]] به [[رضایت]] شارع در تحقق خارجی آن احراز شود<ref>کتاب المکاسب، ص۱۵۴.</ref>.
#از جمله [[قطعیات]] [[مذهب]] ما [[طایفه]] [[امامیه]] این است که در [[عصر غیبت]]، آنچه از [[وظایف]] نوعیه را که عدم رضای [[شارع مقدس]] به [[اهمال]] آن معلوم باشد، وظایف حسبیه نامیده و [[نیابت]] فقهای عصر را در آن [[قدر]] متیقن و [[ثابت]] دانستیم حتی با عدم ثبوت [[نیابت عامه]] در جمیع [[مناصب]]<ref>تنبیه الامة و تنزیه المله، ص۴۶.</ref>.
# از جمله [[قطعیات]] [[مذهب]] ما [[طایفه]] [[امامیه]] این است که در [[عصر غیبت]]، آنچه از [[وظایف]] نوعیه را که عدم رضای [[شارع مقدس]] به [[اهمال]] آن معلوم باشد، وظایف حسبیه نامیده و [[نیابت]] فقهای عصر را در آن [[قدر]] متیقن و [[ثابت]] دانستیم حتی با عدم ثبوت [[نیابت عامه]] در جمیع [[مناصب]]<ref>تنبیه الامة و تنزیه المله، ص۴۶.</ref>.


'''حسبه از دیدگاه [[امام خمینی]]''': امام خمینی نیز که مسائل [[فقه سیاسی]] را مورد [[عنایت]] خود قرار داده و در [[فقه]] استدلالی خود، برای [[ولایت فقیه]] [[استدلال]] می‌نماید، به مسأله حسبه اهتمام ورزیده و آن را مورد تعریف قرار می‌دهد. گرچه تعریف ایشان نیز در راستای تعریف [[فقیهان]] دیگر قرار دارد و مطابق تلقی مشهور از مقوله [[حسبه]] است: [[امور حسبیه]] چیزهایی است که احراز شده است [[شارع]] [[اقدس]] در هیچ حالی [[راضی]] به [[اهمال]] و فروگذاری آنها نیست<ref>کتاب البیع، ج۲، ص۶۶۵.</ref>.
'''حسبه از دیدگاه [[امام خمینی]]''': امام خمینی نیز که مسائل [[فقه سیاسی]] را مورد [[عنایت]] خود قرار داده و در [[فقه]] استدلالی خود، برای [[ولایت فقیه]] [[استدلال]] می‌نماید، به مسأله حسبه اهتمام ورزیده و آن را مورد تعریف قرار می‌دهد. گرچه تعریف ایشان نیز در راستای تعریف [[فقیهان]] دیگر قرار دارد و مطابق تلقی مشهور از مقوله [[حسبه]] است: [[امور حسبیه]] چیزهایی است که احراز شده است [[شارع]] [[اقدس]] در هیچ حالی [[راضی]] به [[اهمال]] و فروگذاری آنها نیست<ref>کتاب البیع، ج۲، ص۶۶۵.</ref>.


ایشان که مقوله حسبه را در بحث استدلالی خویش در خصوص [[ولایت فقیه]] مورد [[عنایت]] قرار داده‌اند، بر این [[باور]] قرار گرفته‌اند که [[دلیل حسبه]] می‌تواند در عرض سایر [[ادله ولایت فقیه]]، مورد [[استدلال]] قرار گرفته و به [[اثبات]] اختیارات وسیع [[فقیه]] در [[عصر غیبت]] بپردازد. بر این اساس، ایشان پس از استدلال به روش [[عقلی]] و بعد از استدلال به [[روایات]]، استدلال به حسبه را در مرتبه سوم قرار داده و با تبیین حوزه وسیع آن، [[حفظ نظام]]، حراست از مرزها و سرحدات [[کشور]]، [[حفظ]] [[عقاید]]، [[اخلاق]] و [[فرهنگ]] [[جوانان]] از [[تبلیغات]] [[منحرف]] کننده و مقابله با تبلیغات ضد [[اسلامی]] را از آشکار‌ترین مصادیق حسبه نام برده و دست‌یابی به این اهداف بلند را در سایه [[تشکیل حکومت اسلامی]] میسر دانسته و این گونه نگاشته است: بر فرض [[چشم‌پوشی]] از ادله ولایت فقیه، بی‌شک تنها فقهای [[عادل]] کسانی‌اند که به طور [[یقین]] از نظر شارع صلاحیت [[تصدی]] [[حکومت اسلامی]] را دارند. بنابراین دخالت نظر فقیه و [[لزوم]] [[اذن]] و اجازه او در [[تشکیل حکومت]]، گریزناپذیر است. و با فرض نبود [[فقها]] و یا [[ناتوانی]] آنان، بر [[مسلمانان]] عادل [[واجب]] است که با اجازه فقیه در صورت امکان به تشکیل حکومت اسلامی [[قیام]] و [[اقدام]] نمایند<ref>ر.ک: کتاب البیع، ج۲، ص۶۶۵.</ref><ref>[[سید سجاد ایزدهی|ایزدهی، سید سجاد]]، [[فقه سیاسی امام خمینی (کتاب)|فقه سیاسی امام خمینی]]، ص ۲۶-۲۸.</ref>
ایشان که مقوله حسبه را در بحث استدلالی خویش در خصوص [[ولایت فقیه]] مورد [[عنایت]] قرار داده‌اند، بر این [[باور]] قرار گرفته‌اند که [[دلیل حسبه]] می‌تواند در عرض سایر [[ادله ولایت فقیه]]، مورد [[استدلال]] قرار گرفته و به [[اثبات]] اختیارات وسیع [[فقیه]] در [[عصر غیبت]] بپردازد. بر این اساس، ایشان پس از استدلال به روش [[عقلی]] و بعد از استدلال به [[روایات]]، استدلال به حسبه را در مرتبه سوم قرار داده و با تبیین حوزه وسیع آن، [[حفظ نظام]]، حراست از مرزها و سرحدات [[کشور]]، [[حفظ]] [[عقاید]]، [[اخلاق]] و [[فرهنگ]] [[جوانان]] از [[تبلیغات]] [[منحرف]] کننده و مقابله با تبلیغات ضد [[اسلامی]] را از آشکار‌ترین مصادیق حسبه نام برده و دست‌یابی به این اهداف بلند را در سایه [[تشکیل حکومت اسلامی]] میسر دانسته و این گونه نگاشته است: بر فرض [[چشم‌پوشی]] از ادله ولایت فقیه، بی‌شک تنها فقهای [[عادل]] کسانی‌اند که به طور [[یقین]] از نظر شارع صلاحیت [[تصدی]] [[حکومت اسلامی]] را دارند. بنابراین دخالت نظر فقیه و [[لزوم]] [[اذن]] و اجازه او در [[تشکیل حکومت]]، گریزناپذیر است. و با فرض نبود [[فقها]] و یا [[ناتوانی]] آنان، بر [[مسلمانان]] عادل [[واجب]] است که با اجازه فقیه در صورت امکان به تشکیل حکومت اسلامی [[قیام]] و [[اقدام]] نمایند<ref>ر. ک: کتاب البیع، ج۲، ص۶۶۵.</ref><ref>[[سید سجاد ایزدهی|ایزدهی، سید سجاد]]، [[فقه سیاسی امام خمینی (کتاب)|فقه سیاسی امام خمینی]]، ص ۲۶-۲۸.</ref>


==تعریف حسبه==
== تعریف حسبه ==
[[حسبه]] در لغت هم‌ریشه با حساب، [[محاسبه]] و به معنی [[پاداش]] و [[ثواب]] آمده و همچنین به معنی تقدیر و [[تدبیر]] نیز [[تفسیر]] شده است و برخی نیز آن را به معنی شمردن و پنداشتن ذکر کرده‌اند و در لسان العرب به معانی دیگری چون، پاداش عملی را به [[خدا]] واگذاردن و ثواب آن را از خدا خواستن نیز اطلاق شده است<ref>ر.ک: ابن منظور، لسان العرب، ج۱، ص۳۱۴؛ گاه کلمه احتساب و محتسب به معنی اعتراض و تعرض نیز آمده است.</ref>.
[[حسبه]] در لغت هم‌ریشه با حساب، [[محاسبه]] و به معنی [[پاداش]] و [[ثواب]] آمده و همچنین به معنی تقدیر و [[تدبیر]] نیز [[تفسیر]] شده است و برخی نیز آن را به معنی شمردن و پنداشتن ذکر کرده‌اند و در لسان العرب به معانی دیگری چون، پاداش عملی را به [[خدا]] واگذاردن و ثواب آن را از خدا خواستن نیز اطلاق شده است<ref>ر. ک: ابن منظور، لسان العرب، ج۱، ص۳۱۴؛ گاه کلمه احتساب و محتسب به معنی اعتراض و تعرض نیز آمده است.</ref>.
حسبه صرف‌نظر از مفهوم لغوی آن به سه نوع مفهوم اصطلاحی نیز گفته شده است: [[فقهی]]، [[اداری]] و [[حقوقی]] که به ترتیب به توضیح هر کدام از این سه اصطلاح می‌پردازیم:
حسبه صرف‌نظر از مفهوم لغوی آن به سه نوع مفهوم اصطلاحی نیز گفته شده است: [[فقهی]]، [[اداری]] و [[حقوقی]] که به ترتیب به توضیح هر کدام از این سه اصطلاح می‌پردازیم:
*'''اصطلاح فقهی حسبه''': در تفسیر مفهوم اصطلاح فقهی حسبه، [[اختلاف]] نظر دیده می‌شود که برخی لفظی و برخی دیگر مفهومی و اصولی می‌باشد:
* '''اصطلاح فقهی حسبه''': در تفسیر مفهوم اصطلاح فقهی حسبه، [[اختلاف]] نظر دیده می‌شود که برخی لفظی و برخی دیگر مفهومی و اصولی می‌باشد:
#حسبه عملی است که به صورت فردی و یا گروهی برای انجام [[فریضه]] [[امر به معروف و نهی از منکر]] انجام می‌گیرد. حسیه به این معنی، امری جز عمل به [[واجب کفایی]] امر به معروف و نهی از منکر نیست<ref>ر.ک: ابویعلی فرّاء، الاحکام السلطانیه، ص۲۸۴؛ ماوردی، الاحکام السلطانیه، ص۲۴۰؛ شهید اول، کتاب الدروس، ص۱۶۴.</ref>؛
# حسبه عملی است که به صورت فردی و یا گروهی برای انجام [[فریضه]] [[امر به معروف و نهی از منکر]] انجام می‌گیرد. حسیه به این معنی، امری جز عمل به [[واجب کفایی]] امر به معروف و نهی از منکر نیست<ref>ر. ک: ابویعلی فرّاء، الاحکام السلطانیه، ص۲۸۴؛ ماوردی، الاحکام السلطانیه، ص۲۴۰؛ شهید اول، کتاب الدروس، ص۱۶۴.</ref>؛
#حسبه عمل [[سازمان]] یافته‌ای است که با استفاده از یک سازمان و نوعی برنامه مدوّن و بر اساس اهداف خاص، انجام دو فریضه امر به معروف و نهی از منکر را عهده‌دار می‌گردد؛
# حسبه عمل [[سازمان]] یافته‌ای است که با استفاده از یک سازمان و نوعی برنامه مدوّن و بر اساس اهداف خاص، انجام دو فریضه امر به معروف و نهی از منکر را عهده‌دار می‌گردد؛
#حسبه به معنی جامع و شامل [[جهاد]]، [[امر به معروف]]، [[نهی از منکر]]، حدود و [[قصاص]] می‌باشد. چنانکه از ظاهر عبارت [[فیض کاشانی]] در کتاب [[الوافی]] در ابواب نامبرده استفاده می‌شود که با اطلاق کتاب الحسبه موارد مذکور را منظور داشته است<ref>ر.ک: کتاب الوافی، ج۱۵، ص۲۵، چ مکتبه الامام امیرالمؤمنین{{ع}}، اصفهان.</ref>؛
# حسبه به معنی جامع و شامل [[جهاد]]، [[امر به معروف]]، [[نهی از منکر]]، حدود و [[قصاص]] می‌باشد. چنانکه از ظاهر عبارت [[فیض کاشانی]] در کتاب [[الوافی]] در ابواب نامبرده استفاده می‌شود که با اطلاق کتاب الحسبه موارد مذکور را منظور داشته است<ref>ر. ک: کتاب الوافی، ج۱۵، ص۲۵، چ مکتبه الامام امیرالمؤمنین {{ع}}، اصفهان.</ref>؛
#حسبه به معنی عام، شامل هر عمل مشروعی که از جانب خدا مقرر گردیده است مانند [[اذان]]، اقامه، ادای [[شهادت]] و سایر [[عبادات]] [[شرعی]] عام. به همین لحاظ به [[قضاوت]] نیز [[حسبه]] اطلاق گردیده است<ref>ر.ک: تهانوی، کشاف اصطلاحات الفنون، واژه حسبه.</ref>؛
# حسبه به معنی عام، شامل هر عمل مشروعی که از جانب خدا مقرر گردیده است مانند [[اذان]]، اقامه، ادای [[شهادت]] و سایر [[عبادات]] [[شرعی]] عام. به همین لحاظ به [[قضاوت]] نیز [[حسبه]] اطلاق گردیده است<ref>ر. ک: تهانوی، کشاف اصطلاحات الفنون، واژه حسبه.</ref>؛
#حسبه عبارت از امور [[قربی]] است که مورد نیاز [[عامه]] [[مردم]] و [[جامعه]] بوده و در [[شرع]] متصدی خاصی بر آن [[تعیین]] نشده است<ref>ر.ک: امام خمینی، کتاب البیع، ج۱، ص۴۹۷؛ آیت الله خویی، التنقیح، الاجتهاد و التقلید، ص۴۲۳.</ref>؛
# حسبه عبارت از امور [[قربی]] است که مورد نیاز [[عامه]] [[مردم]] و [[جامعه]] بوده و در [[شرع]] متصدی خاصی بر آن [[تعیین]] نشده است<ref>ر. ک: امام خمینی، کتاب البیع، ج۱، ص۴۹۷؛ آیت الله خویی، التنقیح، الاجتهاد و التقلید، ص۴۲۳.</ref>؛
#حسبه نظامی است که در مورد متهم به [[ارتکاب جرم]] که معترف باشد جاری است و در صورت [[انکار]] و یا احتیاج به [[شاهد]] و [[ادله]] دیگر [[اثبات]] دعوا، رسیدگی به آن از حوزه [[مسؤولیت]] [[محتسب]] خارج می‌باشد<ref>ر.ک: ماوردی، الاحکام السلطانیه، ص۲۴۰-۲۴۱؛ ابویعلی فرّاء، الاحکام السلطانیه، ص۲۸۴؛ ابن الاخوه، معالم القربة، ص۵۴ و بعد.</ref>؛
# حسبه نظامی است که در مورد متهم به [[ارتکاب جرم]] که معترف باشد جاری است و در صورت [[انکار]] و یا احتیاج به [[شاهد]] و [[ادله]] دیگر [[اثبات]] دعوا، رسیدگی به آن از حوزه [[مسؤولیت]] [[محتسب]] خارج می‌باشد<ref>ر. ک: ماوردی، الاحکام السلطانیه، ص۲۴۰-۲۴۱؛ ابویعلی فرّاء، الاحکام السلطانیه، ص۲۸۴؛ ابن الاخوه، معالم القربة، ص۵۴ و بعد.</ref>؛
#حسبه عبارت است از [[الزام]] افراد به ایفای [[حقوقی]] و کمک آنان به استیفای [[حقوق]] خویش، در مواردی که نیاز به [[اجتهاد]]، [[شهادت]] و ادله اثبات دعوا و قضاوت ندارد<ref>ر.ک: کتاب الوافی، ج۱۵، پاورقی ص۲۵.</ref>؛
# حسبه عبارت است از [[الزام]] افراد به ایفای [[حقوقی]] و کمک آنان به استیفای [[حقوق]] خویش، در مواردی که نیاز به [[اجتهاد]]، [[شهادت]] و ادله اثبات دعوا و قضاوت ندارد<ref>ر. ک: کتاب الوافی، ج۱۵، پاورقی ص۲۵.</ref>؛
#حسبه نوعی [[وظیفه]] [[دینی]] است که شباهتی با [[نظام]] قضائی دارد، ولی در واقع عهده‌دار انجام [[امر به معروف و نهی از منکر]] می‌باشد<ref>ر.ک: ابن خلدون، المقدمه، ص۲۲۵؛ الموسوعة العربیه المیسره، ص۷۱۷.</ref>.
# حسبه نوعی [[وظیفه]] [[دینی]] است که شباهتی با [[نظام]] قضائی دارد، ولی در واقع عهده‌دار انجام [[امر به معروف و نهی از منکر]] می‌باشد<ref>ر. ک: ابن خلدون، المقدمه، ص۲۲۵؛ الموسوعة العربیه المیسره، ص۷۱۷.</ref>.
*'''اصطلاح [[اداری]] و نظامی حسبه''': از واژه حسبه، در اصطلاحات و [[قوانین]] اداری نیز استفاده شده و به معنی بازرسی و بازرس، به کار رفته است و در پاره‌ای موارد به شهربانی و پلیس نیز اطلاق گردیده است و احیاناً به معنی پلیس شبگرد بازار هم آمده است<ref>ر.ک: محمد ثابت القندی، دایرة المعارف الاسلامیه، ج۷، ماده حسبه، انتشارات جهان، تهران.</ref>.
* '''اصطلاح [[اداری]] و نظامی حسبه''': از واژه حسبه، در اصطلاحات و [[قوانین]] اداری نیز استفاده شده و به معنی بازرسی و بازرس، به کار رفته است و در پاره‌ای موارد به شهربانی و پلیس نیز اطلاق گردیده است و احیاناً به معنی پلیس شبگرد بازار هم آمده است<ref>ر. ک: محمد ثابت القندی، دایرة المعارف الاسلامیه، ج۷، ماده حسبه، انتشارات جهان، تهران.</ref>.
*'''اصطلاح حقوقی حسبه''': در [[نظام حقوقی]] گذشته [[کشورهای اسلامی]] که معمولاً بر اساس [[فقه اسلامی]] تنظیم می‌شده حسبه و محتسب دارای مفهوم حقوقی خاصی بوده است که کلیه [[وظایف]] و اختیاراتی که امروز نیروهای انتظامی متصدی آن هستند و برخی از مسئولیت‌های کنونی شهرداری‌ها و وظایف دادستانی را شامل می‌شده است و به تخلفات ناشی از [[معاملات]] و [[نظم عمومی]]، [[نظافت]] [[شهر]]، [[نظارت]] بر امور صنفی و اوزان و مقادیر، تأمین آذوقه [[شهر]]، [[جلوگیری از احتکار]]، امور ساختمانی و [[نظارت]] بر اماکن عمومی را در حدودی که مورد [[اختلاف]] نبوده و به [[فتوا]] و [[قضاوت]] نیاز نداشته رسیدگی می‌نموده است<ref>ر.ک: محمد جعفر جعفری لنگرودی، ترمینولوژی حقوق، ماده محتسب، ص۶۲۳.</ref>.
* '''اصطلاح حقوقی حسبه''': در [[نظام حقوقی]] گذشته [[کشورهای اسلامی]] که معمولاً بر اساس [[فقه اسلامی]] تنظیم می‌شده حسبه و محتسب دارای مفهوم حقوقی خاصی بوده است که کلیه [[وظایف]] و اختیاراتی که امروز نیروهای انتظامی متصدی آن هستند و برخی از مسئولیت‌های کنونی شهرداری‌ها و وظایف دادستانی را شامل می‌شده است و به تخلفات ناشی از [[معاملات]] و [[نظم عمومی]]، [[نظافت]] [[شهر]]، [[نظارت]] بر امور صنفی و اوزان و مقادیر، تأمین آذوقه [[شهر]]، [[جلوگیری از احتکار]]، امور ساختمانی و [[نظارت]] بر اماکن عمومی را در حدودی که مورد [[اختلاف]] نبوده و به [[فتوا]] و [[قضاوت]] نیاز نداشته رسیدگی می‌نموده است<ref>ر. ک: محمد جعفر جعفری لنگرودی، ترمینولوژی حقوق، ماده محتسب، ص۶۲۳.</ref>.


بنابراین، در یک جمع‌بندی می‌توان [[امور حسبیه]] را چنین تعریف کرد: امور حسبیه عبارت از اموری است که در [[جامعه]] باید باشد و مسؤول مشخصی هم ندارد. کلیه این امور بر عهده [[حاکم شرع]] یا [[حکومت اسلامی]] است. از امور حسبیه به امور [[قربی]] هم تعبیر شده یعنی اموری که برای [[خداوند]] و [[قربة الی الله]] انجام می‌شود.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی]] و [[ابراهیم موسی‌زاده|موسی‌زاده]]، [[بایسته‌های فقه سیاسی (کتاب)|بایسته‌های فقه سیاسی]]، ص ۷۰.</ref>
بنابراین، در یک جمع‌بندی می‌توان [[امور حسبیه]] را چنین تعریف کرد: امور حسبیه عبارت از اموری است که در [[جامعه]] باید باشد و مسؤول مشخصی هم ندارد. کلیه این امور بر عهده [[حاکم شرع]] یا [[حکومت اسلامی]] است. از امور حسبیه به امور [[قربی]] هم تعبیر شده یعنی اموری که برای [[خداوند]] و [[قربة الی الله]] انجام می‌شود.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی]] و [[ابراهیم موسی‌زاده|موسی‌زاده]]، [[بایسته‌های فقه سیاسی (کتاب)|بایسته‌های فقه سیاسی]]، ص ۷۰.</ref>


==پرسش مستقیم==
== پرسش مستقیم ==
{{پرسش وابسته}}
{{پرسش وابسته}}
* [[حسبه در لغت و اصطلاح به چه معناست؟ (پرسش)]]
* [[حسبه در لغت و اصطلاح به چه معناست؟ (پرسش)]]
خط ۴۷: خط ۴۷:
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:1100677.jpg|22px]] [[سید سجاد ایزدهی|ایزدهی، سید سجاد]]، [[فقه سیاسی امام خمینی (کتاب)|'''فقه سیاسی امام خمینی''']]
# [[پرونده:1100677.jpg|22px]] [[سید سجاد ایزدهی|ایزدهی، سید سجاد]]، [[فقه سیاسی امام خمینی (کتاب)|'''فقه سیاسی امام خمینی''']]
# [[پرونده:1100759.jpg |22px]] [[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی]] و [[ابراهیم موسی‌زاده|موسی‌زاده]]، [[بایسته‌های فقه سیاسی (کتاب)|'''بایسته‌های فقه سیاسی''']]
# [[پرونده:1100759.jpg |22px]] [[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی]] و [[ابراهیم موسی‌زاده|موسی‌زاده]]، [[بایسته‌های فقه سیاسی (کتاب)|'''بایسته‌های فقه سیاسی''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش