حویطب بن عبد العزی قرشی عامری: تفاوت میان نسخهها
جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[حویطب بن عبد العزی قرشی عامری در قرآن]] - [[حویطب بن عبد العزی قرشی عامری در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط = }} | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[حویطب بن عبد العزی قرشی عامری در قرآن]] - [[حویطب بن عبد العزی قرشی عامری در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط = }} | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
نامش حویطب، کنیهاش ابومحمد<ref> الثقات، ج ۳، ص ۹۶؛ الاستیعاب، ج ۱، ص ۳۹۹؛ الجرح و التعدیل، ج ۳، ص ۳۱۴.</ref> و مادرش [[زینب بنت علقمة بن غزوان عامری]] بود <ref>تهذیب الکمال، ج ۷، ص ۴۶۵؛ امتاع الاسماع، ج ۶، ص ۱۳۶.</ref>. حویطب از [[بنیمالک بن حسل]] از [[بنی عامربن لؤی]]<ref> الطبقات، خلیفه، ص ۶۴؛ جمهرة انساب العرب، ص ۱۶۶ - ۱۶۸؛ الاستیعاب، ج ۱، ص ۳۹۹.</ref> از زیر شاخههای [[قریش]] بود. [[نسب]] وی در [[لؤی بن غالب]]، جد هشتم [[رسول خدا]]{{صل}} به [[پیامبر]]{{صل}} و [[بنیهاشم]] میرسد<ref> جمهرة انساب العرب، ج ۱۲، ص ۱۶۶.</ref> جد وی [[عمرو بن عبدود]]، [[شجاع]] قریش است که در [[جنگ خندق]] به دست [[امیرمؤمنان]]{{ع}} کشته شد <ref> دلائلالنبوه، ج ۴، ص ۳۳۰؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۴۲۹.</ref>. | نامش حویطب، کنیهاش ابومحمد<ref> الثقات، ج ۳، ص ۹۶؛ الاستیعاب، ج ۱، ص ۳۹۹؛ الجرح و التعدیل، ج ۳، ص ۳۱۴.</ref> و مادرش [[زینب بنت علقمة بن غزوان عامری]] بود <ref>تهذیب الکمال، ج ۷، ص ۴۶۵؛ امتاع الاسماع، ج ۶، ص ۱۳۶.</ref>. حویطب از [[بنیمالک بن حسل]] از [[بنی عامربن لؤی]]<ref> الطبقات، خلیفه، ص ۶۴؛ جمهرة انساب العرب، ص ۱۶۶ - ۱۶۸؛ الاستیعاب، ج ۱، ص ۳۹۹.</ref> از زیر شاخههای [[قریش]] بود. [[نسب]] وی در [[لؤی بن غالب]]، جد هشتم [[رسول خدا]] {{صل}} به [[پیامبر]] {{صل}} و [[بنیهاشم]] میرسد<ref> جمهرة انساب العرب، ج ۱۲، ص ۱۶۶.</ref> جد وی [[عمرو بن عبدود]]، [[شجاع]] قریش است که در [[جنگ خندق]] به دست [[امیرمؤمنان]] {{ع}} کشته شد <ref> دلائلالنبوه، ج ۴، ص ۳۳۰؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۴۲۹.</ref>. | ||
حویطب از سه [[راه]] با پیامبر{{صل}} [[خویشاوند]] بود: برادرش ابورهم، شوهر عمه [[حضرت]] ـ یعنی بره ـ دختر [[عبدالمطلب]] بود<ref> المحبر، ص ۱۰۱، ۱۰۵ - ۱۰۶، ۱۱۰؛ جمهرة انساب العرب، ص ۱۶۹؛ اسدالغابه، ج ۱، ص ۳۲.</ref>. پس از [[ازدواج پیامبر]]{{صل}} با [[سوده]] در سال ۱۱ [[بعثت]] و با [[امحبیبه]] در [[سال ۶ هجری]] وی باجناق رسول خدا{{صل}} گردید، چون همسرش [[امکلثوم]] [[خواهر]] سوده<ref>المحبر، ص ۱۰۱.</ref> و [[زن]] دیگرش [[امیمه]] ([[امینه]]، [[آمنه]]) خواهر [[امحبیبه دختر ابوسفیان]]<ref>المحبر، ۱۰۵، ۴۴۷؛ الطبقات، ابن سعد، ج ۸، ص ۲۳۹.</ref> بود، پسرانش [[عبدالرحمن]] و [[ابوسفیان بن حویطب]] خواهرزاده سوده و امحبیبه هستند.<ref> المحبر، ص ۱۰۱، ۱۰۵.</ref> حویطب از بزرگان، [[عالمان]] و متنفّذان قریش بود <ref>المنمق، ص ۳۸۶؛ انسابالاشراف، ج ۱۱، ص ۱۵؛ فتحالباری، ج ۱۳، ص ۱۳۳.</ref>. | حویطب از سه [[راه]] با پیامبر {{صل}} [[خویشاوند]] بود: برادرش ابورهم، شوهر عمه [[حضرت]] ـ یعنی بره ـ دختر [[عبدالمطلب]] بود<ref> المحبر، ص ۱۰۱، ۱۰۵ - ۱۰۶، ۱۱۰؛ جمهرة انساب العرب، ص ۱۶۹؛ اسدالغابه، ج ۱، ص ۳۲.</ref>. پس از [[ازدواج پیامبر]] {{صل}} با [[سوده]] در سال ۱۱ [[بعثت]] و با [[امحبیبه]] در [[سال ۶ هجری]] وی باجناق رسول خدا {{صل}} گردید، چون همسرش [[امکلثوم]] [[خواهر]] سوده<ref>المحبر، ص ۱۰۱.</ref> و [[زن]] دیگرش [[امیمه]] ([[امینه]]، [[آمنه]]) خواهر [[امحبیبه دختر ابوسفیان]]<ref>المحبر، ۱۰۵، ۴۴۷؛ الطبقات، ابن سعد، ج ۸، ص ۲۳۹.</ref> بود، پسرانش [[عبدالرحمن]] و [[ابوسفیان بن حویطب]] خواهرزاده سوده و امحبیبه هستند.<ref> المحبر، ص ۱۰۱، ۱۰۵.</ref> حویطب از بزرگان، [[عالمان]] و متنفّذان قریش بود <ref>المنمق، ص ۳۸۶؛ انسابالاشراف، ج ۱۱، ص ۱۵؛ فتحالباری، ج ۱۳، ص ۱۳۳.</ref>. | ||
در درگیریهای طوایف [[قریشی]] بر سر [[مناصب]] [[مکه]]، او و گروهی که آنان را [[سرپرستی]] میکرد، از این [[منازعات]] کناره گرفتند و ضمن آنکه به دو اتحادیه قریشی مطیبان و احلاف نپیوست، به [[پیمان]] خود با [[بنیعدی]] نیز پایان داد <ref> المنمق، ص ۲۷۲.</ref> | در درگیریهای طوایف [[قریشی]] بر سر [[مناصب]] [[مکه]]، او و گروهی که آنان را [[سرپرستی]] میکرد، از این [[منازعات]] کناره گرفتند و ضمن آنکه به دو اتحادیه قریشی مطیبان و احلاف نپیوست، به [[پیمان]] خود با [[بنیعدی]] نیز پایان داد <ref> المنمق، ص ۲۷۲.</ref> | ||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
او که به [[تجارت]] سرگرم بود، [[ثروت]] فراوانی داشت<ref>المعارف، ص ۳۱۲؛ جمهرة انساب العرب، ص ۱۶۸؛ امتاع الاسماع، ج ۱، ص ۸۶.</ref>. در حیاط [[خانه]] خود در وادی [[مکه]] چاهی کند که به حویطب [[شهرت]] یافت<ref> اخبار مکه، ج ۲، ص ۲۲۴؛ فتوح البلدان، ص ۵۸.</ref>. | او که به [[تجارت]] سرگرم بود، [[ثروت]] فراوانی داشت<ref>المعارف، ص ۳۱۲؛ جمهرة انساب العرب، ص ۱۶۸؛ امتاع الاسماع، ج ۱، ص ۸۶.</ref>. در حیاط [[خانه]] خود در وادی [[مکه]] چاهی کند که به حویطب [[شهرت]] یافت<ref> اخبار مکه، ج ۲، ص ۲۲۴؛ فتوح البلدان، ص ۵۸.</ref>. | ||
حویطب که براساس برخی گزارشهای [[تاریخی]] به هنگام [[بعثت پیامبر]]{{صل}} پنجاه و اندی سال داشت<ref>الطبقات، خلیفه، ص ۶۴؛ المعارف، ص ۳۱۱ - ۳۱۲؛ الثقات، ج ۳، ص ۹۶.</ref>، پس از [[بعثت]] و اظهار [[دعوت]] [[اسلام]]، در شمار [[دشمنان]] و [[مخالفان]] سر سخت آن [[حضرت]] قرار گرفتref>السیرة النبویه، ج ۳، ص ۸۲۸ - ۸۲۹؛ [[مجمع البیان]]، ج ۶، ص ۶۴۶.</ref>. [[عابس]]، [[غلام]] او از بردگان [[مسلمانی]] بود که به شدت به دست قریش [[شکنجه]] میشد<ref>وقعة صفین، ص ۳۲۵؛ التفسیرالکبیر، ج ۵، ص ۲۲۳.</ref>. وی در [[مبارزه]] قریش و کوشش آنان برای [[پیشگیری]] از گسترش [[دعوت]] [[اسلام]] و [[تهمت]] زدن به [[پیامبر گرامی]]{{صل}} همراه بود. در جلسه مشورتی [[قریش]] پیشنهاد کرد آن [[حضرت]] را شاعر بخوانند، هرچند سرانجام "ساحر" تصویب و اعلام شد<ref>مجمعالبیان، ج ۶، ص ۶۴۶؛ تفسیر مراغی، ج ۱۵، ص ۵۲ - ۵۳.</ref>. | حویطب که براساس برخی گزارشهای [[تاریخی]] به هنگام [[بعثت پیامبر]] {{صل}} پنجاه و اندی سال داشت<ref>الطبقات، خلیفه، ص ۶۴؛ المعارف، ص ۳۱۱ - ۳۱۲؛ الثقات، ج ۳، ص ۹۶.</ref>، پس از [[بعثت]] و اظهار [[دعوت]] [[اسلام]]، در شمار [[دشمنان]] و [[مخالفان]] سر سخت آن [[حضرت]] قرار گرفتref>السیرة النبویه، ج ۳، ص ۸۲۸ - ۸۲۹؛ [[مجمع البیان]]، ج ۶، ص ۶۴۶.</ref>. [[عابس]]، [[غلام]] او از بردگان [[مسلمانی]] بود که به شدت به دست قریش [[شکنجه]] میشد<ref>وقعة صفین، ص ۳۲۵؛ التفسیرالکبیر، ج ۵، ص ۲۲۳.</ref>. وی در [[مبارزه]] قریش و کوشش آنان برای [[پیشگیری]] از گسترش [[دعوت]] [[اسلام]] و [[تهمت]] زدن به [[پیامبر گرامی]] {{صل}} همراه بود. در جلسه مشورتی [[قریش]] پیشنهاد کرد آن [[حضرت]] را شاعر بخوانند، هرچند سرانجام "ساحر" تصویب و اعلام شد<ref>مجمعالبیان، ج ۶، ص ۶۴۶؛ تفسیر مراغی، ج ۱۵، ص ۵۲ - ۵۳.</ref>. | ||
به گزارشی، وی، [[ابوسفیان]]، [[ابوجهل]] و [[نضر بن حارث]] به [[سخنان رسول خدا]]{{صل}} گوش میدادند و آن حضرت را [[مجنون]]، شاعر، [[کاهن]] و ساحر نامیده و به گفتن سخنان نامفهوم متهم میکردند و به [[پیروان]] ایشان میگفتند شما از مردی [[سحر]] شده [[پیروی]] میکنید<ref>السیرة النبویه، ج ۱، ص ۲۰۷ - ۲۰۹؛ مجمع البیان، ج ۶، ص ۶۴۶؛ تفسیر مقاتل، ج ۲، ص ۵۳۴.</ref>. در پاسخ آنان خدای [[کریم]]، [[آیه]] {{متن قرآن|نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَسْتَمِعُونَ بِهِ إِذْ يَسْتَمِعُونَ إِلَيْكَ وَإِذْ هُمْ نَجْوَى إِذْ يَقُولُ الظَّالِمُونَ إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلًا مَسْحُورًا}}<ref>«هنگامی که به (سخن) تو گوش میسپارند ما به آنچه آنان بدان گوش میدهند داناتریم و (نیز) هنگامی که با هم رازگویی میکنند، آنگاه که ستمگران میگویند: شما جز از مردی جادو شده پیروی نمیکنید» سوره اسراء، آیه ۴۷.</ref> را فرو فرستاد و آنان را [[ظالم]] نامید و رازشان را فاش کرد. | به گزارشی، وی، [[ابوسفیان]]، [[ابوجهل]] و [[نضر بن حارث]] به [[سخنان رسول خدا]] {{صل}} گوش میدادند و آن حضرت را [[مجنون]]، شاعر، [[کاهن]] و ساحر نامیده و به گفتن سخنان نامفهوم متهم میکردند و به [[پیروان]] ایشان میگفتند شما از مردی [[سحر]] شده [[پیروی]] میکنید<ref>السیرة النبویه، ج ۱، ص ۲۰۷ - ۲۰۹؛ مجمع البیان، ج ۶، ص ۶۴۶؛ تفسیر مقاتل، ج ۲، ص ۵۳۴.</ref>. در پاسخ آنان خدای [[کریم]]، [[آیه]] {{متن قرآن|نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَسْتَمِعُونَ بِهِ إِذْ يَسْتَمِعُونَ إِلَيْكَ وَإِذْ هُمْ نَجْوَى إِذْ يَقُولُ الظَّالِمُونَ إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلًا مَسْحُورًا}}<ref>«هنگامی که به (سخن) تو گوش میسپارند ما به آنچه آنان بدان گوش میدهند داناتریم و (نیز) هنگامی که با هم رازگویی میکنند، آنگاه که ستمگران میگویند: شما جز از مردی جادو شده پیروی نمیکنید» سوره اسراء، آیه ۴۷.</ref> را فرو فرستاد و آنان را [[ظالم]] نامید و رازشان را فاش کرد. | ||
با [[هجرت]] [[رسول خدا]]{{صل}} به [[مدینه]] وی همچنان در [[مخالفت]] با آن حضرت با [[مشرکان]] [[همراهی]] کرد و با آنکه در [[کاروان تجاری قریش]] به [[شام]] به [[سرپرستی]] ابوسفیان که در [[سال دوم هجری]] از سوی [[مسلمانان]] [[تهدید]] شده بود، هیچ کالا و سرمایهای نداشت<ref>تاریخ الاسلام، ج ۲، ص ۱۰۴؛ البدایة والنهایه، ج ۳، ص ۳۱۳.</ref>،۲۰۰ یا ۳۰۰ [[دینار]] طلا برای [[تجهیز]] [[سپاه قریش]] در [[جنگ بدر]] کمک کرد <ref> المغازی، ج ۱، ص ۳۳؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۴۹؛ شرح ابن ابی الحدید، ج ۱۴، ص ۹۵.</ref>. به گزارشی، خود نیز در این [[پیکار]] جزو [[سپاه مشرکان]] بود و پس از [[مسلمانی]] ادعا داشت که [[روز]] [[بدر]] عبرتهایی دیده و به کسی نگفته است؛ از جمله [[ملائکه]] را دیده است که میان [[زمین]] و [[آسمان]] مشرکان را میکشته و [[اسیر]] میگرفتهاند<ref>الاستیعاب، ج ۱، ص ۴۰۰؛ اسدالغابه، ج ۲، ص ۶۷؛ تاریخ الاسلام، ج ۲، ص ۱۰۴؛ البدایة والنهایه، ج ۳، ص ۳۱۳.</ref>. | با [[هجرت]] [[رسول خدا]] {{صل}} به [[مدینه]] وی همچنان در [[مخالفت]] با آن حضرت با [[مشرکان]] [[همراهی]] کرد و با آنکه در [[کاروان تجاری قریش]] به [[شام]] به [[سرپرستی]] ابوسفیان که در [[سال دوم هجری]] از سوی [[مسلمانان]] [[تهدید]] شده بود، هیچ کالا و سرمایهای نداشت<ref>تاریخ الاسلام، ج ۲، ص ۱۰۴؛ البدایة والنهایه، ج ۳، ص ۳۱۳.</ref>،۲۰۰ یا ۳۰۰ [[دینار]] طلا برای [[تجهیز]] [[سپاه قریش]] در [[جنگ بدر]] کمک کرد <ref> المغازی، ج ۱، ص ۳۳؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۴۹؛ شرح ابن ابی الحدید، ج ۱۴، ص ۹۵.</ref>. به گزارشی، خود نیز در این [[پیکار]] جزو [[سپاه مشرکان]] بود و پس از [[مسلمانی]] ادعا داشت که [[روز]] [[بدر]] عبرتهایی دیده و به کسی نگفته است؛ از جمله [[ملائکه]] را دیده است که میان [[زمین]] و [[آسمان]] مشرکان را میکشته و [[اسیر]] میگرفتهاند<ref>الاستیعاب، ج ۱، ص ۴۰۰؛ اسدالغابه، ج ۲، ص ۶۷؛ تاریخ الاسلام، ج ۲، ص ۱۰۴؛ البدایة والنهایه، ج ۳، ص ۳۱۳.</ref>. | ||
وی در [[سال سوم هجری]] از سرمایهگذاران در کاروان تجاری بسیار مهم و گرانقیمت [[قریش]] به [[شام]] به [[سرپرستی]] [[صفوان بن امیه]] بود که به قصد فرار از دست [[مسلمانان]] از مسیر [[عراق]] حرکت کرد و سرانجام، کاروان قریش و [[سرمایه]] او در [[سریه]] "قرده" به دست مسلمانان افتاد و سران قریش از جمله حویطب [[جان]] به در بردند و به [[مکه]] بازگشتند<ref>المغازی، ج ۱، ص ۱۹۷ - ۱۹۸؛ الطبقات، ابن سعد، ج ۲، ص ۳۶.</ref>. حویطب برای برپایی [[نبرد]] [[احد]] و [[انتقام]] کشتگان [[بدر]] فراوان کوشید<ref>المغازی، ج ۱، ص ۱۹۹ - ۲۰۰؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۸۱.</ref>. | وی در [[سال سوم هجری]] از سرمایهگذاران در کاروان تجاری بسیار مهم و گرانقیمت [[قریش]] به [[شام]] به [[سرپرستی]] [[صفوان بن امیه]] بود که به قصد فرار از دست [[مسلمانان]] از مسیر [[عراق]] حرکت کرد و سرانجام، کاروان قریش و [[سرمایه]] او در [[سریه]] "قرده" به دست مسلمانان افتاد و سران قریش از جمله حویطب [[جان]] به در بردند و به [[مکه]] بازگشتند<ref>المغازی، ج ۱، ص ۱۹۷ - ۱۹۸؛ الطبقات، ابن سعد، ج ۲، ص ۳۶.</ref>. حویطب برای برپایی [[نبرد]] [[احد]] و [[انتقام]] کشتگان [[بدر]] فراوان کوشید<ref>المغازی، ج ۱، ص ۱۹۹ - ۲۰۰؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۸۱.</ref>. | ||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
به گزارش خودش هنگام اعدام خبیب ([[مسلمان]] [[اسیر]] شده در سریه [[رجیع]]) در [[سال ۴ هجری]] به دست [[مشرکان]]، برای نشنیدن [[نفرین]] خبیب در [[حق]] قریش، انگشت خود را به گوشهای خویش فرو برده است<ref> المغازی، ج ۱، ص ۳۵۹؛ امتاع الاسماع، ج ۱۳، ص ۲۷۷.</ref>. | به گزارش خودش هنگام اعدام خبیب ([[مسلمان]] [[اسیر]] شده در سریه [[رجیع]]) در [[سال ۴ هجری]] به دست [[مشرکان]]، برای نشنیدن [[نفرین]] خبیب در [[حق]] قریش، انگشت خود را به گوشهای خویش فرو برده است<ref> المغازی، ج ۱، ص ۳۵۹؛ امتاع الاسماع، ج ۱۳، ص ۲۷۷.</ref>. | ||
در [[سال ۶ هجری]] هنگامی که خبر آمدن [[رسول خدا]]{{صل}} و یارانش به مکه رسید و قریش در پی [[تدارک]] نیرو برای [[پیشگیری]] از ورود آنان به مکه بودند، برخی از سران قریش از جمله او در [[منزل]] خود به دیگران [[غذا]] میدادند<ref>المغازی، ج ۲، ص ۵۸۱ - ۵۸۲؛ امتاع الاسماع، ج ۱، ص ۲۸۰.</ref>. وی با سه تن دیگر از جمله [[سهیل بن عمرو عامری]] که از یک [[طایفه]] بودند، به [[نمایندگی]] قریش برای گفت و گو با رسولاللّه{{صل}} به [[حدیبیه]] رفته و پس از چند بار [[مذاکره]] [[پیمان]] [[صلح]] بستند<ref>المغازی، ج ۲، ص ۶۰۴ - ۶۰۵؛ السیرة النبویه، ج ۴، ص ۷۷۹ - ۷۸۰؛ الثقات، ج ۱، ص ۲۹۴ - ۳۰۳.</ref>؛ بهویژه وی با ترسیم چگونگی [[اطاعت]] مسلمانان از رسولاللّه{{صل}} و گفتن "من که مردی [[جهان]] دیدهام و شکوه [[قیصر]] و کسرا را نگریستهام، تاکنون مهربانتر، متحدتر و مطیعتر از [[یاران محمد]]{{صل}} ندیدهام" در متقاعد کردن قریش به گونهای مؤثر نقش داشت<ref> المغازی، ج ۲، ص ۶۰۸؛ امتاع الاسماع، ج ۱، ص ۲۹۲.</ref>. به گزارشی دیگر، در [[صلح حدیبیه]] به [[مکرز بن حفص]] گفته است که از [[اصحاب محمد]]{{صل}} مهربانتر به او و به همدیگر ندیدهام؛ ما از این پس از او نمیتوانیم [[انتقام]] بگیریم، بلکه وی به [[زور]] وارد [[مکه]] خواهد شد<ref>امتاع الاسماع، ج ۱، ص ۲۹۲ - ۲۹۳.</ref>. پس از این [[پیمان]]، [[ابوجندل]] فرزند [[سهیل بن عمرو عامری]] ([[نماینده]] [[قریش]] در مذاکرات [[صلح]]) [[اسلام]] آورد و به [[مدینه]] گریخت؛ لکن براساس پیمان [[حدیبیه]] به قریش باز گردانده شد که در این داستان حویطب به او [[پناه]] داد<ref> المغازی، ج ۲، ص ۶۰۸؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۲۵۳ - ۲۵۴.</ref>. | در [[سال ۶ هجری]] هنگامی که خبر آمدن [[رسول خدا]] {{صل}} و یارانش به مکه رسید و قریش در پی [[تدارک]] نیرو برای [[پیشگیری]] از ورود آنان به مکه بودند، برخی از سران قریش از جمله او در [[منزل]] خود به دیگران [[غذا]] میدادند<ref>المغازی، ج ۲، ص ۵۸۱ - ۵۸۲؛ امتاع الاسماع، ج ۱، ص ۲۸۰.</ref>. وی با سه تن دیگر از جمله [[سهیل بن عمرو عامری]] که از یک [[طایفه]] بودند، به [[نمایندگی]] قریش برای گفت و گو با رسولاللّه{{صل}} به [[حدیبیه]] رفته و پس از چند بار [[مذاکره]] [[پیمان]] [[صلح]] بستند<ref>المغازی، ج ۲، ص ۶۰۴ - ۶۰۵؛ السیرة النبویه، ج ۴، ص ۷۷۹ - ۷۸۰؛ الثقات، ج ۱، ص ۲۹۴ - ۳۰۳.</ref>؛ بهویژه وی با ترسیم چگونگی [[اطاعت]] مسلمانان از رسولاللّه{{صل}} و گفتن "من که مردی [[جهان]] دیدهام و شکوه [[قیصر]] و کسرا را نگریستهام، تاکنون مهربانتر، متحدتر و مطیعتر از [[یاران محمد]] {{صل}} ندیدهام" در متقاعد کردن قریش به گونهای مؤثر نقش داشت<ref> المغازی، ج ۲، ص ۶۰۸؛ امتاع الاسماع، ج ۱، ص ۲۹۲.</ref>. به گزارشی دیگر، در [[صلح حدیبیه]] به [[مکرز بن حفص]] گفته است که از [[اصحاب محمد]] {{صل}} مهربانتر به او و به همدیگر ندیدهام؛ ما از این پس از او نمیتوانیم [[انتقام]] بگیریم، بلکه وی به [[زور]] وارد [[مکه]] خواهد شد<ref>امتاع الاسماع، ج ۱، ص ۲۹۲ - ۲۹۳.</ref>. پس از این [[پیمان]]، [[ابوجندل]] فرزند [[سهیل بن عمرو عامری]] ([[نماینده]] [[قریش]] در مذاکرات [[صلح]]) [[اسلام]] آورد و به [[مدینه]] گریخت؛ لکن براساس پیمان [[حدیبیه]] به قریش باز گردانده شد که در این داستان حویطب به او [[پناه]] داد<ref> المغازی، ج ۲، ص ۶۰۸؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۲۵۳ - ۲۵۴.</ref>. | ||
او به سران قریش پیشنهاد کرد با [[حمایت]] [[مالی]] و [[تجهیز]] نظامی [[قبیله]] بکر بر ضد [[خزاعه]] (هم پیمان [[پیامبر]]{{صل}}) [[اقدام]] کنند<ref>المغازی، ج ۲، ص ۶۱۲.</ref> و خود نیز از قریشیانی بود که افزون بر [[کمک مالی]] و تسلیحاتی به [[بنی بکر]]، شبانه با رویی بسته در [[حمله]] [[بنیبکر]] به [[قبیله خزاعه]] شرکت داشتند و بدین طریق، پس از [[نقض]] [[صلحنامه]] حدیبیه پشیمان شدند و به [[فکر]] چاره افتادند<ref> الطبقات، ابن سعد، ج ۲، ص ۱۳۴؛ عیون الاثر، ج ۲، ص ۱۸۱ - ۱۸۲.</ref>. | او به سران قریش پیشنهاد کرد با [[حمایت]] [[مالی]] و [[تجهیز]] نظامی [[قبیله]] بکر بر ضد [[خزاعه]] (هم پیمان [[پیامبر]] {{صل}}) [[اقدام]] کنند<ref>المغازی، ج ۲، ص ۶۱۲.</ref> و خود نیز از قریشیانی بود که افزون بر [[کمک مالی]] و تسلیحاتی به [[بنی بکر]]، شبانه با رویی بسته در [[حمله]] [[بنیبکر]] به [[قبیله خزاعه]] شرکت داشتند و بدین طریق، پس از [[نقض]] [[صلحنامه]] حدیبیه پشیمان شدند و به [[فکر]] چاره افتادند<ref> الطبقات، ابن سعد، ج ۲، ص ۱۳۴؛ عیون الاثر، ج ۲، ص ۱۸۱ - ۱۸۲.</ref>. | ||
حویطب و سهیل بن عمرو عامری در [[سال ۷ هجری]] و در رخداد عمرهالقضاء که به پیامبر{{صل}} اجازه دادند سه [[روز]] برای ادای [[عمره]] به مکه بیاید، از سوی قریش [[مأمور]] بودند پس از پایان مهلت، آن [[حضرت]] را به رفتن وادارند. عصر روز سوم با آنکه آن گرامی با [[میمونه بنت حارث]]، [[خواهر]] [[زن]] [[عباس]]، عموی خود [[ازدواج]] کرده بود و قصد [[عروسی]] و دادن [[ولیمه]] به قریش و [[یاران]] خود را داشت، این دو به آن حضرت مهلت نداده و پیامبر{{صل}} ناگزیر از مکه بیرون رفت<ref>الطبقات، ابن سعد، ج ۲، ص ۱۲۲؛ السیرة النبویه، ج ۳، ص ۸۲۹؛ المصنف، ج ۵، ص ۳۷۳.</ref>. در [[نبرد خیبر]] در همان سال، او و گروهی از همراهانش بر سر [[پیروزی]] [[رسول خدا]]{{صل}} در [[خیبر]] با [[صفوان بن امیه]] و همراهانش شرط بسته و آن شرط را برد<ref>انساب الاشراف، ج ۱، ص ۴۴۲ - ۴۴۳؛ تاریخ دمشق، ج ۱۵، ص ۳۵۷؛ السیرة الحلبیه، ج ۲، ص ۷۶۲.</ref>. | حویطب و سهیل بن عمرو عامری در [[سال ۷ هجری]] و در رخداد عمرهالقضاء که به پیامبر {{صل}} اجازه دادند سه [[روز]] برای ادای [[عمره]] به مکه بیاید، از سوی قریش [[مأمور]] بودند پس از پایان مهلت، آن [[حضرت]] را به رفتن وادارند. عصر روز سوم با آنکه آن گرامی با [[میمونه بنت حارث]]، [[خواهر]] [[زن]] [[عباس]]، عموی خود [[ازدواج]] کرده بود و قصد [[عروسی]] و دادن [[ولیمه]] به قریش و [[یاران]] خود را داشت، این دو به آن حضرت مهلت نداده و پیامبر {{صل}} ناگزیر از مکه بیرون رفت<ref>الطبقات، ابن سعد، ج ۲، ص ۱۲۲؛ السیرة النبویه، ج ۳، ص ۸۲۹؛ المصنف، ج ۵، ص ۳۷۳.</ref>. در [[نبرد خیبر]] در همان سال، او و گروهی از همراهانش بر سر [[پیروزی]] [[رسول خدا]] {{صل}} در [[خیبر]] با [[صفوان بن امیه]] و همراهانش شرط بسته و آن شرط را برد<ref>انساب الاشراف، ج ۱، ص ۴۴۲ - ۴۴۳؛ تاریخ دمشق، ج ۱۵، ص ۳۵۷؛ السیرة الحلبیه، ج ۲، ص ۷۶۲.</ref>. | ||
در [[سال ۸ هجری]] پس از [[فتح مکه]] از [[ترس]] رسول خدا{{صل}} و [[مسلمانان]] از خانهاش گریخت و در [[باغی]] پنهان شد و به دست [[ابوذر غفاری]] و در [[پناه]] وی [[مسلمان]] گشت. رسول خدا{{صل}} برای تأمین خونبهای کشتگان [[بنیجذیمه]] که ناحق به دست [[خالد بن ولید]] کشته شده بودند، از او ۴۰۰۰۰ [[درهم]] نقره و از شماری از سران [[قریش]] مبلغهای دیگر، [[قرض]] گرفت<ref>المغازی، ج ۳، ص ۸۸۲؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۴۶۰؛ الاستیعاب، ج ۱، ص ۴۰۰.</ref>. | در [[سال ۸ هجری]] پس از [[فتح مکه]] از [[ترس]] رسول خدا {{صل}} و [[مسلمانان]] از خانهاش گریخت و در [[باغی]] پنهان شد و به دست [[ابوذر غفاری]] و در [[پناه]] وی [[مسلمان]] گشت. رسول خدا {{صل}} برای تأمین خونبهای کشتگان [[بنیجذیمه]] که ناحق به دست [[خالد بن ولید]] کشته شده بودند، از او ۴۰۰۰۰ [[درهم]] نقره و از شماری از سران [[قریش]] مبلغهای دیگر، [[قرض]] گرفت<ref>المغازی، ج ۳، ص ۸۸۲؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۴۶۰؛ الاستیعاب، ج ۱، ص ۴۰۰.</ref>. | ||
حویطب سپس در [[غزوه حنین]] و [[طائف]] شرکت کرد و رسول خدا{{صل}} برای جلب [[همراهی]] او و شماری از همفکرانش از [[غنائم]] [[جنگ حنین]]<ref>الطبقات، ابن سعد، ج ۲، ص ۱۵۳، المحبر، ص ۴۷۳؛ الاستیعاب، ج ۱، ص ۳۹۹.</ref> به او و چند تن دیگر ۱۰۰ <ref>الطبقات، ابن سعد، ج ۲، ص ۱۵۳؛ ج ۵، ص ۴۵۴؛ الثقات، ج ۲، ص ۷۹؛ الاستیعاب، ج ۱، ص ۳۹۹.</ref> یا ۵۰ شتر داد<ref>المحبر، ص ۴۷۴؛ المنمق، ص ۴۲۳.</ref>. به گفته [[واقدی]]، وی و شماری از سران نو مسلمان قریش که در [[پیکار]] [[حنین]] همراه [[پیامبر]]{{صل}} شرکت داشتند، در دنباله [[سپاه]] قرار گرفته و [[منتظر]] نتیجه [[نبرد]] و [[امیدوار]] به [[شکست]] مسلمانان بودند<ref> المغازی، ج ۳، ص ۸۹۵.</ref>؛ گویا رسول خدا{{صل}} از [[نیت]] آنان [[آگاه]] بود، ازاین رو غنائم فراوانی به آنان داد. | حویطب سپس در [[غزوه حنین]] و [[طائف]] شرکت کرد و رسول خدا {{صل}} برای جلب [[همراهی]] او و شماری از همفکرانش از [[غنائم]] [[جنگ حنین]]<ref>الطبقات، ابن سعد، ج ۲، ص ۱۵۳، المحبر، ص ۴۷۳؛ الاستیعاب، ج ۱، ص ۳۹۹.</ref> به او و چند تن دیگر ۱۰۰ <ref>الطبقات، ابن سعد، ج ۲، ص ۱۵۳؛ ج ۵، ص ۴۵۴؛ الثقات، ج ۲، ص ۷۹؛ الاستیعاب، ج ۱، ص ۳۹۹.</ref> یا ۵۰ شتر داد<ref>المحبر، ص ۴۷۴؛ المنمق، ص ۴۲۳.</ref>. به گفته [[واقدی]]، وی و شماری از سران نو مسلمان قریش که در [[پیکار]] [[حنین]] همراه [[پیامبر]] {{صل}} شرکت داشتند، در دنباله [[سپاه]] قرار گرفته و [[منتظر]] نتیجه [[نبرد]] و [[امیدوار]] به [[شکست]] مسلمانان بودند<ref> المغازی، ج ۳، ص ۸۹۵.</ref>؛ گویا رسول خدا {{صل}} از [[نیت]] آنان [[آگاه]] بود، ازاین رو غنائم فراوانی به آنان داد. | ||
به گزارشی، [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِينِ وَالْعَامِلِينَ عَلَيْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِي الرِّقَابِ وَالْغَارِمِينَ وَفِي سَبِيلِ اللَّهِ وَابْنِ السَّبِيلِ فَرِيضَةً مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ}}<ref>«زکات، تنها از آن تهیدستان و بیچارگان و مأموران (دریافت) آنها و دلجوییشدگان و در راه (آزادی) بردگان و از آن وامداران و (هزینه) در راه خداوند و از آن در راهماندگان است که از سوی خداوند واجب گردیده است و خداوند دانایی فرزانه است» سوره توبه، آیه ۶۰.</ref> درباره [[تصدیق]] عمل [[حضرت]]{{صل}} در دادن غنائم به وی و ۱۲ تن از نو مسلمانان [[مکه]] و همفکرانش نازل شده است.<ref>جامع البیان، ج ۱۰، ص ۱۱۲.</ref> | به گزارشی، [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِينِ وَالْعَامِلِينَ عَلَيْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِي الرِّقَابِ وَالْغَارِمِينَ وَفِي سَبِيلِ اللَّهِ وَابْنِ السَّبِيلِ فَرِيضَةً مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ}}<ref>«زکات، تنها از آن تهیدستان و بیچارگان و مأموران (دریافت) آنها و دلجوییشدگان و در راه (آزادی) بردگان و از آن وامداران و (هزینه) در راه خداوند و از آن در راهماندگان است که از سوی خداوند واجب گردیده است و خداوند دانایی فرزانه است» سوره توبه، آیه ۶۰.</ref> درباره [[تصدیق]] عمل [[حضرت]] {{صل}} در دادن غنائم به وی و ۱۲ تن از نو مسلمانان [[مکه]] و همفکرانش نازل شده است.<ref>جامع البیان، ج ۱۰، ص ۱۱۲.</ref> | ||
وی بردهای به نام صبیح (صبح) داشت که خواهان [[قرارداد]] مکاتبه با او برای آزادی خود به مبلغ ۱۰۰ [[دینار]] طلا بود؛ ولی وی موافقت نمیکرد و به گزارشی، [[آیه]] {{متن قرآن|وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَالَّذِينَ يَبْتَغُونَ الْكِتَابَ مِمَّا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ فَكَاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِيهِمْ خَيْرًا وَآتُوهُمْ مِنْ مَالِ اللَّهِ الَّذِي آتَاكُمْ وَلَا تُكْرِهُوا فَتَيَاتِكُمْ عَلَى الْبِغَاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّنًا لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَنْ يُكْرِهْهُنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِنْ بَعْدِ إِكْرَاهِهِنَّ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«و کسانی که (توان) زناشویی نمییابند باید خویشتنداری کنند تا خداوند به آنان از بخشش خویش بینیازی دهد و کسانی از بردگانتان که بازخرید خویش را میخواهند | وی بردهای به نام صبیح (صبح) داشت که خواهان [[قرارداد]] مکاتبه با او برای آزادی خود به مبلغ ۱۰۰ [[دینار]] طلا بود؛ ولی وی موافقت نمیکرد و به گزارشی، [[آیه]] {{متن قرآن|وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَالَّذِينَ يَبْتَغُونَ الْكِتَابَ مِمَّا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ فَكَاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِيهِمْ خَيْرًا وَآتُوهُمْ مِنْ مَالِ اللَّهِ الَّذِي آتَاكُمْ وَلَا تُكْرِهُوا فَتَيَاتِكُمْ عَلَى الْبِغَاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّنًا لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَنْ يُكْرِهْهُنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِنْ بَعْدِ إِكْرَاهِهِنَّ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«و کسانی که (توان) زناشویی نمییابند باید خویشتنداری کنند تا خداوند به آنان از بخشش خویش بینیازی دهد و کسانی از بردگانتان که بازخرید خویش را میخواهند اگر در آنها خیری سراغ دارید بازخریدشان را بپذیرید و از مال خداوند که به شما بخشیده است به آنان (برای کمک به بازخرید) بدهید و کنیزان خود را که خواستار پاکدامنی هستند برای به دست آوردن کالای ناپایدار زندگانی این جهان به زنا واندارید و اگر کسی آنان را وادار کند (بداند که) پس از واداشتنشان خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره نور، آیه ۳۳.</ref> در [[نکوهش]] کارش و برای [[تشویق]] او و دیگر [[مسلمانان]] به [[آزادی بردگان]] نازل شد. وی پس از [[نزول آیه]] و در [[اطاعت]] از آن با صبیح برای مکاتبه به مبلغ مورد نظر او قرارداد بست؛ حتی ۲۰ دینار آن را هم به وی بخشید<ref>اسباب النزول، ص ۳۳۵؛ تفسیر مقاتل، ج ۳، ص ۱۹۷ - ۱۹۸؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۲، ص ۲۴۴.</ref>. [[سوره نور]] [[مدنی]] است و بعید نیست که برخی [[آیات]] آن درباره [[زمان]] [[فتح مکه]] و [[نبرد حنین]] نازل شده باشد؛ ولی از آنجا که همین خبر گویای [[شهادت]] صبیح در [[پیکار]] [[حنین]] است و حویطب نیز نومسلمان و از طلقاست، [[درستی]] این [[شأن نزول]] بعید است. | ||
حویطب پس از فتح مکه و [[غزوه طائف]] به [[مدینه]] آمد و تا پایان [[عمر]] آنجا زیست و همانجا از [[دنیا]] رفت <ref>المنتخب، ص ۲۳؛ تاریخ دمشق، ۱۵، ۳۵۷؛ الاصابه، ۲، ۱۲۵.</ref> برخی منابع، او را از کاتبان [[رسول خدا]]{{صل}}<ref> عیون الاثر، ج ۲، ص ۴۰۱؛ سبل الهدی، ج ۱۱، ص ۳۸۰.</ref> دانسته و بعضی افزون بر آن، نوشتهاند که هنگام [[ضرورت]] برای [[نوشتن]] [[وحی]] به کار گرفته میشد<ref>تجارب الامم، ج ۱، ص ۲۷۴؛ سبل الهدی، ج ۱۱، ص ۳۸۰ نیز نک: تاریخ القرآن، ص ۲۶۴.</ref> به فرض [[پذیرش]] این خبر باید آن را در سالهای ۹ و ۱۰ [[هجری]] دانست. | حویطب پس از فتح مکه و [[غزوه طائف]] به [[مدینه]] آمد و تا پایان [[عمر]] آنجا زیست و همانجا از [[دنیا]] رفت <ref>المنتخب، ص ۲۳؛ تاریخ دمشق، ۱۵، ۳۵۷؛ الاصابه، ۲، ۱۲۵.</ref> برخی منابع، او را از کاتبان [[رسول خدا]] {{صل}}<ref> عیون الاثر، ج ۲، ص ۴۰۱؛ سبل الهدی، ج ۱۱، ص ۳۸۰.</ref> دانسته و بعضی افزون بر آن، نوشتهاند که هنگام [[ضرورت]] برای [[نوشتن]] [[وحی]] به کار گرفته میشد<ref>تجارب الامم، ج ۱، ص ۲۷۴؛ سبل الهدی، ج ۱۱، ص ۳۸۰ نیز نک: تاریخ القرآن، ص ۲۶۴.</ref> به فرض [[پذیرش]] این خبر باید آن را در سالهای ۹ و ۱۰ [[هجری]] دانست. | ||
حویطب برپایه اطلاعاتی که از دوره پیش از [[اسلام]] داشت، در [[سال ۱۷ هجری]] در دوره [[خلافت]] [[عمر بن خطاب]] از کسانی بود که برای بازسازی نشانههای [[حرم]] (انصاب) [[مأمور]] گردید.<ref> الاستیعاب، ج ۱، ص ۳۹۹؛ اسدالغابه، ج ۲، ص ۶۷؛ البدایة والنهایه، ج ۸، ص ۷۵.</ref>. به گزارشی، [[عمر]] [[مسجد الحرام]] را [[گسترش داد]] و حویطب نیز به [[دستور]] او در [[ساخت و ساز]] [[مسجد]] کوشید<ref> تاریخ ابن خلدون، ج ۲، ق ۲، ص ۱۰۹؛ الکامل، ج ۲، ص ۵۳۷.</ref>. گویند وی و [[سهیل بن عمرو عامری]] و [[حارث بن هشام]] به [[دیدار]] [[خلیفه دوم]] رفته و عمر پس از [[مسلمانان]] باسابقه به آنان اجازه داد وارد شوند؛ [[سهیل]] گفت: دیگران [[دعوت]] اسلام را پذیرفتند و ما نپذیرفتیم، پس جز خود را نباید [[سرزنش]] کنیم؛ سپس به [[شام]] به [[جهاد با کافران]] رفتند<ref>تهذیب الکمال، ج ۷، ص ۴۶۹؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۵۴۱؛ الوافی بالوفیات، ج ۱۳، ص ۱۳۴.</ref>. | حویطب برپایه اطلاعاتی که از دوره پیش از [[اسلام]] داشت، در [[سال ۱۷ هجری]] در دوره [[خلافت]] [[عمر بن خطاب]] از کسانی بود که برای بازسازی نشانههای [[حرم]] (انصاب) [[مأمور]] گردید.<ref> الاستیعاب، ج ۱، ص ۳۹۹؛ اسدالغابه، ج ۲، ص ۶۷؛ البدایة والنهایه، ج ۸، ص ۷۵.</ref>. به گزارشی، [[عمر]] [[مسجد الحرام]] را [[گسترش داد]] و حویطب نیز به [[دستور]] او در [[ساخت و ساز]] [[مسجد]] کوشید<ref> تاریخ ابن خلدون، ج ۲، ق ۲، ص ۱۰۹؛ الکامل، ج ۲، ص ۵۳۷.</ref>. گویند وی و [[سهیل بن عمرو عامری]] و [[حارث بن هشام]] به [[دیدار]] [[خلیفه دوم]] رفته و عمر پس از [[مسلمانان]] باسابقه به آنان اجازه داد وارد شوند؛ [[سهیل]] گفت: دیگران [[دعوت]] اسلام را پذیرفتند و ما نپذیرفتیم، پس جز خود را نباید [[سرزنش]] کنیم؛ سپس به [[شام]] به [[جهاد با کافران]] رفتند<ref>تهذیب الکمال، ج ۷، ص ۴۶۹؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۵۴۱؛ الوافی بالوفیات، ج ۱۳، ص ۱۳۴.</ref>. | ||
براساس گزارشی، [[عثمان]] به هنگام محاصره خانهاش در سال ۳۵ حویطب را قاصد خود برگزید و نزد [[علی بن ابی طالب]]{{ع}}، [[طلحه]] و [[زبیر]] فرستاد، تا برای پراکندن [[شورشیان]] و [[انتخاب خلیفه]] بعدی تدبیری بیندیشند<ref> تاریخ المدینه، ج ۴، ص ۱۲۰۴؛ الامامة والسیاسه، ج ۱، ص ۳۷، ۵۳.</ref>. وی از کسانی بود که [[عثمان بن عفان]] را شبانه به [[خاک]] سپردند.<ref> تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۷۶؛ تاریخ طبری، ج ۳، ص ۴۳۹؛ الاستیعاب، ج ۱، ص ۳۹۹.</ref> او را ناپدری [[بسر بن ارطات]] از [[فرماندهان]] ارشد [[معاویه]] میدانند، ازاین رو هنگام [[غارت]] [[مدینه]] به دست بسر در دوران خلافت [[علی بن ابیطالب]]{{ع}} و [[تهدید]] [[مردم]] به ویژه [[انصار]] به [[قتل]] و غارت، مردم به حویطب [[پناه]] بردند و او با سخنانش بسر را آرام کرد و مانع از [[کشتار]] [[مردم مدینه]] شد، هرچند نتوانست از [[سوزاندن]] خانههای برخی از [[انصار]]<ref> الغارات، ج ۲، ص ۶۰۲ - ۶۰۳؛ الفتوح، ج ۴، ص ۲۳۱ - ۲۳۲؛ شرح ابن ابی الحدید، ج ۲، ص ۱۰.</ref>جلوگیری کند. | براساس گزارشی، [[عثمان]] به هنگام محاصره خانهاش در سال ۳۵ حویطب را قاصد خود برگزید و نزد [[علی بن ابی طالب]] {{ع}}، [[طلحه]] و [[زبیر]] فرستاد، تا برای پراکندن [[شورشیان]] و [[انتخاب خلیفه]] بعدی تدبیری بیندیشند<ref> تاریخ المدینه، ج ۴، ص ۱۲۰۴؛ الامامة والسیاسه، ج ۱، ص ۳۷، ۵۳.</ref>. وی از کسانی بود که [[عثمان بن عفان]] را شبانه به [[خاک]] سپردند.<ref> تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۷۶؛ تاریخ طبری، ج ۳، ص ۴۳۹؛ الاستیعاب، ج ۱، ص ۳۹۹.</ref> او را ناپدری [[بسر بن ارطات]] از [[فرماندهان]] ارشد [[معاویه]] میدانند، ازاین رو هنگام [[غارت]] [[مدینه]] به دست بسر در دوران خلافت [[علی بن ابیطالب]] {{ع}} و [[تهدید]] [[مردم]] به ویژه [[انصار]] به [[قتل]] و غارت، مردم به حویطب [[پناه]] بردند و او با سخنانش بسر را آرام کرد و مانع از [[کشتار]] [[مردم مدینه]] شد، هرچند نتوانست از [[سوزاندن]] خانههای برخی از [[انصار]]<ref> الغارات، ج ۲، ص ۶۰۲ - ۶۰۳؛ الفتوح، ج ۴، ص ۲۳۱ - ۲۳۲؛ شرح ابن ابی الحدید، ج ۲، ص ۱۰.</ref>جلوگیری کند. | ||
گویند در [[تعریض]] [[مروان بن حکم]] [[اموی]] به او درباره تأخیرش در [[مسلمانی]]، وی [[حَکَم]] [[پدر]] [[مروان]] را مانع اصلی مسلمانی خود و عامل [[آزار]] [[عثمان بن عفان]] دانست<ref> المنتخب، ص ۲۱؛ المستدرک، ج ۳، ص ۴۹۲؛ الاستیعاب، ج ۱، ص ۳۹۹.</ref>. همو خانهاش در [[مکه]] ([[مدینه]]) را به مبلغ ۴۰۰۰۰ [[دینار]] طلا به [[معاویه]] فروخت و چون آن را بسیار شمردند، گفت: برای فرد عیالوار (دارای چند [[همسر]]) ۴۰۰۰۰ دینار طلا چیزی نیست<ref> تاریخ طبری، ج ۱۱، ص ۵۱۸ - ۵۱۹؛ جمهرة انساب العرب، ص ۱۶۸؛ الاستیعاب، ج ۱، ص ۳۹۹.</ref>. | گویند در [[تعریض]] [[مروان بن حکم]] [[اموی]] به او درباره تأخیرش در [[مسلمانی]]، وی [[حَکَم]] [[پدر]] [[مروان]] را مانع اصلی مسلمانی خود و عامل [[آزار]] [[عثمان بن عفان]] دانست<ref> المنتخب، ص ۲۱؛ المستدرک، ج ۳، ص ۴۹۲؛ الاستیعاب، ج ۱، ص ۳۹۹.</ref>. همو خانهاش در [[مکه]] ([[مدینه]]) را به مبلغ ۴۰۰۰۰ [[دینار]] طلا به [[معاویه]] فروخت و چون آن را بسیار شمردند، گفت: برای فرد عیالوار (دارای چند [[همسر]]) ۴۰۰۰۰ دینار طلا چیزی نیست<ref> تاریخ طبری، ج ۱۱، ص ۵۱۸ - ۵۱۹؛ جمهرة انساب العرب، ص ۱۶۸؛ الاستیعاب، ج ۱، ص ۳۹۹.</ref>. | ||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
حویطب [[فرزندان]] فراوانی داشت<ref>جمهرة انساب العرب، ص ۱۶۹.</ref>؛ از جمله [[ابوسفیان بن حویطب]]، که مادرش [[امیمه]] دختر [[ابوسفیان بن حرب]]، در [[جنگ جمل]] در [[سپاه]] [[جمل]] بود و کشته شد<ref>الاستیعاب، ج ۴، ص ۱۶۷۷؛ الطبقات، ابن سعد، ج ۵، ص ۱۷۳؛ الاصابه، ج ۷، ص ۱۵۴.</ref>. فرزند دیگرش [[عبدالرحمن]] در [[واقعه حره]] و در [[سرکوب]] [[اهل]] مدینه به دست سپاه [[یزید]] کشته شد<ref> الطبقات، ابن سعد، ج ۵، ص ۱۷۲؛ تاریخ خلیفه، ص ۱۸۷.</ref>. از فرزندان و [[نوادگان]] وی یکی [[ابوبکر بن عبدالرحمن بن ابی سفیان بن حویطب]] است که در روزگار [[حکومت]] [[هشام بن عبدالملک]] [[قاضی]] مدینه بوده است<ref>تاریخ خلیفه، ص ۲۸۷؛ جمهرة انساب العرب، ص ۱۶۹؛ اخبار القضاه، ج ۱، ص ۱۷۱.</ref> و دیگری نوه ابوبکر، [[محمد بن عبدالرحمن بن ابیبکر]] است که هنگام [[پیروزی]] [[عباسیان]] بر [[بنیامیه]] در ۱۳۲ [[هجری]]، همراه بنیامیه در [[فلسطین]] کنار رودخانه ابوفطرس به دست [[عبداللّه بن علی]] عموی [[سفاح]] از [[بنیعباس]] کشته شد<ref>جمهرة انساب العرب، ۱۶۹؛ انساب الاشراف، ج ۱۱، ص ۱۶؛ تاریخ طبری، ج ۶، ص ۹۴ - ۹۵.</ref>. | حویطب [[فرزندان]] فراوانی داشت<ref>جمهرة انساب العرب، ص ۱۶۹.</ref>؛ از جمله [[ابوسفیان بن حویطب]]، که مادرش [[امیمه]] دختر [[ابوسفیان بن حرب]]، در [[جنگ جمل]] در [[سپاه]] [[جمل]] بود و کشته شد<ref>الاستیعاب، ج ۴، ص ۱۶۷۷؛ الطبقات، ابن سعد، ج ۵، ص ۱۷۳؛ الاصابه، ج ۷، ص ۱۵۴.</ref>. فرزند دیگرش [[عبدالرحمن]] در [[واقعه حره]] و در [[سرکوب]] [[اهل]] مدینه به دست سپاه [[یزید]] کشته شد<ref> الطبقات، ابن سعد، ج ۵، ص ۱۷۲؛ تاریخ خلیفه، ص ۱۸۷.</ref>. از فرزندان و [[نوادگان]] وی یکی [[ابوبکر بن عبدالرحمن بن ابی سفیان بن حویطب]] است که در روزگار [[حکومت]] [[هشام بن عبدالملک]] [[قاضی]] مدینه بوده است<ref>تاریخ خلیفه، ص ۲۸۷؛ جمهرة انساب العرب، ص ۱۶۹؛ اخبار القضاه، ج ۱، ص ۱۷۱.</ref> و دیگری نوه ابوبکر، [[محمد بن عبدالرحمن بن ابیبکر]] است که هنگام [[پیروزی]] [[عباسیان]] بر [[بنیامیه]] در ۱۳۲ [[هجری]]، همراه بنیامیه در [[فلسطین]] کنار رودخانه ابوفطرس به دست [[عبداللّه بن علی]] عموی [[سفاح]] از [[بنیعباس]] کشته شد<ref>جمهرة انساب العرب، ۱۶۹؛ انساب الاشراف، ج ۱۱، ص ۱۶؛ تاریخ طبری، ج ۶، ص ۹۴ - ۹۵.</ref>. | ||
در کتابهای [[رجال]] [[اهل سنت]]، وی [[راوی]] خوانده شده است<ref>التاریخالکبیر، ج ۳، ص ۱۲۷؛ الثقات، ج ۳، ص ۹۶؛ تهذیب الکمال، ج ۷، ص ۴۶۵.</ref>. [[یحیی بن معین]] از او [[حدیثی]] را از [[رسول خدا]]{{صل}} [[ثبت]] نکرده است<ref> الاستیعاب، ج ۱، ص ۳۹۹؛ الجرح و التعدیل، ج ۳، ص ۳۱۴؛ تهذیب الکمال، ج ۷، ص ۴۶۶.</ref> [[ابو نجیح مکی]]، [[سائب بن یزید]]<ref> الاستیعاب، ج ۱، ص ۳۹۹؛ اسد الغابه، ج ۲، ص ۶۷؛ تهذیب الکمال، ج ۷، ص ۴۶۵.</ref> [[عبدالله بن بریده اسلمی]] و پسرش [[ابوسفیان بن حویطب]]<ref>تهذیب الکمال، ج ۷، ص ۴۶۵.</ref> از وی [[روایت]] [[نقل]] کردهاند. او نیز از طریق [[عبدالله بن سعدی]] از رسول خدا{{صل}} [[حدیث]] نقل کرده است<ref> الاستیعاب، ج ۱، ص ۳۹۹.</ref>. | در کتابهای [[رجال]] [[اهل سنت]]، وی [[راوی]] خوانده شده است<ref>التاریخالکبیر، ج ۳، ص ۱۲۷؛ الثقات، ج ۳، ص ۹۶؛ تهذیب الکمال، ج ۷، ص ۴۶۵.</ref>. [[یحیی بن معین]] از او [[حدیثی]] را از [[رسول خدا]] {{صل}} [[ثبت]] نکرده است<ref> الاستیعاب، ج ۱، ص ۳۹۹؛ الجرح و التعدیل، ج ۳، ص ۳۱۴؛ تهذیب الکمال، ج ۷، ص ۴۶۶.</ref> [[ابو نجیح مکی]]، [[سائب بن یزید]]<ref> الاستیعاب، ج ۱، ص ۳۹۹؛ اسد الغابه، ج ۲، ص ۶۷؛ تهذیب الکمال، ج ۷، ص ۴۶۵.</ref> [[عبدالله بن بریده اسلمی]] و پسرش [[ابوسفیان بن حویطب]]<ref>تهذیب الکمال، ج ۷، ص ۴۶۵.</ref> از وی [[روایت]] [[نقل]] کردهاند. او نیز از طریق [[عبدالله بن سعدی]] از رسول خدا {{صل}} [[حدیث]] نقل کرده است<ref> الاستیعاب، ج ۱، ص ۳۹۹.</ref>. | ||
[[ابن سعد]] او را در طبقه چهارم [[راویان حدیث]] نهاده است<ref>الطبقات، ابن سعد، ج ۵، ص ۴۵۴؛ تهذیب الکمال، ج ۷، ص ۴۶۶.</ref>. در [[منابع روایی اهل سنت]] از جمله در [[صحیح بخاری]]<ref> صحیح البخاری، ج ۸، ص ۱۱۱.</ref> احادیثی از [[زبان]] حویطب نقل شده است. خبری از [[عهد]] [[جاهلیت]] درباره زنی (یا کنیزی)<ref>المصنف، ج ۵، ص ۲۶.</ref> که از [[ترس]] شوهرش به [[کعبه]] [[پناه]] برده و چون شوهرش خواست او را به [[زور]] ببرد، دستش خشک شد و پس از [[مسلمانی]] او همچنان خشک مانده است<ref>اخبار مکه، ج ۲، ص ۲۵؛ المستدرک، ج ۳، ص ۴۹۲؛ کنز العمال، ج ۱۴، ص ۱۰۵ - ۱۰۶.</ref>؛ نیز [[کراهت]] درای (زنگ کاروان)<ref> مجمع الزوائد، ج ۵، ص ۱۷۴؛ کنز العمال، ج ۶، ص ۷۳۶.</ref>، [[دوست داشتن]] [[انصار]] و اهمیت وضوء<ref>مسند ابی داود، ص ۳۳؛ کنز العمال، ج ۱۲، ص ۱۳.</ref>، خبری در جواز گرفتن مزد بر کار برای [[دولت اسلامی]] از [[عمر بن خطاب]] از [[رسول خدا]]{{صل}}<ref>صحیح البخاری، ج ۸، ص ۱۱۱؛ مسند احمد، ج ۱، ص ۱۷ و ج ۲، ص ۹۹؛ جمهرة انساب العرب، ص ۱۶۷.</ref>، خبری درباره ساختمان قدیمی [[خانه کعبه]] و [[خزانه]] آن در [[زمان]] [[چیرگی]] [[قبیله]] [[جرهم]] بر [[مکه]] تا بازسازی آن به دست [[قریش]] <ref>اخبار مکه، ج ۱، ص ۱۵۹.</ref>از وی [[نقل]] شده است.<ref>[[محمد اللهاکبری|اللهاکبری، محمد]]، [[حویطب بن عبدالعزی (مقاله)|مقاله «حویطب بن عبدالعزی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۱.</ref>. | [[ابن سعد]] او را در طبقه چهارم [[راویان حدیث]] نهاده است<ref>الطبقات، ابن سعد، ج ۵، ص ۴۵۴؛ تهذیب الکمال، ج ۷، ص ۴۶۶.</ref>. در [[منابع روایی اهل سنت]] از جمله در [[صحیح بخاری]]<ref> صحیح البخاری، ج ۸، ص ۱۱۱.</ref> احادیثی از [[زبان]] حویطب نقل شده است. خبری از [[عهد]] [[جاهلیت]] درباره زنی (یا کنیزی)<ref>المصنف، ج ۵، ص ۲۶.</ref> که از [[ترس]] شوهرش به [[کعبه]] [[پناه]] برده و چون شوهرش خواست او را به [[زور]] ببرد، دستش خشک شد و پس از [[مسلمانی]] او همچنان خشک مانده است<ref>اخبار مکه، ج ۲، ص ۲۵؛ المستدرک، ج ۳، ص ۴۹۲؛ کنز العمال، ج ۱۴، ص ۱۰۵ - ۱۰۶.</ref>؛ نیز [[کراهت]] درای (زنگ کاروان)<ref> مجمع الزوائد، ج ۵، ص ۱۷۴؛ کنز العمال، ج ۶، ص ۷۳۶.</ref>، [[دوست داشتن]] [[انصار]] و اهمیت وضوء<ref>مسند ابی داود، ص ۳۳؛ کنز العمال، ج ۱۲، ص ۱۳.</ref>، خبری در جواز گرفتن مزد بر کار برای [[دولت اسلامی]] از [[عمر بن خطاب]] از [[رسول خدا]] {{صل}}<ref>صحیح البخاری، ج ۸، ص ۱۱۱؛ مسند احمد، ج ۱، ص ۱۷ و ج ۲، ص ۹۹؛ جمهرة انساب العرب، ص ۱۶۷.</ref>، خبری درباره ساختمان قدیمی [[خانه کعبه]] و [[خزانه]] آن در [[زمان]] [[چیرگی]] [[قبیله]] [[جرهم]] بر [[مکه]] تا بازسازی آن به دست [[قریش]] <ref>اخبار مکه، ج ۱، ص ۱۵۹.</ref>از وی [[نقل]] شده است.<ref>[[محمد اللهاکبری|اللهاکبری، محمد]]، [[حویطب بن عبدالعزی (مقاله)|مقاله «حویطب بن عبدالعزی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۱.</ref>. | ||
== منابع == | == منابع == |