پرش به محتوا

خصائص النبی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
خط ۲: خط ۲:
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[خصائص النبی در قرآن]] - [[خصائص النبی در حدیث]] - [[خصائص النبی در کلام اسلامی]]| پرسش مرتبط  = خصائص النبی (پرسش)}}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[خصائص النبی در قرآن]] - [[خصائص النبی در حدیث]] - [[خصائص النبی در کلام اسلامی]]| پرسش مرتبط  = خصائص النبی (پرسش)}}


==مقدمه==
== مقدمه ==
منظور آن دسته از آیاتی است که به [[بیان]] اموری می‌پردازد که مخصوص [[پیامبر]] در صفات و یا [[رسالت]] و [[احکام]] است و نه تنها سایر افراد [[امت]] [[مأمور]] به [[پیروی]] از آن نیستند، بلکه [[لزوم]] عمل نمودن به آن، در زمره [[وظایف]] خاص انبیای دیگر هم نیست؛ زیرا بنا بر مصلحتی، این [[حکم]] تنها برای او است، یا [[مقام]] و فضیلتی تنها برای وی خواسته شده است. [[پیامبران پیشین]] این ویژگی را به این شکل ندارند. از آنجا که برخی از [[آیات قرآن]] حاوی [[فضائل]] و خصائصی برای [[پیامبر اسلام]] است. بنابراین، موضوع [[فضائل]] و خصائص النبی با [[شخصیت پیامبر]] و [[وحی قرآنی]] ارتباط پیدا می‌کند. درست است که [[رسولان]] الگوی [[مردم]] به شمار می‌روند و سایر [[مردم]] باید در [[اعمال]] و [[رفتار]] خود به آنان [[تأسی]] نمایند، اما این خصائص تنها ویژه [[پیامبر]] است که ریشه آن [[آیات قرآنی]] است که بر اساس [[وحی]] ترتیب یافته است.
منظور آن دسته از آیاتی است که به [[بیان]] اموری می‌پردازد که مخصوص [[پیامبر]] در صفات و یا [[رسالت]] و [[احکام]] است و نه تنها سایر افراد [[امت]] [[مأمور]] به [[پیروی]] از آن نیستند، بلکه [[لزوم]] عمل نمودن به آن، در زمره [[وظایف]] خاص انبیای دیگر هم نیست؛ زیرا بنا بر مصلحتی، این [[حکم]] تنها برای او است، یا [[مقام]] و فضیلتی تنها برای وی خواسته شده است. [[پیامبران پیشین]] این ویژگی را به این شکل ندارند. از آنجا که برخی از [[آیات قرآن]] حاوی [[فضائل]] و خصائصی برای [[پیامبر اسلام]] است. بنابراین، موضوع [[فضائل]] و خصائص النبی با [[شخصیت پیامبر]] و [[وحی قرآنی]] ارتباط پیدا می‌کند. درست است که [[رسولان]] الگوی [[مردم]] به شمار می‌روند و سایر [[مردم]] باید در [[اعمال]] و [[رفتار]] خود به آنان [[تأسی]] نمایند، اما این خصائص تنها ویژه [[پیامبر]] است که ریشه آن [[آیات قرآنی]] است که بر اساس [[وحی]] ترتیب یافته است.
#{{متن قرآن|وَمِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَكَ عَسَى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَحْمُودًا}}<ref>«و پاره‌ای از شب را بدان (نماز شب) بیدار باش که (نمازی) افزون برای توست باشد که پروردگارت تو را به جایگاهی ستوده برانگیزد» سوره اسراء، آیه ۷۹.</ref> '''نکته''': کلمه «[[تهجد]]» از کلمات اصلی [[آیه]] می‌باشد که از «هَجوَد» به معنی [[خواب]] است و «فتهجد» به این معنا است که [[خواب]] را دور کرد و متهجد کسی است که در شب [[نماز]] می‌خواند. گفته شده یکی از خصائص [[پیامبر]] [[وجوب]] [[نماز شب]] برای [[پیامبر]] است. بسیاری از [[مفسران]] بر این [[عقیده]] هستند که اعطای [[مقام]] "محمود "بر [[پیامبر]] که هرگاه [[خداوند]] واژه "عسی "را به کار می‌برد، به معنای راه وصول به [[مقام محمود]] با [[وجوب]] و [[لزوم]] است و اگر "بعث "را نیز به معنای "اقامه "بگیریم، آنگاه چنین معنا می‌شود که «[[خداوند]] تو را در مقامی‌ستوده قرار می‌دهد، به گونه‌ای که اولین و آخرین [[خلقت]] تو را [[ستایش]] می‌کنند؛ زیرا [[مقام محمود]]، مقامی‌است که تمام [[ملائکه]] و [[انبیا]] و تمام [[خلق]] آن را [[ستایش]] می‌کنند. با توجه به [[روایات]] بسیار مراد از [[مقام محمود]] "[[شفاعت]] "است و چون [[روایات]] [[بیان]] مصداق هم می‌کنند، یکی از [[شئون]] [[مقام محمود]]، [[شفاعت]] کبری است که حتی [[انبیا]] احتیاج به [[شفاعت]] آن [[حضرت]] را دارند و این فضیلتی است که [[خداوند]] به [[حضرت رسول]] عطا کرده است. البته [[پیامبر خدا]] تمام تکالیفی را که [[مسلمانان]] داشتند، باید [[اجرا]] می‌کرد ولی او تکلیف‌های دیگری هم داشت که مخصوص آن [[حضرت]] بود که یکی از آنها همین [[وجوب]] [[خواندن نماز]] [[شب]] و [[تهجد]] بوده است که علاوه بر این [[آیه]] در [[آیات]] دیگری نیز به آن اشاره شده است، مانند: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ}}<ref>«ای جامه بر خویش پیچیده» سوره مزمل، آیه ۱.</ref> {{متن قرآن|قُمِ اللَّيْلَ إِلَّا قَلِيلًا}}<ref>«شب را- جز اندکی- بپای خیز» سوره مزمل، آیه ۲.</ref> {{متن قرآن|نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِيلًا}}<ref>«نیمی‌از آن را یا اندکی از آن (نیمه) را کم کن!» سوره مزمل، آیه ۳.</ref> {{متن قرآن|أَوْ زِدْ عَلَيْهِ وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلًا}}<ref>«یا (اندکی) بر آن بیفزای و قرآن را آرام و روشن بخوان» سوره مزمل، آیه ۴.</ref> بنابراین [[نماز شب]] از نظر [[مفسران]] افزون بر [[وجوب]] آن بر [[پیامبر]] مقدمه رسیدن به [[مقام محمود]] بوده است و بدین مضمون [[روایات]] بسیاری با سندهای مختلف آورده‌اند.<ref>قمی، علی ابن ابراهیم، تفسیر قمی، ج ۲۰، ص ۲۵؛ طبری، ابو جعفر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۱، ص ۹۶؛ طوسی، محمد بن حسن، التبیان، ج ۶، ص ۵۱۱؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع‌البیان، ج ۱، ص ۱۹۳؛ زمخشری، محمود، الکشاف، ج ۲، ص ۶۸۷؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۳۰۴؛ قرطبی، محمد، الجامع لاحکام القرآن، ج ۱۱، ص ۳۰۸-۳۰۹؛ سیوطی، جلال الدین، الدرالمنثور، ج ۴، ص ۱۹۶-۱۹۷؛ بحرانی، سید هاشم، البرهان، ج ۱، ص ۹۲؛ آلوسی، محمود، روح‌المعانی، ج ۸، ص ۱۳۰-۱۳۱؛ طباطبائی، محمدحسین، المیزان، ج ۱۳، ص ۲۴۱؛ طیب، عبدالحسین، اطیب البیان، ج ۸، ص ۲۹</ref>
#{{متن قرآن|وَمِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَكَ عَسَى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَحْمُودًا}}<ref>«و پاره‌ای از شب را بدان (نماز شب) بیدار باش که (نمازی) افزون برای توست باشد که پروردگارت تو را به جایگاهی ستوده برانگیزد» سوره اسراء، آیه ۷۹.</ref> '''نکته''': کلمه «[[تهجد]]» از کلمات اصلی [[آیه]] می‌باشد که از «هَجوَد» به معنی [[خواب]] است و «فتهجد» به این معنا است که [[خواب]] را دور کرد و متهجد کسی است که در شب [[نماز]] می‌خواند. گفته شده یکی از خصائص [[پیامبر]] [[وجوب]] [[نماز شب]] برای [[پیامبر]] است. بسیاری از [[مفسران]] بر این [[عقیده]] هستند که اعطای [[مقام]] "محمود "بر [[پیامبر]] که هرگاه [[خداوند]] واژه "عسی "را به کار می‌برد، به معنای راه وصول به [[مقام محمود]] با [[وجوب]] و [[لزوم]] است و اگر "بعث "را نیز به معنای "اقامه "بگیریم، آنگاه چنین معنا می‌شود که «[[خداوند]] تو را در مقامی‌ستوده قرار می‌دهد، به گونه‌ای که اولین و آخرین [[خلقت]] تو را [[ستایش]] می‌کنند؛ زیرا [[مقام محمود]]، مقامی‌است که تمام [[ملائکه]] و [[انبیا]] و تمام [[خلق]] آن را [[ستایش]] می‌کنند. با توجه به [[روایات]] بسیار مراد از [[مقام محمود]] "[[شفاعت]] "است و چون [[روایات]] [[بیان]] مصداق هم می‌کنند، یکی از [[شئون]] [[مقام محمود]]، [[شفاعت]] کبری است که حتی [[انبیا]] احتیاج به [[شفاعت]] آن [[حضرت]] را دارند و این فضیلتی است که [[خداوند]] به [[حضرت رسول]] عطا کرده است. البته [[پیامبر خدا]] تمام تکالیفی را که [[مسلمانان]] داشتند، باید [[اجرا]] می‌کرد ولی او تکلیف‌های دیگری هم داشت که مخصوص آن [[حضرت]] بود که یکی از آنها همین [[وجوب]] [[خواندن نماز]] [[شب]] و [[تهجد]] بوده است که علاوه بر این [[آیه]] در [[آیات]] دیگری نیز به آن اشاره شده است، مانند: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ}}<ref>«ای جامه بر خویش پیچیده» سوره مزمل، آیه ۱.</ref> {{متن قرآن|قُمِ اللَّيْلَ إِلَّا قَلِيلًا}}<ref>«شب را- جز اندکی- بپای خیز» سوره مزمل، آیه ۲.</ref> {{متن قرآن|نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِيلًا}}<ref>«نیمی‌از آن را یا اندکی از آن (نیمه) را کم کن!» سوره مزمل، آیه ۳.</ref> {{متن قرآن|أَوْ زِدْ عَلَيْهِ وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلًا}}<ref>«یا (اندکی) بر آن بیفزای و قرآن را آرام و روشن بخوان» سوره مزمل، آیه ۴.</ref> بنابراین [[نماز شب]] از نظر [[مفسران]] افزون بر [[وجوب]] آن بر [[پیامبر]] مقدمه رسیدن به [[مقام محمود]] بوده است و بدین مضمون [[روایات]] بسیاری با سندهای مختلف آورده‌اند.<ref>قمی، علی ابن ابراهیم، تفسیر قمی، ج ۲۰، ص ۲۵؛ طبری، ابو جعفر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۱، ص ۹۶؛ طوسی، محمد بن حسن، التبیان، ج ۶، ص ۵۱۱؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع‌البیان، ج ۱، ص ۱۹۳؛ زمخشری، محمود، الکشاف، ج ۲، ص ۶۸۷؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۳۰۴؛ قرطبی، محمد، الجامع لاحکام القرآن، ج ۱۱، ص ۳۰۸-۳۰۹؛ سیوطی، جلال الدین، الدرالمنثور، ج ۴، ص ۱۹۶-۱۹۷؛ بحرانی، سید هاشم، البرهان، ج ۱، ص ۹۲؛ آلوسی، محمود، روح‌المعانی، ج ۸، ص ۱۳۰-۱۳۱؛ طباطبائی، محمدحسین، المیزان، ج ۱۳، ص ۲۴۱؛ طیب، عبدالحسین، اطیب البیان، ج ۸، ص ۲۹</ref>
#{{متن قرآن|وَمَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَلَا رِكَابٍ وَلَكِنَّ اللَّهَ يُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَى مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ * مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنْكُمْ}}<ref>«و آنچه خداوند به پیامبرش از (دارایی) آنان (به غنیمت) بازگرداند چیزی نبود که شما برای (به دست آوردن) آن، اسبان و شترانی دوانده باشید ولی خداوند پیامبرانش را بر هر کس بخواهد چیره می‌گرداند و خداوند بر هر کاری تواناست * آنچه خداوند از (دارایی‌های) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد و آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دار» سوره حشر، آیه ۶-۷.</ref> '''نکته''': "[[فیء]]"در [[آیه شریفه]] عبارت است از اموالی که بدون [[جنگ]] و [[خونریزی]] از [[دشمن]] گرفته شده باشد و برای رسیدن به آن مشقتی در کار نباشد. کلمه "أنفال "شامل این قسم [[غنیمت]] هم می‌شود و در [[حقیقت]] فیء به منزله [[انفال]] است. لذا گفته شده، یکی از خصائص [[اختیار]] آن از [[دارایی]] ساکنان آن قریه‌ها است که عاید [[پیامبر]] می‌گرداند، و او به [[مصرف]] [[خویشاوندان]] نزدیک، [[یتیمان]]، بینوایان و در راه ماندگان قرار می‌دهد، تا مبادا میان [[توانگران]] [[دست]] به دست گردد. فرق [[خمس]] با فیء در این است که [[غنیمت]] جنگ‌هایی که [[مسلمانان]] در آن با [[جنگ]] به دست نیاورده‌اند، همانند [[غنائم]] جنگ‌های مسلحانه نیست که تنها یک پنجم آن در [[اختیار]] [[پیامبر]]{{صل}} و سایر [[نیازمندان]] قرار گیرد و چهار پنجم از آن جنگجویان باشد، بلکه مطلق آنچه به [[پیامبر]] از اهل قریه‌ها رسیده [[مال]] منصبی - نه شخصی - [[رسول]] خداست.
#{{متن قرآن|وَمَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَلَا رِكَابٍ وَلَكِنَّ اللَّهَ يُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَى مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ * مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنْكُمْ}}<ref>«و آنچه خداوند به پیامبرش از (دارایی) آنان (به غنیمت) بازگرداند چیزی نبود که شما برای (به دست آوردن) آن، اسبان و شترانی دوانده باشید ولی خداوند پیامبرانش را بر هر کس بخواهد چیره می‌گرداند و خداوند بر هر کاری تواناست * آنچه خداوند از (دارایی‌های) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد و آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دار» سوره حشر، آیه ۶-۷.</ref> '''نکته''': "[[فیء]]"در [[آیه شریفه]] عبارت است از اموالی که بدون [[جنگ]] و [[خونریزی]] از [[دشمن]] گرفته شده باشد و برای رسیدن به آن مشقتی در کار نباشد. کلمه "أنفال "شامل این قسم [[غنیمت]] هم می‌شود و در [[حقیقت]] فیء به منزله [[انفال]] است. لذا گفته شده، یکی از خصائص [[اختیار]] آن از [[دارایی]] ساکنان آن قریه‌ها است که عاید [[پیامبر]] می‌گرداند، و او به [[مصرف]] [[خویشاوندان]] نزدیک، [[یتیمان]]، بینوایان و در راه ماندگان قرار می‌دهد، تا مبادا میان [[توانگران]] [[دست]] به دست گردد. فرق [[خمس]] با فیء در این است که [[غنیمت]] جنگ‌هایی که [[مسلمانان]] در آن با [[جنگ]] به دست نیاورده‌اند، همانند [[غنائم]] جنگ‌های مسلحانه نیست که تنها یک پنجم آن در [[اختیار]] [[پیامبر]] {{صل}} و سایر [[نیازمندان]] قرار گیرد و چهار پنجم از آن جنگجویان باشد، بلکه مطلق آنچه به [[پیامبر]] از اهل قریه‌ها رسیده [[مال]] منصبی - نه شخصی - [[رسول]] خداست.
#{{متن قرآن|إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ * فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَرْ * إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ}}<ref>«ما به تو «کوثر» دادیم * پس برای پروردگارت نماز بگزار و قربانی کن! * بی‌گمان (دشمن) سرزنشگر تو خود بی‌پساوند است» سوره کوثر، آیه ۱-۳.</ref> '''نکته''': در [[آیه]] اول توجهات [[خاصه]] [[الهی]] با اعطای [[کوثر]] به [[رسول]] گرامی‌یاد شده و در [[آیه]] دوم [[وظیفه]] [[شکرگزاری]] و امتنان از این [[موهبت]] خاطر نشان گشته و در [[آیه]] سوم [[شماتت]] [[دشمن]] را چون طوق لعنتی بر گردن او [[استوار]] و ننگ و عار [[ابدی]] را در خانوادۀ او برقرار کرده است. دادن [[کوثر]] به [[پیامبر]] از خصائص [[پیامبر]] شمرده شده و در معنای آن بحث است. برخی [[کوثر]] را به معنای ذریه [[پیامبر]] - [[فرزندان فاطمه]] - دانسته است، چون در آخر [[سوره کوثر]] آمده {{متن قرآن|إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ}}<ref>«بی‌گمان (دشمن) سرزنشگر تو خود بی‌پساوند است» سوره کوثر، آیه ۳.</ref> و با در نظر گرفتن اینکه جمله مذکور، از باب قصر [[قلب]] است، چنین به‌دست می‌آید که [[سوره کوثر]] به منظور [[دلجویی]] و دلداری [[رسول اکرم]] و [[نقض]] [[شماتت]] [[دشمن]] از [[انقطاع]] [[نسل]] آن بزرگوار نازل شده و جز این منظور دیگری ندارد. ([[طوسی]]، [[محمد بن حسن]]، التبیان، ج ۱۰، ص ۴۱۹؛ [[طبرسی]]، [[فضل]] بن [[حسن]]، مجمع‌البیان، ج ۱۰، ص ۸۳۷؛ طباطبائی، [[سید محمد]] [[حسین]]، [[المیزان]]، ج ۲۰، ص ۶۳۸-۶۳۹؛ طیب، [[سید]] عبدالحسین، اطیب البیان، ج ۱۴، ص ۲۴۳.) اما نظر مشهور بسیاری از [[مفسران]] بر این [[عقیده]] است که منظور از "[[کوثر]]"[[خیر]] کثیر است.<ref>طبری، ابو جعفر، جامع البیان، ج ۳۰، ص ۲۰۹؛ زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ۱۴۰۷، ج ۶، ص ۸۰۶؛ قرطبی، محمد، الجامع لاحکام القرآن، ج ۲۱، ص ۲۱۷؛ سیوطی، جلال الدین، الدرالمنثور، ج ۶، ص ۴۰۲. آلوسی، سید محمود، روح‌المعانی، ج ۱۵، ص ۴۷۹</ref> این [[سوره]] در پاسخ به عاص بن وائل بوده که [[رسول خدا]] را به عنوان "ابتر" به معنای بی‌نتیجه (بلاعقب) مورد [[شماتت]] قرارداده و این هنگامی‌بوده است که دوتن از [[فرزندان]] ایشان - قاسم و [[عبدالله]] - از [[دنیا]] رفتند. [[خداوند]] نیز برای [[دلجویی]] و دلداری آن [[حضرت]] این [[سوره]] را نازل کرد.<ref>قمی، علی ابن ابراهیم، تفسیر قمی، ج ۲، ص ۴۴۵؛ سیوطی، جلال الدین، الدرالمنثور، ج ۶، ص ۴۰۱؛ حویزی، علی بن جمعه، تفسیر نورالثقلین، قم، اسماعیلیان، ۱۴۱۵، ج ۵، ص ۴۴۵.</ref> از دیگر [[دلایل]] مبنی بر این موضوع، جمله {{متن قرآن|إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ}}<ref>«ما به تو «کوثر» دادیم» سوره کوثر، آیه ۱.</ref> است که در [[مقام]] [[سنت]] نهادن بوده و با سیاق [[متکلم]] مع‌الغیر (ما) آمده و بر [[عظمت]] دلالت می‌کند و نشان دهندۀ [[فضائل]] [[پیامبر اکرم]] است و چون به منظور [[دلجویی]] [[رسول خدا]] بوده مطلب را با واژه اعطا که ظاهر در تفکیک است، [[بیان]] داشته و فرموده: "ما به تو [[کوثر]] عطا کردیم". (طباطبائی، [[سید محمد]] [[حسین]]، [[المیزان]]، ج ۲۰، ص ۶۳۸-۶۳۹؛ طیب، [[سید]] عبدالحسین، اطیب البیان، ج ۱۴، ص ۲۴۳) در [[حقیقت]] [[مفسران]] تأکید دارند که [[آیات]] از این دلالت خالی نیستند که [[فرزندان فاطمه]] [[ذریه]] [[رسول خدا]] هستند و این خود یکی از [[خبرهای غیبی]] [[قرآن]] است؛ چون همان‌طور که می‌بینیم [[خدای تعالی]] بعد از درگذشت آن [[حضرت]] برکتی در [[نسل]] آن جناب قرار داده، به‌طوری که در عالم هیچ نسلی معادل آن دیده نمی‌شود، آن هم با آن همه [[بلاها]] که بر سر ذریه آن [[حضرت]] وارد آوردند و گروه گروه را کشتند.
#{{متن قرآن|إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ * فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَرْ * إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ}}<ref>«ما به تو «کوثر» دادیم * پس برای پروردگارت نماز بگزار و قربانی کن! * بی‌گمان (دشمن) سرزنشگر تو خود بی‌پساوند است» سوره کوثر، آیه ۱-۳.</ref> '''نکته''': در [[آیه]] اول توجهات [[خاصه]] [[الهی]] با اعطای [[کوثر]] به [[رسول]] گرامی‌یاد شده و در [[آیه]] دوم [[وظیفه]] [[شکرگزاری]] و امتنان از این [[موهبت]] خاطر نشان گشته و در [[آیه]] سوم [[شماتت]] [[دشمن]] را چون طوق لعنتی بر گردن او [[استوار]] و ننگ و عار [[ابدی]] را در خانوادۀ او برقرار کرده است. دادن [[کوثر]] به [[پیامبر]] از خصائص [[پیامبر]] شمرده شده و در معنای آن بحث است. برخی [[کوثر]] را به معنای ذریه [[پیامبر]] - [[فرزندان فاطمه]] - دانسته است، چون در آخر [[سوره کوثر]] آمده {{متن قرآن|إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ}}<ref>«بی‌گمان (دشمن) سرزنشگر تو خود بی‌پساوند است» سوره کوثر، آیه ۳.</ref> و با در نظر گرفتن اینکه جمله مذکور، از باب قصر [[قلب]] است، چنین به‌دست می‌آید که [[سوره کوثر]] به منظور [[دلجویی]] و دلداری [[رسول اکرم]] و [[نقض]] [[شماتت]] [[دشمن]] از [[انقطاع]] [[نسل]] آن بزرگوار نازل شده و جز این منظور دیگری ندارد. ([[طوسی]]، [[محمد بن حسن]]، التبیان، ج ۱۰، ص ۴۱۹؛ [[طبرسی]]، [[فضل]] بن [[حسن]]، مجمع‌البیان، ج ۱۰، ص ۸۳۷؛ طباطبائی، [[سید محمد]] [[حسین]]، [[المیزان]]، ج ۲۰، ص ۶۳۸-۶۳۹؛ طیب، [[سید]] عبدالحسین، اطیب البیان، ج ۱۴، ص ۲۴۳.) اما نظر مشهور بسیاری از [[مفسران]] بر این [[عقیده]] است که منظور از "[[کوثر]]"[[خیر]] کثیر است.<ref>طبری، ابو جعفر، جامع البیان، ج ۳۰، ص ۲۰۹؛ زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ۱۴۰۷، ج ۶، ص ۸۰۶؛ قرطبی، محمد، الجامع لاحکام القرآن، ج ۲۱، ص ۲۱۷؛ سیوطی، جلال الدین، الدرالمنثور، ج ۶، ص ۴۰۲. آلوسی، سید محمود، روح‌المعانی، ج ۱۵، ص ۴۷۹</ref> این [[سوره]] در پاسخ به عاص بن وائل بوده که [[رسول خدا]] را به عنوان "ابتر" به معنای بی‌نتیجه (بلاعقب) مورد [[شماتت]] قرارداده و این هنگامی‌بوده است که دوتن از [[فرزندان]] ایشان - قاسم و [[عبدالله]] - از [[دنیا]] رفتند. [[خداوند]] نیز برای [[دلجویی]] و دلداری آن [[حضرت]] این [[سوره]] را نازل کرد.<ref>قمی، علی ابن ابراهیم، تفسیر قمی، ج ۲، ص ۴۴۵؛ سیوطی، جلال الدین، الدرالمنثور، ج ۶، ص ۴۰۱؛ حویزی، علی بن جمعه، تفسیر نورالثقلین، قم، اسماعیلیان، ۱۴۱۵، ج ۵، ص ۴۴۵.</ref> از دیگر [[دلایل]] مبنی بر این موضوع، جمله {{متن قرآن|إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ}}<ref>«ما به تو «کوثر» دادیم» سوره کوثر، آیه ۱.</ref> است که در [[مقام]] [[سنت]] نهادن بوده و با سیاق [[متکلم]] مع‌الغیر (ما) آمده و بر [[عظمت]] دلالت می‌کند و نشان دهندۀ [[فضائل]] [[پیامبر اکرم]] است و چون به منظور [[دلجویی]] [[رسول خدا]] بوده مطلب را با واژه اعطا که ظاهر در تفکیک است، [[بیان]] داشته و فرموده: "ما به تو [[کوثر]] عطا کردیم". (طباطبائی، [[سید محمد]] [[حسین]]، [[المیزان]]، ج ۲۰، ص ۶۳۸-۶۳۹؛ طیب، [[سید]] عبدالحسین، اطیب البیان، ج ۱۴، ص ۲۴۳) در [[حقیقت]] [[مفسران]] تأکید دارند که [[آیات]] از این دلالت خالی نیستند که [[فرزندان فاطمه]] [[ذریه]] [[رسول خدا]] هستند و این خود یکی از [[خبرهای غیبی]] [[قرآن]] است؛ چون همان‌طور که می‌بینیم [[خدای تعالی]] بعد از درگذشت آن [[حضرت]] برکتی در [[نسل]] آن جناب قرار داده، به‌طوری که در عالم هیچ نسلی معادل آن دیده نمی‌شود، آن هم با آن همه [[بلاها]] که بر سر ذریه آن [[حضرت]] وارد آوردند و گروه گروه را کشتند.
#{{متن قرآن|مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا}}<ref>«محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست» سوره احزاب، آیه ۴۰.</ref>. نکته: با استناد به [[آیه]] برای در نظر داشتن [[خاتمیت]] [[رسول خدا]] باید به {{متن قرآن|وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ}}<ref>«محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست» سوره احزاب، آیه ۴۰.</ref> توجه داشت. که خاتم‌النبیین برای [[پیامبر]]{{صل}} خصوصیتی است که تنها مختص به آن [[حضرت]] است، آنان در توضیح و تفاوت واژه [[رسول]] با واژه [[نبی]] آورده‌اند [[رسول]] یعنی آن‌که حامل رسالتی از [[خدای تعالی]] به سوی [[مردم]] باشد و [[نبی]] آن کسی است که حامل خبری از [[غیب]] باشد و آن [[غیب]] عبارت از [[دین]] و حقائق آن است و لازمه این حرف آن است که وقتی نبوتی بعد از [[رسول خدا]]{{صل}} نباشد، قهراً رسالتی هم نخواهد بود.
#{{متن قرآن|مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا}}<ref>«محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست» سوره احزاب، آیه ۴۰.</ref>. نکته: با استناد به [[آیه]] برای در نظر داشتن [[خاتمیت]] [[رسول خدا]] باید به {{متن قرآن|وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ}}<ref>«محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست» سوره احزاب، آیه ۴۰.</ref> توجه داشت. که خاتم‌النبیین برای [[پیامبر]] {{صل}} خصوصیتی است که تنها مختص به آن [[حضرت]] است، آنان در توضیح و تفاوت واژه [[رسول]] با واژه [[نبی]] آورده‌اند [[رسول]] یعنی آن‌که حامل رسالتی از [[خدای تعالی]] به سوی [[مردم]] باشد و [[نبی]] آن کسی است که حامل خبری از [[غیب]] باشد و آن [[غیب]] عبارت از [[دین]] و حقائق آن است و لازمه این حرف آن است که وقتی نبوتی بعد از [[رسول خدا]] {{صل}} نباشد، قهراً رسالتی هم نخواهد بود.
#{{متن قرآن|لَا يَحِلُّ لَكَ النِّسَاءُ مِنْ بَعْدُ وَلَا أَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْوَاجٍ وَلَوْ أَعْجَبَكَ حُسْنُهُنَّ إِلَّا مَا مَلَكَتْ يَمِينُكَ وَكَانَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ رَقِيبًا}}<ref>«پس از این (زنانی که برشمردیم) زنان (دیگر) و (نیز) اینکه همسرانی (تازه) را جایگزین آنان کنی بر تو حلال نیست هر چند زیبایی (خوی) آنان تو را خوش آید؛ مگر آنکه کنیزت باشند و خداوند مراقب هر چیزی است» سوره احزاب، آیه ۵۲.</ref> '''نکته''': در ذیل [[آیه]]: {{متن قرآن|لا أَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْوَاجٍ وَلَوْ أَعْجَبَكَ حُسْنُهُنَّ}}<ref>«پس از این (زنانی که برشمردیم) زنان (دیگر) و (نیز) اینکه همسرانی (تازه) را جایگزین آنان کنی بر تو حلال نیست هر چند زیبایی (خوی) آنان تو را خوش آید؛ مگر آنکه کنیزت باشند و خداوند مراقب هر چیزی است» سوره احزاب، آیه ۵۲.</ref> به [[فضیلت]] و خصیصه دیگری اشاره شده و آن عبارتست از اینکه جایگزینی همسری با [[همسر]] دیگر بر [[پیامبر]]{{صل}} از سوی [[خدا]] [[حرام]] شده است. با توجه به اینکه بر هیچ [[مرد]] [[مسلمانی]] جایز نیست همزمان بیش از ۴ [[زن]] دائمی‌در یک زمان بر خود [[اختیار]] کند، [[خداوند]] با توجه به موقعیت ویژه ایشان، جهت برقراری ارتباط به همه قبائل و طوائف که حتی با [[زنان]] میان سال و مسن و کسانی که بیوه بودند [[ازدواج]] کرده، تا [[قانون]] [[محدودیت]] [[ازدواج]] پیش آمد، بر [[پیامبر]] مقدر فرمود که ایشان در یک زمان همان نه [[همسر]] دائمی‌را داشته باشند و پس از [[نزول]] این [[آیه]]، بر ایشان [[اختیار]] نمودن [[همسر]] دائمی‌بیش از آن [[همسر]] [[حرام]] اعلام شد.
#{{متن قرآن|لَا يَحِلُّ لَكَ النِّسَاءُ مِنْ بَعْدُ وَلَا أَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْوَاجٍ وَلَوْ أَعْجَبَكَ حُسْنُهُنَّ إِلَّا مَا مَلَكَتْ يَمِينُكَ وَكَانَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ رَقِيبًا}}<ref>«پس از این (زنانی که برشمردیم) زنان (دیگر) و (نیز) اینکه همسرانی (تازه) را جایگزین آنان کنی بر تو حلال نیست هر چند زیبایی (خوی) آنان تو را خوش آید؛ مگر آنکه کنیزت باشند و خداوند مراقب هر چیزی است» سوره احزاب، آیه ۵۲.</ref> '''نکته''': در ذیل [[آیه]]: {{متن قرآن|لا أَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْوَاجٍ وَلَوْ أَعْجَبَكَ حُسْنُهُنَّ}}<ref>«پس از این (زنانی که برشمردیم) زنان (دیگر) و (نیز) اینکه همسرانی (تازه) را جایگزین آنان کنی بر تو حلال نیست هر چند زیبایی (خوی) آنان تو را خوش آید؛ مگر آنکه کنیزت باشند و خداوند مراقب هر چیزی است» سوره احزاب، آیه ۵۲.</ref> به [[فضیلت]] و خصیصه دیگری اشاره شده و آن عبارتست از اینکه جایگزینی همسری با [[همسر]] دیگر بر [[پیامبر]] {{صل}} از سوی [[خدا]] [[حرام]] شده است. با توجه به اینکه بر هیچ [[مرد]] [[مسلمانی]] جایز نیست همزمان بیش از ۴ [[زن]] دائمی‌در یک زمان بر خود [[اختیار]] کند، [[خداوند]] با توجه به موقعیت ویژه ایشان، جهت برقراری ارتباط به همه قبائل و طوائف که حتی با [[زنان]] میان سال و مسن و کسانی که بیوه بودند [[ازدواج]] کرده، تا [[قانون]] [[محدودیت]] [[ازدواج]] پیش آمد، بر [[پیامبر]] مقدر فرمود که ایشان در یک زمان همان نه [[همسر]] دائمی‌را داشته باشند و پس از [[نزول]] این [[آیه]]، بر ایشان [[اختیار]] نمودن [[همسر]] دائمی‌بیش از آن [[همسر]] [[حرام]] اعلام شد.
#{{متن قرآن|النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ}}<ref>«پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است و همسران او، مادران ایشانند و خویشاوندان نسبت به یکدیگر در کتاب خداوند از مؤمنان و مهاجران (به ارث) سزاوارترند مگر آنکه بخواهید به وابستگان خود، نیکی ورزید، این (حکم) در کتاب (خداوند) نگاشته است» سوره احزاب، آیه ۶.</ref> '''نکته''': [[مفسران]] در [[تفسیر]] {{متن قرآن|وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ}}<ref>«پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است و همسران او، مادران ایشانند و خویشاوندان نسبت به یکدیگر در کتاب خداوند از مؤمنان و مهاجران (به ارث) سزاوارترند مگر آنکه بخواهید به وابستگان خود، نیکی ورزید، این (حکم) در کتاب (خداوند) نگاشته است» سوره احزاب، آیه ۶.</ref> آورده‌اند که در این [[آیه]] [[همسران]] [[حضرت]] به مانند [[مادران]] [[امت]] نامیده شده‌اند، یعنی آنان برای [[مؤمنان]] در [[احترام]] و [[حرمت]] [[ازدواج]] مانند [[مادر]] هستند و مراد از «امهات [[مؤمنین]]» [[زنان]] [[حضرت رسول]]{{صل}} هستند و بدین معناست که [[همسران]] آن [[حضرت]] [[مادران]] شمایند و این از دو جنبه است. یکی اینکه:[[ازدواج]] [[زنان پیامبر]] با [[مؤمنان]]، [[حرام]] بوده و این حکمی‌شرعی و مخصوص به آن جناب است. و [[گواه]] بر این موضوع، [[آیه]] بعد است که به مسأله [[حرمت]] [[نکاح]] با آنان تصریح نموده و می‌فرماید «... {{متن قرآن|وَلَا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْوَاجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَدًا}}<ref>«ای مؤمنان! به خانه‌های پیامبر وارد نشوید مگر به شما برای (خوردن) خوراک، اجازه دهند- بی‌آنکه چشم به راه آماده شدن آن (خوراک) باشید- ولی چون فرا خوانده شدید درون روید و چون خوراک خوردید پراکنده شوید و دل به گفت و گو نسپارید که این (کار) پیامبر را آزار می» سوره احزاب، آیه ۵۳.</ref>.»... از سوی دیگر اینکه [[احترام]] آنان همانند [[مادران]] [[حقیقی]] بر هر فرد [[مؤمن]] [[واجب]] و لازم است. و لذا کسانی مانند [[مجلسی]] این [[آیه]] را در [[باب]] [[فضائل]] و خصائص‌النبی آورده است. ([[مجلسی]]، [[محمدتقی]]، [[بحارالانوار]]، ج ۱۶، ص ۳۰۷).
#{{متن قرآن|النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ}}<ref>«پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است و همسران او، مادران ایشانند و خویشاوندان نسبت به یکدیگر در کتاب خداوند از مؤمنان و مهاجران (به ارث) سزاوارترند مگر آنکه بخواهید به وابستگان خود، نیکی ورزید، این (حکم) در کتاب (خداوند) نگاشته است» سوره احزاب، آیه ۶.</ref> '''نکته''': [[مفسران]] در [[تفسیر]] {{متن قرآن|وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ}}<ref>«پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است و همسران او، مادران ایشانند و خویشاوندان نسبت به یکدیگر در کتاب خداوند از مؤمنان و مهاجران (به ارث) سزاوارترند مگر آنکه بخواهید به وابستگان خود، نیکی ورزید، این (حکم) در کتاب (خداوند) نگاشته است» سوره احزاب، آیه ۶.</ref> آورده‌اند که در این [[آیه]] [[همسران]] [[حضرت]] به مانند [[مادران]] [[امت]] نامیده شده‌اند، یعنی آنان برای [[مؤمنان]] در [[احترام]] و [[حرمت]] [[ازدواج]] مانند [[مادر]] هستند و مراد از «امهات [[مؤمنین]]» [[زنان]] [[حضرت رسول]] {{صل}} هستند و بدین معناست که [[همسران]] آن [[حضرت]] [[مادران]] شمایند و این از دو جنبه است. یکی اینکه:[[ازدواج]] [[زنان پیامبر]] با [[مؤمنان]]، [[حرام]] بوده و این حکمی‌شرعی و مخصوص به آن جناب است. و [[گواه]] بر این موضوع، [[آیه]] بعد است که به مسأله [[حرمت]] [[نکاح]] با آنان تصریح نموده و می‌فرماید «... {{متن قرآن|وَلَا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْوَاجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَدًا}}<ref>«ای مؤمنان! به خانه‌های پیامبر وارد نشوید مگر به شما برای (خوردن) خوراک، اجازه دهند- بی‌آنکه چشم به راه آماده شدن آن (خوراک) باشید- ولی چون فرا خوانده شدید درون روید و چون خوراک خوردید پراکنده شوید و دل به گفت و گو نسپارید که این (کار) پیامبر را آزار می» سوره احزاب، آیه ۵۳.</ref>.»... از سوی دیگر اینکه [[احترام]] آنان همانند [[مادران]] [[حقیقی]] بر هر فرد [[مؤمن]] [[واجب]] و لازم است. و لذا کسانی مانند [[مجلسی]] این [[آیه]] را در [[باب]] [[فضائل]] و خصائص‌النبی آورده است. ([[مجلسی]]، [[محمدتقی]]، [[بحارالانوار]]، ج ۱۶، ص ۳۰۷).
#{{متن قرآن|وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى * مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَى * وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى * عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَى * ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوَى * وَهُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلَى * ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى * فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى * فَأَوْحَى إِلَى عَبْدِهِ مَا أَوْحَى}}<ref>«سوگند به ستاره چون فرو افتد؛ * که همنشین شما گمراه و بیراه نیست * و از سر هوا و هوس سخن نمی‌گوید * آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی می‌شود * آن (فرشته) بسیار توانمند به او آموخته است * توانای خردمندی که راست ایستاد * و او در افق فراتر بود * سپس نزدیک شد و فروتر آمد * آنگاه (میان او و پیامبر) به اندازه دو کمان یا نزدیک‌تر رسید * پس (خداوند) به بنده خود وحی کرد، آنچه وحی کرد» سوره نجم، آیه ۱-۱۰.</ref> '''نکته''': در آغاز [[سوگند]] به اختر [[قرآن]]، یا [[پیامبر]] چون فرود می‌آید. طبق برخی [[روایات]] [[نجم]]، قرآن یا [[رسول خدا]] است. هر چند کسانی [[نجم]] را به معنای ظاهری آن دانسته و منظور از جمله: {{متن قرآن|إِذَا هَوَى}}<ref>«سوگند به ستاره چون فرو افتد؛» سوره نجم، آیه ۱.</ref> سرازیر شدن آن [[حضرت]] است در هنگامی‌که به [[معراج]] رفته بود. و ظاهر [[آیه]] چنین می‌نماید که مراد از [[نجم]]، مطلق جرم‌های روشن آسمانی باشد، که سبک بیانی کتاب است که به بسیاری از مخلوقات خود [[سوگند]] خورده، از آن جمله به چند عدد از اجرام سماوی از قبیل [[خورشید]]، ماه، و سایر [[ستارگان]]، و بنابراین، مراد از {{متن قرآن|وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى}}<ref>«سوگند به ستاره چون فرو افتد؛» سوره نجم، آیه ۱.</ref> سقوط و افتادن آن در کرانه افق برای غروب است. ولی بافت [[آیه]] با معنای ظاهری سازگار نیست. بسیاری از [[مفسران]] بر این اعتقادند که جمله: {{متن قرآن|مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَى}}<ref>«که همنشین شما گمراه و بیراه نیست» سوره نجم، آیه ۲.</ref> یعنی [[پیامبر]] از [[حق]] عدول نکرده و از [[راه هدایت]] خارج نشده است و مراد از کلمه {{متن قرآن|صَاحِبِكُمْ}}<ref>«بگو: تنها شما را به (سخن) یگانه‌ای اندرز می‌دهم و آن اینکه: دو تن دو تن و تک تک برای خداوند قیام کنید سپس بیندیشید، در همنشین شما دیوانگی نیست؛ او برای شما جز بیم‌دهنده‌ای پیش از (رسیدن) عذابی سخت نیست» سوره نجم، آیه ۲.</ref> [[رسول خدا]] است که این [[آیات]] ناظر به [[معراج]] ایشان است و بسیاری از مستندات [[روایی]] نیز، این مطلب را [[تأیید]] می‌نماید.<ref>طبری، ابو جعفر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۲۷، ص ۲۲؛؛ سیوطی، جلال الدین، الدرالمنثور، ج ۶، ص ۱۲۱؛ آلوسی، محمود، روح‌المعانی، ج ۱۴، ص ۳۵؛ طباطبائی، محمدحسین، المیزان، ج ۱۹، ص ۴۴؛</ref> {{متن قرآن|ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى}}<ref>«سپس نزدیک شد و فروتر آمد» سوره نجم، آیه ۸.</ref> ضمائرش به [[جبرئیل]] بر می‌گردد؛ و معنای [[آیه]] چنین می‌شود که [[جبرئیل]] نزدیک [[رسول خدا]]{{صل}} شد تا با آن جناب به [[آسمان‌ها]] عروج کند. اما برخی دیگر می‌گویند اگر ضمائر به [[رسول خدا]] برگردد، معنای [[آیه]] چنین می‌شود که [[پیامبر]] به [[خدای تعالی]] نزدیک شد و مراحل عروج را طی کرد و [[قرب]] خود را زیاد کرد. در [[تفسیر]] {{متن قرآن|فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى}}<ref>«آنگاه (میان او و پیامبر) به اندازه دو کمان یا نزدیک‌تر رسید» سوره نجم، آیه ۹.</ref> آمده که [[پیامبر]] در [[شب معراج]] به مرتبه‌ای رسید که جز ایشان به آن مرتبه دست نیافته بود، تا آنجا که هیچ [[ملک]] مقربی و نه هیچ [[رسول]] مرسلی به آن [[مقام]] نرسیده بود و نیز [[خدای تعالی]] در این باره فرمود: {{متن قرآن|قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى}}<ref>«آنگاه (میان او و پیامبر) به اندازه دو کمان یا نزدیک‌تر رسید» سوره نجم، آیه ۹.</ref> یعنی بلکه کمتر از دو قوس و این [[بیان]] کننده [[میزان]] نزدیک شدن [[پیامبر]] به [[خدای تعالی]] و از خصائص ایشان در مرتبه [[معراج]] و کسب مراتب کمال بوده است<ref>[[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۱، ص ۴۸۵-۴۹۰.</ref>.
#{{متن قرآن|وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى * مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَى * وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى * عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَى * ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوَى * وَهُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلَى * ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى * فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى * فَأَوْحَى إِلَى عَبْدِهِ مَا أَوْحَى}}<ref>«سوگند به ستاره چون فرو افتد؛ * که همنشین شما گمراه و بیراه نیست * و از سر هوا و هوس سخن نمی‌گوید * آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی می‌شود * آن (فرشته) بسیار توانمند به او آموخته است * توانای خردمندی که راست ایستاد * و او در افق فراتر بود * سپس نزدیک شد و فروتر آمد * آنگاه (میان او و پیامبر) به اندازه دو کمان یا نزدیک‌تر رسید * پس (خداوند) به بنده خود وحی کرد، آنچه وحی کرد» سوره نجم، آیه ۱-۱۰.</ref> '''نکته''': در آغاز [[سوگند]] به اختر [[قرآن]]، یا [[پیامبر]] چون فرود می‌آید. طبق برخی [[روایات]] [[نجم]]، قرآن یا [[رسول خدا]] است. هر چند کسانی [[نجم]] را به معنای ظاهری آن دانسته و منظور از جمله: {{متن قرآن|إِذَا هَوَى}}<ref>«سوگند به ستاره چون فرو افتد؛» سوره نجم، آیه ۱.</ref> سرازیر شدن آن [[حضرت]] است در هنگامی‌که به [[معراج]] رفته بود. و ظاهر [[آیه]] چنین می‌نماید که مراد از [[نجم]]، مطلق جرم‌های روشن آسمانی باشد، که سبک بیانی کتاب است که به بسیاری از مخلوقات خود [[سوگند]] خورده، از آن جمله به چند عدد از اجرام سماوی از قبیل [[خورشید]]، ماه، و سایر [[ستارگان]]، و بنابراین، مراد از {{متن قرآن|وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى}}<ref>«سوگند به ستاره چون فرو افتد؛» سوره نجم، آیه ۱.</ref> سقوط و افتادن آن در کرانه افق برای غروب است. ولی بافت [[آیه]] با معنای ظاهری سازگار نیست. بسیاری از [[مفسران]] بر این اعتقادند که جمله: {{متن قرآن|مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَى}}<ref>«که همنشین شما گمراه و بیراه نیست» سوره نجم، آیه ۲.</ref> یعنی [[پیامبر]] از [[حق]] عدول نکرده و از [[راه هدایت]] خارج نشده است و مراد از کلمه {{متن قرآن|صَاحِبِكُمْ}}<ref>«بگو: تنها شما را به (سخن) یگانه‌ای اندرز می‌دهم و آن اینکه: دو تن دو تن و تک تک برای خداوند قیام کنید سپس بیندیشید، در همنشین شما دیوانگی نیست؛ او برای شما جز بیم‌دهنده‌ای پیش از (رسیدن) عذابی سخت نیست» سوره نجم، آیه ۲.</ref> [[رسول خدا]] است که این [[آیات]] ناظر به [[معراج]] ایشان است و بسیاری از مستندات [[روایی]] نیز، این مطلب را [[تأیید]] می‌نماید.<ref>طبری، ابو جعفر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۲۷، ص ۲۲؛؛ سیوطی، جلال الدین، الدرالمنثور، ج ۶، ص ۱۲۱؛ آلوسی، محمود، روح‌المعانی، ج ۱۴، ص ۳۵؛ طباطبائی، محمدحسین، المیزان، ج ۱۹، ص ۴۴؛</ref> {{متن قرآن|ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى}}<ref>«سپس نزدیک شد و فروتر آمد» سوره نجم، آیه ۸.</ref> ضمائرش به [[جبرئیل]] بر می‌گردد؛ و معنای [[آیه]] چنین می‌شود که [[جبرئیل]] نزدیک [[رسول خدا]] {{صل}} شد تا با آن جناب به [[آسمان‌ها]] عروج کند. اما برخی دیگر می‌گویند اگر ضمائر به [[رسول خدا]] برگردد، معنای [[آیه]] چنین می‌شود که [[پیامبر]] به [[خدای تعالی]] نزدیک شد و مراحل عروج را طی کرد و [[قرب]] خود را زیاد کرد. در [[تفسیر]] {{متن قرآن|فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى}}<ref>«آنگاه (میان او و پیامبر) به اندازه دو کمان یا نزدیک‌تر رسید» سوره نجم، آیه ۹.</ref> آمده که [[پیامبر]] در [[شب معراج]] به مرتبه‌ای رسید که جز ایشان به آن مرتبه دست نیافته بود، تا آنجا که هیچ [[ملک]] مقربی و نه هیچ [[رسول]] مرسلی به آن [[مقام]] نرسیده بود و نیز [[خدای تعالی]] در این باره فرمود: {{متن قرآن|قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى}}<ref>«آنگاه (میان او و پیامبر) به اندازه دو کمان یا نزدیک‌تر رسید» سوره نجم، آیه ۹.</ref> یعنی بلکه کمتر از دو قوس و این [[بیان]] کننده [[میزان]] نزدیک شدن [[پیامبر]] به [[خدای تعالی]] و از خصائص ایشان در مرتبه [[معراج]] و کسب مراتب کمال بوده است<ref>[[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۱، ص ۴۸۵-۴۹۰.</ref>.


== منابع ==
== منابع ==
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش