زید بن موسی بن جعفر: تفاوت میان نسخهها
جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[زید بن موسی بن جعفر در تراجم و رجال]] - [[زید بن موسی بن جعفر در تاریخ اسلامی]] - [[زید بن موسی بن جعفر در معارف و سیره رضوی]]| پرسش مرتبط = }} | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[زید بن موسی بن جعفر در تراجم و رجال]] - [[زید بن موسی بن جعفر در تاریخ اسلامی]] - [[زید بن موسی بن جعفر در معارف و سیره رضوی]]| پرسش مرتبط = }} | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
«زید بن موسی بن جعفر{{ع}}»، یکی از پسران [[امام]] [[موسی کاظم]]{{ع}} بود که در [[سال ۱۹۹ هجری]] قمری به [[حکومت]] [[شهر]] [[اهواز]] رسید. او با لشکری [[عظیم]] به [[بصره]] [[لشکر]] کشید و آنجا را در دست گرفت و بر علیه [[عباسیان]] [[شورش]] کرد و خانههای [[بنی عباس]] را به [[آتش]] کشید و در هر جایی که سیاه جامهای را میدید، میسوزاند. به خاطر این [[اعمال]] او را «زید النار» [[لقب]] دادند. | «زید بن موسی بن جعفر {{ع}}»، یکی از پسران [[امام]] [[موسی کاظم]] {{ع}} بود که در [[سال ۱۹۹ هجری]] قمری به [[حکومت]] [[شهر]] [[اهواز]] رسید. او با لشکری [[عظیم]] به [[بصره]] [[لشکر]] کشید و آنجا را در دست گرفت و بر علیه [[عباسیان]] [[شورش]] کرد و خانههای [[بنی عباس]] را به [[آتش]] کشید و در هر جایی که سیاه جامهای را میدید، میسوزاند. به خاطر این [[اعمال]] او را «زید النار» [[لقب]] دادند. | ||
وقتی زید را دستگیر و به نزد [[مأمون]] آوردند، مأمون به او گفت: «ای زید! در بصره خروج میکنی و به جای این که به خانههای [[دشمن]] ([[بنی امیه]]، [[بنی ثقیف]]، [[آل زیاد]]) [[حمله]] کنی، به خانههای پسر عموهایت و [[اولاد]] [[عباس]] حمله میکنی و آنها را به آتش میکشی؟» زید با [[شوخ طبعی]] که داشت، گفت: «[[اشتباه]] کردم، اگر باز گردم از آنها شروع خواهم نمود». مأمون خندید و او را به نزد برادرش [[امام رضا]]{{ع}} برد<ref>عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج۲، باب ۵۸، ص۵۶۶-۵۶۷.</ref> و به امام{{ع}} به اعلام داشت: «اگر برادرت [[قیام]] کرده و اعمالی را انجام داده، در گذشته نیز [[زید بن علی]] قیام کرد و کشته شد. من برادرت را به خاطر شما میبخشم، و اگر در رابطه با من، [[مقام]] و موقعیت فعلی را نداشتید، او را میکشتم؛ زیرا کارهای او کوچک نبودن است». | وقتی زید را دستگیر و به نزد [[مأمون]] آوردند، مأمون به او گفت: «ای زید! در بصره خروج میکنی و به جای این که به خانههای [[دشمن]] ([[بنی امیه]]، [[بنی ثقیف]]، [[آل زیاد]]) [[حمله]] کنی، به خانههای پسر عموهایت و [[اولاد]] [[عباس]] حمله میکنی و آنها را به آتش میکشی؟» زید با [[شوخ طبعی]] که داشت، گفت: «[[اشتباه]] کردم، اگر باز گردم از آنها شروع خواهم نمود». مأمون خندید و او را به نزد برادرش [[امام رضا]] {{ع}} برد<ref>عیون اخبار الرضا {{ع}}، ج۲، باب ۵۸، ص۵۶۶-۵۶۷.</ref> و به امام {{ع}} به اعلام داشت: «اگر برادرت [[قیام]] کرده و اعمالی را انجام داده، در گذشته نیز [[زید بن علی]] قیام کرد و کشته شد. من برادرت را به خاطر شما میبخشم، و اگر در رابطه با من، [[مقام]] و موقعیت فعلی را نداشتید، او را میکشتم؛ زیرا کارهای او کوچک نبودن است». | ||
امام{{ع}} فرمودند: «برادرم زید را با [[زید بن علی]] مقایسه نکن؛ زیرا او از علمای [[آل محمّد]]{{صل}} بود و به خاطر [[خداوند]] [[غضب]] نمود و با [[دشمنان]] جنگید و در [[راه خدا]] کشته شد»<ref>عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج۱، باب ۲۵، ص۵۱۶.</ref>. | امام {{ع}} فرمودند: «برادرم زید را با [[زید بن علی]] مقایسه نکن؛ زیرا او از علمای [[آل محمّد]] {{صل}} بود و به خاطر [[خداوند]] [[غضب]] نمود و با [[دشمنان]] جنگید و در [[راه خدا]] کشته شد»<ref>عیون اخبار الرضا {{ع}}، ج۱، باب ۲۵، ص۵۱۶.</ref>. | ||
چندی بعد، زیاد در [[مجلسی]] نشسته بود و جماعتی را دور خویش جمع کرده بود و برای آنها [[فخر فروشی]] مینمود که ما چنین و چنان هستیم. امام رضا{{ع}} که سخنان زید را میشنیدند، او را خطاب قرار دادند و فرمودند: «ای زید! حرف افراد [[پست]] [[کوفه]] تو را گول زده و [[مغرور]] کرده است. گفتهاند که چون [[فاطمه]]{{س}} [[عفت]] خود را [[حفظ]] نمود، [[خداوند]] او و [[ذریه]] او را از [[آتش]] حفظ نمود. و چون تو از [[فرزندان فاطمه زهرا]]{{س}} هستی، آتش بر تو [[حرام]] است. به [[خدا]] قسم این درباره [[امام حسن]]{{ع}} و [[امام حسین]]{{ع}} و سایر [[فرزندان]] بلاواسطه فاطمه{{س}} است. ای [[زید]]! [[فکر]] میکنی اگر که [[معصیت خداوند]] را به جای آوری و [[عاقبت]] به [[بهشت]] روی و پدرت [[موسی بن جعفر]] را که [[اطاعت]] خداکرده، روزها [[روزه]] گرفته و شبها به [[عبادت]] [[قیام]] نموده، داخل بهشت کنند، تو نزد خداوند گرامیتر و عزیزتر از موسی بن جعفر{{ع}} خواهی بود؟؛ چراکه تو بدون [[زحمت]] وارد بهشت شدهای! ای زید! تقوای خدا را پیشه خود کن که هیچکس جز از راه اطاعت به آنچه نزد خداوند است نخواهد رسید و تو میپنداری که با [[معصیت]] بدان میرسی؛ که جدّ ما، [[امام سجاد]]{{ع}} فرمود: هر کس از [[اهل بیت]]{{عم}} [[کار نیک]] کند، پاداشش دو برابر است و هر کس [[مرتکب گناه]] شود، [[عقوبت]] و عذابش دو برابر خواهد بود. | چندی بعد، زیاد در [[مجلسی]] نشسته بود و جماعتی را دور خویش جمع کرده بود و برای آنها [[فخر فروشی]] مینمود که ما چنین و چنان هستیم. امام رضا {{ع}} که سخنان زید را میشنیدند، او را خطاب قرار دادند و فرمودند: «ای زید! حرف افراد [[پست]] [[کوفه]] تو را گول زده و [[مغرور]] کرده است. گفتهاند که چون [[فاطمه]] {{س}} [[عفت]] خود را [[حفظ]] نمود، [[خداوند]] او و [[ذریه]] او را از [[آتش]] حفظ نمود. و چون تو از [[فرزندان فاطمه زهرا]] {{س}} هستی، آتش بر تو [[حرام]] است. به [[خدا]] قسم این درباره [[امام حسن]] {{ع}} و [[امام حسین]] {{ع}} و سایر [[فرزندان]] بلاواسطه فاطمه {{س}} است. ای [[زید]]! [[فکر]] میکنی اگر که [[معصیت خداوند]] را به جای آوری و [[عاقبت]] به [[بهشت]] روی و پدرت [[موسی بن جعفر]] را که [[اطاعت]] خداکرده، روزها [[روزه]] گرفته و شبها به [[عبادت]] [[قیام]] نموده، داخل بهشت کنند، تو نزد خداوند گرامیتر و عزیزتر از موسی بن جعفر {{ع}} خواهی بود؟؛ چراکه تو بدون [[زحمت]] وارد بهشت شدهای! ای زید! تقوای خدا را پیشه خود کن که هیچکس جز از راه اطاعت به آنچه نزد خداوند است نخواهد رسید و تو میپنداری که با [[معصیت]] بدان میرسی؛ که جدّ ما، [[امام سجاد]] {{ع}} فرمود: هر کس از [[اهل بیت]] {{عم}} [[کار نیک]] کند، پاداشش دو برابر است و هر کس [[مرتکب گناه]] شود، [[عقوبت]] و عذابش دو برابر خواهد بود. | ||
زید گفت: «اما من [[برادر]] شما و پسر [[پدر]] شما هستم. [[حضرت]] فرمودند: «تو برادر من هستی، مادامی که [[خدای تعالی]] را اطاعت کنی. اما هرگاه به معصیت خداوند دست زدی، دیگر بین من و تو [[برادری]] نیست. مگر در [[قرآن]] نخواندهای که [[حضرت نوح]]{{ع}} به خداوند عرض کرد: خدایا! پسر من از [[خانواده]] من است. ولی خداوند فرمود: {{متن قرآن|يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ}}<ref>«فرمود: ای نوح! او از خاندان تو نیست، بیگمان او کرداری ناشایسته است» سوره هود، آیه ۴۶.</ref>. خداوند به علت عمل [[زشت]] او و معصیتش او را از خانواده [[نوح]] خارج ساخت. ای زید! تو هم اگر خدا را اطاعت کنی، از ما اهل بیت هستی و اگر معصیت کنی از اهل بیت خارج میشوی. ای زید! از خدا [[پروا]] کن و بدان که ما این موقعیت را نزد [[خدا]] و [[خلق]] بهدست نیاوردیم مگر از راه [[تقوا]] و [[پرهیزگاری]]، و هر کس تقوا نداشته باشد و [[فرمان خدا]] را رعایت نکند، از ما نخواهد بود و ما از او نیستیم. ای [[زید]]! مبادا [[شیعیان]] را کوچک و [[پست]] شماری و [[زورگویی]] کنی که این سبب از بین رفتن موقعیت و [[سیادت]] تو میگردد. اگر تو به مانند این [[مردم]] که شیعیان را به خاطر عقیدهشان به [[ولایت]] ما [[آزار]] میدهند و اموالشان را [[غارت]] میکنند، بر شیعیان [[ستم]] روا داری، به خود ستم کردهای و [[حق]] خود را ضایع ساختهای»<ref>بحارالانوار، ج۴۹، باب ۱۶، ص۱-۱۰. عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج۲، باب ۵۸، ص۵۷۱-۵۷۳.</ref>. | زید گفت: «اما من [[برادر]] شما و پسر [[پدر]] شما هستم. [[حضرت]] فرمودند: «تو برادر من هستی، مادامی که [[خدای تعالی]] را اطاعت کنی. اما هرگاه به معصیت خداوند دست زدی، دیگر بین من و تو [[برادری]] نیست. مگر در [[قرآن]] نخواندهای که [[حضرت نوح]] {{ع}} به خداوند عرض کرد: خدایا! پسر من از [[خانواده]] من است. ولی خداوند فرمود: {{متن قرآن|يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ}}<ref>«فرمود: ای نوح! او از خاندان تو نیست، بیگمان او کرداری ناشایسته است» سوره هود، آیه ۴۶.</ref>. خداوند به علت عمل [[زشت]] او و معصیتش او را از خانواده [[نوح]] خارج ساخت. ای زید! تو هم اگر خدا را اطاعت کنی، از ما اهل بیت هستی و اگر معصیت کنی از اهل بیت خارج میشوی. ای زید! از خدا [[پروا]] کن و بدان که ما این موقعیت را نزد [[خدا]] و [[خلق]] بهدست نیاوردیم مگر از راه [[تقوا]] و [[پرهیزگاری]]، و هر کس تقوا نداشته باشد و [[فرمان خدا]] را رعایت نکند، از ما نخواهد بود و ما از او نیستیم. ای [[زید]]! مبادا [[شیعیان]] را کوچک و [[پست]] شماری و [[زورگویی]] کنی که این سبب از بین رفتن موقعیت و [[سیادت]] تو میگردد. اگر تو به مانند این [[مردم]] که شیعیان را به خاطر عقیدهشان به [[ولایت]] ما [[آزار]] میدهند و اموالشان را [[غارت]] میکنند، بر شیعیان [[ستم]] روا داری، به خود ستم کردهای و [[حق]] خود را ضایع ساختهای»<ref>بحارالانوار، ج۴۹، باب ۱۶، ص۱-۱۰. عیون اخبار الرضا {{ع}}، ج۲، باب ۵۸، ص۵۷۱-۵۷۳.</ref>. | ||
زید مدتی را در دربار [[منتصر]] بود و سرانجام در ایام [[خلافت]] [[مستعین بالله]]، در [[سال ۲۴۸ هجری]] درگذشت<ref>به نقل از: جمهرة أنساب العرب.</ref><ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]] ص ۳۶۳.</ref> | زید مدتی را در دربار [[منتصر]] بود و سرانجام در ایام [[خلافت]] [[مستعین بالله]]، در [[سال ۲۴۸ هجری]] درگذشت<ref>به نقل از: جمهرة أنساب العرب.</ref><ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]] ص ۳۶۳.</ref> |