سعد بن خوله: تفاوت میان نسخهها
جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[سعد بن خوله در قرآن]] - [[سعد بن خوله در تاریخ اسلامی]] | پرسش مرتبط = }} | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[سعد بن خوله در قرآن]] - [[سعد بن خوله در تاریخ اسلامی]] | پرسش مرتبط = }} | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
[[ابوسعید]]، سعد بن خَولَه از تبار پارسیان ساکن [[یمن]]، در [[پیمان]] [[حلف]] به [[طایفه]] [[قریشی]] [[بنی عامر بن لُؤی]] پیوسته بود و در [[مکه]] میزیست.<ref> السیرة النبویه، ج۱، ص۳۲۹؛ الطبقات، ج۳، ص۳۱۱.</ref> با توجه به [[مهاجرت]] گروهی از پارسیان به یمن در سالهای پایانی سده ششم میلادی، او از پارس و ساکن یمن بوده و بعدها در پی پدرش از [[موالی]] [[قبیله]] بنیعامر از [[قریش]] شمرده شده است. وی از موالی ابورُهم بن عبدالعزّی عامری، عضو پیوسته بنیعامر و مادرش عفراء از موالی [[سعد بن ابیسرح عامری]] بود.<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۲۵۵؛ مقدمه فتح الباری، ص۲۸۵.</ref> در مقابل این گزارش، ابناثیر وی را از اعضای اصلی طایفه بنیعامر از قریش دانسته است.<ref> اسد الغابه، ج۲، ص۱۹۱-۱۹۲.</ref> سعد حدود ۱۵ سال داشت که همراه ۷ تن از اعضای بنیعامر از جمله ابوسبره، فرزند مولای خود ابورهم به [[حبشه]] مهاجرت کرد؛ ولی در پی شایعه گرویدن مکیان به [[اسلام]]، همراه تنی چند از [[مسلمانان]] به مکه بازگشت <ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۳۲۹، ۳۶۹؛ الطبقات، ج۳، ص۳۱۱؛ الاصابه، ج۳، ص۴۶.</ref> و در مکه ماند تا اینکه چند سال بعد با دیگر مسلمانان به [[مدینه]] مهاجرت کرد و در منطقه [[قبا]] در [[منزل]] [[کلثوم بن هَدم]] سکنا گزید.<ref>الطبقات، ج۳، ص۳۱.</ref> | [[ابوسعید]]، سعد بن خَولَه از تبار پارسیان ساکن [[یمن]]، در [[پیمان]] [[حلف]] به [[طایفه]] [[قریشی]] [[بنی عامر بن لُؤی]] پیوسته بود و در [[مکه]] میزیست.<ref> السیرة النبویه، ج۱، ص۳۲۹؛ الطبقات، ج۳، ص۳۱۱.</ref> با توجه به [[مهاجرت]] گروهی از پارسیان به یمن در سالهای پایانی سده ششم میلادی، او از پارس و ساکن یمن بوده و بعدها در پی پدرش از [[موالی]] [[قبیله]] بنیعامر از [[قریش]] شمرده شده است. وی از موالی ابورُهم بن عبدالعزّی عامری، عضو پیوسته بنیعامر و مادرش عفراء از موالی [[سعد بن ابیسرح عامری]] بود.<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۲۵۵؛ مقدمه فتح الباری، ص۲۸۵.</ref> در مقابل این گزارش، ابناثیر وی را از اعضای اصلی طایفه بنیعامر از قریش دانسته است.<ref> اسد الغابه، ج۲، ص۱۹۱-۱۹۲.</ref> سعد حدود ۱۵ سال داشت که همراه ۷ تن از اعضای بنیعامر از جمله ابوسبره، فرزند مولای خود ابورهم به [[حبشه]] مهاجرت کرد؛ ولی در پی شایعه گرویدن مکیان به [[اسلام]]، همراه تنی چند از [[مسلمانان]] به مکه بازگشت <ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۳۲۹، ۳۶۹؛ الطبقات، ج۳، ص۳۱۱؛ الاصابه، ج۳، ص۴۶.</ref> و در مکه ماند تا اینکه چند سال بعد با دیگر مسلمانان به [[مدینه]] مهاجرت کرد و در منطقه [[قبا]] در [[منزل]] [[کلثوم بن هَدم]] سکنا گزید.<ref>الطبقات، ج۳، ص۳۱.</ref> | ||
سعد در [[غزوه بدر]] در [[سال دوم هجری]]،<ref>المغازی، ج۱، ص۱۵۶؛ الطبقات، ج۳، ص۳۱۲.</ref> [[احد]] در [[سال سوم هجری]]، [[خندق]] در [[سال پنجم هجری]] و [[صلح حدیبیه]] میان [[پیامبر]] و قریش در [[سال ششم هجری]] شرکت داشت.<ref>الطبقات، ج۳، ص۳۱۱.</ref> سعد پس از صلح حدیبیه با [[سبیعه دختر حارث]] اسلمی که از [[قریشیان]] مکه گریخته ([[سبیعه بنت حارث]]) و به مدینه آمده بود [[ازدواج]] کرد<ref>الطبقات، ج۸، ص۲۲۴؛ الاستیعاب، ج۲، ص۵۸۶-۵۸۷؛ فتح الباری، ج۹، ص۳۷۰.</ref> و در آن هنگام ۲۹ سال داشت. از این پس اطلاعاتی از سعد گزارش نشده است تا اینکه در خبری آمده که وی به مکه رفت و در آنجا [[بیمار]] شد و درگذشت. [[پیامبر]]{{صل}} از تعبیر "بائس" به معنای [[درمانده]] برای بیان وضع سعد در [[مکه]] استفاده کرده بود.<ref>اسدالغابه، ج۲، ص۱۹۲.</ref> از گزارش دیگری درباره واکنش پیامبر{{صل}} به [[بیماری]] یکی دیگر از [[یاران]] خود در مکه، به دست میآید که ایشان از ماندن [[سعد بن خوله]] در مکه و [[وفات]] و دفنش در آنجا ناخشنود بود <ref> الطبقات، ج۳، ص۱۰۷.</ref>. مشخص نیست که چرا و چه هنگام سعد به مکه رفت. بنابر گزارش [[ذهبی]]، [[قریشیان]] سعد را به [[اسارت]] گرفته بودند. در این گزارش به چگونگی و [[زمان]] اسارت وی اشاره نشده است.<ref>تاریخ الاسلام، ج ۲، ص ۴۰۱-۴۰۲.</ref> افزون بر اینکه [[مسلمانان]] و [[قریش]] در این دوره در [[صلح]] به سر میبردند و اسارت سعد درست به نظر نمیآید. | سعد در [[غزوه بدر]] در [[سال دوم هجری]]،<ref>المغازی، ج۱، ص۱۵۶؛ الطبقات، ج۳، ص۳۱۲.</ref> [[احد]] در [[سال سوم هجری]]، [[خندق]] در [[سال پنجم هجری]] و [[صلح حدیبیه]] میان [[پیامبر]] و قریش در [[سال ششم هجری]] شرکت داشت.<ref>الطبقات، ج۳، ص۳۱۱.</ref> سعد پس از صلح حدیبیه با [[سبیعه دختر حارث]] اسلمی که از [[قریشیان]] مکه گریخته ([[سبیعه بنت حارث]]) و به مدینه آمده بود [[ازدواج]] کرد<ref>الطبقات، ج۸، ص۲۲۴؛ الاستیعاب، ج۲، ص۵۸۶-۵۸۷؛ فتح الباری، ج۹، ص۳۷۰.</ref> و در آن هنگام ۲۹ سال داشت. از این پس اطلاعاتی از سعد گزارش نشده است تا اینکه در خبری آمده که وی به مکه رفت و در آنجا [[بیمار]] شد و درگذشت. [[پیامبر]] {{صل}} از تعبیر "بائس" به معنای [[درمانده]] برای بیان وضع سعد در [[مکه]] استفاده کرده بود.<ref>اسدالغابه، ج۲، ص۱۹۲.</ref> از گزارش دیگری درباره واکنش پیامبر {{صل}} به [[بیماری]] یکی دیگر از [[یاران]] خود در مکه، به دست میآید که ایشان از ماندن [[سعد بن خوله]] در مکه و [[وفات]] و دفنش در آنجا ناخشنود بود <ref> الطبقات، ج۳، ص۱۰۷.</ref>. مشخص نیست که چرا و چه هنگام سعد به مکه رفت. بنابر گزارش [[ذهبی]]، [[قریشیان]] سعد را به [[اسارت]] گرفته بودند. در این گزارش به چگونگی و [[زمان]] اسارت وی اشاره نشده است.<ref>تاریخ الاسلام، ج ۲، ص ۴۰۱-۴۰۲.</ref> افزون بر اینکه [[مسلمانان]] و [[قریش]] در این دوره در [[صلح]] به سر میبردند و اسارت سعد درست به نظر نمیآید. | ||
پس از وفات سعد، فرزندش به [[دنیا]] آمد و پس از آن پیامبر به [[سبیعه]] اجازه داد هرگاه خواست [[ازدواج]] کند.<ref>الاستیعاب، ج۲، ص۵۸۶.</ref> این رویداد، مستندی [[فقهی]] برای فقهای [[اهلسنت]] در [[تعیین]] عده [[زن]] بارداری است که همسرش از دنیا رفته است.<ref> الرساله، ص۵۷۵.</ref> برخی [[مفسران]] متأخر کاربرد واژه "بائس" به معنای درمانده را که پیامبر برای سعد به کار برده بود، به معنای [[فقر مالی]] دانسته و در [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|لِيَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ وَيَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِي أَيَّامٍ مَعْلُومَاتٍ عَلَى مَا رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِيمَةِ الْأَنْعَامِ فَكُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْبَائِسَ الْفَقِيرَ}}<ref>«تا سودهایی که برای آنان دارد ببینند و نام خداوند را در روزهایی معین بر آنچه از دامها | پس از وفات سعد، فرزندش به [[دنیا]] آمد و پس از آن پیامبر به [[سبیعه]] اجازه داد هرگاه خواست [[ازدواج]] کند.<ref>الاستیعاب، ج۲، ص۵۸۶.</ref> این رویداد، مستندی [[فقهی]] برای فقهای [[اهلسنت]] در [[تعیین]] عده [[زن]] بارداری است که همسرش از دنیا رفته است.<ref> الرساله، ص۵۷۵.</ref> برخی [[مفسران]] متأخر کاربرد واژه "بائس" به معنای درمانده را که پیامبر برای سعد به کار برده بود، به معنای [[فقر مالی]] دانسته و در [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|لِيَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ وَيَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِي أَيَّامٍ مَعْلُومَاتٍ عَلَى مَا رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِيمَةِ الْأَنْعَامِ فَكُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْبَائِسَ الْفَقِيرَ}}<ref>«تا سودهایی که برای آنان دارد ببینند و نام خداوند را در روزهایی معین بر آنچه از دامها که روزیشان کرده است (هنگام قربانی) یاد کنند آنگاه از آن بخورید و بینوای مستمند را خوراک دهید» سوره حج، آیه ۲۸.</ref> سعد بن خوله را همان تهیدست درماندهای دانستهاند که [[قرآن]] [[دستور]] داده مسلمانان از گوشت [[قربانی]] خود در [[مناسک]] [[حج]] به آنان بدهند<ref>المحرر الوجیز، ج۴، ص۱۱۹؛ تفسیر قرطبی، ج۱۲، ص۴۹.</ref> این در حالی است که [[سوره حج]] پس از [[فتح مکه]] نازل شده و به احتمال فراوان سعد در آن هنگام از دنیا رفته و همسرش نیز ازدواج کرده بود، در نتیجه احتمالاً مفسران این [[آیه]] را بر او [[تطبیق]] کردهاند؛ نه آنکه درباره او نازل شده باشد، چنانکه مفسران نخستین نیز چنین [[شأن]] نزولی را [[روایت]] نکردهاند. | ||
بر خلاف [[منابع تفسیری]]، ابنمنده و [[ابونعیم]] [[آیه]] {{متن قرآن|وَلَا تَطْرُدِ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ مَا عَلَيْكَ مِنْ حِسَابِهِمْ مِنْ شَيْءٍ وَمَا مِنْ حِسَابِكَ عَلَيْهِمْ مِنْ شَيْءٍ فَتَطْرُدَهُمْ فَتَكُونَ مِنَ الظَّالِمِينَ}}<ref>«و کسانی را که پروردگارشان را در سپیدهدمان | بر خلاف [[منابع تفسیری]]، ابنمنده و [[ابونعیم]] [[آیه]] {{متن قرآن|وَلَا تَطْرُدِ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ مَا عَلَيْكَ مِنْ حِسَابِهِمْ مِنْ شَيْءٍ وَمَا مِنْ حِسَابِكَ عَلَيْهِمْ مِنْ شَيْءٍ فَتَطْرُدَهُمْ فَتَكُونَ مِنَ الظَّالِمِينَ}}<ref>«و کسانی را که پروردگارشان را در سپیدهدمان و در پایان روز در پی به دست آوردن خشنودی وی میخوانند از خود مران، نه هیچ از حساب آنان بر گردن تو و نه هیچ از حساب تو بر گردن آنهاست تا برانیشان و از ستمگران گردی» سوره انعام، آیه ۵۲.</ref> را درباره [[سعد بن خولی عامری]] و دیگر [[مؤمنان]] تهیدستی دانستهاند که در [[مسجد پیامبر]] اطراف وی بودند؛ ولی شیوخ [[قبایل]] از [[پیامبر]] {{صل}} خواستند آنان را از خود دور کند تا با وی به گفت و گو بپردازند؛ ولی این آیه پیامبر {{صل}} را از این کار بازداشت. ابونعیم در همین مدخل سعد بن خولی را همان [[سعد بن خوله عامری]] دانسته است<ref>اسد الغابه، ج۲، ص۱۹۲؛ الاصابه، ج۳، ص۴۶.</ref>.<ref>[[سید محمد مهدی تقوی دامغانی|تقوی دامغانی، سید محمد مهدی]]، [[سعد بن خَولَه (مقاله)|مقاله «سعد بن خَولَه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۵.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == |