|
|
خط ۷۱: |
خط ۷۱: |
| با نگاهی گسترده به مجموع آیات و روایات میتوان گفت که جامعیت قرآن، نسبت به همه معارف مورد نیاز برای هدایت بشر (اعم از: احکام، عقاید، تاریخ، و هر آنچه در این خصوص، مؤثر باشد)، پذیرفتنی است؛ امّا جامعیت مطلق قرآن، از ظواهر الفاظ قرآن قابل استنباط نیست؛ زیرا مطالبی مانند: فرمولهای ریاضی، فیزیک و شیمی، در مدلول لفظی آیات قرآن نیستند. با این حال، با فرض صحّت روایاتی که قرآن را مشتمل بر علم همه موجودات {{عربی|اندازه=155%|عِلمُ ما کانَ و ما یَکُونُ و ما هُوَ کائِنٌ إلی یَومِ القِیامَهِ}} دانستهاند، باید اذعان کرد که در این صورت، دلالت قرآن بر همه علوم، از طریق دلالت لفظی نخواهد بود؛ بلکه با اشاراتی است که اسرار و زوایای پنهان را کشف میکند و فهم متعارف مخاطبان، از آن محروم است.<ref>المیزان فی تفسیر القرآن: ج ۱۲ ص ۳۲۵.</ref> بنابراین، جامعیت مطلق قرآن، در خصوص پیامبر {{صل}} و [[اهل بیت]] {{عم}} که به بطون قرآن دسترسی دارند، پذیرفتنی است.<ref>[[سید حامد علیزاده موسوی|علیزاده موسوی، سید حامد]]، [[پژوهشی درباره جامعیت قرآن (مقاله)|پژوهشی درباره جامعیت قرآن]] ص: ۶.</ref> | | با نگاهی گسترده به مجموع آیات و روایات میتوان گفت که جامعیت قرآن، نسبت به همه معارف مورد نیاز برای هدایت بشر (اعم از: احکام، عقاید، تاریخ، و هر آنچه در این خصوص، مؤثر باشد)، پذیرفتنی است؛ امّا جامعیت مطلق قرآن، از ظواهر الفاظ قرآن قابل استنباط نیست؛ زیرا مطالبی مانند: فرمولهای ریاضی، فیزیک و شیمی، در مدلول لفظی آیات قرآن نیستند. با این حال، با فرض صحّت روایاتی که قرآن را مشتمل بر علم همه موجودات {{عربی|اندازه=155%|عِلمُ ما کانَ و ما یَکُونُ و ما هُوَ کائِنٌ إلی یَومِ القِیامَهِ}} دانستهاند، باید اذعان کرد که در این صورت، دلالت قرآن بر همه علوم، از طریق دلالت لفظی نخواهد بود؛ بلکه با اشاراتی است که اسرار و زوایای پنهان را کشف میکند و فهم متعارف مخاطبان، از آن محروم است.<ref>المیزان فی تفسیر القرآن: ج ۱۲ ص ۳۲۵.</ref> بنابراین، جامعیت مطلق قرآن، در خصوص پیامبر {{صل}} و [[اهل بیت]] {{عم}} که به بطون قرآن دسترسی دارند، پذیرفتنی است.<ref>[[سید حامد علیزاده موسوی|علیزاده موسوی، سید حامد]]، [[پژوهشی درباره جامعیت قرآن (مقاله)|پژوهشی درباره جامعیت قرآن]] ص: ۶.</ref> |
|
| |
|
| ==نبودن همه چیز در قرآن==
| |
| *از برخی روایات استفاده میشود که حکم برخی مسائل در قرآن و سنت وجود ندارد. این مسئله در روایاتی به نام معضلات بازتاب یافته است. براساس آن روایات، امام{{ع}} با رأی و نظر خود چیزی میفرمود که به واقع اصابت میکرد. [[امام باقر]]{{ع}} دراینباره فرمودهاند: "وقتی مسئلهای بر [[امام علی]]{{ع}} وارد میشد که در کتاب و سنت چیزی درباره آن نازل نشده بود، قرعه میزد؛ پس به واقع اصابت میکرد. آنها معضلات بودند".<ref>همان، ص۳۸۹.</ref> در برخی دیگر از روایات، این مسئله درباره قضاوتهای آن حضرت مطرح شده است.<ref>{{عربی|اندازه=155%|"كَانَ عَلِيٌّ{{ع}} يَقْضِي بِكِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ. فَإِذَا جَاءَهُ مَا لَيْسَ فِي الْكِتَابِ وَ السُّنَّةِ رَجَمَ فَأَصَابَ وَ هِيَ الْمُعْضِلَاتُ"}} (همان).</ref> مرحوم صفار، هفت روایت دراینباره ذکر میکند که البته شش روایت آن را تنها یک نفر، به نام عبدالرحيم القصير (که به لحاظ رجالی مورد وثوق نیست) از [[امام باقر]]{{ع}} نقل میکند، و بقیه از او نقل کردهاند. روایت دیگر نیز از موسی حلبی از [[امام صادق]]{{ع}} نقل شده است که البته سند آن مقطوع بوده و تنها دو راوی از راویان این حدیث در سند ذکر شدهاند. بنابراین، در مجموع دو حدیث دراینباره وجود دارد که هیچیک به لحاظ سندی معتبر نیستند؛ ازاینرو صدور آنها از معصوم قطعی نیست. افزون بر آن، این روایات در تعارض جدی با روایات معتبری است که تصریح میکنند هیچ حکمی نیست؛ مگر آنکه در قرآن و سنت بیان شده است.<ref>پیشتر، این روایات نقل شدند (برای نمونه، ر.ک: همان، ص۳۸۸).</ref> به علاوه، مضمون روایت آن است که امام{{ع}} از راه قرعه، نتیجه را معلوم میکردند که به واقع اصابت میکرد.<ref>{{عربی|اندازه=155%|"إِنَّ عَلِيّاً{{ع}} إِذَا وَرَدَ عَلَيْهِ أَمْرٌ لَمْ يَجِئْ بِهِ كِتَابٌ وَ لَا سُنَّةٌ رَجَمَ بِهِ يَعْنِي سَاهَمَ فَأَصَابَ. ثُمَّ قَالَ: يَا عَبْدَ الرَّحِيمِ وَ تِلْكَ الْمُعْضِلَاتُ"}} (همان، ص۳۸۹).</ref> روشن است که قرعه یکی از راههای تعیین حکم شرعی نیست؛ بلکه آنگاه به کار میرود که حكمْ روشن است و منشأ شبهه، سرگردانی در تطبیق حکم بر موضوع و مصداق خارجی است؛<ref>محمد علی کاظمی خراسانی، فوائد الأصول (تقریرات درس محمد حسین غروی نائینی)، ج۴، ص۶۷۹.</ref> چنانکه در قرآن کریم نیز دراینباره آیهای آمده است.<ref>خداوند متعال درباره ماجرای تعیین عهدهدار امر [[حضرت مریم]]{{س}} میفرماید: {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُون أَقْلامَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ}}﴾}} (آل عمران، ۴۴).</ref> چنین فرایندی عموماً در جایی به کار میرود که قاضی در محکمه در باب موضوعات و مصادیق خارجی به قطع نمیرسد و آنگاه از قرعه استفاده میکند. ممکن است محتوای روایات نیز ناظر به بحث قضاوت باشند؛ به ویژه آنکه در یکی از روایات ذکر شده، به این امر تصریح شده است که [[امام علی]]{{ع}} این کار را در هنگام قضاوت انجام داده<ref>محمد بن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات، ص۳۸۹.</ref> و براساس مبانی قضایی شیعه نیز در مواردی که قاضی در موضوعات و مصادیق خارجی دچار مشکل شود، یکی از راههای شرعی برای صدور حکم، قرعه است.<ref>آیتالله فاضل لنکرانی دراینباره مینویسد: وأمّا قولهم فی مطاوی كتبهم الفقهية: القرعة لكل أمر مجهول أو مشتبه... فان مراده من الأمر المجهول هو الأمر الذی يرجع الى الحاكم، ومن الحكم المشتبه هو الحكم الذی هو وظيفة القاضی لا الحكم الشرعی الكلى (ر.ک: محمد فاضل موحدی لنکرانی، القواعد الفقهية، ص۴۳۱ و ۴۳۲). گفتنی است علامه مجلسی در توجیه این روایات، دو احتمال بیان میکند: یکی آنکه قرعه در امور جزئی باشد، نه حکم کلی؛ و دوم آنکه قرعه در همان حکم کلی باشد، و از اختصاصات امام{{ع}} آن باشد که از راه قرعه، به حکم کلی دست یابد؛ با این توضیح که قرعه امام همواره به واقع اصابت میکند. ایشان تصریح میکند که احتمال اول موافق اصول بوده؛ هرچند احتمال دوم اظهر است (محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۲، ص۱۷۷). گفتنی است علامه مجلسی شاهدی برای احتمال دوم ذکر نمیکند و به نظر میرسد در روایات نیز شاهدی ندارد.</ref><ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]] ص: ۲۱۶.</ref>
| |
| == جستارهای وابسته == | | == جستارهای وابسته == |
|
| |
|