پرش به محتوا

شأن پیامبر: تفاوت میان نسخه‌ها

۴۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۵ اوت ۲۰۲۲
جز
خط ۵: خط ۵:
# در "'''[[قوس صعود]]''' و [[عروج الی الله]]" است که در این صورت به معنای درجه ای از [[درجات قرب الهی]] خواهد بود؛ مانند: [[مقام مقربین]]، [[مقام صابرین]]، [[مقام مکرمین]] و غیره. به همین دلیل از آن به [[درجه معصوم]] تعبیر می‌شود.
# در "'''[[قوس صعود]]''' و [[عروج الی الله]]" است که در این صورت به معنای درجه ای از [[درجات قرب الهی]] خواهد بود؛ مانند: [[مقام مقربین]]، [[مقام صابرین]]، [[مقام مکرمین]] و غیره. به همین دلیل از آن به [[درجه معصوم]] تعبیر می‌شود.


==مقدمه==
== مقدمه ==
با تتبّع در [[آیات]] و [[سنّت]] و [[سیره نبوی]]، چهار [[شأن]] برای [[حضرت ختمی مرتبت]]{{صل}}، [[استنباط]] می‌شود که سه [[شأن]] مربوط به صلاحیت [[علمی]] یا [[اجتماعی]] ایشان و [[شأن]] چهارم نوعی [[اقتدار]] و [[تسلط فوق العاده تکوینی]] است:
با تتبّع در [[آیات]] و [[سنّت]] و [[سیره نبوی]]، چهار [[شأن]] برای [[حضرت ختمی مرتبت]] {{صل}}، [[استنباط]] می‌شود که سه [[شأن]] مربوط به صلاحیت [[علمی]] یا [[اجتماعی]] ایشان و [[شأن]] چهارم نوعی [[اقتدار]] و [[تسلط فوق العاده تکوینی]] است:
#ایشان [[مقام امامت]] داشت؛ یعنی [[پیشوا]] و [[مرجع]] [[دینی]] [[مسلمانان]] و [[گفتار]] و کردارشان برای همگان [[حجت]] بود. [[علامه طباطبائی]] با استناد به [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا}}<ref>«و آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد دست بکشید» سوره حشر، آیه ۷.</ref> [[مقام امامت]] را در همه جوانب برای [[حضرت]] [[اثبات]] نموده و می‌فرماید: "امر در این جمله با صرف نظر از سیاقی که دارد، تمام [[اوامر و نواهی]] [[رسول خدا]]{{صل}} را شامل می‌شود و تنها منحصر به دادن و ندادن سهمی از [[فیء]] آنچه از [[اموال]] [[کفار]]، پس از فرو نشستن [[آتش]] [[جنگ]] بگیرند نیست، بلکه شامل همه [[اوامر]] و نواهی‌ای که صادر می‌فرماید هست"<ref>محمدحسین طباطبائی، المیزان، ج۱۹، ص۲۰۴.</ref>.
# ایشان [[مقام امامت]] داشت؛ یعنی [[پیشوا]] و [[مرجع]] [[دینی]] [[مسلمانان]] و [[گفتار]] و کردارشان برای همگان [[حجت]] بود. [[علامه طباطبائی]] با استناد به [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا}}<ref>«و آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد دست بکشید» سوره حشر، آیه ۷.</ref> [[مقام امامت]] را در همه جوانب برای [[حضرت]] [[اثبات]] نموده و می‌فرماید: "امر در این جمله با صرف نظر از سیاقی که دارد، تمام [[اوامر و نواهی]] [[رسول خدا]] {{صل}} را شامل می‌شود و تنها منحصر به دادن و ندادن سهمی از [[فیء]] آنچه از [[اموال]] [[کفار]]، پس از فرو نشستن [[آتش]] [[جنگ]] بگیرند نیست، بلکه شامل همه [[اوامر]] و نواهی‌ای که صادر می‌فرماید هست"<ref>محمدحسین طباطبائی، المیزان، ج۱۹، ص۲۰۴.</ref>.
#ایشان دارای [[مقام]] [[قضا]] بود و حکمشان در [[اختلافات]] [[حقوقی]] و مخاصمات داخلی نافذ بود. در [[شرع]] [[مقدس]] [[اسلام]]، [[قضا]] شأنی [[الهی]] است و همان‌گونه که [[خداوند]] [[عادل]] است، [[قاضی]] نیز کسی است که در مخاصمات و [[اختلافات]] باید به [[عدل]] [[حکم]] کند<ref>مرتضی مطهری، امامت و رهبری، ص۴۷.</ref>. این مَنصب به [[نصّ]] [[قرآن]]: {{متن قرآن|فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا}}<ref>«پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمی‌آورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کرده‌ای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند» سوره نساء، آیه ۶۵.</ref> به [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[تفویض]] شده است. از نظرگاه [[علامه]] معنای این [[آیه]] عام است، زیرا هم شامل [[احکام]] [[تشریعی]] [[خدا]] و [[رسول]] و هم [[احکام]] [[تکوینی]] [[خدای تعالی]] - هر دو - می‌شود، بلکه از این هم عمومی‌تر است و شامل قضای [[رسول خدا]]{{صل}} یعنی [[داوری]] آن‌جناب و حتی همه روش‌هایی که آن [[حضرت]] در [[زندگی]] پرخیر و [[برکت]] خویش [[سیره]] قرار داده نیز می‌شود و [[مسلمانان]] باید [[اعمال]] آن جناب را [[سیره]] خود قرار دهند، هر چند خوش‌آیندشان نباشد<ref>المیزان، ج۴، ص۴۰۶.</ref>.
# ایشان دارای [[مقام]] [[قضا]] بود و حکمشان در [[اختلافات]] [[حقوقی]] و مخاصمات داخلی نافذ بود. در [[شرع]] [[مقدس]] [[اسلام]]، [[قضا]] شأنی [[الهی]] است و همان‌گونه که [[خداوند]] [[عادل]] است، [[قاضی]] نیز کسی است که در مخاصمات و [[اختلافات]] باید به [[عدل]] [[حکم]] کند<ref>مرتضی مطهری، امامت و رهبری، ص۴۷.</ref>. این مَنصب به [[نصّ]] [[قرآن]]: {{متن قرآن|فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا}}<ref>«پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمی‌آورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کرده‌ای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند» سوره نساء، آیه ۶۵.</ref> به [[پیامبر اکرم]] {{صل}} [[تفویض]] شده است. از نظرگاه [[علامه]] معنای این [[آیه]] عام است، زیرا هم شامل [[احکام]] [[تشریعی]] [[خدا]] و [[رسول]] و هم [[احکام]] [[تکوینی]] [[خدای تعالی]] - هر دو - می‌شود، بلکه از این هم عمومی‌تر است و شامل قضای [[رسول خدا]] {{صل}} یعنی [[داوری]] آن‌جناب و حتی همه روش‌هایی که آن [[حضرت]] در [[زندگی]] پرخیر و [[برکت]] خویش [[سیره]] قرار داده نیز می‌شود و [[مسلمانان]] باید [[اعمال]] آن جناب را [[سیره]] خود قرار دهند، هر چند خوش‌آیندشان نباشد<ref>المیزان، ج۴، ص۴۰۶.</ref>.
#ایشان دارای [[ولایت سیاسی]] و [[اجتماعی]] بود؛ یعنی علاوه بر اینکه [[مبیّن]] و [[مبلّغ احکام]] و [[قاضی]] [[مسلمین]] بود، [[رئیس]] و مدیر [[اجتماع]] آنان بوده و از جانب [[خداوند]]، [[ولیّ امر مسلمین]] و اختیاردار [[اجتماع]] [[مسلمین]] بود<ref>مرتضی مطهری، ولاءها و ولایت‌ها، ص۷۰.</ref>. لذا با چنین مقامی که [[خداوند]] به [[پیامبر اکرم]]{{صل}} واگذار کرده است<ref>مرتضی مطهری، امامت و رهبری، ص۴۹.</ref> اگر ایشان فرمانی بدهد، غیر از فرمانی است که در آن [[وحی]] [[خدا]] را [[ابلاغ]] می‌کند و بر همه [[واجب]] است [[پیروی]] کنند. [[آیه کریمه]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref> هم‌چنین [[آیه]] {{متن قرآن|النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ}}<ref>«پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است» سوره احزاب، آیه ۶.</ref> ناظر به این قسمت است. [[پیغمبر اکرم]]{{صل}} رسماً بر [[مردم]] [[حکومت]] و [[سیاست]] [[اجتماع]] [[مسلمین]] را [[رهبری]] مینمود؛ به [[حکم]] [[آیه]] {{متن قرآن|خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلَاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«از دارایی‌های آنان زکاتی بردار که با آن آنها را پاک می‌داری و پاکیزه می‌گردانی و برای آنها (به نیکی) دعا کن که دعای تو (مایه) آرامش آنان است و خداوند شنوایی داناست» سوره توبه، آیه ۱۰۳.</ref> از [[مردم]] [[مالیات]] میگرفت، و [[شئون]] [[مالی]] و [[اقتصادی]] [[اجتماع]] [[اسلامی]] را [[اداره]] می‌کرد.
# ایشان دارای [[ولایت سیاسی]] و [[اجتماعی]] بود؛ یعنی علاوه بر اینکه [[مبیّن]] و [[مبلّغ احکام]] و [[قاضی]] [[مسلمین]] بود، [[رئیس]] و مدیر [[اجتماع]] آنان بوده و از جانب [[خداوند]]، [[ولیّ امر مسلمین]] و اختیاردار [[اجتماع]] [[مسلمین]] بود<ref>مرتضی مطهری، ولاءها و ولایت‌ها، ص۷۰.</ref>. لذا با چنین مقامی که [[خداوند]] به [[پیامبر اکرم]] {{صل}} واگذار کرده است<ref>مرتضی مطهری، امامت و رهبری، ص۴۹.</ref> اگر ایشان فرمانی بدهد، غیر از فرمانی است که در آن [[وحی]] [[خدا]] را [[ابلاغ]] می‌کند و بر همه [[واجب]] است [[پیروی]] کنند. [[آیه کریمه]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref> هم‌چنین [[آیه]] {{متن قرآن|النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ}}<ref>«پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است» سوره احزاب، آیه ۶.</ref> ناظر به این قسمت است. [[پیغمبر اکرم]] {{صل}} رسماً بر [[مردم]] [[حکومت]] و [[سیاست]] [[اجتماع]] [[مسلمین]] را [[رهبری]] مینمود؛ به [[حکم]] [[آیه]] {{متن قرآن|خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلَاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«از دارایی‌های آنان زکاتی بردار که با آن آنها را پاک می‌داری و پاکیزه می‌گردانی و برای آنها (به نیکی) دعا کن که دعای تو (مایه) آرامش آنان است و خداوند شنوایی داناست» سوره توبه، آیه ۱۰۳.</ref> از [[مردم]] [[مالیات]] میگرفت، و [[شئون]] [[مالی]] و [[اقتصادی]] [[اجتماع]] [[اسلامی]] را [[اداره]] می‌کرد.
# [[حضرت]] دارای جنبه [[باطنی]] و [[معنوی]] بسیار [[قوی]] بود و به نوعی [[تسلط تکوینی]] بر [[جهان]] و [[انسان]] داشت. [[آیه کریمه]] {{متن قرآن|النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ}}<ref>«پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است» سوره احزاب، آیه ۶.</ref> ناظر به این معنا نیز هست<ref>مرتضی مطهری، ولاءها و ولایت‌ها، ص۷۷- ۷۸.</ref>.
# [[حضرت]] دارای جنبه [[باطنی]] و [[معنوی]] بسیار [[قوی]] بود و به نوعی [[تسلط تکوینی]] بر [[جهان]] و [[انسان]] داشت. [[آیه کریمه]] {{متن قرآن|النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ}}<ref>«پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است» سوره احزاب، آیه ۶.</ref> ناظر به این معنا نیز هست<ref>مرتضی مطهری، ولاءها و ولایت‌ها، ص۷۷- ۷۸.</ref>.


با این بیان روشن می‌گردد که [[حضرت خاتم الانبیاء]]{{صل}} دارای چهار [[منصب]] بود: "[[نبوت]]، [[رسالت]]، [[امامت]] و [[ولایت]]". ایشان از آن جهت که از [[خدای تعالی]]، [[خبر]] می‌شنیده، "نبی" خوانده شده<ref>"نبوت" از ریشه "نبأ" به معنای خبر است و کسی را "نبی" می‌گویند که از طرف خدا بدون واسطه بشری به او خبر داده شده باشد؛ چه آن‌که دارای شریعت باشد - مانند پیغمبر ما و پیغمبران مُرسَل{{عم}} - یا آن‌که صاحب شریعت نباشد - مانند حضرت یحیی و دیگر پیغمبران غیر مُرسَل -.</ref> و [[خداوند]] در بسیاری از [[آیات]] به ایشان خطاب {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ}} فرموده است، لذا [[حضرت]] دارای [[مقام]] "نبوت" است. و از طرفی در بسیاری [[آیات]]، به [[دلیل]] پیغام‌رسانی از جانب [[خدا]] برای [[مردم]]، با {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ}} مورد خطاب واقع شده است، به همین [[دلیل]] دارای [[مقام]] "رسالت" است.
با این بیان روشن می‌گردد که [[حضرت خاتم الانبیاء]] {{صل}} دارای چهار [[منصب]] بود: "[[نبوت]]، [[رسالت]]، [[امامت]] و [[ولایت]]". ایشان از آن جهت که از [[خدای تعالی]]، [[خبر]] می‌شنیده، "نبی" خوانده شده<ref>"نبوت" از ریشه "نبأ" به معنای خبر است و کسی را "نبی" می‌گویند که از طرف خدا بدون واسطه بشری به او خبر داده شده باشد؛ چه آن‌که دارای شریعت باشد - مانند پیغمبر ما و پیغمبران مُرسَل {{عم}} - یا آن‌که صاحب شریعت نباشد - مانند حضرت یحیی و دیگر پیغمبران غیر مُرسَل -.</ref> و [[خداوند]] در بسیاری از [[آیات]] به ایشان خطاب {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ}} فرموده است، لذا [[حضرت]] دارای [[مقام]] "نبوت" است. و از طرفی در بسیاری [[آیات]]، به [[دلیل]] پیغام‌رسانی از جانب [[خدا]] برای [[مردم]]، با {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ}} مورد خطاب واقع شده است، به همین [[دلیل]] دارای [[مقام]] "رسالت" است.


و اما [[منصب]] "[[امامت]]"، که همان [[استحقاق]] [[پیشوایی]] و [[مقتدا]] بودن بر [[خلق]] است، از [[منصب]] [[رسالت]] و [[نبوت]] بالاتر است<ref>ر.ک: سیدمحمدحسین حسینی تهرانی، امام‌شناسی (دوره علوم و معارف اسلامی ۲)، ص۱۲۷- ۱۴۰؛ ر.ک: محمد داوود قیصری، شرح فصوص الحکم، مقدمه قیصری، ص۱۴۸: قیصری درباره برتری ولایت پیامبران بر نبوت ایشان و برتری نبوتشان بر رسالتشان میگوید: {{عربی|مرتبة ولايتهم اعلی من نبوتهم و نبوتهم أعلی من رسالتهم لأنّ ولايتهم جهة حقيقتهم لفنائهم فيه و نبوتهم جهة ملكيتهم اذ بها يحصل المناسبة للعالم الملائكة فيأخذون الوحي منهم و رسالتهم جهة بشريتهم المناسبة للعالم الانساني}}.</ref> به دو [[دلیل]]:
و اما [[منصب]] "[[امامت]]"، که همان [[استحقاق]] [[پیشوایی]] و [[مقتدا]] بودن بر [[خلق]] است، از [[منصب]] [[رسالت]] و [[نبوت]] بالاتر است<ref>ر. ک: سیدمحمدحسین حسینی تهرانی، امام‌شناسی (دوره علوم و معارف اسلامی ۲)، ص۱۲۷- ۱۴۰؛ ر. ک: محمد داوود قیصری، شرح فصوص الحکم، مقدمه قیصری، ص۱۴۸: قیصری درباره برتری ولایت پیامبران بر نبوت ایشان و برتری نبوتشان بر رسالتشان میگوید: {{عربی|مرتبة ولايتهم اعلی من نبوتهم و نبوتهم أعلی من رسالتهم لأنّ ولايتهم جهة حقيقتهم لفنائهم فيه و نبوتهم جهة ملكيتهم اذ بها يحصل المناسبة للعالم الملائكة فيأخذون الوحي منهم و رسالتهم جهة بشريتهم المناسبة للعالم الانساني}}.</ref> به دو [[دلیل]]:
# [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>، [[دلالت]] دارد [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} در اواخر [[عمر]] و بعد از سال‌ها [[نبوت]]، به [[مقام امامت]] نائل آمد، پس رسیدن به [[مقام امامت]] یک سری شرایط [[باطنی]] و معنوی‌ای را میطلبد که در [[مقام نبوت]] [[ضرورت]] نیست<ref>محمد محمدی‌ری شهری، رهبری در اسلام، ص۶۶.</ref>.
# [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>، [[دلالت]] دارد [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} در اواخر [[عمر]] و بعد از سال‌ها [[نبوت]]، به [[مقام امامت]] نائل آمد، پس رسیدن به [[مقام امامت]] یک سری شرایط [[باطنی]] و معنوی‌ای را میطلبد که در [[مقام نبوت]] [[ضرورت]] نیست<ref>محمد محمدی‌ری شهری، رهبری در اسلام، ص۶۶.</ref>.
#اگر به دلیل‌های [[نبیّ]] و [[رسول]] خوانده شدنِ ایشان توجه کنیم، پی می‌بریم که [[رسالت]] و [[نبوت]]، در مقامِ قول و [[گفتار]]، محقق است اما [[مقام امامت]]، فقط نشان دادن راه (ارائه الطّریق) نیست، بلکه رساندن به مقصد ([[ایصال الی المطلوب]]) است و در واقع، [[وظیفه]] [[هدایت باطنی]] و [[معنوی]] [[مردم]] بر عهده [[امام]] نهاده شده است، به همین [[دلیل]] [[امام]]، [[قطب]] عالَمِ امکان است [[جهان]] هیچ‌گاه از وجودِ مقدسِ [[امام]]، خالی نیست<ref>برای اطلاع بیشتر، ر.ک: محمدحسین طباطبائی، شیعه در اسلام، ص۱۲۱.</ref>.
# اگر به دلیل‌های [[نبیّ]] و [[رسول]] خوانده شدنِ ایشان توجه کنیم، پی می‌بریم که [[رسالت]] و [[نبوت]]، در مقامِ قول و [[گفتار]]، محقق است اما [[مقام امامت]]، فقط نشان دادن راه (ارائه الطّریق) نیست، بلکه رساندن به مقصد ([[ایصال الی المطلوب]]) است و در واقع، [[وظیفه]] [[هدایت باطنی]] و [[معنوی]] [[مردم]] بر عهده [[امام]] نهاده شده است، به همین [[دلیل]] [[امام]]، [[قطب]] عالَمِ امکان است [[جهان]] هیچ‌گاه از وجودِ مقدسِ [[امام]]، خالی نیست<ref>برای اطلاع بیشتر، ر. ک: محمدحسین طباطبائی، شیعه در اسلام، ص۱۲۱.</ref>.


[[مقام]] و [[منصب]] چهارم که در واقع [[برترین]] و عالی‌ترین مرتبه وجودی [[حضرت]] محسوب می‌شود، همان [[مقام]] "[[ولایت]]" است که به [[حکم]] [[آیه شریفه]]: {{متن قرآن|النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ}}<ref>«پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است» سوره احزاب، آیه ۶.</ref>، [[پیامبر]] مکرّم [[اسلام]]{{صل}} نسبت به [[مؤمنان]] اَولی به [[تصرف]] (صاحب اختیار‌تر از خودشان) است؛ همان‌طور که [[پدران]] در امور مربوط به [[فرزندان]] خود - در صورت صغیر یا [[نادان]] و [[نابینا]] بودنشان - دارای [[ولایت]] و [[اولویت]] ([[برتری]]) هستند، [[پیغمبر]] گرامی [[اسلام]]{{صل}} نیز بر [[اهل]] [[ایمان]] [[ولایت]] و [[اولویت]] [[تصرف]] دارد و به منزله پدرشان است و [[صلاح]] [[امور دنیا]] و [[دین]] آنان در قبضه [[اقتدار]] و [[اختیار]] اوست. به مقتضای همین [[منصب]]، [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: "من و [[علی]] دو [[پدر]] این [[امت]] هستیم"<ref>{{متن حدیث|أَنَا وَ عَلِيٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ}}. تفسیر صافی، ج۴، ص۱۶؛ به نقل از: علل الشّرائع صدوق.</ref>. بیان این [[کلام]] به سبب همان اولویتی است که [[خداوند متعال]] برای آن بزرگوار قرار داده و ایشان را ولی و صاحب [[اختیار]] تمام [[امت]] نموده؛ به طوری که [[حکم]] آن بزرگوار برای [[مردم]]، از خواست خودشان نافذتر است<ref>برای آگاهی بیشتر، ر.ک: سیدحسین میرجهانی اصفهانی، امامت و ولایت [[خاتم‌الانبیاء]]، ماهنامه موعود، ۱۵ اسفند ۱۳۸۵، شماره ۶۶.</ref>.
[[مقام]] و [[منصب]] چهارم که در واقع [[برترین]] و عالی‌ترین مرتبه وجودی [[حضرت]] محسوب می‌شود، همان [[مقام]] "[[ولایت]]" است که به [[حکم]] [[آیه شریفه]]: {{متن قرآن|النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ}}<ref>«پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است» سوره احزاب، آیه ۶.</ref>، [[پیامبر]] مکرّم [[اسلام]] {{صل}} نسبت به [[مؤمنان]] اَولی به [[تصرف]] (صاحب اختیار‌تر از خودشان) است؛ همان‌طور که [[پدران]] در امور مربوط به [[فرزندان]] خود - در صورت صغیر یا [[نادان]] و [[نابینا]] بودنشان - دارای [[ولایت]] و [[اولویت]] ([[برتری]]) هستند، [[پیغمبر]] گرامی [[اسلام]] {{صل}} نیز بر [[اهل]] [[ایمان]] [[ولایت]] و [[اولویت]] [[تصرف]] دارد و به منزله پدرشان است و [[صلاح]] [[امور دنیا]] و [[دین]] آنان در قبضه [[اقتدار]] و [[اختیار]] اوست. به مقتضای همین [[منصب]]، [[رسول خدا]] {{صل}} فرمود: "من و [[علی]] دو [[پدر]] این [[امت]] هستیم"<ref>{{متن حدیث|أَنَا وَ عَلِيٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ}}. تفسیر صافی، ج۴، ص۱۶؛ به نقل از: علل الشّرائع صدوق.</ref>. بیان این [[کلام]] به سبب همان اولویتی است که [[خداوند متعال]] برای آن بزرگوار قرار داده و ایشان را ولی و صاحب [[اختیار]] تمام [[امت]] نموده؛ به طوری که [[حکم]] آن بزرگوار برای [[مردم]]، از خواست خودشان نافذتر است<ref>برای آگاهی بیشتر، ر. ک: سیدحسین میرجهانی اصفهانی، امامت و ولایت [[خاتم‌الانبیاء]]، ماهنامه موعود، ۱۵ اسفند ۱۳۸۵، شماره ۶۶.</ref>.


از آنجایی که بیشترِ خطاب‌های قرآنیِ متعلق به [[پیامبر اکرم]]{{صل}} با دو لفظ "نبی" و "رسول" است، می‌توان به لازم و ملزوم بودنِ دو مقامِ [[رسالت]] و [[نبوت]] با [[امامت]] و [[ولایت]]، پی برد. به عبارت دقیق‌تر، وقتی [[خدای متعال]] آن [[حضرت]] را به [[مقام رسالت]] و [[نبوت]] [[مبعوث]] فرمود، [[رسالت]] و [[نبوت]] با [[امامت]] و [[ولایت]] توأم بود و این دو [[مقام]] ظاهری هیچ‌گاه خالی از آن دو [[مقام]] [[باطنی]] نبوده است. از طرفی، چون [[مقام نبوت]] و [[رسالت]]، مخصوص [[پیامبر اکرم]]{{صل}} است، لذا [[قرآن کریم]]، ایشان را فقط با این دو لفظ خطاب کرده‌اند، برخلاف [[امامت]] و [[ولایت]] که از مراتب اختصاصی آن [[حضرت]] نیست، بلکه پس از [[رحلت]] ایشان، این دو [[مرتبت]] به [[جانشینان]] برحق و اوصیای آن [[حضرت]]، یکی پس از دیگری انتقال یافته است <ref>برای اطلاع بیشتر از رابطه نبوت و ولایت، ر.ک: محمدحسین طباطبائی، ظهور شیعه به ضمیمه مصاحبه پرفسور هانری کربن، ص۱۳۴ به بعد.</ref><ref>[[هادی اکبری ملک‌آبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۲۱-۲۶.</ref>.
از آنجایی که بیشترِ خطاب‌های قرآنیِ متعلق به [[پیامبر اکرم]] {{صل}} با دو لفظ "نبی" و "رسول" است، می‌توان به لازم و ملزوم بودنِ دو مقامِ [[رسالت]] و [[نبوت]] با [[امامت]] و [[ولایت]]، پی برد. به عبارت دقیق‌تر، وقتی [[خدای متعال]] آن [[حضرت]] را به [[مقام رسالت]] و [[نبوت]] [[مبعوث]] فرمود، [[رسالت]] و [[نبوت]] با [[امامت]] و [[ولایت]] توأم بود و این دو [[مقام]] ظاهری هیچ‌گاه خالی از آن دو [[مقام]] [[باطنی]] نبوده است. از طرفی، چون [[مقام نبوت]] و [[رسالت]]، مخصوص [[پیامبر اکرم]] {{صل}} است، لذا [[قرآن کریم]]، ایشان را فقط با این دو لفظ خطاب کرده‌اند، برخلاف [[امامت]] و [[ولایت]] که از مراتب اختصاصی آن [[حضرت]] نیست، بلکه پس از [[رحلت]] ایشان، این دو [[مرتبت]] به [[جانشینان]] برحق و اوصیای آن [[حضرت]]، یکی پس از دیگری انتقال یافته است <ref>برای اطلاع بیشتر از رابطه نبوت و ولایت، ر. ک: محمدحسین طباطبائی، ظهور شیعه به ضمیمه مصاحبه پرفسور هانری کربن، ص۱۳۴ به بعد.</ref><ref>[[هادی اکبری ملک‌آبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۲۱-۲۶.</ref>.


==شأن [[پیامبر]] راهی برای اثبات [[نبوت]]==
== شأن [[پیامبر]] راهی برای اثبات [[نبوت]] ==
قلمرو دین، همه امور مربوط به سعادت انسان است و [[پیامبر]] در همه این امور باید [[معصوم]] باشد لذا مهم‌ترین [[شئون پیامبر]] عبارت است از:
قلمرو دین، همه امور مربوط به سعادت انسان است و [[پیامبر]] در همه این امور باید [[معصوم]] باشد لذا مهم‌ترین [[شئون پیامبر]] عبارت است از:
# [[مرجعیت دینی]]: شناخت باورها و امور اخلاقی و حقوقی، امری ضروری برای سعادت انسان است و معصوم بهترین مرجع در این امور است لذا از باب قبح تقدیم مفضول بر افضل، معنا ندارد با وجود معصوم، معارف دینی را از دیگران بگیریم.
# [[مرجعیت دینی]]: شناخت باورها و امور اخلاقی و حقوقی، امری ضروری برای سعادت انسان است و معصوم بهترین مرجع در این امور است لذا از باب قبح تقدیم مفضول بر افضل، معنا ندارد با وجود معصوم، معارف دینی را از دیگران بگیریم.
خط ۴۵: خط ۴۵:
## [[شأن دستورهای اخلاقی]] ([[شأن دستورهای تربیتی]]).
## [[شأن دستورهای اخلاقی]] ([[شأن دستورهای تربیتی]]).


==[[تفویض]] [[شئون نبوت]] به [[امام]]==
== [[تفویض]] [[شئون نبوت]] به [[امام]] ==
[[امامان]]{{عم}} دارای [[صفات کمالی]] خاص مانند [[عصمت]]، [[علم غیب]]، [[الهام]] و [[حجت الهی]]، [[انتصاب]] به [[مقام امامت]] توسط [[پیامبر]] و [[خداوند]] می‌‌باشند. برخی از مستشکلان [[تفویض]] چنین صفاتی توسط [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} به [[امامان]] را ناقض اصل [[خاتمیت]] توصیف نموده و از این راهکار به انکار [[صفات]] فوق دست یازیدند. برخی می‌‌گویند:این عین تناقض است که [[رسول]] خاتم به کسی یا کسانی حقوقی را ببخشد که ناقض [[خاتمیت]] باشد<ref>[[عبدالکریم سروش|سروش، عبدالکریم]]، [[بسط تجربه نبوی (کتاب)|بسط تجربه نبوی]]، ص ۱۳۵.</ref>  
[[امامان]] {{عم}} دارای [[صفات کمالی]] خاص مانند [[عصمت]]، [[علم غیب]]، [[الهام]] و [[حجت الهی]]، [[انتصاب]] به [[مقام امامت]] توسط [[پیامبر]] و [[خداوند]] می‌‌باشند. برخی از مستشکلان [[تفویض]] چنین صفاتی توسط [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} به [[امامان]] را ناقض اصل [[خاتمیت]] توصیف نموده و از این راهکار به انکار [[صفات]] فوق دست یازیدند. برخی می‌‌گویند:این عین تناقض است که [[رسول]] خاتم به کسی یا کسانی حقوقی را ببخشد که ناقض [[خاتمیت]] باشد<ref>[[عبدالکریم سروش|سروش، عبدالکریم]]، [[بسط تجربه نبوی (کتاب)|بسط تجربه نبوی]]، ص ۱۳۵.</ref>  


اشکال اساسی این اشکال تعریف خاص آن از معنا و مفهوم [[خاتمیت]] است که در این اشکال متشکل [[خاتمیت]] را عام و به تعبیری غلیظ - مقابل رقیق - [[تفسیر]] نموده و هر نوع [[صفت]] کمالی مشابه به غیر [[پیامبر]] و یا موجود در [[پیامبر]] را با پیامبری مساوی انگاشته و تعمیم آن [[صفت]] به غیر [[پیامبر]] را با اصل [[خاتمیت]] متناقض می‌ خواند. در حالی که - چنان که در [[صفات]] پیشین گذشت - معنا و مفهوم [[خاتمیت]] نه انحصار صفا [[عصمت]]، [[الهام]] و [[علم غیب]] و [[حجیت]] به [[پیامبر]] و عدم بسط و تعمیم آن به [[امام]] بلکه معنای آن [[خاتمیت]] ظهور [[پیامبر]] جدید و [[شریعت]] جدید است،. معتقدان به اصل [[امامت]] هرگز مدعی [[شریعت]] و [[پیامبر]] جدید نیستند، نهایت آنان [[امامان]] خویش را [[منصوب]] آخرین [[پیامبران]] می‌ دانند که [[شئون]] مختلف مانند [[حجیت]] و [[عصمت]] کلام و رفتارشان، [[جانشینی]] در عرصه های [[تفسیر دین]] و دنیا از طرف [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} و [[خداوند]] به [[امامان]] [[شیعه]] [[تفویض]] شده است.  
اشکال اساسی این اشکال تعریف خاص آن از معنا و مفهوم [[خاتمیت]] است که در این اشکال متشکل [[خاتمیت]] را عام و به تعبیری غلیظ - مقابل رقیق - [[تفسیر]] نموده و هر نوع [[صفت]] کمالی مشابه به غیر [[پیامبر]] و یا موجود در [[پیامبر]] را با پیامبری مساوی انگاشته و تعمیم آن [[صفت]] به غیر [[پیامبر]] را با اصل [[خاتمیت]] متناقض می‌ خواند. در حالی که - چنان که در [[صفات]] پیشین گذشت - معنا و مفهوم [[خاتمیت]] نه انحصار صفا [[عصمت]]، [[الهام]] و [[علم غیب]] و [[حجیت]] به [[پیامبر]] و عدم بسط و تعمیم آن به [[امام]] بلکه معنای آن [[خاتمیت]] ظهور [[پیامبر]] جدید و [[شریعت]] جدید است،. معتقدان به اصل [[امامت]] هرگز مدعی [[شریعت]] و [[پیامبر]] جدید نیستند، نهایت آنان [[امامان]] خویش را [[منصوب]] آخرین [[پیامبران]] می‌ دانند که [[شئون]] مختلف مانند [[حجیت]] و [[عصمت]] کلام و رفتارشان، [[جانشینی]] در عرصه های [[تفسیر دین]] و دنیا از طرف [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} و [[خداوند]] به [[امامان]] [[شیعه]] [[تفویض]] شده است.  


این معنا از [[خاتمیت]] و عدم تنافی آن با اصول [[نبوت]] و [[خاتمیت]] دقیقاً در کلام [[نبوی]] آمده است، آنجا که [[امام علی]]{{ع}} درباره [[رؤیت فرشته]] [[وحی]] و شنیدن صدای وی و نیز شنیدن ضجه شیطان به [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} مطالبی فرمود، حضرت به [[امام علی|علی]]{{ع}} فرمود:{{عربی|" إِنَّكَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَی مَا أَرَی إِلَّا أَنَّكَ لَسْتَ بِنَبِيٍّ"}} <ref>«تو آنچه را می‌‏شنوم می‏‌شنوی، و آنچه را می‏‌بينم می‏‌بينی، جز اينكه پيامبر نيستی‏» نهج البلاغه، [[خطبه]] ۱۹۲. </ref>
این معنا از [[خاتمیت]] و عدم تنافی آن با اصول [[نبوت]] و [[خاتمیت]] دقیقاً در کلام [[نبوی]] آمده است، آنجا که [[امام علی]] {{ع}} درباره [[رؤیت فرشته]] [[وحی]] و شنیدن صدای وی و نیز شنیدن ضجه شیطان به [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} مطالبی فرمود، حضرت به [[امام علی|علی]] {{ع}} فرمود:{{عربی|" إِنَّكَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَی مَا أَرَی إِلَّا أَنَّكَ لَسْتَ بِنَبِيٍّ"}} <ref>«تو آنچه را می‌‏شنوم می‏‌شنوی، و آنچه را می‏‌بينم می‏‌بينی، جز اينكه پيامبر نيستی‏» نهج البلاغه، [[خطبه]] ۱۹۲. </ref>


در این [[حدیث]] [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} اصل [[صفت]] [[الهام]] و [[مواجهه با فرشته]] [[وحی]] و شنیدن پیام نفی نمی‌کند، بلکه بنفی نمی‌‌کند، بلکه ضمن پذیرش آن تنها [[صفت]] [[نبوت]] را از [[حضرت علی]]{{ع}} سلب می‌‌کند. در [[روایات]] دیگر [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} [[صفات]] مختلف کمالی مانند [[عصمت]]، [[حجیت]] و [[واجب الاطاعة]] را به [[حضرت علی]]{{ع}} [[تفویض]] می‌‌کند که [[تفویض]] آن در پاسخ [[شبهات]] پیشین گذشت. به دیگر سخن بر معنا و مفهوم [[خاتمیت]] قطعاً [[پیامبر اسلام]]{{صل}} از همه [[بشر]] (...) عالم تر است و اگر [[تفویض]] [[صفات]] و [[شئون]] مزبور [[حضرت علی]]{{ع}} با [[خاتمیت]] منافات داشت، هرگز چنین نمی‌‌کرد. مگر این‌که کسی مدعی باشد - العیاذبالله - به [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} درس [[خاتمیت]] یاد بدهد یا بر عدم [[عصمت]] وی در این مسئله اعتقاد داشته باشد که چنین کسی نخست باید مدعای خود را به صورت شفاف بیان کند تا پاسخ لازم داده شود<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[امامت ۲ (کتاب)|امامت]]، ص۲۱۰ - ۲۱۲.</ref>
در این [[حدیث]] [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} اصل [[صفت]] [[الهام]] و [[مواجهه با فرشته]] [[وحی]] و شنیدن پیام نفی نمی‌کند، بلکه بنفی نمی‌‌کند، بلکه ضمن پذیرش آن تنها [[صفت]] [[نبوت]] را از [[حضرت علی]] {{ع}} سلب می‌‌کند. در [[روایات]] دیگر [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} [[صفات]] مختلف کمالی مانند [[عصمت]]، [[حجیت]] و [[واجب الاطاعة]] را به [[حضرت علی]] {{ع}} [[تفویض]] می‌‌کند که [[تفویض]] آن در پاسخ [[شبهات]] پیشین گذشت. به دیگر سخن بر معنا و مفهوم [[خاتمیت]] قطعاً [[پیامبر اسلام]] {{صل}} از همه [[بشر]] (...) عالم تر است و اگر [[تفویض]] [[صفات]] و [[شئون]] مزبور [[حضرت علی]] {{ع}} با [[خاتمیت]] منافات داشت، هرگز چنین نمی‌‌کرد. مگر این‌که کسی مدعی باشد - العیاذبالله - به [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} درس [[خاتمیت]] یاد بدهد یا بر عدم [[عصمت]] وی در این مسئله اعتقاد داشته باشد که چنین کسی نخست باید مدعای خود را به صورت شفاف بیان کند تا پاسخ لازم داده شود<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[امامت ۲ (کتاب)|امامت]]، ص۲۱۰ - ۲۱۲.</ref>


== پرسش‌های وابسته ==
== پرسش‌های وابسته ==
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش