پرش به محتوا

عبدالله بن حسن بن علی در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
خط ۵: خط ۵:
| پرسش مرتبط  =  
| پرسش مرتبط  =  
}}
}}
'''[[عبدالله بن حسن]]''' فرزند [[امام حسن مجتبی]]{{ع}} که در [[کربلا]] حضور داشت زمانی که که [[امام حسین]] {{ع}} در [[گودال قتلگاه]] در محاصره [[دشمن]] قرار داشت، شتابان خود را به عموی گرامی‌اش رساند و با تیغ دشمن به [[شهادت]] رسید.
'''[[عبدالله بن حسن]]''' فرزند [[امام حسن مجتبی]] {{ع}} که در [[کربلا]] حضور داشت زمانی که که [[امام حسین]] {{ع}} در [[گودال قتلگاه]] در محاصره [[دشمن]] قرار داشت، شتابان خود را به عموی گرامی‌اش رساند و با تیغ دشمن به [[شهادت]] رسید.


== مقدمه ==
== مقدمه ==
سومین فرزند [[امام حسن]]{{ع}} که در [[کربلا]] به [[شهادت]] رسید، عبداللّه اصغر نام داشت. مادرش دختر [[سلیل بن عبدالله بجلی]] بود که برخی نام وی را [[رمله]] آورده‌اند<ref>تسمیة من قتل...، ش۱۱؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۴۶۸، دارالمعارف؛ مقاتل الطالبیین، ص۸۹، دارالمعرفة؛ تنقیح المقال، ج۲، ص۱۷۸؛ فرسان الهیجاء، ج۱، ص۲۳۹.</ref>. ظاهراً وی پس از [[علی اصغر]]، خُردسال‌ترین [[شهید]] کربلا بوده است<ref>در کتب معتبر، سنّ او نیامده است. برخی نویسندگان متأخّر، او را یازده ساله دانسته‌اند.</ref>. وی در [[حادثه عاشورا]] هنوز به سن [[بلوغ]] نرسیده بود و در [[خیمه]] [[زنان]] نگه‌داری می‌شد. آن‌گاه که [[شمر بن ذی الجوشن]] با نیروهای پیاده پس از عقب‌نشینی دوباره به سوی [[امام حسین]]{{ع}} [[هجوم]] آورد، عبدالله از خیمه بیرون دوید و به سوی عمویش حرکت کرد. [[زینب]]{{س}} او را گرفت و [[امام]]{{ع}} نیز فرمود: «خواهرم او را نگه دار»، ولی عبدالله نپذیرفت و از بازگشت به خیمه به شدت خودداری کرد و گفت: «به [[خدا]] قسم هرگز از عمویم جدا نخواهم شد».
سومین فرزند [[امام حسن]] {{ع}} که در [[کربلا]] به [[شهادت]] رسید، عبداللّه اصغر نام داشت. مادرش دختر [[سلیل بن عبدالله بجلی]] بود که برخی نام وی را [[رمله]] آورده‌اند<ref>تسمیة من قتل... ، ش۱۱؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۴۶۸، دارالمعارف؛ مقاتل الطالبیین، ص۸۹، دارالمعرفة؛ تنقیح المقال، ج۲، ص۱۷۸؛ فرسان الهیجاء، ج۱، ص۲۳۹.</ref>. ظاهراً وی پس از [[علی اصغر]]، خُردسال‌ترین [[شهید]] کربلا بوده است<ref>در کتب معتبر، سنّ او نیامده است. برخی نویسندگان متأخّر، او را یازده ساله دانسته‌اند.</ref>. وی در [[حادثه عاشورا]] هنوز به سن [[بلوغ]] نرسیده بود و در [[خیمه]] [[زنان]] نگه‌داری می‌شد. آن‌گاه که [[شمر بن ذی الجوشن]] با نیروهای پیاده پس از عقب‌نشینی دوباره به سوی [[امام حسین]] {{ع}} [[هجوم]] آورد، عبدالله از خیمه بیرون دوید و به سوی عمویش حرکت کرد. [[زینب]] {{س}} او را گرفت و [[امام]] {{ع}} نیز فرمود: «خواهرم او را نگه دار»، ولی عبدالله نپذیرفت و از بازگشت به خیمه به شدت خودداری کرد و گفت: «به [[خدا]] قسم هرگز از عمویم جدا نخواهم شد».


در آن هنگام [[ابجر بن کعب]] و به قولی «[[حرملة بن کاهل]]» [[شمشیر]] خود را بر [[امام]]{{ع}} فرود آورد. عبدالله گفت: «وای بر تو ای فرزند [[زن]] [[ناپاک]]! آیا می‌خواهی عموی مرا بکشی؟ و دست خود را سپر قرار داد که قطع شد و به پوست آویخت او فریاد: «یا عمّاه (یا امّتاه، یا امّاه)» برآورد و [[حسین]]{{ع}} وی را در آغوش کشید و به سینه چسبانید و فرمود: «برادرزاده [[شکیبا]] باش که خیر است و [[خداوند]] تو را به [[پدران]] [[پاک]] و نیکوکارت، [[رسول خدا]]{{صل}}، [[علی بن ابی‌طالب]]{{ع}}، [[حمزة بن عبدالمطلب|حمزه]]، [[جعفر]] و [[حسن بن علی]]{{عم}} که [[درود]] خداوند بر آنان باد ملحق خواهد ساخت»<ref>{{متن حدیث|إنَّ شِمْرَ بْنَ ذِي الجَوْشَنِ أَقْبَلَ فِي الرَّجّالَةِ نَحْوَ الحُسَيْنِ{{ع}}؛ فَأَخَذَ الحُسَيْنُ{{ع}} يَشُدُّ عَلَيْهِمْ فَيَنْكَشِفُونَ عَنْهُ، ثُمَّ إنَّهُم أَحَاطُوا بِهِ إحَاطَةً، وَ أقبَلَ إلَى الحُسَيْنِ{{ع}} غُلامٌ مِن أهلِهِ، فَأَخَذَتْهُ اُخْتُهُ زَيْنَبُ ابْنَةُ عَلِيٍّ لِتَحْبِسَهُ، فَقَالَ لَهَا الحُسَيْنُ{{ع}}: اِحْبِسيهِ، فَأَبَى الغُلامُ وَ جَاءَ يَشْتَدُّ إلَى الحُسَيْنِ{{ع}}، فَقَامَ إْلَى جَنْبِهِ. قَالَ: وَ قَدْ أَهْوَى بَحْرُ بْنُ كَعْبِ بْنِ عُبَيْدِ اللّهِ - مِنْ بَني تَيمِ اللّهِ بْنِ ثَعْلَبَةَ بْنِ عُكَابَةَ - إلَى الحُسَيْنِ{{ع}} بِالسَّيْفِ، فَقَالَ الغُلامُ: يَا بْنَ الخَبيثَةِ! أتَقْتُلُ عَمِّي؟ فَضَرَبَهُ بِالسَّيْفِ، فَاتَّقَاهُ الغُلامُ بِيَدِهِ فَأَطَنَّهَا إلَا الجَلْدَةَ، فَإِذَا يَدُهُ مُعَلَّقَةٌ، فَنَادَى الغُلامُ: يَا اُمَّتَاه. فَأَخَذَهُ الحُسَيْنُ{{ع}} فَضَمَّهُ إلَى صَدْرِهِ، وَ قَالَ: يَا بْنَ أخي، اِصْبِر عَلَى مَا نَزَلَ بِكَ، وَاحْتَسِبْ فِي ذَلِكَ الخَيْرَ، فَإِنَّ اللّهَ يُلْحِقُكَ بِآبائِكَ الصَّالِحينَ؛ بِرَسُولِ اللّهِ{{صل}} وَعَلِيِّ بْنِ أَبِي طالِبٍ، وَحَمْزَةَ وجَعْفَرٍ، وَالحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِم أَجْمَعِينَ}}، تاریخ طبری، ج۵، ص۴۵۰-۴۵۱، دارالمعارف؛ ارشاد، ج۲، ص۱۱۰-۱۱۱، کنگره جهانی هزاره شیخ مفید؛ ملهوف، ص۱۳۹-۱۴۰؛ تنقیح المقال، ج۲، ص۱۷۸؛ ابصارالعین، ص۷۳-۷۴، مرکز الدراسات الاسلامیة لحرس الثورة؛ فرسان الهیجاء، ص۲۳۹-۲۴۰؛ وسیلة الدارین، ص۲۴۸-۲۵۰.</ref>.
در آن هنگام [[ابجر بن کعب]] و به قولی «[[حرملة بن کاهل]]» [[شمشیر]] خود را بر [[امام]] {{ع}} فرود آورد. عبدالله گفت: «وای بر تو ای فرزند [[زن]] [[ناپاک]]! آیا می‌خواهی عموی مرا بکشی؟ و دست خود را سپر قرار داد که قطع شد و به پوست آویخت او فریاد: «یا عمّاه (یا امّتاه، یا امّاه)» برآورد و [[حسین]] {{ع}} وی را در آغوش کشید و به سینه چسبانید و فرمود: «برادرزاده [[شکیبا]] باش که خیر است و [[خداوند]] تو را به [[پدران]] [[پاک]] و نیکوکارت، [[رسول خدا]] {{صل}}، [[علی بن ابی‌طالب]] {{ع}}، [[حمزة بن عبدالمطلب|حمزه]]، [[جعفر]] و [[حسن بن علی]] {{عم}} که [[درود]] خداوند بر آنان باد ملحق خواهد ساخت»<ref>{{متن حدیث|إنَّ شِمْرَ بْنَ ذِي الجَوْشَنِ أَقْبَلَ فِي الرَّجّالَةِ نَحْوَ الحُسَيْنِ {{ع}}؛ فَأَخَذَ الحُسَيْنُ {{ع}} يَشُدُّ عَلَيْهِمْ فَيَنْكَشِفُونَ عَنْهُ، ثُمَّ إنَّهُم أَحَاطُوا بِهِ إحَاطَةً، وَ أقبَلَ إلَى الحُسَيْنِ {{ع}} غُلامٌ مِن أهلِهِ، فَأَخَذَتْهُ اُخْتُهُ زَيْنَبُ ابْنَةُ عَلِيٍّ لِتَحْبِسَهُ، فَقَالَ لَهَا الحُسَيْنُ {{ع}}: اِحْبِسيهِ، فَأَبَى الغُلامُ وَ جَاءَ يَشْتَدُّ إلَى الحُسَيْنِ {{ع}}، فَقَامَ إْلَى جَنْبِهِ. قَالَ: وَ قَدْ أَهْوَى بَحْرُ بْنُ كَعْبِ بْنِ عُبَيْدِ اللّهِ - مِنْ بَني تَيمِ اللّهِ بْنِ ثَعْلَبَةَ بْنِ عُكَابَةَ - إلَى الحُسَيْنِ {{ع}} بِالسَّيْفِ، فَقَالَ الغُلامُ: يَا بْنَ الخَبيثَةِ! أتَقْتُلُ عَمِّي؟ فَضَرَبَهُ بِالسَّيْفِ، فَاتَّقَاهُ الغُلامُ بِيَدِهِ فَأَطَنَّهَا إلَا الجَلْدَةَ، فَإِذَا يَدُهُ مُعَلَّقَةٌ، فَنَادَى الغُلامُ: يَا اُمَّتَاه. فَأَخَذَهُ الحُسَيْنُ {{ع}} فَضَمَّهُ إلَى صَدْرِهِ، وَ قَالَ: يَا بْنَ أخي، اِصْبِر عَلَى مَا نَزَلَ بِكَ، وَاحْتَسِبْ فِي ذَلِكَ الخَيْرَ، فَإِنَّ اللّهَ يُلْحِقُكَ بِآبائِكَ الصَّالِحينَ؛ بِرَسُولِ اللّهِ {{صل}} وَعَلِيِّ بْنِ أَبِي طالِبٍ، وَحَمْزَةَ وجَعْفَرٍ، وَالحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِم أَجْمَعِينَ}}، تاریخ طبری، ج۵، ص۴۵۰-۴۵۱، دارالمعارف؛ ارشاد، ج۲، ص۱۱۰-۱۱۱، کنگره جهانی هزاره شیخ مفید؛ ملهوف، ص۱۳۹-۱۴۰؛ تنقیح المقال، ج۲، ص۱۷۸؛ ابصارالعین، ص۷۳-۷۴، مرکز الدراسات الاسلامیة لحرس الثورة؛ فرسان الهیجاء، ص۲۳۹-۲۴۰؛ وسیلة الدارین، ص۲۴۸-۲۵۰.</ref>.


برخی آورده‌اند: ناگاه [[حرملة بن کاهل]] تیری به سوی وی پرتاب کرد و او را در دامن عمویش به [[شهادت]] رسانید»<ref>تسمیة من قتل، ش۱۱؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۴۶۸، دارالمعارف؛ ملهوف، ص۱۳۹-۱۴۰؛ فرسان الهیجاء، ج۱، ص۲۳۹.</ref>.
برخی آورده‌اند: ناگاه [[حرملة بن کاهل]] تیری به سوی وی پرتاب کرد و او را در دامن عمویش به [[شهادت]] رسانید»<ref>تسمیة من قتل، ش۱۱؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۴۶۸، دارالمعارف؛ ملهوف، ص۱۳۹-۱۴۰؛ فرسان الهیجاء، ج۱، ص۲۳۹.</ref>.


[[حمید بن مسلم]] از [[سپاه]] [[عمر بن سعد]] گوید: شنیدم که [[امام حسین]]{{ع}} می‌گفت: خداوندا آنها را از [[باران]] [[رحمت]] خویش و برکت‌های [[زمین]] [[محروم]] فرما و به [[جان]] هم بینداز و ولایتداران را از آنها [[خشنود]] نگردان! زیرا پس از [[دعوت]] از ما در وعدۀ [[یاری]] ما بر ما تاختند و ما را کشتند<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۵۱، دارالمعارف؛ ارشاد، ج۲، ص۱۱۰-۱۱۱، کنگره جهانی هزاره شیخ مفید؛ فرسان الهیجاء، ج۱، ص۲۳۹؛ وسیلة الدارین، ص۲۴۸.</ref>.
[[حمید بن مسلم]] از [[سپاه]] [[عمر بن سعد]] گوید: شنیدم که [[امام حسین]] {{ع}} می‌گفت: خداوندا آنها را از [[باران]] [[رحمت]] خویش و برکت‌های [[زمین]] [[محروم]] فرما و به [[جان]] هم بینداز و ولایتداران را از آنها [[خشنود]] نگردان! زیرا پس از [[دعوت]] از ما در وعدۀ [[یاری]] ما بر ما تاختند و ما را کشتند<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۵۱، دارالمعارف؛ ارشاد، ج۲، ص۱۱۰-۱۱۱، کنگره جهانی هزاره شیخ مفید؛ فرسان الهیجاء، ج۱، ص۲۳۹؛ وسیلة الدارین، ص۲۴۸.</ref>.


[[زینب کبری]]{{س}} با دیدن این صحنه شیون‌کنان فرمود: «کاش مرده بودم و این [[روز]] را نمی‌دیدم، کاش [[آسمان]] بر سر زمین خراب و کوه‌ها پاره پاره می‌شد!<ref>فرسان الهیجاء، ج۱، ص۲۴۰.</ref>»
[[زینب کبری]] {{س}} با دیدن این صحنه شیون‌کنان فرمود: «کاش مرده بودم و این [[روز]] را نمی‌دیدم، کاش [[آسمان]] بر سر زمین خراب و کوه‌ها پاره پاره می‌شد!<ref>فرسان الهیجاء، ج۱، ص۲۴۰.</ref>»


در [[زیارت]] منسوب به [[ناحیه مقدسه]] و نیز [[زیارت رجبیّه]] بر این [[شهید]] بزرگوار این گونه [[درود]] فرستاده شده است: {{متن حدیث| اَلسَّلاَمُ عَلَى عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ اَلْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ اَلزَّكِيِّ لَعَنَ اَللَّهُ قَاتِلَهُ وَ رَامِيَهُ حَرْمَلَةَ بْنَ كَاهِلٍ اَلْأَسَدِيَّ}}<ref>الاقبال بالاعمال، ج۳، ص۷۵ و ۳۴۳.</ref> درود بر [[عبدالله بن حسن بن علی]]! [[خدا]] [[حرملة بن کاهل اسدی]] را که به سوی وی تیر انداخت و او را کشت [[لعنت]] کند!<ref>جمعی از نویسندگان، [[پژوهشی پیرامون شهدای کربلا (کتاب)|پژوهشی پیرامون شهدای کربلا]]، ص۲۲۳-۲۲۴؛ [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۵۹۱.</ref>.
در [[زیارت]] منسوب به [[ناحیه مقدسه]] و نیز [[زیارت رجبیّه]] بر این [[شهید]] بزرگوار این گونه [[درود]] فرستاده شده است: {{متن حدیث| اَلسَّلاَمُ عَلَى عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ اَلْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ اَلزَّكِيِّ لَعَنَ اَللَّهُ قَاتِلَهُ وَ رَامِيَهُ حَرْمَلَةَ بْنَ كَاهِلٍ اَلْأَسَدِيَّ}}<ref>الاقبال بالاعمال، ج۳، ص۷۵ و ۳۴۳.</ref> درود بر [[عبدالله بن حسن بن علی]]! [[خدا]] [[حرملة بن کاهل اسدی]] را که به سوی وی تیر انداخت و او را کشت [[لعنت]] کند!<ref>جمعی از نویسندگان، [[پژوهشی پیرامون شهدای کربلا (کتاب)|پژوهشی پیرامون شهدای کربلا]]، ص۲۲۳-۲۲۴؛ [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۵۹۱.</ref>.
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش