عبدالملک بن مروان: تفاوت میان نسخهها
جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[عبدالملک بن مروان در تاریخ اسلامی]] - [[عبدالملک بن مروان در حدیث]]| پرسش مرتبط = }} | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[عبدالملک بن مروان در تاریخ اسلامی]] - [[عبدالملک بن مروان در حدیث]]| پرسش مرتبط = }} | ||
==آشنایی اجمالی== | == آشنایی اجمالی == | ||
او [[عبدالملک بن مروان بن حکم بن ابیالعاص بن امیه]]، [[ابوالولید]] است. در [[مدینه]] به سال ۲۶ / ۶۴۷ در دوران خلافت [[عثمان بن عفان]] متولد شد. مادرش [[عایشه]]، دختر [[معاویة بن مُغیرة بن ابیالعاص بن امیه]]، بود<ref>ابنکثیر، البدایة والنهایه، ج۹، ص۶۱ - ۶۲. مترجم: او به دلیل تندی گند دهانش به ابوذبّان و به دلیل خسیس بودنش به رشح الحجر لقب یافت؛ طبری، تاریخ الرسل و الملوک، ج۵، ص۱۴۸؛ ابن ابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۵۳.</ref>. | او [[عبدالملک بن مروان بن حکم بن ابیالعاص بن امیه]]، [[ابوالولید]] است. در [[مدینه]] به سال ۲۶ / ۶۴۷ در دوران خلافت [[عثمان بن عفان]] متولد شد. مادرش [[عایشه]]، دختر [[معاویة بن مُغیرة بن ابیالعاص بن امیه]]، بود<ref>ابنکثیر، البدایة والنهایه، ج۹، ص۶۱ - ۶۲. مترجم: او به دلیل تندی گند دهانش به ابوذبّان و به دلیل خسیس بودنش به رشح الحجر لقب یافت؛ طبری، تاریخ الرسل و الملوک، ج۵، ص۱۴۸؛ ابن ابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۵۳.</ref>. | ||
او پرورش [[علمی]] یافت، [[قرآن کریم]] را [[حفظ]] کرد، [[علوم دینی]] شامل [[فقه]]، [[تفسیر]] و [[حدیث]] را از استادان حجازی در مدینه فرا گرفت و دستی هم در [[علم حدیث]] پیدا کرد<ref>ابنکثیر، البدایة والنهایه، ج۹، ص۶۲.</ref>. عبدالملک در مجالس [[علما]] بسیار شرکت میکرد و به همین خاطر به او «کبوتر [[مسجد]]» میگفتند؛ زیرا بسیار به مسجد میرفت و پیوسته [[قرآن]] [[تلاوت]] میکرد. [[اخبار]] فراوانی درباره فقه، [[دانش]] بسیار و [[برتری]] عقلش نقل شده است<ref>ابنالطقطقا، الفخری...، ص۱۲۲.</ref>. بیشتر منابع، متفقاند که وی در دوران اول زندگیاش بسیار [[متدین]] بود و علاقه وافری به دروس [[دینی]] داشت و در تدین و پارساییاش [[اختلاف]] نظر ندارند...<ref>ابن قتیبه، الامامة والسیاسة، ج۲، ص۱۷؛ به نظر میرسد در این باره، بیش از حد افراط شده است (ج).</ref>. | او پرورش [[علمی]] یافت، [[قرآن کریم]] را [[حفظ]] کرد، [[علوم دینی]] شامل [[فقه]]، [[تفسیر]] و [[حدیث]] را از استادان حجازی در مدینه فرا گرفت و دستی هم در [[علم حدیث]] پیدا کرد<ref>ابنکثیر، البدایة والنهایه، ج۹، ص۶۲.</ref>. عبدالملک در مجالس [[علما]] بسیار شرکت میکرد و به همین خاطر به او «کبوتر [[مسجد]]» میگفتند؛ زیرا بسیار به مسجد میرفت و پیوسته [[قرآن]] [[تلاوت]] میکرد. [[اخبار]] فراوانی درباره فقه، [[دانش]] بسیار و [[برتری]] عقلش نقل شده است<ref>ابنالطقطقا، الفخری... ، ص۱۲۲.</ref>. بیشتر منابع، متفقاند که وی در دوران اول زندگیاش بسیار [[متدین]] بود و علاقه وافری به دروس [[دینی]] داشت و در تدین و پارساییاش [[اختلاف]] نظر ندارند...<ref>ابن قتیبه، الامامة والسیاسة، ج۲، ص۱۷؛ به نظر میرسد در این باره، بیش از حد افراط شده است (ج).</ref>. | ||
[[حقیقت]] این است که عبدالملک، بیشتر عمرش را قبل از [[خلافت]] سپری کرد. در مدینه از دانش [[فقها]] بهره میبرد و جز برای [[حج]] و [[جهاد]]، این [[شهر]] را ترک نمیکرد. بعد از اینکه پدرش دِمَشق را ترک کرد و برای [[جنگ]] مَرْج راهط عازم [[مصر]] شد، او [[نائب]] [[حکومت]] شد. در روزی که پدرش مرد، با او به خلافت [[بیعت]] کردند ([[رمضان]] ۶۵ / نیسان ۶۸۵)<ref>ابنکثیر، البدایة والنهایه، ج۸، ص۲۵۹.</ref>. | [[حقیقت]] این است که عبدالملک، بیشتر عمرش را قبل از [[خلافت]] سپری کرد. در مدینه از دانش [[فقها]] بهره میبرد و جز برای [[حج]] و [[جهاد]]، این [[شهر]] را ترک نمیکرد. بعد از اینکه پدرش دِمَشق را ترک کرد و برای [[جنگ]] مَرْج راهط عازم [[مصر]] شد، او [[نائب]] [[حکومت]] شد. در روزی که پدرش مرد، با او به خلافت [[بیعت]] کردند ([[رمضان]] ۶۵ / نیسان ۶۸۵)<ref>ابنکثیر، البدایة والنهایه، ج۸، ص۲۵۹.</ref>. | ||
بدینگونه در زمانی که نا آرامی، [[جهان اسلام]] را دربرگرفته بود و [[حکومت اموی]] در آستانه [[سقوط]] بود، عبدالملک به خلافت رسید و آن را از [[هرج و مرج]] به درآورد و پایههای این ساختمان را [[استوار]] کرد، آنگونه که در [[زمان]] خلفای پیش از او سابقه نداشت تا آنجا که او را مؤسس دوم [[خلافت اموی]] میدانند.<ref>[[محمد سهیل طقوش|طقوش]] و [[رسول جعفریان|جعفریان]]، [[دولت امویان (کتاب)|دولت امویان]] ص ۸۹.</ref>. | بدینگونه در زمانی که نا آرامی، [[جهان اسلام]] را دربرگرفته بود و [[حکومت اموی]] در آستانه [[سقوط]] بود، عبدالملک به خلافت رسید و آن را از [[هرج و مرج]] به درآورد و پایههای این ساختمان را [[استوار]] کرد، آنگونه که در [[زمان]] خلفای پیش از او سابقه نداشت تا آنجا که او را مؤسس دوم [[خلافت اموی]] میدانند.<ref>[[محمد سهیل طقوش|طقوش]] و [[رسول جعفریان|جعفریان]]، [[دولت امویان (کتاب)|دولت امویان]] ص ۸۹.</ref>. | ||
==اوضاع [[سیاسی]] در آغاز دوران عبدالملک== | == اوضاع [[سیاسی]] در آغاز دوران عبدالملک == | ||
چهار گروه [[اسلامی]]، در آغاز دوران عبدالملک، وجود داشتند که برای رسیدن به [[حکومت]] [[مبارزه]] میکردند: | چهار گروه [[اسلامی]]، در آغاز دوران عبدالملک، وجود داشتند که برای رسیدن به [[حکومت]] [[مبارزه]] میکردند: | ||
#گروه [[امویان]] که بر [[شام]] و [[مصر]] تسلّط داشتند؛ | # گروه [[امویان]] که بر [[شام]] و [[مصر]] تسلّط داشتند؛ | ||
# [[عبدالله بن زبیر]] که بر [[حجاز]] و [[عراق]] [[تسلط]] داشت؛ | # [[عبدالله بن زبیر]] که بر [[حجاز]] و [[عراق]] [[تسلط]] داشت؛ | ||
#گروه [[شیعه]] در عراق - که [[مختار بن ابیعبید ثقفی]] [[رهبری]] آن را به عهده داشت؛ | # گروه [[شیعه]] در عراق - که [[مختار بن ابیعبید ثقفی]] [[رهبری]] آن را به عهده داشت؛ | ||
#گروه خوراج. | # گروه خوراج. | ||
نشانه این تقسیمبندی در [[جهان اسلام]] این است که به سال ۶۸ در موسم [[حج]]، چهار [[پرچم]] بر افراشته شد: | نشانه این تقسیمبندی در [[جهان اسلام]] این است که به سال ۶۸ در موسم [[حج]]، چهار [[پرچم]] بر افراشته شد: | ||
#پرچم عبدالملک بن مروان؛ | # پرچم عبدالملک بن مروان؛ | ||
#پرچم [[محمد بن علی بن ابیطالب]]، معروف به [[ابن حنفیه]]؛ | # پرچم [[محمد بن علی بن ابیطالب]]، معروف به [[ابن حنفیه]]؛ | ||
#پرچم [[نجدة بن عامر]]، [[رهبر]] [[خوارج]] یمامه؛ | # پرچم [[نجدة بن عامر]]، [[رهبر]] [[خوارج]] یمامه؛ | ||
#پرچم عبدالله بن زبیر<ref>یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۸۰ - ۱۸۱. مقایسه کنید با: خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ج۱،ص ۲۶۰.</ref>. | # پرچم عبدالله بن زبیر<ref>یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۸۰ - ۱۸۱. مقایسه کنید با: خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ج۱،ص ۲۶۰.</ref>. | ||
افزون بر آن، وی با تلاشهای [[مأیوس]] کنندهای در داخل [[خاندان اموی]] برای به دست گرفتن حکومت روبهرو بود. در برابر این [[واقعیت]]، [[خلیفه]] ناچار بود با این وضعیت حساس و ویژه کنار بیاید و چارهاندیشی کند. | افزون بر آن، وی با تلاشهای [[مأیوس]] کنندهای در داخل [[خاندان اموی]] برای به دست گرفتن حکومت روبهرو بود. در برابر این [[واقعیت]]، [[خلیفه]] ناچار بود با این وضعیت حساس و ویژه کنار بیاید و چارهاندیشی کند. | ||