عزاداری در معارف و سیره حسینی: تفاوت میان نسخهها
جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
|||
خط ۶: | خط ۶: | ||
}} | }} | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
برپا داشتن مراسمی به یاد [[سیدالشهدا]]{{ع}} در ایام مختلف، بهویژه دهۀ [[محرّم]] و [[روز عاشورا]]. این عمل، که زنده نگهداشتن [[هدف]] [[حسینی]] و [[فرهنگ]] عاشوراست، مورد [[تشویق]] بسیار [[اولیاء]] [[دین]] است و خود [[معصومین]]، در [[راه]] اقامۀ [[عزای حسینی]]، میکوشیدند<ref>تاریخچه عزاداری حسینی، ترجمه «تاریخ النیاحة علی الامام الشهید» از سید صالح الشهرستانی.</ref>؛ زیرا [[عزاداری]]، بصورت [[گریه]]، برپایی [[مجالس ذکر]]، سرودن مرثیه، گریاندن، [[نوحهخوانی]] و... [[احیاء]] خط [[ائمه]] و [[تبیین]] [[مظلومیت]] آنان است. [[امام باقر]]{{ع}} در زمینۀ برپایی عزا در [[خانهها]] برای [[امام حسین]]{{ع}} میفرماید: {{متن حدیث|ثُمَّ لْيَنْدُبِ الْحُسَيْنَ{{ع}} وَ يَبْكِيهِ وَ يَأْمُرُ مَنْ فِي دَارِهِ مِمَّنْ لَا يَتَّقِيهِ بِالْبُكَاءِ عَلَيْهِ وَ يُقِيمُ فِي دَارِهِ مُصِيبَةً بِإِظْهَارِ الْجَزَعِ عَلَيْهِ وَ يَتَلَاقَوْنَ بِالْبُكَاءِ بَعْضُهُمْ بَعْضاً فِي الْبُيُوتِ وَ لْيُعَزِّ بَعْضُهُمْ بَعْضاً بِمُصَابِ الْحُسَيْنِ{{ع}}}}<ref>کامل الزیارات، ص۱۷۵. کتاب «زفرات الثقلین فی ماتم الحسین»، محمدباقر محمودی، چند جلد، به مسأله گریه کردن اولیاء خدا بر آن حضرت پرداخته و نیز مجموعهای از مرثیهها در سوگ سیدالشهدا{{ع}} را آورده است.</ref>. (به کسانی که [[روز عاشورا]] نمیتوانند به [[زیارت]] آن [[حضرت]] بروند اینگونه [[دستور]] میدهند) بر [[حسین]]{{ع}}، [[ندبه]] و [[عزاداری]] و [[گریه]] کند و به [[اهل]] خانۀ خود [[دستور]] دهد که بر او بگریند و در خانهاش با اظهار [[گریه]] و ناله بر [[حسین]]{{ع}}، [[مراسم]] [[عزاداری]] برپا کنند و یکدیگر را با [[گریه]] و [[تعزیت]] و تسلیتگویی در سوگ [[حسین]]{{ع}} در خانههایشان [[ملاقات]] کنند. | برپا داشتن مراسمی به یاد [[سیدالشهدا]] {{ع}} در ایام مختلف، بهویژه دهۀ [[محرّم]] و [[روز عاشورا]]. این عمل، که زنده نگهداشتن [[هدف]] [[حسینی]] و [[فرهنگ]] عاشوراست، مورد [[تشویق]] بسیار [[اولیاء]] [[دین]] است و خود [[معصومین]]، در [[راه]] اقامۀ [[عزای حسینی]]، میکوشیدند<ref>تاریخچه عزاداری حسینی، ترجمه «تاریخ النیاحة علی الامام الشهید» از سید صالح الشهرستانی.</ref>؛ زیرا [[عزاداری]]، بصورت [[گریه]]، برپایی [[مجالس ذکر]]، سرودن مرثیه، گریاندن، [[نوحهخوانی]] و... [[احیاء]] خط [[ائمه]] و [[تبیین]] [[مظلومیت]] آنان است. [[امام باقر]] {{ع}} در زمینۀ برپایی عزا در [[خانهها]] برای [[امام حسین]] {{ع}} میفرماید: {{متن حدیث|ثُمَّ لْيَنْدُبِ الْحُسَيْنَ {{ع}} وَ يَبْكِيهِ وَ يَأْمُرُ مَنْ فِي دَارِهِ مِمَّنْ لَا يَتَّقِيهِ بِالْبُكَاءِ عَلَيْهِ وَ يُقِيمُ فِي دَارِهِ مُصِيبَةً بِإِظْهَارِ الْجَزَعِ عَلَيْهِ وَ يَتَلَاقَوْنَ بِالْبُكَاءِ بَعْضُهُمْ بَعْضاً فِي الْبُيُوتِ وَ لْيُعَزِّ بَعْضُهُمْ بَعْضاً بِمُصَابِ الْحُسَيْنِ {{ع}}}}<ref>کامل الزیارات، ص۱۷۵. کتاب «زفرات الثقلین فی ماتم الحسین»، محمدباقر محمودی، چند جلد، به مسأله گریه کردن اولیاء خدا بر آن حضرت پرداخته و نیز مجموعهای از مرثیهها در سوگ سیدالشهدا {{ع}} را آورده است.</ref>. (به کسانی که [[روز عاشورا]] نمیتوانند به [[زیارت]] آن [[حضرت]] بروند اینگونه [[دستور]] میدهند) بر [[حسین]] {{ع}}، [[ندبه]] و [[عزاداری]] و [[گریه]] کند و به [[اهل]] خانۀ خود [[دستور]] دهد که بر او بگریند و در خانهاش با اظهار [[گریه]] و ناله بر [[حسین]] {{ع}}، [[مراسم]] [[عزاداری]] برپا کنند و یکدیگر را با [[گریه]] و [[تعزیت]] و تسلیتگویی در سوگ [[حسین]] {{ع}} در خانههایشان [[ملاقات]] کنند. | ||
[[سنّت]] [[عزاداری]]، با برخورداری از [[عشق]] و محبّتی که از [[امام حسین]]{{ع}} در [[دلها]] بوده و هست، تبدیل به یک برنامۀ گسترده و مردمی و [[مقدّس]] شده است و هرگز [[سستی]] و [[خاموشی]] ندارد و به [[برکت]] آن، اقشار بسیاری با [[امام حسین]]{{ع}} و [[دین]] و [[فرهنگ عاشورا]] آشنا میشوند. فراز و نشیبهای زیادی بر [[سوگواری]] بر [[خامس آل عبا]] گذشته است و هرگاه که [[شیعیان]]، [[قدرت]] و [[حکومتی]] یافتهاند، در [[ترویج]] و توسعۀ آن کوشیدهاند. “در زمان [[پادشاهی]] [[آل بویه]]، در دهۀ اول [[محرم]]، [[شیعیان]] به [[عزاداری]] [[حضرت]] [[سیدالشهدا]] [[قیام]] نمودند... [[معز الدوله]]، اولین کسی است که [[فرمان]] داد که [[مردم]] [[بغداد]] در دهۀ اول [[محرّم]]، سیاه بپوشند و بازارها را سیاهپوش کنند و به [[مراسم]] تعزیهداری [[حضرت]] [[سیدالشهدا]] [[قیام]] نمایند. بستن دکانها و منع طبّاخی و تعطیل عمومی در [[روز عاشورا]] از طرف [[معز الدوله]] دیلمی در [[شهر]] [[بغداد]] به عمل آمد و تا اوایل [[سلطنت]] سلسلۀ سلجوقی در آن [[شهر]] معمول بود. این [[مراسم]] تا انقراض [[دولت]] [[دیالمه]] در تمام کشورهای [[اسلامی]] قلمرو آنها مرسوم و برقرار بوده است”<ref>موسیقی مذهبی ایران، حسن مشحون، ص۴.</ref>. | [[سنّت]] [[عزاداری]]، با برخورداری از [[عشق]] و محبّتی که از [[امام حسین]] {{ع}} در [[دلها]] بوده و هست، تبدیل به یک برنامۀ گسترده و مردمی و [[مقدّس]] شده است و هرگز [[سستی]] و [[خاموشی]] ندارد و به [[برکت]] آن، اقشار بسیاری با [[امام حسین]] {{ع}} و [[دین]] و [[فرهنگ عاشورا]] آشنا میشوند. فراز و نشیبهای زیادی بر [[سوگواری]] بر [[خامس آل عبا]] گذشته است و هرگاه که [[شیعیان]]، [[قدرت]] و [[حکومتی]] یافتهاند، در [[ترویج]] و توسعۀ آن کوشیدهاند. “در زمان [[پادشاهی]] [[آل بویه]]، در دهۀ اول [[محرم]]، [[شیعیان]] به [[عزاداری]] [[حضرت]] [[سیدالشهدا]] [[قیام]] نمودند... [[معز الدوله]]، اولین کسی است که [[فرمان]] داد که [[مردم]] [[بغداد]] در دهۀ اول [[محرّم]]، سیاه بپوشند و بازارها را سیاهپوش کنند و به [[مراسم]] تعزیهداری [[حضرت]] [[سیدالشهدا]] [[قیام]] نمایند. بستن دکانها و منع طبّاخی و تعطیل عمومی در [[روز عاشورا]] از طرف [[معز الدوله]] دیلمی در [[شهر]] [[بغداد]] به عمل آمد و تا اوایل [[سلطنت]] سلسلۀ سلجوقی در آن [[شهر]] معمول بود. این [[مراسم]] تا انقراض [[دولت]] [[دیالمه]] در تمام کشورهای [[اسلامی]] قلمرو آنها مرسوم و برقرار بوده است”<ref>موسیقی مذهبی ایران، حسن مشحون، ص۴.</ref>. | ||
رمز [[جاودانگی]] [[نهضت حسینی]] نیز همین [[احیا]] و زنده نگهداشتن و [[تعظیم شعائر]] بوده است. [[امام خمینی]] فرمود: “الان هزار و چهارصد سال است که با این [[منبرها]]، با این روضهها و با این [[مصیبتها]] و با این سینه زنیها، ما را [[حفظ]] کردهاند، تا حالا آوردهاند [[اسلام]] را... هر مکتبی تا پایش سینهزن نباشد، تا پایش گریهکن نباشد، تا پایش سر و سینه [[زن]] نباشد، [[حفظ]] نمیشود... ما باید برای یک شهیدی که از دستمان میرود، [[علم]] بپاکنیم، [[نوحه]] خوانی کنیم، [[گریه]] کنیم، فریاد کنیم...”<ref>صحیفه نور، ج۸، ص۶۹ و ۷۰.</ref>. برپایی عزا برای [[سیدالشهدا]]، نوعی [[اعتراض]] به [[ظالمان]] و [[حمایت از مظلوم]] است. [[اشک]] ریختن در سوگ [[اباعبدالله]]{{ع}}، عامل تقویت حسّ [[عدالتخواهی]] و انتقامجویی از [[ستمگران]] و [[زمینهسازی]] برای تجمّع نیروهای پیرو [[حسین]]{{ع}} در خطّ [[دفاع از حق]] است. [[عزاداری]] برای [[شهید]]، انتقال [[فرهنگ]] “شهادت” به نسلهای [[آینده]] است. به تعبیر [[شهید مطهری]]: “در شرایط [[خشن]] یزیدی، در حزب حسینیها شرکت کردن و [[تظاهر]] به [[گریه]] کردن بر [[شهدا]]، نوعی اعلام وابسته بودن به گروه [[اهل حق]] و [[اعلان]] [[جنگ]] با گروه [[باطل]] و در [[حقیقت]]، نوعی [[از خودگذشتگی]] است. اینجاست که [[عزاداری]] [[حسین بن علی]]{{ع}} یک حرکت است، یک موج است، یک مبارزۀ [[اجتماعی]] است”<ref>نهضتهای اسلامی صد ساله اخیر، شهید مرتضی مطهری، ص۸۹.</ref>. [[عزاداری]]، سبب میشود که [[شور]] و عاطفه، از [[شعور]] و [[شناخت]] برخوردار گردد و [[ایمان]] را در [[ذهن]] جامعۀ [[هوادار]]، زنده نگهدارد و “مکتب عاشورا” بعنوان یک [[فکر]] سازنده و حادثۀ الهامبخش، همواره تأثیر خود را [[حفظ]] کند. [[عزاداری]]، [[احیاء]] خط [[خون]] و [[شهادت]] و رساندن صدای [[مظلومیّت]] [[آل علی]] به [[گوش]] [[تاریخ]] است. [[عزاداران]] [[حسینی]]، پروانگانی شیفتۀ نورند که شمع محفل آرای خویش را یافته، از شعلۀ شمع، پیراهن [[عشق]] پوشیدهاند و آمادۀ [[جان]] باختن و پر سوختن و فداشدناند. نقش [[عزاداری]] در [[حفظ]] [[فرهنگ عاشورا]] مهمّ است. عمیقترین پیوندها را از طریق آمیختگی [[عقل]] و [[عشق]] و [[برهان]] و عاطفه که در [[کربلا]] تجسّم یافته است، انتقال میدهد. هم بر [[مظلومیت]] [[امام]] [[گریه]] میشود و هم در سایۀ آن [[هدف]] [[امام حسین]] از [[نهضت]] و حرکت، شناخته میشود. روضههای خانگی و دستههای [[عزاداری]] و هیئتهای زنجیر زنی، [[پوشیدن لباس]] مشکی و [[پرچم]] به [[دست]] گرفتن و شربت و آب دادن و تلاش در برپایی مجالس و [[نوحهخوانی]] و [[سینهزنی]] و... هر یک به نوعی سربازگیری جبهۀ [[حسینی]] است و این [[پیوند قلبی]] را عمق و [[غنا]] میبخشد<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، ص ۳۳۸.</ref>. | رمز [[جاودانگی]] [[نهضت حسینی]] نیز همین [[احیا]] و زنده نگهداشتن و [[تعظیم شعائر]] بوده است. [[امام خمینی]] فرمود: “الان هزار و چهارصد سال است که با این [[منبرها]]، با این روضهها و با این [[مصیبتها]] و با این سینه زنیها، ما را [[حفظ]] کردهاند، تا حالا آوردهاند [[اسلام]] را... هر مکتبی تا پایش سینهزن نباشد، تا پایش گریهکن نباشد، تا پایش سر و سینه [[زن]] نباشد، [[حفظ]] نمیشود... ما باید برای یک شهیدی که از دستمان میرود، [[علم]] بپاکنیم، [[نوحه]] خوانی کنیم، [[گریه]] کنیم، فریاد کنیم... ”<ref>صحیفه نور، ج۸، ص۶۹ و ۷۰.</ref>. برپایی عزا برای [[سیدالشهدا]]، نوعی [[اعتراض]] به [[ظالمان]] و [[حمایت از مظلوم]] است. [[اشک]] ریختن در سوگ [[اباعبدالله]] {{ع}}، عامل تقویت حسّ [[عدالتخواهی]] و انتقامجویی از [[ستمگران]] و [[زمینهسازی]] برای تجمّع نیروهای پیرو [[حسین]] {{ع}} در خطّ [[دفاع از حق]] است. [[عزاداری]] برای [[شهید]]، انتقال [[فرهنگ]] “شهادت” به نسلهای [[آینده]] است. به تعبیر [[شهید مطهری]]: “در شرایط [[خشن]] یزیدی، در حزب حسینیها شرکت کردن و [[تظاهر]] به [[گریه]] کردن بر [[شهدا]]، نوعی اعلام وابسته بودن به گروه [[اهل حق]] و [[اعلان]] [[جنگ]] با گروه [[باطل]] و در [[حقیقت]]، نوعی [[از خودگذشتگی]] است. اینجاست که [[عزاداری]] [[حسین بن علی]] {{ع}} یک حرکت است، یک موج است، یک مبارزۀ [[اجتماعی]] است”<ref>نهضتهای اسلامی صد ساله اخیر، شهید مرتضی مطهری، ص۸۹.</ref>. [[عزاداری]]، سبب میشود که [[شور]] و عاطفه، از [[شعور]] و [[شناخت]] برخوردار گردد و [[ایمان]] را در [[ذهن]] جامعۀ [[هوادار]]، زنده نگهدارد و “مکتب عاشورا” بعنوان یک [[فکر]] سازنده و حادثۀ الهامبخش، همواره تأثیر خود را [[حفظ]] کند. [[عزاداری]]، [[احیاء]] خط [[خون]] و [[شهادت]] و رساندن صدای [[مظلومیّت]] [[آل علی]] به [[گوش]] [[تاریخ]] است. [[عزاداران]] [[حسینی]]، پروانگانی شیفتۀ نورند که شمع محفل آرای خویش را یافته، از شعلۀ شمع، پیراهن [[عشق]] پوشیدهاند و آمادۀ [[جان]] باختن و پر سوختن و فداشدناند. نقش [[عزاداری]] در [[حفظ]] [[فرهنگ عاشورا]] مهمّ است. عمیقترین پیوندها را از طریق آمیختگی [[عقل]] و [[عشق]] و [[برهان]] و عاطفه که در [[کربلا]] تجسّم یافته است، انتقال میدهد. هم بر [[مظلومیت]] [[امام]] [[گریه]] میشود و هم در سایۀ آن [[هدف]] [[امام حسین]] از [[نهضت]] و حرکت، شناخته میشود. روضههای خانگی و دستههای [[عزاداری]] و هیئتهای زنجیر زنی، [[پوشیدن لباس]] مشکی و [[پرچم]] به [[دست]] گرفتن و شربت و آب دادن و تلاش در برپایی مجالس و [[نوحهخوانی]] و [[سینهزنی]] و... هر یک به نوعی سربازگیری جبهۀ [[حسینی]] است و این [[پیوند قلبی]] را عمق و [[غنا]] میبخشد<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، ص ۳۳۸.</ref>. | ||
==تشویق به [[سوگواری برای امام حسین]]{{ع}}== | == تشویق به [[سوگواری برای امام حسین]] {{ع}} == | ||
[[محمد بن سنان]] از برخی [[راویان شیعه]] از [[امام صادق]] نقل کرده است: [[پیامبر خدا]]{{ع}} فرمود: «وقتی [[روز قیامت]] میشود، خیمهای از [[نور]] برای [[فاطمه]] بر پا میگردد و [[حسین]]، سر [بُریده] خود را پیشاپیشِ دست او میآورد و وقتی فاطمه آن را میبیند، نالهای بلند، سر میدهد و کسی از [[فرشتگان مقرّب]] و [[پیامبران]] مُرسَل و [[بندگان]] [[مؤمن]] نمیمانَد، مگر این که برای [[ناراحتی]] فاطمه میگِرید.»... [[خداوند]]، [[شیعیان]] ما را [[رحمت]] کند! به [[خدا]] [[سوگند]]، آنان، حقیقتاً مؤمناند. به خدا سوگند، آنان در [[اندوه]] و حسرتی مدام، در عزای ما شرکت میکنند<ref>{{متن حدیث|قَالَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ نُصِبَ لِفَاطِمَةَ{{س}} قُبَّةٌ مِنْ نُورٍ وَ أَقْبَلَ الْحُسَيْنُ{{ع}} رَأْسُهُ عَلَى يَدِهِ- فَإِذَا رَأَتْهُ شَهَقَتْ شَهْقَةً لَا يَبْقَى فِي الْجَمْعِ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِيٌّ مُرْسَلٌ- وَ لَا عَبْدٌ مُؤْمِنٌ إِلَّا بَكَى لَهَا... ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} رَحِمَ اللَّهُ شِيعَتَنَا- شِيعَتُنَا وَ اللَّهِ الْمُؤْمِنُونَ فَقَدْ وَ اللَّهِ شَرِكُونَا فِي الْمُصِيبَةِ بِطُولِ الْحُزْنِ وَ الْحَسْرَةِ}} (ثواب الأعمال، ص۲۵۷، ح۳؛ الملهوف، ص۱۸۴).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۸۵.</ref> | [[محمد بن سنان]] از برخی [[راویان شیعه]] از [[امام صادق]] نقل کرده است: [[پیامبر خدا]] {{ع}} فرمود: «وقتی [[روز قیامت]] میشود، خیمهای از [[نور]] برای [[فاطمه]] بر پا میگردد و [[حسین]]، سر [بُریده] خود را پیشاپیشِ دست او میآورد و وقتی فاطمه آن را میبیند، نالهای بلند، سر میدهد و کسی از [[فرشتگان مقرّب]] و [[پیامبران]] مُرسَل و [[بندگان]] [[مؤمن]] نمیمانَد، مگر این که برای [[ناراحتی]] فاطمه میگِرید.»... [[خداوند]]، [[شیعیان]] ما را [[رحمت]] کند! به [[خدا]] [[سوگند]]، آنان، حقیقتاً مؤمناند. به خدا سوگند، آنان در [[اندوه]] و حسرتی مدام، در عزای ما شرکت میکنند<ref>{{متن حدیث|قَالَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ نُصِبَ لِفَاطِمَةَ {{س}} قُبَّةٌ مِنْ نُورٍ وَ أَقْبَلَ الْحُسَيْنُ {{ع}} رَأْسُهُ عَلَى يَدِهِ- فَإِذَا رَأَتْهُ شَهَقَتْ شَهْقَةً لَا يَبْقَى فِي الْجَمْعِ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِيٌّ مُرْسَلٌ- وَ لَا عَبْدٌ مُؤْمِنٌ إِلَّا بَكَى لَهَا... ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} رَحِمَ اللَّهُ شِيعَتَنَا- شِيعَتُنَا وَ اللَّهِ الْمُؤْمِنُونَ فَقَدْ وَ اللَّهِ شَرِكُونَا فِي الْمُصِيبَةِ بِطُولِ الْحُزْنِ وَ الْحَسْرَةِ}} (ثواب الأعمال، ص۲۵۷، ح۳؛ الملهوف، ص۱۸۴).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۸۵.</ref> | ||
==سوگواری در دهه اول [[محرم]]== | == سوگواری در دهه اول [[محرم]] == | ||
[[ابراهیم بن ابی محمود]] از [[امام رضا]] نقل میکند: [[محرّم]]، ماهی است که در دوران [[جاهلی]]، [[مردم]]، [[جنگ]] را در آن، [[تحریم]] میکردند؛ اما ریختن [[خون]] ما را در آن، روا شمردند و [[حرمت]] ما را شکستند و [[فرزندان]] و [[زنان]] ما را به [[اسارت]] بردند و در [[خیمه]] و خرگاه ما، [[آتش]] بر افروختند و هر چه داشتیم، به [[غارت]] بردند و حرمت پیامبر خدا{{صل}} را در [[حقّ]] ما رعایت نکردند. [[روز]] حسین{{ع}}، پلکهای ما را زخمی کرد و اشکمان را جاری ساخت و [[عزیز]] ما را [[ذلیل]] کرد و در [[سرزمین]] کَرْب (اندوه) و [[بلا]] ([[گرفتاری]])، اندوه و گرفتاری برایمان به ارمغان آورد. پس تا روز قیامت، باید [[گریه]] کنندگان بر کسی مانند حسین{{ع}} بگِریند، که گریه، [[گناهان بزرگ]] را میریزد. پدرم - که درودهای خدا بر او باد - وقتی ماه [[محرّم]] میرسید، خندان دیده نمیشد و [[اندوه]]، بر او چیره میشد تا این ده [[روز]] به پایان برسد. وقتی روز دهم میرسید، آن روز، روز [[عزا]] و اندوه و گریهاش بود و میفرمود: «این، همان روزی است که [[حسین]] - که درودهای [[خدا]] بر او باد - در آن، کشته شد»<ref>{{متن حدیث|إِنَّ الْمُحَرَّمَ شَهْرٌ كَانَ أَهْلُ الْجَاهِلِيَّةِ يُحَرِّمُونَ فِيهِ الْقِتَالَ فَاسْتُحِلَّتْ فِيهِ دِمَاؤُنَا وَ هُتِكَ فِيهِ حُرْمَتُنَا وَ سُبِيَ فِيهِ ذَرَارِيُّنَا وَ نِسَاؤُنَا وَ أُضْرِمَتِ النِّيرَانُ فِي مَضَارِبِنَا وَ انْتُهِبَ مَا فِيهَا مِنْ ثَقَلِنَا وَ لَمْ تُرْعَ لِرَسُولِ اللَّهِ حُرْمَةٌ فِي أَمْرِنَا إِنَّ يَوْمَ الْحُسَيْنِ أَقْرَحَ جُفُونَنَا وَ أَسْبَلَ دُمُوعَنَا وَ أَذَلَّ عَزِيزَنَا بِأَرْضِ كَرْبٍ وَ بَلَاءٍ وَ أَوْرَثَتْنَا [يَا أَرْضَ كَرْبٍ وَ بَلَاءٍ أَوْرَثْتِنَا] الْكَرْبَ [وَ] الْبَلَاءَ إِلَى يَوْمِ الِانْقِضَاءِ فَعَلَى مِثْلِ الْحُسَيْنِ فَلْيَبْكِ الْبَاكُونَ فَإِنَّ الْبُكَاءَ يَحُطُّ الذُّنُوبَ الْعِظَامَ ثُمَّ قَالَ{{ع}} كَانَ أَبِي{{ع}} إِذَا دَخَلَ شَهْرُ الْمُحَرَّمِ لَا يُرَى ضَاحِكاً وَ كَانَتِ الْكِئَابَةُ تَغْلِبُ عَلَيْهِ حَتَّى يَمْضِيَ مِنْهُ عَشَرَةُ أَيَّامٍ فَإِذَا كَانَ يَوْمُ الْعَاشِرِ كَانَ ذَلِكَ الْيَوْمُ يَوْمَ مُصِيبَتِهِ وَ حُزْنِهِ وَ بُكَائِهِ وَ يَقُولُ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِي قُتِلَ فِيهِ الْحُسَيْنُ{{ع}}}} (الأمالی، صدوق، ص۱۹۰، ح۱۹۹؛ الإقبال، ج۳، ص۲۸).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۸۵.</ref> | [[ابراهیم بن ابی محمود]] از [[امام رضا]] نقل میکند: [[محرّم]]، ماهی است که در دوران [[جاهلی]]، [[مردم]]، [[جنگ]] را در آن، [[تحریم]] میکردند؛ اما ریختن [[خون]] ما را در آن، روا شمردند و [[حرمت]] ما را شکستند و [[فرزندان]] و [[زنان]] ما را به [[اسارت]] بردند و در [[خیمه]] و خرگاه ما، [[آتش]] بر افروختند و هر چه داشتیم، به [[غارت]] بردند و حرمت پیامبر خدا {{صل}} را در [[حقّ]] ما رعایت نکردند. [[روز]] حسین {{ع}}، پلکهای ما را زخمی کرد و اشکمان را جاری ساخت و [[عزیز]] ما را [[ذلیل]] کرد و در [[سرزمین]] کَرْب (اندوه) و [[بلا]] ([[گرفتاری]])، اندوه و گرفتاری برایمان به ارمغان آورد. پس تا روز قیامت، باید [[گریه]] کنندگان بر کسی مانند حسین {{ع}} بگِریند، که گریه، [[گناهان بزرگ]] را میریزد. پدرم - که درودهای خدا بر او باد - وقتی ماه [[محرّم]] میرسید، خندان دیده نمیشد و [[اندوه]]، بر او چیره میشد تا این ده [[روز]] به پایان برسد. وقتی روز دهم میرسید، آن روز، روز [[عزا]] و اندوه و گریهاش بود و میفرمود: «این، همان روزی است که [[حسین]] - که درودهای [[خدا]] بر او باد - در آن، کشته شد»<ref>{{متن حدیث|إِنَّ الْمُحَرَّمَ شَهْرٌ كَانَ أَهْلُ الْجَاهِلِيَّةِ يُحَرِّمُونَ فِيهِ الْقِتَالَ فَاسْتُحِلَّتْ فِيهِ دِمَاؤُنَا وَ هُتِكَ فِيهِ حُرْمَتُنَا وَ سُبِيَ فِيهِ ذَرَارِيُّنَا وَ نِسَاؤُنَا وَ أُضْرِمَتِ النِّيرَانُ فِي مَضَارِبِنَا وَ انْتُهِبَ مَا فِيهَا مِنْ ثَقَلِنَا وَ لَمْ تُرْعَ لِرَسُولِ اللَّهِ حُرْمَةٌ فِي أَمْرِنَا إِنَّ يَوْمَ الْحُسَيْنِ أَقْرَحَ جُفُونَنَا وَ أَسْبَلَ دُمُوعَنَا وَ أَذَلَّ عَزِيزَنَا بِأَرْضِ كَرْبٍ وَ بَلَاءٍ وَ أَوْرَثَتْنَا [يَا أَرْضَ كَرْبٍ وَ بَلَاءٍ أَوْرَثْتِنَا] الْكَرْبَ [وَ] الْبَلَاءَ إِلَى يَوْمِ الِانْقِضَاءِ فَعَلَى مِثْلِ الْحُسَيْنِ فَلْيَبْكِ الْبَاكُونَ فَإِنَّ الْبُكَاءَ يَحُطُّ الذُّنُوبَ الْعِظَامَ ثُمَّ قَالَ {{ع}} كَانَ أَبِي {{ع}} إِذَا دَخَلَ شَهْرُ الْمُحَرَّمِ لَا يُرَى ضَاحِكاً وَ كَانَتِ الْكِئَابَةُ تَغْلِبُ عَلَيْهِ حَتَّى يَمْضِيَ مِنْهُ عَشَرَةُ أَيَّامٍ فَإِذَا كَانَ يَوْمُ الْعَاشِرِ كَانَ ذَلِكَ الْيَوْمُ يَوْمَ مُصِيبَتِهِ وَ حُزْنِهِ وَ بُكَائِهِ وَ يَقُولُ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِي قُتِلَ فِيهِ الْحُسَيْنُ {{ع}}}} (الأمالی، صدوق، ص۱۹۰، ح۱۹۹؛ الإقبال، ج۳، ص۲۸).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۸۵.</ref> | ||
==نخستین برگزار کننده [[سوگواری]]== | == نخستین برگزار کننده [[سوگواری]] == | ||
===سوگواری در [[کربلا]]=== | === سوگواری در [[کربلا]] === | ||
====[[مرثیهسرایی]] [[زینب]]{{س}} بر جنازه [[برادر]]==== | ==== [[مرثیهسرایی]] [[زینب]] {{س}} بر جنازه [[برادر]] ==== | ||
در کتاب [[الملهوف (کتاب)|الملهوف]] نقل است: [[زنان]] را از خیمهها بیرون آوردند و خیمهها را [[آتش]] زدند. پس زنان، سوگوار و غارتزده و پابرهنه و گریان، بیرون آمدند و در حالی که به صورت [[اسیر]]، با خواریِ اسیری، حرکت میکردند، گفتند: «به [[حقّ]] خدا [[سوگند]]، ما را از کنار [[قتلگاه]] حسین ببرید!» و هنگامی که چشم زنان به کشتگان افتاد، [[شیون]] کردند و بر صورتشان زدند. به خدا سوگند، [[زینب دختر علی]]{{ع}} را فراموش نمیکنم که حسین{{ع}} را صدا میکرد و اندوهناک و با دلی شکسته، فریاد میزد: «وا محمّدا! درودهای [[فرشتگان]] [[آسمان]]، بر تو باد! این، حسین است که آغشته به [[خون]]، در صحرا افتاده و قطعه قطعه شده است. وا مصیبتا! [[دختران]] تو، [[اسیر]] شدهاند. به [[خدا]] و به محمّدِ [[مصطفی]] و به علیِ [[مرتضی]] و به [[فاطمه]] [[زهرا]] و به [[حمزه سید الشهدا]]، شِکوه میکنم. وا محمّدا! این، [[حسین]] است که در بیابان افتاده. باد صبا بر او میوزد و به دست زنازادگان، کشته شده است. چه [[غم]] جانکاهی و چه غصّهای بر تو، ای ابا عبداللّه! امروز، جدّم [[پیامبر خدا]]، از [[دنیا]] رفت. ای [[اصحاب]] [[محمّد]]! اینان، [[نسل]] مصطفایند که به اسیری برده میشوند»<ref>{{متن حدیث|أُخْرِجَ النِّسَاءُ مِنَ الْخَيْمَةِ وَ أَشْعَلُوا فِيهَا النَّارَ فَخَرَجْنَ حَوَاسِرَ مُسَلَّبَاتٍ حَافِيَاتٍ بَاكِيَاتٍ يَمْشِينَ سَبَايَا فِي أَسْرِ الذِّلَّةِ وَ قُلْنَ بِحَقِّ اللَّهِ إِلَّا مَا مَرَرْتُمْ بِنَا عَلَى مَصْرَعِ الْحُسَيْنِ{{ع}} فَلَمَّا نَظَرَ النِّسْوَةُ إِلَى الْقَتْلَى صِحْنَ وَ ضَرَبْنَ وُجُوهَهُنَّ قَالَ فَوَ اللَّهِ لَا أَنْسَى زَيْنَبَ بِنْتَ عَلِيٍّ{{ع}} تَنْدُبُ الْحُسَيْنَ{{ع}} وَ تُنَادِي بِصَوْتٍ حَزِينٍ وَ قَلْبٍ كَئِيبٍ يَا مُحَمَّدَاهْ صَلَّى عَلَيْكَ مَلَائِكَةُ السَّمَاءِ هَذَا الْحُسَيْنُ مُرَمَّلٌ بِالدِّمَاءِ مُقَطَّعُ الْأَعْضَاءِ وَ بَنَاتُكَ سَبَايَا إِلَى اللَّهِ الْمُشْتَكَى وَ إِلَى مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى وَ إِلَى عَلِيٍّ الْمُرْتَضَى وَ إِلَى فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ وَ إِلَى حَمْزَةَ سَيِّدِ الشُّهَدَاءِ يَا مُحَمَّدَاهْ هَذَا حُسَيْنٌ بِالْعَرَاءِ تَسْفِي عَلَيْهِ الصَّبَا قَتِيلُ أَوْلَادِ الْبَغَايَا وَا حُزْنَاهْ وَا كَرْبَاهْ الْيَوْمَ مَاتَ جَدِّي رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} يَا أَصْحَابَ مُحَمَّدَاهْ هَؤُلَاءِ ذُرِّيَّةُ الْمُصْطَفَى يُسَاقُونَ سَوْقَ السَّبَايَا}} (الملهوف، ص۱۸۰؛ بحار الأنوار، ج۴۵، ص۵۸).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۸۶.</ref> | در کتاب [[الملهوف (کتاب)|الملهوف]] نقل است: [[زنان]] را از خیمهها بیرون آوردند و خیمهها را [[آتش]] زدند. پس زنان، سوگوار و غارتزده و پابرهنه و گریان، بیرون آمدند و در حالی که به صورت [[اسیر]]، با خواریِ اسیری، حرکت میکردند، گفتند: «به [[حقّ]] خدا [[سوگند]]، ما را از کنار [[قتلگاه]] حسین ببرید!» و هنگامی که چشم زنان به کشتگان افتاد، [[شیون]] کردند و بر صورتشان زدند. به خدا سوگند، [[زینب دختر علی]] {{ع}} را فراموش نمیکنم که حسین {{ع}} را صدا میکرد و اندوهناک و با دلی شکسته، فریاد میزد: «وا محمّدا! درودهای [[فرشتگان]] [[آسمان]]، بر تو باد! این، حسین است که آغشته به [[خون]]، در صحرا افتاده و قطعه قطعه شده است. وا مصیبتا! [[دختران]] تو، [[اسیر]] شدهاند. به [[خدا]] و به محمّدِ [[مصطفی]] و به علیِ [[مرتضی]] و به [[فاطمه]] [[زهرا]] و به [[حمزه سید الشهدا]]، شِکوه میکنم. وا محمّدا! این، [[حسین]] است که در بیابان افتاده. باد صبا بر او میوزد و به دست زنازادگان، کشته شده است. چه [[غم]] جانکاهی و چه غصّهای بر تو، ای ابا عبداللّه! امروز، جدّم [[پیامبر خدا]]، از [[دنیا]] رفت. ای [[اصحاب]] [[محمّد]]! اینان، [[نسل]] مصطفایند که به اسیری برده میشوند»<ref>{{متن حدیث|أُخْرِجَ النِّسَاءُ مِنَ الْخَيْمَةِ وَ أَشْعَلُوا فِيهَا النَّارَ فَخَرَجْنَ حَوَاسِرَ مُسَلَّبَاتٍ حَافِيَاتٍ بَاكِيَاتٍ يَمْشِينَ سَبَايَا فِي أَسْرِ الذِّلَّةِ وَ قُلْنَ بِحَقِّ اللَّهِ إِلَّا مَا مَرَرْتُمْ بِنَا عَلَى مَصْرَعِ الْحُسَيْنِ {{ع}} فَلَمَّا نَظَرَ النِّسْوَةُ إِلَى الْقَتْلَى صِحْنَ وَ ضَرَبْنَ وُجُوهَهُنَّ قَالَ فَوَ اللَّهِ لَا أَنْسَى زَيْنَبَ بِنْتَ عَلِيٍّ {{ع}} تَنْدُبُ الْحُسَيْنَ {{ع}} وَ تُنَادِي بِصَوْتٍ حَزِينٍ وَ قَلْبٍ كَئِيبٍ يَا مُحَمَّدَاهْ صَلَّى عَلَيْكَ مَلَائِكَةُ السَّمَاءِ هَذَا الْحُسَيْنُ مُرَمَّلٌ بِالدِّمَاءِ مُقَطَّعُ الْأَعْضَاءِ وَ بَنَاتُكَ سَبَايَا إِلَى اللَّهِ الْمُشْتَكَى وَ إِلَى مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى وَ إِلَى عَلِيٍّ الْمُرْتَضَى وَ إِلَى فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ وَ إِلَى حَمْزَةَ سَيِّدِ الشُّهَدَاءِ يَا مُحَمَّدَاهْ هَذَا حُسَيْنٌ بِالْعَرَاءِ تَسْفِي عَلَيْهِ الصَّبَا قَتِيلُ أَوْلَادِ الْبَغَايَا وَا حُزْنَاهْ وَا كَرْبَاهْ الْيَوْمَ مَاتَ جَدِّي رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} يَا أَصْحَابَ مُحَمَّدَاهْ هَؤُلَاءِ ذُرِّيَّةُ الْمُصْطَفَى يُسَاقُونَ سَوْقَ السَّبَايَا}} (الملهوف، ص۱۸۰؛ بحار الأنوار، ج۴۵، ص۵۸).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۸۶.</ref> | ||
====[[مرثیهسرایی]] اُمّ [[کلثوم]]==== | ==== [[مرثیهسرایی]] اُمّ [[کلثوم]] ==== | ||
[[عبداللّه بن منصور]] از [[امام صادق]] نقل کرده است که: اسب حسین{{ع}} به [سمت ایشان] رفت تا این که یال و پیشانیاش را به [[خون حسین]]{{ع}} خونآلود کرد و پا بر [[زمین]] کوبید و شیهه سر داد. [[دختران پیامبر]]{{صل}}، شیهه اسب را شنیدند و بیرون آمدند. ناگهان، اسبِ بیسوار را دیدند و فهمیدند که حسین{{ع}} کشته شده است. اُمّ کلثوم، دختر حسین{{ع}}<ref>در مصدر، چنین آمده؛ ولی درست، آن است که ام کلثوم، خواهر امام حسین{{ع}} است.</ref>،بیرون آمد، در حالی که دستش را بر روی سر گذاشته بود و صدا میزد: «وا محمّدا! این، حسین است که در بیابان افتاده و [[عمامه]] و رَدایش را بردهاند»<ref>{{متن حدیث|أَقْبَلَ فَرَسُ الْحُسَيْنِ حَتَّى لَطَخَ عُرْفَهُ وَ نَاصِيَتَهُ بِدَمِ الْحُسَيْنِ وَ جَعَلَ يَرْكُضُ وَ يَصْهَلُ فَسَمِعَتْ بَنَاتُ النَّبِيِّ{{صل}} صَهِيلَهُ فَخَرَجْنَ فَإِذَا الْفَرَسُ بِلَا رَاكِبٍ فَعَرَفْنَ أَنَّ حُسَيْناً{{صل}} قَدْ قُتِلَ وَ خَرَجَتْ أُمُّ كُلْثُومٍ بِنْتُ الْحُسَيْنِ وَاضِعَةً يَدَهَا عَلَى رَأْسِهَا تَنْدُبُ وَ تَقُولُ وَا مُحَمَّدَاهْ هَذَا الْحُسَيْنُ بِالْعَرَاءِ قَدْ سُلِبَ الْعِمَامَةَ وَ الرِّدَاءَ}} (الأمالی، صدوق، ص۲۲۶، ح۲۳۹).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۸۷.</ref> | [[عبداللّه بن منصور]] از [[امام صادق]] نقل کرده است که: اسب حسین {{ع}} به [سمت ایشان] رفت تا این که یال و پیشانیاش را به [[خون حسین]] {{ع}} خونآلود کرد و پا بر [[زمین]] کوبید و شیهه سر داد. [[دختران پیامبر]] {{صل}}، شیهه اسب را شنیدند و بیرون آمدند. ناگهان، اسبِ بیسوار را دیدند و فهمیدند که حسین {{ع}} کشته شده است. اُمّ کلثوم، دختر حسین {{ع}}<ref>در مصدر، چنین آمده؛ ولی درست، آن است که ام کلثوم، خواهر امام حسین {{ع}} است.</ref>،بیرون آمد، در حالی که دستش را بر روی سر گذاشته بود و صدا میزد: «وا محمّدا! این، حسین است که در بیابان افتاده و [[عمامه]] و رَدایش را بردهاند»<ref>{{متن حدیث|أَقْبَلَ فَرَسُ الْحُسَيْنِ حَتَّى لَطَخَ عُرْفَهُ وَ نَاصِيَتَهُ بِدَمِ الْحُسَيْنِ وَ جَعَلَ يَرْكُضُ وَ يَصْهَلُ فَسَمِعَتْ بَنَاتُ النَّبِيِّ {{صل}} صَهِيلَهُ فَخَرَجْنَ فَإِذَا الْفَرَسُ بِلَا رَاكِبٍ فَعَرَفْنَ أَنَّ حُسَيْناً {{صل}} قَدْ قُتِلَ وَ خَرَجَتْ أُمُّ كُلْثُومٍ بِنْتُ الْحُسَيْنِ وَاضِعَةً يَدَهَا عَلَى رَأْسِهَا تَنْدُبُ وَ تَقُولُ وَا مُحَمَّدَاهْ هَذَا الْحُسَيْنُ بِالْعَرَاءِ قَدْ سُلِبَ الْعِمَامَةَ وَ الرِّدَاءَ}} (الأمالی، صدوق، ص۲۲۶، ح۲۳۹).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۸۷.</ref> | ||
====[[مرثیهسرایی]] [[دختران پیامبر]]{{صل}} هنگام عبور از کنار کشتگان==== | ==== [[مرثیهسرایی]] [[دختران پیامبر]] {{صل}} هنگام عبور از کنار کشتگان ==== | ||
[[قرة بن قیس تمیمی]] نقل میکند که: وقتی [[زنان]] را از کنار جنازه [[حسین]]{{ع}} و [[خویشان]] و فرزندانش میگذراندند، دیدم که [[شیون]] سر دادند و به صورتهایشان زدند<ref>{{متن حدیث|نَظَرْتُ إِلَى تِلْكَ النِّسْوَةِ لَمَّا مَرَرْنَ بِحُسَيْنٍ{{ع}} وَ أَهْلِهِ وَ وَلَدِهِ، صِحْنَ وَ لَطَمْنَ وُجُوهَهُنَّ}} (تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۵۶؛ البدایة والنهایة، ج۸، ص۱۹۳).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۸۸.</ref> | [[قرة بن قیس تمیمی]] نقل میکند که: وقتی [[زنان]] را از کنار جنازه [[حسین]] {{ع}} و [[خویشان]] و فرزندانش میگذراندند، دیدم که [[شیون]] سر دادند و به صورتهایشان زدند<ref>{{متن حدیث|نَظَرْتُ إِلَى تِلْكَ النِّسْوَةِ لَمَّا مَرَرْنَ بِحُسَيْنٍ {{ع}} وَ أَهْلِهِ وَ وَلَدِهِ، صِحْنَ وَ لَطَمْنَ وُجُوهَهُنَّ}} (تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۵۶؛ البدایة والنهایة، ج۸، ص۱۹۳).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۸۸.</ref> | ||
====مرثیهسرایی رَباب==== | ==== مرثیهسرایی رَباب ==== | ||
در کتاب [[الکامل فی التاریخ (کتاب)|الکامل فی التاریخ]] نقل شده است که: همراه [[امام حسین]]{{ع}}، همسرش رَباب، دختر [[امرؤ القیس]] و [[مادر]] دخترش سَکینه بود که او را با کاروان [[اسیران]] به [[شام]] بردند. او به [[مدینه]] بازگشت و بزرگان [[قریش]]، از وی [[خواستگاری]] کردند. گفت: «من جز [[پیامبر خدا]]{{صل}}، پدرشوهری بر نمیگزینم» و به مدت یک سال ماند و زیر سقف خانهای نرفت، تا این که [[بیمار]] شد و افسرده حال، از [[دنیا]] رفت. گفته اند: به مدت یک سال در کنار [[قبر حسین]]{{ع}} ماند و [سپس] به مدینه بازگشت و با حالی [[اندوهگین]]، درگذشت<ref>{{متن حدیث|كَانَ مَعَ الْحُسَيْنِ{{ع}} امْرَأَتُهُ الرَّبابُ بِنْتُ امْرِئِ القَيْسِ، وَهِيَ اُمُّ ابْنَتِهِ سُكَيْنَةَ، وَ حُمِلَتْ إِلَى الشَّامِ فِيمَنْ حُمِلَ مِنْ أَهْلِهِ، ثُمَّ عَادَتْ إِلَى المَدِينَةِ، فَخَطَبَهَا الْأَشْرَافُ مِنْ قُرَيْشٍ. فَقَالَتْ: مَا كُنْتُ لِأَتَّخِذَ حَمُوا بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}}، وَ بَقِيَتْ بَعْدَهُ سَنَةً لَمْ يُظِلَّهَا سَقْفُ بَيْتٍ، حَتَّى بُلِيَتْ وَ مَاتَتْ كَمَدا. وَ قِيلَ: إِنَّهَا أَقَامَتْ عَلَى قَبْرِهِ سَنَةً، وَ عَادَتْ إِلَى الْمَدِينَةِ، فَمَاتَتْ أَسَفا عَلَيْهِ}} (الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۵۷۹).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۸۸.</ref> | در کتاب [[الکامل فی التاریخ (کتاب)|الکامل فی التاریخ]] نقل شده است که: همراه [[امام حسین]] {{ع}}، همسرش رَباب، دختر [[امرؤ القیس]] و [[مادر]] دخترش سَکینه بود که او را با کاروان [[اسیران]] به [[شام]] بردند. او به [[مدینه]] بازگشت و بزرگان [[قریش]]، از وی [[خواستگاری]] کردند. گفت: «من جز [[پیامبر خدا]] {{صل}}، پدرشوهری بر نمیگزینم» و به مدت یک سال ماند و زیر سقف خانهای نرفت، تا این که [[بیمار]] شد و افسرده حال، از [[دنیا]] رفت. گفته اند: به مدت یک سال در کنار [[قبر حسین]] {{ع}} ماند و [سپس] به مدینه بازگشت و با حالی [[اندوهگین]]، درگذشت<ref>{{متن حدیث|كَانَ مَعَ الْحُسَيْنِ {{ع}} امْرَأَتُهُ الرَّبابُ بِنْتُ امْرِئِ القَيْسِ، وَهِيَ اُمُّ ابْنَتِهِ سُكَيْنَةَ، وَ حُمِلَتْ إِلَى الشَّامِ فِيمَنْ حُمِلَ مِنْ أَهْلِهِ، ثُمَّ عَادَتْ إِلَى المَدِينَةِ، فَخَطَبَهَا الْأَشْرَافُ مِنْ قُرَيْشٍ. فَقَالَتْ: مَا كُنْتُ لِأَتَّخِذَ حَمُوا بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}}، وَ بَقِيَتْ بَعْدَهُ سَنَةً لَمْ يُظِلَّهَا سَقْفُ بَيْتٍ، حَتَّى بُلِيَتْ وَ مَاتَتْ كَمَدا. وَ قِيلَ: إِنَّهَا أَقَامَتْ عَلَى قَبْرِهِ سَنَةً، وَ عَادَتْ إِلَى الْمَدِينَةِ، فَمَاتَتْ أَسَفا عَلَيْهِ}} (الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۵۷۹).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۸۸.</ref> | ||
===[[سوگواری]] در [[کوفه]]=== | === [[سوگواری]] در [[کوفه]] === | ||
از [[حذلم بن ستیر]] نقل است: در سال ۶۱ [[هجری]] وارد کوفه شدم، زمانی که [[علی بن الحسین]] ([[زین العابدین]]){{ع}} با [[زنان]] از [[کربلا]] باز میگشت و با آنان، سپاهیانی بودند که آنها را در میان گرفته بودند. [[مردم]] برای تماشای آنها بیرون آمدند و وقتی آنان را با شترانی بیجهاز آوردند، زنان [[کوفه]] میگریستند و مرثیه میسرودند<ref>در الاحتجاج، از حذیم بن شریک اسدی نقل شده است که در آن به جای «زنان کوفه میگریستند.»..، آمده: «زنان کوفه میگریستند و گریبان چاک میکردند و مردان هم با آنان میگریستند». در بلاغات النساء نیز از حذام اسدی نقل شده و در آن به جای این عبارات، آمده است: «زنان کوفه در آن رور، به خود، سیلی میزدند و گریبان چاک میکردند».</ref><ref>{{متن حدیث|قَدِمْتُ الْكُوفَةَ فِي الْمُحَرَّمِ سَنَةَ إِحْدَى وَ سِتِّينَ عِنْدَ مُنْصَرَفِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ{{ع}} بِالنِّسْوَةِ مِنْ كَرْبَلَاءَ وَ مَعَهُمُ الْأَجْنَادُ مُحِيطُونَ بِهِمْ وَ قَدْ خَرَجَ النَّاسُ لِلنَّظَرِ إِلَيْهِمْ فَلَمَّا أُقْبِلَ بِهِمْ عَلَى الْجِمَالِ بِغَيْرِ وِطَاءٍ- جَعَلَ نِسَاءُ أَهْلِ الْكُوفَةِ يَبْكِينَ وَ يَنْتَدِبْنَ}} (الأمالی، مفید، ص۳۲۱، ح۸؛ الأمالی، طوسی، ص۹۱، ح۱۴۲).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۸۹.</ref> | از [[حذلم بن ستیر]] نقل است: در سال ۶۱ [[هجری]] وارد کوفه شدم، زمانی که [[علی بن الحسین]] ([[زین العابدین]]){{ع}} با [[زنان]] از [[کربلا]] باز میگشت و با آنان، سپاهیانی بودند که آنها را در میان گرفته بودند. [[مردم]] برای تماشای آنها بیرون آمدند و وقتی آنان را با شترانی بیجهاز آوردند، زنان [[کوفه]] میگریستند و مرثیه میسرودند<ref>در الاحتجاج، از حذیم بن شریک اسدی نقل شده است که در آن به جای «زنان کوفه میگریستند.».. ، آمده: «زنان کوفه میگریستند و گریبان چاک میکردند و مردان هم با آنان میگریستند». در بلاغات النساء نیز از حذام اسدی نقل شده و در آن به جای این عبارات، آمده است: «زنان کوفه در آن رور، به خود، سیلی میزدند و گریبان چاک میکردند».</ref><ref>{{متن حدیث|قَدِمْتُ الْكُوفَةَ فِي الْمُحَرَّمِ سَنَةَ إِحْدَى وَ سِتِّينَ عِنْدَ مُنْصَرَفِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ {{ع}} بِالنِّسْوَةِ مِنْ كَرْبَلَاءَ وَ مَعَهُمُ الْأَجْنَادُ مُحِيطُونَ بِهِمْ وَ قَدْ خَرَجَ النَّاسُ لِلنَّظَرِ إِلَيْهِمْ فَلَمَّا أُقْبِلَ بِهِمْ عَلَى الْجِمَالِ بِغَيْرِ وِطَاءٍ- جَعَلَ نِسَاءُ أَهْلِ الْكُوفَةِ يَبْكِينَ وَ يَنْتَدِبْنَ}} (الأمالی، مفید، ص۳۲۱، ح۸؛ الأمالی، طوسی، ص۹۱، ح۱۴۲).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۸۹.</ref> | ||
===[[سوگواری]] در [[شام]]=== | === [[سوگواری]] در [[شام]] === | ||
در کتاب [[الملهوف (کتاب)|الملهوف]] نقل است: در مجلس [[یزید]]، هنگامی که سرِ [[امام حسین]]{{ع}}: زنی از [[بنی هاشم]] که در [[کاخ]] یزید بود، شروع به [[مرثیهسرایی]] برای [[حسین]]{{ع}} کرد و فریاد میزد: ای حسین! ای [[محبوب]]! ای آقا! ای آقای خاندانش! ای پسر [[محمّد]]! ای [[بهار]] بیوگان و [[یتیمان]]! ای کشته به دست [[اولاد]] حرامزاده! هر که این را شنید، گریست<ref>{{متن حدیث|جَعَلَتِ امْرَأَةٌ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ كَانَتْ فِي دَارِ يَزِيدَ لَعَنَهُ اللَّهُ تَنْدُبُ عَلَى الْحُسَيْنِ{{ع}} وَ تُنَادِي يَا حَبِيبَاهْ يَا سَيِّدَ أَهْلِ بَيْتَاهْ يَا ابْنَ مُحَمَّدَاهْ يَا رَبِيعَ الْأَرَامِلِ وَ الْيَتَامَى يَا قَتِيلَ أَوْلَادِ الْأَدْعِيَاءِ قَالَ الرَّاوِي: فَأَبْكَتْ كُلَّ مَنْ سَمِعَهَا}} (الملهوف، ص۲۱۳؛ بحار الأنوار، ج۴۵، ص۱۳۲).</ref>. | در کتاب [[الملهوف (کتاب)|الملهوف]] نقل است: در مجلس [[یزید]]، هنگامی که سرِ [[امام حسین]] {{ع}}: زنی از [[بنی هاشم]] که در [[کاخ]] یزید بود، شروع به [[مرثیهسرایی]] برای [[حسین]] {{ع}} کرد و فریاد میزد: ای حسین! ای [[محبوب]]! ای آقا! ای آقای خاندانش! ای پسر [[محمّد]]! ای [[بهار]] بیوگان و [[یتیمان]]! ای کشته به دست [[اولاد]] حرامزاده! هر که این را شنید، گریست<ref>{{متن حدیث|جَعَلَتِ امْرَأَةٌ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ كَانَتْ فِي دَارِ يَزِيدَ لَعَنَهُ اللَّهُ تَنْدُبُ عَلَى الْحُسَيْنِ {{ع}} وَ تُنَادِي يَا حَبِيبَاهْ يَا سَيِّدَ أَهْلِ بَيْتَاهْ يَا ابْنَ مُحَمَّدَاهْ يَا رَبِيعَ الْأَرَامِلِ وَ الْيَتَامَى يَا قَتِيلَ أَوْلَادِ الْأَدْعِيَاءِ قَالَ الرَّاوِي: فَأَبْكَتْ كُلَّ مَنْ سَمِعَهَا}} (الملهوف، ص۲۱۳؛ بحار الأنوار، ج۴۵، ص۱۳۲).</ref>. | ||
در کتاب [[أنساب الأشراف (کتاب)|أنساب الأشراف]] نقل است: همین که زنان حسین{{ع}} وارد شدند، چند [[زن]] از زنهای [[یزید بن معاویه]]، [[شیون]] کشیدند و فغان بر آوردند و برای حسین{{ع}} ماتم گرفتند<ref>{{متن حدیث|وَ صَيَّحَ نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءِ يَزِيدَ بْنِ مُعَاوِيَةَ، وَ وَلوَلنَ حِينَ اُدْخِلَ نِسَاءُ الْحُسَيْنِ{{ع}} عَلَيهِنَّ، وَ أَقَمْنَ عَلَى الْحُسَيْنِ{{ع}} مَأتَمَا}} (أنساب الأشراف، ج۳، ص۴۱۷؛ تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۶۴).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۸۹.</ref> | در کتاب [[أنساب الأشراف (کتاب)|أنساب الأشراف]] نقل است: همین که زنان حسین {{ع}} وارد شدند، چند [[زن]] از زنهای [[یزید بن معاویه]]، [[شیون]] کشیدند و فغان بر آوردند و برای حسین {{ع}} ماتم گرفتند<ref>{{متن حدیث|وَ صَيَّحَ نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءِ يَزِيدَ بْنِ مُعَاوِيَةَ، وَ وَلوَلنَ حِينَ اُدْخِلَ نِسَاءُ الْحُسَيْنِ {{ع}} عَلَيهِنَّ، وَ أَقَمْنَ عَلَى الْحُسَيْنِ {{ع}} مَأتَمَا}} (أنساب الأشراف، ج۳، ص۴۱۷؛ تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۶۴).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۸۹.</ref> | ||
===[[سوگواری]] در [[مدینه]]=== | === [[سوگواری]] در [[مدینه]] === | ||
====نخستین نالهای که در مدینه بلند شد==== | ==== نخستین نالهای که در مدینه بلند شد ==== | ||
در کتاب [[تاریخ الیعقوبی (کتاب)|تاریخ الیعقوبی]] نقل است: نخستین شیونکنندهای که صدایش در مدینه بلند شد، امّ [[سلمه]]، [[همسر پیامبر]] [[خدا]] بود. [[پیامبر]]{{صل}}، شیشهای پُر از [[خاک]] به وی سپرده بود... و به او فرموده بود که: «[[جبرئیل]] به من خبر داده که [[امّت]] من، [[حسین]] را میکُشند». [امّ سلمه گفت:] پیامبر{{صل}} این خاک را به من داد و فرمود: «وقتی این خاک، [[خون]] تازه شد، بدان که حسین، کشته شده است». این، پیش امّ سلمه بود. هنگامی که زمانش فرا رسید، امّ سلمه، هر [[ساعت]] به آن شیشه نظر میانداخت و وقتی دید که آن خاک، خون شده است، فریادش به «وا حسینا! ای پسر [[پیامبر خدا]]!» بلند شد. [[زنان]]، از هر سو [[شیون]] سر دادند، تا این که در مدینه چنان ولوِلهای شد که تا آن [[زمان]]، شنیده نشده بود<ref>{{متن حدیث|كَانَ أوَّلَ صَارِخَةٍ صَرَخَتْ فِي الْمَدِينَةِ اُمُّ سَلَمَةَ زَوْجُ رَسُولِ اللَّهِ، كَانَ دَفَعَ إِلَيْهَا قَارُورَةً فِيهَا تُرْبَةٌ، وَ قَالَ لَهَا: إِنَّ جِبْرِيلَ أَعْلَمَنِي أَنَّ اُمَّتِي تَقْتُلُ الْحُسَيْنَ. [قَالَتْ:] وَ أَعْطَانِي هَذِهِ التُّرْبَةَ، وَ قَالَ لِي: «إِذَا صَارَتْ دَمَا عَبِيطا فَاعْلَمِي أَنَّ الْحُسَيْنَ قَدْ قُتِلَ»، وَ كَانَتْ عِنْدَهَا. فَلَمَّا حَضَرَ ذَلِكَ الْوَقْتُ، جَعَلَتْ تَنْظُرُ إلَى الْقَارُورَةِ فِي كُلِّ سَاعَةٍ، فَلَمَّا رَأَتْهَا قَدْ صَارَتْ دَمَا صَاحَتْ: وَا حُسَيْنَاه! وَابْنَ رَسَولِ اللَّهِ! وَ تَصَارَخَتِ النِّسَاءُ مِنْ كُلِّ نَاحِيَةٍ، حَتَّى ارْتَفَعَتِ الْمَدِينَةُ بِالرَّجَّةِ الَّتِي مَا سُمِعَ بِمِثْلِهَا قَطُّ}} (تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۴۵).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۹۰.</ref> | در کتاب [[تاریخ الیعقوبی (کتاب)|تاریخ الیعقوبی]] نقل است: نخستین شیونکنندهای که صدایش در مدینه بلند شد، امّ [[سلمه]]، [[همسر پیامبر]] [[خدا]] بود. [[پیامبر]] {{صل}}، شیشهای پُر از [[خاک]] به وی سپرده بود... و به او فرموده بود که: «[[جبرئیل]] به من خبر داده که [[امّت]] من، [[حسین]] را میکُشند». [امّ سلمه گفت:] پیامبر {{صل}} این خاک را به من داد و فرمود: «وقتی این خاک، [[خون]] تازه شد، بدان که حسین، کشته شده است». این، پیش امّ سلمه بود. هنگامی که زمانش فرا رسید، امّ سلمه، هر [[ساعت]] به آن شیشه نظر میانداخت و وقتی دید که آن خاک، خون شده است، فریادش به «وا حسینا! ای پسر [[پیامبر خدا]]!» بلند شد. [[زنان]]، از هر سو [[شیون]] سر دادند، تا این که در مدینه چنان ولوِلهای شد که تا آن [[زمان]]، شنیده نشده بود<ref>{{متن حدیث|كَانَ أوَّلَ صَارِخَةٍ صَرَخَتْ فِي الْمَدِينَةِ اُمُّ سَلَمَةَ زَوْجُ رَسُولِ اللَّهِ، كَانَ دَفَعَ إِلَيْهَا قَارُورَةً فِيهَا تُرْبَةٌ، وَ قَالَ لَهَا: إِنَّ جِبْرِيلَ أَعْلَمَنِي أَنَّ اُمَّتِي تَقْتُلُ الْحُسَيْنَ. [قَالَتْ:] وَ أَعْطَانِي هَذِهِ التُّرْبَةَ، وَ قَالَ لِي: «إِذَا صَارَتْ دَمَا عَبِيطا فَاعْلَمِي أَنَّ الْحُسَيْنَ قَدْ قُتِلَ»، وَ كَانَتْ عِنْدَهَا. فَلَمَّا حَضَرَ ذَلِكَ الْوَقْتُ، جَعَلَتْ تَنْظُرُ إلَى الْقَارُورَةِ فِي كُلِّ سَاعَةٍ، فَلَمَّا رَأَتْهَا قَدْ صَارَتْ دَمَا صَاحَتْ: وَا حُسَيْنَاه! وَابْنَ رَسَولِ اللَّهِ! وَ تَصَارَخَتِ النِّسَاءُ مِنْ كُلِّ نَاحِيَةٍ، حَتَّى ارْتَفَعَتِ الْمَدِينَةُ بِالرَّجَّةِ الَّتِي مَا سُمِعَ بِمِثْلِهَا قَطُّ}} (تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۴۵).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۹۰.</ref> | ||
====هنگام دریافت خبر==== | ==== هنگام دریافت خبر ==== | ||
در کتاب [[الملهوف (کتاب)|الملهوف]] نقل است:: عبیداللّه بن زیاد به [[یزید بن معاویه]] نوشت و خبر کشته شدن حسین{{ع}} و خبر [[اسارت]] [[خاندان]] او را به وی داد. او به [[عمرو بن سعید بن عاص]]، [[حکمران]] مدینه نیز همین را نوشت؛ اما [[عمرو]]، وقتی خبر را دریافت کرد، به [[منبر]] رفت و خبر را اعلام کرد. [[آه]] و ناله [[بنی هاشم]]، شَدید و زیاد شد و [[آیین]] ماتم و سوگ بر پا کردند<ref>{{متن حدیث|كَتَبَ عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ زِيَادٍ إِلَى يَزِيدَ بْنِ مُعَاوِيَةَ يُخْبِرُهُ بِقَتْلِ الْحُسَيْنِ{{ع}} وَ خَبَرِ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ كَتَبَ أَيْضاً إِلَى عَمْرِو بْنِ سَعِيدِ بْنِ الْعَاصِ أَمِيرِ الْمَدِينَةِ بِمِثْلِ ذَلِكَ أَمَّا عَمْرٌو فَحَيْثُ وَصَلَهُ الْخَبَرُ صَعِدَ الْمِنْبَرَ وَ خَطَبَ النَّاسَ وَ أَعْلَمَهُمْ ذَلِكَ فَعَظُمَتْ وَاعِيَةُ بَنِي هَاشِمٍ وَ أَقَامُوا سُنَنَ الْمَصَائِبِ وَ الْمَآتِمِ}} (الملهوف، ص۲۰۷).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۹۱.</ref> | در کتاب [[الملهوف (کتاب)|الملهوف]] نقل است:: عبیداللّه بن زیاد به [[یزید بن معاویه]] نوشت و خبر کشته شدن حسین {{ع}} و خبر [[اسارت]] [[خاندان]] او را به وی داد. او به [[عمرو بن سعید بن عاص]]، [[حکمران]] مدینه نیز همین را نوشت؛ اما [[عمرو]]، وقتی خبر را دریافت کرد، به [[منبر]] رفت و خبر را اعلام کرد. [[آه]] و ناله [[بنی هاشم]]، شَدید و زیاد شد و [[آیین]] ماتم و سوگ بر پا کردند<ref>{{متن حدیث|كَتَبَ عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ زِيَادٍ إِلَى يَزِيدَ بْنِ مُعَاوِيَةَ يُخْبِرُهُ بِقَتْلِ الْحُسَيْنِ {{ع}} وَ خَبَرِ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ كَتَبَ أَيْضاً إِلَى عَمْرِو بْنِ سَعِيدِ بْنِ الْعَاصِ أَمِيرِ الْمَدِينَةِ بِمِثْلِ ذَلِكَ أَمَّا عَمْرٌو فَحَيْثُ وَصَلَهُ الْخَبَرُ صَعِدَ الْمِنْبَرَ وَ خَطَبَ النَّاسَ وَ أَعْلَمَهُمْ ذَلِكَ فَعَظُمَتْ وَاعِيَةُ بَنِي هَاشِمٍ وَ أَقَامُوا سُنَنَ الْمَصَائِبِ وَ الْمَآتِمِ}} (الملهوف، ص۲۰۷).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۹۱.</ref> | ||
====هنگام بازگشت [[اهل بیت]] [[امام]]{{ع}}==== | ==== هنگام بازگشت [[اهل بیت]] [[امام]] {{ع}} ==== | ||
از [[بشیر بن حذلم]]<ref>اشاره کردیم که در نام وی، اختلاف است. «بشر» و «بشیر»، هر دو گفته شده است. همین طور در نام پدرش که «حذلم»، «جذلم» و «حذیم» گفته شده است.</ref> نقل شده است: وقتی به [[مدینه]] نزدیک شدیم، [[علی بن الحسین]] ([[زین العابدین]]){{ع}} پیاده شد. بارش را بر [[زمین]] گذاشت و خیمهاش را بر پا کرد و [[زنان]] را پیاده نمود و فرمود: «ای [[بشیر]]! [[خدا]]، پدرت را [[رحمت]] کند که شاعر بود. آیا تو هم میتوانی [[شعر]] بسرایی؟». گفتم: آری، ای پسر [[پیامبر خدا]]! من هم شاعرم. فرمود: «پس به مدینه برو و خبر کشته شدن [[حسین]]{{ع}} را اعلام کن». اسبم را سوار شدم و تاختم تا وارد مدینه شدم. وقتی به [[مسجد پیامبر]]{{صل}} رسیدم، صدایم را [[بغض]] آلود، بلند کردم و چنین سرودم: ای [[مردم]] یثرب! این [[شهر]]، دیگر جای نشستن نیست. حسین، کشته شد! مانند [[باران]]، بگِریید. تنَش در [[کربلا]]، گلگون افتاده و سرش بر تیرکها، چرخانده میشود. آن گاه گفتم: این، علی بن الحسین (زین العابدین{{ع}}) است که با عمّهها و خواهرانش در نزدیکی شما فرود آمدهاند و در آستانه وارد شدن بر شمایند و من، فرستاده اویم. جایش را نشانتان میدهم. هیچ [[زن]] پردهنشین و پوشیدهای نبود، مگر این که با صورتی باز، از پشت پردهها بیرون آمد، با سر برهنه و سیلی به صورتْ زنان. آنان، [[شیون]] میکردند. من زن و مردِ گریانی بیش از آن [[روز]] ندیدهام و نیز روزی را تلختر برای [[مسلمانان]] پس از در [[گذشت پیامبر]] [[خدا]]{{صل}}<ref>{{متن حدیث|فَلَمَّا قَرُبْنَا مِنْهَا[أَيْ مِنَ المَدینَةِ] نَزَلَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ{{ع}} فَحَطَّ رَحْلَهُ وَ ضَرَبَ فُسْطَاطَهُ وَ أَنْزَلَ نِسَاءَهُ وَ قَالَ يَا بَشِيرُ رَحِمَ اللَّهُ أَبَاكَ لَقَدْ كَانَ شَاعِراً فَهَلْ تَقْدِرُ عَلَى شَيْءٍ مِنْهُ فَقَالَ بَلَى يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ صإِنِّي لَشَاعِرٌ فَقَالَ{{ع}} ادْخُلِ الْمَدِينَةَ وَ انْعَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} قَالَ بَشِيرٌ: فَرَكِبْتُ فَرَسِي وَ رَكَضْتُ حَتَّى دَخَلْتُ الْمَدِينَةَ فَلَمَّا بَلَغْتُ مَسْجِدَ النَّبِيِّ صرَفَعْتُ صَوْتِي بِالْبُكَاءِ وَ أَنْشَأْتُ أَقُولُ: «يَا أَهْلَ يَثْرِبَ لَا مُقَامَ لَكُمْ بِهَا / قُتِلَ الْحُسَيْنُ فَأَدْمُعِي مِدْرَارٌ *** الْجِسْمُ مِنْهُ بِكَرْبَلَاءَ مُضَرَّجٌ / وَ الرَّأْسُ مِنْهُ عَلَى الْقَنَاةِ يُدَارُ». قَالَ ثُمَّ قُلْتُ هَذَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ{{ع}} مَعَ عَمَّاتِهِ وَ أَخَوَاتِهِ قَدْ حَلُّوا بِسَاحَتِكُمْ وَ نَزَلُوا بِفِنَائِكُمْ وَ أَنَا رَسُولُهُ إِلَيْكُمْ أُعَرِّفُكُمْ مَكَانَهُ قَالَ فَمَا بَقِيَتْ فِي الْمَدِينَةِ مُخَدَّرَةٌ وَ لَا مُحَجَّبَةٌ إِلَّا بَرَزْنَ مِنْ خُدُورِهِنَّ مَكْشُوفَةً شُعُورُهُنَّ مُخَمَّشَةً وُجُوهُهُنَّ ضَارِبَاتٍ خُدُودُهُنَّ يَدْعُونَ بِالْوَيْلِ وَ الثُّبُورِ فَلَمْ أَرَ بَاكِياً أَكْثَرَ مِنْ ذَلِكَ الْيَوْمِ وَ لَا يَوْماً أَمَرَّ عَلَى الْمُسْلِمِينَ مِنْهُ بَعدَ وَفاةِ رَسولِ اللّهِ{{صل}}}} (الملهوف، ص۲۲۶؛ بحار الأنوار، ج۴۵، ص۱۴۷).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۹۱.</ref> | از [[بشیر بن حذلم]]<ref>اشاره کردیم که در نام وی، اختلاف است. «بشر» و «بشیر»، هر دو گفته شده است. همین طور در نام پدرش که «حذلم»، «جذلم» و «حذیم» گفته شده است.</ref> نقل شده است: وقتی به [[مدینه]] نزدیک شدیم، [[علی بن الحسین]] ([[زین العابدین]]){{ع}} پیاده شد. بارش را بر [[زمین]] گذاشت و خیمهاش را بر پا کرد و [[زنان]] را پیاده نمود و فرمود: «ای [[بشیر]]! [[خدا]]، پدرت را [[رحمت]] کند که شاعر بود. آیا تو هم میتوانی [[شعر]] بسرایی؟». گفتم: آری، ای پسر [[پیامبر خدا]]! من هم شاعرم. فرمود: «پس به مدینه برو و خبر کشته شدن [[حسین]] {{ع}} را اعلام کن». اسبم را سوار شدم و تاختم تا وارد مدینه شدم. وقتی به [[مسجد پیامبر]] {{صل}} رسیدم، صدایم را [[بغض]] آلود، بلند کردم و چنین سرودم: ای [[مردم]] یثرب! این [[شهر]]، دیگر جای نشستن نیست. حسین، کشته شد! مانند [[باران]]، بگِریید. تنَش در [[کربلا]]، گلگون افتاده و سرش بر تیرکها، چرخانده میشود. آن گاه گفتم: این، علی بن الحسین (زین العابدین {{ع}}) است که با عمّهها و خواهرانش در نزدیکی شما فرود آمدهاند و در آستانه وارد شدن بر شمایند و من، فرستاده اویم. جایش را نشانتان میدهم. هیچ [[زن]] پردهنشین و پوشیدهای نبود، مگر این که با صورتی باز، از پشت پردهها بیرون آمد، با سر برهنه و سیلی به صورتْ زنان. آنان، [[شیون]] میکردند. من زن و مردِ گریانی بیش از آن [[روز]] ندیدهام و نیز روزی را تلختر برای [[مسلمانان]] پس از در [[گذشت پیامبر]] [[خدا]] {{صل}}<ref>{{متن حدیث|فَلَمَّا قَرُبْنَا مِنْهَا[أَيْ مِنَ المَدینَةِ] نَزَلَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ {{ع}} فَحَطَّ رَحْلَهُ وَ ضَرَبَ فُسْطَاطَهُ وَ أَنْزَلَ نِسَاءَهُ وَ قَالَ يَا بَشِيرُ رَحِمَ اللَّهُ أَبَاكَ لَقَدْ كَانَ شَاعِراً فَهَلْ تَقْدِرُ عَلَى شَيْءٍ مِنْهُ فَقَالَ بَلَى يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ صإِنِّي لَشَاعِرٌ فَقَالَ {{ع}} ادْخُلِ الْمَدِينَةَ وَ انْعَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} قَالَ بَشِيرٌ: فَرَكِبْتُ فَرَسِي وَ رَكَضْتُ حَتَّى دَخَلْتُ الْمَدِينَةَ فَلَمَّا بَلَغْتُ مَسْجِدَ النَّبِيِّ صرَفَعْتُ صَوْتِي بِالْبُكَاءِ وَ أَنْشَأْتُ أَقُولُ: «يَا أَهْلَ يَثْرِبَ لَا مُقَامَ لَكُمْ بِهَا / قُتِلَ الْحُسَيْنُ فَأَدْمُعِي مِدْرَارٌ *** الْجِسْمُ مِنْهُ بِكَرْبَلَاءَ مُضَرَّجٌ / وَ الرَّأْسُ مِنْهُ عَلَى الْقَنَاةِ يُدَارُ». قَالَ ثُمَّ قُلْتُ هَذَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ {{ع}} مَعَ عَمَّاتِهِ وَ أَخَوَاتِهِ قَدْ حَلُّوا بِسَاحَتِكُمْ وَ نَزَلُوا بِفِنَائِكُمْ وَ أَنَا رَسُولُهُ إِلَيْكُمْ أُعَرِّفُكُمْ مَكَانَهُ قَالَ فَمَا بَقِيَتْ فِي الْمَدِينَةِ مُخَدَّرَةٌ وَ لَا مُحَجَّبَةٌ إِلَّا بَرَزْنَ مِنْ خُدُورِهِنَّ مَكْشُوفَةً شُعُورُهُنَّ مُخَمَّشَةً وُجُوهُهُنَّ ضَارِبَاتٍ خُدُودُهُنَّ يَدْعُونَ بِالْوَيْلِ وَ الثُّبُورِ فَلَمْ أَرَ بَاكِياً أَكْثَرَ مِنْ ذَلِكَ الْيَوْمِ وَ لَا يَوْماً أَمَرَّ عَلَى الْمُسْلِمِينَ مِنْهُ بَعدَ وَفاةِ رَسولِ اللّهِ {{صل}}}} (الملهوف، ص۲۲۶؛ بحار الأنوار، ج۴۵، ص۱۴۷).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۹۱.</ref> | ||
====[[مرثیه]] [[ام البنین]]==== | ==== [[مرثیه]] [[ام البنین]] ==== | ||
[[حسن بن خضر]] از پدرش از [[امام صادق]]{{ع}} نقل میکند: بر [[حسین]]{{ع}} پنج سال گریسته شد. اُمّ [[جعفر]] کِلابی ([[امّ البنین]])، برای حسین{{ع}} مرثیه میسرایید و میگریست تا این که چشمانش [[نابینا]] شد. [[مروان]]، [[حاکم]] [[مدینه]]، به صورت ناشناس میآمد و پشتِ در میایستاد و به [[گریه]] و [[مرثیهسرایی]] او گوش میداد<ref>{{متن حدیث|بُكِيَ الْحُسَيْنُ{{ع}} خَمْسَ حِجَجٍ، وَ كَانَتْ امُّ جَعْفَرٍ الكِلَابِيَّةُ تَنْدُبُ الْحُسَيْنَ{{ع}} وَ تَبْكِيهِ وَقَدْ كُفَّ بَصَرُهَا، فَكَانَ مَرْوَانُ وَ هُوَ وَالِ الْمَدِينَةِ يَجِيءُ مُتَنَكِّراً بِاللَّيْلِ حَتَّى يَقِفُ، فَيَسْمَعُ بُكَاءَهَا وَ نَدْبَهَا}} (الأمالی، شجری، ج۱، ص۱۷۵).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۹۳.</ref> | [[حسن بن خضر]] از پدرش از [[امام صادق]] {{ع}} نقل میکند: بر [[حسین]] {{ع}} پنج سال گریسته شد. اُمّ [[جعفر]] کِلابی ([[امّ البنین]])، برای حسین {{ع}} مرثیه میسرایید و میگریست تا این که چشمانش [[نابینا]] شد. [[مروان]]، [[حاکم]] [[مدینه]]، به صورت ناشناس میآمد و پشتِ در میایستاد و به [[گریه]] و [[مرثیهسرایی]] او گوش میداد<ref>{{متن حدیث|بُكِيَ الْحُسَيْنُ {{ع}} خَمْسَ حِجَجٍ، وَ كَانَتْ امُّ جَعْفَرٍ الكِلَابِيَّةُ تَنْدُبُ الْحُسَيْنَ {{ع}} وَ تَبْكِيهِ وَقَدْ كُفَّ بَصَرُهَا، فَكَانَ مَرْوَانُ وَ هُوَ وَالِ الْمَدِينَةِ يَجِيءُ مُتَنَكِّراً بِاللَّيْلِ حَتَّى يَقِفُ، فَيَسْمَعُ بُكَاءَهَا وَ نَدْبَهَا}} (الأمالی، شجری، ج۱، ص۱۷۵).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۹۳.</ref> | ||
====تداوم [[سوگواری]] [[اهل بیت]] [[امام]]{{ع}} تا کشته شدن [[ابن زیاد]]==== | ==== تداوم [[سوگواری]] [[اهل بیت]] [[امام]] {{ع}} تا کشته شدن [[ابن زیاد]] ==== | ||
[[جارود بن منذر]] از امام صادق{{ع}} نقل کرده است که: هیچ [[زن]] [[هاشمی]] از ما شانه نزد و [[خضاب]] نکرد، تا زمانی که مختار، سرِ [[قاتلان حسین]]{{ع}} را برایمان فرستاد<ref>{{متن حدیث|مَا امْتَشَطَتْ فِينَا هَاشِمِيَّةٌ وَ لَا اخْتَضَبَتْ حَتَّى بَعَثَ إِلَيْنَا الْمُخْتَارُ بِرُءُوسِ الَّذِينَ قَتَلُوا الْحُسَيْنَ{{ع}}}} (رجال الکشّی، ج۱، ص۳۴۱، ح۲۰۲؛ رجال ابن داوود، ص۲۷۷).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۹۳.</ref> | [[جارود بن منذر]] از امام صادق {{ع}} نقل کرده است که: هیچ [[زن]] [[هاشمی]] از ما شانه نزد و [[خضاب]] نکرد، تا زمانی که مختار، سرِ [[قاتلان حسین]] {{ع}} را برایمان فرستاد<ref>{{متن حدیث|مَا امْتَشَطَتْ فِينَا هَاشِمِيَّةٌ وَ لَا اخْتَضَبَتْ حَتَّى بَعَثَ إِلَيْنَا الْمُخْتَارُ بِرُءُوسِ الَّذِينَ قَتَلُوا الْحُسَيْنَ {{ع}}}} (رجال الکشّی، ج۱، ص۳۴۱، ح۲۰۲؛ رجال ابن داوود، ص۲۷۷).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۹۳.</ref> | ||
==مصیبتخوانی برای [[امام حسین]]{{ع}}== | == مصیبتخوانی برای [[امام حسین]] {{ع}} == | ||
===[[تشویق]] به مصیبتخوانی برای امام حسین{{ع}}=== | === [[تشویق]] به مصیبتخوانی برای امام حسین {{ع}} === | ||
از [[مسمع بن عبدالملک کردین بصری]] نقل شده است که: [[امام صادق]]{{ع}} به من فرمود: «ای مِسمَع... «آیا آنچه را با [[حسین]]{{ع}} شد، یادآوری نمیکنی؟». گفتم: چرا. فرمود: «[[بیتابی]] نیز میکنی؟». گفتم: آری - به [[خدا]] [[سوگند]] - و برای آن، [[اشک]] هم میریزم و خانوادهام، اثر آن را در من میبینند و از [[غذا خوردن]]، خودداری میکنم، به گونهای که آن وضعیت، در چهرهام نمایان میشود. فرمود: «خدا بر اشکهایت، [[رحمت]] آورد! بدان که تو از بیتابیکنندگان بر مایی»<ref>{{متن حدیث|قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} يَا مِسْمَعُ... أَ فَمَا تَذْكُرُ مَا صُنِعَ بِهِ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ فَتَجْزَعُ قُلْتُ إِي وَ اللَّهِ وَ أَسْتَعْبِرُ لِذَلِكَ حَتَّى يَرَى أَهْلِي أَثَرَ ذَلِكَ عَلَيَّ فَأَمْتَنِعُ مِنَ الطَّعَامِ حَتَّى يَسْتَبِينَ ذَلِكَ فِي وَجْهِي قَالَ رَحِمَ اللَّهُ دَمْعَتَكَ- أَمَا إِنَّكَ مِنَ الَّذِينَ يُعَدُّونَ مِنْ أَهْلِ الْجَزَعِ لَنَا}} (کامل الزیارات، ص۲۰۳، ح۲۹۱).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۹۴.</ref> | از [[مسمع بن عبدالملک کردین بصری]] نقل شده است که: [[امام صادق]] {{ع}} به من فرمود: «ای مِسمَع... «آیا آنچه را با [[حسین]] {{ع}} شد، یادآوری نمیکنی؟». گفتم: چرا. فرمود: «[[بیتابی]] نیز میکنی؟». گفتم: آری - به [[خدا]] [[سوگند]] - و برای آن، [[اشک]] هم میریزم و خانوادهام، اثر آن را در من میبینند و از [[غذا خوردن]]، خودداری میکنم، به گونهای که آن وضعیت، در چهرهام نمایان میشود. فرمود: «خدا بر اشکهایت، [[رحمت]] آورد! بدان که تو از بیتابیکنندگان بر مایی»<ref>{{متن حدیث|قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} يَا مِسْمَعُ... أَ فَمَا تَذْكُرُ مَا صُنِعَ بِهِ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ فَتَجْزَعُ قُلْتُ إِي وَ اللَّهِ وَ أَسْتَعْبِرُ لِذَلِكَ حَتَّى يَرَى أَهْلِي أَثَرَ ذَلِكَ عَلَيَّ فَأَمْتَنِعُ مِنَ الطَّعَامِ حَتَّى يَسْتَبِينَ ذَلِكَ فِي وَجْهِي قَالَ رَحِمَ اللَّهُ دَمْعَتَكَ- أَمَا إِنَّكَ مِنَ الَّذِينَ يُعَدُّونَ مِنْ أَهْلِ الْجَزَعِ لَنَا}} (کامل الزیارات، ص۲۰۳، ح۲۹۱).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۹۴.</ref> | ||
===[[درود فرستادن]] بر امام حسین{{ع}} هنگام یاد کردن از ایشان=== | === [[درود فرستادن]] بر امام حسین {{ع}} هنگام یاد کردن از ایشان === | ||
امام صادق{{ع}}: به کسی که گفت: فدایت شوم! بسیار میشود که من: «بگو: [[درود]] بر تو، ای ابا عبداللّه!. این را سه بار میگویی و [[سلام]] تو، از دور و نزدیک، به او میرسد»<ref>یادکردِ امام حسین{{ع}} در این عبارت، بدون هیچ قیدی آمده است و همه موارد یادآوری را شامل میشود. از جمله، ذکر [[مصیبت]] [[امام]]{{ع}} که از [[بهترین]] انواع یادآوری است. بنا بر این، [[شایسته]] است که عبارت: {{متن حدیث|صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ}} که از [[آداب]] یادکردِ ایشان است -، هنگام ذکر مصیبت، گفته شود. | امام صادق {{ع}}: به کسی که گفت: فدایت شوم! بسیار میشود که من: «بگو: [[درود]] بر تو، ای ابا عبداللّه!. این را سه بار میگویی و [[سلام]] تو، از دور و نزدیک، به او میرسد»<ref>یادکردِ امام حسین {{ع}} در این عبارت، بدون هیچ قیدی آمده است و همه موارد یادآوری را شامل میشود. از جمله، ذکر [[مصیبت]] [[امام]] {{ع}} که از [[بهترین]] انواع یادآوری است. بنا بر این، [[شایسته]] است که عبارت: {{متن حدیث|صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ}} که از [[آداب]] یادکردِ ایشان است -، هنگام ذکر مصیبت، گفته شود. | ||
{{متن حدیث|لِمَنْ قَالَ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي كَثِيراً مَا أَذْكُرُ الْحُسَيْنَ{{ع}} فَأَيَّ شَيْءٍ أَقُولُ فَقَالَ قُلْ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ تُعِيدُ ذَلِكَ ثَلَاثاً فَإِنَّ السَّلَامَ يَصِلُ إِلَيْهِ مِنْ قَرِيبٍ وَ مِنْ بَعِيدٍ}} ([[الکافی]]، ج۴، ص۵۷۵، ح۲).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۹۴.</ref> | {{متن حدیث|لِمَنْ قَالَ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي كَثِيراً مَا أَذْكُرُ الْحُسَيْنَ{{ع}} فَأَيَّ شَيْءٍ أَقُولُ فَقَالَ قُلْ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ تُعِيدُ ذَلِكَ ثَلَاثاً فَإِنَّ السَّلَامَ يَصِلُ إِلَيْهِ مِنْ قَرِيبٍ وَ مِنْ بَعِيدٍ}} ([[الکافی]]، ج۴، ص۵۷۵، ح۲).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۹۴.</ref> | ||
===به یاد مصیبت امام حسین{{ع}} بودن، در هنگام [[آشامیدن]] آب=== | === به یاد مصیبت امام حسین {{ع}} بودن، در هنگام [[آشامیدن]] آب === | ||
[[داوود رقی]] نقل کرده است: در [[محضر امام]] صادق{{ع}} بودم که آبطلبید. وقتی از آن نوشید، [[اشک]] ریخت و چشمانش اشکبار شد. آن گاه به من فرمود: «ای [[داوود]]! [[خدا]] [[لعنت]] کند کُشنده [[حسین]] را! هیچ کس نیست که آب بنوشد و از حسین{{ع}} و خاندانش یاد کند و کُشندهاش را [[لعن]] کند، مگر این که [[خداوند]]، برایش یک صد هزار [[حسنه]] مینویسد و یک صد هزار [[گناه]] را از او میزُداید و یکصد هزار درجه به او میدهد و گویی که یکصد هزار برده، [[آزاد]] کرده است. همچنین [[خداوند عزوجل]] وی را در [[قیامت]]، خنکدل [[محشور]] میکند»<ref>{{متن حدیث|كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} إِذَا اسْتَسْقَى الْمَاءَ فَلَمَّا شَرِبَهُ رَأَيْتُهُ قَدِ اسْتَعْبَرَ وَ اغْرَوْرَقَتْ عَيْنَاهُ بِدُمُوعِهِ ثُمَّ قَالَ لِي يَا دَاوُدُ- لَعَنَ اللَّهُ قَاتِلَ الْحُسَيْنِ{{ع}} وَ مَا مِنْ عَبْدٍ شَرِبَ الْمَاءَ فَذَكَرَ الْحُسَيْنَ{{ع}} وَ أَهْلَ بَيْتِهِ وَ لَعَنَ قَاتِلَهُ إِلَّا كَتَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ مِائَةَ أَلْفِ حَسَنَةٍ وَ حَطَّ عَنْهُ مِائَةَ أَلْفِ سَيِّئَةٍ وَ رَفَعَ لَهُ مِائَةَ أَلْفِ دَرَجَةٍ وَ كَأَنَّمَا أَعْتَقَ مِائَةَ أَلْفِ نَسَمَةٍ وَ حَشَرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ثَلِجَ الْفُؤَادِ}} (الکافی، ج۶، ص۳۹۱، ح۶).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۹۵.</ref> | [[داوود رقی]] نقل کرده است: در [[محضر امام]] صادق {{ع}} بودم که آبطلبید. وقتی از آن نوشید، [[اشک]] ریخت و چشمانش اشکبار شد. آن گاه به من فرمود: «ای [[داوود]]! [[خدا]] [[لعنت]] کند کُشنده [[حسین]] را! هیچ کس نیست که آب بنوشد و از حسین {{ع}} و خاندانش یاد کند و کُشندهاش را [[لعن]] کند، مگر این که [[خداوند]]، برایش یک صد هزار [[حسنه]] مینویسد و یک صد هزار [[گناه]] را از او میزُداید و یکصد هزار درجه به او میدهد و گویی که یکصد هزار برده، [[آزاد]] کرده است. همچنین [[خداوند عزوجل]] وی را در [[قیامت]]، خنکدل [[محشور]] میکند»<ref>{{متن حدیث|كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} إِذَا اسْتَسْقَى الْمَاءَ فَلَمَّا شَرِبَهُ رَأَيْتُهُ قَدِ اسْتَعْبَرَ وَ اغْرَوْرَقَتْ عَيْنَاهُ بِدُمُوعِهِ ثُمَّ قَالَ لِي يَا دَاوُدُ- لَعَنَ اللَّهُ قَاتِلَ الْحُسَيْنِ {{ع}} وَ مَا مِنْ عَبْدٍ شَرِبَ الْمَاءَ فَذَكَرَ الْحُسَيْنَ {{ع}} وَ أَهْلَ بَيْتِهِ وَ لَعَنَ قَاتِلَهُ إِلَّا كَتَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ مِائَةَ أَلْفِ حَسَنَةٍ وَ حَطَّ عَنْهُ مِائَةَ أَلْفِ سَيِّئَةٍ وَ رَفَعَ لَهُ مِائَةَ أَلْفِ دَرَجَةٍ وَ كَأَنَّمَا أَعْتَقَ مِائَةَ أَلْفِ نَسَمَةٍ وَ حَشَرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ثَلِجَ الْفُؤَادِ}} (الکافی، ج۶، ص۳۹۱، ح۶).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۹۵.</ref> | ||
===[[اندوه]] فراوان [[امام صادق]]{{ع}} به هنگام یادکرد [[مصیبت]] جدّش=== | === [[اندوه]] فراوان [[امام صادق]] {{ع}} به هنگام یادکرد [[مصیبت]] جدّش === | ||
از [[ابوعماره منشد]] نقل شده است: روزی نشد که در [[محضر امام]] صادق{{ع}} از [[امام حسین]]{{ع}} یاد شود و دیده شود که ایشان، از صبح تا شبِ آن [[روز]]، خندان باشد. میفرمود: «حسین{{ع}}، اشک هر مؤمنی است»<ref>{{متن حدیث|مَا ذُكِرَ الْحُسَيْنُ{{ع}} عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} فِي يَوْمٍ قَطُّ فَرُئِيَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} مُتَبَسِّماً فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ إِلَى اللَّيْلِ وَ كَانَ{{ع}} يَقُولُ الْحُسَيْنُ{{ع}} عَبْرَةُ كُلِّ مُؤْمِنٍ}} (کامل الزیارات، ص۲۱۴، ح۳۰۹).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۹۵.</ref> | از [[ابوعماره منشد]] نقل شده است: روزی نشد که در [[محضر امام]] صادق {{ع}} از [[امام حسین]] {{ع}} یاد شود و دیده شود که ایشان، از صبح تا شبِ آن [[روز]]، خندان باشد. میفرمود: «حسین {{ع}}، اشک هر مؤمنی است»<ref>{{متن حدیث|مَا ذُكِرَ الْحُسَيْنُ {{ع}} عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} فِي يَوْمٍ قَطُّ فَرُئِيَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} مُتَبَسِّماً فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ إِلَى اللَّيْلِ وَ كَانَ {{ع}} يَقُولُ الْحُسَيْنُ {{ع}} عَبْرَةُ كُلِّ مُؤْمِنٍ}} (کامل الزیارات، ص۲۱۴، ح۳۰۹).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۹۵.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == |