پرش به محتوا

قیام محمد بن ابراهیم: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶: خط ۶:
}}
}}


==آشنایی اجمالی==
== آشنایی اجمالی ==
از دیگر قیام‌هایی که در [[زمان]] [[حکومت عباسیان]] روی داد نهضت [[محمد بن ابراهیم]] است که در آن [[ابوالسرایا]] [[فرماندهی سپاه]] را به عهده داشت.
از دیگر قیام‌هایی که در [[زمان]] [[حکومت عباسیان]] روی داد نهضت [[محمد بن ابراهیم]] است که در آن [[ابوالسرایا]] [[فرماندهی سپاه]] را به عهده داشت.


==[[محمد بن ابراهیم]] کیست؟==
== [[محمد بن ابراهیم]] کیست؟ ==
[[نسب]] او با چهار واسطه به [[امام حسن مجتبی]]{{ع}} می‌رسد، او فرزند [[ابراهیم بن اسماعیل بن ابراهیم بن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب]]{{ع}} می‌باشد.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۰۷.</ref>
[[نسب]] او با چهار واسطه به [[امام حسن مجتبی]] {{ع}} می‌رسد، او فرزند [[ابراهیم بن اسماعیل بن ابراهیم بن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب]] {{ع}} می‌باشد.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۰۷.</ref>


==علت [[قیام]]==
== علت [[قیام]] ==
نقل کرده‌اند که آنچه باعث قیام محمد بن ابراهیم شد این بود که شخصی به نام [[نصر بن شبیب]] که مردی [[شیعه]] و مذهبی [[نیکو]] داشت و از [[اهل]] جزیره<ref>جزیره بین دجله و فرات و در مجاورت شام قرار گرفته است و شامل دیار مضر و دیار بکر (مراصد الاطلاع، ج۱، ص۳۳۱) است.</ref> بود به [[حج]] رفت، او هنگامی که وارد [[مدینه]] شد و درباره [[اهل بیت]] و [[خاندان پیامبر]]{{صل}} و کسانی که باقی مانده و دارای مرتبه و نامی بودند سؤال کرد، سه نفر را برای او برشمردند:
نقل کرده‌اند که آنچه باعث قیام محمد بن ابراهیم شد این بود که شخصی به نام [[نصر بن شبیب]] که مردی [[شیعه]] و مذهبی [[نیکو]] داشت و از [[اهل]] جزیره<ref>جزیره بین دجله و فرات و در مجاورت شام قرار گرفته است و شامل دیار مضر و دیار بکر (مراصد الاطلاع، ج۱، ص۳۳۱) است.</ref> بود به [[حج]] رفت، او هنگامی که وارد [[مدینه]] شد و درباره [[اهل بیت]] و [[خاندان پیامبر]] {{صل}} و کسانی که باقی مانده و دارای مرتبه و نامی بودند سؤال کرد، سه نفر را برای او برشمردند:
#[[علی بن عبیدالله بن حسن بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب]]{{ع}}.
# [[علی بن عبیدالله بن حسن بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب]] {{ع}}.
#[[عبدالله بن موسی بن عبدالله بن الحسن بن الحسن]]{{ع}}.
# [[عبدالله بن موسی بن عبدالله بن الحسن بن الحسن]] {{ع}}.
#محمد بن ابراهیم بن اسماعیل بن ابراهیم بن الحسن بن الحسن{{ع}}.
# محمد بن ابراهیم بن اسماعیل بن ابراهیم بن الحسن بن الحسن {{ع}}.
علی بن عبیدالله مشغول [[عبادت]] بود و کسی به او دسترسی نداشت و به کسی هم اجازه [[ملاقات]] نمی‌داد؛ و عبدالله بن موسی در جستجویش بودند و مورد تعقیب و در [[هراس]] بود و کسی او را ملاقات نمی‌کرد؛ و محمد بن ابراهیم با [[مردم]] [[معاشرت]] داشت و با آنها در این باره صحبت می‌کرد.
علی بن عبیدالله مشغول [[عبادت]] بود و کسی به او دسترسی نداشت و به کسی هم اجازه [[ملاقات]] نمی‌داد؛ و عبدالله بن موسی در جستجویش بودند و مورد تعقیب و در [[هراس]] بود و کسی او را ملاقات نمی‌کرد؛ و محمد بن ابراهیم با [[مردم]] [[معاشرت]] داشت و با آنها در این باره صحبت می‌کرد.
پس نصر بن شبیب نزد محمد بن ابراهیم رفت و با او درباره کشته شدن اهل بیتش و [[غصب]] کردن [[حقوق]] خاندان پیامبر توسط مردم صحبت کرد و گفت: تا چه زمان مخفیانه گام بر می‌دارید و [[شیعیان]] شما مورد [[ظلم و ستم]] قرار می‌گیرند و به [[حق]] شما [[تجاوز]] می‌کنند؟ و در این رابطه بسیار با محمد بن ابراهیم صحبت کرد تا اینکه او را [[اجابت]] کرد و با او [[وعده]] کرد که در جزیره او را [[ملاقات]] نماید.
پس نصر بن شبیب نزد محمد بن ابراهیم رفت و با او درباره کشته شدن اهل بیتش و [[غصب]] کردن [[حقوق]] خاندان پیامبر توسط مردم صحبت کرد و گفت: تا چه زمان مخفیانه گام بر می‌دارید و [[شیعیان]] شما مورد [[ظلم و ستم]] قرار می‌گیرند و به [[حق]] شما [[تجاوز]] می‌کنند؟ و در این رابطه بسیار با محمد بن ابراهیم صحبت کرد تا اینکه او را [[اجابت]] کرد و با او [[وعده]] کرد که در جزیره او را [[ملاقات]] نماید.
چون [[حاجیان]] از [[حج]] بازگشتند [[محمد بن ابراهیم]] با گروهی از [[اصحاب]] و پیروانش راهی جزیره شدند تا اینکه بر [[نصر بن شبیب]] بر اساس آن وعده‌ای که گذاشته بودند وارد شدند.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۰۷.</ref>
چون [[حاجیان]] از [[حج]] بازگشتند [[محمد بن ابراهیم]] با گروهی از [[اصحاب]] و پیروانش راهی جزیره شدند تا اینکه بر [[نصر بن شبیب]] بر اساس آن وعده‌ای که گذاشته بودند وارد شدند.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۰۷.</ref>


==نصر بن شبیب==
== نصر بن شبیب ==
هنگامی که محمد بن ابراهیم و اصحابش بر نصر بن شبیب در جزیره وارد شدند [[اهل]] و [[عشیره]] خود را جمع کرد و آنها را در جریان گفتگویش با محمد در [[مدینه]] گذاشت و آنها را به [[حمایت]] و [[یاری]] محمد بن ابراهیم [[دعوت]] کرد، گروهی از آنان پذیرفته و برخی دیگر از یاری و حمایت محمد بن ابراهیم خودداری کردند، و سخن بسیار و [[اختلاف]] شدیدی میان [[قبیله]] و [[خویشان]] او پدید آمد به طوری که یکدیگر را با [[کفش]] و [[عصا]] می‌زدند و با همین اختلاف پراکنده شدند.
هنگامی که محمد بن ابراهیم و اصحابش بر نصر بن شبیب در جزیره وارد شدند [[اهل]] و [[عشیره]] خود را جمع کرد و آنها را در جریان گفتگویش با محمد در [[مدینه]] گذاشت و آنها را به [[حمایت]] و [[یاری]] محمد بن ابراهیم [[دعوت]] کرد، گروهی از آنان پذیرفته و برخی دیگر از یاری و حمایت محمد بن ابراهیم خودداری کردند، و سخن بسیار و [[اختلاف]] شدیدی میان [[قبیله]] و [[خویشان]] او پدید آمد به طوری که یکدیگر را با [[کفش]] و [[عصا]] می‌زدند و با همین اختلاف پراکنده شدند.
سپس بعضی از پسر عموهای نصر بن شبیب جداگانه به او گفتند: تو با خودت و خاندانت چه می‌خواهی بکنی؟ تو می‌پنداری اگر چنین کاری کردی و با [[سلطان]] و [[حاکم]] وقت از در [[خصومت]] و [[قتال]] وارد شدی تو را رها می‌کنند تا هر چه خواهی انجام دهی؟ نه به [[خدا]] [[سوگند]]، بلکه تمام اهتمام و توان خود و [[حیله]] و کیدش را متوجه تو خواهد ساخت، پس اگر بر تو غالب آید و [[پیروز]] شود تو را نابود خواهد کرد، و اگر صاحب تو و آن کس که از او حمایت می‌کنی پیروز شود و مرد عادلی باشد تو نزد او همانند یکی از یارانش و اصحابش خواهی بود، و اگر [[عادل]] نباشد تو را چه [[حاجت]] که خود و خاندانت را در معرض امری قرار دهی که قوامی و [[پایداری]] ندارد و آنها پایبند به آن نیستند؟ و از سوی دیگر تمام [[مردم]] این [[سرزمین]] [[دشمنان]] [[خاندان]] [[ابوطالب]] می‌باشند، اگر امروز تو را اجابت کرده و [[اطاعت]] کنند فردا از نزد تو فرار کرده و پراکنده می‌شوند در آن [[زمان]] که تو به کمک آنها نیاز داری و تو به [[مخالفت]] آنها نزدیک‌تر از [[اجابت]] و موافقتشان می‌باشی.
سپس بعضی از پسر عموهای نصر بن شبیب جداگانه به او گفتند: تو با خودت و خاندانت چه می‌خواهی بکنی؟ تو می‌پنداری اگر چنین کاری کردی و با [[سلطان]] و [[حاکم]] وقت از در [[خصومت]] و [[قتال]] وارد شدی تو را رها می‌کنند تا هر چه خواهی انجام دهی؟ نه به [[خدا]] [[سوگند]]، بلکه تمام اهتمام و توان خود و [[حیله]] و کیدش را متوجه تو خواهد ساخت، پس اگر بر تو غالب آید و [[پیروز]] شود تو را نابود خواهد کرد، و اگر صاحب تو و آن کس که از او حمایت می‌کنی پیروز شود و مرد عادلی باشد تو نزد او همانند یکی از یارانش و اصحابش خواهی بود، و اگر [[عادل]] نباشد تو را چه [[حاجت]] که خود و خاندانت را در معرض امری قرار دهی که قوامی و [[پایداری]] ندارد و آنها پایبند به آن نیستند؟ و از سوی دیگر تمام [[مردم]] این [[سرزمین]] [[دشمنان]] [[خاندان]] [[ابوطالب]] می‌باشند، اگر امروز تو را اجابت کرده و [[اطاعت]] کنند فردا از نزد تو فرار کرده و پراکنده می‌شوند در آن [[زمان]] که تو به کمک آنها نیاز داری و تو به [[مخالفت]] آنها نزدیک‌تر از [[اجابت]] و موافقتشان می‌باشی.
خط ۲۷: خط ۲۷:
{{عربی|طَلَبتُ لَکَ الحُسْنی فَقَصَّرْتَ دُونَها فَاَصْبَحْتَ مَذْمُوماً وَ زِلْتَ عَنِ الصِّدْقِ}}<ref>«من برای تو خوبی‌ها را طلب کردم و تو تقصیر کر دی؛ پس مذموم شده و از راستی لغزیدی».</ref>.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۰۸.</ref>
{{عربی|طَلَبتُ لَکَ الحُسْنی فَقَصَّرْتَ دُونَها فَاَصْبَحْتَ مَذْمُوماً وَ زِلْتَ عَنِ الصِّدْقِ}}<ref>«من برای تو خوبی‌ها را طلب کردم و تو تقصیر کر دی؛ پس مذموم شده و از راستی لغزیدی».</ref>.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۰۸.</ref>


==[[ملاقات]] با [[ابوالسرایا]]==
== [[ملاقات]] با [[ابوالسرایا]] ==
پس محمد بن ابراهیم راهی [[حجاز]] شد و در میان راه با ابوالسرایا<ref>نام ابوالسرایا سری بن منصور می‌باشد، و ترجمه او را در ادامه خواهیم آورد.</ref> برخورد کرد که در اطراف [[عراق]] با [[سلطان]] مخالفت کرده و با او درگیر شده سپس به آن ناحیه آمده و در آنجا اقامت کرده و بر [[جان]] خود ترسان بود و با او غلامانی بود که از آن جمله ابوالشوک و سیار و [[ابوالهرماس]] بودند.
پس محمد بن ابراهیم راهی [[حجاز]] شد و در میان راه با ابوالسرایا<ref>نام ابوالسرایا سری بن منصور می‌باشد، و ترجمه او را در ادامه خواهیم آورد.</ref> برخورد کرد که در اطراف [[عراق]] با [[سلطان]] مخالفت کرده و با او درگیر شده سپس به آن ناحیه آمده و در آنجا اقامت کرده و بر [[جان]] خود ترسان بود و با او غلامانی بود که از آن جمله ابوالشوک و سیار و [[ابوالهرماس]] بودند.
[[رأی]] و نظر ابوالسرایا با [[علویان]] و بر طریقه [[تشیع]] بود، محمد بن ابراهیم او را به سوی خود [[دعوت]] کرد و ابوالسرایا پذیرفت و به آن شادمان گردید.
[[رأی]] و نظر ابوالسرایا با [[علویان]] و بر طریقه [[تشیع]] بود، محمد بن ابراهیم او را به سوی خود [[دعوت]] کرد و ابوالسرایا پذیرفت و به آن شادمان گردید.
خط ۳۳: خط ۳۳:
محمد بن ابراهیم از همان راه به سوی کوفه رفت و از [[اخبار]] مردم [[پرسش]] می‌نمود و در آن دقت می‌کرد، و برای [[اقدام]] نمودن آماده می‌شد و هر کس که به او [[اطمینان]] داشت او را برای [[همراهی]] با او در [[قیام]] و [[نهضت]] خود [[دعوت]] می‌کرد تا اینکه گروه بسیاری گرد او جمع شدند و در [[انتظار]] [[ابوالسرایا]] و وعده‌ای که داده بود به سر می‌بردند.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۰۹.</ref>
محمد بن ابراهیم از همان راه به سوی کوفه رفت و از [[اخبار]] مردم [[پرسش]] می‌نمود و در آن دقت می‌کرد، و برای [[اقدام]] نمودن آماده می‌شد و هر کس که به او [[اطمینان]] داشت او را برای [[همراهی]] با او در [[قیام]] و [[نهضت]] خود [[دعوت]] می‌کرد تا اینکه گروه بسیاری گرد او جمع شدند و در [[انتظار]] [[ابوالسرایا]] و وعده‌ای که داده بود به سر می‌بردند.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۰۹.</ref>


==[[محمد بن ابراهیم]] و پیرزن==
== [[محمد بن ابراهیم]] و پیرزن ==
در یکی از روزهایی که محمد بن ابراهیم در [[کوفه]] بود در یکی از کوچه‌ها چشم او به پیر زنی افتاد که به دنبال بار خرمای تازه حرکت می‌کرد و هر چه از آن بار روی [[زمین]] می‌افتاد آن را در یک عبای کثیف جمع‌آوری می‌کرد، از آن [[زن]] سؤال کرد که: این خرماها روی زمین افتاده و [[آلوده]] به [[خاک]] را برای چه می‌خواهی؟
در یکی از روزهایی که محمد بن ابراهیم در [[کوفه]] بود در یکی از کوچه‌ها چشم او به پیر زنی افتاد که به دنبال بار خرمای تازه حرکت می‌کرد و هر چه از آن بار روی [[زمین]] می‌افتاد آن را در یک عبای کثیف جمع‌آوری می‌کرد، از آن [[زن]] سؤال کرد که: این خرماها روی زمین افتاده و [[آلوده]] به [[خاک]] را برای چه می‌خواهی؟
گفت: من زنی بی‌شوهر هستم و مردی ندارم که هزینه معاش مرا تکفل نماید و دخترانی دارم که در [[اندیشه]] قوت و غذای خود نیستند، و من در این راه جستجو می‌کنم تا قوت و غذای خود و فرزندانم را فراهم آورم.
گفت: من زنی بی‌شوهر هستم و مردی ندارم که هزینه معاش مرا تکفل نماید و دخترانی دارم که در [[اندیشه]] قوت و غذای خود نیستند، و من در این راه جستجو می‌کنم تا قوت و غذای خود و فرزندانم را فراهم آورم.
محمد بن ابراهیم به شدت گریست و گفت: به [[خدا]] [[سوگند]] تو و امثال تو فردا مرا بیرون خواهید آورد تا اینکه [[خون]] من ریخته شود؛ و [[انگیزه]] و بصیرتش برای قیام و خروج بیشتر گردید.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۱۰.</ref>
محمد بن ابراهیم به شدت گریست و گفت: به [[خدا]] [[سوگند]] تو و امثال تو فردا مرا بیرون خواهید آورد تا اینکه [[خون]] من ریخته شود؛ و [[انگیزه]] و بصیرتش برای قیام و خروج بیشتر گردید.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۱۰.</ref>


==[[زیارت]] [[قبر حسین]]{{ع}}==
== [[زیارت]] [[قبر حسین]] {{ع}} ==
ابوالسرایا بر اساس وعده‌ای که با محمد بن ابراهیم گذاشته بود با سوارانی که همراهش بودند از راه خشکی حرکت کرد تا به [[عین التمر]]<ref>نام شهری است در غرب فرات و در اطراف آن قریه‌هایی وجود دارد. (مراصد الاطلاع، ج۲، ص۹۷۷).</ref>رسید و در میان آنها پیاده نبود و بر دو نهر ادامه حرکت داد تا به نینوی وارد شد و نزد قبر حسین{{ع}} آمد.
ابوالسرایا بر اساس وعده‌ای که با محمد بن ابراهیم گذاشته بود با سوارانی که همراهش بودند از راه خشکی حرکت کرد تا به [[عین التمر]]<ref>نام شهری است در غرب فرات و در اطراف آن قریه‌هایی وجود دارد. (مراصد الاطلاع، ج۲، ص۹۷۷).</ref>رسید و در میان آنها پیاده نبود و بر دو نهر ادامه حرکت داد تا به نینوی وارد شد و نزد قبر حسین {{ع}} آمد.
[[نصر بن مزاحم]] گوید: مردی از [[اهل]] [[مدائن]] برای من نقل کرد و گفت: من در آن شب کنار قبر حسین{{ع}} بودم و در آن شب باد و رعد و [[باران]] بود، ناگهان دیدم سوارانی می‌آیند پس پیاده شدند و نزد [[قبر]] آمدند و [[سلام]] کردند و یکی از آنها [[زیارت]] خود را طول داد و سپس شروع به خواندن اشعار [[منصور بن زبرقان]] کرد که از آن جمله این [[بیت]] است:
[[نصر بن مزاحم]] گوید: مردی از [[اهل]] [[مدائن]] برای من نقل کرد و گفت: من در آن شب کنار قبر حسین {{ع}} بودم و در آن شب باد و رعد و [[باران]] بود، ناگهان دیدم سوارانی می‌آیند پس پیاده شدند و نزد [[قبر]] آمدند و [[سلام]] کردند و یکی از آنها [[زیارت]] خود را طول داد و سپس شروع به خواندن اشعار [[منصور بن زبرقان]] کرد که از آن جمله این [[بیت]] است:
{{عربی|نَفْسی فِداءُ الحُسَیْنِ یَومَ عَدا اِلَی المَنایا عَدْوَ لا قافِلِ}}<ref>جانم فدای حسین روزی که روان شد؛ به سوی مرگ‌ها با شتاب، رفتن کسی که بازگشتی ندارد».</ref>
{{عربی|نَفْسی فِداءُ الحُسَیْنِ یَومَ عَدا اِلَی المَنایا عَدْوَ لا قافِلِ}}<ref>جانم فدای حسین روزی که روان شد؛ به سوی مرگ‌ها با شتاب، رفتن کسی که بازگشتی ندارد».</ref>
پس رو به من کرد و گفت: کیستی؟
پس رو به من کرد و گفت: کیستی؟
خط ۴۸: خط ۴۸:
پس گروهی از [[مردم]] به سوی او رفتند و به او نزدیک شدند.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۱۰.</ref>
پس گروهی از [[مردم]] به سوی او رفتند و به او نزدیک شدند.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۱۰.</ref>


==[[خطبه]] [[ابوالسرایا]] کنار [[قبر حسین]]{{ع}}==
== [[خطبه]] [[ابوالسرایا]] کنار [[قبر حسین]] {{ع}} ==
آن مرد خطبه‌ای طولانی ایراد کرد که در آن به [[فضائل اهل بیت]] و ویژگی‌های ایشان و [[ظلم و ستم]] [[امت]] بر آنان اشاره کرد، آنگاه از [[حسین بن علی]]{{ع}} یاد کرد و گفت:
آن مرد خطبه‌ای طولانی ایراد کرد که در آن به [[فضائل اهل بیت]] و ویژگی‌های ایشان و [[ظلم و ستم]] [[امت]] بر آنان اشاره کرد، آنگاه از [[حسین بن علی]] {{ع}} یاد کرد و گفت:
ای مردم! شما حضور نداشتید تا حسین را [[یاری]] کنید، پس چه چیزی شما را باز داشته از [[ملحق شدن]] به کسی که او را [[درک]] کرده است؟ او همان کس است که فردا به [[خون‌خواهی]] او [[قیام]] خواهد کرد و [[حق]] او [[وارث]] پدرانش را مطالبه و [[دین خدا]] را برپا دارد، چه چیز شما را منع کرده از [[نصرت]] و [[یاری کردن]] و کمک کردن به او؟ من از همین جا برای قیام به امر خدا و [[دفاع]] از دینش و نصرت و [[یاری اهل بیت]] به سوی [[کوفه]] می‌روم، پس هرکس را قصد و [[اراده]] در این کار هست به ما بپیوندد.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۱۱.</ref>
ای مردم! شما حضور نداشتید تا حسین را [[یاری]] کنید، پس چه چیزی شما را باز داشته از [[ملحق شدن]] به کسی که او را [[درک]] کرده است؟ او همان کس است که فردا به [[خون‌خواهی]] او [[قیام]] خواهد کرد و [[حق]] او [[وارث]] پدرانش را مطالبه و [[دین خدا]] را برپا دارد، چه چیز شما را منع کرده از [[نصرت]] و [[یاری کردن]] و کمک کردن به او؟ من از همین جا برای قیام به امر خدا و [[دفاع]] از دینش و نصرت و [[یاری اهل بیت]] به سوی [[کوفه]] می‌روم، پس هرکس را قصد و [[اراده]] در این کار هست به ما بپیوندد.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۱۱.</ref>


==[[اهل کوفه]] در [[انتظار]]==
== [[اهل کوفه]] در [[انتظار]] ==
[[محمد بن ابراهیم]] در آن روزی که با ابوالسرایا [[وعده]] گذاشته بود که در کوفه یکدیگر را [[ملاقات]] کنند بیرون آمد و قیام کرد و به خارج [[شهر]] رفت و با او [[علی بن عبیدالله بن حسین بن علی بن الحسین]] بود و [[اهل کوفه]] همانند سیل ملخ جمع شده بودند در حالی که نظمی بر آنها [[حاکم]] نبود و قوتی نداشتند و [[سلاح]] [[جنگ]] هم با آنها نبود مگر [[عصا]] و کارد و آجر.
[[محمد بن ابراهیم]] در آن روزی که با ابوالسرایا [[وعده]] گذاشته بود که در کوفه یکدیگر را [[ملاقات]] کنند بیرون آمد و قیام کرد و به خارج [[شهر]] رفت و با او [[علی بن عبیدالله بن حسین بن علی بن الحسین]] بود و [[اهل کوفه]] همانند سیل ملخ جمع شده بودند در حالی که نظمی بر آنها [[حاکم]] نبود و قوتی نداشتند و [[سلاح]] [[جنگ]] هم با آنها نبود مگر [[عصا]] و کارد و آجر.
[[محمد بن ابراهیم]] و کسانی که با او بودند همچنان [[منتظر]] [[ابوالسرایا]] بودند اما از آمدن او خبری نشد تا اینکه از آمدنش [[مأیوس]] شدند و برخی او را [[دشنام]] دادند و محمد بن ابراهیم را [[سرزنش]] کردند که چرا از او درخواست کمک کرده است.
[[محمد بن ابراهیم]] و کسانی که با او بودند همچنان [[منتظر]] [[ابوالسرایا]] بودند اما از آمدن او خبری نشد تا اینکه از آمدنش [[مأیوس]] شدند و برخی او را [[دشنام]] دادند و محمد بن ابراهیم را [[سرزنش]] کردند که چرا از او درخواست کمک کرده است.
خط ۵۸: خط ۵۸:
هنگامی که محمد بن ابراهیم او را دید پیاده شد و به طرف او رفت، ابوالسراپا خود را روی محمد بن ابراهیم انداخت و محمد هم او را در آغوش گرفت، سپس ابوالسرایا گفت: ای [[پسر رسول خدا]]! چه چیز باعث شده که در اینجا ایستاده‌ای؟ به [[شهر کوفه]] وارد شو که کسی مانع تو نخواهد شد.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۱۲.</ref>
هنگامی که محمد بن ابراهیم او را دید پیاده شد و به طرف او رفت، ابوالسراپا خود را روی محمد بن ابراهیم انداخت و محمد هم او را در آغوش گرفت، سپس ابوالسرایا گفت: ای [[پسر رسول خدا]]! چه چیز باعث شده که در اینجا ایستاده‌ای؟ به [[شهر کوفه]] وارد شو که کسی مانع تو نخواهد شد.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۱۲.</ref>


==[[سخنرانی]] محمد بن ابراهیم==
== [[سخنرانی]] محمد بن ابراهیم ==
محمد بن ابراهیم داخل [[کوفه]] شد و برای مردم سخنرانی کرد و مردم را به [[بیعت کردن]] با کسی از [[آل محمد]] که مورد [[رضا]] باشد و به [[کتاب خدا]] و [[سنت پیامبر]]{{صل}} و [[امر به معروف و نهی از منکر]] و [[رفتار]] کردن به [[حکم]] کتاب خدا [[دعوت]] نمود.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۱۲.</ref>
محمد بن ابراهیم داخل [[کوفه]] شد و برای مردم سخنرانی کرد و مردم را به [[بیعت کردن]] با کسی از [[آل محمد]] که مورد [[رضا]] باشد و به [[کتاب خدا]] و [[سنت پیامبر]] {{صل}} و [[امر به معروف و نهی از منکر]] و [[رفتار]] کردن به [[حکم]] کتاب خدا [[دعوت]] نمود.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۱۲.</ref>


==[[بیعت]] با محمد بن ابراهیم==
== [[بیعت]] با محمد بن ابراهیم ==
همه مردم با محمد بن ابراهیم بیعت کردند به طوری که ازدحام زیادی گردید و این بیعت در محلی از کوفه صورت گرفت که به «قصر ضرتین» معروف بود.
همه مردم با محمد بن ابراهیم بیعت کردند به طوری که ازدحام زیادی گردید و این بیعت در محلی از کوفه صورت گرفت که به «قصر ضرتین» معروف بود.
اخباری در رابطه با این بیعت
اخباری در رابطه با این بیعت
[[سعید بن خیثم بن معمر]] گوید: از [[زید بن علی]] شنیدم که می‌گفت: مردم با مردی از [[خاندان]] ما نزد قصر ضرتین در دهم [[ماه جمادی الاولی]] [[سال]] ۱۹۹ [[بیعت]] می‌نمایند که [[ملائکه]] به آن بیعت [[مباهات]] می‌کنند.
[[سعید بن خیثم بن معمر]] گوید: از [[زید بن علی]] شنیدم که می‌گفت: مردم با مردی از [[خاندان]] ما نزد قصر ضرتین در دهم [[ماه جمادی الاولی]] [[سال]] ۱۹۹ [[بیعت]] می‌نمایند که [[ملائکه]] به آن بیعت [[مباهات]] می‌کنند.
[[حسن بن حسین]] می‌گوید: چون این [[حدیث]] را برای [[محمد بن ابراهیم]] نقل کردم، گریست.
[[حسن بن حسین]] می‌گوید: چون این [[حدیث]] را برای [[محمد بن ابراهیم]] نقل کردم، گریست.
وجابر [[جعفی]] از [[ابوجعفر محمد بن علی]]{{ع}} تقل کرده است که او فرمود: بر این چوب‌های [[منبر]] شما ای [[مردم کوفه]] در سال ۱۹۹ مردی از [[اهل بیت]] [[خطبه]] میخواند که [[خداوند]] به او بر [[فرشتگان]] مباهات می‌کند.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۱۳.</ref>
وجابر [[جعفی]] از [[ابوجعفر محمد بن علی]] {{ع}} تقل کرده است که او فرمود: بر این چوب‌های [[منبر]] شما ای [[مردم کوفه]] در سال ۱۹۹ مردی از [[اهل بیت]] [[خطبه]] میخواند که [[خداوند]] به او بر [[فرشتگان]] مباهات می‌کند.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۱۳.</ref>


==[[فضل بن عباس]] [[حاکم کوفه]]==
== [[فضل بن عباس]] [[حاکم کوفه]] ==
پس از [[بیعت مردم]] با محمد بن ابراهیم، او کسی را به سوی حاکم کوفه فضل بن عباس که از طرف [[حسن بن سهل]] [[والی بغداد]] در [[کوفه]] [[امارت]] داشت فرستاد تا او را به بیعت با خود [[دعوت]] نماید و از او در رابطه با [[اسلحه]] و نیرو کمک بخواهد.
پس از [[بیعت مردم]] با محمد بن ابراهیم، او کسی را به سوی حاکم کوفه فضل بن عباس که از طرف [[حسن بن سهل]] [[والی بغداد]] در [[کوفه]] [[امارت]] داشت فرستاد تا او را به بیعت با خود [[دعوت]] نماید و از او در رابطه با [[اسلحه]] و نیرو کمک بخواهد.
آن قاصد بازگشت و به محمد بن ابراهیم خبر داد که حاکم کوفه از [[شهر کوفه]] خارج شده و خندقی اطراف آن محل که برای خود [[منزل]] قرار داده بود کنده است و [[غلامان]] خود را مسلح و آماده [[نبرد]] ساخته است.
آن قاصد بازگشت و به محمد بن ابراهیم خبر داد که حاکم کوفه از [[شهر کوفه]] خارج شده و خندقی اطراف آن محل که برای خود [[منزل]] قرار داده بود کنده است و [[غلامان]] خود را مسلح و آماده [[نبرد]] ساخته است.
خط ۷۷: خط ۷۷:
وقتی ابوالسرایا چنین دید از خارج شدن افراد جلوگیری کرد و آنان را [[تفتیش]] می‌نمود و اموالی که برداشته بودند از آنان می‌گرفت، پس [[مردم]] از غارت دست برداشتند.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۱۳.</ref>
وقتی ابوالسرایا چنین دید از خارج شدن افراد جلوگیری کرد و آنان را [[تفتیش]] می‌نمود و اموالی که برداشته بودند از آنان می‌گرفت، پس [[مردم]] از غارت دست برداشتند.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۱۳.</ref>


==[[سپاه]] [[حسن بن سهل]]==
== [[سپاه]] [[حسن بن سهل]] ==
فضل بن عباس به سوی [[بغداد]] رفت و بر حسن بن سهل داخل شد و به او از غارت اموالش [[شکایت]] کرد، حسن بن سهل به او [[وعده]] [[یاری]] و غرامت اموالش را داد.
فضل بن عباس به سوی [[بغداد]] رفت و بر حسن بن سهل داخل شد و به او از غارت اموالش [[شکایت]] کرد، حسن بن سهل به او [[وعده]] [[یاری]] و غرامت اموالش را داد.
سپس حسن بن سهل [[زهیر بن مسیب]] را‌طلبید و مردانی را در [[اختیار]] او گذاشت و اموالی را به او داد و از او خواست که به سرعت برای [[نبرد]] با ابوالسرایا به سوی [[کوفه]] برود و در جایی توقف ننماید و به جز در کوفه فرود نیاید.
سپس حسن بن سهل [[زهیر بن مسیب]] را‌طلبید و مردانی را در [[اختیار]] او گذاشت و اموالی را به او داد و از او خواست که به سرعت برای [[نبرد]] با ابوالسرایا به سوی [[کوفه]] برود و در جایی توقف ننماید و به جز در کوفه فرود نیاید.
خط ۸۴: خط ۸۴:
ابوالسرایا نیز هنگام عصر از [[کوفه]] حرکت کرد و به سرعت رفت تا به [[لشکرگاه]] [[ازهر بن زهیر]] در سوق الاسد رسید، و شب هنگام بر مقدمه [[سپاه]] [[حمله]] کرد و تعداد بسیاری از آنها را کشت و [[اسلحه]] و مرکب‌های آنها را به [[غنیمت]] گرفت، و باقیمانده [[لشکر]] از هر در طول شب فرار کردند و نزد [[زهیر بن مسیب]] در [[قصر ابن هبیره]] رفتند، و زهیر از این ماجرا در [[خشم]] شد.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۱۴.</ref>
ابوالسرایا نیز هنگام عصر از [[کوفه]] حرکت کرد و به سرعت رفت تا به [[لشکرگاه]] [[ازهر بن زهیر]] در سوق الاسد رسید، و شب هنگام بر مقدمه [[سپاه]] [[حمله]] کرد و تعداد بسیاری از آنها را کشت و [[اسلحه]] و مرکب‌های آنها را به [[غنیمت]] گرفت، و باقیمانده [[لشکر]] از هر در طول شب فرار کردند و نزد [[زهیر بن مسیب]] در [[قصر ابن هبیره]] رفتند، و زهیر از این ماجرا در [[خشم]] شد.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۱۴.</ref>


==بازگشت به کوفه==
== بازگشت به کوفه ==
[[ابوالسرایا]] به سوی کوفه بازگشت و [[زهیر بن مسیب]] [[دستوری]] از [[حسن بن سهل]] دریافت کرد که به جز در کوفه فرود نیاید؛ لذا زهیر بن مسیب حرکت کرد تا در کنار پل فرود آمد.
[[ابوالسرایا]] به سوی کوفه بازگشت و [[زهیر بن مسیب]] [[دستوری]] از [[حسن بن سهل]] دریافت کرد که به جز در کوفه فرود نیاید؛ لذا زهیر بن مسیب حرکت کرد تا در کنار پل فرود آمد.
ابوالسرایا از [[مردم]] خواست که بیرون روند، مردم بیرون رفتند و زهیر بن مسیب را در کنار پل کوفه دیدند، و چون شب سردی بود آنها [[آتش]] افروخته و خود را به وسیله آن گرم می‌کردند و [[خدا]] را یاد می‌نمودند و [[قرآن]] [[تلاوت]] می‌کردند و ابوالسرایا آنها را برای [[نبرد]] و حمله [[ترغیب]] و [[تشویق]] می‌نمود.
ابوالسرایا از [[مردم]] خواست که بیرون روند، مردم بیرون رفتند و زهیر بن مسیب را در کنار پل کوفه دیدند، و چون شب سردی بود آنها [[آتش]] افروخته و خود را به وسیله آن گرم می‌کردند و [[خدا]] را یاد می‌نمودند و [[قرآن]] [[تلاوت]] می‌کردند و ابوالسرایا آنها را برای [[نبرد]] و حمله [[ترغیب]] و [[تشویق]] می‌نمود.
خط ۹۱: خط ۹۱:
مردم در تمام آن شب به تناوب [[نگهبانی]] می‌دادند تا اینکه صبح شد. ابوالسرایا در میان سپاه خود ایستاد در حالی که چشمان مردم در [[زره]] و خود و [[سلاح]] [[خیره]] شده بود و [[آمادگی]] سپاه بسیار خوب بود و صدای طبل‌ها و بوق‌ها مانند رعد و غرش [[آسمان]] بود.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۱۵.</ref>
مردم در تمام آن شب به تناوب [[نگهبانی]] می‌دادند تا اینکه صبح شد. ابوالسرایا در میان سپاه خود ایستاد در حالی که چشمان مردم در [[زره]] و خود و [[سلاح]] [[خیره]] شده بود و [[آمادگی]] سپاه بسیار خوب بود و صدای طبل‌ها و بوق‌ها مانند رعد و غرش [[آسمان]] بود.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۱۵.</ref>


==سخنان ابوالسرایا==
== سخنان ابوالسرایا ==
ابوالسرایا روی به مردم کوفه کرد و گفت: ای [[اهل کوفه]]! [[نیت]] و اراده‌های خود را درست کنید و درون‌های خود را برای خدا [[خالص]] گردانید و از او درخواست کمک بر [[دشمنان]] خود را نمایید و از حول و [[قوه]] خود به سوی [[خدا]] و حول و قوه او روی آورید و [[قرآن]] بخوانید.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۱۶.</ref>
ابوالسرایا روی به مردم کوفه کرد و گفت: ای [[اهل کوفه]]! [[نیت]] و اراده‌های خود را درست کنید و درون‌های خود را برای خدا [[خالص]] گردانید و از او درخواست کمک بر [[دشمنان]] خود را نمایید و از حول و [[قوه]] خود به سوی [[خدا]] و حول و قوه او روی آورید و [[قرآن]] بخوانید.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۱۶.</ref>


==[[حسن بن هذیل]]==
== [[حسن بن هذیل]] ==
او که از جمله [[یاران حسین بن علی]] [[شهید فخ]] می‌باشد و از او [[حدیث]] نقل کرده است بر [[سپاه]] [[ابوالسرایا]] عبور کرد و به هر جا که می‌رسید می‌گفت: ای گروه زیدی‌ها! اینجا موضعی است که قدم‌ها می‌لغزد و [[کارها]] و تلاش‌ها از بین می‌رود، [[سعادتمند]] کسی است که در [[دین]] خود [[احتیاط]] و آن را [[حفظ]] کند، و [[رشید]] و [[رستگار]] کسی است که به [[پیمان]] و [[عهد خداوند]] [[وفا]] نماید و محمد{{صل}} و [[خاندان]] او را حفظ کند.
او که از جمله [[یاران حسین بن علی]] [[شهید فخ]] می‌باشد و از او [[حدیث]] نقل کرده است بر [[سپاه]] [[ابوالسرایا]] عبور کرد و به هر جا که می‌رسید می‌گفت: ای گروه زیدی‌ها! اینجا موضعی است که قدم‌ها می‌لغزد و [[کارها]] و تلاش‌ها از بین می‌رود، [[سعادتمند]] کسی است که در [[دین]] خود [[احتیاط]] و آن را [[حفظ]] کند، و [[رشید]] و [[رستگار]] کسی است که به [[پیمان]] و [[عهد خداوند]] [[وفا]] نماید و محمد {{صل}} و [[خاندان]] او را حفظ کند.
بدانید که اجل‌ها و مهلت‌ها تعیین شده است و روزها شمرده شده است، هرکس از [[مرگ]] بگریزد مرگ او را محاصره نماید. پس گفت:
بدانید که اجل‌ها و مهلت‌ها تعیین شده است و روزها شمرده شده است، هرکس از [[مرگ]] بگریزد مرگ او را محاصره نماید. پس گفت:
{{عربی| مَن لم يَمُتْ عَبْطَةً يمت هَرَمًا الموتُ كَأْسٌ‌، وَ المرءُ ذائقُها}}<ref>«کسی که در جوانی نمیرد، در پیری بمیرد؛ مرگ پیمانه‌ای است و آدمی آن را می‌چشد».</ref>.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۱۶.</ref>
{{عربی| مَن لم يَمُتْ عَبْطَةً يمت هَرَمًا الموتُ كَأْسٌ‌، وَ المرءُ ذائقُها}}<ref>«کسی که در جوانی نمیرد، در پیری بمیرد؛ مرگ پیمانه‌ای است و آدمی آن را می‌چشد».</ref>.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۱۶.</ref>


==مردی از [[بغداد]]==
== مردی از [[بغداد]] ==
مردی از بغداد از سپاه زهیر بن مسب در حالی که [[لباس]] رزم در تن داشت جلو آمد و [[مردم کوفه]] را [[دشنام]] می‌داد و می‌گفت: ما به [[زنان]] شما [[تجاوز]] کنیم و با شما چنین و چنان خواهیم کرد.
مردی از بغداد از سپاه زهیر بن مسب در حالی که [[لباس]] رزم در تن داشت جلو آمد و [[مردم کوفه]] را [[دشنام]] می‌داد و می‌گفت: ما به [[زنان]] شما [[تجاوز]] کنیم و با شما چنین و چنان خواهیم کرد.
پس مردی از [[اهل]] «وازار» که قریه‌ای در کنار دروازه [[کوفه]] می‌باشد در حالی که لباس سرخی بر تن داشت و در دست او کاردی بود خود را در [[فرات]] افکند و ساعتی شنا کرد تا خود را به آن [[مرد]] [[بغدادی]] که دشنام می‌داد رسانید، پس به او نزدیک شد و دست در گریبان او کرده و او را به سوی خود کشیده و بر [[زمین]] زد و با آن کارد بر گلوی او زد تا او را به [[قتل]] رساند و پای او را گرفته و خود را با [[جسد]] آن مرد بغدادی در آب انداخت و همچنان او را به سوی کوفه می‌کشید و شنا می‌کرد تا او را از آب بیرون آورد.
پس مردی از [[اهل]] «وازار» که قریه‌ای در کنار دروازه [[کوفه]] می‌باشد در حالی که لباس سرخی بر تن داشت و در دست او کاردی بود خود را در [[فرات]] افکند و ساعتی شنا کرد تا خود را به آن [[مرد]] [[بغدادی]] که دشنام می‌داد رسانید، پس به او نزدیک شد و دست در گریبان او کرده و او را به سوی خود کشیده و بر [[زمین]] زد و با آن کارد بر گلوی او زد تا او را به [[قتل]] رساند و پای او را گرفته و خود را با [[جسد]] آن مرد بغدادی در آب انداخت و همچنان او را به سوی کوفه می‌کشید و شنا می‌کرد تا او را از آب بیرون آورد.
[[سپاهیان]] [[ابوالسرایا]] [[تکبیر]] گفتند و صدای آنها به [[حمد]] و [[ثنای الهی]] و [[دعا]] بلند شد.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۱۶.</ref>
[[سپاهیان]] [[ابوالسرایا]] [[تکبیر]] گفتند و صدای آنها به [[حمد]] و [[ثنای الهی]] و [[دعا]] بلند شد.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۱۶.</ref>


==[[مبارزه]] مردی از [[فرزندان]] [[اشعث]]==
== [[مبارزه]] مردی از [[فرزندان]] [[اشعث]] ==
پس مردی از [[اولاد]] [[اشعث بن قیس]] بیرون آمد و از شط [[کوفه]] عبور کرد و به سوی [[سپاه]] [[بغداد]] رفت و از آنها برای [[نبرد]] مبارز‌طلبید، مردی از سپاه بغداد در برابرش برای مبارزه آمد که او را به [[قتل]] رساند، و [[مبارز]] دیگری بیرون آمد و او را نیز کشت، مبارز سومی نیز برای نبرد بیرون آمد که او را هم به قتل رساند تا اینکه گروهی از بغدادی‌ها را از پای در آورد.
پس مردی از [[اولاد]] [[اشعث بن قیس]] بیرون آمد و از شط [[کوفه]] عبور کرد و به سوی [[سپاه]] [[بغداد]] رفت و از آنها برای [[نبرد]] مبارز‌طلبید، مردی از سپاه بغداد در برابرش برای مبارزه آمد که او را به [[قتل]] رساند، و [[مبارز]] دیگری بیرون آمد و او را نیز کشت، مبارز سومی نیز برای نبرد بیرون آمد که او را هم به قتل رساند تا اینکه گروهی از بغدادی‌ها را از پای در آورد.
ابوالسرایا آمد و هنگامی که او را دید به او [[دشنام]] داد و گفت: چه کسی تو را به این کار [[فرمان]] داده بود؟ بازگرد.
ابوالسرایا آمد و هنگامی که او را دید به او [[دشنام]] داد و گفت: چه کسی تو را به این کار [[فرمان]] داده بود؟ بازگرد.
آن شخص بازگشت و [[شمشیر]] خود را با [[خاک]] [[پاک]] کرد و در غلاف نمود و اسب خود را مهیا کرد و به سوی کوفه رفت و دیگر با آنها در [[جنگ]] همراه نشد<ref>مقاتل الطالبیین، ص۵۲۷.</ref>.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۱۷.</ref>
آن شخص بازگشت و [[شمشیر]] خود را با [[خاک]] [[پاک]] کرد و در غلاف نمود و اسب خود را مهیا کرد و به سوی کوفه رفت و دیگر با آنها در [[جنگ]] همراه نشد<ref>مقاتل الطالبیین، ص۵۲۷.</ref>.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۱۷.</ref>


==شروع جنگ==
== شروع جنگ ==
ابوالسرایا مدتی طولانی در کنار پلی که بر روی [[فرات]] بود ایستاد، مردی از [[اهل بغداد]] بیرون آمد و او را دشنام می‌داد، ابوالسرایا هیچ حرکتی نمی‌کرد بلکه وانمود کرد که او از آن [[مرد]] [[غافل]] است و گویا قصد دارد که برگردد، سپس بر آن مرد [[حمله]] کرد و او را کشت و بر سپاهیان آنها حمله‌ور شد به‌طوری که از پشت سر آنها بیرون آمد، آنگاه از پشت سر بر آنها حمله نمود تا به جایگاه اول خود بازگشت و در آنجا ایستاد در حالی که نفس می‌زد و [[خون]] از [[زره]] او نمایان بود.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۱۷.</ref>
ابوالسرایا مدتی طولانی در کنار پلی که بر روی [[فرات]] بود ایستاد، مردی از [[اهل بغداد]] بیرون آمد و او را دشنام می‌داد، ابوالسرایا هیچ حرکتی نمی‌کرد بلکه وانمود کرد که او از آن [[مرد]] [[غافل]] است و گویا قصد دارد که برگردد، سپس بر آن مرد [[حمله]] کرد و او را کشت و بر سپاهیان آنها حمله‌ور شد به‌طوری که از پشت سر آنها بیرون آمد، آنگاه از پشت سر بر آنها حمله نمود تا به جایگاه اول خود بازگشت و در آنجا ایستاد در حالی که نفس می‌زد و [[خون]] از [[زره]] او نمایان بود.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۱۷.</ref>


==سیار [[غلام]] ابوالسرایا==
== سیار [[غلام]] ابوالسرایا ==
سپس غلام خود سیار را‌طلبید و او را با گروهی از اصحابش فرستاد و به او دستور داد برود و هر وقت که پشت سر سپاه [[دشمن]] رسید از آنجا به دشمن حمله کند.
سپس غلام خود سیار را‌طلبید و او را با گروهی از اصحابش فرستاد و به او دستور داد برود و هر وقت که پشت سر سپاه [[دشمن]] رسید از آنجا به دشمن حمله کند.
غلام او با سپاهیانش حرکت کرد و همان‌گونه که ابوالسرایا به او دستور داده بود انجام داد.
غلام او با سپاهیانش حرکت کرد و همان‌گونه که ابوالسرایا به او دستور داده بود انجام داد.
خط ۱۲۰: خط ۱۲۰:
ابوالسرایا فریاد زد: هر کس از اسب خود فرود آید، در [[امان]] است. پس سپاه زهیر بن مسیب از اسب‌هایشان فرود آمدند و سپاه ابوالسرایا سواره بودند و آنها را تعقیب کردند تا از شاهی<ref>شاهی: نام موضعی نزدیک قادسیه می‌باشد. (مراصد الاطلاع، ج۲، ص۷۷۷).</ref> گذشتند.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۱۸.</ref>
ابوالسرایا فریاد زد: هر کس از اسب خود فرود آید، در [[امان]] است. پس سپاه زهیر بن مسیب از اسب‌هایشان فرود آمدند و سپاه ابوالسرایا سواره بودند و آنها را تعقیب کردند تا از شاهی<ref>شاهی: نام موضعی نزدیک قادسیه می‌باشد. (مراصد الاطلاع، ج۲، ص۷۷۷).</ref> گذشتند.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۱۸.</ref>


==زهیر بن مسیب==
== زهیر بن مسیب ==
زهیر بن مسیب [[فرمانده سپاه]] عباسیان به طرف ابوالسرایا رفت و به او گفت: وای بر تو! آیا به دنبال شکستی بیش از این بودی؟ تا کجا مرا تعقیب می‌کنی؟
زهیر بن مسیب [[فرمانده سپاه]] عباسیان به طرف ابوالسرایا رفت و به او گفت: وای بر تو! آیا به دنبال شکستی بیش از این بودی؟ تا کجا مرا تعقیب می‌کنی؟
پس [[ابوالسرایا]] بازگشت و او را رها کرد، و [[اهل کوفه]] غنیمت‌های بسیاری به دست آوردند که کسی مانند آن را به دست نیاورده بود، آنگاه به [[لشکرگاه]] [[زهیر بن مسیب]] رفتند و آشپزخانه‌ها آماده بود، و [[زهیر]] [[سوگند]] یاد کرده بود که [[غذا]] نخورد مگر در [[مسجد کوفه]]، پس آن غذاها را اهل کوفه خوردند و [[اسلحه]] و ادوات آنها را [[غارت]] کردند و این در حالی بود که اهل کوفه به شدت خسته و گرسنه بودند<ref>مقاتل الطالبیین، ص۵۲۸.</ref>.
پس [[ابوالسرایا]] بازگشت و او را رها کرد، و [[اهل کوفه]] غنیمت‌های بسیاری به دست آوردند که کسی مانند آن را به دست نیاورده بود، آنگاه به [[لشکرگاه]] [[زهیر بن مسیب]] رفتند و آشپزخانه‌ها آماده بود، و [[زهیر]] [[سوگند]] یاد کرده بود که [[غذا]] نخورد مگر در [[مسجد کوفه]]، پس آن غذاها را اهل کوفه خوردند و [[اسلحه]] و ادوات آنها را [[غارت]] کردند و این در حالی بود که اهل کوفه به شدت خسته و گرسنه بودند<ref>مقاتل الطالبیین، ص۵۲۸.</ref>.
زهیر بن مسیب بازگشت تا اینکه به طور پنهانی و مخفیانه وارد [[بغداد]] شد، چون خبر او به [[حسن بن سهل]] رسید دستور داد او را حاضر کردند، وقتی او را دید عمودی از آهن به سوی او پرتاب کرد که به صورت زیر برخورد کرد و چشم او را پاره کرد، آنگاه حسن بن سهل به یکی از کسانی که نزد او بود گفت: برخیز او را بیرون ببر و سر از بدنش جدا کن. پس گروهی برای زهیر بن مسیب [[شفاعت]] کردند و درباره او با حسن بن سهل صحبت کردند تا اینکه از کشتن او صرف نظر کرد<ref>مقاتل الطالبیین، ص۵۲۹.</ref>.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۱۹.</ref>
زهیر بن مسیب بازگشت تا اینکه به طور پنهانی و مخفیانه وارد [[بغداد]] شد، چون خبر او به [[حسن بن سهل]] رسید دستور داد او را حاضر کردند، وقتی او را دید عمودی از آهن به سوی او پرتاب کرد که به صورت زیر برخورد کرد و چشم او را پاره کرد، آنگاه حسن بن سهل به یکی از کسانی که نزد او بود گفت: برخیز او را بیرون ببر و سر از بدنش جدا کن. پس گروهی برای زهیر بن مسیب [[شفاعت]] کردند و درباره او با حسن بن سهل صحبت کردند تا اینکه از کشتن او صرف نظر کرد<ref>مقاتل الطالبیین، ص۵۲۹.</ref>.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۱۹.</ref>


==بازگشت به [[کوفه]]==
== بازگشت به [[کوفه]] ==
چون [[جنگ]] به پایان رسید ابوالسرایا با گروه بسیاری از [[اسیران]] و سرهای زیادی که بر سر نیزه‌ها بود و یا به گردن اسبان آویخته شده بود وارد کوفه شدند، و کسانی که از اهل کوفه با او بودند در حالی وارد [[شهر]] خود شدند که بر اسب‌هایشان سوار و [[سلاح]] بر تن داشتند و خوشحال از [[پیروزی]] و آنچه [[غنیمت]] به دست آورده بودند.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۲۰.</ref>
چون [[جنگ]] به پایان رسید ابوالسرایا با گروه بسیاری از [[اسیران]] و سرهای زیادی که بر سر نیزه‌ها بود و یا به گردن اسبان آویخته شده بود وارد کوفه شدند، و کسانی که از اهل کوفه با او بودند در حالی وارد [[شهر]] خود شدند که بر اسب‌هایشان سوار و [[سلاح]] بر تن داشتند و خوشحال از [[پیروزی]] و آنچه [[غنیمت]] به دست آورده بودند.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۲۰.</ref>


==[[عبدوس بن عبدالصمد]]==
== [[عبدوس بن عبدالصمد]] ==
[[حسن بن سهل]] و کسانی که از [[عباسیان]] نزد او بودند به خاطر [[شکست]] [[سپاه]] زهیر بن مسیب به شدت اندوهناک شدند و در [[اندیشه]] جبران آن برآمدند.
[[حسن بن سهل]] و کسانی که از [[عباسیان]] نزد او بودند به خاطر [[شکست]] [[سپاه]] زهیر بن مسیب به شدت اندوهناک شدند و در [[اندیشه]] جبران آن برآمدند.
پس حسن بن سهل مردی به نام عبدوس بن عبدالصمد را با هزار سواره و سه هزار پیاده [[مأمور]] کرد و [[اموال]] زیادی را در [[اختیار]] او قرار داد و به او گفت: می‌خواهم نام تو بر سر زبان‌ها باشد و [[پیروزی بر دشمن]] به دست تو صورت گیرد، پس ببین چگونه خواهی بود؟ و او را به هر چه مورد نیازش در این [[نبرد]] بود سفارش کرد و به او دستور داد که مکث و توقف ننماید.
پس حسن بن سهل مردی به نام عبدوس بن عبدالصمد را با هزار سواره و سه هزار پیاده [[مأمور]] کرد و [[اموال]] زیادی را در [[اختیار]] او قرار داد و به او گفت: می‌خواهم نام تو بر سر زبان‌ها باشد و [[پیروزی بر دشمن]] به دست تو صورت گیرد، پس ببین چگونه خواهی بود؟ و او را به هر چه مورد نیازش در این [[نبرد]] بود سفارش کرد و به او دستور داد که مکث و توقف ننماید.
خط ۱۳۵: خط ۱۳۵:
یاران ابوالسرایا بر حسب [[راهنمایی]] و دستور او عمل کردند و آنها را غافلگیر کرده و تعداد زیادی از آنها را به [[قتل]] رساندند به طوری که [[سپاه]] عبدوس خود را در [[فرات]] می‌انداختند تا [[نجات]] پیدا کنند و گروه بسیاری از [[سپاهیان]] او در فرات [[غرق]] شدند<ref>مقاتل الطالبیین، ص۵۳۰.</ref>.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۲۰.</ref>
یاران ابوالسرایا بر حسب [[راهنمایی]] و دستور او عمل کردند و آنها را غافلگیر کرده و تعداد زیادی از آنها را به [[قتل]] رساندند به طوری که [[سپاه]] عبدوس خود را در [[فرات]] می‌انداختند تا [[نجات]] پیدا کنند و گروه بسیاری از [[سپاهیان]] او در فرات [[غرق]] شدند<ref>مقاتل الطالبیین، ص۵۳۰.</ref>.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۲۰.</ref>


==کشته شدن [[عبدوس بن عبدالصمد]]==
== کشته شدن [[عبدوس بن عبدالصمد]] ==
در این هنگام [[ابوالسرایا]] عبدوس را در میدان جامع [[ملاقات]] کرد و کلاه خود را از سر برگرفت، چون او فرار کرد ابوالسرایا او را دنبال نمود و ضربتی بر سرش زد که فرق آن را دو نیم کرد و از روی اسب به [[زمین]] افتاد.
در این هنگام [[ابوالسرایا]] عبدوس را در میدان جامع [[ملاقات]] کرد و کلاه خود را از سر برگرفت، چون او فرار کرد ابوالسرایا او را دنبال نمود و ضربتی بر سرش زد که فرق آن را دو نیم کرد و از روی اسب به [[زمین]] افتاد.
سپاهیان ابوالسرایا و [[اهل]] جامع [[لشکرگاه]] عبدوس را [[غارت]] کردند و غنیمت‌های عظیمی را به دست آوردند و با [[توانایی]] مضاعف و [[سلاح]] به [[کوفه]] بازگشتند.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۲۱.</ref>
سپاهیان ابوالسرایا و [[اهل]] جامع [[لشکرگاه]] عبدوس را [[غارت]] کردند و غنیمت‌های عظیمی را به دست آوردند و با [[توانایی]] مضاعف و [[سلاح]] به [[کوفه]] بازگشتند.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۲۱.</ref>


==[[وفات]] [[محمد بن ابراهیم]]==
== [[وفات]] [[محمد بن ابراهیم]] ==
پس از [[پیروزی]] ابوالسرایا بر سپاه عبدوس و بازگشت به کوفه، او از محمد بن ابراهیم که به شدت [[بیمار]] بود [[عیادت]] کرد؛ و پیش از این ذکر شد که محمد بن ابراهیم پس از مراجعت از جزیره و ملاقات با ابوالسرایا در کوفه بیمار شد، هنگامی که ابوالسرایا برای [[دیدار]] محمد بن ابراهیم آمد او را در آخرین ساعات [[عمر]] خود دید.
پس از [[پیروزی]] ابوالسرایا بر سپاه عبدوس و بازگشت به کوفه، او از محمد بن ابراهیم که به شدت [[بیمار]] بود [[عیادت]] کرد؛ و پیش از این ذکر شد که محمد بن ابراهیم پس از مراجعت از جزیره و ملاقات با ابوالسرایا در کوفه بیمار شد، هنگامی که ابوالسرایا برای [[دیدار]] محمد بن ابراهیم آمد او را در آخرین ساعات [[عمر]] خود دید.
محمد بن ابراهیم در آن حال ابوالسرایا را بر بعضی از امور مورد [[سرزنش]] قرار داد و به او گفت: من از آنچه انجام داده‌ای به سوی [[خدا]] [[بیزاری]] می‌جویم؛ زیرا که تو را سزاوار نبود که بر آنها شبانه [[حمله]] کنی و با آنها بجنگی مگر اینکه ابتدا آنها را [[دعوت]] کنی، و تو را سزاوار نبود که از لشکرگاه آنها چیزی را برداری جز آنچه از سلاح برای [[جنگ]] با ما جمع‌آوری کردند.
محمد بن ابراهیم در آن حال ابوالسرایا را بر بعضی از امور مورد [[سرزنش]] قرار داد و به او گفت: من از آنچه انجام داده‌ای به سوی [[خدا]] [[بیزاری]] می‌جویم؛ زیرا که تو را سزاوار نبود که بر آنها شبانه [[حمله]] کنی و با آنها بجنگی مگر اینکه ابتدا آنها را [[دعوت]] کنی، و تو را سزاوار نبود که از لشکرگاه آنها چیزی را برداری جز آنچه از سلاح برای [[جنگ]] با ما جمع‌آوری کردند.
خط ۱۴۵: خط ۱۴۵:
هنگامی که ابوالسرایا نشانه‌های [[مرگ]] را در چهره محمد بن ابراهیم [[مشاهده]] کرد گفت: ای پسر رسول خدا! هر زنده‌ای می‌میرد و هر جدیدی کهنه می‌شود پس [[عهد]] خود را به من بگو و [[وصیت]] کن.
هنگامی که ابوالسرایا نشانه‌های [[مرگ]] را در چهره محمد بن ابراهیم [[مشاهده]] کرد گفت: ای پسر رسول خدا! هر زنده‌ای می‌میرد و هر جدیدی کهنه می‌شود پس [[عهد]] خود را به من بگو و [[وصیت]] کن.


[[محمد بن ابراهیم]] گفت: تو را به [[تقوی]] [[الهی]] وصیت می‌کنم و [[استواری]] بر [[دفاع از دین]] خودت و [[یاری اهل بیت]] پیامبرت{{صل}} زیرا جان‌های آنان به [[جان]] تو پیوسته می‌باشد، و [[اختیار]] [[انتخاب]] [[جانشین]] من از [[آل علی]]{{ع}} را به [[مردم]] واگذار کن، و اگر [[اختلاف]] کردند پس امر را به [[علی بن عبیدالله]] واگذار کن که من روش و طریقه او را [[آزمایش]] کردم و [[دین]] او مورد [[رضایت]] من است.
[[محمد بن ابراهیم]] گفت: تو را به [[تقوی]] [[الهی]] وصیت می‌کنم و [[استواری]] بر [[دفاع از دین]] خودت و [[یاری اهل بیت]] پیامبرت {{صل}} زیرا جان‌های آنان به [[جان]] تو پیوسته می‌باشد، و [[اختیار]] [[انتخاب]] [[جانشین]] من از [[آل علی]] {{ع}} را به [[مردم]] واگذار کن، و اگر [[اختلاف]] کردند پس امر را به [[علی بن عبیدالله]] واگذار کن که من روش و طریقه او را [[آزمایش]] کردم و [[دین]] او مورد [[رضایت]] من است.
پس زبان او از [[سخن گفتن]] باز ماند و اعضای بدنش از حرکت باز ایستاد و از [[دنیا]] رفت. [[ابوالسرایا]] او را در پارچه‌ای پیچید و خبر مرگش را پنهان نمود.
پس زبان او از [[سخن گفتن]] باز ماند و اعضای بدنش از حرکت باز ایستاد و از [[دنیا]] رفت. [[ابوالسرایا]] او را در پارچه‌ای پیچید و خبر مرگش را پنهان نمود.
چون شب فرا رسید با گروهی از زیدی‌ها [[جسد]] او را به [[نجف]] حمل کرده و در آنجا [[دفن]] نمودند.
چون شب فرا رسید با گروهی از زیدی‌ها [[جسد]] او را به [[نجف]] حمل کرده و در آنجا [[دفن]] نمودند.
خط ۱۵۴: خط ۱۵۴:
مردم امر را به یکدیگر موکول می‌کردند و برخی به برخی دیگر می‌نگریستند و کسی از آنها [[اقدام]] به سخن گفتن نکرد.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۲۱.</ref>
مردم امر را به یکدیگر موکول می‌کردند و برخی به برخی دیگر می‌نگریستند و کسی از آنها [[اقدام]] به سخن گفتن نکرد.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۲۱.</ref>


==[[امارت]] [[محمد بن محمد بن زید]]<ref>و در عمدة الطالب مذکور است: هنگامی که ابوالسرایا قیام کرد و برای محمد بن ابراهیم بیعت گرفت، محمد بن ابراهیم به طور ناگهانی از دنیا رفت و ابوالسرایا محمد بن محمد بن زید را جانشین او کرد و او را «مؤید» لقب داد. (عمدة الطالب، ص۲۷۵).</ref>==
== [[امارت]] [[محمد بن محمد بن زید]]<ref>و در عمدة الطالب مذکور است: هنگامی که ابوالسرایا قیام کرد و برای محمد بن ابراهیم بیعت گرفت، محمد بن ابراهیم به طور ناگهانی از دنیا رفت و ابوالسرایا محمد بن محمد بن زید را جانشین او کرد و او را «مؤید» لقب داد. (عمدة الطالب، ص۲۷۵).</ref>==
او که [[نوجوانی]] کم سن و سال بود از جای برخاست و گفت: ای [[خاندان]] علی! [[محمد بن ابراهیم]] از [[دنیا]] رفت و نفر دوم باقی ماند، [[دین خدا]] با [[سستی]] [[یاری]] نمی‌شود، و دست این مرد نزد ما دست [[بدی]] نبوده است، او [[دل]] سوخته را [[شفا]] داد و [[خون‌خواهی]] کرد. سپس روی به [[علی بن عبیدالله]] کرد و گفت: ای [[ابوالحسن]]! [[خدا]] از تو [[راضی]] باشد چه می‌گویی؟ محمد بن ابراهیم ما را [[وصیت]] کرده است که امر را در [[اختیار]] تو قرار دهیم، پس دست خود را بده تا با تو [[بیعت]] کنیم.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۲۳.</ref>
او که [[نوجوانی]] کم سن و سال بود از جای برخاست و گفت: ای [[خاندان]] علی! [[محمد بن ابراهیم]] از [[دنیا]] رفت و نفر دوم باقی ماند، [[دین خدا]] با [[سستی]] [[یاری]] نمی‌شود، و دست این مرد نزد ما دست [[بدی]] نبوده است، او [[دل]] سوخته را [[شفا]] داد و [[خون‌خواهی]] کرد. سپس روی به [[علی بن عبیدالله]] کرد و گفت: ای [[ابوالحسن]]! [[خدا]] از تو [[راضی]] باشد چه می‌گویی؟ محمد بن ابراهیم ما را [[وصیت]] کرده است که امر را در [[اختیار]] تو قرار دهیم، پس دست خود را بده تا با تو [[بیعت]] کنیم.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۲۳.</ref>


==[[خطبه]] علی بن عبیدالله==
== [[خطبه]] علی بن عبیدالله ==
او از جای برخاست و [[حمد]] و [[ثنای الهی]] را به جای آورد سپس گفت: محمد بن ابراهیم{{ع}} [[انتخاب]] کرد و خودش از تلاش و [[کوشش]] در [[حق خداوند]] که او عهده‌دار شده بود دریغ نکرد و من وصیت او را از جهت سستی [[فرمان]] او رد نمی‌کنم و آن را به خاطر [[روی‌گردانی]] از آن رها نمی‌نمایم، اما می‌ترسم که مشغول به آن گردم و از کار دیگر که [[عاقبت]] آن پسندیده‌تر و بهتر است باز مانم. پس به [[محمد بن محمد]] گفت: خدای تو را [[رحمت]] کند، تو این [[مسئولیت]] را قبول کن و آنچه فرزند عمویت عهده‌دار بود و آن را [[حفظ]] کن، ما [[ریاست]] بر خود را به عهده تو گذاشتیم و تو مورد [[رضایت]] و [[اطمینان]] در درون و [[ضمیر]] ما می‌باشی.
او از جای برخاست و [[حمد]] و [[ثنای الهی]] را به جای آورد سپس گفت: محمد بن ابراهیم {{ع}} [[انتخاب]] کرد و خودش از تلاش و [[کوشش]] در [[حق خداوند]] که او عهده‌دار شده بود دریغ نکرد و من وصیت او را از جهت سستی [[فرمان]] او رد نمی‌کنم و آن را به خاطر [[روی‌گردانی]] از آن رها نمی‌نمایم، اما می‌ترسم که مشغول به آن گردم و از کار دیگر که [[عاقبت]] آن پسندیده‌تر و بهتر است باز مانم. پس به [[محمد بن محمد]] گفت: خدای تو را [[رحمت]] کند، تو این [[مسئولیت]] را قبول کن و آنچه فرزند عمویت عهده‌دار بود و آن را [[حفظ]] کن، ما [[ریاست]] بر خود را به عهده تو گذاشتیم و تو مورد [[رضایت]] و [[اطمینان]] در درون و [[ضمیر]] ما می‌باشی.
محمد فرزند [[محمد بن زید بن علی بن الحسین]]{{ع}} است. درباره او داستان معروفی نقل شده است که حکایت از [[کرامت]] و [[بزرگواری]] او می‌نماید.
محمد فرزند [[محمد بن زید بن علی بن الحسین]] {{ع}} است. درباره او داستان معروفی نقل شده است که حکایت از [[کرامت]] و [[بزرگواری]] او می‌نماید.
سپس به [[ابوالسرایا]] گفت: تو چه نظری داری؟ آیا به او راضی هستی؟
سپس به [[ابوالسرایا]] گفت: تو چه نظری داری؟ آیا به او راضی هستی؟
ابوالسرایا گفت: رضایت من در رضای شما، و [[رأی]] من و قول من با قول شما است.
ابوالسرایا گفت: رضایت من در رضای شما، و [[رأی]] من و قول من با قول شما است.
پس دست محمد بن محمد را گرفته و با او بیعت کردند.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۲۳.</ref>
پس دست محمد بن محمد را گرفته و با او بیعت کردند.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۲۳.</ref>


==[[نصب]] [[کارگزاران]]==
== [[نصب]] [[کارگزاران]] ==
[[محمد بن محمد بن زید]] کارگزاران خود را این‌گونه تعیین کرد:
[[محمد بن محمد بن زید]] کارگزاران خود را این‌گونه تعیین کرد:


خط ۱۹۵: خط ۱۹۵:
پس [[نامه‌ها]] یکی پس از دیگری به دست محمد بن محمد می‌رسید و خبر فتح و [[پیروزی]] از هر ناحیه‌ای می‌آمد، [[اهل شام]] و جزیره به او [[نامه]] نوشتند که ما [[منتظر]] فرستاده تو می‌باشیم تا اینکه از او بشنویم و [[اطاعت]] کنیم.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۲۴.</ref>
پس [[نامه‌ها]] یکی پس از دیگری به دست محمد بن محمد می‌رسید و خبر فتح و [[پیروزی]] از هر ناحیه‌ای می‌آمد، [[اهل شام]] و جزیره به او [[نامه]] نوشتند که ما [[منتظر]] فرستاده تو می‌باشیم تا اینکه از او بشنویم و [[اطاعت]] کنیم.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۲۴.</ref>


==[[نامه]] [[حسن بن سهل]] به طاهر و [[هرثمه]]==
== [[نامه]] [[حسن بن سهل]] به طاهر و [[هرثمه]] ==
چون موفقیت‌های [[ابوالسرایا]] بر حسن بن سهل گران آمد نامه‌ای به [[طاهر بن الحسین]] نوشت و او را به سوی خود فرا خواند تا برای [[جنگ]] با ابوالسرایا گسیل نماید؛ ولی او پس از آن از [[رأی]] و نظر خود برگشت و نامه‌ای به هرثمة بن اعین نوشت و او را امر کرد که نزد وی بیاید، و نامه را به وسیله [[سندی بن شاهک]] برای او فرستاد و از سندی خواست که [[شتاب]] کند زیرا هرثمة بن اعین با [[سندی بن شاهک]] [[دوست]] بود، و میان حسن بن سهل و هرثمه [[عداوت]] و [[دشمنی]] وجود داشت و حسن ترسید که هرثمه از تقاضای او سرباز زند و نپذیرد.
چون موفقیت‌های [[ابوالسرایا]] بر حسن بن سهل گران آمد نامه‌ای به [[طاهر بن الحسین]] نوشت و او را به سوی خود فرا خواند تا برای [[جنگ]] با ابوالسرایا گسیل نماید؛ ولی او پس از آن از [[رأی]] و نظر خود برگشت و نامه‌ای به هرثمة بن اعین نوشت و او را امر کرد که نزد وی بیاید، و نامه را به وسیله [[سندی بن شاهک]] برای او فرستاد و از سندی خواست که [[شتاب]] کند زیرا هرثمة بن اعین با [[سندی بن شاهک]] [[دوست]] بود، و میان حسن بن سهل و هرثمه [[عداوت]] و [[دشمنی]] وجود داشت و حسن ترسید که هرثمه از تقاضای او سرباز زند و نپذیرد.
سندی بن شاهک به سوی هرثمه رفت و در [[حلوان]] به او رسید و نامه حسن بن سهل را به او داد، هنگامی که او نامه را قرائت کرد در [[خشم]] شد و گفت: ما [[خلافت]] را مهیا و آماده می‌کنیم و آن را [[استوار]] می‌نماییم، پس آنان در [[کارها]] مستبدانه عمل می‌کنند و در [[تدبیر امور]] خود را بر ما مقدم می‌دارند و هنگامی که به سبب [[سوء]] [[تدبیر]] آنها جایی پاره می‌شود و امور را ضایع می‌کنند [[تصمیم]] می‌گیرند که آن را به وسیله ما [[اصلاح]] نمایند، نه به [[خدا]] [[سوگند]] چنین بخششی را به او نخواهم کرد تا اینکه [[امیر المؤمنین]] ([[مأمون]]) از سوء آثار و [[زشتی]] [[افعال]] آنها [[آگاه]] شود.
سندی بن شاهک به سوی هرثمه رفت و در [[حلوان]] به او رسید و نامه حسن بن سهل را به او داد، هنگامی که او نامه را قرائت کرد در [[خشم]] شد و گفت: ما [[خلافت]] را مهیا و آماده می‌کنیم و آن را [[استوار]] می‌نماییم، پس آنان در [[کارها]] مستبدانه عمل می‌کنند و در [[تدبیر امور]] خود را بر ما مقدم می‌دارند و هنگامی که به سبب [[سوء]] [[تدبیر]] آنها جایی پاره می‌شود و امور را ضایع می‌کنند [[تصمیم]] می‌گیرند که آن را به وسیله ما [[اصلاح]] نمایند، نه به [[خدا]] [[سوگند]] چنین بخششی را به او نخواهم کرد تا اینکه [[امیر المؤمنین]] ([[مأمون]]) از سوء آثار و [[زشتی]] [[افعال]] آنها [[آگاه]] شود.
سندی بن شاهک می‌گوید: هرثمه به گونه‌ای از من فاصله گرفت که مرا از او [[ناامید]] کرد، در آن هنگام نامه‌ای از طرف [[منصور بن مهدی]] نزد او آوردند، وقتی [[هرثمة بن اعین]] آن نامه را خواند گریه‌ای طولانی کرد و گفت: [[خداوند]] درباره حسن بن سهل [[حکم]] خودش را [[اجرا]] نماید، او این [[دولت]] ([[عباسیان]]) را در معرض نابودی قرار داد و هر چه اصلاح شده بود [[فاسد]] کرد، پس امر کرد تا بر طبل زنند و به طرفی [[بغداد]] بازگشت. چون به [[نهروان]] رسید [[مردم]] بغداد و [[فرماندهان]] و [[بنی‌هاشم]] از او استقبال کردند و با آمدن او شادمان گشته و برای او [[دعا]] کردند، و هنگامی که او را دیدند همه پیاده شدند و این استقبال در خارج بغداد بود، پس با عده بسیاری وارد بغداد شد تا به منزلش رسید.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۲۵.</ref>
سندی بن شاهک می‌گوید: هرثمه به گونه‌ای از من فاصله گرفت که مرا از او [[ناامید]] کرد، در آن هنگام نامه‌ای از طرف [[منصور بن مهدی]] نزد او آوردند، وقتی [[هرثمة بن اعین]] آن نامه را خواند گریه‌ای طولانی کرد و گفت: [[خداوند]] درباره حسن بن سهل [[حکم]] خودش را [[اجرا]] نماید، او این [[دولت]] ([[عباسیان]]) را در معرض نابودی قرار داد و هر چه اصلاح شده بود [[فاسد]] کرد، پس امر کرد تا بر طبل زنند و به طرفی [[بغداد]] بازگشت. چون به [[نهروان]] رسید [[مردم]] بغداد و [[فرماندهان]] و [[بنی‌هاشم]] از او استقبال کردند و با آمدن او شادمان گشته و برای او [[دعا]] کردند، و هنگامی که او را دیدند همه پیاده شدند و این استقبال در خارج بغداد بود، پس با عده بسیاری وارد بغداد شد تا به منزلش رسید.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۲۵.</ref>


==[[هرثمه]] آماده [[نبرد]]==
== [[هرثمه]] آماده [[نبرد]] ==
هنگامی که هرثمة بن اعین به بغداد بازگشت، [[حسن بن سهل]] دیوان‌هایی را که نام [[سپاهیان]] در آن بود نزد هرثمه فرستاد تا هرکس را بخواهد [[انتخاب]] کند، و [[بیت‌المال]] را برای او باز کرد تا هر چه بخواهد بردارد، و موانع را از سر راه بخشش‌ها و هزینه‌ها برداشت تا هر چه خواهد عطا کند و هزینه نماید. پس هرثمه به [[یاسریه]]<ref> یاسریه: نام قریه بزرگی است که فاصله آن تا بغداد دو میل می‌باشد. (مراصد الاطلاع، ج۳، ص۱۴۷۱).</ref> رفت و آنجا را اردوگاه سپاهیان خود قرار داد<ref>تاریخ طبری، ج۱۰، ص۲۲۸.</ref>.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۲۶.</ref>
هنگامی که هرثمة بن اعین به بغداد بازگشت، [[حسن بن سهل]] دیوان‌هایی را که نام [[سپاهیان]] در آن بود نزد هرثمه فرستاد تا هرکس را بخواهد [[انتخاب]] کند، و [[بیت‌المال]] را برای او باز کرد تا هر چه بخواهد بردارد، و موانع را از سر راه بخشش‌ها و هزینه‌ها برداشت تا هر چه خواهد عطا کند و هزینه نماید. پس هرثمه به [[یاسریه]]<ref> یاسریه: نام قریه بزرگی است که فاصله آن تا بغداد دو میل می‌باشد. (مراصد الاطلاع، ج۳، ص۱۴۷۱).</ref> رفت و آنجا را اردوگاه سپاهیان خود قرار داد<ref>تاریخ طبری، ج۱۰، ص۲۲۸.</ref>.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۲۶.</ref>


==هیثم بن عدی==
== هیثم بن عدی ==
او می‌گوید: من بر هرثمه وارد شدم و بر او [[سلام]] کردم و با او [[مزاح]] و [[شوخی]] کردم، در حالی که سی هزار [[سپاه]] سوار و پیاده با او بودند و به او گفتم: ای [[امیر]]! اگر [[محاسن]] خود را رنگ می‌کردی در نظر [[دشمن]] با هیبت‌تر و [[نیکو]] منظر‌تر بودی. او لبخندی زد سپس گفت: اگر سر من برای خودم باشد، آن را به زودی رنگ خواهم کرد؛ و اگر [[مردم کوفه]] آن را بگیرند، رنگ چه سودی دارد<ref>مقاتل الطالبیین، ص۵۳۶.</ref>.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۲۶.</ref>
او می‌گوید: من بر هرثمه وارد شدم و بر او [[سلام]] کردم و با او [[مزاح]] و [[شوخی]] کردم، در حالی که سی هزار [[سپاه]] سوار و پیاده با او بودند و به او گفتم: ای [[امیر]]! اگر [[محاسن]] خود را رنگ می‌کردی در نظر [[دشمن]] با هیبت‌تر و [[نیکو]] منظر‌تر بودی. او لبخندی زد سپس گفت: اگر سر من برای خودم باشد، آن را به زودی رنگ خواهم کرد؛ و اگر [[مردم کوفه]] آن را بگیرند، رنگ چه سودی دارد<ref>مقاتل الطالبیین، ص۵۳۶.</ref>.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۲۶.</ref>


==حرکت هرثمه به سوی [[کوفه]]==
== حرکت هرثمه به سوی [[کوفه]] ==
پس از آماده شدن سپاه در یاسریه، منادی هرثمه ندا کرد و مردم را برای حرکت به سوی کوفه فرا خواند و سپاه با او حرکت کردند.
پس از آماده شدن سپاه در یاسریه، منادی هرثمه ندا کرد و مردم را برای حرکت به سوی کوفه فرا خواند و سپاه با او حرکت کردند.
هرثمه در ناحیه [[شرق]] نهر صرصر<ref>صرصر به دو موضع از نواحی بغداد اطلاق می‌شود: علیا که از قریه‌های نهر ملک است در قسمت جنوبی، و سفلی قریه کوچکی در قسمت شمالی است. (مراصد الاطلاع، ج۲، ص۸۳۸).</ref>، [[اردو]] زد و [[ابوالسرایا]] در قسمت [[غرب]] نهر مستقر گردید؛ [[حسن بن سهل علی بن ابی‌سعید]] و [[حماد ترکی]] و گروهی را روانه [[مدائن]] نمود و با محمد بن اسماعیل که از طرف ابوالسرایا در آنجا با سپاهی مستقر شده بود جنگیدند و محمد بن اسماعیل را [[شکست]] داده و مدائن را [[تصرف]] کردند<ref>مقاتل الطالبیین، ص۵۴۲.</ref>.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۲۷.</ref>
هرثمه در ناحیه [[شرق]] نهر صرصر<ref>صرصر به دو موضع از نواحی بغداد اطلاق می‌شود: علیا که از قریه‌های نهر ملک است در قسمت جنوبی، و سفلی قریه کوچکی در قسمت شمالی است. (مراصد الاطلاع، ج۲، ص۸۳۸).</ref>، [[اردو]] زد و [[ابوالسرایا]] در قسمت [[غرب]] نهر مستقر گردید؛ [[حسن بن سهل علی بن ابی‌سعید]] و [[حماد ترکی]] و گروهی را روانه [[مدائن]] نمود و با محمد بن اسماعیل که از طرف ابوالسرایا در آنجا با سپاهی مستقر شده بود جنگیدند و محمد بن اسماعیل را [[شکست]] داده و مدائن را [[تصرف]] کردند<ref>مقاتل الطالبیین، ص۵۴۲.</ref>.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۲۷.</ref>


==کشته شدن [[ابوالهرماس]]==
== کشته شدن [[ابوالهرماس]] ==
ابوالسرایا شبانه با سرعت حرکت کرد و در حالی که [[هرثمه]] از [[تصمیم]] او [[آگاه]] نبود از کنار نهر صرصر -که [[سپاه]] خود را در قسمت غرب آن مستقر کرده بود- به سوی مدائن رفت، و پلی که بر روی نهر صرصر قرار داشت قطع شده بود. ابوالسرایا دید که [[عباسیان]] [[یاران]] خود را از مدائن بیرون کرده و مدائن را تصرف نموده بودند، پس میان او و سپاه عباسیان نبردی روی داد که در آن ابوالهرماس [[غلام]] ابوالسرایا در اثر اصابت سنگ عراده‌ای کشته شد، ابوالسرایا غلام خود را به [[خاک]] سپرد و به سوی قصر<ref>مقصود از قصر همان‌طور که از عبارت طبری استفاده می‌شود قصر ابن هبیره می‌باشد.</ref> حرکت کرد، و هنگامی که در فضای باز قرار گرفت هرثمه به سوی او رفت و در نزدیکی قصر به او رسید و در آنجا [[نبرد]] شدیدی میان آنان رخ داد که در نتیجه ابوالسرایا شکست خورد و [[برادر]] او کشته شد.
ابوالسرایا شبانه با سرعت حرکت کرد و در حالی که [[هرثمه]] از [[تصمیم]] او [[آگاه]] نبود از کنار نهر صرصر -که [[سپاه]] خود را در قسمت غرب آن مستقر کرده بود- به سوی مدائن رفت، و پلی که بر روی نهر صرصر قرار داشت قطع شده بود. ابوالسرایا دید که [[عباسیان]] [[یاران]] خود را از مدائن بیرون کرده و مدائن را تصرف نموده بودند، پس میان او و سپاه عباسیان نبردی روی داد که در آن ابوالهرماس [[غلام]] ابوالسرایا در اثر اصابت سنگ عراده‌ای کشته شد، ابوالسرایا غلام خود را به [[خاک]] سپرد و به سوی قصر<ref>مقصود از قصر همان‌طور که از عبارت طبری استفاده می‌شود قصر ابن هبیره می‌باشد.</ref> حرکت کرد، و هنگامی که در فضای باز قرار گرفت هرثمه به سوی او رفت و در نزدیکی قصر به او رسید و در آنجا [[نبرد]] شدیدی میان آنان رخ داد که در نتیجه ابوالسرایا شکست خورد و [[برادر]] او کشته شد.
ابوالسرایا حرکت کرد تا در جازیه<ref>جایی را به نام جازیه در معاجم نیافتم.</ref> فرود آمد و هرثمه او را تعقیب کرد<ref>مقاتل الطالبیین، ص۵۴۲.</ref>.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۲۷.</ref>
ابوالسرایا حرکت کرد تا در جازیه<ref>جایی را به نام جازیه در معاجم نیافتم.</ref> فرود آمد و هرثمه او را تعقیب کرد<ref>مقاتل الطالبیین، ص۵۴۲.</ref>.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۲۷.</ref>


==[[بستن آب فرات]]==
== [[بستن آب فرات]] ==
هرثمه [[آب فرات]] را بر ابوالسرایا و سپاه او قطع کرد و [[سدی]] به وجود آورد و آب فرات قطع شد که این کار بر [[مردم کوفه]] گران آمد و [[خشمگین]] شدند و [[انگیزه]] آنان برای [[جنگ]] و نبرد دوچندان شد، ناگهان شکافی در آن سدی که هرثمه به وجود آورده بود پدید آمد و آب به سوی ابوالسرایا و سپاهیانش جاری گردید، آنها [[تکبیر]] گفتند و [[حمد]] خدای را به جا آوردند و به آنچه [[خداوند]] به آنان [[عنایت]] نمود شاد شدند<ref>مقاتل الطالبیین، ص۵۴۲.</ref>.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۲۸.</ref>
هرثمه [[آب فرات]] را بر ابوالسرایا و سپاه او قطع کرد و [[سدی]] به وجود آورد و آب فرات قطع شد که این کار بر [[مردم کوفه]] گران آمد و [[خشمگین]] شدند و [[انگیزه]] آنان برای [[جنگ]] و نبرد دوچندان شد، ناگهان شکافی در آن سدی که هرثمه به وجود آورده بود پدید آمد و آب به سوی ابوالسرایا و سپاهیانش جاری گردید، آنها [[تکبیر]] گفتند و [[حمد]] خدای را به جا آوردند و به آنچه [[خداوند]] به آنان [[عنایت]] نمود شاد شدند<ref>مقاتل الطالبیین، ص۵۴۲.</ref>.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۲۸.</ref>


==[[نبرد]] [[هرثمه]] و [[ابوالسرایا]]==
== [[نبرد]] [[هرثمه]] و [[ابوالسرایا]] ==
هرثمه برای [[جنگ]] به سوی [[کوفه]] در کنار رصافه آمد، ابوالسرایا نیز با [[سپاهیان]] خود در برابر او قرار گرفت و [[فرماندهی]] طرف راست [[سپاه]] خود را به [[حسن بن هذیل]] و طرف چپ آن را به [[جریر بن حصین]] سپرد و خود در [[قلب]] سپاه ایستاد.
هرثمه برای [[جنگ]] به سوی [[کوفه]] در کنار رصافه آمد، ابوالسرایا نیز با [[سپاهیان]] خود در برابر او قرار گرفت و [[فرماندهی]] طرف راست [[سپاه]] خود را به [[حسن بن هذیل]] و طرف چپ آن را به [[جریر بن حصین]] سپرد و خود در [[قلب]] سپاه ایستاد.
هرثمه گروهی از سواره‌های سپاه خود را در کنار بیابان آماده کرد و ابوالسرایا به تعداد آنها در برابرشان قرار داد برای اینکه مبادا این کار از طرف آنها کمین باشد.
هرثمه گروهی از سواره‌های سپاه خود را در کنار بیابان آماده کرد و ابوالسرایا به تعداد آنها در برابرشان قرار داد برای اینکه مبادا این کار از طرف آنها کمین باشد.
خط ۲۲۸: خط ۲۲۸:
[[سپاهیان]] سیاه‌پوش [[عباسیان]] [[شکست]] [[سختی]] خوردند و [[اهل کوفه]] آنها را تعقیب کرده و می‌کشتند تا اینکه به مکانی به نام صَعْنَبا<ref>صعنبا: نام قریه‌ای در یمامه و قریه‌ای در عراق است چنانکه در مراصد الاطلاع، ج۲، ص۸۴۱ ذکر شده است، و مقصود در اینجا آن قریه می‌باشد که در عراق است.</ref>رسیدند، در آنجا ابوالسرایا فریاد زد: ای اهل کوفه! از حمله دشمن پس از فرار بر [[حذر]] باشید زیرا [[عجم‌ها]] مردمانی زیرکند؛ اما [[مردم کوفه]] به سخن او توجه نکردند و آنها را تعقیب نمودند.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۲۸.</ref>
[[سپاهیان]] سیاه‌پوش [[عباسیان]] [[شکست]] [[سختی]] خوردند و [[اهل کوفه]] آنها را تعقیب کرده و می‌کشتند تا اینکه به مکانی به نام صَعْنَبا<ref>صعنبا: نام قریه‌ای در یمامه و قریه‌ای در عراق است چنانکه در مراصد الاطلاع، ج۲، ص۸۴۱ ذکر شده است، و مقصود در اینجا آن قریه می‌باشد که در عراق است.</ref>رسیدند، در آنجا ابوالسرایا فریاد زد: ای اهل کوفه! از حمله دشمن پس از فرار بر [[حذر]] باشید زیرا [[عجم‌ها]] مردمانی زیرکند؛ اما [[مردم کوفه]] به سخن او توجه نکردند و آنها را تعقیب نمودند.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۲۸.</ref>


==[[اسارت]] هرثمه و [[عبیدالله بن وضاح]]==
== [[اسارت]] هرثمه و [[عبیدالله بن وضاح]] ==
هرثمه [[فرمانده سپاه]] عباسیان در آن وقت به دست یک برده‌ای از سند [[اسیر]] شده بود، ولی او پیش از آن پنج هزار [[سپاه]] سواره در پشت سپاه قرار داده بود که اگر یارانش شکست خوردند، به کمک آنها بشتابند، و [[فرماندهی]] آنها را به عبیدالله بن وضاح سپرده بود.
هرثمه [[فرمانده سپاه]] عباسیان در آن وقت به دست یک برده‌ای از سند [[اسیر]] شده بود، ولی او پیش از آن پنج هزار [[سپاه]] سواره در پشت سپاه قرار داده بود که اگر یارانش شکست خوردند، به کمک آنها بشتابند، و [[فرماندهی]] آنها را به عبیدالله بن وضاح سپرده بود.
وقتی سپاهیان هرثمه فرار کردند و ابوالسرایا فریاد می‌زد که دشمن را تعقیب نکنید، [[عبدالله بن وضاح]] سر خود را برهنه کرد در حالی که سپاهیانش می‌گفتند: [[امیر]] کشته شد، امیر کشته شد، او فریاد زد: چه خواهد شد اگر امیر کشته شده است؟ ای [[اهل]] [[خراسان]]! به سوی من آیید، من عبدالله بن [[وضاح]] هستم، [[استقامت]] کنید که به [[خدا]] [[سوگند]] این گروه به جز [[اهل]] غوغا و سر و صدا نباشند. پس گروهی از [[سپاهیان]] با او [[ایستادگی]] کردند، او بر [[اهل کوفه]] [[حمله]] کرد و بسیاری از آنها را به [[قتل]] رساند و آنها را تعقیب کرد تا از صعنبا گذشتند.
وقتی سپاهیان هرثمه فرار کردند و ابوالسرایا فریاد می‌زد که دشمن را تعقیب نکنید، [[عبدالله بن وضاح]] سر خود را برهنه کرد در حالی که سپاهیانش می‌گفتند: [[امیر]] کشته شد، امیر کشته شد، او فریاد زد: چه خواهد شد اگر امیر کشته شده است؟ ای [[اهل]] [[خراسان]]! به سوی من آیید، من عبدالله بن [[وضاح]] هستم، [[استقامت]] کنید که به [[خدا]] [[سوگند]] این گروه به جز [[اهل]] غوغا و سر و صدا نباشند. پس گروهی از [[سپاهیان]] با او [[ایستادگی]] کردند، او بر [[اهل کوفه]] [[حمله]] کرد و بسیاری از آنها را به [[قتل]] رساند و آنها را تعقیب کرد تا از صعنبا گذشتند.
[[یاران]] هر ثمه چون او را در دست برده سیاه‌چهره [[اسیر]] دیدند، آن پرده را کشتند او بندهای [[هرثمه]] را گشودند و او به [[لشکرگاه]] بازگشت و همچنان [[جنگ]] میان آنها هر یک یا دو [[روز]] ادامه داشت.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۳۰.</ref>
[[یاران]] هر ثمه چون او را در دست برده سیاه‌چهره [[اسیر]] دیدند، آن پرده را کشتند او بندهای [[هرثمه]] را گشودند و او به [[لشکرگاه]] بازگشت و همچنان [[جنگ]] میان آنها هر یک یا دو [[روز]] ادامه داشت.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۳۰.</ref>


==پیشنهاد هرثمه==
== پیشنهاد هرثمه ==
[[ابوالسرایا]] شخصی را به نام [[علی بن محمد بن جعفر]] معروف به [[بصری]] با سوارانی به سوی هرثمه روانه کرد که از عقب [[سپاه]] هرثمه برآید و بر آنها [[یورش]] برد، او رفت و هرثمه متوجه نگردید تا اینکه نزدیک او شد؛ ابوالسرایا خود نیز بر سپاه هرثمه حمله کرد، هرثمه فریاد زد: ای اهل کوفه! برای چه خون‌های خودتان و ما را می‌ریزید؟! اگر جنگ شما با ما به خاطر [[دوست]] نداشتن [[رهبر]] و [[امام]] ما می‌باشد، این [[منصور بن مهدی]] که مورد [[رضایت]] ما و شما می‌باشد، با او [[بیعت]] می‌کنیم؛ و اگر دوست دارید که [[خلافت]] را از [[خاندان عباسی]] بیرون ببرید، پس شما امام خود را تعیین و [[نصب]] نمایید، و اکنون توافق کنیم که تا روز [[دوشنبه]] در این رابطه [[گفتگو]] نماییم و ما را و خودتان را نکشید.
[[ابوالسرایا]] شخصی را به نام [[علی بن محمد بن جعفر]] معروف به [[بصری]] با سوارانی به سوی هرثمه روانه کرد که از عقب [[سپاه]] هرثمه برآید و بر آنها [[یورش]] برد، او رفت و هرثمه متوجه نگردید تا اینکه نزدیک او شد؛ ابوالسرایا خود نیز بر سپاه هرثمه حمله کرد، هرثمه فریاد زد: ای اهل کوفه! برای چه خون‌های خودتان و ما را می‌ریزید؟! اگر جنگ شما با ما به خاطر [[دوست]] نداشتن [[رهبر]] و [[امام]] ما می‌باشد، این [[منصور بن مهدی]] که مورد [[رضایت]] ما و شما می‌باشد، با او [[بیعت]] می‌کنیم؛ و اگر دوست دارید که [[خلافت]] را از [[خاندان عباسی]] بیرون ببرید، پس شما امام خود را تعیین و [[نصب]] نمایید، و اکنون توافق کنیم که تا روز [[دوشنبه]] در این رابطه [[گفتگو]] نماییم و ما را و خودتان را نکشید.
اهل کوفه از حمله دست برداشتند، ابوالسرایا فریاد زد: وای بر شما! این [[حیله]] این گروه [[اعاجم]] است، آنها اکنون که به [[هلاکت]] خود [[یقین]] کرده‌اند این پیشنهاد را نموده‌اند<ref>این جریان نظیر همان خدعه عمرو بن عاص در جنگ صفین بود که با زدن قرآن بالای نیزه مردم کوفه را فریب داد و هر چه امیرالمؤمنین{{ع}} فریاد زد که: این خدعه و نیرنگ است فریب نخورید، مردم نپذیرفتند. ابوالسرایا هم هرچه فریاد زد که: این پیشنهاد خدعه و نیرنگ است، مردم کوفه سخن او را نپذیرفتند.</ref>.
اهل کوفه از حمله دست برداشتند، ابوالسرایا فریاد زد: وای بر شما! این [[حیله]] این گروه [[اعاجم]] است، آنها اکنون که به [[هلاکت]] خود [[یقین]] کرده‌اند این پیشنهاد را نموده‌اند<ref>این جریان نظیر همان خدعه عمرو بن عاص در جنگ صفین بود که با زدن قرآن بالای نیزه مردم کوفه را فریب داد و هر چه امیرالمؤمنین {{ع}} فریاد زد که: این خدعه و نیرنگ است فریب نخورید، مردم نپذیرفتند. ابوالسرایا هم هرچه فریاد زد که: این پیشنهاد خدعه و نیرنگ است، مردم کوفه سخن او را نپذیرفتند.</ref>.
[[مردم کوفه]] نپذیرفتند و گفتند: اکنون که [[سپاه]] [[هرثمه]] [[اجابت]] کردند، [[جنگ]] با آنان برای ما جایز نباشد.
[[مردم کوفه]] نپذیرفتند و گفتند: اکنون که [[سپاه]] [[هرثمه]] [[اجابت]] کردند، [[جنگ]] با آنان برای ما جایز نباشد.
[[ابوالسرایا]] در [[خشم]] شد و با مردم کوفه بازگشت<ref>مقاتل الطالبیین، ص۵۴۴.</ref>.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۳۰.</ref>
[[ابوالسرایا]] در [[خشم]] شد و با مردم کوفه بازگشت<ref>مقاتل الطالبیین، ص۵۴۴.</ref>.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۳۰.</ref>


==[[خطبه]] ابوالسرایا==
== [[خطبه]] ابوالسرایا ==
در [[روز جمعه]] ابوالسرایا با مردم کوفه سخن گفت، او پس از [[حمد]] و [[ثنای الهی]] گفت:
در [[روز جمعه]] ابوالسرایا با مردم کوفه سخن گفت، او پس از [[حمد]] و [[ثنای الهی]] گفت:
ای [[اهل کوفه]]! ای کشندگان علی و [[قاتلان]] علی! و ای کسانی که حسین را [[یاری]] نکردید! کسی که [[عزت]] را به وسیله شما [[طلب]] کند [[فریب]] خورده است، و کسی که بر یاری شما [[اعتماد]] نماید [[خوار]] شود، و [[ذلیل]] آن کسی است که شما او را [[عزیز]] گردانیده‌اید، و به [[خدا]] [[سوگند]] امر شما بر ما [[پسندیده]] نبوده تا ثنا گوئیم آن را، و روش ما مورد [[رضایت]] نموده تا به آن [[راضی]] باشیم، (حسین{{ع}}) [[داوری]] را به شما واگذار کرد و بر علیه او [[حکم]] کردید، و شما را [[امین]] شمرد و در [[امانت]] او [[خیانت]] کردید، و به شما [[وثوق]] پیدا نمود و بر خلاف وثوق او گشتید، سپس همچنان [[اختلاف]] کردید و از [[طاعت]] او سر برتافتید، هرگاه او به پا خاست شما نشستید، و هرگاه نشست شما برخاستید، و اگر جلو افتاد شما عقب ماندید، و اگر عقب رفت شما جلو افتادید، و با این کار با او [[مخالفت]] نموده و [[نافرمانی]] او کردید، تا اینکه [[دعوت]] او در میان شما پیشی گرفت و [[خداوند]] شما را به سبب یاری نکردنتان خوار نمود.
ای [[اهل کوفه]]! ای کشندگان علی و [[قاتلان]] علی! و ای کسانی که حسین را [[یاری]] نکردید! کسی که [[عزت]] را به وسیله شما [[طلب]] کند [[فریب]] خورده است، و کسی که بر یاری شما [[اعتماد]] نماید [[خوار]] شود، و [[ذلیل]] آن کسی است که شما او را [[عزیز]] گردانیده‌اید، و به [[خدا]] [[سوگند]] امر شما بر ما [[پسندیده]] نبوده تا ثنا گوئیم آن را، و روش ما مورد [[رضایت]] نموده تا به آن [[راضی]] باشیم، (حسین {{ع}}) [[داوری]] را به شما واگذار کرد و بر علیه او [[حکم]] کردید، و شما را [[امین]] شمرد و در [[امانت]] او [[خیانت]] کردید، و به شما [[وثوق]] پیدا نمود و بر خلاف وثوق او گشتید، سپس همچنان [[اختلاف]] کردید و از [[طاعت]] او سر برتافتید، هرگاه او به پا خاست شما نشستید، و هرگاه نشست شما برخاستید، و اگر جلو افتاد شما عقب ماندید، و اگر عقب رفت شما جلو افتادید، و با این کار با او [[مخالفت]] نموده و [[نافرمانی]] او کردید، تا اینکه [[دعوت]] او در میان شما پیشی گرفت و [[خداوند]] شما را به سبب یاری نکردنتان خوار نمود.
چه عذری داشتید که از [[دشمن]] گریختید و از آنها روی برتافتید در حالی که از [[خندق]] شما عبور کردند و بر [[قبایل]] شما مستولی شدند و [[اموال]] شما را [[غارت]] کردند و [[حریم]] شما را مورد [[تجاوز]] قرار دادند؟ هیهات! عذری برای شما به جز [[سستی]] و عجز و رضای به [[ذلت]] و [[خواری]] نباشد. شما مانند سایه می‌مانید که زائل گردد، صدای طبل‌ها شما را گریزان سازد و به وسیله سیاهی آنها دل‌های شما می‌سوزد. بدانید که من به [[خدا]] [[سوگند]] شما را با جماعتی معاوضه خواهم کرد که که [[حق]] [[معرفت خدا]] را بشناسند و حق محمد{{صل}} را در خاندانش رعایت کنند<ref>مقاتل الطالبین، ص۵۴۵.</ref>.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۳۱.</ref>
چه عذری داشتید که از [[دشمن]] گریختید و از آنها روی برتافتید در حالی که از [[خندق]] شما عبور کردند و بر [[قبایل]] شما مستولی شدند و [[اموال]] شما را [[غارت]] کردند و [[حریم]] شما را مورد [[تجاوز]] قرار دادند؟ هیهات! عذری برای شما به جز [[سستی]] و عجز و رضای به [[ذلت]] و [[خواری]] نباشد. شما مانند سایه می‌مانید که زائل گردد، صدای طبل‌ها شما را گریزان سازد و به وسیله سیاهی آنها دل‌های شما می‌سوزد. بدانید که من به [[خدا]] [[سوگند]] شما را با جماعتی معاوضه خواهم کرد که که [[حق]] [[معرفت خدا]] را بشناسند و حق محمد {{صل}} را در خاندانش رعایت کنند<ref>مقاتل الطالبین، ص۵۴۵.</ref>.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۳۱.</ref>


==واکنش گروهی از [[اهل کوفه]]==
== واکنش گروهی از [[اهل کوفه]] ==
گروهی از اهل کوفه برخاستند و به [[ابوالسرایا]] گفتند: تو در سخنانت جانب [[انصاف]] را رعایت نکردی، تو [[اقدام]] نکردی که ما خودداری کرده باشیم، و [[حمله]] نکردی و ما فرار کرده باشیم، و [[وفا]] نکردی و ما [[خیانت]] نموده باشیم؛ ما در کنار رکاب تو [[استقامت]] کردیم و در زیر [[پرچم]] تو [[استوار]] ماندیم تا اینکه نابود شدیم و پس از کار ما پایانی جز [[مرگ]] نباشد، پس دست خود را دراز کن تا با تو بر مرگ [[بیعت]] کنیم که به خدا سوگند ما باز نگردیم تا [[خداوند]] [[پیروزی]] را بر ما بگشاید و یا اینکه [[حکم]] خود را درباره ما [[اجرا]] کند.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۳۲.</ref>
گروهی از اهل کوفه برخاستند و به [[ابوالسرایا]] گفتند: تو در سخنانت جانب [[انصاف]] را رعایت نکردی، تو [[اقدام]] نکردی که ما خودداری کرده باشیم، و [[حمله]] نکردی و ما فرار کرده باشیم، و [[وفا]] نکردی و ما [[خیانت]] نموده باشیم؛ ما در کنار رکاب تو [[استقامت]] کردیم و در زیر [[پرچم]] تو [[استوار]] ماندیم تا اینکه نابود شدیم و پس از کار ما پایانی جز [[مرگ]] نباشد، پس دست خود را دراز کن تا با تو بر مرگ [[بیعت]] کنیم که به خدا سوگند ما باز نگردیم تا [[خداوند]] [[پیروزی]] را بر ما بگشاید و یا اینکه [[حکم]] خود را درباره ما [[اجرا]] کند.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۳۲.</ref>


==حفر [[خندق]]==
== حفر [[خندق]] ==
ابوالسرایا روی از آنان بر تافت<ref>شاید این اعراض بدین جهت بود که ابوالسرایا به همکاری و یاری کردن آنها اعتماد نداشت.</ref>و در میان [[مردم]] ندا داد که برای کندن خندق خارج شوند، پس بیرون آمدند و مشغول حفر خندق شدند، ابوالسرایا خود نیز تمام [[روز]] را با آنان به کندن خندق مشغول بود، هنگامی که شب فرا رسید و مردم از خندق بیرون آمدند و یک سوم شب سپری شد ابوالسرایا مرکب خود را مهیا کرد و اسب خود را زین کرد و خود و [[محمد بن محمد بن زید]] و گروهی از [[علویان]] و [[اعراب]] کوچ کرده و عده‌ای از اهل کوفه نیز همراه او بودند، و این در شب یکشنبه سیزدهم [[محرم]] بود. پس به [[قادسیه]]<ref>قریه‌ای نزدیک کوفه از طرف خشکی است که پانزده فرسخ با آن فاصله دارد. (مراصد الاطلاع، ج۳، ص۱۰۵۴).</ref> آمد و سه روز در آنجا ماند تا اصحابش به او پیوستند و سپس بر خفّان<ref>موضعی نزدیک کوفه است که حاجیان از آن عبور می‌کنند. (معجم البلدان، ج۲، ص۳۷۹).</ref> و پائین [[فرات]] و راه خشکی را پیش گرفت.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۳۲.</ref>
ابوالسرایا روی از آنان بر تافت<ref>شاید این اعراض بدین جهت بود که ابوالسرایا به همکاری و یاری کردن آنها اعتماد نداشت.</ref>و در میان [[مردم]] ندا داد که برای کندن خندق خارج شوند، پس بیرون آمدند و مشغول حفر خندق شدند، ابوالسرایا خود نیز تمام [[روز]] را با آنان به کندن خندق مشغول بود، هنگامی که شب فرا رسید و مردم از خندق بیرون آمدند و یک سوم شب سپری شد ابوالسرایا مرکب خود را مهیا کرد و اسب خود را زین کرد و خود و [[محمد بن محمد بن زید]] و گروهی از [[علویان]] و [[اعراب]] کوچ کرده و عده‌ای از اهل کوفه نیز همراه او بودند، و این در شب یکشنبه سیزدهم [[محرم]] بود. پس به [[قادسیه]]<ref>قریه‌ای نزدیک کوفه از طرف خشکی است که پانزده فرسخ با آن فاصله دارد. (مراصد الاطلاع، ج۳، ص۱۰۵۴).</ref> آمد و سه روز در آنجا ماند تا اصحابش به او پیوستند و سپس بر خفّان<ref>موضعی نزدیک کوفه است که حاجیان از آن عبور می‌کنند. (معجم البلدان، ج۲، ص۳۷۹).</ref> و پائین [[فرات]] و راه خشکی را پیش گرفت.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۳۲.</ref>


==[[اشعث بن عبدالرحمن]]==
== [[اشعث بن عبدالرحمن]] ==
چون [[ابوالسرایا]] از [[کوفه]] خارج گردید، [[اشعث بن عبدالرحمن اشعثی]] در کوفه [[قیام]] کرد و [[مردم]] را به [[یاری]] [[هرثمه]] فرا خواند، بزرگان از [[اهل کوفه]] به سوی هرثمه رفتند و از او امان‌طلبیدند و او [[اجابت]] کرد و پذیرفت.
چون [[ابوالسرایا]] از [[کوفه]] خارج گردید، [[اشعث بن عبدالرحمن اشعثی]] در کوفه [[قیام]] کرد و [[مردم]] را به [[یاری]] [[هرثمه]] فرا خواند، بزرگان از [[اهل کوفه]] به سوی هرثمه رفتند و از او امان‌طلبیدند و او [[اجابت]] کرد و پذیرفت.
[[منصور بن]] [[مهدی]] وارد کوفه شد و هرثمه در بیرون کوفه اقامت کرد و [[سپاه]] خود را در حوالی [[خندق]] و دروازه‌های [[شهر]] پراکنده نمود از [[بیم]] آنکه مبادا حیله‌ای باشد.
[[منصور بن]] [[مهدی]] وارد کوفه شد و هرثمه در بیرون کوفه اقامت کرد و [[سپاه]] خود را در حوالی [[خندق]] و دروازه‌های [[شهر]] پراکنده نمود از [[بیم]] آنکه مبادا حیله‌ای باشد.
خط ۲۵۶: خط ۲۵۶:
هرثمه [[ولایت کوفه]] را به [[غسان بن فرج]] سپرد و خود چند روزی بیرون شهر ماند تا اینکه [[امنیت]] برقرار شد و [[دل‌ها]] از [[وحشت]] [[جنگ]] [[آرامش]] پیدا کرد سپس به سوی [[بغداد]] کوچ کرد<ref>مقاتل الطالبیین، ص۵۴۶.</ref>.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۳۳.</ref>
هرثمه [[ولایت کوفه]] را به [[غسان بن فرج]] سپرد و خود چند روزی بیرون شهر ماند تا اینکه [[امنیت]] برقرار شد و [[دل‌ها]] از [[وحشت]] [[جنگ]] [[آرامش]] پیدا کرد سپس به سوی [[بغداد]] کوچ کرد<ref>مقاتل الطالبیین، ص۵۴۶.</ref>.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۳۳.</ref>


==به سوی [[بصره]]==
== به سوی [[بصره]] ==
پس از [[تصرف]] کوفه به دست [[سپاهیان]] [[بنی‌عباس]]، ابوالسرایا آهنگ بصره نمود، مردی [[اعرابی]] از [[اهل]] شهر را [[ملاقات]] کرد و از او کسب اطلاع کرد، او گفت: [[سلطان]] بر بصره غالب شده و [[کارگزاران]] او را بیرون کرده است و تعداد [[عباسیان]] آنقدر زیاد است که [[مقاومت]] در برابر آنها نتوان کرد.
پس از [[تصرف]] کوفه به دست [[سپاهیان]] [[بنی‌عباس]]، ابوالسرایا آهنگ بصره نمود، مردی [[اعرابی]] از [[اهل]] شهر را [[ملاقات]] کرد و از او کسب اطلاع کرد، او گفت: [[سلطان]] بر بصره غالب شده و [[کارگزاران]] او را بیرون کرده است و تعداد [[عباسیان]] آنقدر زیاد است که [[مقاومت]] در برابر آنها نتوان کرد.
ابوالسرایا از رفتن به بصره منصرف گردید و آهنگ واسط نمود. آن مرد به او گفت: واسط هم مانند بصره در [[اختیار]] سپاه [[بنی عباس]] است.
ابوالسرایا از رفتن به بصره منصرف گردید و آهنگ واسط نمود. آن مرد به او گفت: واسط هم مانند بصره در [[اختیار]] سپاه [[بنی عباس]] است.
خط ۲۶۳: خط ۲۶۳:
[[ابوالسرایا]] [[مشورت]] او را پذیرفت و همان راه را در پیش گرفت، و به هر ناحیه‌ای عبور می‌کرد [[مالیات]] آن ناحیه را گرفته و [[غلات]] آن را می‌فروخت.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۳۳.</ref>
[[ابوالسرایا]] [[مشورت]] او را پذیرفت و همان راه را در پیش گرفت، و به هر ناحیه‌ای عبور می‌کرد [[مالیات]] آن ناحیه را گرفته و [[غلات]] آن را می‌فروخت.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۳۳.</ref>


==[[نبرد در شوش]]==
== [[نبرد در شوش]] ==
سپس روی به سوی [[اهواز]] آورد و به [[شوش]] رسید، اهل آنجا دروازه [[شهر]] را بر روی او بستند، او فریاد برآورد که: در را باز کنید، پس باز کردند و او وارد شهر شد. [[حسن بن علی مأمونی]] که [[حاکم]] منطقه اهواز بود کسی را نزد ابوالسرایا فرستاد که: من [[جنگ]] با تو را خوش ندارم و از تو می‌خواهم که بازگردی و به هر کجا که می‌خواهی بروی. ابوالسرایا نپذیرفت و مصمم بر [[نبرد]] با او شد، پس مأمونی با سپاهش برابر او آمد و جنگ شدیدی میان آنها رخ داد و زیدی‌ها و علوی‌ها با [[محمد بن محمد بن زید]] در برابر [[سپاه]] مأمونی [[استقامت]] کردند و تعدادی از سپاه مأمونی را به [[قتل]] رساندند.
سپس روی به سوی [[اهواز]] آورد و به [[شوش]] رسید، اهل آنجا دروازه [[شهر]] را بر روی او بستند، او فریاد برآورد که: در را باز کنید، پس باز کردند و او وارد شهر شد. [[حسن بن علی مأمونی]] که [[حاکم]] منطقه اهواز بود کسی را نزد ابوالسرایا فرستاد که: من [[جنگ]] با تو را خوش ندارم و از تو می‌خواهم که بازگردی و به هر کجا که می‌خواهی بروی. ابوالسرایا نپذیرفت و مصمم بر [[نبرد]] با او شد، پس مأمونی با سپاهش برابر او آمد و جنگ شدیدی میان آنها رخ داد و زیدی‌ها و علوی‌ها با [[محمد بن محمد بن زید]] در برابر [[سپاه]] مأمونی [[استقامت]] کردند و تعدادی از سپاه مأمونی را به [[قتل]] رساندند.
[[مردم]] شوش از پشت سر سپاه ابوالسرایا آمدند و [[غلام]] ابوالسرایا بیرون آمد تا با آنها به نبرد بپردازد، [[سپاهیان]] ابوالسرایا [[گمان]] کردند که [[شکست]] خوردند لذا پای به فرار گذاشتند.
[[مردم]] شوش از پشت سر سپاه ابوالسرایا آمدند و [[غلام]] ابوالسرایا بیرون آمد تا با آنها به نبرد بپردازد، [[سپاهیان]] ابوالسرایا [[گمان]] کردند که [[شکست]] خوردند لذا پای به فرار گذاشتند.
سپاه و [[یاران]] حسن بن علی مأمونی شروع به کشتن یاران ابوالسرایا نمودند تا اینکه [[روز]] به آخر رسید و شب شد و [[اصحاب]] ابوالسرایا متفرق شدند و مرکب‌های آنها از پای درآمد<ref>مقاتل الطالبیین، ص۵۴۷.</ref>.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۳۴.</ref>
سپاه و [[یاران]] حسن بن علی مأمونی شروع به کشتن یاران ابوالسرایا نمودند تا اینکه [[روز]] به آخر رسید و شب شد و [[اصحاب]] ابوالسرایا متفرق شدند و مرکب‌های آنها از پای درآمد<ref>مقاتل الطالبیین، ص۵۴۷.</ref>.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۳۴.</ref>


==کشته شدن ابوالسرایا==
== کشته شدن ابوالسرایا ==
پس از متفرق شدن سپاه و یاران ابوالسرایا او راه [[خراسان]] را در پیش گرفت و در قریه‌ای که به آن «بِرقانا» گفته می‌شد فرود آمد.
پس از متفرق شدن سپاه و یاران ابوالسرایا او راه [[خراسان]] را در پیش گرفت و در قریه‌ای که به آن «بِرقانا» گفته می‌شد فرود آمد.
چون خبر به [[حماد]] [[والی]] آن ناحیه رسید سوارانی را به سوی او فرستاد و خود نیز سوار شد و نزد ابوالسرایا و همراهانش رفت و او را [[امان]] داد به شرط اینکه او را نزد [[حسن بن سهل]] بفرستد.
چون خبر به [[حماد]] [[والی]] آن ناحیه رسید سوارانی را به سوی او فرستاد و خود نیز سوار شد و نزد ابوالسرایا و همراهانش رفت و او را [[امان]] داد به شرط اینکه او را نزد [[حسن بن سهل]] بفرستد.
خط ۲۸۳: خط ۲۸۳:
حسن بن سهل دستور داد تا سر او را در قسمت شرقی و بدن او را در قسمت [[غربی]] [[شهر]] به دار آویختند<ref>در تاریخ طبری (ج۱۰، ص۲۳۱) آمده است که از هنگام نهضت ابوالسرایا در کوفه تا کشته شدن او ده ماه طول کشید.</ref>، و [[غلام]] او ابوالشوک را نیز به قتل رسانیده و در کنار ابوالسرایا به دار آویختند<ref>مقاتل الطالبیین، ص۵۴۸.</ref>.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۳۵.</ref>
حسن بن سهل دستور داد تا سر او را در قسمت شرقی و بدن او را در قسمت [[غربی]] [[شهر]] به دار آویختند<ref>در تاریخ طبری (ج۱۰، ص۲۳۱) آمده است که از هنگام نهضت ابوالسرایا در کوفه تا کشته شدن او ده ماه طول کشید.</ref>، و [[غلام]] او ابوالشوک را نیز به قتل رسانیده و در کنار ابوالسرایا به دار آویختند<ref>مقاتل الطالبیین، ص۵۴۸.</ref>.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۳۵.</ref>


==محمد بن محمد بن زید==
== محمد بن محمد بن زید ==
حسن بن سهل پس از کشتن ابوالسرایا محمد بن محمد بن زید<ref>او در حقیقت رهبری نهضت را پس از محمد بن ابراهیم عهده‌دار شد و مردم با او بیعت کرده بودند.</ref> را نزد [[مأمون]] فرستاد. وقتی بر مأمون وارد شد، مأمون در جایی نشسته بود که بر او اشراف داشت، [[فضل بن سهل]] فریاد زد: سر او را برهنه کنید.
حسن بن سهل پس از کشتن ابوالسرایا محمد بن محمد بن زید<ref>او در حقیقت رهبری نهضت را پس از محمد بن ابراهیم عهده‌دار شد و مردم با او بیعت کرده بودند.</ref> را نزد [[مأمون]] فرستاد. وقتی بر مأمون وارد شد، مأمون در جایی نشسته بود که بر او اشراف داشت، [[فضل بن سهل]] فریاد زد: سر او را برهنه کنید.
هنگامی که سر او را برهنه کردند، مأمون از [[جوانی]] و کم سن و سال بودن او [[تعجب]] کرد و از اینکه او [[رهبری]] چنین نهضتی را عهده‌دار شده بود شگفت‌زده شده بود.
هنگامی که سر او را برهنه کردند، مأمون از [[جوانی]] و کم سن و سال بودن او [[تعجب]] کرد و از اینکه او [[رهبری]] چنین نهضتی را عهده‌دار شده بود شگفت‌زده شده بود.
خط ۲۸۹: خط ۲۸۹:
چون مدتی بر این منوال گذشت - که گفته شده چهل [[روز]] بود - شربتی به او داده شد که کبد و احشاء او را پاره پاره کرد تا اینکه از [[دنیا]] رفت<ref>مقاتل الطالبیین، ص۵۴۹.</ref>.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۳۶.</ref>
چون مدتی بر این منوال گذشت - که گفته شده چهل [[روز]] بود - شربتی به او داده شد که کبد و احشاء او را پاره پاره کرد تا اینکه از [[دنیا]] رفت<ref>مقاتل الطالبیین، ص۵۴۹.</ref>.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۵۳۶.</ref>


==ابوالسرایا کیست؟==
== ابوالسرایا کیست؟ ==
{{اصلی|ابوالسرایا}}
{{اصلی|ابوالسرایا}}
[[ابوالسرایا سری بن منصور]] از [[قبیله بنی‌شیبان]] است.
[[ابوالسرایا سری بن منصور]] از [[قبیله بنی‌شیبان]] است.
او در حقیقت نقش بزرگی را در ساماندهی [[نهضت محمد بن ابراهیم]] و پس از [[مرگ]] او و [[بیعت]] با [[محمد بن محمد بن زید]] به عهده داشت که در آخر پس از ضربه سنگینی که بر [[حکومت عباسیان]] وارد کرد و [[قدرت]] و [[سیطره]] آنها را تا مرز [[سقوط]] پیش برد کشته شد.
او در حقیقت نقش بزرگی را در ساماندهی [[نهضت محمد بن ابراهیم]] و پس از [[مرگ]] او و [[بیعت]] با [[محمد بن محمد بن زید]] به عهده داشت که در آخر پس از ضربه سنگینی که بر [[حکومت عباسیان]] وارد کرد و [[قدرت]] و [[سیطره]] آنها را تا مرز [[سقوط]] پیش برد کشته شد.
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش