مردم ایران: تفاوت میان نسخهها
جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[مردم ایران در حدیث]] - [[مردم ایران در تاریخ اسلامی]] - [[مردم ایران در معارف مهدویت]] - [[مردم ایران در معارف و سیره رضوی]]| پرسش مرتبط = }} | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[مردم ایران در حدیث]] - [[مردم ایران در تاریخ اسلامی]] - [[مردم ایران در معارف مهدویت]] - [[مردم ایران در معارف و سیره رضوی]]| پرسش مرتبط = }} | ||
==[[ایران]] جاده [[ولایت]]== | == [[ایران]] جاده [[ولایت]] == | ||
[[ایرانیان]] از اولین اقوامی بودند که به [[دین مبین اسلام]] گرویدند. اسناد [[تاریخی]] و [[روایات معصومین]]{{عم}} نیز [[گواه]] این مطلب میباشد در کتاب [[صحیح مسلم]] چند [[روایت]] در این رابطه وجود دارد. | [[ایرانیان]] از اولین اقوامی بودند که به [[دین مبین اسلام]] گرویدند. اسناد [[تاریخی]] و [[روایات معصومین]] {{عم}} نیز [[گواه]] این مطلب میباشد در کتاب [[صحیح مسلم]] چند [[روایت]] در این رابطه وجود دارد. | ||
مسلم از [[ابو هریره]] روایت میکند: هنگامیکه [[سوره جمعه]] نازل شد، ما [[خدمت]] [[رسول خدا]]{{صل}} نشسته بودیم. وقتی [[حضرت]] این [[آیه]] را خواندند {{متن قرآن|وَآخَرِينَ مِنْهُمْ لَمَّا يَلْحَقُوا بِهِمْ}}<ref>«و نیز دیگرانی از ایشان که هنوز به آنان نپیوستهاند» سوره جمعه، آیه ۳.</ref> شخصی از خدمت ایشان پرسید: یا [[رسول الله]]! منظور آیه چه کسانی هستند؟ حضرت پاسخی ندادند تا دوبار و سه بار سوال تکرار شد. [[سلمان فارسی]] هم آنجا بودند. حضرت دست به شانه [[سلمان]] گذاشتند و فرمودند: اگر [[ایمان]] در ثریا هم باشد، مردانی از اینان به آن خواهند رسید<ref>صحیح مسلم. </ref>. | مسلم از [[ابو هریره]] روایت میکند: هنگامیکه [[سوره جمعه]] نازل شد، ما [[خدمت]] [[رسول خدا]] {{صل}} نشسته بودیم. وقتی [[حضرت]] این [[آیه]] را خواندند {{متن قرآن|وَآخَرِينَ مِنْهُمْ لَمَّا يَلْحَقُوا بِهِمْ}}<ref>«و نیز دیگرانی از ایشان که هنوز به آنان نپیوستهاند» سوره جمعه، آیه ۳.</ref> شخصی از خدمت ایشان پرسید: یا [[رسول الله]]! منظور آیه چه کسانی هستند؟ حضرت پاسخی ندادند تا دوبار و سه بار سوال تکرار شد. [[سلمان فارسی]] هم آنجا بودند. حضرت دست به شانه [[سلمان]] گذاشتند و فرمودند: اگر [[ایمان]] در ثریا هم باشد، مردانی از اینان به آن خواهند رسید<ref>صحیح مسلم. </ref>. | ||
[[مذهب تشیع]]، مذهبی که [[اعتقاد به امامت]] حضرت [[امیر المؤمنین علی]]{{ع}} و یازده فرزند ایشان را رکنی اصیل در ایده خود میداند، از [[کوفه]] طلوع کرد؛ زیرا کوفه محل [[حکومت امیرالمؤمنین]]{{ع}} و [[مجمع]] [[شیعیان]] و [[یاران]] حضرت بوده است. این [[مذهب]]، تا مدتی پس از [[قیام]] شیعیان به [[رهبری]] مختار در کوفه، بر ایرانیان تاثیری نگذاشت. هاشمیه یکی از حرکات [[فرقه]] که از درون این قیام بر آمد، اولین فرقه [[شیعی]] بود که [[پیام]] انقلابی خود را در ایران منتشر ساخت. پس از آن مرحله جدید توسعه [[شیعه]] با نشر [[معارف]] بلند آن از سوی [[امام باقر]]{{ع}} و [[امام صادق]]{{ع}} شروع شد. بیشترین [[پیروان]] این دو [[امام]]، [[اهل کوفه]] بودند، اما [[تشیع]] در [[حیات]] امام صادق{{ع}} در [[قم]] انتشار یافت؛ لذا [[شهر قم]] را باید نخستین [[شهر]] شیعی دانست که به نام ایران شناخته میشود<ref>بحارالانوار، ج۶۰، ص۲۱۳.</ref>. | [[مذهب تشیع]]، مذهبی که [[اعتقاد به امامت]] حضرت [[امیر المؤمنین علی]] {{ع}} و یازده فرزند ایشان را رکنی اصیل در ایده خود میداند، از [[کوفه]] طلوع کرد؛ زیرا کوفه محل [[حکومت امیرالمؤمنین]] {{ع}} و [[مجمع]] [[شیعیان]] و [[یاران]] حضرت بوده است. این [[مذهب]]، تا مدتی پس از [[قیام]] شیعیان به [[رهبری]] مختار در کوفه، بر ایرانیان تاثیری نگذاشت. هاشمیه یکی از حرکات [[فرقه]] که از درون این قیام بر آمد، اولین فرقه [[شیعی]] بود که [[پیام]] انقلابی خود را در ایران منتشر ساخت. پس از آن مرحله جدید توسعه [[شیعه]] با نشر [[معارف]] بلند آن از سوی [[امام باقر]] {{ع}} و [[امام صادق]] {{ع}} شروع شد. بیشترین [[پیروان]] این دو [[امام]]، [[اهل کوفه]] بودند، اما [[تشیع]] در [[حیات]] امام صادق {{ع}} در [[قم]] انتشار یافت؛ لذا [[شهر قم]] را باید نخستین [[شهر]] شیعی دانست که به نام ایران شناخته میشود<ref>بحارالانوار، ج۶۰، ص۲۱۳.</ref>. | ||
با رونق یافتن [[مذهب شیعه]] در قم و پس از گذشت حدود ۳ قرن یعنی قرن ۶، این مذهب به طور گسترده در جای جای ایران پراکنده شد. پس از قم، [[خراسان]] و شهرهای اطراف، پایگاه بعدی شیعیان بود که این امر با [[امامت امام رضا]] و [[سفر]] ایشان به [[خراسان]] نمود بیشتری پیدا کرد.<ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]] ص ۱۳۴.</ref> | با رونق یافتن [[مذهب شیعه]] در قم و پس از گذشت حدود ۳ قرن یعنی قرن ۶، این مذهب به طور گسترده در جای جای ایران پراکنده شد. پس از قم، [[خراسان]] و شهرهای اطراف، پایگاه بعدی شیعیان بود که این امر با [[امامت امام رضا]] و [[سفر]] ایشان به [[خراسان]] نمود بیشتری پیدا کرد.<ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]] ص ۱۳۴.</ref> | ||
==ایرانیان و اهل بیت== | == ایرانیان و اهل بیت == | ||
[[امام علی]]{{ع}} از روزهای نخستین [[اسلام]]، ایرانیانی را که اسلام میآوردند، پیوسته مورد [[ستایش]] و [[محبت]] خود قرار میدادند. [[سلمان فارسی]] که از بزرگان [[اصحاب رسول خدا]]{{صل}} بود، [[دوست]] و همدم [[امام]]{{ع}} بشمار میرفت. یکی از عادات امام علی{{ع}} این بود که سهم نقدی خود را از [[غنایم]]، در راه [[آزاد]] کردن [[اسیران]] ویژه میساخت. در موارد بسیاری، [[خلیفه دوم]] را قانع کرده بود که بار [[وظایف]] رعایای [[ایرانی]] را سبک گرداند. این گونه بود که [[ایرانیان]] به [[اولاد]] امام علی{{ع}} مهر میورزیدند و این امری بسیار واضح است<ref>روح الاسلام، ص۳۰۶.</ref>. | [[امام علی]] {{ع}} از روزهای نخستین [[اسلام]]، ایرانیانی را که اسلام میآوردند، پیوسته مورد [[ستایش]] و [[محبت]] خود قرار میدادند. [[سلمان فارسی]] که از بزرگان [[اصحاب رسول خدا]] {{صل}} بود، [[دوست]] و همدم [[امام]] {{ع}} بشمار میرفت. یکی از عادات امام علی {{ع}} این بود که سهم نقدی خود را از [[غنایم]]، در راه [[آزاد]] کردن [[اسیران]] ویژه میساخت. در موارد بسیاری، [[خلیفه دوم]] را قانع کرده بود که بار [[وظایف]] رعایای [[ایرانی]] را سبک گرداند. این گونه بود که [[ایرانیان]] به [[اولاد]] امام علی {{ع}} مهر میورزیدند و این امری بسیار واضح است<ref>روح الاسلام، ص۳۰۶.</ref>. | ||
وان ولوتن [[معتقد]] است: «یکی از علل [[تمایل]] [[اهل]] [[خراسان]] و دیگر ایرانیان نسبت به [[علویان]] این بود که هیچگاه با آنان خوش [[رفتاری]] نمیشد و هرگز روی [[عدالت]] را نمیدیدند، مگر در ایام [[حکومت امام علی]]{{ع}}»<ref>به نقل از: السیادة العربیة و الشیعة و الاسرائیلیات.</ref>. | وان ولوتن [[معتقد]] است: «یکی از علل [[تمایل]] [[اهل]] [[خراسان]] و دیگر ایرانیان نسبت به [[علویان]] این بود که هیچگاه با آنان خوش [[رفتاری]] نمیشد و هرگز روی [[عدالت]] را نمیدیدند، مگر در ایام [[حکومت امام علی]] {{ع}}»<ref>به نقل از: السیادة العربیة و الشیعة و الاسرائیلیات.</ref>. | ||
ایرانیان [[پیش از ظهور]] اسلام، دارای منطقی بودند که میپنداشتند [[مردم]] برای [[خدمتگزاری]] طبقه [[حاکم]] [[آفریده]] شدهاند و لذا باید [[اوامر]] را بدون هیچ چون و چرایی به کار ببندند. اما با آمدن اسلام [[تعالیم]] آسان و هماهنگ با [[فطرت]] عرضه شد، ایرانیان با کمال خوشنودی آن را پذیرفتند و در راه ایجاد یک [[حکومت]] [[راستین]] [[اسلامی]] [[کوشش]] کردند. سپس دیدند کسانی که زمام امور را به دست گرفتهاند که به استثنای امام علی{{ع}}، همه [[منحرف]] از راه اسلام و تعالیم آن بودند. عادات [[جاهلی]] خود و تبعیضهای قبیلهای و [[نژادی]] را در [[لباس]] اسلام زنده کرده، شکل قانونی نیز به آن دادند. در این چیزها، ایرانیان [[اهداف]] اسلامی را گم شده و جای تعالیمش را در این نوع [[حکومتها]] خالی یافتند. از اینرو دیگر طبیعی بود که آنان به آستان امام علی{{ع}} و پیشوایانی که از اولاد او بودند، روی بیاورند<ref>یاد بود هشتمین امام{{ع}}، تاریخ تمدن اسلامی، ج۲، بخش ۴، ص۲۳۲.</ref>. بنا به به نوشته دکتر شیبی: «... پارسیان به [[تشیع]] [[پناه]] بردند، و این پس از آن بود که نخست از سوی [[سفاح]] و سپس [[منصور]] و بعد هم از [[رشید]] ضربه بسیار دیدند»<ref>الصلة بین التصوف و التشیع، ص۱۰۱.</ref>.<ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]] ص ۱۳۵.</ref> | ایرانیان [[پیش از ظهور]] اسلام، دارای منطقی بودند که میپنداشتند [[مردم]] برای [[خدمتگزاری]] طبقه [[حاکم]] [[آفریده]] شدهاند و لذا باید [[اوامر]] را بدون هیچ چون و چرایی به کار ببندند. اما با آمدن اسلام [[تعالیم]] آسان و هماهنگ با [[فطرت]] عرضه شد، ایرانیان با کمال خوشنودی آن را پذیرفتند و در راه ایجاد یک [[حکومت]] [[راستین]] [[اسلامی]] [[کوشش]] کردند. سپس دیدند کسانی که زمام امور را به دست گرفتهاند که به استثنای امام علی {{ع}}، همه [[منحرف]] از راه اسلام و تعالیم آن بودند. عادات [[جاهلی]] خود و تبعیضهای قبیلهای و [[نژادی]] را در [[لباس]] اسلام زنده کرده، شکل قانونی نیز به آن دادند. در این چیزها، ایرانیان [[اهداف]] اسلامی را گم شده و جای تعالیمش را در این نوع [[حکومتها]] خالی یافتند. از اینرو دیگر طبیعی بود که آنان به آستان امام علی {{ع}} و پیشوایانی که از اولاد او بودند، روی بیاورند<ref>یاد بود هشتمین امام {{ع}}، تاریخ تمدن اسلامی، ج۲، بخش ۴، ص۲۳۲.</ref>. بنا به به نوشته دکتر شیبی: «... پارسیان به [[تشیع]] [[پناه]] بردند، و این پس از آن بود که نخست از سوی [[سفاح]] و سپس [[منصور]] و بعد هم از [[رشید]] ضربه بسیار دیدند»<ref>الصلة بین التصوف و التشیع، ص۱۰۱.</ref>.<ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]] ص ۱۳۵.</ref> | ||
==[[ایرانیان]] و [[حکومت بنی عباس]]== | == [[ایرانیان]] و [[حکومت بنی عباس]] == | ||
بعد از پایان [[جنگ نهاوند]] در [[سال ۲۰ هجری]]، [[ایران]] به دست [[اعراب]] [[مسلمان]] افتاد و در طول بیست سال بعد، تمام بلاد ایران مانند خراسان و سیستان نیز [[فتح]] شد. با آنکه بیشتر شهرهای ایران به ویژه خراسان به [[صلح]] فتح شده بود، ولی ایرانیان به تدریج با [[اسلام]] آشنا شده و شمار زیادی از آنان مسلمان شدند. به حدی که در برخی [[شهرها]]، شمار «[[موالی]]» از «[[عرب]]» بیشتر شد و [[معاویه]] از کثرت آنان به [[هراس]] افتاد که مبادا [[تولید]] [[زحمت]] کنند و به نظرش رسید که تمام موالی یا بعضی از آنان را بکشد<ref>تاریخ تمدن اسلام، ص۶۹۹.</ref>. اگر چه سخنان «[[احنف بن قیس]]» باعث شد که معاویه از کشتن موالی [[چشم]] بپوشد، ولی [[تبعیضها]] و تحقیرها [[روز]] به روز افزایش مییافت، چنان که [[عربها]] در [[نماز]] از [[اقتدا]] به موالی [[اکراه]] داشتند و میگفتند: «سه چیز نماز را میشکند: سگ و الاغ و موالی». موالی را به نام و [[لقب]] میخواندند و هیچگاه با [[کنیه]] که [[نشانه]] [[احترام]] بود، آنان را صدا نمیزدند. اگر یک موالی را برای رعایت سن و [[فضل]] و [[تقوا]] به میهمانی میخواندند او را سر راه مینشاندند تا [[مردم]] بدانند که او عرب نیست. اگر کسی از عرب میمرد، موالی نمیتوانست با دیگران بر جنازه عرب نماز بگزارد<ref>تاریخ تمدن اسلام، ص۶۹۸ و ۶۹۹.</ref>. | بعد از پایان [[جنگ نهاوند]] در [[سال ۲۰ هجری]]، [[ایران]] به دست [[اعراب]] [[مسلمان]] افتاد و در طول بیست سال بعد، تمام بلاد ایران مانند خراسان و سیستان نیز [[فتح]] شد. با آنکه بیشتر شهرهای ایران به ویژه خراسان به [[صلح]] فتح شده بود، ولی ایرانیان به تدریج با [[اسلام]] آشنا شده و شمار زیادی از آنان مسلمان شدند. به حدی که در برخی [[شهرها]]، شمار «[[موالی]]» از «[[عرب]]» بیشتر شد و [[معاویه]] از کثرت آنان به [[هراس]] افتاد که مبادا [[تولید]] [[زحمت]] کنند و به نظرش رسید که تمام موالی یا بعضی از آنان را بکشد<ref>تاریخ تمدن اسلام، ص۶۹۹.</ref>. اگر چه سخنان «[[احنف بن قیس]]» باعث شد که معاویه از کشتن موالی [[چشم]] بپوشد، ولی [[تبعیضها]] و تحقیرها [[روز]] به روز افزایش مییافت، چنان که [[عربها]] در [[نماز]] از [[اقتدا]] به موالی [[اکراه]] داشتند و میگفتند: «سه چیز نماز را میشکند: سگ و الاغ و موالی». موالی را به نام و [[لقب]] میخواندند و هیچگاه با [[کنیه]] که [[نشانه]] [[احترام]] بود، آنان را صدا نمیزدند. اگر یک موالی را برای رعایت سن و [[فضل]] و [[تقوا]] به میهمانی میخواندند او را سر راه مینشاندند تا [[مردم]] بدانند که او عرب نیست. اگر کسی از عرب میمرد، موالی نمیتوانست با دیگران بر جنازه عرب نماز بگزارد<ref>تاریخ تمدن اسلام، ص۶۹۸ و ۶۹۹.</ref>. | ||
[[بنی امیه]] در دوران [[حکومت]] خود، بزرگی اعراب و [[تحقیر]] [[ملل]] دیگر را [[شعار]] خویش ساختند؛ و ایرانیان که از فشارهای حکومت ناراضی بودند، همواره [[منتظر]] [[اقدام]] علیه آنان بودند. چنان که نه فقط همراه مختار و [[ابراهیم بن مالک]] بر [[ضد]] [[عبد الملک بن مروان]] [[قیام]] کردند، بلکه به اتفاق [[عبد الرحمان بن اشعث]] نیز علیه [[حجاج بن یوسف ثقفی]] همدست شدند، به خصوص که [[خلفای بنی امیه]] در امر [[جزیه]] و [[خراج]] [[خشونت]] و شدت زیادی به [[خرج]] میدادند. | [[بنی امیه]] در دوران [[حکومت]] خود، بزرگی اعراب و [[تحقیر]] [[ملل]] دیگر را [[شعار]] خویش ساختند؛ و ایرانیان که از فشارهای حکومت ناراضی بودند، همواره [[منتظر]] [[اقدام]] علیه آنان بودند. چنان که نه فقط همراه مختار و [[ابراهیم بن مالک]] بر [[ضد]] [[عبد الملک بن مروان]] [[قیام]] کردند، بلکه به اتفاق [[عبد الرحمان بن اشعث]] نیز علیه [[حجاج بن یوسف ثقفی]] همدست شدند، به خصوص که [[خلفای بنی امیه]] در امر [[جزیه]] و [[خراج]] [[خشونت]] و شدت زیادی به [[خرج]] میدادند. | ||
به تدریج، در اواخر [[حکومت بنی امیه]]، [[خراسان]] پایگاهی برای [[مخالفان]] آنها شد؛ لذا [[بنی عباس]] برای [[نفوذ]] خود به ایرانیها [[متوسل]] شدند. [[خلافت]] [[عباسیان]] دوره تازهای را در [[تاریخ اسلام]] گشود و بحق، [[دولت]]، خوانده شد. از همان ابتدای [[دعوت سری]]، عباسیان برای پیشبرد اهداف خویش، به خراسان که [[غیر عرب]] بودند، نظر انداختند؛ زیرا که آنان [[دوستدار]] [[علویان]] و [[اهل بیت]]{{عم}} بودند. در ثانی در [[ایران]] خاندانی چون «[[برمکیان]]» [[زندگی]] میکردند که از [[دانش]] خوبی برخوردار بودند و عباسیان دانستند که برای اداره [[کشور]] و ممالک خویش تنها میتوانند از [[ایرانیان]] کمک بگیرند. در [[زمان]] خلافت [[مأمون]]، او مقر [[حکومت]] خویش را خراسان قرار داد و گروهی از مأموران و وزیرانش را از ایرانیان [[انتخاب]] نمود. همین امر سبب گردید که تفوق [[اعراب]] از بین برود و قسمت عمدهای از اعراب که در ایران بسر میبردند، از آنجا رانده شوند. گذشته از اینها، تاثیر و نفوذ ایران در [[تشکیلات]] تازه دولت عباسیان چندان بارز و [[قوی]] شد که ترتیبات [[عربی]] [[عهد]] [[اموی]] تا حدی به کنار رفت، چون در دولت تازه به [[قدرت]] رسیده، ملاک [[برتری]] [[مسلمانی]] بود، نه [[برتری نژادی]]؛ لذا همه [[قوانین]]، حاکی از آن بود که از این پس، ایرانیان در کار اداره مملکت و [[امور سیاسی]] [[یار]] و انباز [[خلفا]] خواهند بود. | به تدریج، در اواخر [[حکومت بنی امیه]]، [[خراسان]] پایگاهی برای [[مخالفان]] آنها شد؛ لذا [[بنی عباس]] برای [[نفوذ]] خود به ایرانیها [[متوسل]] شدند. [[خلافت]] [[عباسیان]] دوره تازهای را در [[تاریخ اسلام]] گشود و بحق، [[دولت]]، خوانده شد. از همان ابتدای [[دعوت سری]]، عباسیان برای پیشبرد اهداف خویش، به خراسان که [[غیر عرب]] بودند، نظر انداختند؛ زیرا که آنان [[دوستدار]] [[علویان]] و [[اهل بیت]] {{عم}} بودند. در ثانی در [[ایران]] خاندانی چون «[[برمکیان]]» [[زندگی]] میکردند که از [[دانش]] خوبی برخوردار بودند و عباسیان دانستند که برای اداره [[کشور]] و ممالک خویش تنها میتوانند از [[ایرانیان]] کمک بگیرند. در [[زمان]] خلافت [[مأمون]]، او مقر [[حکومت]] خویش را خراسان قرار داد و گروهی از مأموران و وزیرانش را از ایرانیان [[انتخاب]] نمود. همین امر سبب گردید که تفوق [[اعراب]] از بین برود و قسمت عمدهای از اعراب که در ایران بسر میبردند، از آنجا رانده شوند. گذشته از اینها، تاثیر و نفوذ ایران در [[تشکیلات]] تازه دولت عباسیان چندان بارز و [[قوی]] شد که ترتیبات [[عربی]] [[عهد]] [[اموی]] تا حدی به کنار رفت، چون در دولت تازه به [[قدرت]] رسیده، ملاک [[برتری]] [[مسلمانی]] بود، نه [[برتری نژادی]]؛ لذا همه [[قوانین]]، حاکی از آن بود که از این پس، ایرانیان در کار اداره مملکت و [[امور سیاسی]] [[یار]] و انباز [[خلفا]] خواهند بود. | ||
درست است که در این عهد نیز مثل عهد [[عبد]] الملک و [[هشام]]، اعراب هنوز در [[قصر]] [[خلیفه]] آمد و شد میکردند، اما دیگر در نزد خلیفه [[قرب]] و مکانی نداشتند. [[موالی]] زادگان خراسان، غالبا [[امیران]] و ندیمان و جلیسان و [[حاجیان]] خلیفه بودند و دیگر شیوخ و [[سادات]] [[عرب]] را به درگاه خلیفه راه نمیدادند و [[تعصبات]] عربی دیگر تکیه گاه قدرت خلافت نبود. در دربار [[هارون]] و مأمون، غالبا بیشتر [[وزیران]] و دبیران و ندیمان [[ایرانی]] بودند و [[پوشیدن لباس]] ایرانی بین امرا و [[رجال]] مرسوم بود<ref>تاریخ گزیده، ص۳۰۵.</ref>. [[مأمون]] با کمک هواداران غیر عربش و با کمک شمشیرهای [[عجم]]، بر تخت [[خلافت]] تکیه زد و مخالفانش را تار و مار نمود. با کشته شدن [[امین]] او دیگر چگونه میتوانست به [[اعراب]] [[اعتماد]] کند؛ [[اعرابی]] که حامی درجه یک امین بودند. بنابراین مقر [[حکومت]] خود را در [[سرزمین]] پارسیان یعنی [[مرو]]، قرار داد و [[بغداد]] - نخستین پایتخت [[عربی]] - را به ویرانه تبدیل کرد. مأمون این [[کارها]] را برای ایجاد [[رعب]] در [[دل]] [[عربها]] میکرد تا بترسند از روزی که [[امپراتوری]] [[عرب]] به امپراتوری [[فارسی]] مبدل گردد<ref>تاریخ تمدن اسلام، ص۷۰۰.</ref>. | درست است که در این عهد نیز مثل عهد [[عبد]] الملک و [[هشام]]، اعراب هنوز در [[قصر]] [[خلیفه]] آمد و شد میکردند، اما دیگر در نزد خلیفه [[قرب]] و مکانی نداشتند. [[موالی]] زادگان خراسان، غالبا [[امیران]] و ندیمان و جلیسان و [[حاجیان]] خلیفه بودند و دیگر شیوخ و [[سادات]] [[عرب]] را به درگاه خلیفه راه نمیدادند و [[تعصبات]] عربی دیگر تکیه گاه قدرت خلافت نبود. در دربار [[هارون]] و مأمون، غالبا بیشتر [[وزیران]] و دبیران و ندیمان [[ایرانی]] بودند و [[پوشیدن لباس]] ایرانی بین امرا و [[رجال]] مرسوم بود<ref>تاریخ گزیده، ص۳۰۵.</ref>. [[مأمون]] با کمک هواداران غیر عربش و با کمک شمشیرهای [[عجم]]، بر تخت [[خلافت]] تکیه زد و مخالفانش را تار و مار نمود. با کشته شدن [[امین]] او دیگر چگونه میتوانست به [[اعراب]] [[اعتماد]] کند؛ [[اعرابی]] که حامی درجه یک امین بودند. بنابراین مقر [[حکومت]] خود را در [[سرزمین]] پارسیان یعنی [[مرو]]، قرار داد و [[بغداد]] - نخستین پایتخت [[عربی]] - را به ویرانه تبدیل کرد. مأمون این [[کارها]] را برای ایجاد [[رعب]] در [[دل]] [[عربها]] میکرد تا بترسند از روزی که [[امپراتوری]] [[عرب]] به امپراتوری [[فارسی]] مبدل گردد<ref>تاریخ تمدن اسلام، ص۷۰۰.</ref>. | ||