پرش به محتوا

ویژگی امام در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
خط ۵: خط ۵:
| پرسش مرتبط  =  
| پرسش مرتبط  =  
}}
}}
'''[[امامان معصوم]]{{ع}}''' برای برعهده گرفتن [[منصب امامت]] باید دارای '''صفات ویژه‌ای''' باشند. برخی از این صفات، ظاهری و جسمانی‌اند و برخی دیگر، [[باطنی]] و معنوی. برخی از این شرایط عبارت است از: قریشی بودن امام؛ [[عصمت]]؛ [[عدالت]] و [[پارسایی]]؛ [[علم]]؛ [[منصوص بودن]]؛ [[افضلیت]]؛ [[سخاوت]]؛ [[شجاعت]] و... .
'''[[امامان معصوم]] {{ع}}''' برای برعهده گرفتن [[منصب امامت]] باید دارای '''صفات ویژه‌ای''' باشند. برخی از این صفات، ظاهری و جسمانی‌اند و برخی دیگر، [[باطنی]] و معنوی. برخی از این شرایط عبارت است از: قریشی بودن امام؛ [[عصمت]]؛ [[عدالت]] و [[پارسایی]]؛ [[علم]]؛ [[منصوص بودن]]؛ [[افضلیت]]؛ [[سخاوت]]؛ [[شجاعت]] و... .


== مقدمه ==
== مقدمه ==
بنابر باورهای [[شیعیان]]، [[امامان دوازده‌گانه]]{{ع}} دارای صفات ویژه‌ای هستند که آنان را از دیگر [[مردم]] متمایز می‌سازد؛ زیرا هر کس [[منصب الهی]] [[امامت]] را برعهده بگیرد، باید دارای آن صفات باشد. برخی از این صفات، ظاهری و جسمانی‌اند و برخی دیگر، [[باطنی]] و [[معنوی]].
بنابر باورهای [[شیعیان]]، [[امامان دوازده‌گانه]] {{ع}} دارای صفات ویژه‌ای هستند که آنان را از دیگر [[مردم]] متمایز می‌سازد؛ زیرا هر کس [[منصب الهی]] [[امامت]] را برعهده بگیرد، باید دارای آن صفات باشد. برخی از این صفات، ظاهری و جسمانی‌اند و برخی دیگر، [[باطنی]] و [[معنوی]].


از [[صفات]] [[جسمانی]] [[امام]]، [[سلامت]] از [[بیماری‌ها]] و عیب‌هایی است که باعث [[انزجار]] مردم می‌شوند؛ مثلًا هیچ گاه امام{{ع}} به بیماری‌هایی مانند [[جذام]] و پیسی دچار نمی‌شود. از صفات باطنی امام{{ع}}، [[پاکی]] از نقایص [[نفسانی]] و خوی‌های [[ناپسند]] ـ مانند [[نادانی]]، دیوانگی و [[حسادت]] ـ است<ref>فاضل مقداد، ارشاد الطالبیین‌، ص۳۷۵- ۳۲۵.</ref>. امامت، مقامی آسمانی است نه منصبی [[دنیوی]] و معمولی. کسانی که به این [[منصب]] می‌رسند، منصوبِ [[خداوند]] متعال‌اند و از این رو، باید به اصول و [[فضایل نفسانی]]؛ یعنی [[حکمت]]، [[شجاعت]] و [[عفت]] ـ که جمع آنها "[[عدالت]]" است ـ آراسته باشند<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص۳۲۳.</ref>.
از [[صفات]] [[جسمانی]] [[امام]]، [[سلامت]] از [[بیماری‌ها]] و عیب‌هایی است که باعث [[انزجار]] مردم می‌شوند؛ مثلًا هیچ گاه امام {{ع}} به بیماری‌هایی مانند [[جذام]] و پیسی دچار نمی‌شود. از صفات باطنی امام {{ع}}، [[پاکی]] از نقایص [[نفسانی]] و خوی‌های [[ناپسند]] ـ مانند [[نادانی]]، دیوانگی و [[حسادت]] ـ است<ref>فاضل مقداد، ارشاد الطالبیین‌، ص۳۷۵- ۳۲۵.</ref>. امامت، مقامی آسمانی است نه منصبی [[دنیوی]] و معمولی. کسانی که به این [[منصب]] می‌رسند، منصوبِ [[خداوند]] متعال‌اند و از این رو، باید به اصول و [[فضایل نفسانی]]؛ یعنی [[حکمت]]، [[شجاعت]] و [[عفت]] ـ که جمع آنها "[[عدالت]]" است ـ آراسته باشند<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص۳۲۳.</ref>.


== معناشناسی امام==
== معناشناسی امام ==
امام در لغت به کسی گفته می‌شود که در [[رفتار]] و گفتار به او [[اقتدا]] می‌شود<ref>فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین ج ۸ ص۴۲۸؛ ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج‏۱، ص۲۸؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۸۷.</ref>، کسی که در امور پیشقدم می‌شود<ref>ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج‏۱، ص۲۸.</ref>، همچنین به [[الگو]] و نمونه هم امام گفته می‌شود<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج‏۱۲، ص۲۵.</ref>.
امام در لغت به کسی گفته می‌شود که در [[رفتار]] و گفتار به او [[اقتدا]] می‌شود<ref>فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین ج ۸ ص۴۲۸؛ ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج‏۱، ص۲۸؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۸۷.</ref>، کسی که در امور پیشقدم می‌شود<ref>ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج‏۱، ص۲۸.</ref>، همچنین به [[الگو]] و نمونه هم امام گفته می‌شود<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج‏۱۲، ص۲۵.</ref>.


[[تعریف امامت]] به «[[رهبری امت اسلامی]] در [[امور دینی]] و دنیوی به‌ عنوان [[جانشین پیامبر]]{{صل}}» مورد قبول همه [[فرقه‌های اسلامی]] است<ref>ایجی، میرسید شریف، شرح المواقف، ج‏۸، ص۳۴۵، تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد؛ ج‏۵؛ ص۲۳۲، سید مرتضی، الشافی فی الامامة، ج۱، ص۵، حلی، جعفر بن حسن، المسلک فی أصول الدین، ص۳۰۶، ابن میثم بحرانی، النجاة فی القیامة فی تحقیق أمر الإمامة، ص۴۱.</ref>، البته تعریف کامل‌تر [[امامت]] در [[مکتب اهل‌بیت]]{{ع}} طبق [[کتاب و سنت]]، این است که گفته شود: امامت، ولایت‌الامر است و اساساً [[تقابل]] [[دین]] و [[دنیا]] در این [[مکتب]] معنا و مفهوم ندارد. [[شیخ صدوق]] در [[تعریف امام]] به سه رکن اساسی [[امامت]] اشاره کرده است؛ یکی: "[[قدوه]]" بودن<ref>قدوه به معنای پیشوا و مقتدا است؛ فرهنگ معین.</ref>؛ دومی: "[[منصوب]]" بودن از طرف [[خدا]] و رکن سوم: "[[واجب الاطاعه]]" بودن [[امام]] است<ref>{{متن حدیث|سُمِّیَ الْإِمَامُ إِمَاماً لِأَنَّهُ قُدْوَةٌ لِلنَّاسِ، مَنْصُوبٌ مِنْ قِبَلِ الله - تَعَالَی ذِکْرُهُ - مُفْتَرَضُ الطَّاعَةِ عَلَی الْعِبَادِ}}، شیخ صدوق، معانی الأخبار، ص۶۴-۶۵؛ ایشان قیود مذکور در متن خود را از روایات استفاده کرده است.</ref>.
[[تعریف امامت]] به «[[رهبری امت اسلامی]] در [[امور دینی]] و دنیوی به‌ عنوان [[جانشین پیامبر]] {{صل}}» مورد قبول همه [[فرقه‌های اسلامی]] است<ref>ایجی، میرسید شریف، شرح المواقف، ج‏۸، ص۳۴۵، تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد؛ ج‏۵؛ ص۲۳۲، سید مرتضی، الشافی فی الامامة، ج۱، ص۵، حلی، جعفر بن حسن، المسلک فی أصول الدین، ص۳۰۶، ابن میثم بحرانی، النجاة فی القیامة فی تحقیق أمر الإمامة، ص۴۱.</ref>، البته تعریف کامل‌تر [[امامت]] در [[مکتب اهل‌بیت]] {{ع}} طبق [[کتاب و سنت]]، این است که گفته شود: امامت، ولایت‌الامر است و اساساً [[تقابل]] [[دین]] و [[دنیا]] در این [[مکتب]] معنا و مفهوم ندارد. [[شیخ صدوق]] در [[تعریف امام]] به سه رکن اساسی [[امامت]] اشاره کرده است؛ یکی: "[[قدوه]]" بودن<ref>قدوه به معنای پیشوا و مقتدا است؛ فرهنگ معین.</ref>؛ دومی: "[[منصوب]]" بودن از طرف [[خدا]] و رکن سوم: "[[واجب الاطاعه]]" بودن [[امام]] است<ref>{{متن حدیث|سُمِّیَ الْإِمَامُ إِمَاماً لِأَنَّهُ قُدْوَةٌ لِلنَّاسِ، مَنْصُوبٌ مِنْ قِبَلِ الله - تَعَالَی ذِکْرُهُ - مُفْتَرَضُ الطَّاعَةِ عَلَی الْعِبَادِ}}، شیخ صدوق، معانی الأخبار، ص۶۴-۶۵؛ ایشان قیود مذکور در متن خود را از روایات استفاده کرده است.</ref>.


== دیدگاه‌ها درباره [[شرایط امام]] ==
== دیدگاه‌ها درباره [[شرایط امام]] ==
خط ۲۹: خط ۲۹:
مقصود از قریشی بودن امام این است که [[نسب]] او به جد [[پیامبر خاتم]] {{صل}}، [[نضر بن کنانه]] بازگردد. در این مسأله اقوال مختلفی وجود دارد:
مقصود از قریشی بودن امام این است که [[نسب]] او به جد [[پیامبر خاتم]] {{صل}}، [[نضر بن کنانه]] بازگردد. در این مسأله اقوال مختلفی وجود دارد:


الف) [[امامیه]]: از نظر امامیه [[امامت]] به [[قریش]] اختصاص دارد، ولی شامل همه [[طوایف]] و [[قبایل]] قریش نمی‌شود، بلکه ویژه [[بنی هاشم]] است. دلیل آنان [[حدیث]] {{متن حدیث|الْأَئِمَّةُ مِنْ قُرَیْشٍ}} نیست، بلکه [[حدیث ثقلین]]<ref>{{متن حدیث|أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ أَمَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا- كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي فَإِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ}}؛ بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد{{صل}}، ج۱، ص۴۱۳.</ref> و مانند آن است که امامت را مخصوص [[امیرمؤمنان]]{{ع}} و [[خاندان]] او از [[ذریه]] [[حضرت زهرا]]{{س}} می‌داند. لذا امامیه به جای صفت [[قریشی بودن]]، صفت [[هاشمی بودن]] را ذکر کرده‌اند<ref>سید مرتضی، الشافی فی الإمامة، ج۳، ص۱۸۳- ۱۹۶.</ref>. امیرمؤمنان{{ع}} در این باره فرموده است: "[[امامان]] از قریش هستند و ریشه در بنی هاشم دارند و غیر بنی هاشم [[صلاحیت امامت]] را ندارند"<ref>نهج البلاغه، خطبه۱۴۴.</ref>.
الف) [[امامیه]]: از نظر امامیه [[امامت]] به [[قریش]] اختصاص دارد، ولی شامل همه [[طوایف]] و [[قبایل]] قریش نمی‌شود، بلکه ویژه [[بنی هاشم]] است. دلیل آنان [[حدیث]] {{متن حدیث|الْأَئِمَّةُ مِنْ قُرَیْشٍ}} نیست، بلکه [[حدیث ثقلین]]<ref>{{متن حدیث|أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ أَمَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا- كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي فَإِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ}}؛ بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد {{صل}}، ج۱، ص۴۱۳.</ref> و مانند آن است که امامت را مخصوص [[امیرمؤمنان]] {{ع}} و [[خاندان]] او از [[ذریه]] [[حضرت زهرا]] {{س}} می‌داند. لذا امامیه به جای صفت [[قریشی بودن]]، صفت [[هاشمی بودن]] را ذکر کرده‌اند<ref>سید مرتضی، الشافی فی الإمامة، ج۳، ص۱۸۳- ۱۹۶.</ref>. امیرمؤمنان {{ع}} در این باره فرموده است: "[[امامان]] از قریش هستند و ریشه در بنی هاشم دارند و غیر بنی هاشم [[صلاحیت امامت]] را ندارند"<ref>نهج البلاغه، خطبه۱۴۴.</ref>.


[[اهل سنت]] و از میان آنها [[اکثریت]] [[معتزله]]، [[اشعریه]] و [[ماتریدیه]]: قریشی بودن را از [[شرایط امام]] دانسته‌اند. آنان در این باره به حدیث {{متن حدیث|الْأَئِمَّةُ مِنْ قُرَیْشٍ}} [[استدلال]] کرده‌اند<ref>جوینی، عبدالملک، الإرشاد، ص۱۷۰؛ تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۴؛ باقلانی، قاضی ابوبکر، تمهید الأوائل، ص۴۷۲؛ تفتازانی، مسعود بن عمر، شرح العقائد النسفیه، ص۱۱۱؛ ابوحنیفه، شرح الفقه الأکبر، ص۱۸۰؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۷۰.</ref>.
[[اهل سنت]] و از میان آنها [[اکثریت]] [[معتزله]]، [[اشعریه]] و [[ماتریدیه]]: قریشی بودن را از [[شرایط امام]] دانسته‌اند. آنان در این باره به حدیث {{متن حدیث|الْأَئِمَّةُ مِنْ قُرَیْشٍ}} [[استدلال]] کرده‌اند<ref>جوینی، عبدالملک، الإرشاد، ص۱۷۰؛ تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۴؛ باقلانی، قاضی ابوبکر، تمهید الأوائل، ص۴۷۲؛ تفتازانی، مسعود بن عمر، شرح العقائد النسفیه، ص۱۱۱؛ ابوحنیفه، شرح الفقه الأکبر، ص۱۸۰؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۷۰.</ref>.


[[خوارج]] و برخی دیگر از معتزله: [[لزوم]] [[قریشی]] یا [[هاشمی بودن امام]] را رد کرده‌اند. آنان بر نظریه خود دو دلیل آورده‌اند: یکی [[حدیثی]] از [[پیامبر]]{{صل}} که فرموده است: از فرمانروای خویش [[اطاعت]] کنید، هر چند برده‌ای [[حبشی]] باشد که اعضایش قطع شده است<ref>{{عربی|أَطیعوا و لو أُمِّر علیکم عبدٌ حبشِیٌّ مُجَدَّعٌ}}؛ صحیح مسلم، ج۲، ص۹۴۴، ح۳۱۱.</ref>. دلیل دیگر اینکه از نظر [[عقل]] آنچه در [[امامت]] لازم است [[علم]] و [[بصیرت]] و دیگر [[کمالات]] [[عقلی]] و [[روحی]] است، ولی [[نسب]] و نژاد در آن نقشی ندارد<ref>تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۵.</ref>.
[[خوارج]] و برخی دیگر از معتزله: [[لزوم]] [[قریشی]] یا [[هاشمی بودن امام]] را رد کرده‌اند. آنان بر نظریه خود دو دلیل آورده‌اند: یکی [[حدیثی]] از [[پیامبر]] {{صل}} که فرموده است: از فرمانروای خویش [[اطاعت]] کنید، هر چند برده‌ای [[حبشی]] باشد که اعضایش قطع شده است<ref>{{عربی|أَطیعوا و لو أُمِّر علیکم عبدٌ حبشِیٌّ مُجَدَّعٌ}}؛ صحیح مسلم، ج۲، ص۹۴۴، ح۳۱۱.</ref>. دلیل دیگر اینکه از نظر [[عقل]] آنچه در [[امامت]] لازم است [[علم]] و [[بصیرت]] و دیگر [[کمالات]] [[عقلی]] و [[روحی]] است، ولی [[نسب]] و نژاد در آن نقشی ندارد<ref>تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۵.</ref>.


در [[نقد]] دلیل اول گفته شده است: [[حدیث]] مزبور مربوط به [[امامت اصلی]] نیست، بلکه مربوط به [[حکام]] و فرماندهانی است که توسط [[امام]] اصلی [[برگزیده]] می‌شوند و در نقد دلیل دوم نیز گفته شده است: نَسَب در امامت بی‌تأثیر نیست؛ زیرا [[مردم]] از کسانی که از نَسب عالی و [[شریف]] برخوردارند، [[اطاعت]] و [[انقیاد]] بهتری دارند و در نتیجه دستورهای آنان کامل‌تر رعایت خواهد شد<ref>تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۵.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت ۱ (مقاله)|امامت]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۴۱۲.</ref>.
در [[نقد]] دلیل اول گفته شده است: [[حدیث]] مزبور مربوط به [[امامت اصلی]] نیست، بلکه مربوط به [[حکام]] و فرماندهانی است که توسط [[امام]] اصلی [[برگزیده]] می‌شوند و در نقد دلیل دوم نیز گفته شده است: نَسَب در امامت بی‌تأثیر نیست؛ زیرا [[مردم]] از کسانی که از نَسب عالی و [[شریف]] برخوردارند، [[اطاعت]] و [[انقیاد]] بهتری دارند و در نتیجه دستورهای آنان کامل‌تر رعایت خواهد شد<ref>تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۵.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت ۱ (مقاله)|امامت]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۴۱۲.</ref>.
خط ۴۰: خط ۴۰:
عصمت در لغت هم به معنای منع و دفع آمده است<ref>فراهیدی، خلیل بن احمد، العین ج ۱ ص۳۱۳، صاحب بن عباد، المحیط فی اللغة، ج۱، ص۳۴۸.</ref> و هم به معنای امساک و اکتساب<ref>ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج۴، ص۳۳۱، راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ قرآن، ص۵۶۹.</ref> و در تعریف اصطلاحی آن [[متکلمان امامیه]] تعبیر به [[توفیق]] و [[لطف]] کرده‌اند مانند: "عصمت لطفی از جانب [[خداوند]] است که شامل حال [[مکلف]] می‌شود و او را از وقوع در [[معصیت]] و ترک [[اطاعت]] باز می‌دارد؛ با این که آن شخص [[قادر]] به انجام آن‌ دو است"<ref>شیخ مفید، محمد بن محمد، النکت الاعتقادیة؛ ص۳۷ و اوائل المقالات ص۱۳۵.</ref>.
عصمت در لغت هم به معنای منع و دفع آمده است<ref>فراهیدی، خلیل بن احمد، العین ج ۱ ص۳۱۳، صاحب بن عباد، المحیط فی اللغة، ج۱، ص۳۴۸.</ref> و هم به معنای امساک و اکتساب<ref>ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج۴، ص۳۳۱، راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ قرآن، ص۵۶۹.</ref> و در تعریف اصطلاحی آن [[متکلمان امامیه]] تعبیر به [[توفیق]] و [[لطف]] کرده‌اند مانند: "عصمت لطفی از جانب [[خداوند]] است که شامل حال [[مکلف]] می‌شود و او را از وقوع در [[معصیت]] و ترک [[اطاعت]] باز می‌دارد؛ با این که آن شخص [[قادر]] به انجام آن‌ دو است"<ref>شیخ مفید، محمد بن محمد، النکت الاعتقادیة؛ ص۳۷ و اوائل المقالات ص۱۳۵.</ref>.


صفت عصمت که [[شیعه امامیه]] قائل به آن است، مهم‌ترین شرط [[رهبران الهی]] ـ یعنی [[پیامبران]]، [[اوصیا]] و [[امامان]] ـ است؛ زیرا [[وظیفه]] اصلی آنان [[راهنمایی]] مردم به [[رستگاری]] [[دنیوی]] و [[اخروی]] است. در [[قرآن کریم]] نیز تصریح شده است که امامت، عهدی است [[الهی]] و به [[ستمگران]] نمی‌رسد<ref>{{متن قرآن|وَ إِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}؛ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>. هر کس [[معصوم]] نباشد، [[دست]] کم، ستمی به خود کرده است و از این رو، [[شایسته]] [[مقام امامت]] نمی‌شود. [[روایات]] بسیاری نیز به [[عصمت امامان]]{{ع}} تصریح کرده‌اند<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص۳۲۳-۳۲۴.</ref>.
صفت عصمت که [[شیعه امامیه]] قائل به آن است، مهم‌ترین شرط [[رهبران الهی]] ـ یعنی [[پیامبران]]، [[اوصیا]] و [[امامان]] ـ است؛ زیرا [[وظیفه]] اصلی آنان [[راهنمایی]] مردم به [[رستگاری]] [[دنیوی]] و [[اخروی]] است. در [[قرآن کریم]] نیز تصریح شده است که امامت، عهدی است [[الهی]] و به [[ستمگران]] نمی‌رسد<ref>{{متن قرآن|وَ إِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}؛ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>. هر کس [[معصوم]] نباشد، [[دست]] کم، ستمی به خود کرده است و از این رو، [[شایسته]] [[مقام امامت]] نمی‌شود. [[روایات]] بسیاری نیز به [[عصمت امامان]] {{ع}} تصریح کرده‌اند<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص۳۲۳-۳۲۴.</ref>.


==== [[دلایل عصمت]] ====
==== [[دلایل عصمت]] ====
خط ۴۶: خط ۴۶:
# [[تسلسل بودن عدم عصمت امام]]: از جمله [[دلایل]] [[امامیه]] بر [[اثبات عصمت]] آن است که اگر [[امام]] [[معصوم]] نباشد، مستلزم [[تسلسل]] است؛ زیرا او خود ممکن است به [[گناه]] [[آلوده]] شود و در این صورت نیازمند کسی است که راه صواب را به او بنمایاند و او را [[هدایت]] کند. حال، اگر در آن [[هادی]] نیز امکان گناه وجود داشته باشد، تسلسل لازم می‌آید.
# [[تسلسل بودن عدم عصمت امام]]: از جمله [[دلایل]] [[امامیه]] بر [[اثبات عصمت]] آن است که اگر [[امام]] [[معصوم]] نباشد، مستلزم [[تسلسل]] است؛ زیرا او خود ممکن است به [[گناه]] [[آلوده]] شود و در این صورت نیازمند کسی است که راه صواب را به او بنمایاند و او را [[هدایت]] کند. حال، اگر در آن [[هادی]] نیز امکان گناه وجود داشته باشد، تسلسل لازم می‌آید.
# برهان تنافی گناه با [[شئون امامت]]: اگر امام معصوم نباشد، از آلوده شدن به گناه ایمن نیست و چه‌بسا به [[ستم]] به دیگران؛ نظیر [[کتمان حق]] به [[سود]] [[همسایه]]، [[دوست]] و نزدیکانش کشانده شود، و [[ظالم]] شأنیت [[امامت]] ندارد<ref>شیخ صدوق، کمال‌الدین و تمام‌النعمه، ج۲، ص۳۶۷.</ref>.
# برهان تنافی گناه با [[شئون امامت]]: اگر امام معصوم نباشد، از آلوده شدن به گناه ایمن نیست و چه‌بسا به [[ستم]] به دیگران؛ نظیر [[کتمان حق]] به [[سود]] [[همسایه]]، [[دوست]] و نزدیکانش کشانده شود، و [[ظالم]] شأنیت [[امامت]] ندارد<ref>شیخ صدوق، کمال‌الدین و تمام‌النعمه، ج۲، ص۳۶۷.</ref>.
# برهان [[وجوب اطاعت]]: [[متکلمان شیعه]] با [[تمسک]] به [[آیه]] {{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref> که بر [[اطاعت از امام]] دلالت دارد، بر [[عصمت]] [[استدلال]] کرده‌اند<ref>علامه حلی، کشف المراد، مقصد پنجم، مسئله دوم، ص۴۹۳؛ فاضل مقداد، اللوامع الالهیة، ص۳۳۲.</ref>. نظیر همان استدلال را می‌توان بر مبنای [[هشام بن حکم]] در مورد اطاعت از امام تقریر کرد؛ هرچند خود آن تقریر در کلمات او نیامده است. هشام بن حکم بر این [[باور]] است که اطاعت از امام{{ع}} [[واجب]] است. اگر این [[اطاعت]] به شرطی مشروط نباشد ـ چنان‌که از بیان وی استفاده می‌شود ـ مستلزم [[عصمت امام]]{{ع}} است؛ زیرا اگر [[خداوند]] به اطاعت مطلق از اشخاصی دستور دهد که امکان [[خطا]] و گناه در آنان وجود دارد، از دو حال خارج نیست: یا مقابله با او و [[انکار]] وی جایز نیست که در این صورت عمومیت دلایل [[امر به معروف و نهی از منکر]] خدشه‌دار می‌شود، یا بر [[مسلمانان]] واجب است او را انکار و [[نهی از منکر]] کنند. در این صورت با امر به اطاعت از وی در [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}، ناسازگار و مستلزم [[نقض غرض]] است<ref>[[علی رضا اسعدی|اسعدی، علی رضا]]، [[هشام بن حکم (کتاب)|هشام بن حکم]]، ص۲۱۹-۲۲۲.</ref>.
# برهان [[وجوب اطاعت]]: [[متکلمان شیعه]] با [[تمسک]] به [[آیه]] {{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref> که بر [[اطاعت از امام]] دلالت دارد، بر [[عصمت]] [[استدلال]] کرده‌اند<ref>علامه حلی، کشف المراد، مقصد پنجم، مسئله دوم، ص۴۹۳؛ فاضل مقداد، اللوامع الالهیة، ص۳۳۲.</ref>. نظیر همان استدلال را می‌توان بر مبنای [[هشام بن حکم]] در مورد اطاعت از امام تقریر کرد؛ هرچند خود آن تقریر در کلمات او نیامده است. هشام بن حکم بر این [[باور]] است که اطاعت از امام {{ع}} [[واجب]] است. اگر این [[اطاعت]] به شرطی مشروط نباشد ـ چنان‌که از بیان وی استفاده می‌شود ـ مستلزم [[عصمت امام]] {{ع}} است؛ زیرا اگر [[خداوند]] به اطاعت مطلق از اشخاصی دستور دهد که امکان [[خطا]] و گناه در آنان وجود دارد، از دو حال خارج نیست: یا مقابله با او و [[انکار]] وی جایز نیست که در این صورت عمومیت دلایل [[امر به معروف و نهی از منکر]] خدشه‌دار می‌شود، یا بر [[مسلمانان]] واجب است او را انکار و [[نهی از منکر]] کنند. در این صورت با امر به اطاعت از وی در [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}، ناسازگار و مستلزم [[نقض غرض]] است<ref>[[علی رضا اسعدی|اسعدی، علی رضا]]، [[هشام بن حکم (کتاب)|هشام بن حکم]]، ص۲۱۹-۲۲۲.</ref>.


==== دامنه و [[گستره عصمت]] ====
==== دامنه و [[گستره عصمت]] ====
خط ۶۶: خط ۶۶:
[[ابوجعفر طحاوی]] نیز همین دیدگاه را [[برگزیده]] است<ref>شرح العقیدة الطحاویه، ص۳۷۹.</ref>. طرفداران این [[عقیده]] به دو وجه استناد کرده‌اند: یکی [[عمل صحابه]] و [[تابعین]] که در [[زمان]] [[حکومت‌های اموی]] [[زندگی]] می‌کردند و در برابر [[ستمگری]] و [[تبهکاری]] آنان روش [[مدارا]] و [[سکوت]] را برگزیده بودند و حتی برخی از آنان، مانند [[عبدالله بن عمر]] از قیام علیه [[بنی امیه]] منع می‌کردند<ref>شرح العقائد النسفیه، ص۱۱۴.</ref> و دیگری احادیثی که بر اطاعت از [[فرمانروا]] دستور داده و از [[سرپیچی]] از [[فرمان]] او [[نهی]] کرده است<ref>شرح الفقه الأکبر، ص۱۸۱.</ref>.
[[ابوجعفر طحاوی]] نیز همین دیدگاه را [[برگزیده]] است<ref>شرح العقیدة الطحاویه، ص۳۷۹.</ref>. طرفداران این [[عقیده]] به دو وجه استناد کرده‌اند: یکی [[عمل صحابه]] و [[تابعین]] که در [[زمان]] [[حکومت‌های اموی]] [[زندگی]] می‌کردند و در برابر [[ستمگری]] و [[تبهکاری]] آنان روش [[مدارا]] و [[سکوت]] را برگزیده بودند و حتی برخی از آنان، مانند [[عبدالله بن عمر]] از قیام علیه [[بنی امیه]] منع می‌کردند<ref>شرح العقائد النسفیه، ص۱۱۴.</ref> و دیگری احادیثی که بر اطاعت از [[فرمانروا]] دستور داده و از [[سرپیچی]] از [[فرمان]] او [[نهی]] کرده است<ref>شرح الفقه الأکبر، ص۱۸۱.</ref>.


[[نقد]]: دو [[استدلال]] مزبور ناتمام است؛ زیرا در برابر [[احادیث]] یاد شده، احادیث دیگری [[روایت]] شده که از هرگونه [[همکاری]] با فرمانروای [[ستمگر]] نهی کرده است. [[ابن اثیر جزری]] به نقل از [[ترمذی]] و [[نسایی]] از [[پیامبر گرامی]]{{صل}} روایت کرده که فرمود: پس از من امیرانی [[رهبری]] شما را برعهده می‌گیرند، هر کس [[دروغگویی]] آنها را [[تصدیق]] کرده و [[ستمکاری]] آنان را تأیید کند، از من نخواهد بود<ref>جامع الاصول، ج۴، ص۷۵.</ref>.
[[نقد]]: دو [[استدلال]] مزبور ناتمام است؛ زیرا در برابر [[احادیث]] یاد شده، احادیث دیگری [[روایت]] شده که از هرگونه [[همکاری]] با فرمانروای [[ستمگر]] نهی کرده است. [[ابن اثیر جزری]] به نقل از [[ترمذی]] و [[نسایی]] از [[پیامبر گرامی]] {{صل}} روایت کرده که فرمود: پس از من امیرانی [[رهبری]] شما را برعهده می‌گیرند، هر کس [[دروغگویی]] آنها را [[تصدیق]] کرده و [[ستمکاری]] آنان را تأیید کند، از من نخواهد بود<ref>جامع الاصول، ج۴، ص۷۵.</ref>.
از سوی دیگر، همه [[صحابه]] و تابعین در برابر ستمکاری و تبهکاری بنی امیه[[سکوت]] نکردند. روشن‌ترین [[گواه]] این مطلب [[قیام امام حسین]]{{ع}} علیه [[یزید]] [[ستمکار]] و [[تبهکار]] است. عده‌ای از [[صحابه]] یا [[تابعین]] نیز که علیه یزید [[قیام]] نکردند بدان جهت نبود که [[مخالفت]] با [[حاکم ستمکار]] را روا نمی‌دانستند، بلکه یا به خاطر [[ترس]] بر [[جان]] و [[مال]] خود بود، و یا به این دلیل بود که [[گمان]] می‌کردند قیام علیه او نتیجه‌ای نخواهد داشت<ref>مقدمه ابن خلدون، ص۲۱۶- ۲۱۷.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت ۱ (مقاله)|امامت]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۴۱۳.</ref>
از سوی دیگر، همه [[صحابه]] و تابعین در برابر ستمکاری و تبهکاری بنی امیه[[سکوت]] نکردند. روشن‌ترین [[گواه]] این مطلب [[قیام امام حسین]] {{ع}} علیه [[یزید]] [[ستمکار]] و [[تبهکار]] است. عده‌ای از [[صحابه]] یا [[تابعین]] نیز که علیه یزید [[قیام]] نکردند بدان جهت نبود که [[مخالفت]] با [[حاکم ستمکار]] را روا نمی‌دانستند، بلکه یا به خاطر [[ترس]] بر [[جان]] و [[مال]] خود بود، و یا به این دلیل بود که [[گمان]] می‌کردند قیام علیه او نتیجه‌ای نخواهد داشت<ref>مقدمه ابن خلدون، ص۲۱۶- ۲۱۷.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت ۱ (مقاله)|امامت]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۴۱۳.</ref>


=== [[علم]] ===
=== [[علم]] ===
خط ۹۲: خط ۹۲:


=== [[افضلیت]] ===
=== [[افضلیت]] ===
معنای این صفت آن است که [[امام]] معصوم{{ع}} باید در [[صفات کمال]] ـ مانند [[دانایی]] و [[پارسایی]] و [[دادگری]] ـ از دیگر [[انسان‌ها]] [[برتر]] باشد. [[منصب امامت]]، به [[دست خدا]] است و او کسی را به این [[مقام]] نمی‌گمارد مگر از دیگران برتر باشد. [[دانشمندان شیعه]]، دلایل محکم [[نقلی]] و [[عقلی]] متعددی بر [[لزوم افضلیت امام]] اقامه کرده‌اند<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی‌، ج۱، ص۲۰۲؛ شیخ صدوق، محمد بن علی، امالی، ص۵۴۰؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲۵، ص۱۶۵ و ج۹۳، ص۶۴۰؛ ابن شعبه حرانی، تحف العقول‌، ص۴۴۱؛ غیبت نعمانی‌، ص۲۲۲.</ref>.<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص۳۲۴.</ref>
معنای این صفت آن است که [[امام]] معصوم {{ع}} باید در [[صفات کمال]] ـ مانند [[دانایی]] و [[پارسایی]] و [[دادگری]] ـ از دیگر [[انسان‌ها]] [[برتر]] باشد. [[منصب امامت]]، به [[دست خدا]] است و او کسی را به این [[مقام]] نمی‌گمارد مگر از دیگران برتر باشد. [[دانشمندان شیعه]]، دلایل محکم [[نقلی]] و [[عقلی]] متعددی بر [[لزوم افضلیت امام]] اقامه کرده‌اند<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی‌، ج۱، ص۲۰۲؛ شیخ صدوق، محمد بن علی، امالی، ص۵۴۰؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲۵، ص۱۶۵ و ج۹۳، ص۶۴۰؛ ابن شعبه حرانی، تحف العقول‌، ص۴۴۱؛ غیبت نعمانی‌، ص۲۲۲.</ref>.<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص۳۲۴.</ref>


[[ابن قبه رازی]] یکی از متکلمان امامیه است بر این [[باور]] است که امام باید [[افضل]] از همه [[امت]] باشد<ref>ابن قبه رازی رازی، نقض الاشهاد، ص۹۸-۹۹.</ref>. او فضل امام را یک ویژگی ذاتی و نه تفضلی بیان می‌کند<ref>ابن قبه رازی رازی، نقض الاشهاد، ص۱۱۵.</ref> و از این روست که [[امامت]] را امری استحقاقی می‌دانسته است<ref> ابن قبه رازی رازی، نقض الاشهاد، ص۹۵.</ref>. وی از آنجا که این ویژگی را از ملاک‌های [[تعیین امام]] و از شروط [[صحت]] آن قرار داده، [[ظهور]] فضل از طرف امام را [[واجب]] می‌داند<ref>ر.ک: ابن قبه رازی رازی، نقض الاشهاد، ص۱۰۹.</ref>.<ref>[[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]]، [[ابن قبه رازی (کتاب)| ابن قبه رازی]]، ص۱۴۶-۱۴۸.</ref>
[[ابن قبه رازی]] یکی از متکلمان امامیه است بر این [[باور]] است که امام باید [[افضل]] از همه [[امت]] باشد<ref>ابن قبه رازی رازی، نقض الاشهاد، ص۹۸-۹۹.</ref>. او فضل امام را یک ویژگی ذاتی و نه تفضلی بیان می‌کند<ref>ابن قبه رازی رازی، نقض الاشهاد، ص۱۱۵.</ref> و از این روست که [[امامت]] را امری استحقاقی می‌دانسته است<ref> ابن قبه رازی رازی، نقض الاشهاد، ص۹۵.</ref>. وی از آنجا که این ویژگی را از ملاک‌های [[تعیین امام]] و از شروط [[صحت]] آن قرار داده، [[ظهور]] فضل از طرف امام را [[واجب]] می‌داند<ref>ر. ک: ابن قبه رازی رازی، نقض الاشهاد، ص۱۰۹.</ref>.<ref>[[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]]، [[ابن قبه رازی (کتاب)| ابن قبه رازی]]، ص۱۴۶-۱۴۸.</ref>


=== [[سخاوت]] ===
=== [[سخاوت]] ===
[[سخاوت]] از جمله فضلیت‌های [[اخلاقی]] است که [[هشام بن حکم]] آن را از [[شرایط امامت]] و متکلمانی همچون [[خواجه نصیر]] [[طوسی]]<ref>تلخیص المحصل، رسالة الامامة، ص۴۳۱.</ref> و [[علامه حلی]]<ref>نهج الحق وکشف الصدق، ص۲۴۵.</ref> آن را از وجوه [[افضلیت امام علی]]{{ع}} دانسته‌اند. [[سخاوت]] که [[حد وسط]] [[بخل]] و [[اسراف]] است، آن است که [[مال]] در مصارف [[واجب]] یا مستحسن، صرف شود. [[مصرف]] واجب یا مستحسن، اعم از این است که واجب یا مستحسن [[شرعی]] باشد یا در طریقه مروّت و عرف و [[عادت]]، لازم یا مستحسن شمرده شود. از این‌رو، سخی کسی است که از هر مصرفی که ترک آن شرعأ [[ناپسند]] یا نزد عقلا به حسب [[عرف]] [[قبیح]] است دریغ نورزد و مال را در آن مصرف کند. اگر در یکی از آنها مضایقه کند، [[بخیل]]، و اگر [[واجب شرعی]] را ترک کند، گویا بخیل‌تر باشد.<ref>ملا احمد نراقی، معراج السعادة، ص۲۹۴.</ref>
[[سخاوت]] از جمله فضلیت‌های [[اخلاقی]] است که [[هشام بن حکم]] آن را از [[شرایط امامت]] و متکلمانی همچون [[خواجه نصیر]] [[طوسی]]<ref>تلخیص المحصل، رسالة الامامة، ص۴۳۱.</ref> و [[علامه حلی]]<ref>نهج الحق وکشف الصدق، ص۲۴۵.</ref> آن را از وجوه [[افضلیت امام علی]] {{ع}} دانسته‌اند. [[سخاوت]] که [[حد وسط]] [[بخل]] و [[اسراف]] است، آن است که [[مال]] در مصارف [[واجب]] یا مستحسن، صرف شود. [[مصرف]] واجب یا مستحسن، اعم از این است که واجب یا مستحسن [[شرعی]] باشد یا در طریقه مروّت و عرف و [[عادت]]، لازم یا مستحسن شمرده شود. از این‌رو، سخی کسی است که از هر مصرفی که ترک آن شرعأ [[ناپسند]] یا نزد عقلا به حسب [[عرف]] [[قبیح]] است دریغ نورزد و مال را در آن مصرف کند. اگر در یکی از آنها مضایقه کند، [[بخیل]]، و اگر [[واجب شرعی]] را ترک کند، گویا بخیل‌تر باشد.<ref>ملا احمد نراقی، معراج السعادة، ص۲۹۴.</ref>


با توجه به تعریف فوق، وقتی گفته می‌شود [[امام]]، [[سخی‌ترین]] [[مردمان]] است؛ یعنی اموالی را که در [[اختیار]] دارد در مصارف واجب یا مستحسن مصرف می‌کند<ref>[[علی رضا اسعدی|اسعدی، علی رضا]]، [[هشام بن حکم (کتاب)|هشام بن حکم]]، ص۲۲۵-۲۲۶.</ref>.
با توجه به تعریف فوق، وقتی گفته می‌شود [[امام]]، [[سخی‌ترین]] [[مردمان]] است؛ یعنی اموالی را که در [[اختیار]] دارد در مصارف واجب یا مستحسن مصرف می‌کند<ref>[[علی رضا اسعدی|اسعدی، علی رضا]]، [[هشام بن حکم (کتاب)|هشام بن حکم]]، ص۲۲۵-۲۲۶.</ref>.
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش