چهاردهم ذیحجه: تفاوت میان نسخهها
جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
}} | }} | ||
==[[اعطای فدک به فاطمه]]{{س}}== | == [[اعطای فدک به فاطمه]] {{س}} == | ||
[[علامه مجلسی]] به نقل از [[شیخ طوسی]]، [[روز]] چهاردهم [[ذیحجه]] را روز واگذاری [[فدک]] به [[حضرت زهرا]]{{س}} برشمرده است<ref>بحارالأنوار، ج۱۵، ص۱۸۸.</ref>. | [[علامه مجلسی]] به نقل از [[شیخ طوسی]]، [[روز]] چهاردهم [[ذیحجه]] را روز واگذاری [[فدک]] به [[حضرت زهرا]] {{س}} برشمرده است<ref>بحارالأنوار، ج۱۵، ص۱۸۸.</ref>. | ||
فدک دهکدهای آباد و نام منطقهای حاصلخیز در ۱۳۰ کیلومتری [[مدینه]] در [[شرق]] [[خیبر]] است که در [[سال هفتم هجری]] بدون [[خونریزی]] به دست [[پیامبر]]{{صل}} فتح شد. بنا بر [[حکم]] صریح [[قرآن]] سرزمینهایی که بدون [[درگیری نظامی]] به فتح [[مسلمانان]] در آیند، «[[فیئ]]» و [[ملک]] شخصی پیامبر{{صل}} میشوند و مسلمانان دیگر حقی در آن ندارند و پیامبر{{صل}} میتواند هرگونه [[مصلحت]] بداند درباره آنها [[تصمیم]] بگیرد. | فدک دهکدهای آباد و نام منطقهای حاصلخیز در ۱۳۰ کیلومتری [[مدینه]] در [[شرق]] [[خیبر]] است که در [[سال هفتم هجری]] بدون [[خونریزی]] به دست [[پیامبر]] {{صل}} فتح شد. بنا بر [[حکم]] صریح [[قرآن]] سرزمینهایی که بدون [[درگیری نظامی]] به فتح [[مسلمانان]] در آیند، «[[فیئ]]» و [[ملک]] شخصی پیامبر {{صل}} میشوند و مسلمانان دیگر حقی در آن ندارند و پیامبر {{صل}} میتواند هرگونه [[مصلحت]] بداند درباره آنها [[تصمیم]] بگیرد. | ||
پس از [[نزول آیه]] {{متن قرآن|وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ}}<ref>«و حقّ خویشاوند را به او برسان» سوره اسراء، آیه ۲۶.</ref>، پیامبر به [[فرمان خدا]] در [[زمان]] [[حیات]] خویش فدک را به [[فاطمه زهرا]]{{س}} بخشید و در همان مجلس سندی نیز تنظیم کرد که [[امیرمؤمنان]]{{ع}} و [[ام ایمن]] [[گواهان]] آن بودند. حضرت زهرا{{س}} نمایندهای برای خود برگزید تا امور فدک را از نزدیک اداره کند و کارمندانی نیز به [[فرمان]] او درآورد. فدک در سه سال پیش از [[وفات پیامبر]]{{صل}} در دست [[فاطمه]]{{س}} بود و [[بنیهاشم]] از محصول آن بهره میبردند.<ref>[[حبیبالله فرحزاد|فرحزاد، حبیبالله]]، [[غدیر برترین پیام آسمانی (کتاب)|غدیر برترین پیام آسمانی]]، ص ۱۹۹.</ref> | پس از [[نزول آیه]] {{متن قرآن|وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ}}<ref>«و حقّ خویشاوند را به او برسان» سوره اسراء، آیه ۲۶.</ref>، پیامبر به [[فرمان خدا]] در [[زمان]] [[حیات]] خویش فدک را به [[فاطمه زهرا]] {{س}} بخشید و در همان مجلس سندی نیز تنظیم کرد که [[امیرمؤمنان]] {{ع}} و [[ام ایمن]] [[گواهان]] آن بودند. حضرت زهرا {{س}} نمایندهای برای خود برگزید تا امور فدک را از نزدیک اداره کند و کارمندانی نیز به [[فرمان]] او درآورد. فدک در سه سال پیش از [[وفات پیامبر]] {{صل}} در دست [[فاطمه]] {{س}} بود و [[بنیهاشم]] از محصول آن بهره میبردند.<ref>[[حبیبالله فرحزاد|فرحزاد، حبیبالله]]، [[غدیر برترین پیام آسمانی (کتاب)|غدیر برترین پیام آسمانی]]، ص ۱۹۹.</ref> | ||
==[[غصب فدک]]== | == [[غصب فدک]] == | ||
پس از [[شهادت پیامبر]]{{صل}} [[خلیفه اول]]، [[نماینده]] حضرت زهرا{{س}} را [[اخراج]] کرد و فدک را به بهانه [[حدیث]] ساختگی {{متن حدیث|نَحْنُ مَعَاشِرَ الْأَنْبِيَاءِ لَا نُوَرِّثُ}}<ref>«ما گروه انبیا چیزی به ارث نمیگذاریم» (الإحتجاج، ج۱، ص۱۰۴).</ref>، به [[تصرف]] خویش در آورد. | پس از [[شهادت پیامبر]] {{صل}} [[خلیفه اول]]، [[نماینده]] حضرت زهرا {{س}} را [[اخراج]] کرد و فدک را به بهانه [[حدیث]] ساختگی {{متن حدیث|نَحْنُ مَعَاشِرَ الْأَنْبِيَاءِ لَا نُوَرِّثُ}}<ref>«ما گروه انبیا چیزی به ارث نمیگذاریم» (الإحتجاج، ج۱، ص۱۰۴).</ref>، به [[تصرف]] خویش در آورد. | ||
[[امیر مؤمنان]]{{ع}} و حضرت زهرا{{س}} از راههای گوناگون کوشیدند فدک را باز پس گیرند و برای [[اثبات]] [[مالکیت]] خود، [[استدلال]] و [[احتجاج]] کردند. حضرت زهرا{{س}} هم در [[خطبه]] معروف خویش از [[غصب]] آن [[انتقاد]] مینماید و با استناد به [[آیات قرآن]]، ادعای آنان را در اینکه پیامبر [[ارث]] باقی نمیگذارد رد میکند. علاوه بر اینکه فدک مدتها در [[اختیار]] [[حضرت]] فاطمه{{س}} بود و از اینرو، نیازی نبود آن حضرت برای اثبات مالکیت خویش [[بینه]] اقامه کند؛ اما از او بینه و [[شاهد]] خواستند. | [[امیر مؤمنان]] {{ع}} و حضرت زهرا {{س}} از راههای گوناگون کوشیدند فدک را باز پس گیرند و برای [[اثبات]] [[مالکیت]] خود، [[استدلال]] و [[احتجاج]] کردند. حضرت زهرا {{س}} هم در [[خطبه]] معروف خویش از [[غصب]] آن [[انتقاد]] مینماید و با استناد به [[آیات قرآن]]، ادعای آنان را در اینکه پیامبر [[ارث]] باقی نمیگذارد رد میکند. علاوه بر اینکه فدک مدتها در [[اختیار]] [[حضرت]] فاطمه{{س}} بود و از اینرو، نیازی نبود آن حضرت برای اثبات مالکیت خویش [[بینه]] اقامه کند؛ اما از او بینه و [[شاهد]] خواستند. | ||
سرانجام، با اینکه حضرت فاطمه{{س}} [[بینه]] و [[شاهد]] اقامه کرد نپذیرفتند و [[فدک]] را باز نگرداندند. [[فاطمه]]{{س}} از [[ابوبکر]] [[غضبناک]] شد و دیگر هیچگاه با او سخن نگفت.<ref>[[حبیبالله فرحزاد|فرحزاد، حبیبالله]]، [[غدیر برترین پیام آسمانی (کتاب)|غدیر برترین پیام آسمانی]]، ص ۱۹۹.</ref> | سرانجام، با اینکه حضرت فاطمه{{س}} [[بینه]] و [[شاهد]] اقامه کرد نپذیرفتند و [[فدک]] را باز نگرداندند. [[فاطمه]] {{س}} از [[ابوبکر]] [[غضبناک]] شد و دیگر هیچگاه با او سخن نگفت.<ref>[[حبیبالله فرحزاد|فرحزاد، حبیبالله]]، [[غدیر برترین پیام آسمانی (کتاب)|غدیر برترین پیام آسمانی]]، ص ۱۹۹.</ref> | ||
==[[اهداف]] [[غصب فدک]]== | == [[اهداف]] [[غصب فدک]] == | ||
فدک بسیار بزرگ بود، نخلهای آن به تعداد نخلهای [[کوفه]] امروز و محصول خرمای آن بیشتر از [[خیبر]] بود. ابوبکر و [[عمر]] هدفشان از جلوگیری فاطمه{{س}} از در [[اختیار]] داشتن آن، این بود که علی{{ع}} به کمک محصولات و غله آن در مخاصمهای که درباره [[خلافت]] داشت [[قدرت]] نگیرد. بنابراین، غصب فدک جنبه [[سیاسی]] داشت و میخواستند دست [[اهل بیت]]{{عم}} را از [[امور مالی]] کوتاه کرده و به پشتوانه [[اقتصادی]] آنان ضربه بزنند. | فدک بسیار بزرگ بود، نخلهای آن به تعداد نخلهای [[کوفه]] امروز و محصول خرمای آن بیشتر از [[خیبر]] بود. ابوبکر و [[عمر]] هدفشان از جلوگیری فاطمه {{س}} از در [[اختیار]] داشتن آن، این بود که علی {{ع}} به کمک محصولات و غله آن در مخاصمهای که درباره [[خلافت]] داشت [[قدرت]] نگیرد. بنابراین، غصب فدک جنبه [[سیاسی]] داشت و میخواستند دست [[اهل بیت]] {{عم}} را از [[امور مالی]] کوتاه کرده و به پشتوانه [[اقتصادی]] آنان ضربه بزنند. | ||
فدک پیوسته در [[تاریخ]] به عنوان نشانهای روشن از [[ظلم به اهل بیت]]{{عم}} مطرح بوده و ابعادی فراتر از [[تصرف]] یک مزرعه و باغ یافته است. کوتاه کردن دست اهل بیت{{عم}} از آن، نمادی از کنار گذاشتن سیاسی بوده و فدک مترادف با [[حکومت]] شده است. | فدک پیوسته در [[تاریخ]] به عنوان نشانهای روشن از [[ظلم به اهل بیت]] {{عم}} مطرح بوده و ابعادی فراتر از [[تصرف]] یک مزرعه و باغ یافته است. کوتاه کردن دست اهل بیت {{عم}} از آن، نمادی از کنار گذاشتن سیاسی بوده و فدک مترادف با [[حکومت]] شده است. | ||
[[گواه]] این مطلب، سخن [[حضرت موسی بن جعفر]]{{ع}} به [[هارون]] الرشید است که فدک را همه قلمرو و وسعت [[اسلام]] دانست که [[حق]] [[خاندان پیامبر]]{{صل}} بوده و دیگران [[غصب]] کردهاند<ref>مناقب، ج۴، ص۳۲۰؛ بحار الأنوار، ج۲۹، ص۲۰۰.</ref>. | [[گواه]] این مطلب، سخن [[حضرت موسی بن جعفر]] {{ع}} به [[هارون]] الرشید است که فدک را همه قلمرو و وسعت [[اسلام]] دانست که [[حق]] [[خاندان پیامبر]] {{صل}} بوده و دیگران [[غصب]] کردهاند<ref>مناقب، ج۴، ص۳۲۰؛ بحار الأنوار، ج۲۹، ص۲۰۰.</ref>. | ||
فاطمه{{س}} نیز با طرح مسأله فدک به عنوان نشانهای از غصب و [[زور]] [[غاصبان خلافت]] میکوشید تا حکومت آنان را محکوم کند و پافشاری آن [[حضرت]] از اینرو بود، نه به خاطر [[ارزش]] اقتصادی آن<ref>فرهنگ غدیر، ص۴۵۵.</ref>. | فاطمه {{س}} نیز با طرح مسأله فدک به عنوان نشانهای از غصب و [[زور]] [[غاصبان خلافت]] میکوشید تا حکومت آنان را محکوم کند و پافشاری آن [[حضرت]] از اینرو بود، نه به خاطر [[ارزش]] اقتصادی آن<ref>فرهنگ غدیر، ص۴۵۵.</ref>. | ||
بنابراین، فدک برای [[شیعیان]] تنها یادآور یک [[نزاع مالی]] نیست، بلکه نمادی از [[مظلومیت حضرت فاطمه]]{{س}} و [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} است که با نام آنان گره خورده و ارزش [[اعتقادی]] یافته است.<ref>[[حبیبالله فرحزاد|فرحزاد، حبیبالله]]، [[غدیر برترین پیام آسمانی (کتاب)|غدیر برترین پیام آسمانی]]، ص ۲۰۰.</ref> | بنابراین، فدک برای [[شیعیان]] تنها یادآور یک [[نزاع مالی]] نیست، بلکه نمادی از [[مظلومیت حضرت فاطمه]] {{س}} و [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} است که با نام آنان گره خورده و ارزش [[اعتقادی]] یافته است.<ref>[[حبیبالله فرحزاد|فرحزاد، حبیبالله]]، [[غدیر برترین پیام آسمانی (کتاب)|غدیر برترین پیام آسمانی]]، ص ۲۰۰.</ref> | ||
==[[فدک]] در گذر [[تاریخ]]== | == [[فدک]] در گذر [[تاریخ]] == | ||
بعد از [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[معاویه]]، فدک را به [[مروان بن حکم]] داد؛ اما بعدها آن را پس گرفت. با روی کار آمدن مروان بن حکم، فدک دوباره به [[تصرف]] او در آمد و آن را به پسرش [[عبدالعزیز]] بخشید و از او به پسرش عمربن عبدالعزیز رسید که با توجه به اوضاع [[سیاسی]] دوران خود، فدک را به [[اولاد فاطمه]]{{س}} برگرداند؛ اما پس از وی [[پادشاهان]] [[اموی]]، فدک را پس گرفتند. | بعد از [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} [[معاویه]]، فدک را به [[مروان بن حکم]] داد؛ اما بعدها آن را پس گرفت. با روی کار آمدن مروان بن حکم، فدک دوباره به [[تصرف]] او در آمد و آن را به پسرش [[عبدالعزیز]] بخشید و از او به پسرش عمربن عبدالعزیز رسید که با توجه به اوضاع [[سیاسی]] دوران خود، فدک را به [[اولاد فاطمه]] {{س}} برگرداند؛ اما پس از وی [[پادشاهان]] [[اموی]]، فدک را پس گرفتند. | ||
[[سفاح]]، [[خلیفه عباسی]]، فدک را به [[فرزندان فاطمه]]{{س}} داد؛ اما منصور، آن را پس گرفت. در [[روزگار]] [[مأمون]]، گروهی از [[سادات]] به وی [[شکایت]] بردند که فدک را [[پیامبر]]{{صل}} به فاطمه{{س}} بخشید، مأمون با توجه به نظر [[فقها]] فدک را به اولاد فاطمه{{س}} داد؛ اما [[حاکمان]] بعد از او، فدک را به تصرف خود در آوردند<ref>فرهنگ شیعه، ص۳۵۷.</ref>. | [[سفاح]]، [[خلیفه عباسی]]، فدک را به [[فرزندان فاطمه]] {{س}} داد؛ اما منصور، آن را پس گرفت. در [[روزگار]] [[مأمون]]، گروهی از [[سادات]] به وی [[شکایت]] بردند که فدک را [[پیامبر]] {{صل}} به فاطمه{{س}} بخشید، مأمون با توجه به نظر [[فقها]] فدک را به اولاد فاطمه {{س}} داد؛ اما [[حاکمان]] بعد از او، فدک را به تصرف خود در آوردند<ref>فرهنگ شیعه، ص۳۵۷.</ref>. | ||
فدک در حال حاضر به نام «الحائط» در مرز شرقی [[خیبر]] قرار دارد و شامل تعدادی روستا و دارای بیش از یازده هزار سکنه و سرزمینی پوشیده از نخلستان و برخوردار از امکانات [[کشاورزی]] است<ref>فرهنگ غدیر، ص۴۵۵.</ref>.<ref>[[حبیبالله فرحزاد|فرحزاد، حبیبالله]]، [[غدیر برترین پیام آسمانی (کتاب)|غدیر برترین پیام آسمانی]]، ص ۲۰۰.</ref> | فدک در حال حاضر به نام «الحائط» در مرز شرقی [[خیبر]] قرار دارد و شامل تعدادی روستا و دارای بیش از یازده هزار سکنه و سرزمینی پوشیده از نخلستان و برخوردار از امکانات [[کشاورزی]] است<ref>فرهنگ غدیر، ص۴۵۵.</ref>.<ref>[[حبیبالله فرحزاد|فرحزاد، حبیبالله]]، [[غدیر برترین پیام آسمانی (کتاب)|غدیر برترین پیام آسمانی]]، ص ۲۰۰.</ref> | ||
==[[شق القمر]]== | == [[شق القمر]] == | ||
شب چهاردهم [[ذیحجه]]، [[مشرکان مکه]]، یا بنا به روایتی از [[امام صادق]]{{ع}} چهارده تن از [[اصحاب عقبه]]، از آن [[حضرت]] درخواست [[معجزه]] کردند و گفتند: هر [[پیامبری]] دارای معجزه است، معجزه شما در این شب چه میتواند باشد؟ | شب چهاردهم [[ذیحجه]]، [[مشرکان مکه]]، یا بنا به روایتی از [[امام صادق]] {{ع}} چهارده تن از [[اصحاب عقبه]]، از آن [[حضرت]] درخواست [[معجزه]] کردند و گفتند: هر [[پیامبری]] دارای معجزه است، معجزه شما در این شب چه میتواند باشد؟ | ||
پیامبر{{صل}} فرمود: شما از من چه معجزهای میخواهید؟ آنان گفتند: اگر [[خدا]] با توست و تو در نزد او قدر و منزلتی داری، از او بخواه که قرص [[قمر]] ماه را دو قطعه کند و آن دو را از هم جدا نماید. | پیامبر {{صل}} فرمود: شما از من چه معجزهای میخواهید؟ آنان گفتند: اگر [[خدا]] با توست و تو در نزد او قدر و منزلتی داری، از او بخواه که قرص [[قمر]] ماه را دو قطعه کند و آن دو را از هم جدا نماید. | ||
پیامبر{{صل}} درباره پیشنهاد آنان میاندیشید که [[جبرئیل امین]] بر او نازل شد و عرض کرد: ای محمد! [[خدای سبحان]] به تو [[سلام]] میرساند و میفرماید: هر چیزی در این عالم را به [[فرمان]] تو درآوردم، هر چه از من بخواهی [[اجابت]] کنم. آنگاه، آن حضرت سرش را به سوی [[آسمان]] بلند کرد و به ماه دستور داد که به دو نیم شود. در همان حال، ماه به دو نیمه شد و [[معجزه الهی]] به وقوع پیوست. | پیامبر {{صل}} درباره پیشنهاد آنان میاندیشید که [[جبرئیل امین]] بر او نازل شد و عرض کرد: ای محمد! [[خدای سبحان]] به تو [[سلام]] میرساند و میفرماید: هر چیزی در این عالم را به [[فرمان]] تو درآوردم، هر چه از من بخواهی [[اجابت]] کنم. آنگاه، آن حضرت سرش را به سوی [[آسمان]] بلند کرد و به ماه دستور داد که به دو نیم شود. در همان حال، ماه به دو نیمه شد و [[معجزه الهی]] به وقوع پیوست. | ||
[[پیامبر]]{{صل}} و [[پیروان]] او به [[سجده]] رفته و خدای [[قادر]] و سبحان را [[شکر]] نمودند. آنگاه، به آن [[حضرت]] گفتند: آیا امکان دارد که دو نیمه ماه به هم بپیوندد و همانند سابق شود؟ پیامبر{{صل}} اشارهای به دو پاره ماه کرد و دستور داد که به هم بپیوندند. [[مشرکان مکه]] و یا [[اصحاب عقبه]] بار دیگر از آن حضرت درخواست کردند که وی [[معجزه]] کرده و بالای ماه را بشکافد. | [[پیامبر]] {{صل}} و [[پیروان]] او به [[سجده]] رفته و خدای [[قادر]] و سبحان را [[شکر]] نمودند. آنگاه، به آن [[حضرت]] گفتند: آیا امکان دارد که دو نیمه ماه به هم بپیوندد و همانند سابق شود؟ پیامبر {{صل}} اشارهای به دو پاره ماه کرد و دستور داد که به هم بپیوندند. [[مشرکان مکه]] و یا [[اصحاب عقبه]] بار دیگر از آن حضرت درخواست کردند که وی [[معجزه]] کرده و بالای ماه را بشکافد. | ||
آن حضرت برای [[اتمام حجت]] بر آنان، بار دیگر اشاره به ماه کرد و [[فرمان]] داد که در بالایش شکافی پدید آید. در همان لحظه انشقاقی پدید آمد و بالای ماه شکافته شد و معجزه «[[شق القمر]]» به وقوع پیوست. پیامبر{{صل}} و پیروانش [[سجده شکر]] کرده و [[خدای سبحان]] را که چنین معجزهای به پیامبرش [[عنایت]] کرد، [[سپاس]] گفتند. آنگاه پیامبر{{صل}} به ماه اشاره کرد که به حال سابقش برگردد. | آن حضرت برای [[اتمام حجت]] بر آنان، بار دیگر اشاره به ماه کرد و [[فرمان]] داد که در بالایش شکافی پدید آید. در همان لحظه انشقاقی پدید آمد و بالای ماه شکافته شد و معجزه «[[شق القمر]]» به وقوع پیوست. پیامبر {{صل}} و پیروانش [[سجده شکر]] کرده و [[خدای سبحان]] را که چنین معجزهای به پیامبرش [[عنایت]] کرد، [[سپاس]] گفتند. آنگاه پیامبر {{صل}} به ماه اشاره کرد که به حال سابقش برگردد. | ||
[[مشرکان]] و [[کافران]] که با چشم خود [[شاهد]] این معجزه الهی بودند، به عهدشان [[وفا]] نکرده و برای [[ایمان آوردن]] به پیامبر{{صل}} بهانه آوردند و گفتند: ما [[منتظر]] بازگشت مسافرانمان از [[شام]] و [[یمن]] میمانیم، اگر آنان نیز این معجزه را دیده باشند به تو [[ایمان]] میآوریم و در غیر این صورت معلوم میشود که بر ما [[سحر]] و [[جادو]] کردی و [[دشمنی]] ما نسبت به تو افزون میگردد. | [[مشرکان]] و [[کافران]] که با چشم خود [[شاهد]] این معجزه الهی بودند، به عهدشان [[وفا]] نکرده و برای [[ایمان آوردن]] به پیامبر {{صل}} بهانه آوردند و گفتند: ما [[منتظر]] بازگشت مسافرانمان از [[شام]] و [[یمن]] میمانیم، اگر آنان نیز این معجزه را دیده باشند به تو [[ایمان]] میآوریم و در غیر این صورت معلوم میشود که بر ما [[سحر]] و [[جادو]] کردی و [[دشمنی]] ما نسبت به تو افزون میگردد. | ||
به هر حال، مشرکان با این بهانه از زیر بار [[عهد]] و پیمانشان شانه خالی کرده و به آن حضرت ایمان نیاوردند و گفتند: کار محمد{{صل}} سحر و جادو بود. | به هر حال، مشرکان با این بهانه از زیر بار [[عهد]] و پیمانشان شانه خالی کرده و به آن حضرت ایمان نیاوردند و گفتند: کار محمد {{صل}} سحر و جادو بود. | ||
اکثر قریب به اتفاق [[علما]]، [[مفسران]] و [[مورخان]] [[اسلامی]] معجزه [[شقالقمر]] را [[تأیید]] کرده و [[شأن نزول آیه]] ۵۴ [[سوره قمر]] را در همین رابطه میدانند<ref>تفسیر القمی، ج۲، ص۳۴۱؛ بحار الأنوار، ج۱۷، ص۳۵۲.</ref>؛ آنجا که میفرماید: | اکثر قریب به اتفاق [[علما]]، [[مفسران]] و [[مورخان]] [[اسلامی]] معجزه [[شقالقمر]] را [[تأیید]] کرده و [[شأن نزول آیه]] ۵۴ [[سوره قمر]] را در همین رابطه میدانند<ref>تفسیر القمی، ج۲، ص۳۴۱؛ بحار الأنوار، ج۱۷، ص۳۵۲.</ref>؛ آنجا که میفرماید: | ||
{{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ * اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانْشَقَّ الْقَمَرُ * وَإِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَيَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ}}<ref>«رستخیز بسی نزدیک شد و ماه از میان شکافت * و چون معجزهای ببینند روی میگردانند و میگویند: جادویی همیشگی است» سوره قمر، آیه ۱-۲.</ref>. | {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ * اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانْشَقَّ الْقَمَرُ * وَإِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَيَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ}}<ref>«رستخیز بسی نزدیک شد و ماه از میان شکافت * و چون معجزهای ببینند روی میگردانند و میگویند: جادویی همیشگی است» سوره قمر، آیه ۱-۲.</ref>. | ||
به طوری که در بعضی از [[روایات]] آمده است، [[معجزه]] [[شق القمر]] در اوائل شب چهاردهم [[ذیحجه]] [[سال ششم بعثت]]، یعنی پنج سال [[قبل از هجرت]] اتفاق افتاده است<ref>المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۹، ص۶۲.</ref>.<ref>[[حبیبالله فرحزاد|فرحزاد، حبیبالله]]، [[غدیر برترین پیام آسمانی (کتاب)|غدیر برترین پیام آسمانی]]، ص ۲۰۱.</ref> | به طوری که در بعضی از [[روایات]] آمده است، [[معجزه]] [[شق القمر]] در اوائل شب چهاردهم [[ذیحجه]] [[سال ششم بعثت]]، یعنی پنج سال [[قبل از هجرت]] اتفاق افتاده است<ref>المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۹، ص۶۲.</ref>.<ref>[[حبیبالله فرحزاد|فرحزاد، حبیبالله]]، [[غدیر برترین پیام آسمانی (کتاب)|غدیر برترین پیام آسمانی]]، ص ۲۰۱.</ref> | ||
==معجزه نشانهای از [[خداوند]]== | == معجزه نشانهای از [[خداوند]] == | ||
معجزه چنان که از لفظش پیداست، یعنی عاجز کننده و آن، کار خارقالعادهای است که نوع [[بشر]]، حتی نوابغ در تمام زمانها از آوردن آن عاجز باشند، و اساساً معجزه فراتر از نیروی بشر است و [[پیامبران]] به [[اراده]] و [[مشیت]] [[خدا]]، برای [[اثبات]] [[درستی]] ادعای [[رسالت]] خویش انجام میدهند و [[دعوت]] به مقابله نیز مینمایند؛ چنانکه [[امام صادق]]{{ع}} در تعریف معجزه میفرماید: | معجزه چنان که از لفظش پیداست، یعنی عاجز کننده و آن، کار خارقالعادهای است که نوع [[بشر]]، حتی نوابغ در تمام زمانها از آوردن آن عاجز باشند، و اساساً معجزه فراتر از نیروی بشر است و [[پیامبران]] به [[اراده]] و [[مشیت]] [[خدا]]، برای [[اثبات]] [[درستی]] ادعای [[رسالت]] خویش انجام میدهند و [[دعوت]] به مقابله نیز مینمایند؛ چنانکه [[امام صادق]] {{ع}} در تعریف معجزه میفرماید: | ||
{{متن حدیث|وَ الْمُعْجِزَةُ عَلَامَةٌ لِلَّهِ لَا يُعْطِيهَا إِلَّا أَنْبِيَاءَهُ وَ رُسُلَهُ وَ حُجَجَهُ لِيُعْرَفَ بِهِ صِدْقُ الصَّادِقِ مِنْ كَذِبِ الْكَاذِبِ}}<ref>علل الشرائع، ج۱، ص۱۲۲.</ref>؛ معجزه نشانهای از خداوند است که آن را جز به پیامبران و فرستادگان وحجتهای خود نمیدهد، تا به وسیله آن، [[راستگویی]] (مدعیان [[ارتباط با خدا]]) از [[دروغگویی]] ([[مدعیان دروغین]]) شناخته شود. | {{متن حدیث|وَ الْمُعْجِزَةُ عَلَامَةٌ لِلَّهِ لَا يُعْطِيهَا إِلَّا أَنْبِيَاءَهُ وَ رُسُلَهُ وَ حُجَجَهُ لِيُعْرَفَ بِهِ صِدْقُ الصَّادِقِ مِنْ كَذِبِ الْكَاذِبِ}}<ref>علل الشرائع، ج۱، ص۱۲۲.</ref>؛ معجزه نشانهای از خداوند است که آن را جز به پیامبران و فرستادگان وحجتهای خود نمیدهد، تا به وسیله آن، [[راستگویی]] (مدعیان [[ارتباط با خدا]]) از [[دروغگویی]] ([[مدعیان دروغین]]) شناخته شود. | ||
بنابراین، معجزه [[شقالقمر]]، همانند [[معجزات]] دیگر پیامبران، مثل معجزه [[عصای حضرت موسی]]{{ع}} و [[زنده شدن مردگان]] توسط [[حضرت عیسی]]{{ع}} که در [[قرآن]] به آنها تصریح شده است، هرچند امری محال نیست، ولی [[خارق عادت]] و فوق [[طاقت]] و توان بشر است و امری است [[الهی]] و در معادلات و محاسبات [[علمی]] ما نمیگنجد. | بنابراین، معجزه [[شقالقمر]]، همانند [[معجزات]] دیگر پیامبران، مثل معجزه [[عصای حضرت موسی]] {{ع}} و [[زنده شدن مردگان]] توسط [[حضرت عیسی]] {{ع}} که در [[قرآن]] به آنها تصریح شده است، هرچند امری محال نیست، ولی [[خارق عادت]] و فوق [[طاقت]] و توان بشر است و امری است [[الهی]] و در معادلات و محاسبات [[علمی]] ما نمیگنجد. | ||
البته انسانهای معاند هر معجزهای ببینند، زیر بار نخواهند رفت و بر [[انکار]] خودشان پافشاری میکنند، چنانکه در معجزه شقالقمر این چنین بود، ولی کسانی که در [[جستوجوی حقیقت]] هستند آن را با [[جان]] و [[دل]] میپذیرند.<ref>[[حبیبالله فرحزاد|فرحزاد، حبیبالله]]، [[غدیر برترین پیام آسمانی (کتاب)|غدیر برترین پیام آسمانی]]، ص ۲۰۳.</ref> | البته انسانهای معاند هر معجزهای ببینند، زیر بار نخواهند رفت و بر [[انکار]] خودشان پافشاری میکنند، چنانکه در معجزه شقالقمر این چنین بود، ولی کسانی که در [[جستوجوی حقیقت]] هستند آن را با [[جان]] و [[دل]] میپذیرند.<ref>[[حبیبالله فرحزاد|فرحزاد، حبیبالله]]، [[غدیر برترین پیام آسمانی (کتاب)|غدیر برترین پیام آسمانی]]، ص ۲۰۳.</ref> | ||