پرش به محتوا

فرزندان پیامبر خاتم در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' لیکن ' به ' لکن '
جز (جایگزینی متن - ' لیکن ' به ' لکن ')
خط ۶۶: خط ۶۶:
هنگامی که [[پیامبر اکرم]] {{صل}} در برابر [[خانه کعبه]] [[نماز]] می‌گزارد، [[ابو جهل]] و همدستانش در نزدیکی خانه کعبه نشسته بودند و یک [[روز]] قبل از آن، بچه شتری نحر شده بود. ابو جهل به همدستان خود گفت: «کدام یک از شما حاضر است برود و شکمبه آن شتر را بیاورد و هنگامی که محمد {{صل}} در [[سجده]] است، آن را روی شانه او بیفکند؟» بدترین آنها پیش‌قدم شد و دستور ابو جهل را عملی ساخت. درحالی که [[پیغمبر اکرم]] {{صل}} در سجده بود، آن شکمبه [[آلوده]] را روی شانه رسول خدا {{صل}} افکند. [[ابوجهل]] و همدستانش از [[مشاهده]] این منظره بسیار خندیدند؛ به طوری که بعضی از آنها از شدت [[خنده]] به روی دیگری می‌افتاد!
هنگامی که [[پیامبر اکرم]] {{صل}} در برابر [[خانه کعبه]] [[نماز]] می‌گزارد، [[ابو جهل]] و همدستانش در نزدیکی خانه کعبه نشسته بودند و یک [[روز]] قبل از آن، بچه شتری نحر شده بود. ابو جهل به همدستان خود گفت: «کدام یک از شما حاضر است برود و شکمبه آن شتر را بیاورد و هنگامی که محمد {{صل}} در [[سجده]] است، آن را روی شانه او بیفکند؟» بدترین آنها پیش‌قدم شد و دستور ابو جهل را عملی ساخت. درحالی که [[پیغمبر اکرم]] {{صل}} در سجده بود، آن شکمبه [[آلوده]] را روی شانه رسول خدا {{صل}} افکند. [[ابوجهل]] و همدستانش از [[مشاهده]] این منظره بسیار خندیدند؛ به طوری که بعضی از آنها از شدت [[خنده]] به روی دیگری می‌افتاد!


ابن مسعود می‌گوید: «من در این هنگام گوشه‌ای ایستاده بودم و جریان را مشاهده می‌کردم. لیکن جرئت آن را نداشتم که شکمبه را از روی شانه حضرتش بردارم. پیامبر {{صل}} همچنان در حال سجده بود و سر از سجده بر نمی‌داشت تا اینکه مردی به حضور [[حضرت زهرا]] {{س}} رفت و جریان را به ایشان گفت. [[حضرت فاطمه]] {{س}}، در حالی که از شنیدن این سخن به شدت ناراحت شده بود، آمد و آن را از روی دوش [[حضرت رسول]] {{صل}} برداشت و آنها را مورد [[شماتت]] و ملامت قرار داد»<ref>ابن اثیر، جامع الأصول، ج۱۱، ص۸۹۱۷؛ ابوعوانه، مستخرج ابی عوانة، ج۷، ص۴۹۵؛ مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۵، ص۱۷۹.</ref>.
ابن مسعود می‌گوید: «من در این هنگام گوشه‌ای ایستاده بودم و جریان را مشاهده می‌کردم. لکن جرئت آن را نداشتم که شکمبه را از روی شانه حضرتش بردارم. پیامبر {{صل}} همچنان در حال سجده بود و سر از سجده بر نمی‌داشت تا اینکه مردی به حضور [[حضرت زهرا]] {{س}} رفت و جریان را به ایشان گفت. [[حضرت فاطمه]] {{س}}، در حالی که از شنیدن این سخن به شدت ناراحت شده بود، آمد و آن را از روی دوش [[حضرت رسول]] {{صل}} برداشت و آنها را مورد [[شماتت]] و ملامت قرار داد»<ref>ابن اثیر، جامع الأصول، ج۱۱، ص۸۹۱۷؛ ابوعوانه، مستخرج ابی عوانة، ج۷، ص۴۹۵؛ مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۵، ص۱۷۹.</ref>.


در این‌گونه حوادث، دیگر [[دختران]] منتسب به [[رسول خدا]] {{صل}} کجا بودند؟ چرا باید دختر پنج یا شش ساله به [[یاری]] رسول خدا {{صل}} بیاید. ولی دختران بزرگ در هیچ صحنه‌ای حضور نداشته باشند؟ نیز در [[روز]] [[احد]]، فاطمه‌{{س}} بود که زخم‌های رسول خدا {{صل}} را مداوا می‌کرد<ref>ابن حنبل، المسند، ج۴۷، ص۳۰۹.</ref>.
در این‌گونه حوادث، دیگر [[دختران]] منتسب به [[رسول خدا]] {{صل}} کجا بودند؟ چرا باید دختر پنج یا شش ساله به [[یاری]] رسول خدا {{صل}} بیاید. ولی دختران بزرگ در هیچ صحنه‌ای حضور نداشته باشند؟ نیز در [[روز]] [[احد]]، فاطمه‌{{س}} بود که زخم‌های رسول خدا {{صل}} را مداوا می‌کرد<ref>ابن حنبل، المسند، ج۴۷، ص۳۰۹.</ref>.
۲۱۸٬۰۵۸

ویرایش