پرش به محتوا

زینب دختر پیامبر خاتم در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{نبوت}}
{{نبوت}}
{{مدخل مرتبط
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط = فرزندان پیامبر خاتم
| موضوع مرتبط = زینب دختر پیامبر خاتم
| عنوان مدخل  = [[زینب دختر پیامبر خاتم]]
| عنوان مدخل  = زینب دختر پیامبر خاتم
| مداخل مرتبط = [[زینب دختر پیامبر خاتم در حدیث]] - [[زینب دختر پیامبر خاتم در تاریخ اسلامی]]
| مداخل مرتبط = [[زینب دختر پیامبر خاتم در تاریخ اسلامی]]
| پرسش مرتبط  = زینب (پرسش)
| پرسش مرتبط  = پیامبر خاتم (پرسش)
}}
}}


== مقدمه ==
== مقدمه ==
* [[حضرت محمد]] {{صل}} از دو نفر از [[همسران]] خویش [[فرزند]] داشت. یکی از "[[خدیجه بنت خویلد]]" و دیگری از "[[ماریه قبطیه]]". [[فرزندان]] ذکور آن [[حضرت]]، همگی در دوران [[کودکی]] از [[دنیا]] رفتند؛ اما دختران آن [[حضرت]] که چهار نفر بودند و به سن بزرگسالی رسیدند، عبارت‌اند از: "[[حضرت فاطمه زهرا]] {{س}}"، "[[زینب]]"، "[[رقیه]]"، "[[ام‌کلثوم]]" که [[مادر]] همه آنان [[خدیجه بنت خویلد]] است. در این مقاله به شرح حال دختر بزرگ آن [[حضرت]] یعنی "[[زینب]]" می‌پردازیم<ref>[[حبیب محمدزاده|محمدزاده، حبیب]]، [[زینب بنت رسول خدا (مقاله)|زینب بنت رسول خدا]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۸۶.</ref>.
[[حضرت محمد]] {{صل}} از دو نفر از [[همسران]] خویش [[فرزند]] داشت. یکی از "[[خدیجه بنت خویلد]]" و دیگری از "[[ماریه قبطیه]]". [[فرزندان]] ذکور آن [[حضرت]]، همگی در دوران [[کودکی]] از [[دنیا]] رفتند؛ اما دختران آن [[حضرت]] که چهار نفر بودند و به سن بزرگسالی رسیدند، عبارت‌اند از: "[[حضرت فاطمه زهرا]] {{س}}"، "[[زینب]]"، "[[رقیه]]"، "[[ام‌کلثوم]]" که [[مادر]] همه آنان [[خدیجه بنت خویلد]] است. در این مقاله به شرح حال دختر بزرگ آن [[حضرت]] یعنی "[[زینب]]" می‌پردازیم<ref>[[حبیب محمدزاده|محمدزاده، حبیب]]، [[زینب بنت رسول خدا (مقاله)|زینب بنت رسول خدا]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۸۶.</ref>.


== ولادت و [[ازدواج]] [[زینب]] ==
== ولادت و [[ازدواج]] [[زینب]] ==
* [[زینب]]، دختر بزرگ [[رسول گرامی اسلام]] {{صل}} و مادرش [[حضرت خدیجه]] {{س}} بوده است. او ده سال قبل از [[بعثت پیامبر]] اکرم {{صل}} در حالی که آن [[حضرت]] ۳۰ ساله بود، به [[دنیا]] آمد<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۸۵۳.</ref>. درباره اینکه چرا [[زینب]] که [[مسلمان]] بود، نزد [[ابوالعاص]] [[کافر]] بوده است؟ برخی معتقدند در این زمان، هنوز [[آیه تحریم]] [[زن]] [[مسلمان]] برای مرد [[کافر]] نازل نشده بود <ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۱.</ref>.
[[زینب]]، دختر بزرگ [[رسول گرامی اسلام]] {{صل}} و مادرش [[حضرت خدیجه]] {{س}} بوده است. او ده سال قبل از [[بعثت پیامبر]] اکرم {{صل}} در حالی که آن [[حضرت]] ۳۰ ساله بود، به [[دنیا]] آمد<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۸۵۳.</ref>. درباره اینکه چرا [[زینب]] که [[مسلمان]] بود، نزد [[ابوالعاص]] [[کافر]] بوده است؟ برخی معتقدند در این زمان، هنوز [[آیه تحریم]] [[زن]] [[مسلمان]] برای مرد [[کافر]] نازل نشده بود <ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۱.</ref>.
* او با [[ابوالعاص بن ربیع]]، [[ازدواج]] کرد<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۷۰۱؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۷.</ref>. [[مادر]] [[ابوالعاص]]، [[هاله]]، [[خواهر]] [[خدیجه]] {{س}} بود. این [[ازدواج]] [[پیش از بعثت]] اتفاق افتاد. [[زینب]] نخستین [[دختر پیامبر]] {{صل}} است که [[ازدواج]] کرده است. در بعضی از کتاب‌های [[تاریخی]] آمده است: "[[بعد از ظهور]] [[اسلام]] و [[مسلمان]] شدن [[زینب]]، [[روابط]] [[زناشویی]] آن دو به هم خورده بود، ولی [[ابوالعاص]] به هیچ وجه برای [[طلاق]] دادن [[زینب]]، حاضر نشد<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۷.</ref> و از آنجا که [[رسول اکرم]] {{صل}} قدرتی در مقابل [[قریش]] در [[مکه]] نداشت، نتوانست آنها را از هم جدا کند و [[ابوالعاص]] را به [[طلاق]] [[زینب]] مجبور کند"<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۲.</ref>.
 
* [[ابوالعاص]] بعد از [[مسلمان]] شدن [[زینب]]، همچنان بر [[کفر]] خویش باقی بود. او از معدود مردان تاجر و ثروتمند و [[امانتدار]] [[مکه]] بود. بزرگان [[قریش]] [[بعد از ظهور]] [[اسلام]] از او خواستند تا [[زینب]] را [[طلاق]] دهد؛ ولی او هرگز قبول نکرد<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۱-۶۵۲.</ref>.
او با [[ابوالعاص بن ربیع]]، [[ازدواج]] کرد<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۷۰۱؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۷.</ref>. [[مادر]] [[ابوالعاص]]، [[هاله]]، [[خواهر]] [[خدیجه]] {{س}} بود. این [[ازدواج]] [[پیش از بعثت]] اتفاق افتاد. [[زینب]] نخستین [[دختر پیامبر]] {{صل}} است که [[ازدواج]] کرده است. در بعضی از کتاب‌های [[تاریخی]] آمده است: "[[بعد از ظهور]] [[اسلام]] و [[مسلمان]] شدن [[زینب]]، [[روابط]] [[زناشویی]] آن دو به هم خورده بود، ولی [[ابوالعاص]] به هیچ وجه برای [[طلاق]] دادن [[زینب]]، حاضر نشد<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۷.</ref> و از آنجا که [[رسول اکرم]] {{صل}} قدرتی در مقابل [[قریش]] در [[مکه]] نداشت، نتوانست آنها را از هم جدا کند و [[ابوالعاص]] را به [[طلاق]] [[زینب]] مجبور کند"<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۲.</ref>.
* [[زینب]] برای [[ابوالعاص]] دو [[فرزند]] به نام‌های "[[علی]]" و "امامه" آورد. [[علی]] در [[کودکی]] از [[دنیا]] [[حضرت]] رفت؛ ولی امامه زنده بود و [[علی]] {{ع}} بعد از [[شهادت حضرت فاطمه]] {{س}} به سفارش آن [[حضرت]]<ref>عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۶ ص۲۲.</ref> با امامه [[ازدواج]] کرد<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۰۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۵.</ref> و بنابر [[نقل]] دیگر خود [[ابوالعاص]] به امامه سفارش کرد با [[علی]] {{ع}}[[ازدواج]] کند<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۷۸۹؛ عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۶ ص۲۲.</ref><ref>[[حبیب محمدزاده|محمدزاده، حبیب]]، [[زینب بنت رسول خدا (مقاله)|زینب بنت رسول خدا]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۰۰-۴۰۱.</ref>.
 
[[ابوالعاص]] بعد از [[مسلمان]] شدن [[زینب]]، همچنان بر [[کفر]] خویش باقی بود. او از معدود مردان تاجر و ثروتمند و [[امانتدار]] [[مکه]] بود. بزرگان [[قریش]] [[بعد از ظهور]] [[اسلام]] از او خواستند تا [[زینب]] را [[طلاق]] دهد؛ ولی او هرگز قبول نکرد<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۱-۶۵۲.</ref>.
 
[[زینب]] برای [[ابوالعاص]] دو [[فرزند]] به نام‌های "[[علی]]" و "امامه" آورد. [[علی]] در [[کودکی]] از [[دنیا]] [[حضرت]] رفت؛ ولی امامه زنده بود و [[علی]] {{ع}} بعد از [[شهادت حضرت فاطمه]] {{س}} به سفارش آن [[حضرت]]<ref>عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۶ ص۲۲.</ref> با امامه [[ازدواج]] کرد<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۰۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۵.</ref> و بنابر [[نقل]] دیگر خود [[ابوالعاص]] به امامه سفارش کرد با [[علی]] {{ع}}[[ازدواج]] کند<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۷۸۹؛ عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۶ ص۲۲.</ref>.<ref>[[حبیب محمدزاده|محمدزاده، حبیب]]، [[زینب بنت رسول خدا (مقاله)|زینب بنت رسول خدا]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۰۰-۴۰۱.</ref>


== [[اسارت]] و [[آزادی]] [[ابوالعاص]] ==
== [[اسارت]] و [[آزادی]] [[ابوالعاص]] ==
*"[[ابوالعاص بن ربیع]]" همراه [[مشرکان]] و سران [[قریش]] در [[جنگ بدر]]، علیه [[مسلمانان]] شرکت کرد. او در این [[جنگ]] به وسیله "[[عبدالله بن جبیر]]"[[اسیر]] شد. [[پیامبر اکرم]] {{صل}} پس از اتمام [[جنگ]]، برای [[آزادی]] [[اسیران]] فدیه [[تعیین]] کرد؛ از این‌رو [[مردم]] [[مکه]]، کسانی را برای پرداخت فدیه و [[آزاد]] کردن [[اسیران]] خود به [[مکه]] فرستادند. از جمله این افراد، "[[عمرو بن ربیع]]" [[برادر]] [[ابو العاص]] بود. [[زینب]]، دختر [[پیامبر اکرم]] {{صل}} که آن موقع در [[مکه]] بود، گردن‌بندی که یادگار مادرش [[خدیجه]] بود به عنوان فدیه برای [[آزادی]] [[ابوالعاص]] فرستاد. همین که [[رسول اکرم]] {{صل}} آن گردن‌بند را دید، [[شناخت]] و به [[مسلمانان]] فرمود: "اگر [[صلاح]] می‌دانید این [[اسیر]] را [[آزاد]] کنید و کالای او را هم برایش پس بفرستید"<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۷؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۳۳-۱۳۴؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۶.</ref>.
"[[ابوالعاص بن ربیع]]" همراه [[مشرکان]] و سران [[قریش]] در [[جنگ بدر]]، علیه [[مسلمانان]] شرکت کرد. او در این [[جنگ]] به وسیله "[[عبدالله بن جبیر]]"[[اسیر]] شد. [[پیامبر اکرم]] {{صل}} پس از اتمام [[جنگ]]، برای [[آزادی]] [[اسیران]] فدیه [[تعیین]] کرد؛ از این‌رو [[مردم]] [[مکه]]، کسانی را برای پرداخت فدیه و [[آزاد]] کردن [[اسیران]] خود به [[مکه]] فرستادند. از جمله این افراد، "[[عمرو بن ربیع]]" [[برادر]] [[ابو العاص]] بود. [[زینب]]، دختر [[پیامبر اکرم]] {{صل}} که آن موقع در [[مکه]] بود، گردن‌بندی که یادگار مادرش [[خدیجه]] بود به عنوان فدیه برای [[آزادی]] [[ابوالعاص]] فرستاد. همین که [[رسول اکرم]] {{صل}} آن گردن‌بند را دید، [[شناخت]] و به [[مسلمانان]] فرمود: "اگر [[صلاح]] می‌دانید این [[اسیر]] را [[آزاد]] کنید و کالای او را هم برایش پس بفرستید"<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۷؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۳۳-۱۳۴؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۶.</ref>.
* [[مسلمانان]] نیز او را [[آزاد]] کردند و گردن‌بند را هم به [[زینب]] باز گرداندند. [[پیامبر]] {{صل}} از [[ابوالعاص]] [[تعهد]] گرفت که [[زینب]] را برای آمدن به [[مدینه]] [[آزاد]] بگذارد. [[ابوالعاص]] نیز این [[تعهد]] را پذیرفت و به آن عمل کرد و پس از بازگشت به [[مکه]]، [[زینب]] را نزد [[رسول خدا]] {{صل}} فرستاد <ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۳.</ref>. [[نقل]] دیگری نیز وجود دارد مبنی بر اینکه [[زینب]] همراه [[پدر]] بزرگوارش {{صل}} به [[مدینه]] [[هجرت]] کرده بود<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۵.</ref><ref>[[حبیب محمدزاده|محمدزاده، حبیب]]، [[زینب بنت رسول خدا (مقاله)|زینب بنت رسول خدا]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۰۱-۴۰۲.</ref>.
 
[[مسلمانان]] نیز او را [[آزاد]] کردند و گردن‌بند را هم به [[زینب]] باز گرداندند. [[پیامبر]] {{صل}} از [[ابوالعاص]] [[تعهد]] گرفت که [[زینب]] را برای آمدن به [[مدینه]] [[آزاد]] بگذارد. [[ابوالعاص]] نیز این [[تعهد]] را پذیرفت و به آن عمل کرد و پس از بازگشت به [[مکه]]، [[زینب]] را نزد [[رسول خدا]] {{صل}} فرستاد <ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۳.</ref>. [[نقل]] دیگری نیز وجود دارد مبنی بر اینکه [[زینب]] همراه [[پدر]] بزرگوارش {{صل}} به [[مدینه]] [[هجرت]] کرده بود<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۵.</ref>.<ref>[[حبیب محمدزاده|محمدزاده، حبیب]]، [[زینب بنت رسول خدا (مقاله)|زینب بنت رسول خدا]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۰۱-۴۰۲.</ref>


== مصادره کالاهای تجاری [[قریش]] ==
== مصادره کالاهای تجاری [[قریش]] ==
* پس از آنکه [[ابوالعاص]]، [[همسر]] خود [[زینب]] را به [[مکه]] روانه کرد. خودش، همراه کاروانی برای [[تجارت]] به "[[شام]]" رفت. [[مردم]] [[مکه]]، [[اموال]] تجاری فراوانی به جهت [[امانتداری]] و درستکاری [[ابوالعاص]] به او سپرده بودند، تا برایشان [[تجارت]] کند. هنگامی که [[ابوالعاص]] از [[شام]] به سوی [[مکه]] حرکت می‌کرد، [[پیامبر اکرم]] {{صل}} از این امر باخبر شد و [[زید بن حارثه]] را همراه ۱۷۰ سوار برای [[دستگیری]] آنها اعزام کرد. [[زید]] در [[جمادی الاولی]] [[سال ششم هجرت]] در ساحل دریای سرخ و در مسیر کاروان‌های [[مکه]] به [[مدینه]] که منطقه "عیص" نامیده می‌شود، با کاروان [[قریش]] طرف شد. [[زید]]، [[اموال]] کاروان را [[تصرف]] و گروهی از اهل کاروان را دستگیر کرد؛ ولی [[ابوالعاص]] به [[مکه]] گریخت و پس از چندی، برای بازپس‌گیری [[اموال]] به [[مدینه]] [[سفر]] کرد و در نیمه‌های شب، مخفیانه وارد [[شهر]] شد<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۷۰۲؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۷-۶۵۸.</ref>. او [[سحرگاه]] به در [[خانه]] [[زینب]] دختر [[رسول اکرم]] {{صل}} رفت و از او [[پناه]] خواست. وی نیز او را [[پناه]] داد. [[زینب]] بر در [[خانه]] خود ایستاد و با صدای بلند گفت: "من [[ابوالعاص]] را [[پناه]] دادم".
پس از آنکه [[ابوالعاص]]، [[همسر]] خود [[زینب]] را به [[مکه]] روانه کرد. خودش، همراه کاروانی برای [[تجارت]] به "[[شام]]" رفت. [[مردم]] [[مکه]]، [[اموال]] تجاری فراوانی به جهت [[امانتداری]] و درستکاری [[ابوالعاص]] به او سپرده بودند، تا برایشان [[تجارت]] کند. هنگامی که [[ابوالعاص]] از [[شام]] به سوی [[مکه]] حرکت می‌کرد، [[پیامبر اکرم]] {{صل}} از این امر باخبر شد و [[زید بن حارثه]] را همراه ۱۷۰ سوار برای [[دستگیری]] آنها اعزام کرد. [[زید]] در [[جمادی الاولی]] [[سال ششم هجرت]] در ساحل دریای سرخ و در مسیر کاروان‌های [[مکه]] به [[مدینه]] که منطقه "عیص" نامیده می‌شود، با کاروان [[قریش]] طرف شد. [[زید]]، [[اموال]] کاروان را [[تصرف]] و گروهی از اهل کاروان را دستگیر کرد؛ ولی [[ابوالعاص]] به [[مکه]] گریخت و پس از چندی، برای بازپس‌گیری [[اموال]] به [[مدینه]] [[سفر]] کرد و در نیمه‌های شب، مخفیانه وارد [[شهر]] شد<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۷۰۲؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۷-۶۵۸.</ref>. او [[سحرگاه]] به در [[خانه]] [[زینب]] دختر [[رسول اکرم]] {{صل}} رفت و از او [[پناه]] خواست. وی نیز او را [[پناه]] داد. [[زینب]] بر در [[خانه]] خود ایستاد و با صدای بلند گفت: "من [[ابوالعاص]] را [[پناه]] دادم".
* [[پیامبر اکرم]] {{صل}} چون این را شنید به [[مردم]] فرمود: "ای [[مردم]]! آیا شما هم آنچه را که من شنیدم، شنیدید؟" گفتند: "بله ای [[رسول خدا]]". پس فرمود: "من هم هر که را که [[زینب]] [[پناه]] داد، [[پناه]] دادم"<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۷۰۲؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۸-۹۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۵.</ref>. آن گاه برخاست و به [[خانه]] [[زینب]] آمد و به او گفت: "به خوبی از [[ابوالعاص]] [[پذیرایی]] کن؛ ولی مواظب باش که به تو دسترسی پیدا نکند؛ زیرا تو بر او [[حلال]] نیستی"<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۸؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۷.</ref>. پس [[رسول اکرم]] {{صل}}، ضبط کنندگان [[اموال]] [[ابوالعاص]] را خواست و به آنان فرمود: "شما نسبت [[ابوالعاص]] و وصلت او را با من می‌دانید. از طرفی شما [[مالی]] را به دست آورده‌اید که کسی را در آن حقی نیست و در آن [[خشنودی]] ماست. اگر نخواهید حقی است که [[خدا]] به شما داده و کسی نمی‌تواند شما را به پرداخت آن مجبور کند. شما از همه کس به [[تصرف]] آن [[اموال]] مستحق‌تر و شایسته‌تر هستید". [[مسلمانان]]، همه اموالی را که از او گرفته بودند، به او پس دادند. [[ابوالعاص]] نیز تمامی [[اموال]] را به [[مکه]] آورد و به صاحبانشان تحویل داد<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۷۰۲-۱۷۰۳؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۹؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۸.</ref><ref>[[حبیب محمدزاده|محمدزاده، حبیب]]، [[زینب بنت رسول خدا (مقاله)|زینب بنت رسول خدا]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۰۲-۴۰۳.</ref>.
 
[[پیامبر اکرم]] {{صل}} چون این را شنید به [[مردم]] فرمود: "ای [[مردم]]! آیا شما هم آنچه را که من شنیدم، شنیدید؟" گفتند: "بله ای [[رسول خدا]]". پس فرمود: "من هم هر که را که [[زینب]] [[پناه]] داد، [[پناه]] دادم"<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۷۰۲؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۸-۹۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۵.</ref>. آن گاه برخاست و به [[خانه]] [[زینب]] آمد و به او گفت: "به خوبی از [[ابوالعاص]] [[پذیرایی]] کن؛ ولی مواظب باش که به تو دسترسی پیدا نکند؛ زیرا تو بر او [[حلال]] نیستی"<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۸؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۷.</ref>. پس [[رسول اکرم]] {{صل}}، ضبط کنندگان [[اموال]] [[ابوالعاص]] را خواست و به آنان فرمود: "شما نسبت [[ابوالعاص]] و وصلت او را با من می‌دانید. از طرفی شما [[مالی]] را به دست آورده‌اید که کسی را در آن حقی نیست و در آن [[خشنودی]] ماست. اگر نخواهید حقی است که [[خدا]] به شما داده و کسی نمی‌تواند شما را به پرداخت آن مجبور کند. شما از همه کس به [[تصرف]] آن [[اموال]] مستحق‌تر و شایسته‌تر هستید". [[مسلمانان]]، همه اموالی را که از او گرفته بودند، به او پس دادند. [[ابوالعاص]] نیز تمامی [[اموال]] را به [[مکه]] آورد و به صاحبانشان تحویل داد<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۷۰۲-۱۷۰۳؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۹؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۸.</ref>.<ref>[[حبیب محمدزاده|محمدزاده، حبیب]]، [[زینب بنت رسول خدا (مقاله)|زینب بنت رسول خدا]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۰۲-۴۰۳.</ref>


== [[اسلام]] [[ابی‌العاص]] ==
== [[اسلام]] [[ابی‌العاص]] ==
* [[ابوالعاص]] پس از آنکه [[اموال]] [[مردم]] را به آنها پس داد، در مقابل [[مردم]] ایستاد و گفت: "اکنون من [[گواهی]] می‌دهم که معبودی جز خدای یگانه نیست و [[گواهی]] می‌دهم که [[محمد]] {{صل}} [[بنده]] و [[پیامبر]] او است. به [[خدا]] [[سوگند]]! اینکه من تا در [[مدینه]] و پیش [[محمد]] {{صل}} بودم، [[مسلمان]] نشدم، برای آن بود که مبادا شما [[خیال]] کنید، به آن وسیله می‌خواهم [[اموال]] شما را بخورم و [[اسلام]] را وسیله این کار قرار دهم و از این‌رو [[صبر]] کردم تا تمامی [[اموال]] را به شما رد کنم و آن گاه [[مسلمان]] شوم"<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۸؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۷۰۳.</ref>.
[[ابوالعاص]] پس از آنکه [[اموال]] [[مردم]] را به آنها پس داد، در مقابل [[مردم]] ایستاد و گفت: "اکنون من [[گواهی]] می‌دهم که معبودی جز خدای یگانه نیست و [[گواهی]] می‌دهم که [[محمد]] {{صل}} [[بنده]] و [[پیامبر]] او است. به [[خدا]] [[سوگند]]! اینکه من تا در [[مدینه]] و پیش [[محمد]] {{صل}} بودم، [[مسلمان]] نشدم، برای آن بود که مبادا شما [[خیال]] کنید، به آن وسیله می‌خواهم [[اموال]] شما را بخورم و [[اسلام]] را وسیله این کار قرار دهم و از این‌رو [[صبر]] کردم تا تمامی [[اموال]] را به شما رد کنم و آن گاه [[مسلمان]] شوم"<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۸؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۷۰۳.</ref>.
* [[ابوالعاص]] در [[محرم]] [[سال هفتم هجری]] در حالی که [[مسلمان]] شده بود، به [[مدینه]] [[هجرت]] کرد و به حضور [[رسول اکرم]] {{صل}} رسید<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۷.</ref>. [[پیامبر اکرم]] {{صل}} نیز [[زینب]] را با همان [[عقد]] اول به او بازگردانید. بعضی گفته‌اند که [[عقد]] را [[تجدید]] کرد<ref>عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۳۵؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۹.</ref>. [[ابوالعاص]] در [[ذی‌حجه]] [[سال دوازدهم هجری]] درگذشت<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۷۰۴.</ref><ref>[[حبیب محمدزاده|محمدزاده، حبیب]]، [[زینب بنت رسول خدا (مقاله)|زینب بنت رسول خدا]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۰۳.</ref>.
 
[[ابوالعاص]] در [[محرم]] [[سال هفتم هجری]] در حالی که [[مسلمان]] شده بود، به [[مدینه]] [[هجرت]] کرد و به حضور [[رسول اکرم]] {{صل}} رسید<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۷.</ref>. [[پیامبر اکرم]] {{صل}} نیز [[زینب]] را با همان [[عقد]] اول به او بازگردانید. بعضی گفته‌اند که [[عقد]] را [[تجدید]] کرد<ref>عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۳۵؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۹.</ref>. [[ابوالعاص]] در [[ذی‌حجه]] [[سال دوازدهم هجری]] درگذشت<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۷۰۴.</ref>.<ref>[[حبیب محمدزاده|محمدزاده، حبیب]]، [[زینب بنت رسول خدا (مقاله)|زینب بنت رسول خدا]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۰۳.</ref>


== [[وفات]] [[زینب]] ==
== [[وفات]] [[زینب]] ==
* [[زینب]] در [[سال هشتم هجری]] از [[دنیا]] رفت. "[[ام‌ایمن]]"، "[[سودة بنت زمعه]]"، و "[[ام‌سلمه]]" او را [[غسل]] دادند<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۰۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۸.</ref>. [[پیامبر اکرم]] {{صل}} به آنها فرمود: "با سدر و [[کافور]] او را بشویید و چون از [[غسل]] دادن او فارغ شدید، مرا خبر کنید". وقتی کار [[غسل]] دادن [[زینب]] تمام شد، [[رسول خدا]] {{صل}} پیراهن خود را داد و فرمود: "آن را چسبیده به بدنش بر او بپیچند"<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۸.</ref>.
[[زینب]] در [[سال هشتم هجری]] از [[دنیا]] رفت. "[[ام‌ایمن]]"، "[[سودة بنت زمعه]]"، و "[[ام‌سلمه]]" او را [[غسل]] دادند<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۰۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۸.</ref>. [[پیامبر اکرم]] {{صل}} به آنها فرمود: "با سدر و [[کافور]] او را بشویید و چون از [[غسل]] دادن او فارغ شدید، مرا خبر کنید". وقتی کار [[غسل]] دادن [[زینب]] تمام شد، [[رسول خدا]] {{صل}} پیراهن خود را داد و فرمود: "آن را چسبیده به بدنش بر او بپیچند"<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۸.</ref>.
* درباره علت [[وفات]] [[زینب]] گفته‌اند: "زمانی که او از [[مکه]] به [[مدینه]] می‌آمد، مردانی از [[قریش]] به تعقیب وی برخاستند و دو مرد به نام‌های [[هبار بن اسود]] و [[نافع بن عبدالقیس]] به او رسیدند و هودج او را آماج تیز قرار دادند. [[زینب]] که باردار بوده است فرزندش را بر اثر [[ترس]] سقط می‌کند<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۴۶۹-۴۷۰؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۷-۳۹۸.</ref>. او بر اثر این اتفاق [[بیمار]] شد و بهبود نیافت و سرانجام در [[گذشت]]"<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۸۵۴.</ref>.
 
* برخلاف این [[روایت]] که زینب را [[دختر پیامبر]] اکرم {{صل}} تلقی کرده است، عده‌ای از مؤرخان و نسب‌شناسان، او را دختر [[هاله]]، [[خواهر]] [[حضرت خدیجه]] {{س}} معرفی کرده‌اند<ref>عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۳۴.</ref>. که بر بر اثر [[مرگ]] [[پدر]] و [[مادر]]، [[حضرت خدیجه]] {{س}} او را تحت [[سرپرستی]] خود قرار داد. بر فرض صحت این [[روایات]]، زینب ربیبه [[رسول خدا]] {{صل}} است و به مرور زمان و بر اساس [[سنت]] [[عرب]] که ربیبه را دختر شخص می‌دانستند و نیز دست‌اندازی برخی دست‌اندازان، وی را به عنوان دختر [[رسول خدا]] {{صل}} برشمرده‌اند<ref>[[حبیب محمدزاده|محمدزاده، حبیب]]، [[زینب بنت رسول خدا (مقاله)|زینب بنت رسول خدا]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۰۴.</ref>.
درباره علت [[وفات]] [[زینب]] گفته‌اند: "زمانی که او از [[مکه]] به [[مدینه]] می‌آمد، مردانی از [[قریش]] به تعقیب وی برخاستند و دو مرد به نام‌های [[هبار بن اسود]] و [[نافع بن عبدالقیس]] به او رسیدند و هودج او را آماج تیز قرار دادند. [[زینب]] که باردار بوده است فرزندش را بر اثر [[ترس]] سقط می‌کند<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۴۶۹-۴۷۰؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۷-۳۹۸.</ref>. او بر اثر این اتفاق [[بیمار]] شد و بهبود نیافت و سرانجام در [[گذشت]]"<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۸۵۴.</ref>.
 
برخلاف این [[روایت]] که زینب را [[دختر پیامبر]] اکرم {{صل}} تلقی کرده است، عده‌ای از مؤرخان و نسب‌شناسان، او را دختر [[هاله]]، [[خواهر]] [[حضرت خدیجه]] {{س}} معرفی کرده‌اند<ref>عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۳۴.</ref>. که بر بر اثر [[مرگ]] [[پدر]] و [[مادر]]، [[حضرت خدیجه]] {{س}} او را تحت [[سرپرستی]] خود قرار داد. بر فرض صحت این [[روایات]]، زینب ربیبه [[رسول خدا]] {{صل}} است و به مرور زمان و بر اساس [[سنت]] [[عرب]] که ربیبه را دختر شخص می‌دانستند و نیز دست‌اندازی برخی دست‌اندازان، وی را به عنوان دختر [[رسول خدا]] {{صل}} برشمرده‌اند<ref>[[حبیب محمدزاده|محمدزاده، حبیب]]، [[زینب بنت رسول خدا (مقاله)|زینب بنت رسول خدا]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۰۴.</ref>.


== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
* [[پرونده:42439.jpg|22px]] [[حبیب محمدزاده|محمدزاده، حبیب]]، [[زینب بنت رسول خدا (مقاله)|زینب بنت رسول خدا]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱''']]
# [[پرونده:42439.jpg|22px]] [[حبیب محمدزاده|محمدزاده، حبیب]]، [[زینب بنت رسول خدا (مقاله)|زینب بنت رسول خدا]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


خط ۴۲: خط ۵۰:


[[رده:فرزندان پیامبر خاتم]]
[[رده:فرزندان پیامبر خاتم]]
[[رده:زینب دختر پیامبر خاتم]]
۱۱۳٬۰۷۵

ویرایش