پرش به محتوا

پیامبر خاتم در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۱۵۸: خط ۱۵۸:
سپس [[علی]] {{ع}} به [[مردم]] [دستور داد هر بار ده نفر به حجره وارد شوند و [[آیه]] 56 سوره احزاب را بر حضرت {{صل}} بخوانند. آنها ده نفر ده نفر به حجره وارد می‌شدند و دور آن حضرت {{صل}} می‌ایستادند و [[امیرالمؤمنین علی]] {{ع}} وسط ایشان می‌ایستاد و [[آیه]] فوق را می‌خواند و سپس دیگران این [[آیه]] را تکرار می‌کردند تا اینکه [[اهل]] [[مدینه]] و اطراف آن بر حضرت {{صل}} [[صلوات]] فرستادند<ref>اصول کافی، کلینی، ج۱، ص۴۵۰.</ref>. وی می‌گوید: سپس [[علی]] {{ع}} به [[قبر]] وارد شد و [[کفن]] را از صورت [[رسول خدا]] {{صل}} کنار زد و گونه راست آن حضرت را در جهت [[قبله]] بر خاک گذاشت و سپس خشت‌های [[قبر]] را گذاشت و از قبر خارج شد و آنگاه خاک را بر روی قبر ریخت<ref>الارشاد، شیخ مفید، ج۱، ص۱۸۸.</ref>.<ref>[[حبیب عباسی| عباسی، حبیب]]، [[علی بن ابی‌طالب (مقاله)|مقاله «علی بن ابی‌طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۲۰۰-۲۰۲؛ [[طلعت ده پهلوانی|ده پهلوانی، طلعت]]، [[رحلت پیامبر (مقاله)|رحلت پیامبر]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۸۴-۳۸۵؛ [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۶۷۳-۶۷۴.</ref>
سپس [[علی]] {{ع}} به [[مردم]] [دستور داد هر بار ده نفر به حجره وارد شوند و [[آیه]] 56 سوره احزاب را بر حضرت {{صل}} بخوانند. آنها ده نفر ده نفر به حجره وارد می‌شدند و دور آن حضرت {{صل}} می‌ایستادند و [[امیرالمؤمنین علی]] {{ع}} وسط ایشان می‌ایستاد و [[آیه]] فوق را می‌خواند و سپس دیگران این [[آیه]] را تکرار می‌کردند تا اینکه [[اهل]] [[مدینه]] و اطراف آن بر حضرت {{صل}} [[صلوات]] فرستادند<ref>اصول کافی، کلینی، ج۱، ص۴۵۰.</ref>. وی می‌گوید: سپس [[علی]] {{ع}} به [[قبر]] وارد شد و [[کفن]] را از صورت [[رسول خدا]] {{صل}} کنار زد و گونه راست آن حضرت را در جهت [[قبله]] بر خاک گذاشت و سپس خشت‌های [[قبر]] را گذاشت و از قبر خارج شد و آنگاه خاک را بر روی قبر ریخت<ref>الارشاد، شیخ مفید، ج۱، ص۱۸۸.</ref>.<ref>[[حبیب عباسی| عباسی، حبیب]]، [[علی بن ابی‌طالب (مقاله)|مقاله «علی بن ابی‌طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۲۰۰-۲۰۲؛ [[طلعت ده پهلوانی|ده پهلوانی، طلعت]]، [[رحلت پیامبر (مقاله)|رحلت پیامبر]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۸۴-۳۸۵؛ [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۶۷۳-۶۷۴.</ref>


== [[ایمان]] [[پدران]] [[پیامبر]] ==
== [[ایمان]] پدران [[پیامبر]] ==
[[شیعیان]] امامی [[مذهب]] اتّفاق نظر دارند که پدران پیامبر {{صل}} از عبدالله تا [[آدم]] {{ع}} همه [[مؤمن]] و [[موحّد]] بوده‌اند<ref>بنگرید: اوائل المقالات، ص۱۲؛ تصحیح الاعتقاد، ص۶۷؛ تفسیر رازی، ج۲۴، ص۱۷۳.</ref>. علّامه [[مجلسی]] بر این سخن افزوده، می‌گوید:... همه آنان از صدیقان بوده‌اند: یا از [[پیامبران مرسل]] یا از اوصیای [[معصوم]].
[[شیعیان]] امامی [[مذهب]] اتّفاق نظر دارند که پدران پیامبر {{صل}} از عبدالله تا [[آدم]] {{ع}} همه [[مؤمن]] و [[موحّد]] بوده‌اند<ref>بنگرید: اوائل المقالات، ص۱۲؛ تصحیح الاعتقاد، ص۶۷؛ تفسیر رازی، ج۲۴، ص۱۷۳.</ref>. علّامه [[مجلسی]] بر این سخن افزوده، می‌گوید:... همه آنان از صدیقان بوده‌اند: یا از [[پیامبران مرسل]] یا از اوصیای [[معصوم]]. اگر برخی [[اظهار اسلام]] نکرده‌اند، شاید از روی [[تقیه]] بوده یا برای یک [[مصلحت دینی]]<ref>بحار الانوار، ج۱۵، ص۱۱۷.</ref>.
اگر برخی [[اظهار اسلام]] نکرده‌اند، شاید از روی [[تقیه]] بوده یا برای یک [[مصلحت دینی]]<ref>بحار الانوار، ج۱۵، ص۱۱۷.</ref>.


[[شیخ صدوق]] می‌فزاید: [[مادر پیامبر]] {{صل}}، [[آمنه دختر وهب]] نیز [[مسلمان]] بود<ref>بحار الانوار، ج۱۵، ص۱۱۷.</ref>.
[[شیخ صدوق]] می‌فزاید: [[مادر پیامبر]] {{صل}}، [[آمنه دختر وهب]] نیز [[مسلمان]] بود<ref>بحار الانوار، ج۱۵، ص۱۱۷.</ref>. این بدان معنی است که در پدران [[رسول خدا]] {{صل}} جز خیر و [[برکت]] نبوده، آن [[حضرت]] همه را از آنان به [[ارث]] برده است. [[طهارت]] [[رسول]] از [[پلیدی]] و [[ناپاکی]] نیز این نکته را تأکید و [[تأیید]] می‌کند. [[علم]] جدید هم این را ثابت کرده که عامل [[وراثت]] نقش مهمّی در [[تکوین]] [[شخصیت]]، [[خصلت‌ها]] و ویژگی‌های [[انسان]] دارد.
این بدان معنی است که در پدران [[رسول خدا]] {{صل}} جز خیر و [[برکت]] نبوده، آن [[حضرت]] همه را از آنان به [[ارث]] برده است. [[طهارت]] [[رسول]] از [[پلیدی]] و [[ناپاکی]] نیز این نکته را تأکید و [[تأیید]] می‌کند. [[علم]] جدید هم این را ثابت کرده که عامل [[وراثت]] نقش مهمّی در [[تکوین]] [[شخصیت]]، [[خصلت‌ها]] و ویژگی‌های [[انسان]] دارد.


[[ابوحیان]] اندلسی می‌گوید: رافضیان [[عقیده]] دارند که پدران پیامبر {{صل}} مؤمن بوده‌اند<ref>تفسیر البحر المحیط، ج۷، ص۴۷.</ref>. سایر [[فرقه‌های اسلامی]] [[پدر]] و مادر پیامبر {{صل}} و اجداد آن حضرت را [[کافر]] می‌دانند. البته برخی هم به ایمان آنان عقیده دارند. از جمله کسانی که به ایمان [[ابوطالب]] و پدران پیامبر {{صل}} تصریح کرده‌اند، می‌توان از اینان نام برد؛
[[ابوحیان]] اندلسی می‌گوید: رافضیان [[عقیده]] دارند که پدران پیامبر {{صل}} مؤمن بوده‌اند<ref>تفسیر البحر المحیط، ج۷، ص۴۷.</ref>. سایر [[فرقه‌های اسلامی]] [[پدر]] و مادر پیامبر {{صل}} و اجداد آن حضرت را [[کافر]] می‌دانند. البته برخی هم به ایمان آنان عقیده دارند. از جمله کسانی که به ایمان [[ابوطالب]] و پدران پیامبر {{صل}} تصریح کرده‌اند، می‌توان از اینان نام برد؛ [[مسعودی]]، [[یعقوبی]]، ماوردی، رازی در کتاب: [[اسرار]] التنزیل، [[سنوسی]]، تلمسانی در حاشیه [[شفاء]] و [[سیوطی]] که چندین رساله در این باره نوشته است<ref>از جمله رسائل سیوطی است: مسالک الحنفاء الدرج المنیفه، المقامة السندسیه، السبل الجلیه.</ref>.
[[مسعودی]]، [[یعقوبی]]، ماوردی، رازی در کتاب: [[اسرار]] التنزیل، [[سنوسی]]، تلمسانی در حاشیه [[شفاء]] و [[سیوطی]] که چندین رساله در این باره نوشته است<ref>از جمله رسائل سیوطی است: مسالک الحنفاء الدرج المنیفه، المقامة السندسیه، السبل الجلیه.</ref>.


در مقابل کسانی هم رساله‌هایی در [[اثبات]] [[کفر]] آنان نوشته‌اند: مثل: ابراهیم‌ [[حلبی]] و علی [[قاری]] که در شرح الفقه الاکبر، به تفصیل در این باره سخن گفته است. آنان سیوطی را به [[تساهل]] متهم کرده و گفته‌اند: هرگاه سخنان او موافق سخن [[پیشوایان]] نقّاد نباشد، اعتباری ندارد.
در مقابل کسانی هم رساله‌هایی در [[اثبات]] [[کفر]] آنان نوشته‌اند: مثل: ابراهیم‌ [[حلبی]] و علی [[قاری]] که در شرح الفقه الاکبر، به تفصیل در این باره سخن گفته است. آنان سیوطی را به [[تساهل]] متهم کرده و گفته‌اند: هرگاه سخنان او موافق سخن [[پیشوایان]] نقّاد نباشد، اعتباری ندارد.


علاوه بر [[اجماع]]، [[امامیه]] [[معتقد]] است که [[روایات]] فراوانی بر ایمان پدران رسول خدا {{صل}} دلالت دارد. اجماع [[شیعه]] مستند به [[اخبار]] و روایات است.
علاوه بر [[اجماع]]، [[امامیه]] [[معتقد]] است که [[روایات]] فراوانی بر ایمان پدران رسول خدا {{صل}} دلالت دارد. اجماع [[شیعه]] مستند به [[اخبار]] و روایات است.
علاوه بر این، دلائل شیعه به شرح زیر است؛
علاوه بر این، دلائل شیعه به شرح زیر است؛
# [[رسول خدا]] {{صل}} فرمود: پیوسته [[خداوند]] مرا از صلب‌های [[پاک]] به رحم‌های پاک منتقل کرد تا آنکه مرا به این [[جهان]] شما آورد و به [[پلیدی]] [[جاهلیت]]، آلوده‌ام نساخت<ref>مجمع البیان، ج۴، ص۳۲۲؛ بحار الانوار، ج۱۵، ص۱۱۷- ۱۱۸؛ تفسیر رازی، ج۲۴، ص۱۷۴؛ سیره حلبی، ج۱، ص۱۳۰؛ سیره دحلان، ج۱، ص۱۸.</ref>. اگر در میان پدرانش کافری وجود داشت، [[پیامبر]] {{صل}} همه را به [[طهارت]] توصیف نمی‌کرد؛ زیرا خداوند فرموده است: {{متن قرآن|إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ}}<ref>«ای مؤمنان! مشرکان پلیدند» سوره توبه، آیه ۲۸.</ref>. مگر این که بگوییم: منظور [[پاکی]] از [[زنا]]، و یا [[پلیدی‌ها]] و رذالت‌ها است که ملازم [[کفر]] نمی‌باشد.
# [[رسول خدا]] {{صل}} فرمود: پیوسته [[خداوند]] مرا از صلب‌های [[پاک]] به رحم‌های پاک منتقل کرد تا آنکه مرا به این [[جهان]] شما آورد و به [[پلیدی]] [[جاهلیت]]، آلوده‌ام نساخت<ref>مجمع البیان، ج۴، ص۳۲۲؛ بحار الانوار، ج۱۵، ص۱۱۷- ۱۱۸؛ تفسیر رازی، ج۲۴، ص۱۷۴؛ سیره حلبی، ج۱، ص۱۳۰؛ سیره دحلان، ج۱، ص۱۸.</ref>. اگر در میان پدرانش کافری وجود داشت، [[پیامبر]] {{صل}} همه را به [[طهارت]] توصیف نمی‌کرد؛ زیرا خداوند فرموده است: {{متن قرآن|إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ}}<ref>«ای مؤمنان! مشرکان پلیدند» سوره توبه، آیه ۲۸.</ref>. مگر این که بگوییم: منظور [[پاکی]] از [[زنا]]، و یا [[پلیدی‌ها]] و رذالت‌ها است که ملازم [[کفر]] نمی‌باشد.
خط ۱۷۶: خط ۱۷۴:
# می‌توان در اثبات [[ایمان]] پدران پیامبر {{صل}} تا ابراهیم {{ع}} به این آیه استدلال کرد که می‌فرماید: {{متن قرآن|وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ}}<ref>«پروردگارا! و ما را فرمانبردار خود بگمار و از فرزندان ما خویشاوندانی را فرمانبردار خویش (برآور) و شیوه‌های پرستشمان را به ما بنما و توبه ما را بپذیر بی‌گمان تویی که توبه‌پذیر مهربانی» سوره بقره، آیه ۱۲۸.</ref>.
# می‌توان در اثبات [[ایمان]] پدران پیامبر {{صل}} تا ابراهیم {{ع}} به این آیه استدلال کرد که می‌فرماید: {{متن قرآن|وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ}}<ref>«پروردگارا! و ما را فرمانبردار خود بگمار و از فرزندان ما خویشاوندانی را فرمانبردار خویش (برآور) و شیوه‌های پرستشمان را به ما بنما و توبه ما را بپذیر بی‌گمان تویی که توبه‌پذیر مهربانی» سوره بقره، آیه ۱۲۸.</ref>.


و یا این [[آیه]]: {{متن قرآن|وَجَعَلَهَا كَلِمَةً بَاقِيَةً فِي عَقِبِهِ}}<ref>«و همین را سخنی پاینده در میان فرزندان (آینده) خویش قرار داد باشد که آنان (بدان) بازگردند» سوره زخرف، آیه ۲۸.</ref>.
و یا این [[آیه]]: {{متن قرآن|وَجَعَلَهَا كَلِمَةً بَاقِيَةً فِي عَقِبِهِ}}<ref>«و همین را سخنی پاینده در میان فرزندان (آینده) خویش قرار داد باشد که آنان (بدان) بازگردند» سوره زخرف، آیه ۲۸.</ref>. یعنی کلمه [[خداوند]] بایستی در نژاد و [[ذریه ابراهیم]] باقی مانده باشد و همواره گروهی از آنان بر [[فطرت]] خویش، خداوند را [[پرستش]] کنند. شاید همین [[اجابت]] دعای ابراهیم {{ع}} باشد که گفت: {{متن قرآن|وَاجْنُبْنِي وَبَنِيَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنَامَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که ابراهیم گفت: پروردگارا! این شهر را امن گردان و مرا و فرزندانم را از پرستیدن بت‌ها دور بدار» سوره ابراهیم، آیه ۳۵.</ref>.
یعنی کلمه [[خداوند]] بایستی در نژاد و [[ذریه ابراهیم]] باقی مانده باشد و همواره گروهی از آنان بر [[فطرت]] خویش، خداوند را [[پرستش]] کنند. شاید همین [[اجابت]] دعای ابراهیم {{ع}} باشد که گفت: {{متن قرآن|وَاجْنُبْنِي وَبَنِيَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنَامَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که ابراهیم گفت: پروردگارا! این شهر را امن گردان و مرا و فرزندانم را از پرستیدن بت‌ها دور بدار» سوره ابراهیم، آیه ۳۵.</ref>.


{{متن قرآن|رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلَاةِ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي}}<ref>«پروردگارا! مرا برپادارنده نماز گردان و از فرزندانم نیز و دعای مرا بپذیر!» سوره ابراهیم، آیه ۴۰.</ref>.
{{متن قرآن|رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلَاةِ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي}}<ref>«پروردگارا! مرا برپادارنده نماز گردان و از فرزندانم نیز و دعای مرا بپذیر!» سوره ابراهیم، آیه ۴۰.</ref>.
روشن است که اگر خداوند دعای ابراهیم {{ع}} را درباره همه فرزندانش اجابت نموده باشد، نباید [[ابولهب]] بزرگ‌ترین [[مشرکین]] و شدیدترین [[دشمن]] [[رسول خدا]] {{صل}} باشد. این می‌رساند که واژه «من» برای [[تبعیض]] است.
روشن است که اگر خداوند دعای ابراهیم {{ع}} را درباره همه فرزندانش اجابت نموده باشد، نباید [[ابولهب]] بزرگ‌ترین [[مشرکین]] و شدیدترین [[دشمن]] [[رسول خدا]] {{صل}} باشد. این می‌رساند که واژه «من» برای [[تبعیض]] است.


* '''[[پدر]] ابراهیم‌''': [[معتقدان]] به [[ایمان]] [[پدران]] [[پیامبر]] {{صل}} تا [[آدم]] با این [[اعتراض]] رو به رو هستند که [[قرآن]] بر [[کفر]] [[آزر]] پدر ابراهیم تأکید نموده است؛ {{متن قرآن|وَمَا كَانَ اسْتِغْفَارُ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ إِلَّا عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَهَا إِيَّاهُ فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَأَوَّاهٌ حَلِيمٌ}}<ref>«و آمرزش خواهی ابراهیم برای پدرش جز بنا به وعده‌ای نبود که به وی داده بود و چون بر او آشکار گشت که وی دشمن خداوند است از وی دوری جست؛ بی‌گمان ابراهیم دردمندی بردبار بود» سوره توبه، آیه ۱۱۴.</ref>.
'''[[پدر]] ابراهیم‌''': [[معتقدان]] به [[ایمان]] [[پدران]] [[پیامبر]] {{صل}} تا [[آدم]] با این [[اعتراض]] رو به رو هستند که [[قرآن]] بر [[کفر]] [[آزر]] پدر ابراهیم تأکید نموده است؛ {{متن قرآن|وَمَا كَانَ اسْتِغْفَارُ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ إِلَّا عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَهَا إِيَّاهُ فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَأَوَّاهٌ حَلِيمٌ}}<ref>«و آمرزش خواهی ابراهیم برای پدرش جز بنا به وعده‌ای نبود که به وی داده بود و چون بر او آشکار گشت که وی دشمن خداوند است از وی دوری جست؛ بی‌گمان ابراهیم دردمندی بردبار بود» سوره توبه، آیه ۱۱۴.</ref>.


به این اشکال چنین پاسخ داده‌اند:
به این اشکال چنین پاسخ داده‌اند:
خط ۱۸۹: خط ۱۸۶:
# شاید بتوان گفت: کسی که ابراهیم {{ع}} برایش [[آمرزش]] خواست و سپس از او [[بیزاری]] جست؛ [[ایمان]] آورده باشد. از این‌رو دوباره برای او آمرزش خواست. از سوی دیگر برخی از بزرگان معتقدند که منشأ [[اجماع]] مورّخان در این که [[آزر]] پدر ابراهیم نیست، [[تورات]] است. در این کتاب، پدر ابراهیم، [[تارخ]] نامیده شده است. در هر حال راهی نداریم، جز اینکه [[معتقد]] شویم منظور از «اب» عمو و مربّی است نه پدر [[حقیقی]]. از سوی دیگر قبول نداریم که استعمال این واژه مجاز باشد.
# شاید بتوان گفت: کسی که ابراهیم {{ع}} برایش [[آمرزش]] خواست و سپس از او [[بیزاری]] جست؛ [[ایمان]] آورده باشد. از این‌رو دوباره برای او آمرزش خواست. از سوی دیگر برخی از بزرگان معتقدند که منشأ [[اجماع]] مورّخان در این که [[آزر]] پدر ابراهیم نیست، [[تورات]] است. در این کتاب، پدر ابراهیم، [[تارخ]] نامیده شده است. در هر حال راهی نداریم، جز اینکه [[معتقد]] شویم منظور از «اب» عمو و مربّی است نه پدر [[حقیقی]]. از سوی دیگر قبول نداریم که استعمال این واژه مجاز باشد.


مسلم و دیگران [[روایت]] کرده‌اند که مردی از [[رسول خدا]] {{صل}} پرسید: پدرم کجاست؟ [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: در [[آتش]] جای دارد. وقتی مرد خواست برود، [[حضرت]] او را خواست و فرمود: پدر من و پدر تو، هر دو در آتش هستند<ref>بنگرید: صحیح مسلم؛ صفة الصفوة، ج۱، ص۱۷۲؛ الاصابه، ج۱، ص۳۳۷؛ تاریخ الخمیس، ج۱، ص۲۳۲.</ref>. از نظر ما این سخن درست نیست؛ زیرا:
مسلم و دیگران [[روایت]] کرده‌اند که مردی از [[رسول خدا]] {{صل}} پرسید: پدرم کجاست؟ [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: در [[آتش]] جای دارد. وقتی مرد خواست برود، حضرت او را خواست و فرمود: پدر من و پدر تو، هر دو در آتش هستند<ref>بنگرید: صحیح مسلم؛ صفة الصفوة، ج۱، ص۱۷۲؛ الاصابه، ج۱، ص۳۳۷؛ تاریخ الخمیس، ج۱، ص۲۳۲.</ref>. از نظر ما این سخن درست نیست؛ زیرا:
# گذشت که همه [[پدران]] [[پیامبر]] {{صل}} [[مؤمن]] بوده‌اند.
# گذشت که همه [[پدران]] [[پیامبر]] {{صل}} [[مؤمن]] بوده‌اند.
# این [[روایت]] را [[حماد بن سلمه]] از ثابت از انس نقل کرده است. معمّر هم همین روایت را از ثابت از انس نقل کرده است، امّا به گونه‌ای که بر [[کفر]] [[پدر]] آن [[حضرت]] دلالت نمی‌کند. در روایت [[معمر]]، پیامبر {{صل}} به مرد فرمود: هرگاه از [[قبر]] کافری گذر کردی، او را به [[آتش جهنم]] [[بشارت]] ده<ref>سیره حلبی، ج۱، ص۵۰؛ مسالک الحنفاء، ص۵۴.</ref>. علمای [[حدیث]] [[جرح و تعدیل]] تأکید کرده‌اند که معمّر از حمّاد دقیق‌تر است. [[مردم]] درباره [[حافظه]] حمّاد سخن گفته‌اند و [[روایات]] [[زشتی]] از طریق او رسیده و [[ربیعه]] آنها را در کتاب‌های خود آورده است. حمّاد نمی‌توانست [[حفظ]] کند و آن را به عنوان حدیث روایت کرد و...<ref>سیره حلبی، ج۱، ص۵۱؛ فتح الباری، ج۱، ص۳۹۷؛ تهذیب التهذیب؛ ج۳، ص۱۲.</ref>.
# این [[روایت]] را [[حماد بن سلمه]] از ثابت از انس نقل کرده است. معمّر هم همین روایت را از ثابت از انس نقل کرده است، امّا به گونه‌ای که بر [[کفر]] [[پدر]] آن [[حضرت]] دلالت نمی‌کند. در روایت [[معمر]]، پیامبر {{صل}} به مرد فرمود: هرگاه از [[قبر]] کافری گذر کردی، او را به [[آتش جهنم]] [[بشارت]] ده<ref>سیره حلبی، ج۱، ص۵۰؛ مسالک الحنفاء، ص۵۴.</ref>. علمای [[حدیث]] [[جرح و تعدیل]] تأکید کرده‌اند که معمّر از حمّاد دقیق‌تر است. [[مردم]] درباره [[حافظه]] حمّاد سخن گفته‌اند و [[روایات]] [[زشتی]] از طریق او رسیده و [[ربیعه]] آنها را در کتاب‌های خود آورده است. حمّاد نمی‌توانست [[حفظ]] کند و آن را به عنوان حدیث روایت کرد و...<ref>سیره حلبی، ج۱، ص۵۱؛ فتح الباری، ج۱، ص۳۹۷؛ تهذیب التهذیب؛ ج۳، ص۱۲.</ref>.
خط ۱۹۵: خط ۱۹۲:
# چگونه مطابق [[اصرار]] اینان، پدر و [[مادر پیامبر]] {{صل}}، [[ابوطالب]] و [[عبد المطلب]]، در آتش جهنم جای دارند، امّا [[ورقة بن نوفل]] که پیامبر {{صل}} را [[درک]] کرد، امّا [[ایمان]] نیاورد، با [[لباس]] سندس در [[بهشت]] باشد؟!<ref>سیره دحلان، ج۱، ص۳۹؛ البدایة و النهایه، ج۲، ص۲۳۷.</ref> همین طور [[زید بن عمرو بن نفیل]] عموزاده [[عمر بن خطّاب]] متکبّرانه در بهشت قدم می‌زند<ref>الاغانی، ج۳، ص۱۹۰.</ref>.چنین است، در مورد [[امیة بن ابی الصلت]] که نزدیک بود در شعرش [[اسلام]] آورد!<ref>عون المعبود، ج۱۲، ص۴۹۴؛ سیره حلبی، ج۱، ص۵۱.</ref>. به نظر شما چگونه می‌توان [[احادیث متواتر]] و [[تواریخ]] پشت در پشت دالّ بر ایمان پدران [[رسول خدا]] {{صل}} را دور ریخت، امّا در [[اثبات]] ایمان گروه دوم، به یک [[بیت]] [[شعر]] یا سخنی گذرا چنگ زد؟!
# چگونه مطابق [[اصرار]] اینان، پدر و [[مادر پیامبر]] {{صل}}، [[ابوطالب]] و [[عبد المطلب]]، در آتش جهنم جای دارند، امّا [[ورقة بن نوفل]] که پیامبر {{صل}} را [[درک]] کرد، امّا [[ایمان]] نیاورد، با [[لباس]] سندس در [[بهشت]] باشد؟!<ref>سیره دحلان، ج۱، ص۳۹؛ البدایة و النهایه، ج۲، ص۲۳۷.</ref> همین طور [[زید بن عمرو بن نفیل]] عموزاده [[عمر بن خطّاب]] متکبّرانه در بهشت قدم می‌زند<ref>الاغانی، ج۳، ص۱۹۰.</ref>.چنین است، در مورد [[امیة بن ابی الصلت]] که نزدیک بود در شعرش [[اسلام]] آورد!<ref>عون المعبود، ج۱۲، ص۴۹۴؛ سیره حلبی، ج۱، ص۵۱.</ref>. به نظر شما چگونه می‌توان [[احادیث متواتر]] و [[تواریخ]] پشت در پشت دالّ بر ایمان پدران [[رسول خدا]] {{صل}} را دور ریخت، امّا در [[اثبات]] ایمان گروه دوم، به یک [[بیت]] [[شعر]] یا سخنی گذرا چنگ زد؟!


شگفت‌آور است که برخی [[روایت]] مذکور را چنین توجیه کرده‌اند که منظور از «[[اب]]» عموی او ابوطالب است؛ زیرا [[مردم عرب]]، عمو را نیز [[پدر]] می‌خوانند و [[پیامبر]] {{صل}} به [[فرزندی]] ابوطالب منسوب بود. ما نمی‌دانیم چرا این توجیه‌گر، عموی او ابولهب را رها کرده و به سراغ ابوطالب آمده است، در حالی که [[کفر]] [[ابولهب]] مسلّم و [[قطعی]] است؟! عظیم‌آبادی در اینجا نیز تصریح کرده که این سخن هم [[ضعیف]] و [[باطل]] است<ref>عون المعبود، ج۱۲، ص۴۹۵. </ref>.<ref>[[سید جعفر مرتضی عاملی|عاملی، سید جعفر مرتضی]]، [[سیرت جاودانه ج۱ (کتاب)|سیرت جاودانه ج۱]]، ص ۱۸۲.</ref>.
شگفت‌آور است که برخی [[روایت]] مذکور را چنین توجیه کرده‌اند که منظور از «[[اب]]» عموی او ابوطالب است؛ زیرا [[مردم عرب]]، عمو را نیز [[پدر]] می‌خوانند و [[پیامبر]] {{صل}} به [[فرزندی]] ابوطالب منسوب بود. ما نمی‌دانیم چرا این توجیه‌گر، عموی او ابولهب را رها کرده و به سراغ ابوطالب آمده است، در حالی که [[کفر]] [[ابولهب]] مسلّم و [[قطعی]] است؟! عظیم‌آبادی در اینجا نیز تصریح کرده که این سخن هم [[ضعیف]] و [[باطل]] است<ref>عون المعبود، ج۱۲، ص۴۹۵. </ref>.<ref>[[سید جعفر مرتضی عاملی|عاملی، سید جعفر مرتضی]]، [[سیرت جاودانه ج۱ (کتاب)|سیرت جاودانه ج۱]]، ص ۱۸۲.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۱۱۲٬۶۳۷

ویرایش