برهان فطرت در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی: تفاوت میان نسخهها
برهان فطرت در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی (نمایش مبدأ)
نسخهٔ ۱۱ سپتامبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۸:۳۷
، ۱۱ سپتامبر ۲۰۲۲جایگزینی متن - 'وصف' به 'وصف'
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
جز (جایگزینی متن - 'وصف' به 'وصف') |
||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
[[امام]] بر این [[باور]] است که [[عشق به کمال]] و [[محبت]] به آن در [[سرشت]] تمام [[آدمیان]] وجود دارد، اگرچه در تشخیص کمال و آنکه کمال در چیست و [[محبوب]] و [[معشوق]] در کجاست، [[اختلاف]] دارند. هر یک معشوق خود را در چیزی یافته و [[گمان]] کرده و [[کعبه]] [[آمال]] خود را در چیزی توهم کرده و متوجه به آن شده از [[دل]] و [[جان]] آن را خواهان است. [[اهل]] [[دنیا]] [[ثروت]] و نعمتهای [[دنیوی]]، اهل [[علوم]]، علوم خود؛ [[حاکمان]]، [[سلطنت]] و [[اقتدار]] بر [[رعیت]] خود را کمال دانند. | [[امام]] بر این [[باور]] است که [[عشق به کمال]] و [[محبت]] به آن در [[سرشت]] تمام [[آدمیان]] وجود دارد، اگرچه در تشخیص کمال و آنکه کمال در چیست و [[محبوب]] و [[معشوق]] در کجاست، [[اختلاف]] دارند. هر یک معشوق خود را در چیزی یافته و [[گمان]] کرده و [[کعبه]] [[آمال]] خود را در چیزی توهم کرده و متوجه به آن شده از [[دل]] و [[جان]] آن را خواهان است. [[اهل]] [[دنیا]] [[ثروت]] و نعمتهای [[دنیوی]]، اهل [[علوم]]، علوم خود؛ [[حاکمان]]، [[سلطنت]] و [[اقتدار]] بر [[رعیت]] خود را کمال دانند. | ||
ولی باید دانست که با همه | ولی باید دانست که با همه وصف، هیچ یک از آنها عشقشان و محبتشان، راجع به آنچه گمان کردند، نیست، و معشوق آنها و کعبه آمال آنها آنچه را توهم کردند، نمیباشد؛ زیرا هر کس به فطرت خود [[رجوع]] کند؛ مییابد که قلبش به هرچه متوجه است، اگر مرتبه بالاتری از آن بیابد فوراً [[قلب]] از اوّلی منصرف شود و به دیگری که کاملتر است متوجه گردد، و وقتی که به آن کاملتر رسید، به اکمل از آن متوجه گردد، بلکه [[آتش]] [[عشق]] و سوز و [[اشتیاق]] روزافزون گردد و [[قلب]] در هیچ مرتبه از مراتب و در هیچ حدی از حدود رحل اقامت نیندازد. تمام موجودات و عایله بشری با زبان [[فصیح]] یکدل و یک جهت گویند ما [[عاشق]] [[کمال مطلق]] هستیم، ما [[حب]] به [[جمال]] و جلال مطلق داریم، ما طالب [[قدرت]] مطلقه و [[علم مطلق]] هستیم. | ||
حال که [[انسان]]، طالب کمال مطلق است، این سؤال مطرح است که آیا [[انسانها]] در طول [[تاریخ]] به مقصود و [[کمالات]] فرضی خود نایل آمدهاند؟ ظاهراً بلکه قطعاً پاسخ منفی است، چون اگر [[محبوب]] انسانها این جمالهای ناقص و این کمالهای محدود بود، چرا به وصول به آنها آتش اشتیاق شما فرونشست؟ و شعله [[شوق]] شما افزون گردید؟ | حال که [[انسان]]، طالب کمال مطلق است، این سؤال مطرح است که آیا [[انسانها]] در طول [[تاریخ]] به مقصود و [[کمالات]] فرضی خود نایل آمدهاند؟ ظاهراً بلکه قطعاً پاسخ منفی است، چون اگر [[محبوب]] انسانها این جمالهای ناقص و این کمالهای محدود بود، چرا به وصول به آنها آتش اشتیاق شما فرونشست؟ و شعله [[شوق]] شما افزون گردید؟ | ||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
نکته قابل توجه اینکه به نظر میرسد [[انسان]] با رسیدن به تعلق [[امیال]] فوق، اشباع شده و خود را قانع و نایل به مقصود میانگارد، اما امیال دیگری بر انسان وجود دارد که انسان متعلق و مایه تأمین آنها را نه در عالم مادی بلکه در عالم فرامادی [[حس]] میکند مانند [[میل به کمال]] مطلق که مصداق بارز آن [[عشق]] و [[محبت]] است که حس [[کمالخواهی]] و محبت و عشق انسان به دلیل مطلق خواهی، یا معشوقها و محبوبهای مادی محدود نمیشود و به دنبال [[معشوق]] و [[محبوب]] مطلق است و در واقع آن گمشده و متعلق [[واقعی]] حس [[کمال خواهی]] وی است. | نکته قابل توجه اینکه به نظر میرسد [[انسان]] با رسیدن به تعلق [[امیال]] فوق، اشباع شده و خود را قانع و نایل به مقصود میانگارد، اما امیال دیگری بر انسان وجود دارد که انسان متعلق و مایه تأمین آنها را نه در عالم مادی بلکه در عالم فرامادی [[حس]] میکند مانند [[میل به کمال]] مطلق که مصداق بارز آن [[عشق]] و [[محبت]] است که حس [[کمالخواهی]] و محبت و عشق انسان به دلیل مطلق خواهی، یا معشوقها و محبوبهای مادی محدود نمیشود و به دنبال [[معشوق]] و [[محبوب]] مطلق است و در واقع آن گمشده و متعلق [[واقعی]] حس [[کمال خواهی]] وی است. | ||
چنانکه در قسم اول، امیال درونی انسان پاسخ مثبت و متعلق آن در عالم خارج یافت میشود در قسم دوم امیال انسان نیز باید چنین باشد،؛ چراکه هر دو قسم از امیال غریزی انسان است که | چنانکه در قسم اول، امیال درونی انسان پاسخ مثبت و متعلق آن در عالم خارج یافت میشود در قسم دوم امیال انسان نیز باید چنین باشد،؛ چراکه هر دو قسم از امیال غریزی انسان است که وصف واقع نما را دارد و نمیتوان بین امیال غریزی تفاوت گذاشت. به تعبیر منطقی، بین [[عاشق]] و معشوق، [[محب]] و محبوب، نسبت تضایف وجود دارد، مانند نسبت بین دو [[برادر]] یا فوقیت و تحتیت که وجود یکی مقتضی وجود بالفعل دیگر از سنخ آن است. بر این اساس چون انسان به معشوق و محبوب کامل عشق بالفعل دارد، باید متعلق آن نیز نه در [[ذهن]] که در عالم واقع وجود داشته باشد<ref>امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۲، ص۵۳.</ref>. [[استاد جوادی آملی]] به [[ترویج]] و [[تبلیغ]] [[برهان]] فوق پرداخته است<ref>ده مقاله پیرامون مبدأ و معاد، ص۱۱۱؛ تفسیر موضوعی، ج۱۲، ص۲۹۹، ۳۱۲؛ تبیین براهین اثبات خدا، ص۲۸۷.</ref><ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[خداشناسی توحیدی (مقاله)| مقاله «خداشناسی توحیدی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۱۳۶.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == |