امکلثوم دختر عقبة بن ابیمعیط: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - ' نامهای ' به ' نامهای '
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
جز (جایگزینی متن - ' نامهای ' به ' نامهای ') |
||
خط ۴: | خط ۴: | ||
وی از [[بنیامیه]]، [[خواهر]] [[مادری]] [[عثمان]] و از اشرافزادگان [[قریش]] بود. پدرش در [[دشمنی]] با [[پیامبر]] سرسختی فراوانی از خود نشان داد و پس از [[اسارت]] در [[سال دوم هجری]] در [[جنگ بدر]] به [[فرمان پیامبر]] کشته شد.<ref> المغازی، ج ۱، ص ۸۲؛ دلائلالنبوه، ج ۳، ص ۹۴.</ref> مادرش أَروَی از [[نوادگان]] دختری [[عبدالمطلب]] بود که ابتدا به [[ازدواج]] [[عفان]] درآمد و عثمان از او به [[دنیا]] آمد و سپس [[همسر]] [[عقبه]] شد.<ref> الطبقات، ج ۸، ص ۱۸۲ ـ ۱۸۳.</ref> | وی از [[بنیامیه]]، [[خواهر]] [[مادری]] [[عثمان]] و از اشرافزادگان [[قریش]] بود. پدرش در [[دشمنی]] با [[پیامبر]] سرسختی فراوانی از خود نشان داد و پس از [[اسارت]] در [[سال دوم هجری]] در [[جنگ بدر]] به [[فرمان پیامبر]] کشته شد.<ref> المغازی، ج ۱، ص ۸۲؛ دلائلالنبوه، ج ۳، ص ۹۴.</ref> مادرش أَروَی از [[نوادگان]] دختری [[عبدالمطلب]] بود که ابتدا به [[ازدواج]] [[عفان]] درآمد و عثمان از او به [[دنیا]] آمد و سپس [[همسر]] [[عقبه]] شد.<ref> الطبقات، ج ۸، ص ۱۸۲ ـ ۱۸۳.</ref> | ||
امّکلثوم در [[مکه]] [[اسلام]] آورد و با پیامبر[[بیعت]] کرد؛<ref> اسدالغابه، ج ۷، ص ۳۷۶.</ref> اما بر اثر ممانعت خانوادهاش نتوانست به [[مدینه]] رود. پس از [[صلح حدیبیه]] در [[سال ششم هجری]] [[تصمیم]] گرفت به مدینه [[مهاجرت]] کند. [[خانواده]] او در حوالی مکه علفزاری داشتند و امّکلثوم هرگاه بدانجا میرفت، چند [[روز]] میماند و سپس به مکه باز میگشت. یکبار توشه کافی برای خود تهیه کرد و به آن علفزار رفت و چون مردی که تا علفزار او را [[همراهی]] کرده بود بازگشت، امّکلثوم [[راه]] مدینه را در پیش گرفت و چون با مسیر آشنا نبود مردی از [[خزاعه]] ([[همپیمانان]] پیامبر در [[صلح حدیبیّه]]) او را تا مدینه همراهی کرد. خانواده او پس از چند روز به جستوجوی او برآمدند و برادرانش [[ولید]] و [[عماره]] در جستوجوی او به مدینه آمدند و چون از حضور او در آنجا [[آگاه]] شدند از پیامبر خواستند او را به آنان تحویل دهد. امّکلثوم از پیامبر خواست که درخواست آنها را محقق نسازد، زیرا در غیر این صورت آنان او را [[شکنجه]] میدهند و او [[طاقت]] آن را ندارد.<ref>المغازی، ج ۲، ص ۶۲۹ ـ ۶۳۱.</ref>پیامبر او را تحویل نداد و امّ [[کلثوم]] در مدینه ماند.<ref>السیرة النبویه، ج ۳، ص ۳۲۶؛ الاستیعاب، ج ۴، ص ۵۰۸؛ اسدالغابه، ج ۷، ص ۳۷۷.</ref> او را تنها [[زن]] [[قریشی]] دانستهاند که از خانواده نامسلمان خود گریخت و بدون همراهی هیچ یک از خویشانش به [[مدینه]] [[مهاجرت]] کرد.<ref>الطبقات، ج۸، ص۱۸۳؛ المغازی، ج ۲، ص ۶۲۹؛ الاصابه، ج ۸، ص ۴۶۳.</ref> در آنجا [[زید بن حارثه]]، [[زبیر بن عوام]] و [[عبدالرحمن بن عوف]] و [[عمرو بن العاص]] از او خواستگاری کردند و چون او با برادرش [[عثمان]] [[مشورت]] کرد عثمان از او خواست تا نظر [[پیامبر]] را جویا شود. آن [[حضرت]] [[زید]] را برگزید. <ref>الطبقات، ج ۳، ص ۳۲ ـ ۳۳.</ref> به [[روایت]] دیگری که غالب [[مفسران]] آن را ترجیح دادهاند، [[امکلثوم]] چون مایل بود به [[ازدواج پیامبر]] درآید خود را به پیامبر بخشید و آن حضرت او را به [[ازدواج]] زید بن حارثه (برده [[آزاد]] شده پیامبر) درآورد و برای او فرزندانی به | امّکلثوم در [[مکه]] [[اسلام]] آورد و با پیامبر[[بیعت]] کرد؛<ref> اسدالغابه، ج ۷، ص ۳۷۶.</ref> اما بر اثر ممانعت خانوادهاش نتوانست به [[مدینه]] رود. پس از [[صلح حدیبیه]] در [[سال ششم هجری]] [[تصمیم]] گرفت به مدینه [[مهاجرت]] کند. [[خانواده]] او در حوالی مکه علفزاری داشتند و امّکلثوم هرگاه بدانجا میرفت، چند [[روز]] میماند و سپس به مکه باز میگشت. یکبار توشه کافی برای خود تهیه کرد و به آن علفزار رفت و چون مردی که تا علفزار او را [[همراهی]] کرده بود بازگشت، امّکلثوم [[راه]] مدینه را در پیش گرفت و چون با مسیر آشنا نبود مردی از [[خزاعه]] ([[همپیمانان]] پیامبر در [[صلح حدیبیّه]]) او را تا مدینه همراهی کرد. خانواده او پس از چند روز به جستوجوی او برآمدند و برادرانش [[ولید]] و [[عماره]] در جستوجوی او به مدینه آمدند و چون از حضور او در آنجا [[آگاه]] شدند از پیامبر خواستند او را به آنان تحویل دهد. امّکلثوم از پیامبر خواست که درخواست آنها را محقق نسازد، زیرا در غیر این صورت آنان او را [[شکنجه]] میدهند و او [[طاقت]] آن را ندارد.<ref>المغازی، ج ۲، ص ۶۲۹ ـ ۶۳۱.</ref>پیامبر او را تحویل نداد و امّ [[کلثوم]] در مدینه ماند.<ref>السیرة النبویه، ج ۳، ص ۳۲۶؛ الاستیعاب، ج ۴، ص ۵۰۸؛ اسدالغابه، ج ۷، ص ۳۷۷.</ref> او را تنها [[زن]] [[قریشی]] دانستهاند که از خانواده نامسلمان خود گریخت و بدون همراهی هیچ یک از خویشانش به [[مدینه]] [[مهاجرت]] کرد.<ref>الطبقات، ج۸، ص۱۸۳؛ المغازی، ج ۲، ص ۶۲۹؛ الاصابه، ج ۸، ص ۴۶۳.</ref> در آنجا [[زید بن حارثه]]، [[زبیر بن عوام]] و [[عبدالرحمن بن عوف]] و [[عمرو بن العاص]] از او خواستگاری کردند و چون او با برادرش [[عثمان]] [[مشورت]] کرد عثمان از او خواست تا نظر [[پیامبر]] را جویا شود. آن [[حضرت]] [[زید]] را برگزید. <ref>الطبقات، ج ۳، ص ۳۲ ـ ۳۳.</ref> به [[روایت]] دیگری که غالب [[مفسران]] آن را ترجیح دادهاند، [[امکلثوم]] چون مایل بود به [[ازدواج پیامبر]] درآید خود را به پیامبر بخشید و آن حضرت او را به [[ازدواج]] زید بن حارثه (برده [[آزاد]] شده پیامبر) درآورد و برای او فرزندانی به نامهای زید و [[رقیه]] به [[دنیا]] آورد.<ref>الطبقات، ج ۳، ص ۳۲ ـ ۳۳.</ref> پس از [[شهادت]] زید در [[سال هشتم هجری]] <ref> الاستیعاب، ج۴، ص۵۰۸؛ اسدالغابه، ج ۲، ص ۳۵۳.</ref> (یا مطلّقه شدن امّکلثوم)<ref> الطبقات، ج ۳، ص ۴۴.</ref> او به همسری [[زبیر بن عوام]] درآمد. [[زبیر]] از او صاحب دختری به نام [[زینب]] شد؛ امّا چون زبیر بر [[زنان]] خود سخت میگرفت [[زندگی]] با او دوام نیافت و به [[طلاق]] امّکلثوم انجامید.<ref> الاستیعاب، ج۴، ص۵۰۸؛ الاصابه، ج ۸، ص ۴۶۳.</ref> آنگاه چند تن از او خواستگاری کردند که پیامبر از میان آنان عبدالرحمن بن عوف را برای امّکلثوم برگزید. | ||
امّکلثوم در زندگانی خود با [[عبدالرحمن]] صاحب فرزندانی به نامهای [[ابراهیم]] و حمید <ref>الطبقات، ج۸، ص۱۸۴؛ الاستیعاب، ج۴، ص۵۰۸؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۲۷۷.</ref> و [[محمد]] و [[اسماعیل]] <ref> تاریخ دمشق، ج۷، ص۳۱؛ الاستیعاب، ج۴، ص۵۰۸، الطبقات، ج ۳، ص ۳۳.</ref> و حمیدة و أمةالرحمن<ref>الطبقات، ج ۳، ص ۳۳؛ تاریخ دمشق، ج ۷، ص ۳۱.</ref> شد. امّ کلثوم در دوره [[خلافت]] [[عمر بن خطاب]] به سبب هجرتش به مدینه، مشمول عطایای سالانه [[خلیفه]] قرار گرفت که [[میزان]] آن را متفاوت ذکر کردهاند.<ref> الطبقات، ج ۳، ص ۲۲۶؛ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۵۳.</ref> [[عبدالرحمن]] در دوره [[پیامبر]] با [[عثمان]] [[عقد اخوت]] بسته بود؛<ref>تاریخ دمشق، ج ۳۵، ص ۲۵۴؛ اسد الغابه، ج ۳، ص ۴۷۸.</ref> اما [[ازدواج]] او با امّکلثوم ([[خواهر]] [[مادری]] عثمان) در [[گرایش]] عبدالرحمن به عثمان در شورای ۶ نفره برای [[تعیین خلیفه]] سوم، نقش فراوانی داشت که [[امیرمؤمنان]]، [[امام علی]] {{ع}} به آن اشاره کرده است.<ref>نهجالبلاغه، خطبه ۳.</ref>عبدالرحمن مردی [[ثروتمند]] بود و چون از [[دنیا]] رفت [[ارث]] فراوانی از او به امّکلثوم رسید.<ref> الاستیعاب، ج ۲، ص ۳۹۰؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۱، ص ۹۰.</ref> او سپس به همسری [[عمرو عاص]] درآمد و یک ماه پس از آن درگذشت.<ref> الاستیعاب، ج۲، ص۳۹۰؛ اسدالغابه، ج ۷، ص ۳۷۷؛ الاصابه، ج ۸، ص ۴۶۳.</ref>[[تاریخ]] [[مرگ]] او را دوره [[خلافت علی]] {{ع}} ذکر کردهاند.<ref>سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۲۷۷.</ref> به [[نقل]] [[طبری]] چون عثمان، عمرو عاص را در سال ۲۵ از [[ولایت]] [[مصر]] [[عزل]] کرد <ref> الاستیعاب، ج ۳، ص ۵۱ و ۲۶۸.</ref> امّکلثوم را [[طلاق]] داد <ref> تاریخ طبری، ج ۲، ص ۶۵۷.</ref> با توجه به اینکه گزارشات دیگر سخن از همسری او با عبدالرحمن تا [[سال ۳۱ هجری]] دارد گزارش طبری مورد [[تأمل]] است. | امّکلثوم در زندگانی خود با [[عبدالرحمن]] صاحب فرزندانی به نامهای [[ابراهیم]] و حمید <ref>الطبقات، ج۸، ص۱۸۴؛ الاستیعاب، ج۴، ص۵۰۸؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۲۷۷.</ref> و [[محمد]] و [[اسماعیل]] <ref> تاریخ دمشق، ج۷، ص۳۱؛ الاستیعاب، ج۴، ص۵۰۸، الطبقات، ج ۳، ص ۳۳.</ref> و حمیدة و أمةالرحمن<ref>الطبقات، ج ۳، ص ۳۳؛ تاریخ دمشق، ج ۷، ص ۳۱.</ref> شد. امّ کلثوم در دوره [[خلافت]] [[عمر بن خطاب]] به سبب هجرتش به مدینه، مشمول عطایای سالانه [[خلیفه]] قرار گرفت که [[میزان]] آن را متفاوت ذکر کردهاند.<ref> الطبقات، ج ۳، ص ۲۲۶؛ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۵۳.</ref> [[عبدالرحمن]] در دوره [[پیامبر]] با [[عثمان]] [[عقد اخوت]] بسته بود؛<ref>تاریخ دمشق، ج ۳۵، ص ۲۵۴؛ اسد الغابه، ج ۳، ص ۴۷۸.</ref> اما [[ازدواج]] او با امّکلثوم ([[خواهر]] [[مادری]] عثمان) در [[گرایش]] عبدالرحمن به عثمان در شورای ۶ نفره برای [[تعیین خلیفه]] سوم، نقش فراوانی داشت که [[امیرمؤمنان]]، [[امام علی]] {{ع}} به آن اشاره کرده است.<ref>نهجالبلاغه، خطبه ۳.</ref>عبدالرحمن مردی [[ثروتمند]] بود و چون از [[دنیا]] رفت [[ارث]] فراوانی از او به امّکلثوم رسید.<ref> الاستیعاب، ج ۲، ص ۳۹۰؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۱، ص ۹۰.</ref> او سپس به همسری [[عمرو عاص]] درآمد و یک ماه پس از آن درگذشت.<ref> الاستیعاب، ج۲، ص۳۹۰؛ اسدالغابه، ج ۷، ص ۳۷۷؛ الاصابه، ج ۸، ص ۴۶۳.</ref>[[تاریخ]] [[مرگ]] او را دوره [[خلافت علی]] {{ع}} ذکر کردهاند.<ref>سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۲۷۷.</ref> به [[نقل]] [[طبری]] چون عثمان، عمرو عاص را در سال ۲۵ از [[ولایت]] [[مصر]] [[عزل]] کرد <ref> الاستیعاب، ج ۳، ص ۵۱ و ۲۶۸.</ref> امّکلثوم را [[طلاق]] داد <ref> تاریخ طبری، ج ۲، ص ۶۵۷.</ref> با توجه به اینکه گزارشات دیگر سخن از همسری او با عبدالرحمن تا [[سال ۳۱ هجری]] دارد گزارش طبری مورد [[تأمل]] است. |