پرش به محتوا

موانع آزادی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'وصف' به 'وصف'
جز (جایگزینی متن - 'وصف' به 'وصف')
خط ۷۲: خط ۷۲:
یکی از دیگر گروه‌ها در این عرصه، [[راهبان]] می‌باشند که [[عابدان]]، دنیاگریزان و پرستشگران هستند. با توجه به جایگاهی که اشاره شد، نقش راهبان به گونه‌ای است که توانسته و می‌توانند، مردم را به دنبال خویش کشند، مسیری خودساخته پیش پای آنان نهند و به هر سو که میل دارند، نارهبری کنند، مسیری که آزادی [[فکر]] و عمل را از [[پیروان]] خود می‌ستانند. [[قرآن کریم]]، [[روایت]] می‌کند [[یهود]] و [[مسیحیان]]، [[احبار]] و راهبان و [[مسیح]] {{ع}} را ارباب خود می‌گرفتند: {{متن قرآن|اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَالْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ}}<ref>«آنان دانشوران دینی و راهبان خود را به جای خداوند پروردگاران خویش برگزیده‌اند و نیز مسیح پسر مریم را در حالی که جز این فرمان نیافته‌اند که خدایی یگانه را بپرستند که خدایی جز او نیست؛ پاکا که اوست از شرکی که می‌ورزند» سوره توبه، آیه ۳۱.</ref>.
یکی از دیگر گروه‌ها در این عرصه، [[راهبان]] می‌باشند که [[عابدان]]، دنیاگریزان و پرستشگران هستند. با توجه به جایگاهی که اشاره شد، نقش راهبان به گونه‌ای است که توانسته و می‌توانند، مردم را به دنبال خویش کشند، مسیری خودساخته پیش پای آنان نهند و به هر سو که میل دارند، نارهبری کنند، مسیری که آزادی [[فکر]] و عمل را از [[پیروان]] خود می‌ستانند. [[قرآن کریم]]، [[روایت]] می‌کند [[یهود]] و [[مسیحیان]]، [[احبار]] و راهبان و [[مسیح]] {{ع}} را ارباب خود می‌گرفتند: {{متن قرآن|اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَالْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ}}<ref>«آنان دانشوران دینی و راهبان خود را به جای خداوند پروردگاران خویش برگزیده‌اند و نیز مسیح پسر مریم را در حالی که جز این فرمان نیافته‌اند که خدایی یگانه را بپرستند که خدایی جز او نیست؛ پاکا که اوست از شرکی که می‌ورزند» سوره توبه، آیه ۳۱.</ref>.


مرحوم [[طبرسی]] از [[امام باقر]] {{ع}} و [[امام صادق]] {{ع}} روایت می‌کند که فرمودند، به [[خداوند]] [[سوگند]]، آنان برای [[عالمان]] و عابدان خویش، [[روزه]] نمی‌گرفتند و [[نماز]] نمی‌خوانند، اما آنان [[حلال‌ها]] را [[حرام]] و [[حرام‌ها]] را [[حلال]] می‌کردند، و [[یهودیان]] و مسیحیان، از آنان [[پیروی]] می‌نمودند و آنان را [[بندگی]] می‌کردند بدون آنکه دریابند و بفهمند<ref>فضل‌الله بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۳۷.</ref>. [[عدی بن حاتم]] می‌گوید، [[خدمت]] [[پیامبر گرامی اسلام]] {{صل}} رسیدم، در حالی که بر گردنم [[صلیبی]] از طلا بود، ایشان به من فرمودند، این [[بت]] را از گردن خود باز کن! [[عدی]] می‌گوید، آن را از گردن خود برداشتم و خدمت ایشان رفتم، دیدم ایشان [[آیه]] بالا را [[تلاوت]] می‌کند، به ایشان عرض کردم، ما آنان را نمی‌پرستیم، [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: آیا آنچه را حرام می‌انگارند، حرام نمی‌دانید و آنچه را حلال می‌پندارند، حلال نمی‌شناسید، همین کار شما [[پرستش]] و [[عبادت]] است<ref>فضل‌الله بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۳۷.</ref>. با این [[وصف]]، به نظر می‌رسد [[عالمان]] و [[عابدان]]، چنگ بر گلوگاه‌های [[قانون‌گذاری]] [[جامعه]] می‌گذارند و با شریعت‌آوری‌ها یا تفسیرهای خودساخته، فرایند امور را به راستای [[منافع]] و تحلیل‌های خویش به پیش می‌برند؛ پس اسارات و [[بندگی]] [[مردم]]، شکل و رنگی قانونی و [[شرعی]] به خود می‌گیرد و البته تاوان [[مبارزه]] با آن برای رسیدن به [[آزادی]]، بسیار سنگین می‌شود.
مرحوم [[طبرسی]] از [[امام باقر]] {{ع}} و [[امام صادق]] {{ع}} روایت می‌کند که فرمودند، به [[خداوند]] [[سوگند]]، آنان برای [[عالمان]] و عابدان خویش، [[روزه]] نمی‌گرفتند و [[نماز]] نمی‌خوانند، اما آنان [[حلال‌ها]] را [[حرام]] و [[حرام‌ها]] را [[حلال]] می‌کردند، و [[یهودیان]] و مسیحیان، از آنان [[پیروی]] می‌نمودند و آنان را [[بندگی]] می‌کردند بدون آنکه دریابند و بفهمند<ref>فضل‌الله بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۳۷.</ref>. [[عدی بن حاتم]] می‌گوید، [[خدمت]] [[پیامبر گرامی اسلام]] {{صل}} رسیدم، در حالی که بر گردنم [[صلیبی]] از طلا بود، ایشان به من فرمودند، این [[بت]] را از گردن خود باز کن! [[عدی]] می‌گوید، آن را از گردن خود برداشتم و خدمت ایشان رفتم، دیدم ایشان [[آیه]] بالا را [[تلاوت]] می‌کند، به ایشان عرض کردم، ما آنان را نمی‌پرستیم، [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: آیا آنچه را حرام می‌انگارند، حرام نمی‌دانید و آنچه را حلال می‌پندارند، حلال نمی‌شناسید، همین کار شما [[پرستش]] و [[عبادت]] است<ref>فضل‌الله بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۳۷.</ref>. با این وصف، به نظر می‌رسد [[عالمان]] و [[عابدان]]، چنگ بر گلوگاه‌های [[قانون‌گذاری]] [[جامعه]] می‌گذارند و با شریعت‌آوری‌ها یا تفسیرهای خودساخته، فرایند امور را به راستای [[منافع]] و تحلیل‌های خویش به پیش می‌برند؛ پس اسارات و [[بندگی]] [[مردم]]، شکل و رنگی قانونی و [[شرعی]] به خود می‌گیرد و البته تاوان [[مبارزه]] با آن برای رسیدن به [[آزادی]]، بسیار سنگین می‌شود.


این نیروها با [[هیمنه]] روانی‌ای که در جامعه به وجود می‌آورند، جامعه و اندیشه‌های آن را در [[اسارت]] می‌گیرند و مردم و آزادی‌خواهان را به روش‌های گوناگون، از رسیدن به آن گوهر باز می‌دارند. کارکرد این گروه‌ها، گاه رواج [[افکار]] [[سست]] و سودجویانه بوده است چندان که انبوه [[خرافه‌ها]] و کج‌اندیشی‌ها و [[ترویج]] آنها به نام [[دین]]، مانعی اساسی در عرصه [[آزادی سیاسی]]- [[اجتماعی]] بوده است. داده‌های [[تاریخی]] به ما می‌گوید خطر این جریان، صدچندان بوده است؛ آن‌گاه که تزویرگرانی به نام دین و [[پرستش]] [[خداوند]]، در کنار زرسالاران و زورمندانی یکه‌تاز و [[خودکامه]] قرار گرفته‌اند؛ جریانی که سدهایی بس بزرگ جلوی آزادی به وجود آورده است. قرن‌ها [[فکر]] [[بشر]] زیر فشار [[خرافات]] متراکم، و [[تقلید کورکورانه]] به حالت [[جمود]] و تحجّر‌گراییده، سرانجام فاقد [[قوه]] [[ادراک]] و تمییز گشت؛ نتیجه [[استبداد]] و [[خودخواهی]] [[پدران]] [[خانواده]] و سران [[قبیله]] و [[کاهنان]] [[معابد]] و [[پادشاهان]] ممالک که به ترتیب در [[جوامع بشری]] عرض اندام می‌نمودند، چندان سنگین و کمرشکن بوده است که نیروی [[اراده]] [[انسان‌ها]] را در هم شکست<ref>سیدابوالفضل موسوی زنجانی، حریت در نظر اسلام، ص۱۸۴.</ref> و کمتر کسی در جست‌و‌جوی آزادی بر آمده است.<ref>[[سید کاظم سیدباقری|سیدباقری، سید کاظم]]، [[آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم (کتاب)|آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم]]، ص ۲۷۵.</ref>
این نیروها با [[هیمنه]] روانی‌ای که در جامعه به وجود می‌آورند، جامعه و اندیشه‌های آن را در [[اسارت]] می‌گیرند و مردم و آزادی‌خواهان را به روش‌های گوناگون، از رسیدن به آن گوهر باز می‌دارند. کارکرد این گروه‌ها، گاه رواج [[افکار]] [[سست]] و سودجویانه بوده است چندان که انبوه [[خرافه‌ها]] و کج‌اندیشی‌ها و [[ترویج]] آنها به نام [[دین]]، مانعی اساسی در عرصه [[آزادی سیاسی]]- [[اجتماعی]] بوده است. داده‌های [[تاریخی]] به ما می‌گوید خطر این جریان، صدچندان بوده است؛ آن‌گاه که تزویرگرانی به نام دین و [[پرستش]] [[خداوند]]، در کنار زرسالاران و زورمندانی یکه‌تاز و [[خودکامه]] قرار گرفته‌اند؛ جریانی که سدهایی بس بزرگ جلوی آزادی به وجود آورده است. قرن‌ها [[فکر]] [[بشر]] زیر فشار [[خرافات]] متراکم، و [[تقلید کورکورانه]] به حالت [[جمود]] و تحجّر‌گراییده، سرانجام فاقد [[قوه]] [[ادراک]] و تمییز گشت؛ نتیجه [[استبداد]] و [[خودخواهی]] [[پدران]] [[خانواده]] و سران [[قبیله]] و [[کاهنان]] [[معابد]] و [[پادشاهان]] ممالک که به ترتیب در [[جوامع بشری]] عرض اندام می‌نمودند، چندان سنگین و کمرشکن بوده است که نیروی [[اراده]] [[انسان‌ها]] را در هم شکست<ref>سیدابوالفضل موسوی زنجانی، حریت در نظر اسلام، ص۱۸۴.</ref> و کمتر کسی در جست‌و‌جوی آزادی بر آمده است.<ref>[[سید کاظم سیدباقری|سیدباقری، سید کاظم]]، [[آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم (کتاب)|آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم]]، ص ۲۷۵.</ref>
۲۱۸٬۱۵۹

ویرایش