یاریخواهی امام حسین: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'وصف' به 'وصف'
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
جز (جایگزینی متن - 'وصف' به 'وصف') |
||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
[[یزید بن مسعود]] [[بنی تمیم]]، [[بنی حنظله]] و [[بنی سعد]] را گرد آورد و چون حاضر شدند، گفت: ای [[بنی تمیم]]! جایگاه و [[حسب و نسب]] مرا در میان خود چگونه میدانید؟ گفتند: به به! تو به [[خدا]] [[سوگند]] ستون فقرات ما و سرآمد افتخاری و در میانه [[شرافت]] جای گرفتهای و در آن از همگان پیشتری. [[یزید]] گفت: من شما را بهر کاری گرد آوردهام و میخواهم درباره آن با شما [[مشاوره]] کنم و برای انجام دادنش از شما [[یاری]] بجویم. آنان گفتند: ما به خدا سوگند با تو [[خیرخواهی]] خواهیم کرد و تو را در جریان آنچه که [[صلاح]] بدانیم قرار خواهیم داد، بگو تا بشنویم. یزید گفت: [[معاویه]] مرد، به خدا سوگند از مردن او ما را غمی نیست. هان! بدانید که باب [[ستم]] شکسته شد و پایههای [[ظلم]] [[متزلزل]] گردید. معاویه بیعتی را منعقد کرد که به [[گمان]] خود آن را [[استوار]] ساخت، لیک هیهات که به آنچه بخواهد، برسد. به خدا سوگند که او کوشید، لیک ناکام ماند و [[رایزنی]] کرد، لیک [[شکست]] خورد. یزید که شراب مینوشد و سرکرده [[نابکاران]] است، ادعای [[خلافت]] بر [[مسلمانان]] را دارد و بدون رضایتشان بر آنان [[حکومت]] میکند، با اینکه [[کوتهفکر]] و بیدانش است و از [[حق]] به اندازه جای پای خویش را نمیشناسد. به خدای سوگندی محکم و استوار یاد میکنم که [[جهاد]] با یزید در راه [[دین]]، [[برتر]] و با فضیلتتر از [[جهاد با مشرکان]] است. | [[یزید بن مسعود]] [[بنی تمیم]]، [[بنی حنظله]] و [[بنی سعد]] را گرد آورد و چون حاضر شدند، گفت: ای [[بنی تمیم]]! جایگاه و [[حسب و نسب]] مرا در میان خود چگونه میدانید؟ گفتند: به به! تو به [[خدا]] [[سوگند]] ستون فقرات ما و سرآمد افتخاری و در میانه [[شرافت]] جای گرفتهای و در آن از همگان پیشتری. [[یزید]] گفت: من شما را بهر کاری گرد آوردهام و میخواهم درباره آن با شما [[مشاوره]] کنم و برای انجام دادنش از شما [[یاری]] بجویم. آنان گفتند: ما به خدا سوگند با تو [[خیرخواهی]] خواهیم کرد و تو را در جریان آنچه که [[صلاح]] بدانیم قرار خواهیم داد، بگو تا بشنویم. یزید گفت: [[معاویه]] مرد، به خدا سوگند از مردن او ما را غمی نیست. هان! بدانید که باب [[ستم]] شکسته شد و پایههای [[ظلم]] [[متزلزل]] گردید. معاویه بیعتی را منعقد کرد که به [[گمان]] خود آن را [[استوار]] ساخت، لیک هیهات که به آنچه بخواهد، برسد. به خدا سوگند که او کوشید، لیک ناکام ماند و [[رایزنی]] کرد، لیک [[شکست]] خورد. یزید که شراب مینوشد و سرکرده [[نابکاران]] است، ادعای [[خلافت]] بر [[مسلمانان]] را دارد و بدون رضایتشان بر آنان [[حکومت]] میکند، با اینکه [[کوتهفکر]] و بیدانش است و از [[حق]] به اندازه جای پای خویش را نمیشناسد. به خدای سوگندی محکم و استوار یاد میکنم که [[جهاد]] با یزید در راه [[دین]]، [[برتر]] و با فضیلتتر از [[جهاد با مشرکان]] است. | ||
این [[حسین بن علی]]، پسر [[دخت رسول خدا]] {{صل}} است که شرافتی ریشهدار، رایی صحیح، فضلی | این [[حسین بن علی]]، پسر [[دخت رسول خدا]] {{صل}} است که شرافتی ریشهدار، رایی صحیح، فضلی وصف ناشدنی و دانشی بیپایان دارد و از بهر سابقه، سن، دیرینگی [[اسلام]] و خویشاوندیاش با [[رسول الله]] به کار خلافت شایستهتر از اوست. او با کمسالان [[مهربان]] و با بزرگسالان [[دلسوز]] است و چه بزرگوار [[سرپرستی]] است برای زیردستان و چه [[پیشوایی]] برای [[مردمان]] که [[خداوند]] به وسیله او [[حجت]] را بر [[مردم]] تمام کرده، [[اندرز]] را به همگان رسانده و [[ابلاغ]] کرده است. پس، از [[نور]] [[حق چشم]] مپوشید و در گودال [[باطل]] گام منهید. [[صخر بن قیس]] در [[روز]] [[جمل]] بدنامتان کرد، اینک با حرکت به سوی فرزند [[رسول خدا]] {{صل}} و [[یاری رساندن]] به او، این بدنامی را از خود بشویید. به [[خدا]] [[سوگند]] هرکس از شما که از پاری او کوتاهی کند، [[خدای تعالی]] [[خواری]] و [[ذلت]] را در فرزندانش و قلت و کمی را در [[عشیره]] او قرار خواهد داد. | ||
اینک من [[جامه]] [[جنگ]] پوشیده، [[زره]] [[کارزار]] بر تن کردهام. هر کس کشته نشود، خواهد مرد و هر که از جنگ بگریزد از دست [[مرگ]] گریزی نخواهد داشت. پس، خدایتان [[رحمت]] کند! پاسخی [[نیکو]] به من بدهید. | اینک من [[جامه]] [[جنگ]] پوشیده، [[زره]] [[کارزار]] بر تن کردهام. هر کس کشته نشود، خواهد مرد و هر که از جنگ بگریزد از دست [[مرگ]] گریزی نخواهد داشت. پس، خدایتان [[رحمت]] کند! پاسخی [[نیکو]] به من بدهید. | ||
[[بنی حنظله]] گفتند: ای [[ابوخالد]]! ما تیر کمان تو هستیم و شهسواران عشیرهات. اگر با ما [[تیراندازی]]، به [[هدف]] زنی و اگر به وسیله ما بجنگی، [[پیروزی]] یابی. به خدا سوگند به هر نشیبی که فرو روی، ما نیز فرو [[رویم]] و هر مشقتی که ببینی، ما نیز خواهیم دید. اگر بخواهی با شمشیرهایمان تو را [[یاری]] و با دستهایمان از تو نگهداری میکنیم. | [[بنی حنظله]] گفتند: ای [[ابوخالد]]! ما تیر کمان تو هستیم و شهسواران عشیرهات. اگر با ما [[تیراندازی]]، به [[هدف]] زنی و اگر به وسیله ما بجنگی، [[پیروزی]] یابی. به خدا سوگند به هر نشیبی که فرو روی، ما نیز فرو [[رویم]] و هر مشقتی که ببینی، ما نیز خواهیم دید. اگر بخواهی با شمشیرهایمان تو را [[یاری]] و با دستهایمان از تو نگهداری میکنیم. |