حویطب بن عبد العزی قرشی عامری: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'بسر بن ارطات' به 'بسر بن ارطأه'
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
جز (جایگزینی متن - 'بسر بن ارطات' به 'بسر بن ارطأه') |
||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
حویطب برپایه اطلاعاتی که از دوره پیش از [[اسلام]] داشت، در [[سال ۱۷ هجری]] در دوره [[خلافت]] [[عمر بن خطاب]] از کسانی بود که برای بازسازی نشانههای [[حرم]] (انصاب) [[مأمور]] گردید.<ref> الاستیعاب، ج ۱، ص ۳۹۹؛ اسدالغابه، ج ۲، ص ۶۷؛ البدایة والنهایه، ج ۸، ص ۷۵.</ref>. به گزارشی، [[عمر]] [[مسجد الحرام]] را [[گسترش داد]] و حویطب نیز به [[دستور]] او در [[ساخت و ساز]] [[مسجد]] کوشید<ref> تاریخ ابن خلدون، ج ۲، ق ۲، ص ۱۰۹؛ الکامل، ج ۲، ص ۵۳۷.</ref>. گویند وی و [[سهیل بن عمرو عامری]] و [[حارث بن هشام]] به [[دیدار]] [[خلیفه دوم]] رفته و عمر پس از [[مسلمانان]] باسابقه به آنان اجازه داد وارد شوند؛ [[سهیل]] گفت: دیگران [[دعوت]] اسلام را پذیرفتند و ما نپذیرفتیم، پس جز خود را نباید [[سرزنش]] کنیم؛ سپس به [[شام]] به [[جهاد با کافران]] رفتند<ref>تهذیب الکمال، ج ۷، ص ۴۶۹؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۵۴۱؛ الوافی بالوفیات، ج ۱۳، ص ۱۳۴.</ref>. | حویطب برپایه اطلاعاتی که از دوره پیش از [[اسلام]] داشت، در [[سال ۱۷ هجری]] در دوره [[خلافت]] [[عمر بن خطاب]] از کسانی بود که برای بازسازی نشانههای [[حرم]] (انصاب) [[مأمور]] گردید.<ref> الاستیعاب، ج ۱، ص ۳۹۹؛ اسدالغابه، ج ۲، ص ۶۷؛ البدایة والنهایه، ج ۸، ص ۷۵.</ref>. به گزارشی، [[عمر]] [[مسجد الحرام]] را [[گسترش داد]] و حویطب نیز به [[دستور]] او در [[ساخت و ساز]] [[مسجد]] کوشید<ref> تاریخ ابن خلدون، ج ۲، ق ۲، ص ۱۰۹؛ الکامل، ج ۲، ص ۵۳۷.</ref>. گویند وی و [[سهیل بن عمرو عامری]] و [[حارث بن هشام]] به [[دیدار]] [[خلیفه دوم]] رفته و عمر پس از [[مسلمانان]] باسابقه به آنان اجازه داد وارد شوند؛ [[سهیل]] گفت: دیگران [[دعوت]] اسلام را پذیرفتند و ما نپذیرفتیم، پس جز خود را نباید [[سرزنش]] کنیم؛ سپس به [[شام]] به [[جهاد با کافران]] رفتند<ref>تهذیب الکمال، ج ۷، ص ۴۶۹؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۵۴۱؛ الوافی بالوفیات، ج ۱۳، ص ۱۳۴.</ref>. | ||
براساس گزارشی، [[عثمان]] به هنگام محاصره خانهاش در سال ۳۵ حویطب را قاصد خود برگزید و نزد [[علی بن ابی طالب]] {{ع}}، [[طلحه]] و [[زبیر]] فرستاد، تا برای پراکندن [[شورشیان]] و [[انتخاب خلیفه]] بعدی تدبیری بیندیشند<ref> تاریخ المدینه، ج ۴، ص ۱۲۰۴؛ الامامة والسیاسه، ج ۱، ص ۳۷، ۵۳.</ref>. وی از کسانی بود که [[عثمان بن عفان]] را شبانه به [[خاک]] سپردند.<ref> تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۷۶؛ تاریخ طبری، ج ۳، ص ۴۳۹؛ الاستیعاب، ج ۱، ص ۳۹۹.</ref> او را ناپدری [[بسر بن | براساس گزارشی، [[عثمان]] به هنگام محاصره خانهاش در سال ۳۵ حویطب را قاصد خود برگزید و نزد [[علی بن ابی طالب]] {{ع}}، [[طلحه]] و [[زبیر]] فرستاد، تا برای پراکندن [[شورشیان]] و [[انتخاب خلیفه]] بعدی تدبیری بیندیشند<ref> تاریخ المدینه، ج ۴، ص ۱۲۰۴؛ الامامة والسیاسه، ج ۱، ص ۳۷، ۵۳.</ref>. وی از کسانی بود که [[عثمان بن عفان]] را شبانه به [[خاک]] سپردند.<ref> تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۷۶؛ تاریخ طبری، ج ۳، ص ۴۳۹؛ الاستیعاب، ج ۱، ص ۳۹۹.</ref> او را ناپدری [[بسر بن ارطأه]] از [[فرماندهان]] ارشد [[معاویه]] میدانند، ازاین رو هنگام [[غارت]] [[مدینه]] به دست بسر در دوران خلافت [[علی بن ابیطالب]] {{ع}} و [[تهدید]] [[مردم]] به ویژه [[انصار]] به [[قتل]] و غارت، مردم به حویطب [[پناه]] بردند و او با سخنانش بسر را آرام کرد و مانع از [[کشتار]] [[مردم مدینه]] شد، هرچند نتوانست از [[سوزاندن]] خانههای برخی از [[انصار]]<ref> الغارات، ج ۲، ص ۶۰۲ - ۶۰۳؛ الفتوح، ج ۴، ص ۲۳۱ - ۲۳۲؛ شرح ابن ابی الحدید، ج ۲، ص ۱۰.</ref>جلوگیری کند. | ||
گویند در [[تعریض]] [[مروان بن حکم]] [[اموی]] به او درباره تأخیرش در [[مسلمانی]]، وی [[حَکَم]] [[پدر]] [[مروان]] را مانع اصلی مسلمانی خود و عامل [[آزار]] [[عثمان بن عفان]] دانست<ref> المنتخب، ص ۲۱؛ المستدرک، ج ۳، ص ۴۹۲؛ الاستیعاب، ج ۱، ص ۳۹۹.</ref>. همو خانهاش در [[مکه]] ([[مدینه]]) را به مبلغ ۴۰۰۰۰ [[دینار]] طلا به [[معاویه]] فروخت و چون آن را بسیار شمردند، گفت: برای فرد عیالوار (دارای چند [[همسر]]) ۴۰۰۰۰ دینار طلا چیزی نیست<ref> تاریخ طبری، ج ۱۱، ص ۵۱۸ - ۵۱۹؛ جمهرة انساب العرب، ص ۱۶۸؛ الاستیعاب، ج ۱، ص ۳۹۹.</ref>. | گویند در [[تعریض]] [[مروان بن حکم]] [[اموی]] به او درباره تأخیرش در [[مسلمانی]]، وی [[حَکَم]] [[پدر]] [[مروان]] را مانع اصلی مسلمانی خود و عامل [[آزار]] [[عثمان بن عفان]] دانست<ref> المنتخب، ص ۲۱؛ المستدرک، ج ۳، ص ۴۹۲؛ الاستیعاب، ج ۱، ص ۳۹۹.</ref>. همو خانهاش در [[مکه]] ([[مدینه]]) را به مبلغ ۴۰۰۰۰ [[دینار]] طلا به [[معاویه]] فروخت و چون آن را بسیار شمردند، گفت: برای فرد عیالوار (دارای چند [[همسر]]) ۴۰۰۰۰ دینار طلا چیزی نیست<ref> تاریخ طبری، ج ۱۱، ص ۵۱۸ - ۵۱۹؛ جمهرة انساب العرب، ص ۱۶۸؛ الاستیعاب، ج ۱، ص ۳۹۹.</ref>. |