پرش به محتوا

جعفی در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'پیوستن' به 'پیوستن'
جز (جایگزینی متن - 'پیوستن' به 'پیوستن')
خط ۵۹: خط ۵۹:
اخبار موجود درباره مواضع قبیله جعفی در این رخداد، اندک است؛ ولی اشرافیت قبیله، به طور حتم در رویارویی با [[حجر]] قرار داشت. با توجه به ماهیت [[عدالت]] جویانه و [[حق]] طلبانه این [[جنبش]]؛ بزرگان جعفیِ هواخواه امویان در قبیله، به طور حتم در رویارویی با [[حجر]] قرار داشت و آنان در جهت نشان دادن [[همسویی]] و [[همبستگی]] با [[حکومت بنی امیه]] و ایجاد پشتگرمی و تأمین [[آسودگی]] فردی و قومی خود در [[عراق]]، به [[یقین]] با آنها [[ستیز]] کرده و با [[برانگیختن]] [[عواطف]] قومی و فشار [[افکار]] همگانی زمینه‌های پراکندگی آنها را فراهم آوردند. این مهم بیش از هر چیز با [[روحیه]] [[منفعت‌طلبی]]، خود محوری و قبیله‌گرایی [[عربی]] [[قرابت]] داشت و ازاین رو تقویت [[بنی امیه]] و گروه‌های وابسته به [[قدرت]] از پیامدهای آن به شمار می‌‌رفت. به عنوان نمونه در جریان مقابله با حجر، استشهادی علیه وی فراهم آمد که در میان امضاء کنندگان آن نام [[کریب بن سلمه]]، [[عبدالرحمن بن ابی سبره]] و [[زحر بن قیس]] از بنی جُعفی به چشم می‌‌خورد.<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۴، ص۲۰۱؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۵، ص۱۵۹-۱۶۰.</ref> بر اساس این متن، [[شاهدان]] [[تأیید]] کردند که حجر علیه [[عثمان]] [[سخن]] گفته، [[خلیفه]] را [[خلع]] کرده، به [[خدا]] [[کفر]] ورزیده<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۵، ص۲۵۴.</ref> و [[مردم]] را به فتنه‌جویی و شکستن [[بیعت با خلیفه]] [[دعوت]] کرده است.<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۵، ص۲۶۹-۲۷۰.</ref>  
اخبار موجود درباره مواضع قبیله جعفی در این رخداد، اندک است؛ ولی اشرافیت قبیله، به طور حتم در رویارویی با [[حجر]] قرار داشت. با توجه به ماهیت [[عدالت]] جویانه و [[حق]] طلبانه این [[جنبش]]؛ بزرگان جعفیِ هواخواه امویان در قبیله، به طور حتم در رویارویی با [[حجر]] قرار داشت و آنان در جهت نشان دادن [[همسویی]] و [[همبستگی]] با [[حکومت بنی امیه]] و ایجاد پشتگرمی و تأمین [[آسودگی]] فردی و قومی خود در [[عراق]]، به [[یقین]] با آنها [[ستیز]] کرده و با [[برانگیختن]] [[عواطف]] قومی و فشار [[افکار]] همگانی زمینه‌های پراکندگی آنها را فراهم آوردند. این مهم بیش از هر چیز با [[روحیه]] [[منفعت‌طلبی]]، خود محوری و قبیله‌گرایی [[عربی]] [[قرابت]] داشت و ازاین رو تقویت [[بنی امیه]] و گروه‌های وابسته به [[قدرت]] از پیامدهای آن به شمار می‌‌رفت. به عنوان نمونه در جریان مقابله با حجر، استشهادی علیه وی فراهم آمد که در میان امضاء کنندگان آن نام [[کریب بن سلمه]]، [[عبدالرحمن بن ابی سبره]] و [[زحر بن قیس]] از بنی جُعفی به چشم می‌‌خورد.<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۴، ص۲۰۱؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۵، ص۱۵۹-۱۶۰.</ref> بر اساس این متن، [[شاهدان]] [[تأیید]] کردند که حجر علیه [[عثمان]] [[سخن]] گفته، [[خلیفه]] را [[خلع]] کرده، به [[خدا]] [[کفر]] ورزیده<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۵، ص۲۵۴.</ref> و [[مردم]] را به فتنه‌جویی و شکستن [[بیعت با خلیفه]] [[دعوت]] کرده است.<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۵، ص۲۶۹-۲۷۰.</ref>  
=== مواضع دوگانه بنی [[جعفی]] در [[قیام]] [[امام حسین بن علی]] {{ع}} ===
=== مواضع دوگانه بنی [[جعفی]] در [[قیام]] [[امام حسین بن علی]] {{ع}} ===
مواضع فردی و قبیله‌ای جعفی در این [[حماسه]] پرشکوه دو سویه بود. چرایی این امر را باید در پیشینه [[سیاسی]] و جهت گیری‌های [[فکری]] این قبیله جست که در جهت [[همراهی]] با [[امویان]] و [[پاسداری]] از [[روح]] قبیله‌ای و در قالب عثمانی‌گری نمود یافته بود. از سویی مواضع فردی جعفی‌ها هم دوسویه بوده و برخی از بزرگان این قبیله با این [[قیام]]، همراهی و گروهی دیگر در زمره [[فرماندهان]] عراق، در برابر با آن [[حضرت]] بودند. اما سهم ناچیز آنان از [[سرهای شهدای کربلا]] که تعداد آن را تنها هفت سر از جمیع [[سرهای شهدا]] گفته‌اند،<ref>أبومخنف، مقتل الحسین {{ع}}، ص۲۳۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۵، ص۴۶۸؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۰۷.</ref> حاکی از حضور اندک این دسته در عرصه میدان [[کربلا]] دارد و هر چند تعداد حاضران آنها هم در جمع [[یاران]] [[اباعبدالله الحسین]] {{ع}} هم چندان چشمگیر نیست. با این حال، مردانِ [[جعفی]] همراه با [[امام حسین]] {{ع}}، از نام‌آوران [[عراق]] بودند و گرایش‌های [[شیعی]] آنها اعم از [[شیعه]] [[سیاسی]] و [[عقیدتی]] آشکار و [[اهل بیت پیامبر]] {{صل}} را به عنوان [[جانشینان]] [[منصوب]] آن [[حضرت]] و [[واجب الاطاعه]] می‌‌دانستند. این گروه افزون بر [[همکاری]] در [[حماسه]] [[ظلم]] [[ستیز]] آن حضرت، در زمره [[شهدای کربلا]] قرار داشتند. شناخته‌ترین ایشان [[حجّاج بن مسروق جُعفی]] است که با شنیدن خبر [[خروج امام حسین]] {{ع}} از [[مدینه]]، از [[کوفه]] رهسپار [[حجاز]] شد و آن حضرت را در سرای بنی [[مقاتل]] [[دیدار]] کرد. [[حجاج]] از سوی [[امام]] [[مأموریت]] یافت تا [[عبیدالله بن حر جُعفی]] را- که از کوفه خارج شده بود - به سوی آن حضرت [[دعوت]] کند.<ref>ابن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۷۳.</ref> ولی عبیدالله، حجاج را باز گرداند و گفت: من به خاطر اکراهی که داشتم از کوفه بیرون آمدم.<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۴، ص۳۰۷.</ref> عبیدالله به سبب گرایش‌های [[عثمانی]]، از [[همراهی با امام]] سر باز زد. حجاج، سرانجام در عاشورای سال ۶۱ [[هجری]] در [[نبرد]] با [[کوفیان]] به [[شهادت]] رسید.<ref>ابن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۱۰۹.</ref> [[زید بن معقِل]]<ref>امین، اعیان الشیعه، ج۷، ص۳۰۰.</ref> و به قولی [[یزید بن مُغفَل مذحجی جُعْفی]]،<ref>صفری فروشانی، کوفه از پیدایش تا عاشورا، ص۲۹۴.</ref> [[عمرو بن مطاع جعفی]]<ref>ابن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۱۰۷.</ref> و [[یزید بن مُهاجر]]<ref>خوارزمی، المناقب، ج۲، ص۲۰.</ref> از دیگر شهدای جعفی در این حادثه بودند. با وجود [[همراهی]] برخی از جعفی‌ها با [[امام]] [[حسین بن علی]] {{ع}}، مواضع قومی و [[اشرافیت]] قبیله‌ای در [[رویارویی]] با آن حضرت قرار داشت. نخستین خبر درباره [[زحر بن قیس جُعفی]] یکی از رؤسای [[جعفی]] است که از سوی [[عبیدالله بن زیاد]] [[مأموریت]] داشت تا مانع [[پیوستن]] [[کوفیان]] به [[امام]] شود.<ref>حسن بن احمد همدانی، الاکلیل، ص۱۰۰.</ref> مواضع [[قبیله]] جعفی نیز پیرو [[اشرافیت]] قبیله‌ای بود و [[عبدالرحمن بن ابی سبره جُعفی]] [[فرماندهی]] آنها را در میدان [[کربلا]] بر عهده داشت.<ref>ابن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۹۰-۹۱؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۵، ص۴۲۲-۴۲۳.</ref> به علاوه نام [[سالم بن خیثمه جُعفی]]، [[صالح بن وهب جُعفی]]،<ref>ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۲۵۹.</ref> [[ابوالجنوب عبدالرحمن جُعفی]]<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۴، ص۳۴۴.</ref> و [[قشعم بن عمرو بن یزید جُعفی]]<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۱۳؛ ابن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۱۱۷.</ref> در زمره [[قاتلان امام حسین]] {{ع}} دیده می‌‌شود<ref>[[مریم سعیدیان جزی|سعیدیان جزی، مریم]]، [[قبیله جعفی و نقش آن در تاریخ اسلام تا پایان خلافت امویان (مقاله)|قبیله جعفی و نقش آن در تاریخ اسلام تا پایان خلافت امویان]]، ص۱۵-۱۶.</ref>.
مواضع فردی و قبیله‌ای جعفی در این [[حماسه]] پرشکوه دو سویه بود. چرایی این امر را باید در پیشینه [[سیاسی]] و جهت گیری‌های [[فکری]] این قبیله جست که در جهت [[همراهی]] با [[امویان]] و [[پاسداری]] از [[روح]] قبیله‌ای و در قالب عثمانی‌گری نمود یافته بود. از سویی مواضع فردی جعفی‌ها هم دوسویه بوده و برخی از بزرگان این قبیله با این [[قیام]]، همراهی و گروهی دیگر در زمره [[فرماندهان]] عراق، در برابر با آن [[حضرت]] بودند. اما سهم ناچیز آنان از [[سرهای شهدای کربلا]] که تعداد آن را تنها هفت سر از جمیع [[سرهای شهدا]] گفته‌اند،<ref>أبومخنف، مقتل الحسین {{ع}}، ص۲۳۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۵، ص۴۶۸؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۰۷.</ref> حاکی از حضور اندک این دسته در عرصه میدان [[کربلا]] دارد و هر چند تعداد حاضران آنها هم در جمع [[یاران]] [[اباعبدالله الحسین]] {{ع}} هم چندان چشمگیر نیست. با این حال، مردانِ [[جعفی]] همراه با [[امام حسین]] {{ع}}، از نام‌آوران [[عراق]] بودند و گرایش‌های [[شیعی]] آنها اعم از [[شیعه]] [[سیاسی]] و [[عقیدتی]] آشکار و [[اهل بیت پیامبر]] {{صل}} را به عنوان [[جانشینان]] [[منصوب]] آن [[حضرت]] و [[واجب الاطاعه]] می‌‌دانستند. این گروه افزون بر [[همکاری]] در [[حماسه]] [[ظلم]] [[ستیز]] آن حضرت، در زمره [[شهدای کربلا]] قرار داشتند. شناخته‌ترین ایشان [[حجّاج بن مسروق جُعفی]] است که با شنیدن خبر [[خروج امام حسین]] {{ع}} از [[مدینه]]، از [[کوفه]] رهسپار [[حجاز]] شد و آن حضرت را در سرای بنی [[مقاتل]] [[دیدار]] کرد. [[حجاج]] از سوی [[امام]] [[مأموریت]] یافت تا [[عبیدالله بن حر جُعفی]] را- که از کوفه خارج شده بود - به سوی آن حضرت [[دعوت]] کند.<ref>ابن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۷۳.</ref> ولی عبیدالله، حجاج را باز گرداند و گفت: من به خاطر اکراهی که داشتم از کوفه بیرون آمدم.<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۴، ص۳۰۷.</ref> عبیدالله به سبب گرایش‌های [[عثمانی]]، از [[همراهی با امام]] سر باز زد. حجاج، سرانجام در عاشورای سال ۶۱ [[هجری]] در [[نبرد]] با [[کوفیان]] به [[شهادت]] رسید.<ref>ابن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۱۰۹.</ref> [[زید بن معقِل]]<ref>امین، اعیان الشیعه، ج۷، ص۳۰۰.</ref> و به قولی [[یزید بن مُغفَل مذحجی جُعْفی]]،<ref>صفری فروشانی، کوفه از پیدایش تا عاشورا، ص۲۹۴.</ref> [[عمرو بن مطاع جعفی]]<ref>ابن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۱۰۷.</ref> و [[یزید بن مُهاجر]]<ref>خوارزمی، المناقب، ج۲، ص۲۰.</ref> از دیگر شهدای جعفی در این حادثه بودند. با وجود [[همراهی]] برخی از جعفی‌ها با [[امام]] [[حسین بن علی]] {{ع}}، مواضع قومی و [[اشرافیت]] قبیله‌ای در [[رویارویی]] با آن حضرت قرار داشت. نخستین خبر درباره [[زحر بن قیس جُعفی]] یکی از رؤسای [[جعفی]] است که از سوی [[عبیدالله بن زیاد]] [[مأموریت]] داشت تا مانع پیوستن [[کوفیان]] به [[امام]] شود.<ref>حسن بن احمد همدانی، الاکلیل، ص۱۰۰.</ref> مواضع [[قبیله]] جعفی نیز پیرو [[اشرافیت]] قبیله‌ای بود و [[عبدالرحمن بن ابی سبره جُعفی]] [[فرماندهی]] آنها را در میدان [[کربلا]] بر عهده داشت.<ref>ابن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۹۰-۹۱؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۵، ص۴۲۲-۴۲۳.</ref> به علاوه نام [[سالم بن خیثمه جُعفی]]، [[صالح بن وهب جُعفی]]،<ref>ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۲۵۹.</ref> [[ابوالجنوب عبدالرحمن جُعفی]]<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۴، ص۳۴۴.</ref> و [[قشعم بن عمرو بن یزید جُعفی]]<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۱۳؛ ابن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۱۱۷.</ref> در زمره [[قاتلان امام حسین]] {{ع}} دیده می‌‌شود<ref>[[مریم سعیدیان جزی|سعیدیان جزی، مریم]]، [[قبیله جعفی و نقش آن در تاریخ اسلام تا پایان خلافت امویان (مقاله)|قبیله جعفی و نقش آن در تاریخ اسلام تا پایان خلافت امویان]]، ص۱۵-۱۶.</ref>.


=== قبیله جعفی و [[همراهی]] با [[جنبش توابین]] ===
=== قبیله جعفی و [[همراهی]] با [[جنبش توابین]] ===
خط ۷۰: خط ۷۰:


=== تعامل با [[دولت]] [[آل زبیر]] ===
=== تعامل با [[دولت]] [[آل زبیر]] ===
مواضع قبیله جعفی در برابر دولت زبیریان دارای دورویه، همراهی و رویارویی بود. اشراف و جنگاوران قبیله جعفی برای پا گرفتن دولت زبیریان [[کوشش]] بسیاری کردند. حرکت مختار و [[سیاست]] او در [[همدلی]] با [[موالی]]، [[خشم]] روسای قبایل را برانگیخت و آنان را در [[پیوستن]] به [[مصعب بن زبیر]] تحریک کرد. به نوشته ابن اعثم [[زحر بن قیس]] برای [[ستیز]] با مختار، به [[مصعب]] پیوست.<ref>ابن اعثم، الفتوح، ج۶، ص۳۲۷-۳۲۸.</ref> بنی جعفی همچنین در اداره ولایات [[سرسپرده]] با زبیریان [[همکاری]] داشتند. [[عبدالله بن اوس جعفی]]<ref>ابن اعثم، الفتوح، ج۶، ص۲۳۳.</ref> و [[جراح بن حصین جعفی]] از این نمونه‌اند.<ref>ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۰۹.</ref>
مواضع قبیله جعفی در برابر دولت زبیریان دارای دورویه، همراهی و رویارویی بود. اشراف و جنگاوران قبیله جعفی برای پا گرفتن دولت زبیریان [[کوشش]] بسیاری کردند. حرکت مختار و [[سیاست]] او در [[همدلی]] با [[موالی]]، [[خشم]] روسای قبایل را برانگیخت و آنان را در پیوستن به [[مصعب بن زبیر]] تحریک کرد. به نوشته ابن اعثم [[زحر بن قیس]] برای [[ستیز]] با مختار، به [[مصعب]] پیوست.<ref>ابن اعثم، الفتوح، ج۶، ص۳۲۷-۳۲۸.</ref> بنی جعفی همچنین در اداره ولایات [[سرسپرده]] با زبیریان [[همکاری]] داشتند. [[عبدالله بن اوس جعفی]]<ref>ابن اعثم، الفتوح، ج۶، ص۲۳۳.</ref> و [[جراح بن حصین جعفی]] از این نمونه‌اند.<ref>ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۰۹.</ref>


پیوند [[منافع]] [[سیاسی]] [[زبیری]] با منافع اشراف و رؤسای [[قبایل]] دیری نپایید و تذبذب قبیله‌گرایی و تحرکات هواداران [[اموی]]، پایه‌های [[دولت]] زبیری را در [[عراق]] [[سست]] کرد. در این زمینه نیز همانند بسیاری دیگر از دگرگونی‌های [[اجتماعی]] عراق، چرخش قبایل به [[سود]] [[امویان]] خاتمه یافت و کسانی چون [[زحر بن قیس]] در [[بسیج نیروها]] و [[احیاء]] دوباره [[قدرت]] آنان نقش بسزایی ایفا کردند.<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۵، ص۴-۶.</ref> این پیش‌آمد از دیدگاه [[مورخ]] [[تیزبینی]] چون ابن اعثم هم مغفول نمانده است. به گزارش وی هم [[زمان]] با [[پویایی]] [[آل زبیر]] در عراق، هواداران اموی با [[برانگیختن]] قبایل و در پیش گرفتن [[سیاست]] دوگانه در برابر [[حکام]] عراق، امکان حضور دوباره امویان را در عراق فراهم کردند.<ref>ابن اعثم، الفتوح، ج۶، ص۳۲۷-۳۲۸.</ref> [[اقدام]] جراح بن حصین جُعفی در واگذاری [[وادی القری]] به امویان<ref>ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۰۹.</ref> و [[ناسپاسی]] [[زحر بن قیس جعفی]] به مصعب از این نمونه است.<ref>ابن اعثم، الفتوح، ج۶، ص۳۲۷-۳۲۸.</ref> در این میان امویان [[فرصت]] یافته و با تحریک [[عصبیت]] قبیله‌ای [[اعراب]]، بر رقبای خود [[پیروز]] شدند.<ref>ابن حبیب، المحبر، ص۴۹۲.</ref>  
پیوند [[منافع]] [[سیاسی]] [[زبیری]] با منافع اشراف و رؤسای [[قبایل]] دیری نپایید و تذبذب قبیله‌گرایی و تحرکات هواداران [[اموی]]، پایه‌های [[دولت]] زبیری را در [[عراق]] [[سست]] کرد. در این زمینه نیز همانند بسیاری دیگر از دگرگونی‌های [[اجتماعی]] عراق، چرخش قبایل به [[سود]] [[امویان]] خاتمه یافت و کسانی چون [[زحر بن قیس]] در [[بسیج نیروها]] و [[احیاء]] دوباره [[قدرت]] آنان نقش بسزایی ایفا کردند.<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۵، ص۴-۶.</ref> این پیش‌آمد از دیدگاه [[مورخ]] [[تیزبینی]] چون ابن اعثم هم مغفول نمانده است. به گزارش وی هم [[زمان]] با [[پویایی]] [[آل زبیر]] در عراق، هواداران اموی با [[برانگیختن]] قبایل و در پیش گرفتن [[سیاست]] دوگانه در برابر [[حکام]] عراق، امکان حضور دوباره امویان را در عراق فراهم کردند.<ref>ابن اعثم، الفتوح، ج۶، ص۳۲۷-۳۲۸.</ref> [[اقدام]] جراح بن حصین جُعفی در واگذاری [[وادی القری]] به امویان<ref>ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۰۹.</ref> و [[ناسپاسی]] [[زحر بن قیس جعفی]] به مصعب از این نمونه است.<ref>ابن اعثم، الفتوح، ج۶، ص۳۲۷-۳۲۸.</ref> در این میان امویان [[فرصت]] یافته و با تحریک [[عصبیت]] قبیله‌ای [[اعراب]]، بر رقبای خود [[پیروز]] شدند.<ref>ابن حبیب، المحبر، ص۴۹۲.</ref>  
۲۱۸٬۱۹۵

ویرایش