پرش به محتوا

مقصره در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'پیوستن' به 'پیوستن'
جز (جایگزینی متن - 'پیوستن' به 'پیوستن')
خط ۳۴: خط ۳۴:


== اوائل البتریه و [[قیام زید]] ==
== اوائل البتریه و [[قیام زید]] ==
با [[قیام زید بن علی]] شخصیت‌هایی از اوائل البتریه همچون [[سلمة بن کهیل]] و [[کثیر النوا]] با وی [[بیعت]] کردند، ولی پس از مدتی از [[زید]] خواستند تا بیعت از آنان بردارد<ref>طبری، ابی جعفر محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج٧، ص١۶٨؛ مفید، محمد بن محمد، الإرشاد، ص١٢٧.</ref>. با نگاهی به گزارش [[طبری]] می‌توان گفت عده‌ای از [[اصحاب]] سلمة بن کهیل در مجلس زید حضور داشته‌اند<ref>طبری، ابی جعفر محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج٧، ص١۶٨.</ref>. علت این بیعت شاید همان [[روحیه]] برچیده شدن [[ظلم]] [[امویان]] بود. از سویی [[برائت]] نجستن زید از [[شیخین]] [[انگیزه]] آنان را دو چندان کرد‌. با [[شهادت]] زید بن علی و در آغاز سده دوم [[هجری]] عناصر مهم [[بتریه]] با [[پیوستن]] به [[ائتلاف]] [[زیدیه]] با چهرۀ بتریه رخ گشودند و به [[پیروان]] [[کثیر النوا]] و [[حسن بن صالح]] مشهور شدند‌.
با [[قیام زید بن علی]] شخصیت‌هایی از اوائل البتریه همچون [[سلمة بن کهیل]] و [[کثیر النوا]] با وی [[بیعت]] کردند، ولی پس از مدتی از [[زید]] خواستند تا بیعت از آنان بردارد<ref>طبری، ابی جعفر محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج٧، ص١۶٨؛ مفید، محمد بن محمد، الإرشاد، ص١٢٧.</ref>. با نگاهی به گزارش [[طبری]] می‌توان گفت عده‌ای از [[اصحاب]] سلمة بن کهیل در مجلس زید حضور داشته‌اند<ref>طبری، ابی جعفر محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج٧، ص١۶٨.</ref>. علت این بیعت شاید همان [[روحیه]] برچیده شدن [[ظلم]] [[امویان]] بود. از سویی [[برائت]] نجستن زید از [[شیخین]] [[انگیزه]] آنان را دو چندان کرد‌. با [[شهادت]] زید بن علی و در آغاز سده دوم [[هجری]] عناصر مهم [[بتریه]] با پیوستن به [[ائتلاف]] [[زیدیه]] با چهرۀ بتریه رخ گشودند و به [[پیروان]] [[کثیر النوا]] و [[حسن بن صالح]] مشهور شدند‌.
کشی علت نام‌گذاری این گروه به بتریه را از مجلس [[امام باقر]] {{ع}} گزارش کرده و از قول [[سدیر]] می‌نویسد: «با [[سلمة بن کهیل]] و [[أبومقدام ثابت بن حداد]] و [[سالم بن أبی حفصه]]، کثیر النوا و جمعی دیگر نزد امام باقر {{ع}} رفتیم و [[برادر]] آن [[حضرت]] زید بن علی هم نزد او بود. این اشخاص به [[حضرت باقر]] {{ع}} گفتند‌: «ما [[علی]]، [[حسن]] و [[حسین]] {{عم}} را [[دوست]] داریم و از دشمنانشان [[بیزاری]] می‌جوییم. حضرت فرمود: خوب است. بعد گفتند: [[ابوبکر]] و [[عمر]] را نیز دوست می‌داریم و از دشمنانشان [[بیزاری]] می‌جوییم». [[زید بن علی]] رو به ایشان کرد‌ و گفت: آیا از [[فاطمه]] {{س}} بیزاری می‌جویید؟ شما کار ما را بریدید، ریشه شما [[بریده]] باد.»..<ref>طوسی، محمد بن حسن، اختیار معرفة الرجال، ص٢٣۶.</ref>. [[علامه مجلسی]] «أبتر الید بودن»، یعنی [[عیب جسمانی]] [[کثیر النوا]] را که از [[پیشوایان]] [[بتریه]] بود، سبب این نام‌گذاری دانسته است<ref>مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴٧، ص٣۴۶.</ref>. ناشئ اکبر قائل است چون این افراد به [[طعن]] [[عثمان]] در شش سال آخر خلافتش پرداخته‌اند و از عثمان [[تبری]] جستند، به بتریه معروف گشتند<ref>ناشئ اکبر، عبدالله بن محمد، مسائل الامامه، ص٢٠١.</ref>.
کشی علت نام‌گذاری این گروه به بتریه را از مجلس [[امام باقر]] {{ع}} گزارش کرده و از قول [[سدیر]] می‌نویسد: «با [[سلمة بن کهیل]] و [[أبومقدام ثابت بن حداد]] و [[سالم بن أبی حفصه]]، کثیر النوا و جمعی دیگر نزد امام باقر {{ع}} رفتیم و [[برادر]] آن [[حضرت]] زید بن علی هم نزد او بود. این اشخاص به [[حضرت باقر]] {{ع}} گفتند‌: «ما [[علی]]، [[حسن]] و [[حسین]] {{عم}} را [[دوست]] داریم و از دشمنانشان [[بیزاری]] می‌جوییم. حضرت فرمود: خوب است. بعد گفتند: [[ابوبکر]] و [[عمر]] را نیز دوست می‌داریم و از دشمنانشان [[بیزاری]] می‌جوییم». [[زید بن علی]] رو به ایشان کرد‌ و گفت: آیا از [[فاطمه]] {{س}} بیزاری می‌جویید؟ شما کار ما را بریدید، ریشه شما [[بریده]] باد.»..<ref>طوسی، محمد بن حسن، اختیار معرفة الرجال، ص٢٣۶.</ref>. [[علامه مجلسی]] «أبتر الید بودن»، یعنی [[عیب جسمانی]] [[کثیر النوا]] را که از [[پیشوایان]] [[بتریه]] بود، سبب این نام‌گذاری دانسته است<ref>مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴٧، ص٣۴۶.</ref>. ناشئ اکبر قائل است چون این افراد به [[طعن]] [[عثمان]] در شش سال آخر خلافتش پرداخته‌اند و از عثمان [[تبری]] جستند، به بتریه معروف گشتند<ref>ناشئ اکبر، عبدالله بن محمد، مسائل الامامه، ص٢٠١.</ref>.


خط ۴۱: خط ۴۱:


== بتریه [[زیدی]]؟ یا [[شیعی]]؟ ==
== بتریه [[زیدی]]؟ یا [[شیعی]]؟ ==
در برخی کتاب‌های نحل، بتریه به عنوان شاخه‌ای از شاخه‌های [[زیدیه]] ثبت شده است‌<ref>اشعری، ابوالحسن، مقالات الاسلامیین واختلاف المصلین، ص۶٨.</ref>، ولی این [[پرسش]] مطرح است که آیا اوائل البتریه با [[پیوستن]] به زیدیه [[هویت]] تازه‌ای یافتند و از [[جامعه]] شیعی متمایز شدند؟
در برخی کتاب‌های نحل، بتریه به عنوان شاخه‌ای از شاخه‌های [[زیدیه]] ثبت شده است‌<ref>اشعری، ابوالحسن، مقالات الاسلامیین واختلاف المصلین، ص۶٨.</ref>، ولی این [[پرسش]] مطرح است که آیا اوائل البتریه با پیوستن به زیدیه [[هویت]] تازه‌ای یافتند و از [[جامعه]] شیعی متمایز شدند؟
از گزارش کشی برمی‌آید که انتساب عناصر مشهور بتریه به زیدیه بسیار دشوار است، زیرا آنها به چیزی [[اعتقاد]] داشتند که [[زید بن علی]]، به سبب چنان [[اعتقادی]]، آنان را مورد [[عتاب]] قرار داده و [[نفرین]] کرده بود‌. حال آنکه اگر نفرین [[زید]] این نام‌گذاری را برای [[بتریه]] به همراه داشت، چگونه می‌توان بتریه را به [[زیدیه]] منسوب کرد؟ حتی گزارش [[ابن اثیر]] درباره گفت‌وگوی میان زید و [[سلمة بن کهیل]] و [[برداشتن بیعت]] از سلمة بن کهیل نیز نمی‌تواند مانع از تردید این انتساب شود<ref>ابن اثیر، عزالدین أبی الحسن، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص٢٣۵.</ref>. وی از سویی در [[منابع اهل سنت]]، به داشتن گرایش‌های [[شیعی]] متهم شده<ref>ذهبی، شمس‌الدین محمد، میزان الإعتدال فی نقد الرجال، ج۵، ص١٧۶.</ref> و از سوی دیگر در منابع شیعی، [[زیدی]] بتری خوانده شده است<ref>نجاشی، احمد بن علی، رجال نجاشی، ص٢٣٣.</ref>. همچنین [[شیخ طوسی]] [[حکم بن عتیبه]] -یکی از شخصیت‌های مهم بتریه- را در شمار [[اصحاب امام سجاد]] {{ع}} ضبط کرده و برقی نیز وی را در شمار اصحاب امام سجاد و [[امام باقر]] {{عم}} به شمار آورده است و سال [[وفات]] وی نیز پیش از [[قیام زید]] بوده است. همچنین [[ثابت بن حداد]] از اصحاب امام سجاد، امام باقر و [[امام صادق]] {{عم}} ضبط شده است<ref>خویی، ابوالقاسم، معجم الرجال الحدیث، ج۶، ص١٧۶‌.</ref>.
از گزارش کشی برمی‌آید که انتساب عناصر مشهور بتریه به زیدیه بسیار دشوار است، زیرا آنها به چیزی [[اعتقاد]] داشتند که [[زید بن علی]]، به سبب چنان [[اعتقادی]]، آنان را مورد [[عتاب]] قرار داده و [[نفرین]] کرده بود‌. حال آنکه اگر نفرین [[زید]] این نام‌گذاری را برای [[بتریه]] به همراه داشت، چگونه می‌توان بتریه را به [[زیدیه]] منسوب کرد؟ حتی گزارش [[ابن اثیر]] درباره گفت‌وگوی میان زید و [[سلمة بن کهیل]] و [[برداشتن بیعت]] از سلمة بن کهیل نیز نمی‌تواند مانع از تردید این انتساب شود<ref>ابن اثیر، عزالدین أبی الحسن، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص٢٣۵.</ref>. وی از سویی در [[منابع اهل سنت]]، به داشتن گرایش‌های [[شیعی]] متهم شده<ref>ذهبی، شمس‌الدین محمد، میزان الإعتدال فی نقد الرجال، ج۵، ص١٧۶.</ref> و از سوی دیگر در منابع شیعی، [[زیدی]] بتری خوانده شده است<ref>نجاشی، احمد بن علی، رجال نجاشی، ص٢٣٣.</ref>. همچنین [[شیخ طوسی]] [[حکم بن عتیبه]] -یکی از شخصیت‌های مهم بتریه- را در شمار [[اصحاب امام سجاد]] {{ع}} ضبط کرده و برقی نیز وی را در شمار اصحاب امام سجاد و [[امام باقر]] {{عم}} به شمار آورده است و سال [[وفات]] وی نیز پیش از [[قیام زید]] بوده است. همچنین [[ثابت بن حداد]] از اصحاب امام سجاد، امام باقر و [[امام صادق]] {{عم}} ضبط شده است<ref>خویی، ابوالقاسم، معجم الرجال الحدیث، ج۶، ص١٧۶‌.</ref>.


خط ۶۱: خط ۶۱:


== رویکرد بتریه در مواجهه با گروه‌های غیر [[شیعی]] ==
== رویکرد بتریه در مواجهه با گروه‌های غیر [[شیعی]] ==
البته با توجه به [[اختلاف]] رویکرد [[اعتقادی]] در میان [[ائتلاف]] [[زیدیه]]، بتریه به [[سلیمانیه]] [[تمایل]] داشته‌اند<ref>بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، ص٢٣‌.</ref>. آنان با پذیرش [[امامت مفضول]] که گفته می‌شود سلیمانیه آن را مطرح کرده بودند<ref>بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، ص٢٣‌؛ اشعری، ابوالحسن، مقالات الاسلامیین واختلاف المصلین، ص۵٠‌.</ref>، در یک موضع [[سیاسی]] سرسختانه، به [[نقادی]] امام پرداخته و تحت تأثیر زیدیه ادعای مفترض الطاعة بودن [[امام صادق]] {{ع}} را رد کردند<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج١، ص٢٣٢.</ref> و مواضع و تدبیرهای سیاسی امام را به چالش کشیدند‌. [[شهرستانی]] هم می‌نویسد: سلیمانیه [[امامت مفضول]] با وجود أفضل را به طریق [[اجتهاد]] [[اثبات]] می‌کنند و می‌گویند [[بیعت]] [[امت]] با [[شیخین]] با [[وجود امام]] [[علی]] {{ع}} [[خطا]] بود، ولی خطای امت به [[درجه]] [[فسق]] نمی‌رسید‌، چون خطای [[اجتهادی]] بوده است. وی [[بتریه]] را در قول به [[امامت]] موافق [[سلیمانیه]] دانسته است، جز آنکه نه به [[ایمان]] [[عثمان]] تصریح کرده و نه به [[کفر]] عثمان [[تصدیق]] کرده‌اند و در [[شأن]] او اخباری مانند «عشرة مبشرة» را پذیرفته‌اند. به گفته وی، ایشان [[امامت مفضول]] را اگر به [[رضایت]] [[فاضل]] باشد با وجود أفضل جایز می‌شمارند<ref>شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، ملل و نحل، ج١، ص١٨۶‌.</ref>، اما بر پایۀ [[نقلی]] از ناشئ اکبر، [[پیروان]] [[واصل بن عطا]] طرفداران نظریۀ امامت مفضول با وجود أفضل بودند<ref>ناشئ اکبر، عبدالله بن محمد، مسائل الامامه، ص٢٠٧.</ref>. به هر حال، کتاب [[الرد علی المعتزله فی إمامة المفضول (کتاب)|الرد علی المعتزله فی إمامة المفضول]] اثر [[مؤمن]] طاق فرضیه وجود [[تفکر]] امامت مفضول در میان [[معتزله]] را تقویت می‌کند<ref>ابن ندیم، محمد بن اسحاق، فهرست، ص٢٢۴.</ref>. ملطی در این زمینه آورده است: به [[زعم]] [[فرقه]] چهارم از [[زیدیه]] که [[معتزله بغداد]] بودند، علت جایز بودن امامت مفضول بر فاضل، واگذاری [[جنگ]] [[ذات السلاسل]] به [[عمرو عاص]] از سوی [[پیامبر]] {{صل}} با وجود فضلا، [[مهاجران]] و [[انصار]] بود<ref>ملطی، ابن عبدالرحمن، التنبیه والرد علی اهل الأهوای والبدع، ص٣٠.</ref>. اگرچه ادعای ملطی به سال‌ها پس از [[عصر امام صادق]] {{ع}} مربوط است، گروهی از معتزله با [[پیوستن]] به زیدیه در [[قیام]] آنان شرکت کردند. در بررسی [[انگیزه]] پیوستن معتزله به زیدیه می‌توان به سخن [[اشعری]] استناد کرد که گفته است: اصل [[وجوب]] [[امر به معروف و نهی از منکر]] در صورت امکان و با [[شمشیر]] به وقت [[قدرت]] داشتن، در میان معتزله جاری بود<ref>اشعری، ابوالحسن، مقالات الاسلامیین واختلاف المصلین، ص٣٠.</ref>. بر پایه گزارش‌های موجود در اواخر [[عهد]] [[اموی]]، بیعتی میان معتزله با زیدیه انجام شده است. اشعری این گروه معتزله را معتزله [[بصره]] می‌داند<ref>اشعری، ابوالحسن، مقالات الاسلامیین واختلاف المصلین، ص٧٩.</ref>. [[مسعودی]] از اینان به عنوان جماعتی از [[اهل بصره]] که به قول [[معتزله بغداد]] قائل بودند یاد می‌کند<ref>مسعودی، ابی‌الحسن علی بن الحسین، مروج الذهب، ج٣، ص٢٠٩.</ref>.
البته با توجه به [[اختلاف]] رویکرد [[اعتقادی]] در میان [[ائتلاف]] [[زیدیه]]، بتریه به [[سلیمانیه]] [[تمایل]] داشته‌اند<ref>بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، ص٢٣‌.</ref>. آنان با پذیرش [[امامت مفضول]] که گفته می‌شود سلیمانیه آن را مطرح کرده بودند<ref>بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، ص٢٣‌؛ اشعری، ابوالحسن، مقالات الاسلامیین واختلاف المصلین، ص۵٠‌.</ref>، در یک موضع [[سیاسی]] سرسختانه، به [[نقادی]] امام پرداخته و تحت تأثیر زیدیه ادعای مفترض الطاعة بودن [[امام صادق]] {{ع}} را رد کردند<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج١، ص٢٣٢.</ref> و مواضع و تدبیرهای سیاسی امام را به چالش کشیدند‌. [[شهرستانی]] هم می‌نویسد: سلیمانیه [[امامت مفضول]] با وجود أفضل را به طریق [[اجتهاد]] [[اثبات]] می‌کنند و می‌گویند [[بیعت]] [[امت]] با [[شیخین]] با [[وجود امام]] [[علی]] {{ع}} [[خطا]] بود، ولی خطای امت به [[درجه]] [[فسق]] نمی‌رسید‌، چون خطای [[اجتهادی]] بوده است. وی [[بتریه]] را در قول به [[امامت]] موافق [[سلیمانیه]] دانسته است، جز آنکه نه به [[ایمان]] [[عثمان]] تصریح کرده و نه به [[کفر]] عثمان [[تصدیق]] کرده‌اند و در [[شأن]] او اخباری مانند «عشرة مبشرة» را پذیرفته‌اند. به گفته وی، ایشان [[امامت مفضول]] را اگر به [[رضایت]] [[فاضل]] باشد با وجود أفضل جایز می‌شمارند<ref>شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، ملل و نحل، ج١، ص١٨۶‌.</ref>، اما بر پایۀ [[نقلی]] از ناشئ اکبر، [[پیروان]] [[واصل بن عطا]] طرفداران نظریۀ امامت مفضول با وجود أفضل بودند<ref>ناشئ اکبر، عبدالله بن محمد، مسائل الامامه، ص٢٠٧.</ref>. به هر حال، کتاب [[الرد علی المعتزله فی إمامة المفضول (کتاب)|الرد علی المعتزله فی إمامة المفضول]] اثر [[مؤمن]] طاق فرضیه وجود [[تفکر]] امامت مفضول در میان [[معتزله]] را تقویت می‌کند<ref>ابن ندیم، محمد بن اسحاق، فهرست، ص٢٢۴.</ref>. ملطی در این زمینه آورده است: به [[زعم]] [[فرقه]] چهارم از [[زیدیه]] که [[معتزله بغداد]] بودند، علت جایز بودن امامت مفضول بر فاضل، واگذاری [[جنگ]] [[ذات السلاسل]] به [[عمرو عاص]] از سوی [[پیامبر]] {{صل}} با وجود فضلا، [[مهاجران]] و [[انصار]] بود<ref>ملطی، ابن عبدالرحمن، التنبیه والرد علی اهل الأهوای والبدع، ص٣٠.</ref>. اگرچه ادعای ملطی به سال‌ها پس از [[عصر امام صادق]] {{ع}} مربوط است، گروهی از معتزله با پیوستن به زیدیه در [[قیام]] آنان شرکت کردند. در بررسی [[انگیزه]] پیوستن معتزله به زیدیه می‌توان به سخن [[اشعری]] استناد کرد که گفته است: اصل [[وجوب]] [[امر به معروف و نهی از منکر]] در صورت امکان و با [[شمشیر]] به وقت [[قدرت]] داشتن، در میان معتزله جاری بود<ref>اشعری، ابوالحسن، مقالات الاسلامیین واختلاف المصلین، ص٣٠.</ref>. بر پایه گزارش‌های موجود در اواخر [[عهد]] [[اموی]]، بیعتی میان معتزله با زیدیه انجام شده است. اشعری این گروه معتزله را معتزله [[بصره]] می‌داند<ref>اشعری، ابوالحسن، مقالات الاسلامیین واختلاف المصلین، ص٧٩.</ref>. [[مسعودی]] از اینان به عنوان جماعتی از [[اهل بصره]] که به قول [[معتزله بغداد]] قائل بودند یاد می‌کند<ref>مسعودی، ابی‌الحسن علی بن الحسین، مروج الذهب، ج٣، ص٢٠٩.</ref>.


بنابراین، میان [[زیدیه]] پدیدۀ چند فرقه‌ای گسترده بود و اساساً زیدیه به عنوان یک [[فرقه]] در نیمه اول سدۀ دوم [[هجری]] وجود خارجی نداشته است و اندیشه‌هایی در این جریان [[حاکم]] بود که متأثر از فضای [[فکری]] [[کوفه]] در سالیان گذشته و کنونی بود. حتی [[ابوحنیفه]] که یکی از بزرگ‌ترین نظریه‌پردازان [[ارجاء]] بود<ref>اشعری، ابوالحسن، مقالات الإسلامیین واختلاف المصلین، ص٨.</ref>، می‌کوشید نظریه [[رأی]] و [[اجتهاد]] را میان زیدیه گسترش بخشد و [[فضائل امام علی]] {{ع}} را میان [[امامیه]] کم‌رنگ جلوه دهد. وی در گزارشی از أعمش می‌خواهد تا [[حدیثی]] را در [[فضیلت امام علی]] {{ع}} [[انکار]] کند<ref>مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج٢۴، ص٢٧٣.</ref>. در روایتی [[عمرو بن قیس ماصر]] که بتری [[مذهب]] به شمار می‌آمد<ref>طوسی، محمد بن حسن، اختیار معرفة الرجال، ص٣٩٠.</ref>، همراه ابوحنیفه [[خدمت]] [[امام باقر]] {{ع}} رسیده و از [[حضرت]] پرسشی با رنگ و بوی [[تفکر]] ارجاء کردند و گفتند ما هم‌کیشان و اهل [[ملت]] خویش را با [[ارتکاب گناهان]] از [[ایمان]] خارج نمی‌دانیم<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج٢، ص٢٨۵.</ref>. این [[روایت]] افزون بر نشان دادن تأثیر [[اندیشه]] ارجاء بر [[بتریه]]، رابطه تنگاتنگ ابوحنیفه با برخی از شخصیت‌های بتریه را نمایان می‌کند.
بنابراین، میان [[زیدیه]] پدیدۀ چند فرقه‌ای گسترده بود و اساساً زیدیه به عنوان یک [[فرقه]] در نیمه اول سدۀ دوم [[هجری]] وجود خارجی نداشته است و اندیشه‌هایی در این جریان [[حاکم]] بود که متأثر از فضای [[فکری]] [[کوفه]] در سالیان گذشته و کنونی بود. حتی [[ابوحنیفه]] که یکی از بزرگ‌ترین نظریه‌پردازان [[ارجاء]] بود<ref>اشعری، ابوالحسن، مقالات الإسلامیین واختلاف المصلین، ص٨.</ref>، می‌کوشید نظریه [[رأی]] و [[اجتهاد]] را میان زیدیه گسترش بخشد و [[فضائل امام علی]] {{ع}} را میان [[امامیه]] کم‌رنگ جلوه دهد. وی در گزارشی از أعمش می‌خواهد تا [[حدیثی]] را در [[فضیلت امام علی]] {{ع}} [[انکار]] کند<ref>مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج٢۴، ص٢٧٣.</ref>. در روایتی [[عمرو بن قیس ماصر]] که بتری [[مذهب]] به شمار می‌آمد<ref>طوسی، محمد بن حسن، اختیار معرفة الرجال، ص٣٩٠.</ref>، همراه ابوحنیفه [[خدمت]] [[امام باقر]] {{ع}} رسیده و از [[حضرت]] پرسشی با رنگ و بوی [[تفکر]] ارجاء کردند و گفتند ما هم‌کیشان و اهل [[ملت]] خویش را با [[ارتکاب گناهان]] از [[ایمان]] خارج نمی‌دانیم<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج٢، ص٢٨۵.</ref>. این [[روایت]] افزون بر نشان دادن تأثیر [[اندیشه]] ارجاء بر [[بتریه]]، رابطه تنگاتنگ ابوحنیفه با برخی از شخصیت‌های بتریه را نمایان می‌کند.
۲۱۸٬۱۹۱

ویرایش