پرش به محتوا

بصیرت: تفاوت میان نسخه‌ها

۱٬۹۸۹ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۷ سپتامبر ۲۰۱۸
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۹: خط ۹:


==مفهوم‌شناسی بصیرت==
==مفهوم‌شناسی بصیرت==
در قرآن با دو گونه بینایی ظاهری و باطنی (قلبی یا به تعبیری عقلی) مواجه می‌شویم که در روایات[۷۷] و تفاسیر از آن به بصر و بصیرت تعبیر شده است. زمخشری، بصر را نور چشم و قوه بینایی و بصیرت را نور قلب و ابزار تأمل و تفکر می‌داند.[۷۸] در برخی آیات این دو گونه بینایی در کنار هم قرار گرفته‌اند: «تَرهُم ینظُرونَ اِلَیک و هُم لایبصِرون» . (اعراف/۷،۱۹۸) آیات فراوانی، بینایی ظاهری را کنایه از بینایی عقلی یا باطنی گرفته است. دانشمندان مسلمان با استناد به آیات قرآنی بر این عقیده‌اند که در قلب انسان، نیرویی برای دریافت نور الهی وجود دارد و برای اثبات این مدعا به آیه ۲۲ زمر/۳۹ استناد می‌کنند: «اَفَمَن شَرَحَ اللّهُ صَدرَهُ لِلاِسلـمِ فَهُوَ عَلی نُور مِن رَبِّهِ» ؛ همچنین به روح الهی نیز از آن تعبیر شده است: «فَاِذا سَوَّیتُهُ و نَفَختُ فیهِ مِن رُوحی» (حجر/۱۵،۲۹) و عقل* نظری، بصیرت باطنی، نور ایمان و یقین نیز نامیده می‌شود که توانایی آن در  شناخت مفاهیم عقلی همچون شناخت و ادراک خداوند و نیازمندی عالم به مدبری حکیم است.[۷۹] عُرفا بیشتر آن را نور یا روح الهی می‌نامند[۸۰] و آن را نیرویی می‌دانند که دل را به نیرویی قدسی منوّر می‌کند و به وسیله آن حقایق امور  شناخته شده، حق و باطل از هم تمیز داده می‌شود و آن در مقام چشم برای قلب است.[۸۱] در فلسفه نیز از آن به قوه عاقله یا قوه قدسیه تعبیر می‌شود[۸۲]؛ همچنین گفته شده که بصیرت، عقلی است منوّر به نور قدس و بصیر برای درک معانی محتاج به دلیل نیست و دلش به نور هدایت روشن است. حق را به عیان می‌بیند و از حیرت رهایی یافته است[۸۳]، بر این اساس میان مفهوم بصیرت با مفاهیم بصر، نور، عقل و حکمت ارتباط محکمی وجود دارد.
*در [[قرآن]] با دو گونه بینایی ظاهری و باطنی "قلبی یا به تعبیری عقلی" مواجه می‌شویم که در روایات<ref>میزان الحکمه، ج‌۱، ص‌۲۶۶.</ref> و تفاسیر از آن به بصر و بصیرت تعبیر شده است. [[زمخشری]]، بصر را نور چشم و قوه بینایی و بصیرت را نور قلب و ابزار تأمل و تفکر می‌داند<ref>الکشاف، ج‌۲، ص‌۵۴‌ـ‌۵۵‌.</ref>. در برخی آیات این دو گونه بینایی در کنار هم قرار گرفته‌اند{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَإِن تَدْعُوهُمْ إِلَى الْهُدَى لاَ يَسْمَعُواْ وَتَرَاهُمْ يَنظُرُونَ إِلَيْكَ وَهُمْ لاَ يُبْصِرُونَ}}﴾}}<ref> و اگر آنان را به رهنمود فرا خوانید نمی‌شنوند و می‌بینی که به تو می‌نگرند در حالی که نمی‌بینند!؛ سوره اعراف، آیه:۱۹۸.</ref> آیات فراوانی، بینایی ظاهری را کنایه از بینایی عقلی یا باطنی گرفته است. دانشمندان مسلمان با استناد به آیات قرآنی بر این عقیده‌اند که در قلب انسان، نیرویی برای دریافت نور الهی وجود دارد و برای اثبات این مدعا به آیه ۲۲ سوره زمر استناد می‌کنند: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|أَفَمَن شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلإِسْلامِ فَهُوَ عَلَى نُورٍ مِّن رَّبِّهِ فَوَيْلٌ لِّلْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُم مِّن ذِكْرِ اللَّهِ أُوْلَئِكَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ }}﴾}}<ref> آیا کسی که خداوند دلش را برای اسلام گشاده داشته است و او از پروردگار خویش با خود فروغی دارد (چون سنگدلان بی‌فروغ است)؟ بنابراین وای بر سخت‌دلان در یاد خداوند! آنان در گمراهی آشکارند؛ سوره زمر، آیه: ۲۲.</ref>؛ همچنین به روح الهی نیز از آن تعبیر شده است: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي فَقَعُواْ لَهُ سَاجِدِينَ }}﴾}}<ref> پس هنگامی که او را باندام برآوردم و در او از روان خویش دمیدم، برای او به فروتنی در افتید!؛ سوره حجر، آیه:۲۹.</ref> و عقل نظری، بصیرت باطنی، نور [[ایمان]] و یقین نیز نامیده می‌شود که توانایی آن در  شناخت مفاهیم عقلی همچون شناخت و ادراک خداوند و نیازمندی عالم به مدبری حکیم است<ref>احیاء علوم‌الدین، ج‌۱۴، ص‌۶۲‌ـ‌۶۳‌؛ تفسیر صدرالمتالهین، ج‌۲، ص‌۳۳۲.</ref>. عُرفا بیشتر آن را نور یا روح الهی می‌نامند<ref>احیاء علوم‌الدین، ج۱۴، ص۶۳‌؛ تفسیر صدرالمتالهین، ج‌۷، ص‌۴۰.</ref> و آن را نیرویی می‌دانند که دل را به نیرویی قدسی منوّر می‌کند و به وسیله آن حقایق امور  شناخته شده، حق و باطل از هم تمیز داده می‌شود و آن در مقام چشم برای قلب است<ref>التعریفات، ص‌۶۶‌؛ مصطلحات جامع العلوم، ج‌۱، ص‌۲۱۶؛ کشاف اصطلاحات الفنون، ج‌۱، ص‌۳۳۹.</ref>. در فلسفه نیز از آن به قوه عاقله یا قوه قدسیه تعبیر می‌شود<ref>تفسیر صدرالمتالهین، ج‌۲، ص‌۳۳۲؛ فرهنگ اصطلاحات عرفانی، ص‌۱۹۶.</ref>؛ همچنین گفته شده که بصیرت، عقلی است منوّر به نور قدس و بصیر برای درک معانی محتاج به دلیل نیست و دلش به نور هدایت روشن است. حق را به عیان می‌بیند و از حیرت رهایی یافته است<ref>مقامات معنوی، ص‌۲۵.</ref>، بر این اساس میان مفهوم بصیرت با مفاهیم بصر، نور، عقل و حکمت ارتباط محکمی وجود دارد.


۱. بصیرت و بصر:
===بصیرت و بصر===
بصر در قرآن بیشتر جنبه غیر حسی یافته و در موارد فراوانی به جای بصیرت به کار رفته است؛ از آن جمله آیاتی است که مؤمن را بصیر (بینا) و کافر را کور خوانده است: «قُل هَل یستَوِی الاَعمی والبَصیر» . (انعام/۶‌،۵۰) بصیر دراینجا فردی است که به آیات و نشانه‌های خداوند بصیرت یافته و از نور آنها بهره برده است.[۸۴] همین تمثیل در سوره هود با تفصیل بیشتر دیده می‌شود: «مَثَلُ الفَریقَینِ کالاَعمی والاَصَمِّ والبَصیرِ والسَّمیعِ هَل یستَویانِ مَثَلاً» . (هود/۱۱،۲۴) برخی در تفسیر این آیه گفته‌اند: نابینای حقیقی کسی است که نه دیده عبرت دارد تا از روی استدلال به آیات آفاق نظر کند، نه دل فکرت دارد تا در آیات انفس تأمل‌کند و  نه بصیرت حقیقت دارد تا به نور فراست مکاشفات اسرار غیبی بیند.[۸۵] تعبیر «اُولی الأبصار» دیگر نمونه در این زمینه است. مفسران این تعبیر را که در آیات فراوانی به کار رفته‌است به معنای «اولی‌البصائر» می‌دانند[۸۶]: «فَاعتَبِروا یـاُولِی الاَبصـر» . (حشر/۵۹‌،۲۲؛ نیز ر. ک. آل‌عمران/۳،۱۳؛ نور/۲۴،۴۴) تعبیر از بصیرت به بصر در این آیات برای این است که کنایه‌ای باشد از روشنی و بروز حقیقتی که بدان دعوت می‌شود؛ گویا وجود خارجی دارد و با چشم ظاهری می‌توان آن را دید.[۸۷]
*بصر در [[قرآن]] بیشتر جنبه غیر حسی یافته و در موارد فراوانی به جای بصیرت به کار رفته است؛ از آن جمله آیاتی است که مؤمن را بصیر (بینا) و کافر را کور خوانده است: «قُل هَل یستَوِی الاَعمی والبَصیر» . (انعام/۶‌،۵۰) بصیر دراینجا فردی است که به آیات و نشانه‌های خداوند بصیرت یافته و از نور آنها بهره برده است.[۸۴] همین تمثیل در سوره هود با تفصیل بیشتر دیده می‌شود: «مَثَلُ الفَریقَینِ کالاَعمی والاَصَمِّ والبَصیرِ والسَّمیعِ هَل یستَویانِ مَثَلاً» . (هود/۱۱،۲۴) برخی در تفسیر این آیه گفته‌اند: نابینای حقیقی کسی است که نه دیده عبرت دارد تا از روی استدلال به آیات آفاق نظر کند، نه دل فکرت دارد تا در آیات انفس تأمل‌کند و  نه بصیرت حقیقت دارد تا به نور فراست مکاشفات اسرار غیبی بیند.[۸۵] تعبیر «اُولی الأبصار» دیگر نمونه در این زمینه است. مفسران این تعبیر را که در آیات فراوانی به کار رفته‌است به معنای «اولی‌البصائر» می‌دانند[۸۶]: «فَاعتَبِروا یـاُولِی الاَبصـر» . (حشر/۵۹‌،۲۲؛ نیز ر. ک. آل‌عمران/۳،۱۳؛ نور/۲۴،۴۴) تعبیر از بصیرت به بصر در این آیات برای این است که کنایه‌ای باشد از روشنی و بروز حقیقتی که بدان دعوت می‌شود؛ گویا وجود خارجی دارد و با چشم ظاهری می‌توان آن را دید.[۸۷]
در قرآن هرگاه از کوری* یا تاریکی سخن می‌رود، بیشتر ناظر به کوری دل و بهره نبردن از نور هدایت الهی است، چنان که در توبیخ ستمگران گفته شده: «اَفَلَم یسیروا فِی‌الاَرضِ فَتَکونَ لَهُم قُلوبٌ یعقِلونَ بِها اَو ءاذانٌ یسمَعونَ بِها» . (حجّ/۲۲،۴۶) سپس در ادامه چنین آمده که این چشمان آنها نیست که نابینا می‌شود، بلکه قلبهایشان است که در سینه‌ها قرار دارد: «فَاِنَّها لا تَعمَی الاَبصـرُ و لـکن تَعمَی القُلوبُ الَّتی فِی‌الصُّدور» . در جایی دیگر کافران،  افرادی قلمداد می‌شوند با چشمانی که نمی‌بیند: «و لَهُم اَعینٌ لا یبصِرونَ بِها» و گوشهایی که نمی‌شنود: «ولَهُم ءاذانٌ لا یسمَعونَ بِها» . (اعراف/۷،۱۷۹) همین تعبیرها برای منافقان نیز به کار رفته و آنان کر،  گنگ و کور معرفی شده‌اند:«صُمٌّ بُکمٌ عُمی فَهُم لایرجِعون» . (بقره/۲،۱۸) این موارد بیشتر ناظر به جنبه معنوی اعضاست، چنان‌که برخی بر این باورند که همه اعضای بدن نظایری معنوی دارند.[۸۸] روایاتی نیز در تأیید این سخن نقل شده است[۸۹]؛ همچنین در روایاتی به کور شدن چشمان قلب اشاره شده است.[۹۰] در جایی دیگر از قرآن، خداوند از محو کردن چشمان کافران سخن می‌گوید که به معنای محروم کردن آنها از ادراک حقایق است: «و‌لَو نَشاءُ لَطَمَسنا عَلی اَعینِهِم...» . (یس/۳۶،۶۶) در حقیقت کافران هرچند استعداد شناخت راه درست را دارند؛ اما به‌سبب انکار آیات الهی، بصیرت باطنی آنها کور‌می‌شود.[۹۱]
در قرآن هرگاه از کوری* یا تاریکی سخن می‌رود، بیشتر ناظر به کوری دل و بهره نبردن از نور هدایت الهی است، چنان که در توبیخ ستمگران گفته شده: «اَفَلَم یسیروا فِی‌الاَرضِ فَتَکونَ لَهُم قُلوبٌ یعقِلونَ بِها اَو ءاذانٌ یسمَعونَ بِها» . (حجّ/۲۲،۴۶) سپس در ادامه چنین آمده که این چشمان آنها نیست که نابینا می‌شود، بلکه قلبهایشان است که در سینه‌ها قرار دارد: «فَاِنَّها لا تَعمَی الاَبصـرُ و لـکن تَعمَی القُلوبُ الَّتی فِی‌الصُّدور» . در جایی دیگر کافران،  افرادی قلمداد می‌شوند با چشمانی که نمی‌بیند: «و لَهُم اَعینٌ لا یبصِرونَ بِها» و گوشهایی که نمی‌شنود: «ولَهُم ءاذانٌ لا یسمَعونَ بِها» . (اعراف/۷،۱۷۹) همین تعبیرها برای منافقان نیز به کار رفته و آنان کر،  گنگ و کور معرفی شده‌اند:«صُمٌّ بُکمٌ عُمی فَهُم لایرجِعون» . (بقره/۲،۱۸) این موارد بیشتر ناظر به جنبه معنوی اعضاست، چنان‌که برخی بر این باورند که همه اعضای بدن نظایری معنوی دارند.[۸۸] روایاتی نیز در تأیید این سخن نقل شده است[۸۹]؛ همچنین در روایاتی به کور شدن چشمان قلب اشاره شده است.[۹۰] در جایی دیگر از قرآن، خداوند از محو کردن چشمان کافران سخن می‌گوید که به معنای محروم کردن آنها از ادراک حقایق است: «و‌لَو نَشاءُ لَطَمَسنا عَلی اَعینِهِم...» . (یس/۳۶،۶۶) در حقیقت کافران هرچند استعداد شناخت راه درست را دارند؛ اما به‌سبب انکار آیات الهی، بصیرت باطنی آنها کور‌می‌شود.[۹۱]
همچنین در وصف احوال انسان در روز قیامت خطاب به وی چنین آمده: تو از این صحنه غافل بودی و ما پرده از چشم تو برداشتیم و امروز چشمت کاملا تیزبین است: «فَبَصَرُک الیومَ حَدید» . (ق/۵۰‌،۲۲۲) بینایی انسان در روز قیامت نافذ و دقیق خواهد شد و نسبت به آنچه در دنیا از آن غافل بوده، آگاهی و شناخت می‌یابد و این خود بهترین و عادل‌ترین گواه و شاهد بر اوست.[۹۲] این بصیرت  به قلب است و انسان با شهود قلبی، سیئات و حسنات خود را می‌بیند.[۹۳] در آیه دیگری غافلان در آن جهان کور توصیف می‌شوند: «و‌مَن اَعرَضَ عَن ذِکری فَاِنَّ لَهُ مَعیشَةً ضَنکـًا ونَحشُرُهُ یومَ القِیـمَةِ اَعمی» . (طه/۲۰،۱۲۴) این نابینایی به معنای متعارف جسمی آن تفسیر شده است.[۹۴] با  این حال در آیات دیگری مانند ۱۲ سجده/۳۲ و ۱۴ اسراء/۱۷ از مشاهده اموری حسّی مانند عذاب و نامه اعمال یاد شده است که برخی مفسران را به این نظر کشانده است که کوری و  بینایی انسانها در قیامت نسبی است و در خصوص لذتها و زیباییها ـ که تجسم همان آیات الهی در این دنیاست ـ کور و نابینا و نسبت‌به عذابها و رنجهای آن جهان ـ که تجسّم همان اعمال بد آنهاست ـ بینا هستند.[۹۵]
همچنین در وصف احوال انسان در روز قیامت خطاب به وی چنین آمده: تو از این صحنه غافل بودی و ما پرده از چشم تو برداشتیم و امروز چشمت کاملا تیزبین است: «فَبَصَرُک الیومَ حَدید» . (ق/۵۰‌،۲۲۲) بینایی انسان در روز قیامت نافذ و دقیق خواهد شد و نسبت به آنچه در دنیا از آن غافل بوده، آگاهی و شناخت می‌یابد و این خود بهترین و عادل‌ترین گواه و شاهد بر اوست.[۹۲] این بصیرت  به قلب است و انسان با شهود قلبی، سیئات و حسنات خود را می‌بیند.[۹۳] در آیه دیگری غافلان در آن جهان کور توصیف می‌شوند: «و‌مَن اَعرَضَ عَن ذِکری فَاِنَّ لَهُ مَعیشَةً ضَنکـًا ونَحشُرُهُ یومَ القِیـمَةِ اَعمی» . (طه/۲۰،۱۲۴) این نابینایی به معنای متعارف جسمی آن تفسیر شده است.[۹۴] با  این حال در آیات دیگری مانند ۱۲ سجده/۳۲ و ۱۴ اسراء/۱۷ از مشاهده اموری حسّی مانند عذاب و نامه اعمال یاد شده است که برخی مفسران را به این نظر کشانده است که کوری و  بینایی انسانها در قیامت نسبی است و در خصوص لذتها و زیباییها ـ که تجسم همان آیات الهی در این دنیاست ـ کور و نابینا و نسبت‌به عذابها و رنجهای آن جهان ـ که تجسّم همان اعمال بد آنهاست ـ بینا هستند.[۹۵]
۱۱۵٬۱۶۹

ویرایش