دوران امیرالامرایی: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'طاقت فرسا' به 'طاقتفرسا'
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
جز (جایگزینی متن - 'طاقت فرسا' به 'طاقتفرسا') |
||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
راضی چون اوضاع را چنین دید، به [[گمان]] خود در صدد برآمد تا با پدید آوردن [[منصب]] امیرالامرایی که صاحب آن، دارای [[قدرت]] و اختیاری افزونتر بود، [[سازمان]] [[اداری]] دستگاه خلافت را سامان بخشد؛ زیرا در [[زمان]] خلافت کوتاه او نیز [[وزیران]] پی در پی [[عزل]] و [[نصب]] میشدند و بعضی از آنان برای رسیدن به آن [[مقام]]، مبالغی گزاف میپرداختند. چنانکه ابن مقله وقتی برای بار سوم به [[وزارت]] رسید، پانصد هزار دینار به راضی [[رشوه]] داد<ref>تاریخ الاسلام، ج۳، ص۲۷.</ref>، اما وزارتش نپایید؛ زیرا [[سپاهیان]] بشوریدند و فتنههایی برپا شد که به عزل وی انجامید و راضی وزارت را به [[عبدالرحمن بن عیسی]] داد. لیکن، کار عبدالرحمن نیز رو به [[پریشانی]] نهاد و چندان طول نکشید و از وزارت استعفا کرد و خلیفه، این بار، وزارت را به [[محمد بن قاسم کرخی]] داد. وی مردی [[ضعیف]] و بیکفایت بود و همواره از [[بیم]] [[آزار]] سپاهیان متواری میشد؛ از اینرو راضی وزارت را به [[سلیمان بن مخلد]] داد. سلیمان نیز کاری از پیش [[نبرد]]؛ زیرا [[سرداران سپاه]]، خصوصاً [[فرماندهان]] ترک، [[جسارت]] بسیار یافته بودند و به هر بهانهای میشوریدند و [[خانه]] [[وزیر]] و [[خزانه]] او را [[غارت]] میکردند. چون اوضاع چنین آشفته شد، راضی [[تصمیم]] خود را عملی ساخت و برای نخستین بار، مقام امیرالامرایی را به [[ابن رائق]] واگذار کرد.<ref>[[سید احمد رضا خضری|خضری، سید احمد رضا]]، [[تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه (کتاب)|تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه]] ص ۱۵۳.</ref>. | راضی چون اوضاع را چنین دید، به [[گمان]] خود در صدد برآمد تا با پدید آوردن [[منصب]] امیرالامرایی که صاحب آن، دارای [[قدرت]] و اختیاری افزونتر بود، [[سازمان]] [[اداری]] دستگاه خلافت را سامان بخشد؛ زیرا در [[زمان]] خلافت کوتاه او نیز [[وزیران]] پی در پی [[عزل]] و [[نصب]] میشدند و بعضی از آنان برای رسیدن به آن [[مقام]]، مبالغی گزاف میپرداختند. چنانکه ابن مقله وقتی برای بار سوم به [[وزارت]] رسید، پانصد هزار دینار به راضی [[رشوه]] داد<ref>تاریخ الاسلام، ج۳، ص۲۷.</ref>، اما وزارتش نپایید؛ زیرا [[سپاهیان]] بشوریدند و فتنههایی برپا شد که به عزل وی انجامید و راضی وزارت را به [[عبدالرحمن بن عیسی]] داد. لیکن، کار عبدالرحمن نیز رو به [[پریشانی]] نهاد و چندان طول نکشید و از وزارت استعفا کرد و خلیفه، این بار، وزارت را به [[محمد بن قاسم کرخی]] داد. وی مردی [[ضعیف]] و بیکفایت بود و همواره از [[بیم]] [[آزار]] سپاهیان متواری میشد؛ از اینرو راضی وزارت را به [[سلیمان بن مخلد]] داد. سلیمان نیز کاری از پیش [[نبرد]]؛ زیرا [[سرداران سپاه]]، خصوصاً [[فرماندهان]] ترک، [[جسارت]] بسیار یافته بودند و به هر بهانهای میشوریدند و [[خانه]] [[وزیر]] و [[خزانه]] او را [[غارت]] میکردند. چون اوضاع چنین آشفته شد، راضی [[تصمیم]] خود را عملی ساخت و برای نخستین بار، مقام امیرالامرایی را به [[ابن رائق]] واگذار کرد.<ref>[[سید احمد رضا خضری|خضری، سید احمد رضا]]، [[تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه (کتاب)|تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه]] ص ۱۵۳.</ref>. | ||
== امیرالامرایی ابن رائق == | == امیرالامرایی ابن رائق == | ||
محمد بن رائق مدتی پیش از امیرالامرایی، ولایتدار واسط و [[بصره]] بود و چون در [[سرکوب]] [[مخالفان]] و به دست آوردن [[فرمانروایی]] آن دیار [[توفیق]] یافت، توجه خلیفه را جلب کرد؛ از اینرو [[راضی]] به سال ۳۲۴ او را به [[بغداد]] فرا خواند و به [[مقام]] امیرالامرایی [[منصوب]] کرد و برای آنکه دست امیرالامرا در سامان دادن به امور باز باشد، [[قدرت]] او را بیفزود، بدین گونه که [[عزل]] و [[نصب والیان]] و صاحبان [[دیوان]]، [[تدبیر امور]] [[مالیاتها]] و [[اداره امور]] [[دولت]]، پرداخت [[نفقه]] به [[خلیفه]] و [[سپاه]]، [[فرماندهی]] [[لشکر]] و تنظیم قراردادهای [[صلح]] و [[اعلان]] [[جنگ]] را به او داد و [[فرمان]] داد تا نام امیرالامرا را همراه خلیفه در [[خطبه]] بخوانند و بر سکهها نقش زنند و اعطای خلعت و [[پرچم]] را نیز در [[اختیار]] او گذاشت<ref>تجارب الامم، ج۱، ص۳۵۱.</ref>. بدین گونه، امیرالامرا [[وظایف]] و اختیاراتی را که پیش از آن در دست شخص خلیفه بود به دست آورد. در نتیجه، [[وزیر]] عملاً موقعیت خود را از دست داد و جز در روزهای رسمی به حضور خلیفه نمیرفت که در آن [[زمان]] نیز خاموش میماند و امیرالامرا که بالاتر از او بود به [[کارها]] رسیدگی میکرد<ref>الکامل، ج۸، ص۳۲۲-۳۳۳.</ref>. با این همه، این عنوان پرطمطراق نیز نتوانست [[بیماری]] مهلک [[دستگاه خلافت عباسی]] را علاج کند؛ زیرا مشکل [[آل عباس]]، نبودن عناوین و [[القاب]] یا بخشیدن نشان و علامت نبود، بلکه آنچه [[خلافت]] آنان را در نشیب [[ضعف]] و نابودی قرار داده بود، همانا خلفای بیکفایت و [[دولتمردان]] طمعکاری بودند که برای انباشتن [[خزانه]] خود از هیچ کاری، از [[مصادره]] [[اموال]] و [[دارایی]] [[مردم]] گرفته تا بستن مالیاتهای سنگین و | محمد بن رائق مدتی پیش از امیرالامرایی، ولایتدار واسط و [[بصره]] بود و چون در [[سرکوب]] [[مخالفان]] و به دست آوردن [[فرمانروایی]] آن دیار [[توفیق]] یافت، توجه خلیفه را جلب کرد؛ از اینرو [[راضی]] به سال ۳۲۴ او را به [[بغداد]] فرا خواند و به [[مقام]] امیرالامرایی [[منصوب]] کرد و برای آنکه دست امیرالامرا در سامان دادن به امور باز باشد، [[قدرت]] او را بیفزود، بدین گونه که [[عزل]] و [[نصب والیان]] و صاحبان [[دیوان]]، [[تدبیر امور]] [[مالیاتها]] و [[اداره امور]] [[دولت]]، پرداخت [[نفقه]] به [[خلیفه]] و [[سپاه]]، [[فرماندهی]] [[لشکر]] و تنظیم قراردادهای [[صلح]] و [[اعلان]] [[جنگ]] را به او داد و [[فرمان]] داد تا نام امیرالامرا را همراه خلیفه در [[خطبه]] بخوانند و بر سکهها نقش زنند و اعطای خلعت و [[پرچم]] را نیز در [[اختیار]] او گذاشت<ref>تجارب الامم، ج۱، ص۳۵۱.</ref>. بدین گونه، امیرالامرا [[وظایف]] و اختیاراتی را که پیش از آن در دست شخص خلیفه بود به دست آورد. در نتیجه، [[وزیر]] عملاً موقعیت خود را از دست داد و جز در روزهای رسمی به حضور خلیفه نمیرفت که در آن [[زمان]] نیز خاموش میماند و امیرالامرا که بالاتر از او بود به [[کارها]] رسیدگی میکرد<ref>الکامل، ج۸، ص۳۲۲-۳۳۳.</ref>. با این همه، این عنوان پرطمطراق نیز نتوانست [[بیماری]] مهلک [[دستگاه خلافت عباسی]] را علاج کند؛ زیرا مشکل [[آل عباس]]، نبودن عناوین و [[القاب]] یا بخشیدن نشان و علامت نبود، بلکه آنچه [[خلافت]] آنان را در نشیب [[ضعف]] و نابودی قرار داده بود، همانا خلفای بیکفایت و [[دولتمردان]] طمعکاری بودند که برای انباشتن [[خزانه]] خود از هیچ کاری، از [[مصادره]] [[اموال]] و [[دارایی]] [[مردم]] گرفته تا بستن مالیاتهای سنگین و طاقتفرسا بر آنان، دریغ نمیورزیدند. | ||
از آنجا که عنوان امیرالامرایی و اختیارات وسیع آن، دستاویز مناسبی برای [[غارت]] و [[چپاول]] [[عامه]] بود، خیلی زود درگیری و نزاعی سخت میان مدعیان قدرت برای به دست آوردن آن مقام به وجود آمد و به این ترتیب، [[ابن رائق]] از همان آغاز کار و در تمام مدت امارتش، یکسره با [[امیران]] [[آل]] [[برید]] و دیگر مدعیان قدرت درگیر بود.<ref>[[سید احمد رضا خضری|خضری، سید احمد رضا]]، [[تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه (کتاب)|تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه]] ص ۱۵۷.</ref>. | از آنجا که عنوان امیرالامرایی و اختیارات وسیع آن، دستاویز مناسبی برای [[غارت]] و [[چپاول]] [[عامه]] بود، خیلی زود درگیری و نزاعی سخت میان مدعیان قدرت برای به دست آوردن آن مقام به وجود آمد و به این ترتیب، [[ابن رائق]] از همان آغاز کار و در تمام مدت امارتش، یکسره با [[امیران]] [[آل]] [[برید]] و دیگر مدعیان قدرت درگیر بود.<ref>[[سید احمد رضا خضری|خضری، سید احمد رضا]]، [[تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه (کتاب)|تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه]] ص ۱۵۷.</ref>. | ||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
[[حسن بن ابی الهیجا]] بنیادگذار حمدانیان موصل است. چنانکه گفتیم، وی از سال ۳۰۸ ق. به [[نیابت]] از [[پدر]] در موصل [[حکومت]] میکرد؛ اما مقتدر به [[سال ۳۱۸ق]]. وی را از امارت آن دیار برکنار کرد. با این همه، چون هنوز مناطقی از جمله نصیبین و سنجار و میافارقین در [[اختیار]] او بود، در صحنه [[سیاست]] باقی ماند تا آنکه به [[سال ۳۲۰ ق]]. ، که [[ترکان]] به [[رهبری]] مونس بر [[مقتدر]] بشوریدند، به [[یاری]] مونس برخاست. حسن به سال ۳۲۲ ق. به [[موصل]] [[لشکر]] کشید و دیار [[ربیعه]] را [[تصرف]] کرد و عموی نافرمان خود را به [[قتل]] رساند. چندی بعد، وی [[سپاه]] [[خلیفه]] [[راضی]] (۳۲۲ - ۳۳۹ق) را که برای [[سرکوب]] او آمده بودند درهم [[شکست]] و [[حکومت]] خود را بر موصل و اطراف آن تثبیت کرد و چون خلیفه چنین دید، با او [[سازش]] کرد و در یک برخورد منفعلانه، [[امارت]] موصل و دیار بکر و دیار ربیعه و دیار [[مضر]] را رسماً به حسن داد. از اینجا کار وی بالا گرفت و قدرتی روزافزون یافت؛ به همین سبب به سال ۳۳۰ ق. وقتی که ابوحسین بریدی به [[بغداد]] لشکر کشید، خلیفه المتقی و [[ابن رائق]]، امیرالامرای او، از [[شهر]] گریختند و به حسن بن ابی الهیجا [[پناه]] بردند و از وی برای راندن بریدی از بغداد کمک خواستند. حسن [[دعوت]] خلیفه را [[اجابت]] کرد و چون برای رسیدن به امیرالامرایی، ابن رائق را مانع کار میدید، در میان راه وی را با حیلهای بکشت<ref>تجارب الأمم، ج۲، ص۲۷.</ref> و نزد [[متقی]] وانمود ساخت که ابن رائق قصد [[جان]] خلیفه را کرده بود. از اینرو، خلیفه حسن را گرامی داشت و [[لقب]] [[ناصرالدوله]] به او داد و او را به امیرالامرایی برگزید و برادرش، [[ابوالحسن علی بن ابی الهیجا]]، را لقب سیفالدوله داد<ref>نک: الکامل، ج۸، ص۳۸۲-۳۸۳.</ref>. | [[حسن بن ابی الهیجا]] بنیادگذار حمدانیان موصل است. چنانکه گفتیم، وی از سال ۳۰۸ ق. به [[نیابت]] از [[پدر]] در موصل [[حکومت]] میکرد؛ اما مقتدر به [[سال ۳۱۸ق]]. وی را از امارت آن دیار برکنار کرد. با این همه، چون هنوز مناطقی از جمله نصیبین و سنجار و میافارقین در [[اختیار]] او بود، در صحنه [[سیاست]] باقی ماند تا آنکه به [[سال ۳۲۰ ق]]. ، که [[ترکان]] به [[رهبری]] مونس بر [[مقتدر]] بشوریدند، به [[یاری]] مونس برخاست. حسن به سال ۳۲۲ ق. به [[موصل]] [[لشکر]] کشید و دیار [[ربیعه]] را [[تصرف]] کرد و عموی نافرمان خود را به [[قتل]] رساند. چندی بعد، وی [[سپاه]] [[خلیفه]] [[راضی]] (۳۲۲ - ۳۳۹ق) را که برای [[سرکوب]] او آمده بودند درهم [[شکست]] و [[حکومت]] خود را بر موصل و اطراف آن تثبیت کرد و چون خلیفه چنین دید، با او [[سازش]] کرد و در یک برخورد منفعلانه، [[امارت]] موصل و دیار بکر و دیار ربیعه و دیار [[مضر]] را رسماً به حسن داد. از اینجا کار وی بالا گرفت و قدرتی روزافزون یافت؛ به همین سبب به سال ۳۳۰ ق. وقتی که ابوحسین بریدی به [[بغداد]] لشکر کشید، خلیفه المتقی و [[ابن رائق]]، امیرالامرای او، از [[شهر]] گریختند و به حسن بن ابی الهیجا [[پناه]] بردند و از وی برای راندن بریدی از بغداد کمک خواستند. حسن [[دعوت]] خلیفه را [[اجابت]] کرد و چون برای رسیدن به امیرالامرایی، ابن رائق را مانع کار میدید، در میان راه وی را با حیلهای بکشت<ref>تجارب الأمم، ج۲، ص۲۷.</ref> و نزد [[متقی]] وانمود ساخت که ابن رائق قصد [[جان]] خلیفه را کرده بود. از اینرو، خلیفه حسن را گرامی داشت و [[لقب]] [[ناصرالدوله]] به او داد و او را به امیرالامرایی برگزید و برادرش، [[ابوالحسن علی بن ابی الهیجا]]، را لقب سیفالدوله داد<ref>نک: الکامل، ج۸، ص۳۸۲-۳۸۳.</ref>. | ||
با نزدیک شدن سپاه ناصرالدوله، [[برادران]] بریدی که در دوره استیلای خود بر بغداد از هیچگونه [[ستمگری]] و [[اجحاف]] فروگذار نکرده بودند<ref>الکامل، ج۸، ص۳۸۲-۳۸۳.</ref>، از آن شهر گریختند و سیفالدوله، [[عراق]] را تا حدود [[بصره]] به تصرف در آورد<ref>تاریخ الخلفاء، ص۳۹۵.</ref>؛ اما [[آشفتگی]] و [[نابسامانی]] در [[دستگاه خلافت]] چنان بود که حمدانیان نیز نتوانستند کاری از پیش برند. از اینرو، آنان نیز مانند [[وزیران]] و امیرالامرایان پیش از خود، فقط در [[اندیشه]] [[غارت]] و [[چپاول]] بودند. مالیاتهای | با نزدیک شدن سپاه ناصرالدوله، [[برادران]] بریدی که در دوره استیلای خود بر بغداد از هیچگونه [[ستمگری]] و [[اجحاف]] فروگذار نکرده بودند<ref>الکامل، ج۸، ص۳۸۲-۳۸۳.</ref>، از آن شهر گریختند و سیفالدوله، [[عراق]] را تا حدود [[بصره]] به تصرف در آورد<ref>تاریخ الخلفاء، ص۳۹۵.</ref>؛ اما [[آشفتگی]] و [[نابسامانی]] در [[دستگاه خلافت]] چنان بود که حمدانیان نیز نتوانستند کاری از پیش برند. از اینرو، آنان نیز مانند [[وزیران]] و امیرالامرایان پیش از خود، فقط در [[اندیشه]] [[غارت]] و [[چپاول]] بودند. مالیاتهای طاقتفرسا و سنگینی که [[ناصرالدوله]] وضع کرد موجب [[قحطی]] و [[گرسنگی]] گردید و [[خوراک]] و [[پوشاک]] نایاب شد تا جایی که عدهای از گرسنگی و [[بدبختی]] [[جان]] میسپردند و نعش آنان روزها در کوچهها و خیابانها میماند و طعمه حیوانات درنده میگردید و هیچ کس پروای [[دفن]] اجساد [[مردگان]] را نداشت<ref>صولی، ابوبکر محمد بن یحیی، اخبار راضی بالله والمتقی بالله، ص۲۳۴-۲۳۷.</ref>. به گفته صولی، «ناصرالدوله کار را بر [[متقی]] سخت گرفت و از مخارج او و نزدیکانش بکاست و [[اموال]] وی و مادرش را [[مصادره]] کرد»<ref>صولی، ابوبکر محمد بن یحیی، اخبار راضی بالله والمتقی بالله، ص۲۳۵.</ref>. در همین [[زمان]]، [[روابط]] [[امیر]] حمدانی و [[سپاهیان]] ترک نیز بهسختی آشفته گردید؛ زیرا ترکانی که در [[سپاه]] سیفالدوله بودند به [[ریاست]] توزون بر او بشوریدند و او را متواری کردند. بهعلاوه، بریدیان نیز بر قسمتهایی از متصرفات حمدانیان دست یافتند و نبردهای سپاه حمدانی با [[آل بویه]] نیز به [[شکست]] انجامید. از اینرو، ناصرالدوله با دیگر [[امیران]] حمدانی به سال ۳۳۱ ق. به [[موصل]] گریخت و راه را برای امیرالامرایی توزون هموار ساخت.<ref>[[سید احمد رضا خضری|خضری، سید احمد رضا]]، [[تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه (کتاب)|تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه]] ص ۱۶۲.</ref>. | ||
== امیرالامرایی توزون == | == امیرالامرایی توزون == |