بدعت: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
[[رده:بدعت]] | [[رده:بدعت]] | ||
[[رده:مدخل فرهنگ غدیر]] | [[رده:مدخل فرهنگ غدیر]] | ||
*'''بدعت:''' داخل کردن چیزی که جزء دین نیست، در دین | |||
*بدعت در لغت به معنای نوآوری یا اختراع چیزی بدون نمونه پیشین است<ref>لسان العرب، ج۱، ص۳۴۲؛ مقاییس اللغه، ج۱، ص۲۰۹، «بدع».</ref> و در اصطلاح متون و منابع اسلامی عبارت است از عملی که اصل و پایهای در شریعت نداشته باشد<ref>الاعتصام، ج۱، ص۲۳؛ فتح الباری، ج۱۳، ص۲۱۲.</ref> یا وارد ساختن چیزی که جزء دین به شمار نمیرود در دین<ref>الروضة البهیه، ج۱، ص۵۸۱؛ غنائم الایام، ج۱، ص۲۷۷.</ref>. برخی دیگر بدعت را اعم از زیاد کردن چیزی در دین یا کم کردن از آن دانستهاند<ref>رسائل، ج۲، ص۲۶۴؛ البحرالرائق، ج۱، ص۶۱۱.</ref>. برخی فقیهان [[اهل سنت]] هرگونه نوآوری را بدعت شمرده، آن را به بدعت پسندیده و ناپسند تقسیم کردهاند<ref>فتح الباری، ج۱۳، ص۲۱۲؛ مغنی المحتاج، ج۴، ص۴۳۶؛ حواشی الشروانی، ج۱۰، ص۲۳۵.</ref>. گروهی دیگر از اینان بدعت را به ۵ قسم واجب، حرام، مکروه، مستحب و مباح تقسیم کردهاند[۴۷]؛ ولی در روایات فراوانی که از طریق شیعه و اهل سنت نقل شده به گونه مطلق هر بدعتی عامل گمراهی[۴۸] و دور شدن از سنت به شمار رفته[۴۹]و مسلمانان به برائت جستن از آنها مأمور گشتهاند[۵۰]، بر این اساس، باید تقسیمات یاد شده را به بدعت لغوی مربوط دانست؛ نه بدعت اصطلاحی، زیرا نوآوری گاهی پسندیده و گاهی ناپسند است[۵۱]، چنانکه از نظر تکلیفی نیز میتواند یکی از احکام پنجگانه مذکور را داشته باشد؛ اما افزودن چیزی بر دین همواره ناپسند و حرام است.[۵۲] برخی علت این تقسیمبندی را توجیه سخن خلیفه دوم درباره نماز تراویح دانستهاند که پس از امر به جماعت خواندن آن این کار را بدعتی نیکو شمرد.[۵۳] درباره اینکه بدعت فقط اعتقادات و احکام عبادی را در برمیگیرد یا شامل امور عادی نیز میشود فقها اختلاف نظر دارند؛ از سخن برخی برمیآید که نوآوری در امور عادی زندگی نیز در صورتی که منتسب به شریعت نباشد، بدعت است؛[۵۴] ولی برخی دیگر اینگونه نوآوریها را بدعت ندانسته و گفتهاند: در صورتی که نوآوری در امور عادی با آنچه خداوند منع کرده مخالف باشد، شخص تنها مرتکب عمل حرام گردیده است؛ نه بدعت، زیرا نوآوری او به نام دین نبوده است.[۵۵] | |||
بدعت در قرآن با واژهها و تعبیرهای گوناگونی آمده است؛ از جمله واژه «بدع» و مشتقات آن که در ۴ آیه به کار رفته است که در سه آیه (بقره/۲، ۱۱۷؛ انعام/۶، ۱۰۱؛ احقاف/۴۶، ۹) معنای لغوی بدعت مراد است؛ ولی در آیه ۲۷حدید/۵۷: «ورهبانیة ابتدعوها» دو قول وجود دارد: برخی مقصود از آن را روشی جدید در پرستش خداوند (معنای لغوی) دانستهاند[۵۶]؛ اما شماری دیگر آن را از مصادیق بدعت اصطلاحی شمردهاند. (=>ادامه مقاله، بدعتهای اهل کتاب) مفهوم بدعت با تعابیری دیگر مانند حلال کردن یا حرام کردن: «یحِلّونَهُ عامـًا و یحَرِّمونَهُ عامـًا» (توبه/۹،۳۷؛ انعام/۶،۱۴۰؛ نحل/۱۶،۱۱۶)، نوشتن کتاب از جانب خود و انتساب آن به خدا: «یکتُبونَ الکتـبَ بِاَیدیهِم ثُمَّ یقولونَ هـذا مِن عِندِ اللّهِ» (بقره/۲، ۷۹) و عبارات دیگر، مانند: «ما یکونُ لِی اَن اُبَدِّلَهُ مِن تِلقای نَفسی» (یونس/۱۰،۱۵). نیز در قرآن مطرح شده است؛ همچنین در برخی آیات به برخی مصادیق بدعت به ویژه در شرایع پیشین اشاره شده است. در این آیات قرآن ضمن اشاره به عوامل و انگیزههای بدعتگذاری، از آثار و پیامدهای دنیوی و اخروی این عمل نیز سخن به میان آورده و برخی احکام فقهی بدعت را هم یادآوری کرده است. | |||
بدعتگذاری در شرایع و ملل پیشین | |||
۱. بدعتهای اهل کتاب: | |||
یهود و نصارا بدعتهای اعتقادی و عملی متعددی در شریعت خود پدید آوردند که قرآن به برخی از آنها اشاره کرده است؛از جمله: | |||
الف. فرزند خدا دانستن عُزَیر: | |||
از بدعتهای یهود آن بود که عُزَیر را فرزند خدا شمردند: «وقالَتِ الیهودُ عُزَیرٌ ابنُاللّهِ ... ذلِک قَولُهُم بِاَفوهِهِم» . (توبه/۹،۳۰) به نظر بسیاری از مفسران، این بدعت زمانی در میان یهود* پدید آمد که آن حضرت تورات را پس از مفقود شدن، دوباره گردآوری و احیا کرد.[۵۷] مردم این کار را امری خارقالعاده شمردند که از دست بشر عادی ساخته نیست و ازاینرو او را فرزند خدا دانستند. | |||
ب. تثلیث و فرزند خدا دانستن عیسی(علیه السلام): | |||
نصارا* نیز پس از گذشت مدتی از غیبت عیسی(علیه السلام)از توحید رویگردان شده، به تثلیث روی آوردند: «ولا تَقولوا ثَلـثَةٌ انتَهوا خَیرًا لَکم اِنَّمَا اللّهُ اِلـهٌ واحِدٌ» . (نساء/۴، ۱۷۱ و نیز مائده/۵،۷۳) مراد از «ثلاثه» عبارت است از خدای پدر، خدای پسر (عیسی) و روح القدس[۵۸]؛ همچنین آنان عیسی را فرزند خداوند خواندند: «وقالَتِ النَّصـرَی المَسیحُ ابنُ اللّهِ ذلِک قَولُهُم بِاَفوهِهِم یضـهِـونَ قَولَ الَّذینَ کفَروا مِن قَبلُ» . (توبه/۹،۳۰) برخی برآناند که نصارا اندیشه فرزند خدا بودن عیسی و نیز تثلیث را از بتپرستان پیش از خود گرفته، آنها را وارد شریعت عیسی کردند.[۵۹]به نظر برخی محققان نخستین کسی که به این کار اقدام کرد «پولس» بود که پس از مطرحکردن این عقاید باطل، به ترویج آن درمیان مسیحیان پرداخت.[۶۰] | |||
ج. محدود بودن زمان عذاب: | |||
از عقاید بدعتآمیز یهود[۶۱] آن بود که معتقد بودند خداوند آنان را جز مدتی محدود به آتش دوزخ کیفر نخواهد داد. قرآن این عقیده آنان را نیز باطل دانسته است: «و قالوا لَن تَمَسَّنَا النّارُ اِلاّ اَیامـًا مَعدودَةً قُل اَتَّخَذتُم عِندَ اللّهِ عَهدًا فَلَن یخلِفَ اللّهُ عَهدَهُ اَم تَقولونَ عَلَی اللّهِ ما لاتَعلَمون» . (بقره/۲،۸۰) | |||
د. تحریف تورات: | |||
یکی از بدعتهای عالمان یهود تغییر و تحریف* تورات است.[۶۲] آنان گاهی مطالبی را از جانب خود مینوشتند و به نام تورات در میان پیروانشان ترویج میکردند: «فَوَیلٌ لِلَّذینَ یکتُبونَ الکتـبَ بِاَیدیهِم ثُمَّ یقولونَ هـذا مِن عِندِ اللّهِ لِیشتَروا بِهِ ثَمَنـًا قَلِیلاً» . (بقره/۲،۷۹ ونیز ۷۵بقره/۲؛ آلعمران/۳، ۷۸؛ مائده/۵، ۱۳) برخی گفتهاند که آنان حلال خدا را حرام و حرام خدا را حلال کرده، آن را به عنوان حکم تورات و دستور الهی برای مردم قلمداد میکردند.[۶۳] به نظر برخی دیگر، مراد تغییر دادن نام و اوصاف پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) در تورات و جایگزینی آن با اوصاف دیگری برای انکار نبوت پیامبر اسلام بوده است.[۶۴] | |||
هـ . تجویز خیانت در امانت: | |||
یهود خیانت کردن در مورد امانت اعراب و غیر همکیشان خود را مباح دانسته، آن را حکمی الهی میشمردند[۶۵]: «و مِن اَهلِ الکتـبِ ... مَن اِن تَأمَنهُ بِدینار لایؤَدِّهِ اِلَیک اِلاّ مادُمتَعَلَیهِ قائمـًا ذلِک بِاَنَّهُم قالوا لَیسَ عَلَینا فیالاُمِّیینَ سَبیلٌویقولونَ عَلَی اللّهِ الکذِبَ و هُم یعلَمون» . (آلعمران/۳،۷۵) برخی گفتهاند: مراد آیه شریفه، فَنْحاصبن عازوراء از یهودیان مدینه بود که با این اعتقاد امانت مردی از قریش را غصب کرد[۶۶]؛ اما نظر دیگر این است که مراد همه یهودیاناند.[۶۷] | |||
و. تحریم برخی خوراکیها: | |||
قرآن از حرام شمردن برخی از خوراکیها از سوی یهود یاد کرده و آن را افترا بر خداوند دانسته است: «کلُّ الطَّعامِ کانَ حِلاًّ لِبَنِی اِسرءیلَ اِلاّ ما حَرَّمَ اِسرءیلُ عَلی نَفسِهِ ... قُل فَأتوا بِالتَّورةِ فَاتلوها اِن کنتُم صـدِقین * فَمَنِ افتَری عَلَی اللّهِ الکذِبَ... فَاُولـئِک هُمُ الظّــلِمون» . (آلعمران/۳،۹۳ ـ ۹۴) طبق برخی روایات، یعقوب(علیه السلام)خوردن گوشت شتر را به جهت ناسازگار بودن آن با مزاج خویش بر خود ممنوع کرد[۶۸]؛ ولی یهود به تبعیت از آن حضرت گوشت شتر یا برخی خوراکیهای دیگر را بر خود حرام کرده، آن را به خدا نسبت دادند.[۶۹] | |||
ز. رهبانیت: | |||
قرآن در آیه ۲۷ حدید/۵۷ به ابداع روش رهبانیت* از سوی نصارا اشاره کرده است: «ورَهبانیةً اِبتَدَعوها ما کتَبنـها عَلَیهِم اِلاَّ ابتِغاءَ رِضونِاللّهِ» . در تفسیر این روش نقل شده که آنان به قصد عبادت بیشتر، ارتباط مشروع با زنان یا اختلاط با افراد جامعه را رها کردند و به کنیسهها یا کوهها و بیابانها پناه بردند.[۷۰] بنابر نقلی دیگر پس از آنکه حاکمان قوانین تورات و انجیل را تغییر دادند، گروهی از مسیحیان لباس پشمین پوشیده، در اطراف زمین منتشر گردیدند.[۷۱] نظر دیگر آن است که برخی مسیحیان که توان جنگیدن با دشمنان یا امر به معروف و نهی از منکر را در خود نمیدیدند، از جامعه جدا شده، به کوهها و بیابانها رفتند.[۷۲] در ادامه آیه شریفه آمده که آنان پس از ابداع رهبانیت، حق آن را به درستی ادا نکردند: «فَما رَعَوها حَقَّ رِعایتِها» ؛ یعنی آنان یا نسلهای بعدیشان این روش ابداعی را با شرک و آموزههای غیر الهی درهم آمیختند.[۷۳] به نظر برخی، مراد از رعایت نکردن حق رهبانیت، ایمان نیاوردن بیشتر آنان به پیامبر اسلام بود، چنانکه ادامه آیه که به ایمان آورندگان از آنان وعده پاداش داده مؤید این نظر است[۷۴]: «فَـاتَینَا الَّذینَ ءامَنوا مِنهُم اَجرَهُم وکثیرٌ مِنهُم فـسِقون» . (حدید/۵۷،۲۷) برخی مفسران ابداع چنین روشی از سوی نصارا را از آن رو که مجوز شرعی از جانب خداوند نداشت امری ناپسند و بدعتی حرام دانستهاند[۷۵]؛ ولی شماری دیگر این امر را نوآوری پسندیدهای شمردهاند که در ابتدا مورد رضایت الهی بود[۷۶]، هرچند بعدها به انحراف کشیده شد. بنابر تفسیر اخیر مراد از ماده بدعت در آیه مذکور معنای لغوی آن است.[۷۷] | |||
۲. بدعتهای عصر جاهلیت: | |||
اعراب جاهلی نیز اموری را از جانب خود حلال یا حرام شمرده، آن را به خدا یا شریعت الهی نسبت میدادند؛ از جمله: | |||
الف. طواف کردن با بدن برهنه: | |||
در جاهلیت مشرکان با بدن برهنه طواف کرده، این کار را فرمان خداوند میشمردند[۷۸]: «و اِذا فَعَلوا فـحِشَةً قالوا وجَدنا عَلَیها ءاباءَنا واللّهُ اَمَرَنا بِها» . (اعراف/۷،۲۸) توجیه آنان این بود که در لباسی که در آن مرتکب گناه شدهایم، نباید خانه خدا را طواف کرد[۷۹]؛ ولی قرآن این عمل آنان را فاحشه و نوعی افترا بر خداوند خواند که او هیچگاه به آن فرمان نمیدهد: «قُل اِنَّ اللّهَ لا یأمُرُ بِالفَحشاءِ اَتَقولونَ عَلَیاللّهِ ما لاتَعلَمون» . (اعراف/۷،۲۸)[۸۰] | |||
ب. تغییر دادن ماههای حرام: | |||
اعراب جاهلی طبق سنت حضرت ابراهیم(علیه السلام) ۴ ماه از سال را ماه حرام میشمردند؛ ولی هرگاه حرمت این ماهها با منافع آنان ناسازگار بود آن را تغییر داده، ماه حلال را حرام و ماه* حرام را حلال میکردند[۸۱]: «اِنَّمَا النَّسِیءُ زیادَةٌ فِی الکفرِ یضَلُّ بِهِ الَّذینَ کفَروا یحِلّونَهُعامـًا و یحَرِّمونَهُ عامـًا لِیواطِـوا عِدَّةَ ما حَرَّمَاللّهُ فَیحِلّوا ما حَرَّمَ اللّهُ» . (توبه/۹،۳۷). قول دیگر این است که مراد از تغییر ماهها در آیه، تأخیر انداختن ماههای حج است، زیرا آنان در هر سال حج را در ماهی غیر ثابت بهجا میآوردند.[۸۲] | |||
ج. تحریم برخی چارپایان و خوراکیها: | |||
از دیگر بدعتهای عصر جاهلیت* آن بود که آنان سوار شدن بر برخی حیوانات یا خوردن گوشت آنها را بر خود حرام کرده بودند و این کار را به خداوند نسبت میدادند؛ از جمله «بحیره» یعنی شتری که ۵شکم زاییده و پنجمین آن نر بود؛ همچنین «سائبه» یعنی شتری که پس از بازگشت از سفر یا بهبودی یافتن از بیماری برای خدا یا بتها وقف و رها میشد، یا شتری که ۱۰ شکم زاییده بود، و نیز «وصیله» یعنی جفت نر گوسفند دوقلو که آن را برای خدا رها میکردند و ذبح آن ممنوع بود و بالأخره «حام» یعنی شتر نری که از آن ۱۰ شتر به وجود آمده بود.[۸۳] قرآن تحریم این حیوانات را افترا بر خداوند دانست و آنان را از این کار منع کرد: «ماجَعَلَ اللّهُ مِن بَحیرَة ولا سائِبَة و لا وصیلَة ولا حام و لـکنَّ الَّذینَ کفَروا یفتَرونَ عَلَی اللّهِ الکذِبَ» . (مائده/۵،۱۰۳) آنان همچنین برخی محصولات کشاورزی یا برخی چارپایان را وقف خداوند و بتهایشان میکردند و از تناول این خوراکیها و گوشت این حیوانات یا سوار شدن بر این چارپایان امتناع میکردند: «وجَعَلوا لِلّهِ مِمّا ذَرَاَ مِنَ الحَرثِ والاَنعـمِ نَصیبـًا فَقالواهـذا لِلّهِ بِزَعمِهِم و هـذا لِشُرَکائِنا» . (انعام/۶،۱۳۶) گاه نیز این خوراکیها یا حیوانات را بر آنان که میخواستند حلال و بر برخی دیگر حرام میکردند: «و قالوا هـذِهِ اَنعـمٌ و حَرثٌ حِجرٌ لایطعَمُها اِلاّ مَن نَشاءُ بِزَعمِهِم» . (انعام/۶،۱۳۸) مراد از افرادی که این خوراکیها بر آنان حرام بود زنان[۸۴] یا همه افراد به جز خادمان بتها بودند[۸۵]؛ همچنین آنان جنین چارپایان را در صورتی که زنده متولد میشد بر زنان حرام کرده بودند؛ اما اگر مرده متولد میشد بر همگان حلال میدانستند: «وقالوا ما فی بُطونِ هـذِهِ الاَنعـمِ خالِصَةٌ لِذُکورِنا ومُحَرَّمٌ عَلی اَزوجِنا واِنیکن مَیتَةً فَهُم فیهِ شُرَکاءُ» . (انعام/۶،۱۳۹ و نیز۱۴۳ ـ ۱۴۴) | |||
د. تذکیه نکردن برخی حیوانات: | |||
از دیگر بدعتهای مشرکان، ذکر نکردن نام خدا هنگام ذبح چارپایان بود[۸۶]: «و اَنعـمٌ لا یذکرونَ اسمَ اللّهِ عَلَیهَا افتِراءً عَلَیهِ» . (انعام/۶،۱۳۸) برخی گفتهاند: مقصود این است که با این حیوانات به حج نمیرفتند یا هنگام ذبح به جای نام خدا، نام بتها را میبردند.[۸۷] | |||
عوامل و انگیزههای بدعت | |||
۱. شیطان: | |||
شیطان که دشمن اصلی انسان است همواره میکوشد وی را به ارتکاب انواع گناه از جمله بدعتگذاری در دین بکشاند: «لا تَتَّبِعوا خُطُوتِ الشَّیطـنِ اِنَّهُ لَکم عَدُوٌّ مُبین اِنَّما یأ مُرُکم بِالسُّوءِ والفَحشاءِ واَن تَقولوا عَلَی اللّهِ ما لاتَعلَمون»(بقره/۲،۱۶۸ ـ ۱۶۹)، ازاینرو در این آیه و نیز آیه۱۴۲ انعام/۶ که در پی آن از بدعتهای مشرکان سخن به میان آمده، مؤمنان از پیروی کردن شیطان منع شدهاند. | |||
۲. دنیاطلبی: | |||
از نگاه قرآن کریم، رسیدن به مال و مقام دنیایی از انگیزههای بدعتگذاران در دین است: «فَوَیلٌ لِلَّذینَ یکتُبونَ الکتـبَ بِاَیدیهِم ثُمَّ یقولونَ هـذا مِن عِندِ اللّهِ لِیشتَروا بِهِ ثَمَنـًا قَلِیلاً...» . (بقره/۲،۷۹) آیه مذکور در مورد عالمان اهل کتاب نازل شد که به انگیزه تحصیل اموالی که از عوام یهود میگرفتند[۸۸] یا استمرار ریاست خود بر آنان[۸۹]ویژگیهای پیامبر را در تورات تغییر میدادند. در آیه ۷۵ آلعمران/۳ نیز از بدعت دیگر اهل کتاب یاد شده است که به غرض تملک امانتهای دیگران به بدعت متوسل میشدند و این امر را حکمی الهی میشمردند: «ومِن اَهلِ الکتـبِ ... مَن اِن تَأمَنهُ بِدینار لایؤَدِّهِ اِلَیک... ذلِک بِاَنَّهُم قالوا لَیسَ عَلَینا فی الاُمِّیینَ سَبیلٌ ویقولونَ عَلَی اللّهِ الکذِبَ» . | |||
۳. جهل: | |||
از جمله عوامل بدعت، جهل انسانها به حقایق امور یا پیامدهای بدعت است، ازاینرو آنگاه که بنی اسرائیل با مشاهده بت پرستان از آن حضرت خواستند تا برایشان مانند بتپرستان خدایانی قرار دهد آن حضرت این درخواست را ناشی از نادانی آنان برشمرد: «قالوا یـموسَی اجعَل لَنا اِلـهـًا کما لَهُم ءالِهَةٌ قالَ اِنَّکم قَومٌ تَجهَلون» (اعراف/۷،۱۳۸)؛ همچنین در آیاتی دیگر از برخی بدعتهای مشرکان سخن به میان آمده و نهایتاً جهل منشأ این بدعتها دانسته شده است: «فَمَن اَظلَمُ مِمَّنِ افتَری عَلَی اللّهِ کذِبـًا لِیضِلَّ النّاسَ بِغَیرِ عِلم» . (انعام/۶،۱۴۳ ـ ۱۴۴ و نیز انعام/۶،۱۴۰) این تفسیر از آیه مبتنی بر آن است که «بِغَیرِ عِلم» در آیه متعلق به «لِیضِلَّ» باشد.[۹۰] | |||
۴. تقلید کورکورانه و بدون تعقل: | |||
قرآن در آیه ۱۰۳ مائده/۵ بدعت گذاران را کسانی دانسته که از عقل و اندیشه خود استفاده نمیکنند: «ولـکنَّ الَّذینَ کفَروا یفتَرونَ عَلَی اللّهِ الکذِبَ واَکثَرُهُم لا یعقِلون» ؛همچنین در آیه بعد از تقلید کورکورانه این افراد از نیاکان خود و پافشاری بر بدعتهای آنها سخن به میان آمده است: «و اِذا قیلَ لَهُم تَعالَوا اِلی ما اَنزَلَ اللّهُ و اِلَی الرَّسولِ قالوا حَسبُنا ما وجَدنا عَلَیهِ ءَاباءَنا» . (مائده/۵،۱۰۴) | |||
آثار و پیامدهای بدعت: | |||
بدعتگذاری در دین پیامدهای ناگوار بسیاری در دنیا و آخرت دارد که قرآن به برخی از آنها اشاره کرده است؛ از جمله: | |||
۱. گمراهی: | |||
بدعتگذاری هم موجب گمراهی شخص بدعتگذار از راه حق میگردد: «و حَرَّموا ما رَزَقَهُمُ اللّهُ افتِراءً عَلَی اللّهِ قَد ضَلّوا و ما کانوا مُهتَدین» (انعام/۶،۱۴۰ و نیز توبه/۹، ۳۷) و هم به گمراه شدن دیگران میانجامد: «فمناَظلَمُ مِمَّنِ افتَری عَلَی اللّهِ کذِبـًا لِیضِلَّ النّاسَ بِغَیرِ عِلم» (انعام/۶،۱۴۴)، زیرا به گمان اینکه بدعت مزبور جزو دین است به آن ایمان آورده یا عمل میکنند و ناآگاهانه به انحراف کشیده میشوند. | |||
۲. افزایش گناه: | |||
چون بدعت گذار عامل گمراهی دیگران است افزون بر گناهکار بودن خود، در گناه دیگران نیز شریک است: «لِیحمِلوا اَوزارَهُم کامِلَةً یومَ القِیـمَةِ و مِن اَوزارِ الَّذینَ یضِلّونَهُم بِغَیرِعِلماَلا ساءَ ما یزِرون» . (نحل/۱۶،۲۵) بر پایه احادیث هم هرکس سنت ناپسندی را بنیان گذارد در گناه کار خود و همه کسانی که به آن سنت عمل کنند شریک خواهد بود.[۹۱] | |||
۳. قرار گرفتن در زمره ستمگران: | |||
بدعتگذاری در دین، تجاوز از حدود الهی است: «لا تُحَرِّموا طَیبـتِ ما اَحَلَّ اللّهُ لَکم ولا تَعتَدوا اِنَّ اللّهَ لایحِبُّالمُعتَدین» (مائده/۵،۸۷) و بدعتگذار با انجام دادن این کار در زمره ظالمان قرار میگیرد: «فَمَنِ افتَری عَلَی اللّهِ الکذِبَ مِن بَعدِ ذلِک فَاُولـئِک هُمُ الظّــلِمون» . (آل عمران/۳،۹۴ و نیز مائده/۵، ۸۷) حتی به تعبیر قرآن آنان از ظالمترین افرادند: «فَمَن اَظلَمُ مِمَّنِ افتَری عَلَی اللّهِ کذِبـًا لِیضِلَّ النّاسَ بِغَیرِ عِلم» (انعام/۶،۱۴۴)، زیرا بدعت در دین در واقع نوعی دروغ بستن به خداوند است[۹۲] و این عمل از بالاترین گناهان به شمار میرود یا بدان جهت که بدعت گزاران افزون بر ظلم به خود، به دیگران نیز ستم میکنند.[۹۳] | |||
۴. محرومیت از محبت و هدایت خداوند: | |||
بدعتگذاران در دین الهی، از محبت خداوند محروماند: «لاتُحَرِّموا طَیبـتِ ما اَحَلَّ اللّهُ لَکم ... اِنَّاللّهَ لا یحِبُّ المُعتَدین» (مائده/۵،۸۷) و از هدایت الهی بهرهای نخواهند برد: «فَمَن اَظلَمُ مِمَّنِ افتَری عَلَی اللّهِ کذِبـًا... اِنَّ اللّهَ لا یهدِی القَومَ الظّــلِمین» . (انعام/۶،۱۴۴) | |||
۵. خسران و کیفر الهی: | |||
آنان که در دین خدا بدعت میگذارند زیان خواهند دید: «قَد خَسِرَ الَّذینَ... وحَرَّموا ما رَزَقَهُمُ اللّهُ افتِراءً عَلَی اللّهِ» . (انعام/۶،۱۴۰) زیانکار بودن این افراد بدان جهت است که با حرام کردن حلال خداوند عاقبت و آخرت خود را تباه میکنند، ازاینرو قرآن در آیاتی دیگر اینان را محروم از رستگاری دانسته: «ولاتَقولوا لِما تَصِفُ اَلسِنَتُکمُ الکذِبَ هـذا حَلـلٌ و هـذا حَرام ... اِنَّ الَّذینَ یفتَرونَ عَلَی اللّهِ الکذِبَ لا یفلِحون» (نحل/۱۶،۱۱۶ و نیز انعام/۶،۲۱؛ یونس/۱۰،۱۷۷) و به عذاب الهی تهدید کرده است: «فَوَیلٌ لِلَّذینَ یکتُبونَ الکتـبَ بِاَیدیهِم ثُمَّ یقولونَ هـذا مِن عِندِ اللّهِ ... فَوَیلٌ لَهُم مِمّا کتَبَت اَیدیهِم و ویلٌ لَهُم مِمّا یکسِبون» (بقره/۲،۷۹ و نیز انعام/۶، ۱۳۸ ـ ۱۳۹۹)؛ همچنین در آیاتی کیفر اُخروی آنان را عذابی دردناک و بزرگ شمرده است: «و لا تَقولوا لِما تَصِفُ اَلسِنَتُکمُ الکذِبَ هـذا حَلـلٌ... ولَهُمعَذابٌ اَلیم» . (نحل/۱۶، ۱۱۶ ـ ۱۱۷؛ یونس/۱۰، ۱۵) | |||
احکام فقهی بدعت | |||
۱. حرمت بدعت: | |||
از آیاتی که در آنها بدعت در دین تجاوز از حدود الهی (مائده/۵، ۸۷)، ظلم (آلعمران /۳، ۹۴؛ مائده/۵، ۸۷)، افترای بر خداوند (انعام/۶، ۱۴۴) و گناه (یونس/۱۰،۲۷[۹۴]؛ نحل/۱۶، ۲۵)[۹۵] خوانده شده و بدعتگذاران به عذاب الهی تهدید شدهاند (بقره/۲، ۷۹؛ انعام/۶، ۱۳۸ ـ ۱۳۹؛ نحل/۱۶، ۱۱۶، ۱۱۷) میتوان دریافت که بدعت کاری ناپسند و حرام به شمار میرود. افزون بر آیات فوق، برخی این حکم تکلیفی را از آیاتی دیگر نیز استفاده کردهاند؛ از جمله آیه ۱ حجرات/۴۹ که مؤمنان را از پیشی گرفتن بر خدا و پیامبر(صلی الله علیه وآله) منع کرده، آیه ۱۵۳ انعام/۶ که در آن مسلمانان از گام نهادن در راههایی جز راه راست منع شدهاند و آیه ۱۵ یونس/۱۰ که در آن پیامبر اسلام حق تبدیل و تغییر آیات الهی را از خود سلب کرده است[۹۶]؛ همچنین از تعبیرهای احادیث متعدد که به طور مطلق بدعت را گمراهی دانسته[۹۷]، بدعتگذاران را سگهای جهنم[۹۸] و بدترین مخلوقهای خداوند شمرده[۹۹] و تصریح کرده که توبه آنان هیچگاه پذیرفته نمیشود[۱۰۰] میتوان حرمت بدعت را به طور مطلق استفاده کرد، بنابراین احکام چهارگانه دیگر یعنی وجوب، استحباب، کراهت و اباحه که برخی از فقهای اهلسنت برای این عمل ذکر کردهاند[۱۰۱] قابل تصور نیست. البته میتوان این احکام را برای بدعت به معنای لغوی یعنی هرگونه نوآوری ثابت دانست[۱۰۲]؛ نه بدعت اصطلاحی. | |||
۲. کفر بدعت گذار: | |||
قرآن برخی از بدعتها را کفر و جعل کننده بدعت را کافر شمرده است؛ از جمله در آیه۷۲مائده/۵ نصارا را که قائل به الوهیت مسیح(علیه السلام)بودند. کافر دانسته است: «لَقَد کفَرَ الَّذینَ قالوا اِنَّ اللّهَ هُوَ المَسیحُ ابنُ مَریمَ» ؛ همچنیندر آیهای دیگر مسیحیانی که معتقد به تثلیث شدند کافر دانسته شدهاند: «لَقَد کفَرَ الَّذینَ قالوا اِنَّ اللّهَ ثالِثُ ثَلـثَة وما مِن اِلـه اِلاّ اِلـهٌ واحِدٌ واِن لَم ینتَهوا عَمّا یقولونَ لَـیمَسَّنَّ الَّذینَ کفَروا مِنهُم عَذابٌ اَلیم» . (مائده/۵،۷۳۳) در آیاتی دیگر نیز قرآن به برخی از بدعتهای جاهلیت اشاره کرده و نسبت دادن این احکام را به خداوند برآمده از کفر آنان دانسته است: «ما جَعَلَ اللّهُ مِن بَحیرَة ... و لـکنَّ الَّذینَ کفَروا یفتَرونَ عَلَی اللّهِ» . (مائده/۵،۱۰۳) در آیهای دیگر هرکس که بر اساس «ما انزل الله» حکم نکند کافر دانسته شده: «و مَن لَم یحکم بِما اَنزَلَ اللّهُ فَاُولـئِک هُمُ الکـفِرون» . (مائده/۵،۴۴) در میان فقهای مذاهب گوناگون اسلامی درباره اینکه برخی از بدعتها موجب کفر بدعتگذاران میشود اختلاف نظری وجود ندارد؛ اما درباره مصادیق آن و اینکه چه بدعتی کفر بدعتگذار را در پی دارد، آرای متفاوتی ابراز شده است. برخی بدعتگذاری را در صورتی که مربوط به اصول دین باشد موجب کفر دانستهاند[۱۰۳]؛ اما گروهی دیگر در این موضوع راه افراط در پیش گرفته و حتی پایبندی به عقایدی همچون خلق قرآن را نیز بدعت و موجب کفر معتقدان دانستهاند.[۱۰۴] |